ارتش آمریکا

جاسوسی ارتش آمریکا از مسلمانان از طریق نرم‌افزار پرطرفدار

جاسوسی ارتش آمریکا از مسلمانان از طریق نرم‌افزار پرطرفدار


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه بین‌الملل خبرگزاری فارس، ارتش آمریکا از طریق برنامه‌ای با نام Muslim Pro که مسلمانان زیادی از آن استفاده می‌کنند، از آن‌ها جاسوسی و اطلاعاتشان را جمع‌آوری می‌کرده است.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از پایگاه خبری «میدل ایست مانیتور»، طبق اعلام وبسایت مادربورد که بخشی از مجله وایس است، این برنامه نماز و قرآن که بیش از ۹۸ میلیون بار در سراسر جهان دانلود شده، جزئی‌ترین اطلاعات مسلمانان را به ارتش آمریکا می‌فروخته است. این برنامه تنها یکی از برنامه‌هایی است که گفته می‌شود اطلاعات مردم را در اختیار ارتش آمریکا می‌گذاشته است.

مادربرد دو جریان داده موازی جداگانه را پیدا کرد که توسط ارتش ایالات متحده برای بدست آوردن داده‌های مکانی مورد استفاده قرار می‌گرفته است. یکی فرماندهی عملیات ویژه آمریکا، شاخه‌ای از ارتش که مسئول مبارزه علیه تروریسم، علیه شورش و همچنین شناسایی ویژه است که گفته شده برای کمک به عملیات نیروهای ویژه خود در خارج از آمریکا از اطلاعات استفاده می‌کند. جریان دوم داده‌ها از طریق شرکتی به نام X-Mode که داده‌های مکانی را مستقیماً از برنامه‌ها جمع‌آوری می‌کند و بعد آن‌ها را به پیمانکاران و به طور گسترده‌تر به ارتش می‌فروشد، جمع‌آوری می‌شده است.

در حالی که مادربورد گفته از عملیات خاصی که توسط ارتش آمریکا با استفاده از این اطلاعات انجام شده باشد، اطلاع ندارد، تصور می‌شود اطلاعات جمع‌آوری شده از طریق این برنامه، در برخی از صدها عملیات پهپادی ارتش آمریکا در خاورمیانه، پاکستان و افغانستان مورد استفاده قرار گرفته باشد.

در بیانیه‌ای خطاب به مادربورد، «تیم هاوکینز» سخنگوی فرماندهی عملیات ویژه آمریکا گفت: دسترسی ما به این نرم‌افزار برای پشتیبانی از نیازهای ماموریت نیروهای عملیات ویژه در خارج از کشور است.

وی همچنین مدعی شد: ما شدیداً به روندها و سیاست‌های مقرر شده برای محافظت از حریم خصوصی، آزادی‌های مدنی، حقوق اساسی و قانونی شهروندان آمریکایی پایبند هستیم.

انتهای پیام/.





منبع خبر

جاسوسی ارتش آمریکا از مسلمانان از طریق نرم‌افزار پرطرفدار بیشتر بخوانید »

ترامپ از فرضیه زنده بودن «بن لادن» به دنبال چیست؟

ترامپ از فرضیه زنده بودن «بن لادن» به دنبال چیست؟



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، «باراک اوباما»، رییس‌جمهور وقت آمریکا، در کاخ سفید و در شامگاه یکم ماه می ۲۰۱۱ (۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۰) اعلام کرد که «اسامه بن‌لادن»، به دست ارتش آمریکا کشته شده است.

اوباما همچنین مدعی شد «کسب اطلاعات در رابطه با بن لادن در ماه آگوست گذشته افزایش یافت و نهایتا هفته گذشته ما اطلاعات کافی را در مورد محل پنهانی اسامه بن لادن به دست آوردیم و نیروهای آمریکایی حمله‌ای را در پاکستان انجام دادند و باعث کشته شدن بن لادن شدند؛ ما الان جسد بن لادن را در اختیار داریم.»

پس از اعلام خبر مرگ «بن‌ لادن»، مردم بعضی از شهرهای آمریکا به شادی پرداختند.

بیشتر بخوانید:

واکنش‌ها به تشکیک ترامپ درباره مرگ بن‌لادن

جسد «بن لادن»، به گفته ارتش آمریکا از یک ناو جنگی این کشور به آب انداخته شد.

