ارتش

دانشگاه افسری، پیشتاز دفاع از کشور در ابتدای جنگ/ ارتش بعث آمده بود تا یک‌هفته‌ای کار را تمام کند


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: نام این امیر ارتش نه‌فقط برای مردان مبارز در هشت سال دفاع مقدس؛ بلکه برای همه مردمی که روزگار جنگ را به یاد می‌آورند، بسیار آشناست. هنوز هم که ۴۰ سال از نبرد هشت‌سال دفاع مقدس فاصله گرفته‌ایم، صلابتی عمیق که در چشمانش موج می‌زند.

چند ساعتی نشستن پای صحبت‌های امیر سرلشکر «حسین حسنی سعدی» فرصت مغتنمی است تا از همه آن‌چه در این دوران اتفاق افتاده است، شنید. آن‌جا که شور سخنش گل می‌کرد و صاحب‌دلانه حرف می‌زد، دل هر دردآشنایی را می‌لرزاند؛ به‌ویژه آن‌که گویی همه افتخارات روز‌های جنگ را چندبار با تکیه‌بر این عبارت که: «چه روزگاری بر ما گذشت»، چنان تلنگری که بر جامی بلورین می‌خورد، به ما یادآوری می‌کرد. آری! حتی برای ما که متولی اشاعه و انتقال افتخارات رزمندگان هشت سال دفاع مقدس به نسل‌های دیگر هستیم، سخنان جذاب و درعین‌حال ناگفته امیر سرلشکر «حسنی سعدی» تازگی دارد؛ تا جایی که اگرچه این گفت‌وگو ۱۰ سال قبل یعنی مهر سال ۱۳۸۹ در مجله «صف» به چاپ رسیده است؛ اما این‌روزها در چهل‌سالگی دفاع مقدس، هنوز هم تازگی دارد.

نام امیر سرلشکر «حسین حسنی سعدی»، خاطره اعزام دانشجویان دانشگاه افسری در قالب سه گردان در سال نخست جنگ به جبهه خرمشهر را تداعی می‌کند؛ بنابراین در این گفت‌وگو، امیر خواسته شده است تا بخشی ازاین‌ رویداد مهم سال اول جنگ را تشریح کند.

در این گفت‌وگو، آن‌چه بیش از هر موضوعی در کلام امیر «حسنی‌سعدی» نمود می‌یابد، آن است که «هیچ کلام و قلمی قادر نیست آن‌چه را در سال نخست بر ارتش گذشت، بازخوانی کند و یا بنویسد». با این توصیف ما فقط می‌توانیم تصویری از آن روزگار را ارائه دهیم که به تعبیری در حد مقدورات و قابلیت‌های قلم است.

در بخش اول گفت‌وگو با امیر سرلشکر «حسین حسنی سعدی» خواندیم که همه یگان‌های ارتش پیش از جنگ، در کردستان درگیر بودند. لشکر ۲۸ سنندج، لشکر ۶۴ ارومیه و لشکر ۸۱ کرمانشاه که بومی منطقه بودند. لشکر ۹۲ هم که در خوزستان و هم در کردستان درگیر بود. لشکر ۷۷ خراسان، لشکر ۲۱، تیپ ۸۴ خرم‌آباد و… – همه و همه – در کردستان درگیر بودند.

همچنین وی در بخش اول این گفت‌وگو گفته است: خبرنگاران از من برای تشریح رویداد جنگ دعوت کردند. من هم با این پیش‌شرط که در صورتی دعوت شما را می‌پذیرم که ابتدا به تشریح شرایط ارتش در پیش از جنگ بپردازم و آن‌گاه جنگ را شرح دهم. دعوت‌شان را پذیرفتم. یکی از خبرنگاران از من پرسید، مگر سازمان اطلاعات ارتش از احتمال جنگ و حمله عراق مطلع نبود؟ پس چرا ارتش به گسیل نیرو به سمت مرز اقدام نکرد؟ در پاسخ به این خبرنگار گفتم: «یکی از سازمان‌هایی که در ارتش به دنبال وقوع انقلاب دچار به‌هم‌ریختگی و آشفتگی شد، اطلاعات بود. ساواک که به‌طورکلی از هم پاشید و اطلاعات و ضداطلاعات ارتش هم از این امر مستثنی نبود. کسی جرات آن‌که خود را اطلاعاتی معرفی کند، نداشت. این درست است که ما عواملی در عراق داشتیم و در جریان اهداف، اخبار و برنامه‌هایشان بودیم؛ اما با حدوث انقلاب، سررشته این اطلاعات از هم گسیخت و در مقابل عراق هم اطلاعاتی را از ما به دست آورده بود. به‌هرحال در آن شرایط مرز‌های ما به روی عراق باز بود و عوامل عراق اطلاعاتی را برای ایشان مخابره می‌کردند».

ارتش بعث عراق آمده بود تا یک‌هفته‌ای کار را تمام کند/ در برابر این ارتش مسلح، ما چیزی نداشتیم

با ما همراه شوید و آن‌چه را که در بخش دوم بازخوانی این گفت‌و‌گوی صمیمی به میان می‌آید را از نظر بگذرانید.

در بازخوانی علت دوم به این خبرنگار گفتم: «در زمان درگیری ارتش در غائله کردستان، چنان‌چه ارتش نیروهای خود را از کردستان به جنوب -در شرایطی که هنوز جنگ آغاز نشده بود- منتقل می‌کرد و آن‌گاه اتفاقی در کردستان رخ می‌داد، آیا انگشت اتهام به سمت ارتش دراز نمی‌شد؟ طبیعی است که آن‌گاه ارتش در برابر این پرسش قرار می‌گرفت که چرا نیروهایش را از کردستان تخلیه کرد؟ اگر ضدانقلاب هم‌زمان با وقوع جنگ، حرکتی در کردستان صورت می‌داد و وضعیتی مطابق میل خودش در این استان به وجود می‌آورد، آیا همه نمی‌گفتند که ارتش خیانت کرده است؟!

