احمد متوسلیان

«همپای صاعقه»؛ مستند جنگ به شیوه متوسلیان

«همپای صاعقه»؛ مستند جنگ به شیوه متوسلیان


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، «همپای صاعقه» چند مشخصه بارز دارد. اول آنکه در لیست همکاران این پروژه نام دو شهید هنوز باقی است. یکی شهید سعید جان‌بزرگی که عکس‌ها و خدمات لابراتواری کتاب را در دست داشته و دیگری شهید سعید سلیمانی است که مدیریت طرح و نظارت پروژه را به عهده داشته است! دیگر اینکه در تحقیقات این کتاب، کار فشرده و حجیمی صورت گرفته که یک قلمش گردآوری، دسته‌بندی، استماع، پیاده‌کردن و فیش برداری پنج هزار و سیصد دقیقه نوار صوتی و مکالمات بیسیم، جلسات و مشروح مذاکرات رده‌های عملیاتی بوده است.

«همپای صاعقه» کارنامه‌ای تاریخی و مستند از شکل‌گیری لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) است. روایتی از یک مقطع زمانی شش ماهه از جنگ تحمیلی. از ابتدای دی ماه ۱۳۶۰ تا اواخر تیر ماه گرم سال ۶۱. موضوع اصلی کتاب شرح مستند مراحل آغازین تاسیس تیپ نظامی محمد رسول الله است و نقش این تیپ را در دو عملیات بزرگ فتح‌المبین، بیت‌المقدس و لبنان بیان می‌کند.

نویسندگان کتاب که خود از رزمندگان لشگر بیست و هفتم محمد رسول الله (ص) بوده و هستند بی آنکه خود به روایت ماجرا بپردازند، از زبان و بیان فرماندهان مفقود و شهید تیپ به روایتگری قصه‌ی جنگ پرداخته‌اند. بهزاد و بابایی در یک تلاش مشترک چهار ساله نخستین کتاب از مجموعه پژوهشی ـ تاریخی خود، با عنوان اصلی «حماسه ۲۷» را به بازشناسی دوران فرماندهی زنده‌یاد حاج احمد متوسلیان اختصاص داده‌اند.

فارغ از وجود مصاحبه و ثبت خاطرات کم‌تر شنیده شده‌ی رزمندگان، متن مکالمات رودروی فرماندهان و خواندن متن مکالمه شهید همت با حاج احمد متوسلیان، متن مذاکرات و تماس‌های مخابراتی و بیسیم که جذابیت درخوری برای مخاطب رقم زده است. متن روایی و داستانی کتاب و کنار هم قرار گرفتن اسناد در دل حوادث، مخاطب را مشتاقانه به صفحات بعد راهنمایی می‌کند. «همپای صاعقه» در ۱۴ فصل غیر از موارد پیش‌گفته اسناد و عکس‌هایی را هم به ضمیمه خود دارد.

«کمیته تدوین و انتشار حماسه ۲۷» عنوان مجموعه‌ای در دل لشگر بیست و هفت محمد رسول الله (ص) است که قرار گذاشته بودند کل کارنامه عملیاتی لشگرشان را در ۸ جلد تدوین و منتشر کنند. جلد اول این مجموعه عظیم همین کتاب «همپای صاعقه» است. جلد دوم «ضربت متقابل» نام گرفت که چند ماه بعد از جلد یک منتشر شد. اما جلد سوم که «زمین‌های مسلح» باشد هنوز روانه کتابفروشی‌ها نشده است. مابقی کار‌ها هم در مراحل تحقیق و گردآوری مدارک است.

«همپای صاعقه» چند مشخصه بارز دارد. اول آنکه در لیست همکاران این پروژه نام دو شهید هنوز درج است. یکی شهید سعید جان‌بزرگی که عکس‌ها و خدمات لابراتواری کتاب را در دست داشته و دیگری شهید سعید سلیمانی است که مدیریت طرح و نظارت پروژه را به عهده داشته است! دیگر اینکه در تحقیقات این کتاب، کار فشرده و حجیمی صورت گرفته که یک قلمش گردآوری، دسته‌بندی، استماع، پیاده‌کردن و فیش برداری پنج هزار و سیصد دقیقه نوار صوتی و مکالمات بیسیم و جلسات و مذاکرات رده‌های مختلف عملیاتی بوده است.