همان زمان نیز برخی ادعا کردند که «بن لادن»، کشته نشده است؛ چرا که تصاویری که از او منتشر شد، در تطبیق با تصاویر دیگر او همخوانی نداشت؛ برخی رسانه‌ها این ادعا را مطرح کرده بودند.

بیشتر بخوانید:

از حقیقت حوادث ۱۱ سپتامبر چه می‌دانید؟

اما سرانجام این باور در میان افکار عمومی جهان پدید آمد که «بن لادن»، واقعا کشته شده است.

اکنون «دونالد ترامپ»، رییس جمهور آمریکا، در یک ادعای چالش برانگیز گفته است که «بن لادن»، سرکرده القاعده زنده است!

رییس جمهور آمریکا در توییتی ادعا کرد که «اسامه بن‌لادن»، همچنان در قید حیات است و ارتش آمریکا به جای «بن‌ لادن»، بدل او را کشته است.

بیشتر بخوانید:

بن‌لادن ۱۱ سپتامبر کجا بود؟

توییت ترامپ، جنجال گسترده‌ای در آمریکا به راه انداخت اما پرسش این است که دونالد ترامپ، چرا چنین ادعایی کرده است؟

آیا واقعا «اسامه بن لادن»، سرکرده گروه القاعده زنده است یا این که رییس جمهور آمریکا در کارزار انتخاباتی قصد دارد رقیب خود را تخریب کند؟

ترامپ هچون فردی می‌ماند که به نجات غریق نیاز دارد، اما هیچ نجات غریقی خود را برای نجات او به خطر نمی‌اندازد؛ چرا که می‌داند خود نیز غرق خواهد شد.

ترامپ در ماجرای ادعای خود دو هدف را نشانه رفته است؛ نخست، اینکه نظام سیاسی حاکم بر آمریکا را در ماجرای کشتن «بن لادن»، به چالش کشیده و حاکمیت را دروغگو معرفی کرده است و دوم، «جو بایدن»، که در زمان «باراک اوباما»، رییس جمهور پیشین آمریکا، معاون او بود، تخریب و فریبکار جلوه دهد؛ چرا که او در کابینه دولت اوباما حضور داشت و اکنون که رقابت‌های انتخاباتی در آمریکا به اوج خود رسیده است، با این ادعا گمان می‌کند رقیب را «ناک اوت» خواهد کرد.

اما ترامپ باز هم مرتکب اشتباه بزرگی شده است، اشتباهی که می‌تواند شکست او را در عرصه انتخابات مسجل کند.

ارتش آمریکا با بهره گیری از گروه ویژه خود به نام «دلتا» عملیاتی را علیه یک سرکرده القاعده در خاک پاکستان انجام داد و در پایان عملیات اعلام کرد «بن لادن» در جریان درگیری کشته شده است.

کشتن «بن لادن» برای آمریکا یک «افتخار نظامی» بود و به همین خاطر تبلیغات گسترده‌ای بر سر کشتن سرکرده القاعده به راه انداخت و از آن بهره سیاسی برد؛ چرا که در میان افکار عمومی القا کرد که آمریکا جهان را از شر یک تروریست نجات داده است و از این پس امنیت برقرار خواهد شد.

ترامپ با طرح ادعای خود در واقع ارتش آمریکا را تخریب کرده است، ارتشی که خود را «قدرتمندترین ارتش جهان» می‌داند؛ ترامپ نیز به این ارتش و تسلیحات آن می‌بالد و می‌نازد.

قطعا ترامپ به حمایت پنتاگون در کارزار انتخاباتی نیاز دارد، اما آیا اکنون که او این گونه ارتش آمریکا را ضایع کرده است، می‌تواند روی حمایت پنتاگون حساب کند؟!

ارتش آمریکا و فرمانده عملیات علیه «بن لادن» در خاک پاکستان نسبت به ادعای ترامپ واکنش نشان دادند.

«رابرت اونیل»، از تفنگداران سابق نیروی دریایی آمریکا که سال ۲۰۱۱ اعلام کرد «بن لادن» را با دستور «باراک اوباما» رییس جمهور پیشین آمریکا کشته است، در این باره گفت «مردان بسیار شجاعی با خانواده خود خداحافظی کرده و رفتند تا بن لادن را بکشند؛ ما از باراک اوباما دستور گرفتیم؛ کسی که کشتیم بدل او نبود؛ متشکرم آقای ترامپ. من می‌دانم چه کسی را کشته‌ام رفیق.»

