اردوگاه عراق

دوران اسارت بهشتی از معنویت به همراه رشد و کمال برای آزادگان بود

دوران اسارت بهشتی از معنویت به همراه رشد و کمال برای آزادگان بود


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، مهندس سعید اوحدی، در برنامه «سلام خبرنگار» با اشاره به نحوه اسارت‌شان در ۱۸ بهمن‌ماه سال ۱۳۶۱ در عملیات والفجر مقدماتی توسط رژیم بعث عراق به بیان خاطراتی از دوران اسارت در اردوگاه عراق پرداخت و اظهار داشت: دنیای اسارت از ۲ منظر قابل بررسی هست، یک نگاه عمومی به جریان اسیر و اسارت وجود دارد که با این نگاه اسرا افرادی هستند که به آخر خط رسیده‌اند و روحیه افسردگی، خستگی و شاید ناامیدی دارند بخاطر فشار‌هایی که وجود داشت. هرچند شرایط اسارت ویژه هست و این نگاه عمومی هست.

رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران تصریح‌کرد: اما نگاه دوم به برکت خون شهدا و تحولی که امام خمینی (ره) در جوان‌ها به وجود آورد و دوران طلایی دفاع مقدس؛ دوران اسارت بهشتی از معنویت برای آزادگان به همراه داشت و زندگی آزادگان سراسر پویایی، رشد و کمال بود. در دنیای اسارت با همه محدودیت‌ها و ممنوعیت‌ها، ما بیش از ۲ هزار اسیر آزاده حافظ قرآن داشتیم. سید آزادگان مرحوم ابوترابی در دوران اسارت به ۳ موضوع از جمله عبادت، ورزش و انسجام و تحصیل تاکید داشتند. خیلی از اسرا جوان‌ها و بسیجیانی بودند که در دوران دبیرستان اسیر شده بودند و از صلیب سرخ درخواست کتاب تحصیلی برای آنها می‌کردیم که با این شرایط به ادامه تحصیل پرداختند. 

مهندس اوحدی با بیان اینکه رهبر معظم انقلاب نیز می‌فرمایند که آزادگان ذخایر بزرگ و عظیم انقلاب هستند و تعبیر «المالس‌های درخشان» را در مورد آزادگان به کار بردند، گفت: اسارت بهشت معنوی، بهشت از خودگذشتگی، ایثار برای دیگران، بهشت وحدت و همدلی اسرا بود. پس از آزادی از اسارت، آزادگان به سمت مرقد امام خمینی (ره) رفتند. شاید یکی از بزرگترین آرزو‌های اسرا این بود که یک روزی آزاد شوند و چهره زیبای امام را ببینند. ۲ روز بعد توفیق دیدار مقام معظم رهبری را داشتیم، شعار آزادگان این بود که «این تن خسته ما، جسم شکسته ما، هدیه به رهبر ماست». آن انقلاب درونی که آزادگان را بی‌قرار کرده بود این دیدار با مقام معظم رهبری، آزادگان را بسیار آرامش داد.

معاون رئیس جمهور خاطرنشان کرد: مقام معظم رهبری در مورد آزادگان و ایثارگران نگاه بسیار راهبردی و استراتژی دارند و در عمل نیز ثابت کردند. اگر امروز سوال کنند که سخت‌ترین دوران انقلاب ایران چه دورانی بوده، همه به سال‌های دفاع مقدس اشاره خواهند کرد. در شرایطی که منازل را بمباران کردند، فرزندان ما را به اسارت گرفتند، رژیم بعث عراق جوانان این مملکت را به شهادت رساند، ما جانبازان نخاعی و قطع عضو را داریم. این شرایط را جامعه ایثارگری مدیریت کرد و پیشرفته‌ترین اتفاقات علمی توسط ایثارگران در دوران جنگ تحمیلی اتفاق افتاد که باید این را به عنوان یک سرمایه بزرگ و پشتوانه بزرگ حفظ و هم استفاده کرد.

رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران در مورد برنامه تحولی در بنیاد برای ارائه خدمت به جامعه ایثارگری گفت: امیدواریم بتوانیم آنگونه که شایسته هست زمینه را برای خدمت به ایثارگران فراهم کنیم. مهمترین رسالت بنیاد شهید و امور ایثارگران ترویج فرهنگ ایثار و شهادت هست فرهنگی که هشت سال دوران جنگ را مدیریت کرد و این فرهنگ بود که اسرای ما را تبدیل به ذخایر انقلاب و آنان را تبدیل به الماس‌های درخشان کرد، همان فرهنگی که جانبازان عزیز ما را مقاوم و استوار نگه داشته هست و همان فرهنگی که در خانواده معزز شهدا، شهدای مدافع حرم، شهدای امنیت و شهدای خدمت مطرح هست که باید این فرهنگ توسعه پیدا کند.

مهندس اوحدی گفت: بعد از گذشت سال‌ها از جنگ تحمیلی هنوز برخی از مواردی که در قانون جامع ایثارگران آمده هست، اجرا نشده هست. یکی از تاکید‌های جدی ما این موضوع هست. سن خانواده شهدا و جانبازان افزایش یافته هست، درد‌های نهفته جانبازان بیشتر می‌شود و شرایط سختی دارند و همچنین آلام و آثار ناشی از اسارت در آزادگان بیشتر بروز پیدا می‌کند و باید چاره‌اندیشی شود؛ لذا موضوع درمان و رسیدگی به مشکلات درمانی ایثارگران از اولویت‌های اصلی برنامه ما هست که تلاش ویژه‌ای را خواهیم کرد.

مهندس اوحدی با اشاره به احیای مجدد معاونت بهداشت و درمان بنیاد شهید و امور ایثاگران، اظهار داشت: برخی خانواده‌های ایثارگران مشکلات جدی در زمینه درمانی دارند. بیمه دی مجدد فعال خواهد شد تا کار سامان‌دهی درمان این عزیزان و موضوع بهداشت و درمان در مسیر اصلی خود قرار بگیرد. موضوع بعدی و جدی، اشتغال جامعه ایثارگری هست، زیبنده نیست با گذشت بیش از سال‌ها از جنگ تحمیلی شاهد مشکلاتی دراین زمینه باشیم و این موضوع را جدی پیگیری خواهیم کرد. 

رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران تصریح‌کرد: رئیس جمهور دکتر پزشکیان و معاون ایشان دکتر عارف، تاکید جدی به موضوع ایثارگران و خدمت به جامعه ایثارگری دارند. رئیس جمهور در گذشته ۶۰۰ خانه بهداشت سلامت به نام ۶۰۰ شهید نام‌گذاری کردند. مسکن جامعه ایثارگری نیز از برنامه‌های مهم ما هست. 

یک اقدامی را از دوره قبل با عنوان نهضت مسکن جامعه ایثارگری شروع کردیم. مردم ما این حق را برای ایثارگرانی که پیکر خود را تقدیم کردند تا از خاک کشور دفاع کنند، قائل هستند که سرپناهی داشته باشند. امیدوارم با همکاران عزیز در دولت این موضوع را به یک سامان‌دهی برسانیم.

مهندس اوحدی با اشاره به «سند ملی و جامع مقاومت، ایثار و شهادت»، گفت: با همکاری ستاد فرماندهی نیرو‌های مسلح و بنیاد حفظ آثار و ارزش‌های دفاع مقدس این سند تهیه و به تصویب رسید. در آن سند مسیر ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و وظایف دستگاه‌ها تعریف شده هست البته در احکام برنامه توسعه هفتم و قانون بودجه هم وظایفی برای دستگاه‌ها در قالب بودجه‌های آنان در زمینه توسعه فرهنگ ایثار و شهادت مشخص شده هست. امیدواریم اقدامات ارزشمندی با همکاری همه دستگاه‌ها برای آنچه که تا به امروز پشتوانه و تداوم این انقلاب و عامل اقتدار و رشد آن بوده، داشته باشیم. فراموش نکنیم آنچه امروز در حوزه محور مقاومت می‌بینیم، ثمره این فرهنگی بود که در دوران طلایی جنگ شکل گرفت. اگر امروز می‌بینیم که رژیم اشغالگر صهیونیستی در سخت‌ترین شرایط خود قرار گرفته و حیثیت خود را در مجامع حقوق بین‌الملل از دست داده هست و اگر می‌بینیم محور مقاومت با عزت در مقابل جنایات ناجوانمردانه رژیم صهیونیست مقاومت می‌کند به برکت فرهنگ ایثار و شهادت و مقاومت هست.

