اتحاد جماهیر شوروی

چرا آلمان سرسخت‌ترین حامی نسل‌کشی اسرائیل در غزه است؟

چرا آلمان سرسخت‌ترین حامی نسل‌کشی اسرائیل در غزه است؟



یک تحلیلگر انگلیسی و بنیانگذار «کارزار همبستگی با فلسطین» ریشه دفاع سرسختانه آلمان از نسل‌کشی رژیم صهیونیستی را تاریخ این کشور می‌داند.

  • آهن پرایس

به گزارش مجاهدت از مشرق، طی بیش از یک سالی که از جنگ در غزه می‌گذرد هیچ کشوری در حمله به جنبش‌های همبستگی با فلسطین به اندازه آلمان تند عمل نکرده است. به عنوان مثال، چنانچه چندی پیش شبکه خبری الجزیره گزارش داده بود در حال حاضر امکان برگزاری یک تظاهرات در حمایت از فلسطین در برلین یا در سایر شهرهای آلمان بدون ترس از حمله پلیس، ارعاب نیروهای امنیتی و مواجه شدن با برچسب‌های یهودستیزی از سوی رسانه‌ها وجود ندارد.

در ماه آوریل صدها نیروی پلیس به یک تجمع حامیان فلسطین در برلین حمله کردند و از طرف دیگر از ورود «غسان ابو سیتا»، جراج انگلیسی-فلسطینی به آلمان برای شرکت در این همایش جلوگیری شد. او اندکی بعدتر از ورود به کل منطقه شنگن منع شد. ابوسیتا که به صورت داوطلب در بیمارستان‌های غزه کار طبابت انجام داده بود در آن همایش قرار بود درباره وضعیت وحشتناکی که در نیتجه حملات اسرائیل در نوار غزه ایجاد شده صحبت کند.

«یانیس واروفاکیس»، وزیر دارایی سابق یونان فرد دیگری بود که به دلیل مواضع او در حمایت از فلسطین از ورودش به آلمان جلوگیری شد. اکتبر سال گذشته بیش از یکصد هنرمند، نویسنده، چهره دانشگاهی، روزنامه‌نگار و فعال فرهنگی در نامه‌ای سرگشاده اقدامات سرکوبگرانه دولت آلمان علیه حامیان فلسطین و متهم کردن آنها به «یهودستیزی» را محکوم کردند.

در این نامه آمده بود: «آنچه ما را می‌ترساند، جو غالب نژادپرستی و بیگانه‌هراسی در آلمان است که با نوعی صهیونیسم محدودکننده و پدرسالارانه همدست شده است. ما به‌ویژه مخالف معادل گرفتن یهودستیزی با هرگونه انتقاد از اسرائیل هستیم.» پرسشی که در اینجا وجود دارد این است که چرا آلمان اینقدر سخت در حمایت از رژیم صهیونیستی و جلوگیری از رسیدگی به پرونده نسل‌کشی این رژیم در دیوان بین‌المللی دادگستری عمل می‌کند.

«تونی گرینشتاین»، تحلیلگر انگلیسی و بنیانگذار «کارزار همبستگی با فلسطین» در تحلیلی در الجزیره در همین خصوص می‌نویسد: «پاسخ در تاریخ آلمان نهفته است – اما، برخلاف تصور بسیاری این مسئله ربطی به تلاش آلمان برای جبران آنچه “هولوکاست نازی‌ها”خوانده می‌شود ندارد.»

وی در ادامه می‌نویسد: «در واقع آلمان هرگز به طور کامل نازی‌زدایی نشده و هرگز تلاش نکرده با سیاست‌هایی که منجر به ظهور هیتلر شد مقابله کند.»پس از جنگ جهانی دوم، پذیرش مجدد آلمان در جامعه بین‌المللی به نازی‌زدایی مشروط شد اما با حاکم شدن جنگ سرد این فرایند به زودی متوقف و به بوته فراموشی سپرده شد. دولت آلمان در عوض برای جبران «هولوکاست» ادعایی علیه یهودی‌ها که به آن متهم شده بود موظف شد از پایگاه نظامی جدید غرب که در سرزمین فلسطین تشکیل شده بود، یعنی اسرائیل حمایت تمام‌عیار به عمل آورد.

«تونی گرینشتاین» می‌گوید: «حذف ساختارهای سیاسی که منجر به ظهور نازی‌ها شد – یعنی امپریالیسم و مجتمع نظامی-صنعتی آلمان- با نیاز دوران جنگ سرد به مقابله با اتحاد جماهیر شوروی در تضاد بود.»

در سال‌های آغازین پس از جنگ، مخالفت شدیدی در غرب با تسلیح مجدد آلمان وجود داشت. طرح موسوم به «مورگنتاو» در سال ۱۹۴۴، که مورد حمایت رئیس‌جمهور آمریکا وقت آمریکا روزولت قرار داشت خواستار برچیده شدن کامل صنعت تسلیحاتی آلمان و تمام دیگر صنایعی بود که می‌توانستند در بازسازی نظامی آلمان نقش ایفا کنند.اما وقوع جنگ سرد به این معنی بود که غرب به آلمان به عنوان بخشی از اتحاد غرب نیاز دارد.

در سال ۱۹۵۳، آلمان پرداخت غرامت را شروع کرد اما این غرامت‌ها نه به کسانی که بازماندگان هولوکاست ادعایی بودند بلکه به اسرائیل پرداخت می‌شد. غرب اکنون تمرکز خودش را روی اتحاد جماهیر شوروی گذاشته بود و همزمان با ادغام آلمان در ائتلاف‌های نظامی غرب نازی‌زدایی به آرامی فراموش شده و کنار گذاشته شد.گرینشتاین می‌گوید اینچنین بود که حمایت بی‌قید و شرط از اسرائیل جایگزین نازی‌زدایی شد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

چرا آلمان سرسخت‌ترین حامی نسل‌کشی اسرائیل در غزه است؟ بیشتر بخوانید »

روایتی از دخالت یک سرویس اطلاعاتی برای تشکیل «دولت ناتمام» در پاستور! /چه کسانی می‌خواهند از رئیس‌جمهور یک گورباچف بسازند؟

روایتی از دخالت یک سرویس اطلاعاتی برای تشکیل «دولت ناتمام» در پاستور! /چه کسانی می‌خواهند از رئیس‌جمهور یک گورباچف بسازند؟



پخت‌وپزهای خاص در اندرونی حکایت از آن دارد که برخی در سایه در تلاش هستند که به نام گورباچف از پزشکیان یک بنی‌صدر دیگر بسازند!

سرویس سیاست مشرق- شواردنادزه نیم ساعت زودتر از دیدار با امام رسید، اضطراب شدیدی داشت. دستش چنان می‌لرزید که صدای استکان چای و نعلبکی که در دستش بود را می‌شنیدم. شواردنادزه گفت من مأمورم این دیدار را به‌خوبی انجام بدهم و می‌ترسم بحرانی اتفاق بیفتد؛ من به شواردنادزه گفتم هر کاری که امام کرد، شما تبعیت کنید. حتی به او گفتم جلو نرود تا با امام دست بدهد. ببیند امام چکار می‌کند، او هم همان کار را تکرار کند. شواردنادزه همین کار را کرد.

این جملات بخشی از روایت دیدار وزیر خارجه شوروی از زبان آخرین سفیر ایران در مسکو پس از ابلاغ‌نامه امام (ره) به گورباچف است، آن روزها آخرین رهبر شوروی در باتلاق اعتماد به آمریکا افتاده بود و امام (ره) در یک نامه تاریخی با اشاره به عواقب اعتماد به غرب پایان کمونیسم را به رهبران آن کشور اعلام کرده بودند.