محققان کتاب در پیشگفتار، کل محتوا را در پنچ محور خلاصه کرده‌اند:

۱. نگاهی گذرا به حوادث و اتفاقات ایران در یک سال اول جنگ تحمیلی
۲. تغییر استراتژی دفاعی قوای انقلاب و اتخاذ تاکتیک‌ها و تجدید سازمان رزم مدافعان میهن اسلامی در پایان سال نخست جنگ تحمیلی
۳. عملیات کوهستانی تیپ محمد رسول الله (ص) در کردستان
۴. چگونگی تشکیل تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در بهمن ۱۳۶۰،
۵. بازنگری تفصیلی عملکرد تیپ ۲۷ از بدو تاسیس، شرکت در عملیات بزرگ فتح المبین و پیکار پیروزمند الی بیت المقدس تا اعزام قوای محمد رسول الله (ص) به سوریه و بازگشت آن به تهران در تابستان سال ۱۳۶۱.

چاپ اول کتاب همپای صاعقه در آذر ماه ۱۳۷۹ توسط انتشارات سوره مهر منتشر شد و سال بعد در ششمین دوره جشنواره انتخاب بهترین کتاب سال دفاع مقدس (بهمن ۱۳۸۰) به عنوان اثر برگزیده ششمین جشنواره انتخاب بهترین کتاب دفاع مقدس در رشته پژوهش انتخاب گردید. با توجه به نظرات و استقبال علاقه‌مندان آثار مستند – پژوهشی تاریخ دفاع مقدس از کتاب «همپای صاعقه»، گلعلی بابایی و حسین بهزاد محققان و دیگر تنظیم‌کنندگان کتاب، در سال ۱۳۸۵ محتوای آن را مورد بازنگری، بازپیرایی و در مواردی بازنویسی قرار داده و ویراست دوم کتاب در تابستان ۱۳۸۶ روانه بازار نشر شد.

امام خامنه‌ای پس از مطالعه ویراست دوم این کتاب در سال ۱۳۸۶ در تقریظی که بر این کتاب نوشته‌اند آن را منبع غنی و ارزشمندی برای استخراج ده‌ها کتاب در گونه زندگینامه و فیلمنامه دانستند؛ و از کتابی که شب‌هایی از آبان و آذر هشتاد و شش (مثل خیلی از کتاب‌های مطالعه شده پیش از خواب) مطالعه کرده بودند تجلیل کردند. هم اکنون چاپ هجدهم کتاب در دست چاپ است.

انتهای پیام/341

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«همپای صاعقه»؛ مستند جنگ به شیوه متوسلیان بیشتر بخوانید »

«یحیی»؛ یک کتاب خشک جنگ و مبارزه نیست

«یحیی»؛ یک کتاب خشک جنگ و مبارزه نیست


گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس ـ فاطمه افتخاری؛ بیایید در همین ابتدای بحث کتاب‌هایی را که در حوزه دفاع مقدس به ویژه تاریخ شفاهی خوانده‌ایم در ذهن مرور کنیم.

معمولا کتاب‌هایی که ما به عنوان مخاطبین عام به سراغ آن می‌رویم یا کتبی در زمینه‌ی خاطرات و روایات همسران شهدا بوده است یا از زبان کسانی که اسیر شده‌اند و در اردو دشمن روز‌های بسیار سختی را گذرانده‌اند و یا از زبان دوستان و همرزمان شهید. اما چند درصد از این کتاب‌ها از زبان یک فرمانده نوشته شده است؟

صرف خواندن روایات کسانی که خارج از خط مقدم جبهه قرار داشته اند از حاضرین و رزمندگان در جبهه‌های جنگ سبب شده است حضور عنصر عقلانیت در جنگ در کنار مفاهیم ارزشی دیگر مانند شهادت، ایثار و توکل کمتر دیده شود. نقل قولی از استاد رحیم‌پور ازغدی را به یاد می‌آورم که می‌گفتند عده‌ای گمان می‌کنند رزمندگان ما بدون هیچ عقلانیت و برنامه‌ای فریاد می‌کشیدند و به دشمن حمله می‌کردند. گویی به عقلانیت در کنار ارزش‌های ایدئولوژی دیگر کمتر پرداخته شده است. دلیل این امر را هم می‌توان در نکته‌ای دانست که در پاراگراف ابتدایی به آن پرداختم.

و اما کتاب یحیی تلاشی است برای جمع بین عقلانیت و سایر ارزش‌های دفاع مقدس و یا حتی سایر احساسات انسانی، به این علت که این کتاب از زبان یک فرمانده روایت شده است. فرماندهی که خود طراح بسیاری از عملیات‌های دفاع مقدس ازجمله عملیات آزادسازی حصر آبادان و خرمشهر بوده است. این کتاب روایت بخشی از زندگی سرلشکر یحیی صفوی است، روایتی که با انقلاب و جنگ پیوند خورده است.

