اروپا

واکنش جالب به شکست دادن تیم ملی فوتبال ایران

واکنش جالب به شکست دادن تیم ملی فوتبال ایران



سرمربی تیم ملی فوتبال کنیا با بیان اینکه شناخت کاملی از تیم ایران دارد، گفت: بعضی‌ها هنوز از پیروزی مقابل ایران حرف می‌زنند؛ نمی‌دانم آنها در کدام سیاره زندگی می‌کنند!

به گزارش مجاهدت از مشرق، تیم‌های ملی فوتبال ایران و کنیا از ساعت ۲۰:۳۰ سه شنبه این هفته در دیداری تدارکاتی در ورزشگاه آزادی به مصاف هم خواهند رفت. تیم کنیا به همین منظور شب گذشته به سمت تهران پرواز کرد و فردا دوشنبه هم یک جلسه تمرین سبک را پیش از رویارویی با ایران برگزار می‌کند.

انگین فیرات سرمربی تیم ملی کنیا که سابقه کار در تیم ملی ایران در زمان سرمربیگری علی دایی و همچنین سابقه باشگاه‌های سپاهان و سایپا را دارد، پیش از سفر به تهران، درباره دیدار با ایران مصاحبه‌ای انجام داد و تاکید کرد که هدف تیمش از این مسابقه یادگیری است نه پیروزی.

فیرات گفت: ارزش مالی یک بازیکن ایران از کل تیم ما (کنیا) بیشتر است اما هنوز هم برخی از مردم درباره پیروزی ما صحبت می‌کنند. نمی دانم آنها در کدام سیاره زندگی می‌کنند!

واکنش «فیرات» به احتمال شکست ایران/ در کدام سیاره زندگی می‌کنید؟
آخرین تمرین کنیا پیش از سفر به تهران

وی افزود: دلیل اینکه من چنین مسابقه‌ای را می‌خواهم این است که بازیکنان بفهمند بازی در سطح بالا به چه معناست، کجا هستیم و باید کجا برویم. این مسابقه‌ای است برای یادگیری، نشان دادن شخصیت، متحد شدن به عنوان یک تیم و تلاش خودمان.

این اولین بار در چند سال گذشته است که کنیا با تیمی روبرو می‌شود که در رده ۳۰ برتر جدول رده بندی فیفا قرار دارد. در دهه گذشته، مصر برترین تیمی بوده است که کنیا با آن روبرو شده است. مصر در حال حاضر در رده بندی فیفا در رده ۳۹ قرار دارد.

فیرات تاکید کرد که تیمش برای ثبت نتایج مثبت باید به طور مداوم در برابر حریفان سرسخت‌تر از جمله تیم‌های برتر اروپا بازی کند.

این مربی که بین سال‌های ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۸ دستیار سرمربی ایران (علی دایی) بود، گفت که آنقدر این تیم را درک می‌کند که حتی با بازیکنانش نیز نحوه بازی این تیم را در دیدار روز سه شنبه در میان گذاشته است.

فیرات در این ارتباط تصریح کرد: من ۵ سال در ایران از جمله تیم ملی کار کردم و آنها را به خوبی می‌شناسم. حتی به بازیکنانم گفتم ایران (سه شنبه) چگونه بازی خواهد کرد. من تعجب کردم که حتی در بازی دوستانه (پنجشنبه مقابل روسیه که با نتیجه ۱-۱ به پایان رسید) آنها بسیار تهاجمی بودند، سخت کار کردند و با تمام بازیکنان اصلی خود به میدان رفتند. ما با یک تیم واقعاً درجه یک روبرو خواهیم شد و این چیزی است که من می‌خواهم.

واکنش «فیرات» به احتمال شکست ایران/ در کدام سیاره زندگی می‌کنید؟
حضور بازیکنان کنیا در فرودگاه برای پرواز به ایران

خط زدن «بنسون اومالا» مهاجم جوان و آقای گل لیگ کنیا از لیست این تیم برای بازی مقابل ایران هم موضوع دیگری بود که فیرات در آخرین گفتگوی خود پیش از پرواز به سمت تهران به آن واکنش نشان داد. به گفته سرمربی کنیا، بهترین گلزن بودن هرگز تضمینی برای حضور در تیم ملی نیست.

او اضافه کرد که با وجود برخی از بازیکنان برتر از جمله مهاجم «مایکل اولونگا» و «مسعود جمعه» که هنوز در تیم کنیا هستند، انتخاب یک بازیکن جوان سخت است.

سرمربی کنیا گفت: به دور دنیا نگاه کنید. آیا این تضمینی است که اگر گلزن برتر باشی در تیم ملی بازی کنی؟ بنسون بدشانس است زیرا ما مسعود جمعه و مایکل اولونگا را داریم، بنابراین ورود به تیم ملی برای بازیکن جوان آسان نیست. به همین دلیل است که گفتم این پسرها را تحت فشار نگذارید و اجازه بدهید رشد کنند.

