اسارت

سوغاتی آزادگان از زندان‌های حزب بعث

سوغاتی آزادگان از زندان‌های حزب بعث


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، بازگشت آزادگان سرافراز دوران هشت سال دفاع مقدس به میهن اسلامی از ۲۶ مرداد سال ۱۳۶۹ آغاز شد و رزمندگانی که در جبهه‌های نبرد حماسه‌ها آفریده و در ایام اسارت نیز در برابر سختی‌ها و رفتار‌های غیرانسانی بعثی‌ها صبر و استقامت کردند، به آغوش خانواده‌های خود بازگشتند؛ آنها در این سفر طولانی‌مدت همچون دیگر مسافران همراه خود سوغاتی آوردند؛ اما سوغاتی متفاوت.

«مسعود قربانی» آزاده دوران دفاع مقدس که چهارم خرداد سال ۱۳۶۷ در منطقه شلمچه به اسارت درآمده و سال ۱۳۶۹ نیز درپی تبادل اسرا میان ایران و عراق، از زندان‌های دشمن بعثی آزاد شده، در خاطرات خود گفته هست: «نهم شهریور سال ۱۳۶۹ یکی‌دو ساعت مانده به غروب بود که رسیدیم به مرز. با مشاهده پرچم سه‌رنگ جمهوری اسلامی ایران و پاسداران در لب مرز، خاطرمان آسوده شد که واقعاً داریم به وطن بازمی‌گردیم. لحظه آزادی از چنگال دژخیمان بعثی که بویی از انسانیت نبرده بودند، لحظاتی بسیار باشکوه و غرورآفرین بود. اشک در چشمان بچه‌ها حلقه زده بود. از اتوبوس‌های عراقی پیاده شدیم و سجده شکر به درگاه خدای متعال به‌جای آوردیم و یکی‌یکی با اسرای عراقی مبادله شده و سوار اتوبوس‌های کشور خودمان شدیم.

بعد چند نفر از برادران پاسدار و نیز چند نفر خبرنگار اطلاعات شناسایی‌مان را ثبت کردند. خبرنگاران اقدام به ارسال اسامی به رسانه‌های ملی را در اولین و سریع‌ترین فرصت انجام دادند. سپس به پادگانی رفتیم که در نزدیک مرز در شهر قصرشیرین بود. به محض ورود، با صلوات از اتوبوس‌ها پیاده شدیم. برادران پاسدار با آغوش گرم آمده بودند به استقبال‌مان. اشک شوق از چشمان‌مان سرازیر شد. در همان لحظه ورود ابتدا با چند عدد کیک و شیر و آب میوه پذیرایی شدیم. بدن‌های‌مان ضعیف و نحیف بود. مثل اسکلتی بودیم که فقط پوستی بر آن کشیده باشند. معده‌مان در تعجب از مواجهه با این خوراکی‌ها مانده بود!

در آن‌جا به‌مدت ۲ روز در قرنطینه بودیم. باید از لحاظ سلامتی و کنترل بیماری‌ها بررسی و چکاپ می‌شدیم. خیلی‌ها بیماری‌های داخلی، عفونی، کلیوی، شنوایی، بینایی، روحی، روانی و عصبی و… شدیدی داشتند و تقریباً همة آزادگان کم و زیاد این بیماری‌ها و ناخوشی‌ها را با خودشان سوغاتی آورده بودند.  

صدای دلنواز سرود آهنگران و پس از آن در هنگام غروب، صدای دلنشین صوت قرآن کریم که از طریق بلندگو پخش می‌شد، حال و هوای خاصی به ما داد. انگار که تازه متولد شده و به دنیای دیگری پا گذاشتیم. تا آن لحظه هنوز خانواده‌های‌مان اطلاعی نداشتند. آن‌ها همچنان چشم‌انتظار بودند که شاید ما زنده باشیم و با اسرا برگردیم. آخر جناز‌ه‌ای هم از ما نداشتند که فکر کنند شهید شده‌ایم».

