اسارت

شهید محمدجواد تندگویان؛ اسیر عشقی و هفت آسمان، غبار پر توست...

شهید محمدجواد تندگویان؛ اسیر عشقی و هفت آسمان، غبار پر توست…


شهید محمدجواد تندگویان؛ اسیر عشقی و هفت آسمان، غبار پر توست...

به گزارش نوید شاهد، روز بیست و نهم آذر، روز تجلیل از نام و مقام غریب ترین، مظلوم ترین و مخلص ترین وزیر در تاریخ جمهوری اسلامی است. وزیری که در حین خدمت و گره‌گشایی از بحران در سخت ترین شرایط جنگ و در اوج هجوم دشمن متجاوز به سرزمینمان، به اسارت دشمن درآمد، سالها سخت ترین و وحشیانه ترین شکنجه ها را تحمل کرد و سپس در غربت به شهادت رسید، بی آنکه هیچ خبر و نشانی از محل اختفا و اسارت او توسط جانیان بعثی داده شود. و سالها پس از شهادت، بقایای پیکر رنجدیده اش به وطن بازگشت. حماسه استقامت و آزادگی وزیر بسیجی شهید محمدجواد تندگویان، یکی از جانانه ترین و جاودانه ترین جلوه های سربلندی ملت ما در تاریخ غرورآفرین دفاع مقدس است. وزارت چهل روزه ی او تجسمی از خلوص تعهد در مکتب خدمت تا همیشه ی تاریخ است و اسارت او، تبلوری از جانفشانی در راه مسئولیت و در طریق غیرت…

مقاومت زیر شکنجه های ساواک و تحمل ۱۱ ماه زندان

محمدجواد تندگویان در تاریخ ۲۲ خردادماه سال ۱۳۲۹ در محله خانی آباد تهران متولد شد پدر او که یکی از طرفداران محمد مصدق بود در میدان بهارستان یک مغازه کفاشی داشت.
محمدجواد تندگویان در سال ۱۳۳۶ به مدرسه رفت و در سال ۱۳۴۶ موفق به اخذ مدرک دیپلم شد. در سال تحصیلی ۱۳۴۸_۱۳۴۷ به عنوان دانشجوی دوره کارشناسی رشته مهندسی نفت، گرایش پالایش وارد دانشکده نفت آبادان شد و پس از گذشت مدتی فعالیت خود را در انجمن اسلامی دانشجویان آغاز کرد. او در این انجمن، نقش وسیع و موثری داشت و اقدامات بزرگی انجام داد که همین امر نیز سبب شد ساواک نسبت به فعالیت‌های او در انجمن اسلامی دانشجویان حساس شود. از جمله او برنامه حضور و سخنرانی شخصیت‌هایی چون: استاد شهید مرتضی مطهری، دکتر علی شریعتی و علامه محمدتقی جعفری را در دانشگاه ترتیب داد. وی در دوران سربازی نیز توسط ساواک دستگیر و پس از تحمل شکنجه‌های بسیار به ۱۱ ماه حبس محکوم شد.

شاگرد اول دانشگاه؛ ممنوع الاستخدام و مجبور به مسافرکشی!