منبع: مهر

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

واکنش جالب به شکست دادن تیم ملی فوتبال ایران بیشتر بخوانید »

اروپا: یک میلیون گلوله به ارتش اوکراین تحویل می‌دهیم

اروپا: یک میلیون گلوله به ارتش اوکراین تحویل می‌دهیم



در ادامه سیاست‌های جنگ‌افروزانه غرب در اوکراین، رئیس شورای اروپا اعلام کرد کشورهای اروپایی تصمیم دارند در سال آینده یک میلیون گلوله توپخانه را تحویل ارتش اوکراین دهند.

به گزارش مجاهدت از مشرق و به نقل از تاس، چارلز میشل، رئیس شورای اروپا امروز پنج‌شنبه اعلام کرد کشورهای اروپایی قصد دارند در سال جاری میلادی نیز سیاست‌های حمایتی خود از ارتش و دولت اوکراین برای ادامه جنگ را ادامه دهند.

وی دراین‌باره گفت: تصمیم داریم طی ۱۲ ماه آینده یک میلیون گلوله توپخانه را تحویل ارتش اوکراین دهیم و از تأمین بودجه کافی برای دولت اوکراین، مطمئن شویم.

با آغاز عملیات نظامی روسیه در اوکراین در اسفند پارسال، آمریکا و کشورهای اروپایی برای توقف پیشروی ارتش روسیه و حمایت از اوکراین، ضمن ارسال حجم زیادی از تسلیحات نظامی به اوکراین، تحریم‌های شدیدی را علیه مسکو اعمال کردند.

روسیه در ۲۴ فوریه (۵ اسفند ۱۴۰۰) عملیات نظامی خود را در اوکراین آغاز کرد. ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه هدف از این عملیات را «نازی‌زدای» اوکراین و حمایت از افرادی اعلام کرد که «به مدت ۸ سال هدف قلدری و نسل‌کشی رژیم اوکراین در دونباس (در شرق اوکراین)» قرار گرفته‌اند.

منبع: مهر

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

اروپا: یک میلیون گلوله به ارتش اوکراین تحویل می‌دهیم بیشتر بخوانید »

آنچلوتی طعنه زد، ژاوی جواب داد!

آنچلوتی طعنه زد، ژاوی جواب داد!



سرمربی رئال مادرید شکست تیمش در چهارمین ال‌کلاسیکوی فصل را به مسائل داوری ربط داد و همتای کاتالانش در بارسلونا به ادعای او پاسخ داد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، کارلو آنچلوتی پس از باخت ۲ بر یک رئال مادرید در ورزشگاه نوکمپ، در چهارمین ال‌کلاسیکوی فصل که شب گذشته (یکشنبه) در ورزشگاه نوکمپ برگزار شد، شکست تیمش را حاصل یک تصمیم بحث برانگیز داور برای مردود اعلام کردن گل دوم کهکشانی‌ها دانست. رئالی‌ها در نیمه دوم با گلزنی مارکو آسنسیو پیش افتادند اما در بررسی صحنه گل توسط VAR این گل مردود اعلام شد و در ادامه بارسلونا با گلزنی فرانک کسیه در وقت‌های تلف شده بازی را برد.

آنچلوتی پس از بازی گفت: بازی از اولین تا آخرین دقیقه‌اش کامل بود اما ناکامی ما در کسب پیروزی به خاطر اعلام یک آفساید بود که هنوز شک داریم درست باشد و با این تردید هم به مادرید برمی‌گردیم. در جام جهانی، آفسایدها خیلی واضح به نمایش گذاشته می‌شدند اما در این بازی من شک دارم که آفساید اعلام شده درست بوده باشد. نمی‌دانم که آفساید بود یا نه. طبق آنچه سیستم آفسایدگیری نیمه‌خودکار نشان داد، آفساید به اندازه کافی واضح بوده است. به هر حال ما این بازی را باختیم. ۱۲ امتیاز فاصله با بارسلونا؟ خب آنها نسبت به ما در طول فصل ثبات عملکرد بیشتری داشته‌اند. در ضمن ما برای این بازی شرایط بدتری نسبت به بارسلونا داشتیم و این کارمان را سخت‌تر کرد. برخی از بازیکنان‌مان امکان بازی نداشتند و به همین دلیل هم مجبور به تغییر در ترکیب شدیم. اعضای تیم پس از بازی در رختکن ناراحت بودند اما ما به عملکردمان افتخار می‌کنیم. اگر برای بازی‌های بعدی‌مان هم این چنین برنامه‌ریزی کنیم، در آخر فصل موفق خواهیم بود.