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

سوغاتی آزادگان از زندان‌های حزب بعث بیشتر بخوانید »

یادواره شهدای «غریب در اسارت» شهرستان‌های استان تهران برگزار شد

یادواره شهدای «غریب در اسارت» شهرستان‌های استان تهران برگزار شد


به گزارش مجاهدت از گروه فرهنگ دفاع‌پرس، در آستانه فرا رسیدن هفته دولت و سالگرد شهادت شهیدان رجایی و باهنر، مراسم اولین یادواره شهدای غریب در اسارت در قالب سیصد و شصتمین برنامه شب خاطره حوزه هنری با تقدیر از خانواده ۱۲ شهید غریب در اسارت شهرستان‌های استان تهران عصر پنجشنبه یکم شهریور ۱۴۰۳ در تالار سوره حوزه هنری برگزار شد.

این مراسم با حضور معاون رئیس جمهور و ریس بنیاد شهید و امور ایثارگران و مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان‌های استان تهران و جمعی از مسئولان کشوری و لشکری، خانواده‌های شهدا، ایثارگران و آزادگان همراه بود.

سعید اوحدی رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران در این یادواره ضمن گرامی‌داشت یاد و نام شهدا و خیرمقدم به حضور خانواده شهدا، آزادگان و جانبازان سرافراز در این مراسم، گفت: تا کنون ۲۵ مراسم بزرگداشت شهدای غریب در اسارت برگزار شده هست.

معاون رئیس جمهور با اشاره به برگزاری بیست‌وپنجمین مراسم بزرگداشت شهدای غریب در اسارت و هم‌زمانی آن با مراسم اربعین حسینی، گفت: زائران اربعین در آستانه ورود به کربلا هستند. این از حکمت الهی هست که بیست و پنجمین مراسم هم‌زمان با مراسم اربعین برگزار می‌شود.

رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران با اشاره به ۱۲ شهید غریب در اسارت شهرستان‌های تهران که پیکر برخی از شهدا از جمله شهید محمدعلی اصغری هنوز مفقودالاثر هستند، گفت: خانواده شهدا نیازی به برگزاری این مراسم‌ها ندارند. شهدا نزد پرورگار روزی دارند و شاد هستند. فضل الهی مقامی هست که خدا به شهدا داده هست و اولین کسی که شهید شفاعت می‌کند خانواده خودش هست. برگزاری این مراسم برای رسیدن به این بشارت هست که شهدا راه صدساله را یک شبه طی کردند.

اوحدی گفت: اگر در این مراسم حضور پیدا می‌کنیم به این دلیل هست که دنبال تحول هستیم. نعمت اختیار و انتخاب یکی از نعمت‌های بزرگ هست که خداوند فلسفه عالم خلقت را انتخاب می‌دانند.

معاون رئیس جمهور با بیان اینکه خدا راه را به انسان نشان داده هست، گفت: شهدا نفس مطمئنه‌ای بودند که درست انتخاب کردند و به کمال رسیدند. خداوند دو معیار عظیم برای انسان قرار داد و حجت ظاهر که همان اهل بیت (ع) و شهدایی که به اهل بیت (ع) اقتدا کردند و حجت باطن که عقل و ظرفیت ما هست.

رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران در این مراسم به بیان خاطراتی از شهید مهدی حاج کرمی پرداخت.

اوحدی در پایان گفت: رژیم اشغالگر صهیونیست امروز در باتلاقی فرو رفته هست و گرفتار مقاومت مردم فلسطین هست که این به برکت خون شهدا هست.

خادم خانواده شهدا و ایثارگران هستم

در بخش دیگری از این مراسم عباسعلی رضایی مدیر کل بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان‌های استان تهران گفت: نباید به اندازه یک چشم برهم زدن از ایثار شهدا غفلت کنیم. برای جانبازان، آزادگان نجیب و خانواده‌های شهدا؛ خانواده‌هایی که امروز در جمع ما حضور دارند بخصوص ۱۲ خانواده شهید در اسارت که این برنامه مزین بنام آنهاست و برای همه وزرا آرزوی توفیق دارم.

وی با تقدیر از سردار آزادی گفت: خادم پدران و مادران و فرزندان شهدا هستم. بنیاد شهید و امور ایثارگران به حضور فردی مانند سعید اوحدی نیاز دارد. پیشتر نیز او با حضور در این بنیاد خوش درخشید و برای این مدیر آرزوی توفیق دارم.

