اردبیل

تصاویر/مراسم عطر افشانی مزار شهدا به مناسبت گرامیداشت شهادت آیت الله رئیسی

تصاویر/مراسم عطر افشانی مزار شهدا به مناسبت گرامیداشت شهادت آیت الله رئیسی


این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تصاویر/مراسم عطر افشانی مزار شهدا به مناسبت گرامیداشت شهادت آیت الله رئیسی بیشتر بخوانید »

جلسه دانشنامه استانی دفاع مقدس استان اردبیل برگزار شد

جلسه دانشنامه استانی دفاع مقدس استان اردبیل برگزار شد


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از اردبیل، جلسه تدوین دانشنامه دفاع مقدس استان اردبیل امروز (دوشنبه) با حضور «علی واحد» مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان اردبیل،«نعمت احمدی» مدیرکل دفتر برنامه ریزی استانداری و مسئولین استانی در سالن جلسان شهید رجایی استانداری اردبیل برگزار شد.

«علی واحد» مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان اردبیل از برنامه‌های انجام شده در ارتباط با دانشنامه توضیحاتی را بیان کرد و ابراز داشت:  تمام مقالات ارائه شده باید در ارتباط با دفاع مقدس باشدو کلیه ادارت نیز باید نماینده های خود را جهت برنامه ریزی به این اداره ارائه دهند.

در ادامه نعمت احمدی مدیرکل دفتر برنامه ریزی استانداری گفت:بر عهده ما است که از حق نقش استان در دفاع مقدس دفاع کنیم  و آن را را به دیگران نیز بشناسانیم ،رزمندگان استان اردبیل در عرصه های زمینی، هوایی نقش فراوانی داشته اند.

در ادامه اعصای جلسه به تلادل نظر پرداختند.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

جلسه دانشنامه استانی دفاع مقدس استان اردبیل برگزار شد بیشتر بخوانید »

مروری بر زندگینامه معلم و روحانی شهید «ابوالفضل پیرزاده»

مروری بر زندگینامه معلم و روحانی شهید «ابوالفضل پیرزاده»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از اردبیل، ابوالفضل پیرزاده در محله نواب صفوی اردبیل به دنیا آمد که قبل از انقلاب یکی از حلقه‌های اصلی اتصال انقلاب اسلامی قم و اردبیل بود و پس از پیروزی انقلاب هم در تثبیت و محافظت از انقلاب شکوهمند اسلامی تلاش شبانه‌روزی داشت.

وی در سال ۱۳۵۴ با تشویق علمای اردبیل از جمله آیت‌الله مشگینی و موسوی اردبیلی وارد حوزه علمیه مدرسه حقانی قم شد و تا حد «سطح» در حوزه علمیه قم به تحصیل ادامه داد و مُلَبّس به لباس روحانیت شد.
 
ابوالفضل در سال ۱۳۶۰ به عضویت سپاه پاسداران درآمد و در تاریخ هفتم آذر ماه ۱۳۶۰ به دست یکی از اعضای منافقین حین خروج از مدرسه ترور و با سیزده گلوله به شهادت رسید. وی مسئول آموزش عقیدتی سپاه ناحیه اردبیل بود.
 
شهادت حجت الاسلام ابوالفضل پیرزاده با شلیک نزدیک به یک خشاب گلوله حکایت از عناد و کینه‌ای بود که منافقان از وی بر دل داشتند.
از شهید پیرزاده فرزندی به نام «ابوالفضل» به یادگار مانده که شش ماه پس از شهادت پدرش به دنیا آمده است.
 
روایت آقای رضا شامی  مدیر مدرسه طالقانی از نحوه شهادت شهید پیرزاده:
 
اخلاق و رفتار آقای پیرزاده طوری بود که باعث جذب همه شاگردانش می‌شد؛ به همین علت بعد از پایان کلاس هم حتی برخی از دانش آموزان به همراه ایشان از مدرسه خارج می‌شدند و تا مکانی خاص در مسیر منزلشان، ایشان را همراهی می‌کردند.
 
