اجاره‌نشین‌ها

ماجرای سیمرغ «مصطفی زمانی» تا جلوگیری از دیپلم افتخار «مریلا زارعی»


به گزارش مجاهدت از گروه فرهنگ دفاع‌پرس، جدیدترین قسمت از برنامه سینمایی «هفت» به تهیه کنندگی محمد تنکابنی و اجرای بهروز افخمی روز جمعه ۵ اردیبهشت ماه با حضور عزت الله ضرغامی و گفتگوی ویژه «از معاونت سینمایی تا داوری جشنواره فیلم فجر» و بررسی فیلم «I’m Still Here ۲۰۲۴» برگزار شد.

میز گفتگوی ویژه جدیدترین قسمت از برنامه سینمایی «هفت» با موضوع «از معاونت سینمایی تا داوری جشنواره فیلم فجر» با حضور سید عزت‌الله ضرغامی برگزار شد.

ماجرای سیمرغ مصطفی زمانی تا جلوگیری از دیپلم افتخار مریلا زارعی

سید عزت‌الله ضرغامی در ابتدای این میز اظهار داشت: دوست دارم از پیشکسوتان برنامه «هفت»، آقایان جیرانی، گبرلو، لطیفی و… یاد کنیم که همه برای ارتقای سطح سینما زحمت کشیدند. اگر وقت بود از جریان آقای جیرانی و نامه استعفای او مفصل می‌توانستم بگویم ولی درحال حاضر از همه عزیزان تشکر می‌کنم. ببینید تاثیرگذارترین حوزه هنری سینماست و چیزی با سینما برابری نمی‌کند. من در دوره بحرانی وارد سینما شدم که از آن عبور کرد و امشب به آن اشاره‌ای خواهم کرد. زمانی که به صداوسیما رفتم هم کار‌های سینمایی جدید انجام دادم و شبکه‌های جدیدی ایجاد کردیم و ادای دینی درست به سینما داشتم. درباره جشنواره هم نکات ویژه‌ای خواهم داشت که امشب خدمتتان عرض خواهم کرد.

ضرغامی توضیح داد: آخرین ویدئو من گفتگویی با یکی از رسانه‌ها درباره فیلم «مربای شیرین» خانم برومند بود. فیلمی بود که در دوران من هم نبود ولی در آن زمان گفتم فیلم سیاسی‌ست و علیه نظام حرف می‌زند و امروز در سال ۱۴۰۴ می‌گویم اشتباه کردم و نظر من عوض شده هست.

وی ادامه داد: دوره خود را یکی از موفق‌ترین دوره‌ها می‌دانم ولی باید شجاعت بیان اشتباه‌ها را داشته باشیم. فیلم «مربای شیرین» داستان بچه‌ای هست که یک مربایی از مغازه می‌گیرد و نمی‌تواند در را باز کند. مادر و هرکسی تا خود صاحب مغازه و کارخانه و… هم نمی‌توانند در این شیشه را باز کنند. داستان می‌گوید ما شیرینی‌ها را در شیشه کردیم و در آن را هم سفت کردیم که باز نمی‌شود. آن شخصیت خانم در انتها هم می‌گوید شما قالب‌تان کج هست. آن موقع گفتم فیلم سیاسی‌ست ولی در حال حاضر نظر من چنین نیست. بار‌ها دیده‌ام که رهبر انقلاب درباره شادی و سرگرمی جوانان و مردم چقدر توجه دارند و ما نباید به گونه‌ای عمل کنیم که سرگرمی‌های مباح هم سخت شود. نباید شادی را از مردم بگیریم.

افخمی گفت: در زمان «اجاره نشین ها» آن هم موردحمله شدید مخصوصا از جانب مخملباف قرار گرفت. به توصیه سیدمحمد بهشتی من فیلم را دیدم و گفتم این فیلم با انقلاب شوخی می‌کند ولی فیلم کمدی خوبی هست و اگر فیلمساز نتواند با زبان طنز شوخی کند، چه فایده دارد؟

عزت‌الله ضرغامی مطرح کرد: نقد وحی منزل نیست و عوامل متعددی شرایط را عوض می‌کند و فیلمی می‌تواند نظرات مختلفی از سمت حتی یک نفر بگیرد. چیزی به نام سلیقه داریم که ما را بدبخت می‌کند و با نقد بسیار متفاوت هست. امروزه بعضی تصمیم گیران سلیقه خود را حاکم می‌کنند که این بسیار بد هست. من سابقه بحث‌های مفصل سینمایی با رهبر انقلاب داشته‌ام. قطعا شما هم دیده‌اید که بعضی اوقات رهبری توصیه‌ای مطرح می‌کنند ولی می‌گویند این سلیقه شخصی من هست. بعضی‌ها که تصمیم گیر هستند همه تولیدات در تمام حوزه‌ها را براساس سلیقه رهبری راهبری می‌کنند ولی اصلا چنین نیست و باید تمام سلایق درنظر گرفته شوند. در این بسیار فیلم‌هایی بود که من هم آن‌ها را دوست داشتم و مقام معظم رهبری هم دوست داشتند. به عنوان مثال فیلم «با گرگ‌ها می‌رقصد» جزو فیلم‌هایی هست که حضرت آقا دوست داشتند.

وی ادامه داد: سیاست‌گذاران باید بدانند مردم چه می‌خواهند و طبق آن پیش بروند. زمانی می‌بینیم که روی یک کار خاصی درصد زیادی از مردم واکنش دارند و حتی در برخی موارد کمتر، اما نگاه ما باید مبتنی بر سلایق عمومی باشد.