رضایی ادامه داد: مراسم‌ها باید در وزن ایثارگران باشد که با همکاری معاونت فرهنگی و حوزه هنری این مهم محقق شد. یاد شهدا فراموش شدنی نیست.

وی با ذکر خاطره‌ای از مادرش گفت: یکی از برادران را منافقان با ۳۴ گلوله به شهادت رسید، ۲ برادر همزمان شهید شدند، اما پیکر یکی از آنها پس از سال‌ها به ایران بازگشت. مادرم ترازو خواست؛ او استخوان‌های برادرم را کشید شد که یک کیلو و ۸۰۰ گرم شد، برادرم ۷۶ کیلو بود و مادرم گفت من این فرزند را دادم امیدوارم راهش ادامه یابد.

۹ شهید عکسی ندارند

در ادامه محمدجواد زمردیان دبیر کنگره ملی شهدای غریب اسارت در سخنانی گفت: شاهد حضور در بیست و پنجمین محفل شهدا هستیم وقتی شروع کردیم، فکر نمی‌کردیم به ۱۹۰۲ شهید برسیم. از این تعداد ۸۳ نفر پیکرهاشان نرسیده، من و شمای آزاده با رفقایی زیست کردیم که اسم عربی از آنان در ذهنمان بود و بعد‌ها آنها به شهادت رسیدند و کار سخت شد.

وی ادامه داد: ۴۷۵ پرستوی عاشق به میهن بازگشتند؛ این در روزنامه کیهان ذکر شد. آن روز مثل امروز فضای مجازی نبود و ۴۷۵ اسم در آن روزنامه بود. حتی عکسی نبود از ۱۹۰۲ شهید؛ ۹ نفر عکس ندارند. مگر خانه و کاشانه‌ای دارند که عکس داشته باشند؟ ۴ تن از آنان از بهزیستی بودند و به اسارت درآمدند و در اسارت شهید شدند و حتی یک عکس از آنان نداریم. دوستان در موسسه پیام آزادگان کمیته جست‌وجوی مفقودین کمک کردند این اسامی را به چهره‌هایی تبدیل کنیم که شمایلی از آنان در اسارت داشتیم. مدیران کل استان تهران کمک کردند تا با این اسامی ارتباط قلبی پیدا کنیم؛ از حاج آقا ابوترابی یاد گرفتیم که به ۴۷۵ نفر برسیم.

زمردیان گفت: در ۹۸ سفر به ۷۷۷ شهید رسید. آیت الله رئیسی مطلع شد و در محفل دورهمی آزادگان درباره این برنامه پرسید. روایت کردیم و او درخواست کرد که مراسمی بگیرید و من هم سخنران خواهم بود. به آقای اوحدی که مدیر وقت بنیاد بود، پیام دادم و ایشان هم تشویق کردند و این مسئله پیگیری شد. ۴ سال هست، ۱۷۰۲ سفر رفتیم و ۹۵ سفر دیگر هم داریم. قرار ما این هست که براساس منشور سید آزادگان، کار خودمان را داشته باشیم و به دنبال شهدا هم بگردیم؛ حالا در محضر ۱۲ شهید غریب هستیم… ۱۹ ماه پیش این افراد ۳ نفر بودند.

وی ادامه داد: ۴۴ شهید متعلق به استان تهران و ۱۲ نفر مربوط به شهرستان‌های تهران هستند. از سرلشگر هداوند، نوجوانان دماوندی و ورامین را داریم.

زمردیان با نشان دادن عکسی گفت: سه سال دنبال رسول حدادی بودیم، زیرا بسیجی اطلاعات عملیات بود و مشخصات خود را در اسارت نداده بود. وقتی پیدا کردیم فهمیدیم مشخصات خود را تغییر داده و امروز خانواده‌اش را نیز پیدا نمی‌کنیم و نمی‌دانیم چطور به شهادت رسید. علی‌اکبر قاسمی بیسیم‌چی ۳۱ ساله‌ای بود که ۴ دختر و یک پسر داشت؛ او خیاط بود که وارد جنگ شد.

