ادبیات دفاع مقدس

قائم‌مقام مؤسسه پیام آزادگان: ادبیات دفاع مقدس در مورد آزادگان فقیر است


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، نشست رونمایی از کتاب «خاکی آسمانی» نوشته نصرت‌الله محمودزاده صبح امروز (شنبه) در مؤسسه پیام‌آزادگان برگزار شد.

دفاع مقدس در مورد آزادگان فقیر هست/ «خاکی آسمانی» یک اثر ویژه در تکمیل ادبیات دفاع مقدس هست” src=”https://defapress.ir/files/fa/news/1403/10/1/2743497_183.jpg” alt=”قائم‌مقام مؤسسه پیام آزادگان: ادبیات دفاع مقدس در مورد آزادگان فقیر هست/ «خاکی آسمانی» یک اثر ویژه در تکمیل ادبیات دفاع مقدس هست” width=”600″ height=”400″ align=”middle”>

خوب‌نژاد: ادبیات دفاع مقدس درباره آزادگان فقیر هست

در ابتدا «فریبرز خوب‌نژاد» قائم‌مقام مؤسسه پیام آزادگان با بیان اینکه این کتاب به نحوی در مورد زندگی مرحوم ابوترابی هست که توسط استاد محمود‌زاده پس از چند سال پژوهش و گردآوری و بررسی شکل گرفته و به نگارش رسیده هست، اظهار داشت: مؤسسه پیام‌ آزادگان تاکنون ۲۳۰ عنوان کتاب در حوزه آزادگان به چاپ رسانده هست و این کتاب یک اثر ویژه در میان این آثار هست. 

قائم‌مقام موسسه پیام آزادگان تصریح کرد: مرحوم ابوترابی یک شخصیت جامع‌الاطراف بود؛ بخاطرهمین نیاز بود برای کتاب او وقت گذاشته شود و تمام زوایای این شخصیت مورد بحث‌و‌ گفت‌وگو قرار گیرد. 

وی با بیان اینکه «خاکی آسمانی» را می‌توانیم یکی از آثار فاخر دفاع مقدس بدانیم، افزود: در حوزه آزادگان متأسفانه فقر کتاب داریم و این آثار نسبت به جمعیت آزادگان و اهمیت موضوع کمتر پرداخته شده هست، اما در میان هزار کتابی که در این زمینه چاپ شده هست، چند کتاب دیده شده و مورد عنایت رهبر معظم انقلاب اسلامی قرار گرفته که نمونه آن «سرباز کوچک امام» هست.

خوب‌نژاد با تأکید بر اینکه «خاکی آسمانی» را از جهاتی می‌توان منحصر به فرد دانست، عنوان کرد: شخصیت این کتاب یک شخصیت ویژه هست و از جهتی می‌تواند جامعه فرهنگ دفاع مقدس باشد چون ایشان یک روحانی، مبارز قبل از انقلاب و جانباز بود و مسئولیت‌های مهمی در انقلاب داشته و رزمنده‌ای خاص و ویژه بود؛ لذا در مورد یک شخصیت هست که می‌تواند تمام ارزش‌های انقلاب را از قبل انقلاب تا امروز را جمع داشته باشد.

قائم‌مقام مؤسسه پیام آزادگان مرحوم ابوترابی را یک شخصیت عارف و مردم‌دار معرفی و عنوان کرد: از این جهت حوزه دفاع مقدس یک شخصیت جامع‌الاطراف خودش را در این کتاب خواهد شناخت. در مورد سیره و خاطرات مرحوم ابوترابی کتاب‌های زیادی نوشته شده هست، اما اینکه یک کتاب مستند و داستانی نوشته شود، کم بود. 

قلعه‌قوند: «خاکی آسمانی» با عنصر عشق و تجربه نوشته شده هست

در ادامه «فرزانه قلعه‌قوند» معاون پژوهشی انتشارات پیام آزادگان گفت: تولد برای ما همیشه خوشایند هست، اما فرآیند آن گاهی می‌تواند تلخ و سخت باشد. ما در این کتاب چالش‌های زیادی داشتیم، چون آقای ابوترابی یکی از کسانی هست که خیلی از وی کتاب نوشته شده بود. وی شخصیت بی‌نظیری دارد. 

