فیلم/تمدید یک هفتهای محدودیتهای کرونایی در شهرهای قرمز
فیلم/تمدید یک هفتهای محدودیتهای کرونایی در شهرهای قرمز بیشتر بخوانید »
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه دفاع و امنیت مشرق، شهادت دکتر محسن فخری زاده یکی از دانشمندان برجسته کشور در عرصه هسته ای و دفاعی، واکنش ها و بازتاب زیادی در داخل و خارج از کشور داشته که البته عمده آن، معطوف به چگونگی ترور و شهادت ایشان و دلایل گمنامی این سرباز گرانقدر امام زمان (عج) بود. هرچند علل موفقیت این ترور پس از بارها ناکامی دشمنان و مزدوران، در جای خود نیازمند بررسی است و اهمیت فراوانی دارد، اما به نظر می رسد لازم است در کنار این موضوعات، نگاهی هرچند گذرا به خدمات برجسته و ناشناخته آن شهید بزرگوار و دانشمند برجسته کشورمان، داشت.
طبیعتا به علت جایگاه و نوع فعالیت شهید فخری زاده، بسیاری از مصادیق و دستاوردهایی که در چند دهه فعالیت مدیریتی و علمی، موجبات به نتیجه رسیدن آنها را فراهم کرده، قابل بیان و تشریح نباشد اما می توان برخی از آنها را به طور خلاصه اشاره کرد. آنطور که فریدون عباسی رییس کمیسیون انرژی مجلس و از دوستان با سابقه شهید بیان می دارد، دکتر فخری زاده لیسانس خود را در گرایش هسته ای اخذ کرده و سپس فوق لیسانس خود را در دانشگاه صنعتی اصفهان گذرانده و به عنوان مدیر بخش علمی تحقیقاتی مشغول به کار شده بود. در عین حال، علاوه بر فعالیت های تحقیقاتی، در دوران دفاع مقدس نیز جزو رزمندگان غرب و جنوب کشور بوده و در عملیات های مهمی چون رمضان شرکت داشته است.
ادامه تحصیل دکتر فخری زاده نیز به در حوزه هسته ای بوده و در این مقطع، وی در زمینه آشکارسازی تابش هسته ای و کشف کیهانی به تحقیق پرداخته بود که می تواند قدرت رکتورهای هسته ای را اندازه گیری و کشف کند.
از جمله اقدامات مهم ایشان در بخش هسته ای، طراحی و پیاده سازی “پدافند هسته ای” بود. به طور مرسوم بخش های هسته ای و نیروهای مسلح هر کشوری دارای این بخش هستند که بتوانند برابر احتمالی حملات شیمیایی و هسته ای کشورهای دیگر، اقدامات موثر و سریع پدافندی انجام دهند که با توجه به دشمنی برخی دارندگان سلاح هسته ای با کشورمان، این موضوع برای ایران اهمیت ویژه تری داشت. اما این کار نیازمند زیرساخت ها و طراحی های علمی جدی و عمیق بود که شهید فخری زاده در این زمینه گام های بلندی برداشت و زیرساخت های پدافند هسته ای کشور را به نحو احسن ایجاد کرد.
اما پس از سالها همکاری با سازمان انرژی اتمی و به سرانجام رساندن تحقیقات و طرح های مختلف، دکتر فخری زاده طرحی ویژه و موثر را در وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح بر عهده گرفته بود که علت انتخاب آن شهید را می توان در قدرت بالای مدیریتی و اعتماد ویژه نظام، علاقه وافر و تخصص در طرح های نوین و تحقیقات علمی جدید و همچنین توانمندی کم نظیر در همکاری با جوانان دانشگاهی و کارشناسان با انگیزه و متخصص صنعت دفاعی خلاصه کرد. اینچنین بود که نهال تازه برآمده ای به نام بخش نوآوری و تحقیقات دفاعی در وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح، با نقشه راه و برنامه ریزی شهید فخری زاده، تبدیل به نهادی موثر، پویا و با خروجی های برجسته به نام سازمان پژوهش و نوآوری های دفاعی موسوم به “سپند” شد.
به طور خلاصه، می توان مهمترین وظایف و خروجی های سازمان سپند را، انجام تحقیقات در حوزه علوم و فناوری دفاعی آینده، انواع اکتشاف فناوری ها در حوزه های نظامی و ایجاد و توسعه فناوری های مقابله با تهدیدات نوین و نوظهور در حوزه های خاص معرفی کرد که نتایج و دستاوردهای آن منجر به تولید محصولات یا فناوری های خاصی شده که در تامین امنیت کشور و افزایش قدرت دفاعی جمهوری اسلامی ایران نقش ویژه و مهمی ایفا کرده و می کند.
از دل همین وظایف و سرفصل ها بود که دهها شرکت دانش بنیان و گروه های شکل گرفته در دانشگاه ها و مراکز علمی کشور، در رشته ها و مصادیق متنوع جذب و دعوت به همکاری با سپند شدند و در دهه 90، انبوهی از کارگروه ها و میزهای تخصصی در این سازمان و مجموعه های مرتبط با آن، برای تحقق ایده های جوانان و متخصصان دانشگاهی کشور شکل گرفت و تقویت شد به گونه ای که از ۴۸ دانشگاه و سه هزار شرکت دانش بنیانی که با وزارت دفاع همکاری می کنند، بخش عمده ای از آن طرف مشورت و همکاری سازمان پژوهش و نوآوری های دفاعی به ریاست دکتر فخری زاده بودند به گونه ای که می توان او را فرمانده و رییس اولین DARPA جهان اسلام معرفی کرد.