وی افزود: ما در اسارت ۶۰ نفر بودیم. دوربین‌ها تصاویر را ثبت می‌کرد، هلی‌کوپتر‌ها نزدیک ما روی زمین می‌نشست و افسران عملیات روانی می‌کردند. ۲۴ ساعت گذشته بود و اذیت شدیم. در گزارش صلیب سرخ برخی از شهادت‌ها نوشته شده خستگی، شکستگی جمجمه یا استخوان‌های پهلو.
وی با ذکر خاطره‌ای از تشنگی اسرا گفت: اکبر قاسمی به ژنرال مشهور عراقی، ماهر عبدالرشید گفت که به من آب بده؛ آب را گرفت و نماز خواند و اکبر قاسمی زیر شکنجه به شهادت رسید. قرار هست تا آبان این محفل تمام شود. دعا کنیم بتوانیم از تصویر این عزیزان که امروز رونمایی و در قالب تمبر به خانواده‌ها تقدیم می‌شود، آلبومی به رهبر انقلاب تقدیم کنیم.

شرط بندی سربازان بعثی برای شهید کردن اسرا

مجتبی جعفری نویسنده کتاب «جهنم تکریت» نیز در این مراسم گفت: امیدواریم شهدای غریب دست ما را بگیرند. سرهنگ شوشتری وقتی از اسارت برگشت پزشک عمومی شد و سپس به شهادت رسید. او تعریف می‌کرد که آنها را اسیر کرده و دستشان را از پشت بستند تا کامیونی آنان را به جبهه دشمن ببرد؛ هلی کوپتری نزدیکشان نشست و بدون هیچ جست وجویی ۲ سرباز را با خود بردند و هلی کوپتر ۱۵۰ متر از زمین فاصله گرفت و آن دو سرباز را از بالای هلی کوپتر پایین انداختند و نمی‌دانیم پیکر آنان را کسی پیدا کرد یا نه.

وی ادامه داد: سرهنگ جعفر رجبی گفت که آنها را اسیر کردند، صدای تیراندازی می‌آمد و دیده که دو سرباز عراقی روی تپه شرط‌بندی می‌کنند که کدام اسیر را به شهادت برسانند. او گفت: در اردوگاه ۱۹ تکریت بودیم و هیچ ارتباطی با خانواده نداشتیم، یک خلبان به نام پرویز طلوعی دندان‌هایش را در عراق از دست داد. ۵۸۲۰ دندان مصنوعی به اسرای عراقی دادیم، برای او دندان بگذارید! در کتانی او آدرس ۴۰۰ افسر اسیر را نوشتیم. او اسامی این افسران را به اسرای صلیب سرخ می‌دهد و خلبان احمد وزیری و شهید حسن هداوند با رمز نامه می‌نویسند که محسن و مجتبی زنده هستند. شهید هداوند را زیر شکنجه به شهادت رساندند و از اسرا خواستند امضا کنند او به مرگ طبیعی از دنیا رفته هست.

رونمایی از تمبر ۱۲ شهید غریب در اسارت

در پایان این مراسم از تمبر یادبود و تصاویر ۱۲ شهید غریب در اسارت شهرستان‌های استان تهران و ۱۲ شهید ملی شامل شهدای قبل از انقلاب، دوران دفاع مقدس و پس از آن رونمایی شد.

اسامی ۱۲ شهید غریب در اسارت به این شرح هست: نوروزعلی قلی‌زاده، واحدعلی نریمانی، محمدعلی اصغر، حسن هداوندمیرزلیی، مصطفی غلامعلی، یدالله غلامی، سیدجمال علایی‌جوشقانی، محمدعلی دولت‌سرا، طهماسب قادری، محسن سلیمانی‌خاص، موسی گل‌محمدی، اصغر رحمت‌وند.

 

انتهای پیام/۹۵۵

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

یادواره شهدای «غریب در اسارت» شهرستان‌های استان تهران برگزار شد بیشتر بخوانید »

وقتی شهید «غلامرضا زعفری» دشمن را قال گذاشت!

وقتی شهید «غلامرضا زعفری» دشمن را قال گذاشت!


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، رزمندگان تخریب‌چی در زمره کسانی بودند که هنگام مأموریت، احتمال اسارت آن‌ها خیلی بالا بود؛ چراکه تخریب‌چی‌ها در مأموریت‌های شناسایی، مین‌گذاری و هنگام معبر زدن، کاملاً خلع سلاح بودند و تنها سلاح آن‌ها، یک سیم‌چین و سرنیزه بود و اگر نارنجکی هم همراه داشتند، فقط در شرایطی خاص می‌توانستند از آن استفاده کنند.