 معاون رئیس جمهور در مورد نحوه ارتباط جامعه ایثارگری با بنیاد شهید و امور ایثارگران، گفت: در‌های بنیاد به روی همه ایثارگران باز هست. مجموعه‌ای را در بنیاد برای ارتباط با ایثارگران داریم. همکاران ما با احترام و سعه صدر و با رویکرد تکریم این عزیزان مشغول خدمت هستند و لازم باشد خود بنده نیز ورود پیدا می‌کنم. سفر‌های استانی فرصت بسیارخوبی هست که از نزدیک با مسائل استانی آشنا شویم. البته تاکید می‌کنم مهمترین دغدغه مدیران استانی نیز خدمت به جامعه ایثارگری هست. 

رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران با اشاره به فرمایش امام خمینی (ره) که بنیاد افضل نهاد‌ها هست، زیرا شهدا و ایثارگران افضل انسان‌ها هستند، گفت: خدمت به جامعه ایثارگری در رأس خدمت‌هاست. امیدواریم با توجه به رویکرد رئیس جمهور شاهد تحول جدی در بنیاد باشیم. افتخار می‌کنیم در خدمت ایثارگران عزیز باشیم. مهم‌ترین پشتوانه ما جامعه ایثارگری و تشکل‌های ایثارگری هستند. امروز این عزیزان به مدارج عالی علمی رسیده‌اند که دست نیاز به سوی این عزیزان دراز می‌کنیم تا در همه اولویت‌هایی که مطرح شد به ما کمک کنند. تشکل‌های ایثارگری پل ارتباطی استوار بین بنیاد و جامعه ایثارگری برای عبور از موانع و مشکلات هستند.

مهندس اوحدی با اشاره به بزرگداشت آزاده سرافراز شهید «حسین لشگری» که ۱۸ سال در اسارت بودند، گفت: آزاده سرافراز شهید لشگری اسوه مقاومت و پرچمدار دفاع از ارزش‌های اسلامی بود و بعد از آزادی هم با چهره استوار پیام مقاومت را به همراه داشت. بزرگداشت «شهدای غریب در اسارت» را در برنامه داریم. بیش از هزار شهید غریب در اسارت داریم که در دامن خانواده‌های ایثارگری پرورش یافتند و تربیت شدند.

انتهای پیام/ ۱۳۴

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

دوران اسارت بهشتی از معنویت به همراه رشد و کمال برای آزادگان بود بیشتر بخوانید »

وقتی سیر داغ آش‌ آلمانی‌ها با معاینه جانبازان شیمیایی‌ بیشتر می‌شد!+ عکس

وقتی سیر داغ آش‌ آلمانی‌ها با معاینه جانبازان شیمیایی‌ بیشتر می‌شد!+ عکس



جانباز مازندران می‌گوید: آلمانی‌ها بمب‌های شیمیایی را در اختیار عراقی‌ها قرار می‌دادند، از طرف دیگر مصدومان را برای مداوا می‌پذیرفتند، به نظرم هدف‌شان این بود، ببینند علت زنده بودن رزمندگان ما چه بود.

به گزارش مجاهدت از مشرق، روزهای دفاع مقدس گنجینه‌ای پر از خاطرات است که در خود درس‌ها و عبرت‌های فراوانی برای ما دارد که بازخوانی آن نه تنها دست دشمنان را رو می‌کند بلکه تجربه آن روزها مسیر درست را به ما نشان می‌دهد.

