ادبیات مقاومت

کتاب «معبد زیرزمینی» نمایی از مجاهدت مقنی‌های یزدی در عملیات فتح‌المبین

تقریظ رهبر انقلاب بر «معبد زیرزمینی»؛ کتابی از مجاهدت مقنی‌های یزدی در عملیات فتح‌المبین


کتاب «معبد زیرزمینی» نمایی از مجاهدت مقنی‌های یزدی در عملیات فتح‌المبین

به گزارش نوید شاهد؛ هجدهمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت با محوریت حماسه‌ مقنی‌های یزدی و با انتشار تقریظ رهبر معظم انقلاب اسلامی بر کتاب «معبد زیرزمینی» روز پنجشنبه، یازدهم بهمن‌ماه در رکن‌آباد یزد برگزار می‌شود.

عملیاتی که ورق جنگ را به‌نفع ایرانی‌ها برگرداند

معصومه میرابوطالبی در کتاب «معبد زیرزمینی» که چهل و چهارمین چاپ آن به‌تازگی از سوی انتشارات جمکران منتشر شده است، نمایی از مجاهدت مقنی‌های یزدی در عملیات فتح‌المبین را به نمایش می‌گذارد، آنجا که جمعی از مقنی‌های یزد به‌سرپرستی شهید غلامحسین رعیت کانالی را حفر می‌کنند که سرنوشت جنگ را رقم می‌زند و ورق را به‌نفع نیروهای ایرانی برمی‌گرداند.

«معبد زیرزمینی» داستان مردانی است که با دستان پینه‌بسته گره بزرگی از جنگ را باز کردند و حالا پس از گذشت چهار دهه، خاطرات خاک‌گرفته آنها با انتشار تقریظ رهبر معظم انقلاب مورد توجه قرار گرفته است.

عملیات مخفی

ماجرا از این قرار بود که خبری محرمانه از جبهه به روستای رکن‌آباد و مهرآباد در ۳۵کیلومتری یزد رسید، خبری که تنها چند نفر از آن اطلاع داشتند و قرار شد بدون اطلاع خویش و قوم راهی جبهه شوند، حتی اعضای خانواده مقنی‌ها هم نمی‌دانستند که پدر خانه برای چه دارد می‌رود و قرار است از دستان پینه‌بسته آنها چه گره بزرگی از جنگ باز شود.

شهید رعیت میان اعضای روستاها و میان مقنی‌ها، کاربلدترین‌ها و افرادی را انتخاب کرد که می‌توانستند از پس این مأموریت برآیند. 

وعده صدام

اواسط پاییز ۱۳۶۰ در اوج روزهای بمباران شهرهای دزفول، شوش و اندیمشک تصمیمی بزرگ گرفته شد، احمد آرام، از فرماندهان یگان عملیاتی وقت، درباره این عملیات می‌گوید: دشمن که برای تصرف شهر دزفول به پل کرخه رسید، با نیروهای کمی که در آنجا مستقر بودند، متوقف شد، با این حال سنگر دیده‌بانی که دشمن مستقر کرده بود، سبب شد از آنجا تا سه‌راهی دزفول تا اهواز یعنی حدود ۱۸ کیلومتر را تا خط مقدم زیر دید خود داشته باشد.

از سوی دیگر، موقعیت جغرافیایی منطقه به دلیل وجود تپه‌های نسبتاً بلند نسبت به مناطق شرق شوش و جاده ارتباطی اهواز دزفول و دسترسی به رادار چهار و پنج ایران که در دست بعثی‌ها بود، سبب می‌شد تا دشمن ضمن کنترل پرواز و دفاع هوایی منطقه، بر منطقه مسلط باشد.

همچنین بعد از عبور از کرخه در خط مقدم، بعثی‌ها با مهندسی دقیق یک خط نفوذناپذیر با مین ایجاد کرده بودند، این منطقه برای آنها حائز اهمیت بود و باید آن را در هر شرایطی حفظ می‌کردند. آنها از این محور با استفاده از توپخانه قدرتمندی که پشت خط احداث کرده بودند، شهرهای دزفول و اندیمشک را شبانه‌روز گلوله‌باران می‌کردند. بعثی‌ها به مهندسی پیچیده خود اعتماد کرده و خود را برنده قطعی جنگ می‌دانستند. اعتماد به این موضوع به حدی بود که صدام وعده داده بود اگر ایرانی‌ها توانستند از این سد عبور کنند، کلید بصره را به آنها خواهیم داد!

گرهی که فقط با دستان پینه‌بسته باز می‌شد

در چنین شرایطی نقشه جغرافیایی منطقه توسط فرماندهان شبانه‌روز بررسی و بازنگری شد تا راهی پیدا شود. تلاش‌ها نتیجه داد و نقشه عملیاتی طراحی شد. ایران باید در یک منطقه وسیعی به دشمن یورش می‌برد. قرارگاه‌های نصر، فتح، قدس، فجر با محوریت قرارگاه مرکزی کربلا برای یک عملیات غافل‌گیرانه طراحی شدند و اهداف و مواضع مشخص شد. اما در خط مقدم قرارگاه نصر مشکل بزرگی وجود داشت: شرایط و گستردگی منطقه مین عملاً هر پیشروی را با مشکل مواجه می‌کرد و عملیات در همان دقایق اولیه گره می‌خورد. با جلسات متعدد، طرح عملیاتی آماده شد که در نگاه اول غیر ممکن به نظر می‌رسید. اما بعد از مطالعه دقیق و ارزیابی منطقه همه فرماندهان به این نتجیه رسیدند که برای پیشروی در این محور هیچ راهی جز حفر کانال وجود ندارد. 