ماهیت کار تخریب‌چی‌ها در جبهه انفرادی بود؛ یعنی مأموریت با حداقل نفرات انجام می‌شد. در خاطرات رزمندگان تخریب‌چی که غالباً هم بیان نشده و فقط در گعده‌های خودشان قابل شنیدن هست، موارد زیادی از احتمال اسارت ۱۰۰ درصد آن‌ها می‌توان پیدا کرد؛ بارها شنیده شده که تک و تنها از موانع گذشته و پا در میدان مین گذاشته‌اند و با دشمنی که هوشیار در سنگر کمین خود نشسته بود، مواجه شده‌اند. آن‌ها در این موقعیت حساس یا با زیرکی از مهلکه گریخته و یا به استقبال خطر رفته‌اند.

گردان تخریب لشکر 10 سیدالشهداء (ع) در طول شش سال حیات خود در دفاع مقدس، بیش از 140 شهید تقدیم کرده هست؛ ولی تعداد آزاده‌های این گردان در مأموریت‌های محوله فقط پنج نفر هست؛ «عباس باقری» در عملیات «والفجریک»، «مجید مطیعیان» قبل از عملیات «والفجر چهار»، «جعفر حیدریان» و «مجید مهرورز» در عملیات «بدر» و «عبدالله سمنانی» هم در شناسایی عملیات «والفجر هشت» در جزیره ام‌الرصاص به اسارت دشمن درآمدند.

خاطرات فرار رزمندگان تخریب‌چی از چنگال دشمن، خاطراتی شنیدنی هست؛ مثلاً همرزمان شهید «غلامرضا زعفری» خاطره گریختن این شهید والامقام از اسارت دشمن در عملیات خیبر را از زبان وی چنین نقل می‌کنند: «غلام تعریف می‌کرد که در حین فرار، سرباز دشمن با آر.پی.جی به سمت من شلیک کرد و احساس کردم گلوله از زیر بغلم در حال فرار عبور کرد؛ به‌طوری که باد پره آر.پی.جی را حس کردم… اما باز من ول کن نبودم و چند لحظه استراحت کردم و دوباره به سمت مواضع دشمن رفتم و داخل سنگر استراق سمع دشمن خودم را پنهان کردم.

یک لحظه که به خودم آمدم، دیدم روی مین والمر نشسته‌ام و تعدادی بدن‌های شهید در کنارم داخل چاله‌ای قرار دارد… اما شناسایی‌ام را انجام دادم. در وقت برگشت که تک و تنها بودم، با نیروهای گشتی شناسایی دشمن روبه‌رو شدم و آن‌ها فهمیدند تنها هستم؛ لذا خواستند من را اسیر کنند که با توکل به خدا، آن‌ها را قال گذاشتم»

این خاطره ذره‌ای از جسارت رزمندگان تخریب‌چی در مواجه با دشمنی بود که برای اسیر کردن آن‌ها اقدام می‌کرد و بودند رزمندگان بسیار دیگری مانند شهید «محمد خاکفیروز» که در شناسایی عملیات «کربلای 2» در داخل  میدان مین و در نیمه‌شب به دست دشمن اسیر شد و سال‌ها گذشت تا پیکر مطهرش به میهن اسلامی برگشت.

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

وقتی شهید «غلامرضا زعفری» دشمن را قال گذاشت! بیشتر بخوانید »

لزوم استفاده از ظرفیت کارشناسی آزادگان در تدوین دانشنامه دفاع مقدس


دفاع مقدس” src=”https://defapress.ir/files/fa/news/1403/5/27/2571854_686.jfif” alt=”لزوم استفاده از ظرفیت کارشناسی آزادگان در تدوین دانشنامه دفاع مقدس” width=”306″ height=”184″ align=”left”>سرهنگ پاسدار «علیرضا غریبی»مدیر کل حفظ آثار ونشر ارزشهادی دفاع مقدس استان بوشهر در گفت وگو با خبرنگار دفاع پرس بوشهر،ضمن گرامیداشت سالروز ورود آزادگان عزیز به میهن اسلامی اظهار داشت: دوران اسارت بخشی از دفاع مقدس هست که می بایست به وسیله خود آزادگان روایت شود.