حتی تعداد قابل توجهی از متخصصان و افراد تحصیل کرده در دانشگاه های مختلف کشور که می بایست بر حسب قانون، به خدمت سربازی اعزام شوند، با استفاده از تسهیلات قانونی این سازمان و ارائه طرح ها و ایده های دفاعی و فناورانه خود، از کسری خدمت طولانی و همکاری علمی با این مجموعه به جای حضور در مراکز نظامی بهره مند شدند. تنوع کارگروه ها و حوزه هایی که شهید فخری زاده برای ارتقاء توان دفاعی و رفع نیازهای کشور، در سپند طراحی کرده بود آنقدر فراوان و جامع بود که از علوم اجتماعی تا مهندسی مکانیک، هوافضا، مهندسی مواد، برق و رایانه و همچنین پلیمر و بیوتکنولوژی را در بر می گرفت. شاید یکی از مشهورترین طرح های شهید فخری زاده که بخشی از نتایج آن آشکار و بسیاری از این طرح، همچنان ناشناخته است، ساخت لیزرهای خاص پدافندی است که می تواند انواع مهاجمان در هوا از جمله پهپادهای دشمن را هدف قرار دهد؛ دستاوردی که تنها معدودی از کشورهای برجسته دنیا به آن دست یافته اند.
شهید فخری زاده و ریشه یابی، شناسایی و درمان کرونا
یکی از موضوعات مهمی که در خبرهای روزهای اخیر، پیرامون دکتر فخری زاده بیان شد نقش ویژه آن شهید در کمک به کاهش اثرات شیوع ویروس کرونا در کشورمان بود. علاوه بر این سوال که ایشان در چه بخش هایی از مقابله با ویروس کرونا نقش داشته اند، شاید این سوال پیش آید که ارتباط کرونا با مجموعه ای که شهید فخری زاده مدیریت می کردند، چیست؟ در پاسخ به سوال اول باید گفت ایشان و مجموعه سازمان پژوهش و نوآوری وزارت دفاع، به عنوان یکی از اولین سازمانها در زمینه پاندمی کووید 19 به یاری نظام سلامت کشور شتافت و با تولید اولین کیت ایرانی تشخیص کرونا که از نظر کیفی و فناوری در سطح استانداردهای روز دنیا قرار دارد، نام ایران را در زمره معدود تولیدکنندگان این کیت پیشرفته ثبت کرد.
علاوه بر آن، تلاش شبانه روزی شهید فخری زاده برای ساخت واکسن کرونا نیز بی سرانجام نماند و با تلاش او و همکارانش، این پروژه هم اکنون به مرحله آزمایشات انسانی رسیده است. حتی بعد از تولید این کیت که نیازهای کشورمان را مرتفع کرد، امروز این محصول ارزشمند در سبد کالاهای صادراتی کشورمان نیز قرار دارد و دستاورد آن شهید، موجبات کسب درآمد ارزی و کمک به بیماران سایر کشورها با نام و برند ایران را فراهم کرده است.
اما در کنار آن و در پاسخ به سوال دوم، اهمیت شناسایی ویژگی های ویروس کرونا و سایر ویروس های مهاجم به کشور در ازمایشگاه های تخصصی بود که در این راستا، سازمان سپند اقدام به ساخت نخستین نمونه های “آزمایشگاه سطح ۳ ایمنی زیستی” در کشور با مشارکت سازمان پدافند غیرعامل کرد. باید توجه داشت، تا سال گذشته و ورود دو نهاد مهم وابسته به نیروهای مسلح کشورمان، یکی از ضعف های مهم کشور در عرصه علمی و با وجود سابقه و قدمت یک صد ساله تولید واکسن در ایران، فقدان آزمایشگاه های سطح ۳ ایمنی زیستی بود چراکه این نوع آزمایشگاه ها، با توجه به کاربردهای مختلف، ارزشی بسیار مهم و حیاتی دارند. بر این اساس، نخستین نمونه این آزمایشگاه سال گذشته به انستیتوپاستور ایران تحویل داده شد و دومین آزمایشگاه نیز برای موسسه سرم سازی رازی ساخته شده تا سرعت عمل و اشراف متخصصان ویروس شناسی و پزشکی کشورمان در مطالعه و تحقیق روی موضوعات علمی، افزایش محسوسی داشته باشد. هردو آزمایشگاه نیز توسط مسئولان وزارت بهداشت مورد بررسی قرار گرفته و تاییدیه رسمی دریافت کرده اند.
این آزمایشگاه ها در شناسایی پاتو ژن های ناشناس، کمک بزرگی به محققان کشورمان داشته و در شرایطی که کشور با بیماری هایی مواجه شود که علت آن مشخص نیست، تحقیق و پژوهش روی این عامل بیماری زا نیازمند چنین آزمایشگاه هایی است چراکه برای انجام چنین آزمایشاتی، ظرفیت و زیرساخت های مناسبی لازم است تا کارکنان و متخصصان حین تحقیقات، دچار آلودگی و ابتلا به بیماری نشوند.
همچنین در پروسه تولید واکسن به ویژه هنگامی که با ویروس مواجهیم، چون ویروس های در این پروسه زنده هستند، باید از آزمایشگاههایی بهره برد که احتمال آلودگی و بیماری پرسنل وجود نداشته باشد. سومین ویژگی مهم این آزمایشگاه ها نیز مربوط به کار در شرایطی است که عامل زیستی شناسایی شده ولی در دسته بندی عوامل، جزو موارد با خطر بالا تلقی می شود، از همین رو در هنگام کار با آنها باید از تجهیزات آزمایشگاه های سطح ۳ استفاده شود. مجموعه این موارد و کمبودهای این حوزه، سازمان سپند را برآن داشت تا با ساخت چنین آزمایشگاه هایی چه به صورت سیار و چه به صورت ثابت، این نقطه ضعف مهم کشور را پوشش دهد در حالی که تا دو سال پیش از چنین توانایی در کشور برخوردار نبودیم و بسیاری از نهادهای علمی جهان، دستیابی کشورمان با این فناوری و امکانات بدون کمک خارجی را با دیده شک و تردید بررسی می کردند چراکه فناوری این آزمایشگاه ها، جزو موارد تحریمی است و از همین رو امکان دسترسی به این امکانات از سوی کشورهای صاحب این فناوری به ایران داده نمی شد که مدیریت و توان علمی دکتر فخری زاده، این سد بزرگ را شکست.
