ادبیات ایران

استفاده از روایت داستانی، ضرورت خاطره‌نگاری



ادبیات جنگ - ادبیات دفاع مقدس

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، آنچه در ادامه می خوانید، یادداشتی از سیدحسین موسوی‌نیا، نویسنده و منتقد ادبی، درباره مستندنگاری و خاطره‌نگاری در ادبیات امروز است که در اختیار مشرق قرار داده است…

اجازه دهید همین سطر اول تکلیف مان را با تیتر یادداشت مشخص کنیم. زحمات فراوانی پای به سرانجام رسیدن آثار متعدد تاریخ شفاهی و خاطره نگاری ها کشیده شده که منجر به ثبت و ضبط و حفظ حوادث و وقایع و تاریخ این سرزمین شده است. دستمریزاد به همه زحمت کشان این عرصه.

عرایض بنده به هیچ وجه نافی ظرفیت های شگرف حوزه ذکر شده نیست بلکه ناظر به استفاده ی از ظرفیت ها و امکانات حوزه روایت داستانی است که یاریگر تعمیق متن و تشویق مخاطب در بهره بردن از کتاب و لحظات و حوادث تکان دهنده ی آن است.

با این که آثار شاخصی در سال های اخیر در حوزه خاطره نگاری منتشر شده که ممکن است شامل نکات این یادداشت نشوند اما مدل و استراتژی بیشتر آثار منتشر شده به گونه ای شبیه به هم بوده و هستند که می شود از بالا چنین دید.

قبول که گام های انجام مصاحبه و پیاده سازی و تدوین و تکمیل و ویراستاری این نوع از ادبیات ، اصول و فروعی دارد.

اما این اصول، وقتی پای “ادبیات” و “ادبیت متن” به میان می آید، حداکثر، جایگاه فروع را خواهد داشت؛ فروعی که مهم اند اما در اندازه ی خود و نه در اندازه ی اصول.

اما این اصول در روایتی ادبی که قرار به بازنمایی وقایع و انتقال حس دارد کدامند؟

مهم ترین رکن در میان اصول روایت ادبی، شخصیت و منطق رخداد است که این دو سخت در تار و پود هم آمیخته اند.

خیلی ساده و مختصر، شخصیت یعنی فردیت، یعنی تفاوت نفوس، یعنی اختلاف آدم ها در تشابه آدم ها، و رخداد، یا واقعه، عملی است که با یا بر این شخصیت معنا و ساخته می شود.

اینجاست که پاشنه آشیل وضعیت فعلی تاریخ شفاهی و خاطره نگاری های موجود هویدا می شود. خاطره خود به خود حضور کسی و رخدادی را برجسته می کند. وقتی کسی می خواهد خاطره ای از گذشته اش بگوید، حتما حادثه ای – چه اتفاقی بیرونی چه تغییر درونی – که برای شخص او دارای اهمیت بالایی بوده و خود او در آن نقش ویژه داشته در ذهنش مرور می شود. زاویه دید چنین روایتی طبیعتا اول شخص، یا من راوی و از نوع من راویِ قهرمان خواهد بود. ولیکن امروز آنچه در فرم روایت خاطره نگاری ها می بینیم و می خوانیم، بیان حادثه از منظر اول شخص ناظر یا منفعل است. یعنی همین که راوی شروع می کند به روایت خودش را فراموش می کند و تبدیل به دوربینی سرد و بی روح و کلیشه ای می شود. روایتی فاقد فردیت، فاقد درونیات و آنات و حالات متفاوت و دگرگون شونده شخصیت.

دلیرترین ها نیز می ترسند، ممکن است مردد شود. ممکن است اشتباه کنند و…. اینهاست که ما را به شخصیت نزدیک می کند. ما قرار است از نگاه و از فیلتر درونیات یک شخصیت به واقعه برسیم نه اینکه شخصیت را تبدیل به دوربین پخش مستند حادثه کنیم.

ایراد کار کجاست؟

نگارش اثر در حوزه مستندنگاری و خاطره‌نگاری هم مانند هر کار دیگری، یک بخش گِل دارد و یک بخش دل. خب طبیعتا هر کدام هم اصول خود و آدم خود را می خواهد. کار سخت و طاقت فرسای مصاحبه و پیاده سازی متن و ویرایش و … حقیقتا سخت و وقت گیر است؛ اما ایراد اصلی در بدون نگاه و منظر، بدون شناخت و کلیشه ای سراغ سوژه رفتن است. هر شخصیتی برای خودش جهانی دارد. این جهان برای خودش منطقی دارد که با شخصی دیگری و جهان دیگر متفاوت است. پس با کاربرگ ها سوال، آن هم سوالات از پیش تعیین شده رفتن سراغ کسی که سخت ترین لحظات را از سر گذرانده و تا دم مرگ رفته و برگشته، اشتباه است. مصاحبه گر، حکم بازجو را دارد. بازجویی که دنبال رسیدن به مساله و عمیق ترین درونیات سوژه ی خود است. دنبال ساخت منطق حوادث است. چرا در حالی که می دانستی به سمت تو تیراندازی می شود باز هم برای آوردن پیکر دوست شهیدت جلو رفتی ؟ چرا ؟  ….

جواب این سوالات در داشتن طراحی و پیرنگ از پیش تعیین شده روشن می شود. مصاحبه گر باید قبل از مصاحبه تا حد ممکن زندگی سوژه اش را مطالعه کرده باشد تا به ایده ی اصلی مصاحبه با سوژه برسد. ماجرای کتابی که از این سوژه قرار است به نگارش درآید، شخصیت محور است یا حادثه محور؟ مساله ی اصلی شخصیت چیست؟ حادثه ی تعیین کننده و تغییر دهنده شخصیت کدام است؟

این ها امکاناتی است که خاطره می بایست از ادبیات داستانی وام گیرد تا بتواند هر چه بهتر خود را به حادثه یا خاطره یا راوی نزدیک کند. تا هم حس بهتر و واقعی تری به مخاطب منتقل شود و هم بخشی از تاریخ به واسطه این کتاب و مصاحبه، دقیق تر ثبت شود.

نداشتن استراتژی در طرح سوال نتیجه اش می شود برخورد انفعالی در مقابل حوادث جذابی که سوژه از این طرف و آن طرف تعریف می کند و چون جذاب است، مصاحبه گر تند و تند یادداشت می کند یا با لبخندی روی لب از حوادث جذابی که سوژه به ذهنش رسیده منفعلانه گوش می کند و این سوژه است که مصاحبه کننده را به هر سویی می برد، در حالی که می بایست برعکس باشد.

چارچوب های به اشتباه جا افتاده در تولید خاطره نگاری ها، باعث تولید کتاب هایی بعضا شبیه به هم شده که سطح روایت در حد یک مستند نگاری یا واقعه نگاری از صحنه هایی که سوژه در آنها حضور داشته نازل می شود.

خاطره نگاری ها باید به سمتی حرکت کنند که الهام بخش نویسندگان داستانی و فیلم سازان ما باشند نه اینکه در میان مخاطبین خود هم کم کم نادیده گرفته شوند.

خارج از این کشور، یک رئیس جمهور ، یک فوتبالیست و … وقتی از سمت خود کنار می رود یا از دنیای حرفه ای کارش خداحافظی می کند و کتابی از خاطرات خود می نویسد آن کتاب، میلیون میلیون به فروش می رد، مثلا خاطرات کلینتون یا جابز. پس خاطره جنس دوم نیست. مساله در فرم روایت است.

امیدوارم هم نویسندگان ، قوت قلم شان را در خاطره نگاری به کار بگیرند و هم زحمت کشان این حوزه خود را به ابزار روایت داستانی تا جایی که اصول و چارچوب استناد رخدادها خدشه دار نمی شود، مسلح شوند.

سیدحسین موسوی نیا



منبع خبر

استفاده از روایت داستانی، ضرورت خاطره‌نگاری بیشتر بخوانید »

بایستگی‌های چهل‌سالگی ادبیات دفاع مقدس

بایستگی‌های چهل‌سالگی ادبیات دفاع مقدس



۶ هزار جلد کتاب دفاع مقدس در یزد توزیع شد

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، بخش ویژه سیزدهمین جایزه ادبی جلال آل‌احمد به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس، به معرفی چهره‌های شاخص ادبیات دفاع مقدس اختصاص یافته است. در پی این تصمیم، فهرست دوازده نفر از چهره‌های منتخب، از سوی دبیرخانه جایزه جلال منتشر شد.

از میان دوازده چهره منتخب، سه چهره، مشخصا در حوزه مستندنگاری فعال بوده و باقی ‌اشخاص (۸ نفر) از میان نویسندگان داستان که اغلب یا تمامی آثار منتشرشده‌شان در حوزه ادبیات خلاقه (داستانی) «جنگ» و «دفاع مقدس» است معرفی شدند. بر اساس اخبار، نخست، موضوع بخش ویژه سیزدهمین جایزه جلال آل‌احمد  «آثار برتر دفاع مقدس» در نظر گرفته می‌شود. در ادامه، موضوع این بخش «نویسندگان برتر ادبیات دفاع مقدس (در زمینه‌های داستان بلند و رمان، مجموعه داستان کوتاه و مستندنگاری)» اعلام شد. بدین ترتیب که با فراخوان همکاری در انتخاب مزبور، از اصحاب رسانه، خبرگزاری‌ها، روزنامه‌ها و مجموعه‌های فعال در حوزه کتاب و ادبیات، جهت شرکت در فرایند گزینش دعوت می‌شود.

سپس جمعی از اصحاب رسانه، این دعوت را اجابت کرده، پس از مرور فهرست جامعی از نویسندگان دفاع مقدس و آثار منتشرشده، در جلسه‌ای دست به انتخاب نهایی زده و پس از تبادل نظر، نویسندگانی که اکثریت آراء را کسب کرده به عنوان چهره‌های برگزیده معرفی شدند. تدارک بخش ویژه در این دوره از جایزه جلال و نتایج به دست آمده از آن، نتیجه روش‌شناسی، موضوع‌شناسی، هدف‌گذاری، تجربه تاریخی، جریان‌شناسی و اولویت‌بندی است. آنچه در پی خواهد امد، درنگی در پیش‌فرض‌ها، ارکان و ابعاد این رخداد ادبی است.

 

اصل اهتمام به ادبیات دفاع مقدس، حمایت از این گونه ادبی پرعنوان، پیشتاز و پرمخاطب که حقیقتا در خط مقدم جبهه ادبیات متعهد قرار دارد، امری ضروری و جزو اولویت‌های ادبی و فرهنگی کشور قلمداد می‌شود. تاکیدات مکرر مقام معظم رهبری، خاصه بیانات ایشان در شهریور سال جاری مبنی بر اصلاح تلقی رایج درباره دفاع مقدس و توجه به این مقوله به عنوان «سرچشمه»۱ و نگاه «فراگونه‌ای» نسبت به آن، حاکی از لزوم توجه عمیق‌تر و فراگیرتر به این مقوله و کارکردهای ویژه آن است.

با وجود تاکیدات معظم‌له در مقاطع و به انحاء مختلف، درباره ادبیات دفاع مقدس، مواجهه سطحی، مقطعی، مصداق‌محور و غیر روش‌مندِ فضای ادبیات معاصر، «تاخیر» در مطالبات معظم‌له یا «تعطیل» برخی مطالبات ایشان را در پی داشته است. بنابراین در اصلاح این «ستم تاریخی»، لازم است ادبیات معاصر، به اصلاح نسبت خود با این فرمایشات اهتمام ورزد و تمهید لازم را برای جریان و سریان درخور این مطالبات در برنامه‌ریزی‌های اصولیِ کوتاه و بلندمدت فراهم آورد.

«دیدگاه مناسبتی» یا «مناسبت‌زدگی» در برنامه‌ریزی‌های هنری، خاصه در حوزه ادبیات، امری دیرپا و محل تحقیق و آسیب‌شناسی مستوفی است. برنامه‌ریزی برای حوزه ادبیات، خاصه شرطی کردن آن به «مناسبت‌ها» و «تقویم‌زدگی» در طول سال‌های جاری و بعضا با غفلت از «اولویت»‌ها و برنامه‌ریزی‌های بلندمدت، آسیب‌هایی را به حوزه ادبیات وارد کرده و فرصت‌هایی را بر باد داده است. واضح است که غرض این مدعی، بی‌توجهی به مناسبت‌ها و عدم استفاده از ظرفیت آنها در کارکردگیری از ادبیات، توسعه، رونق و افزایش قدرت نفوذ آن در جامعه مخاطب نیست.

اشکال زمانی رخ می‌دهد که این اهداف بلندمدت – بر وفق اسناد بالادستی و افق‌های تعیین‌شده جهت نیل به اهداف ادبیات- نیستند که برنامه‌ها را تعیین می‌کنند، بلکه واکنش «تأخیری»، «مقطعی»، «تبعی» و «انفعالی» ادبیات به مسائل، موجب می‌شود مناسبت‌های سالانه، ده‌ساله یا چند دهه‌ای، اهرم حرکت و تصمیم‌گیری را در بخش‌هایی از حوزه ادبیات در دست گیرند. برخی برنامه‌های انجام‌شده در چهلمین سالگرد دفاع مقدس نیز از روال پیش‌گفته تبعیت می‌کنند.

اینکه اعداد «۲۰»، «۴۰» یا احتمالا «۵۰» و «۱۰۰»! توجه حوزه ادبیات را به مقوله‌ای که فارغ از این تقسیم‌بندی‌های اعتباری، در تمامی روزها و ماه‌های دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی ضرورت و اولویت داشته جلب کنند، محل تامل است. سیاست «مناسبت‌زدگی» گاه به «مناسبت‌سازی» منجر می‌شود. مروری بر فعالیت‌های مجموعه‌های کوچک و بزرگ دخیل در برنامه‌ریزی‌های حوزه ادبیات داستانی از جمله «دفتر گسترش شعر و ادبیات داستانی» گویای آن است که سیاست‌های کلان ادبیات داستانی در این مجموعه‌ها، منحل در اجرای جشنواره‌های متعدد می‌شود و تقویم کاری آنها را به نحوی پر می‌کند که جایی برای کارهای اولویت‌دار و ضروری دیگر باقی نمی‌ماند.

شیوع رویکرد «مناسبت‌سازی» در مناسبات ادبی، علل متعددی دارد که در جای خود باید بحث و بررسی شود. اما می‌توان یکی از علل مهم غلبه این رویکرد را تمایل مجریان و برنامه‌ریزان به برنامه‌های «کوتاه‌مدت»، «کم‌هزینه»، «زودبازده» و «تبلیغی» دانست.