قدر مسلم ادعای دونالد ترامپ، مبنی بر زنده بودن «اسامه بن لادن»، سرکرده گروه القاعده کمکی به او در رقابت‌های انتخاباتی نخواهد کرد حتی بلکه باعث کاهش محبوبیت و ریزش آرا ترامپ خواهد شد؛ ترامپ با رفتارهایی که از او سر می‌زند در حال نابودی خود است.

منبع: میزان



منبع خبر

ترامپ از فرضیه زنده بودن «بن لادن» به دنبال چیست؟ بیشتر بخوانید »

گوش به زنگ در اتاق بیضی

گوش به زنگ در اتاق بیضی



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، محمد صرفی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: رئیس‌جمهور آمریکا صبح یکشنبه در جمع هوادارانش در ایالت فلوریدا بار دیگر از توهمات خود درباره ایران گفت. ترامپ در این سخنرانی انتخاباتی مدعی شد؛ «وقتی ما (انتخابات را) ببریم، نخستین تماسی که من دریافت خواهم کرد، از طرف ایران خواهد بود، چون اقتصاد آنها به دلیل تحریم‌ها سمت جهنم می‌رود و آنها خواهند گفت که بیایید توافق کنیم.» ترامپ پیش از این نیز بارها چنین ادعایی را مطرح کرده است. او هفته پیش هم گفته بود؛ «احتمالاً اولین تماسی که بعد از پیروزی در انتخابات خواهم داشت، از جانب ایران است که برای توافق با من می‌میرند.»

او در مصاحبه با برنامه رادیویی «راش لیمبو» هم گفته بود: «اگر برنده شوم، ظرف یک ماه با ایران توافق فوق‌العاده‌ای خواهم کرد.» اردیبهشت ماه پارسال ترامپ گفته بود: «کاری که آنها باید بکنند این است که با من تماس بگیرند، و با هم بنشینیم. ما می‌توانیم به توافق برسیم… آنها باید تماس بگیرند.» ترامپ چنان در این توهم خود غرق بود که دولتش همان روزها شماره تلفنی را هم در اختیار سوئیس- حافظ منافع آمریکا در ایران- گذاشته بود تا مقامات ایران بتوانند با آنها تماس بگیرند!

لیست اظهارات ترامپ در این خصوص طولانی است. اولین اظهار نظر او در این خصوص به نمایش تلویزیونی خروج از برجام در اردیبهشت سال ۹۷ بازمی‌گردد. او در مراسم امضای خروج رسمی آمریکا از توافق هسته‌ای سخنرانی مفصلی کرد و در انتهای آن گفت: «رهبران ایران طبعاً خواهند گفت که از مذاکره درباره یک توافق جدید خودداری خواهند کرد؛ آنها از این کار خودداری می‌کنند. و ‌اشکالی هم ندارد. احتمالاً اگر من هم جای آنها بودم، همین را می‌گفتم. اما حقیقت این است که آنها خواهان یک توافق تازه و پایدار خواهند بود؛ توافقی که به سود همه ایران و مردم ایران باشد. وقتی آنها این را بخواهند، در آن زمان من آماده، مایل و قادر به انجام آن خواهم بود.» او چند هفته بعد در کنفرانس خبری خود در حاشیه اجلاس ناتو در بروکسل هم گفت: «به شما می‌گویم در یک نقطه مشخص آنها با من تماس می‌گیرند و می‌گویند که بیایید توافق کنیم.»

این موضع پرتکرار رئیس‌جمهور آمریکا که از سوی برخی از دیگر مقامات بلندپایه این کشور نیز بارها تکرار شده را از چند منظر می‌توان تحلیل و بررسی کرد و نکاتی درباره آن گفت؛

۱- تکرار چندباره این مسئله، پیش از هر چیز نشان‌دهنده نیاز ترامپ به مذاکره با ایران است. این موضوع وقتی روشن‌تر می‌شود که هرچه به موعد انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا نزدیک‌تر می‌شویم، فاصله زمانی تکرار این ادعا کاهش چشمگیری یافته و از چند ماه یک‌بار به هفتگی و حتی روزانه رسیده است. در واقع ترامپ می‌خواهد مخاطبان خود را اقناع کند که سیاستش درباره ایران کارآمد بوده و آنها فقط باید بیشتر صبر کنند تا نتیجه آن را ببینند. او قول داده بود توافقی بهتر از برجام برای آمریکا به ارمغان آورد. توافقی که هم مادام‌العمر باشد و هم مسئله موشکی و منطقه‌ای را شامل شود. برای رئیس‌جمهور پرمدعایی که خروج از برجام را یکی از بزرگ‌ترین دستاوردهای سیاست خارجی خود عنوان می‌کند، ناکامی در رسیدن به آنچه خیال می‌کرده و وعده داده، سنگین و غیرقابل هضم است.