آن روز هم مثل روال روز‌های پیش، عده زیادی از دانش‌آموزان همراه او از مدرسه خارج شدند. هنوز از کوچه مدرسه بیرون نیامده بودند که از داخل یک ماشین لادای زرد رنگ یک نفر با یک ساک دستی بیرون می‌آید و به طرف آقای پیرزاده حرکت می‌کند و در فاصله‌ی مشخصی از شهید اسلحه خود را از ساک بیرون می‌آورد. شهید پیرزاده با دیدن اسلحه آن فرد، متوجه هدف وی می‌شود و برای اینکه بچه‌هایی که اطرافش بوده اند آسیب نبینند، بچه‌ها را از اطراف خود دور می‌کند.
 
در این حال اسلحه ضارب منافق گیر می‌کند و آقای پیرزاده از این فرصت استفاده می‌کند و همه بچه‌ها را کاملاً از اطراف خود دور می‌کند و بعد خود را به طرف دیوار می‌کشد تا در پشت تیر چراغ برق پناه بگیرد و اسلحه‌ی کلت خود را بیرون بیاورد، که در همین لحظه ضارب منافق که از گیر کردن اسلحه دستپاچه شده بود، اسلحه‌ی خود را به حالت رگبار می‌گذارد و آقای پیرزاده را به رگبار می‌بندد که؛ از این رگبار ۱۳ گلوله به نقاط مختلف بدن او اصابت می‌کند.
 
من وقتی به او رسیدم که آغشته به خون، کنار دیوار افتاده بود و دانش آموزان هم دور او جمع شده بودند. پیکر خونین ایشان را با کمک اهل محل و دانش آموزان در داخل ماشین یکی از دبیران گذاشتیم و به طرف اورژانس بیمارستان فاطمی حرکت کردیم.
 
به محض رسیدن به اورژانس، برانکارد آوردند و آقای پیرزاده را روی آن قرار دادیم، من در حالی که پیکر خونین او روی برانکارد بود، به چهره اش نگاه کردم؛ چهره اش آرام و رضایتمندی خاصی داشتند و در همان حال دستانش را از روی شکمش که چندین گلوله به آن اصابت کرده بود، برداشت و روی زانوانش قرار داد و قامت خود را راست کرد و سرش را رو به آسمان کرد و کلمه‌ی الله را به زبان آورد و قبل از ورود به اتاق عمل و در راهروی بیمارستان چشمانش بسته شد و به درجه رفیع شهادت رسید.
 
روایت روح انگیز پیرزاده، خواهر شهید از روز شهادت شهید پیرزاده:
 
بعد از ظهر بود و من در خانه بودم که ناگهان صدای تیراندازی شنیدم، نمی‌دانم چرا به محض شنیدن صدای تیراندازی، دلشوره‌ی عجیبی گرفتم و سریع بیرون آمدم. در کوچه از آنهایی که در حال فرار به این طرف و آن طرف بودند، سراسیمه پرسیدم: چی شده؟ گفتند: آقای معلم را زدند.
 
بدون اینکه هنوز بدانم کسی که تیر خورده چه کسی است، دوان دوان خودم را به محل تیراندازی رساندم و با توجه به اینکه فاصله مدرسه‌ی طالقانی با خانه خیلی کم بود سریع به آنجا رسیدم که دیدم ابوالفضل گوشه‌ای افتاده. همین که او را در آن وضع دیدم شروع به داد و فریاد کردم.
 
نمی‌دانم چی شد که در همان حال، چشمانش را باز کرد و با حالت تبسم به من نگاه کرد، در حالی که ابوالفضل به من نگاه می‌کرد  او را بلند کردند و داخل ماشین گذاشتند هر چه من خواهش کردم مدیر مدرسه شان اجازه نداد من هم سوار شوم،کمی دنبال ماشین دویدم و بعد به خانه برگشتم و به همراه مادرم به بیمارستان رفتیم که دیگر نتوانستیم ابوالفضل را یک بار دیگر ببینیم و او قبل از رسیدن ما به شهادت رسیده بود.
 
در مدرسه‌ی طالقانی، اذان می‌داد و نماز جماعت برگزار می‌کرد و با توجه به نزدیکی مدرسه به خانه‌ی ما، در حیاط خانه صدای اذان او را می‌شنیدم. بعد از شهادت او دیگر این صدا را هیچ وقت نشنیدم.
 