مشابه واکنش تأخیری و مناسبت‌زده مجموعه‌ها را می‌توان در توجه عمدتا مناسبتی «رسانه‌ها»، «سایت‌های خبری» و «مطبوعات» به مقوله دفاع مقدس مشاهده کرد. گویا هدف «جاافتاده» و روال «عادی» در برخی رسانه‌ها «گرم کردن فضا» و «تولید خبر» در مقطع کوتاه مناسبت‌ها است و با اتمام زمان مناسبت، اهمیت موضوع کاهش یافته، وظیفه حوزه ادبیات درباره آن موضوع یا گونه خاص «فراموش» شده یا به «حاشیه» می‌رود. این حقیقتی انکارناپذیر است که برنامه‌ریزی‌ها در حوزه ادبیات، بعضا به جای آنکه «بر» مناسبت باشد، تابع یا «برای» مناسبت‌اند.

در نگاهی دقیق، در مقوله‌ای چون «ادبیات دفاع مقدس» آنچه واقعا، اتفاق افتاده را باید از خلال عملکردهای موجود در چهل دهه گذشته جست. اگر برنامه مستمر، جامع، افق‌نگرانه، واقع‌بینانه و رویکردمحوری برای رونق و حمایت از ادبیات دفاع مقدس وجود نداشته باشد، برنامه مناسبتی «چهلمین سالگرد دفاع مقدس» اتفاق جدیدی را رقم نخواهد زد. و اگر چنین برنامه‌هایی با اوصاف پیش‌گفته محقق شده باشند، می‌توان به نتیجه‌بخشی برنامه‌های مناسبتی امیدوار بود.

ادبیات روایی دفاع مقدس در زیرگونه‌ها و قالب‌های متعدد آن، بی‌تردید پیشروترین گونه ادبی متعهد در طول دورۀ پس از پیروزی انقلاب اسلامی به شمار می‌آید. مقایسه کمّی و کیفی نویسندگان، داستان‌ها، مستندنگاری‌ها، خاطرات، زندگی‌نامه‌های داستانی، نقدها و پژوهش‌های ادبی صورت‌گرفته در این ساحت با دیگر گونه‌ها، حاکی از «امتیاز»، «برجستگی» و «اهمیت راهبردی» آن نسبت به تمامی گونه‌های دیگر است.

این بدان معنی است که با گستره موسع، پیچیده و ذو ابعادی مواجه هستیم که هرگونه «داوری» درباره آن، لوازم روشی و اقتضائات پژوهشی خاص خود را می‌طلبد. خاصه بدان سبب که در کنار گسترش کمی و کیفی این فراگونه، شاهد «چرخش‌ها»، «عقب‌گردها» و «انحرافات» رویکردی در آن در خلال دهه‌ها بوده‌ایم. ادبیات دفاع مقدس با وجود گستردگی کمی و کیفی، در ابعاد معرفتی و فلسفی همچنان در هندسه معرفتی خود دچار «گم‌بود» مسائل است و معدود مسائل شناخته‌شده آن نیز به نحو «کافی»، «دقیق» و «مبنایی» نوعا پاسخ درخور دریافت نکرده‌اند.

این همه، گویای آن است که سخن گفتن و انتخاب کردن در این گستره مضمونی و موضوعی، مستعد «اختلاف» رأی و «تضاد» آراء است. در خوش‌بینانه‌ترین حالت، بنای چنین اختلافی مبنایی و ناظر بر ساحت‌های اندیشه است.

گرچه عوامل متعدد دیگر حاشیه‌ای، غیرادبی و غیراولویت‌داری نیز در نوع انتخاب‌های صورت‌گرفته در جشنواره‌ها و «جذب» و «دفع»ها موثر بوده‌اند. حتی در منظرگاهی کلی، کنش و واکنش «فضای ادبیات» به مجموعه «تولیدات» و «تولیدکنندگان» ادبیات دفاع مقدس، مسبب از اسباب پیش‌گفته است. در چنین فضایی، که علی‌القاعده رسیدن به «اجماع» در آن اگر نگوییم «غیرممکن»، که «نادر» است. بنابراین به نظر می‌رسد اصولی‌ترین نحوه واکنش و تصمیم‌گیری و قضاوت در این حوزه جز با تمسک به «مبانی» فکرشده مقدور نیست.

در این شرایط، نسخه‌ای که از دهه‌های گذشته برای فضای ادبیات دفاع مقدس پیچیده می‌شده، توجه و تمرکز بر «مشهورات» یا تلاش برای اعتباربخشی به مشهورات است. «جایزه بیست سال ادبیات داستانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» در دوران وزیر فرهنگ و ارشاد وقت (آقای عطاءالله مهاجرانی) از جمله نمونه‌هایی از این دست است که حذف نام «احمد محمود» به عنوان برترین نویسنده بیست سال به سبب نگارش «مدار صفر درجه» از فهرست منتخبین به دلیل مخالفت با این رمان که درصدد تحریف انقلاب اسلامی و مبانی دینی آن بود، در آن دوره، بحث‌برانگیز شد.

گرچه در آن رخداد، تیزبینی برخی منتقدان در شناخت انحراف فکری و قلمی نویسنده مزبور از مبانی و ارزش‌های انقلاب اسلامی، راه را بر گزینشی نادرست بست، اما این خطر به لحاظ «مبنایی» و «روشی» همواره در کمین چنین جوایزی که در بازه زمانی موسعی بدون روش‌مندی مناسب دست به انتخاب می‌زنند بوده و خواهد بود.

حرکت بر مدار «شهرت‌سازی ادبی» ترفندی دیرپا در حوزه ادبیات داستانی است. بعضا چنین مشهوراتی که سبب پدید آمدن و نقطه آغاز آن بر بسیاری معلوم نیست، چنان به نتایجی «غیرقابل خدشه»، «اجماعی» و «مسلم» منتهی می‌شوند که هزینه «مخالفت» یا «نقد» را بر مخالفان اجماعِ ادعایی، دشوار می‌سازند.

پایداری جریانی که شهرت ادبی را دستمایه حرکت خود قرار داده، به مرور زمان و با تقویت مشهورات ادبی به واسطه «تکرار» یا «تایید» یا «تشدید» آن در ضمن رخدادهای ادبی، عملا به سخت‌تر شدن گره شهرت‌گزینی ادبی و بالاتر رفتن هزینه‌های مخالفت به آن منجر خواهد شد. اما کار بدینجا نیز منتهی نمی‌شود و واکنش تاخیری و غیرتولیدی مجامع علمی و دانشگاهی نسبت به رخدادهای ادبی و به‌گزینی آنها از میان آثار ادبی بر اساس همان مشهورات پیش‌گفته، زمینه را برای تئوری‌سازی «مشهورات» فراهم می‌آورد.

بلیه‌ای که خاصه در حوزه ادبیات دفاع مقدس با ظهور «جریان سیاه‌نویس» قوت گرفت. جریان سیاه‌نویسِ دفاع مقدس، نه در فرایندی «سالم»، «علمی» و «سازنده» که بر بستر «حاشیه‌سازی»، «نام‌گرایی»، «نفاق»، «وادادگی ادبی»، «عدم پاسخگویی و نقدپذیری» و در یک جمله «شهرت‌گزینی» به مهم‌ترین مانع در مسیر ادبیات متعالی دفاع مقدس تبدیل شد. جریان سیاه‌نویس دفاع مقدس با «دور زدن نقد» و «سکوت» تاریخی و معنی‌دار و «انفعال» منتقدان متعهد، یا «مصلحت‌اندیشی»‌های غیرضرور، از رویکردی «هنجارشکن» و «غیراصولی» در دهه ۶۰، به عنوان جریانی «متعارف»، «اصیل»، «تحول‌خواه» و «انسانی» بلکه «جهانی» معرفی شد.

در چنین شرایطی که خواه‌ناخواه، جامعه ادبی مبتلا به مشهورات بی‌مبنا است، علی‌القاعده جریان متعهد به انقلاب و دفاع مقدس باید «برنامه» و «روش‌مندی» مشخصی در مقابله با این مشهورات و عدم درغلتیدن به آن اتخاذ کند. بستر زیست مشهورات ادبی، اذهان مخاطبان است.

بنابراین، لازم است جای «اکثریت موجود» به «شیوه عقلایی» سپرده شود. در حالی در محیط‌های دانشگاهی و بعضا شبه‌علمی تعدادی از آثار و نویسندگان خاص مورد اقبال قرار می‌گیرند که انتخاب این نمونه‌ها نه نتیجه استقراء کامل و مبنایی در میان آثار و افراد موجود، که نوعا برآمده از «سهل‌گیری» و «کم‌کاری» و «بی‌اطلاعی» پژوهشی و بنای ساختار علمی بر پایه انتخاب‌های یکی دو جشنواره است. چنین روشی ضمن هزینه‌سازی برای ادبیات– خاصه ادبیات دفاع مقدس- عملا خَرق «مشهور» و شناسایی آنچه به مرحله شهرت ادبی نرسیده است را دشوار خواهد ساخت.

توجه به فرایند «شهرت‌گزینی» و «شهرت‌سازی»، ابعاد و ارکان دخیل در آن، مراتب و متعلق‌های متعدد آن، آثار و ثمرات برخاسته از این مقوله و شناخت این امور، برای خرق علمی شهرت، بسیار ضروری است. بدیهی است وصف «شهرت» فی‌نفسه مذموم نیست. چه‌بسا آثار یا نویسندگان دفاع مقدس که به این درجه از «اعتبار»، «وثوق» و «اقبال» دست یافته، جریان‌ساز شده و بار ادبیات متعهد به انقلاب اسلامی را بر دوش کشیده‌اند. و بسا بسیاری دیگر، قربانی نگاه شهرت‌گزین شده‌اند.

اگر بخواهیم از ارکان موثر در به شهرت رسیدن «اثر» یا «نویسنده»‌ای یاد کنیم، بیش از «فخامت» اثر و «عمل» نویسنده، باید از عملکرد «رسانه»‌ها سخن گوییم. واقعیت آن است که رسانه‌های جمعی، خبرگزاری‌ها، سایت‌های متنوع و مطبوعات و روزنامه‌ها در «چهره» شدن یا «شاخص» شدگی نویسندگان و آثار، نقشی بسزا و بی‌بدیل داشته‌اند. این رسانه‌ها هستند که با «تکرار» اسامی، «توصیف» موضوعات، «جهت‌گیری» درباره آثار و نویسندگان، از آنها مقوله‌هایی «آشنا»، «قابل بحث» و «شاخص» می‌سازند.

گرچه بررسی نحوه عملکرد رسانه‌ها در بازه زمانی طولانی چند دهه در حوزه ادبیات دفاع مقدس، خود نیازمند پژوهشی مبسوط است. اما یادآوری چند گزاره درباره عملکرد رسانه‌ها و نقش و جایگاه آنها در پدید آمدن «شهرت» ادبی برای آثار و نویسندگان، تصویر دسته‌بندی‌شده و دقیق‌تری از ابعاد و چگونگی شکل‌گیری شهرت پیش‌گفته به دست خواهد داد.

۱- غلبه جریان رسانه‌ای در فضای کلی ادبیات داستانی کشور هیچ‌گاه در طول سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی از آنِ جریان متعهد به ارزش‌های انقلاب و به تعبیر دیگر جریان انقلابی نبوده است. حتی صدا و سیما نیز که نوعا گمان می‌رود سیاست‌های فرهنگی نظام را نصب‌العین خود قرار می‌دهد در برنامه‌های متعدد ادبی- اگر نگوییم غالبا- در بسیاری موارد با جریان شبه‌روشنفکر ترجمه‌ای غیرمنتقد همدل بوده و ادبیات انقلابی در سازمان صدا و سیما مظلوم واقع شده است.

در فقدان و کمبود سایت‌های تخصصی ادبیاتِ همسو با گفتمان انقلاب اسلامی، تعداد حقیقتا معدودی از خبرگزاری‌ها خط ادبیات متعهد را دنبال می‌کنند. غالب خبرگزاری‌ها یا اساسا خنثی و تابع مشهورات هستند یا متعلق به جریان روشنفکری‌اند، یا ترجیح می‌دهند مقبولیت خود را خرج هیچ جریان ادبی نکنند یا بالاخره شجاعت موضع‌گیری و حرکت بر خلاف جریان غالب را ندارند. صفحات ادبی روزنامه‌ها نیز کمابیش در سیطره جریان شبه‌روشنفکر یا تربیت‌شدگان این جریان یا هم‌نوایان با آنها است. طبیعی است در چنین شرایطی، جریان متعهد، پایگاه مطمئن، قوی و پرنفوذی برای مطالبات خود نداشته باشد و ذهنیت «مخاطبان ادبیات» توسط جریان «دیگری» هدایت می‌شود.

۲- جریان رسانه‌ای «ویترین» تولید نقد و نظر در حوزه ادبیات و خاصه ادبیات دفاع مقدس است. جریان رسانه‌ای کمتر «تولیدکننده» فکر و نقد و بیشتر «مصرف»‌کننده آن بوده است. حال با این مقدمه و در فقدان واقعی جریان نقد متعهد، که تنها به ارزش‌های فرمی اثر بسنده نمی‌کند و مبانی فکری و فلسفی دینی را دستمایه نقد ادبی قرار می‌دهد، کاملا می‌توان پیش‌بینی کرد که رسانه– ولو در معدود مواردی بخواهد انقلابی بماند- مصالح لازم و فکر و اندیشه و تولید لازم را برای ورود به آوردگاه جنگ نرم در اختیار ندارد. به درستی نمی‌داند در جنگ فرهنگی چگونه، در چه زمانی و در مقابل چه دشمنی‌ای باید واکنش نشان دهد.

۳- رسانه مستقل، شجاع، زمان‌شناس و انقلابی – به معنای واقعی کلمه- در حوزه ادبیات داستانی و ادبیات دفاع مقدس کم شمار است. کمتر رسانه‌ای پیدا می‌شود که حاضر باشد برای اصلاح امور «شفاف‌سازی» کند و برای تغییر «هزینه» بدهد. نوعا ناشران، مدیران میانی، انجمن‌ها و نهادها و مراکز ادبی، بر خروجی‌های رسانه‌ها نظارت داشته و در زمان لازم در آنها «دخالت» کرده، بر آنها «تاثیر» گذاشته و به صورت مشخصی به آنها جهت می‌دهند.

این «وابستگی» در سطوح پیچیده‌تری در بده‌بستان‌ها، علایق و سلایق و مبانی فکری رسوخ می‌یابد. بنابراین زمانی که از رسوخ «جریان نفوذ فرهنگی» در لایه‌هایی از رگ و پی ادبیات معاصر یاد می‌شود، کشف، افشا و مقابله با آن، رسانه مستقل را با بخش قابل توجهی از افراد، مجموعه‌ها و مناسبت‌ها در تقابل قرار خواهد داد.