گورباچف اگرچه یک سیاست‌مدار رده میانی در حزب کمونیست شوروی محسوب می‌شد اما توانست با بالا آمدن از پله‌های سیاست یکی پس از دیگری به بالاترین سطح رسیده و مشهور شود. در اواخر دهه ۱۹۷۰ و به دلیل یک نوآوری کوچک در کشاورزی، نخستین نشانه‌های شهرت در زندگی وی پدیدار شد. این نوآوری درواقع ابداع یک سیستم منسجم گروهی برای برداشت محصول بود. از شانس خوب ناگهان محبوبیتش افزایش یافت.

گورباچف در سال ۱۹۸۰ به عضویت کامل دفتر سیاسی حزب پذیرفته شد و همین مسئله باعث شد پارها به سفرهای خارجی برود، ازجمله او چند بار به انگلستان و کانادا سفر کرد، بعدها مارگارت تاچر نخست‌وزیر اسبق بریتانیا در خاطرات خود از ملاقات با گورباچف در سال ۱۹۸۴ نوشت که از او خوشم آمد. امکان معامله با او وجود داشت!

گورباچف در مقام دبیر کلی حزب نیز سعی کرد چهره متفاوتی از رهبران گذشته از خود نشان دهد و با تکرار رویه‌هایی چون ایجاد اصلاحات ساختاری در نظام تصمیم سازی به ظن خود یک شوروی جدید بسازد البته از همان زمان مشخص بود که بخش زیادی از این تفکرات چیزی جز توهمات ذهنی او نیست، به‌عنوان‌مثال در فوریه ۱۹۸۶ در کنگره حزب کمونیست با اعلام برائت از گذشته می‌گوید: «این راه پیموده شده کشور ما و دستاوردهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی آن، گواهی بر نیروی بی‌کران حیات‌بخش آموزه‌های مارکسیستی – لنینیستی و پتانسیل‌های عظیم این سوسیالیسم است، اما باید آن را اصلاح اساسی کرد زیرا شکست‌خورده است».

روایتی از دخالت یک سرویس اطلاعاتی برای تشکیل «دولت ناتمام» در پاستور! /چه کسانی می‌خواهند از رئیس‌جمهور یک گورباچف بسازند؟

افول مردی که می‌خواست ستاره باشد!

گورباچف علاوه بر تغییر در سیاست‌گذاری‌های داخلی که تحت عنوان برنامه‌های اصلاحی معروف به پروسترویکا (بازسازی) و گلاسنوست (شفافیت)، شناخته‌شده بود، در سیاست خارجی نیز یک ماجراجویی عجیب را شروع کرده و اعلام کرد که از طریق رقابت تسلیحاتی نمی‌توان بر امپریالیسم غلبه کرد. او رفته‌رفته این فکر را در دفتر سیاسی جا انداخت که برای کاهش مشکلات اقتصادی باید سلاح‌های اتمی را کاهش داد.

کار به‌جایی رسید که هاشمی رفسنجانی در شرح روزگار گورباچف به وزیر خارجه وقت پیام داد که گورباچف ضعیف و بی‌قدرت شده است! وادادگی بیش‌ازحد به غربی‌ها کار را به‌جایی رساند که گورباچف درصدر هیئت‌رئیسه اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۸۷ از واشنگتن نیز دیدار کرد و در جریان این سفر، معاهداتی بی‌سابقه در رابطه با تسلیحات دو کشور منعقد کرد، ازجمله آن‌ها معاهدات INF و استارت یک و دو بود.

گورباچف در غرب به یک ستاره رسانه‌ای بدل شده بود و از این اتفاق بسیار خوشحال بود، انگیزه جایزه نوبل نیز بر این تحولات روحی روی رهبر شوروی اثر بیشتری گذاشته بود تا جایی که گورباچف در ژانویه ۱۹۸۷ در کمیته مرکزی حزب اعلام کرده که ما به همان اندازه که برای نفس کشیدن به هوا نیاز داریم، محتاج دموکراسی آمریکایی نیز هستیم.

روایتی از دخالت یک سرویس اطلاعاتی برای تشکیل «دولت ناتمام» در پاستور! /چه کسانی می‌خواهند از رئیس‌جمهور یک گورباچف بسازند؟

این جملات در حالی بیان می‌شد که در همان روزها در جمهوری‌های قفقاز یک جنبش اعتراضی راه افتاده و در بالتیک برخی علم جدایی‌طلبی را بلند کرده بودند، اما گورباچف چنان در توهمات خود غرق بود که در روز ۷ اکتبر ۱۹۸۹ در جشن‌های چهلمین سالگرد تأسیس جمهوری دموکراتیک آلمان در یک ‌سخنرانی کنایه‌آمیز گفت هر کس دیر برسد، زندگی او را تنبیه خواهد کرد. این جمله آهنگین به‌زودی ورد زبان مردم شد.

البته دوران حضیض گورباچف خیلی زود فرارسید، روز ۱۹ آگوست ۱۹۹۱ رأس ساعت ۱۶: ۳۰ خطوط تلفن و تلگراف‌خانه ویلایی گورباچف واقع در کریمه قطع شد، در همین حال ستونی از نفربرهای نظامی بدون اطلاع قبلی به‌سوی ویلای رهبر شوروی آمدند، کاملاً مشخص بود که کودتایی صورت گرفته است. فرستادگان کودتاچیان از گورباچف می‌خواستند استعفای خود را بنویسد!

گورباچف از کریمه خارج‌شده و از همان‌جا کوشید وحدت شوروی را حفظ کند و پیشنهاد میثاقی تازه داد؛ میثاقی که بر اساس آن بتوان اتحاد شوروی را بر پایه‌یک سیستم جدید فدراتیو حفظ و اداره کرد. یلتسین روز ۸ دسامبر ۱۹۹۱ به‌صورت مخفیانه توافق‌نامه‌ای را با روسای جمهور اوکراین و روسیه سفید به امضا رساند، در این توافق‌نامه انحلال شوروی و موجودیت جمهوری‌های تازه استقلال‌یافته اعلام شد، تنظیم‌کنندگان این توافق‌نامه علت این تصمیم خود را رعایت حقوق بین‌الملل و توجه به واقعیت‌های ژئوپلیتیک اعلام کردند.

مجله اشپیگل در شرح آن روزها نوشته است که کرملین بلافاصله جایگاه خود را به‌عنوان مقر دولت اتحاد جماهیر شوروی، از دست داد و به مقر ریاست‌جمهوری فدراتیو روسیه بدل شد؛ مقری که ریاست آن را رئیس‌جمهور منتخب یعنی بوریس یلتسین بر عهده داشت. بدین ترتیب گورباچف به پادشاهی بی تاج‌وتخت و کشور بدل شد!

روایتی از دخالت یک سرویس اطلاعاتی برای تشکیل «دولت ناتمام» در پاستور! /چه کسانی می‌خواهند از رئیس‌جمهور یک گورباچف بسازند؟

بیگ بنگ چپ‌ها در اتوبان یک‌طرفه گورباچف

ماجرای گورباچف در خود عبرت‌های مهمی دارد، رهبر شوروی البته در میان مردم ایران نیز چهره‌ای شناخته‌شده است و گاه‌وبیگاه شنیده می‌شود که برخی با اشاراتی به تعدادی از سیاست‌مداران، آن‌ها را با گورباچف مقایسه می‌کنند، ازجمله آن‌ها در همان دوران بهار اصلاحات بود که برخی از چپ‌های رادیکال با تدارکاتچی خواندن خاتمی سعی داشتند از او یک گورباچف بسازند.

روزنامه حیات‌نو نزدیک به اصلاح‌طلبان رادیکال در همان ایام نوشته که خاتمی گورباچف خوبی است ولی یلتسین ندارد تا با ضربه‌ای نظام را خرد کند، در همان روزها آقا فرمودند که نه آقای خاتمی گورباچف است و نه جریان افراطی یلتسین. در آن روزها برخی اصلاح‌طلبان معتقد بودند که باید در نظام یک «بیگ بنگ» بزرگ روی دهد زیرا که جامعه ایران پس از جنگ با انفجار مطالبات و تقاضاهای فروخفته‌ای مواجه شده که راه‌حل‌های حکومتی و راهکارهای مصلحتی نظیر بازنگری قانون اساسی و تأسیس مجمع تشخیص مصلحت و گفتمان سنتی از پس آن برنمی‌آید.

