به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از سرویس بورس مشرق، آیا بازار به صورت دستوری ریزش پیدا کرد یا نه؟ آیا سازمان خود را متولی رشد شاخص میداند یا اینکه تحت فشار دست به چنین اقداماتی زده است؟ ابطال سفارشات توسط کارگزاریها به چه منظور بود؟ این سوالاتی است که در دوران ریزش بارها از کارشناسان و متولیان سازمان بورس پرسیده شد و پاسخ های متعددی و حتی متفاوت در مورد آن داده شد. برخی میگویند که دولت به صورت دستوری روند بازار را کنترل میکند، اما برخی دیگر این دیدگاه را قبول ندارند و دولت را حامی رشد بازار و حمایت کننده از سهامداران خرد میدانند.
بیشتر بخوانید:
اینکه سازمان بورس با تحت فشار قرار دادن حقوقیها و کارگزاریها در روند بازار دخالت کرده را کسی کتمان نمیکند اما آیا این به معنی دستوری بودن بازار است؟ برخی دستوری بودن بازار را این گونه تعریف کردند: زمانی میتوان گفت که دولت به صورت دستوری بازار را کنترل میکند که در روند عرضه و تقاضا به صورت مستقیم دخالت کند اما برخی دیگر همین تحت فشار قرار دادن حقوقیها و کارگزاریها را مصداق دستوری بودن بازار میدانند.
جدا از بحث دستوری بودن یا نبودن بازار، میتوان بخشی از زیان حاصل به سهامداران تازه کار را به دعوت مردم بدون آگاهی به بازار سرمایه توسط دولت ربط داد. که تقریبا بر روی این موضوع تمامی کارشناسان اتفاق نظر دارد، در همین راستا برخی عنوان کردند که کارگزاریها باید آموزش لازم را قبل از کد معاملاتی به سهامداران میداد و آنها را در موضوع عدم آگاهی به سهامداران تازه کار مقصر میدانند.
به منظور بررسی دستوری بودن بازار و همچنین دخالت در روند بازار سرمایه توسط سازمان و بحث آموزش توسط کارگزاریها به سراغ روح الله میرصانعی دبیرکل کانون کارگزاران بورس اوراق بهادار رفتیم.
*تقریبا بسیاری از افراد اعتقاد دارند که دولت مردم را بدون اینکه از خطرات و ریسکهای بازار سرمایه با خبر کند به این بازار دعوت کرد و گلایه و اعتراض عموم مردم هم بیشتر به این دعوت بدون پشتوانه بر میگردد. در همین رابطه برخی با مثال زدن کارگزاریهای دیگر کشورها مبنی بر آموزش سهامداران قبل از ورود به بازار سرمایه میگویند که یکی از وظایف کارگزاری ها آموزش به مشتریانشان است اما کارگزاریها در ایران این وظیفه را انجام نمیدهند، آیا واقعا وظیفه آموزش در خصوص بازار سرمایه در کشور بر عهده کارگزاریها است؟
کارگزار هیچ وظیفه برای آموزش و فرهنگ سازی ندارد، معمولا فرهنگ سازی وظیفه دولتهاست. در اساس نامه کارگزاری هیچ گونه بحثی در مورد آموزش وجود ندارد، البته که بسیاری از کارگزاریها در راستای ارائه سرویس و خدمات بهتر، آموزشهای را به مشتریان خود میدهند اما در کل وظیفهای ندارند. بنگاه خصوصی وظیفه آموزش و فرهنگ سازی ندارد و کارگزاریها هم بنگاه خصوصی هستند. فرهنگسازی وظیفه نهاد عمومی غیر دولتی و یا دولتی است مثل صدا و سیما که وظیفه فرهنگ سازی دارد.
هم کارگزاریها و هم کانون کارگزاری که بزرگترین نهاد آموزنده در بازار سرمایه، دوره های آموزش زیادی را برگزار می کنند اما به صورت قانونی وظیفه از این زمینه بر گردن کارگزاران نیست. به نظر بنده دعوتی که از طرف دولت برای ورود مردم به بازار صورت گرفت یک دعوت خام بود. طبیعی است که در هیچ کجای دنیا مردم به صورت مستقیم وارد بازار سرمایه نمیشوند. بازار سرمایه یک بازار حرفهای و پر ریسک برای عموم مردم که دانش حرفهای لازم و یا وقت کافی برای تحلیل سهام و میزان ریسک آن را ندارند است. اینکه دولت مردم را برای حضور در بازار سرمایه دعوت میکند، فی نفسه بد نیست اما اینکه این مستقیم مردم را بدون آگاهی دعوت کنیم جای تعجب دارد.
رشد و ریزش شاخص به عرضه و تقاضا ارتباط دارد، زمانی که بازار روند صعودی دارد یعنی تقاضا بیشتر از عرضه است و زمانی که روند منفی در پیش میگیرد یعنی عرضه بیشتر از تقاضا است ولی این دلیل بر این نمیشود ناظر در بازار دخالت کند و به نفع یک نفر داوری کند
در کشورهای مختلف عموم مردم در صندوق های سرمایهگذاری و یا سبدها، سرمایهگذاری میکنند یعنی پولشان را دست افراد حرفهای تحت نظارت میدهند تا توسط آنها مدیریت شود. دعوت مستقیم مردم به بازار سرمایه سبب شد که مشتریان کانالهای سیگنال دهی بسیار زیاد شوند در حالی که این کانالها هم دانش حرفه ای را ندارد و هم تحت نظارت نیستند و همینها مصیبتی را بر بازار وارد کرد به گونهای سبب شدند ارزش سهمهای که به صورت ذاتی بسیار پایین بودند با استفاده از موج مردم و به وسیله سگنال دهی اشتباه، ارزش آنها را بسیار بالاتر از ارزش ذاتیشان برود.
