ارتش آمریکا

سرانجام مستعمره‌های سیزده‌گانه بریتانیا در آمریکا

سرانجام مستعمره‌های سیزده‌گانه بریتانیا در آمریکا



استقلال آمریکا در سال ۱۷۷۶ اعلام شد اما هنوز تا پذیرش آن توسط بریتانیااز لحظه‌ اعلام استقلال، دیگر مستعمره‌نشین‌های ایالات سیزده‌گانه، مهاجرینی زیر نظر انگلیس نبودند؛ آن‌ها به طور رسمی آمریکایی شدند.

سرویس دیدگاه مشرق -در بخش نخست این گزارش درباره چگونگی تشکیل ایالات متحده امروزی، به حضور اتباع قدرت‌های اروپایی در این قاره اشاره کردیم که چگونه تقریبا در همه این سرزمین پراکنده شدند. در بخش دوم، به نبردها و سرانجام آن‌ها که به تشکیل ایالات متحده کنونی منتهی شد، پرداختیم.

پیروزی آمریکایی‌ها در جنگ استقلال

نبرد با ارتش بریتانیا به خودی خود سخت بود اما با مسلح شدن سلطنت‌طلبان در آمریکا و همکاری سرخ‌پوستان با انگلیس، دشواری نبرد بیشتر هم شد.

چنانچه پیشتر گفته شد، انگلیس از سرخ‌پوستان به عنوان ابزاری برای جلوگیری از قدرت بیش از حد آمریکایی‌ها استفاده می‌کرد. وجود مشکلات مالی، فقدان تمرکز مرکزی، اختلاف‌های سیاسی میان ایالت‌ها، ضعف نیروهای نظامی و نبود نیروی دریایی قدرتمند، سد راه پیروزی جنگ با بریتانیا بود.

از سال ۱۷۷۸ به‌ویژه با شروع همکاری فرانسه که به دنبال انتقام جنگ‌های هفت‌ساله‌ از انگلیس بود، امیدهایی برای پیروزی ایجاد شد.

در این سال شاه فرانسه در توافقی با آمریکایی‌ها متعهد شد به صورت نظامی از استقلال آمریکا مقابل انگلیس حمایت کند. عملیات‌های مشترک آمریکا و فرانسه توازن نظامی را به نفع آمریکا تغییر داد.

پس از ۶ سال جنگ بین بریتانیا و آمریکا، استقلال ایالت‌های سیزده‌گانه حاصل شد. بریتانیا هیچ شرطی برای استقلال این ایالت‌ها نداشت و فقط فلوریدا به متحد فرانسه یعنی اسپانیا بازپس داده شداین مساله در کنار مواردی همچون، آشنایی بیشتر سربازان آمریکایی با سرزمین، دوری فرماندهی بریتانیا یعنی لندن از محل نبرد و پیوستن چند افسر اروپایی به ارتش آمریکا برای نبرد با انگلیس، پیروزی نیروهای آمریکایی را ممکن کرد.

با این حال، شاید هیچ مساله‌ای به اندازه رهبری جرج واشنگتن به آمریکا برتری نداد.

او که از افسران جنگ‌های هفت‌ساله بود، اعتبار زیادی در آمریکا داشت. در نهایت پس از ۶ سال جنگ، استقلال حاصل شد. بریتانیا هیچ شرطی برای استقلال ایالات سیزده‌گانه نداشت و فقط فلوریدا به متحد فرانسه یعنی اسپانیا بازپس داده شد.

با پایان جنگ، بسیاری از سلطنت‌طلبان آمریکایی که میلی به جدایی از پشتیبانی‌های سلطنت بریتانیا نداشتند آمریکا را ترک کرده و خود را به مناطق تحت حکومت بریتانیا از جمله به کانادا رساندند.

هر چند پیش از استقلال نیز با تلاش افرادی همچون «توماس جفرسون» در بعضی ایالت‌های جنوبی برخی قوانین بریتانیایی‌ از جمله رسمیت مذهب انگلیکن برچیده و اصلاحات ارضی شروع شده بود، با پایان جنگ این مسائل رسمی یافت.