ابراهیم اصغر زاده ازجمله لیدرهای چپ‌ها در روزنامه همبستگی درباره گورباچفی کردن خاتمی نوشته بود:

عصری که علیرغم فرصت‌های نو برای جهان، حامل تهدیدات و خطرات جدیدی هم برای پیروزمندان و هم تماشاچیانش داشت. «دشمن‌هراسی» که بنیادی‌ترین اصل نظام معنایی جنگ سرد را تشکیل می‌داد، اینک آخرالزمان کمونیست‌ستیزی از یک‌سو و ضدیت با سرمایه‌داری از دیگر سو فرارسیده بود. کمونیست هراسی که سالیان متمادی محور اصلی امنیت جهان سرمایه‌داری و اصل راهنمای منافع ملی آمریکا بود، به‌سادگی رژیم چائوشسکو و دیوار برلین فرومی‌ریخت و بنا کردن نظم جدید بدون در دست داشتن چشم‌اندازی از دشمنان فرضی آن طنزی بیش نبود.

بیان این دست مطالب از سوی اصلاح‌طلبان حکایت از آن داشت که برخی تمایل دارند که مبارزه با استعمار آمریکایی را شعاری پوچ خوانده و با تشابه سازی از خاتمی او را وادار به گرفتن تصمیماتی کنند که به‌اندازه گورباچف بزرگ باشد، اصلاح‌طلبان در آن زمان این دگردیسی را «چپ نو» نامیده بودند.

ازجمله اثرات این معادل‌سازی‌های سیاسی راه‌اندازی گروه دوستی پارلمانی ایران و فرانسه بود که طی آن نشست‌های فراکسیون خط امام، مذاکرات و تریبون مجلس این فرصت را به اصلاح‌طلبان می‌داد تا با طرح مباحثی نظیر دوگانه «جمهوریت/ اسلامیت»، «قانونگرایی/ شخصی‌سازی»، «توسعه‌یافتگی/ عقب‌ماندگی» و ارائه تعریف جدید از امنیت ملی که متضمنِ نوسازی اجتماعی و توسعه سیاسی و پذیرش تنوع و تکثر باشد دست بزنند که به‌زعم خودشان هم سو با تحولات بین‌المللی بود!

در حالی برخی در ایران آرزوی گورباچف سازی از خاتمی را داشتند که در همان زمان در میان مردم روسیه او به فردی منفور بدل شده بود زیرا اصلاحات رهبر حزب کمونیست باعث یک تَرک بزرگ سیاسی و جغرافیایی گردیده بود. در آن زمان رهبر انقلاب تنها کسی بود که به داد خاتمی رسیده و او را از افتادن در یک دریای مواج و غرق شدن در آن نجات داد.

روایتی از دخالت یک سرویس اطلاعاتی برای تشکیل «دولت ناتمام» در پاستور! /چه کسانی می‌خواهند از رئیس‌جمهور یک گورباچف بسازند؟

رهبر انقلاب در شرح این شبیه‌سازی‌های عجیب درباره خاتمی فرمودند:

من واقعاً دریغم می‌آید که اسم خاتمی را با گورباچف مقایسه کنم؛ ولی آن‌ها این مقایسه را کردند و صریحاً گفتند که در ایران هم گورباچفی به قدرت رسید! البته فراموش نکنیم که متأسفانه یک عدّه هم در داخل خوششان آمد و این اهانت را نفهمیدند و آن توطئه‌ای را که پشت این اهانت هست، به‌طریق‌اولی نفهمیدند! به مغرضان و آن‌هایی که می‌فهمند چه دارد اتفاق می‌افتد و چه می‌خواهند پیش بیاورند، کاری ندارم؛ اما یک عدّه از آن‌هایی که مغرض هم نبودند، نفهمیدند که چه شد و دشمن چه می‌خواهد انجام دهد.

آقا در ادامه بابیان اشتباهات اصلاح‌طلبان رادیکال در تبدیل کردن رئیس‌جمهور وقت به گورباچف می‌فرمایند:

این‌ها در چند مورد اشتباه کردند؛ اشتباه اول‌شان این است که آقای خاتمی، گورباچف نیست. اشتباه دوم‌شان این است که اسلام، کمونیسم نیست. اشتباه سوم‌شان این است که نظام مردمیِ جمهوری اسلامی، نظام دیکتاتوری پرولتاریا نیست. اشتباه چهارمشان این است که ایرانِ یکپارچه، شورویِ متشکل از سرزمین‌های به هم سنجاق‌شده نیست. اشتباه پنجم‌شان این است که نقش بی‌بدیل رهبری دینی و معنوی در ایران، شوخی نیست.

بررسی اسناد نشان می‌دهد که اولین بار بحث گورباچفی کردن خاتمی توسط ضدانقلاب در خارج از کشور طراحی شده و سر از روزنامه‌های زنجیره‌ای درآورده بود، ورود رهبر انقلاب برای نجات رئیس‌جمهور اصلاحات را باید از همین زاویه تحلیل کرد.

روایتی از دخالت یک سرویس اطلاعاتی برای تشکیل «دولت ناتمام» در پاستور! /چه کسانی می‌خواهند از رئیس‌جمهور یک گورباچف بسازند؟

چه کسی می‌خواهند پزشکیان را خاتمی، گورباچف یا بنی‌صدر بسازند؟

گورباچفی کردن پزشکیان آن‌هم در روزهای که رئیس‌جمهور نه مراسم تحلیف و تنفیذ خود را برگزار کرده و نه کابینه‌اش آماده‌شده حکایت قابل‌توجهی دارد و نشان می‌دهد دست‌هایی مرموز در تلاش است که از همین ابتدای کار بحران پس از بحران را به دولت پزشکیان تحمیل کرده و از او شخصیتی بسازد که نه سرنوشت گورباچف بلکه روزگار بنی‌صدر را پیدا کند!

نکته قابل‌توجه آن‌که گورباچفی کردن پزشکیان مانند ساختن چنین لباسی برای خاتمی از بیرون کشور هدایت‌شده و توسط موساد عملیاتی شده است، نزدیک به ۱۰ روز قبل از آنکه یک روزنامه اصلاح‌طلب برای پزشکیان مانیفست گورباچفی شدن بنویسد، شبکه اینترنشنال در یک برنامه تحلیلی به ترسیم خطوطی می‌پردازد که رئیس‌جمهور منتخب را تا سطح گورباچف پایین می‌آورد.

این شبکه تلویزیونی وابسته به صهیونیست‌ها گفته است که اگر پزشکیان به دنبال اصلاح سیاسی در ایران است باید مسئله‌هایی چون پرونده هسته‌ای و موشکی در بیرون و مواردی چون کشف حجاب در داخل را در کوتاه‌ترین زمان اصلاح کند تا خود را رئیس‌جمهوری متمایز نشان دهد، از نگاه این شبکه ضد ایرانی پزشکیان در صورت اجرای این اصلاحات ضربتی محبوبیت زیادی در میان کشورهای غربی به دست آورده و گورباچف ایران خواهد شد.