ببینید! موضوع آن‌جاست که مردم از این رویدادها مطلع نیستند. ما باید به‌گونه‌ای به تنظیم برنامه بپردازیم که برای مردم، وضعیت ارتش در شرایط پیش از جنگ، از جمله کردستان، روشن شود. علاوه بر این‌ها ارتش از تحرکات عراق هم مطلع بود. لشکرهای ما پیش از جنگ با عراق درگیری‌هایی داشتند. از جمله لشکر ۸۱ کرمانشاه در ارتفاعات «زینال کش» با ارتش عراق درگیر بود. در «میمک»، در «سام واپا» و… با عراق درگیر بودیم و تک‌های محلی عراق پیش از آغاز رسمی جنگ جریان داشت. در منطقه خوزستان نیز در «فکه»، «عین‌خوش» و در خود خرمشهر هم ارتش در پادگان‌ها ننشسته بود؛ در آن‌جا هم درگیر بود. حالا ببینید بر ارتشی که در کردستان درگیر است و در دیگر مناطق هم با این شرایط مواجه است، جنگ تحمیل می‌شود. بنابراین به تصویر کشیدن این شرایط بسیار دشوار و ارزشمند است. در این صورت مردم خواهند دانست که ارتش ایران چه‌قدر سریع توانسته است جلوی ارتش عراق را بگیرد.

عراق که در ۳۱ شهریور جنگ را آغاز کرد، آمده بود که یک‌هفته‌ای کار را تمام کند و تمایلی به طولانی شدن جنگ نداشت. عراق به‌گونه‌ای به آرایش و سازمان‌دهی نیروهایش دست‌زده بود که بتواند در کوتاه‌ترین زمان به هدف نهایی‌اش برسد؛ اما چگونه است که یک هفته تلاش می‌کند و تازه در جبهه «دزفول» به‌پای پل «کرخه» می‌رسد؟ در مقابل، اهواز هم که تا «دب حردان» نمی‌تواند بیشتر پیش بیاید. در جبهه غرب هم که تا «بازی دراز» به‌زحمت جلو آمد، بگذریم که از «مهران» که در واقع در حکم مرز به شمار می‌آید و اصولاً این شهر با مرز فاصله ندارد. حداکثر پیشروی ارتش عراق در جبهه‌هایی که اشاره کردم، تا همان حد بود. عراق با توجه به ناکامی‌هایش در این جبهه تمام تلاش خود را به تصرف «خرمشهر» معطوف کرد.

در صورت تشریح این وضعیت برای مردم، آنان از شرایط ارتش ایران و عراق مطلع می‌شوند. خوب، انصافاً در برابر این ارتش مسلح، ما چیزی نداشتیم. در «عین خوش» تیپ دوم دزفول مستقر است که انقلاب را هم از سر گذرانده است. می‌دانیم که موضوع دخالت در کودتا درباره فرمانده این تیپ شایعه شد و فرمانده‌اش سرهنگ «فرزانه» ابتدا دستگیر و سپس در همان حین جنگ تبرئه‌اش کردند. من خود شاهد بودم که از اعضای کمیته انقلاب، درست به خاطر دارم که ساعت هم هشت شب بود، جلوی پادگان «دشت آزادگان» آمدند و در همان تاریکی، فرمانده همین تیپ را روی دست بلند کردند و خبر تبرئه‌اش را با ذکر این نکته که سرهنگ «فرزانه» تمایل دارد دوباره به ارتش خدمت کند، اعلام کردند.

ارتش بعث عراق آمده بود تا یک‌هفته‌ای کار را تمام کند/ در برابر این ارتش مسلح، ما چیزی نداشتیم

این وضعیت لشکری است که تیپ‌های تحت امرش در چنین شرایطی به سر می‌برند. فرماندهان تیپ اصولاً ترخیص شده‌اند. تیپ دوم دزفول با این وضعیت و با استعدادی بسیار ناقص هفت روز در برابر لشکر یکم زرهی عراق مقاومت می‌کند و این لشکر عراق بعد از یک هفته، تازه می‌تواند به‌پای پل «کرخه» برسد.

در منطقه «فکه» گروه رزمی ۳۷ شیراز که هنوز به تیپ تغییر وضعیت نداده بود، با استعدادی ناتمام، مقاومتی دلیرانه در برابر لشکر عراق صورت می‌دهد که موفقیت عراق بر سر آن است که به‌پای پل «کرخه» برسد. باید با فرماندهان وقت این یگان‌ها گفت‌وگو کنیم؛ هرچند برخی از آن‌ها در قید حیات نیستند که در همین‌جایی یاد مرحوم «امرالله شهبازی» را هم گرامی می‌داریم.

مقاومت در برابر لشکر ۱ مکانیزه عراق، تحت آن شرایط، کار بسیار ساده‌ای نیست. این تیپ، در این منطقه و برای مقاومت، بسیار شهید داده تا با ایجاد یک خلأ زمانی، فضا را برای انسجام نیروها و گسیل یگان‌های کمکی و آماده مهیا کند.

در خرمشهر چه گذشت؟ باید این سؤال را طرح کنیم که مدافعان اصلی خرمشهر چه کسانی بودند؟ از لشکر ۹۲ گردان ۱۶۵ مکانیزه، گردان ۲۰۲ تانک و گردان ۱۵۱ دژ در شمار مدافعان خرمشهر بودند. از نیروی دریایی دو گردان تکاور به دفاع از خرمشهر گسیل‌شده بود که یکی از این گردان‌ها تحت فرماندهی ناخدا «هوشنگ صمدی» و دیگری زیر نظر سرهنگ «ضرغامی» بود. همچنین یک گردان از ژاندارمری و نیز دانشجویان دانشگاه افسری که ما آن‌ها را در قالب سه گردان سازمان داده بودیم، در زمره مدافعان خرمشهر بودند. دانشجویان دانشگاه افسری در این مقطع به‌عنوان پیشتازان جنگ مطرح شدند.

