ابوطالب

پیامبر خدا (ص) چگونه معلمی بودند؟

پیامبر خدا (ص) چگونه معلمی بودند؟


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، امروز بیست‌وهشتمین روز از ماه صفر هست. روزی که مخلوقات خداوند، غرق در ماتم و اندوه هستند؛ چراکه در این روز پیامبر خدا، حضرت محمدبن‌عبدالله (صلوات الله علیهما) رحلت کردند و امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) دومین امام شیعیان و نوه گرامی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به‌دستور معاویةبن‌ابی‌سفیان (لعنةالله علیهما) و توسط «جعده» همسرشان به شهادت رسیدند. مزار ایشان در مدینةالنبی (صلی الله علیه و آله) و در قبرستان بقیع در جوار مزار امام سجاد (علیه‌السلام)، امام باقر (علیه‌السلام) و امام صادق (علیه‌السلام) قرار دارد.

در این گزارش، در رابطه با زندگانی و سیره پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله)، گریزی کوتاه به کتاب «ره‌نامه ۸: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم)» زدیم؛ البته این نوشتار، قطره‌ای ناچیز از دریای بی‌کران زندگی ایشان هست.

این کتاب، هشتمین جلد از مجموعه «ره‌نامه» هست که انتشارات انقلاب اسلامی وابسته به دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای (مد ظله‌العالی) آن را منتشر کرده هست.

ولادت حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) را در دو روز می‌دانند که یکی از آنها، روز ۱۲ ربیع‌الاول و دیگری روز ۱۷ ربیع‌الاول سال «عام‌الفیل» هست.

ایشان به دستور خداوند در روز ۲۷ رجب سال ۴۰ عام‌الفیل به پیامبری دین اسلام مبعوث شدند و روز ۲۸ صفر سال ۱۱ ه‍. ق رحلت کردند. مزار ایشان در شهر مدینه و در مسجدالنبی (صلی الله علیه و آله) قرار دارد.

ولادت پیغمبر (صلی الله علیه و آله) سرآغاز همه برکاتی هست که خدای متعال برای بشریت مقدر فرموده هست. مبارک‌ترین مولودی که در طول تاریخ متولد شده هست، وجود مقدس نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) هست…

خدای متعال شخصیت روحی و اخلاقی آن بزرگوار را در ظرفی تربیت کرد و به‌وجود آورد که بتوانند آن بار عظیم امانت را بر دوش حمل کنند. 
پدر ایشان، به روایتی پیش از ولادت‌شان از دنیا می‌روند و بنا بر روایتی دیگر، چند ماه بعد از ولادت‌شان از دنیا می‌روند و ایشان پدر را نمی‌بینند.

به رسم خاندان‌های شریف و اصیل آن روزِ عربستان که فرزندان خودشان را به زنان پاکدامن و دارای اصالت و نجابت می‌سپردند تا آنها را در صحرا و در میان قبایل عربی پرورش دهند، این کودک عزیزِ چراغ خانواده را به یک زنِ اصیل نجیب به نام «حلیمه سعدیه (که از قبیله بنی‌سعد بود)» سپردند.

او هم پیامبر (صلی الله علیه و آله) را در میان قبیله خود برد و حدود شش سال آن کودک عزیز و آن درّ گرانبها را نگه داشت، به او شیر داد و او را تربیت کرد؛ لذا ایشان در صحرا پرورش پیدا کردند. گاهی این کودک را نزد مادرشان (جناب آمنه (سلام‌الله علیها)) می‌آورد و ایشان او را می‌دیدند و سپس بازمی‌گرداند. بعد از شش سال که این کودک که از لحاظ جسمی و روحی، پرورش بسیار ممتازی پیدا کرده بود_ جسماً قوی، زیبا، چالاک، کارآمد؛ از لحاظ روحی هم متین، صبور، خوش‌اخلاق، خوش‌رفتار و با دید باز که لازمه زندگی در همان شرایط است_ به مادر و به خانواده برگردانده شد.

مادر، این کودک را برداشت و با خود به یثرب برد؛ برای اینکه قبر جناب عبدالله (علیه‌السلام) را _که در آنجا از دنیا رفت و در همان مکان هم دفن شد_ زیارت کنند. بعد‌ها که پیامبر (صلی الله علیه و آله) به مدینه تشریف بردند و از آنجا عبور کردند، فرمودند که قبر پدر من در این خانه هست و من در یاد دارم که برای زیارت قبر پدرم (علیه‌السلام) با مادرم (علیهاالسلام) به اینجا آمدیم.

