اتحادیه اروپا

مهلک‌ترین سم موجود در برنج و راه خلاصی از آن

مهلک‌ترین سم موجود در برنج و راه خلاصی از آن


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، مسمومیت با آرسنیک یکی از رایج‌ترین مسمومیت‌ها در جهان است. آرسِنیک که در فارسی به اکسیدان مرگ موش و سولفید آن زرنیخ گفته می‌شود، شبه فلز سمی معروفی است که به سه شکل زرد، سیاه و خاکستری یافت می‌شود.

آرسنیک و ترکیبات آن به‌عنوان آفت کش بکار می‌روند که شامل علف‌کش، حشره‌کش و آلیاژهای مختلف است. آرسنیک و تمامی ترکیبات آن بسیار سمی هستند. سمی‌ترین ترکیب آرسنیک گاز آرسین (AsH۳) است که از ترکیب آرسنیک با گاز هیدروژن به وجود می‌آید. تنفس این گاز به میزان ۰.۰۱ قسمت در میلیون در مدت کمتر از ۵ ثانیه انسان را می‌کشد. این گاز به میزان ۱۰۰٫۰۰۰ مرتبه از گاز سیانید هیدروژن (سیانور) سمی‌تر و مهلک‌تر است.

بیشتر بخوانید:

بررسی تفاوت برنج ایرانی و خارجی

آرسنیک با مختل کردن وسیع سیستم گوارشی و ایجاد شوک منجر به مرگ می‌شود. سایر عوارض بلند مدت این سم، سرطان پوست و صدمات جدی به روده و کبد است. بر اساس اعلام سازمان جهانی بهداشت هم اینک بیش از ۱۴۰ میلیون نفر در ۵۰ کشور جهان از آب آشامیدنی حاوی میزان بالای آرسنیک استفاده می‌کنند. تنها در بنگلادش سالانه ۴۳ هزار نفر به دلیل مسمومیت ناشی از مصرف آرسنیک جان خود را از دست می‌دهند.

یکی از راه‌های مسمومیت با آرسنیک، مصرف برنج‌های آلوده به این ماده است. به طور طبیعی برنج می‌تواند به میزان زیادی حاوی ماده سمی آرسنیک باشد که برای انسان کشنده است. از این رو، محققان به تازگی بهترین راه برای پاک کردن برنج از این ماده در حین پخت و پز را معرفی کردند.

تحقیقات نشان داده است جوشاندن آب پیش از افزودن برنج و سپس آبکش کردن آن می‌تواند به میزان زیادی ماده آرسنیک موجود در برنج را کاهش دهد. سپس دوباره به برنج آب تازه اضافه کرده و مراحل پخت را انجام دهید و سپس آن را دَم کنید.

دانشمندان دانشگاه شفیلد انگلیس اعلام کردند با این روش می‌توان به میزان زیادی سطح آرسنیک موجود در برنج را کاهش داد به طوری که دیگر برای انسان کشنده نباشد. تحقیقات آزمایشگاهی نشان داده است حداقل ۵۰ درصد از آرسنیک موجود در برنج قهوه‌ای (حاوی سبوس) با این روش تصفیه می‌شود. در برنج سفید (فاقد سبوس) این روش می‌تواند تا ۷۴ درصد از سطح آرسنیک را کاهش دهد.

براساس اعلام نهاد استانداردهای غذایی انگلیس بالاترین سطح آرسنیک روزانه که برای بدن انسان بی ضرر است ۸ میکروگرم به ازای هر کیلو وزن بدن است. برای مثال یک فرد با وزن ۸۳ کیلوگرم مصرف ۰.۶ میلی گرم آرسنیک در طول روز برای بدنش سمی نیست.

براساس استانداردهای غذا و داروی اتحادیه اروپا نباید آرسنیک موجود در برنج سفید از ۰.۲ میلی گرم، و برنج قهوه‌ای از ۰.۲۵ میلی گرم در هر کیلوگرم تجاوز کند.

گفتنی است روشی که دانشمندان انگلیسی به تازگی به آن پی برده اند (آبکش کردن برنج و سپس دم کردن آن) سال هاست که در میان ایرانیان در پخت برنج مرسوم است. با این حال، بهتر است برای کاهش آرسنیک برنج از روش کَته برای پخت استفاده نشود.



منبع خبر

مهلک‌ترین سم موجود در برنج و راه خلاصی از آن بیشتر بخوانید »

آیت‌الله محمدکاظم عصار به روایت شوشا گاپی

آیت‌الله محمدکاظم عصار به روایت شوشا گاپی



آیت‌الله محمدکاظم عصار به روایت شوشا گاپی - کراپ‌شده

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، شمسی عصار با نام هنری «شوشا گاپی» فرزند آیت‌الله محمد کاظم عصار، استاد برجسته فلسفه در سال ۱۳۱۴ در تهران متولد شد. در هفده سالگی در سوربن فرانسه بورسیه شد و در رشته ادبیات فرانسه شروع به تحصیل کرد. در سال ۱۳۴۰ ه.ش. (۱۹۶۱م.) با نیکولا گاپی، کارشناس آثار هنری ازدواج کرد و اسم هنری شوشا گاپی را برای خود انتخاب کرد.

علاقه‌ی توأمان او به ادبیات و موسیقی باعث شد تا به آهنگسازی و ترانه‌سرایی روی بیاورد. آلبوم‌های موسیقی محلی او در سال ۱۳۵۰ وارد بازار شد. در سال ۱۳۷۲ ه.ش. (۱۹۷۳م.) مستند «مردمان باد» را در مورد کوچ قوم بختیاری تولید کرد. علاقه او به فلسفه باعث شد تا در سال ۱۳۸۵ه.ش. (۲۰۰۶ م.) با همکاری دانشگاه تهران با موضوع غزالی، ابن سینا و صوفیان سه برنامه رادیویی برای بی بی سی تهیه کند. سفرنامه‌نویسی و داستان‌نویسی بخشی از فعالیت‌های او در همین سال‌هاست.

