اربعین

مادر شهید:‌ دعا می‌کردم همه پسرانم شهید شوند!

مادر شهید:‌ دعا می‌کردم همه پسرانم شهید شوند!



با زمزمه می‌گفتم یا امام رضا! ولی پسرها حرف‌های من را می‌فهمیدند. می‌گفتم یا امام رضا! چی می‌شد الان پسرهای من هم بزرگ بودند و می‌رفتند مثلا خدمت می‌کردند.

گروه جهاد و مقاومت مشرق – قرار مصاحبه با خانواده شهید قاسمی‌دانا داشتم؛ شماره شان را از پدر شهید هریری، آنجا که صحبت از مظلومیت تشییع شهید حسن قاسمی‌دانا شد، گرفته بودم. شهید قاسمی‌دانا  اولین شهید مشهدی مدافع حرم اهل بیت در سوریه بودند. تقریبا دوهفته‌ای پیگیر قرار مصاحبه با خانواده قاسمی‌دانا بودم؛ ذهنم درگیرکشف سئوال جدیدی بود که در مصاحبه های قبلی نپرسیده باشم و چه بهتر، خاص شهید قاسمی باشد.

ساعت شش عصر قرار مصاحبه داشتم، با در نظرگرفتن امکان وقوع رویدادهای غیرمترقبه، زودتر راه افتادم. مسیر خلوت بود؛ در راه سوژه یک رهگذرِ مزاحم شدم؛ انگار در آن خلوتیِ ظهر از درون ترسیدم؛ چون ترس، خودش را با سرفه بروز داد، زودتر از همیشه به مقصد رسیدم. باد خوب و هوا آفتایی در پایین بلوک در انتظار ساعت شش نشسته بودم که پیامک مادر خانم قاسمی را دریافت کردم. نگران قطعی زنگ آیفون بودند و این که منتظرم بودند. گفتم اتفاقا در انتظار ساعت شش، بیرون مجموعه نشسته‌ام و ایشان من را زودتر از ساعت به منزلشان دعوت کردند. ورودی دربِ منزل، خانمی خوش‌رو و خوش برخورد به استقبالم آمدند. یک لحظه تصورکردم خواهرشهید باشند ولی خاطرم آمد شهید قاسمی خواهر ندارند و با مادرشان قرار مصاحبه دارم.

بعد از دعوت به نشستن، بحثمان از ازدواج زودِ خانم قاسمی شروع شد و این که با فرزند شهیدشان که در کل طول مصاحبه «حسن آقا» خطابشان می کردم رفیق بودند. در طول گفتگوی دو ساعته صمیمی و خودمانی‌مان، مادر سخنور و خوش صحبت شهید قاسمی‌دانا را انسانی باخلوص و راضی به قضای الهی دیدم؛ از آنها که بادیدنشان بسی خرسند می شوی از بودنشان. درعین مهربانی یک شیعه معتقد و مخلص انقلابی بودند که وقتی بحث رهبری و ارزشهای دینی و انقلابی پیش می آمد با شور و حرارت زاییده از اعتقاد صحبت می‌کردند. این دو بیت صائب تبریزی را تقدیم نگاه ایشان می‌کنم:

بهشت نسیه خود نقد می‌توانی کرد

ز خلد اگر به مقام رضا شوی خرسند

ز شش جهت در روزی تُرا گشاده شود

گر ز عشق به درد و بلا شوی خرسند

مادر شهید:‌ دعا می‌کردم همه پسرانم شهید شوند!