این سومین شکست رئال مادرید در چهارمین ال‌کلاسیکوی فصل با احتساب ال‌کلاسیکوهای سوپرجام و جام حذفی بود. کارلتو در این باره و دلیل آن هم گفت: بعد از باخت‌مان برابر بارسلونا در سوپرجام، یکسری شک و تردیدها نسبت به تیم ما شکل گرفت اما فکر نمی‌کنم با عملکردی که در این بازی ارائه کردیم، بتوان نسبت به این تیم شک داشت. بازی در خانه رقیب سخت است اما ما باز هم عملکرد خوبی داشتیم و به نظرم حق‌مان نبود که این بازی را ببازیم. ثبات بیشتر بارسا؟ بازی‌های ماه ژانویه به ما بیشترین ضربه را زد. بعد از جام جهانی، برگرداندن تیم به شرایط ایده‌ال خیلی سخت بود اگرچه الان شرایط تیم خوب است و می‌خواهیم به بهترین شکل فصل را به پایان برسانیم. لالیگا یا اروپا؟ اولویت برای ما این است که فصل را به بهترین شکل به پایان برسانیم. من از نمایش تیمم در این بازی هم لذت بردم و به آن افتخار می‌کنم. تا آخرین روز هم با اطمینان و تمام توان در تمامی تورنمنت‌هایی که باشیم، رقابت خواهیم کرد.

اظهارات کارلتو درباره مسائل داوری اما با واکنش ژاوی هرناندس روبرو شد. سرمربی بارسایی‌ها که معتقد بود VAR و سیستم آفسایدگیری جای هیچ بحثی را درباره درستی تصمیم داور باقی نمی‌گذاشتند، گفت: آفساید کاملاً مشخص بود. من از حرف‌های آنچلوتی تعجب می‌کنم. تصمیم اعلام شده کاملاً مستند و بر اساس تکنولوژی بود. پس هیچ بحثی نمی‌ماند. در ضمن فکر می‌کنم که ما تیم برتر میدان بودیم و نتیجه هم عادلانه رقم خورد. در واقع یک بر صفر پیش افتادن رئال مادرید ناعادلانه بود. دیدن چنین عملکردی از تیمم، تمام وجود مرا سرشار از غرور کرد.

بارسلونا اکنون با ۱۲ امتیاز فاصله نسبت به رئال مادرید یکه‌تاز کورس قهرمانی است. ژاوی هرناندس اما در پاسخ به تبریک یک خبرنگار بابت قهرمانی تیمش گفت: نه، هنوز ۱۲ هفته دیگر مانده است، البته پیروزی در این ال‌کلاسیکو بسیار مهم بود و عادلانه چون ما تیم برتر بودیم، بر بازی تسلط داشتیم و موقعیت‌های گلزنی بیشتری ایجاد کردیم. من بسیار راضی‌ام. این پیروزی به ما روحیه و اعتماد به نفس خواهد داد. قهرمانی ما هنوز قطعی نیست. الان هم احساس نمی‌کنیم که قهرمان هستیم اما یک قدم دیگر برداشتیم و من برای بازیکنانم بسیار خوشالم. خودم هنوز احساس نمی‌کنم که ما قهرمان شده‌ایم اما درک می‌کنم که مردم سرود قهرمانی سر می‌دهند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

آنچلوتی طعنه زد، ژاوی جواب داد! بیشتر بخوانید »

لهستان شمار نظامیان ناتو در این کشور را فاش کرد

لهستان شمار نظامیان ناتو در این کشور را فاش کرد



یک مقام دولت لهستان اعلام کرد این کشور هزاران سرباز کشورهای عضو ناتو را در خود جای داده است.

به گزارش مجاهدت از مشرق به نقل از پایگاه اینتل ریپابلیک، یک مقام لهستانی شمار نیروهای نظامی ناتو در این کشور را اعلام کرد.

یک مقام دولت لهستان امروز دوشنبه اعلام کرد که این کشور میزبان نزدیک به ۱۱ هزار نظامی ناتو در خاک خود است.

این مقام دولت ورشو همچنین تاکید کرد: امروز این موضوع شایان تاکید است حدود ۱۱ هزار سرباز ارتش های متفقین در لهستان مستقر هستند. از این تعداد حدود ۱۰ هزار سرباز از آمریکا و نیز از انگلیس، کانادا و دیگر کشورهای عضو ناتو هستند.

این مقام لهستانی حضور نیروهای ناتو در خاک این کشور را تضمین کننده امنیت لهستان دانست.