سه سفرنامه به خاورمیانه  (۲۰۰۱)، راز خنده (۲۰۰۵) و دختر ایرانی در فرانسه (۱۹۹۱) از آثار مرتبط او در این زمینه است. اما اولین و مهم‌ترین کتاب شمسی عصار با عنوان اسب عصاری (۱۹۸۸) شامل خاطرات او از پدرش «آیت الله سید محمد کاظم عصار»، پدر بزرگش «آیت‌الله سید محمد حسینی لواسانی»، پدر بزرگ مادری‌اش «حاج علی‌بابا» از روحانیون اصفهان و مطالب مرتبط با حوزه علمیه است. این کتاب نخستین بار در سال ۱۹۸۸ با عنوان The Blindfold Horse به زبان انگیسی توسط انتشارات I.B. TAURIS در لندن منتشر شد و ترجمه‌ی آن به زودی از سوی نشر دفتر تاریخ شفاهی منتشر خواهد شد. در یادداشت زیر، گزارشی از این کتاب را می‌خوانید.

تصویر جلد کتاب

کتاب با ذکر خاطره‌ای آغاز می شود که نویسنده آن را نخستین خاطره ی عمرش (در دو یا سه سالگی) ذکر می کند و نام کتاب نیز با توجه به این خاطره انتخاب شده است؛ خاطره ی روزی زمستانی در خیابانی باریک و گل آلود، در آسیابی سنتی که «اسبی چشم بسته» سنگ آسیاب را می گرداند و گندم ها را آرد می کند. چشم های اسب بسته شده است تا حیوان براثر گردش مداوم به دور خودش دچار سرگیجه نشود.

سید محمد عصار

در صفحه ۹ فصل کاملی به ذکر خاطرات نویسنده از پدربزرگش، سید محمد اختصاص یافته است. سید محمد تنها فرزند «حاجی محمود»، عصاری در نزدیکی بازار تهران بوده است و پس از وفات حاجی محمود، سید محمد در ۱۶ سالگی به سلک روحانیت درمی‌آید: «مدرسه‌ای که توسط سید محمد برای تحصیل حوزوی انتخاب شد مدرسه شیخ عبدالله نام داشت. [۱] طلبه‌ها از سراسر کشور به این مدرسه می‌آمدند و از دیدن اساتیدی که آوازه‌شان به گوش آن‌ها رسیده بود، خوشحال می‌شدند. آنان در اتاقک‌های کوچکی زندگی می‌کردند که به دور یک حیاط با حوضی در وسط و درختان سرو کهن ساخته شده بودند.

این حیاط در میان مسجدی قرار داشت که سایه‌ی دلنشین گنبد آبیش به روی اقامتگاه طلبه‌ها می‌افتاد، و از مناره‌اش ندای دعوت به نماز در طلوع، ظهر و غروب آفتاب برمی‌خاست. عموم این طلاب با شهریه‌ی کوچکی که از طرف مسجد تأمین می‌شد زندگی می‌کردند؛ هرچند تعداد اندکی از آنان – و از جمله آن‌ها سید محمد – از پشتیبانی مالی پدرانشان برخوردار بودند.» (ص۹) نویسنده در ادامه (ص۱۰) به تنوع برنامه درسی آنان اشاره می‌کند: دروسی مانند ریاضیات، هیأت، فلسفه، فقه و الهیات (کلام) در این مدرسه خوانده می‌شده است.

با این وجود، اکثر این طلاب پس از چند سال درس را رها می‌کرده‌اند و پیشنماز می‌شده‌اند و عده اندکی، سالیانی طولانی به تحصیل و تحقیق ادامه می‌داده‌اند. براساس گزارش نویسنده، سید محمد پس از حدود ده سال به مقام اجتهاد می‌رسد؛ اما علاقه‌ چندانی به بالارفتن از نردبان قدرت و جایگاه‌های اجتماعی ندارد، چرا که او «ترجیح می‌داد راه‌های لذتبخش‌تری را برای ارتقای جایگاه اجتماعی خود برگزیند. او از هوش، جذابیت و دانش خود استفاده کرد تا (البته با رعایت حدود شرعی) زندگی‌ای را بسازد که دوست می‌داشت: خاندانی بزرگ و جالب‌توجه، تعدادی خدمتکار، فرزند و تعداد زیادی همسر. پدر من سومین فرزند او بود.» (ص۱۱).

سید محمد پس از رسیدن به مقام اجتهاد در میانه دهه سوم عمرش، در ۲۸ سالگی برای ادامه تحصیل به نجف می‌رود و در آن‌جا با حلیمه، مادر سید محمدکاظم ازدواج می‌کند. نویسنده داستان بسیار جالبی از ادواج پدربزرگش با حلیمه ذکر می‌کند از این قرار که حلیمه پس از فوت همسرش، تصمیم می‌گیرد دیگر ازدواج نکند، اما شبی فرد مقدسی را در خواب می‌بیند که به وی دستور می‌دهد فردا صبح به حرم امام علی (علیه السلام) برود و با روحانی جوانی که خواهد دید ازدواج کند.

سید محمد نیز در همان شب خواب مشابهی را می‌بیند که در آن به وی گفته می‌شود به حرم رفته، با بیوه‌زن جوانی که خواهد دید ازدواج کند و بدین‌گونه، این دو با هم ازدواج می‌کنند. (صفحه۱۲ و ۱۴) در صفحه بعدی شرح جالبی از زنان صیغه‌ای در آن دوران آمده است: «در نزدیکی هر حرم، آرامگاه یا مدرسه دینی، بیوه‌زنانی بودند که صیغه‌ی روحانیون، طلاب و زائران می‌شدند. آن‌ها برای مدت کوتاهی – مثلاً یک روز – ازدواج می‌کردند که این نوع ازدواج، صیغه نامیده می‌شد. ممکن است امروزه چنین کاری وجهه ی خوبی نداشته باشد؛ اما اسلام دینی عمل‌گراست و با مسائل انسانی از نزدیک مواجه می‌شود.» (ص۱۳)