روایتی از دخالت یک سرویس اطلاعاتی برای تشکیل «دولت ناتمام» در پاستور! /چه کسانی می‌خواهند از رئیس‌جمهور یک گورباچف بسازند؟

روایتی از دخالت یک سرویس اطلاعاتی برای تشکیل «دولت ناتمام» در پاستور! /چه کسانی می‌خواهند از رئیس‌جمهور یک گورباچف بسازند؟

البته واضح است که خط گورباچفی کردن پزشکیان توسط شبکه اینترنشنال به‌صورت قطعی از سوی سرویس‌های اطلاعاتی به این شبکه دیکته شده است، اما نکته مهم‌تر آن است که چه کسی این خط تحلیلی را به داخل آورده و هدفش از گورباچفی کردن پزشکیان چیست؟

پاسخ به این سؤال سخت نبوده اما بیانش نیاز به الزاماتی دارد، ازجمله آنکه از نگاه مردم ایران گورباچف یک سیاست‌مدار موفق نیست که جریانی از درون آن‌هم با نمای اصلاح‌طلب بخواهد از او الگوسازی کند، از نگاه مفسران سیاسی گورباچفی شدن پزشکیان به معنای آن است که برخی جریان‌های مرموز سیاسی درصدد هستند تا با برخی پخت‌وپزهای خاص در اندرونی از پزشکیان یک «دولت ناتمام» ساخته و به نام گورباچفی کردن پزشکیان از او یک بنی‌صدر بسازند که به کشورش خیانت نیز کرده است.

بی‌تردید میان گورباچفی شدن و بنی‌صدری کردن در سیاست ایران فاصله‌ای کمتر از یک تار مو است که عدم توجه به آن می‌تواند اثرات خطرناکی برای آینده کشور داشته باشد و ایران را از دوران «وعده صادق» به مرحله ماقبل تثبیت بازگرداند.

تحمیل این هزینه سنگین به کشور از سوی جریان‌هایی صورت می‌گیرد که از سویی با خطوط نفوذی سرویس‌های اطلاعاتی دشمن هم‌راستا وهم‌دست بوده و از سوی دیگر تلاش دارد تا با در سایه ماندن، گورباچفی کردن پزشکیان را به گردن یک جریان ساده لوح سیاسی در یک روزنامه دست چندم بیاندازد.

این عملیات خطرناک با آشکار ساختن اطلاعات محرمانه یکی از مدیران امنیتی کشور در شبکه اینترنشنال کلید خورده و قدم‌به‌قدم پیش رفته است، البته این تحرکات در سایه به‌زودی زیر تیغ آفتاب عیان شده و جریان نفوذ مجبور خواهد شد دست از این بازی خطرناک بکشد، تمامی این تحرکات ناپیدا میان سرویس جاسوسی دشمن و شبکه نفوذی آن این روزها در رصد آشکار قرار دارد!

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

روایتی از دخالت یک سرویس اطلاعاتی برای تشکیل «دولت ناتمام» در پاستور! /چه کسانی می‌خواهند از رئیس‌جمهور یک گورباچف بسازند؟ بیشتر بخوانید »

این خلبان سوار بر جنگنده میگ ۲۵ به ژاپن فرار کرد! +عکس

این خلبان سوار بر جنگنده میگ ۲۵ به ژاپن فرار کرد! +عکس



ویکتور بلنکو پایگاه هوایی چیتوس را برای فرود میگ-۲۵ انتخاب کرده بود و انتظار می‌رفت که توسط نیروی دفاع شخصی هوایی ژاپن به سمت پایگاه اسکورت شود.

به گزارش مجاهدت از مشرق، تقریبا پنج دهه پیش، در ۶ سپتامبر ۱۹۷۶، ستوان ویکتور بلنکو خلبان نیروی دفاع هوایی شوروی با پرواز هواپیمای میکویان-گورویچ میگ-۲۵ پی “فاکس بت” خود به سمت ژاپن به غرب فرار کرد.

طی جنگ سرد بین اتحاد جماهیر شوروی و آمریکا، کشورهای غربی خلبانان شوروی را تشویق می‌کردند که به کشورهای غیر هم پیمان شوروی فرار کرده و درخواست پناهندگی سیاسی کنند.

در طول جنگ سرد، نیروی دفاع هوایی شوروی وظیفه دفاع از حریم هوایی شوروی در برابر هواپیماهای شناسایی و بمب افکن‌های هسته‌ای راهبردی آمریکا را بر عهده داشت. یکی از مواردی که علاقه خاصی به آن داشتند، هواپیمای جاسوسی لاکهید یو-۲ بود که توانایی پرواز در ارتفاع بسیار بالا را داشت.

این خلبان سوار بر جنگنده میگ ۲۵ به ژاپن فرار کرد! +عکس

برای مقابله با تهدید ناشی از هواپیماهای غربی، شرکت میکویان-گورویچ کار طراحی یک رهگیر سرعت بالا را آغاز کرد. کار روی پروژه‌ای که به میگ-۲۵ تبدیل شد، در اواسط سال ۱۹۵۹ آغاز شد. سرویس اطلاعات شوروی متوجه شده بود که آمریکایی‌ها در حال کار روی یک هواپیمای جاسوسی با قابلیت پرواز با سرعت ۳ ماخ هستند.

نمونه اولیه میگ-۲۵ اولین پرواز خود را در ۶ مارس ۱۹۶۴ انجام داد. پس از چندین تغییر، این هواپیما به عنوان گامی قابل توجه رو به جلو در مهندسی شوروی مطرح شد.

طولی نکشید که دفتر طراحی میکویان-گورویچ متوجه شد که هواپیمای جدید پتانسیل شکستن انواع رکوردهای سرعت را دارد. پس از ثبت رکوردهای جهانی جدید برای بیشینه سرعت، این هواپیما در سال ۱۹۷۰ خدمت در نیروی دفاع هوایی شوروی را آغاز کرد.

نیروهای اطلاعات غرب در مورد میگ-۲۵ نگران بودند

نیازی به گفتن نیست که هواپیمای جدید شوروی، غرب را بسیار نگران کرده بود. آن‌ها بر این باور بودند که میگ-۲۵ چیزی فراتر از یک موشک با بال است و آن را یک جنگنده رزمی چابک در نظر می‌گرفتند. در واکنش به معرفی میگ-۲۵، مهندسان آمریکایی کار روی یک هواپیمای جنگی سریع را آغاز کردند که در نهایت به معرفی مک دانل داگلاس اف-۱۵ ایگل منتج شد.

این خلبان سوار بر جنگنده میگ ۲۵ به ژاپن فرار کرد! +عکس

چیزی که نیروهای اطلاعات غربی در آن زمان نمی‌دانستند این بود که با کمک یک خلبان سرخورده روسی خیلی زود همه چیز را درباره هواپیمای جدید شوروی فرا خواهند گرفت. وی تصمیم گرفته بود تا با میگ-۲۵ خود به غرب فرار کند.

ویکتور بلنکو در شرق دور روسیه مستقر بود

در سال ۱۹۷۶، ویکتور بلنکو در پایگاه هوایی چوگویفکا، در ۱۹۳ کیلومتری ولادی وستوک در شرق دور روسیه مستقر بود.

زندگی شخصی وی به هم ریخته بود، همسرش تهدید به طلاق از او کرده بود و همراه فرزند پسرشان به خانه خانوادگی در شهر بندری ماگادان اوبلاست، روسیه نقل مکان کرده بود. بلنکو که از سیستم کمونیستی ناراضی و سرخورده بود، تصمیم گرفت به غرب فرار کند.

این خلبان سوار بر جنگنده میگ ۲۵ به ژاپن فرار کرد! +عکس

بلنکو و چند خلبان دیگر از هنگ جنگنده ۵۱۳ طی یک پرواز آموزشی روتین در ۶ سپتامبر ۱۹۷۶ از پایگاه هوایی چوگویفکا به هوا برخاستند.

در ابتدا، بلنکو نقشه پرواز را برای پرهیز از لو رفتن هدف اصلیش دنبال کرد، اما ناگهان به سرعت کاهش ارتفاع داد. وی تغییر مسیر داد و به سمت دریا به سمت ژاپن پرواز کرد. جنگنده وی توسط رادار ژاپنی‌ها در حدود ساعت ۱۳:۲۰ بعد از ظهر شناسایی شد. در واکنش به ورود جنگنده شوروی به حریم هوایی ژاپن، دو فروند جنگنده مک دانل داگلاس اف-۴ فانتوم مستقر در پایگاه هوایی چیتوس در نزدیکی ساپورو به پرواز درآمدند.