رسانه‌ها نوعا– نه در تمام موارد- در «تولید» خبر، تحلیل، نقد و جریان‌سازی در حوزه ادبیات دفاع مقدس «ناتوان»، «بی‌برنامه»، «بی‌انگیزه» یا «کم‌کار» کند. به دلیل پیش‌گفتۀ مواجهه «مناسبتی» با موضوع خاص دفاع مقدس و عدم اطلاع کافی از هندسه مسائل و موضوعاتِ اولویت‌دار در این حوزه و البته «پرزحمت» بودن پرداخت به برخی موضوعات به لحاظ علمی یا اجرایی، عملا خطی «سطحی» و «سهل‌انگارانه» از «مسائل» و «پاسخ‌ها» در نوع رسانه‌ها مطرح می‌شود. سطحی که بستر زیستیِ مناسبی برای افراد یا جریاناتی است که با سوار شدن بر موج «جدل»، «مغالطه» و «عوام‌زدگی» حیات ادبی خود را تضمین می‌کنند. گرچه در میان اهالی رسانه می‌توان افراد «پرمایه» و «صاحب تحلیل» یا حداقل «فروتن» و «سلیم النفس» را یافت که از وقت و ابروی خود مایه می‌گذارند، اما در موارد متعددی ضعف «شناختی» از جمله معضلات اصحاب رسانه در حوزه ادبیات داستانی دفاع مقدس است.

رویکرد «تبلیغی» و نه «تحلیلی» و همچنین رویکرد «ترجمه‌ای» و نه «تأسیسی» آفت دیگر رسانه‌ها در بخش‌های ادبیات داستانی و خاصه ادبیات دفاع مقدس است. برخی رسانه‌ها برای «دیده شدن» و نه «نمایاندن» خبر تولید می‌کنند. حتی ورود برخی رسانه‌ها به موضوعات مناقشه‌برانگیز، در حد «ژورنالیسم» متداول است نه تحلیل عمیق و دقیق و مبنایی برای حل «مسئله».

بنابر این گرچه برخی رسانه‌ها پای ثابت برخی دعواهای ادبی هستند و در ظاهرا موضع‌مند عمل می‌کنند و بعضا آتش بیار معرکه می‌شوند، اما سطح طرح مسائل را به حد تنزل یافته و کنترل شده‌ای تقلیل می‌دهند. نتیجه این رویکرد، تشدید نگاه عوام‌گرایانه به مسائل ادبی و در نتیجه امکان رشد بیشتر مشهورات ادبی خواهد بود. رسانه‌ها در ادامه این رویکرد، بعضا کارکردشان به ابزاری برای «فروش» یا «بازاریابی» در حوزه کتاب تقلیل می‌یابد.

رسانه‌ای می‌تواند «جریان‌ساز» باشد که عمیقا «جریان‌شناس» باشد. عدم بصیرت و فهم دقیق شرایط فرهنگی و ادبی در میان برخی مدیران ادبی – چه رسد به برخی اصحاب رسانه- خسارت‌های جدی به ادبیات داستانی متعهد وارد ساخته است. «مصلحت‌اندیشی» مفرط و «محافظه‌کاری» از نتایج عدم شناخت واقعی جریان‌های ادبی و تغییر موقعیت آنها در طول چهار دهه اخیر است. عدم تصور دقیق و پیش‌دستانه از وضعیت جریان‌های ادبی در آینده و برنامه‌ریزی رسانه‌ای برای دفع خطرات متوقع از ساحت ادبیات از دیگر مسائل این حوزه است. محل زیست جریان «نفوذ» در ادبیات متعهد دقیقا مرز باریک میان «مصلحت» و «حقیقت» است. جایی که حقیقت نوعا قربانی مصالح خودخوانده می‌شود.

رسانه‌ها نوعا به واسطه کارکردگزینی و مخاطب حداکثری شان، نسبت به محافل علمی-ادبی، از ابتکار عمل و البته «ادبیات» و «ساختار بیانی علمی» لازم برخوردار نبوده و از طرح ژرف کاوی‌های پژوهشی محرومند. نخست به آن دلیل که طیف اندک پژوهشگران متعهد که انتظار می‌رود تولیدکننده فکر و رصدکننده مستمر و واقعی جریان‌های ادبی و آثار داستانی باشند، اندک‌اند یا ادبیات لازم را برای انتقال آنچه در کرانه‌های تولید علم فراچنگ آورده‌اند به مخاطب رسانه‌ها ندارند.

گسست تاریخی میان اندک مراکز تولید فکر ادبیات متعهد و رسانه‌ها، خود جزو مبادی حرکت رسانه‌ها به موقعیت و جایگاه فعلی است. جدا افتادگی رسانه‌ها از محافل علمی که به عنوان «عقل منفصل» این مجموعه‌ها عمل می‌کنند خود در فروغلتیدن به کام شهرت‌گزینی موثر است.

تبعیت و دنباله‌روی رسانه‌ها از رخدادها و وقایع ادبی عامل دیگری برای در «حاشیه» ماندن رسانه‌ها در تولید و ترویج فکر است. رونق یافتن اجرای برنامه‌های «نمایشی» در فضای ادبیات داستانی موجب می‌شود در مجموع، وقایعی که در حوزه ادبیات داستانی رخ می‌دهد از جنس «رونمایی»‌ها، «جایزه»‌ها، «نکوداشت»‌ها، «انتشار اثر» و «آمد و شد» مسئولان باشد. طبعا در این میان، پر زرق و برق‌ترین برنامه‌ها که نوعا با استقبال رسانه‌ها و پوشش سراسری آن همراه است «جایزه»ها و «جشنواره»‌ها هستند. از این‌رو، رسانه‌ها تابعی از تصمیم مدیران حوزه ادبیات و هنر در اولویت بخشی به برنامه‌های تبلیغی از این دست و صرف وقت و هزینه برای اجرای آن خواهند بود.

با مقدمات پیش گفته- که می‌توان بیش از این‌ها بدان افزود- به نظر می‌رسد انتظار نمی‌رود بدنه رسانه‌ای کشور که خود موثر در تولید مشهورات ادبی– صحیح یا ناصواب – و باز مصرف‌کننده آنها بوده، بتواند خارج از «دور» تولید و مصرف مشهورات، کاری کارستان کند. در حقیقت، رسانه‌ها در طول حیات خود، در عمل، «انتخاب»‌های خود را با «تکرار» و «تاکید» بر نام‌ها و آثار نشان داده‌اند. لذا پیش‌بینی– اگر چه نه همه- بخشی از فهرست‌های محتمل منتخب رسانه‌ها در ساحت‌های مختلف، کاملا محتمل و مقدور است.

انتخاب ذیل عنوان «چهره‌های برتر چهل سال داستان و مستند نگاری دفاع مقدس» اهمیت و حساسیت ویژه‌ای را می‌طلبد. آنچه بیش از هر امر دیگری توجه را به خود جلب می‌کند «روش‌شناسی» چنین انتخابی است. چرا که روش شناسی دقیق و علمی در نیل به این هدف مهم، ۸۰ درصد نتیجه را با خود همراه خواهد ساخت. طبق اعلام دبیرخانه جایزه جلال، نوزده نماینده از رسانه‌ها و مراکز مختلف، درخواست دبیرخانه را اجابت کرده و آن مجموعه را در انتخاب چهره‌های برتر همراهی کرده‌اند.

گرچه میان داوران این بخش، چهره‌هایی حضور دارند که فارغ از شأن رسانه‌ای، مطبوعاتی یا مدیریتی‌شان، جزو مطلعین حوزه ادبیات دفاع مقدس بوده و هستند. همچنانکه از میان منتخبان این داوری، چهره‌های ممتازی دیده می‌شوند که حضور آنها را در میان گروه نامبرده تایید می‌کند.

با این وجود، به نظر می‌رسد حداقل در هشت محور، صحت و تمامیت انتخاب‌های صورت گرفته در مظان تردید قرار داشته و قابل خدشه است: ۱- ترکیب داوران (اصحاب رسانه، مطبوعات و…)، ۲- شانیت داوران (حضور سلیقه شخصی یا نمایندگی از مجموعه و عنوان وابسته)، ۳- شیوه ارزیابی (توافق حداکثری)، ۴- متعلق‌های داوری(بخش‌های ذیل ادبیات دفاع مقدس)، ۵- ملاک‌های داوری (به صورت مشخص، «برتر» بودن)، ۶- مقدمات و لوازم پژوهشی داوری (زمان محدود داوری و چگونگی تحلیل ۴۰ سال ادبیات دفاع مقدس) ۷- جهت‌مندی و غرض داوری (تقویت ادبیات متعهد به ارزش‌های دفاع مقدس)، ۸- جامعیت و مانعیت داوری(ورود حداکثری موارد ذی‌صلاح و خروج حداکثری موارد ناصواب).

در این نوشتار مجالی برای پرداخت به تمامی ساحات هشت‌گانه پیش گفته نیست. می‌توان فهرست بلند بالایی از افراد را ترتیب داد که با معیارهای متعدد کمی یا کیفی در ساحت‌های مختلف ادبیات دفاع مقدس (داستان بلند، داستان کوتاه، زندگی‌نامه، خاطره خودنوشت، خاطره دیگر نوشت، پژوهش ادبی، نقد ادبی و…) صاحب نام یا صاحب سبک هستند. اما در فهرست دوازده نفره پیش گفته جایی ندارند. تنها به این دلیل که فرایند و ارکان این داوری قادر به رصد، تحلیل، ارزیابی، کشف و معرفی آنها نبوده است.

اما شاید این جنبه کم اهمیت ماجرا باشد. زمانی که تصور کنیم چگونه تاکید بر شیوه ارزیابی «توافق حداکثری»، منطق برگزاری چنین جایزه‌ای را عملا دچار «پارادوکس» کرده است. آنچه مسلم است اینکه افراد حاضر در این فهرست، به واسطه مبانی فکری و تفسیر و بازنمودی که از دفاع مقدس دارند در یک گفتمان نمی‌گنجند. به بیانی دیگر، انتخاب‌های صورت گرفته، نشان از اختلاف صد و هشتاد درجه‌ای اعتقادی و تحلیلی و رویکردی به دفاع مقدس در میان برخی برگزیدگان است.

چگونه ممکن است نویسنده یا نویسندگانی که حتی عنوان «دفاع مقدس» را نمی‌پذیرند و از عنوان «جنگ» استفاده می‌کنند و در طول فعالیت قلمی‌شان بر مبانی و ارزش‌های این واقعه تاخته‌اند در کنار نویسندگانی قرار گیرند که روایتی قدسی از این واقعه ارائه کرده‌اند. چگونه قابل تصور است کسانی که تصویری «چرکین»، «کریه”، «مایوسانه» و «غیر افتخارآمیز» از جنگ ارائه کرده و علنا اعلام می‌کنند «می‌نویسند تا دیگر جنگی نباشد»، در کنار کسانی قرار می‌گیرند که جهاد فی‌سبیل‌الله را «دری از درهای جنت» و شهادت را فیض عظمی می‌دانند؟

چطور کسانی که سالها با شعار «انسان‌گرایی» در ادبیات سیاه دفاع مقدس به دنبال «ایدئولوژی‌زدایی» بوده‌اند با کسانی که دفاع مقدس را ادامه اندیشه و مبانی انقلاب اسلامی می‌دانند به صورت توامان تقدیر می‌شوند؟ چگونه می‌توان هم به ادبیات الهی جایزه داد و هم از ادبیات انسانی (اومانیستی) تقدیر کرد. چگونه ممکن است هم رویکرد «جنگ لعنتی» و «جنگ بی‌حاصل» تقدیر شود و هم ادبیات «ایثار و شهادت» تکریم شود؟ چگونه ممکن است از افرادی که بعضا در دو سوی میدان جنگ فرهنگی قرار دارند در مهم‌ترین جایزه ادبی ملی تقدیر کرد و از تمامی آنها به عنوان «چهره برتر» یاد کرد؟

پاسخ این پرسش در آنچه پیش از این گفته شد باید جست‌وجو شود. انتخاب حداکثری، توافق حداکثری را می‌خواهد و چون اجماعی در حوزه ادبیات دفاع مقدس وجود ندارد. بنابر این «حقیقت» امر به «رای» گذاشته می‌شود، در نتیجه، امور مشتبه به حقیقت یا «مشهورات» بر جای حقیقت می‌نشینند. بنابراین محافظه‌کارانه‌ترین نتیجه ممکن، پیشنهاد می‌شود. نتیجه‌ای که باید به این پرسش مبنایی پاسخ دهد که چگونه متولیان امر، در ضرورت پرداخت به دفاع مقدس، بر بیانات مقام معظم رهبری تاکید می‌کنند اما در معرفی برخی نتایج، از معیارهای تکرار شده در توصیفات و تقریظ‌های ایشان درباره آثار دفاع مقدس عدول کرده‌اند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱- «ادبیّات دفاع مقدّس هم یک گونه‌ ادبی در قبال سایر ادبیّات نیست؛ یعنی این جور نیست که ما ادبیّات حماسی داریم، عشقی داریم، اجتماعی داریم، پلیسی داریم، یکی هم حالا مثلاً دفاع مقدّس؛ نه، دفاع مقدّس یک سرچشمه است، انواع و اقسام ادبیّات را می‌شود از آن انتزاع کرد و استفاده کرد و از آن می‌جوشد» بیانات معظم‌له در ارتباط تصویری با شرکت‌کنندگان در آئین تجلیل از پیشکسوتان دفاع مقدس، ۳۱/۶/۹۹

*احمد شاکری

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، بخش ویژه سیزدهمین جایزه ادبی جلال آل‌احمد به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس، به معرفی چهره‌های شاخص ادبیات دفاع مقدس اختصاص یافته است. در پی این تصمیم، فهرست دوازده نفر از چهره‌های منتخب، از سوی دبیرخانه جایزه جلال منتشر شد.

از میان دوازده چهره منتخب، سه چهره، مشخصا در حوزه مستندنگاری فعال بوده و باقی ‌اشخاص (۸ نفر) از میان نویسندگان داستان که اغلب یا تمامی آثار منتشرشده‌شان در حوزه ادبیات خلاقه (داستانی) «جنگ» و «دفاع مقدس» است معرفی شدند. بر اساس اخبار، نخست، موضوع بخش ویژه سیزدهمین جایزه جلال آل‌احمد  «آثار برتر دفاع مقدس» در نظر گرفته می‌شود. در ادامه، موضوع این بخش «نویسندگان برتر ادبیات دفاع مقدس (در زمینه‌های داستان بلند و رمان، مجموعه داستان کوتاه و مستندنگاری)» اعلام شد. بدین ترتیب که با فراخوان همکاری در انتخاب مزبور، از اصحاب رسانه، خبرگزاری‌ها، روزنامه‌ها و مجموعه‌های فعال در حوزه کتاب و ادبیات، جهت شرکت در فرایند گزینش دعوت می‌شود.