این کتاب از کودکی یحیی آغاز می‌شود، از روز‌هایی که به همراه خانواده پرجمعیتش در روستایی در اصفهان زندگی می‌کردند تا روزگاری که با مهاجرت به اصفهان زندگی خانوادگی آنان تغییر می‌کند. در این بخش از کتاب یحیی صفوی از اتفاقاتی در کودکی خود می‌گوید که تاثیر آن بر زندگی‌اش در سرتاسر کتاب دیده می‌شود. ردپای این خاطرات در روز‌های سختِ زندگی شخصی و یا روز‌های جنگ خود را نشان می‌دهد.

پس از سپری شدن روز‌های کودکی و نوجوانی، یحییای جوان برای تحصیل در دانشگاه به تبریز می‌رود و در همان جا است که به فعالیت‌های مذهبی علیه رژیم شاه روی می‌آورد. از همین جا است که نام مستعار رحیم را برای جلوگیری از شناسایی شدن برای خود انتخاب می‌کند. این مبارزات که خود بخش جذابی از زندگی این مرد است سبب می‌شود دایره‌ای از دوستان شکل بگیرد که بعد‌ها در جنگ کردستان و خوزستان نیز دوشادوش همدیگر این بار با دشمن خارجی می‌جنگند.

در بخش انتهایی نیز به روز‌های جنگ می‌رسیم ابتدا جنگ با منافقین در کردستان و سپس جنگ با عراق در خوزستان تا آزادسازی خرمشهر. روز‌هایی که یحیای جوان را تبدیل به یک فرمانده می‌کند. فرمانده‌ای که در کنار سایر فرماندهان و طراحان جنگی عملیات‌های پیروزمندانه‌ی زیادی را پایه ریزی می‌کند.

در همین فصل و در اتاق‌های فکر برای شکل گیری این عملیات‌ها است که ما نام بزرگان دیگری در حوزه جنگ از جمله شهید محمد بروجردی، حسین خرازی، احمد متوسلیان و دیگران را می‌خوانیم. درست در همین بخش و در گفتگو‌ها و تلاش‌ها و شناسایی‌ها برای طرح ریزی عملیات‌ها است که عقلانیت به بهترین شکل در کنار ارزش‌هایی مانند توکل خود را نشان می‌دهد شاید نقطه اوج این ماجرا را بتوان در این بخش از کتاب که در ادامه می‌آید دید:

آقا محسن مجبور شد در یک هواپیمای شکاری به جای خلبان دوم بنشیند و از دزفول به تهران و خدمت امام برود. به امام گفته: «ما متحیر هستیم؛ برای ما استخاره کنید.» امام با لبخند به درخواست استخاره‌ی او جوابی نداده بودند و فرمودند: «جنگ همه‌اش خیر است. بروید با تدبیر و فکر عمل کنید.» وقتی آقا محسن به دزفول برگشت؛ خوش روحیه بود، گفت: «امام فرموده‌اند این جنگ همه‌اش خیر است. با تدبیر عمل کنید.».

اما اگر فکر کرده‌اید که این کتاب تنها یک کتاب خشک در حوزه جنگ و مبارزه است باید بگویم این تصور اشتباه است. زندگی شخصی رحیم صفوی با همسر خود مهرشاد از جذابیت‌های این کتاب است. ما بر طبق آنچه که پیشتر در کتب تاریخ شفاهی دفاع مقدس روایت شده است عادت داریم زندگی عاطفی و شخصی رزمندگان وفرماندهان جنگ را از زبان زنان (همسرانشان) بخوانیم و این روایت متفاوت از دیدگاه یک مرد می‌تواند بر جذابیت‌های این کتاب بیافزاید.

سبک نگارشی که در این کتاب استفاده کرده است به ویژه در نیمه‌ی ابتدایی سبب می‌شود در هر فصل مخاطب در ابتدا با یک گره داستانی مواجه شود، با اتفاقی که نمی‌داند چطور و چگونه رخ داده است و سپس در جریان روایت فصل است که کم کم این گره و نحوه رخ داد آن رویداد بر مخاطب عرضه می‌شود.

این کتاب در ۴۰۰ صفحه توسط انتشارات مرز و بوم وابسته به مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس در سال ۱۴۰۰ به چاپ رسیده است.

انتهای پیام/ 121

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«یحیی»؛ یک کتاب خشک جنگ و مبارزه نیست بیشتر بخوانید »

چگونگی تشکیل پادگان ولیعصر(عج) سپاه تهران

چگونگی تشکیل پادگان ولیعصر (عج) سپاه تهران


گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس‌– رحیم محمدی؛ زمانی که نهضت انقلاب اسلامی اوج می‌گیرد و به روز پیروزی انقلاب اسلامی می‌رسد، مردم به پادگان‌ها حمله می‌کنند تا با تصرف آن‌ها آخرین پایگاه امید رژیم شاهنشاهی را در اختیار خود بگیرند و بدین وسیله، آخرین تار و پود‌های پیکره پوسیده نظام استبدادی پهلوی از هم گسسته شود.