* امیر! همه می‌دانیم که دانشجویان دانشگاه افسری، تحت فرماندهی شما به «خرمشهر» اعزام شدند و حماسه‌ها آفریدند. طبیعی است که دانستن نکات جزئی‌تر این طرح موردعلاقه بسیاری است؛ ازجمله آن‌که بسیاری دوست دارند بدانند اصولاً اندیشه گسیل دانشجویان دانشگاه افسری به جبهه خرمشهر برای اولین‌بار در ذهن چه کسی خطور کرد و چگونه این طرح به مرحله اجرا درآمد؟

حالا که این پرسش را مطرح کردید، به اصل این طرح، از ابتدا تا پایان آن اشاره‌ای می‌کنم. ما ظهر روز ۳۱ شهریور به مسجد دانشگاه افسری رفتیم. نماز را به‌جا آوردیم و به همراه شهید «نامجو» به‌اتفاق به‌طرف ستاد حرکت کردیم. میدانی در آن موقع بود که به آن «بارانوف» می‌گفتند، که هم‌اکنون به جایگاه شهدا تبدیل شده است. در آستانه ورود به این ساختمان، صدای غرش هواپیما‌ها همه را متوجه خود کرد. وارد ستاد که شدیم صدای دو سه انفجار مهیب برخاست. شهید «نامجو» – خدایش بیامرزد- تماس گرفت و معلوم شد که عراق فرودگاه «مهرآباد» را بمباران کرده است.

در چنین شرایطی بود که شهید «نامجو» با ستاد ارتش تماس گرفت. ساعت ۱۵ بود که من را که در آن موقع فرمانده تیپ دانشجویان بودم، فراخواند و گفت که عراق از چند جبهه حمله کرده و باید خیلی سریع با سازمان‌دهی دانشجویان دانشگاه افسری، آن‌ها را به منطقه عملیات گسیل کنیم. من به سازمان‌دهی دانشجویان پرداختم. آن‌موقع دو گردان از دانشجویان در سال سوم و یک گردان هم در سال دوم تحصیل می‌کردند؛ به‌عبارت‌دیگر سال سومی‌ها در آستانه گرفتن درجه ستوان دومی بودند و سال دومی‌ها در حال ورود به سال سوم دانشگاه بودند.

این سه گردان را سازمان‌دهی کردیم و در فاصله کوتاهی، پنج گردان پیاده سبک را سازمان دادیم. از روز ۳۱ شهریور دیگر به منزل نرفتیم و ظرف ۴۸ ساعت با سازمان‌دهی این گردان‌ها، همراه با آنان به اهواز رفتیم. از ستاد تیپ و ستاد دانشکده هم برای این سازمان‌دهی تازه یک ستاد جدید درست کردیم. در روز دوم مهر به‌طرف خوزستان حرکت کردیم و در کمترین مدت‌زمان قابل‌تصور در خوزستان پیاده شدیم.

ارتش بعث آمده بود تا یک‌هفته‌ای کار را تمام کند/ مردم باید از شرایط ارتش ایران و ارتش عراق مطلع شوند

زمانی که به اهواز رسیدیم، چند هواپیما کمک کردند و با بمباران منطقه، فضایی را ایجاد کردند که دانشجویان بتوانند خود را به پادگان لشکر ۹۲ برسانند. من به‌همراه شهید «نامجو» به ستاد لشکر ۹۲ رفتیم. این هم از نکته‌های جالب جنگ است که فرمانده لشکر، سرهنگ «قاسمی» به‌همراه ما برای هدایت لشکر به منطقه آمد و تا آن موقع لشکر تحت سرپرستی سرهنگ «ملک‌نژاد» معاون لشکر قرار داشت. روز سوم جنگ، فرمانده لشکر تازه آمده است تا لشکر را فرماندهی کند؛ لشکری که در منطقه پراکنده است!

ما با در نظر گرفتن همه این اوضاع، زمانی که به لشکر ۹۲ رفتیم؛ متوجه تجمع مردم در بیرون حفاظ‌های لشکر شدیم. با شهید «نامجو» به جمع آنان پیوستیم و دیدیم برخی درست مانند روز‌های انقلاب «کوکتل مولوتوف» در دست دارند و می‌گفتند که آمده‌ایم با عراق بجنگیم!

اقدامی که ما کردیم، آن بود که دانشجویان دانشگاه افسری را با این نیرو‌های مردمی ترکیب کردیم. به این صورت که به هرکدام از دانشجویان دانشگاه افسری، دو نفر از نیرو‌های مردمی را سپردیم و آن‌ها را در دروازه خرمشهر، در جاده سه‌راهی که به‌طرف سوسنگرد و خرمشهر می‌رود، مستقر کردیم. نیرو‌های سازمان‌دهی شده مشغول کندن سنگر شدند.

این‌جا باید بگویم که اولین نیرو‌های مردمی را ارتش در اختیار گرفت و برای جنگ تحت آموزش خود قرار داد. برخی اصلاً چنین موضوعی را نمی‌پذیرند! در ادامه سه گردان هم به‌طرف خرمشهر گسیل کردیم. زمانی که سر و صدای همه درآمده بود؛ که خرمشهر در حال سقوط است. جنگی که در خرمشهر در گرفته بود، یک جنگ کارگری بود و این تعبیر واقعاً برای درگیری خرمشهر بسیار مناسب است. درگیری‌ها از صبح تا شب جریان داشت و مدافعان، شب‌هنگام دست از جنگ می‌کشیدند. همه در جنگ حضور داشتند و جبهه‌های دفاع از خرمشهر به صورتی که سازمان و نظمی بر آن حاکم باشد نبود. همه در کنار هم بودند و باهم همکاری می‌کردند تا عراق نتواند کاری از پیش ببرد. از برادران سپاه حضور داشتند منتهی در آن موقع، سپاه خرمشهر شکل «محلی» داشت و شهید «جهان‌آرا» -که خدایش بیامرزد- فرمانده سپاه خرمشهر بود. می‌خواهم بگویم که هسته اصلی جنگ بر عهده ارتش بود. نیرو‌های مردمی که تحت امر ارتش قرار داشتند در کنار همین دانشجویان دانشگاه افسری در حال نبرد با ارتش عراق بودند.