روایت‌های انقلابی آن روزهای جنگ از جمله کشوری که خود عامل بسیاری از جنایات ضدبشری است، کشور دیگری را به بهانه «نقض حقوق بشر» شایسته تحریم می‌داند مایه شگفتی است؛ ادعای نقض حقوق بشر از سوی کشور آلمان موجب شد به سراغ خاطرات جانباز آزاده جعفر مزیدها برویم، آزاده‌ای که حرف‌های شنیدنی برای ما دارد.

وقتی سیر داغ آش‌ آلمانی‌ها با معاینه جانبازان شیمیایی‌ بیشتر می‌شد!+ عکس

روزهای پرتب و تاب جنگ

روایت یک امدادگر

جعفر مزیدها امدادگر رزمی گروهان دو از گردان یا رسول لشکر ۲۵ کربلای مازندران است که در این‌باره می‌گوید: در تاریخ ۸ و ۱۲ اسفند سال ۶۴ در منطقه فاو مورد شیمیایی واقع شدم و باتوجه به اینکه امدادگر بودم مجروحان شیمیایی را به لب خط منتقل می‌کردم و مجددا به گردان برمی‌گشتم.

گردان ما وارد منطقه عملیاتی شد و پشت خط مقدم مستقر شد برای اینکه خط را تحویل بگیرد، در این ایام عراق مدام آنجا را بمباران می‌کردند، توپولوف‌ها بمب می‌ریختند آن هم از نوع بمب شیمیایی؛ به دلیل اینکه امدادگر بودم، مجروحان را پانسمان اولیه میکردم سپس به اورژانس پشت خط اعزام می‌کردم.

وی اضافه می‌کند: گروهان ما وظیفه پدافندی سه راه شهادت بالاتر از کارخانه نمک دریاچه فاو را به عهده داشت از هشتم اسفند ماه وارد خط مقدم شدیم؛ لحظه‌هایی که منطقه بمباران شیمیایی می‌شد را هیچ‌گاه فراموش نمی‌کنم، رزمندگان هر کدام به هر طرف می‌دویدند، ناگهان بوهایی گاز خردل در هوا پخش شد، برای افرادی همانند ما که با گازهای شیمیایی آشنا بودیم، لحظه‌ها قد ساعت‌ها می‌گذشت.

وقتی سیر داغ آش‌ آلمانی‌ها با معاینه جانبازان شیمیایی‌ بیشتر می‌شد!+ عکس

همه چیزی بوی خون و باروت می‌داد

این امدادگر می‌گوید: لحظه‌های بمباران چنان در ذهنم حک شد که هیچ‌گاه از مقابل چشمانم کنار نمی‌رود، ناگهان انفجارهای پیاپی، گویی زلزله‌ای به پا می‌شد که پس لرزه‌هایش امان همه را بریده بود، بوی خون، باروت، دود، گوشت سوخته و طعم گزنده گاز شیمیایی هوا را پُر کرده بود، گوشه‌ای را نمی‌شد پیدا کرد که چند نفر مجروح و یا حتی شهید در آن نباشد.

وی ادامه می‌دهد: همان دقایق اول بمباران شیمیایی یکی از رزمندگان مرا صدا زد و گفت من ماسک ندارم و من هم ماسکم را در آوردم و چفیه‌ام را خیس کرده و روی صورتم گذاشتم.

رسیدگی به مجروحان

مزیدها می‌گوید: با توجه به اینکه امدادگر بودم باید به مجروحان رسیدگی می‌کردم برای همین سخت مشغول بودیم چند روزی در منطقه در درگیری مستقیم با عراقی‌ها مشغول بودیم درحالی‌که بمباران شیمیایی هم سیستم ایمنی، ریه و اعصاب و روانم را تحت تاثیر قرار داده بود.