سپس جمعی از اصحاب رسانه، این دعوت را اجابت کرده، پس از مرور فهرست جامعی از نویسندگان دفاع مقدس و آثار منتشرشده، در جلسه‌ای دست به انتخاب نهایی زده و پس از تبادل نظر، نویسندگانی که اکثریت آراء را کسب کرده به عنوان چهره‌های برگزیده معرفی شدند. تدارک بخش ویژه در این دوره از جایزه جلال و نتایج به دست آمده از آن، نتیجه روش‌شناسی، موضوع‌شناسی، هدف‌گذاری، تجربه تاریخی، جریان‌شناسی و اولویت‌بندی است. آنچه در پی خواهد امد، درنگی در پیش‌فرض‌ها، ارکان و ابعاد این رخداد ادبی است.

 

اصل اهتمام به ادبیات دفاع مقدس، حمایت از این گونه ادبی پرعنوان، پیشتاز و پرمخاطب که حقیقتا در خط مقدم جبهه ادبیات متعهد قرار دارد، امری ضروری و جزو اولویت‌های ادبی و فرهنگی کشور قلمداد می‌شود. تاکیدات مکرر مقام معظم رهبری، خاصه بیانات ایشان در شهریور سال جاری مبنی بر اصلاح تلقی رایج درباره دفاع مقدس و توجه به این مقوله به عنوان «سرچشمه»۱ و نگاه «فراگونه‌ای» نسبت به آن، حاکی از لزوم توجه عمیق‌تر و فراگیرتر به این مقوله و کارکردهای ویژه آن است.

با وجود تاکیدات معظم‌له در مقاطع و به انحاء مختلف، درباره ادبیات دفاع مقدس، مواجهه سطحی، مقطعی، مصداق‌محور و غیر روش‌مندِ فضای ادبیات معاصر، «تاخیر» در مطالبات معظم‌له یا «تعطیل» برخی مطالبات ایشان را در پی داشته است. بنابراین در اصلاح این «ستم تاریخی»، لازم است ادبیات معاصر، به اصلاح نسبت خود با این فرمایشات اهتمام ورزد و تمهید لازم را برای جریان و سریان درخور این مطالبات در برنامه‌ریزی‌های اصولیِ کوتاه و بلندمدت فراهم آورد.

«دیدگاه مناسبتی» یا «مناسبت‌زدگی» در برنامه‌ریزی‌های هنری، خاصه در حوزه ادبیات، امری دیرپا و محل تحقیق و آسیب‌شناسی مستوفی است. برنامه‌ریزی برای حوزه ادبیات، خاصه شرطی کردن آن به «مناسبت‌ها» و «تقویم‌زدگی» در طول سال‌های جاری و بعضا با غفلت از «اولویت»‌ها و برنامه‌ریزی‌های بلندمدت، آسیب‌هایی را به حوزه ادبیات وارد کرده و فرصت‌هایی را بر باد داده است. واضح است که غرض این مدعی، بی‌توجهی به مناسبت‌ها و عدم استفاده از ظرفیت آنها در کارکردگیری از ادبیات، توسعه، رونق و افزایش قدرت نفوذ آن در جامعه مخاطب نیست.

اشکال زمانی رخ می‌دهد که این اهداف بلندمدت – بر وفق اسناد بالادستی و افق‌های تعیین‌شده جهت نیل به اهداف ادبیات- نیستند که برنامه‌ها را تعیین می‌کنند، بلکه واکنش «تأخیری»، «مقطعی»، «تبعی» و «انفعالی» ادبیات به مسائل، موجب می‌شود مناسبت‌های سالانه، ده‌ساله یا چند دهه‌ای، اهرم حرکت و تصمیم‌گیری را در بخش‌هایی از حوزه ادبیات در دست گیرند. برخی برنامه‌های انجام‌شده در چهلمین سالگرد دفاع مقدس نیز از روال پیش‌گفته تبعیت می‌کنند.

اینکه اعداد «۲۰»، «۴۰» یا احتمالا «۵۰» و «۱۰۰»! توجه حوزه ادبیات را به مقوله‌ای که فارغ از این تقسیم‌بندی‌های اعتباری، در تمامی روزها و ماه‌های دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی ضرورت و اولویت داشته جلب کنند، محل تامل است. سیاست «مناسبت‌زدگی» گاه به «مناسبت‌سازی» منجر می‌شود. مروری بر فعالیت‌های مجموعه‌های کوچک و بزرگ دخیل در برنامه‌ریزی‌های حوزه ادبیات داستانی از جمله «دفتر گسترش شعر و ادبیات داستانی» گویای آن است که سیاست‌های کلان ادبیات داستانی در این مجموعه‌ها، منحل در اجرای جشنواره‌های متعدد می‌شود و تقویم کاری آنها را به نحوی پر می‌کند که جایی برای کارهای اولویت‌دار و ضروری دیگر باقی نمی‌ماند.

شیوع رویکرد «مناسبت‌سازی» در مناسبات ادبی، علل متعددی دارد که در جای خود باید بحث و بررسی شود. اما می‌توان یکی از علل مهم غلبه این رویکرد را تمایل مجریان و برنامه‌ریزان به برنامه‌های «کوتاه‌مدت»، «کم‌هزینه»، «زودبازده» و «تبلیغی» دانست.

مشابه واکنش تأخیری و مناسبت‌زده مجموعه‌ها را می‌توان در توجه عمدتا مناسبتی «رسانه‌ها»، «سایت‌های خبری» و «مطبوعات» به مقوله دفاع مقدس مشاهده کرد. گویا هدف «جاافتاده» و روال «عادی» در برخی رسانه‌ها «گرم کردن فضا» و «تولید خبر» در مقطع کوتاه مناسبت‌ها است و با اتمام زمان مناسبت، اهمیت موضوع کاهش یافته، وظیفه حوزه ادبیات درباره آن موضوع یا گونه خاص «فراموش» شده یا به «حاشیه» می‌رود. این حقیقتی انکارناپذیر است که برنامه‌ریزی‌ها در حوزه ادبیات، بعضا به جای آنکه «بر» مناسبت باشد، تابع یا «برای» مناسبت‌اند.

در نگاهی دقیق، در مقوله‌ای چون «ادبیات دفاع مقدس» آنچه واقعا، اتفاق افتاده را باید از خلال عملکردهای موجود در چهل دهه گذشته جست. اگر برنامه مستمر، جامع، افق‌نگرانه، واقع‌بینانه و رویکردمحوری برای رونق و حمایت از ادبیات دفاع مقدس وجود نداشته باشد، برنامه مناسبتی «چهلمین سالگرد دفاع مقدس» اتفاق جدیدی را رقم نخواهد زد. و اگر چنین برنامه‌هایی با اوصاف پیش‌گفته محقق شده باشند، می‌توان به نتیجه‌بخشی برنامه‌های مناسبتی امیدوار بود.

ادبیات روایی دفاع مقدس در زیرگونه‌ها و قالب‌های متعدد آن، بی‌تردید پیشروترین گونه ادبی متعهد در طول دورۀ پس از پیروزی انقلاب اسلامی به شمار می‌آید. مقایسه کمّی و کیفی نویسندگان، داستان‌ها، مستندنگاری‌ها، خاطرات، زندگی‌نامه‌های داستانی، نقدها و پژوهش‌های ادبی صورت‌گرفته در این ساحت با دیگر گونه‌ها، حاکی از «امتیاز»، «برجستگی» و «اهمیت راهبردی» آن نسبت به تمامی گونه‌های دیگر است.

این بدان معنی است که با گستره موسع، پیچیده و ذو ابعادی مواجه هستیم که هرگونه «داوری» درباره آن، لوازم روشی و اقتضائات پژوهشی خاص خود را می‌طلبد. خاصه بدان سبب که در کنار گسترش کمی و کیفی این فراگونه، شاهد «چرخش‌ها»، «عقب‌گردها» و «انحرافات» رویکردی در آن در خلال دهه‌ها بوده‌ایم. ادبیات دفاع مقدس با وجود گستردگی کمی و کیفی، در ابعاد معرفتی و فلسفی همچنان در هندسه معرفتی خود دچار «گم‌بود» مسائل است و معدود مسائل شناخته‌شده آن نیز به نحو «کافی»، «دقیق» و «مبنایی» نوعا پاسخ درخور دریافت نکرده‌اند.

این همه، گویای آن است که سخن گفتن و انتخاب کردن در این گستره مضمونی و موضوعی، مستعد «اختلاف» رأی و «تضاد» آراء است. در خوش‌بینانه‌ترین حالت، بنای چنین اختلافی مبنایی و ناظر بر ساحت‌های اندیشه است.

گرچه عوامل متعدد دیگر حاشیه‌ای، غیرادبی و غیراولویت‌داری نیز در نوع انتخاب‌های صورت‌گرفته در جشنواره‌ها و «جذب» و «دفع»ها موثر بوده‌اند. حتی در منظرگاهی کلی، کنش و واکنش «فضای ادبیات» به مجموعه «تولیدات» و «تولیدکنندگان» ادبیات دفاع مقدس، مسبب از اسباب پیش‌گفته است. در چنین فضایی، که علی‌القاعده رسیدن به «اجماع» در آن اگر نگوییم «غیرممکن»، که «نادر» است. بنابراین به نظر می‌رسد اصولی‌ترین نحوه واکنش و تصمیم‌گیری و قضاوت در این حوزه جز با تمسک به «مبانی» فکرشده مقدور نیست.

در این شرایط، نسخه‌ای که از دهه‌های گذشته برای فضای ادبیات دفاع مقدس پیچیده می‌شده، توجه و تمرکز بر «مشهورات» یا تلاش برای اعتباربخشی به مشهورات است. «جایزه بیست سال ادبیات داستانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» در دوران وزیر فرهنگ و ارشاد وقت (آقای عطاءالله مهاجرانی) از جمله نمونه‌هایی از این دست است که حذف نام «احمد محمود» به عنوان برترین نویسنده بیست سال به سبب نگارش «مدار صفر درجه» از فهرست منتخبین به دلیل مخالفت با این رمان که درصدد تحریف انقلاب اسلامی و مبانی دینی آن بود، در آن دوره، بحث‌برانگیز شد.

گرچه در آن رخداد، تیزبینی برخی منتقدان در شناخت انحراف فکری و قلمی نویسنده مزبور از مبانی و ارزش‌های انقلاب اسلامی، راه را بر گزینشی نادرست بست، اما این خطر به لحاظ «مبنایی» و «روشی» همواره در کمین چنین جوایزی که در بازه زمانی موسعی بدون روش‌مندی مناسب دست به انتخاب می‌زنند بوده و خواهد بود.

حرکت بر مدار «شهرت‌سازی ادبی» ترفندی دیرپا در حوزه ادبیات داستانی است. بعضا چنین مشهوراتی که سبب پدید آمدن و نقطه آغاز آن بر بسیاری معلوم نیست، چنان به نتایجی «غیرقابل خدشه»، «اجماعی» و «مسلم» منتهی می‌شوند که هزینه «مخالفت» یا «نقد» را بر مخالفان اجماعِ ادعایی، دشوار می‌سازند.

پایداری جریانی که شهرت ادبی را دستمایه حرکت خود قرار داده، به مرور زمان و با تقویت مشهورات ادبی به واسطه «تکرار» یا «تایید» یا «تشدید» آن در ضمن رخدادهای ادبی، عملا به سخت‌تر شدن گره شهرت‌گزینی ادبی و بالاتر رفتن هزینه‌های مخالفت به آن منجر خواهد شد. اما کار بدینجا نیز منتهی نمی‌شود و واکنش تاخیری و غیرتولیدی مجامع علمی و دانشگاهی نسبت به رخدادهای ادبی و به‌گزینی آنها از میان آثار ادبی بر اساس همان مشهورات پیش‌گفته، زمینه را برای تئوری‌سازی «مشهورات» فراهم می‌آورد.

بلیه‌ای که خاصه در حوزه ادبیات دفاع مقدس با ظهور «جریان سیاه‌نویس» قوت گرفت. جریان سیاه‌نویسِ دفاع مقدس، نه در فرایندی «سالم»، «علمی» و «سازنده» که بر بستر «حاشیه‌سازی»، «نام‌گرایی»، «نفاق»، «وادادگی ادبی»، «عدم پاسخگویی و نقدپذیری» و در یک جمله «شهرت‌گزینی» به مهم‌ترین مانع در مسیر ادبیات متعالی دفاع مقدس تبدیل شد. جریان سیاه‌نویس دفاع مقدس با «دور زدن نقد» و «سکوت» تاریخی و معنی‌دار و «انفعال» منتقدان متعهد، یا «مصلحت‌اندیشی»‌های غیرضرور، از رویکردی «هنجارشکن» و «غیراصولی» در دهه ۶۰، به عنوان جریانی «متعارف»، «اصیل»، «تحول‌خواه» و «انسانی» بلکه «جهانی» معرفی شد.

در چنین شرایطی که خواه‌ناخواه، جامعه ادبی مبتلا به مشهورات بی‌مبنا است، علی‌القاعده جریان متعهد به انقلاب و دفاع مقدس باید «برنامه» و «روش‌مندی» مشخصی در مقابله با این مشهورات و عدم درغلتیدن به آن اتخاذ کند. بستر زیست مشهورات ادبی، اذهان مخاطبان است.

بنابراین، لازم است جای «اکثریت موجود» به «شیوه عقلایی» سپرده شود. در حالی در محیط‌های دانشگاهی و بعضا شبه‌علمی تعدادی از آثار و نویسندگان خاص مورد اقبال قرار می‌گیرند که انتخاب این نمونه‌ها نه نتیجه استقراء کامل و مبنایی در میان آثار و افراد موجود، که نوعا برآمده از «سهل‌گیری» و «کم‌کاری» و «بی‌اطلاعی» پژوهشی و بنای ساختار علمی بر پایه انتخاب‌های یکی دو جشنواره است. چنین روشی ضمن هزینه‌سازی برای ادبیات– خاصه ادبیات دفاع مقدس- عملا خَرق «مشهور» و شناسایی آنچه به مرحله شهرت ادبی نرسیده است را دشوار خواهد ساخت.

توجه به فرایند «شهرت‌گزینی» و «شهرت‌سازی»، ابعاد و ارکان دخیل در آن، مراتب و متعلق‌های متعدد آن، آثار و ثمرات برخاسته از این مقوله و شناخت این امور، برای خرق علمی شهرت، بسیار ضروری است. بدیهی است وصف «شهرت» فی‌نفسه مذموم نیست. چه‌بسا آثار یا نویسندگان دفاع مقدس که به این درجه از «اعتبار»، «وثوق» و «اقبال» دست یافته، جریان‌ساز شده و بار ادبیات متعهد به انقلاب اسلامی را بر دوش کشیده‌اند. و بسا بسیاری دیگر، قربانی نگاه شهرت‌گزین شده‌اند.

