اداره کل حفظ آثار دفاع مقدس اردبیل

«نبرد سه کانیان»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از اردبیل؛ کتاب «نبرد سه کانیان» مجموعه خاطرات سرهنگ «یونس غفاری» که به نویسندگی «امیر رجبی» توسط انتشارات «ساوالان ایگیدلری» در ۱۰۰۰ نسخه با حمایت مالی اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان اردبیل به چاپ رسیده هست.
یونس غفاری از رزمندگان نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران هست. امیر رجبی در کتاب نبرد سه کانیان خاطرات این رزمنده را برای خوانندگان کتاب روایت می‌کند. لحظه‌هایی دلهره‌آور از صحنه‌های نبرد حق علیه باطل. کتابی که اوج مظلومیت رزمندگان و شدت شقاوت و دژخیمی دشمن را به تصویر کشیده هست.
در بخشی از کتاب آمده هست:
در آن شرایط وحشتناک، ادامه‌ی حرکت و پیش روی به معنای مرگ حتمی بود و کمترین احتمالی برای زنده ماندن وجود نداشت. از سوی دیگر، بچه‌های ارتش و سپاه مریوان به امید ما عملیات را آغاز کرده و در حال پیشروی به طرف ارتفاعات قوچ سلطان بودند و اگر ما به موقع خودمان را به ارتفاعات گودخزینه نمی‌رساندیم و قلّه‌های مرتفع و استراتژیک آن را تصرف نمی‌کردیم، نیرو‌های عراقی از این نقطه نیز بچه‌های ما را در قوچ سلطان زیر آتش می‌گرفتند و همه‌ی آنها را قتل عام می‌کردند. در چنین شرایطی ما باید بین رفتن و ماندن، یکی را انتخاب می‌کردیم. تصمیم سخت و دشواری بود. دوباره بر سر دوراهی مرگ و زندگی قرار گرفته بودیم و باید یکی را برمی گزیدیم. اتفاقی که در جنگ زیاد برای انسان پیش می‌آید! چند نفریکه بر اثر انفجار مین مجروح شده بودند، صدای ناله شان بلند شده بود. دیگر هیچ کس جرئت برداشتن قدم بعدی را نداشت. زیرا هر لحظه ممکن بود که گام بعدی بر روی یک مین فرود بیاید یا به سیم یکی از تله‌های انفجار گیر کند.
ناگهان صدای بلند و قاطع فرمانده گروهان همه را متوجه خودش کرد: «چرا ایستادید؟ زود باشید حرکت کنید.»
ییک از درجه داران گفت: «اما قربان، می‌بینید که به میدان مین برخورد کردیم و امکان پیشروی وجود ندارد. هر لحظه ممکن هست…»
انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

«نبرد سه کانیان» بیشتر بخوانید »