برای درک میزان نیاز دولت آمریکا به کشاندن ایران پای میز مذاکره، توجه به این روایت نیویورک تایمز از طرح ابلهانه پمپئو وزیر خارجه و رابرت اوبراین، مشاور امنیت ملی کاخ سفید جالب است. این روزنامه می‌نویسد این دو مقام آمریکایی اسفندماه سال ۹۸ طرحی را ارائه می‌دهند که حمله‌ای محدود به نیروهای نظامی ایران در خلیج ‌فارس انجام شود تا پس از آن ایران مجبور شود پای میز مذاکره با آمریکا برود! طرح با مخالفت جدی مقامات ارتش آمریکا مواجه شده و در نهایت رد می‌شود.

۲- سؤال اساسی و مهمی که باید مطرح کرد و به آن اندیشید این است؛ چه چیزی ترامپ را نسبت به تماس و توافق با ایران امیدوار کرده و همچنان نگه داشته است؟ این سؤال را از جنبه‌های گوناگونی می‌توان مورد بررسی قرار داد. گزارش‌های غیررسمی اما جدی و قابل اتکایی وجود دارد که برخی از اپوزیسیون فراری جمهوری اسلامی ایران خود را به دولت ترامپ نزدیک کرده و در شکل‌دهی به تصورات و محاسبات آنان درباره ایران نقش دارند.

از قضا این وطن‌فروشان جزو معاندترین و البته متوهم‌ترین دشمنان ایران بوده و از هیچ خیانت و حتی جنایتی علیه کشور و مردمی که زمانی در آن و با آنها زیسته‌اند، امتناع ندارند. همکاران ایرانی بنیاد FDD از جمله این جماعت هستند که از خصایص ایرانی بودن تنها زبان فارسی آن را دارند.

البته حقارت و خیانت چنین جماعتی، برای ایرانیان نه جدید است و نه تعجب‌آور، چرا که آنها حدود چهار دهه پیش منافقین را دیدند که چگونه به مزدوری و دریوزگی صدام افتادند و رسماً علیه مردم خود با دشمن بعثی متحد شدند.

وطن‌فروشانی که امروز مستقیماً با دولت آمریکا کار کرده و پول‌های کلانی هم بابت این خیانت به جیب می‌زنند چهار دهه است که می‌گویند امسال سال پایانی جمهوری اسلامی است و دچار توهمی مزمن هستند. وقتی کانال دولت ترامپ برای مواجهه و محاسبه درباره ایران چنین جماعتی باشند، چرا نباید به تماس ایران امیدوار باشد!

اما مهم‌تر از این خائنان، نقش کسانی است که در داخل کشور با اظهارات و مواضع خود -چه آگاهانه و چه ناآگاهانه- به ترامپ امید می‌دهند. برای نمونه چند روز پیش بود که یک چهره سیاسی جریان اصلاح‌طلب در مصاحبه‌ای گفت: «ایران چاره‌ای جز مذاکره با ایالات متحده آمریکا ندارد و شرایط کشور، به خصوص در حوزه سلامت، معیشت و اقتصاد به حدی بحرانی است که در صورت پیروزی مجدد دونالد ترامپ هم باید به فکر مذاکره با آمریکا بود.»

نمونه دیگر آن‌چهره کثیرالکلامی است که اخیراً در سرمقاله یکی از روزنامه‌های اصلاح‌طلب نوشت: «آقای روحانی اعتقاد دارد باید به یک شکلی حالا چه نرمش قهرمانانه یا صلح امام‌ حسن(ع)، شرایط را تغییر دهیم. چه دونالد ترامپ رئیس‌جمهور شود یا جو بایدن به پیروزی برسد دولت ظاهرا چاره‌ای جز تغییر برخی ایده‌ها را ندارد… در اینکه باید جمهوری ‌اسلامی به‌ سمتی حرکت کند و تغییراتی به‌وجود آورد تا از این مرحله عبور کنیم هیچ ‌تردیدی وجود ندارد. به نظر می‌آید با انتخاب‌شدن رئیس‌جمهور آمریکا احتمال دارد زمینه مذاکراتی هم فراهم شود. اینکه چه زمانی انجام خواهد شد، هنوز مشخص نیست. امکان دارد در دولت آقای حسن روحانی صورت بگیرد یا اینکه احتمالا در دولت آینده ما شاهد تحول و تغییر خواهیم بود. امکان دارد از دی‌ماه به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم مذاکرات جدیدی شروع شود یا اینکه زمان اصلی آن احتمالا بعد از انتخابات ۱۴۰۰ باشد».