اعضای ناتو و در راس آنها آمریکا این روزها به بهانه جنگ در اوکراین و نیز تامین امنیت کشورهای اروپایی شمار نظامیان خود را افزایش می دهند. این اقدامات در تجهیز مداوم تسلیحاتی اوکراین برای مقابله با روسیه صورت می گیرد. موضوعی که خود عامل اصلی دامن زننده به بحران کنونی در اروپا و جلوگیری از توقف جنگ در اوکراین است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

لهستان شمار نظامیان ناتو در این کشور را فاش کرد بیشتر بخوانید »

بحران واگرایی و کانون‌های جدایی‌طلبی در اتحادیه اروپا

بحران واگرایی و کانون‌های جدایی‌طلبی در اتحادیه اروپا



امروزه شبح جدایی‌طلبی و جنبش‌های استقلال‌طلبی یا خودمختاری در اتحادیه اروپا شتاب بیشتری به خود گرفته و با هر بحرانی در نقشه سیاسی قاره سبز قوی‌تر و موفق‌تر ظاهر می‌شوند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، مسئله واگرایی و جدایی طلبی گرچه یک پدیده رایج در میان بیش از ۸۰ درصد کشورهای جهان است و به همین دلیل در گفتمان سیاسی معاصر عقیده ای وجود دارد که که مسائلی مانند تجزیه طلبی، ملی گرایی، مشکلات گروه های اقلیت دیگر واقعی نیست و نیازی به تحلیل کامل آنها وجود ندارد؛ اما این مسئله جدایی طلبی در میان یکی از موفق ترین پروژه های همگرایی و صلح سازی بعد از جنگ جهانی دوم اندکی غیرطبیعی می نماید.

اتحادیه اروپا در عین حال که موفق ترین نمونه همگرایی میان کشورهای مستقل دارای حاکمیت است؛ همزمان با کانون های واگرایی و جنبش‌های تجزیه‌طلبانه هم در سطح کشورهای عضو و هم در سطح مناطق خود مواجه است. در حالی که در دو دهه اخیر شاهد افزایش شک گرایی نسبت به کارآمدی اتحادیه اروپا در تأمین منافع ملی اعضای خود بوده ایم؛ برگزیت (خروج انگلیس از اتحادیه اروپا) بر این اسکیزوفرنی اروپایی بیشتر دامن زده است. به موازات این واگرایی در سطح ملی، نارضایتی‌ها و درگیری‌های منطقه‌ای که قرن‌ها ادامه داشته، شدت تازه‌ای پیدا کرده است و اتحادیه اروپا را تا مرز فروپاشی پیش برده است.

افزایش شک گرایی و تشدید روند واگرایی

یوروسپتیسسم(Euroscepticism) به معنای موضع سیاسی انتقادی در مورد کارآمدی اتحادیه اروپایی در سالیان اخیر رشد فزاینده ای داشته است. توالی بحران های اقتصادی و بحران یورو که از سال ۲۰۰۸ شروع شد، بحران برگزیت و افزایش تب دومینوی خروج از اتحادیه شد؛ بحران مهاجران و پناهندگان و بحران کرونا که باعث تحریک ملی گرایی و زیرپاگذاشتن ارزش های اروپایی شد و در تازه ترین مورد نیز حمله روسیه به اوکراین و ضعف و ناتوانی سیاست حوزه سیاست خارجی و امنیتی اتحادیه اروپا باعث شده تا بسیاری از کشورها به این نتیجه برسند که اتحادیه اروپا ایده و توانی برای محافظت از آنها در برابر تهدیدات خارجی ندارد.

حمله روسیه به اوکراین و اثبات ناکارآمدی دفاعی و امنیتی

بحران اوکراین در یکی از بدترین شرایط ممکن برای اتحادیه اروپا رخ داده است؛ درست زمانی که این اتحادیه به آرامی در حال خروج از بحران اقتصادی ناشی کرونا بوده؛ حمله روسیه به اوکراین این اتحادیه را در یک شوک جدیدی فرو برده است. ترس از توسعه طلبی روسیه، تهاجمات آینده و بدعت های دوران شوروی به نحو متناقضی بر اتحادیه اروپا و آینده همگرایی آن تأثیر گذاشته است. از یک طرف باعث افزایش شک گرایی و اختلاف میان کشورهای اصلی اتحادیه اروپا و به خصوص آلمان و فرانسه به عنوان موتور محرکه و لوکوموتیو اتحادیه اروپا در خصوص آینده اتحادیه اروپا شده است و از طرفی این ترس و بی اطمینانی به روسیه باعث شده تا تا آرای حمایت از پروژه اروپایی در اروپای شرقی افزایش یابد.

جنگ روسیه علیه اوکراین اختلافات اساسی میان کشورهای اروپایی را نمایان کرده است و شکاف عمیقی را در چشم انداز استراتژیک آنها در سه حوزه سیاست دفاعی مشترک، تأمین انرژی در آینده و موقعیت یکپارچه اروپا در قبال روسیه به وجود آورد.

در حوزه سیاست دفاعی و امنیتی جنگ روسیه و اوکراین همانند بحران کرونا باعث شعله ور شدن آتش ملی گرایی شد؛ این روزها افکار عمومی نگران کشورهای اروپایی هیچ پاسخی برای سؤال‌هایش درباره جنگ متجاوزانه روسیه علیه اوکراین نمی‌شنود: تصور ما از معماری امنیتی اروپایی چیست؟ بسیاری از کشورهای اروپایی از جمله آلمان، فرانسه را به سوء استفاده از موقعیت و بودجه اتحادیه اروپا محکوم می کنند؛ در حالی که این پیشرفت های دفاعی و قدرت هسته‌ای فرانسه؛ هیچ معنایی برای سایر کشورهای اروپایی ندارد.