«نبرد در جزیره»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از اردبیل؛ کتاب «نبرد در جزیره» مجموعه خاطرات سردار مصطفی اکبری که به نویسندگی «ساسان ناطق» توسط انتشارات «بنیاد حفظ آثار» در ۱۰۰۰ نسخه با حمایت مالی اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان اردبیل به چاپ رسیده هست.
مصطفی اکبری متولد تیر ماه ۱۳۴۰ در روستای سولا از توابع شهرستان نمین استان اردبیل هست. مرداد ماه سال ۱۳۵۹ وارد سپاه شد و در عملیات‌هایی همچون بیت‌المقدس، بدر، خیبر، والفجر ۸ و کربلای ۵ حضور داشته هست. او که به عنوان فرمانده ایفای نقش نموده هم‌اینک با بیش از ۱۰۰ ماه حضور در جبهه و ۵۰ درصد جانبازی یکی از پیشکسوتان دفاع مقدس به شمار می‌آید.
در بخشی از کتاب آمده هست:
یکی از روز‌ها اورکتم را به خشکشویی داده بودم. ساعت نه صبح رفتم تا اورکت را بگیرم و تلفنی هم به خانه بزنم. خشکشویی مقابل مخابرات بود و پانصد ششصد متر با مدرسه فاصله داشت. جلو در جعفر طهماسبی پور از بچه‌های سپاه اردبیل را دیدم. باهم بیرون رفتیم. جلوتر از من چند نفری در مخابرات نوبت داشتند. شماره ام را به متصدی مخابرات دادم و رفتم اورکت را گرفتم. آن را به طهماسبی پور دادم و او رفت سپاه و من منتظر نوبتم شدم. زنگ زدم خانه خاله ام و گفتم سالم هستم و به همه سلام برساند.
پنج شنبه چهارم دی ماه ۱۳۵۹، نوبت نگهبانی مان بود. ساعت ده و نیم سوار مینی بوس شدیم و یازده و نیم به سد رسیدیم. گروه قبلی به سپاه برگشت. تعدادی از بسیجی‌های میاندوآب هم با ما همراه بودند و در نگهبانی‌ها کمکمان می‌کردند. بعد از نماز مغرب و عشا، لوحه نگهبانی را نوشتم: از ساعت شش تا نه، بچه‌های بسیج. ساعت نه تا دوازده شب، یدالله زنجانی و محمد علی تیموری. از ساعت دوازده تا سه، مصطفی اکبری و صفر منصوری. ساعت سه تا شش صبح عبدالحسین محمدزاده و دانیال داوری. زنجانی قد بلندی داشت و مثل دلاوری از بچه‌های شهرستان خلخال بود. تیموری از بچه‌های شام اسبی، منصوری از بچه‌های محله فاطمیه اردبیل و محمدزاده هم که مسئول گروه بود.
انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

«نبرد در جزیره» بیشتر بخوانید »

«ایستاده در میدان مین»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از اردبیل؛ کتاب «ایستاده در میدان مین» خاطرات آقای «جواد زنجانی» که به نویسندگی «سید محمود مهدوی» توسط انتشارات «ساوالان ایگیدلری» در ۱۰۰۰ نسخه با حمایت مالی اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان اردبیل به چاپ رسیده هست.
راوی متولد ۱۳۴۴ در اردبیل هست سال ۱۳۵۹ برای نخستین بار در کنار شهید چمران و در صفوف رزمندگان ستاد جنگ‌های نامنظم به مقابله با تهاجم دشمن پرداخته هست. او تا آخر جنگ در جبهه حضور داشته و تا ۸۰ ماه جبهه و ۴۰ درصد جانبازی دارد. در عملیات‌های فتح‌المبین، بیت‌المقدس، والفجر مقدماتی، خیبر، بدر، کربلای ۴ و ۵ و مرصاد شرکت کرده هست.
این کتاب حاصل گفت‌وگوی حاج جواد زنجانی با نویسنده هست. وی که از فرماندهان دوران مقدس هست در اردبیل دیده به جهان گشود و با آغاز جنگ و زمانی که تنها ۱۵ سال داشت خود را به سوسنگرد رساند و کنار شهید چمران از کشور دفاع نمود. زنجانی خاطرات شیرینی از دوران دفاع مقدس دارد وی مسئولیت‌های مختلفی در یگان‌های منتسب به استان اردبیل خصوصا گردان حضرت قاسم (س) داشته هست.
در بخشی از کتاب آمده هست:
رادیو از پاتک عراقی‌ها اطراف تپه‌های الله اکبر و دهلاویه خبر داد. با بی میلی با برنج توی بشقاب ور می‌رفتم که در زدند. زود رفتم دم در. حسن، احد و بهمن جلوی در بودند. حال خوشی نداشتند و با دیدن قیافه‌های ماتم زده شان زبانم بند می‌آمد. یکیشان بالاخره به حرف آمد و گفت: دیشب «سید جعفر خراسانی» شهید شده.
از شنیدنش بدنم سست شد و پشت به دیوار نشستم. سید جعفر؛ فرمانده بزرگی که هنوز شهادت برایش زود بود! مثل برق گرفته‌ها به جایی زل زدم و همه چیز طی چند روز انجام گرفت؛ تشییع، ختم و گریه‌های پنهانی ام! سید جعفر به اندازه تمام اردبیل تکثیر شده و همه جا به چشمم می‌آمد؛ خندان و باوقار. می‌خندید و هق هق می‌زدم و همه جای شهر اعلامیه اش را می‌دیدم؛ «شهادت چریک خستگی ناپذیر، سردار رشید اسلام سید جعفر خراسانی را گرامی می‌داریم.»
انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