به گفته مهندس یحیوی همکار و همراه شهید از دوران تحصیل تا وزارت و اسارت، می‌توان از شهید تندگویان به‌عنوان یک الگوی متعهد و متخصص در مجموعه وزارت نفت نام برد. کسی که در دوران دانشکده، در عین داشتن ریاست جامعه اسلامی مهندسین دانشکده و فعالیت‌های وسیع فوق‌برنامه، به‌عنوان دانشجوی رتبه اول شناخته می‌شد. از نظر فعالیت‌های سیاسی، اجتماعی با وجود اختناق دوران ستم‌شاهی، ایشان با جرأت و جسارت به همراه دیگر هم‌رزمانش فعالیت‌های وسیعی را در سطح آبادان داشتند. پس از فارغ‌التحصیلی به‌عنوان کارشناس نفت به استخدام پالایشگاه نفت تهران درآمد و با وجود داشتن زن و فرزند و نیاز به داشتن فعالیت تمام‌وقت در پالایشگاه، ارتباط خود را با دانشکده نفت آبادان و به‌ویژه انجمن اسلامی دانشکده نفت حفظ کرد. همین هم بود که باعث شد کرمی، رئیس وقت دانشکده، گزارشی را برای ساواک درباره او بفرستد، چون اقدام‌های شهید تندگویان باعث حفظ روحیه دانشجویان فعال دانشکده می‌شد. تندگویان پس از این گزارش دستگیر شد و مدت یک سال را در زندان ساواک به سر برد. آن هم در شرایطی که در تمام این یک سال مورد شکنجه‌های سخت ساواک قرار می‌گرفت. پس از آزادی از زندان ساواک، ممنوع‌الاستخدام شده بود در نتیجه از پالایشگاه اخراج شد و چون هر جا که برای کار رجوع می‌کرد، از او کارت عدم سوءپیشینه می‌خواستند، مجبور شد مدتی به‌صورت متفرقه کار کند. در این دوره حتی برای مدتی هم به کار مسافرکشی پرداخت. پس از مدتی از سوی بهروز بوشهری که در آن زمان مدیر کارخانه پارس توشیبا بود و به‌واسطه وجود ایشان وجود کارت عدم سوءپیشینه قابل‌چشم‌پوشی بود، دعوت به کار شد و شهید تندگویان راهی رشت شد تا در پارس توشیبا مشغول کار شود.

الگوی کار جهادی، روح ابتکار، ظرفیت سازی، فرصت آفرینی و تخصص در مسئولیت

پس از انقلاب و با روی کار آمدن دولت شهید رجایی، با توجه به تخصص و تجربیاتی که داشت، از او دعوت شد به‌عنوان وزیر نفت در کابینه، قبول مسئولیت کند. در طول مدت کوتاه وزارت شهید تندگویان که بیش از ۴۰ روز دوام نداشت، او بیشتر ایام را در

مناطق جنگی حضور می‌یافت و ضمن هدایت کارکنان، باعث ایجاد روحیه و دادن قوت قلب به آنان می‌شد.
در زمان جنگ تحمیلی و در شرایطی که برنامه‌های روزمره هر روز، با روز قبل تفاوت می‌کرد، برنامه‌های کوتاه‌مدت، بلندمدت و نگاه درازمدت برای آینده صنعت نفت پس از جنگ تحمیلی قاعدتاً فراروی هر مدیری در مجموعه نفت و به‌ویژه شخص وزیر بود. شهید تندگویان در این شرایط به‌خوبی از عهده برنامه‌ریزی برای تنظیم تولید، توزیع و صادرات نفت برمی‌آمد، به‌گونه‌ای که ما در این زمینه مشکلی نداشتیم. از دیگر برنامه‌هایی که مدنظر ایشان بود، برنامه‌ریزی برای توسعه شبکه گازرسانی در کشور بود که در این زمینه اقدام‌های خوبی را هم انجام دادند. به جرأت می‌توان گفت آنچه تندگویان در عمر کوتاهش انجام داد، در زمان حیاتش بسیار مفید بود و پس از اسارت و شهادتش زیربنایی برای کار دیگر وزرا قرار گرفت.
بی‌تعلقی شهید تندگویان با وجود صدارت بر دومین شرکت بزرگ نفت دنیا از روح عارفانه او نشات می گرفت.
مهندس یحیوی در مورد نگاه شهید تندگویان به کار و زندگی می‌گوید: طول همکاری ما در وزارت نفت مربوط به همان ۴۰ روز وزارت ایشان در وزارت نفت بود. تندگویان در پاسخ به نصیحت‌کنندگانی که از ایشان می‌خواستند به جای حضور در مناطق جنگی، وقت خود را برای پیگیری امور، در داخل مرکز بگذراند، اعتقاد داشت: «در شرایط سخت کنونی که ما از کارکنان نفت می‌خواهیم در منطقه حضور داشته باشند،‌ نمی‌توان در میان آنها نبود.» به همین دلیل هم وقتی کارکنان می‌دیدند خود وزیر نفت با حضورش در مناطق خطرناک انجام وظیفه می‌کند با عشق و امید و انگیزه بیشتری کار می‌کردند.