تشکیل کنفدراسیون کشورهای متحد آمریکا

در طول حاکمیت انگلیس در آمریکا، اگرچه مستعمره‌نشین‌ها قوه مقننه محلی داشتند اما حق وتوی دولت انگلیس آنها را محدود می‌کرد. بنابراین، جنگ استقلال مستعمره‌های سیزده‌گانه از انگلیس، چنانچه مورخان آمریکایی آن ‌را «انقلاب» نامگذاری کرده‌اند، در حقیقت یک انقلاب بود؛ انقلابی مانند دیگر انقلاب‌های جمهوری‌خواهانه در برابر استبداد سلطنت.

با جنگ استقلال، مهاجرانی که تا چندی پیش انگلیسی محسوب می‌شدند و تحت حکومت پادشاهی قرار داشتند، جمهوری مستقل از پادشاهی تشکیل دادند.

در این رابطه قوانینی به نسبت آزادی‌خواهانه در ایالت‌ها تصویب می‌شد. البته، تعریف آزادی در سال‌های ابتدایی بعد از استقلال متفاوت با معنای امروزی آن بود؛ برای مثال حق انتخاب‌شدن و انتخاب‌کردن به داشتن حد مشخصی از ثروت وابسته بود.

کنگره‌ قاره‌ای که پیش‌تر هم با نمایندگانی از سیزده‌ ایالت در استقلال آمریکا نقش ایفا کرده بود، در سال ۱۷۸۱ و در بحبوحه‌ جنگ با انگلیس تشکیل کنفدراسیون و اتحاد کشورهای سیزده‌گانه را تصویب کرد. البته، چنانچه از عنوان کنفدراسیون روشن است، این اتحادیه با حکومت کنونی ایالات متحده متفاوت بود.

اتحادیه کنفدرال نوعی اتحاد میان کشورهای به نسبت مستقل با اهداف مشترک محسوب می‌شد، در حالی که دولت فدرال کنونی، کل کشورهای متحد را در قالب ایالات و تحت یک حاکمیت و یک کشور واحد گردهم آورده است.

کنفدراسیون آمریکا هدایت سیاست خارجی و ارتش مشترک را در اختیار داشت اما فاقد دو اختیار مهم بود؛ نخست این‌که نمی‌توانست مالیات‌های کشورهای سیزده‌گانه را تغییر دهد و از این مهم‌تر این‌که در مورد بازرگانی میان کشورها اختیاری نداشت. در نتیجه مخارج کنفدراسیون فقط با درخواست از کشورهای سیزدگانه و موافقت نسبی آن‌ها تأمین می‌شد.

در نتیجه کنفدراسیون از اختیارات کافی برای اعمال قدرت برخوردار نبود.

در مورد سرزمین‌های جدا از سیزده ایالت که تا مرز کانادا امتداد یافته‌ بودند بنا شد کلیت این سرزمین‌ها به عنوان ملک همه کنفدراسیون به عنوان یک کل واحد شناخته شود و هیچ‌کدام از کشورهای سیزده‌گانه نتواند آنها را تصاحب کند. بقیه ایالت‌های پنجاه‌گانه سرزمین آمریکا به همین ترتیب از تقسیم این سرزمین‌ها به مناطق کوچک‌تر ایجاد شدند.

با قوانین موسوم به «زمین و شمال غرب» مقرراتی برای سکونت و قانون‌گذاری سرزمین‌های شمالی تعیین شد.

همچنین برده‌داری در سرزمین‌های شمالی از همان ابتدای تشکیل ممنوع اعلام شد. آن هم به این دلیل که برده‌داری در این مناطق سود زیادی نداشت.

ایالات متحده چگونه ایجاد شد؟

کنفدراسیون در بحبوحه جنگ فقط به عنوان یک پیمان مشترک و بر حسب ضرورت جنگی تصویب شده بود؛ چیزی که در زمان صلح چندان مورد احترام نبود.