در مسئله مربوط به انرژی نیز به دلیل اختلاف در سطح وابستگی به انرژی روسیه، موجب یک اختلاف اساسی میان کشورهای اروپایی شده است. به عنوان مثال فرانسه بیشتر به انرژی هسته‌ای متکی است و علاوه بر آن، فرانسه، نروژ را به‌عنوان تأمین‌کننده اصلی گاز دارد. در حالی که آلمان به عنوان یک قدرت اقتصادی تهاجمی برای حفظ مزیت رقابتی خود نیاز مبرمی به گاز ارزان قیمت روسیه دارد و افزایش قیمت انرژی باعث کاهش رشد اقتصادی این کشور شده است. این اختلافات اساسی به خصوص میان دو قدرت و متحد اصلی در پروژه همگرایی اروپایی؛ بیش از پیش چشم اندازه آینده اتحادیه اروپا را تیره و تار کرده است.

مسئله مهاجرات و پناهندگی

بحران چه از نوع اقتصادی آن و چه از نوع بحران پناهجویان به مثابه کاتالیزوری عمل کرده و فرایندهای ضعیف نارضایتی و واگرایی را تشدید کرده است. در چنین شرایطی، کشورهای عضو بیش از آنکه به راه‌حل‌های مشترک پایبند باشند و به نهادهای اروپایی اعتماد کنند، به سمت سیاست‌های ملی سوق پیدا می‌کنند که این مسئله با روح همگرایی اروپایی در تضاد است و آن را تضعیف می‌کند. اتحادیه اروپا همواره از بدو تاسیس خود از شکاف میان شمال و جنوب و شرق و غرب رنج برده و این مسئله همگرایی در این اتحادیه را تهدید کرده است. بسته به چالشی که پیش روی اتحادیه اروپا قرار می‌گیرد، یکی از این نوع شکاف‌ها خود را نمایان می‌سازد. همانگونه که در بحران پناهجویان نیز مشاهده می‌کنیم اینبار شکاف میان شرق و غرب اروپا خودنمایی می‌کند. اعضای شرق خود را به نسبت اعضای غربی از لحاظ ساختارهای اقتصادی و امنیتی ضعیف‌تر می‌دانند به همین دلیل با طرح اسکان اجباری پناهجویان که از سوی کشورهای غرب و شمال اتحادیه دنبال می‌شود، به شدت مخالف‌اند. به علاوه افزایش شمار مهاجران و پناهندگان باعث خیزش دوباره جنبش ها و احزاب راست افراطی در اتحادیه اروپا شده است. راست‌گراهای افراطی در دو دهه اخیر با سردادن شعارهای ملی‌گرایانه و مخالفت با مهاجرت دیگران به اروپا توانسته‌اند خود را به قدرت نزدیک کرده و در برخی کشورهای همچون هلند، فرانسه، دانمارک و نروژ وارد مجلس نیز بشوند. احزاب افراطی دست راستی با استفاده از شرایط بحرانی بر افکار عمومی سوار شده و به بهره‌برداری‌های سیاسی می‌پردازند. از این رو، رشد مجدد احزاب ملی‌گرای افراطی و حتی فاشیسم در اروپا – که امروزه مسلمانان و به طور کلی مهاجران را در شرایط بحران اقتصادی مقصر قلمداد کرده و با اخراج آنان از کشورهای خود آینده بهتری را از لحاظ رفاه اقتصادی و اجتماعی به شهروندان خود نوید می‌دهند، در درجه اول و قبل از آنکه برای مسلمانان ساکن در اروپا یک خطر و تهدید تلقی شوند، برای دولت‌های اروپایی و نظام‌های سیاسی‌شان خطرناک قلمداد می‌شوند.