معاون پژوهشی انتشارات پیام آزادگان تصریح کرد: من با اینکه کتاب‌های زیادی خوانده‌ام، اما وقتی این کتاب را مطالعه می‌کردم، احساس کردم مرحوم ابوترابی به‌شدت در کتاب حضور دارد و محمودزاده عنصر عشق و تجربه را به کار بست تا این تصور را در کتاب به نمایش بگذارد.

وی خاطرنشان کرد: این روز‌ها که خیلی کلمه وفاق را می‌شنویم، مرحوم ابوترابی پرچم‌دار این وفاق بود، چون در دنیای اسارت که یک دنیای کوچک شامل فرهنگ و دین‌های مختلف بود، خداوند یک مأموریت به وی داد که چقدر خوب توانست این وفاق را به‌وجود بیاورد و افراد را متحد کند تا گاهی دشمن را دور بزنند و یک لحظه کنار ننشستند. 

قلعه‌قوند ادامه داد: خیلی خوشحالم که این کتاب را با کمک یک فرد باتجربه به پایان رساندیم و با اینکه من کتاب‌های زیادی می‌خوانم، اما با مطالعه این کتاب خیلی اشک ریختم. ما گاهی با محمودزاده جدال طلبگی داشتیم که همیشه هم شیرین نبود. نگاه استاد این بود که ما قائل به زمان و مکان نباشیم هرچند هیچ‌کدام از اتفاقات کتاب ساختگی نیست؛ لذا یک تیم که با مرحوم ابوترابی در اردوگاه بودند را به گفت‌وگو گذاشتیم. هرچند اینچنین نبود که لزوماً افرادی را بیاوریم که شیفته وی باشند؛ بلکه با کسانی حرف زده شد که با او زاویه داشتند. 

محمودزاده: «خاکی آسمانی» نگاه نو به آزادی در قرن ۲۱ دارد

در بخش دیگر این مراسم، «نصرت‌الله محمودزاده» نویسنده کتاب با بیان اینکه در این کتاب شخصیتی از ابوترابی به جامعه معرفی می‌شود که بوده هست و من تا باورش نکردم، دست به قلم نزدم، اظهار داشت: لایحه‌های درونی مرحوم ابوترابی به‌شدت تحقیق ما را تحت تاثیر قرار می‌داد.

این نویسنده با تأکید بر اینکه کتاب «خاکی آسمانی» با نگاه نو به آزادی در قرن ۲۱ نوشته شده هست، عنوان کرد: مشکل روشنفکران و فیلمسازان قلم و نگاه دیکتاتورانه آنهاست که پس از اینکه معروف می‌شوند، می‌تازانند و من خودم سعی کردم تسلیم داشته‌هایم نشوم؛ لذا برای نگارش این کتاب تصویری که از شهید محمد بروجردی داشتم را پاک کردم. روش تحقیق بروجردی با ابوترابی کاملا فرق داشت.

وی به ابعادی از کتاب «خاکی آسمانی» پرداخت و با بیان اینکه ارتباط خاص ابوترابی و اندرزگو برای اولین‌بار در کتاب مورد اشاره قرار داده شده هست، افزود: با مجموعه‌پژوهش‌هایی که در مورد مرحوم ابوترابی صورت دادیم، به عرفانی از وی دست یافتیم که سیاست‌زده نیست.

انتهای پیام/ 121

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

قائم‌مقام مؤسسه پیام آزادگان: ادبیات دفاع مقدس در مورد آزادگان فقیر است بیشتر بخوانید »

«آقای اسدی» طراح ترور دژخیم شاه

«آقای اسدی» طراح ترور دژخیم شاه


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، شهید «حسن فرد اسدی» در سال ۱۳۳۵ در احمدآباد شهر دماوند، متولد شد. وی پس از تحصیلات ابتدایی وارد دانشکده مخابرات شدد. در دوران دانشکده از فعالان مذهبی دانشکده بود در سال ۱۳۵۷ جهت خدمت نظام‌وظیفه به جهرم اعزام شد. در اوج مبارزات مردم مسلمان و برقراری حکومت نظامی در شهر‌های مختلف از جمله تهران با اهالی همکاری داشت. در آبان ۱۳۵۷ بازداشت شد و پس از شکنجه زیاد به اعدام محکوم شد. وی در زندان قصر دوران زندان را سپری کرد تا با پیروزی انقلاب اسلامی در روز ۲۲ بهمن به دست مردم آزاد شد.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به جهاد سازندگی در کردستان اعزام و پس از مدتی به سرپرستی اداره کل مخابرات ناحیه ۹ تهران منصوب شد. با شروع جنگ تحمیلی برای دفاع از اسلام و ناموس و شرف و راهی جبهه نور علیه ظلمت در عملیات ثامن‌الائمه (حصر آبادان)، رمضان و والفجر از پیشتازان بود و در یکی از عملیات‌ها از ناحیه کمر مجروح شد و در عملیات والفجر ۴ به شهادت رسید.