گسترش اختلاف‌های ارضی میان کشورهای متحد، فقدان اختیارات کافی کنفدراسیون برای اداره امور و سوء‌استفاده کشورهای اروپایی از وضعیت آمریکا، افکار فدرالیستی را گسترش داد.

فدرالیست‌ها به دنبال تشکیل یک حکومت واحد متشکل از ایالات بودند.

نمایندگان کشورهای متحد، در مذاکرات غیرعلنی کنگره‌ای که در سال ۱۷۸۷ تشکیل شده بود و به کنگره قانون اساسی مشهور است، ایجاد کشور فدرال را در دستورکار قرار دادند؛ با وجود تفاهم‌نظر در کلیات اساسی، اختلاف‌های مهمی در میان کشورها وجود داشت.

از جمله این‌که با وجود اختلاف جمعیتی ایالت‌ها، قوه مقننه چگونه تشکیل شود تا ایالت‌های بزرگتر منافع ایالت‌های کوچکتر را تهدید نکنند. در نهایت سیستم دو مجلسی مورد قبول‌ واقع شد که در آن نمایندگان مجلس عوام (مجلس نمایندگان کنونی) به نسبت جمعیت انتخاب شده اما مجلس سنا برای هر ایالت دو نماینده داشته باشد.

در مورد بردگان نیز اختلاف‌های ایالت‌های شمالی و جنوبی آمریکا با این فرمول حل شد که هر پنج برده با سه سفیدپوست برابری کند! همچنین تا سال ۱۸۰۸ ورود برده ممنوع نشود تا ایالت‌های جنوبی ضرر نکند. انتخاب غیرمستقیم رئیس‌جمهوری و سناتورها نیز راه‌حلی بود تا توده مردم تندروی نکننددر مورد بردگان نیز اختلاف‌های ایالت‌های شمالی و جنوبی با این فرمول حل شد که هر پنج برده با سه سفیدپوست برابری کند! همچنین تا سال ۱۸۰۸ ورود برده ممنوع نشود تا ایالت‌های جنوبی ضرر نکند. انتخاب غیرمستقیم رئیس‌جمهوری و سناتورها نیز راه‌حلی بود تا توده مردم تندروی نکنند.

سرانجام قانون اساسی تنظیم شد که در هفت فصل، حدود اختیار دولت فدرال را مشخص کرد.

با ایجاد دولت فدرال، حق اخذ مالیات، تجارت بین ایالت‌ها، دفاع و سیاست خارجی به دولت مرکزی فدرال داده شد و حدود اختیارات دولت‌های محلی نیز مشخص شد.

دولت‌های محلی ایالت‌ها دیگر اختیار انتشار پول نداشته و نمی‌توانستند قوانین متضاد قانون دولت فدرال داشته باشند. تشکیل دولتی با چنین مختصاتی در حقیقت یک انقلاب در قرن ۱۸ محسوب می‌شد؛ در حالی که کشورهای اروپایی سلطنتی اداره می شدند، در آمریکا یک جمهوری با تفکیک قوا تشکیل شد.

سال‌های ابتدایی حکومت جدید در آمریکا

بعد از تصویب قانون اساسی، نیویورک به عنوان نخستین پایتخت آمریکا تعیین شد.

در سال ۱۷۸۹، جرج واشنگتن با انتخاب کالج انتخاباتی به عنوان اولین رئیس‌جمهوری سوگند یاد کرد. او به طور همزمان «الکساندرهمیلتون» و «توماس جفرسون» را با وجود عقاید متضاد در دولت به‌کار گرفت.

همیلتون به عنوان یک فدرالیست بر خلاف جفرسون از حمایت ایالت‌های شمالی و ثروتمندان برخوردار بود؛ سیستم مالی امروز آمریکا متاثر از اصولی است که او پایه‌ریزی کرد.

مشاجره‌های این دو به‌ویژه در مورد تأسیس بانک مرکزی فدرال به تشکیل نخستین نظام حزبی در آمریکا با دو حزب فدرالیست و حزب جمهوری‌خواه-دموکرات منجر شد.