مادر شهید: خودش هم خیلی نظم داشت. باید لباسش اتو کشیده می‌بود و نظم می‌داشت. آمد اینها را آویز کرد. پایین کمدش پوتین، گرت، یقه، آستین، چیزهایی که همه مربوط به لباس نظامی هستند، همه را چید جلوی کمد. من هم خیلی حساس بودم که همه چیز منظم باشد. گفت مامان! به این ها دست نزنی‌ها! می‌دانست شاید جمع کنم بگذارم در کمد. گفتم چرا؟ اینها را برای چی آماده می‌کنی؟ خب رزمایش که می‌خواست برود این کار را می‌کرد، چون صبح می‌خواست بپوشد؛ گفتم رزمایش داری؟ گفت نه ندارم، گفتم خب چرا آماده می‌کنی؟ گفت باید هر لحظه آماده باشم؛ اگر آقا حکم دادند، لحظه ای کوتاهی نکنم؛ لحظه ای را از دست ندهم. من می‌گفتم خب حالا در کمدت را باز می‌کنی و لباس را از کمدت برمی‌داری. می‌گفت نه، لباس را از اینجا بردارم، پوتین آن طرف است، جورابم آن طرف، زمان می‌برد. برایش اینقدر مهم بود که مثلا اگر آقا امر کردند لحظه‌ای غفلت نکند.

**: نظامی، نظامی است دیگر…

مادر شهید: البته آن موقع هنوز نظامی نبود. در نظام نبود. مربی آموزش بود، سپاهی نبود، اما مربی بود، بسیجی بود و مربی آموزش بود، اما باور کنید یک نظامی کامل بود.

**: در کتابی خوانده بودم نوشته بود در سربازخانه که خوابیده بودیم فرمانده‌مان یک آن سوت می‌زد و بیدارمان می‌کرد. باید ما با لباس می‌خوابیدیم چون هر کسی دیر می‌کرد، تنبیه می‌شد…

مادر شهید: دقیقا؛ حسن خیلی سریع بود؛ اگر می‌خواست کاری انجام بدهد، خیلی فرز بود اگر نه، طبیعی و معمولی بود؛ چیزهایی که در ذهنم می‌گذرد را می‌گویم. اگر یک کار خیلی  راحت را می‌خواست انجام  بدهد با آرامش بود، اما اگر می‌خواست کار مهمی را انجام بدهد به دو دقیقه کارش انجام می‌شد، به سه دقیقه لباس می‌پوشید. مثلا همین لباس پوشیدنش را می‌گفت بشمار ۱، ۲، ۳، ۴، ۵ لباس تنش بود. عمل کردن خیلی مهم است، سریع بودن، خیلی مهم است. در بعضی حرکت‌هایش خیلی سریع بود، ولی اگر هم می‌خواست ریلکس باشد خیلی راحت و معمولی بود.

اینها همه دست به دست هم می‌دهد و اینکه من می‌گویم باز شهادت، در وجود همه پسرهایم هست، مهدی آقا هست، علی آقا هم هست، احمد آقا هم هست، نمی‌گویم فقط حسن تنها، همیشه از خدا می‌خواهند دعایشان است، دعای دستشان است، مثلا من به احمد می‌گویم بیا دامادت کنم، می‌گوید ولش کن الان ممکن است با این اتفاقات سوریه و اوکراین و اینها جنگ شروع شود. می‌گویم خب جنگ شروع شود؛ می‌گوید خب باید آماده باش باشیم و برویم؛ دامادی می‌خواهم چکار کنم.

**: در قضیه اوکراین که قرار نیست ما درگیر شویم.

مادر شهید: ما درگیر نمی‌شویم، می‌گوید باید آماده‌باش باشیم، شاید یک زمانی کشور ما هم نیاز به آمادگی بیشتر داشت؛ این را می‌گوید، نه اینکه ما بخواهیم با آنها وارد جنگ بشوم… نه، این منظورش نیست. این است که می‌گویم شهادت در وجود همه‌شان هست. این برمی‌گردد به زمان کوچکی‌شان، خردسالی مهدی آقا و حسن آقا در زمان جنگ و دفاع مقدس بود. حس بود دیگر، حسم هم کم بود، یک حس درونی داشتم، دوست داشتم و علاقه داشتم به این حرکت، به این رفتن‌ها، چون در خانواده، مادرم انقلاب که شد تمام تظاهرات شرکت کرده بود، دو سه بار هم اتفاقات بدی برایش افتاده بود. من هم با مادر می‌رفتم. جنگ که شروع شد یکشنبه‌ها پیکرها را می‌آوردند و تشییع بود…