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

دانشگاه افسری، پیشتاز دفاع از کشور در ابتدای جنگ/ ارتش بعث آمده بود تا یک‌هفته‌ای کار را تمام کند بیشتر بخوانید »

شهیدی که با فروش منزلش تعمیرگاه تانک راه‌اندازی کرد

شهیدی که با فروش منزلش تعمیرگاه تانک راه‌اندازی کرد


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، حاج کاظم جعفرزاده، فرزند تبریز و یکی از دلاوران گمنام دوران دفاع مقدس است، مردی که با وجود تعلق نظامی‌اش به ارتش جمهوری اسلامی ایران‌، خدمات شایانی در بدنه سپاه داشته و از بنیانگذاران زرهی سپاه به شمار می‌رود.

با شروع جنگ تحمیلی هم حاج کاظم راهی مناطق جنوبی می‌شود و همکاری وی با فرماندهان وقت ارتش و سپاه نیز از همین دوران آغاز می‌گردد، به فاصله‌ای کوتاه وارد کارگروه‌های نظامی آن دوران که زیر نظر مقام معظم رهبری هدایت می‌گردید می‌شود.

حاج کاظم سلام

حاج کاظم من هم دختری هستم از دختران این سرزمین که می‌خواهم از تو بنویسم. از راه و رسم مردانگی و شهادتت که شهادت هنر مردان خداست.

می‌خواهم بگویم آن موقع که لباس مقدس سربازی وطن را پوشیدی من هنوز به دنیا نیامده بودم، آن زمان که دشمن بعثی چشم طمع به این خاک پاک کرد، تو و همرزمانت لباس رزم به تن کردید تا حافظ جان و مال مردم این سرزمین باشید من دختربچه‌ای بودم که تنها فکرم بازی با عروسک‌هایم بود.

شما دلاورمردان با دست خالی ولی دلی سرشار از عشق و ایمان به وطن  در صحنه نبرد می‌جنگیدید تا اجازه ندهید دشمن بعثی به داخل شهرها پیشروی کند.

سردار رشید اسلام، من دیگر آن دختربچه دیروز نیستم. می‌خواهم بیشتر بشناسمت.

سردار گمنام دفاع مقدس که نشان در بی‌نشانی گرفتی برای شناختنت با فرزندت ( جمال جعفرزاده) همکلام شدم تا خاطرات با تو بودن را ورق زده و برایم سخن بگوید.

نامت را جبهه‌های جنوب فراموش نمی‌کنند، آبادان، خرمشهر، اهواز، دهلران، طلائیه، جفیر و سراسر مناطق عملیاتی جنوب گواهی هستند بر رشادت‌ها و فداکاری‌هایت.

راه‌اندازی تعمیرگاه مجهز تعمیر تانک‌ با فروش منزل مسکونی

 در عملیات بیت‌المقدس به عنوان رئیس رکن لشکر 30 زرهی سپاه و فرمانده پشتیبانی واحدهای پیاده سپاه شجاعت‌های فراوانی از خود نشان دادی، نشان به آن نشان که دستت نیز در این عملیات مجروح شد.

در عملیات فتح‌المبین نیز فتح‌الفتوح کردی و به عنوان  مأموری از ارتش، فرماندهی و معاونت همزمان گردان کربلای سپاه را بر عهده داشتی موفق شدی با پیش‌روی به طول 57 کیلومتر از شوش تا چنانچه و پس از وارد آوردن ضربات سنگین بر پیکر ارتش عراق، 25 دستگاه نفربر و 105 دستگاه تانک عراقی را به غنیمت گرفته و به نیروی زمینی سپاه  تحویل دهی.

حاج کاظم، برای شناخت بهتر تو باید تاریخ هشت سال دفاع مقدس را ورق بزنم و نامت را در عملیات طریق‌القدس بازخوانی کنم آنجا که می‌گویند در عملیات طریق‌القدس اوج شجاعت‌های حاج‌کاظم جعفرزاده را می‌توان به چشم دید و به گوش جان شنید.

زمانی که در صف نخست مجبور به نبرد رو در رو با دشمن شدی و تعداد زیادی از بعثیان را از پای در آوردی و تعدادی تانک و نفربر را به غنیمت گرفتی شادی و امید را به رزمندگان اسلام هدیه آوردی.

 فرزندت، برگ دیگری از زندگیت را ورق زد از روزهایی گفت که بر علیه رژیم پهلوی قیام کرده بودی و زیر شکنجه‌های سخت و طاقت‌فرسای ساواک چگونه سخت می‌گذراندی و چه روزهای استرس‌زا و فراز و نشیبی داشتی وقتی در کنار آیت‌الله شهید مدنی و سایر مبارزین بر علیه حکومت طاغوت شورش کرده  و هیات سینه‌زنی ایجاد کردی تا در دل این هیات و با کمک‌ها و همراهی مردم  مبارزه طاغوتی خود را ادامه دهید.

بعد از اینکه خون‌های پاک جوانان انقلابی به ثمر نشست و انقلاب پیروز شد در تهران در کنار مقام معظم رهبری که در آن زمان رئیس شورای عالی دفاع بودند، حضور داشتی  و  به شکل‌گیری و  مستحکم‌تر شدن پایه‌های انقلاب کمک می‌کردی.