این رزمنده بیان می‌کند: از ۱۸ تا ۲۲ اسفندماه در خط مقدم درگیر جنگ شدیم که در محاصره افتادیم و روز ۲۲ اسفند ماه بعد از مجروح شدن به اسارت رفتم که در اسارت هم نه تنها از لحاظ درمانی نه تنها به ما رسیدگی نمی‌شد، بلکه بیشتر ایام مورد شکنجه قرار می‌گرفتیم.

وقتی سیر داغ آش‌ آلمانی‌ها با معاینه جانبازان شیمیایی‌ بیشتر می‌شد!+ عکس

*روزهای اسارت با چاشنی شکنجه

شعار الموت صدام

در پادگان نظامی بصره ماهر عبدالرشید فرمانده سپاه هفتم عراق از اسرای ایرانی بازدید کرد و با تعجب می‌پرسید: « چگونه باوجود بمباران شیمیایی و توپخانه‌ای شما در فاو زنده هستید؟» در استخبارات بصره به علت شکنجه بسیار، شوک‌های الکتریکی و شهادت یکی از اسرا بنام بیت‌الله معصومی از یاسوج در هنگام شکنجه شعار «الموت الصدام» را گفتم که با ضربات کابل سربازان عراقی بر پیکرم بیهوش شدم و بعد از به هوش آوردن، فرمانده ارشد عراقی قسم یاد کرد در صورت تکرار مرحله بعد مرا خواهد کشت.

وی می‌گوید: چون تئاتر بازی می‌کردم در اسارت هم این کار را در خفا به همراه بچه‌ها دنبال می‌کردیم، یادم هست یک ماه قبل از اسارت نمایشنامه آماده کردیم که اسیر شدم و دقیقا بعد از ان اسیر شدم که با یادآوری آن خنده‌ام می‌گرفت؛ چون یک ماه پیش نقش اسیر را بازی می‌کردیم و واقعا بعد از آن به اسارت رفتم.

وقتی سیر داغ آش‌ آلمانی‌ها با معاینه جانبازان شیمیایی‌ بیشتر می‌شد!+ عکس

*اسارت در اردوگاه عراق

شکنجه‌های روزهای اسارت

مزیدها می‌گوید؛ از شکنجه‌ها، شوک الکتریکی روزهای اسارت بهتر است حرفی نزنم؛ به‌طوری‌که طی مدت ۴ سال و ۶ ماه در اسارت بیشترش در شکنجه سپری شد؛روز آزادی هم کل وسایل پارچه مهر و سجاده جلویمان آتش زدند و سرانجام ۴ شهریور سال ۶۹ آزاد شدیم و به میهن بازگشتیم.

وقتی سیر داغ آش‌ آلمانی‌ها با معاینه جانبازان شیمیایی‌ بیشتر می‌شد!+ عکس

وقتی سیر داغ آش‌ آلمانی‌ها با معاینه جانبازان شیمیایی‌ بیشتر می‌شد!+ عکس

رفتار دوگانه آلمانی‌ها در جنگ؛ سیرداغ آشی که پخته بودند را بیشتر می‌کردند

وی می‌گوید: بعدها می‌شنیدیم، که آلمانی‌ها بمب‌های شیمیایی را در اختیار عراقی‌ها قرار می‌دادند، از یک‌طرف بمب در اختیار عراقی قرار می‌دادند و از یک‌ طرف سربازان را برای مداوا می‌پذیرفتند، به نظرم هدف‌شان از این رفتار دوگانه این بود، ببینند علت زنده بودن رزمندگان ما چه بود چون تقریبا از تاثیرگذاری سلاح‌شان مطمئن بودند، به عبارتی می‌خواستند سیرداغ آشی که پخته بودند را بیشتر کنند که باید بگوییم آنها از عنایت خداوند غافل بودند، عنصری که باعث شد کشورمان در جنگ پیروز شود و به همه ما قدرت داد.

براثر بمباران شیمیایی به ریه، چشم و پوست این امدادگر آسیب رسید که او هم با این دردها و مشکلات سر همچنان سر می‌کند.

