اداره کل حفظ آثار دفاع مقدس

مدیرکل حفظ آثار دفاع مقدس آذربایجان غربی فرارسیدن عید سعید فطر را تبریک گفت

مدیرکل حفظ آثار دفاع مقدس آذربایجان غربی فرارسیدن عید سعید فطر را تبریک گفت


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از ارومیه، سرهنگ پاسدار «جلیل وحیدی» مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان آذربایجان غربی در پیامی حلول ماه شوال و فرا رسیدن عید سعید فطر را به مردم ولایتمدار این استان تبریک گفت.  

در بخشی از این پیام آمده است: عید فطر، عید فرخنده ای است که عاشقان حضرت دوست در بهار قرآن، خالصانه، آوای توحید و بندگی سرودند تا دلهایشان بهاری شود و خشنود از پاداش سی روزه صیام در عید مبارک فطر برات عمال از درگاه پروردگار گیرند و دریای بیکران رحمت لایزال الهی را سپاس گویند.

رمضان ماه ضیافت الهی، ماه انس با قرآن، رحمت و مغفرت به پایان رسید و خوشا برآنان که در این ماه مبارک توشه ای از تقوی برگرفتند و خانه آخرت خویش را آباد کردند.

اینجانب این عید خجسته را به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نایب ایشان مقام معظم رهبری (مدظله العالی) و همه مسلمانان جهان به ویژه ملت شریف ایران و خانواده معظم شهدا و ایثارگران تبریک گفته و قبولی طاعات و عبادات مومنان را از درگاه خداوند متعال مسئلت دارم.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مدیرکل حفظ آثار دفاع مقدس آذربایجان غربی فرارسیدن عید سعید فطر را تبریک گفت بیشتر بخوانید »

« او پهلوانه اکبره»

«او پهلوانه اکبره»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از کرمانشاه، کتاب «او پهلوانه اکبره» نمایشنامه کوتاه دفاع مقدس است که توسط «افشین سلطانی» به نگارش در آمده و توسط  انتشارات «مرصاد» وابسته به اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان کرمانشاه در سال 1400 به چاپ رسیده است.

این نمایشنامه در رابطه با پهلوان معرکه گیری است که سال ها از پهلوانان شاهنامه برای مردم تعریف کرده است اما با شهادت سردار حاج «قاسم سلیمانی» به این نتیجه می رسد که اقدامات و خدمات شهید سلیمانی نه تنها برای ایران بلکه برای همه مردم جهان افتخار آفرین بوده و او بزرگترین پهلوان ایران است و باید از او بگوید….

در بخشی از این کتاب آمده است:

پهلوان: کاش می شدم، کاش از خواب چند صد ساله بیدار می شدم تا پهلوانی را کنار بگذارم. در سرم انگار طبل می کوبند! در سرم انگار سپاهی به شماره ریگ های صحراست!

مرشد: تو که این همه شوریده نبودی مرد؟ بگو…. بگو شاید مرحمی بر درد تو سازم!

پهلوان: در همه اساطیر کسی چنین پهلوانی ندیده! پهلوانی گریزان از پهلوانی. او همیشه خود را سرباز میخواند.

مرشد: سرباز؟ پهلوانی چنین جنگ آزمای خود را سرباز بخواند؟؟

پهلوان: آری! از بس که این همه سال از او شنیدم از پهلوانی که هیچ! از مردی خود نیز خجلم که ما چه کردیم و او چه کرد!

مرشد: نگو نگو ( به زانو می افتد)

پهلوان: ما عمری به نام پهلوانی مردم را سرگرم خود ساختیم. عمری در خیالمان با دیو و اژدها جنگیدیم و آنرا داستان کردیم و بر سنگ نوشته ها به یادگار گذاشتیم، لیک خود می دانستیم خیال و متلی بیش نبود…. آخر هم در چاه افتادیم و مردیم، اما او…..

مرشد: این که می گویی کیست هان؟ همان پهلوان پهلوانان؟

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«او پهلوانه اکبره» بیشتر بخوانید »

«آخرین میثاق»

«آخرین میثاق»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از کرمانشاه، کتاب «آخرین میثاق» تاریخ شفاهی دفاع مقدس از مناطق عملیاتی غرب و جنوب کشور خصوصا عملیات بازی‌دراز به روایت سردار سرتیپ دوم پاسدار زنده یاد «عبدالرضا حاج علیانی» بوده که با قلم «آذر آزادی» به نگارش درآمده است.

این کتاب در سال ۱۳۹۶ در ۲۵۳ صفحه با حمایت قرارگاه منطقه‌ای نجف اشرف نزسا و اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان کرمانشاه  و انتشارات «صریر» به چاپ رسیده است.