دانشمندی گمنام و فیلسوفی بی ادعا
در کنار همه ویژگی های مدیریتی و علمی دکتر فخری زاده که موجب شده بود سازمان های جاسوسی و اطلاعاتی همچون موساد به دنبال شهادت و حذف ایشان باشند، او از طبعی لطیف و روحیه ای سرشار از قریحه شعر و علاقمندی به فلسفه بهره می برد که هر زمان فراغتی حاصل می شد، بی ادعا و خالصانه به جلسات و محافل شعر و ادب و نشست علاقمندان به فلسفه و هنر می شتافت. دکتر فخری زاده علی رغم جدیت و حساسیت ویژه به امور نظامی و فناوری های دفاعی، در حوزه فلسفه و ادبیات فارسی نیز حاذق بود و حافظ شناسی او زبانزد بسیاری از نزدیکان و افراد برجسته در حوزه ادبیات بوده و هست.
همان چیزی که او را اشبه الناس به شهید چمران و سردار بزرگ حاج حسن طهرانی مقدم می کرد؛ فرمانده و دانشمندی گمنام و بزرگ اما با روحی سرشار از ذوق و قریحه معنوی و عرفانی. شاید روزی مجموعه ای از دست نوشته های ایشان برای مخاطبان عمومی و مردم منتشر شود تا بدانند چگونه معتقد بود “به خدا رسیدن نه با فلسفه امکان پذیر است نه با فیزیک. بلکه با فیزیک، جلوه های زیبای حضرت حق را می یابم، لذت می برم و انشاءالله بر ایمانم افزوده می شود”
البته همانطور که دشمنان متوجه شدند پس از شهادت حاج حسن طهرانی مقدم، شاگردان و یاران متخصص و متعهدش، قدرت موشکی و دفاعی کشورمان را دهها برابر افزایش داده و شگفتی های فراوانی را در حدود یک دهه اخیر به نمایش گذاشته اند، قطعا شهادت دکتر محسن فخری زاده نیز در ادامه راه پر افتخار او، خللی ایجاد نخواهد کرد؛ انشاء الله
سرویس جهان مشرق – باراک اوباما، رئیسجمهور سابق آمریکا (بین سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۷)، تجربیات دوران ریاستجمهوریاش را در قالب مجموعهای دو جلدی مکتوب کرده است که جلد اول آن تحت عنوان «سرزمین موعود
[۱]
» در ۷۶۸ صفحه، روز سهشنبه، ۱۷ نوامبر ۲۰۲۰ (۲۷ آبان ۹۹) منتشر شد. این کتاب که توانسته نظر مساعد منتقدان را به خود جلب کند، مورد استقبال فوقالعاده خوانندگان هم قرار گرفته است؛ استقبالی که خود اوباما هم اقرار دارد آن را تا اندازهای به پیروزی جو بایدن، معاون اولش در دوران ریاستجمهوری، در انتخابات اخیر ریاستجمهوری در آمریکا مدیون است
[۲]
.
جلد کتاب «سرزمین موعود» نوشته باراک اوباما (+)
سرویس جهان مشرق قصد دارد طی روزهای آینده، ترجمه بخشهای مهم کتاب «سرزمین موعود»، به ویژه بخشهای مربوط به ایران، را در قالب یک مجموعه گزارش منتشر کند. لازم به ذکر است که مشرق صرفاً جهت اطلاع نخبگان و تصمیمگیران عرصه سیاسی کشور از محتوای کتاب باراک اوباما این مجموعه گزارش را منتشر میکند و دیدگاهها، ادعاها و القائات کتاب مذکور لزوماً مورد تأیید مشرق نیست.
آنچه در ادامه میخوانید، قسمت سوم از ترجمه منتخب کتاب «سرزمین موعود» است. قسمتهای قبلی این مجموعه را میتوانید از لینکهای انتهای همین گزارش بخوانید. قسمتهای بعدی این مجموعه به زودی در مشرق منتشر خواهند شد.
قسمت سوم/
بخش پنجم: جهان آنگونهای که هست/فصل نوزدهم
در جریان تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری قولِ سیاست خارجیای را به آمریکاییها داده بودم که با سیاست خارجی آمریکا در دوره پس از ۱۱ سپتامبر متفاوت باشد. عراق و افغانستان به وضوح نشان دادند وقتی جنگ شروع شد، گزینههای پیش روی یک رئیسجمهور چهقدر سریع محدود میشوند. من مصمم بودم ذهنیت خاصی را تغییر بدهم که نه تنها دولت [جورج] بوش
[۳]
[پسر، رئیسجمهور قبل از اوباما، بین سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۹] بلکه بخش عمدهای از [ساختار قدرت آمریکا در] واشینگتن را تحت تأثیر قرار داده بود؛ ذهنیتی که در همهجا تهدید میدید، به اقدام یکجانبه افتخارِ شرورانهای میکرد، و اقدام نظامی را ابزاری عملاً روتین برای حلوفصل چالشهای سیاست خارجی میدانست.
«تغییری که بتوانیم باورش کنیم»؛ یکی از اصلیترین کلیدواژههای تبلیغات انتخاباتی اوباما، تغییرِ سیاستهای دولت(های) قبلی در آمریکا بود (+)
ما در تعاملات خود با دیگر کشورها، لجباز و کوتهبین شده بودیم؛ در برابر کارِ سخت و کُندِ ایجاد ائتلاف و اجماع مقاومت میکردیم. گوشمان به دیدگاههای دیگران بدهکار نبود. من اعتقاد داشتم امنیت آمریکا به تقویت اتحادهای ما و نهادهای بینالمللی وابسته است. من اقدام نظامی را آخرین راهحل میدانستم، نه اولین راهحل. باید جنگهایی را که در آنها شرکت داشتیم، مدیریت میکردیم. اما من میخواستم این اعتقادِ کلیتر به دیپلماسی را نیز به بوته آزمایش بگذارم.