پدری  با روحیه قوی و ایدئولوژی‌ساز

چهره‌ای که فرزندت از تو به یاد دارد، پدری با روحیه قوی و ایدئولوژی‌ساز است.

حاج کاظم، چه خون‌دل‌ها خوردی  وقتی با کارشکنی‌های بنی‌صدر روبه رو شدی زمانی که به جای مهمات جنگی کنسرو لوبیا به جبهه می‌فرستاد و با این کارهایش به کشور خیانت می‌کرد. با این حال از  مبارزه دست نکشیدی و در مقابل خیانت‌های  بنی‌صدر، همرزمان خود را از تبریز، مشهد و همدان و حتی اعضای فامیل را فراخوان دادی و گردان المهدی ( عج)  را ایجاد کردی و  و در نهایت تبدیل آن به گردان 1954 قدس که در ابتدا متشکل از نیروهای تربیت معلم تبریز و آذربایجان، مردم عادی و بسیجیان بود یادگار زیبایی از خود بر جای گذاشتی.

حاج کاظم، برای تو و همرزمانت دفاع از خاک وطن از همه چیز مهم‌تر بود و این را می‌شود از جوابی که به تماس تلفنی همسرت دادی فهمید، آنجا که همسرت گفت” فرزندمان به شدت مریض است به خانه برگرد” و تو گفتی ” اگر من برگردم چند نفر از بچه‌های اینجا به خاک می‌افتند”.

فرزندت از زحمت‌های همسرت ( خانم فرامرزی) نیز برایم این‌گونه گفت که مادرم در مبارزات پدرم علیه رژیم پهلوی دوشادوش پدرم مبارزه می‌کرد و بعد از پیروزی انقلاب همپای پدرم هشت سال دفاع مقدس  حضور داشت، لباس‌های رزمندگان را می‌شست، پدرم جنگ می‌کرد و مادرم در پشتیبانی از جبهه‌ها فعال بود.

حکایت تانک‌های غنیمتی و پناهنده‌های عراقی نیز حکایت جالبی است که من و هم‌سن و سالان من وقتی می‌خوانیم، می‌بینیم چگونه از جان و مال خود برای پشتیبانی جبهه‌ها از هیچ چیزی دریغ نکردی.

سردار رشید اسلام، فداکاری‌هایت برای این مرز و بوم تمام شدنی نبود و این را می‌شود از لابه لای اسناد و مدارکی که برایمان مانده است به خوبی دریافت.

وقتی تانک‌های عراقی را با رشادت تمام به غنیمت گرفتی مصمم شدی برای پشتیبانی از جبهه‌ها تعمیرگاه تانک راه‌اندازی کنی ولی اعتباری که برای احداث تعمیرگاه تانک تخصیص یافته بود کفاف هزینه‌های آن را نداد مجبور شدی منزل خود را نیز برای تکمیل و تجهیز تعمیرگاه تانک فروختی و برای آن پروژه خرج کردی.

و ما چگونه می‌توانیم این همه از خودگذشتگی را تفسیر کنیم. چگونه می‌شود، آوازه رشادت‌ها و فداکاری‌هایت را آن‌گونه که هستی توصیف کرد، هر قدر هم که بنویسم باز هم زبانم قاصر است که  بتوانم حق مطلب را ادا کنم.

پناهنده‌های عراقی را نیز به اسم اسرا می‌نوشتی تا صدام این جنایتکار جنگی خانواده‌های آنها را به قتل نرساند و آنها خودشان را اسیر کرده بودند تا علیه کشورمان جنگ نکنند و چه خوب پدری برای فرزندان آنها بودی تا غم نداشتن پدر و مادر را احساس نکنند.

حاج کاظم، هشت سال در جبهه‌های نبرد جنگیدی و بعد از آن نیز آرام و قرار نداشتی، ما را منت‌دار خود کردی وقتی فرزندت تعریف کرد و گفت که در زمان بازنشستگی از طرف ارتش مبلغی پاداش به پدرم دادند ولی پدرم قبول نکرد و گفت” من سرباز وطن هستم و برای دفاع از وطن رفته‌ام”.

دلمان برای صداقت‌ها تنگ شده است

حاج کاظم این روزها دلمان برای صداقت‌ها تنگ شده است، این روزها برخی ها رنگ و لعاب عوض کرده‌اند. برخی از آنها معتقدند دیگر تاریخ مصرف شهدا تمام شده است.

برخی حرمت لاله‌های شهید را می‌شکنند، حتی تعدادی از آنها به همسر و فرزندان شهدا بی‌مهری می‌کنند، وعده و وعیدهایشان گوش فلک را کر می‌کند ولی به خانواده‌های شهدا، جانبازان و ایثارگران که می‌رسند به جای آنکه یار و غمخوارشان باشند، نمک به زخم خانواده‌های شهدا می‌پاشند.

حاج کاظم، این را از من نشنیده بگیر، فرزندت دلتنگت شده است، دلتنگ روزهایی که بودی و برایشان پدری می‌کردی. روزهایی که خاطرات نبرد مقدس را برایشان تعریف می‌کردی، از همرزمان شهیدت قصه می‌گفتی و به خاک افتادن آلاله‌های سرخ  را  به تصویر می‌کشیدی.

این دلتنگی را می‌شود در صدای لرزان و چشمان به اشک نشسته پسرت به راحتی فهمید که چقدر دلتنگ بودنت شده است.

حاج کاظم، سلام همه ما را به همرزمان شهیدت برسان.