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

وقتی سیر داغ آش‌ آلمانی‌ها با معاینه جانبازان شیمیایی‌ بیشتر می‌شد!+ عکس بیشتر بخوانید »

روزه داری سخت اسرا در رمضان/ از خوردن آش فاسد تا قدم زم در گرمای ۴۰ درجه

روزه داری سخت اسرا در رمضان/ از خوردن آش فاسد تا قدم زم در گرمای ۴۰ درجه


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، اسرای ایرانی دربند رژیم بعث در شرایط سختی مجبور به تحمل فضای اسارت بودند، این در حالی بود که ماه مبارک رمضان سختی اسارت را دوچندان می‌کرد.

وضعیت نامطلوب اردوگاه‌های اسرای ایرانی در همه ایام سال وجود داشت و در ایام ماه مبارک رمضان تغییری در این شرایط حاصل نمی‌شد. تجربه سخت روزه‌داری در اسارت باعث شد تا خاطره روز‌های ماه مبارک رمضان در ذهن اسرا، خاطره‌ای فراموش‌نشدنی از آن دوران سخت و البته ارزشمند را به یادگار بگذارد.

در ادامه روایت‌هایی از آزادگان در دوران اسارت را می‌خوانید.

شکنجه در اسارت تعطیل نمی‌شد/ محدودیت‌ها باعث نمی‌شد بچه‌ها روزه نگیرند

سید «روح‌الله موسوی» از آزادگان هشت سال دفاع مقدس استان کرمانشاه: بعثی‌ها جوری نگهبانان اردوگاه را شست و شوی مغزی داده بودند که فکر می‌کردند ما مسلمان نیستم و کافریم؛ وقتی روز اول ماه رمضان نماز ظهر و عصر را می‌خواندم نگهبان عراقی گوشش را آورد نزدیک و گفت: نماز می‌خوانی؟ بخوان ببینم چه جوری می‌خوانی؟ وقتی بلند، بلند الله اکبر، الله اکبر گفتم و شروع به نماز خواندن کردم، گفت ببینم مگر شما کافر نیستی؟ و خیلی تعجب کرد که ما مانند آن‌ها نماز می‌خوانیم. در ماه مبارک رمضان نماز جماعت را به خاطر رعایت خط قرمز‌های اردوگاه جوری برپا می‌کردیم تا پیش نماز شناسایی و شکنجه نشود، زیرا هرگز شکنجه‌های دوران اسارت در ماه رمضان تعطیل نمی‌شد و طبق معمول روز‌های دیگر ادامه داشت.

اردوگاه با پیشنهادمان سحری به جای صبحانه، و افطار به جای نهار موافقت نکردند روز‌های اول عملا با مشکل سحری و افطار مواجهه بودیم و ظرفی برای نگهداری غذای صبحانه و نهار برای خوردن سحری و افطار نداشتیم ناچار بودیم غذای ظهر در نایلون و پلاستیک بریزیم تا سحری نگه داریم و با توجه با آب و هوای گرم عراق زود خراب و فساد می‌شد، اما هر جور بود بچه‌ها روزه می‌گرفتند.

یک مشکل بسیار مهم دیگر اسرا در ماه مبارک رمضان، نبود آب برای غسل کردن بود و این مشکل تا پایان اسارت هم لاینحل ماند، عراقی‌ها اجازه نمی‌دادند برای حمام بیرون بیایم یا آب به داخل آسایشگاه ببریم که باز با نایلون آب را داخل آسایشگاه می‌بردیم و این محدودیت هم باعث نشد بچه‌ها روزه نگیرند.

دوران اسارت در ماه رمضان، ایام محرم، ایام اربعین و ماه رجب و شعبان هر کدام حال و هوای خاص خودش داشت و مراسمات مذهبی به ترتیب برگزار می‌کردیم، اما ماه مبارک رمضان بهترین هدیه به اسرا بود به خاطر تاثیر بسزائی که در خودسازی و آینده سازی، افزایش اعتقادات و مقاومت بچه‌ها در برابر شکنجه روحی و جسمی بعثی‌ها داشت.