سید محمدکاظم عصّار، ردیف اول، نفر سوم از راست

جایگاه روحانیت در جامعه سنتی ایران

نویسنده در ادامه به ذکر تاریخچه‌ای از تشیع و جایگاه اجتماعی روحانیت در ایران می‌پردازد و برای نشان دادن جایگاه مهم روحانیت در اجتماع سنتی ایران، واقعه‌ای از دوران فتحعلی‌شاه قاجار را ذکر می‌کند: «روحانیون بزرگ آن‌قدر قدرتمند شدند که حتی شاهان نیز از آن‌ها اطاعت می‌کردند، همان‌گونه که در قرون وسطا، شاهان در پی جلب رضایت پاپ‌ها بودند. داستانی تاریخی این مسئله را به خوبی نشان می‌دهد: فتحعلی‌شاه – که بر ایرانی ، سه بار بزرگتر از ایرانِ کنونی حکم می‌راند -، از روحانی بزرگ آن دوران درخواست کرد تا به او اجازه شرعی دهد تا وی در ماه رمضان روزه نگیرد، چرا که روزه گرفتن باعث می‌شد بداخلاق شود و دست به اقدامات تندی از قبیل اعدام مردم بزند. آن روحانی به سادگی پاسخ داد: فتحعلی باید روزه بگیرد، و نباید مردم بی‌گناه را اعدام کند. [۲] و همین طور هم شد.» (ص۱۰)

دو دنیای «اندرونی» و «بیرونی»

سید محمدکاظم، پدر نویسنده در دوران اقامت سید محمد و حلیمه در کاظمین به دنیا می‌آید، و خانواده پس از تولد او به ایران بازمی‌گردد. (ص۱۵) در همین صفحه شرح جالبی از زندگی شخصی و خانه‌ی سید محمد در تهران آمده است؛ توصیفات جالبی از «دنیای جداگانه» اندرونی و بیرونی، حضور طلاب در خانه و مناسبات اعضای خانواده. پس از مرگ زودهنگام حلیمه، سید محمد با دختری به نام امینه ازدواج می‌کند؛ نویسنده روایت‌های جالبی از امینه و داستان روابط او با سید محمد آورده است. (ص۱۷)

در ادامه داستان جالبی از بیماری امینه و آوردن پزشکی یهودی به نام دکتر عمران به اندرونی گفته می‌شود. (دکتر عمران و خانواده‌اش، بعدتر توسط سید محمد به اسلام می‌گروند.) برای این که آمدن دکتر عمران به اندرونی ممکن شود، سید محمد ترتیب ازدواج صوری یک ساعته وی را با دختر شش ماهه‌اش می‌دهد، تا امینه و دکتر عمران بر یکدیگر محرم شوند. ظاهراً این روشی بوده که سید محمد – و بعدتر، فرزندش سید محمدکاظم –  برای تسهیل زندگی خادمان و آشپزانِ خانه‌اش در پیش می‌گرفته‌اند؛ همان‌گونه که نویسنده می‌گوید: «خود من نیز در دوران کودکی برای یک ساعت به عقد صوری هر مستخدم و آشپز مردی درمی‌آمدم تا مادرم ملزم به حفظ حجاب در مقابل آنان نباشد.» (ص۱۹) دکتر عمران یک بار جان سید محمد را نیز نجات می‌دهد؛ سید محمد که جزء روحانیون مشروطه‌خواه بوده، توسط فردی از مخالفان مشروطه مورد حمله قرار می‌گیرد و زخمی کاری برمی‌دارد، اما دکتر عمران موفق به داوای او می‌شود و سید محمد از این واقعه جان سالم به در می‌برد. (ص۴۵) در نهایت، سید محمد در سن ۱۰۵ سالگی وفات می‌یابد.

حاج علی‌بابا

در ادامه، نویسنده به توصیف آن‌چه از زندگی پدر بزرگ مادری‌اش، «حاج علی‌بابا» می‌داند می‌پردازد: حاج علی‌بابا نیز روحانی فاضلی است که در سن نوجوانی از مازندران به اصفهان آمده و سالیانی دراز در آن شهر به تحصیل پرداخته، و سپس به تهران آمده است و به شغل قضاوت و استادی فقه و حقوق مشغول شده است (ص۲۰). عذرا، مادر نویسنده، نخستین دختر حاج‌ علی‌باباست. به گفته نویسنده، حاج علی‌بابا سرپرستی گروهی را بر عهده می‌گیرد که مسئولیت نوشتن قانون مدنی را از سوی رضاشاه برعهده داشته‌اند (ص۲۳).

هرچند «همگان از عصبانیت‌های گاه گاه حاج علی‌بابا می‌ترسیده‌اند، اما در عین حال، همگان او را به خاطر سخاوت و تلاشش برای کمک به دیگران دوست داشتند. او حتی ممکن بود هنگامی که مردم را به کمک به فقرا فرا می‌خواند گریه کند.» (ص۲۴) حاج‌ علی‌بابا در سن ۶۰ سالگی فوت می‌کند. نویسنده از تصویری از حاج‌ علی‌بابا بر پله‌های دانشکده حقوق دانشگاه تهران می‌نویسد که «..او در میان پانزده تن از شاگردانش و دستیار و مشاور فرانسوی‌اش نشسته است. او تنها کسی است که در میان این مردانِ اروپایی‌منظر، لباس روحانیت به تن دارد.» (ص۲۴)

جمعی از استادان و دانشجویان دانشکده معقول و منقول. از راست ردیف جلو: بدیع‌الزمان فروزانفر، ولی‌الله نصر، لواسانی، سید محمدکاظم عصار، میرزا طاهر تنکابنی، ذوالمجدین، شیخ یدالله نظرپاک، محمد درخشان، علی شهیدزاده و علی‌اکبر شهابی

کودکی سید محمدکاظم عصار

نویسنده از صفحه ۳۹ فصلی مشروح را به روایت خاطرات خود از پدرش، سید محمدکاظم اختصاص می دهد. در مورد دوران کودکی پدرش و رفتار سید محمد با فرزندانش می‌نویسد: «از هر لحاظ، رفتار سید محمد با فرزندانش رفتاری مهربانانه و با تسامح بود. او اجازه می‌داد تا آن‌ها خود، راهشان را بیابند، و تا وقتش می‌رسید – یعنی، در مورد پسرها، رسیدن به بلوغ عاطفی و عقلی و در مورد دخترها، حتی صرفِ رسیدن به بلوغ جسمانی -، اسباب ازدواج آنان را فراهم می‌آورد.» (ص۴۰) سید محمد که اشتیاق فرزندش محمدکاظم برای یادگیری را می‌بیند، وی را به مکتب‌خانه محلی می‌فرستد و «محمدکاظم، با استعداد فراوانش، به زودی تدریس همان درس‌ها را به کودکان و حتی بزرگسالان آغاز می‌کند، و همچنین وارد کارهایی همچون نامه‌نویسی و حسابداری برای کاسبان می‌شود.» (ص۴۱) نویسنده – از قول عمه‌اش – از «ریاضت» (شب‌زنده‌داری) سید محمدکاظم در همان سنین نونهالی می‌نویسد. (ص۴۲) سید محمدکاظم در ۱۳ سالگی به مدرسه دارالفنون می‌رود و به تحصیل ریاضیات، نجوم و فلسفه مشغول می‌شود و کمی بعد، خود تدریس آن‌ها را شروع می‌کند.