این دست اظهارات و نوشته‌ها در فضای رسانه‌ای رسمی و غیررسمی کشور کم نیستند. حتی ارگان یکی از احزاب کشور در تحلیلی درباره رفتار تحقیرآمیز اخیر ترامپ با رئیس‌جمهور صربستان نوشت تحقیر شدن از سوی ترامپ مگر چه ‌اشکالی دارد!

یکی از اصلی‌ترین اجزای فرایند تحریم، پایش مستمر و دقیق فضای سیاسی و اجتماعی کشور تحت تحریم است که به‌طور مستمر توسط آمریکایی‌ها در حال انجام است. وقتی چنین افرادی و جریاناتی وجود دارند که مردم را ناامید و دشمن را امیدوار می‌کنند، انتظار ترامپ برای زنگ خوردن تلفن اتاق بیضی با تماس از تهران چندان هم عجیب نیست.

و اما از آنجا که منظور آمریکا از مذاکره با ایران دیکته کردن نظرات باج‌خواهانه خود به کشورمان است بدیهی است که این مذاکره هرگز صورت نخواهد پذیرفت و ترامپ یا بایدن سرافکندگی دیگری را تجربه خواهند کرد.

۳- سؤال مهم و اساسی دیگر این است؛ چه باید کرد؟ قبل از آن باید به این دو گزاره بنیادین توجه داشت؛ اولاً تا وقتی دولت آمریکا- فارغ از اینکه ترامپ رئیس‌جمهور باشد یا بایدن- به مذاکره و توافقی دیگر با ایران امیدوار باشند، فشار بر ایران را حفظ خواهند کرد. ثانیاً مذاکره فشار آمریکا را کاهش نخواهد داد بلکه ابزارهای ایران را یکی پس از دیگری گرفته و راه را برای افزایش فشار و باج‌خواهی هموارتر خواهد کرد.

در باب اینکه چه باید کرد سخن بسیار و نیاز به نوشتاری مستقل و مبسوط است اما اجمالاً باید گفت در این شرایط پرهیز از حاشیه‌سازی و بگومگوهای بی‌حاصل سیاسی ضرورتی حیاتی دارد و ناامید کردن مردم- به هر طریقی و با هر انگیزه‌ای- سم مهلک است. اگر هر کس در هر جایگاه و مسئولیتی که قرار دارد به‌صورت حداکثری و بی‌وقفه، عمل به وظیفه خود را در دستور کار قرار دهد، گامی مهم و اساسی در مأیوس‌کردن دولت آمریکا در رسیدن به رویای ضدایرانی خود برداشته است.



منبع خبر

گوش به زنگ در اتاق بیضی بیشتر بخوانید »

دست و دلبازی آمریکا برای رژیم اسرائیل از جیب لبنانی‌ها

دست و دلبازی آمریکا برای رژیم اسرائیل از جیب لبنانی‌ها



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، موضوع ترسیم مرزهای جنوبی لبنان با فلسطین اشغالی از زمان تشکیل رژیم جعلی اسرائیل در سال 1948 مطرح شده است. صهیونیست‌ها از این سال با هدف دستیابی به منافع اقتصادی و منابع آبی این کشور و نیز بنا به دلایل امنیتی همواره چشم به خاک لبنان داشتند. آنها در این مسیر بارها تلاش و با تجاوز به اراضی لبنان درصدد تحقق این هدف برآمده‌اند. نمونه این تجاوزات به سال 2000 و 2006 بازمی‌گردد که حزب‌الله لبنان موفق شد اشغالگران را از خاک کشور خود بیرون کند.