در بازگشت، در محلی به نام «ابواء» مادر هم از دنیا رفت و این کودک از پدر و مادر _هردو_ یتیم شد؛ بدین ترتیب ظرفیت روحی این کودک که در آینده باید دنیایی را در ظرفیت وجودی و اخلاقی خود تربیت کند و پیش ببرد، روزبه‌روز افزایش پیدا کرد.

امّ ایمن او را به مدینه آورد و به‌دست عبدالمطلب (علیه‌السلام) داد و ایشان مثل جان شیرین از این کودک پذیرایی و پرستاری می‌کردند… آنچنان ایشان را عزیز و گرامی می‌داشتند که مایه تعجب همه می‌شد. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) هشت‌ساله بودند که عبدالمطلب (علیه‌السلام) هم از دنیا رفت. روایت دارد که هنگام مرگ، عبدالمطلب (علیه‌السلام) از ابوطالب (علیه‌السلام) _پسر بسیار شریف و بزرگوار خودش_ بیعت گرفت و گفت که این کودک را به تو می‌سپارم؛ باید مثل من از او حمایت کنی.

ابوطالب (علیه‌السلام) هم قبول کرد و او را به خانه خودش برد و مثل جان گرامی، او را مورد پذیرایی قرار داد. ابوطالب (علیه‌السلام) و همسرش _شیرزن عرب؛ یعنی فاطمه بنت اسد (علیهاالسلام)، مادر حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) _ تقریباً ۴۰ سال مثل پدر و مادر، این انسان والا را مورد حمایت و کمک خود قرار دادند. نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) در چنین شرایطی دوران کودکی و نوجوانی خود را گذراندند.

خصال اخلاقی والا، شخصیت انسانیِ عزیز، صبر و تحمل فراوان، آشنا با درد‌ها و رنج‌هایی که ممکن هست برای یک انسان در کودکی پیش بیاید، شخصیت درهم تنیده عظیم و عمیقی را در این کودک زمینه‌سازی کرد. در همان دوران کودکی، به اختیار و انتخاب خود، شبانیِ گوسفندان ابوطالب (علیه‌السلام) را به‌عهده گرفت و مشغول شبانی شد. اینها عوامل مکمل شخصیت هستند.

به انتخاب خودشان، در همان دوران کودکی، با جناب ابوطالب (علیه‌السلام) به سفر تجارت رفت. به‌تدریج این سفر‌های تجارت تکرار شد، تا به دوره جوانی و دوره ازدواج با جناب خدیجه (علیهاالسلام) و به دوران ۴۰ سالگی _که دوران پیامبری است_ رسیدند.

از آغاز ولادت تا دوران بعثت _یعنی ۴۰ سال_ برای پیامبر عزیز ما (صلی الله علیه و آله)، آزمون پاکی، امانت، جوانمردی و صداقت بود. امانت ایشان طوری هست که همه قریش و همه عربی که ایشان را می‌شناختند، به ایشان لقب «امین» دادند.

انصاف ایشان نسبت به افراد و نگاه عادلانه ایشان نسبت به افراد، جوری هست که وقتی می‌خواهند «حجرالاسود» را به جای خود نصب کنند و طوایف و قبایل عرب با هم مناقشه و نزاع دارند، ایشان را به‌عنوان حَکَم قرار می‌دهند.

این، نشان‌دهنده نگاه منصفانه ایشان به همه هست که همه این را می‌دانستند و ایشان را صادق و امین می‌دانستند.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در جوانی به تجارت اشتغال داشتند و درآمد‌های هفتگی که از طریق تجارت به‌دست آورده بودند، همه را در راه خدا صدقه دادند و میان مستمندان تقسیم کردند.

در این دورانی که دوران اواخر تکامل پیغمبر (صلی الله علیه و آله) و قبل از نزول وحی هست، از کوه «حرا» بالا می‌رفتند و به آیات الهی، به آسمان، ستارگان، زمین و خلایقی که روی زمین با احساسات مختلف و با روش‌های گوناگون زندگی می‌کردند، می‌نگریستند و در همه اینها آیات الهی را می‌دیدند و خضوع‌شان در مقابل حق و خشوع دل ایشان در مقابل امر و نهی و اراده الهی روزبه‌روز بیشتر می‌شد و جوانه‌های اخلاق نیک در ایشان روزبه‌روز بیشتر رشد می‌کرد…

بعد از ۴۰ سالگی _که دعوت پیامبر (صلی الله علیه و آله) آغاز شد_ از سوی بخش‌های مهمی از همان مردم، سیل کینه، دشمنی، تهمت و افترا به ایشان شروع شد. همان مردمی که قبل از بعثت، به پاکیزگی، طهارت، دانایی و صداقت این بزرگوار گواهی می‌دادند، همان‌ها بودند که بعد از بعثت به ایشان لقب ساحر، مجنون و کذّاب دادند که در قرآن از این تهمت‌ها یاد شده هست.