پنجمین رئیس سازمان صداوسیما در بخش دیگری از صحبت‌های خود توضیح داد: خشونت و جنگ در کار‌های حماسی و اکشن به گونه‌ای که قابل قبول باشد و مخاطب اذیت نشود، قابل قبول هست ولی خشونت‌های شکنجه‌گونه و اذیت کننده حتی خود مخاطب را هم پس می‌زند. ما طرفدار کار جنگ، دفاع مقدس و حماسی هستیم. شما ببینید در فیلم «تروی» صحنه‌ای که قلعه را می‌گیرند نمایی از بالا می‌گیرد و موسیقی خاص که نشان دهنده اوج غم هست را پخش و اوج قضیه را نشان می‌دهد.

ماجرای سیمرغ مصطفی زمانی تا جلوگیری از دیپلم افتخار مریلا زارعی

افخمی گفت: کسی که می‌خواهد فیلمی ترسناک و دلهره آور بسازد چه باید کند؟

ضرغامی بیان کرد: ترسناک و دلهره‌آور بودن بد نیست و با خشونت تفاوت دارد. ولی اگر مدیریت نشده باشه می‌تواند تاثیر‌های بدی به‌جای بگذارد. خود من فیلم «طالع نحس ۱» را خیلی دوست دارم. می‌گویم فیلم ترسناک موردعلاقه من هم هست، اما نوع بیان آن مهم هست. یا حتی فیلم «مرگ‌جویان» یکی از بهترین فیلم‌های دینی‌ست که در این گونه قرار می‌گیرد و خود معاد هست. 

عزت‌الله ضرغامی در بخش دیگری توضیح داد: بعضی‌ها می‌گویند فیلم ارزشی بسازید حتی اگر کیفیت آن خوب نباشد. ولی رهبر انقلاب تاکید کردند محتوا و قالب دو بال هستند و هر دو مهم هستند. زمانی که من آمدند گفتند فیلم «سفر سنگ» آقای کیمیایی به خاطر دو بازیگر یعنی فرزانه تاییدی و رضا فاضلی ممنوع هست. گفتم با تایید من این فیلم را بیاورید و پخش کنید، چون این فیلم یکی از بهترین‌هاست و نماد‌های مذهبی بسیار خوبی دارد. ولی درکل این بحثی که مطرح کردید، بسیار مهم هست و پیشنهاد می‌کنم که حتما یک بار در برنامه به آن بپردازید.

عضو هیات داوران جشنواره چهل و سوم فیلم فجر در ادامه درباره این دوره از جشنواره بیان کرد: در این دوره از جشنواره ما سی و دو فیلم را دیدیم و ۴ انیمیشن هم داشتیم. درنهایت ۱۴ فیلم هم سیمرغ گرفتند. در بحث هیات داوران همانطور که می‌دانید آقای رادان هم نتوانست خود را برساند و تصمیم گرفتیم با همان شش نفر کار را ادامه بدهیم و واقعا مشکلی هم پیش نیامد. پیش از پرداختن به جزئیات بگویم که به نظر من یکی از موفق‌ترین جشنواره‌ها را داشتیم. درباره حضور در جشنواره هم دکتر صالحی و آقای فریدزاده از من خواستند و من هم با افتخار همکاری کردم و معتقدم این ترکیبی بود که از زاویه‌های مختلف به آثار نگاه می‌کرد.

وی ادامه داد: به عنوان نمونه مثلا نوید پورفرج برای بازی در فیلم «گوزن‌های اتوبان» دیپلم افتخار گرفت و در کارگردانی و فیلم و… بحث‌ها و گفت‌و‌گو‌هایی داشتیم ولی تماما کار را با تعامل و بحث پیش می‌بردیم. گاهی پنج نفر یک نظر داشتند و یک نفر استدلال مهمی می‌آورد و هر پنج نفر می‌پذیرفتند. می‌توانم مثال‌هایش را هم بگویم ولی چنین تعاملی بین تمام اعضا بود.

ضرغامی درباره فیلم سینمایی «رها» توضیح داد: «رها» فیلم خوبی بود و من هم آن را دوست داشتم. این فیلم در ۶ حوزه نامزد شد و بهترین فیلم اول هم شد. عده‌ای اعتقاد داشتند شهاب حسینی می‌توانست جایزه بگیرد و اتفاقا خود شهاب هم فروتنانه از ابتدا تا انتها حضور داشت. امین حیایی هم در فیلم رسول صدرعاملی خیلی خوب بود. ولی در ابعاد کار مصطفی زمانی بحث شد و نتیجه و انتخاب با منطق طور دیگری رقم خورد. اگر بخواهم چند آمار را عرض کنم هم باید بگویم که بیشترین سیمرغ را فیلم «موسی کلیم‌الله» گرفت و دو فیلم سه سیمرغی داشتیم که «بچه مردم» و «شمال از جنوب غربی» بودند. «صیاد» هم دو جایزه گرفت و مابقی هرکدام یک جایزه گرفتند. من «خدای جنگ» و «ناتوردشت» را هم خیلی دوست داشتم و وقتی آدم همه فیلم‌های خوب را می‌بیند، می‌گوید‌ای کاش میشد جایزه‌ای هم به این فیلم‌ها داد ولی قرار ما این بود که دیپلم افتخار و جوایز را همین‌گونه اهدا نکنیم.