حسن آقا هم در آن دوران، سپاهی نبود، نظامی نبود اما بسیجی بود، مربی آموزش سلاح بود؛ از مربی‌های نمونه سپاه بود، اما وارد نظام هم نشد؛ خیلی جالب که می‌گفت می‌خواهم آزاد باشم. می‌گفتم تو که علاقه داری برو وارد نظام شو؛ می‌گفت نه، وارد نظام که بشوم هر جا نمی‌توانم بروم، باید محل کارم باشم و ساعت‌های مشخصی به آنجا بروم. دوست داشت آزاد باشد، همه جا باشد و هیچ جا نباشد.

من همیشه برای خنده اش یک مثالی می‌زنم؛ یک فیلمی بود برنامه کودک می‌گذاشت به نام زبل‌خان اینجا، زبل‌خان آنجا، زبل‌خان همه جا؛ سر به سرش می‌گذاشتم و می‌گفتم حسن تو زبل‌خانی. زنگ می‌زد مامان من تهرانم. می‌گفتم صبح از خانه رفتی. می گفت تهران کار داشتم و آمدم. یک روز و دو روز بود و برمی‌گشت. همه جا بود، خیلی فعال بود.

**: این خصوصیت اخلاقی‌مان مثل هم است؛ من هم اینطوری هستم، یک مدتی که رها باشی دیگه حاضر نیستی مثلا در یک قالبی محدودت کنند.

مادر شهید: خیلی روحیه آزادی داشت؛ سال ۸۹، ۹۰ بود که دو سه تا کار بهش پیشنهاد شد؛ دقیقا  ۲۷ ساله بود؛ دو تا کار خیلی خوب نظامی و دولتی بود که با حقوق‌های خیلی بالا بهش پیشنهاد شد؛ کار خاصی بود. مشورت می‌کرد با آقای قاسمی می‌گفت بابا! نظر شما چی هست؟ جالب بود که می‌گفتم خوب است تو که علاقه داری برو. می‌گفت نه، هر چه فکر می‌کنم فایده ندارد، من می‌شوم بنده شان دیگر؛ دیگر آزاد نیستم؛ هر جا دلم می‌خواهد نمی‌توانم بروم. اهل سفر بود؛ سفر زیاد می‌رفت، از یک طرف رزمایش‌ها را شرکت می‌کرد. هر جا رزمایش بود حاضر بود. می‌گفت اگر بروم یک محدودیت‌هایی دارم مثلا، با یک حقوق خیلی بالا که آن موقع داشت، حاضر نشد برود. کارهای کناره داشت. آن موقع باباش گفت خوب حالا که نمی‌خواهی وارد کار دولتی بشوی، چه کار می‌خواهی بکنی؟ حاضری من برایت نانوایی بزنم؟ گفت آره. دقیقا همین بلوار حجاب، حجاب ۷۷، آقای قاسمی یک زمین خرید و از صفر تا صدش، خودش کارهایش را کرد.

**: خود حسن آقا؟

مادر شهید: بله، تمام بنایی‌هایش را انجام داد. فقط آقای قاسمی در حدی که می‌رفت سر می‌زد بهش، دخیل بود … صفر تا صد ساخت، دو طبقه خانه بالا ساخته شد، نانوایی، همه چیز عالی، عالیِ عالی. و حقوق خیلی خوبی هم داشت. اینکه می‌گویند برای پول رفتند و اینها، اصلا درست نیست… حقوق خیلی خوبی داشت، خوب نانوایی از خودش بود دیگر، صاحب ملک و مغازه بود، شاگرد نبود که، چون شاگرد که می‌رود کار می‌کند ممکن است اینقدر درآمد نداشته باشد… البته این را هم بگویم که شاگردهای نانوایی بهترین حقوق را دارند.

مادر شهید:‌ دعا می‌کردم همه پسرانم شهید شوند!