بنابراین، دشمنان پیامبر (صلی الله علیه و آله) با شخص ایشان مسئله نداشتند و مشکل آنها با پیام ایشان بود. همه کسانی که جبهه متحدی را علیه پیامبر (ص) تشکیل دادند، با پیام توحید، عدل و آموزش‌های مکتب ایشان دشمنی می‌کردند.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) ۱۰ سال بیشتر حکومت نکردند، اما پی‌ریزی بنایی را کردند که در طول قرن‌های متمادی، قله بشریت در علم، تمدن، پیشرفت معنوی، پیشرفت اخلاقی و ثروت، همین جامعه‌ای که ایشان طراحی و پی‌ریزی کرده بودند.

سیره پیامبر (ص)

پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) با آن عظمت مقامشان و با آن رسیدن به عالی‌ترین مرتبه عصمت، در عین حال از این تلاش و مجاهدتی که ایشان را دائم به خدا نزدیک‌تر و متذکرتر کند، تا هنگام مرگ بازنمی ایستادند؛ چون ایشان هم روزبه‌روز تکامل پیدا می‌کردند و پیغمبر (صلی الله علیه و آله) سال اول بعثت با پیغمبر (صلی الله علیه و آله) سال ۲۳ بعثت یک‌جور نبودند. ایشان ۲۳ سال در تقرب پروردگار جلو رفته بودند…

سیره عبادی

پیامبر (صلی الله علیه و آله) با آن مقام و شأن و عظمت، از عبادت خود غافل نمی‌شدند. نیمه شب می‌گریستند و دعا و استغفار می‌کردند. امّ سلمه یک شب دید پیامبر (صلی الله علیه و آله) دید که ایشان نیستند و رفت و دید که ایشان مشغول دعا کردن هستند و اشک می‌ریزند و استغفار می‌کنند و عرض می‌کنند: «اللهم و لاتَکِلنی الی نَفسی طَرفَةَ عینٍ» امّ سلمه گریه‌اش گرفت. پیامبر (صلی الله علیه و آله) از گریه او برگشتند و فرمودند: «اینجا چه می‌کنی؟

عرض کرد: یا رسول الله! تو که خدای متعال اینقدر عزیزت می‌دارد و گناهانت را آمرزیده است_ لِیَغفِرَ لَکَ اللهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذنبکَ و ما تأخَّرَ_ چرا گریه می‌کنی و می‌گویی: خدایا! ما را به خودمان وانگذار؟

فرمودند: «و ما یُؤمِنُنی» اگر از خدا غافل شوم، چه چیزی من را نگه خواهد داشت؟

این برای ما درس هست. در روز عزت، ذلت، سختی، راحتی، روزی که دشمن انسان را محاصره کرده هست، روزی که دشمن با همه عظمت، خودش را بر چشم و وجود انسان تحمیل می‌کند و در همه حالات خدا را به یاد داشتن و او را فراموش نکردن، به خدا تکیه کردن و از او خواستن؛ این، آن درس بزرگ پیامبر (صلی الله علیه و آله) به ما هست…

سیره شخصی

پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) لباس ساده می‌پوشیدند و هر غذایی که در مقابل ایشان بود و فراهم می‌شد، می‌خوردند. غذای خاصی نمی‌خواستند و غذایی را به‌عنوان نامطلوب رد نمی‌کردند. در همه تاریخ بشریت، این خُلقیات بی‌نظیر هست.

سیره اخلاقی

از یکی از همسران رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پرسیدند که اخلاق پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) را برای ما توصیف کن. او در جواب گفت: اخلاق او، قرآن بود؛ یعنی هرچه شما در قرآن راجع به روش، عمل، رفتار و خُلقیات یک انسان به‌صورت مستحسن، خوب و پسندیده می‌خوانید، در وجود آن بزرگوار مجسم و متبلور بود.