وی ادامه داد: نکته مهمی که وجود دارد این هست که نهاد‌های انقلاب فیلم‌های خوبی ساختند، در این دوره از جشنواره سازمان سینمایی سوره ۳ فیلم داشت، اوج ۲ فیلم، انجمن دفاع مقدس ۲ فیلم، فارابی و کانون و … هرکدام با آثاری در جشنواره حاضر بودند. به آقای رائد فریدزاده هم گفتم در زمان قدیم تنها انجمن دفاع مقدس بود که چنین فیلم‌هایی می‌ساخت ولی الان تعداد زیادی هستند و فیلم می‌سازند و جایزه‌های زیادی هم می‌گیرند که این اتفاق بسیار خوبی‌ست. ولی اگر می‌خواهید فیلم اجتماعی مطرح کنید بخش‌های حکومتی دستشان می‌لرزد. من نگران فیلم‌های اجتماعی هستم که امروز به آن‌ها نیاز داریم. هنرمندانی که اتفاقا باید بیایند و خطر را بگویند. دفاع می‌کنم از هنرمندانی که شش ماه و یکسال بعد را می‌بینند. وقتی آقای ده نمکی فیلم «رسوایی» را ساخت حرف دارد ولی همین حزب‌اللهی‌ها این فیلم را زدند. سال ۱۴۰۱ به من هم حمله می‌کردند که تو که در دولت آقای رئیسی هستی دیگر چرا این حرف‌ها را می‌زنی؟ حتی یک توئیت زدم که این‌ها همه بچه‌های خود ما هستند. تلویزیون گفت کومله هستند، کدام کومله؟ ولی خود حضرت آقا گفتند کومله کجا بود. رهبر فرمودند این‌ها بچه‌های خودمان هستند و با باتوم نباید با آن‌ها رفتار کرد.

عزت الله ضرغامی مطرح کرد: هنرمندی مثل ده نمکی وقتی می‌گوید زلزله می‌آید، باید دقت کرد. ولی آمدند گفتند شما در این فیلم شأن روحانیت را پایین آوردید و از این حرف‌ها که نتیجه این حرف‌ها را امروز هم می‌بینیم. علاوه بر نکاتی که عرض کردم، سینمای محیط زیست، گردشگری و… باید باشد. حکومت باید سینما را به رسمیت بشناسد و این دقیقا سینماست که می‌تواند مشکلات را حل کند.

در ادامه برنامه، معاون سینمایی اسبق وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: اعتقاد من این هست که مفاهیم در قالب کلی می‌تواند بحث شود. خدا رحمت کند با آقای سلحشور درباره گریم سریال حضرت یوسف بحث‌ها داشتیم و زمانی که با رهبر مطرح کردم خود رهبری فرمودند انقدر فضا معنویت دارد که این مشکلات کوچک اشکالی ندارد.

ضرغامی ادامه داد: اگر ده فیلم برتر کشور را بخواهم بگویم قطعا یکی از آن‌ها فیلم «بچه‌های آسمان» هست که اتفاقا جوایز بسیاری هم گرفت. ولی یک نفر از مسئولان بعد از دیدن این فیلم به من گفت باز فیلم سیاه‌نمایی جشنواره‌ای ساختید؟ که مفصل برای ایشان توضیح دادم. چنین نگاه‌هایی هم وجود داشته هست.

وی درباره حضور چنین فیلم‌هایی در جشنواره‌های خارجی گفت: یک زمانی شما در خانواده حرف می‌زنید و مشکلات را می‌گویید ولی وقتی فیلمی در اختیار کسانی قرار می‌گیرد و قضاوت نابجایی به ایران می‌شود، نگاهشان عوض می‌شود که با واقعیت‌ها زمین تا آسمان فاصله دارد، ظلم به این مردم هست که نگاه حقیقی به آنها نباشد. یک زمانی آقای کیارستمی به من گفتند که آقای امیر نادری فیلم «منهتن» را به کن برد و فیلم را راه نداند و ایشان گفتند که تو زنگ بزن و بگو این همانی هست که «دونده» را داشته هست. آن دبیر گفته بود اگر این فیلم درباره جامعه ایران بود حتما می‌پذیرفتند. این دیگر حرف آقای سلحشور نیست که برخی بگویند شاید تفکر خاصی داشتند، آقای کیارستمی به خود من گفتند.

ماجرای سیمرغ مصطفی زمانی تا جلوگیری از دیپلم افتخار مریلا زارعی

عزت الله ضرغامی توضیح داد: اگر ما تعادل نداشته باشیم ممکن هست مدیری درک نکند که یک فیلم می‌تواند وجوه مختلفی داشته باشد. من درباره فیلم «آدم برفی» اشتباه کردم و به آقای زم گفتم چند نکته را کم کن و، چون نکردند فیلم را نشان ندادیم. اگر عقل امروز را داشتم می‌گفتم انقدر فیلم خوب هست که می‌توان چشم پوشی کرد. خطرناک این هست که آدم روی اشتباه خود پافشاری کند ولی این درست هست که آدم به اشتباه خود اشاره کند و بگوید که اشتباه کرده و به مدلی برسد که کمتر اشتباه کند. تلورانس سینما باید کمتر از مسجد و معبد و تلویزیون باشد. به آقای فریدزاده هم گفتم کاری کنید که حداقل ۴۰ درصد فیلم‌ها را بتوان در صداوسیما نشان داد. در ساترا هم این توصیه را دارم و باید چنین چیزی را پذیرفت.