منبع خبر

شهیدی که با فروش منزلش تعمیرگاه تانک راه‌اندازی کرد بیشتر بخوانید »

تشکیل ۵۲۰ ناوگروه بسیجی برای حراست از مرزهای آبی کشور/ آمادگی سپاه برای ایجاد نقاهتگاه‌ و بیمارستان‌ صحرایی

تشکیل ۵۲۰ ناوگروه بسیجی برای حراست از مرزهای آبی کشور/ آمادگی سپاه برای ایجاد نقاهتگاه‌ و بیمارستان‌ صحرایی



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، دریادار پاسدار علیرضا تنگسیری ظهر ‌امروز در ‌ حاشیه مراسم آغاز سال تحصیلی دانشجویان پاسدار دانشگاه علوم و فنون دریایی امام خامنه‌ای‌ در زیباکنار رشت با بیان اینکه ۵۲۰ ناوگروه بسیجی‌، برای بهره‌گیری از امکانات دریا و افزایش اقتدار در مرزهای آبی کشور تشکیل شده است، اظهار داشت: این ناوگروه ها با هدف آشنایی هرچه بیشتر مردم با مسائل دریا و بهره گیری از ظرفیت‌های اقتصادی آن و همچنین افزایش اقتدار مرزهای آبی و دریایی در شمال و جنوب کشور تشکیل شده‌اند.

بیشتر بخوانید:

‌ورود نیروی دریایی سپاه برای مقابله جدی با صید ترال

دیدار فرماندهان منطقه یکم نیروهای دریایی سپاه و ارتش ‌+عکس

فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با بیان اینکه بیش از ۱۳ هزار نفر را در این ناوگروه‌ها به‌کار گرفتیم تصریح کرد: سازماندهی بسیجیان در طول سواحل خلیج فارس و دریای عمان در دستور کار است و این افراد توان و قدرت جمهوری اسلامی و مردمی هستند که اقتدار مرزهای آبی و دریایی کشور را تامین می‌کنند.

سردار تنگسیری با اشاره به اینکه این بسیجیان در شرایط حساس جنگی به‌کمک دیگر رزمندگان می‌شتابند عنوان کرد: این بسیجیان از افراد عادی و ساحل‌نشینان هستند که با دریافت آموزش‌های لازم می‌توانند به‌عنوان اعضای بسیج دریایی فعالیت کنند.

بیشتر بخوانید:

پاسخ پشیمان‌کننده ایران به کوچک‌ترین تجاوز ارتش آمریکا در خلیج فارس

وی با بیان اینکه بسیج دریایی برای دفاع از جزایر و سواحل کشور سازماندهی می‌شوند خاطرنشان کرد: روحیه معنوی، شجاعت، ولایتمداری و با بصیرت بودن از جمله ویژگی‌های پاسدار است که با اراده‌ای راسخ و محکم در راستای اهداف انقلاب و ارزش‌ها گام برمی‌دارد.

فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با اشاره به آمادگی سپاه برای ایجاد نقاهتگاه‌ها و بیمارستان‌های صحرایی در خطه شمال خاطرنشان کرد: ما خود را خادم مردم خطه شمال و گیلان می‌دانیم و در صورت گسترش بیماری کرونا، آمادگی راه‌اندازی بیمارستان‌های صحرایی و نقاهتگاه‌ها را داریم.

سردار تنگسیری تصریح کرد: درحال حاضر بیمارستان امام رضا(ع) سپاه در مازندران برای ارائه خدمات درمانی فعال است و یک بیمارستان صحرایی با اعضا و تجهیزات لازم در گیلان راه‌اندازی کردیم که در صورت لزوم مورد استفاده قرار می‌گیرد و آمادگی ایجاد بیمارستان‌های دیگر را نیز داریم.

وی با اشاره به راه‌اندازی نقاهتگاهی در چالوس برای ارائه خدمات درمانی ابراز داشت: سپاه و ارتش همچنان در کنار مردم هستند و خود را از مردم می‌دانند و امروز افتخار می‌کنیم که نیروهای مسلح از مردم هستند و خود را خادم این مردم می‌دانند و در شرایط کرونایی هم مردم را تنها نمی‌گذارند.

منبع: تسنیم



منبع خبر

تشکیل ۵۲۰ ناوگروه بسیجی برای حراست از مرزهای آبی کشور/ آمادگی سپاه برای ایجاد نقاهتگاه‌ و بیمارستان‌ صحرایی بیشتر بخوانید »

حسن آمریکایی

«حسن آمریکایی» رفت و دیگر نیامد + عکس


‌به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، دفاع مقدس از آن رخدادهایی است که هر چقدر که می گذرد تازه تر می شود؛ درست مثل قالی کرمان. جنگ هشت ساله ای که صدام و رژیم بعث علیه کشورمان به راه انداختند و قرار بود یک هفته ای به تهران برسند؛ اما نه تنها به تهران نرسیدند, بلکه نزدیک بود تکه ای از خاک خود را نیز از دست بدهند.

در هشت سالی که پیر و جوان و زن و مرد و با سواد و بی سواد دفاع کردیم؛ احدی نتوانست به خاک این کشور چپ نگاه کند. در آن سال‌ها عملیات های بسیاری توسط رزمندگان اسلام انجام شد, مثل بیت‌المقدس, رمضان, خیبر، فتح‌المبین، طریق‌القدس، کربلا و والفجر. در این عملیات ها بود که رزمندگان ما به پیروزی‌هایی رسیدند در حالی که شهدای بسیاری را نیز تقدیم وطن و اسلام کردیم.

داستان حسن آمریکایی

حسن فاتحی (معروف به حسن سرطلا یا همان حسن آمریکایی) متولد بیشتم شهریور ماه  ۱۳۴۸ و از بچه های گردان غواصی حضرت یونس لشکر ۱۴ امام حسین (علیه السلام) اصفهان بود. حسن فرزند پنجم خانواده بود که در نجف اشرف به دنیا آمد؛ وقتی او دو ساله بود، در سال ۱۳۵۰ خانواده او را عراق بیرون کردند. محل موقت زندگی همه اخراجی‌های عراق در جیرفت بود که در چادر زندگی می کردند.  مادرش می گوید که به قدری جمعیت زیاد بود که یک بار حسن را گم کردم و بعد از ساعتی در پشت بلندگو اعلام کردند که «بچه‌ای با موهای طلایی پیدا شده، خانواده اش بیایند و او را تحویل بگیرند». 