همچنین این دو که از بنیان‌گزاران ایالات متحده بودند، سرآغاز مکاتب مهم جفرسونیسم و همیلتونیسم در سیاست خارجی آمریکا شدند که تا امروز هم اثرگذار بوده است. جفرسونیسم نوعی انزواگرایی لیبرال است که ترجیح می‌دهد ایالت‌های متحده را از درگیری‌های جهانی دور نگه داشته و بیشتر، تعهدهای دولت را در برابر امور داخلی حفظ کند.

در مقابل، همیلتونیسم نوعی مداخله‌گرایی اقتصادی است که برعکس انزواگرایی، ترجیح می‌دهد ایالات متحده نقش فعالی در امور بین‌المللی ایفا کند و اوضاع بین‌المللی را سامان دهد.

سیاست خارجی دولت‌های مختلف در آمریکا به طور عمده میان دو رویکرد انزواگرایی و مداخله‌گرایی در حال نوسان است.

سیاست خارجه دولت جرج واشنگتن بیش از هر چیز متاثر از انقلاب فرانسه بود. در سال ۱۷۹۳ نزاع میان فرانسه انقلابی و انگلیس ایجاد شده بود.

انگلیس شریک اصلی‌ تجاری آمریکا محسوب می‌شد و فرانسه متحد استقلال آمریکا بود. با وجود آن‌که فدرالیست‌ها بیشتر به حمایت از انگلیس گرایش داشتند اما افکار عمومی و جمهوری‌خواه-دموکرات در آمریکا گرایش‌هایی نسبت به حکومت جدید فرانسه نشان می‌دادند.

با این‌حال جرج واشنگتن در میانه‌ انگلیس و فرانسه اعلام بی‌طرفی کرد.

تبدیل انزواطلبی به رکن اساسی سیاست خارجی آمریکا

با توافق آمریکا-انگلیس موسوم به معاهده «جی» که تکمیل کننده معاهده پاریس بعد جنگ استقلال بود و همچنین توافق آمریکا-اسپانیا در مورد غرب، بی‌طرفی ایالات متحده رسمیت یافت؛ انزواطلبی از درگیری‌های اروپا از این نقطه، به بخش مهمی از سیاست این کشور تبدیل شد. جرج واشنگتن در سال ۱۷۹۶ در یک توصیه برای آینده، درگیری‌های اروپا را بی‌ربط به منافع آمریکا دانست و خواستار دوری از آن شد.

«جان آدامز» دومین رئیس‌جمهوری آمریکا با حمایت فدرالیست‌ها انتخاب شده بود. در دوران او، اعتراض فرانسه به توافق آمریکا و انگلیس که فرانسوی‌ها آن‌را مغایر اتحاد فرانسه و آمریکا در میانه جنگ استقلال می‌دانستند، فرانسه و ایالات متحده را در آستانه درگیری نظامی قرارداد.

فدرالیست‌ها که دولت را در اختیار داشتند از طرفی به توسعه نیروی نظامی پرداختند واز طرف دیگر به بهانه شرایط بحرانی، قوانینی تصویب کردند که به طور مشخص، در برابر آزادی‌های مطرح شده قانون اساسی قرار می‌گرفت.

از جمله «قانون شورش» که بسیاری از جمهوری‌خواهان را به جریمه و زندان محکوم کرد. کشتی‌های دو طرف چند درگیری نظامی را تجربه کردند. این وضعیت میان فرانسه و آمریکا در سال‌های ۱۷۹۸-۱۸۰۰ به شرایط «شبه جنگ» مشهور است.

همزمان، انقلاب فرانسه که در ابتدا ضد استبداد بود در عمل به انحراف کشیده شد.

در این کشور، ناپلئون قدرت گرفته بود که به دلیل جنگ‌ با انگلیس، از پیوستن قوای آمریکا به نیروی دریایی انگلیس واهمه داشت.