ثبت هست بر جریده عالم دوام تو

نمازخانه پادگان جهرم در سکوت نیمه‌شب فرو رفته بود؛ فقط صدای قرآن می‌آمد و نماز. هیچ کس نمی‌دانست چرا دو سرباز مدتی هست شب‌ها تا دیروقت به نماز و قرآن می‌ایستند. گاهی صدای زاری‌ها و توبه گفتن از دور شنیده می‌شد. ببرای آنها که حسن را می‌شناختند عادی بود این رفتار‌های او در دانشکده هم از این اتفاقات دیده بودند. اما پا به رکاب شدن ناصر چندان عادی نبود. وقتی نماز ناصر به پایان رسید حسن هم قرآن راه بست. آن را بوسید و به چشم‌هایش مالید. به ناصر گفت: «فردا چهارم آبانه؛ تیمسار برای سان می‌آید. تو که آماده‌ای؟»

ناصر یک بار دیگر نقشه‌ای را که یک هفته روی آن کار کرده بودند از سر می‌گذراند. «اگر ماشین تیمسار نادور، اول از مقابل او می‌گذشت باید ناصر او را می‌زد اگر مسیر حرکت ماشین تیمسار از غرب میدان بود حسن او را می‌زد.»

ناصر به یاد آورد که اگر هر یک از آنها نتوانست کارش را انجام دهد دیگری نباید فرصت را از دست بدهد. برنامه عملیات در میدان مصلا که حسن طراحی کرده بود به هر قیمتی باید انجام می‌شد. حسن به او گفته بود که با زدن تیمسار دل مردم را شاد خواهند کرد. آنها امیدوار می‌شوند به این که کسانی به فکر مقابله با عوامل رژیم شاه هستند. حسن پس از مرور چند باره عملیات به ناصر گفت: «باید به حمام برویم. بعد از اینکه غسل شهادت کردیم لباس‌های شخصی مان را زیر لباس‌های سربازی می‌پوشیم و برای فردا آماده می‌شویم. بعد از عملیات برای فرار کردن با لباس شخصی راحت‌تره. اونا دنبال سر باز می‌گردن نه کسی که لباس شخصی تنشه.»

هنوز صبحگاه پادگان جهرم آغاز نشده بود که حسن و ناصر به نماز صبح ایستادند. چند سرباز هم برای نماز آمده بودند. آنها تن‌ها کسانی بودند که نماز جماعت دو نفره را می‌دیدند که امامش حسن بود و ماموش ناصر. اما هیچ یک از آن نمازگزاران صبح روز چهارم آبان ماه پادگان جهرم، نمی‌دانستند این دو نمازگزار چه رازی در دل دارند و چه طرحی انداخته‌اند.

میدان مصلا پذیرای اندوه سربازانی شده بود که در حاشیه خیابان تفنگ‌ها را به گوش همه کرده بودند. رهگذران می‌آمدند و می‌رفتند، بی‌اعتنا به شایعه‌ای که پیچیده بود؛ شایعی که می‌گفت: «تیمسار نادور امروز شخصاً از نیرو‌های حکومت نظامی سان می‌بیند تا از آمادگی آنها برای سرکوب تظاهرات مطمئن شود. آشوب‌های اصلی شهر جهرم زیر سر دانش‌آموزان دبیرستانی بود دختران و پسرانی که ناگهان در گوشه‌ای سبز می‌شدند و با شعار‌هایی تند حرکت می‌کردند و قبل از رسیدن مأموران و سربازان حکومت نظامی، از صحنه خیابان محو شدند. تیمسار در روز تولد شاه مصمم بود جشن بزرگی برپا کند. جشنی به میمنت سرکوب دانش‌آموزان که حتی در روز تولد شاه فریاد می‌زدند: «مرگ بر شاه» 