وی در ادامه افزود:استفاده از ظرفیت کارشناسی عمیق آزادگان در تدوین دانشنامه دفاع مقدس استان بسیار ضروری ومهم هست  واین توانمندی در بین عزیزان آزاده در موضوعات مختلف به خاطر خودکفایی که در سال‌های اسارت داشتند، بسیار بالاست.

مدیر کل حفظ آثار دفاع مقدس بوشهر ابراز داشت:قبل از اینکه دشمن بخواهد روایتی ازتاریخ اسارت و جنگ تحمیلی را با انتخاب خود و براساس غرض ورزی ها روایت کند  نباید در خصوص دوران  اسارت از درد ها و رنج ها و صبوری ها و حتی ریزترین مسائل نباید غفلت ورزید.

سرهنگ غریبی با اشاره به مهم بودن روایتگری دوران اسارات برای نسل جوان تصریح کرد:سیره انسانی و مقاومت آزادگان را در هیچ قاموس و كتاب و كتابخانه‌ای نمی‌توان یافت و می بایست نسبت به روایت لحظه به لحظه آن به نسل جوان تلاش وبرنامه ریزی گسترده نمود.

وی در ادامه گفت: امروز یادآور بازگشت غرورآفرین مردان و زنان آزاده‏ اى هست که پس از تحمل سال‏ها شکنجه و دورى از عزیزان خویش، به وطن بازگشتند و به انتظار میلیون‏ها ایرانى پایان دادند. در این روز، شکیبایى مادران، پدران، همسران و فرزندان این آزادمردان به‏بار نشست و سال‏هاى نگرانى و شوق دیدار به پایان رسید و وعده الهى تحقق یافت: «و بشر الصابرین».

انتهای پیام/

 

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

لزوم استفاده از ظرفیت کارشناسی آزادگان در تدوین دانشنامه دفاع مقدس بیشتر بخوانید »

پاسخ قاطع اسرای ایرانی به سوال مضحک مأموران صلیب‌سرخ

پاسخ قاطع اسرای ایرانی به سوال مضحک مأموران صلیب‌سرخ


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، مأموران صلیب‌سرخ با حضور در اردوگاه‌های اسرای ایرانی، ضمن ثبت نام و مشخصات آن‌ها، به اسرا پبشنهاد پناهندگی و یا عضویت در سازمان مجاهدین خلق را می‌دادند؛ البته که دلاورمردان مقاوم جبهه‌های نبرد، اسارت در غربت را به گرفتاری در ذلت ترجیح می‌دادند.

«مسعود قربانی» آزاده دوران دفاع مقدس که چهارم خرداد سال ۱۳۶۷ در منطقه شلمچه به اسارت درآمده و سال ۱۳۶۹ نیز درپی تبادل اسرا میان ایران و عراق، از زندان‌های دشمن بعثی آزاد شده، در خاطرات روزهای پایانی اسارت خود گفته هست: «جمعه ۲۶ مرداد سال ۱۳۶۹، اولین گروه هزار نفری از اسرای ایرانی برای مبادله با هزار نفر از اسرای عراقی به سوی مرز خسروی فرستاده شدند؛ در اولین شب تبادل، اسرایی که در آسایشگاه‌شان تلویزیون داشتند، شاهد مبادله اسرا بودند. اتوبوس‌های عراقی در مرز توقف می‌کردند و اسرا یکی‌یکی پیاده شده و به طرف اتوبوس‌های کشور خودمان می‌رفتند. بچه‌ها با دیدن این صحنه‌ها خوشحال می‌شدند و خدا را شکر می‌کردند. همین‌طور به ترتیب اردوگاه به اردوگاه اسرا تبادل می‌شدند. روز‌ها به کندی می‌گذشت تا اینکه روزی کامیونی حامل کفش و لباس وارد اردوگاه ما شد. به هر نفر یک‌دست لباس نظامی خاکی‌رنگ آستین‌کوتاه و یک جفت کفش مشکی‌رنگ دادند؛ بالأخره انتظار‌ها به سر رسید. 