**: بنده‌های خدا همه‌اش جلوی حرارت هستند؛ یعنی واقعا سختی کار دارند.

مادر شهید: بله؛ آن هست واقعا، سختی هست. من در کار آقایان حتی همسرم اصلا وارد نمی‌شوم اما از زمانی که من یک مقدار وارد شدم می‌بینم حقوق خوبی دارند؛ درست است اذیت می‌شوند ولی ماهی ۵، ۶ میلیون دارند، بیمه هم دارند، خب اینها خیلی مزایای بالایی است. خلاصه ماشین خرید، موتور داشت؛ قبل از این موتورهای تریل بلند داشت. اهل شکار بود، دو تا سلاح دارد، یکی‌اش را فروخته بود. یکی‌اش هست الان، به اسم باباش است.

همچین روحیه‌ای داشت، روحیه آزادی داشت و همه امکانات را داشت، و آمادگی برای ازدواج هم داشت. دقیقا سال ۹۱ بود که گفت مامان دیگه برو برایم خواستگاری؛ تصمیم به ازدواج دارم. سال ۹۰  رفت کربلا، اولین کربلا و آخرین بار. یک بار کلا رفته به کربلا. اول رفت سوریه از سوریه رفت کربلا، دوست داشت اینطوری وارد کربلا شود، و مصادف شد با اربعین امام حسین علیه السلام و سفرش ۱۵، ۱۶ روز طول کشید. رفت و برگشت و خیلی از سفرش راضی بود.

نکته خیلی مهمی که برایش خیلی اهمیت داشت، این که می‌گفت من کربلا رفتم و شهادتم را گرفتم. مامان! من رفتم کربلا و شهادتم را گرفتم، نمی‌گویم کی و چه زمانی ولی گرفتم.

**: از این حرفش نترسیدید؟

مادر شهید:  نه. سفر که می‌رفت برمی‌گشت کلا خیلی می‌نشست تعریف می‌کرد؛ از کوچکترین جزئیات سفرش برای من می‌گفت. مثلا یکشنبه این کار را کردیم، دوشنبه این کار را کردیم، چی خوردیم، کجا خوابیدیم. خیلی ریز تعریف می‌کرد؛ در مسائل خیلی ریزبین بود.

سفر کربلا و سوریه که رفت و برگشت دیگر خیلی برای من تعریف نمی‌کرد؛ فقط از حرم حضرت رقیه خیلی غمگین بود. با گریه حرف می‌زد. چون برای خودش تداعی می‌کرده، حرم را نمی‌دیده، آن خرابه را برای خودش تداعی می‌کرده، اتفاقات را.

برای من تعریف می‌کرد، مثلا بازار شام را برای من تعریف کرد که بعد از شهادت حسن من رفتم سوریه، چون حرف‌های او در ذهنم بود، خیلی برای خودم سنگین آمده بود. بازار شام که اهل بیت را آوردند. همه چیز را تعریف نمی‌کرد، این دو تا سه تا؛ و کربلا را فقط روی تل زینبیه می‌رفته سه ساعت سه ساعت می‌نشسته و گریه می‌کرده و سکوت بوده. چون من قبل شهادت حسن کربلا رفتم، بعد برای من که تعریف می‌کرد می‌گفت مامان! شما کربلا که رفتید چه کار کردی؟ گفتم هیچی مامان؛ رفتم زیارت و… گفت نه، روی تل زینبیه چه کار کردی؟ و این را وقتی برای من می‌گفت نه طبیعی‌ها، من همیشه می‌گویم خون گریه می‌کرد. وقتی برای من این کلمات را به کار می‌برد، چشمانش کاسه خون بود.

نمی‌دانم شما برایتان موقعیت بوده رفته اید یا نه؟ ان شا الله که قسمت و روزی شما باشد به حق محمد و آل محمد. گفتم رفتم روی تل زینبیه نماز خواندم، زیارت کردم. می‌گفت نه، دیگر چه کار کردی؟ می‌گفت مامان! من نماز خواندم ولی ساعت‌ها نشستم از آن بالا و فقط فکر می‌کردم که روز عاشورا چه اتفاقی افتاده؟ ‌ برای خودش در ذهنش تداعی می‌کرده و گریه می‌کرده که چی گذشت به حضرت زینب. همین دو سه تا کلمه از ۱۵  روزش برای من تعریف کرد. هیچی دیگر تعریف نمی‌کرد.