اخلاق ما باید طبق آن چیزی باشد که می‌گوییم و به آن دعوت می‌کنیم؛ «کونوا دُعاةَ الناسِ بِغَیرِ ألسِنَتِکم» یعنی «باعمالکم». اگر ما زخارف دنیا بی‌اعتنا بودیم، اگر ما در آن راه‌هایی که به معتقدیم و داعی و مبلّغ آن هستیم، قدم ثابت گذاشتیم، اگر ما پایبندی خودمان را به اصول دینی، اصول اسلامی و فرمایشات امام بزرگوار و آنچه که در نظام جمهوری اسلامی مقرر هست، عملاً نشان دادیم، حرف ما در محیطی که پراکنده می‌شود، اثر خواهد کرد…

سیره علمی

حدیثی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) _غیر از آیات قرآن که «یُزَکّیهم و یُعَلِّمُهم الکتابَ و الحکمة» در چند جای قرآن تکرار شده_ هست که تعلیم را به ایشان نسبت می‌دهد. آن حدیث این هست که «إنَّ اللهَ لَم‌یَبعَثنی مُعَنّتاً و لامُعَنِّتاً و لکن بَعَثَنی مُعَلِّماً مُیَسِّراً (صحیح مسلم، مسلم النیسابوری، ج ۴، ص ۱۸۸؛ فتح‌الباری، ابن حجر، ج ۸، ص ۴۰۱؛ کنزالعمال، متقی هندی، ج ۱۱، ص ۴۲۴) / خدا من را معلم مبعوث کرده هست»؛ معلم میسّر؛ یعنی آسان‌ساز. زندگی را برای متعلّمین خودم با آموزش‌های خودم آسان می‌سازم و کار را بر آنها آسان می‌کنم. این آسان‌سازی، غیر از آسان‌گیری هست. یعنی سهل‌انگاری نیست.

سیره فرهنگی

معلم کاری می‌کند و رفتاری در پیش می‌گیرد که این اخلاق و وظیفه اسلامی در جامعه به شکل رنگ ثابت درمی‌آید و با عقاید و غلط مردم به مقابله برمی‌خیزد. با احساسات جاهلی و ته‌مانده‌های رسوب کرده اخلاق غیر اسلامی مبارزه و مقابله می‌کند و در مقاطع مناسب و با روش‌های مناسب، کاری می‌کند که فضای جامعه و محیط زندگی مردم با این صفت و اخلاق و روش خوب کاملاً آمیخته می‌شود.

سیره اجتماعی

رفتار پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) با مردم، رفتار خوش بود. در جمع مردم، همیشه بشاش بود و تنها که می‌شدند، غم‌ها، حزن‌ها و همومی که داشتند، آنجا ظاهر می‌شدند. غم‌هایشان را در چهره خودشان جلوی مردم آشکار نمی‌کردند. بشاش بودند و به همه سلام می‌کردند.

اگر کسی ایشان را آزرده می‌کرد، آن آزردگی در چهره‌شان دیده می‌شد، اما زبان به شِکوه باز نمی‌کردند. اجازه نمی‌دادند در حضورشان به کسی دشنام دهند و از کسی بدگویی کنند. خودِ ایشان هم به هیچ‌کس دشنام نمی‌دادند و از کسی بدگویی نمی‌کردند.

کودکان را مورد ملاطفت قرار می‌دادند و با زنان مهربانی می‌کردند. با ضُعَفا کمال خوش‌رفتاری را داشتند. با اصحابشان شوخی می‌کردند و با آنها مسابقه اسب‌سواری می‌گذاشتند.

سیره سیاسی

پیامبر (صلی الله علیه و آله) هیچ‌وقت دوپهلو حرف نزدند. البته وقتی با دشمن مواجه می‌شدند، کار سیاسی دقیق می‌کردند و دشمن را به اشتباه می‌انداختند. در موارد بسیاری، ایشان دشمن را غافلگیر کرده‌اند؛ چه از لحاظ نظامی، چه از لحاظ سیاسی، اما با مؤمنین و مردمشان، همیشه صریح، شفاف و روشن حرف می‌زدند و سیاسی‌کاری نمی‌کردند و در موارد لازم، نرمش نشان می‌دادند.