مردم تهران نیز همچون سایر شهر‌ها با تصرف پادگان‌های شهر، نیرو‌های مستقر در آن‌ها را وادار به تسلیم و همراهی با جریان انقلاب می‌کنند که یکی از این پادگان‌ها، پادگان عشرت‌آباد سابق و ولیعصر فعلی است که در میدان سپاه واقع شده است؛ لذا بر این اساس و به مناسبت سالگرد پیروزی‌ انقلاب اسلامی با «سید مهدی حسینی» یکی از پاسدارانی که از همان ابتدای تشکیل پادگان ولیعصر (عج) سپاه در آن حضور داشت، گفت‌وگویی را پیرامون چگونگی شکل‌گیری پادگان ولیعصر سپاه انجام دادیم که در ادامه آمده است.

دفاع‌پرس‌: چرا پیش از انقلاب، این پادگان «عشرت‌آباد» نام داشت؟

اسم سابق این‌ پادگان عشرت‌آباد بود و دلیل آن هم وجود عشرتکده‌ای بوده که از در زمان ناصرالدین شاه در این محل وجود داشت، اما در دوران رضاشاه بخش‌هایی از محل مورد اشاره تخریب و تبدیل به پادگان می‌شود؛ به عبارت دیگر، بعد از کودتای ۱۳۳۲ که در پی کودتای رضاخانی صورت می‌گیرد، این محل که از میدان سپاه فعلی تا چهارراه قدوسی (چهارراه قصر) وسعت داشت به مرکزیتی برای برقراری امنیت تبدیل می‌شود و در اختیار شهربانی قرار می‌گیرد و البته بعد‌ها به سه قسمت تبدیل می‌شود.

در واقع قصر فتحعلی شاه، زندان قصر  و پادگان، جزو قصر ناصرالدین شاه بود، اما در زمان رضاشاه پادگان قطعه‌بندی می‌شود و به واسطه آن، بخشی‌هایی از پادگان به مخابرات، بیمارستان و زندان قصر تبدیل می‌شود و بخشی هم کاربری مسکونی پیدا می‌کند؛ این در حالی است که پادگان آن زمان خارج از تهران محسوب می‌شد.

دفاع‌پرس‌: به وجود زندان در پادگان اشاره کردید؛ این زندان کجا قرار داشت؟

زندان سمت بزرگراه صیاد شیرازی فعلی بود که به موجب آن، بسیاری از افرادی که دستگیر می‌شدند، به‌ویژه انقلابیون در این زندان که زندان عشرت‌آباد نام داشت، زندانی می‌شدند و آن‌هایی را هم که قرار بود اعدام کنند، مانند شهید نواب صفوی را در محل فعلی مسجد ستاد کل نیرو‌های مسلح اعدام می‌کردند؛ زیرا این نقطه از پادگان، میدان تیر بود.

البته مدتی هم امام خمینی (ره) و تعدادی از روحانیون همچون آیت‌الله فلسفی و آیت‌الله دستغیب را بعد از ماجرای مدرسه فیضیه در این محل زندانی کرده بودند.

دفاع‌پرس‌: اشاره کردید که این پادگان در زمان رضاشاه به سه قسمت تقسیم شد؛ این قسمت‌ها در اختیار چه سازمان‌هایی بود؟

در دهه ۴۰ گارد شاهنشاهی در قسمت شرقی، شهربانی در قسمت غربی و در قسمت جنوبی آن هم مستشاران آمریکایی مستقر بودند.

دفاع‌پرس‌: در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی مردم به سمت پادگان‌ها حمله می‌کنند که این پادگان هم از جمله پادگان‌هایی بود که به دست مردم سقوط کرد؛ نحوه سقوط پادگان به چه صورت بود؟

در آستانه انقلاب اسلامی و زمانی که بسیاری از مردم برای تصرف پادگان به سمت آن حمله می‌کنند، همان‌گونه که اشاره شد، بخشی از نیرو‌های گارد که شامل تیپ ۳ می‌شد، در این پادگان حضور داشتند که در برابر حمله مردم مقاومت زیادی انجام دادند؛ به‌عنوان مثال دو نفر از درجه‌داران گارد مستقر در پادگان، تیرباری را بالای کاخ ناصرالدین شاه به سمت خیابان سرباز که الان بزرگراه صیاد شیرازی شده، قرار دادند؛ چون هجوم مردم از آن سمت بود.