در سال 2000 و با اخراج رژیم صهیونیستی از لبنان سازمان ملل آنچه که طبق زیاده خواهی‌های اسرائیل و موسوم به «خط آبی» ترسیم شد را به عنوان مرز میان لبنان و فلسطین اشغالی تعیین کرد که البته دقیقا به رسمیت شناخته نشد. صهیونیست‌ها در حال حاضر نیز همواره با نادیده گرفتن این خط به حریم هوایی و زمینی و دریایی لبنان تجاوز می‌کنند.

بیشتر بخوانید:

تل آویو از ادامه مذاکرات با لبنان خبر داد

پس از آن در شکست بعدی ارتش صهیونیستی از مقاومت لبنان در جنگ 33 روزه٬ اولین بار دولت لبنان در سال 2007 با هدف تعیین مرزهای آبی با قبرس و فلسطین اشغالی کمیته‌ای را تعیین کرد تا این مرزها را تعیین کند. به دلیل شرایط سیاسی ویژه لبنان این روند به شکل جدی مورد پیگیری قرار نگرفت. بررسی‌های اولیه و روشن شدن این نکته که سواحل و محدوده جغرافیایی لبنان در دریای مدیترانه حاوی منابع بزرگی از گاز و نفت است مجددا باعث فعال شدن کمیته تعیین مرزهای دریایی شد.

در سال 2010 لبنان ترسیم‌های اولیه را انجام داد و مرزهای خود و محدوده اکتشافات نفتی و گازی در دریای مدیترانه را تعیین کرد و قانون مصوب پارلمان لبنان را به عنوان یک سند به سازمان ملل متحد برد. رژیم اسرائیل که زودتر از لبنان این مراحل را طی کرده بود پیش دستی و طرحی را ارائه کرده بود که لازمه آن چشم پوشی لبنان از 860 کیلومتر مربع از محدوده اکتشافی آبی‌اش در دریای مدیترانه بود. از آن رو که لبنان، اسرائیل را دشمن خود می‌داند و هیچ گفتگوی مستقیمی را با آن نمی‌پذیرد٬ این پرونده به سازمان ملل ارجاع داده شده و خروجی آن میانجیگیری آمریکا در منازعه لبنان و رژیم صهیونیستی در دریای مدیترانه شد.

خط هوف چیست؟

در ادامه این روند «فردریک هوف» دیپلمات کهنه کار آمریکایی و نماینده سابق دولت آمریکا در تحولات سوریه، افسر سابق ارتش آمریکا و وابسته سابق نظامی سفارت آمریکا در بیروت در سال 2012 به عنوان نماینده آمریکا و «رئیس هیئت میانجی‌گری آمریکا» تعیین شد. نقشه‌های ترسیمی هوف بر خلاف معاهدات بین‌المللی و با هدف راضی کردن اسرائیل کشیده شد. ترسیم‌های غیر حقوقی هوف عملا باعث شد تا لبنان از 860 کیلومتر از فضای دریایی محروم شود که به گفته کارشناسان لبنانی بخش مهمی از منابع گازی لبنان در آن منطقه قرار دارد. فردریک هوف معتقد بود این خط، خط عادلانه‌ای است که رضایت هر دو طرف را جلب می‌کند. این منطق هوف، مبتنی بر کسب رضایت مطلق رژیم صهیونیستی به قیمت نابودی مصالح اقتصادی لبنان بود، منطقی که تا کنون از سوی دولت و پارلمان لبنان به شکل کامل رد شده است.

تحولات سال 2012 و ترسیم نقشه مرز دریایی بین لبنان و فلسطین اشغالی نشان می‌دهد که هوف از عامل زمان به ضرر لبنان استفاده کرده است. در حالی که وی مشغول مذاکرات دو جانبه با رژیم اسرائیل و لبنان بود بسیاری از شرکت‌های بین‌المللی اکتشاف و بهره بردای گاز به دلیل عدم روشن بودن فازهای اکتشافی لبنان از هرگونه عقد قرارداد با لبنان سرباز می‌زدند، این در حالی است که طرف اسرائیلی در حال اکتشاف و بهره برداری بود. در حقیقت فردریک هوف با در دست گرفتن عامل زمان تلاش داشت تا لبنان را به نقشه‌های مرز دریایی که او ترسیم کرده بود، راضی کند.

طبق پژوهش «بیسیپ-فراتلند» شعبه بنیاد فرانسوی نیروی نفت جدید٬ منطقه مورد مناقشه میان لبنان و رژیم صهیونیستی می‌تواند حاوی 340 میلیارد متر مکعب گاز باشد.