وی توضیح داد: در آن زمان فیلم «بانو» ممنوع بود. روز اولی که آمدم آقای مهرجویی نامه نوشت که این فیلم را نشان بدهید. تشخیص من این بود که این فیلم مردم را دچار سوءتفاهم‌هایی می‌کند. من این فیلم را به چند نفر نشان دادم. آقای حداد عادل گفتند این فیلم مشکلی ندارد ولی آقای مهندس آقازاده گفتند این فیلم اصلا خوب نیست. برخی مواقع نگاه آدم‌ها به سمتی می‌رود که برداشت کلی مهم هست و مهم هست که مدیران درگیر نگاه سلیقه‌ای نشوند.

وی درباره حضور در هیات داوری جشنواره فجر مطرح کرد: من خود را کارشناس سینما می‌دانم و به نوعی بیش فعال سینمایی هستم. نظر شخصی من شاید چیز دیگری باشد. بازی خانم مریلا زارعی و حس و حالی که داشتند بسیار خاص و خوب بود. اتفاق اخلاقی که در مراسم اختتامیه هم افتاد این بود که خانم زارعی چندین بار برنده جایزه سیمرغ را ایستاده تشویق کرد و آقای زمانی هم ادای احترام کرد به آقای پورشیرازی و فیلم «پیرپسر». اینها چیزهایی‌ست که بسیار ارزشمند هست. چون اسم آوردم باید بگویم که فیلم «پیرپسر» خیلی فیلم قوی بود و اعضای هیات داوران معتقد بودند اگر این فیلم بود، سیمرغ بهترین بازیگر مرد برای آقای حسن پورشیرازی بود. درباره سیمرغ بلورین بازیگر نقش اول زن هم ما از همان اول بازی خانم فریبا نادری در «شوهر ستاره» را دیدیم و با یک بازی متفاوت مواجه شدیم. البته بعضی از بازی‌های دیگر مانند بازی خانم غزل شاکری در فیلم «رها» هم بسیار زیبا بود. 

وی مطرح کرد: می‌خواهم یک افشاگری بکنم و می‌دانم که اعضا هیات داوران هم راضی هستند. دوستان من در هیات داوری پیشنهاد کردند سیمرغ را به خانم نادری بدهیم و دیپلم افتخار را به خانم مریلا زارعی بدهیم ولی من شخصا مخالفت کردم و با استدلال بقیه عزیزان را قانع کردم. خانم مریلا زارعی واقعا بسیار زیبا نقش را خلق و ایفا کردند ولی تصمیمی بود که باید گرفته میشد و پای آن هم می‌ایستم. فیلم «قاتل و وحشی» را هم دوست داشتیم ببینیم ولی نیاوردند. درباره این فیلم هم مشکل شرعی موی بازیگر زن را باید حل می‌کردند.

عزت الله ضرغامی گفت: فیلم «بازی را بکش» مانند «چشم بادومی» نیاز بود و باید ساخته میشد. ولی درمجموع در مقایسه با فیلم‌های دیگر «بازی را بکش» را کنار گذاشتند. درباره «خدای جنگ» هم باید بگویم که، چون نمادین هست، فیلم توانست نگاه ملی را با یک قالب دربیاورد و جایزه این بخش را دریافت کند. جایزه نگاه ملی نشان دهنده ارزش این فیلم هست. ولی برداشت من این بود که آن چیزی که باید برای این مساله مهم درمی‌آمد، درنیامده بود ولی ارزش‌های خود را داشت. فیلم «پیشمرگ» هم همین اتفاق را داشت. این فیلم هم درمجموع داوران چنین نگاهی نداشت و برای من هم بحث هست که چرا در اکران عمومی هم اقبالی نداشت و شکست خورد.

عزت الله ضرغامی ادامه داد: تا آخر عمر از قانون‌مند کردن سینما دفاع می‌کنم. من زمانی به سینما آمدم که بسیار بحران داشت. وقتی وارد شدم دیدم اداره سینما در محتوا و قواعد ظاهری سلیقه‌ای هست. اولین جلسه را با خانه سینما گذاشتم و همه هنرمندان بودند. در آنجا خانم فریماه فرجامی به من اعتراض کرد که به ما قواعد را نمی‌گویند و حداقل قواعد را بگویید تا بدانیم چطور باید پیش برویم. من گفتم که سینما باید قانون‌مند شود. 

این مدیر فرهنگی در بخش دیگری از صحبت‌های خود بیان کرد: می‌خواهم یک حرف خطرناک بزنم، اغتشاشات و ناآرامی‌های ۱۴۰۱ باعث شد بعضی از همکار‌های ما اشتباه کنند و برخی هم به خارج رفتند و پشیمان هم هستند. از همین جا می‌خواهم بگویم آقای فرخ نژاد شما که انقدر کار خوب داشته‌اید و اشتباه کردید و رفتید. بگویید اشتباه کردم و ببینید حاکمیت درباره شما چه برخوردی خواهد داشت. حاکمیت نسبت به خانواده خود و ایرانی‌های خارج از ایران باید حساس باشد.

وی درباره نما‌های کلوزآپ از خانم‌ها توضیح داد: در دفاع از هنر احساس کردم تعدادی از تهیه کنندگان به جای توجه به بازی هنرمندانه بازیگران به دنبال خانم‌هایی رفتند که مدام از آن‌ها کلوزآپ بگیرد. استفاده ابزاری از زنان اشتباه بود و به همین دلیل جلوی آن ایستادم.