اگر بخواهیم از ارکان موثر در به شهرت رسیدن «اثر» یا «نویسنده»‌ای یاد کنیم، بیش از «فخامت» اثر و «عمل» نویسنده، باید از عملکرد «رسانه»‌ها سخن گوییم. واقعیت آن است که رسانه‌های جمعی، خبرگزاری‌ها، سایت‌های متنوع و مطبوعات و روزنامه‌ها در «چهره» شدن یا «شاخص» شدگی نویسندگان و آثار، نقشی بسزا و بی‌بدیل داشته‌اند. این رسانه‌ها هستند که با «تکرار» اسامی، «توصیف» موضوعات، «جهت‌گیری» درباره آثار و نویسندگان، از آنها مقوله‌هایی «آشنا»، «قابل بحث» و «شاخص» می‌سازند.

گرچه بررسی نحوه عملکرد رسانه‌ها در بازه زمانی طولانی چند دهه در حوزه ادبیات دفاع مقدس، خود نیازمند پژوهشی مبسوط است. اما یادآوری چند گزاره درباره عملکرد رسانه‌ها و نقش و جایگاه آنها در پدید آمدن «شهرت» ادبی برای آثار و نویسندگان، تصویر دسته‌بندی‌شده و دقیق‌تری از ابعاد و چگونگی شکل‌گیری شهرت پیش‌گفته به دست خواهد داد.

۱- غلبه جریان رسانه‌ای در فضای کلی ادبیات داستانی کشور هیچ‌گاه در طول سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی از آنِ جریان متعهد به ارزش‌های انقلاب و به تعبیر دیگر جریان انقلابی نبوده است. حتی صدا و سیما نیز که نوعا گمان می‌رود سیاست‌های فرهنگی نظام را نصب‌العین خود قرار می‌دهد در برنامه‌های متعدد ادبی- اگر نگوییم غالبا- در بسیاری موارد با جریان شبه‌روشنفکر ترجمه‌ای غیرمنتقد همدل بوده و ادبیات انقلابی در سازمان صدا و سیما مظلوم واقع شده است.

در فقدان و کمبود سایت‌های تخصصی ادبیاتِ همسو با گفتمان انقلاب اسلامی، تعداد حقیقتا معدودی از خبرگزاری‌ها خط ادبیات متعهد را دنبال می‌کنند. غالب خبرگزاری‌ها یا اساسا خنثی و تابع مشهورات هستند یا متعلق به جریان روشنفکری‌اند، یا ترجیح می‌دهند مقبولیت خود را خرج هیچ جریان ادبی نکنند یا بالاخره شجاعت موضع‌گیری و حرکت بر خلاف جریان غالب را ندارند. صفحات ادبی روزنامه‌ها نیز کمابیش در سیطره جریان شبه‌روشنفکر یا تربیت‌شدگان این جریان یا هم‌نوایان با آنها است. طبیعی است در چنین شرایطی، جریان متعهد، پایگاه مطمئن، قوی و پرنفوذی برای مطالبات خود نداشته باشد و ذهنیت «مخاطبان ادبیات» توسط جریان «دیگری» هدایت می‌شود.

۲- جریان رسانه‌ای «ویترین» تولید نقد و نظر در حوزه ادبیات و خاصه ادبیات دفاع مقدس است. جریان رسانه‌ای کمتر «تولیدکننده» فکر و نقد و بیشتر «مصرف»‌کننده آن بوده است. حال با این مقدمه و در فقدان واقعی جریان نقد متعهد، که تنها به ارزش‌های فرمی اثر بسنده نمی‌کند و مبانی فکری و فلسفی دینی را دستمایه نقد ادبی قرار می‌دهد، کاملا می‌توان پیش‌بینی کرد که رسانه– ولو در معدود مواردی بخواهد انقلابی بماند- مصالح لازم و فکر و اندیشه و تولید لازم را برای ورود به آوردگاه جنگ نرم در اختیار ندارد. به درستی نمی‌داند در جنگ فرهنگی چگونه، در چه زمانی و در مقابل چه دشمنی‌ای باید واکنش نشان دهد.

۳- رسانه مستقل، شجاع، زمان‌شناس و انقلابی – به معنای واقعی کلمه- در حوزه ادبیات داستانی و ادبیات دفاع مقدس کم شمار است. کمتر رسانه‌ای پیدا می‌شود که حاضر باشد برای اصلاح امور «شفاف‌سازی» کند و برای تغییر «هزینه» بدهد. نوعا ناشران، مدیران میانی، انجمن‌ها و نهادها و مراکز ادبی، بر خروجی‌های رسانه‌ها نظارت داشته و در زمان لازم در آنها «دخالت» کرده، بر آنها «تاثیر» گذاشته و به صورت مشخصی به آنها جهت می‌دهند.

این «وابستگی» در سطوح پیچیده‌تری در بده‌بستان‌ها، علایق و سلایق و مبانی فکری رسوخ می‌یابد. بنابراین زمانی که از رسوخ «جریان نفوذ فرهنگی» در لایه‌هایی از رگ و پی ادبیات معاصر یاد می‌شود، کشف، افشا و مقابله با آن، رسانه مستقل را با بخش قابل توجهی از افراد، مجموعه‌ها و مناسبت‌ها در تقابل قرار خواهد داد.

رسانه‌ها نوعا– نه در تمام موارد- در «تولید» خبر، تحلیل، نقد و جریان‌سازی در حوزه ادبیات دفاع مقدس «ناتوان»، «بی‌برنامه»، «بی‌انگیزه» یا «کم‌کار» کند. به دلیل پیش‌گفتۀ مواجهه «مناسبتی» با موضوع خاص دفاع مقدس و عدم اطلاع کافی از هندسه مسائل و موضوعاتِ اولویت‌دار در این حوزه و البته «پرزحمت» بودن پرداخت به برخی موضوعات به لحاظ علمی یا اجرایی، عملا خطی «سطحی» و «سهل‌انگارانه» از «مسائل» و «پاسخ‌ها» در نوع رسانه‌ها مطرح می‌شود. سطحی که بستر زیستیِ مناسبی برای افراد یا جریاناتی است که با سوار شدن بر موج «جدل»، «مغالطه» و «عوام‌زدگی» حیات ادبی خود را تضمین می‌کنند. گرچه در میان اهالی رسانه می‌توان افراد «پرمایه» و «صاحب تحلیل» یا حداقل «فروتن» و «سلیم النفس» را یافت که از وقت و ابروی خود مایه می‌گذارند، اما در موارد متعددی ضعف «شناختی» از جمله معضلات اصحاب رسانه در حوزه ادبیات داستانی دفاع مقدس است.

رویکرد «تبلیغی» و نه «تحلیلی» و همچنین رویکرد «ترجمه‌ای» و نه «تأسیسی» آفت دیگر رسانه‌ها در بخش‌های ادبیات داستانی و خاصه ادبیات دفاع مقدس است. برخی رسانه‌ها برای «دیده شدن» و نه «نمایاندن» خبر تولید می‌کنند. حتی ورود برخی رسانه‌ها به موضوعات مناقشه‌برانگیز، در حد «ژورنالیسم» متداول است نه تحلیل عمیق و دقیق و مبنایی برای حل «مسئله».

بنابر این گرچه برخی رسانه‌ها پای ثابت برخی دعواهای ادبی هستند و در ظاهرا موضع‌مند عمل می‌کنند و بعضا آتش بیار معرکه می‌شوند، اما سطح طرح مسائل را به حد تنزل یافته و کنترل شده‌ای تقلیل می‌دهند. نتیجه این رویکرد، تشدید نگاه عوام‌گرایانه به مسائل ادبی و در نتیجه امکان رشد بیشتر مشهورات ادبی خواهد بود. رسانه‌ها در ادامه این رویکرد، بعضا کارکردشان به ابزاری برای «فروش» یا «بازاریابی» در حوزه کتاب تقلیل می‌یابد.

رسانه‌ای می‌تواند «جریان‌ساز» باشد که عمیقا «جریان‌شناس» باشد. عدم بصیرت و فهم دقیق شرایط فرهنگی و ادبی در میان برخی مدیران ادبی – چه رسد به برخی اصحاب رسانه- خسارت‌های جدی به ادبیات داستانی متعهد وارد ساخته است. «مصلحت‌اندیشی» مفرط و «محافظه‌کاری» از نتایج عدم شناخت واقعی جریان‌های ادبی و تغییر موقعیت آنها در طول چهار دهه اخیر است. عدم تصور دقیق و پیش‌دستانه از وضعیت جریان‌های ادبی در آینده و برنامه‌ریزی رسانه‌ای برای دفع خطرات متوقع از ساحت ادبیات از دیگر مسائل این حوزه است. محل زیست جریان «نفوذ» در ادبیات متعهد دقیقا مرز باریک میان «مصلحت» و «حقیقت» است. جایی که حقیقت نوعا قربانی مصالح خودخوانده می‌شود.

رسانه‌ها نوعا به واسطه کارکردگزینی و مخاطب حداکثری شان، نسبت به محافل علمی-ادبی، از ابتکار عمل و البته «ادبیات» و «ساختار بیانی علمی» لازم برخوردار نبوده و از طرح ژرف کاوی‌های پژوهشی محرومند. نخست به آن دلیل که طیف اندک پژوهشگران متعهد که انتظار می‌رود تولیدکننده فکر و رصدکننده مستمر و واقعی جریان‌های ادبی و آثار داستانی باشند، اندک‌اند یا ادبیات لازم را برای انتقال آنچه در کرانه‌های تولید علم فراچنگ آورده‌اند به مخاطب رسانه‌ها ندارند.

گسست تاریخی میان اندک مراکز تولید فکر ادبیات متعهد و رسانه‌ها، خود جزو مبادی حرکت رسانه‌ها به موقعیت و جایگاه فعلی است. جدا افتادگی رسانه‌ها از محافل علمی که به عنوان «عقل منفصل» این مجموعه‌ها عمل می‌کنند خود در فروغلتیدن به کام شهرت‌گزینی موثر است.

تبعیت و دنباله‌روی رسانه‌ها از رخدادها و وقایع ادبی عامل دیگری برای در «حاشیه» ماندن رسانه‌ها در تولید و ترویج فکر است. رونق یافتن اجرای برنامه‌های «نمایشی» در فضای ادبیات داستانی موجب می‌شود در مجموع، وقایعی که در حوزه ادبیات داستانی رخ می‌دهد از جنس «رونمایی»‌ها، «جایزه»‌ها، «نکوداشت»‌ها، «انتشار اثر» و «آمد و شد» مسئولان باشد. طبعا در این میان، پر زرق و برق‌ترین برنامه‌ها که نوعا با استقبال رسانه‌ها و پوشش سراسری آن همراه است «جایزه»ها و «جشنواره»‌ها هستند. از این‌رو، رسانه‌ها تابعی از تصمیم مدیران حوزه ادبیات و هنر در اولویت بخشی به برنامه‌های تبلیغی از این دست و صرف وقت و هزینه برای اجرای آن خواهند بود.

با مقدمات پیش گفته- که می‌توان بیش از این‌ها بدان افزود- به نظر می‌رسد انتظار نمی‌رود بدنه رسانه‌ای کشور که خود موثر در تولید مشهورات ادبی– صحیح یا ناصواب – و باز مصرف‌کننده آنها بوده، بتواند خارج از «دور» تولید و مصرف مشهورات، کاری کارستان کند. در حقیقت، رسانه‌ها در طول حیات خود، در عمل، «انتخاب»‌های خود را با «تکرار» و «تاکید» بر نام‌ها و آثار نشان داده‌اند. لذا پیش‌بینی– اگر چه نه همه- بخشی از فهرست‌های محتمل منتخب رسانه‌ها در ساحت‌های مختلف، کاملا محتمل و مقدور است.

انتخاب ذیل عنوان «چهره‌های برتر چهل سال داستان و مستند نگاری دفاع مقدس» اهمیت و حساسیت ویژه‌ای را می‌طلبد. آنچه بیش از هر امر دیگری توجه را به خود جلب می‌کند «روش‌شناسی» چنین انتخابی است. چرا که روش شناسی دقیق و علمی در نیل به این هدف مهم، ۸۰ درصد نتیجه را با خود همراه خواهد ساخت. طبق اعلام دبیرخانه جایزه جلال، نوزده نماینده از رسانه‌ها و مراکز مختلف، درخواست دبیرخانه را اجابت کرده و آن مجموعه را در انتخاب چهره‌های برتر همراهی کرده‌اند.

گرچه میان داوران این بخش، چهره‌هایی حضور دارند که فارغ از شأن رسانه‌ای، مطبوعاتی یا مدیریتی‌شان، جزو مطلعین حوزه ادبیات دفاع مقدس بوده و هستند. همچنانکه از میان منتخبان این داوری، چهره‌های ممتازی دیده می‌شوند که حضور آنها را در میان گروه نامبرده تایید می‌کند.

با این وجود، به نظر می‌رسد حداقل در هشت محور، صحت و تمامیت انتخاب‌های صورت گرفته در مظان تردید قرار داشته و قابل خدشه است: ۱- ترکیب داوران (اصحاب رسانه، مطبوعات و…)، ۲- شانیت داوران (حضور سلیقه شخصی یا نمایندگی از مجموعه و عنوان وابسته)، ۳- شیوه ارزیابی (توافق حداکثری)، ۴- متعلق‌های داوری(بخش‌های ذیل ادبیات دفاع مقدس)، ۵- ملاک‌های داوری (به صورت مشخص، «برتر» بودن)، ۶- مقدمات و لوازم پژوهشی داوری (زمان محدود داوری و چگونگی تحلیل ۴۰ سال ادبیات دفاع مقدس) ۷- جهت‌مندی و غرض داوری (تقویت ادبیات متعهد به ارزش‌های دفاع مقدس)، ۸- جامعیت و مانعیت داوری(ورود حداکثری موارد ذی‌صلاح و خروج حداکثری موارد ناصواب).

در این نوشتار مجالی برای پرداخت به تمامی ساحات هشت‌گانه پیش گفته نیست. می‌توان فهرست بلند بالایی از افراد را ترتیب داد که با معیارهای متعدد کمی یا کیفی در ساحت‌های مختلف ادبیات دفاع مقدس (داستان بلند، داستان کوتاه، زندگی‌نامه، خاطره خودنوشت، خاطره دیگر نوشت، پژوهش ادبی، نقد ادبی و…) صاحب نام یا صاحب سبک هستند. اما در فهرست دوازده نفره پیش گفته جایی ندارند. تنها به این دلیل که فرایند و ارکان این داوری قادر به رصد، تحلیل، ارزیابی، کشف و معرفی آنها نبوده است.