برگزیت

رای ٥٢ درصدی موافقان خروج از این اتحادیه در روز ٢٣ ژوئن ٢٠١٦ نه تنها یک زلزله سیاسی برای سیاستمداران بریتانیا و اتحادیه اروپا ایجاد کرد؛ بلکه موجب تقویت جنبش های شک گرایی اتحادیه اروپا و استقلال خواهانه نیز شد. بریتانیا برای اتحادیه اروپا تنها یک عضو عادی نبود، بلکه در کنار آلمان و فرانسه بزرگترین و تاثیرگذارترین کشور هم در حوزه‌های اقتصادی و تجاری و هم حوزه‌های امنیتی- نظامی بود. این مساله پیامدهای مختلفی برای اتحادیه اروپا به دنبال داشت. خروج انگلستان از اتحادیه اروپا تا حدودی به معنای تقویت گزینه‌های ملی‌گرایانه و پوپولیستی و رشد جریانهای راست افراطی و احزاب اروپاستیز و جدایی طلبانه برای اتحادیه اروپا بود. احزاب راست افراطی و استقلال طلبانه که از مهمترین مولفه‌های آنها مخالفت با پروژه همگرایی اروپا و همچنین از زمان بحران سوریه مخالفت با مهاجران به اتحادیه می‌باشد، در بسیاری از کشورها همچون فرانسه، هلند، سوئد، ایتالیا، اسپانیا، مجارستان، لهستان و اتریش اقدام مردم بریتانیا را ستوده و خواهان برگزاری همه‌پرسی مشابهی برای این کشورها شدند. خانم مارین لوپن از چهره‌های مطرح سیاسی برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده فرانسه و از سردمداران راست افراطی فرانسه و اروپا اظهار کرد که «آزادی پیروز شد و اینک باید در نظر همه کشورها را در خصوص ماندن و خروج از اتحادیه جویا شویم». اظهار نظرهای مشابهی نیز از سوی سران احزاب افراطی و مخالف اتحادیه و مهاجر ستیز سایر کشورهای اتحادیه نیز مطرح شد.

کانون‌های جدایی‌طلبی قومی

مناطقی که در اروپا دارای گرایش‌های خودمختاری و استقلال‌طلبی هستند، کم نیستند و مرور کلی و نگاه اجمالی به این کانون های جدایی طلبی و گسل‌های هویت‌طلبی و تجزیه‌طلبی در اتحادیه اروپا نشان می دهد که این تمایلات واگرایانه و تجزیه‌طلبی چالشی بسیار جدی برای بسیاری از کشورهای عضو و آینده سیاسی اتحادیه اروپا است.

گونه شناسی جنبش های استقلال طلبی در اتحادیه اروپا نشان می دهد ۲۶ کانون واگرایی از جمله در اسپانیا (کاتالونیا، باسک)، ایتالیا (اتحادیه شمالی ترنتینو و آلتو ادیجا و سیسیل و ساردنی)، بلژیک (فلامان در شمال و والونی در جنوب)، فرانسه (بریتانی و جزایر کرس)، دانمارک (جزایر فارو، گرینلند)، لهستان (سیلسیای علیا)، سوئیس (ژورا)، رومانی (ترانسیلوانیا، ژکلی‌لند)، مونته‌نگرو (ساندژاک)، لتونی (ساماگیتیا)، سوئد (ساکانیا)، اتریش (کارینتیا)، هلند و آلمان (فریسیا)، جمهوری چک (موراویا)، اسلواکی (منطقه مجارستان خودمختار اسلواکی)، قبرس (بخش ترک‌نشین شمال قبرس)، بوسنی و هرزگوین (جمهوری صربسکا)، چهار کشور نروژ، سوئد، فنلاند و روسیه (ساپمی)، پرتغال (جزایر آزور و مادیرا) در این اتحادیه وجود دارد که به دلایلی مختلفی از جمله اقتصادی، مسائل هویتی و حفظ سنت های مذهبی، زبانی یا فرهنگی دیگر در معرض تهدید به وجود آمدند.

در بین تمام موارد نشان داده شده در نقشه، تنها تعداد کمی از آنها چالشی جدی برای کشورهای عضو و اتحادیه اروپا هستند و بسیاری از این جنبش‌های واگرایانه پیروان کمی دارند، به خوبی سازماندهی نشده‌اند یا بیشتر علاقه‌مند به برجسته کردن برخی ویژگی‌های فرهنگی هستند تا جدایی واقعی.

مهمترین این جنبش ها و مناطق جدایی طلبی که چالشی جدی برای کشورهای عضو و اتحادهی اروپا هستند و اصلاحاً از آنها به عنوان مناطق داغ جدایی طلبی یاد می شود می توان به کاتالونیا و باسک در اسپانیا، جزیره کرس در فرانسه، ترنتینو و آلتو در ایتالیا، گریلند و جزایر فارو در دانمارک و فلاندر و والونیا در بلژیک اشاره کرد.

علل گرایش‌های جدایی‌طلبانه

جدای از انگیزه‌ها و عوامل تاریخی، فرهنگی و زبانی، به نظر می‌رسد در دهه‌های اخیر دو عامل جهانی شدن و بحران اقتصادی بر روی رشد گرایش‌های تجزیه‌طلبانه در کشورهای اروپا تاثیرگذار بوده است. در ادامه به بررسی مهمترین دلایل جدایی طلبی در اتحادیه اروپا می پردازیم.