آن‌ها با تیراندازی به سوی مردم قصد داشتند تا از ورود آن‌ها به پادگان جلوگیری کنند؛ البته ناگفته نماند عده‌ای از گاردی‌ها هم با مردم همراه بودند به نحوی که همین عده، فرد تیربارچی را به نام «سید قاسم» مورد هدف قرار دادند و با کشته شدن این فرد، مردم با تخریب دیوار، وارد پادگان شدند و بدین ترتیب پادگان در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به دست مردم انقلابی سقوط کرد.

دفاع‌پرس‌: این پادگان چگونه در اختیار سپاه قرار گرفت؟

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تا مدت‌ها پادگان خالی بود تا اینکه شهید «محمد منتظری» برای آموزش نیروهایش نیاز به پادگان پیدا کرد و از آنجایی که «علی‌اکبر مصطفوی» از نیرو‌های سابق گارد در پادگان عشرت‌آباد خدمت کرده بود، این پادگان را به منتظری معرفی کرد؛ به همین جهت منتظری پس از بازدید از پادگان، آن را برای ادامه فعالیت‌های خود تایید کرد.

در آن مقطع، مصطفوی همراه با شهید منتظری موفق شده بودند حدود ۷۰ نفر از نیرو‌های گارد را جذب کنند که این تعداد هم همراه با سایرین به پادگان عشرت‌آباد منتقل شدند و تا زمانی که پادگان به‌صورت رسمی واحد عملیات سپاه شد، در این محل بودند.

اما وقتی شورای انقلاب اساسنامه سپاه پاسداران را تأیید کرد، گروه «ابوشریف» با عنوان اینکه آن‌ها را شورای انقلاب به رسمیت شناخته، به پادگان عشرت‌آباد آمدند و در مقابل، گروه شهید محمد منتظری چون اعتقاد داشتند که سپاه نباید زیر نظر هیچ گروه یا فردی جز امام خمینی (ره) باشد، از این پادگان خارج شدند.

دفاع‌پرس‌: زمانی که پادگان در اختیار شهید منتظری قرار می‌گیرد، وضعیت آن چگونه بود؟

آن زمان پادگان عشرت‌آباد حدود ۴۰ سوله داشت که حدود شش سوله آن در جریان انقلاب به دلیل داشتن سقف شیروانی چوبی سوخته بودند و این نشان می‌دهد که پادگان خیلی بزرگتر از محیطی است که الان به‌عنوان پادگان ولیعصر (عج) در میدان سپاه شناخته می‌شود.

در این پادگان در سمت زندان، حمامی وجود داشت که بعد از پیروزی انقلاب این حمام با تغییراتی که توسط شهید «اصغر وصالی» در آن بوجود آمد به زندان تغییر کاربری داد؛ البته این زندان جدید تا زمانی که شهید محمد بروجردی در خرداد ۱۳۵۸ وارد پادگان شد، نظم و نظام درستی نداشت، اما بعد از ورود بروجردی، وی توانست به وضعیت پادگان و نیرو‌های حاضر در آن نظم و نظام دهد.

چگونگی تشکیل پادگان ولیعصر(عج) سپاه تهران

دفاع‌پرس‌: تغییر نام پادگان از عشرت‌آباد به ولیعصر (عج) چگونه صورت گرفت؟

تغییر نام پادگان از عشرت‌آباد به ولیعصر (عج) توسط فردی به نام «علی‌اصغر حاج علی‌اکبری» از بچه‌های شهر ری که بعد‌ها در ارتفاعات «مَراغان» سردشت شهید شد، صورت گرفت؛ بدین ترتیب که وی در اوایل تیر ۱۳۵۸ وارد سالن غذاخوری پادگان شد و با صدای بلند بعد از جلب توجه همه، عنوان کرد از امروز اسم پادگان به ولیعصر (عج) تغییر می‌کند و بعد از موافقت همگان روند ثبت آن در سپاه هم طی شد و بدین‌صورت از آن زمان اسم پادگان از عشرت‌آباد به ولیعصر (عج) تغییر یافت.

البته قبل از تأیید این عنوان برای پادگان، ابوشریف که فرماندهی کل سپاه را عهده‌دار بود، در نظر داشت اسم پادگان را به «الفتح» تغیییر دهد، اما کسی نسبت به آن واکنش مثبتی نشان نداد.