این کار را با تغییر لحن شروع کردیم. از ابتدای دولت من، اطمینان حاصل کردیم که هر بیانیه سیاست خارجیای که کاخ سفید منتشر میکند، بر اهمیت همکاری بینالمللی و عزم آمریکا برای تعامل با دیگر کشورها (اعم از بزرگ و کوچک) بر اساس منافع و احترام متقابل، تأکید داشته باشد. به دنبال روشهای جزئی اما نمادینِ تغییرِ سیاست بودیم؛ مثلاً افزایش بودجه امور بینالملل در وزارت خارجه یا پرداخت تعهدات عقبافتادهی آمریکا در سازمان ملل پس از چندین سال خودداری دولت بوش و کنگرهی تحت کنترل جمهوریخواهان از پرداخت برخی مبالغ.
همچنین طبق ضربالمثلی که میگوید ۸۰ درصدِ موفقیت صرفاً به «حضور پیدا کردن» مربوط است، به مناطقی از جهان سفر کردیم که دولت بوش با تمرکز تمامِ وقت و انرژی خود بر تروریسم و خاورمیانه، آنها را نادیده گرفته بود. به ویژه هیلاری [کلینتون، وزیر خارجه آمریکا در دولت اول باراک اوباما] در همان سال اول، طوفان به پا کرد و با همان سرسختیای که قبلاً [به ایالتهای مختلف آمریکا میرفت و] برای انتخابات ریاستجمهوری تبلیغ میکرد، از قارهای به قاره دیگر میرفت. با دیدن هیجانی که سفرهای او در پایتختهای خارجی به راه میانداخت، احساس میکردم که تصمیمم برای انتصاب وی به عنوان عالیرتبهترین دیپلمات آمریکا کاملاً بجا بوده است. موضوع فقط این نبود که رهبران جهان با او به عنوان همتای خود رفتار میکردند، بلکه مسئله این بود که هر کجا میرفت، مردم حضور او در کشورشان را نشانه این میدانستند که واقعاً برای ما اهمیت دارند.
هیلاری کلینتون در طول چهار سال تصدی وزارت خارجه در دولت اول باراک اوباما، به ۱۱۲ کشور (آبیرنگ) جهان سفر کرد و از این نظر در تاریخ آمریکا رکورددار است؛ بسیاری از این سفرها به اذعان خود کلینتون در کتابش «انتخابهای سخت» برای متقاعد کردن دولتهای مختلف به دادن رأی مثبت به قطعنامههای تحریمی آمریکا علیه ایران در سازمان ملل بوده است (+)
برای خواندن بخشهای منتخبی از کتاب «انتخابهای سخت» نوشتهی هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا در دولت اول اوباما، از جمله بخشهای مربوط به ایران، به کتابخانه مشرق مراجعه کنید.
به تیم شورای امنیت ملی خود گفته بودم: «اگر میخواهیم کشورهای دیگر از [منافع و] اولویتهای ما حمایت کنند، نمیتوانیم به زور آنها را مجبور کنیم این کار را بکنند. باید به آنها نشان دهیم دیدگاههای آنها را در نظر میگیریم؛ یا دستکم میتوانیم آنها را روی نقشه پیدا کنیم.» به نظر من خواستهی مشترک همه مردم جهان است که شناخته شوند، شنیده شوند، هویتِ منحصربهفردشان به رسمیت شناخته و ارزشمند شمرده شود. من معتقد بودم این خواسته همان اندازه که درباره اشخاص صدق میکند، درباره کشورها و ملتها نیز صادق است. اگر من این حقیقت اساسی را بهتر از برخی از رؤسایجمهور قبلی آمریکا درک میکردم، احتمالاً به این دلیل بود که بخش بزرگی از دوران کودکیام را در خارج از کشور زندگی کردهام و هنوز هم بخشی از خانوادهام در جاهایی زندگی میکنند که مدتهاست «عقبمانده» و «توسعهنیافته» تلقی میشوند. یا شاید هم به این دلیل بود که به عنوان یک آفریقایی-آمریکایی، تجربه کرده بودم که دیده نشدنِ کامل در داخل کشورِ خودم چه حسی دارد.
باراک اوباما که پدر و خانوادهی پدریاش اصالتاً مسلمانهای کنیایی هستند (و هنوز هم بسیاری از اعضای خانوادهاش در کنیا زندگی میکنند) در سفر سال ۲۰۰۶ خود به عنوان یک سناتور آمریکایی به شهر واجیر در شمال شرقی کنیا نزدیک مرز با سومالی، نحوه صحیح پوشیدن لباس سنتی مسلمانهای سومالی را از شیخ محمد حسن (راست) میآموزد؛ این تصویر به خوبی نشان میدهد که اوباما حتی پیش از رسیدن به ریاستجمهوری هم به اهمیت ارتباط فرهنگی-مذهبی با مردم کشورهای دیگر واقف بوده است (+)
بازدید باراک اوباما (راست)، رئیسجمهور وقت آمریکا، و هیلاری کلینتون (وسط)، وزیر خارجه وقت آمریکا، از مسجد سلطان حسن در شهر قاهره، پایتخت مصر، در سال ۲۰۰۹ (+)
به هر حال، به هر دلیلی که بود، من نشان دادم به تاریخ، فرهنگ و مردم جاهایی که به آنها سفر میکردیم، علاقهمندم. بِن
[۴]
[رودز، معاون ارتباطات استراتژیک مشاور امنیت ملی آمریکا در دولت اوباما] به شوخی میگفت سخنرانیهای خارج از کشورِ من را میتوان در یک الگوریتمِ ساده خلاصه کرد: «(سلام به زبانِ آن کشور؛ معمولاً با تلفظِ بد.) سفر به این کشورِ زیبا که تأثیری پایدار بر تمدنِ جهان داشته، تجربه فوقالعادهای است. (یک مشت مثال.) تاریخِ دوستیِ میان دو ملتِ ما طولانی است. (قصهای الهامبخش.) و اینکه آمریکا امروز این کشوری است که میبینیم، تا حد زیادی به دلیل نقشِ میلیونها (اسمِآنکشور+ی/یی+خطتیره+آمریکاییهایی
[۵]
) است که اجدادشان به سواحل ما مهاجرت کردند.» شاید کلیشهای و احساساتی بود، اما لبخندها و سرتکاندادنهای مخاطبان خارجی نشان میداد که چنین اقدامات سادهای در جهت به رسمیت شناختن آدمها تا چه حد اهمیت دارد.