دوستانش که بعد آمدند تعریف می‌کردند که اربعین که پیاده‌روی می‌رفتیم کربلا، خیلی می‌گفته و می‌خندیده که خسته راه نباشند. دوستانش تعریف می‌کردند پیاده‌روی کربلا یک طوری می‌شود که شما شب می‌رسی، اکثرا اینطوری است، من خودم هم رفته‌ام؛ شب می‌رسی به کربلا. حالتش اینطور است از نجف که راه می‌افتی سه روز چهار روز راه است. گفت شب رسیدیم، وقتی رسیدیم نزدیک به کربلا گفت همه‌تان بایستید، کفش‌هایتان را در بیاورید. همه کفش‌هایمان را درآوردیم. داد دستمان یا در پلاستیک، پیاده راه افتادیم. در یک قسمتی، شن مانند است و سنگلاخ است تا برسی به آسفالت، می‌گفت کلا فاز حسن تغییر کرد و شروع کرد به روضه‌خوانی از حضرت رقیه که حالا ما مَردیم، ۷، ۸ تا مَردیم و استقامت داریم، اگر پای برهنه هستیم استقامت داریم، ولی شما فکر کنید اهل بیت را و حضرت رقیه سه ساله را با پای برهنه، بردند… می‌گفت کلا رفتیم در فاز روضه که همه‌مان داد می‌زدیم. وارد کربلا که شدیم، اصلا داد می‌زدیم و گریه می‌کردیم و می‌رفتیم. خب اهل مداحی هم ایشان بود و بلد بود و می‌خواند و خیلی هم علاقه داشت.

این از سفر کربلا و سوریه اش…

برای خودش جمله قشنگی داشت. برای من خیلی چیزها می‌گذشت و طبیعی رد می‌کردم، اما بعد از شهادتش که می‌نشستم فکر می‌کردم می‌دیدم چه جمله‌های قشنگ و نابی و به موقع می‌گفت اما من رد می‌شدم. جالب بود که می‌گفت مامان! گل کاشتی… می‌خندیدم و می‌گفتم یعنی چی؟ می‌گفت خوب پسرهایی بزرگ کردی مامان، خوب پسری بزرگ کردی!

**: خودش را می‌گفت؟

مادر شهید: بله، خودش را می‌گفت. می‌گفت خوب پسری بزرگ کردی! گل کاشتی مامان! خوب پسری بزرگ کردی.

این را هم باز برگردم عقب، این را داشتم برایتان می‌گفتم یک پرانتز به قول قدیمی‌ها فلش بک به عقب برگردیم. زمانی که جنگ بود من با بچه‌ها می‌رفتم معراج شهدا، شهدا را می‌دیدم، بعد می‌رفتم بچه‌ها را می‌گذاشتم خانه مادر و گاهی هم بچه‌ها را هم می‌بردم. مادر می‌گفت بچه‌ها را نبر، می‌رفتم می‌گذاشتم خانه مادر، بچه‌ها را می‌گذاشتم پهلوی خواهرها و با مادر می‌رفتیم. هیچکس را نداشتیم از خودمان که شهید باشد، دوست داشتم که شهدا را ببینم. می‌رفتم شهدا را می‌دیدم، خب با چهره‌های خیلی متفاوت؛ هر شهید یک وضعیتی داشت…

مادر شهید:‌ دعا می‌کردم همه پسرانم شهید شوند!