امتناع سید محمدکاظم از ازدواج

در همین دوران است که پدر سیدمحمدکاظم سعی می‌کند پسرش را برای ازدواج متقاعد کند اما محمدکاظم – به دلیل اشیاقش به تحصیل – امتناع می‌کند، و متعاقب این مسئله، «که مثل بمب در فامیل منفجر شد و همه را متحیر کرد، دیگر وقت آن بود که محمدکاظم از خانه برود. او لباس‌ها و کتاب‌هاش را در کیفی قرار داد و اتاقی در مدرسه نزدیک خانه گرفت و به آن‌جا نقل مکان کرد.» (ص۴۳)

سالیان درازی پس از این واقعه، نویسنده که قصد بازگشت و اقامت در اروپا را داشته است، با گریه و ناراحتی مادرش مواجه می‌شود؛ اما پدرش خاطره‌ای از نخستین روزهای سکونت خود در مدرسه را به مادرش به او می‌گوید؛ از این قرار که: «روح من در عذاب بود چرا که می‌دانستم با امتناع از ازدواج، از پدرم نافرمانی کرده‌ام. یکی از استادانم که این مسئله را فهمید، داستان حضرت عیسی ]ع[ را برای من نقل کرد که به پیروانش گفت والدینشان را ترک کنند و به او بپیوندند: “هیچ چیز نباید مانع رسیدن روح یک رهرو به هدفش شود.” استادم به من گفت: “روزی پدرت به خاطر دانش و پیشرفت تحصیلی‌ات به تو افتخار خواهد کرد. وقتی که فرزندان تو هم راهی غیر از آن راه که برایشان انتخاب کرده‌ای را در پیش گیرند، تو هم همین‌طور اذیت خواهی شد. اوضاع دنیا از این قرار است!» (ص۴۴)

در همین‌ صفحات است که نویسنده توصیفات جالب توجهی از وضعیت حوزه‌های علمیه آن روز ذکر می‌کند: «حوزه‌های اسلامی آن روز سیستمی دانشگاهی شبیه آن‌چه در سیستم آموزشی امروز آکسفورد یا کمبریج دیده می‌شود داشتند. میان اساتید و طلاب رابطه‌ی عمیق عاطفی وجود داشت: رابطه‌ای استاد-شاگردی که گاه در آن، استاد و شاگرد از پدر و پسر نیز به یکدیگر نزدیک بودند. طلبه می‌توانست روی موضوعی علمی کار کند که استادش انتخاب می‌کرد، و پس از طی مراحل تحصیلی آن دوره تحصیلی، به دوره بعدی می‌رفت و روی موضوع دیگری کار می‌کرد.» (ص۴۴)

سید محمدکاظم عصّار

سید محمدکاظم و ثقه الاسلام تبریزی

بنا بر آن‌چه نویسنده در یاد دارد، سید محمدکاظم پس از مدتی تحصیل در تهران، به تبریز می‌رود و در آن‌جا نزد استادی دیگر به تحصیل می‌پردازد، استادی که از مشروطه‌خواهان معروف بوده است [۳]. (ص۴۶) نویسنده در همین صفحات به واقعه بسیار جالبی درباره ثقه الاسلام و سید محمدکاظم اشاره می‌کند؛ واقعه‌ای که منجر به عزیمت سید محمدکاظم به اروپا می‌شود: «یک روز، استادش به محمدکاظم می‌گوید: “شنیده‌ام که سپاهیان روس خود را برای ورود به آذربایجان آماده می‌کنند. اگر چنین اتفاقی بیفتد، آنان احتمالاً من را خواهند کشت و تو نیز آسیب خواهی دید. زمان آن رسیده است که به اروپا بروی؛ همان‌گونه که پیش از این برنامه‌اش را داشتی. من به تو گذرنامه و پول خواهم داد و می‌توانی با کاروانی که چند روز دیگر به تفلیس می‌رود، به تفلیس بروی و از آن‌جا با قطار به پاریس بروی. تا آب‌ها از آسیاب نیفتاده به ایران بازنگرد.” سید محمدکاظم ابتدا امتناع می‌کند، اما پاسخ می‌شنود: “تو وظیفه دیگری داری که باید به انجام برسانی. پیش از این که بروی، باید چیزی نشانت بدهم.” او در کمدی را باز می‌کند و از میان کتاب‌ها و کاغذها، نی‌ لبکی را که در پارچه‌ای مخملین پیچیده شده بود درمی‌آورد و شروع به نواختن آن می‌کند. موسیقی نواخته شده آن‌قدر زیباست که سید محمدکاظم شروع به گریستن می‌کند. استادش می‌گوید: “تعجب کردی که من می‌توانم ساز بزنم؟ من جرأت انجام این کار را جز در خلوت ندارم. از آن‌جا که من یک مجتهدم، اگر این کار را علناً انجام دهم، اگر به ارتداد متهم نشوم، قطعاً به سست‌دینی متهم خواهم شد…اگر می‌خواهی آزادی روحت را حفظ کنی، باید از ملاشدن بپرهیزی [۴]؛ باید ممر درآمدی غیر از روحانیت پیدا کنی… حالا برو؛ خدا به همراهت.» (ص۴۶)  سید محمدکاظم، به توصیه ثقه الاسلام عمل می‌کند و با همان کاروان به اروپا می‌رود، و ثقه الاسلام نیز بعد از اندکی، توسط روس‌ها در میدان اصلی شهر به دار آویخته می‌شود.