باراک اوباما (چپ) در کنار «تان سری شیخ اسماعیل محمد» امام جماعت مسجد ملی مالزی در شهر کوالالامپور، پایتخت این کشور، در سال ۲۰۱۴ (+)
باراک اوباما (راست) و میشل اوباما (چپ)، بانوی اول وقت آمریکا، در بازدید از مسجد استقلال در جاکارتا پایتخت اندونزی، در سال ۲۰۱۰، به توضیحات امام علی مصطفی یعقوب گوش میدهند (+)
نمای دیگری از بازدید باراک اوباما و همسرش از مسجد استقلال، بزرگترین مسجد جنوب شرقی آسیا (+)
به همین دلیل، ما سعی کردیم در تمام سفرهای خارجی من گشتوگذارهای خبرسازی داشته باشیم؛ چیزی که من را از هتلها و دروازههای کاخها دور کند. میدانستم که توجهِ من به گشتوگذار در «مسجد آبی
[۶]
» استانبول یا بازدید از یک رستوران محلی در شهر هوشیمین
[۷]
[بزرگترین شهر ویتنام] تأثیر بسیار ماندگارتری از موضوعِ هر نشست دوجانبه یا کنفرانس مطبوعاتیای روی شهروندان ترکیه یا ویتنام دارد. اما چیزی که به همان اندازه اهمیت داشت این بود که این بازدیدها به من فرصت میداد تا دستکم اندکی با مردم عادی تعامل داشته باشم؛ به جای مقامات دولتی و نخبگان ثروتمندی که در بسیاری از کشورها «بیخبر از اوضاع مردم» تلقی میشوند.
باراک اوباما پیش از ورود به مسجد سلطان احمد مشهور به «مسجد آبی» در استانبول، در سال ۲۰۰۹، کفشهای خود درمیآورد (+)
باراک اوباما (دوم از راست) در کنار رجب طیب اردوغان (دوم از چپ)، نخستوزیر وقت ترکیه، به توضیحات امام جماعت مسجد سلطان احمد (چپ) درباره تاریخ این مسجد گوش میدهند (+)
با این حال، مؤثرترین ابزار دیپلماسی عمومی ما مستقیماً از کتاب راهنمای تبلیغات انتخاباتیام بیرون آمد: در طول سفرهای بینالمللیام، تلاش میکردم با جوانان دیدار عمومی داشته باشم. اولین باری که این کار را امتحان کردیم، در نشست ناتو در شهر استراسبورگ
[۸]
[در فرانسه، مقر پارلمان اروپا] و با حضور بیش از سه هزار دانشجوی اروپایی، نمیدانستیم چه انتظاری باید داشته باشیم. آیا سروصدا میکردند و سخنرانیام را قطع میکردند؟ آیا با پاسخهای طولانی و پیچیدهام آنها را خسته میکنم؟ اما بعد از یک ساعت نشست فیالبداهه در جمع مخاطبانی که با شور و هیجان از من در مورد همه چیز، از تغییرات اقیمی گرفته تا مبارزه با تروریسم، سؤال میکردند و نظرات طنزآلود خود را هم ارائه میدادند (از جمله این نکته که «باراک» در زبان مجاری به معنای «هُلو» است)، تصمیم گرفتیم این نوع جلسات را به ویژگی ثابت سفرهای خارجیام تبدیل کنیم.
دیدارهای عمومی معمولاً به صورت زنده از شبکههای ملی کشورها پخش میشدند و چه در بوئنوسآیرس
[۹]
[پایتخت آرژانتین]، چه در بمبئی [در هند]، و چه در ژوهانسبورگ
[۱۰]
[در آفریقای جنوبی] بینندگان زیادی داشتند. از نظر مردم بسیاری از نقاط جهان، مشاهده اینکه رئیس دولت یک کشور خودش را در معرض سؤالات مستقیم شهروندان قرار بدهد، پدیدهای نو بود؛ و از هر سخنرانیای که ممکن بود ایراد کنم، استدلال معنادارتری در دفاع از دموکراسی بود. با مشورتِ سفارتخانههای محلیمان، معمولاً از فعالان جوان گروههای بهحاشیهراندهشده در کشور میزبان (مثل اقلیتهای مذهبی یا قومی، پناهندگان، و دانشجویان دگرباش جنسی) برای شرکت در این جلسات دعوت میکردیم. میتوانستم با دادن میکروفون به آنها و فراهم کردن امکان تعریف داستانهای زندگیشان، یک ملتْ تماشاگر را در جریان عادلانه بودنِ خوستههای آنها قرار دهم.