عزت الله ضرغامی در پایان بیان کرد: فرصت نشد تا گزارش کار خود را بگویم. مختصر عرض می‌کنم که زمانی که وارد شدم دیدم هنرمندان ما رابطه‌شان با حاکمیت قطع شده هست. به همین دلیل جشنواره‌های استانی را گذاشتم و هنرمندان زیادی به استان‌ها می‌رفتند و با مردم مواجه می‌شدند. در حوزه‌های مختلف سینما هم احساس کردم که باید پولی تزریق شود و چندبار با مرحوم هاشمی رئیس‌جمهور وقت ملاقات کردم و ایشان هم وام تبصره سه به ما دادند. تجهیزات سینما در آن زمان خراب بود و ما نوسازی بسیار جدی انجام دادیم. تغییر نرخ محاسبه برق سینما از دیگر کار‌هایی بود که در مجلس قانون کردیم. یکی از مسائل مهم این بود که بودجه سینما به وزارتخانه می‌رفت و ردیف بودجه سینما را مشخص و جدا کردم که همه این‌ها از کار‌های کارنامه من بوده هست. حتی فیلم‌های جشنواره چهاردهم و پانزدهم هم به نوعی کارنامه من به حساب می‌آید. اعتقاد من این هست که گروه منصفی باید تمام این نکات را جمع بندی کرده و در اختیار وزارت فرهنگ و ارشاد و سازمان سینمایی بگذارد تا از تجربه‌ها بهره ببرند.

میز سینمای جهان فیلم با حضور امیر قادری و جواد طوسی به نقد و بررسی فیلم «I’m Still Here ۲۰۲۴» اختصاص داشت.

جواد طوسی در ابتدا گفت: گفتگوی آقای ضرغامی خیلی خوب بود و ایشان تجربه‌ای دارند که بسیار می‌تواند مثمرثمر باشد. سعه صدری که پیدا کردند و جذب حداکثری مجموعه می‌تواند مفید واقع شود. درباره فیلم موردنظر باید بگویم که بازگشتی به فیلم‌های خوب خود کارگردان هست. نگاه بسیار متفاوتی به سینمای سیاسی دارد و رکن اصلی خانواده هست. والتر سالس بسیار هوشمندانه به مطلب موردنظر خود پرداخته هست. یک سوم اولیه بسیار جذابی دارد، در ادامه ریتم فیلم می‌افتد و بعد باز ریتم خوبی می‌گیرد.

امیر قادری مطرح کرد: فکر میکنم مشکل همه ما این هست که در سال‌های اخیر انتظارمان از سینما پایین آمده هست. مدل این فیلم‌های چپ‌گرایانه زیاد ساخته شده و انگار گزارشی بدون ابهام از وضعیت خود ارائه می‌دهند. در جزئیات هم همین‌طور و بسیار قابل حدس هست. فیلم سیاسی باید چالش ایجاد کند و قابل پیش‌بینی و حدس نباشد. وقتی این فیلم را می‌بینم می‌گویم که نوعی حدیث نفس هست.

بهروز افخمی گفت: اصلا فیلم سیاسی نیست. برداشت من این هست که انگار نسبت به ایدئولوژی‌های یک سویه کار‌های قبلی خود شک کرده و به ساخت این فیلم پرداخته هست.
امیر قادری بیان کرد: شما تعریفی به فیلم می‌بندید که شایسته آن نیست.

طوسی مطرح کرد: الگو‌های طلایی سینمای کلاسیک را که منکر نیستیم ولی این فیلم در حد خود نسخه‌ای از سینماست که در لایه‌های خود شکل و شمایل دیگری پیدا می‌کند. فیلم درجهت معارفه شروع خوبی دارد و خصوصیات فردی این خانواده را نشان می‌دهد. اولین نمای فیلم را درنظر بگیرید، خود به خود اضطرابی می‌آورد که استمرار دارد. المان‌های سینمایی در این فیلم وجود دارد. «دانه انجیر معابد» را با این فیلم مقایسه کنید، در آنجا خانواده خوب شکل نگرفته و در اینجا این اتفاق افتاده هست.

این قسمت از برنامه به زنده‌یاد پروانه معصومی تقدیم شد.

انتهای پیام/ ۱۲۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

ماجرای سیمرغ «مصطفی زمانی» تا جلوگیری از دیپلم افتخار «مریلا زارعی» بیشتر بخوانید »

چرا سینمای اجتماعی کشته شد؟

چرا سینمای اجتماعی کشته شد؟


مسائل دمثل اجاره مسکن یا تلاش بی‌فرجام برای خانه‌دار شدن، عدالت آموزشی، چالش حداقل دستمزد، مشکلات بازنشسته‌ها و خیلی از مسائل دیگری که جزو موضوعات متداول در سینمای اجتماعی کمرنگ‌تر شد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، چندی پیش مجید توکلی، کارگردان سینما در یادداشتی سرگشاده نوشته بود «ما داریم زیر فشار کمدی‌ها له می‌شویم» و منظور او از عبارت «ما» در این جمله، فیلمسازان سینمای اجتماعی بود. او نوشته بود: ما فیلم «عزیز» را با هزینه خصوصی ساختیم و با اینکه در چند فستیوال جهانی هم دیده شد، همه هدف‌مان اکران داخلی بود ولی الان چند ماه است به در و دیوار می‌زنیم که لابه‌لای انبوه کمدی‌ها اکرانش کنیم اما نمی‌شود و نمی‌گذارند.