مادرها را می‌دیدم، خواهرها را می‌دیدم، اینقدر خجالت می‌کشیدم ازشان، حس خودم را دارم می‌گویم. باز پنجشنبه که می‌رفتیم تشییع بود، خیابان تهران مهدیه یا مسجد بناها چهارراه خسروی، کلا تشییع شهدا همیشه از دو مکان بود. تشییع شهدا می‌رفتم، دست پسرها را می‌گرفتم و می رفتم. چندین بار این اتفاق افتاده بود که می‌رفتیم، حرم که می‌رسیدیم با زمزمه می‌گفتم یا امام رضا! ولی پسرها حرف‌های من را می‌فهمیدند. می‌گفتم یا امام رضا! چی می‌شد الان پسرهای من هم بزرگ بودند و می‌رفتند مثلا خدمت می‌کردند. با اینکه آقای قاسمی چند دفعه رفت، سه ماه سه ماه هم می‌رفتند، دور بودیم، نه تلفنی نه هیچی، نامه نگاری داشتیم با هم، ولی دوست داشتم پسرهایم به جنگ بروند. زمانی که جنگ تمام شده، پسرهایم کوچک بودند. حسن متولد ۶۳ است، ۶۷ جنگ تمام شد.

*شقایق تقوی

ادامه دارد…

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مادر شهید:‌ دعا می‌کردم همه پسرانم شهید شوند! بیشتر بخوانید »

ظرفیت پیاده‌روی اربعین امسال را 50 درصد بیشتر از سال 98 در نظر گرفته‌ایم

ظرفیت پیاده‌روی اربعین امسال را 50 درصد بیشتر از سال 98 در نظر گرفته‌ایم


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس‌ از اصفهان، «محمدرضا جانثاری» معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی استانداری اصفهان امروز (پنجشنبه) در همایش موکب داران اربعین حسینی سراسر استان اصفهان با تشکر از مسئولان و موکب‌داران اربعین استان اظهار داشت: راهمپیایی اربعین حسینی به لطف خداوند و به مدد امام حسین (ع) هر سال نسبت به سال گذشته پر شکوه تر و با عظمت تر برگزار می‌شود.

وی بیان کرد: این همایش یک پیاده‌روی بین‌المللی بسیار مهم است؛ چرا که تمام کشورهای بیگانه در تلاش هستند که این حماسه اربعین حسینی گسترش پیدا نکند و از بین ببرند، اما راهپیمایی اربعین حسینی عظمت خود را دارد و با کمک شما و زائران نقشه دشمنان ویران می‌شود.

جانثاری افزود: همانطور که در روایات آمده امام زمان(عج) هنگامی که ظهور می‌کنند، خود را اینگونه معرفی می‌کنند، جد من حسین (ع) است و این اهمیت شناخت اباعبدالله(ع) را می‌رساند و مردم باید اول امام حسین(ع) را بشناسند و با حضورشان در این راهمپیایی اباعبدالله (ع) را به جهان معرفی کنند.

معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی استانداری اصفهان در پایان تصریح کرد: به لطف خداوند ستاد اربعین چه در کشور و چه در استان بسیار فعال است؛ برای اربعین سال جاری ما مبنا را بر ظرفیت اربعین حسینی سال ۱۳۹۸ به اضافه ۵۰ درصد بیشتر قرار دادیم، ما خادم این راهپیمایی در کنار شما خادمین اباعبدالله هستیم؛ پس باید آمادگی در حوزه‌های مختلف از جمله حمل و نقل، تغذیه، اسکان و موارد دیگر ایجاد شود و امیداریم که بتوانیم از ظرفیت‌های استان در این حماسه و همچنین برای محرم و صفر، استفاده کنیم.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ظرفیت پیاده‌روی اربعین امسال را 50 درصد بیشتر از سال 98 در نظر گرفته‌ایم بیشتر بخوانید »

آغاز فعالیت اجرایی موکب احمدبن موسی(ع) در کربلا

آغاز فعالیت اجرایی موکب احمدبن موسی(ع) در کربلا


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس به نقل از روابط عمومی موکب احمدبن موسی(ع)، «هاشم جمالی»، مدیر اجرایی موکب احمدبن موسی(ع) امروز در جمع خبرنگاران از آغاز فعالیت‌های اجرایی این موکب خبر داد و اظهار داشت: بعد از وقفه دو ساله به دلیل شیوع کرونا امسال شاهد حضور خیل عظیم عاشقان امام حسین (ع) در ایام اربعین در کربلای معلی خواهیم بود.

