احمد کشوری

این اسطوره خلبان بار‌ها تا مرز شهادت رفت+ فیلم و اینفوگرافی

این اسطوره خلبان بار‌ها تا مرز شهادت رفت+ فیلم و اینفوگرافی


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «احمد کشوری» تیر سال ۱۳۳۲ در شهرستان فیروزکوه متولد شد. با اینکه اصالتا اهل بروجرد بود، اما به اقتضای شغل پدرش در کودکی به شهر «کیاکلا» مازندران رفتند و صفای شهر و خون گرمی مردمش آنان را در این شهر استان مازندران ماندگار کرد. تا جایی این ارتباط قوت گرفت که امروز نام شهیید کشوری با کیا کلا پیوند خورده تا جایی که کسی از مردم شهر باورش نمی‌شود شهید کشوری اصالتا متعلق به کیاکلا نباشد.

احمد دوره تحصیل خود از اول ابتدایی تا سوم متوسطه را در کیاکلا طی کرد و سه سال آخر متوسطه را در دبیرستان قناد شهرستان بابل به‌عنوان شاگرد ممتاز به پایان رساند. وی در کنار تحصیل، به فعالیت‌های هنری از قبیل نقاشی، خطاطی، صنایع دستی علاقه زیادی داشت و یک‌بار در مسابقه طراحی در سطح کشور مقام نخست را کسب کرد.

او پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۵۳، در آموزشگاه خلبانی هوانیروز ثبت‏‌نام کرد و دوره خلبانی بالگرد کبری را در اصفهان به مدت یک‌سال و نیم با موفقیت سپری کرد. سپس به مدت شش‌ماه دوره پیاده نظام را در شیراز طی کرد و به اصفهان بازگشت. ۲ سال بعد ازدواج کرد و همان سال به کرمانشاه منتقل شد تا در پایگاه کرمانشاه با همکاری سرهنگ خلبان «علی سعدی» به فعالیت‌های سیاسی و مذهبی پرداخت.

کشوری از نیرو‌های انقلاب ارتش بود بار‌ها در صحنه‌های مهم انقلاب حضور داشت و با علاقه‌ای که به روحانیت داشت همواره فعالیت‌ها و اهدافش را مبانی اسلامی می‌سنجید و به آن عمل می‌کرد. او که ب‍ه خ‍‍اطر ه‍وش س‍رش‍‍ار و اس‍ت‍‍ع‍د‌اد ف‍وق ال‍‍ع‍‍اده ا‌ی ک‍ه د‌اش‍ت، ت‍و‌ان‍س‍ت دوره ه‍‍ا‌ی آم‍وزش خ‍ل‍ب‍‍ان‍‍ی بالگرد‌ه‍‍ا‌ی ک‍ب‍ر‌ی و ج‍ت رن‍ج‍ر ر‌ا ب‍‍ا م‍وف‍ق‍ی‍ت ب‍ه پ‍‍ای‍‍ان برس‍‍ان‍د. وی ب‍‍ا ت‍وج‍ه ب‍ه م‍م‍ن‍و‌ع‍ی‍ت ن‍گ‍‍ه‍د‌ار‌ی و م‍ط‍ال‍‍ع‍ه ک‍ت‍‍اب ها‌ی م‍ذ‌ه‍ب‍‍ی، س‍ی‍‍اس‍‍ی و روش‍ن‍گ‍ر در ارت‍ش، این دست ک‍ت‍‍اب‌ه‍‍ا ر‌ا م‍خ‍ف‍ی‍‍ان‍ه ن‍گ‍‍ه‍د‌ار‌ی و در ف‍رص‍ت مناسب م‍ط‍ال‍‍ع‍ه م‍‍ی ک‍رد و ب‍ه ه‍م‍ی‍ن دل‍ی‍ل چ‍ن‍دی‍ن ب‍‍ار م‍ورد ب‍‍ازج‍وی‍‍ی و ت‍‍ه‍دی‍د ق‍ر‌ار گ‍رف‍ت.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی از ۲۸ اسفند سال ۱۳۵۷ زمان شروع درگیری مسلحانه در کردستان، به‌عنوان خلبانی ورزیده وارد میدان شد و مأموریت‌های بسیاری را با موفقیت به انجام رساند. سوم خرداد سال ۱۳۵۹ پس از آن‌که در یک عملیات ضربتی چادر مهمات و دو تانک دشمن را در منطقه سقز منهدم کرد، بالگرد وی مورد اصابت قرار گرفت و بازویش زخمی شد و چند ترکش نیز به گردن و سینه وی اصابت کرد. با وجود آن‌که حالش بسیار وخیم بود؛ اما با تلاش و شهامت بسیار مانع از سقوط بالگرد شد و آن را در پایگاه سقز به زمین نشاند و از آن‌جا نیز بلافاصله برای مداوا به کرمانشاه و تهران منتقل شد.