بلنکو پایگاه هوایی چیتوس را برای فرود انتخاب کرده بود و انتظار می‌رفت که توسط نیروی دفاع شخصی هوایی ژاپن به سمت پایگاه اسکورت شود. طی این پرواز فرار، شرایط آب و هوایی بد بود و رادار زمینی برای ردیابی میگ-۲۵ بلنکو عملکرد خوبی نداشت تا هواپیماهای نیروی دفاع شخصی هوایی ژاپن این جنگنده را پیدا کنند. با توجه به کمبود سوخت، بلنکو تصمیم گرفت در فرودگاه هاکوداته در جنوب هوکایدو فرود بیاید.

پس از سه بار دور زدن در اطراف فرودگاه هاکوداته، بلنکو سرانجام تصمیم به فرود گرفت و تقریبا نزدیک بود با یک بوئینگ ۷۲۷ که در حال برخاستن از زمین بود، برخورد کند.

طول تک باند فرودگاه هاکوداته ۳۰۰۰ متر بود که برای متوقف شدن میگ-۲۵ حتی پس از باز شدن چترهای ترمز بسیار کوتاه بود. جنگنده بلنکو پس از خروج از باند فرودگاه ۲۴۰ متر دیگر را طی کرد تا در نهایت پیش از برخورد با آنتن لوکالایزر متوقف شود. بلنکو برای فرود در یک فرودگاه نظامی برنامه ریزی کرده بود، اما فرود وی در یک فرودگاه غیر نظامی موجب شد تا خیلی زود مردم برای عکس گرفتن در اطراف هواپیما جمع شوند.

این خلبان سوار بر جنگنده میگ ۲۵ به ژاپن فرار کرد! +عکس

زمانی که پلیس در سال ۱۴:۱۰ رسید، فرودگاه بلافاصله بسته و بلنکو بازداشت شد. بلنکو به دلیل ورود بدون مجوز به حریم هوایی ژاپن و حمل سلاح گرم دستگیر شد. وی در بازجویی پلیس اعلام کرد که قصد ارائه درخواست پناهندگی سیاسی و رفتن به آمریکا را دارد. شوروی که از این اقدام بسیار خشمگین شده بود، خواستار بازگرداندن سریع بلنکو و میگ-۲۵ شد.

بلنکو در ۷ سپتامبر به شهر توکیو منتقل شد و یک روز بعد، پناهندگی سیاسی آمریکا را دریافت کرد. در ۹ سپتامبر ۱۹۷۶، نماینده سفارت شوروی در ژاپن طی دیداری با بلنکو تلاش کرد او را برای بازگشت به شوروی متقاعد کند. بلنکو این درخواست را نپذیرفت و یک روز بعد در پرواز خطوط هوایی نورث وست به مقصد آمریکا بود.

در پاسخ، شوروی خواستار بازگرداندن سریع هواپیمای میگ-۲۵ شد. ژاپن که نگران اعمال زور از سوی شوروی برای بازپس گرفتن میگ-۲۵ بود، نیروهای نظامی کمکی را راهی هوکایدو کرد و گشتزنی‌های هوایی و دریایی شبانه روزی آغاز شد. با توجه به تمایل شوروی برای پس گرفتن هواپیما، ژاپنی‌ها آن را برای پرواز در اختیار آمریکایی‌ها قرار ندادند، اما به مهندسان آمریکایی اجازه دادند تا میگ-۲۵ را قطعه قطعه کرده و آن را بررسی کنند. در نهایت، قطعات هواپیما در ۴۰ جعبه قرار گرفت و به اتحاد جماهیر شوروی بازگردانده شد.

پس از بررسی، آمریکایی‌ها متوجه شدند که میگ-۲۵ آنقدر که قبلا فکر می‌کردند، پیشرفته نیست. با این وجود، آن‌ها به روند ساخت جنگنده مک دانل داگلاس اف-۱۵ ایگل ادامه دادند.

این خلبان سوار بر جنگنده میگ ۲۵ به ژاپن فرار کرد! +عکس

فرار بلنکو و آنچه پس از آن رخ داد

بلنکو علاقه‌ای به جلب توجه نداشت و پس از ورود به آمریکا نام خود را به اشمیت تغییر داد.

وی اغلب در زمان کار به عنوان مشاور هوافضا، مکان خود را تغییر می‌داد. در سال ۱۹۸۰، رئیس جمهور جیمی کارتر شهروندی آمریکا را به بلنکو اعطا کرد. بلنکو به رغم ازدواج با یک معلم موسیقی از داکوتای شمالی همچنان ترجیح می‌داد زندگی بی سر و صدایی داشته باشد، زیرا از ترور خود توسط نیروهای شوروی هراس داشت.

به رغم داشتن دو فرزند پسر از همسر آمریکایی خود، ازدواج بلنکو در نهایت به طلاق ختم شد. وی در ۲۴ سپتامبر ۲۰۲۳ در سن ۷۶ سالگی در یک خانه سالمندان در رزباد، ایلینوی درگذشت.

این خلبان سوار بر جنگنده میگ ۲۵ به ژاپن فرار کرد! +عکس

این خلبان سوار بر جنگنده میگ ۲۵ به ژاپن فرار کرد! +عکس

این خلبان سوار بر جنگنده میگ ۲۵ به ژاپن فرار کرد! +عکس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

این خلبان سوار بر جنگنده میگ ۲۵ به ژاپن فرار کرد! +عکس بیشتر بخوانید »

آمریکا و اسرائیل فقط در هالیوود می‌توانند به تاسیسات اتمی ایران حمله کنند! +عکس

آمریکا و اسرائیل فقط در هالیوود می‌توانند به تاسیسات اتمی ایران حمله کنند! +عکس



یک رسانه آمریکایی نوشته تاپ‌گان، با ماهیتی تشنه به خون یک زباله مطلق است یک تبلیغ ۱۳۱ دقیقه‌ای برای مرگ، به شدت غیراصیل، وحشیانه، و به طرز بی شرمانه‌ای جنجالی برای ارائه کمک به دلالان اسلحه.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق -آخرین فیلم «تام‌کروز» با عنوان«تاپ‌گان: ماوریک» اواخر ماه قبل در سراسر جهان اکران شد و با واکنش‌های متفاوتی مواجه شد.منتقدان سینمای جهان نقدهای کوبنده‌ای را درباره فیلم منتشر کردند و آنرا در رده فیلم‌های مسخره «هالیوود – پنتاگون» توصیف کردند. روایت فیلم تفاوتی با قسمت اول ندارد و در نسخه جدید با اینکه نامی از کشور دشمن برده نمی‌شود اما تاسیسات هسته‌ای ایران هدف خلبانان نیروی دریایی آمریکاست.

فرض نمایشی فیلم این است که ایالات متحده باید  تأسیسات هسته‌ای ایران را که به شدت توسط موشک‌های زمین به هوا و هواپیماهای تخصصی پاسبانی می‌شود را از بین ببرد. حمله به تسلیحات هسته‌ای ایران و ماموریت نابود کردن آن با جنگنده‌، از حمله هوایی اسرائیل در سال ۱۹۸۱ به رآکتور تحقیقاتی هسته‌ای اوسیراک عراق با استفاده از اف-۱۵ و اف-۱۶ برای تخریب جزئی  الهام گرفته است.