ضیافت افطار باراک اوباما در اتاق شرقی کاخ سفید در ۲۲ ژوئن ۲۰۱۵ (۵ رمضان ۱۴۳۶ قمری) (+)
بازدید باراک اوباما از مرکز اسلامی بالتیمور (شامل مسجد الرحمه، مدرسه الرحمه، آکادمی قرآن الرحمه، و برخی ساختمانهای دیگر) واقع در منطقه کانتونزویل در شهرستان بالتیمور در ایالت مریلند در آمریکا در سال ۲۰۱۶ (+)
قرآنهای اهدایی روی صندلیهایی که برای نشستن اعضای دولت اوباما و سایر مهمانها، در بازدید رئیسجمهور آمریکا از مرکز اسلامی بالتیمور آماده شدهاند (+)
بازدید باراک اوباما از مسجد الرحمه در مرکز اسلامی بالتیمور در سال ۲۰۱۶، اولین بازدید او از یک مسجد در داخل آمریکا پس از گذشت هفت سال از آغاز ریاستجمهوریاش بود (+)
جوانانی که در این دیدارها با آنها ملاقات میکردم، یک منبع دائمی الهامبخش برای شخص خودم بودند. گاهی مرا میخنداندند و گاهی به گریهام میانداختند. با آرمانگراییشان، یادآور سازماندهندگان و داوطلبان جوانی بودند که من را به سمت ریاستجمهوری سوق دادند؛ و یادآور نقاط اشتراکی که وقتی یاد میگیریم ترسهایمان را کنار بگذاریم، با وجود مرزهای نژادی، قومی و ملی، ما را به هم پیوند میدهند. هرقدر هم که هنگام ورود به این جلسات احساس ناامیدی و دلسردی داشتم، باز هم موقع بیرون آمدن همیشه احساس میکردم انرژی خودم را بازیافتهام؛ انگار در یک چشمه خنک طبیعی غوطهور شده باشم. با خودم میگفتم، تا وقتی مردان و زنان جوانی مثل این آدمها در گوشهوکنار این کره خاکی وجود دارند، دلیل کافی برای امیدواری هست.
* * *
از زمانی که من روی کار آمده بودم، نگرش عمومی نسبت به آمریکا در سراسر جهان پیوسته بهبود یافته بود، و این نشان میداد که اقدامات دیپلماتیک اولیه ما نتیجه مطلوبی داشته است. این افزایش محبوبیت باعث میشد که همپیمانان ما، که میدانستند شهروندانشان به رهبری ما اعتماد دارند، راحتتر بتوانند نیروهای نظامی خود را در افغانستان حفظ یا حتی بیشتر کنند. این باعث میشد من و «تیم گایتنر
[۱۱]
» [وزیر خزانهداری آمریکا در دولت اول باراک اوباما] هنگام هماهنگی برای واکنش بینالمللی به بحران مالی اهرم فشار قویتری داشته باشیم. پس از آنکه کره شمالی آزمایش موشکهای بالستیک خود را آغاز کرد، سوزان رایس
[۱۲]
[سفیر آمریکا در سازمان ملل در دولت اول باراک اوباما و مشاور امنیت ملی رئیسجمهور در دولت دوم او] توانست شورای امنیت را متقاعد به تصویب تحریمهای شدید بینالمللی [علیه کره شمالی] کند؛ تا اندازهای به خاطر مهارت و سرسختی خودش، اما به گفتهی خودش، تا اندازهای هم به این دلیل که «بسیاری از کشورها میخواهند خودشان را همسو با شما [اوباما] نشان بدهند.»
سوزان رایس (مرکز تصویر) نماینده سابق آمریکا در سازمان ملل، به اوباما گفته بود بخشی از دلیل تصویب تحریمهای مدنظر آمریکا علیه کره شمالی در سازمان ملل این بوده که بسیاری از کشورها میخواستهاند خودشان را همسو با اوباما نشان بدهند (+)
اما به هر حال، تملقِ دیپلماتیک هم در رسیدن به نتیجه، محدودیتهایی داشت. در نهایت، آنچه سیاست خارجی هر کشوری را تعیین میکرد عبارت بود از منافع اقتصادی، موقعیت جغرافیایی، اختلافات قومی و مذهبی، مناقشههای ارضی، افسانههای هنگام بنیانگذاری، مصیبتهای ماندگار، و خصومتهای دیرینه؛ و مهمتر از همه، الزامات افرادی که قدرت را در اختیار داشتند و به دنبال حفظ آن بودند. به ندرت پیش میآمد که رهبری خارجی صرفاً به محرکهای اخلاقی واکنش نشان دهد. آنهایی که در رأس حکومتهای سرکوبگر قرار داشتند در اکثر موارد میتوانستند با خیال راحت افکار عمومی را نادیده بگیرند. برای پیشروی در دشوارترین موضوعات سیاست خارجی، به نوع دومی از دیپلماسی نیاز داشتم: دیپلماسیِ پاداشها و مجازاتهای ملموس برای تغییر محاسبات رهبران سرسخت و ستمگر. در سال اول ریاستجمهوریام، به طور خاص، تعامل با رهبران سه کشور (ایران، روسیه و چین) به من نشان داد که این کار چهقدر دشوار است.
از میان این سه کشور، ایران کمترین چالش جدی را برای منافع طولانیمدت آمریکا مطرح میکرد، اما جایزه «فعالترین دشمن» را از آن خود کرد. ایران، وارث امپراتوریهای بزرگ پارس در دنیای باستان که زمانی کانون علم و هنر در طول دوران طلایی اسلام بود، سالهای سال بود که در ذهن سیاستگذاران آمریکا چندان جایگاهی نداشت. با توجه به وجود ترکیه و عراق در مرزهای غربی، و افغانستان و پاکستان در شرق ایران، این کشور عموماً صرفاً یکی دیگر از کشورهای فقیر خاورمیانه تلقی میشد که قلمروش به خاطر درگیریهای داخلی و قدرت گرفتن کشورهای اروپایی کوچک شده است.
با این حال، سال ۱۹۵۱، پارلمان سکولار و چپگرای ایران اقدام به ملی کردن میدانهای نفتی این کشور کرد تا منافعی را از آنِ خود کند که زمانی به جیب دولت انگلیس میرفت؛ که بیشترین سهام را در بزرگترین شرکت تولید و صادرات نفت ایران در اختیار داشت. انگلیسیها که از اخراج شدن از حوزه نفت ایران ناراضی بودند، برای جلوگیری از تحویل نفت ایران به خریداران احتمالی، اقدام به محاصره دریایی این کشور کردند. همچنین دولت [دوایت] آیزنهاور
[۱۳]
[رئیسجمهور آمریکا بین سالهای ۱۹۵۳ تا ۱۹۶۱ – ۱۳۳۱ تا ۱۳۳۹ شمسی] را متقاعد کردند که دولت جدید ایران به سمت شوروی متمایل است؛ که به این ترتیب، آیزنهاور مجوز عملیات آژاکس را صادر کرد: کودتایی که سیآیای و امآی۶ آن را مهندسی کرده بودند و منجر به سرنگونی [محمد مصدق] نخستوزیرِ بهطریقدموکراتیکانتخابشدهی ایران و تثبیت قدرت در دستان شاه جوان این کشور، محمدرضا پهلوی، شد.