چرا سینمای اجتماعی کشته شد؟

توکلی در ادامه متنش با اشاره تلویحی و سربسته به مدیریت دولتی حوزه سینما آورده بود: حمایت چشم‌بسته از سینمای کمدی و آدرس غلط دادن به فیلمسازان، نتیجه‌ای بهتر از این ندارد که محسن امیریوسفی و کاوه سجادی‌حسینی هم کمدی بسازند. بالا و پایین اکرانت هم می‌شود از این کمدی به آن کمدی. داریم وسط این کمدی‌ها له می‌شویم و قدرت هم که دست سینماداران است و براحتی سانس نمی‌دهند. اصلا چرا باید بدهند، وقتی ذائقه مخاطب را خیلی هدفمند تغییر داده‌اند؟

استقبالی که از یادداشت این کارگردان جوان و نسبتا معمولی سینمای ایران شد، مقداری غافلگیرکننده بود و دلیلش را باید در وضعیتی دید که طناب را دور گلوی همه سینمایی‌ها (جز کمدی‌سازان و سالن‌داران) تنگ‌تر می‌کند و وقتی صدای یکی بلند می‌شود، همه با او همنوا می‌شوند. بالاخره به فیلم «عزیز» هم از ۲۸ آذر اکران عمومی دادند اما تنها در ۶۵ سالن. اگر به فهرست ۱۵ فیلمی که از ابتدای امسال تا به حال در بیشتر از ۵۰۰ سالن نمایش اکران شده‌اند نگاهی بیندازیم، فقط ۳ فیلم کودک و نوجوان می‌بینیم، یک فیلم تاریخی، یک فیلم اجتماعی و باقی همگی کمدی هستند.

این وضعیت غیرطبیعی سوالاتی را در ذهن هر داور بی‌طرفی به وجود می‌آورد که ناظر است بر جامعه‌ای که در کوران مسائل اجتماعی است و طبیعتا باید دوست داشته باشد تصویر دغدغه‌ها و رویاهایش را روی پرده سینما ببیند اما معلوم نیست چرا سینمای اجتماعی‌اش باید اینقدر ضعیف ظاهر شود؟

چرا سینمای اجتماعی کشته شد؟

سینمای اجتماعی ایران از دهه ۹۰ به این سو تقریبا منحصر شد به بیان دغدغه‌های طبقه متوسط مرکزنشین و از لایه‌های سنتی، طبقات فرودست و انواع گروه‌های اجتماعی دیگر فاصله گرفت. این اتفاق بویژه پس از موفقیت فیلم «جدایی نادر از سیمین» در مراسم اسکار و به راه افتادن موج پسافرهادی آغاز شد.

در این شرایط حتی فیلم‌هایی که شخصیت‌های‌شان از طبقات فرودست جامعه بودند هم با یک عینک طبقه متوسطی دیده می‌شدند و این فاصله گرفتن سینما از چشم‌انداز لایه‌ها و طبقات مختلف اجتماعی به نفع یک جامعه کوچک‌تر و خاص، باعث شد مفهوم سینمای اجتماعی به سینمای بخشی از اجتماع تقلیل یابد. از سوی دیگر روابط ایران با کشورهای غربی بویژه پس از ماجرای جنگ اوکراین به شکلی درآمد که آنها دیگر تلاش برای جهت‌دهی به سینمای رسمی ایران توسط جشنواره‌ها را کنار گذاشتند و به مخاصمه علنی و عیان رو آوردند. اینها باعث شد سینمایی که به طور طبیعی از توده وسیع مخاطبان فاصله گرفته بود، حامیان خارجی‌اش را هم از دست بدهد و در مقابل کمدی‌های سطح پایینی که حمایت ویژه‌ای از آنها در اکران می‌شد، بی‌سلاح و بی‌سپر بماند.

چرا سینمای اجتماعی کشته شد؟

حالا در خلأ وجود یک سینمای اجتماعی قدرتمند، ایرانی‌ها تنها با فیلم‌هایی در اکران سالانه کشورشان مواجهند که به درد تخدیر و فراموش کردن موقتی دردها می‌خورند اما دردها هم به قدری زیاد شده‌اند که چنین مسکنی دیگر جواب نمی‌دهد و این شرایط، سینمای ایران را به لحاظ تجاری یک پله دیگر به سمت سقوط نزدیک‌تر کرده است. در ادامه یک بررسی اجمالی و گذرا بر تعاریف و مفاهیم مربوط به سینمای اجتماعی داشته‌ایم و مروری بر تاریخچه سینمای اجتماعی ایران کرده‌ایم تا مشخص شود این پدیده چطور و تحت چه شرایطی شکل گرفت و رشد کرد و حالا چرا به این روز افتاده است.

* تولد یک ژانر

در ایران زیاد این جمله شنیده شده که سینمای اجتماعی ژانر نیست و در نهایت یک رویکرد است اما در واقع طبق تعاریف جهانی، چنین ژانری وجود دارد. البته اسم دقیق‌تر آن سینمای مساله‌محور اجتماعی است؛Social problem film.

مشکل تعریف سینمای اجتماعی به عنوان یک ژانر به جایی برمی‌گردد که خیلی از فیلم‌ها به همین موضوعات می‌پردازند اما مشخصا فیلم اجتماعی نیستند. برای همین ۲ خصوصیت عمده تعیین شده که تا حدودی می‌توانند این نوع فیلم‌ها را از بقیه جدا کنند. اول اینکه فیلم‌های اجتماعی فرزند زمانه خودشان هستند و به این شکل از هنر تعلیمی که ممکن است پیام‌هایش ازلی و ابدی باشد جدا می‌شوند. البته امکان دارد موضوعاتی که در یک فیلم اجتماعی مطرح می‌شوند، در دوره‌های دیگر و جاهای دیگر دنیا هم موضوعیت پیدا کنند اما هدف فیلمساز، ابلاغ یک پیام لازمان و لامکان نیست.