سال 2018 بود که اختلافات لبنان و رژیم صهیونیستی بر سر بلوک نفتی شماره 9 تشدید شد و در پی میانجی‌گری برخی طرف‌ها از جمله آمریکا، این تنش‌ها کاهش یافت. از آنجایی که منطقه مورد منازعه در دریای مدیترانه دارای نفت و گاز است، رژیم صهیونیستی بارها لبنان را تهدید کرده که مانع استحصال نفت در آب‌های سرزمینی لبنان خواهد شد.

کل مساحت نفتی آب‌های منطقه‌ای لبنان حدود 22 هزار کیلومتر مربع است و مساحتی که با رژیم صهیونیستی بر سر آن منازعه وجود دارد به 854 کیلومتر مربع می‌رسد. این مساحت مورد منازعه به 10 منطقه یا بلوک تقسیم شده که بلوک نفتی شماره 9 یکی از آن است.

تلاش ترامپ برای کسب دستاورد انتخاباتی از مذاکرات ترسیم مرزی

پس از انفجار مهیب بندر بیروت در 4 آگوست سال جاری میلادی وبسایت صهیونیستی «والا» به نقل از منابع ارشد آمریکا و رژیم اسرائیل اعلام کرد که دولت «دونالد ترامپ» رئیس جمهوری آمریکا اصرار دارد تا مذاکرات میان رژیم صهیونیستی و لبنان برای ترسیم مرزهای دریایی و اکتشاف گاز در دریای مدیترانه را قبل از برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا از سر بگیرد.

پس از مطرح شدن این موضوع به شکل علنی «نبیه بری» رئیس پارلمان لبنان چارچوبی برای انجام مذاکرات با رژیم صهیونیستی در خصوص این پرونده ترسیم کرد. لبنانی‌ها به شرط غیرمستقیم بودن مذاکرات و حضور شخصیت‌های صرفا نظامی تن به مذاکره با صهیونیست‌ها داد.

زنگ خطر برای لبنانی‌ها در مذاکرات دور اول

پیش از آغاز دور اول این مذاکرات تحرکات مشکوک تل‌آویو و واشنگتن همانند تلاش برای ورود رسانه ها به این روند و اجرای مستقیم مذاکرات و حضور شخصیت‌های سیاسی نشان می‌داد که آنها قصد دارند بدون توجه به خط قرمزهای لبنان تنها اهداف خود را عملی کرده و حتی این مذاکرات را به توافق سازشی که اخیرا برخی رژیم‌های عربی با تل‌آویو انجام داده‌اند ارتباط دهند.

فضای داخلی لبنان نیز طی چند روز گذشته نگران‌کننده به نظر می‌رسید و هرازچندگاهی اخباری مبنی بر احتمال حضور یک شخصیت سیاسی به عنوان نماینده «میشل عون» رئیس جمهوری لبنان در این مذاکرات به گوش می رسید که موجب بروز اختلاف میان طرف‌های داخلی لبنان شده بود.

اما رهبران دو جنبش لبنانی حزب‌الله و امل سه‌شنبه‌شب در آستانه برگزاری اولین نشست مذاکرات لبنان و فلسطین اشغالی درباره ترسیم مرزی ــ که امروز برگزار شد بیانیه‎ای مشترک در مورد ترکیب تیم مذاکره‌کننده لبنانی صادر کردند.

دو جنبش شیعی لبنان تأکید کردند که هرگونه پیوستن شخصیت‌های غیرنظامی به جمع تیم مذاکره‌کننده لبنان، خلاف توافق اعلام‌شده بر سر چارچوب جدید مذاکرات ترسیم مرزی و متن تفاهم‌نامه آوریل 1996 و قطعنامه 1701 شورای امنیت سازمان ملل است.

در نهایت دور اول این مذاکرات به شکل غیرمستقیم و البته بدون نتیجه خاصی به پایان رسید و تاریخ دور بعدی آن 28 اکتبر جاری اعلام شده است. اما آنچه که برای طرف لبنانی در این مذاکرات هشداردهنده است٬ کارنامه اقدامات مشابه ایالات متحده و رژیم صهیونیستی در این زمینه می‌باشد که نشان می‌دهد آنها بدون تعهد به هیچ توافق و قانونی در پی تحقق اهداف خود هستند.

منبع: تسنیم



منبع خبر

دست و دلبازی آمریکا برای رژیم اسرائیل از جیب لبنانی‌ها بیشتر بخوانید »