بخشی از متن کتاب:    

اواخر فروردین و اوایل اردیبهشت سال ۱۳۶۰ بود که از طریق دوستان متوجه شدم قرار است مرحله‌ی دوم عملیات بازی‌دراز در جبهه‌ی سرپل‌ذهاب انجام شود. غروب بود که من به اتفاق آقای رضا شاهویسی به طرف پادگان ابوذر حرکت کردیم. ایشان آن زمان مسئول بسیج عشایری سپاه استان بود، ولی مثل من به صورت نیروی آزاد در عملیات‌ها شرکت می‌کرد. خلاصه ما رفتیم پادگان ابوذر. یک گردان که اکثراً از بچه‌های تهران بودند و فرمانده‌شان هم برادر محسن وزوایی بود، می‌خواستند در این عملیات شرکت کنند، چون مسئولیت جبهه‌های بازی‌دراز به عهده‌ی بچه‌های تهران بود. ما هم به جمع این گردان پیوستیم و به سمت منطقه‌ی شیشه‌راه حرکت کردیم. قرار بود ما روی قله‌های ۱۰۵۰ صخره‌ای و ۱۱۰۰  گچی عملیات کنیم؛ البته در مرحله‌ی اول عملیات بازی‌دراز یکی از نیرو‌های تهرانی به اسم محسن چریک به همراه تقریباً هفتاد نفر از نیروهایش چند ماه روی آن مناطق و مخصوصاً ارتفاعات دانه‌خشک که عراقی‌ها روی آن مستقر شده بودند، کار شناسایی انجام داده بودند و بعد طی عملیاتی چریکی موفق شده بودند دشمن را از آن منطقه عقب برانند و به این ترتیب جا پایی برای اجرای عملیات دوم بازی‌دراز ایجاد کنند. متأسفانه، چون عراقی‌ها خیلی روی این منطقه حساس بودند و نیرو‌های محسن چریک هم تدابیر امنیتی و نگهبانی خاصی نداشتند، به کمین نیرو‌های دشمن می‌افتند و عراقی‌ها همه‌ی آن‌ها را به شهادت می‌رسانند.

به هر حال ما به همراه بچه‌های تهران مسافتی را با ماشین رفتیم و بعد از آن پیاده به سمت ارتفاع ۱۰۵۰ صخره‌ای حرکت کردیم. جایی که ما از آنجا بالا رفتیم، شیب تندی داشت به طوری که بعضی از جا‌ها مجبور بودیم چهار دست و پا بالا برویم. از طرف دیگر عراقی‌ها بالای ارتفاع را مین‌گذاری کرده بودند و نیرو‌های خودی آشنایی چندانی با مین و پاکسازی میادین مین نداشتند. یکی، دو نفر از نیرو‌ها هم در طول مسیر روی مین رفتند و مجروح شدند. دشمن هم کم و بیش متوجه حضور ما شد و مرتب به سمت ما تیراندازی می‌کرد. فکر کنم همان شب یا صبح روز بعد بود که به قله رسیدیم و با نیرو‌های عراقی درگیر شدیم. مقاومت و شجاعت بچه‌ها باعث شد پس از چند ساعت نبرد نفس‌گیر، بالاخره عراقی‌ها را از روی ارتفاع ۱۰۵۰ عقب برانیم. بعد از اینکه به اوضاع مسلط شدیم، دیدیم امکاناتی که عراقی‌ها روی آن ارتفاع درست کرده بودند حاکی از این بود که می‌خواستند حالا حالا‌ها توی منطقه بمانند.

مثلاً بوفه درست کرده و دو، سه زن را مسئول بوفه کرده بودند که بعد از پایان درگیری‌ها ما متوجه‌ی جنازه‌ی آن زن‌ها شدیم؛ و یا این که سنگر‌های مستحکمی با بتون و آهن ساخته بودند که خیلی مقاوم بودند. بعد از تصرف قله‌ی ۱۰۵۰ ما به طرف قله ۱۱۰۰ گچی حرکت کردیم و تا غروب روز بعد موفق شدیم آنجا را هم به تصرف دربیاوریم؛ هرچند ارتفاع ۱۱۰۰ صخره‌ای و ۱۱۵۰ همچنان در دست دشمن باقی ماند. دشتی بعد از ارتفاع ۱۱۰۰ گچی هست که هم اکنون یادمان شهدای بازی‌دراز آنجاست. این دشت بین ما و عراقی‌ها قرار گرفت و آن‌ها خیلی راحت به دشت مسلط بودند و دید تیر داشتند، به همین دلیل ما نمی‌توانستیم از آنجا عبور کنیم و به ارتفاعات ۱۱۵۰ و ۱۱۰۰ صخره‌ای دست پیدا کنیم؛ البته ارتش، تعدادی از نیروهایش را روی ارتفاعات ۱۱۵۰ و ۱۱۰۰ صخره‌ای هلی‌برن کرده بود که متأسفانه توفیقی نداشتند و دشمن بالگرد نیرو‌های خودی را زد و خیلی از نیرو‌های گردان تکاور ارتش به فرماندهی شهید حسین ادبیان همان‌جا به شهادت رسیدند و پیکرشان جا ماند.