دفاع‌پرس‌: اوایل انقلاب سپاه رژه‌ای را در تهران انجام می‌دهد که مبدأ آن همین پادگان بود؛ درباره چگونگی انجام این‌رژه هم توضیح می‌دهید؟

اولین رژه سپاه هم که در سوم شعبان ۱۳۵۸ انجام شد در همین پادگان توسط ابوشریف اجرا شد؛ بدین‌صورت که نیرو‌ها بعد از خروج از پادگان وارد خیابان‌های شریعتی و نصیری و سپس میدان امام حسین (ع) شدند.

دفاع‌پرس‌: پادگان ولیعصر (عج) بعد از استقرار سپاه در آن، چه نقشی در برقراری امنیت شهر تهران، ایفا کرد؟

پادگان ولیعصر (عج) از همان زمان شکل‌گیری تاکنون در برقراری امنیت شهر تهران نقش مهمی داشت که به‌عنوان نمونه می‌توان به حفظ اماکن درجه یک امنیتی شهر، امنیت تردد‌های هوایی و زمینی، حفاظت از بیت امام (ره) در قم، مقابله با منافقین و ضد انقلاب در شهر‌های کردستان، خورستان، سیستان و بلوچستان، رشت، بندر انزلی و… در روز‌های اولیه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی اشاره کرد و اکنون نیز پادگان ولیعصر (عج) دارای بار عظیم فرهنگی و امنیتی است.

دفاع‌پرس‌: مأموریت واحد عملیات سپاه از چه زمانی به این پادگان محول شد؟

زمانی که ابوشریف وارد این پادگان شد، محمد منتظری امکانات خود را به ابوشریف داد و از آنجا خارج شد و بدین ترتیب با استقرار تیم ابوشریف و تشکیل رسمی سپاه، پادگان ولیعصر (عج) به واحد عملیات سپاه تبدیل شد و در ادامه محمد بروجردی هم که در زندان اوین مسئولیت داشت به دعوت ابوشریف به این پادگان آمد تا واحد عملیات پادگان را ساماندهی کند. بعد از ابوشریف هم فردی به نام «اسدی» -که همه وی را به اسم عبدالله می‌شناختند در حالی که اسم واقعی او این نبود- فرمانده پادگان شد.

دفاع‌پرس‌: گفته می‌شود که سپاه تهران پایه‌گذار و مبدأ شکل‌گیری حزب‌الله لبنان  بوده است؛ لطفاً در این رابطه توضیح دهید.

قبل از پیروزی انقلاب، آن‌هایی که می‌خواستند با رژیم پهلوی مبارزه مسلحانه داشته باشند، چون محلی برای آموزش نداشتند به خارج از کشور می‌رفتند تا نزد مجاهدان فلسطینی در لبنان و سوریه آموزش نظامی را فرا بگیرند؛ اما وقتی انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، تمام این افراد هنگام بازگشت، به پادگان ولیعصر (عج) آمدند و بعد از گذشت دو سه سال همین افراد همراه احمد متوسلیان که از بچه‌های گردان دو پادگان بود، به لبنان رفتند و پایه‌گذار حزب‌الله لبنان شدند؛ به‌عنوان مثال شهید «سید عباس موسوی» که دومین دبیرکل حزب‌الله لبنان است، آن زمان نیروی بسیجی پادگان ولیعصر (عج) بود.

انتهای پیام/ 231

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

چگونگی تشکیل پادگان ولیعصر (عج) سپاه تهران بیشتر بخوانید »

جزئیاتی جدید از لحظه شهادت حاج احمد متوسلیان


جزئیاتی جدید از لحظه شهادت حاج احمد متوسلیان

اقتصاد ایران: سردار جعفر جهروتی‌زاده که در جبهه‌های غرب در کنار حاج‌ احمد متوسلیان و شهید همت حضور داشته است، جزئیاتی جدید از لحظه شهادت حاج احمد را بیان کرد.

به گزارش مجاهدت به نقل ازمشرق، انتشارات شهید کاظمی در دومین برنامه از سری جدید سلسله نشست‌های تخصصی «قرار سه‌شنبه‌ها» که عصر 23 آذرماه با حضور کارشناسان و اهالی فرهنگ و ادب برگزار شد، موضوع پرونده طولانی‌ترین گروگان‌گیری قرن (شهادت یا اسارت حاج احمد متوسلیان) را مورد بررسی قرار داد. حمید داوودآبادی نویسنده، رزمنده و راوی دفاع مقدس و سردار جعفر جهروتی‌زاده همرزم حاج احمد متوسلیان به‌عنوان سخنران در این برنامه حضور داشتند.
 