«ایستاده در میدان مین» بیشتر بخوانید »

شهادت را همچون گلرنگ غروب می‌بینم


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از اردبیل،«فرامرز افشــنگ» بیســتم شــهریورماه ۱۳۴۵، در شهرستان اردبیل چشم به جهان گشود. پدرش عبدالرحیــم، نانوا بود و مــادرش زینب (فوت ١٣۵۵) نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. به‌عنوان پاسدار وظیفــه در جبهه (دفاع مقدس) حضور یافت. چهاردهــم تیرماه ۱۳۶۷، با ســمت خدمه پدافندهوایی در منطقه دوپازا سردشت به شــهادت رسید. پیکرش مدتی در منطقه بر جا ماند و سیزدهم اردیبهشــت ماه ۱۳۷۶، پس از تفحص در گلزار شهدای غریبان شهر اردبیل به خاک سپرده شد.
 
در فرازی از وصیت‌نامه  شهید «فرامرز افشــنگ» می‌خوانیم:
 
الهی امیدوارم بر من عاجز روزی شهادت را ارزانی بداری. 
 
شهادت در راه خدا را، همچون زیبایی گلرنگ غروب می‌بینم.
 
انتهای پیام/
 

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

شهادت را همچون گلرنگ غروب می‌بینم بیشتر بخوانید »

«دنه دنه یاقوت»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از اردبیل؛ کتاب «دنه دنه یاقوت» مجموعه شعر مرحوم «اسدالله وثوقی ایرانی» که به نویسندگی «شهاب الدین وطن دوست» توسط انتشارات «خط هشت» در ۱۰۰۰ نسخه با حمایت مالی اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان اردبیل به چاپ رسیده هست.
اسدالله وثوقی که سال ۱۳۰۷ در محله ملاهادی اردبیل دیده به جهان گشود. پدرش معمار و هنرمند بود. در کودکی پدرش را از دست داد و بعد‌ها در بازار به فرش فروشی پرداخت؛ با بزرگان انقلابی اردبیل در ارتباط بود پس از انقلاب پسرش سعید در خلال عملیات خیبر به شهادت رسید. استاد وثوقی شمع فروزان ادبیات انقلابی و زبان گویای حماسه امام خمینی (ره) پس از یک دوره بیماری در بهمن ماه ۱۳۴۱ دار فانی را ودا گفت.
 
در بخشی از کتاب آمده هست:
وئلله بو دنیانی غمیلن بئله
دگمز اونا غملری دولسون دله
هرنه کی اعطا ائلدی قانع اول
شکر ائله نعمت لره، ائتمه گله
شکر ائله سون نعمتینی آرتیرار
یوخسا سالارسان ایشوی مشکله
غفلتیله کئچدی کئچن گونلرون
ساعتی اگلش اوزوه فکر ائله
قالمیاجاق دار فنا بیر کسه
گئتملی سن گئتملی سن منزله
قالمادی قالماز پیسه نه یاخشیا 
قوی غمین عاشقلری سالسون دله
کامه چاتانماز اونون عاشقلری
قویمیار عشّاقی اورکدن گوله
باخما بزنمیشدی اونون ظاهری
افعی یه بنذر دولودی زهریله
سیّدنا وئردی اونا اوچ طلاق
دوشدی اونون سوزلری دیلدن دیله
یاخشی تانوردی اونی مولاعلی
آچدی اونون سرّینی عالم بیله
قالمیاجاق سان بو جهاندا «وثوق»
توبه ائله ایندی نفس وار هله
 
انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

«دنه دنه یاقوت» بیشتر بخوانید »