«عملیات برای انتصاب یک دولت طرفدار غرب در ایران///مسئول: تأییدشده توسط رئیسجمهور، وزیر خارجه و مدیر اطلاعات مرکزی در تاریخ ۱۱ جولای ۱۹۵۳ [۲۰ تیر ۱۳۳۲ شمسی]///هدف: مصدق، نخستوزیر [ایران]، و دولتش///اهداف: استفاده از روشهای قانونی، یا شبهقانونی، برای سرنگون کردن دولت مصدق؛ و جایگزینی آن با دولتی طرفدار غرب به رهبری [محمدرضا] شاه و نخستوزیری [فضلالله] زاهدی///اقدام سیآیای: طرح اقدام در چهار مرحله اجرا شد:…»؛ تصویر منتسب به مجوز دولت آمریکا برای اجرای عملیات آژاکس و کودتای ۲۸ مرداد در ایران؛ متن کاملتر این سند را میتوانید (به زبان انگلیسی) از اینجا بخوانید (+)
«ز جنبش تودهها شاه فراری شده»؛ «مرگ بر شاه خائن»؛ (متن انگلیسی) «یانکی [آمریکایی] برگرد خانه»؛ پاک کردن شعارهای ضدشاه از روی دیوار در تهران در تاریخ ۳۰ مرداد ۱۳۳۲، پس از کودتای ۲۸ مرداد؛ فضلالله زاهدی، نخستوزیری که جایگزین مصدق شد، پس از کودتا دستور داده بود اینگونه شعارها را از روی دیوار پاک کنند (+)
کرمیت روزولت نوهی تئودور روزولت، رئیسجمهور سابق آمریکا، و رئیس وقت بخش آسیا-خاور نزدیک در سیآیای که فرمانده میدانی عملیات آژاکس بود و شخصاً با نام جعلی «جیمز لاکریج» برای مدیریت کودتا به ایران سفر کرد؛ جالب است بدانید روزولت که بعد از موفقیتآمیز بودن کودتا، مخفیانه از آیزنهاور «مدال امنیت ملی» را هم دریافت نمود، اعتراف کرده که آمریکا به «معترضان» در ایران رشوه داده تا برای بدنام کردن مصدق و حامیانش، به نمادهای شاه حمله کنند و همزمان شعارهایی در حمایت از مصدق بدهند (+)
شعبان جعفری (مرکز تصویر) مشهور به «شعبان بیمخ» یکی از طرفداران شاه بود که از سیآیای پول میگرفت تا مردم را علیه مصدق و در طرفداری از شاه بشوراند (+)
شادی حامیان شاه پس از موفقیتآمیز بودن کودتای ۲۸ مرداد (+)
در همینباره بخوانید:
›› آمریکا چگونه در یک کشور کودتا میکند
آنچه خواندید، قسمت سوم از ترجمه منتخب کتاب «سرزمین موعود» نوشتهی باراک اوباما، رئیسجمهور سابق آمریکا بود. قسمتهای بعدی این مجموعه به زودی در مشرق منتشر خواهند شد. قسمتهای قبلی این مجموعه گزارش را میتوانید از لینکهای زیر بخوانید:
◄ روابط مالکی با تهران نشاندهنده قدرت استراتژیک ایران در منطقه بود
◄ نگرانی روسیه درباره سپر موشکیمان در اروپا را به موضوع ایران گره زدم
برای مطالعه ترجمههای قبلی مشرق از کتابهای مهم بینالمللی، از جمله کتاب «اتاقی که اتفاق آنجا افتاد» نوشته جان بولتون، مشاور امنیت ملی سابق آمریکا در دولت دونالد ترامپ، و کتاب «انتخابهای سخت» نوشته هیلاری کلینتون، وزیر خارجه سابق آمریکا در دولت اول باراک اوباما، میتوانید به کتابخانه مشرق مراجعه کنید.
[۵]
مثلاً «مکزیکی-آمریکایی» یا «کوبایی-آمریکایی»
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، امیر سرتیپ حاتمی وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح صبح امروز (دوشنبه) در مراسم تشییع پیکر مطهر دانشمند شهید محسن فخری زاده با بیان اینکه ما امروز با شخصیتی وداع می کنیم که از نوجوانی با خدای خود پیمان راسخ ادای حق بست و بر این پیمان پای فشرد و استقامت کرد و امروز به این پیمان وفا کرد و به شرف شهادت رسید، گفت: این شرف و آبرو و توفیق را به روح بلند این شهید عزیز که عاشق شهادت بود صمیمانه تبریک عرض می گویم؛ فقدان او برای همه ما جانکاه است و این فقدان را به همه ملت ایران و جامعه علمی، دفاعی و هسته ای کشور تسلیت عرض می کنم.
بیشتر بخوانید:
تشییع پیکر مطهر شهید «محسن فخریزاده»
وی افزود: اگر دشمنان رذیلانه دست به این جنایت نزده بودند و خون شهید عزیز ما که یک شخصیت مخلص و گمنام بود ریخته نشده بود، چه بسا در گمنامی از دنیا می رفت، اما امروز شهید عزیز ما که دیروز فقط الگوی جوانان و شاگردان و همکاران خود بود، به همه جهان معرفی شد و از امروز او یک شخصیت جهانی است و همه کسانی که پا در راه مبارزه میگذارند یک الگوی دیگر بنام شهید فخری زاده دارند و می توانند در علم، تلاش، اخلاص و زندگی و … به او تأسی کنند.