قدم زدن در هوای گرم رمضان

آزاده عمران احمدی: در حالت عادی گرسنگی دایم حکم فرما بود. ماه رمضان، اولین تجربه روزه داری در اسارت بود. فکر می‌کردیم شاید بیشتر اسرا نتوانند روزه بگیرند، اما با این اوصاف سحرگاهان با نصف لیوان آب و مقدار اندکی نان (نصف نان صمون) اکثر قریب به اتفاق اسرا روزه ماه مبارک رمضان را شروع کردند. صبح‌ها باید پنج ساعت در هوای گرم به دور از سایه قدم می‌زدند، حتی راه رفتن در سایه ممنوع بود. بعد از استراحت در بعد از ظهر ۲ ساعت مجددًا باید در جلوی آفتاب قدم می‌زدیم.

بر این مشکلات شکنجه با کابل را باید اضافه کرد با این وجود توکل بر خدا باعث شد تا ماه رمضان را با تمام مشکلات بدون شکستن حرمتش با صبر و استقامت و کمک خداوند به اتمام برسانیم. روزه‌ای را گرفتیم که شاید تاریخ به خودش ندیده است. اما با این همه درد و رنج در اوج غربت وقتی مؤذن آهسته اذان می‌گفت و غریبانه نماز جماعتی را برپا می‌کردیم دل‌ها به آرامش خاص غیر قابل تصوری دست می‌یافت.

خوردن آش فاسد/ «بک یا الله» اسارت فراموش نشدنی است

مهدی طحانیان از کم سن و سال‌ترین اسرای ایرانی دربند رژیم بعث عراق: مناجات‌های شبانه ماه رمضان، با همه سختی‌ها، ترک نشد. شیرینی این مناجات‌ها و اشک ریختن‌ها آن‌قدر زیاد بود که پیه همه‌چیزش را به تن می‌مالیدیم. با هزار استرس برای مراسم‌مان نگهبان می‌گذاشتیم، اما حاضر نبودیم یک شب – بی‌دلیل – بی‌خیالش شویم… شب‌های قدر، با شور و حال خوبی گذشت. در حد بضاعت‌مان احیا گرفتیم. شب‌های قشنگی بود. مطمئنیم در و دیوار آسایشگاه و اردوگاه تا عمر دارد صدای «بک یا الله» بچه‌ها و گریه‌هایشان را فراموش نمی‌کند.

عراقی‌ها با اینکه مثلا مسلمان بودند و خبر داشتند که ماه رمضان آمده، اما هیچ تغییری در برنامه غذایی‌مان ندادند. از سحری و افطاری خبری نبود. همان شام و ناهار و صبحانه همیشگی‌مان را داشتیم. صبحانه همان شوربا بود و ناهار هم همان چند قاشق برنج و آب جوش رنگی‌ای که اسمش را خدایی نمی‌شد گذاشت خورش. شام را هم که عراقی‌ها هیچ‌وقت جدی نمی‌گرفتند. مجبور بودیم غذاهایمان را همان‌طوری در آسایشگاه نگه داریم برای سحر و افطار. آش صبح و شام برای افطار و ناهار را برای سحر نگه می‌داشتیم. در گرمای خرماپزان جنوب، ده دوزاده ساعت نگه داشتن آش در محیط آسایشگاه، مسخره بود. گرما پدر صاحب همه‌چیز را درمی‌آورد. عصر نشده، آش کف می‌کرد و ترش می‌شد. وقت افطار در ظرفش را که برمی‌داشتیم بوی ترشیدگی بدجوری می‌زد زیر بینی‌مان، اما وقتی بعد از پانزده شانزده ساعت گرسنگی چیز دیگری نداشتیم که بخوریم، مجبور بودیم به روی خودمان نیاوریم چه بلایی سر آش آمده!

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

روزه داری سخت اسرا در رمضان/ از خوردن آش فاسد تا قدم زم در گرمای ۴۰ درجه بیشتر بخوانید »