آمریکا و اسرائیل فقط در هالیوود می‌توانند به تاسیسات اتمی ایران حمله کنند! +عکس

 «تاپ‌گان:ماوریک»( Top Gun: Maverick ) برای شمار فراوانی از آمریکایی‌هایی ساخته شده تا با خلق یک موفقیت انتزاعی -سینمایی برای ارتش آمریکا، نوعی آدرنالین مصنوعی پیروزی را در افکار عمومی تزریق کنند  تا تراژدی  هدف قرار گرفتن  پهپاد ۲۲۲ میلیون دلاری « نورثروپ گرومن آر کیو-۴ گلوبال هاوک » توسط ایران را فراموش کنند.  

ماموریت اصلی در ماوریک، یک خط و نشان پارودی – رمانتیک برای شماری از هوانوردان آمریکایی است که دارای دقت، تکنیک و آمادگی جسمانی هستند تا یک مرکز مخفی غنی‌سازی اورانیوم، در کشوری که ظاهرا  تحت نظارت آژانس انرژی اتمی است را بمباران کنند.   

آمریکا و اسرائیل فقط در هالیوود می‌توانند به تاسیسات اتمی ایران حمله کنند! +عکس
نقشه‌ای که دریاسالار بیتس  در فیلم تاپ گان برای خلبان آمریکایی تشریح می‌کند تا به یکی از تاسیسات هسته‌ای مشابه در ایران حمله کنند

فیلم های «تاپ گان» به عنوان بزرگترین ابزار تبلیغاتی پنتاگون  مشخص نمی‌کند دشمن تکنوتریلر جدید ایالات متحده  با احتمال دست یافتن به فن‌آوری هسته‌ای فوق پیشرفته، در کجای نقشه کره زمین واقع شده است؟

با اینکه نامی از کشور متخاصم در فیلم برده نمی‌شود اما ارجاعات و نشانه‌های مستقیم، ویژگی‌ها و خلاصه مأموریت، ایران را به محتمل ترین کشور هدف حمله در فیلم تبدیل می کند.

هدف یک سایت غنی‌سازی اورانیوم ناتمام است که  احتمال متخاصم بودن روسیه، چین و کره شمالی را از فهرست هدف حذف می‌کند، زیرا این کشورها قبلاً دارای سلاح‌های هسته‌ای بوده‌اند- و حمله به هر یک از آن کشورها بلافاصله به یک درگیری بزرگ تبدیل می شود.

دریاسالار بیتس (چارلز پارنل) در ابتدای فیلم می‌گوید تأسیسات هسته‌ای مدنظرشان با نقض تعدادی از معاهدات در حال توسعه است که به صورت پیش فرض هند، پاکستان  را از بررسی خارج می‌کند، زیرا همه نوع سلاح‌های هسته‌ای را تاکنون ساخته‌اند (یا مشکوک به ساخت آنها هستند) اما پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای را امضا نکرده‌اند. 

آمریکا و اسرائیل فقط در هالیوود می‌توانند به تاسیسات اتمی ایران حمله کنند! +عکس

وقایع به تصویر کشیده شده در ماوریک برداشتی از یک ماجرای واقعی است. در سال ۱۹۸۱، گروهی از اف-۱۶های نیروی هوایی اسرائیل یک راکتور هسته ای را در عراق منهدم کردند، حمله‌ای که به عنوان عملیات «اپرا» مشهور است . یکی از خلبانان این عملیات، ایلان رامون، بعدها فضانورد شد و در سال ۲۰۰۳ با نابودی شاتل فضایی کلمبیا کشته شد.

جنگنده بوگیمن در ماوریک بارها و بارها به عنوان یک جنگنده نسل پنجم نامیده می شود با قابلیت پرواز مافوق صوت پایدار. فناوری رادارگریزی و به اصطلاح «ابر مانورپذیری» یا توانایی بردار نیروی رانش موتور برای انجام مانورهایی فراتر از آنچه در آیرودینامیک معمولی ممکن است، بخشی از اهداف تبلیغاتی فیلم به شمار می‌رود.

آمریکا و اسرائیل فقط در هالیوود می‌توانند به تاسیسات اتمی ایران حمله کنند! +عکس

این جنگنده ها، همانطور که فیلم نشان می دهد،  از طراحی‌های قرن بیستمی مانند F/A-۱۸ برخودارند. در این فیلم یکی از دو جنگنده نسل پنجم آمریکایی، F-۳۵ که ماوریک با آن پرواز آزمایشی انجام می‌دهد برای انجام ماموریت نهایی انتخاب نمی‌شود.

 هواپیمایی دشمن فرضی تیم ماوریک هرگز نامگذاری نشده اند، اما اساساً از نظر ظاهری و توانایی شباهتی به برترین جنگنده برتری هوایی روسیه، سوخو سو-۵۷، دارند. Su-۵۷ برای فروش بین المللیتا کنون به هیچ کشوری واگذار نشده است، اما نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران (IRIAF) در گذشته هواپیماهای ساخت روسیه از جمله میگ-۲۹ را خریداری کرده است.  ایران تا مرحله‌ای پیشرفت که ماکت کوثر نمونه مشابه سوخو ۵۷ رونمایی کرد.

ماجرای اف ۱۴ قدیمی در تاپ گان چیست؟

 رژیم گذشته قبل از وقوع انقلاب اسلامی از حمایت نظامی ایالات متحده از جمله فروش تسلیحات و هواپیما برخوردار بود. هنگامی که شاه سرنگون شد،  ارتش ، ۷۴۷ فروند  به علاوه ده‌ها F-۱۴  داشت.موجودی اف-۱۴های قدیمی در کشور دشمن ناشناس  در همان منطقه‌ای که ماوریک حضور دارد یک نشانه است.

جنگده‌هایی در جنگ ایران و عراق در دهه ۱۹۸۰ موفقیت‌های خارق‌العاده‌ای را در هشت سال جنگ تحمیلی خلق کردند. آمریکا در سال ۲۰۰۶ با علم به توقیف بهره‌برداری از  اف-۱۴ تولید این هواپیما را متوقف کرد تا قطعات یدکی آن به ایران نرسد.

در سکانس حمله هواپیمای آمریکایی ماوریک(تام کروز) سقوط می‌کند و او به همراه پسر کمک خلبان سابقش در «تاپ گان یک» وارد یک هواپیمای F-۱۴  قدیمی قابل پرواز می‌شوند و با همین هواپیما از ایران فرار می‌کند و خود را به آب‌های خلیج‌فارس می‌رساند و روی عرشه کشتی فرود می‌آید در حالیکه چرخ ‌های جلو هواپیما حین لندینگ سریع از دست می‌رود.

آمریکا و اسرائیل فقط در هالیوود می‌توانند به تاسیسات اتمی ایران حمله کنند! +عکس
پس از بازنشستگی F-۱۴ در سال ۲۰۰۶، ایالات متحده به معنای واقعی کلمه F-۱۴ های باقی مانده خود را خرد کرد تا مطمئن شود که ایران نمی تواند به هیچ یک از قطعات آنها دست پیدا کند.

این دروغ‌پردازی هوایی خاص فیلم‌های هالیوودی است، اگر این فرض را بپذیریم که F۱۴ های قدیمی  بدون «ارابه فرود» و «قلاب مهار» قابلیت فرود روی ناوهواپیمابر را ندارند.

هواپیماهایی که قابلیت برخواستن و نشستن روی ناوهای جنگنده را دارند معمولا حامل یک قلاب در پشت خودهستند و به وسیله کابل مخصوصی در عرشه پروازمهار می‌شوند تا هواپیما  قبل از خارج شدن از جلوی کشتی متوقف  کند. اما اف-۱۴های ایران برای عملیات زمینی برنامه‌های ریزی شده‌اند و به همین دلیل فاقد قلاب مهار و ارابه فرود هستند. به همین دلیل فرود تام کروز با F۱۴  روی ناو جنگی یک دروغ فوق سینمایی است.