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

پیامبر خدا (ص) چگونه معلمی بودند؟ بیشتر بخوانید »

ولادت امیرالمومنین (ع)، اعجازی تکرار ناپذیر

ولادت امیرالمومنین (ع)، اعجازی تکرارناپذیر


گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس ـ رسول حسنی؛ ولادت امام علی (ع) در سیزدهم رجب سال ۳۰ عام‌الفیل رخ داده است. بنا به نقل علمای شیعه و گروه زیادی از اهل سنت، ولادت آن حضرت در کعبه اتفاق افتاده است. این جریان از اختصاصات آن حضرت بوده و در تاریخ بشریت سابقه نداشته و بعد از آن نیز تکرار نشده است.

پدر آن حضرت، ابوطالب است که با عبدالله پدر پیامبر (ص)، برادر تنی و مادرشان فاطمه بنت عمرو بن عایذ مخزومی بود. ابوطالب کسی بود که بعد از رحلت ابوطالب سرپرستى حضرت محمد (ص) را بر عهده گرفت و، چون آن حضرت به پیامبری رسید از او حمایت کرد.

مادر آن حضرت نیز، فاطمه بنت اسد بود و حضرت علی (ع) و برادران و خواهرانش، نخستین کسانی بودند که هم از سوی پدر و هم از سوی مادر هاشمی بودند.

فاطمه بنت اسد از جمله بانوان گروه نخست بود که به پیامبر (ص) ایمان آورد و مسلمان شد و رنج‌های ایام حضور در مکه را به همراه همسر و خانواده‌اش متحمل شد و در هنگام هجرت، وی نیز به مدینه هجرت کرد و در همین شهر رحلت کرد. پیامبر (ص) دستور داد تا با پیراهن خود وی را کفن کنند و اقرار به ولایت فرزندش علی بن ابی‌طالب (ع) را به وی تلقین کرد.

ولادت امام علی (ع) در کعبه

روزی عباس بن عبدالمطلب با یزید بن قعنب و با گروهی از بنی هاشم و جماعتی از قبیله بنی‌العزی در برابر خانه کعبه نشسته بودند، ناگاه فاطمه بنت اسد به مسجد درآمد، در حالی که به علی (ع)، نه ماه باردار بود و او را درد زائیدن گرفته بود. پس در برابر خانه کعبه ایستاد و نظر به جانب آسمان افکند و گفت:

«پروردگارا! من ایمان آورده‌ام به تو و به هر پیامبر و رسولی که فرستاده‌ای و به هر کتابی که نازل کرده‌ای و تصدیق کرده‌ام به گفته‌های جدم ابراهیم (ع) که خانه کعبه را بنا کرده است، پس درخواست می‌کنم از تو به حق این خانه و به حق آن کسی که این خانه را بنا کرده است و به حق این فرزندی که در شکم من است و با من سخن می‌گوید و به سخن گفتن خود مونس من شده است و یقین دارم که او یکی از آیات جلال و عظمت تو است که آسان کنی بر من ولادت او را.»

عباس و یزید بن قعنب گفتند که، چون فاطمه از این دعا فارغ شد، دیدیم که دیوار عقب خانه شکافته شد. فاطمه از آن رخنه داخل شد و از دیده‌های ما پنهان شد، پس شکاف دیوار به اذن خدا به هم پیوست و ما، چون خواستیم در خانه را بگشاییم چندان که سعی کردیم، در گشوده نشد. دانستیم که این امر از جانب خدا واقع شده و فاطمه سه روز در اندرون کعبه ماند.

اهل مکه در کوچه‌ها و بازار‌ها این قضیه را نقل می‌کردند و زن‌ها این حکایت را یاد می‌کردند و تعجب می‌کردند. تا روز چهارم رسید، پس همان موضع از دیوار کعبه که شکافته شده بود دیگر باره شکافته شد، فاطمه بنت اسد بیرون آمد و فرزند خود علی (ع) را در دست خویش داشت و می‌گفت:

«ای گروه مردم! به درستی که حق تعالی برگزید مرا از میان خلق خود و فضیلت داد مرا بر زنان برگزیده که پیش از من بوده‌اند. زیرا که حق تعالی برگزید آسیه دختر مزاحم را و او عبادت کرد حق تعالی را پنهان در موضعی که عبادت خدا در آن جا سزاوار نبود، مگر در حال ضرورت یعنی خانه فرعون و مریم دختر عمران را حق تعالی برگزید و ولادت عیسی (ع) را بر او آسان کرد و در بیابان درخت خشک را جنباند و رطب تازه از برای او از آن درخت فرو ریخت.