حسن آمریکایی

چند سالی که از جنگ می‌گذشت که او با لشکر ۱۴ امام حسین (ع) راهی جبهه شد و به مدت یک سال در جبهه و گردان غواصی حضرت یونس لشکر ۱۴ امام حسین (ع) حضور داشت، البته در آن مدت هیچ کس نمی دانست که که حسن آقای قصه ما دوره آموزش غواصی و ورزش رزمی گذرانده است. حتی گزارشگران رادیو در جبهه با او مصاحبه کرده بودند که خیلی با اقتدار هدفش را از جبهه رفتن و دفاع از اسلام بیان کرده بود.

حسن آمریکایی

وقتی حسن خیلی به خودش می رسد/ تافت زدن به مو در جبهه

حسن آقا به ظاهر خود خیلی توجه داشت؛ خوش تیپ و خوش لباس بود؛ در حدی که برای مرتب ماندن موهایش در جبهه، «تافت مو» هم برده بود. چون موهای حسن آقا طلایی بود، در جبهه به او می‌گفتند «حسن طلا». همین ظاهرش او را شاخص کرده بود و خیلی‌ها که او را می‌شناختند به او لقب حسن آمریکایی داده بودند, چون بسیار از لحاظ رنگ مو و ترکیب صورت شبیه آمریکایی‌ها بود.  حسن فاتحی در ۱۴ دی ۱۳۶۵ و در جریان عملیات «کربلای ۴» منطقه ام الرصاص به شهادت رسید و دوستان و همرزمانش به دلیل حجم آتش سنگین ارتش بعث حتی نتوانستند به پیکر حسن نزدیک شوند و آن را به عقب بازگردانند. 

حسن آمریکایی

حاج مهدی مظاهری فرمانده شهید حسن فاتحی در عملیات کربلای چهار در مورد او می گوید: زمانی که با شهید حسن فاتحی آشنا شدم، سن و سال زیادی نداشت. معلوم بود که حسن به محض اینکه اقتضای آمدن به جبهه را کرده بود و ضوابطش اجازه به او داده بود- از لحاظ سن شناسنامه‌ای و غیره- آمده بود جبهه! ابتدای حضورش در گردان امیرالمومنین (ع) خدمت می‌کرد، ولی به خاطر اهمیت عملیات کربلای چهار، به یونس پیوست.

حسن آمریکایی

حاج مهدی مظاهری می گوید: جوانی بود رعنا و رشید. بسیار خوش چهره و خوش سیما با موهای طلایی و چشم آبی و پوست سفید. اصلا یک شخصیت ویژه و متفاوتی داشت. حسن شب قبل از حرکت‌مان به من گفت: اوستا میشه من یه خواهشی از شما بکنم؟ گفت: «من واقعیتش این است که مشکلی دارم. قبل از آمدن به جبهه، زیاد دنبال لباس و تیپ و … و جلوی آینه بودم برای ظاهرم. خواهشم این است که اگر من شهید شدم، شما مقداری از خون من را به بدنم بمالید. چون احساس می‌کنم که با این قیافه خودنمایی کرده‌ام، باید کفاره‌ای بدهم!» این حرف خودش است نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیاد! حسن گفت: «من از شما می‌خواهم از این خونم به موهایم بمال که من روز قیامت، خوب محشور بشم.»

حسن آمریکایی

مادر شهید حسن فاتحی می گوید که هر لحظه از عمرم را منتظر آمدن حسن بودم؛ گاهی فکر می‌کردم که او اسیر شده است؛ گاهی می‌گفتم شاید مجروح شده و او را بیمارستان شهرهای دیگر برده‌اند؛ شاید این بچه گم شده است و به خاک عراق رفته و نتوانسته به ایران برگردد؛ سال‌ها از حسن خبری نداشتیم؛ وقتی که اسرا در سال ۶۹ به کشور بازگشتند، سراغ آن‌ها رفتم تا خبری از حسن بگیرم؛ بچه‌های لشکر ۱۴ او را می‌شناختند، اما خبری از او نداشتند؛ هر کدام از عزیزان حرفی می‌زدند.

حسن آمریکایی

مادر حسن همچنین می گوید که بعد از اینکه خبر دادند او جاویدنشان است، مزار خالی در گلستان شهدای اصفهان دادند؛ وقتی دلم می‌گرفت سر مزارش می‌رفتم؛ پدر شهید هم بعد از ۱۲ سال بی‌خبری از حسن آقا به رحمت خدا رفت و بالاخره چهل روز بعد از فوت همسرم، استخوان‌های پسرم را آوردند؛ وقتی برای شناسایی رفتیم، استخوان‌هایش تیره رنگ شده بود؛ پلاکش همراهش بود؛ حتی موهای طلایی حسن روی لباس‌هایش بود.