آمریکا و اسرائیل فقط در هالیوود می‌توانند به تاسیسات اتمی ایران حمله کنند! +عکس
نشریه سندباکس هم به این مسئله اشاره می‌کند در سال ۲۰۰۶ تولید F۱۴ به این دلیل متوقف شد که ایران نتواند به قطعات آن دست‌یابی کند. این موضوعی است که در ادامه گزارش سندباکس به آن اشاره می‌شود.

آمریکا و اسرائیل فقط در هالیوود می‌توانند به تاسیسات اتمی ایران حمله کنند! +عکس

جغرافیای ایران چرا کودکانه تصویر شد؟

محل ماموریت واقعی با درختان مخروطی بزرگ، راهروهای سر به فلک کشیده، و کوه‌هایی که کیلومترها از دریا فاصله دارند، شبیه ایران نیست. مناظر واقعی فیلم بیشتر آلپ به نظر می‌رسد تا خاورمیانه.  در جهان تاپ گان،شبیه مناطق کوهستانی شبیه ایران نیست.آنچه تصویر می‌شود بیشتر کالیفرنیاست، نزدیک دریاچه تاهو.

اگر نیروی هسته ای سرکش در سرزمین اصلی اروپا بود، هواپیمای تهاجمی از فرودگاه ناتو بلند می شد. اگر کشور دشمن کره شمالی بود، هواپیماها می‌توانستند از کره جنوبی بلند شوند. اگر کشور دشمن در قفقاز بود، محل منطقی برای حمله ترکیه بود، جایی که نیروی هوایی ایالات متحده در آن پایگاه دارد. حمله به هر نقطه از خاورمیانه از شبه جزیره عربستان برای آمریکایی‌ها آسانتر خواهد بود.

با این حال، ایران از طریق دریا، از خلیج فارس، نزدیکترین دسترسی را دارد در حالی که ۳۰ سال به صورت مرتب و مکرر سی‌ان‌ان و هالیوود فیلم‌های جنگی تصویری که از خاورمیانه نشان می‌دهد در مناطق مسطح، گرم و شنی روی می‌دهد. ایران  در این فیلم دارای کوه‌های پربرف متعددی است که می‌تواند شبیه سناریوی ماوریک باشد. کشورهای اندکی در جهان وجود دارد که جغرافیای آنان از دریا به کوه تغییر می‌کند.

آمریکا و اسرائیل فقط در هالیوود می‌توانند به تاسیسات اتمی ایران حمله کنند! +عکس

منطقه حفاظت‌شده کوه خامین، در رشته‌کوه‌های زاگرس در جنوب ایران، شبیه چیزی است که انتظار دارید در اتریش یا کلرادو پیدا کنید و از نظر ارتفاع قابل مقایسه است. آیا مانند جغرافیایی که در فیلم ترسیم شده ، کوه‌های زاگرس درست در لبه دریا قرار دارند؟ کوه خامین که بیش از ۱۰۰۰۰ فوت قد و حدود ۵۰ مایل از خلیج فارس فاصله دارد. ماوریک، خلبانانش را ملزم می کند که عرشه را با سرعت بیش از ۶۵۰ گره (۷۵۰ مایل در ساعت) ترک کنند. با این سرعت نمی‌توان از آب به کوه خامی رسید.

همه شواهد به وضوح به یک نتیجه اشاره می کنند که تقریباً به سختی می توان به آن اطمینان کرد. اما کدام کشور دیگری در پی ارتقاء فن‌آوری هسته‌ای است؟ نیروی هوایی کشور دشمن ترکیبی از جنگنده های ساخت روسیه و آمریکا – از جمله F-۱۴ – را به پرواز در می آورد و دارای کوه هایی است که یک جت جنگنده فراصوتی می تواند از دریا به رشته‌ها کوه‌های مرکز آن در عرض ۵ دقیقه برسد؟

حمله آمریکا به ایران به معنای آغاز جنگ جهانی سوم است؟

آمریکا و اسرائیل فقط در هالیوود می‌توانند به تاسیسات اتمی ایران حمله کنند! +عکس

تاپ‌گان فیلمی است که در آن قهرمانان ما در تلاش برای شروع جنگ جهانی سوم هستند. این عبارت بخشی از گزارش وب سایت  تحلیلی – خبری «لست مووی اوت پست» که در ادامه می‌نویسد: ارتش ایالات متحده در حال انتخابات خلبانانی برای بمباران یک تاسیسات هسته‌ای در حال تکمیل در ایران است. نویسنده در ادامه اشاره می‌کند آنچه در فیلم می‌بینیم برخلاف رخدادهای واقعی است و این آمریکاست که اقدام به نقص برجام کرد و دولت مستقر در ایران به تبعیت از آن ادامه داد.

آمریکا و اسرائیل فقط در هالیوود می‌توانند به تاسیسات اتمی ایران حمله کنند! +عکس

در ادامه این تحلیل «لست موی اوت پست» عبارات جالبی را در این پروپاگاندوی پنتاگونی – هالیوودی به کار می‌برد و می‌نویسد: مانند همه روایت‌های موفق فاشیستی این فیلم دشنمنان را همزمان قدرتمند و بسیار ضعیف به تصویر می‌کشد؛ برای ساختن داستانی که در آن قهرمانان ما به طرز مضحکی بودجه دریافت می‌کنند، ممکن است افراد ضعیفی باشند، لازم است وانمود کنیم که ایران دارای «جنگنده‌های نسل پنجم پیشرفته» است که برتر از توانایی ایالات متحده است.

نویسنده به پوچی و تکرار این ایده در پایان اشاره دارد و در تحلیل‌ خود اشاره به برتری های نظامی ایران داردو می‌نویسد: اگر بتوان ماهیت تشنه به خون این فیلم را نادیده گرفت بازهم یک زباله مطلق است یک تبلیغ ۱۳۱ دقیقه‌ای برای مرگ، به شدت غیراصیل، وحشیانه، غیرمسئولانه و به طرز بی شرمانه‌ای جنجلالی برای ارائه کمک به دلالان اسلحه.

آمریکا و اسرائیل فقط در هالیوود می‌توانند به تاسیسات اتمی ایران حمله کنند! +عکس

این وب سایت تحلیلی خبری برخلاف مشی رسانه‌های داخل کشور که آثار میلیتاریستی هالیوود را سریعا در پلت‌فرم‌هایشان نشر می‌دهد و ستایش ‌نگاری گسترده‌ای را درباره‌اشان منتشر می‌کنند، می‌نویسد: این یک شاهکار تبلیغاتی در دفاع از برخی از بدترین خصلت های ملت ماست . یکی از نویسندگان ارشد  اخبار مینت‌پرس فیلم را «تبلیغات نظامی» و درباره همکاری وزارت دفاع گزارش می‌دهد که انگار به تازگی واترگیت را شکسته است.او با اشاره به توافقنامه تولید میان وزارت دفاع و تصاویر پارامونت، خبر از اجازه دسترسی گروه فیلمبرداری به تجهیزات نظامی و انتصاب یک افسر ارشد فرماندهی ستاد برای تولیدمی‌دهد در حالیکه اینکه این یک رویه استاندارد برای مدتی طولانی است.

آمریکا و اسرائیل فقط در هالیوود می‌توانند به تاسیسات اتمی ایران حمله کنند! +عکس

بیشتر وب‌سایت‌های سرگرمی – تحلیلی آمریکایی رویکردی مشابه «لست مووی اوت پست» دارند، اما این تولیدات پروگاندایی توسط رسانه‌های صهیونیستی شبیه «جوییش استار»  تنور تبلیغاتی چنین آثاری را  با رویکردی ضدجمهوری اسلامی داغ می‌کنند.