حفر کانال بیخ گوش بعثی‌ها

محمدکاظم میرحسینی از لشکر ۲۱ حمزه مأمور تأمین نیروی کارآمد حفر کانال و قنات در یزد شد. در وهله نخست ۲۰ نفر داوطلب انتخاب شد. برخی از مقنی‌ها حتی از جزئیات ماجرا خبر نداشتند. اما حفر کانال آن هم بیخ گوش بعثی‌ها به همین سادگی‌ها نبود. حاج غلامحسین رعیت و حاج حسن ملاصادقی که از بقیه خبره‌تر بودند، منطقه را بررسی و طرح اولیه را آماده کردند. 

ابتکاری که دشمن را فریب داد

اواخر آبان‌ماه حفر تونل شروع شد. در روزهای ابتدایی خاک تونل را با فرغون خارج و در اطراف پهن می‌کردند؛ این کار شکل منطقه را تغییر می‌داد. میرحسینی در خاطرات خود می‌گوید: اینجا باید هر دو یا سه روز لودر می‌آمد و این خاک را جمع می‌کرد. دشمن با شنیدن صدای لودر، تیراندازی می‌کرد و لودرها را از کار می‌انداخت. ما ابتکاری به خرج دادیم، صدای لودر را ضبط کردیم و هر شب صدای لودر را گذاشتیم. یکی دو شب که دشمن تیراندازی کرد، دید از لودر خبری نیست. فهمید که او را فریب داده‌اند، دیگر منصرف شد و تیراندازی نمی‌کرد. هر وقت لودر می‌آمد، صدای لودر را قطع می‌کردیم و خود لودر خاک را جابجا می‌کرد.

اما این تنها دردسر حفر کانال نبود. شرجی و گرمای داخل تونل مشکل دیگری بود که کار را برای مقنی‌ها سخت‌تر می‌کرد؛ به طوری که فضا را غیر قابل تحمل و تنفس می‌کرد. سوراخ کردن سقف آن هم در زمستان احتمال لو رفتن را زیاد می‌کرد. به همین خاطر موتوری با لوله‌های پلاستیک کار گذاشته شد تا کمی به تهویه هوا کمک کند.

حفر کانال زیر سایه دمای ۵۰ درجه‌!

عبدی، از مقنی‌های حاضر در این عملیات، به تسنیم گفت: هوای اهواز آن زمان ۵۰ درجه بود، داخل کانال که هوا گرم‌تر بود، هوا شرجی هم داشت و وضعیت را بدتر می‌کرد. وقتی وارد کانال می‌شدیم، انگار وارد زودپز شده‌ایم. به همین خاطر هر ۲۰ دقیقه یک‌بار باید بیرون می‌آمدیم تا هوایی تازه کنیم و نیروهای جایگزین در این مدت کار را ادامه دهند.

عبدی با بیان اینکه به دلیل سنگینی هوای کانال، هر ۳۰ متر باید یک مسیری را برای ورود هوا باز می‌کردیم، اضافه کرد: شرایط برای بچه‌ها سخت بود، اما وقتی دیدیم حاج غلامحسین رعیت با وجود مجروحیتی که داشت، با تمام قوا دارد کار را پیش می‌برد، نیرو می‌گرفتیم. حاجی با هر کلنگی که به زمین می‌زد، با خدای خود نجوا می‌کرد و می‌گفت خدایا کمکم کن، یا اباالفضل! او روزی شش متر با وجود مجروحیت کانال را پیش می‌برد، ما هم وقتی می‌دیدیم حاجی اینطور دارد کار می‌کند، می‌گفتیم چرا ما نکنیم؟!

او با بیان اینکه کار از هفت صبح آغاز می‌شد و تا هفت شب ادامه داشت، به شیوه حفر کانال اشاره کرد و شکل آن را «هندلی» توصیف کرد و گفت: همه بچه‌ها در این مدت با شوق و اشتیاق کار می‌کردند. کانال حدود ۴۵۰ متر طول داشت، باید در این مسیر پیچ و خم می‌زدیم که اگر خدای ناکرده دشمن متوجه شد، نتواند بچه‌ها را در کانال درو کند. بچه‌های مقنی حفر کانال را برعهده داشتند، و حدود ۴۰ سرباز هم خاک را از کانال بیرون می‌کردند. کانال طبق طرحی که بود، باید یک متر در ۱,۸۰ ارتفاع حفر می‌شد.

با پای برهنه و دستان خالی کانال را حفر می‌کردیم

از سوی دیگر، خطری که روی زمین مقنی‌ها را تهدید می‌کرد، جاگذاری مین‌ها روی زمین بود. هر تیشه‌ای که بر دل خاک زده می‌شد، ممکن بود جان تمام نیروها را به خطر اندازد.

با این حال نیروها با قدرت تمام به کار خود ادامه می‌دادند. کمی که حفر کانال پیش رفت، شنیده شدن آن از سوی دشمن نیز وجود داشت؛ به همین خاطر به گفته مقنی‌ها، آنها مجبور شدند با پای برهنه و دستان خالی کار را دنبال کنند. شرایط به گونه‌ای بود که مقنی‌ها از همدیگر طلب رضایت می‌کردند و امید زنده ماندن نداشتند.