پس از چند عمل جراحی بهبودی نسبی یافت، اما ترکش داخل سینه وی خارج نشده بود که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران آغاز شد و او برای انجام مأموریت‌های حساس به منطقه «ایلام» اعزام شد و در آن‌جا فرماندهی عملیات هوانیروز را برعهده گرفت.

این خلبان دلاور سرانجام در روز شنبه ۱۵ آذر سال ۱۳۵۹ پس از سه روز عملیات در منطقه ایلام با ۲ فروند «میگ» عراقی درگیر شد و بالگرد او با اصابت موشک سقوط کرد و وی به شهادت رسید.

این اسطوره خلبان بار‌ها تا مرز شهادت رفت+ فیلم و اینفوگرافی

کد ویدیو

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

این اسطوره خلبان بار‌ها تا مرز شهادت رفت+ فیلم و اینفوگرافی بیشتر بخوانید »

فیلم/ تبیین ابعاد شخصیتی خلبان شهید احمد کشوری

فیلم/ تبیین ابعاد شخصیتی خلبان شهید احمد کشوری

کد ویدیو

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فیلم/ تبیین ابعاد شخصیتی خلبان شهید احمد کشوری بیشتر بخوانید »

ولایتمداری ویژگی برجسته خلبان شهید «احمد کشوری» بود

ولایتمداری ویژگی برجسته خلبان شهید «احمد کشوری» بود


به گزارش مجاهدت از گروه دفاغی‌وامنیتی دفاع‌پرس، امیر سرتیپ حسین یاسینی عصر پنجشنبه در یادواره امیران و سرداران شهرستان سیمرغ و یادواره سرلشگر خلبان شهید احمد کشوری با گرامیداشت یاد و خاطره شهدای دوران دفاع مقدس اظهار داشت: مردان جنگ آموختند تا با وضوی خون در قبله استقامت به نماز بایستند و از سجاده‌های آتش و خون پرواز کنند.

وی گفت: مردان جنگ با نواخته شدن شیپور جنگ از خانه و کاشانه گذر کردند و پای در نبرد نهادند و با دستی تفنگ و قلبی مالامال از عشق به وطن تیر‌های خشم را به سمت خصم نشانه رفتند و از دامن مادران، رزمندگانی پرورانده شدند و امروز جای خالی آن را با سرشت دیده مرطوب می‌کنیم.

وی با اظهار اینکه دوران جنگ فراز و نشیب‌های زیادی سپری کردیم، ولی وجبی از خاک را به کسی ندادیم و با همه تحریف‌ها و تحریم‌ها در کنار هم ماندیم و ارتش، سپاه و بسیج به رهبری حضرت امام راحل استقامت کردند.

امیرسرتیپ یاسینی با بیان اینکه امروز دشمن درپی تصرف زمین نیست بلکه به دنبال تسخیر ضمیر است، هوشیاری جوانان را ضروری دانست و گفت: نباید به وعده‌های دشمن اهمیت داد.