مدیر اجرایی موکب احمدبن موسی (ع) با بیان اینکه طبق پیش‌بینی مسئولان ستاد اربعین امسال قریب پنج میلیون زائر در ایام اربعین از نقاط مختلف کشورمان عازم عتبات خواهند شد افزود: در این راستا موکب احمدبن موسی(ع)، مقدمات لازم را برای پذیرایی مناسب از زائران ایرانی در کربلای معلی فراهم خواهد کرد.

جمالی با تأکید بر اینکه تمام همت و تلاش خود را برای ارائه بهترین خدمات جهت رفاه حال زائران امام حسین (ع) در کربلای معلی انجام خواهیم داد افزود: موکب احمدبن موسی (ع) از سال 1394 کار خود را به نام حضرت احمدبن موسی (ع)، نگین استان فارس و شیراز در کربلای معلی آغاز کرده و به حمد و لطف الهی امسال هم فعالیت خود را در این شهر مقدس انجام خواهد داد.

مدیر اجرایی موکب احمدبن موسی (ع) بیان کرد: نخستین گروه خادمان موکب احمدبن موسی (ع) شامل کمیته تأسیسات از یک روز بعد از دهه اول محرم یعنی از 18 مردادماه سال جاری به کربلای معلی اعزام خواهند شد تا بتوانند مقدمات برپایی موکب را فراهم کنند.

وی ادامه داد: دومین اعزام گروه خادمان موکب احمدبن موسی (ع) از 12 روز قبل از اربعین حسینی یعنی از 14 شهریورماه انجام خواهد شد و به یاری خدا موکب احمدبن موسی (ع) از 20 تا 27 شهریورماه به مدت یک هفته خدمات خود را به زائران اربعین ارائه خواهد داد.

جمالی با بیان اینکه مکان موکب مانند سال‌های گذشته در شارعةالروضتین کربلای معلی خواهد بود، گفت: این موکب خدمات مختلف فرهنگی، رفاهی، درمانی، پذیرایی سه وعده غذا به صورت روزانه و غیره به زائران اربعین ارائه می‌دهد و به یاری خدا پیش‌بینی اسکان حداقل 6 هزار زائر را در هر شبانه‌روز در موکب انجام خواهیم داد.

مدیر اجرایی موکب احمدبن موسی (ع) با یادآوری اینکه موکب از محل نذورات مردمی همواره فعالیت کرده و می‌کند، از عموم عاشقان خاندان عصمت و طهارت (ع) به خصوص حضرت اباعبدالله‌الحسین (ع) نیز دعوت کرد تا امسال هم نذورات خود را به حساب موکب واریز کرده و خادمان امام حسین (ع) را در خدمت‌رسانی هرچه بهتر زائران یاری دهند.

وی یادآور شد:عاشقان خاندان عصمت و طهارت (ع) می‌توانند نذورات خود را برای کمک به موکب احمدبن موسی (ع) به شماره کارت 6273811075753969 به نام موکب و یا شماره حساب موکب 25474355555551 واریز کنند.

جمالی همچنین از آغاز به کار دفتر موکب احمدبن موسی (ع) در حرم شاهچراغ (ع) از آغاز ماه محرم خبر داد و گفت: این دفتر به منظور جمع‌آوری نذورات مردمی به صورت روزانه در ایام محرم و صفر در حرم مطهر شاهچراغ (ع) فعالیت خواهد کرد.

