اداره کل حفظ آثار دفاع مقدس

مسابقه کتابخوانی با موضوع «بعد از تو باران بند نیامد»

مسابقه کتابخوانی با موضوع «بعد از تو باران بند نیامد»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از ارومیه، به مناسبت سالروز آزادسازی خرمشهر، مسابقه کتابخوانی با موضوع کتاب «بعد از تو باران بند نیامد» داستانهایی از خاطرات شهید «جواد امعلی سبزی» در استان آذربایجان غربی برگزار می شود.

این مسابقه با مشارکت اداره‌کل کتابخانه‌های عمومی آذربایجان غربی و اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان برگزار می‌شود.

علاقه‌مندان می‌توانند از 1 تا 31 خرداد، با مراجعه به سایت به نشانی ww.SAMAKPL.IR، در بخش مسابقات کتابخوانی در این مسابقه شرکت کنند.

این مسابقه در سطح استانی و ویژه بزرگسالان است و به برگزیدگان جوایز نقدی اهدا خواهد شد.‌‍

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مسابقه کتابخوانی با موضوع «بعد از تو باران بند نیامد» بیشتر بخوانید »

تشییع جنازه‌ام را بدون تشکیلات خاصی برگزار کنید

باید اسلحه زمین افتاده برادرمان را برداریم


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از فارس، «محمدجواد صادقی» نیمه شهریور ۱۳۴۵ در روستای جوشقان از توابع آباده دیده به جهان گشود و پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی تا راهنمایی با آغاز تجاوز عراق به مرز‌های سرزمینی‌مان عازم جبهه‌های نبرد شد و سرانجام ۴ دی ۱۳۶۵ در شلمچه در عملیات کربلای ۴ با سمت معاون اطلاعات و عملیات گردان مستقل زرهی ۲۸ صفر شهد شهادت را نوشید.

فرازی از وصیت‌نامه شهید «محمدجواد صادقی»:

«من المومنین رجال صدقوما جاهدو الله علیه ومنهم من قضى بحبه و منهم من ینظرویدلو تبریلا. قرآن کریم؛» شکر خدایا که باز هم بر من مرحمت عطا کردى و بار دیگر مرا توفیق شرکت در جهاد با دشمنان خدا نصیب ساختى. با سلام و درود به امام زمان (عج) و نایب بر حقش امام خمینى (ره) و رزمندگان کفرستیز جبهه اسلام و به معلولین و مجروحین جنگ تحمیلى و اسرا و روان پاک شهداى اسلام.

بار خدایا در حالى این وصیت نامه را مى نویسم که تمام بدنم به لرزه افتاده و بر آنم که خداى ناکرده این هم مورد قبول رضاى خدا واقع نشود و نه براى من مشکلى را حل نکند بلکه بارى به گناهانم و لکه‌اى به رو سیاهیم بیفزاید و آن دنیا با شرم و خجلت رویا روى کسانى که این وصیت نامه را به عنوان وصیت نامه یک شهید خوانده اند قرارگیرم.

اگر ان‌شاءالله جنازه من نیامد زهى سعادت که به آرزوى خود رسیده ام ولى اگر جنازه‌ام آمد آن را هر کجا که پدر و مادر صلاح دانست خاک سپارید و از بکاربردن تحولات و تشکیلات بطور کلى جلوگیرى شود.

خاطره‌ای از شهید محمدجواد صادقی

همچنین در خصوص این شهید گرانقدر از همسر ایشان نقل شده است: سال ۶۳ بود که با محمد جواد ازدواج کردم، اما ازدواج و بعد هم پدر شدن مانع او برای حضور مستمرش در جبهه نشد. به خصوص بعد از شهادت برادرش محمدجعفر و مجروحیت شدید خودش، خیلی به او اصرار داشتیم که دیگر بس است و نرو، چون تو جانباز شده‌ای و برادرت هم شهید شده و دیگر دینت را به اسلام و انقلاب ادا کرده‌ای. با وقار خاصی جواب داد: من باید اسلحه زمین افتاده برادرم را بردارم، زیرا ما هنوز برای انقلاب و دین خود کاری نکردیم.

اواسط سال ۶۵ بود که به اتفاق پدرش، میرزاعلی صادقی به حج مشرف شد. پدرش میرزاعلی صادقی تعریف می‌کرد که در سفر حج روزی روبروی کعبه ایستاده بودیم که محمد جواد گفت: پدرجان من از خدا حاجتی دارم و شما از صمیم قلب آمین بگوئید. پس محمدجواد دست‌هایش را به سوی خانه کعبه بالا برد و گفت: اللهم الرزقنی توفیق شهاده فی سبیل و من به عنوان پدرش بلند گفتم آمین! چند ماه بعد از بازگشت از سفر حج بود که حاجت روا شد و به شهادت رسید.