منبع خبر

«حسن آمریکایی» رفت و دیگر نیامد + عکس بیشتر بخوانید »

دریادار سیاری: با توان بیشتر در خدمت مردم خواهیم بود

دریادار سیاری: با توان بیشتر در خدمت مردم خواهیم بود



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق،طبق اعلام روابط عمومی ارتش، امیر دریادار حبیب الله سیاری اذعان داشت: از آنجایی که ویروس منحوس کرونا شیوع فراوانی پیدا کرده است و فرماندهی معظم کل قوا در فرمان اخیر ابلاغ فرمودند؛ امکانات بهداشتی نیروهای مسلح به صورت کامل در اختیار ستاد ملی مبارزه با کرونا و در خدمت مردم قرار گیرد، ما نیز همزمان با طی مراحل دریافت ابلاغیه فرمان فرماندهی معظم کل قوا از ستاد کل نیروهای مسلح، بلافاصله در ارتش جمهوری اسلامی ایران اقدامات لازم را انجام دادیم که اهم آن سیاست گذاری و ابلاغ سامانه بهداشت و درمان ارتش در مکاتبه‌ای به همه مبادی بهداشتی و درمانی نیروهای زمینی، پدافند هوایی، هوایی و دریایی بوده که با آمادگی صددرصدی تمامی ظرفیت بیمارستان‌ها و امکانات درمانی ارتش را با برنامه ریزی جدید و متناسب با افزایش نیازها در خدمت به مردم به کار گیرند.

وی افزود: در اسفندماه سال ۹۸ نیز پس از شیوع بیماری کرونا، فرماندهی معظم کل قوا تدابیر جدیدی به ستادکل نیروهای مسلح ابلاغ فرمودند که قرارگاهی در سطح ستاد کل نیروهای مسلح تشکیل شود و خدمات نیروهای مسلح را به مردم توسعه دهند و اقدامات لازم را به عمل آورند، بر مبنای این تدبیر امکانات بهداشتی نیروهای مسلح به ویژه ارتش جمهوری اسلامی ایران در سطح کشور گسترش فوق‌العاده‌ای پیدا کرد به طوری که ۳۸ بیمارستان و ۱۲ هزار نفر از کادر درمانی ارتش در خدمت مردم شریفمان قرار گرفت و صدها تیم پزشکی سیار برای کنترل بیماری و بیماریابی شکل گرفت.

بیشتر بخوانید:

نیروی دریایی اقتصاد کشور را حفظ کرد

تمامی تحرکات دشمن را رصد می‌کنیم

امیر دریادار سیاری خاطر نشان کرد: نقاهتگاه‌های بزرگ و کوچک در سطح کشور در استان‌هایی که ارتش جمهوری اسلامی در آنجا مستقر است شکل گرفت و دیدیم که یک نقاهتگاه ۲۰۰۰ تخت خوابی در کمترین زمان ممکن در تهران شکل گرفت. رفع آلودگی در شهرها به ویژه قسمت‌هایی که شیوع بیماری بیشتر بود در سطح وسیعی انجام شد.

معاون هماهنگ کننده ارتش ادامه داد: تاکنون هم برابر همان دستور قبلی امکانات بهداشت و درمان ارتش جمهوری اسلامی ایران تحت کنترل عملیاتی قرارگاه پدافند زیستی حضرت امام رضا علیه السلام ستاد کل نیروهای مسلح در حال انجام ماموریت است.

فرمانده قرارگاه پدافند زیستی ارتش تاکید کرد: این قرارگاه همزمان با دغدغه خدمت به مردم شریفمان، حفظ سلامتی و مصونیت تمامی کارکنان پایور و وظیفه ارتش جمهوری اسلامی از ابتلا به بیماری کرونا را نیز مد نظر دارد چرا که توان دفاعی ما به هیچ عنوان نباید ضعیف شود که الحمدالله در این زمینه بسیار موفق عمل کرده‌ایم.

وی افزود: ارائه خدمات به مردم در سطح جامعه نیز با استفاده از ظرفیت‌های موجود به بهترین شکل انجام شده که البته با فرمان اخیر حضرت امام خامنه‌ای عزیز (مد ظله العالی) با توان بیشتر و با هماهنگی قرارگاه بهداشتی امام رضا (ع) ستاد کل نیروهای مسلح، یار و یاور وزارت بهداشت وخدمتگزار مردم عزیزمان خواهیم بود.

دریادار سیاری با بیان اینکه بیمارستان‌های صحرایی ما آمادگی لحظه‌ای دارند که هر جا لازم شود برپا شوند افزود: از آنجایی که نقاهتگاه‌ها در یک مقطع زمانی مورد استفاده قرار نگرفت برخی از آن‌ها برابر درخواست سامانه بهداشت و درمان و دانشگاه‌های استان‌ها جمع شد، اما این آمادگی وجود دارد که هر جا لازم باشد در مقیاس کوچکتر که کاربر بیشتری داشته باشد با سرعت بیشتری نقاهتگاه شکل بگیرد.

معاون هماهنگ کننده ارتش تصریح کرد: ویژگی نیروهای مسلح، آمادگی لحظه‌ای است و ما هم این آمادگی را داریم که در کمترین زمان ممکن، امکانات بهداشتی و درمانی خود را گسترش دهیم و خدمات لازم را به مردم شریف کشور ارائه دهیم.

وی با اشاره به وضعیت مطلوب بهداشتی پادگان‌ها در سطح ارتش گفت: از اسفندماه سال گذشته و از بدو شیوع ویروس کرونا، وضعیت پادگان‌های ما از نظر کنترل بیماری کرونا مطلوب‌ترین وضعیت را داشت و این را اعلام می‌کنیم که با توجه به اقدامات شایسته‌ای که مبادی بهداشت و درمان ارتش فراهم آورده‌اند امروز هم بهترین وضعیت را از نظر بهداشتی و کمترین آسیب را در زمینه بیماری کرونا داریم و هدف ما همین است که به بهترین نحو ممکن این بیماری را کنترل کنیم تا ضمن کمک به سازمان‌ها و دستگاه‌های متولی و محور، توان رزمی ما نیز حفظ شود.

دریادار سیاری خاطر نشان کرد: باز هم تاکید می‌کنیم؛ پادگان‌ها قطعا بهترین مکان برای کنترل بیماری کرونا هستند.



منبع خبر

دریادار سیاری: با توان بیشتر در خدمت مردم خواهیم بود بیشتر بخوانید »