مشاور فرماندهی نیروی زمینی از شهید کشوری به عنوان فردی توانمند، با مدیریت، با صلابت، شجاع، متدین و دوب در ولایت ذکر کرد و گفت: شهید کشوری هیچ چیز را برای خود نمی‌خواست و همه معامله‌اش با خداوند بود.

وی با اشاره به حماسه آفرینی سرلشکر شهید کشوری گفت: مردم ایلام شناخت زیادی از شهید کشوری دارند و خود و خانواده را مدیون حماسه آفرینی این شهید والامقام می‌دانند.

به گزارش مجاهدت از مهر، شهید کشوری ستاره درخشان آسمان ایران از افتخارات هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران است که نامش در ۱۵ آذر ۱۳۵۹ جاودانه شد و این تاریخ در تقویم نظامی کشور به نام روز هوانیروز ثبت شد.

 

انتهای پیام/933

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ولایتمداری ویژگی برجسته خلبان شهید «احمد کشوری» بود بیشتر بخوانید »

تقوای شهید «احمد کشوری» از یک گناه بزرگ/ شهادت در راه خدا برای او از عسل شیرین‌تر بود


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سیمرغ‌ها در تاریخ دفاع مقدس، با حماسه‌های مردانی جاودانه شدند که امروز به‌عنوان اسطوره‌های این سرزمین شناخته می‌شوند؛ همان مردانی که از همان دوران ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی، برای حفظ و حراست از آرمان‌های بلند امام و امت، با سیمرغ‌های خود به پرواز درآمدند و هرگز زمین‌گیر نشدند، مگر زمانی که در این راه، جان خود را فدا کرده بودند.

خلبان شهید «احمد کشوری» یکی از این مردان همیشه‌جاویدان است که هم در صحنه مبارزه با دشمن، و هم در زندگی شخصی خود، مردانگی، غیرت، انسان‌دوستی و ولایت‌مداری با تمام وجود معنا کرده بود. این را می‌توان از آن‌چه که فرماندهان و همرزمانش گفته‌اند، فهمید؛

شهید احمد کشوری

آمادگی خود را برای اهدای قلب به رهبرش اعلام کرد

سرلشکر شهید «ولی‌الله فلاحی» درباره این اسطوره ماندگار ایران‌زمین گفته است: «من شبی برای مأموریت سختی در کردستان داوطلب خواستم، هنوز سخنم تمام نشده بود که یکی از صف بیرون آمد و گفت «من آماده‌ام»، دیدم خلبان کشوری است. در جنگ از خود شجاعت و لیاقت فراوانی نشان داد و یک‌بار که خودش به شدت زخمی و به هلی‌کوپترش نیز آسیب شدید وارد شده بود، توانست با هوشیاری و مهارت، آن را به مقصد برساند.

«احمد» فرشته‌ای بود در قالب انسان؛ «کشوری» کار و فعالیت را عبادت می‌دانست و تمام فکرش انجام وظیفه بود. درباره میزان علاقه به فرزندانش می‌گفت: «آن‌ها را به اندازه‌ای دوست می‌دارم که جای خدا را نگیرند».

«کشوری» همواره برای وحدت و انسجام دو قشر ارتشی و پاسدار می‌کوشید، چنان‌که مسئولان، هماهنگی و حفظ غرب کشور را مرهون تلاش او می‌دانستند. او می‌گفت: «تا آخرین قطره خون برای اسلام عزیز و اطاعت از ولایت فقیه خواهم جنگید و از این مزدوران کثیف که سر‌های مبارک عزیزانم (پاسداران) را نامردانه بریدند، انتقام خواهم گرفت.»

به امام خمینی (قدس سره) عشق می‌ورزید؛ وقتی در بین راه خبر کسالت قلبی ایشان را شنید، از شدت ناراحتی خودرو را در کنار جاده نگه داشت و در حالی که می‌گریست، گفت «خدایا از عمر ما بکاه و به عمر رهبر بیفزا».