حق تعالی مرا بر هر دو فضیلت داد و همچنین بر جمیع زنان عالمیان که پیش از من گذشته‌اند. زیرا که من فرزندی آورده‌ام در میان خانه برگزیده او و سه روز در آن خانه محترم ماندم و از میوه‌ها و طعام‌های بهشتی تناول کردم و، چون خواستم که بیرون آیم در هنگامی که فرزند برگزیده من بر روی دست من بود، هاتفی از غیب مرا ندا کرد که:‌ای فاطمه! این فرزند بزرگوار را علی نام کن، به درستی که منم خداوند علی أعلی و او را آفریده‌ام از قدرت و عزت و جلال خود و بهره کامل از عدالت خویش به او بخشیدم و نام او را از نام مقدس خود اشتقاق نموده‌ام و او را به آداب خجسته خود تأدیب نموده‌ام و امور خود را به او تفویض کرده‌ام و او را به علوم پنهان خود مطلع کرده‌ام و در خانه محترم من متولد شده است و او اول کسی است که اذان خواهد گفت بر روی خانه من و بت‌ها را خواهد شکست و آن‌ها را از بالای کعبه به زیر خواهد انداخت و مرا به عظمت و مجد و بزرگواری و یگانگی یاد خواهد کرد.

اوست امام و پیشوا بعد از حبیب من و برگزیده از جمیع خلق من محمد (ص) که رسول من است و او وصی او خواهد بود. خوشا حال کسی که او را دوست دارد و یاری کند او را و وای بر حال کسی که فرمان او نبرد و یاری او نکند و انکار حق او کند.»

ولادت حضرت علی در منابع اهل سنت

ولادت حضرت علی (ع) در کعبه در بسیاری از منابع اهل سنت نیز ذکر شده است. شیخ آقابزرگ تهرانی در موسوعه کتابشناسی الذریعه از کتابی با نام «علی و الکعبه» یاد می‌کند که مهدی بن محمدتقی بن ابراهیم نقوی آن را نگاشته است و با استفاده از ۲۲ کتاب از کتب علمای اهل سنت ثابت نموده است که آن حضرت در کعبه متولد شده است.

علامه امینی به تفصیل پیرامون ولادت علی (ع) در کعبه بحث کرده و از جمله از حاکم نیشابوری عالم برجسته اهل سنت، در کتاب مستدرک علی الصحیحین قل می‌کند که گفته است اخبار به تواتر رسیده که فاطمه بنت اسد، علی (ع) را در درون کعبه به دنیا آورد؛ و از گنجی شافعی در کتاب «کفایه» نقل کرده که از طریق ابن نجار از حاکم نیشابوری روایت نموده که گفته است: «امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب در مکه در خانه خدا، شب جمعه سیزدهم ماه رجب سی سال گذشته از عام‌الفیل متولد شد. نه قبل و نه بعد از وی مولودی در بیت‌الله الحرام جز او متولد نشد و این کرامتی برای آن حضرت بود به خاطر مقام با عظمت او بود.

به پیروی از وی، احمد بن عبدالرحیم دهلوی مشهور شاه، ولی الله پدر عبدالعزیز دهلوی مصنف کتاب تحفه اثنی عشریه در کتاب ازالة الخفاء نوشته است: اخبار متواتر است که فاطمه دختر اسد امیرالمؤمنین علی را در درون کعبه به دنیا آورد. آن حضرت در روز جمعه سیزدهم ماه رجب سی سال بعد از عام‌الفیل در کعبه متولد شد و هیچ کس جز او نه قبل و نه بعد از وی در کعبه متولد نشد.

سیدمحمود آلوسی صاحب تفسیر روح‌المعانی در کتاب شرح قصیده عینیة عبدالباقی افندی عمری ص ۱۵ در ذیل این بیت قصیده او در مدح مولای متقیان: «انت العلی الذی فوق العلی رفعا، ببطن مکة عندالبیت اذ وضعا» می‌نویسد: این که امیر (ع) در خانه خدا متولد شده، در دنیا امری مشهور و در کتب فرقین سنی و شیعه ذکر شده است. تا آنجا که می‌گوید: جز او کسی در خانه خدا متولد نشده و چقدر مناسب است که امام ائمه در محلی که قبله مسلمین است متولد شود.

منابع:

منتهی الآمال / شیخ عباس قمی

الارشاد / شیخ مفید

انتهای پیام/161

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ولادت امیرالمومنین (ع)، اعجازی تکرارناپذیر بیشتر بخوانید »