حاج‌ احمد ویژگی‌هایی داشت که در کمتر فرماندهی به‌چشم می‌خورد

جعفر جهروتی‌زاده که در جبهه‌های غرب در کنار حاج‌احمد متوسلیان و شهید همت، خوش درخشید و در گردان تخریب لشکر 27 محمد رسول‌‍‌الله(ص) نیز خدمات شایانی ارائه کرد، در ابتدای این مراسم به بیان خاطرات خود از دوران همرزمی با حاج احمد پرداخت و گفت: نیمه اول سال 1358 با حاج‌ احمد متوسلیان آشنا شدم. این آشنایی در بانه شروع شد و زمانی که به میدان رزم رفتیم، شهید پیچک فرمانده آنجا بود و بعد از ایشان، احمد متوسلیان به فرماندهی منصوب شد. حاج‌ احمد ویژگی‌هایی داشت که در کمتر فرماندهی به‌چشم می‌خورد. ایشان صرفاً نظامی نبود، هرچند یک نابغه سیاسی بوده و هر جا لازم بود، ورود پیدا می‌کرد و اگر مطمئن می‌شد فردی کارشکنی می‌کند، با توجه به این‌که سال 1359 این‌گونه موارد زیاد به چشم می‌خورد، لذا با آن‌ها برخورد می‌کرد و برایش فرقی نمی‌کرد که آن شخص در چه سمتی باشد.

 
وی اظهار کرد: احمد متوسلیان در 3 جبهه می‌جنگید که شامل جبهه معاندان، گروه‌های کومله و ضد انقلاب و دولت بعث عراق بود. حاج‌ احمد رزمندگانی تربیت کرده بود که به هیچ‌چیز حتی سلاح برای جنگیدن نیاز نداشتند. ما آن زمان کلاً در برابر عراق، 11 تانک و نفربر داشتیم و عراق بیش از 500 تانک داشت. بسیاری از نیروها مجبور بودند بدون سلاح به جنگ با دشمن بروند و حاج‌ احمد به آن‌ها می‌گفت با دشمن بجنگید، او را شکست دهید و سلاح به‌دست‌ آورید.
 
همرزم حاج احمد متوسلیان، افزود: در گفت‌وگویی که با یکی از نظامیان عراقی که مسئولیت سیاسی نیز داشت، انجام دادیم، از وی سؤال کردیم که چرا به حاج‌ احمد، کمین نمی‌زنید؟ گفتند اگر کمین ما موفق نباشد، حاج‌ احمد ما را تا بغداد دنبال می‌کند.
 
وی درباره شهادت احمد متوسلیان نیز گفت: براساس روایتی، روبرت مارون حاتم (معروف به کبرا) محافظ شخصی ایلی حبیقه فرمانده پست بازرسی حاجز برباره، حاج‌ احمد را به شهادت رسانده است و کبرا در روایتی درباره کشته‌ شدن یکی از ایرانی‌ها (یعنی متوسلیان) عنوان کرده که یکی از آن چهار نفر که فکر کنم پیراهن سفید تنش بود، با عصبانیت از ماشین پیاده شد و آمد طرف من. ناگهان احساس خطر کردم. تا نزدیکم شد، کلت کبرای خودم را از کمر کشیدم و گلوله‌ای در صورتش خالی کردم.
 
جهروتی‌زاده بیان کرد: بعد از شهادت حاج‌ احمد گفته شد که امام خمینی(ره) فرموده‌اند بدون این که حرکتی انجام دهید، بازگردید، درحالی‌که هیچ‌کدام حاضر به بازگشت نبودیم، اما امام (ره) امر کرده بودند و حاج‌ احمد همیشه تأکید داشتند که فرمایشات امام(ره) حجت است و باید کامل به آن‌ها عمل شود، ما نیز اطاعت کردیم.

بزرگ‌ترین ضربه از توطئه اسرائیل و عراق از دست دادن حاج‌ احمد بود

حمید داوودآبادی نویسنده و راوی دفاع مقدس که تاکنون 3 کتاب درباره حاج‌ احمد متوسلیان منتشر کرده است، در بخش دیگری از این مراسم با اشاره به ماجرای شهادت حاج‌ احمد متوسلیان گفت: قضیه حمله اسرائیل به لبنان یک فریب تاریخی بود و امام خمینی(ره) زودتر از مسئولان و فرماندهان نظامی متوجه این موضوع شده بودند.
 
وی ادامه داد: در دوران جنگ تحمیلی، صدام گفته بود که اگر ایرانیان خرمشهر را بگیرند، کلید بصره را به آن‌ها می‌دهم و من این موضوع را در کتاب «شهادت‌طلبان» آورده‌ام. همچنین صدام در یکی از سخنرانی‌هایش، خاطره‌ای درباره خرمشهر ذکر می‌کند و می‌گوید، روزی که ایرانیان خرمشهر را گرفتند، دستور دادم دور بغداد را دیوار دفاعی بکشند.