این مساله مبنای معاهده‌ای را فراهم ساخت که در آن وضعیت شبه جنگ میان فرانسه و آمریکا در سال ۱۸۰۰ پایان یافت. محدودیت‌ها در آزادی و جنگ‌طلبی فدرالیست‌ها کار دستشان داد و انتخابات ۱۸۰۰ به نفع‌جمهوری خواهان و با پیروزی جفرسون پایان یافت.

نویسنده:حسین مهدی‌تبار – تحلیلگر امور بین‌الملل

منابع:
_ آمریکا چگونه آمریکا شد، ال شوئل
_ سیاست خارجی آمریکا، صدیف عطائی

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

سرانجام مستعمره‌های سیزده‌گانه بریتانیا در آمریکا بیشتر بخوانید »

آمریکا به جای رهبر القاعده یک کشاورز سوری را کُشت

آمریکا به جای رهبر القاعده یک کشاورز سوری را کُشت



دو نظامی ارتش آمریکا اعتراف کردند که در حملات پهپادی به شمال غربی سوریه به جای یک رهبر ارشد القاعده، یک کشاورز را کشته‌اند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، دو تن از مقام‌های ارتش ایالات متحده گفته‌اند که احتمالاً برخلاف تصورات ارتش آمریکا، یکی از رهبران ارشد القاعده در حمله پهپادی واشنگتن در سوم می در شمال غربی سوریه کشته نشده است.

یکی از مقام‌های ارشد نظامی آمریکا به روزنامه آمریکایی «واشنگتن‌پست» در این خصوص گفت: « ما دیگر مطمئن نیستیم که یک مقام ارشد القاعده را کشتیم».

یکی دیگر از مقام‌ها نظامی آمریکایی به واشنگتن‌پست گفت: « گرچه معتقدیم که هدف اصلی در این حمله کشته نشده است اما معتقدیم که این فرد (کشته شده) از القاعده است».

فرماندهی مرکزی ایالات متحده روز سوم ماه می، بیانیه‌ای کوتاهی را منتشر کرد و مدعی شد که یک «حمله یکجانبه در شمال غربی سوریه انجام داده است و یک رهبر ارشد القاعده را هدف قرار داده است».

طبق این بیانیه، حمله ایالات متحده حدود ساعت ۱۱:۴۲ صبح به وقت محلی سوریه انجام گرفته بود.

با این‌حال، دو مقام ارشد نظامی آمریکا که خواستند نامشان فاش نشود، از ادعاهای پیشین ارتش آمریکا عقب‌نشینی کردند و خانواده قربانی و همچنین کارشناسان امور مربوط به تروریسم به واشنگتن‌پست گفتند که فرد کشته شده، هیچ ارتباطی با تروریست‌های القاعده نداشته است.

خانواده فرد قربانی گفته است که او «لطفی حسن میستو» ۵۶ ساله و پدر ۱۰ فرزند است. حسن یکی از فرزندان میستو به واشنگتن‌پست گفته است که پدرش طبق معمول روز را شروع کرد و صبحانه خود را خورد و سپس به امور مربوط به گوسفندانش پرداخت.

طبق این گزارش، میستو سپس برای چند ساعت در نزدیکی خانه خود استراحت کرد و با برادرش چای نوشید. حوالی ساعت ۱۱:۳۰ صبح، میستو به سراغ حیواناتش رفت.

بنا بر گفته حسن، پدرش کمتر از ۱۵ دقیقه بعد در نزدیکی منطقه‌ای که با برادرش چای می‌نوشید، مورد اصابت موشک یک پهپاد شکاری MQ-۹ قرار گرفت.

روزنامه آمریکایی واشنگتن‌پست، عکس‌ها و جزئیات این رویداد را از طریق مصاحبه با خانواده و همسایگان میستو جمع‌آوری کرده است.

بر اساس این گزارش، تصاویر همچنین توسط سازمان دفاع مدنی سوریه یا همان کلاه‌ سفیدها ارائه شده است.