سید محمدکاظم در اروپا

گزارشی که نویسنده از وقایع این سفر سید محمدکاظم به اروپا ارائه می‌کند گزارشی بسیار کوتاه است؛ او از تفلیس به روسیه می‌رود و از آن‌جا، از طریق وین به پاریس می‌رود. در پاریس، در دانشگاه سوربن به تحصیل فلسفه می‌پردازد [۵] ما مشکلات مالی او را وادار به بازگشت به ایران می‌کنند: «سید محمدکاظم به محض رسیدن به ایران به خانه پدرش می‌رود و از او به خاطر نافرمانیِ پیشینش عذرخواهی می‌کند.» (ص۴۸) اندکی بعد، سید محمدکاظم که قصد بازگشت به پاریس را دارد، خوابی سرنوشت‌ساز می‌بیند: «او امام علی ]ع[ را در خواب می‌بیند که به او می‌گوید: چرا پاریس؟ چرا پیش من نمی‌آیی؟» (ص۴۹) و بدین‌گونه، سید محمدکاظم به نجف می‌رود و بیش از یک دهه از عمرش را در نجف به تحصیل علوم دینی می‌گذراند و به زودی به درجه اجتهاد می‌رسد و چنان‌که انتظار می‌رود، سالیان نجف از لحاظ مالی سالیان دشواری بوده است: «..یک بار که سر میز غذا نشسته بودیم و سر میز، غذاهای متنوع و رنگارنگی چیده شده بود، پدر گفت: “وقتی که اشتهای جوانی را داشتم، چیزی برای خوردن نبود. حالا که اشتها ندارم، این‌ همه غذا برای خوردن هست!”» (ص۵۰) همچون گزارش سفر سید محمدکاظم به اروپا، نویسنده وقایع چندانی از سالیان اقامت پدرش در نجف ارائه نمی‌کند.

بازگشت به ایران و ازدواج

سید محمدکاظم پس از بازگشت به ایران، کرسی تدریسی در دانشگاه‌ِ تازه‌ تأسیس تهران به دست می‌آورد و در همین سالیان است که با عذرا، دختر حاج‌ علی‌بابا ازدواج می‌کند. نویسنده در صفحه ۵۲ و صفحات پس از آن، شرح مبسوط و جالبی از وقایع ازدواج پدرش و مراسم عروسی او ارائه کرده است. «.. در واقع با این که پدرم ۲۳ سال بزرگتر از مادرم بود، اما مادرم همان شب ازدواج عاشقش شد و تا پایان عمر نیز عاشقش ماند.» (ص۵۶) آنگونه که نویسنده روایت می‌کند، سید محمدکاظم همسری مهربان و وفادار بوده است؛ او از قول مادرش می‌نویسد: «..ما خیلی خوشبخت بودیم. هرچند امروزه خیلی عادی است که همسری در کارهای خانه به همسرش کمک کند، اما در دوران زندگی ما این چیزی بود که هیچ کس فکرش را هم نمی‌کرد. پیش از این که بتوانیم یک آشپز استخدام کنیم، پدرت در آشپزی و کارهای خانه به من کمک می‌کرد.» (ص۵۷)

پس از این، کودکان سید محمدکاظم، یکی پس از دیگری به دنیا می‌آیند: «وقتی پسرها به دنیا آمدند، پدرم به مادرم با بیتی از شاهنامه تبریک می‌گفت: “زنان را همین بس بود یک هنر/ نشینند و زایند شیران نر”. اما آیا پدرم – آنگونه که مردان آن روزگار معتقد بودند – پسردار شدن را ترجیح می‌داد؟ من یک بار این مسئله را از او پرسیدم، او گفت: [بله]، اما نه به خاطر این که پسرها بهترند، بلکه به این خاطر که زنان رنج بیشتری می‌کشند. یک نگرانی درباره دختران این است که آینده‌شان چه خواهد بود، نگرانی دیگر این که در دستان چه کسی خواهند افتاد.» (ص۶۰)

در ماجرای کشف حجاب، نویسنده از مراجعه زنان فامیل به پدرش و سؤال آنان از وی می‌نویسد: «پدرم به آن‌ها پاسخ داد که فلسفه پوشیه زدن، حفظ وقار و شرافت زن است، ولی اهمیتی ندارد که حجم این نقاب چقدر باشد، و این‌که آنان اگر بخواهند، می‌توانند چادر به سر نکنند [ولی حد شرعی حجاب را نگه دارند.] مادرم [هم] کُت‌ زیبا و گشادی می‌پوشید و سرش را با روسری ابریشمین می‌پوشاند.» (ص۱۲۳) با ورود شمسیه به دبیرستان، نشانه‌هایی از اختلاف بزرگی که در آینده میان وی و پدرش پدید خواهد آمد پدیدار می‌شود: «مادرم با یادگیری ویولُن توسط من – تا وقتی آن را علناً ننوازم – مخالفتی نداشت، اما وقتی قضیه را با پدرم مطرح کرد، پدرم رو درهم کشید و گفت: “بعدش چی؟” و قضیه همان‌جا متوقف شد؛ چرا که پدرم می‌دانست که اگر من بتوانم نواختن را فرابگیرم، آن را علناً خواهم نواخت و او با این مسئله موافق نبود. سال‌ها بعد در پاریس، من پیانویی اجاره کردم و یادگیری پیانو را آغاز کردم.» (ص۱۳۱)

براساس آن‌چه نویسنده می‌نویسد، هرچند خود او تحت تأثیر جریانات مارکسیستی بوده، سید محمدکاظم با فعالیت انقلابی علیه حکومت شاه موافقت چندانی نداشته است: «من به پدرم می‌گفتم: “تا وقتی مردم مبارزه نکنند و انقلابی در کار نباشد، تغییری درکار نخواهد بود. تا وقتی انقلابی درکار نباشد، فقر و بی‌عدالتی و بیماری در جامعه یافت می‌شود.”؛ اما او پاسخ می‌داد که می‌توان بدون خونریزی و خشونت هم تغییر ایجاد کرد. او سقراط را مثال می‌زد که به جای شورش علیه حکومت، ترجیح داد جام شوکران را سربکشد.[او می‌گفت] تکامل و اصلاح، در برابر انقلاب قرار دارند و این، تقسیم‌بندیِ همیشگی سیاست است.» (ص۱۴۶)