اما شاید این جنبه کم اهمیت ماجرا باشد. زمانی که تصور کنیم چگونه تاکید بر شیوه ارزیابی «توافق حداکثری»، منطق برگزاری چنین جایزه‌ای را عملا دچار «پارادوکس» کرده است. آنچه مسلم است اینکه افراد حاضر در این فهرست، به واسطه مبانی فکری و تفسیر و بازنمودی که از دفاع مقدس دارند در یک گفتمان نمی‌گنجند. به بیانی دیگر، انتخاب‌های صورت گرفته، نشان از اختلاف صد و هشتاد درجه‌ای اعتقادی و تحلیلی و رویکردی به دفاع مقدس در میان برخی برگزیدگان است.

چگونه ممکن است نویسنده یا نویسندگانی که حتی عنوان «دفاع مقدس» را نمی‌پذیرند و از عنوان «جنگ» استفاده می‌کنند و در طول فعالیت قلمی‌شان بر مبانی و ارزش‌های این واقعه تاخته‌اند در کنار نویسندگانی قرار گیرند که روایتی قدسی از این واقعه ارائه کرده‌اند. چگونه قابل تصور است کسانی که تصویری «چرکین»، «کریه”، «مایوسانه» و «غیر افتخارآمیز» از جنگ ارائه کرده و علنا اعلام می‌کنند «می‌نویسند تا دیگر جنگی نباشد»، در کنار کسانی قرار می‌گیرند که جهاد فی‌سبیل‌الله را «دری از درهای جنت» و شهادت را فیض عظمی می‌دانند؟

چطور کسانی که سالها با شعار «انسان‌گرایی» در ادبیات سیاه دفاع مقدس به دنبال «ایدئولوژی‌زدایی» بوده‌اند با کسانی که دفاع مقدس را ادامه اندیشه و مبانی انقلاب اسلامی می‌دانند به صورت توامان تقدیر می‌شوند؟ چگونه می‌توان هم به ادبیات الهی جایزه داد و هم از ادبیات انسانی (اومانیستی) تقدیر کرد. چگونه ممکن است هم رویکرد «جنگ لعنتی» و «جنگ بی‌حاصل» تقدیر شود و هم ادبیات «ایثار و شهادت» تکریم شود؟ چگونه ممکن است از افرادی که بعضا در دو سوی میدان جنگ فرهنگی قرار دارند در مهم‌ترین جایزه ادبی ملی تقدیر کرد و از تمامی آنها به عنوان «چهره برتر» یاد کرد؟

پاسخ این پرسش در آنچه پیش از این گفته شد باید جست‌وجو شود. انتخاب حداکثری، توافق حداکثری را می‌خواهد و چون اجماعی در حوزه ادبیات دفاع مقدس وجود ندارد. بنابر این «حقیقت» امر به «رای» گذاشته می‌شود، در نتیجه، امور مشتبه به حقیقت یا «مشهورات» بر جای حقیقت می‌نشینند. بنابراین محافظه‌کارانه‌ترین نتیجه ممکن، پیشنهاد می‌شود. نتیجه‌ای که باید به این پرسش مبنایی پاسخ دهد که چگونه متولیان امر، در ضرورت پرداخت به دفاع مقدس، بر بیانات مقام معظم رهبری تاکید می‌کنند اما در معرفی برخی نتایج، از معیارهای تکرار شده در توصیفات و تقریظ‌های ایشان درباره آثار دفاع مقدس عدول کرده‌اند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱- «ادبیّات دفاع مقدّس هم یک گونه‌ ادبی در قبال سایر ادبیّات نیست؛ یعنی این جور نیست که ما ادبیّات حماسی داریم، عشقی داریم، اجتماعی داریم، پلیسی داریم، یکی هم حالا مثلاً دفاع مقدّس؛ نه، دفاع مقدّس یک سرچشمه است، انواع و اقسام ادبیّات را می‌شود از آن انتزاع کرد و استفاده کرد و از آن می‌جوشد» بیانات معظم‌له در ارتباط تصویری با شرکت‌کنندگان در آئین تجلیل از پیشکسوتان دفاع مقدس، ۳۱/۶/۹۹

*احمد شاکری



منبع خبر

بایستگی‌های چهل‌سالگی ادبیات دفاع مقدس بیشتر بخوانید »

ارزش تاریخی خاطرات به نقل ساده آنها است



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، در هر سرزمینی جنگ ‌به عنوان یک رویداد اجتماعی و تاریخی در سبک‌ها و ژانرهای گوناگون دستمایه تولید آثار متعددی در ادبیات کشورها و سرزمین‌های گوناگون قرار گرفته ‌است، در ایران نیز روایت جنگ 8 ساله دفاع مقدس، دغدغه افراد بسیاری به‌ویژه رزمندگان به عنوان تنها شاهدان و بازماندگان آن روزها بوده ‌است و پس از پایان جنگ با رجوع به خاطرات ثبت‌ شده در قلب و ذهن خود به روایت حماسه‌ها و ایثارگری‌ها پرداختند و برگی به تاریخ پرفراز و نشیب میهن اسلامی افزودند.

این روزها نیز بازار تولید آثار در زمینه ادبیات دفاع مقدس بیشتر به سمت خاطره‌نگاری‌های خودنوشت یا دیگرنوشت و خاطرات تدوینی حرکت کرده‌ است، آثاری که در زیر شاخه ادبیات نقلی قرار می‌گیرند و به نوعی خاطرات خام و دست نخورده به شمار می‌آیند؛ روایات مکتوبی که به دور از هر گونه کاربرد صنایع ادبی ممکن است مورد توجه نگاه مخاطبان ادبیات دفاع مقدس قرار نگیرد اما این دسته از آثار در نوع خود و در کاربردی دیگر از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند.

سومین قسمت از پرونده «روایت‌گران مقاومت» به گفت‌وگو با علی هاشمی نویسنده و پژوهشگر ادبیات دفاع مقدس اختصاص دارد، در این گفت‌وگو به بررسی اهمیت انتشار خاطرات و روایات دست نخورده در حوزه ادبیات دفاع مقدس و مشکلات موجود در زمینه انتشار ادبیات داستانی در این حوزه پرداختیم که در ادامه می‌خوانیم.

خاطره‌نگاری دفاع مقدس مستلزم ساده‌نویسی است

این نویسنده و پژوهشگر ادبیات دفاع مقدس درباره اهمیت این شاخه از ادبیات اظهار داشت: بیشتر گرایش‌ها در حوزه دفاع مقدس، ادبیات نقلی و تدوینی است و کتاب‌های زیادی در این زمینه وجود دارد؛ روایات و خاطرات مکتوب جنگ و دفاع مقدس دارای ارزش تاریخی هستند و از منابع تحقیقی مستند و موثق پژوهشگران شمرده می‌شوند، آمیختگی این دسته از آثار با صنایع ادبی، سندیت آن‌ها را از بین می‌برد و دیگر قابل استناد پژوهشگران نخواهد بود به همین منظور لازم است با قلمی روان نوشته شوند و ساده نویسی مهم‌ترین اصل خاطره نویسی در این حوزه است.

وی افزود: برخی از نویسندگان با الهام زندگی‌نامه رزمندگان و فرماندهان داستان‌هایی را خلق می‌کنند که زاییده ذهن و تخیل آنهاست، هر چند شالوده کار بر اساس زندگی این افراد است اما به عنوان منابع پژوهش در نظر گرفته نمی‌شون. عدم جذابیت آثار ادبیات نقلی و پژوهشی دفاع مقدس از نظر مخاطبان مردمی، امری طبیعی است اما قابلیت گردآوری خاطرات رزمندگان و استناد به این دسته از آثار در پژوهش های مربوط به مفهوم جنگ، در اولویت است.

از تشویق های بدون حمایت مدیران تا محدودیت‌های محتوایی نهادها

هاشمی با اشاره به ماهیت ادبیات داستانی این حوزه توضیحاتی را ارائه داد و بیان کرد: ادبیات داستانی شامل رمان‌ها و داستان‌هایی است که بر اساس ذائقه مخاطبان، با قلمی تاثیرگذار و گیرا روانه بازار ادبیات و نشر می‌شوند، محتوای ادبیات دفاع مقدس مربوط به یک مقوله ارزشی و اعتقادی است و انسان‌های زیادی حفظ و ثبت آن را وظیفه و رسالت خود می‌دانند، از طرفی دیگر نیز تولید آثار فاخر در زمینه ادبیات داستانی همواره مورد توجه و تاکید سازمان‌ها و نهادهای گوناگونی بوده ‌است اما شرایط برخلاف ترغیب و تشویق‌ها است و داستان نویسان این حوزه با مشکلات مختلفی دست و پنجه نرم می‌کنند.

نویسنده و پژوهشگر ادبیات دفاع مقدس درباره دلایل کمبود رمان‌های فاخر در ادبیات دفاع مقدس گفت: در ملت‌ها و کشورهای مختلف نویسندگان محدودیت سوژه ندارند و بدون نگرانی از بابت نظارت‌ها به سوژه و ایده خود می‌پردازند اما در ایران با وجود تاکید به رمان نویسی به خصوص در شاخه ادبیات دفاع مقدس محدودیت‌های مربوط به سوژه و محتوا از سوی سازمان‌های مربوط، مسیر داستان‌نویسی و رمان‌نویسی را ناهموار ساخته ‌است.

وی افزود: از طرفی دیگر تاکید سازمان‌های گوناگون به حفظ و ترویج فرهنگ دفاع مقدس با حمایت‌های مالی همراه نیست و بسیاری از کتاب‌ها مجوز انتشار دریافت می‌کنند اما به دلیل مشکلات مالی به مرحله‌ چاپ نمی‌رسند؛ «مردی با چفیه سرخ» عنوان کتابی است که با محوریت شهید شهبازی نوشته شد و موفق به دریافت مجوز چاپ شد اما چند ماهی است که به واسطه نبود منابع مالی چاپ و انتشار آن به تاخیر افتاده است.

علی هاشمی معتقد است سیری در دوره‌های تاریخی مختلف نشان می‌دهد شکل‌گیری مکتب‌های ادبی و هنری در ایران با پشتیبانی و حمایت حاکمان همراه بوده است، در شرایط کنونی نیز بازار ادبیات و نشر نیازمند حمایت است.

رسانه‌ها خط مقدم معرفی آثار دفاع مقدس

وی درباره وضعیت تبلیغ و معرفی ادبیات دفاع مقدس در استان اصفهان تصریح کرد: کتاب‌های مفید و تاثیرگذاری در حوزه ادبیات دفاع مقدس منتشر شده‌ اما فعالیت رسانه‌ها در زمینه معرفی و تبلیغ این آثار رضایت‌بخش نیست و جای کار بیشتری در این زمینه وجود دارد.

نویسنده و پروهشگر حوزه دفاع مقدس افزود: رسانه‌های دیداری و مکتوب سازوکار مشخصی برای معرفی و تبلیغ کتاب ندارند در حالی که رسانه‌ها می‌توانند با استفاده از معرفی آثار مکتوب فاخر در مسیر جهت‌دهی افکار عمومی و افزایش درک و بینش انسان‌ها نسبت به تاریخ سرزمین گام بردارند حال هر چند کتاب‌هایی با متن عالی و محتوای مفید منتشر شود اما رسانه‌ها در حوزه تبلیغ و ترویج آثار برنامه‌ای تنظیم نکنند فعالیت ناشران گوناگون مثبت نخواهد بود.

منبع: تسنیم



منبع خبر

ارزش تاریخی خاطرات به نقل ساده آنها است بیشتر بخوانید »

وقتی با ایثار و شهادت مواجهی، آدم دیگری می‌شوی

وقتی با ایثار و شهادت مواجهی، آدم دیگری می‌شوی


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، شاید فکر کنید که جنگ یک موضوع مردانه است و بوی باروت و صدای خمپاره می‌دهد، در حالی‌که در کنار تک‌تک سربازان یک مادر چشم به راه و یک همسر و یا دختر در انتظار پدر و یا همسر خود است، حالا که صحبت از زنان شد باید گفت که در جنگ حمله و دفاع است وقتی کشور ما هشت سال در مقام دفاع از مام میهن بود، چه گذشت؟ با نگاهی به آثار ادبی دفاع مقدس می‌توان به خاکریزها و سنگرهای حماسه‌آفرینی آن سال‌ها سفر کرد، در این مجال و در صفحه مقابل دیدگان شما به سراغ یک بانوی نویسنده رفتیم که راوی جنگ و حماسه است و معتقد است: «نوشته‌های دفاع مقدس بر گونه‌گونی پربار جریان زندگی به مقدار زیادی مرهون خاطرات اقشار مختلف مردم است، برای ماندگاری این جریان باید به سراغ قشرهای مختلف مردم رفت…»

 این گوشه‌ای از گفت‌وگو با آذر خزاعی سرچشمه خالق کتاب «تا پلاک ۱۴۰» است، بی‌شک وقتی یک بانو از جنگ می‌نویسد قلم او به عطری از حماسه‌نگاری مزین است که در جای‌جای آن مهر مادرانه به مشام مخاطب می‌رسد.

ساحت ادبیات داستانی نسبت به دهه قبل در زمینه ادبیات داستانی انقلاب چه تغییراتی را شاهد بوده است. نویسندگان متعهد از حیث پیشرو بودن در چه مرحله‌ای قرار دارند؟

انقلاب اسلامی تغییر و تحول عظیمی در ادبیات داستانی معاصر به وجود آورد. جوانان و نوجوانان دهه ۶۰ عرصه جدیدی را تجربه کردند عرصه دفاع مقدس که پرواز شور، حماسه، عشق و زیستن بود و همین تجربه را آنان که دست به قلم بودند به تصویر کشیدند و تاریخ شفاهی دفاع مقدس را رقم زدند که در نوع خود بی‌نظیر است چرا که برای اولین بار در تاریخ ایران ملت با رهبری حضرت امام خمینی با جان و مال خود در مقابل تمام ابرقدرت‌ها ایستادند و حماسه آفریدند و نگذاشتند حتی یک وجب از خاک ایران به دست دشمنان ایران اسلامی بیفتد و دفاع جانانه ملت ایران توسط نویسندگان متعهد از همان روزهای اول دفاع مقدس به شکل خاطرات شفاهی به رشته تحریر درآمد و از دل خاطرات داستان‌های کوتاه و بلند دفاع مقدس آفریده شد.