 انتهای پیام/ 

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

باید اسلحه زمین افتاده برادرمان را برداریم بیشتر بخوانید »

احیا جایگاه شیراز در جهان اسلام با اجرای همایش «حوزه انقلابی، حوزه منتظر»

احیا جایگاه شیراز در جهان اسلام با اجرای همایش «حوزه انقلابی، حوزه منتظر»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از فارس، «مصطفی مشفقیان»، رئیس سازمان فرهنگی، اجتماعی و ورزشی شهرداری شیراز امروز و در نشست خبری که در سالن شهید دستغیب در حرم شاهچراغ (ع) برگزار شد با اشاره به اینکه برگزاری همایش«حوزه انقلابی،حوزه منتظر» می‌تواند جایگاه تاریخی شهر شیراز را در جهان اسلام احیا کند اظهار داشت: این همایش همچون سالهای قبل با همکاری شهرداری برگزار می‌شود.

مصطفی مشفقیان با اشاره به اینکه پایان شهریور آخرین مهلت ارسال آثار به دبیرخانه سومین همایش «حوزه انقلابی، حوزه منتظر» است نسبت به استقبال ویژه از این همایش ابراز امیدواری کرد.

معاون فرهنگی شهردار شیراز توضیح داد: این همایش در دو عرصه علمی پژوهشی با دریافت مقالات وپژوهش‌های علمی و عرصه هنری در رشته‌های شعر، داستان و روایت، خاطره‌نویسی، اینفوگرافی و نرم افزارهای تلفن برگزار می‌شود.

وی تصریح کرد: همایش «حوزه انقلابی،حوزه منتظر» این بار در سطح کشوری و در صورت امکان بین‌المللی و در حرم مطهر حضرت شاهچراغ (ع) برگزار می‌شود.

مشفقیان با اذعان به اینکه تلاش و مجاهدت انقلابی جهت ترویج روحیه انقلابی و مهدوی در میان حوزه‌‌های علمیه مشهود است افزود: اجرای این همایش با همکاری شهرداری یک تلاش و کوشش فراگیر و جهادی برای ترویج حوزه انقلابی با رویکرد مهدوی است.

معاون فرهنگی شهردار شیراز خاطر نشان کرد: سازمان فرهنگی شهرداری شیراز همچون سال‌های گذشته با کمال افتخار در بعد اجرایی، مسئولیت اجرای این همایش را برعهده دارد.

 رئیس سازمان فرهنگی، اجتماعی و ورزشی شهرداری شیراز در پایان از شرکت‌کنندگان خواست از طریق سامانه hamayeshhf.com نسبت به ارسال آثار حداکثر تا پایان شهریور ماه اقدام کنند.

انتهای پیام/ 

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

احیا جایگاه شیراز در جهان اسلام با اجرای همایش «حوزه انقلابی، حوزه منتظر» بیشتر بخوانید »

نماهنگ/ حماسه عملیات بازی‌دراز

نماهنگ/ حماسه عملیات بازی‌دراز

کد ویدیو

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

نماهنگ/ حماسه عملیات بازی‌دراز بیشتر بخوانید »

« حسین آباد»

«حسین آباد»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار  دفاع‌پرس از کرمانشاه، کتاب« حسین آباد» نمایشنامه کوتاه دفاع مقدس است که توسط «علی زیستی» به نگارش در آمده و توسط  انتشارات «مرصاد» وابسته به  اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس استان کرمانشاه در سال 1400 به چاپ رسیده است.

این نمایشنامه در رابطه با مادر شهید مفقودالاثری به نام هاجر است که به دنبال پسرش حسین که در یکی از عملیات ها به شهادت رسیده به قصرشیرین می رود. غافل از اینکه پسرش زیر شنی تانک رفته و پیکری ندارد که دوستانش به مادرش تحویل دهند. اما هاجر مصمم می شود که هر طور شده پیکر پسرش را برگرداند.

در بخشی از کتاب آمده است:

روله، ای دوری توعه که کمر هاجرَِ دو تا کرده، ولی مه به ای دایه هاجر بودن راضیم. دایه هاجر تا اینجام که آمده به خاطر قدرت خودش نبوده ! عشق پسر، هاجرَ تا اینجا کشانده، وگرمه یه زن تک و تنها چطور میتانه ای همه راهَ یه نفس سینه خیز بیاد؟

( انفجار در نزدیکی هاجر) یا حسین!!! نترس دایه! نترس عزیزم! نترس جانم! نترس عمرم! نترس شاخه گل هاجر! شاخه گلم عشق رسیدن به تو نمی ذاره ای خمپاره ها بهم بخوره….( لحظه ای همه جا آرام می شود) آخیش …. چه نسیم خنکی داره میاد. یادش به خیر..

( خاطرات گذشته هاجر تداعی می شود)

ولی حیف که ای نسیم الان وقتی به سر آرنج و زانوم مخوره دیه لذت نداره و سوزشش عذابم میده! آره شاخه گلم، آرنج هام خیس خونَ…..

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«حسین آباد» بیشتر بخوانید »