سید محمدکاظم عصار و فرزندش شمسیه

نگاه تربیتی سید محمدکاظم

از مجموع آن‌چه شمسیه عصار درباره رفتارهای پدرش می‌نویسد می‌توان نتیجه گرفت که رویکرد تربیتی او در مقابل دیدگاه‌های متفاوت فرزندانش، رویکردی مبتنی بر تسامح و آسان‌گیری بوده است، چرا که «..او می‌دانست که موعظه و تحمیل نتیجه عکس خواهد داد و صرفاً سوختی خواهد بود بر آتش عصیانگری دوره نوجوانی ما. او می‌دانست که تنها باید با رفتارش درست و غلط را به ما نشان دهد و بیشتر از این، فقط امید بهترین‌ نتیجه را داشته باشد. ایمان باید از درون انسان بجوشد، و اگر ما ایمانمان را در آن دوران از دست داده بودیم، کاری از دست او برنمی‌آمد. و البته، او برحق بود. تک‌تک ما، هرچند به شیوه‌هایی متفاوت، به نوعی سلوک روحانی در زندگیمان بازگشتیم، هرچند که دیگر او زنده نبود تا شاهد آن بازگشت ما باشد.» (ص۱۸۵)

و همچنین، در یکی از موارد، وقتی مادر نویسنده در جمع خانواده از رشد فزاینده بی‌خدایی و آینده تاریک جهان سخن گفته بود، سید محمدکاظم پاسخ داده بود: «نگران نباش، همیشه مقداری نور ایمان در عمق تاریکی خواهد درخشید؛ خداوند هیچ‌گاه بشر را رها نخواهد کرد.» (ص۱۹۱) در صفحه ۲۰۳ خاطرات جالبی از دانش پزشکی سنتی سید محمدکاظم و درمان برخی بیماری‌ها توسط وی آمده است؛ «نکته طنزآمیز این‌که، در همان وقتی که ایرانیان دانش پزشکی سنتی صدها ساله‌شان را با این تصور که هر آن‌چه غربیست خوب است و هر ‌آن‌چه بومیست منسوخ به دور می‌انداختند، غرب به درمان‌های سنتی روی آورده بود!» (ص۲۰۴)

در ادامه، خاطرات جالبی از زندگی اجتماعی سید محمدکاظم و دوستان نزدیک او آمده است؛ «پدر همیشه برای کسانی که به او نیاز داشتند حاضر و آماده بود. او اغلب شاگردانش را در خانه، صبح‌ها و ظهرها می‌دید، و تماس‌های تلفنی بسیاری در طول روز دریافت می‌کرد. هیچ‌گاه کسی ناامید از نزد او نمی‌رفت.» (ص۲۱۳)

در مجموع می‌توان گفت این کتاب، علاوه بر ذکر خاطراتی ناشنیده از زندگی شخصی آیت‌الله سید محمدکاظم عصّار، روایت‌های بدیع و نو از جامعه‌ی ایرانی سالیان دهه‌های بیست، سی و چهل ارائه می‌دهد که خواندن آن خالی از لطف نیست.

__________________________________________________

[۱] به نظر می‌رسد نویسنده دچار اشتباه شده و خاطراتی که مربوط به پدرش سید محمدکاظم بوده را درباره پدربزرگش سید محمد ذکر کرده است؛ چرا که این سید محمدکاظم بوده که در مدرسه «شیخ عبدالله» (عبدالله خان) تحصیل می‌کرده است نه سید محمد.

[۲] تأکید از نویسنده است.

[۳] به طور قطع نویسنده در این‌جا دچار اشتباه شده است. فردی که نویسنده به او اشاره دارد ظاهراً ثقه الاسلام تبریزی است – که بعدتر، توسط سربازان روس به دار آویخته می‌شود -؛ اما هیچ گزارش تاریخی از تحصیل سید محمدکاظم عصار نزد ثقه الاسلام در دست نیست؛ گو این که برخی گزارش‌ها، دلالت بر این دارد که ثقه الاسلام بخش‌هایی از اسفار صدرالمتألهین را نزد عصار خوانده است.

[۴] از آنچه در سطور بعدی می‌آید می‌توان دریافت که منظور ثقه‌الاسلام این بوده که سید محمدکاظم از استفاده از وجوهات پرهیز کند.

[۵] برخی دیگر از گزارش‌های تاریخی اشاره دارند که سید محمدکاظم در ابتدا به قصد تحصیل در رشته پزشکی به پاریس رفته است، اما پس از آن‌که این رشته را موافق طبع خود نیافته، آن را رها کرده است.

*دفتر تاریخ شفاهی حوزه علمیه



منبع خبر

آیت‌الله محمدکاظم عصار به روایت شوشا گاپی بیشتر بخوانید »

پایان تحریم داوطلبانه تسلیحاتی

پایان تحریم داوطلبانه تسلیحاتی


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، ساعت ۳:۳۰ بامداد ۲۷ مهرماه به وقت تهران یا همان ساعت صفر ۱۸ اکتبر، با پایان یافتن اولین بند غروب برجام، یکی از بخش‌های قطعنامه ۲۲۳۱ سازمان ملل (همان قطعنامه تاییدکننده برجام) عملیاتی شده و تحریم‌های تسلیحاتی سازمان ملل علیه ایران ذیل قطعنامه‌های ملغی‌شده، برای همیشه پایان می‌یافتند. مطابق بندهای ۵ و ۶ ضمیمه ب قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت(۱)، رفع محدودیت‌های تسلیحاتی و منع تردد برخی افراد نظامی و هسته‌ای به پنج سال پس از تاریخ توافق برجام موکول شده بود و از اینرو هرگونه تجارت سلاح‌های ذکرشده در قطعنامه‌های قبلی سازمان ملل، مطابق متن برجام و قطعنامه شورای امنیت ممنوع و در مواردی باید با اطلاع شورای امنیت انجام و مجوزهای لازم اخذ می‌شد؛ مساله‌ای که اکنون با فرارسیدن این بند غروب، مرتفع شده و اکنون دیگر حتی نیازی به کسب مجوز شورای امنیت برای خرید سلاح یا فروش آن از سوی ایران وجود ندارد.