وی با اشاره به شهادت حاج‌احمد متوسلیان، افزود: دو شیعه لبنانی به نام‌های عماد و فواد که مخفیانه به دنبال حاج‌ احمد رفته بودند، شاهد شهادت ایشان‌ بوده‌اند و براساس آنچه می‌گویند، بین فالانژها و ایرانی‌ها درگیری می‌شود، حاج‌ احمد عصبانی شده از ماشین بیرون می‌آید و کبرا با تیر او را هدف گرفته و به شهادت می‌رساند.
 
نویسنده کتاب «سی‌وهفت سال» در بخش دیگری از سخنانش گفت: با شهید غنضفر رکن‌آبادی که در سال 1389 سفیر ایران در لبنان بود، دیداری داشتم. رکن‌آبادی در این دیدار به اظهارات دو جوان لبنانی که در روز ربوده شدن آن چهار نفر، سوار بر ماشین پشت‌سر آن‌ها بوده‌اند و همه آنچه را بین گروگان‌ها و گروگانگیران روی داده، از نزدیک دیده‌اند، اشاره کرد. اما هرچه اصرار کردم حداقل نام آن‌ها را که امروز از نیروهای مقاومت اسلامی و کاملاً در دسترس هستند بگوید، نگفت. 25 سال دنبال این دو اسم بودم. بر حسب اتفاق در یک مصاحبه متوجه اسم این دو نفر شدم. برای شنیدن داستان از زبان آن‌ها تا لبنان رفتم و جالب است، آن‌جا به من گفته شد که تو اولین ایرانی هستی که برای گرفتن اطلاعات این افراد آمده‌ای.

وی در این زمینه توضیح داد: سال 1397 قصدم این بود که کار را تمام کنم. با خود گفتم باید نظر نهایی چند نفر را بگیرم. اول از همه خدمت رهبر معظم انقلاب اسلامی رفتم و به ایشان گفتم از حاج احمد چه خبر؟ گفتند: «خبری ندارم»، گفتم پس این‌که می‌گویند شهید شده، درست است؟ گفتند: «تو بهتر میدانی که مدام آن طرفی»، (منظور ایشان، لبنان بود). به سراغ آقای محسن رضایی رفتم، ایشان هم معتقد بود که حاج‌ احمد شهید شده است. متوجه شدم چندین کمیته موضوع پرونده شهادت حاج احمد را پیگیری کرده‌اند و به هیچ نتیجه‌ای نرسیده‌اند. در دیداری با حاج‌ قاسم سلیمانی، به ایشان گفتم، 25 سال است روی پرونده شهادت حاج‌ احمد کار کرده‌ام. گفتند: «به چه نتیجه‌ای رسیدی؟» گفتم به این نتیجه رسیدم که ایشان شهید شده‌اند، گفت: «قطعاً هر چهار نفر همان شب به شهادت رسیده‌اند». در ادامه گفت: «ما چند وقت پیش تبادلی با قوات اللبنانیه داشتیم، از آن‌جایی‌که می‌گفتند که پیکرشان را دفن کردند، پیکرها را به ما دادند. اکنون هم پیکرها تهران است، اما ظاهراً می‌گویند دی ان ای آن‌ها همخوانی ندارد».
 
داوودآبادی با تأکید بر این‌که برای تمام حرف‌هایم دلیل دارم، بیان کرد: من اعلام می‌کنم که به انتهای پرونده رسیده‌ام و بحث‌های دیگر تکراری است. یک برگ پرونده در دستگاه قضایی ایران و لبنان درباره ایشان وجود ندارد و حتی به‌عنوان سوژه به این پرونده نگاه نمی‌کنند. تا امروز بیش از 30 سال روی این پرونده کار کرده‌ام و یک دلیل مبنی بر زنده بودن این افراد پیدا نکرده‌ام.



منبع

جزئیاتی جدید از لحظه شهادت حاج احمد متوسلیان بیشتر بخوانید »

از کربلا تا قدس با ارتش بیست میلیونی اربعینی‌ها


از کربلا تا قدس با ارتش بیست میلیونی اربعینی‌ها

دیروز حاج احمد متوسلیان و یارانش و امروز حاج قاسم سلیمانی و همرزمانش راه احقاق حق و ابطال باطل را برای ارتش بیست میلیونی اربعینی ها بیش از هر زمانی هموار کرده اند.



منبع

از کربلا تا قدس با ارتش بیست میلیونی اربعینی‌ها بیشتر بخوانید »