فریاد از کوچه‌ها و پس کوچه‌ها به خیابان‌ها منتشر می‌شد، اما تجمعی دیده نمی‌شد. تیمسار در جیپ نظامی نشست و به سرهنگ تصاعدی که در کنارش بود برای حرکت اشاره کرد. جیپ تیمسار از سمت چپ به میدان مصلا وارد شد؛ سرباز‌ها خبردار و آماده ایستادند. اما حسن هنوز مشغول دور کردن چند پسر بچة بازیگوش بود که در اطراف او جمع شده بودند و از خاصیت تفنگش سؤال می‌کردند. حسن فرصت نکرد به آن بچه‌ها بگوید به زودی خاصیت این تفنگ را می‌فهمید. ناصر از آن سوی میدان می‌دید که حسن با چه وسواسی بچه‌ها را دور کرد تا در زمان تیراندازی به آنها آسیبی نرسد. تیمسار، همراه سرهنگ تصاعدی آرام به ناصر نزدیک می‌شدند. او تفنگ را از دست مسلح کرده بود. فقط باید ضامن را رها می‌کرد و روی تک تیر یا رگبار.

جیپ آمد و آمد و درست از مقابل ناصر گذشت. زانو‌های ناصر شروع کرد به لرزیدن. «پس از زدن تیمسار چه می‌شود؟» این سوال از نمازخانه تا آسایشگاه تا میدان مصلی او را رها نکرده بود.

تیمسار و جیپ از مقابل ناصر گذشتند. قلب او می‌تپید. می‌ترسید که اضطرابش نقشه‌اش را آشکار کند. جیپ و تیمسار از کمرگاه میدان پیچیده‌اند. نیمی از پشت گردن تیمسار را هم از می‌دید. سرهنگ تصاعدی، اما در دیدرس ناصر نبود. فاصله بیش از ۱۵ متر شده بود، اما او تیرانداز قابلی بود. هنوز فرصت داشت به گفته ناصر دل مردم را شاد و آنها را امیدوار کند آیا باید می‌زد. ناگهان غرشی از تیر‌ها بلند شد. انبوهی از کلاغ‌ها از روی شاخه‌ها پریدند. جیپ تیمسار سرگیجه گرفته و مارپیچ به این‌سو و آن‌سوی میدان منحرف شد. غرش بعدی و ناگهان سکوت ناصر را به خود آورد. به یاد حرف‌های حسن افتاد؛ درست سه شب قبل بود که به ناصر گفت: «تفنگ را باید درست تربیت کرد تا وظیفه‌شناس باشه.» 

ناصر نمی‌دانست این سکوت و سردرگمی، چند دقیقه یا چند ساعت طول می‌کشد، اما در آن گوشه میدان هنوز حسن را می‌دید که ایستاده بود. سرباز‌ها هراسان میدان مصلا را به هم ریختند. همه نگاه‌ها به ساختمان‌های اطراف و پنجره‌هایی بود که او به میدان مصلا باز می‌شد. ناصر یک بار دیگر به همان نقطه‌ای نگاه کرد که حسن ایستاده بود؛ دیگر اثری از او نبود. میدان مصلا خالی از مردی شده بود که لحظه‌ای پیش خاصیت تفنگ را برای بچه‌هایی که از او پرسیده بودند توضیح می‌داد.

هجوم سرباز‌ها به طرف جیپ جیپ فرماندار نظامی و رئیس شهربانی حادثه آشکار کرد؛ تیمسار هنوز زنده بود. آن که نیمی از صورت متلاشی شده بود کسی نبود جز سرهنگ تصاعدی. تیمسار و سرهنگ تصاعدی را به سرعت از صحنه بیرون بردند و سرباز‌ها را به پادگان برگرداندند. حالا میدان مصلا مانده بود و سؤال‌هایی که از در و دیوار می‌ریخت. داستان‌های جورواجور شکل می‌گرفت و به پرسش کننده‌ها تحویل داده می‌شد. هیچ کس حاضر نبود صحنه را کوچک‌تر از آنچه بود تعریف کند. 

شاهدان می‌گفتند: «تیمسار ایستاده بود روی رکاب جیپ؛ از احترام نظامی سربازی لذت می‌برد و سان می‌دید. یک دفعه از صف سرباز‌ها یکی یک قدم جلو گذاشت، تکبیر گفت و میدان را آتیش زد.» 