بیشتر بخوانید:

فواد ایزدی: دولت داوطلبانه تحریم‌های تسلیحاتی ۵ساله را پذیرفته بود

این اتفاق البته درحالی رخ می‌دهد که طی چندماه اخیر فضای شورای امنیت سازمان ملل تحت‌الشعاع زیاده‌خواهی ایالات‌متحده قرار داشت و کاخ‌سفید چندی پیش در یک اقدام غیرقانونی ابتدا خواهان تصویب یک قطعنامه برای تمدید تحریم‌های تسلیحاتی ایران شد و سپس با تقدیم اطلاعیه‌ای به سازمان ملل خواهان فعال‌سازی مکانیسم ماشه در قطعنامه ۲۲۳۱ شده بود.

در آن زمان اقدام عجیب آمریکا که به‌جز دومنیکن، با مخالفت قاطع دیگر اعضای شورای امنیت همراه شد و حتی پس از آنکه آمریکا اعلام کرد ۶ قطعنامه قبلی ملغی‌شده به واسطه ۲۲۳۱، از نظر کاخ سفید احیا شده‌اند، ترتیبات قانونی شورای امنیت هیچ تغییری نکرد و عملا با قرار ندادن درخواست آمریکا در دستورکار شورای امنیت فعال‌سازی مکانیسم ماشه به‌کلی کنار گذاشته شد.  در این میان البته آمریکا با اعمال تحریم‌های جدیدی تلاش کرد مسیر قبلی خود در فشار حداکثری بر ایران را ادامه دهد، اما به‌سبب اینکه هرآنچه از تحریم که ممکن بوده، طی ۵/۲ سال گذشته یعنی از اردیبهشت ۹۷ تاکنون بر ایران اعمال شده است، تحریم‌های جدید صرفا تحریم‌های تکراری و بی‌اثری بود که صرفا جنبه تبلیغاتی داشت و البته باعث دور شدن هرچه بیشتر دو کشور از آرامش و کاهش تشنجات بود.

نکته قابل‌توجه در این زمینه که البته در سال‌های گذشته مورد انتقاد جدی بسیاری از کارشناسان هم بوده، این است که تیم مذاکره‌کننده ایرانی این تحریم‌های ۵ ساله را در جریان مذاکرات، برخلاف نظر روسیه و چین به‌صورت داوطلبانه پذیرفته است و اگر آن روز این اقدام داوطلبانه انجام نمی‌شد، اساسا چالشی به‌نام مکانیسم ماشه در تابستان ۲۰۲۰ هم اتفاق نمی‌افتاد.

در این‌خصوص ماریا زاخارووا، سخنگوی وزارت خارجه روسیه هفته گذشته دوباره متذکر شد: «همان‌گونه که می‌دانید، شورای امنیت سازمان ملل در سال ۲۰۱۵، تحریم تسلیحاتی را شامل حال ایران نکرد و تهران داوطلبانه برخی محدودیت‌ها را پذیرفت. این اقدام، برای به‌نتیجه رسیدن زودتر گفت‌وگوها بر سر برنامه جامع اقدام مشترک برای سازش بر سر برنامه هسته‌ای ایران انجام گرفت. همه طرفین برجام هم از همان ابتدا می‌دانستند که این محدودیت‌ها ربطی به توافق ندارد.»

  مواجهه دیگر اعضای برجام

مساله رفع تحریم‌های تسلیحاتی در میان دیگر اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد که همان اعضای برجام هستند به‌اضافه آلمان، هرچند تابع چارچوب واحدی در بازه زمانی کنونی است، اما حتما به‌خاطر تفاوت‌های بنیادینی که نسبت‌به یکدیگر دارند با تفاوت‌هایی همراه خواهد بود. پنج کشور فعلا همگی متفق هستند که تحریم‌های تسلیحاتی سازمان ملل علیه ایران مرتفع خواهد شد، اما برخلاف روسیه و چین که مایل به تداوم همکاری‌ها به‌ویژه همکاری‌های منطقه‌ای با ایران هستند (و برخی خبرها از نهایی شدن توافقات دوجانبه با این کشورها برای تجارت برخی تسلیحات خبر می‌دهد)، سه کشور اروپایی در صورت رها شدن از قیدهای فعلی که از یک‌سو مفاد برجام و ازسوی دیگر مواجهه با دونالد ترامپ در آستانه انتخابات آمریکاست، اساسا علاقه‌ای به فعالیت‌های آزاد ایران در این خصوص ندارند؛ چنانکه جوزف بورل، هماهنگ‌کننده سیاست خارجی اتحادیه اروپا هفته گذشته باوجود تاکید بر رفع تحریم‌های تسلیحاتی ایران گفت: «اروپا همچنان تحریم تسلیحاتی یکجانبه خود (اتحادیه اروپا) علیه ایران را حفظ خواهد کرد.»

ناگفته نماند روسیه و چین هم احتمالا تا انتخابات آمریکا و مشخص شدن نتیجه آن، به‌اصطلاح دست‌به‌عصا حرکت خواهند کرد و احتمالا اگر توافق هم با ایران صورت گرفته باشد، اعلام یا انجام آن را به بعد از سوم نوامبر موکول می‌کنند. این موضوع البته درکنار خبر غیررسمی و تاییدنشده‌ای است که روزهای اخیر در برخی رسانه‌ها درباره توافق تهران و روسیه درخصوص تجارت برخی تسلیحات منتشر شده است؛ خبری که هرچند نه تایید شده و نه جزئیاتی از آن بیرون آماده، اما قریب‌الوقوع بودن آن محتمل است، چراکه هم کاظم جلالی سفیر ایران در روسیه روز پنجشنبه انجام برخی مذاکرات فی‌مابین را تایید کرده بود و هم ابوالفضل عمویی سخنگوی کمیسیون امنیت ملی پیش‌تر خبر مذاکرات تسلیحاتی را داده بود.

ببینید:

فیلم/ واکنش قالیباف به اتمام تحریم تسلیحاتی ایران

در این خصوص برخی خبرها از مذاکرات برای خرید برخی هواپیماها و جنگنده‌های روسی خبر می‌دهند و برخی دیگر از توافق برای انتقال سیستم دفاعی S۴۰۰ روسی به ایران حکایت دارند. ناگفته نماند برخلاف این حجم از خبررسانی‌ها در روزهای اخیر، برخی روایت‌ها مبتنی‌بر وجود مشتریان خارجی برای سیستم‌های دفاعی ایران هستند و می‌گویند که هم برخی کشورهای منطقه و هم برخی کشورهای دیگر تمایل به خرید تسلیحاتی دفاعی از ایران دارند.  