در ادامه ضارب شهید پیرزاده، که حقیقی نام داشت و پدرش هم از سرسپردگان ساواک بود بعد از تیراندازی به سوی شهید پیرزاده آن قدر دستپاچه می‌شود که نمی‌تواند خود را به ماشینی که منتظرش بوده، برساند و راننده‌ی ماشین هم وقتی که وضعیت را خطرناک می‌بیند خود فرار می‌کند؛ و ضارب همان روز با تعقیب شاگردان، کارکنان و اهالی محل، دستگیر شد.
 
ابوالفضل پیرزاده فرزند شهید ابوالفضل پیرزاده که هم نام پدر است، درباره‌ی شهادت پدر می‌گوید: نکته‌ی جالب درباره‌ی شهادت پدرم این است که همچنان که اسمش ابوالفضل بود به هنگام شهادت دو دستش با گلوله‌هایی که اصابت کرده بود، می‌شکند.
 
روایت اسماعیل علی اکبری درباره‌ی ضارب:
 
ابوالفضل درباره‌ی این شخص که در درگیری‌هایی که بین گروهک‌ها و سپاه پاسداران به وجود آمده بود، لطف و محبت زیادی کرده بود و حتی می‌گویند یک بار به این شخص این تعبیر را به کار برد که ما امروز به شما لطف می‌کنیم، ولی زمانی خواهد آمد که شما این لطف ما را با قهر پاسخ خواهید داد و با یک خشاب گلوله‌ای که این منافق به روی ایشان خالی کرد، این حرف ایشان به خوبی برای ما تفسیر شد که این اغفال شده‌ها چقدر نسبت به این بزرگوار و امثال او، کینه در دل داشته‌اند.
 
تشییع جنازه‌ی شهید ابوالفضل پیرزاده به یکی از با شکوه‌ترین راهپیمایی‌ها در اردبیل تبدیل شد و جمعیت زیاد و نهایت تأثر و ناراحتی مردم به خوبی نشان از محبوبیتی داشت که یک روحانی ۲۶ ساله در دل آنها باز کرده بود.
 
جواد صبور از پیشکسوتان دفاع مقدس و مبارزان انقلابی اردبیل می‌گوید: همان طور که از قبل هم به ما سفارش کرده بود، وقتی که او را در قبر قرار دادیم، لباس سربازی و پاسداری سپاه را هم روی پیکر مطهرش گذاشتیم.
 
ابوالفضل در حالی که هنوز سه ماه از زندگی مشترکش نمی‌گذشت و هنوز بیست و هفتمین بهار زندگی‌اش را ندیده بود، از این دنیای خاکی پر کشید و رفت؛ بدون اینکه فرزندش را ببیند. شش ماه بعد از شهادت وی، فرزند او که پسر بود، به دنیا آمد و خانواده اش به یاد پدر، نام او را هم ابوالفضل گذاشتند.
 
بهمن رجب نژاد از دوستان شهید پیرزاده می‌گوید: بعد از شهادت ابوالفضل، در جبهه بودم، ایشان را در خواب دیدم که با چهره‌ای بشاش بر روی دیوار منزل ما نشسته است و در پایین دیوار در مقابل من درختی وجود دارد که پر از میوه‌ی سیب است، ایشان به بنده گفتند: رجی زوّلا! یعنی رجب پرتاب کن، من هم سیب‌ها را یکی پس از دیگری به سمت ایشان پرتاب می‌کردم و او هم آنها را می‌گرفت؛ در حدود ۴۰ سیب به او دادم.
من این خواب را وقتی بیدار شدم به آقای جواد صبور گفتم: برداشت ایشان این بود که حتماً عملیات مهمی در پیش داریم و چنین هم شد و در این عملیات حدود ۴۰ نفر از بچه‌های رزمنده اردبیلی به شهادت رسیدند.
 