ببینید:
عکس/ اقامه نماز بر پیکر مطهر شهید فخری زاده
وزیر دفاع با تاکید بر اینکه دشمنان بدانند این اولین شکست آنها است و اگر او را کشتند تا نامش از بین برود، نام او بلندآوازه شد، ادامه داد: شکست دوم دشمن در آنجاست که می خواست بگوید شهید عزیز ما در مسیری قدم بر میداشت که به نفع ملت ایران نبود و با رمز و کلمه هستهای تلاش کرد این حرف را بگوید و شهید عزیز ما را بعنوان بنیانگذار برنامه صلح آمیز هسته ای ایران معرفی کرد، غافل از اینکه این جمله باعث افتخار ملت ایران، وزارت دفاع و نیروهای مسلح است.
امیر حاتمی ادامه داد: مگر نه اینکه بزرگترین تهدید علیه بشریت همین سلاح های هستهای است که شما آنها را انباشته کرده اید؟ اینها برای چیست؟ برای دکور در منازل شماست؟ ملت ما بصیر و هوشمند است و می داند بزرگترین تهدید علیه بشریت همین سلاح های شماست.
ببینید:
فیلم/ الگوی جدیدی به نام شهید فخریزاده
وی گفت: شکست سوم شما این بود که فکر کردید اگر چنین کاری کردید، راهی را می بندید، انسجامی را میشکنید. در این چند روز دیدید که چگونه ملت ما اظهار ارادت به شهیدشان کردند و انسجامشان را بالاتر بردند. در کنار پیکر شهید عزیزمان پیمان می بندیم که منسجم تر خواهیم شد و عزممان برای ادامه راه تو جزم تر خواهد شد و راه اعتلای کشور را با سرعت و قوت بیشتر ادامه خواهیم داد.
وزیر دفاع با اشاره به ادعاهای چهل ساله دشمن درباره استفاده از گزینه نظامی علیه ملت ایران، عنوان کرد: با دشمنی مواجهیم که چهل سال گفت گزینه نظامی روی میز است، اما جرات و فرصت استفاده از آن را پیدا نکرد و آخر با سرافکندگی این گزینه را زیر میز برد که به دلیل ایثار رزمندگان و تلاش دانشمندان ما بود، آنها باید بدانند که این پیشرفت و قدرتمندشدن ادامه پیدا خواهد کرد.
امیر حاتمی ادامه داد: تلاش بزرگی را که شهید عزیز ما انجام می دادند و کارهای گسترده ای که عمدتا در حوزه های بدیع و نوظهور و برترساز است، امروز میگوییم که این راه با قوت ادامه خواهد یافت. دیروز در جلسه بودجه دولت گام اول را برداشتیم و در حالی که بودجه سازمان پژوهش و نوآوری وزارت دفاع برای سال ۱۴۰۰ افزایش پیدا کرده بود، دیروز تصمیم گرفتیم که آن را دو برابر کنیم. این مسئولیت همکاران، شاگردان و همراهان شهید فخری زاده را سنگین تر می کند.
وزیر دفاع تاکید کرد: دشمن می داند و من هم بعنوان یک سرباز به او می گویم، هیچ جنایتی، هیچ تروری و هیچ کار احمقانه ای در نزد ملت ایران بی پاسخ نخواهد ماند و حتما جنایتکاران را تا انتها تعقیب خواهیم کرد و امر فرماندهی معظم کل قوا اجرا خواهد شد.
وی در پایان گفت: ملت ها و دولت هایی در این حادثه احساس مسئولیت کرده و نسبت به ترور ابراز انزجار کردند، از همه آنها صمیمانه تشکمر می کنم، اما دولت ها و نهادهای بین المللی که مماشات کردند بدانند که با این کار تروریست ها را وقیح تر می کند و اگر در این نظرات دوگانه خود بمانید، ترور روزی دامان شما را خواهد گرفت.
هیچ جنایت و تروری را بیپاسخ نمیگذاریم/ امر فرمانده معظم کل قوا عملی میشود بیشتر بخوانید »
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، امیر سرتیپ دوم داود عبدی مسئول روابط عمومی وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح در خصوص مراسم تشییع و تدفین شهید برجسته و ممتاز عرصه دفاعی دکتر محسن فخری زاده، اظهار داشت: به اطلاع ملت غیور و شهیدپرور ایران اسلامی می رسانیم بر اساس تصمیم ستاد بزرگداشت شهید والا مقام دکتر محسن فخری زاده پیکر پاک و مطهر این شهید عزیز برای طواف در مضجع نورانی و مرقد شریف رضوی به مشهد مقدس منتقل خواهد شد و پس از آن به حرم حضرت معصومه سلام الله علیها اعزام و طواف داده می شود.
امیر سرتیپ دوم داود عبدی ادامه داد: پیکر پاک این شهید مخلص و بی ادعای صنعت دفاعی سپس برای آخرین دیدار با امام و مقتدای خود به حرم حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه برده خواهد شد.
معاون روابط عمومی و فرهنگی وزارت دفاع افزود: با برنامه ریزی های صورت گرفته مراسم وداع با پیکر پاک این شهید ترور توسط کارکنان وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح و همکاران ایشان برگزار می شود.
وی با تقدیر از احساسات پاک و پرشور مردم قدرشناس و غیور ایران اسلامی تصریح کرد: به منظور جلوگیری از ازدحام جمعیت و به منظور لزوم رعایت دستورالعمل های بهداشتی شیوع ویروس کرونا، مراسم تدفین و تشییع شهید دکتر فخری زاده با حضور فرماندهان عالی رتبه نیروهای مسلح و خانواده معظم شهید (روز دوشنبه) برگزار می شود.
امیر سرتیپ دوم عبدی تأکید کرد: بی شک دست قدرت الهی و اراده پولادین فرزندان ملت بزرگ ایران در زمان مناسب گریبان جنایتکاران این اقدام خباثت آمیز تروریستی را خواهد گرفت.
برنامه مراسم تشییع وتدفین شهید فخری زاده اعلام شد +جزئیات بیشتر بخوانید »