جهانی شدن

جهانی شدن فرآیندی یکپارچه و ساختارشکن است. جهانی شدن می تواند نظم سیاسی و اجتماعی موجود را نیز در هم بشکند. جهانی شدن جریان های قدرت و اطلاعات را پراکنده می کند، بنابراین جنبش های با هویت محلی و فراملی را قادر می سازد تا دولت ها را به چالش بکشند. تأثیر جهانی شدن بر جدایی طلبی در اتحادیه اروپا در ابتدا متناقض به نظر می رسد. اتحادیه اروپا اغلب به عنوان یک سیستم پسا حاکمیتی و احتمالاً الگویی برای جهانی شدن در نظر گرفته می شود؛ اما شاهد هستیم که جنبش‌های جدایی‌طلب نه تنها در حال ظهور هستند، بلکه این پتانسیل را دارند که اتحادیه اروپا را بی‌ثبات کنند.

بسیاری از نظریه پردازان معتقدند یک رابطه‌ی پیچیده و ضروری بین جهانی شدن و محلی شدن وجود دارد و فرایندهای جهانی شدن باعث ایجاد جنبش‌های مبتنی بر هویت می‌شوند که به ایجاد هویت‌های محلی شده، خاص فرهنگی و تقویت جنبش های جدایی طلبی منجر می‌شوند.

نقش هویت در جنبش های جدایی طلبانه را می توان در بسیاری از جنبش جدایی طلبی اروپا از جمله باسک و کاتالونیا در اسپانیا مشاهده کرد. به عنوان مثال منطقه جدایی طلب باسک که به دلیل تفاوت های فرهنگی و زبانی تا اواخر قرن نوزدهم خودمختار بود اما استقلال آن توسط دیکتاتوری فرانسیسکو فرانکو برای ترویج ناسیونالیسم اسپانیایی لغو شد و همین امر بتعث شد تا باسک با تشکیل گروه تروریستی میهن و آزادی حملاتی را علیه دولت اسپانیا انجام داد. در کاتالونیا هویت و خودمختاری کاتالان ها نیز توسط دیکتاتوری اسپانیا سرکوب شد و استفاده از زبان کاتالان و بیان از فرهنگ کاتالان ممنوع بود و همین سرکوب، فرهنگی و زبانی حفظ انگیزه مهمی برای جدایی طلبان کاتالان است.

بحران اقتصادی

دلیل دوم به بحران اقتصادی ۲۰۰۸ به این سو و آثار و پیامدهای آن باز می‌گردد. بسیاری از مناطق جدایی‌طلب در اروپا دارای وضعیت اقتصادی مطلوب بوده و جزو مناطق ثروتمند کشورهای خود به حساب می‌آیند. تعهدات مالی عموم ایالت‌های جدایی‌طلب به دولت‌های مرکزیشان و همچنین نظام مالیاتی موجود، سبب شد تا عملاً در شرایط بحران اقتصادی، این ایالت‌های ثروتمند بار اصلی خروج از رکود دولت‌های متبوع خود را از بحران بکشند.

دولت‌های اروپایی به ویژه در میانه‌ی بحران اقتصادی تلاش کردند تا با تمرکززدایی فضای رقابت‌های اقتصادی را جهت عبور از بحران فراهم کنند. این تمرکز زدایی، نخست با مقاومت ایالت‌های ثروتمند در این کشورها رو به رو شد و در مرحله‌ی دوم، تلاش‌ها برای جدایی از کشور اصلی افزایش یافت. برای نمونه، از زمان آغاز سیاست‌های ریاضت اقتصادی، در برخی از مناطق ثروتمند همچون فلامان و کاتالونیا در برابر کمک مالی به بخش‌های فقیرتر کشور مخالفت‌های گسترده‌ای شکل گرفت و این استدلال مطرح شد که بار مناطق فقیر را نباید مناطق ثروتمند بر دوش بکشند. در آلمان ثروتمندان منطقه ی «باواریا» با توزیع برابر مالیات بر درآمد در همه‌ی ایالتها مخالفند.

به عنوان مثال این سیاست‌ها باعث شده تا کاتالونیا به رغم توان اقتصادی بالایش به مقروض‌ترین ایالت اسپانیا بدل شده و نزدیک به ۴۲ میلیارد یورو بدهی داشته باشد. در نتیجه استقلال‌طلبان کاتالونیا و سایر نقاط اروپا می‌گویند چرا ما باید هزینه خروج کشور از رکود و بحران اقتصادی را بپردازیم و این سؤال را پیش روی آنان قرار داده است که آیا ماندن در زیر پرچم دولت‌های مرکزیشان مفید و منطقی است؟ یا باید خود دولت جدیدی تشکیل دهند و دیگر مالیات اضافی برای خروج دولت مرکزی از بحران نپردازند؟ به این ترتیب، بحران یورو انگیزه و مشوقی برای قدرت روزافزون جدایی‌طلبان در اروپا شده است. در نتیجه بحران اقتصادی، ثروتمندان روز به روز آمادگی کمتری برای کمک به فقرا دارند. به گونه‌ای که ساکنان ثروتمند تیرول جنوبی در ایتالیا دیگر تمایل ندارند با سیسیلی‌های فقیر در این کشور شراکت مالی داشته باشند. فلاندرهای ثروتمند در بلژیک نیز نمی‌خواهند با والونیا در این کشور همکاری اقتصادی داشته باشند و ساکنان ثروتمند کاتالونیا در اسپانیا نیز با کمک مالی به بخش‌های فقیر اندلس مخالفند.