وقتی به تهران رسید، عازم بیمارستان شد و آمادگی خود را برای اهدای قلب به رهبرش اعلام کرد. بر این عقیده بود تا در دنیا هست و فرصتی دارد، باید توشه‌ای برای آخرت بیاندوزد. شهادت در راه خدا برای او از عسل شیرین‌تر بود».

با جسمی مجروح به جبهه رفت

خلبان شهید «علی‌اکبر شیرودی» نیز درباره همرزم خود، شهید «احمد کشوری» گفته است: «احمد استاد من بود. زمانی که «صدام» آمریکایی به ایران یورش آورد، «احمد» در انتظار آخرین عمل جراحی برای بیرون آوردن ترکش از سینه‌اش بود؛ اما روز بعد از شنیدن خبر تجاوز «صدام»، عازم سفر شد. به او گفته بودند بماند و پس از اتمام جراحی برود؛ اما او جواب داده بود: «وقتی که اسلام در خطر است، من این سینه را نمی‌خواهم».

او با جسمی مجروح به جبهه رفت و شجاعانه با دشمن بعثی آن‌گونه جنگید که بیابان‌های غرب کشور را به گورستانی از تانک‌ها و نفرات دشمن تبدیل کرد. «کشوری» شجاعانه به استقبال خطر می‌رفت، مأموریت‌های سخت و خطرناک را از همه زودتر و از همه بیشتر انجام می‌داد، شب‌ها دیر می‌خوابید و صبح‌ها خیلی زود بیدار می‌شد و نیمه‌شب‌ها نماز شب می‌خواند».

شهید احمد کشوری

گل سرسبد در گلستان مردانگی

سرهنگ خلبان «مسعود جولایی» نیز یکی دیگر از همرزمان شهید «احمد کشوری» است که درباره او این‌گونه می‌گوید: «روز‌های پایانی تابستان ۱۳۵۱ پس از اتمام تحصیلات دبیرستان و اخذ مدرک پایان دوره متوسطه، در تکاپوی ادامه تحصیل یا یافتن کاری درست و حسابی بودم. به هرجا سرک کشیدم و هر روزنامه‌ای را ورق می‌زدم؛ تا اینکه در لابه‌لای روزنامه‌ها، آکهی استخدام هوانیروز را دیدم…

روز بعد به ستاد هوانیروز در خیابان «حافظ»، کوچه «ایرج» رفتم و دیدم بسیاری از جوانان مشتاق نیز آن‌جا جمع‌اند… در بین داوطلبان، یک جوان شمالی بود که مثل همه ما به عشق پرواز و یافتن کار آن‌جا بود. او وقار و جذبه خاصی داشت. جلو رفتم و سلام کردم. قبل از اینکه خودم را معرفی کنم، با ادب و تواضع؛ اما با صلابت گفت: «سلام، احمد کشورری هستم.» سپس من و او در مسیر بازگشت تا خانه دایی وی در خیابان «فرزانه» هم‌مسیر شدیم. ارتباط ما کم‌کم بیشتر شد و رنگ و بوی دوستی گرفت… سرانجام آزمایش‌های مختلف انجام و بیشتر داوطلبان حذف شدند و با توجه به نتیجه، باقیمانده افراد به دو دسته خلبانی و فنی تقسیم شدند. بلافاصله ۴۰ نفر برای رسته فنی مشغول آموزش شدند و ما هفت نفر که برای خلبانی پذیرفته شده بودیم، پس از چند روز بلاتکلیفی، سرانجام وارد پادگان ۰۶ تهران شدیم و آموزش را آغاز کردیم…

گروه هفت نفره خلبانی همه از بچه‌های با هوش و ذکاوت بودند و بیشتر آنان در دانشگاه‌های تهران، شیراز و… قبول شده بودند. جالب این‌که اگر طبق معمول دوران آموزشی به یک نفر بازداشتی می‌دادند، شش نفر دیگر تقاضای ماندن کنار او می‌کردند و این همدلی‌ها موجب تعجب و حتی حسد بعضی‌ها می‌شد. «احمد کشوری» هم در این گلستان گل سرسبد بود».