مقنی‌ها بدون چشم‌داشت و دریافت حقوق پس از چند ماه، توانستند حفر کانال را به اتمام برسانند. شهید رعیت در شب عملیات آخرین کلنگ‌ها را زد و نیروهای ایرانی توانستند در یک عملیات غافل‌گیرکننده از سد مین‌ها بگذرند و به نیروهای عراقی برسند.

نتیجه شش ماه کار طاقت‌فرسا و پیوسته مقنی‌ها در شب عملیات به ثمر نشست. با پیشروی نیروهای ایرانی و به اسارت گرفتن نیروهای بعث، موفقیت چشمگیری در تاریخ جنگ رقم خورد. عبدی شب عملیات را اینطور توصیف کرد: شب عملیات حاجی آخرین کلنگ‌ها را زد تا نیروها بتوانند به جبهه مقابل حمله کنند. دریچه‌ای که درست کرد، درست پشت سرباز بعثی درآمد. بعثی‌ها تعجب کرده بودند، نیروهایی که به اسارت گرفته شده بودند التماس می‌کردند که ما را به داخل چاه نیندازید! فکر می‌کردند که این کانال، چاه است؛ چون اصلاً معلوم نبود که کانالی حفر شده است.

هیچ پولی دریافت نکردیم

عبدی در ادامه یادی کرد از دیگر مقنی‌ها و ادامه داد: ما شش ماه کانال را با دست حفر کردیم، با فرغون و بیل. از ماشین نمی‌شد استفاده کرد. حاج غلامحسین رعیت، یدالله ملاصادقی، تقی‌زاده و دیگران در این مدت حضور داشتند. ما شش ماه بدون حقوق کار کردیم، پس از اتمام کار، دو هزار تومان به هر کدام از ما پرداخت شد، اما ما قبول نکردیم و به جبهه هدیه کردیم. همه نیروها با حس ایثارگری که داشتند کار را پیش بردند، تنها امیدشان به خدا بود و هرچه از دستشان برمی‌آمد، انجام دادند.

سند افتخار ایرانی‌ها

«معبد زیرزمینی» نمونه‌ای خلاقانه‌ای است از پرداختن به وقایع جنگ. حماسه‌ ناگفته‌ای است در کوران جنگ، برگی است از سند افتخار ایرانی‌ها و داستانی است از قهرمانان ایران که مادران برای فرزندان خود تعریف خواهند کرد. میرابوطالبی در این کتاب تلاش کرده است تا صدای تیشه‌های این جوانان در هزار توی تاریخ گم نشود./تسنیم



منبع خبر

تقریظ رهبر انقلاب بر «معبد زیرزمینی»؛ کتابی از مجاهدت مقنی‌های یزدی در عملیات فتح‌المبین بیشتر بخوانید »

کتاب «معبد زیرزمینی» نمایی از مجاهدت مقنی‌های یزدی در عملیات فتح‌المبین

کتاب «معبد زیرزمینی» نمایی از مجاهدت مقنی‌های یزدی در عملیات فتح‌المبین


کتاب «معبد زیرزمینی» نمایی از مجاهدت مقنی‌های یزدی در عملیات فتح‌المبین

به گزارش نوید شاهد؛ هجدهمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت با محوریت حماسه‌ مقنی‌های یزدی و با انتشار تقریظ رهبر معظم انقلاب اسلامی بر کتاب «معبد زیرزمینی» روز پنجشنبه، یازدهم بهمن‌ماه در رکن‌آباد یزد برگزار می‌شود.

عملیاتی که ورق جنگ را به‌نفع ایرانی‌ها برگرداند

معصومه میرابوطالبی در کتاب «معبد زیرزمینی» که چهل و چهارمین چاپ آن به‌تازگی از سوی انتشارات جمکران منتشر شده است، نمایی از مجاهدت مقنی‌های یزدی در عملیات فتح‌المبین را به نمایش می‌گذارد، آنجا که جمعی از مقنی‌های یزد به‌سرپرستی شهید غلامحسین رعیت کانالی را حفر می‌کنند که سرنوشت جنگ را رقم می‌زند و ورق را به‌نفع نیروهای ایرانی برمی‌گرداند.

«معبد زیرزمینی» داستان مردانی است که با دستان پینه‌بسته گره بزرگی از جنگ را باز کردند و حالا پس از گذشت چهار دهه، خاطرات خاک‌گرفته آنها با انتشار تقریظ رهبر معظم انقلاب مورد توجه قرار گرفته است.

عملیات مخفی

ماجرا از این قرار بود که خبری محرمانه از جبهه به روستای رکن‌آباد و مهرآباد در ۳۵کیلومتری یزد رسید، خبری که تنها چند نفر از آن اطلاع داشتند و قرار شد بدون اطلاع خویش و قوم راهی جبهه شوند، حتی اعضای خانواده مقنی‌ها هم نمی‌دانستند که پدر خانه برای چه دارد می‌رود و قرار است از دستان پینه‌بسته آنها چه گره بزرگی از جنگ باز شود.

شهید رعیت میان اعضای روستاها و میان مقنی‌ها، کاربلدترین‌ها و افرادی را انتخاب کرد که می‌توانستند از پس این مأموریت برآیند. 