بر اساس این گزارش، چهار تن از کارشناسان تروریسم به واشنگتن‌پست گفته‌اند که در هیچ‌یک از بحث‌های آنلاین با شبه‌نظامیان القاعده پس از حمله آمریکا، هیچ اشاره‌ای به نام میستو نشده است و بعید است که یک چهره ارشد القاعده در منطقه حمله فعالیت داشته است.

«چارلز لیستر» مدیر مبارزه با تروریسم و برنامه‌های افراط‌گرایی در موسسه خاورمیانه (غرب آسیا) به روزنامه واشنگتن‌پست گفت: « بلافاصله پس از حمله، کلاه‌ سفیدها آمدند و نام و حرفه این فرد (قربانی) را تشخیص دادند. افراد محلی نیز گفتند که این فرد همواره کشاورز بوده است. او هیچ‌گونه فعالیت سیاسی نداشته است و هیچ‌ وابستگی با گروههای مسلح نداشته است».

بر اساس این گزارش، سخنگوی فرماندهی مرکزی ایالات متحده درخواست واشنگتن پست برای اظهار نظر که خارج از ساعات کاری ارسال شده بود، پاسخ نداد.

«مایکل لاهورن» سخنگوی فرماندهی مرکزی، به واشنگتن‌پست گفت که مقامات از گزارش‌هایی مبنی بر تلفات غیرنظامیان آگاه هستند.

وی در این باره گفت: «سنتکام تمامی این اتهامات را جدی می‌گیرد و در حال تحقیق است تا مشخص کند که آیا این اقدام به طور ناخواسته موجب آسیب رسیدن به غیرنظامیان شده است یا خیر».

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

آمریکا به جای رهبر القاعده یک کشاورز سوری را کُشت بیشتر بخوانید »

اذعان امریکایی‌ها به عدم کارایی هیمارس در اوکراین

اذعان امریکایی‌ها به عدم کارایی هیمارس در اوکراین



یک افسر سابق ارتش آمریکا گفت که سامانه موشکی هیمارس قابلیت لازم در جنگ اوکراین را ندارد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، «استانیسلاو کراپیونیک»، کهنه سرباز ارتش آمریکا می‌گوید که این کشور فریب شرکت‌های تسلیحاتی را در خصوص کارایی سامانه موشکی هایمارس، خورده‌ است و این سامانه کارایی لازم را در اوکراین ندارد.

او به خبرگزاری اسپوتنیک گفت که سامانه هیمارس نتوانسته موجب برتری نظامی اوکراین در مواجهه با ارتش روسیه شود و علی‌رغم به کارگیری فناوری پیشرفته و سرمایه‌گذاری وسیع در این سامانه، اما در مقابله با تاکتیک و فناوری نظامی روسیه دچار ضعف است.

استانیسلاو کراپیونیک همچنین گفت که آمریکا اعتماد و اتکای زیادی به این سامانه‌ موشکی دارد که همین موضوع موجب شده است تا این کشور در تنگنا قرار گیرد.

در این راستا کارشناسان نظامی آمریکایی اعلام کردند که نمی‌دانند ارتش روسیه چگونه با موشک‌های سامانه «هیمارس» در اوکراین مقابله می‌کند.

بر اساس این گزارش، ارتش آمریکا آگاه است که سامانه‌های دفاع هوایی روسیه به طور فزاینده‌ای در حال سرنگون کردن موشک‌های سامانه هیماریس هستند که به اوکراین داده شده است.

مقامات نظامی آمریکایی گفته‌اند: «این موضوع مبهم مانده است که چگونه ارتش روسیه اثرگذاری این سامانه‌ را به طور قابل توجهی کاهش داده است».

در این گزارش آمده است که در صورت بروز جنگی جهانی، سامانه‌های هیمارس با آسیب پذیری بیشتری مواجه خواهند شد چون روسیه این قابلیت را دارد که تمامی ماهواره‌های آمریکایی که پرتاب موشک را هماهنگ می‌کنند، سرنگون کند.