حسن نوعی اقدم درباره‌ی علت انتخاب منافقین و به شهادت رساندن ایشان، می‌گوید: ابوالفضل یک تئوریسین نظام جمهوری اسلامی در اردبیل بود و از ایدئولوژی انقلاب اسلامی به بهترین و زیباترین وجهی دفاع می‌کردند. سخنرانی‌ها و حرکت‌های بی باکانه و توأم با اعتقاد ایشان، مخالفین نظام و به خصوص منافقین را به شدت به حالت انفعال و ضعف درآورده بود. ایشان محبوبیت خاصی در میان جوانان داشت و هر جا می‌رفت و ده دقیقه سخنرانی می‌کرد. مخاطبین را تحت تأثیر قرار می‌داد.
 
او مرد عمل بود و در همه‌ی سنگر‌ها، ضمن اینکه تئوریسین بود و حرف می‌زد، قبل از همه وارد عمل می‌شد. تشکیلات منافقین با دیدن چنین نیروی تأثیر گذار و محبوب در میان مردم، به شدت ناراحت می‌شدند و زجر می‌کشیدند.
 
در شهر پارس‌آباد هم، چنین بود و آنجا هم منافقین به شدت از او و شخصیت محبوبی که داشت، در عذاب بودند؛ به خصوص اینکه در میان جوانان خیلی تأثیر گذار بود و جلسات و برنامه‌های زیادی برای آنها اجرا می‌کرد.
 
نوعی اقدم ادامه می‌دهد: من معتقدم که مجموعه برنامه ریزی‌های ترور ایشان هم از طرف بازمانده‌های ساواک و هم منافقین صورت گرفت و در شبکه‌ای که برنامه‌ی ترور او در آن برنامه ریزی شده بود، هم نیرو‌های بازمانده‌ی ساواک وجود داشته و هم منافقین؛ و این گونه بود که این نیروی صدیق و راستین انقلاب و معلم دلسوز را به رگبار گلوله‌های کینه‌ی خود بستند و او را به شهادت رساندند که اگر او زنده می‌ماند، بی شک اکنون جزو مفاخر انقلاب و نظام ما بود.
 
چند سال بعد از شهادت ایشان، آن جوانانی که در مکتب و کلاس او کسب فیض کرده بودند، در جبهه‌های حق علیه باطل در هشت سال جنگ تحمیلی حضور یافتند و حماسه‌های زیبایی آفریدند و با الهام از معلم خود همچنان که در زمان حیات او مریدش بودند و تحمل دوری از او برایشان سخت بود، با شهادت، به استادشان وصالی دیگر یافتند.
 
اعلامیه‌ای برای شهدا:
 
می‌گویند شهید ابوالفضل پیرزاده زمانی که در سپاه مسئول آموزش و عقیدتی بود، یک روز برای دوستان و همکارانش با دست خود اعلامیه‌ای نوشت و از آنها خواست این طور برای شهدا اعلامیه‌ی شهادت بنویسند و از قضا این اعلامیه که با دست خط خود شهید پیرزاده نوشته شده بود و در آن اسامی و تاریخ قید نشده بود، بعد از چند روز متن اعلامیه‌ی شهادت خودش گردید و چاپ و در سطح شهر چسبانده شد.
 
در مراسم تشییع جنازه‌ی شهید پیرزاده، سیلی از مردم کوچک و بزرگ، پیر و جوان، زن و مرد، محصل و دانشجو، بازاری و اداری و طلاب در خیابان بودند.
 
انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مروری بر زندگینامه معلم و روحانی شهید «ابوالفضل پیرزاده» بیشتر بخوانید »

«قاسمان زمان از دیار ساوالان»

«قاسمان زمان از دیار ساوالان»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از اردبیل، «کتاب قاسمان زمان از دیار ساوالان» زندگی پژوهشی چهل شهید سیزده ساله استان اردبیل که به نویسندگی یوسف بدرزاده توسط نشر «خط هشت» در هزار نسخه با حمایت مالی اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان اردبیل در سال ۱۳۹۸ به چاپ رسیده است

این کتاب شرح حال نوجوانانی است که مانند بزرگسالان در دفاع از میهن عزیز و انقلاب اسلامی از جان مایه گذاشتند. آن‌ها به ندای رهبر و پیشوای خود لبیک گفتند و والدین خود را راضی کردند تا رخصت حضور در جبهه و مبارزه علیه دشمنان را به آن‌ها بدهند. استان اردبیل ۴۰ شهید نوجوان ۱۳ ساله دارد. شرح حال این شهدای والامقام در این کتاب گردآوری شده است.