تجربة زیستی داستان‌نویسان دفاع مقدس باعث شد که شور و عشق و ایثار و شهادت در قلم‌هایشان جاری شود و داستان به داستان و سال به سال و دهه به دهه شاهد خلق داستان‌هایی باشیم هم از لحاظ تکنیک‌های داستانی و هم از لحاظ مضمون و پیام به رشد بالایی رسیده‌اند. بخصوص در داستان کوتاه دفاع مقدس شاهدخلق آثاری هستیم که بسیار درخشان هستند و نه تنها تأثیرگذار بلکه جریان‌ساز و انتقال‌دهنده شور، ‌عشق و ایثار و شهادت ملتی است که به تنهایی در مقابل استکبار جهانی ایستاده است.

نویسندگان متعهد انقلاب با خلق آثاری متعهدانه در حوزه انقلاب و دفاع مقدس باعث به‌وجود آوردن گونه داستانی دفاع مقدس شدند که ویژگی‌های خاص خود را دارد و سال به سال و دهه به دهه این گونه داستانی رشد و تغییرات قابل ملاحظه‌ای به خودش دیده است که در دهه ۹۰ با پا به عرصه گذاشتن نسل جدید داستان‌نویسان و مراکز جدیدی که به طور اختصاصی در زمینه داستان انقلاب اسلامی کار می‌کنند باعث شد که داستان‌نویسان جوان متعهد و مستعد را به درون جامعه سوق دهند و به رزمندگان پس از دفاع مقدس بپردازند. رزمندگانی که امروز در جامعه و خانواده زندگی می‌کنند و هر کدام خود روایت و داستانی دارند داستان‌نویسان جوان و متعهد دهه ۹۰ در ادبیات داستانی معاصر پیشرو هستند چرا که تجربیات نسل گذشته خود را از انقلاب و دفاع مقدس حالا در درون جامعه به تصویر می‌کشند رزمندگانی که هنوز رزمنده‌اند و پای عقاید و آرمان‌های انقلاب ایستاده‌اند و در ادبیات داستانی معاصر شاهد خلق این گونه داستان‌ها در دهه ۹۰ هستیم.

در حال حاضر خاطره‌نویسی خیلی باب شده است. در مقابل کتاب و ادبیات داستانی انقلاب کمرنگ شده است. آیا خاطره‌نویسی می‌تواند جای ادبیات داستانی را بگیرد. بهتر نیست این دو حوزه، در امتداد یکدیگر قرار گیرند؟

تاریخ شفاهی هیچ‌گاه نمی‌تواند جای داستان را بگیرد اصلاً هرکدام در دو حوزه متفاوت به رویدادها و وقایع می‌پردازند. تاریخ شفاهی جزء تاریخ و مستندات و اسناد است و داستان جزء ادبیات و به قول معروف هر گلی یک بویی دارد و هرکدام بخشی از فرهنگ هر کشور را می‌سازند. جهان داستان جهان برساخته است و دنیای آن اگرچه از واقعیت و رویدادها و حوادث واقع‌شده گرفته شده‌اند اما از صافی ذهن نویسنده عبور و با تخیل نویسنده آمیخته شده و جهان دیگری از جهان واقع شده به‌وجود آورده‌اند که تنها از زاویه دید داستان‌نویس است که آن جهان روایت می‌شود. پس تخیل نقش اصلی و اساسی در داستان دارد درحالی که در تاریخ شفاهی این رویداد و حوادث واقع‌شده است که براساس مستندات شکل می‌گیرد و هیچ چیزی به آن اضافه و یا کم نمی‌شود و خود آن چیزی است که به وقوع پیوسته در یک زمان و یک مکان واحد.

خاطرات در واقع منبع عظیمی هستند برای خلق داستان، داستان‌نویسان می‌توانند با بهره‌گیری از ‌اشخاص و رویدادهای این منبع عظیم دست به خلق آثار ماندگاری بزنند این دو حوزه هرکدام مسیرخود را می‌روند و قرار نیست هیچ‌کدام جای دیگری را بگیرند. البته این داستان است که بیشترین تأثیر را در جهان امروز گذاشته است و می‌گذارد.

انجمن قلم ایران محل تجمع نویسندگان و اهالی قلم متعهد و انقلابی است. نفس وجود این انجمن چه برکاتی دارد؟

باید از رسانه و فضای مجازی برای گسترش انجمن استفاده کرد چرا که جوانان امروز بیشترین زمان فراغت خود را صرف فضای مجازی می‌کنند و انجمن برای گسترش برنامه‌ها و تولیدات خود و جذب اعضای جدید و فعال می‌تواند از کانال گروه و شبکه‌های مجازی استفاده کند. یکی از بهترین کارهایی که انجمن قلم طی این سال‌ها انجام داده است اول بازنشر ادبیات داستانی و شعر انقلاب و دفاع مقدس برای نسل جوان امروز است کار بسیار تأثیرگذار و جریان‌سازی است چرا که نسل دهه ۹۰ را به آثاری که در دهه‌های گذشته خلق شده بود آشنا کرده است و دوم اینکه حمایت از نوقلمان و جوانان مستعد و متعهد در زمینه ادبیات است که همین امر باعث خلق آثار قابل توجهی در این زمینه شده است.

در حال حاضر شاهد نفوذ قلم‌های مسموم نویسندگان سکولار در ادبیات داستانی هستیم که هیچ نسبتی با دین و انقلاب ندارند. وجود این قلم‌های مسموم چه آفاتی و آثار سوئی برای ادبیات ایران دارد؟

دشمنان انقلاب اسلامی هزینه‌های سنگینی کرده‌اند و می‌کنند. در رسانه‌های بصری و فضای مجازی و آثار مکتوب تا ذهن‌ها و افکار جامعه و بخصوص نسل جوان را به سمت خودشان بکشانند و منحرف کنند و قلم‌های مسموم جزء کوچکی از این زنجیره هستند.

در مقابل این هجوم باید نهادها و مراکز فرهنگی جمهوری اسلامی پاسخ آنها را از طریق سرمایه‌گذاری روی افراد و جوانان متعهد و مستعد در عرصه ادبیات داستانی بدهند تا شاهد جریان و موجی از آثار داستانی متعهدانه انقلاب باشیم وقتی جریانی از ادبیات داستانی متعهدانه شکل بگیرد دیگر آثار مسموم تأثیر خود را از دست می‌دهد و در واقع دیگر چیزی برای گفتن

ندارند.

چرا که انقلاب و دفاع مقدس مردم ایران آن‌قدر ظرفیت عظیمی در خود دارد که همه چیز را در خود حل می‌کند و این ظرفیت عظیم باید در ادبیات معاصر نیز استفاده گردد و این جز توجه، برنامه‌ریزی و سرمایه‌گذاری برای خلق آثار متعهدانه راه دیگری ندارد.

و اما… موضوع کتاب‌هایتان را چگونه انتخاب می‌کنید؟

گاهی از طریق تحقیق و مطالعه، گاهی از درون موضوع دیگری شکل می‌گیرد و گاهی با گفت‌وگو با استادان و صاحب‌نظران و گاهی تمام موارد فوق با هم. به طور مثال طراحی کتابی را با موضوع عکس‌های زندگی در دفاع مقدس تهیه و تدوین کرده بودم و پیگیر عکس‌هایی بودم که در آن جریان زندگی را در دوران دفاع مقدس ثبت کرده باشد عکس‌های زیادی را دیدم و تعدادی را انتخاب کردم اما اساتید و صاحب‌نظران گفتند چرا با خود عکاسان گفت‌وگو نمی‌کنی. وقتی پیش استاد دیگری رفته بودم و طرح را برایش مطرح کردم ایشان خاطره‌ای برایم تعریف کردند و همین امر سبب شد که طرح اولیه کتاب «تا پلاک ۱۴۰» شکل بگیرد.

چه روش‌هایی را برای جذب مخاطبین عام استفاده می‌کنید؟

درتمام کارهایی که انجام داده‌ام اول مخاطب را در نظر گرفته‌ام و مخاطب برایم از همه چیز مهم‌تر بوده است برای همین تمام تلاشم این بوده است که نثر کتاب‌هایم روان و قابل فهم برای مخاطب باشد و اینکه سوژه‌ای انتخاب کنم که مخاطب امروز و جوان امروز برایش جذاب باشد و ذهنش را درگیر کند. البته از استفاده از رسانه‌های مکتوب و غیرمکتوب و فضای مجازی نیز غفلت نمی‌کنم چرا که یکی از بهترین راه‌های ارتباطی استفاده مناسب از فضای مجازی است بخصوص برای نسل امروز.

آیا به نظر خودتان تا به حال توانسته‌اید پیام دفاع مقدس را به نسل‌های جدید به درستی انتقال دهید؟

این را بنده نمی‌توانم بگویم که پیام کتابهایم را نسل امروز گرفته است یا نه. چرا که به خیلی از عوامل دیگر نیز مرتبط می‌شود ولی تمام سعی و تلاشم از شکل گرفتن ایده کتابها تا منتشر شدن آن این است که کتاب خوانده شود و دیده شود و باز خوردش را ببینم. آن موقع است که می‌توانم بفهمم که چقدر خواننده توانسته است با آن ارتباط برقرار کند البته این امریک فاکتورش نویسنده و خالق کتاب است. فاکتور دیگرش ناشر کتاب و فاکتور بعد خواننده کتاب است. اگر ارتباط درست بین هر سه فاکتور در یک کتاب برقرار گردد طبیعی است که کتاب تأثیر خود را می‌گذارد.

با این اوصاف پس انگیزه شما از پرداختن به موضوع دفاع مقدس در کتابتان چیست؟

زمانی که کتابهای خاطرات دفاع مقدس را می‌خواندم تصمیم گرفتم که سهم بسیار بسیار کوچکی در انتقال مفاهیم و حماسه‌های دفاع مقدس به نسل امروز داشته باشم و یکی از بهترین روش انتقال این مفاهیم خاطرات اهالی فرهنگ و قلم است که خود جزء فرهنگ سازان جامعه هستند.

برکات پرداختن به تاریخ نگاری و روایت دفاع مقدس و ادبیات پایداری چه بوده و برنامه‌ شما برای نوشتن در حوزه دفاع مقدس در حال حاضر چیست؟

دفاع مقدس گنج تمام نشدنی است و اقیانوسی است که هر چه درعمق آن فرو می‌روی بیشتر به عظمت آن پی می‌بری. مسلماً برای کسانی که در این حوزه قلم می‌زنند و فعالیت می‌کنند برکات بسیاری دارد که بخشی از آن درونی است.

وقتی که با حماسه‌ها و پایداری و صبر و مقاومت و ایثار و شهادت نسلی بی‌نظیر مواجه می‌شوی اول خودت را در برمی‌گیرد و باخودت عجین می‌شود و کاملاً درفضا و زمان و مکان قرار می‌گیری و کم‌کم آدم دیگری می‌شوی و این تغییر است که به آدمی انگیزه رفتن و ادامه دادن در این مسیر را می‌دهد و این جز خواسته شهدا و ایثارگران و رزمندگان است که راه‌شان ادامه یابد.

آیا کتاب جدیدی در این زمینه نوشته‌اید؟ در مورد آن مختصر توضیح دهید.

درحال حاضر روایت جانبازان را از لحظه‌ای که جانباز شده‌اند تا زمانی که به بیمارستان رفته‌اند در حال جمع‌آوری و تدوین هستم.

شما در کتاب « تا پلاک ۱۴۰» تلاش کردید تا جریان زندگی مردم را در دوران دفاع مقدس نشان دهید کاری که پس از جنگ تحمیلی در حوزه مکتوبات دفاع مقدس کمتر مورد توجه قرار گرفته است. بدین معنی که خاطره نگاری و مستندنگاری مردم بیشتر در حاشیه بوده است نظرتان در این باره چیست؟

دفاع مقدس ما شاید بتوان گفت که تنها دفاعی است که بیشترین نیروی داوطلب و مردمی را در برداشته و تمام بار آن بر دوش مردم بوده ازنوجوان دوازده سیزده ساله تا پیرمرد هفتاد ساله، از دانش‌آموزان هفت هشت ساله تا دانشجویان هجده ساله از زنان خانه دار تا زنان امدادگر تمامی اقشار مردم از زن و مرد و پیر و جوان با جان و دل درآنچه مستقیم و چه غیرمستقیم حضور یافتند و حماسه‌ها آفریدند. حال ثبت جریان زندگی آن دوران توسط اهالی قلم تنها بخشی ازشکل زندگی است.

اگر چه تجربه و تخیل نویسندگان از شکل‌هایی که سایرین تصویر می‌کنند به زندگی نزدیک ترند اما باید درنظر گرفت که برای ماندگاری این جریان باید به سراغ قشرهای مختلف مردم نیز رفت و در بیان شکل‌های زندگی در دوران دفاع مقدس با آنها سهیم شویم چرا که نوشته‌های دفاع مقدس برگونه گونی پربار «جریان زندگی» به مقدار زیادی مرهون خاطرات اقشار مختلف مردم است.
*سید محمد مشکوهًْ‌الممالک

    به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، شاید فکر کنید که جنگ یک موضوع مردانه است و بوی باروت و صدای خمپاره می‌دهد، در حالی‌که در کنار تک‌تک سربازان یک مادر چشم به راه و یک همسر و یا دختر در انتظار پدر و یا همسر خود است، حالا که صحبت از زنان شد باید گفت که در جنگ حمله و دفاع است وقتی کشور ما هشت سال در مقام دفاع از مام میهن بود، چه گذشت؟ با نگاهی به آثار ادبی دفاع مقدس می‌توان به خاکریزها و سنگرهای حماسه‌آفرینی آن سال‌ها سفر کرد، در این مجال و در صفحه مقابل دیدگان شما به سراغ یک بانوی نویسنده رفتیم که راوی جنگ و حماسه است و معتقد است: «نوشته‌های دفاع مقدس بر گونه‌گونی پربار جریان زندگی به مقدار زیادی مرهون خاطرات اقشار مختلف مردم است، برای ماندگاری این جریان باید به سراغ قشرهای مختلف مردم رفت…»

     این گوشه‌ای از گفت‌وگو با آذر خزاعی سرچشمه خالق کتاب «تا پلاک ۱۴۰» است، بی‌شک وقتی یک بانو از جنگ می‌نویسد قلم او به عطری از حماسه‌نگاری مزین است که در جای‌جای آن مهر مادرانه به مشام مخاطب می‌رسد.