از سوی دیگر شبکه «سی‌ان‌ان» یکشنبه هفته گذشته گزارش داد که ارتش روسیه با استفاده از روش‌های جنگ الکترونیک و پارازیت، توانسته موشک‌های سامانه‌های هیمارس را از مسیر خارج کند.

این شبکه به نقل از پنج منبع مطلع آمریکایی، انگلیسی و اوکراینی گفت که اقدامات روسیه در جنگ الکترونیک باعث شده که مهمات هدایت‌شونده با جی‌پی‌اس، به‌طور فزاینده‌ای ناکارآمد شوند.

بر این اساس، یک اپراتور پهپادهای اوکراینی ضمن مهم توصیف کردن اقدام روسیه در ایجاد اختلال در کار سامانه‌های هیمارس، گفت که چنین چیزی را تا قبل از ماه نوامبر سال گذشته ندیده بود.

یکی از مقامات پنتاگون نیز به سی‌ان‌ان گفت که تلاش جهت یافتن راه‌های جدید برای مقابله با اقدامات روسیه در از مسیر خارج کردن موشک‌ها، مانند «یک بازی دائمی موش و گربه» است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

اذعان امریکایی‌ها به عدم کارایی هیمارس در اوکراین بیشتر بخوانید »

قتل عام «زانوی زخمی»/ کشتار سرخپوستان از سوی ارتش آمریکا

قتل عام «زانوی زخمی»/ کشتار سرخپوستان از سوی ارتش آمریکا



نظامیان ارتش آمریکا در سال ۱۸۹۰ صدها نفر از سرخپوستان را در دهکده‌ای به نام زانوی زخمی به رگبار بسته و قتل عام کردند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، در طول قرن‌ها نفوذ اروپایی‌ها به آمریکا، سرخپوستان آمریکایی به عنوان ساکنان اصلی این کشور همواره در برابر آن‌ها مقاومت می‌کردند، اما در نهایت این مقاومت روی به ضعف گذاشته و در نهایت با قتل عام سال ۱۸۹۰ به پایان رسید.

کشتار «زانوی زخمی»، (۲۹ دسامبر ۱۸۹۰)، قتل عام حدود ۱۵۰ تا ۳۰۰ سرخپوست لاکوتا از سوی نیروهای ارتش آمریکا در منطقه Wounded Knee Creek در جنوب غربی داکوتای جنوبی است.

این قتل عام نقطه اوج کشتارهای ارتش آمریکا و تلاش‌های آن‌ها در اواخر قرن نوزدهم برای سرکوب سرخپوستان و هر گونه مقاومت سازمان یافته در برابر زندگی رزرو شده و همسان سازی با فرهنگ آمریکایی سفیدپوستان بود.

در بسیاری از دوره توسعه آمریکا به سمت غرب، تلاش‌های مهاجران سفیدپوست برای ادعای قطعه زمین با مقاومت شدید و گاهی خشونت آمیز مردم بومی مواجه شد؛ این مقاومت در نیمه دوم قرن نوزدهم تشدید شد.

برجسته‌ترین آن‌ها سرخپوستان «سیوکس» بودند که لاکوتاها زیرگروهی از آن‌ها هستند؛ معاهده فورت لارامی در سال ۱۸۶۸ منطقه حفاظت شده بزرگ سیوکس را تأسیس کرد و آژانس‌هایی را برای نمایندگی دولت فدرال در میان هر قبیله ایجاد کرد.

بر این اساس اگر لاکوتاها در مناطق تعیین شده باقی می‌ماندند و از حمله به ساکنان سفیدپوست خودداری می‌کردند، جیره‌های غذایی، آموزش و سایر مزایای دولتی به آن‌ها تعلق می‌گرفت.

زندگی این گونه برای لاکوتاهایی که با دولت آمریکا موافقت کرده بودند، یک تغییر ناگهانی و دشوار بود؛ لاکوتاها موظف بودند لباس غربی را بپذیرند، انگلیسی بیاموزند و مذهب سنتی را کنار بگذارند.