«احمد کشوری» روزی فقیری را به خانه می‌برد و برای مدتی از او پذیرایی کرده و ظرف میوه‌ای را نزد او می‌گذارد. وقتی می‌بیند که آن مرد با ولع و حسرت به میوه‌ها نگاه می‌کند، از این همه فقر مردم، غمی بر دل وی می‌نشیند. آن‌چنان که بعد‌ها می‌گفت: «نزدیک بود از نگاه پرحسرت آن مرد، شاهرگم پاره شود». از آن پس با اینکه بخش اعظم حقوق خود را خرج فقرا می‌کرد، باز هم از خرید میوه امتناع می‌کرد، مگر آن‌که مجبور به خرید میوه می‌شد.

شهید احمد کشوری

طراحی آرم و نماد هوانیروز

سرتیپ خلبان «رحمان قضات» هم درباره شهید «احمد کشوری» می‌گوید: «احمد کشوری فردی هنرمند، خوش‌فکر و خلاق بود. روزی با کاغذ‌های رنگی، بالگردی را طراحی کرد و روی دیوار آسایشگاه چسباند که بعد‌ها آرم و نماد هوانیروز شد. به طوری‌که فرماندهان و همه کارکنان مرکز پیاده شیراز هنگام ورود به آسایشگاه، با دیدن طرح، متوجه می‌شدند در آسایشگاه خلبانان هستند».

دوری از گناهی بزرگ

سرهنگ خلبان «حمیدرضا آبی» یکی دیگر از دوستان و همرزمان شهید «احمد کشوری» است که از سال ۱۳۵۳، زمانی که در مرکز پیاده شیراز، دوره‌های مقدماتی و عالی را می‌گذراند، با این شهید والامقام آشنا شده است. وی درباره شهید «کشوری» این‌گونه گفته است: «با او هم پرواز بودم و تا حدود زیادی او را می‌شناختم. با همه شوخ‌طبعی‌ها و چهره شاداب و هنری که داشت، نسبت به مسائل مذهبی و عقیدتی توجه خاص و به عبارتی وسواس داشت… به‌همین خاطر اهل تقید و تعهد بود. با جو حاکم در آن زمان و نزدیک بودن مرکز آموزش خانم‌ها با آقایان، از آن‌جا که بسیاری از خانم‌ها حجاب را رعایت نمی‌کردند، هرگز به طرف آن‌ها نمی‌رفت و به همه توصیه اکید می‌کرد که آن‌جا نروید، چون گناهی بزرگ و موجب ناخشنودی خداست».

صداقت و دقت نظرش را می‌ستودند

آشنایی سرهنگ خلبان «عیسی ممدوحی» با خلبان شهید «احمد کشوری» برمی‌گردد به هنگامی که وی در پایگاه کرمانشاه خدمت می‌کرد. وی می‌گوید: «یکی از افسران خلبانی که مورد توجه همه بود، ستوان دوم «احمد کشوری» نام داشت. پس از چندی او را به پست مهندسی منتقل کردند و آن افسر درستکار و جوان، مأمور خرید شد تا نیازمندی‌های پست مهندسی را از بازار تهیه کند. او هر روز با سر و وضع مرتب و با یک کیف دستی در محل خدمت حاضر می‌شد. با این‌که اولین تجربه‌اش بود، با دقت خاصی کارش را انجام می‌داد. رئیس و همه گروه مهندسی از حسن انجام وظیفه‌اش راضی بودند و صداقت و دقت نظرش را می‌ستودند…، اما پاکی و صداقت «احمد» بر دیگران گران می‌آمد و آزارشان می‌داد، تا اینکه پس از چندماه انجام وظیفه خالصانه، به بهانه بهره‌گیری از توان فنی‌اش در جای دیگر، او را برکنار کردند.