با پایان عملیات و استقرار نیرو‌های سپاه روی ارتفاع ۱۰۵۰ من و آقای رضا شاهویسی به عقب برگشتیم. توی مسیر که می‌آمدیم غاری را دیدیم که زیر ارتفاعات ۱۰۵۰ بود؛ وقتی داخل‌اش را گشتیم، دیدیم پر از سلاح و مهمات روسی است. در واقع آن غار، انبار مهمات نیرو‌های عراقی بود. ما هم یکی، دو تا اسلحه برداشتیم و با خودمان آوردیم تا از آن‌ها استفاده‌ی سازمانی کنیم نه استفاده شخصی. بعد هم رفتیم سر جاده و با یکی از ماشین‌هایی که به عقب می‌رفت، به کرمانشاه برگشتیم و از آنجا هم هر کدام به شهر‌های محل مسئولیت‌مان رفتیم و به کار‌های روزمره و مأموریت‌هایمان مشغول شدیم.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«آخرین میثاق» بیشتر بخوانید »

مراسم «ضیافت شهدا» در یاسوج برگزار می‌شود

مراسم «ضیافت شهدا» در یاسوج برگزار می‌شود


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از یاسوج، مراسم «ضیافت شهدا» به همت دانشگاه فرهنگیان استان کهگیلویه و بویراحمد و با هدف آشنایی دانشجومعلمان با شهدای گرانقدر و الگوسازی و انتقال فرهنگ دفاع مقدس و ایثار و شهادت با بهره‌گیری از سبک زندگی شهدا در گلزار شهدای شهر یاسوج برگزار می‌شود.

این مراسم ساعت ۱۸ تا ۲۰ روز دوشنبه ۵ اردیبهشت برای خواهران و ساعت ۱۸ تا ۲۰ روز سه‌شنبه ۶ اردیبهشت برای برادران برگزار می‌شود.

در این مراسم، دو نفر از راویان دوران دفاع مقدس به خاطره‌گویی و روایتگری حماسه‌ها و رشادت‌های رزمندگان استان در دوران دفاع مقدس می‌پردازند.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مراسم «ضیافت شهدا» در یاسوج برگزار می‌شود بیشتر بخوانید »

کتاب «بابای قهرمان من» با موضوع ترویج فرهنگ ایثار و شهادت در بین کودکان و نوجوانان رونمایی خواهد شد

کتاب «بابای قهرمان من» در همدان رونمایی می‌شود


«محمد برخوردار» مدیر ادبیات و تاریخ اداره‌ کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان ‌همدان در گفت‌وگو با خبرنگار دفاع‌پرس، اظهار داشت: با توجه به اینکه یکی از رسالت‌های اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس همدان، ترویج فرهنگ ایثار و شهادت در بین کودکان و نوجوانان است، به همین منظور در نظر دارد که محتوا‌های فرهنگی با موضوع شهدا، سرداران و فرماندهان در قالب کتاب‌های مخصوص قشر کودک و نوجوان تهیه نمایند.

وی افزود: کتاب «بابای قهرمان من» روایت مجموعه خاطرات کودکی فرزندان شهید «علیرضا شمسی‌پور» به قلم «لیلا گودرزیان‌فرد» و تصویرگری «فائزه دولت‌آبادی» تهیه و رونمایی خواهد شد.

برخوردار گفت: این کتاب توسط انتشارت «حماسه ماندگار» اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس ‌همدان همزمان با سالگرد شهادت این شهید والامقام در ۱۳ اردیبهشت سال جاری در همدان رونمایی و روانه بازار نشر خواهد شد.

برخوردار متذکر شد: با توجه به اینکه سردار شهید «علیرضا شمسی‌پور» امسال به‌عنوان شهید شاخص جامعه ورزش کشور انتخاب شده و همچنین خصوصیات بارزی که وی داشته، معرفی این شهید به مردم علی‌الخصوص قشر کودک و نوجوان ضروری است.

«علیرضا شمسی‌پور» در سال ۱۳۴۲ در شهر همدان متولد شد. وی از سال ۱۳۶۳ برای حضور در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل به مناطق جنگی اعزام و بار‌ها مجروح می‌شود.

وی علاوه بر حضور گسترده در میدان جنگِ سخت، سنگر جنگ نرم با دشمن را خالی نمی‌گذارد و با فعالیت مستمر در عرصه ورزش به پرورش روح و جسم جوانان این مرز و بوم به‌ویژه جوانان همدانی می‌پردازد و در نهایت در ۱۳ اردیبهشت سال ۱۳۹۵ در عملیات تفحص شهدا در منطقه کانی مانگا (پنجوین عراق) بر اثر انفجار مین به درجه رفیع شهادت نائل آمد و با رسیدن به آرزوی دیرینه خود به جمع دوستان و همرزمان شهیدش پیوست.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

کتاب «بابای قهرمان من» در همدان رونمایی می‌شود بیشتر بخوانید »