شاهدان این را مدام تکرار می‌کردند: «شما که ندیدید چه طوری می‌زد! تیمسار مثل موش لای صندلی پنهان شده بود.» 

دیگری بقیه را دعوت می‌کرد تا به آنچه او دیده و از چشم همه پنهان مانده توجه کند: «من خودم دیدم که وقتی اولین تیر به طرف جیپ شلیک شد تیمسار سرش رو پایین دزدید. معلوم بود کسی که داشت می‌زد به قصد تیمسار می‌زد، اما او سرش را دزدید و تیر به سرهنگ تصاعدی خورد.»

فروشنده دوره گردی می‌گفت: «وقتی از میدان بیرون دوید تفنگش را بالای دست گرفته بود. من خودم دیدم که یک سرباز لاغر و قد بلندی بود که میان کوچه فرعی ایستاد و لباس‌های سربازیش را به سرعت از تنش بیرون آورد به طرف کوچه دوید که انتهایش به نخلستان‌های کنار شهر می‌رسید. او با دست‌هایش به سمت شمال میدان مصلا اشاره می‌کرد؛ آنجا که میدان به کوچه نسبتاً باریک منتهی می‌شد و پس از آن سر شاخه‌های نخلستان‌ها را می‌شد تشخیص داد.

شاهد دیگری که حرف‌هایش پخته‌تر از دیگران بود می‌گفت: «این میدان، اسمش در تاریخ ثبت شده؛ از همین فردا اینجا قرارگاه جوونایی می‌شه که دنبال شجاعت می‌گردند. من همین جا به شما می‌گویم که خیلی از جوان‌ها زندگیشان را از همین میدان شروع می‌کنند.»

منبع: رمان «آقای اسدی» / ابراهیم زاهدی مطلق 

انتهای پیام/ 161

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

«آقای اسدی» طراح ترور دژخیم شاه بیشتر بخوانید »

برگزاری جلسه کمیته هنری، نمایشی و ادبیات دفاع مقدس استان همدان+تصاویر


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از همدان، جلسه کمیته هنری، نمایشی و ادبیات دفاع مقدس استان همدان باحضور «هادی فیض‌منش» معاون هنری سینمایی اداره‌کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان همدان، «محمد برخوردار» مدیر ادبیات و تاریخ اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس و «امین لطفی شهپر» مدیر امور هنری و سینمایی اداره‌کل حفظ آثار دفاع مقدس همدان برگزار شد.

این جلسه درباره اولین رویداد ملی قهرمان، که قرار هست در ٣١ استان کشور در آبانماه سال جاری با هدف انتشار تقریظ‌های رهبر معظم انقلاب اسلامی بر کتب «هواتو دارم»، «مجید بربری» و «بیست سال و سه روز» برگزار شود، تشکیل شد.

همچنین مراسم تقدیر از نویسندگان کتب مرتبط با «قهرمانان جبهه مقاومت» (شهدا و رزمندگان مدافع حرم و قدس) نیز برگزار خواهد شد.

دفاع مقدس استان همدان+تصاویر” src=”https://defapress.ir/files/fa/news/1403/8/26/2690785_374.jpg” alt=”برگزاری جلسه کمیته هنری، نمایشی و ادبیات دفاع مقدس استان همدان+تصاویر” width=”600″ height=”400″>

دفاع مقدس استان همدان+تصاویر” src=”https://defapress.ir/files/fa/news/1403/8/26/2690782_214.jpg” alt=”برگزاری جلسه کمیته هنری، نمایشی و ادبیات دفاع مقدس استان همدان+تصاویر” width=”600″ height=”400″>

دفاع مقدس استان همدان+تصاویر” src=”https://defapress.ir/files/fa/news/1403/8/26/2690783_732.jpg” alt=”برگزاری جلسه کمیته هنری، نمایشی و ادبیات دفاع مقدس استان همدان+تصاویر” width=”600″ height=”400″>

دفاع مقدس استان همدان+تصاویر” src=”https://defapress.ir/files/fa/news/1403/8/26/2690784_829.jpg” alt=”برگزاری جلسه کمیته هنری، نمایشی و ادبیات دفاع مقدس استان همدان+تصاویر” width=”600″ height=”400″>

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

برگزاری جلسه کمیته هنری، نمایشی و ادبیات دفاع مقدس استان همدان+تصاویر بیشتر بخوانید »

تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «پاییز آمد» منتشر می‌شود.