در بخشی از کتاب آمده است: 

چکیده‌ای از زندگی زندگی نامه شهید «اباصلت جعغری»:

اباصلت جعفری فرزند اسماعیل در سال ۱۳۵۰ در روستای جناقرد در خانواده‌ای که با کشاورزی و دامداری گذران زندگی می‌کردند به دنیا آمد. 

به دلیل شرایط نامناسب مالی و کمبود امکانات تحصیلی در روستا علاقه خاص وی به تحصیل موجب شد تا با تلاش خود فقط تا پایان مقطع ابتدایی درس بخواند. علاقه ویژه اش به جبهه باعث شد تا از طریق بسیج عازم جبهه شد و سرانجام در تاریخ ۲۵ اسفندماه سال ۱۳۶۳ در جریان عملیات بدر در جزیره مجنون شربت شهادت را نوشید و در گلزار شهدای روستای جناقرد آرام گرفت.

مسئولیت پذیر:

از طریق کشاورزی او دامداری به سختی امرار معاش می‌کردیم. با این کار تنها هزینه‌های زندگی چهارماه از سال تامین می‌شد باقی سال در تامین هزینه‌ها با مشکل مواجه بودیم تا جایی که برخی مواقع حتی نان خالی را از همسایه‌ها قرض می‌کردیم. آن زمان ما فقط یک گاو داشتیم و یکی از سرگرمی‌های اباصلت رسیدگی به آن گاو بود. با وجود این که سن کمی داشت مسئولیت پذیر بود و خودش را درقبال خانواده مسئول می‌دانست.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«قاسمان زمان از دیار ساوالان» بیشتر بخوانید »

جامعه امروز نیازمند سیره امام صادق (ع) است

جامعه امروز نیازمند سیره امام صادق (ع) است


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از اردبیل، حجت‌الاسلام «محمدباقرغلامی»رئیس تبلیغات اسلامی شهرستان اردبیل روز گذشته (شنبه) در مراسم سوگواری سالروز شهادت امام جعفرصادق (ع) در مسجد اعظم با اشاره به ویژگی‌های اخلاقی و سیره عملی امام صادق (ع) اظهار داشت: به اعترافات بزرگان اهل سنت، تقوا، فضل و کرم و علم و دانش امام صادق (ع) بی‌بدیل و کارگشا است و همه باید تلاش کنیم تا جامعه خود را بر سیره عملی امام صادق (ع) منطبق کنیم.
وی با اشاره به ویژگی‌های اهل نجات گفت: اهل نجات کسانی هستند که معرفت الهی داشته باشند بنابراین یکی از راه‌های رستگاری انسان معرفت به امام صادق (ع) و جاری کردن سیره امام صادق (ع) در مسیر زندگی است، چراکه بدون منطبق کردن مسیر زندگی با سیره ائمه به ویژه سیره امام صادق (ع) شناخت و معرفت حاصل نمی‌شود.
 رئیس تبلیغات اسلامی شهرستان اردبیل اضافه کرد: بدون نبوت و امامت و ولایت انسان هیچ‌کس به جایی نمی‌رسد و از امام صادق (ع) روایت است که هرکس عصر ظهور را درک کرد شایسته است در فراگیری و قرائت دعای «الهم عرفنی نفسک» اهتمام ورزند، چراکه سعادت دنیوی و اخری انسان‌ها در گرو دانستن و عملیاتی کردن این دعای شریف است.
وی تصریح کرد: حکومت‌داری توأم با معنویت راهگشا است و کمال و سعادت در گرو عقل، عدالت و معرفت در تمامی ابعاد است و در این میان تا ولایت نباشد برای انسان هیچ تضمینی نیست.
انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

جامعه امروز نیازمند سیره امام صادق (ع) است بیشتر بخوانید »