مورد دوم به تمرکز فیلم روی موضوعی بازمی‌گردد که طرح کرده است. به عنوان مثال فیلم‌های گانگستری یا بعضی فیلم‌های ژانر زندان هم ممکن است یکسری مسائل اجتماعی را بازتاب دهند اما در واقع مشکل را به شکلی که واجد شرایط ژانر اجتماعی باشد بررسی نمی‌کنند و تمرکز اصلی‌شان روی آن مساله نیست. این جریان سینمایی از دهه ۳۰ در هالیوود به وجود آمد و از دهه ۴۰ به بعد بود که اسم و رسم پیدا کرد. بعد از جنگ دوم جهانی رئالیسم اجتماعی با جنبش نئورئالیسم ایتالیا تجلی خیلی قوی‌تری پیدا کرد و پس از آن در جاهای مختلف دنیا، سینما دچار جریان موج نو شد؛ موجی نوی انگلستان، فرانسه، آلمان و… .

با اینکه بخشی از موج نو به ساختارشکنی‌های فرمی مربوط می‌شود، از آنجا که این جریان ذاتا به مسائل روز جامعه توجه دارد، تم‌های اجتماعی هم در آن بسامد بالایی می‌یابد. از دهه ۷۰ میلادی که مصادف می‌شد با سال ۱۳۴۸، در سینمای ایران هم جریان موج نو به وجود آمد و این موج هرچند به خاطر سانسور، حدود ۵ ‌سالی بیشتر نتوانست به کارش ادامه دهد، پایه‌گذار جریان اجتماعی و مساله‌محور در سینمای ایران شد.

چرا سینمای اجتماعی کشته شد؟

* سینمای اجتماعی ایران پس از انقلاب اسلامی

سینمای ایران کارش را به طور جدی از سال ۱۳۲۸ شروع کرد و مدتی طول کشید تا جرقه نخستین تمایلات به سمت سینمای اجتماعی ‌زده شود. فرخ غفاری سال ۱۳۳۷ فیلم «جنوب شهر» را ساخت که چند شب بیشتر روی پرده دوام نیاورد و توقیف شد. بعد هم سانسور به قدری محتوای فیلم را تغییر داد که کارگردان دیگر حاضر نشد اسمش در تیتراژ باشد و فیلم، سال ۴۲ با اسم جدید «رقابت در شهر» روی پرده رفت. غفاری یک سال بعد از این جریان، در مقابل فشار جو موجود کاملا تسلیم شد و فیلم «عروس کدومه؟» را کارگردانی کرد. سال ۴۸ همزمان ۲ فیلم «قیصر» و «گاو» از مسعود کیمیایی و داریوش مهرجویی روی پرده رفتند که هر ۲ فیلم دورگه بودند.

یکی هم ژن عامه‌پسند داشت و هم ژن سینمای اجتماعی و آن‌ یکی، هم ژن روشنفکری داشت و هم مساله‌ای اجتماعی را طرح می‌کرد. این شروع جریان موج نو بود که در ادامه افراد دیگری هم به آن اضافه شدند و پرچمش را بالا بردند. در خیلی از فیلم‌های این جریان درون‌مایه اجتماعی هم وجود داشت اما طناب سانسور از سال‌های ۵۳ و ۵۴ به بعد به قدری دور گلویش تنگ شد که نفسش را بند آورد.

بعد از انقلاب اکثر موج‌نویی‌ها توانستند به صحنه بازگردند و به علاوه نسل جدیدی از فیلمسازان ایرانی وارد میدان شدند که به آنها می‌گفتند سینمای نوین. تا نیمه‌های دهه ۶۰ بحث‌های جدی سینما یا مربوط به نقد رژیم قبل بود یا موضوع جنگ اما از جایی به بعد کم‌کم سینمای اجتماعی دوباره وارد گود شد. یکی از نخستین کسانی که در دهه ۶۰ سراغ سینمای اجتماعی رفت، کیانوش عیاری بود با «تنوره دیو» در سال ۶۴؛ البته با روایتی در فضای روستایی. بعد در سال ۶۶ دستیار او رخشان بنی‌اعتماد وارد کار فیلمسازی حرفه‌ای شد و سه‌گانه «خارج از محدوده»، «زرد قناری» و «پول خارجی» را تا آخر آن دهه ساخت که کاملا به سینمای اجتماعی تعلق داشتند. در همان دهه فیلم‌های دیگری مثل «اجاره‌نشین‌ها» با اینکه کمدی بودند، به سینمای اجتماعی هم تعلق داشتند.

در دهه ۷۰ سینمای اجتماعی با ۲ درون‌مایه اصلی کارش را جدی‌تر و قوی‌تر پیش برد؛ یکی مساله زنان بود و دیگری تبعات جنگ. در نخستین سال از دهه ۷۰ مجید مجیدی نخستین فیلم بلندش را ساخت به اسم «بدوک» که خیلی تلخ بود و ظلمی که به دختران فقیر سیستان‌وبلوچستان می‌شد، در آن به نمایش درآمد. فیلمسازان دیگری هم وارد این فضا شدند و به مسائل اجتماعی مرتبط با موضوع زنان پرداختند. از طرف دیگر موضوع پایان جنگ و تبعات به ‌جا مانده از آن هم دستمایه فیلم‌های متعددی شد که «آبادانی‌ها» و «از کرخه‌ تا راین» با وجود اختلافات متعددی که در دیدگاه‌شان به مساله وجود داشت، ۲ نمونه مطرح این جریان تا قبل از سال ۷۶ هستند. فیلم «آدم‌برفی» هم که داوود میرباقری کارگردانی کرد، اگرچه فرم رئالیستی نداشت، می‌توانست در دسته‌بندی سینمای اجتماعی قرار بگیرد.