*آیا امکان سازماندهی این کانالها نبود؟
خیر؛ بازار سرمایه با صدای بلند اعلام میکرد که این صندوقها و سبدهای تحت نظارت من است نه کانالهای سیگنال دهی. دولت باید الزامات بازار سرمایه مانند پر ریسک بودن آن، ورود با سرمایه غیر ضروری زندگی، ورود به صورت غیر مستقیم به بازار و غیره را به مردم گفته اما نه اینکه آنها را به صورت خام به بازار سرمایه دعوت کند.
*بسیاری از فعالان بازار سرمایه عنوان کردند که بازار به صورت دستوری ریزش پیدا میکند، که دلایل از جمله عرضه آبشاری و هماهنگ حقوقیها را مطرح میکنند، آیا شما موافق چنین دیدگاهی هستید؟
تصور میکنم که بالا رفتن و پایین آمدن بازار تلاقی عرضه و تقاضا است. وقتی تقاضا بر عرضه بیشتر باشد بازار به سمت بالا حرکت میکند کما اینکه در ۵ ماه اول هم شاهد بودیم به همین دلیل بازار روند روبه رشدی داشت و وقتی عرضه بیشتر از تقاضا باشد روند بازار به صورت نزولی خواهد بود.
انتهای مرداد که ریزش اتفاق افتاد خرید شرکتهای حقوقی افزایش و فروش حقیقیها بیشتر شد، پس عرضه را حقیقیها ایجاد کردند. یعنی اینکه عرضه سمت حقیقیها بوده و تقاضا بیشتر سمت حقوقیها، چطور میتوان گفت که دولت این بازار را ریزشی کرده است؟ آیا دولت با کدهای حقیقی فروش انجام داده است؟ که به نظر بنده این موضوع یک مقدار دور از ذهن است.
*در دوران ریزش یا رشد شاخص(به نقل از برخی فعالان بازار سرمایه) سازمان بورس کارگزارن و شرکتهای حقوقی بازار را تحت فشار قرار میداد که برخی کدها معاملاتی به خصوص سفارش حقوقیها را به منظور تاثیر بر روی شاخص کد ابطال کند یا اینکه به نوعی آنها را مجبور به حمایت یا عدم حمایت از بازار میکرد، آیا این موضوع دخالت در بازار نیست؟ به نظر شما چرا سازمان با وجود اینکه تبعات این اقدام را میدانست اقدام به چنین کاری کرد؟
کارگزاریها در دوران ریزش تحت فشار قرار گرفتند، حتی برای کدهای حقوقی محدودیتهای اعمال میشد و در برخی از مواقع دسترسی معاملات بر خط هم از آنها گرفته شد یا اینکه فروششان را ابطال میکردند و همه این موضوعات مصداق دخالت در بازار است. وظیفه نهاد ناظر و دولت این است که زمین بازی را عادلانه برای دو طرف بچیند یعنی اینکه در بازی بازار سرمایه سازمان بورس و دولت همه تلاششان این باشد که بین عرضه کننده و خریدار زمین بازی منصفانه باشد نه اینکه تمایل داشته باشد بازار مثبت باشد یا منفی شود، این داوری منصفانهای نیست که تمایل داشته باشد یک طرف پیروز شود و طرف دیگر ببازد. از نظر سازمان بورس و دولت نباید مهم باشد که شاخص بالا میرود یا پایین مهم این باید باشد که بازار کار خود را منصفانه و شفاف پیش ببرد.
رشد و ریزش شاخص به عرضه و تقاضا ارتباط دارد، زمانی که بازار روند صعودی دارد یعنی تقاضا بیشتر از عرضه است و زمانی که روند منفی در پیش میگیرد یعنی عرضه بیشتر از تقاضا است ولی این دلیل بر این نمیشود ناظر در بازار دخالت کند و به نفع یک نفر داوری کند. اینکه ما محدودیتهای قرار میدهیم و به کارگزار فشار میآوریم که فروش نزند و یا اینکه کد حقوقیها را متوقف میکنیم یا اینکه سفارش آن ابطال میشود، این یعنی اینکه داور انصافش را از دست داده است حتی به قیمت رشد شاخص. معنی ندارد که سازمان بورس بخواهد شاخص رشد کند، سازمان بورس ناظر است و باید کنار بنشیند، رشد و کاهش شاخص نه تقصیر سازمان بورس و نه دولت که بخواهد در ان دخالت کند. اینکه شاخص صعودی باشد یا نزولی بستگی به وضعیت اقتصادی کشور، شاخص تورم، نرخ دلار، وضعیت تحریم ها، سیاستهای وزارت صمت و غیر دارد نه عملکرد مدیران بورس، بنابراین این سازمان ناظر در این حوزه باید داور بیطرف باشد و موضعی در قبال رشد یا کاهش نگیرد اگر هم موضعی داشته باشد به معنی دخالت است که متاسفانه انجام شد.
سازمان علاقهای به این کار نشان میدهد یا تحت فشار است؟
بنده تصور میکنم ورود سازمان به این حوزه به خاطر فشار نهادهای حاکمیتی مانند نمایندگان مجلس، وزارتخانهها و غیره است که شاخص بالا ببرید و سازمان تحت این فشارها کاری میکند که نباید انجام دهد به بیان دیگر داور تحت فشار افراد بالای سوت زدنهای را به نفع یک تیم انجام میدهد که نباید.
منبع:سایت خبری بازار