تهیه مایحتاج زندگی برای فقرا

افسر فنی هوائی «محمد نیک‌رهی»، خلبان شهید «احمد کشوری» را این‌گونه توصیف کرده است: وقتی مأمور خرید قبلی را کنار گذاشتند، من جانشین او شدم. چون تجربه این کار را نداشتم به‌همان جا‌هایی می‌رفتم که افسر قبلی، ستوان دوم «احمد کشوری» می‌رفت. به هر کجا می‌رفتم و با هر کسی برخورد می‌کردم، آن‌چه می‌شنیدم تعریف و تمجید از خصوصیات اخلاقی و درستکاری و راستی او بود… سپس با او آشنا شدم و بعد از آن به گفتار مردم در مورد او اعتماد کامل پیدا کردم.

شهید احمد کشوری

یک روز پیش ما آمد و گفت: «بچه‌ها من صندوق اعانه‌ای درست کرده‌ام، هرکس هرچقدر که دلش می‌خواهد کمک کند». با توجه به سابقه درخشانش همگی قبول کردند… بعد‌ها از محل این صندوق مجله «مکتب اسلام» می‌خرید و بین بچه‌ها تقسیم می‌کرد تا دانش دینی همکاران و دوستان ارتقا پیدا کند و از باقیمانده پول برای فقرایی که قبلاً شناسائی کرده بود، آذوقه و دیگر مایحتاج زندگی تهیه می‌کرد…

در یک شب بهاری ساعت ۱۰ شب بود که با یک پیکان جوانان فیروزه‌ای جلوی منزل ما آمد. لباسم را پوشیدم و رفتم. خودرو پر از بسته‌هایی شامل برنج، روغن و… بود. به راه افتادیم و پس از طی مسافتی، به «تازه‌آباد» کرمانشاه یکی از روستا‌های بسیار محروم منطقه رسیدیم. در هر خانه‌ای را که می‌زد، صاحب‌خانه را با نام صدا می‌کرد… داخل یک کوچه گل‌آلود در انتهای روستا، خانه‌ای با دیوار کاه‌گلی و در چوبی کوچکی قرار داشت. احمد صاحب‌خانه را به اسم صدا زد. گفتم: «این دیگر کیست و چه کاره است؟»، گفت: «این بنده خدا قبلاً چای و دارچین می‌فروخته؛ ولی مدتی است که نابینا شده است و نمی‌تواند کار کند». پس از دادن بسته آذوقه و پول به آن‌ها ـ سال ۱۳۵۶ که هنوز حرفی از انقلاب نبود ـ در مقابل تشکر‌های فراوان آن‌ها می‌گفت: «این پول‌ها از طرف آیت‌الله خمینی از مراجع بزرگ شیعه در خارج از کشور به شما می‌رسد»».

یاری‌رسانی شهید «کشوری» به مردم همه‌جانبه بود

خلبان «احمد سیفعلی» هم گفته است: یاری‌رسانی «احمد کشوری» به مردم همه‌جانبه بود. به‌عنوان مثال، پیرمرد فقیری بود که فرزندی نداشت و از قضا مریض هم بود. یک‌روز آن پیرمرد را کول می‌کند و با خودرواش او را به میدان شهرداری کرمانشاه می‌برد. چون مطب پزشک داخل کوچه‌ای باریک و بلند بود که امکان عبور خودرو نداشت؛ بنابراین پیرمرد را در شلوغ‌ترین مکان کرمانشاه به پشت می‌گیرد و نزد پزشک می‌برد و پس از معاینه دوباره به‌همان شکل به منزل برمی‌گرداند. با توجه به موقعیت و جو آن زمان نظامی‌ها، به‌ویژه خلبانان که تعدادشان انگشت‌شمار بود، از این اعمال هیچ ابایی نداشت و کسر شأن خود نمی‌دید.

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

تقوای شهید «احمد کشوری» از یک گناه بزرگ/ شهادت در راه خدا برای او از عسل شیرین‌تر بود بیشتر بخوانید »