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از زنجان، ۲۹ مهر، همزمان با شانزدهمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت، تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «پاییز آمد» منتشر می‌شود.

در سالگرد سفر رهبر معظّم انقلاب به استان زنجان، «شانزدهمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت» همراه با انتشار تقریظ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بر کتاب «پاییز آمد» توسط مؤسسه‌ی پژوهشی-فرهنگی انقلاب اسلامی در مصلّی حضرت خاتم‌الانبیاء زنجان برگزار خواهد شد.

«پاییز آمد» روایت زندگی خانم «فخرالسادات موسوی» و سردار شهید «احمد یوسفی»، فرمانده واحد مهندسی، رزمی سپاه ناحیه زنجان هست که در ۲۴۰ صفحه به قلم خانم «گلستان جعفریان» نوشته و توسط انتشارات سوره مهر چاپ و منتشر شده هست.

این مراسم که ساعت ۱۵:۳۰ روز یکشنبه ۲۹ مهر ۱۴۰۳ با حضور خانواده‌های معظّم شهدا، نخبگان و اندیشمندان، فعالان فرهنگی، هنرمندان، طلّاب و دانشجویان برگزار می‌شود، بصورت زنده از رسانه KHAMENEI.IR و شبکه‌های سیما پخش خواهد شد.

کتاب «پاییز آمد» یکی از شش کتابی هست که اخیراً در هفته دفاع مقدس به‌عنوان تازه‌ترین کتب تقریظی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای معرفی شده بودند.

پیش از این نیز دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب اسلامی در برنامه‌های جداگانه‌ای از سال ۱۳۹۰ از  نویسندگان و راویان کتاب‌های «نورالدین پسر ایران»،«پایی که جا ماند»، «لشکر خوبان»، «من زنده‌ام»، «آن بیست‌و‌سه نفر»، «وقتی مهتاب گم شد، گلستان یازدهم، دختر شینا، آب هرگز نمی‌میرد»، «فرنگیس»، «در کمین گل سرخ»، «مربع‌های قرمز»، «عصرهای کریسکان»، «تنها گریه‌کن»، «حوض خون»، «مهاجر سرزمین آفتاب»، «خاتون و قوماندان» و «سرباز روز نهم و اسم تو مصطفاست» تقدیر نموده و یادداشت‌ها و تقریظ‌های رهبر انقلاب اسلامی بر این کتاب‌ها را منتشر کرده بود.

انتهای پیام 

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «پاییز آمد» منتشر می‌شود. بیشتر بخوانید »

«یازع»

«یازع»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از استان خوزستان، کتاب «یازع» اثری هست درباره روایت‌های سردار «مکی یازع» که مصاحبه آن توسط «اسماعیل محمدیان» و تدوین آن توسط «فرهنگ دشتی» به رشته تحریر درآمده هست.

این کتاب ۲۸۱ صفحه‌ای که چاپ آن توسط انتشارات «معتبر» با شمارگان هزار نسخه صورت گرفته با همکاری ادبیات و انتشارات اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس خوزستان و مرکز فرهنگی و موزه دفاع مقدس آبادان به بازار نشر عرضه شده خاطرات سردار «مکی یازع» را از آبادان تا سوریه روایت می‌کند. 

در بخشی از این کتاب آمده هست؛

خیلی از بچه‌های ما در آبادان به صورت خانوادگی می‌جنگیدند. ما شاهد بودیم که در جنگ از هر خانواده‌ای یک یا چند نفر به جبهه آمده شاید نهایتا سه نفر که آمار سه نفری‌ها آنچنان زیاد نیست اما در آبادان بچه‌های ما با تمام اعضا خانواده می‌جنگیدند.

اگر بخواهم از چنین کسانی مثال بزنم آنهایی که یادم مانده خانواده‌های ورامینی، ناظمی، شولی، بیرانوند و خیلی‌های دیگر بودند. من از تمام این عزیزان خجالت می‌کشیدم، خجالت می‌کشیدم که با تمام اعضا خانواده‌شان در جنگ ماندند و خم به ابرو نیاوردند.

انتهای پیام/

 

 

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

«یازع» بیشتر بخوانید »