مدیر اجرایی موکب احمدبن موسی (ع) در پایان یادآور شد: عاشقان خاندان عصمت و طهارت (ع) علاوه بر کمک‌های نقدی می‌توانند نذورات غیرنقدی خود برای مایحتاج مصرفی نظیر برنج، گوشت، روغن و غیره را در اختیار خادمان خود در موکب احمدبن موسی (ع) قرار دهند تا بتوانیم به یاری خدا به بهترین نحو از زائران امام حسین (ع) پذیرایی داشته باشیم.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

آغاز فعالیت اجرایی موکب احمدبن موسی(ع) در کربلا بیشتر بخوانید »

ترورهای آمریکا از اول انقلاب تا امروز بیانگر حقوق بشر آمریکایی است

ترورهای آمریکا از اول انقلاب تا امروز بیانگر حقوق بشر آمریکایی است


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از کرمانشاه، حجت‌الاسلام «صادق صالحی» خطیب نماز جمعه شهرستان قصرشیرین امروز در خطبه‌های نماز جمعه این هفته اظهار داشت: ترورهای ناجوانمردانه آمریکا از اول انقلاب تا امروز بیانگر حقوق بشر آمریکایی است که استکبار جهانی از آن دم می‌زد.

وی با اشاره به ضرورت ورود به جهاد تبیین به ویژه در خصوص نقض حقوق بشر توسط آمریکا، افزود: هفته حقوق بشر آمریکایی بهترین زمان برای تبیین جنایات استکبار جهانی علیه انقلاب اسلامی است که ترور سردار شهید حاج قاسم سلیمانی نمونه‌ای از آن است.

وی با اشاره به خبر بازگشایی مرز خسروی در اربعین سال جاری، تصریح کرد: اربعین و بازگشایی مرز خسروی ظرفیتی است که از نظر فرهنگی و زیرساختی باید مورد توجه قرار گرفته و در راستای افزایش معرفت دینی زائران حسینی در شهرستان قصرشیرین تلاش شود.

امام جمعه شهرستان قصرشیرین ادامه داد: بعد معرفتی و وحدت آفرین اربعین است که این اجتماع را بزرگترین اجتماع بشری ساخته است.

حجت الاسلام صالحی با تبریک اول ذیحجه سالروز ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) خاطرنشان کرد: خانواده به واسطه اینکه به عنوان نخستین کانون شکل دهنده شخصیت افراد در جامعه تأثیر گذار است باید مدیریت شود.

وی با بیان اینکه از کانون خانواده یکی از اهداف دشمن است، گفت: امروز که استکبار جهانی با روش‌های مختلف به دنبال ضربه زدن به ملت عزیز ایران است، کانون‌های گرم خانواده‌ها را هدف قرار داده و به دنبال سست کردن بنیان خانواده است که باید برای حفظ این کانون تأثیرگذار تلاش شود.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ترورهای آمریکا از اول انقلاب تا امروز بیانگر حقوق بشر آمریکایی است بیشتر بخوانید »

قم دومین استان از لحاظ آمار موکب‌های اربعین است

قم دومین استان از لحاظ آمار موکب‌های اربعین است


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از قم، ابوالقاسم مقیمی معاون امور زائران استانداری قم در جلسه ستاد اربعین با موکب داران قمی که در سالن کرامت استانداری قم برگزار شد، با اشاره به اهمیت اثرگذاری فعالیت فرهنگی در اربعین حسینی اظهار داشت: انجام پیوست کار‌های فرهنگی در مواکب اربعین حسینی امری ضروری است.

وی با اشاره به پیگیری برگزاری جلسه‌های ستاد اربعین، استان‌های قم، خراسان رضوی و سیستان و بلوچستان را معین استان‌های کرمانشاه، ایلام و خوزستان اعلام کرد و افزود: بیشترین جریان همکاری بین استان‌های معین در قم است و قم پس از تهران با وجود ۱۲۰ موکب در رتبه دوم اعزام موکب‌های اربعین قرار دارد.

معاون استاندار قم با بیان اینکه ماشین آلات این استان در ایلام مستقر و مشغول فعالیت هستند تصریح کرد: بیش از دو ماه بوده که فعالیت‌های استان قم در راستای آماده‌سازی زیرساخت‌های سفر برای زائران اربعین شروع شده است.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

قم دومین استان از لحاظ آمار موکب‌های اربعین است بیشتر بخوانید »