چرا سینمای اجتماعی کشته شد؟

* از آژانس تا جدایی؛ دورانی پر از اوج و فرود

بهمن‌ ۱۳۷۶ در جشنواره فجر، از فیلم «آژانس شیشه‌ای» رونمایی شد که ترکیبی از اکثر مسائل اجتماعی روز به حساب می‌آمد. هم طعنه به سیستم اداری و بروکراسی فشل آن زمان می‌زد، هم به دغدغه‌های نسل جدید راجع‌به آینده‌شان نگاه داشت، هم به تعریف امنیت ملی ربط پیدا می‌کرد و هم تبعات به جا مانده از جنگ را نشان می‌داد. این فیلم حتی تضاربی را که بین گروه‌های اجتماعی مختلف مردم وجود داشت را هم در حد اعلا و نقطه‌ جوش نمایش می‌داد.

از آن سال به بعد سینمای ایران تا مدتی رفت به سمت فیلم‌هایی که سیاست‌زده بودند. دهه ۸۰ با فیلم‌هایی مثل «زیر پوست شهر»، «زیر نور ماه» و «ارتفاع پست» شروع شد و با «نفس عمیق» از پرویز شهبازی و «شهر زیبا» از اصغر فرهادی ادامه پیدا کرد. رسول صدرعاملی که سال ۷۷ در «دختری با کفش‌های کتانی»، به مسائل دختران نوجوان جامعه پرداخته بود، سال ۸۰ با «من ترانه ۱۵ سال دارم» این سبک از آسیب‌شناسی‌ را به محیط طبقات فرودست و آسیب‌پذیرتر جامعه برد و ۳ ‌سال بعد با «دیشب باباتو دیدم آیدا» به این سه‌گانه پایان داد. ۳-۲ سال بعد «سنتوری» از داریوش مهرجویی که سرنوشت تلخی در اکران پیدا کرد، در دستگاه‌های پخش خانگی بیشتر از هر فیلم دیگری دیده شد و به جایگاه یکی از به‌یادماندنی‌ترین فیلم‌های اجتماعی ایران رسید.

در اواخر دهه ۸۰ «جدایی نادر از سیمین» روی پرده رفت که برنده اسکار هم شد و موج پسافرهادی که بخش عمده‌ای از سینمای دهه ۹۰ ایران را با خودش برد، با همین فیلم به راه افتاد. سینمای اجتماعی دهه ۹۰ هر چند نقاط درخشان یا لااقل قابل اعتنایی به خودش دید اما بیشتر درگیر دغدغه‌های بخش خاصی از طبقه متوسط بود که فیلم «جدایی نادر از سیمین» توجهات را به سمت‌شان جلب کرد.

* سینمای موج پسافرهادی

سعید روستایی که در دهه ۹۰ وارد فیلمسازی حرفه‌ای شد، کاملا در چارچوب سینمای اجتماعی قرار می‌گرفت و اواخر این دهه محمد کارت با «شنای پروانه» وارد گود شد. در این میان فیلم‌های اجتماعی پرتعداد دیگری هم ساخته شدند که تقریبا هیچ‌کدام موفق نشدند نظر بخش قابل توجهی از مخاطبان سینما را به دست بیاورند و همین باعث شد این پیش‌فرض در ذهن خیلی‌ها نقش ببندد که سینمای اجتماعی، یعنی سینمای نفروش. سال ۱۴۰۰ دو فیلم «علفزار» از کاظم دانشی و «ملاقات خصوصی» از امید شمس در جشنواره فجر نمایش داده شدند که هر دو کار اول کارگردانان‌شان بودند و هر دو درون‌مایه اجتماعی داشتند.

مرتضی علیزاده هم سال ۱۴۰۲ با فیلمنامه‌ای از کاظم دانشی «بی‌بدن» را ساخت که بهار ۱۴۰۳ روی پرده رفت و فروش خوبی داشت. در تمام این سال‌ها سینمای اجتماعی ایران سوای مضمون هر فیلم و موضوعی که به آن می‌پرداخت، با ۲ مساله و برچسب کلان مواجه بود که باید تکلیفش را با آنها روشن می‌کرد؛ یکی مساله سیاه‌نمایی بود که اگر جشنواره‌های خارجی یا به طور دقیق‌تر فستیوال‌های غربی نبودند، اساسا می‌توانست مطرح نشود و دیگری طیف و طبقه‌ای از جامعه بود که معضلات و مسائل‌شان در سینما مطرح می‌شد یا سینما از چشم‌انداز آنها به موضوعات نگاه می‌کرد.

این مساله به طور خاص از دهه ۹۰ بغرنج‌تر شد و سینمای اجتماعی ایران را در چشم‌انداز بخشی از طبقه متوسط ایران محدود کرد، طوری که مسائلی مثل مهاجرت در آن خیلی پررنگ بود اما از مسائل دیگری مثل اجاره مسکن یا تلاش بی‌فرجام برای خانه‌دار شدن، عدالت آموزشی، چالش حداقل دستمزد، مشکلات بازنشسته‌ها و خیلی از مسائل دیگری که جزو موضوعات متداول در سینمای اجتماعی تمام دنیا هستند و در ایران هم قبل از این، موضوع خیلی از فیلم‌ها بود، دیگر کمتر می‌شد نشانه‌هایی در فیلم‌های ایرانی دید.

منبع : وطن امروز

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

چرا سینمای اجتماعی کشته شد؟ بیشتر بخوانید »