وعده صدام

اواسط پاییز ۱۳۶۰ در اوج روزهای بمباران شهرهای دزفول، شوش و اندیمشک تصمیمی بزرگ گرفته شد، احمد آرام، از فرماندهان یگان عملیاتی وقت، درباره این عملیات می‌گوید: دشمن که برای تصرف شهر دزفول به پل کرخه رسید، با نیروهای کمی که در آنجا مستقر بودند، متوقف شد، با این حال سنگر دیده‌بانی که دشمن مستقر کرده بود، سبب شد از آنجا تا سه‌راهی دزفول تا اهواز یعنی حدود ۱۸ کیلومتر را تا خط مقدم زیر دید خود داشته باشد.

از سوی دیگر، موقعیت جغرافیایی منطقه به دلیل وجود تپه‌های نسبتاً بلند نسبت به مناطق شرق شوش و جاده ارتباطی اهواز دزفول و دسترسی به رادار چهار و پنج ایران که در دست بعثی‌ها بود، سبب می‌شد تا دشمن ضمن کنترل پرواز و دفاع هوایی منطقه، بر منطقه مسلط باشد.

همچنین بعد از عبور از کرخه در خط مقدم، بعثی‌ها با مهندسی دقیق یک خط نفوذناپذیر با مین ایجاد کرده بودند، این منطقه برای آنها حائز اهمیت بود و باید آن را در هر شرایطی حفظ می‌کردند. آنها از این محور با استفاده از توپخانه قدرتمندی که پشت خط احداث کرده بودند، شهرهای دزفول و اندیمشک را شبانه‌روز گلوله‌باران می‌کردند. بعثی‌ها به مهندسی پیچیده خود اعتماد کرده و خود را برنده قطعی جنگ می‌دانستند. اعتماد به این موضوع به حدی بود که صدام وعده داده بود اگر ایرانی‌ها توانستند از این سد عبور کنند، کلید بصره را به آنها خواهیم داد!

گرهی که فقط با دستان پینه‌بسته باز می‌شد

در چنین شرایطی نقشه جغرافیایی منطقه توسط فرماندهان شبانه‌روز بررسی و بازنگری شد تا راهی پیدا شود. تلاش‌ها نتیجه داد و نقشه عملیاتی طراحی شد. ایران باید در یک منطقه وسیعی به دشمن یورش می‌برد. قرارگاه‌های نصر، فتح، قدس، فجر با محوریت قرارگاه مرکزی کربلا برای یک عملیات غافل‌گیرانه طراحی شدند و اهداف و مواضع مشخص شد. اما در خط مقدم قرارگاه نصر مشکل بزرگی وجود داشت: شرایط و گستردگی منطقه مین عملاً هر پیشروی را با مشکل مواجه می‌کرد و عملیات در همان دقایق اولیه گره می‌خورد. با جلسات متعدد، طرح عملیاتی آماده شد که در نگاه اول غیر ممکن به نظر می‌رسید. اما بعد از مطالعه دقیق و ارزیابی منطقه همه فرماندهان به این نتجیه رسیدند که برای پیشروی در این محور هیچ راهی جز حفر کانال وجود ندارد. 

حفر کانال بیخ گوش بعثی‌ها

محمدکاظم میرحسینی از لشکر ۲۱ حمزه مأمور تأمین نیروی کارآمد حفر کانال و قنات در یزد شد. در وهله نخست ۲۰ نفر داوطلب انتخاب شد. برخی از مقنی‌ها حتی از جزئیات ماجرا خبر نداشتند. اما حفر کانال آن هم بیخ گوش بعثی‌ها به همین سادگی‌ها نبود. حاج غلامحسین رعیت و حاج حسن ملاصادقی که از بقیه خبره‌تر بودند، منطقه را بررسی و طرح اولیه را آماده کردند. 

ابتکاری که دشمن را فریب داد

اواخر آبان‌ماه حفر تونل شروع شد. در روزهای ابتدایی خاک تونل را با فرغون خارج و در اطراف پهن می‌کردند؛ این کار شکل منطقه را تغییر می‌داد. میرحسینی در خاطرات خود می‌گوید: اینجا باید هر دو یا سه روز لودر می‌آمد و این خاک را جمع می‌کرد. دشمن با شنیدن صدای لودر، تیراندازی می‌کرد و لودرها را از کار می‌انداخت. ما ابتکاری به خرج دادیم، صدای لودر را ضبط کردیم و هر شب صدای لودر را گذاشتیم. یکی دو شب که دشمن تیراندازی کرد، دید از لودر خبری نیست. فهمید که او را فریب داده‌اند، دیگر منصرف شد و تیراندازی نمی‌کرد. هر وقت لودر می‌آمد، صدای لودر را قطع می‌کردیم و خود لودر خاک را جابجا می‌کرد.

اما این تنها دردسر حفر کانال نبود. شرجی و گرمای داخل تونل مشکل دیگری بود که کار را برای مقنی‌ها سخت‌تر می‌کرد؛ به طوری که فضا را غیر قابل تحمل و تنفس می‌کرد. سوراخ کردن سقف آن هم در زمستان احتمال لو رفتن را زیاد می‌کرد. به همین خاطر موتوری با لوله‌های پلاستیک کار گذاشته شد تا کمی به تهویه هوا کمک کند.

حفر کانال زیر سایه دمای ۵۰ درجه‌!