رویکرد اتحادیه اروپا در قبال جنبش‌های جدایی‌طلب

به طور طبیعی اتحادیه اروپا که خود در واکنش به ملی‌گرایی مخرب مسلط بر دو جنگ جهانی اول و دوم، روند فراملی‌گرایی و وحدت اروپایی را برای نهادینه ساختن صلح و همکاری تئوریزه و عملی ساخت، نمی‌تواند نظر مثبتی به گرایش‌های جدایی‌طلب و واگرا داشته باشد. جدایی‌طلبی نه تنها یکبار دیگر شعله‌های ملی‌گرایی قومی را در اروپا برافروخته خواهد ساخت، بلکه با تعدد دولت‌های ملی و گرایش‌های ملی‌گرایانه به همگرایی و وحدت اروپایی آسیب خواهد زد. این مسئله به تنش‌های میان دولت‌های اصلی و دولت‌های جدایی‌طلب دامن خواهد زد و عضویت دولت‌های جدید را با توجه به مخالفت احتمالی دولت‌های اصلی در هاله‌ای از ابهام فرو خواهد برد. از سوی دیگر، این اتحادیه در مقابل این موضوع در تنگنا قرار خواهد گفت؛ زیرا از یک طرف با مساله حق تعیین سرنوشت و دموکراسی‌خواهی مواجه است و از طرف دیگر، یکی از طرف‌های این معادله از اعضای اتحادیه است. بنابراین، اتحادیه اروپا با نگرانی و احتیاط به این اقدامات واکنش نشان می‌دهد.

جمع بندی و نتیجه گیری

امروزه شبح جدایی طلبی و جنبش های منطقه ای برای استقلال یا خودمختاری در اتحادیه اروپا همانند بسیاری دیگر از مناطق جهان شتاب بیشتری به خود گرفته است و با هر بحرانی که موجودیت اتحادیه اروپا را تهدید می کند، این جنبش‌های واگرایانه قوی‌تر و موفق‌تر در نقشه سیاسی اروپا ظاهر می شوند.

مرور سابقه تاریخی این جنبش های استقلال طلبی در دو قرن گذشته نشان می دهد که موفقیت این جنبش های تجزیه طلبانه ارتباط مستقیمی با تغییرات نظم ژئوپلیتیکی اروپا دارد. نخستین بار این جنبش ها پس از تغییر نظم ژئوپلتیکی اروپا در پی اتحاد آلمان توسط بیسمارک در دهه ۱۸۷۰ موفق شدند کشورهای کوچکی مانند بلغارستان، صربستان و مونته نگرو را ایجاد کنند. پایان جنگ جهانی اول دومین تغییر ژئوپلتیکی در اروپا بود که باعث فروپاشی امپراتوری ها (خودکامگی هاپسبورگ، عثمانی و رومانوف) و به وجود آمدن کشورهای آلبانی، جمهوری های بالتیک، چکسلواکی و لهستان شد و سومین موج موفقیت این جنبش های استقلال طلبانه در پی تغییرات ژئوپلتیکی ناشی از فروپاشی کمونیسم و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، چکسلواکی و یوگسلاوی که ۲۳ کشور جدید در نقشه سیاسی اروپا متولد شدند.

به نظر می رسد این روند واگرایی و استقلال طلبی هنوز به پایان نرسیده است و آن گونه که بسیاری از صاحب نظران اعتقاد داشتند دموکراسی و رونق اقتصادی نه تنها تنش ها و خواسته های ملی گرایانه را در اتحادیه اروپا کاهش نداده است؛ بلکه در یک دهه گذشته به طور قابل توجهی به تشدید احساسات جدایی طلبانه و فشار بر نظم ژئوپلیتیک موجود در اروپا دامن زده است و باعث شد که ۵۲ درصد انگلیسی ها به خروج از اتحادیه اروپا رأی مثبت دهند و نظرسنجی ها نشان می دهد که ۴۹٪ از آلمانی های مورد بررسی معتقدند که بدون اتحادیه اروپا وضعیت بهتری خواهند داشت و در سایر کشورها نیز این تمایلات جدایی طلبانه سطح گروه ها هم در سطح احزاب ملی و هم در سطح دولت ها، بیش از پیش اتحادیه اروپا را در یک آشوب قرون وسطایی فرو برده است.

عباس سروستانی، کارشناس مسائل اروپا

منبع: مهر

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

بحران واگرایی و کانون‌های جدایی‌طلبی در اتحادیه اروپا بیشتر بخوانید »