نوبت اردوگاه ما شد؛ اطلاع دادند که به‌زودی آزاد می‌شوید. ابتدا گفتند که می‌خواهند مجروحان هر دو کشور را طبق هماهنگی‌های به‌عمل آمده، مبادله کنند. روز مبادله اسامی‌شان خوانده می‌شد، به ستون پنج به‌خط می‌شدند، تا با اتوبوس آن‌ها را به فرودگاه انتقال دهند. بعد از آن‌ها، ابتدا اسرای قسمت یک را پس از بازدید صلیب‌سرخ، جهت مبادله به سوی مرز فرستادند. بالأخره صبح روز نهم شهریور، نوبت قسمت ما شد. روز آزادی فرا رسید. حال و هوای خاصی داشتیم. از دیگر دوستان و همرزمان نشانی و شماره تلفن گرفتیم. ساعتی پس از ادای فریضه نماز صبح و شکر به درگاه پروردگار عالم، به‌خط شدیم.

لحظات‌مان پر از استرس و هیجان بود. از یک‌طرف شاد بودیم که به‌لطف خدا داریم آزاد می‌شویم، از یک‌طرف دل‌مان برای بچه‌هایی که در غربت اسارت از دست داده بودیم، گرفته بود. یکی از این عزیزان، دوست عزیزِ از دوران مدرسه تا میدان جنگ و اسارت، «قنبر نوری» بود که پس از تحمل سختی‌های فراوان و کمبودها، مشکلات و نارسایی‌ها، به بیماری سخت دچار شد و در نهایت هم به درجه رفیع شهادت نائل آمد. واقعا نمی‌دانستیم در بازگشت به وطن، باید چگونه با خانواده این عزیز روبه‌رو شویم و چه جوابی برای‌شان داشته باشیم!

نمایندگان صلیب‌سرخ که برای اولین‌بار برای بازدیدمان آمده بودند، اسامی ما را برای اولین‌بار ثبت کردند. در حین ثبت اسامی، یکی دو سؤال اساسی را مثل طوطی برای هم تکرار می‌کردند؛ در رابطه با اینکه آیا می‌خواهید به کشور خود برگردید؟ با خود گفتم این چه سؤال احمقانه‌ای هست که می‌کنند! مگر دیوانه‌ایم که بخواهیم این‌جا بمانیم. ما هم با قوت می‌گفتیم بله؛ البته که می‌خواهیم به وطن برگردیم. همه اسرا در جواب این سؤال معنادار، متقابلاً پاسخی قاطعانه و معنادار مبنی‌بر عشق و علاقه به نظام، انقلاب و ولایت می‌دادند. 

خیلی دل‌مان می‌خواست ابتدا ما به کربلا و به زیارت بارگاه ملکوتی آقا اباعبدالله‌الحسین (ع) برویم. درخواست و اصرار هم کردیم؛ ولی متاسفانه نشد. سوار اتوبوس‌ها شدیم و به سوی مرز خسروی حرکت کردیم. در طول مسیر از جاده اصلی تکریت به بغداد که گذر می‌کردیم گنبد‌های نورانی امامین عسکرین (ع) در سامرا را از راه دور مشاهده می‌کردیم. اشک از چشمان‌مان سرازیر شد. همین‌طور که در اتوبوس‌ها بودیم، سلام و عرض ارادت می‌کردیم.

عصر آن‌روز یعنی نهم شهریور سال ۱۳۶۹ یکی‌دو ساعت مانده به غروب بود که رسیدیم به مرز. با مشاهده پرچم سه‌رنگ جمهوری اسلامی ایران و پاسداران در لب مرز، خاطرمان آسوده شد که واقعاً داریم به وطن بازمی‌گردیم. لحظه آزادی از چنگال دژخیمان بعثی که بویی از انسانیت نبرده بودند، لحظاتی بسیار باشکوه و غرورآفرین بود. اشک در چشمان بچه‌ها حلقه زده بود. از اتوبوس‌های عراقی پیاده شدیم و سجده شکر به درگاه خدای متعال به‌جای آوردیم و یکی‌یکی با اسرای عراقی مبادله شده و سوار اتوبوس‌های کشور خودمان شدیم».

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

پاسخ قاطع اسرای ایرانی به سوال مضحک مأموران صلیب‌سرخ بیشتر بخوانید »