این فرآیند جذب اجباری فرهنگ و هویت لاکوتا را از بین برد، و برنامه منطقی دولت آمریکا به ویژه فرار از زندگی تعیین شده را غیرعملی کرد؛ لاکوتاها بدون دسترسی به مناطق بزرگ شکار خود مجبور شدند برای بقا به منابعی که از سوی دولت صادر شده بود تکیه کنند.

در سال ۱۸۸۹ کنگره آمریکا بودجه سالانه لاکوتا را کاهش داد؛ هنگامی که این موضوع با زمستان سخت و خشکسالی ۱۸۸۹-۱۸۹۰ ترکیب شد، این قبیله تا مرز گرسنگی پیش رفت.

در اواخر قرن نوزدهم، دولت آمریکا شروع به جابجایی اجباری بومیان آمریکا به مناطق تعیین شده کرد، جایی که آن‌ها برای غذا و پوشاک به دولت وابسته بودند.

در نهایت در ۲۹ دسامبر سال ۱۸۹۰ رئیس لاکوتا و صدها نفر از حامیان آن از سوی نیروهای ارتش آمریکا محاصره شدند؛ تعداد سربازان آمریکایی بیش از ۵۰۰ نفر بود و در برابر آن‌ها تنها ۳۵۰ نفر از سرخپوستان لاکوتا بودند که بسیاری از آن‌ها را زنان و کودکان تشکیل می‌دادند.

در روز قتل عام، فرمانده نیروهای آمریکایی در حالی که می‌دانست زمین‌های منطقه متعلق به سرخپوستان است، اما دستور تخلیه منازل آن‌ها را صادر کرد و بومیان نیز در برابر این اقدام مقاومت کردند و در نهایت سربازان آمریکایی آن‌ها را به رگبار بستند.

منابع مختلف شمار افراد کشته شده را تا حدود ۳۰۰ نفر نیز اعلام کردند؛ بسیاری از سرخپوستان لاکوتا حتی پیش از آن که بتوانند دست به سلاح ببرند با استفاده از مسلسل به رگبار بسته شدند.

منبع: میزان

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

قتل عام «زانوی زخمی»/ کشتار سرخپوستان از سوی ارتش آمریکا بیشتر بخوانید »

ارتش آمریکا از رهگیری یک بالن مرموز دیگر خبر داد

ارتش آمریکا از رهگیری یک بالن مرموز دیگر خبر داد



ارتش آمریکا خبر داد که یک بالن مرموز دیگر را رهگیری کرده که در حال پرواز بر فراز بخش‌هایی از هاوایی است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، شبکه خبری ان‌بی‌سی خبر داد که ارتش آمریکا یک بالن مرموز دیگر را رهگیری کرده که در حال پرواز بر فراز بخش‌هایی از هاوایی است.

بالن چینی که چند هفته پیش پروازش در آسمان آمریکا و سرنگون شدنش به دستور جو بایدن رئیس جمهور این کشور جنجال به پا کرد، قادر به جمع آوری اطلاعات از سایتهای نظامی این کشور بود.

ان بی سی نیوز به نقل از یک مقام ارشد پنتاگون و همچنین یک مقام سابق دولت آمریکا افزود: این بالن با ارتفاع بالا که توسط پکن کنترل می‌شد قبل از ساقط شدن در روز چهارم فوریه چندین بار از فراز چند سایت نظامی ایالات متحده عبور و به شکل ۸ پرواز می‌کرده است.

این گزارش اضافه کرد، سه مقام آمریکایی گفته اند که این بالن می‌توانسته در لحظه اطلاعات جمع آوری شده را به پکن ارسال کند.

به گفته این مقامات، اطلاعات جمع آوری شده چین شامل سیگنال‌های الکترونیکی از سامانه‌های تسلیحاتی و همچنین ارتباطات میان پرسنل بوده است و نه ارسال تصاویر.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ارتش آمریکا از رهگیری یک بالن مرموز دیگر خبر داد بیشتر بخوانید »