عبدی، از مقنی‌های حاضر در این عملیات، به تسنیم گفت: هوای اهواز آن زمان ۵۰ درجه بود، داخل کانال که هوا گرم‌تر بود، هوا شرجی هم داشت و وضعیت را بدتر می‌کرد. وقتی وارد کانال می‌شدیم، انگار وارد زودپز شده‌ایم. به همین خاطر هر ۲۰ دقیقه یک‌بار باید بیرون می‌آمدیم تا هوایی تازه کنیم و نیروهای جایگزین در این مدت کار را ادامه دهند.

عبدی با بیان اینکه به دلیل سنگینی هوای کانال، هر ۳۰ متر باید یک مسیری را برای ورود هوا باز می‌کردیم، اضافه کرد: شرایط برای بچه‌ها سخت بود، اما وقتی دیدیم حاج غلامحسین رعیت با وجود مجروحیتی که داشت، با تمام قوا دارد کار را پیش می‌برد، نیرو می‌گرفتیم. حاجی با هر کلنگی که به زمین می‌زد، با خدای خود نجوا می‌کرد و می‌گفت خدایا کمکم کن، یا اباالفضل! او روزی شش متر با وجود مجروحیت کانال را پیش می‌برد، ما هم وقتی می‌دیدیم حاجی اینطور دارد کار می‌کند، می‌گفتیم چرا ما نکنیم؟!

او با بیان اینکه کار از هفت صبح آغاز می‌شد و تا هفت شب ادامه داشت، به شیوه حفر کانال اشاره کرد و شکل آن را «هندلی» توصیف کرد و گفت: همه بچه‌ها در این مدت با شوق و اشتیاق کار می‌کردند. کانال حدود ۴۵۰ متر طول داشت، باید در این مسیر پیچ و خم می‌زدیم که اگر خدای ناکرده دشمن متوجه شد، نتواند بچه‌ها را در کانال درو کند. بچه‌های مقنی حفر کانال را برعهده داشتند، و حدود ۴۰ سرباز هم خاک را از کانال بیرون می‌کردند. کانال طبق طرحی که بود، باید یک متر در ۱,۸۰ ارتفاع حفر می‌شد.

با پای برهنه و دستان خالی کانال را حفر می‌کردیم

از سوی دیگر، خطری که روی زمین مقنی‌ها را تهدید می‌کرد، جاگذاری مین‌ها روی زمین بود. هر تیشه‌ای که بر دل خاک زده می‌شد، ممکن بود جان تمام نیروها را به خطر اندازد.

با این حال نیروها با قدرت تمام به کار خود ادامه می‌دادند. کمی که حفر کانال پیش رفت، شنیده شدن آن از سوی دشمن نیز وجود داشت؛ به همین خاطر به گفته مقنی‌ها، آنها مجبور شدند با پای برهنه و دستان خالی کار را دنبال کنند. شرایط به گونه‌ای بود که مقنی‌ها از همدیگر طلب رضایت می‌کردند و امید زنده ماندن نداشتند.

مقنی‌ها بدون چشم‌داشت و دریافت حقوق پس از چند ماه، توانستند حفر کانال را به اتمام برسانند. شهید رعیت در شب عملیات آخرین کلنگ‌ها را زد و نیروهای ایرانی توانستند در یک عملیات غافل‌گیرکننده از سد مین‌ها بگذرند و به نیروهای عراقی برسند.

نتیجه شش ماه کار طاقت‌فرسا و پیوسته مقنی‌ها در شب عملیات به ثمر نشست. با پیشروی نیروهای ایرانی و به اسارت گرفتن نیروهای بعث، موفقیت چشمگیری در تاریخ جنگ رقم خورد. عبدی شب عملیات را اینطور توصیف کرد: شب عملیات حاجی آخرین کلنگ‌ها را زد تا نیروها بتوانند به جبهه مقابل حمله کنند. دریچه‌ای که درست کرد، درست پشت سرباز بعثی درآمد. بعثی‌ها تعجب کرده بودند، نیروهایی که به اسارت گرفته شده بودند التماس می‌کردند که ما را به داخل چاه نیندازید! فکر می‌کردند که این کانال، چاه است؛ چون اصلاً معلوم نبود که کانالی حفر شده است.

هیچ پولی دریافت نکردیم

عبدی در ادامه یادی کرد از دیگر مقنی‌ها و ادامه داد: ما شش ماه کانال را با دست حفر کردیم، با فرغون و بیل. از ماشین نمی‌شد استفاده کرد. حاج غلامحسین رعیت، یدالله ملاصادقی، تقی‌زاده و دیگران در این مدت حضور داشتند. ما شش ماه بدون حقوق کار کردیم، پس از اتمام کار، دو هزار تومان به هر کدام از ما پرداخت شد، اما ما قبول نکردیم و به جبهه هدیه کردیم. همه نیروها با حس ایثارگری که داشتند کار را پیش بردند، تنها امیدشان به خدا بود و هرچه از دستشان برمی‌آمد، انجام دادند.