نکته آخر در این زمینه اما واکنش احتمالی ایالاتمتحده است. باوجود اینکه تب انتخابات در آمریکا بالا گرفته است، اما هستند تحلیلگرانی که می‌گویند کاخ سفید برای به‌هم زدن بازی انتخابات به‌دنبال ایجاد یک خبر حاشیه‌ای است و از این‌رو تلاش می‌کند درصورت امکان حتی به‌صورت محدود تنش‌ها با ایران را افزایش دهد. همین کارشناسان البته همزمان این را هم می‌گویند که آمریکا با نزدیک شدن به انتخابات بیشتر از هر زمان دیگر با محدودیت مواجه است و حتی اگر بخواهد اقدامی هم انجام دهد، نهایتا به برخی اقدامات تبلیغی و رسانه‌ای اکتفا خواهد کرد.

  پی‌نوشت:

(۱)  بندهای ۵ و ۶ ضمیمه B قطعنامه ۲۲۳۱ (بیانیه مستقل)

۵- همه کشورها می‌توانند و اجازه دارند درصورت تصویب شورای امنیت برای تهیه، فروش و انتقال مستقیم یا غیرمستقیم تانک‌های جنگی، خودروهای زرهی، سامانه توپخانه‌ای کالیبر بالا، هواپیماهای جنگی، هلیکوپتر، ناو جنگی و سامانه موشکی را مطابق آنچه در تسلیحات متعارف سازمان‌ملل تشریح شده ازطریق خاک کشورهایشان، اتباع‌شان یا با استفاده از کشتی و هواپیما برای ایران و استفاده در ایران اقدام کنند.
این پاراگراف تا پنج سال بعد از اولین روز اجرای برجام کاربرد دارد.

۶- همه کشورها باید:

A) تدابیر لازم را، مگر آنکه شواری امنیت پیش‌تر تصمیمی غیر از این و به‌صورت موردی اتخاذ کرده باشد، برای ممانعت از تدارک، فروش یا انتقال تسلیحات یا مواد مرتبط با آن از ایران به‌وسیله اتباع ایرانی یا کشتی‌ها و هواپیماهایی که با پرچم ایران تردد می‌کنند، چه مبدا آنها خاک ایران باشد یا نباشد، تا پنج سال پس از روز تصویب برنامه جامع اقدام مشترک یا روزی که آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در گزارشی نتیجه‌گیری گسترده‌تر را تایید کند، هرکدام زودتر فرارسد، اتخاذ کند.

منبع: روزنامه فرهیختگان



منبع خبر

پایان تحریم داوطلبانه تسلیحاتی بیشتر بخوانید »

کاهش ۹۶ درصدی مسافران هوایی در اتحادیه اروپا

کاهش ۹۶ درصدی مسافران هوایی در اتحادیه اروپا



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق به نقل از شینهوا، یورواستات، مرکز آمار اتحادیه اروپا، روز پنجشنبه در گزارشی اعلام کرد که تعداد مسافران هوایی در این اتحادیه در سه ماهه دوم سال ۲۰۲۰ در مقایسه با مدت مشابه در سال ۲۰۱۹ به شدت کاهش یافته است.

بیشتر بخوانید:

در برخورد دو هواپیما در فرانسه ۵ نفر کشته شدند

به گفته یورواستات، با توجه به اقدامات دولت های اروپایی برای مهار شیوع ویروس کرونا که مردم را از سفرکردن دلسرد می کند، با داده های موجود کاهش تعداد مسافران هوایی در میان ۱۹ کشور عضو اتحادیه اروپا بین ۹۶ درصد تا ۹۹ درصد است.

بر اساس این گزارش، داده های سفرهای هوایی برای بلژیک، بلغارستان، جمهوری چک، یونان، مالت، لهستان، رومانی و سوئد در دسترس نبود.

اسپانیا با کاهش ۶۱.۶ میلیون نفری یا ۹۹ درصد از تعداد مسافران هوایی از آوریل تا ژوئیه سال ۲۰۲۰ در مقایسه با مدت مشابه در سال ۲۰۱۹، بیشترین آسیب را در این بخش شاهد بوده است.

آلمان در سه ماهه دوم سال ۲۰۲۰ نسبت به سال گذشته، ۵۹.۱ میلیون مسافر هوایی را از دست داده است که کاهش ۹۷ درصدی نشان می دهد.

در همین مدت در فرانسه ۴۴.۲ میلیون نفر کمتر با هواپیما سفر کرده اند که کاهش ۹۷ درصدی نشان می دهد. ایتالیا نیز در سه ماهه دوم سال ۲۰۲۰ نسبت به مدت مشابه در سال گذشته با کاهش ۴۲.۶ میلیون نفری یا ۹۸ درصدی مواجه شده است.

این گزارش، کاهش تعداد مسافران هوایی در مقدونیه شمالی که در حال حاضر برای پیوستن به اتحادیه اروپا در حال مذاکره است را ۱۰۰ درصد نشان می دهد.

منبع: تسنیم



منبع خبر

کاهش ۹۶ درصدی مسافران هوایی در اتحادیه اروپا بیشتر بخوانید »

بورل به دلیل احتمال ابتلا به کرونا به قرنطینه رفت

بورل به دلیل احتمال ابتلا به کرونا به قرنطینه رفت



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق،«جوسپ بورل» مسوول سیاست خارجی اتحادیه اروپا سه‌شنبه شب در پیامی توییتری اعلام کرد که به دلیل ابتلای «یانس لنارچیچ» کمیسیونر اتحادیه اروپا برای مدیریت بحران به کووید۱۹ و احتمال سرایت به او، خود را قرنطینه می‌کند.

لنارچیچ در سفر هفته گذشته مسوول سیاست خارجی اتحادیه اروپا به اتیوپی همراه او بوده به بورل گفت که پس از بازگشت از سفر آزمایش کرونا داده و جوابش منفی بوده است؛ اما او برای رعایت مقررات مربوط به شیوع کرونا، خود را قرنطینه کرده تا نتیجه آزمایش دومش مشخص شود.

منبع: ایرنا



منبع خبر

بورل به دلیل احتمال ابتلا به کرونا به قرنطینه رفت بیشتر بخوانید »