در آخرین پاراگراف بخش نخست گزارش وب سایت جوییش استار می‌خوانیم: در اواخر ماه مه، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) که وظیفه نظارت جهانی بر فناوری هسته‌ای و استفاده از آن را بر عهده دارد، گزارش داد که ایران دارای اورانیوم شکافت‌پذیر کافی – حدود ۹۵ پوند – برای ساخت بمب هسته‌ای است. برخلاف متجاوزان هسته‌ای قبلی، از جمله اتحاد جماهیر شوروی و حتی کره شمالی، رژیم ایران یک حکومت مذهبی روحانی است که ممکن است در مورد ارزش جان انسان‌ها و مطلوبیت شهادت حساب متفاوتی داشته باشد.

آمریکا و اسرائیل فقط در هالیوود می‌توانند به تاسیسات اتمی ایران حمله کنند! +عکس

این وب سایت و سایر رسانه‌های «عبری-غربی» در یک اجماع رسانه‌ای فیلم تاپ‌گان را به دستمایه‌ای تبدیل کرده‌اند تا حول گزینه نظامی علیه تاسیسات هسته‌ای بیشتر تبلیغ کنند. در اغلب گزارش‌های سینمایی حول فیلم تاپ گان به این موضوع اشاره می‌شود که قبل از هر احتمالی و دست‌یابی ایران به سلاح هسته‌ای باید آنچه در نسخه‌ اخیر فیلم  مذکور به نمایش گذاشته می‌شود، عملی شود. 

نویسنده با هوش و جستجوی فوق‌العاده‌ای سلسله‌وار از اظهارات مرحوم آیت‌الله هاشمی، محمود احمدی‌نژاد و … جمع‌آوری کرده و حتی ایران را بانی تقویت جسارت روسیه در حمله به اکراین توصیف می‌کند.

آمریکا و اسرائیل فقط در هالیوود می‌توانند به تاسیسات اتمی ایران حمله کنند! +عکس
جوسازی و ایران هراسی رسانه‌ه۹ای صهیونیستی با دستمایه قرار دادن آخرین فیلم تام کروز 

در پاراگرف آخر گزارش «باسسم عید» در جوییش استار آمده است: شرور فیلم «تاپ‌گان: ماوریک» دولتی مبتنی بر قابلیت‌های اتمی بسیار واقعی است و قهرمانان شجاع ممکن است روزی برای مقابله با این خطر فراخوانده شوند و اگر روزش رسید باید از اقدامات شجاعانه‌ برای حفظ امنیت همه ماضروری است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

آمریکا و اسرائیل فقط در هالیوود می‌توانند به تاسیسات اتمی ایران حمله کنند! +عکس بیشتر بخوانید »

سیاست خارجی متوازن یا سیاست موازنه مثبت؟

سیاست خارجی متوازن یا سیاست موازنه مثبت؟



دولت سیزدهم، سیاست خارجی خود را تحت عنوان سیاست خارجی متوازن قرار داده و با گذشت یک‌سال از عمر خود، توانسته روابط خود را با سایر دولت‌ها بر پایه همین سیاست با موفقیت تنظیم کند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، دولت سیزدهم، سیاست خارجی خود را تحت عنوان سیاست خارجی متوازن (Balanced Foreign Policy) بدین معنا که در روابط با دولت ها اعم از کوچک و بزرگ بنا به قول رهبر انقلاب «نوع رابطه ما با دولت‌ها به نوع رابطه آن‌ها با ما بستگی دارد» قرار داده و نوعی توازن برقرار کرده است. این دولت با گذشت یک‌سال از عمر خود، توانسته است روابط خود را با سایر دولت‌ها بر پایه همین سیاست با موفقیت تنظیم کرده و از این جهت مورد استقبال نیز قرار گرفته است. اخیرا آقای ناصر حیرانی نوبری که از دیپلمات‌های باسابقه بوده‌اند؛ طی نامه‌ای سرگشاده برای ریاست محترم جمهوری، سیاست موازنه مثبت (Positive Equilibrium) را به عنوان تنها راه سیاست خارجی ایران که باید اتخاذ شود پیشنهاد کرده است!!

نامبرده با یک تحلیل نادرست از شرایط فعلی جهانی و این استدلال که جهان امروز، از جهان تک قطبی به سوی جهان چند قطبی در حال گذار است!؟ و … بر این باور است که آمریکا در حال تغییر در سیاست خارجی خاورمیانه‌ای خود است و با افزودن بر تعامل با ایران، با تکیه بر دیپلماسی پیچیده سه گانه رژیم صهیونیستی، اعراب و ایران درصدد جذب ایران است!؟

آقای نوبری نتیجه گیری می‌کند که در شرایطی که هم آمریکا و هم روسیه به دنبال جذب ایران هستند؛ جمهوری اسلامی باید با اتخاذ سیاست موازنه مثبت و چندجانبه گراییِ مستقلِ غیر وابسته برای خود جایگاه سازی کند.

واژه موازنه مثبت در دوران ملی شدن صنعت نفت مطرح شد؛ آنگاه که دکتر مصدق سیاست موازنه منفی (Negative Equilibrium) بین شرق و غرب را مطرح کرد و رژیم شاه نیز در تقابل با این سیاست، نظریه موازنه مثبت را مطرح کرد؛ بدین معنی که به عنوان یک کشور ضعیف به هر دو ابرقدرت و هر دو قطب شرق و غرب امتیازاتی داده تا فشار بر روی رژیم خود را کاهش دهد و به بقای خود کمک کند.

نامه آقای نوبری، نویسنده این یادداشت را به یاد نامه‌ای که مرحوم رجایی خراسانی در سال ۱۳۷۱ و به دنبال فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و اعلام نظام تک قطبی توسط آمریکا به مقام معظم رهبری نوشته بود؛ می‌اندازد. آنجا که ایشان استدلال می‌کند که نظام تک قطبی به رهبری آمریکا بر جهان حاکم است و ما نیز باید این واقعیت را قبول کنیم و از دشمنی با آمریکا دست برداریم و به جای آن سعی کنیم در نظام تک قطبی و سلسله مراتبی جهان جایگاه متناسبی برای جمهوری اسلامی دست و پا کنیم!!

اینک نیز آقای نوبری با ادبیاتی مشابه، همین توصیه را می‌کند و این در حالی است که رابطه استکبار جهانی به رهبری آمریکا با جمهوری اسلامی، رابطه «همه یا هیچ (Zero-Sum Game)» است و هیچ تغییری در سیاست آن ها در طول بیش از چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی به وجود نیامده است و یقینا نیز تا زمانی که این نظام مستکبر و زیاده خواه بر آمریکا حاکم باشد تغییر نخواهد کرد. آمریکا جز تسلیم شدن جمهوری اسلامی در مقابل خود به چیز دیگری رضایت نخواهد داد و حتی در صورت تسلیم شدن نیز تنها با نابود کردن این نظام الهی است که رضایتش حاصل می‌شود.

این مسئله جای تعجب دارد که آقای حیرانی نوبری که سال‌هاست که به قول خودشان در کسوت دیپلمات و سفیر با ابرقدرت‌های آمریکا و شوروی سر و کار داشته و از نزدیک خوی درندگی آن ها را درک کرده‌اند، چنین پیشنهادی را مطرح می‌کنند.

 حقیقت آن است که با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، سیاست جدید و متوازنی بر جمهوری فدراتیو روسیه حاکم شد که زمینه همکاری و تعامل با جمهوری اسلامی مستقل و غیروابسته را فراهم کرد. در خصوص آمریکا باید گفت که تنها در شرایطی امکان برقراری رابطه و تعامل با این کشور فراهم می‌شود که نظام استکباری و امپریالیستی ایالات متحده در اثر افول و یا فروپاشی، از صحنه جامعه جهانی زدوده شده و جای خود را به یک نظام ضد امپریالیستی و یا حداقل غیرامپریالیستی و غیر استکباری واگذار کند. در چنین شرایطی است که امکان برقراری رابطه و تعامل بین جمهوری اسلامی و آمریکا به وجود خواهد آمد.

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

سیاست خارجی متوازن یا سیاست موازنه مثبت؟ بیشتر بخوانید »