سند افتخار ایرانی‌ها

«معبد زیرزمینی» نمونه‌ای خلاقانه‌ای است از پرداختن به وقایع جنگ. حماسه‌ ناگفته‌ای است در کوران جنگ، برگی است از سند افتخار ایرانی‌ها و داستانی است از قهرمانان ایران که مادران برای فرزندان خود تعریف خواهند کرد. میرابوطالبی در این کتاب تلاش کرده است تا صدای تیشه‌های این جوانان در هزار توی تاریخ گم نشود./تسنیم



منبع خبر

کتاب «معبد زیرزمینی» نمایی از مجاهدت مقنی‌های یزدی در عملیات فتح‌المبین بیشتر بخوانید »

نیازمند جمع آوری تاریخ شفاهی همه نقش آفرینان حوزه مقاومت هستیم

نیازمند جمع‌آوری تاریخ شفاهی همه نقش‌آفرینان حوزه مقاومت هستیم


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: تاریخ شفاهی بخشی از ادبیات پایداری و از حوزه‌های تخصصی ادبیات است که به ویژه در سال‌های پس از انقلاب اسلامی و دفاع مقدس به اوج خود رسید و با بروز مدافعان حرم شکل گرفت. آنچه تاریخ شفاهی را در ادبیات به ویژه شاخه ادبیات پایداری مهم کرده است پرداختن به جزئیات و ثبت در تاریخ مقطعی است که می‌تواند گره‌های بزرگی را در بحث پژوهش‌های تاریخی باز کند.

در ادامه نشست‌های اهمیت پژوهش در ادبیات دفاع مقدس که با همکاری مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس و خبرگزاری دفاع مقدس برگزار شد پای صحبت‌های کامور بخشایش از نویسندگان و پژوهشگران دوران دفاع مقدس نشستیم تا به بررسی میزان تأثیرگذاری داستان و رمان در تبیین فرهنگ مدافعان بپردازیم.

پیش از این بخش‌هایی از مصاحبه منتشر شده است و همینک بخش پایانی آن را می‌خوانید.

سریع نویسی آفت کتاب‌های پایداری است/ از ابتدا باید در بعد سوژه یابی فکر شود

مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: برخی از نویسندگان در بیان خاطرات به سراغ نوشته‌های دیگران می‌روند یا با یکی دو تلفن سطحی خاطرات را جمع آوری کرده و پژوهشی برای آن انجام نمی‌دهند. به نظر شما یک نویسنده باید چه حرکت‌هایی انجام می‌دهد و قبل از اینکه کار را شروع کند چه کند که اثر او سطحی نباشد.

بخشایش: به طور کلی می‌گویم نویسندگان مختلفی در این زمینه با اهداف مختلفی کار و تلاش می‌کنند، اما عمده هدف تبیین ادبیات پایداری و ادبیات دفاع مقدس است. در این بین برخی گمان می‌کنند از ادبیات پایداری و دفاع مقدس که می‌توان کاسبی کرد لذا هر کتابی را بدون اینکه فرایند لازم صورت بگیرد تولید و منتشر می‌کنند. متاسفانه تولید انبوه کتاب‌های این چنینی آفت هستند و آسیب جدی به ادبیات دفاع مقدس می‌زنند.

از همان ابتدا باید در بعد سوژه شناسی دقت صورت بگیرد که ما به چه علت و چه عنوانی یک سوژه را انتخاب می‌کنیم، فرایند انتخاب سوژه باید چگونه باشد، اگر قرار است یک سال، دو سال، پنج سال وقت خود را برای کار بر روی سوژه بگذاریم چه چیزی حاصل می‌شود. ما باید برای کار از یک سری ابزار‌ها بهره ببریم که این ابزار‌ها در قالب کلاس‌ها و فراگیری دوره‎‌ها کسب می‌شود. فن مصاحبه گرفتن یک فن حرفه‌ای و هنر است. هنرمندی می‌خواهد که پندین جلسه با یک خانم یا آقا به گفتگو بنشینی و اطلاعات زندگی او را اخذ کنی. جلب اعتقاد راوی هنرمندی می‌خواهد که محرمانه‌ترین مسائل زندگی را مطرح کند.

کتاب خاطره نگاری پژوهش‌های پنهان دارد، همه پژوهش‌های آن در متن است، گر متن با پژوهش همراه باشد اثرگذار و مستند می‌شود. خاطره نگاری یک سویه ادبیات دارد و یک سویه تاریخ، بخش تاریخی‌اش باید مستند نگار و بر پایه اسناد باشد.

سریع نویسی می‎تواند یک آفت باشد که ما در ادبیات مقاومت و پایداری هم آن را داریم. تلاش برای تولید هرچه سریعتر یک اثر، باعث می‌شود که اثر نپخته مثل برنجی که آدم تلاش می‌کند سریعتر به دست بیاید، ولی نپخته می‌ماند است.

من معتقدم کتاب‌هایی که معمولاً در جامعه ارزش و جایگاه واقعی خودشان را پیدا می‌کنند حتماً این فرآیند‌ها و راستی آزمایی‌ها را طی کرده‌اند.

نیازمند جمع آوری تاریخ شفاهی همه نقش آفرینان حوزه مقاومت هستیم

نیازمند جمع آوری تاریخ شفاهی همه نقش آفرینان حوزه مقاومت هستیم

مرکز اسناد و تحقیقات دفاع‌مقدس: امروزه مراکز و موسسات مختلفی اقدام به جمع آوری تاریخ شفاهی فرماندهان دوران دفاع مقدس کرده‌اند، در کنار این بحث جمع آوری تاریخ شفاهی فرماندهان حوزه مقاومت را هم پیگیری می‌کنند، به نظر شما امکان تجمیع این خاطرات هست؟

بخشایش: من اول این ضرورت را بگویم که بله، هم تبیین خاطرات فرماندهان دوران دفاع مقدس ضروری است و هم فرماندهان مقاومت. الان یک کتابی منتشر شده به نام «صبح شام» که روایت آقای امیرعبداللهیان از واقعه و اتفاقات کلی مربوط به سوریه است. این کتاب هم در جایگاه خودش لازم است. روایت یک شخص از فاطمیون هم لازم است و روایت حاج قاسم هم از بالا لازم است. روایت نگاری یعنی اینکخه چراغ قوه بگیریم و به محل تاریک بتاباتیم و نقش هرکس را در آن ببینیم. روایت آن رزمنده در جایگاه خودش و آن فرمانده و آن دیپلمات مهم است. ادبیات پایداری و مقاومت باید همه این‌ها را در کنار هم داشته باشد.