    ساحت ادبیات داستانی نسبت به دهه قبل در زمینه ادبیات داستانی انقلاب چه تغییراتی را شاهد بوده است. نویسندگان متعهد از حیث پیشرو بودن در چه مرحله‌ای قرار دارند؟

    انقلاب اسلامی تغییر و تحول عظیمی در ادبیات داستانی معاصر به وجود آورد. جوانان و نوجوانان دهه ۶۰ عرصه جدیدی را تجربه کردند عرصه دفاع مقدس که پرواز شور، حماسه، عشق و زیستن بود و همین تجربه را آنان که دست به قلم بودند به تصویر کشیدند و تاریخ شفاهی دفاع مقدس را رقم زدند که در نوع خود بی‌نظیر است چرا که برای اولین بار در تاریخ ایران ملت با رهبری حضرت امام خمینی با جان و مال خود در مقابل تمام ابرقدرت‌ها ایستادند و حماسه آفریدند و نگذاشتند حتی یک وجب از خاک ایران به دست دشمنان ایران اسلامی بیفتد و دفاع جانانه ملت ایران توسط نویسندگان متعهد از همان روزهای اول دفاع مقدس به شکل خاطرات شفاهی به رشته تحریر درآمد و از دل خاطرات داستان‌های کوتاه و بلند دفاع مقدس آفریده شد.

    تجربة زیستی داستان‌نویسان دفاع مقدس باعث شد که شور و عشق و ایثار و شهادت در قلم‌هایشان جاری شود و داستان به داستان و سال به سال و دهه به دهه شاهد خلق داستان‌هایی باشیم هم از لحاظ تکنیک‌های داستانی و هم از لحاظ مضمون و پیام به رشد بالایی رسیده‌اند. بخصوص در داستان کوتاه دفاع مقدس شاهدخلق آثاری هستیم که بسیار درخشان هستند و نه تنها تأثیرگذار بلکه جریان‌ساز و انتقال‌دهنده شور، ‌عشق و ایثار و شهادت ملتی است که به تنهایی در مقابل استکبار جهانی ایستاده است.

    نویسندگان متعهد انقلاب با خلق آثاری متعهدانه در حوزه انقلاب و دفاع مقدس باعث به‌وجود آوردن گونه داستانی دفاع مقدس شدند که ویژگی‌های خاص خود را دارد و سال به سال و دهه به دهه این گونه داستانی رشد و تغییرات قابل ملاحظه‌ای به خودش دیده است که در دهه ۹۰ با پا به عرصه گذاشتن نسل جدید داستان‌نویسان و مراکز جدیدی که به طور اختصاصی در زمینه داستان انقلاب اسلامی کار می‌کنند باعث شد که داستان‌نویسان جوان متعهد و مستعد را به درون جامعه سوق دهند و به رزمندگان پس از دفاع مقدس بپردازند. رزمندگانی که امروز در جامعه و خانواده زندگی می‌کنند و هر کدام خود روایت و داستانی دارند داستان‌نویسان جوان و متعهد دهه ۹۰ در ادبیات داستانی معاصر پیشرو هستند چرا که تجربیات نسل گذشته خود را از انقلاب و دفاع مقدس حالا در درون جامعه به تصویر می‌کشند رزمندگانی که هنوز رزمنده‌اند و پای عقاید و آرمان‌های انقلاب ایستاده‌اند و در ادبیات داستانی معاصر شاهد خلق این گونه داستان‌ها در دهه ۹۰ هستیم.

    در حال حاضر خاطره‌نویسی خیلی باب شده است. در مقابل کتاب و ادبیات داستانی انقلاب کمرنگ شده است. آیا خاطره‌نویسی می‌تواند جای ادبیات داستانی را بگیرد. بهتر نیست این دو حوزه، در امتداد یکدیگر قرار گیرند؟

    تاریخ شفاهی هیچ‌گاه نمی‌تواند جای داستان را بگیرد اصلاً هرکدام در دو حوزه متفاوت به رویدادها و وقایع می‌پردازند. تاریخ شفاهی جزء تاریخ و مستندات و اسناد است و داستان جزء ادبیات و به قول معروف هر گلی یک بویی دارد و هرکدام بخشی از فرهنگ هر کشور را می‌سازند. جهان داستان جهان برساخته است و دنیای آن اگرچه از واقعیت و رویدادها و حوادث واقع‌شده گرفته شده‌اند اما از صافی ذهن نویسنده عبور و با تخیل نویسنده آمیخته شده و جهان دیگری از جهان واقع شده به‌وجود آورده‌اند که تنها از زاویه دید داستان‌نویس است که آن جهان روایت می‌شود. پس تخیل نقش اصلی و اساسی در داستان دارد درحالی که در تاریخ شفاهی این رویداد و حوادث واقع‌شده است که براساس مستندات شکل می‌گیرد و هیچ چیزی به آن اضافه و یا کم نمی‌شود و خود آن چیزی است که به وقوع پیوسته در یک زمان و یک مکان واحد.

    خاطرات در واقع منبع عظیمی هستند برای خلق داستان، داستان‌نویسان می‌توانند با بهره‌گیری از ‌اشخاص و رویدادهای این منبع عظیم دست به خلق آثار ماندگاری بزنند این دو حوزه هرکدام مسیرخود را می‌روند و قرار نیست هیچ‌کدام جای دیگری را بگیرند. البته این داستان است که بیشترین تأثیر را در جهان امروز گذاشته است و می‌گذارد.

    انجمن قلم ایران محل تجمع نویسندگان و اهالی قلم متعهد و انقلابی است. نفس وجود این انجمن چه برکاتی دارد؟

    باید از رسانه و فضای مجازی برای گسترش انجمن استفاده کرد چرا که جوانان امروز بیشترین زمان فراغت خود را صرف فضای مجازی می‌کنند و انجمن برای گسترش برنامه‌ها و تولیدات خود و جذب اعضای جدید و فعال می‌تواند از کانال گروه و شبکه‌های مجازی استفاده کند. یکی از بهترین کارهایی که انجمن قلم طی این سال‌ها انجام داده است اول بازنشر ادبیات داستانی و شعر انقلاب و دفاع مقدس برای نسل جوان امروز است کار بسیار تأثیرگذار و جریان‌سازی است چرا که نسل دهه ۹۰ را به آثاری که در دهه‌های گذشته خلق شده بود آشنا کرده است و دوم اینکه حمایت از نوقلمان و جوانان مستعد و متعهد در زمینه ادبیات است که همین امر باعث خلق آثار قابل توجهی در این زمینه شده است.

    در حال حاضر شاهد نفوذ قلم‌های مسموم نویسندگان سکولار در ادبیات داستانی هستیم که هیچ نسبتی با دین و انقلاب ندارند. وجود این قلم‌های مسموم چه آفاتی و آثار سوئی برای ادبیات ایران دارد؟

    دشمنان انقلاب اسلامی هزینه‌های سنگینی کرده‌اند و می‌کنند. در رسانه‌های بصری و فضای مجازی و آثار مکتوب تا ذهن‌ها و افکار جامعه و بخصوص نسل جوان را به سمت خودشان بکشانند و منحرف کنند و قلم‌های مسموم جزء کوچکی از این زنجیره هستند.

    در مقابل این هجوم باید نهادها و مراکز فرهنگی جمهوری اسلامی پاسخ آنها را از طریق سرمایه‌گذاری روی افراد و جوانان متعهد و مستعد در عرصه ادبیات داستانی بدهند تا شاهد جریان و موجی از آثار داستانی متعهدانه انقلاب باشیم وقتی جریانی از ادبیات داستانی متعهدانه شکل بگیرد دیگر آثار مسموم تأثیر خود را از دست می‌دهد و در واقع دیگر چیزی برای گفتن

    ندارند.

    چرا که انقلاب و دفاع مقدس مردم ایران آن‌قدر ظرفیت عظیمی در خود دارد که همه چیز را در خود حل می‌کند و این ظرفیت عظیم باید در ادبیات معاصر نیز استفاده گردد و این جز توجه، برنامه‌ریزی و سرمایه‌گذاری برای خلق آثار متعهدانه راه دیگری ندارد.

    و اما… موضوع کتاب‌هایتان را چگونه انتخاب می‌کنید؟

    گاهی از طریق تحقیق و مطالعه، گاهی از درون موضوع دیگری شکل می‌گیرد و گاهی با گفت‌وگو با استادان و صاحب‌نظران و گاهی تمام موارد فوق با هم. به طور مثال طراحی کتابی را با موضوع عکس‌های زندگی در دفاع مقدس تهیه و تدوین کرده بودم و پیگیر عکس‌هایی بودم که در آن جریان زندگی را در دوران دفاع مقدس ثبت کرده باشد عکس‌های زیادی را دیدم و تعدادی را انتخاب کردم اما اساتید و صاحب‌نظران گفتند چرا با خود عکاسان گفت‌وگو نمی‌کنی. وقتی پیش استاد دیگری رفته بودم و طرح را برایش مطرح کردم ایشان خاطره‌ای برایم تعریف کردند و همین امر سبب شد که طرح اولیه کتاب «تا پلاک ۱۴۰» شکل بگیرد.

    چه روش‌هایی را برای جذب مخاطبین عام استفاده می‌کنید؟

    درتمام کارهایی که انجام داده‌ام اول مخاطب را در نظر گرفته‌ام و مخاطب برایم از همه چیز مهم‌تر بوده است برای همین تمام تلاشم این بوده است که نثر کتاب‌هایم روان و قابل فهم برای مخاطب باشد و اینکه سوژه‌ای انتخاب کنم که مخاطب امروز و جوان امروز برایش جذاب باشد و ذهنش را درگیر کند. البته از استفاده از رسانه‌های مکتوب و غیرمکتوب و فضای مجازی نیز غفلت نمی‌کنم چرا که یکی از بهترین راه‌های ارتباطی استفاده مناسب از فضای مجازی است بخصوص برای نسل امروز.

    آیا به نظر خودتان تا به حال توانسته‌اید پیام دفاع مقدس را به نسل‌های جدید به درستی انتقال دهید؟

    این را بنده نمی‌توانم بگویم که پیام کتابهایم را نسل امروز گرفته است یا نه. چرا که به خیلی از عوامل دیگر نیز مرتبط می‌شود ولی تمام سعی و تلاشم از شکل گرفتن ایده کتابها تا منتشر شدن آن این است که کتاب خوانده شود و دیده شود و باز خوردش را ببینم. آن موقع است که می‌توانم بفهمم که چقدر خواننده توانسته است با آن ارتباط برقرار کند البته این امریک فاکتورش نویسنده و خالق کتاب است. فاکتور دیگرش ناشر کتاب و فاکتور بعد خواننده کتاب است. اگر ارتباط درست بین هر سه فاکتور در یک کتاب برقرار گردد طبیعی است که کتاب تأثیر خود را می‌گذارد.

    با این اوصاف پس انگیزه شما از پرداختن به موضوع دفاع مقدس در کتابتان چیست؟

    زمانی که کتابهای خاطرات دفاع مقدس را می‌خواندم تصمیم گرفتم که سهم بسیار بسیار کوچکی در انتقال مفاهیم و حماسه‌های دفاع مقدس به نسل امروز داشته باشم و یکی از بهترین روش انتقال این مفاهیم خاطرات اهالی فرهنگ و قلم است که خود جزء فرهنگ سازان جامعه هستند.

    برکات پرداختن به تاریخ نگاری و روایت دفاع مقدس و ادبیات پایداری چه بوده و برنامه‌ شما برای نوشتن در حوزه دفاع مقدس در حال حاضر چیست؟

    دفاع مقدس گنج تمام نشدنی است و اقیانوسی است که هر چه درعمق آن فرو می‌روی بیشتر به عظمت آن پی می‌بری. مسلماً برای کسانی که در این حوزه قلم می‌زنند و فعالیت می‌کنند برکات بسیاری دارد که بخشی از آن درونی است.

    وقتی که با حماسه‌ها و پایداری و صبر و مقاومت و ایثار و شهادت نسلی بی‌نظیر مواجه می‌شوی اول خودت را در برمی‌گیرد و باخودت عجین می‌شود و کاملاً درفضا و زمان و مکان قرار می‌گیری و کم‌کم آدم دیگری می‌شوی و این تغییر است که به آدمی انگیزه رفتن و ادامه دادن در این مسیر را می‌دهد و این جز خواسته شهدا و ایثارگران و رزمندگان است که راه‌شان ادامه یابد.

    آیا کتاب جدیدی در این زمینه نوشته‌اید؟ در مورد آن مختصر توضیح دهید.

    درحال حاضر روایت جانبازان را از لحظه‌ای که جانباز شده‌اند تا زمانی که به بیمارستان رفته‌اند در حال جمع‌آوری و تدوین هستم.

    شما در کتاب « تا پلاک ۱۴۰» تلاش کردید تا جریان زندگی مردم را در دوران دفاع مقدس نشان دهید کاری که پس از جنگ تحمیلی در حوزه مکتوبات دفاع مقدس کمتر مورد توجه قرار گرفته است. بدین معنی که خاطره نگاری و مستندنگاری مردم بیشتر در حاشیه بوده است نظرتان در این باره چیست؟

    دفاع مقدس ما شاید بتوان گفت که تنها دفاعی است که بیشترین نیروی داوطلب و مردمی را در برداشته و تمام بار آن بر دوش مردم بوده ازنوجوان دوازده سیزده ساله تا پیرمرد هفتاد ساله، از دانش‌آموزان هفت هشت ساله تا دانشجویان هجده ساله از زنان خانه دار تا زنان امدادگر تمامی اقشار مردم از زن و مرد و پیر و جوان با جان و دل درآنچه مستقیم و چه غیرمستقیم حضور یافتند و حماسه‌ها آفریدند. حال ثبت جریان زندگی آن دوران توسط اهالی قلم تنها بخشی ازشکل زندگی است.

    اگر چه تجربه و تخیل نویسندگان از شکل‌هایی که سایرین تصویر می‌کنند به زندگی نزدیک ترند اما باید درنظر گرفت که برای ماندگاری این جریان باید به سراغ قشرهای مختلف مردم نیز رفت و در بیان شکل‌های زندگی در دوران دفاع مقدس با آنها سهیم شویم چرا که نوشته‌های دفاع مقدس برگونه گونی پربار «جریان زندگی» به مقدار زیادی مرهون خاطرات اقشار مختلف مردم است.
    *سید محمد مشکوهًْ‌الممالک

      ادبیات خاطره نویسی زنان در دفاع مقدس - آذر خزاعی - نویسنده کتاب پلاک ۱۴۰

      وقتی که با حماسه‌ها و پایداری و صبر و مقاومت و ایثار و شهادت نسلی بی‌نظیر مواجه می‌شوی اول خودت را در برمی‌گیرد و باخودت عجین می‌شود و کاملاً درفضا و زمان و مکان قرار می‌گیری و کم‌کم آدم دیگری می‌شوی.

      ادبیات خاطره نویسی زنان در دفاع مقدس - آذر خزاعی - نویسنده کتاب پلاک ۱۴۰



      منبع خبر

      وقتی با ایثار و شهادت مواجهی، آدم دیگری می‌شوی بیشتر بخوانید »