نامگذاری نوزادان عراقی به نام حاج قاسم و جمال +عکس
نامگذاری نوزادان عراقی به نام حاج قاسم و جمال +عکس بیشتر بخوانید »
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، منابع عراقی، امروز (پنجشنبه)، گزارش دادند که یک کاروان لجستیک ارتش آمریکا در استان بغداد هدف حمله قرار گرفته است.
کانال تلگرامی «صابرین نیوز» در این خصوص گزارش داد که این کاروان در شهر «اللطیفیه» هدف قرار گرفته است.
هنوز گروهی مسئولیت این حمله را برعهده نگرفته است.
این گزارش در حالی منتشر میشود که روز گذشته نیز منابع عراقی از هدف قرار گرفتن یک کاروان ارتش آمریکا در استان بغداد خبر دادند که گروه مقاومت «قاصم الجبارین» آن را برعهده گرفت.
طی ماههای اخیر کاروانهای حامل تجهیزات لجستیک برای نظامیان آمریکایی مستقر در پایگاههای نظامی مختلف در عراق بارها به صورت هفتگی و بعضاََ روزانه هدف انفجار بمبهای تعبیهشده کنار جاده قرار گرفتهاند.
این کاروانها عمدتا از مرز سوریه در غرب عراق یا مرز کویت در جنوب این کشور، وارد عراق میشوند.
گروههای عراقی پیش از این اعلام کرده بودند که مهلت ارائه شده به دولت «مصطفی الکاظمی» نخستوزیر عراق برای اخراج نیروهای آمریکایی به پایان رسیده است.
بعد از حملات تروریستی ائتلاف آمریکا علیه نیروهای مقاومت و شهادت شماری از نیروهای الحشد الشعبی عراق و همچنین شهادت سردار سپهبد حاج «قاسم سلیمانی» فرمانده شهید نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و «ابومهدی المهندس» نائب رئیس شهید الحشد الشعبی در سیزدهم دی ۱۳۹۸، پارلمان عراق با طرح خروج نیروهای آمریکایی از عراق در پانزدهم همان ماه موافقت کرد و از دولت بغداد خواست آن را اجرایی کند.
بسیاری از گروههای عراقی، نیروهای آمریکایی حاضر در این کشور را اشغالگر میدانند و بر خروج فوری این نیروها از خاک کشورشان تاکید دارند.
حمله به کاروان لجستیک ارتش آمریکا در بغداد بیشتر بخوانید »
گروه جهاد و مقاومت مشرق – کتاب صباح، حاصل تلاش ۱۰ ساله راوی این کتاب، خانم صباح وطنخواه و نویسندهاش، خانم فاطمه دوستکامی است. این کتاب که بیانگر تلاشهای جهادی خانم وطنخواه در دوران مقاومت در شهر خرمشهر است را انتشارات سوره مهر منتشر کرده است.
خانم دوستکامی درباره اتفاق بینظیری که برای خود و کتابشان رخ داده میگوید: فردای روز شهادت حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس بود که تصمیم گرفتیم با تعدادی از دوستانمان به منزل شهید ابومهدی برویم و با خانوادهشان دیداری داشته باشیم. من همراه با خانم سیده اعظم حسینی، نویسنده کتاب «دا»، خانم دکتر لباف و همسر شهید حسن طهرانی مقدم به این دیدار رفتم.
صبح، حدود ساعت ۱۰ بود که ما خدمت خانواده شهید رسیدیم. از قبل با این بزرگواران شناختی نداشتم و اولین باری بود که میدیدمشان. بر حسب عادت، دو تا از کتابهایم که «سرباز کوچک امام» و «صباح» بود را با خودم برده بودم تا تقدیم خانواده شهید کنم.
وارد خانه شدیم و دختر دوم شهید ابومهدی، یُسرا خانم به استقبال ما آمدند. من کتاب را تقدیم کردم. متوجه شدم از دیدن کتاب جا خوردند. نگاهشان روی کتاب سنگین شد و چند لحظهای مکث کردند. چیزی نگفتند و داخل خانه آمدند.
چند لحظه که از نشستنمان میگذشت، دیدم که دو تا خواهر باز به هم نگاه میکنند و نگاهی هم به کتاب داشتند. یکی از آن ها پرسید: ماجرای این کتاب چیه؟
خانم شهید طهرانی مقدم به من اشاره کردند و فرمودند: ایشان نویسنده کتاب صباح هستند…
این را که گفتند، دیدم دو خواهر سمت خواهر کوچکشان رفتند که خواب بود. بیدارش کردند و گفتند: بلندشو! بابا برایت مهمان فرستاده. دیشب آنقدر به خاطر این کتاب گریه کردی و حالا بابا برایت مهمان فرستاده!
ما متوجه ماجرا نبودیم. وقتی کوثر خانم از خواب بلند شد دیدیم کتی تنش کرده که بعدا متوجه شدم کت ابومهدی است. کتاب صباح را هم در آغوشش گرفته بود.