تاریخ شفاهی یک روش است. روش در حوزة تاریخ‌نگاری است. خاطره تا به تاریخ شفاهی برسد، یک شرایطی را باید طی کند و تاریخ شفاهی هم تا به تاریخ‌نگاری رسمی برسد، یک مراتبی و مراحلی را باید طی کند. خاطره روایت خشک وخالی یک فرد از یک حادثه است. این خاطره اگر غنی‌سازی بشود، اگر با اسناد و مدارک همراه بشود و با رقابت‌های متعدد تقابل و تعامل داشته باشد، به تاریخ شفاهی تبدیل می‌شود. تاریخ شفاهی تفاوتش با خاطره در چند مسئله است. یکی اینکه خاطره معمولاً شخص‌محور است، اما تاریخ شفاهی موضوع‌محور است. ما در تاریخ شفاهی معمولاً دنبال داده هستیم نه دنبال احساسات فرد.

برای رسیدن به قله هنوز کار هست/ نگاه مثبتی به آثار مدافعان حرم دارم

مرکز اسناد و تحقیقات دفاع‌ مقدس: دومین دوسالانه شهید همدانی برگزار شد و کتاب‌هایی در حوزه تاریخ شفاهی و خاطره تولید شده است، آیا این کتاب‌ها تاثیرگذاری داشته و آن‌ها را چطور می‌بینید.

بخشایش: کلیت نگاهم به آثار این دوره از جشنواره وقتی با آثار تولید شده مقایسه می‌کنم، نگاه مثبتی است. گرچه نقد‌هایی هم بر تولیدات وجود دارد، اما به هرحال به نظر می‌رسد که بحث توجه به مدافعان حرم جریانی را در متن جامعه ایجاد کرده که توجه به سبک زندگی شهدا و الگوسازی از آن‌هاست و این حرکت مثبتی است. اما اگر بخواهیم نگاه کارشناسانه داشته باشیم راه برای رسیدن به قله وجود دارد.

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

نیازمند جمع‌آوری تاریخ شفاهی همه نقش‌آفرینان حوزه مقاومت هستیم بیشتر بخوانید »

نیازمند جمع آوری تاریخ شفاهی همه نقش آفرینان حوزه مقاومت هستیم

نیازمند جمع آوری تاریخ شفاهی همه نقش آفرینان حوزه مقاومت هستیم


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: تاریخ شفاهی بخشی از ادبیات پایداری و از حوزه‌های تخصصی ادبیات است که به ویژه در سال‌های پس از انقلاب اسلامی و دفاع مقدس به اوج خود رسید و با بروز مدافعان حرم شکل گرفت. آنچه تاریخ شفاهی را در ادبیات به ویژه شاخه ادبیات پایداری مهم کرده است پرداختن به جزئیات و ثبت در تاریخ مقطعی است که می‌تواند گره‌های بزرگی را در بحث پژوهش‌های تاریخی باز کند.

در ادامه نشست‌های اهمیت پژوهش در ادبیات دفاع مقدس که با همکاری مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس و خبرگزاری دفاع مقدس برگزار شد پای صحبت‌های کامور بخشایش از نویسندگان و پژوهشگران دوران دفاع مقدس نشستیم تا به بررسی میزان تأثیرگذاری داستان و رمان در تبیین فرهنگ مدافعان بپردازیم.

پیش از این بخش‌هایی از مصاحبه منتشر شده است و همینک بخش پایانی آن را می‌خوانید.

سریع نویسی آفت کتاب‌های پایداری است/ از ابتدا باید در بعد سوژه یابی فکر شود

مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: برخی از نویسندگان در بیان خاطرات به سراغ نوشته‌های دیگران می‌روند یا با یکی دو تلفن سطحی خاطرات را جمع آوری کرده و پژوهشی برای آن انجام نمی‌دهند. به نظر شما یک نویسنده باید چه حرکت‌هایی انجام می‌دهد و قبل از اینکه کار را شروع کند چه کند که اثر او سطحی نباشد.

بخشایش: به طور کلی می‌گویم نویسندگان مختلفی در این زمینه با اهداف مختلفی کار و تلاش می‌کنند، اما عمده هدف تبیین ادبیات پایداری و ادبیات دفاع مقدس است. در این بین برخی گمان می‌کنند از ادبیات پایداری و دفاع مقدس که می‌توان کاسبی کرد لذا هر کتابی را بدون اینکه فرایند لازم صورت بگیرد تولید و منتشر می‌کنند. متاسفانه تولید انبوه کتاب‌های این چنینی آفت هستند و آسیب جدی به ادبیات دفاع مقدس می‌زنند.

از همان ابتدا باید در بعد سوژه شناسی دقت صورت بگیرد که ما به چه علت و چه عنوانی یک سوژه را انتخاب می‌کنیم، فرایند انتخاب سوژه باید چگونه باشد، اگر قرار است یک سال، دو سال، پنج سال وقت خود را برای کار بر روی سوژه بگذاریم چه چیزی حاصل می‌شود. ما باید برای کار از یک سری ابزار‌ها بهره ببریم که این ابزار‌ها در قالب کلاس‌ها و فراگیری دوره‎‌ها کسب می‌شود. فن مصاحبه گرفتن یک فن حرفه‌ای و هنر است. هنرمندی می‌خواهد که پندین جلسه با یک خانم یا آقا به گفتگو بنشینی و اطلاعات زندگی او را اخذ کنی. جلب اعتقاد راوی هنرمندی می‌خواهد که محرمانه‌ترین مسائل زندگی را مطرح کند.

کتاب خاطره نگاری پژوهش‌های پنهان دارد، همه پژوهش‌های آن در متن است، گر متن با پژوهش همراه باشد اثرگذار و مستند می‌شود. خاطره نگاری یک سویه ادبیات دارد و یک سویه تاریخ، بخش تاریخی‌اش باید مستند نگار و بر پایه اسناد باشد.

سریع نویسی می‎تواند یک آفت باشد که ما در ادبیات مقاومت و پایداری هم آن را داریم. تلاش برای تولید هرچه سریعتر یک اثر، باعث می‌شود که اثر نپخته مثل برنجی که آدم تلاش می‌کند سریعتر به دست بیاید، ولی نپخته می‌ماند است.

من معتقدم کتاب‌هایی که معمولاً در جامعه ارزش و جایگاه واقعی خودشان را پیدا می‌کنند حتماً این فرآیند‌ها و راستی آزمایی‌ها را طی کرده‌اند.

نیازمند جمع آوری تاریخ شفاهی همه نقش آفرینان حوزه مقاومت هستیم

نیازمند جمع آوری تاریخ شفاهی همه نقش آفرینان حوزه مقاومت هستیم

مرکز اسناد و تحقیقات دفاع‌مقدس: امروزه مراکز و موسسات مختلفی اقدام به جمع آوری تاریخ شفاهی فرماندهان دوران دفاع مقدس کرده‌اند، در کنار این بحث جمع آوری تاریخ شفاهی فرماندهان حوزه مقاومت را هم پیگیری می‌کنند، به نظر شما امکان تجمیع این خاطرات هست؟

بخشایش: من اول این ضرورت را بگویم که بله، هم تبیین خاطرات فرماندهان دوران دفاع مقدس ضروری است و هم فرماندهان مقاومت. الان یک کتابی منتشر شده به نام «صبح شام» که روایت آقای امیرعبداللهیان از واقعه و اتفاقات کلی مربوط به سوریه است. این کتاب هم در جایگاه خودش لازم است. روایت یک شخص از فاطمیون هم لازم است و روایت حاج قاسم هم از بالا لازم است. روایت نگاری یعنی اینکخه چراغ قوه بگیریم و به محل تاریک بتاباتیم و نقش هرکس را در آن ببینیم. روایت آن رزمنده در جایگاه خودش و آن فرمانده و آن دیپلمات مهم است. ادبیات پایداری و مقاومت باید همه این‌ها را در کنار هم داشته باشد.

تاریخ شفاهی یک روش است. روش در حوزة تاریخ‌نگاری است. خاطره تا به تاریخ شفاهی برسد، یک شرایطی را باید طی کند و تاریخ شفاهی هم تا به تاریخ‌نگاری رسمی برسد، یک مراتبی و مراحلی را باید طی کند. خاطره روایت خشک وخالی یک فرد از یک حادثه است. این خاطره اگر غنی‌سازی بشود، اگر با اسناد و مدارک همراه بشود و با رقابت‌های متعدد تقابل و تعامل داشته باشد، به تاریخ شفاهی تبدیل می‌شود. تاریخ شفاهی تفاوتش با خاطره در چند مسئله است. یکی اینکه خاطره معمولاً شخص‌محور است، اما تاریخ شفاهی موضوع‌محور است. ما در تاریخ شفاهی معمولاً دنبال داده هستیم نه دنبال احساسات فرد.

برای رسیدن به قله هنوز کار هست/ نگاه مثبتی به آثار مدافعان حرم دارم

مرکز اسناد و تحقیقات دفاع‌ مقدس: دومین دوسالانه شهید همدانی برگزار شد و کتاب‌هایی در حوزه تاریخ شفاهی و خاطره تولید شده است، آیا این کتاب‌ها تاثیرگذاری داشته و آن‌ها را چطور می‌بینید.

بخشایش: کلیت نگاهم به آثار این دوره از جشنواره وقتی با آثار تولید شده مقایسه می‌کنم، نگاه مثبتی است. گرچه نقد‌هایی هم بر تولیدات وجود دارد، اما به هرحال به نظر می‌رسد که بحث توجه به مدافعان حرم جریانی را در متن جامعه ایجاد کرده که توجه به سبک زندگی شهدا و الگوسازی از آن‌هاست و این حرکت مثبتی است. اما اگر بخواهیم نگاه کارشناسانه داشته باشیم راه برای رسیدن به قله وجود دارد.

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

نیازمند جمع آوری تاریخ شفاهی همه نقش آفرینان حوزه مقاومت هستیم بیشتر بخوانید »