در این فاصله خواهرش تعریف کرد و گفت: دیشب کوثر خیلی بیتابی کرده و بیقرار پدر بود. حدود ساعت ۴ – ۵ صبح کت بابا را پوشید و کتابی که از طرف پدر بهش هدیه شده بوده را بغل کرده تا آرام شده و توانست بخوابد.
چند دقیقه گذشت و کوثر خانم تشریف آوردند و کتاب هم دستشان بود. به گرمی از من استقبال کردند و کنارم نشستند. خیلی متاثر بودند و به پهنای صورت اشک میریختند.
درباره این کتاب بیشتر بخوانید:
چند دقیقه با کتاب «صباح»؛ / ۶۵
جان دادن پای چتر منورهای عراقی! + عکس
مراقب باشیم «صباح» گم نشود! + عکس
فاطمه دوستکامی در نشست دورهمی نویسندگان دفاع مقدس؛
کار با راویِ «آقا» راحتتر است!
شهادت ۲نفر در بمباران مدرسه خالی
فوزیه، لب به هندوانه نزد !
کوثر خانم گفت: این کتاب شما را پدر من در آخرین دیدار ما به من هدیه دادند. من تازه ازدواج کرده بودم و برای مراسم عقدم، پدر به تهران آمده بودند و یادداشتی هم در کتاب برای من نوشتند. اولش به من تاکید کردند که حتما این کتاب را بخوان و باید راجع به آن با هم حرف بزنیم و بحث کنیم. ولی من چون بحث ازدواجم پیش آمد نتونستم آن را بخوانم. دیشب این کتاب را روی میز دیدم و با دیدنش داغم تازه شد که چرا به توصیه پدر گوش ندادم تا بخوانم و راجع به آن با پدر صحبت کنم. همین که با پدر نجوا می کردم، خوابم برد.
کوثر خانم صفحه اول کتاب را باز کرد و دیدم شهید ابومهدی المهندس یادداشت بسیار مفصلی نوشته است که به زبان عربی بود. کتاب را به دخترشان تقدیم کرده بودند و توصیه کرده بودند که این کتاب را بخواند.
از کتاب عکس گرفتم و در این مدت هم ارتباط ما با خانواده شهید ابومهدی المهندس حفظ شده و برای من برکت داشته است. برای خودم هم یک علقه درونی نسبت به شناخت این شهید بزرگوار پیش آمده است. برای من جالب بود که یک ژنرال نظامی چگونه تا این حد به مباحث فرهنگی توجه میکند.
ما آن روز مفصل در خانه شهید بودیم و تلویزیون هم تصاویر تشییع پیکر شهید ابومهدی در نجف را نشان میداد و خانواده شهید کاملا با معنویت و صبور بودند و مرتب خدا را شکر میکردند به خاطر لیاقت شهادت پدرشان. میگفتند خدا را شکر میکنیم که پدرمان در زمان ولایت حضرت آقا و با یقین کامل به ایشان به شهادت رسید. خدا را شاکریم که پدرمان همراه با حاج قاسم شهید شد چرا که نبود «عمو قاسم» را تحمل نمیکرد.
میگفتند وقتی اتفاقی میافتاد و در دیدار پدرم با حاج قاسم تاخیر می شد، پدر قویِ ما بی اندازه بیتاب می شد.
وقتی که یادداشت شهید را روی کتابم دیدم، واقعا برای من خیلی پیام داشت و میدانستم برای همه همکارانم در این حوزه هم کلی پیام دارد.
متن عربی و ترجمه فارسی این پیام چنین است:
بسم الله الرحمن الرحیم
الی عزیزتی الحبیبة کوثر(انا اعطیناک الکوثر)
و هی فی ایامها الاولی لعقدها الذی ارجو الله سبحانه و تعالی ان یکون مقدمة لزواج مبارک، و لتشکیل عائلة طیبة و مؤمنة… الیک ایتها العزیزة اهدی قصة “صباح” هذه البنت المجاهدة الصابرة و المبارکة عسی ان تکون لک قدوة و تجربة.
اسأل الله لک العمر المدید و التوفیق فی حیاتک السعیدة ان شاء الله
ابوک جمال(ابو کوثر) ١٩/٩/٢٠١٩
***
به نام خداوند بخشنده مهربان
به عزیزم… عشقم کوثر(وما کوثر را به تو عطا کردیم)
که تنها چند روز از پیوند عقدش میگذرد؛ از خداوند عزوجل میخواهم که این عقد، مقدمه ازدواجی مبارک و تشکیل خانواده ای صالح و مومن باشد…
روایت “صباح” این دختر مجاهد و صبور و مبارک را به تو عزیز دلم تقدیم میکنم و امیدوارم که او برای تو اسوه و تجربه باشد…
برایت طول عمر و توفیق را در زندگی سعادتمندانهات آرزو میکنم انشاالله…
پدرت جمال (ابوکوثر)۲۸ شهریورماه ۱۳۹۸
مهمان ویژه خانه «ابومهدی المهندس» که بود؟ + عکس بیشتر بخوانید »