وسایل زندگی اش یک وانت را هم پر نمی کرد!

پس از چند سال که به‌عنوان مهندس فعالیت می‌کرد و مدیریت کارخانه پارس توشیبای آن زمان را به‌عهده داشت و بعدها هم به‌عنوان مدیر مناطق نفت‌خیز جنوب فعالیت می‌کرد، موقعی که به ساختمانی که ما هم در آن سکونت داشتیم نقل‌مکان کرد، وسایل زندگی‌اش حتی یک وانت‌بار پیکان را هم پر نمی‌کرد!

اسارت در حین سرکشی به مناطق نفتی تحت محاصره و آتش دشمن

در طول چهل روز وزارت، به منظور نظارت مستقیم بر این عملیات، سه بار به آبادان رفت، اما در چهارمین سفرش به آبادان، در ۹ آبان ۱۳۵۹ نیروهای عراقی ــ که صبح آن روز جاده فرعی ماهشهر ـ آبادان را در اختیار گرفته بودند ــ وی را به همراه دو معاونش، و دو تن از محافظانش به اسارت گرفتند. تمامی تلاش‌های جمهوری اسلامی برای پیگیری وضعیت تندگویان، به نتیجه نرسید و رژیم بعثی عراق، هیچ نشانی از وزیر نفت ایران نداد.
پس از گذشت حدود یازده سال، با آزاد شدن تدریجی اسرای ایرانی در ۱۳۶۹ شمسی، اخباری حاکی از زنده بودن تندگویان انتشار یافت، ولی دولت عراق به دروغ اعلام کرد که وزیر نفت سابق ایران در ۱۳۶۱ شمسی ۱۹۸۲میلادی در سلولش خودکشی کرده است!

خاکستر ما قصه ی طوفانی عشق است…

پس از قطعی شدن شهادت تندگویان، عراق از استرداد پیکر او امتناع کرد که سرانجام با پیگیری و پافشاری ایران، پس از گذشت یازده سال از زمان اسارت، تحویل گرفته شد و به ایران انتقال یافت و در ۲۹ آذر ۱۳۷۰ در قطعه ۷۲ تنِ (شهدای ۷ تیر) در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.

با طنین صوت قرآن و مناجاتش در راهروهای اسارتگاه می فهمیدیم زنده است!

مهندس یحیوی از دوران اسارت شهید چنین روایت می کند: در تمام مدت اسارت در سلول‌های انفرادی نگهداری می‌شدیم و تنها راهی که می‌توانستیم مطمئن باشیم تندگویان هنوز زنده است و در میان ما حضور دارد صدای قرآن و مناجات او بود که در راهروی زندان می‌پیچید. او با شهامت با مأموران بازجوی عراقی برخورد می‌کرد و زندان سازمان امنیت عراق را همانند سنگری برای مقابله با دشمن در خانه خود دشمن قرار داده بود.

یاد این شهید غریب و وزیر بسیجی و خادم خاکی و خالص مردم، در روز بازگشت و تدفین پیکرش در خاک مقدس میهن لاله های عشق و حماسه و ایثار، در کنار شهیدان گلگون کفن، گرامی باد.

انتهای پیام/



منبع خبر

شهید محمدجواد تندگویان؛ اسیر عشقی و هفت آسمان، غبار پر توست… بیشتر بخوانید »

استقبال از امام خمینی (ره)، حفظ امنیت پایتخت تا دفاع از مرز‌ها در کردستان و مبارزه با منافقین 

استقبال از امام خمینی (ره)، حفظ امنیت پایتخت تا دفاع از مرز‌ها در کردستان و مبارزه با منافقین 


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شب خاطره با محوریت روایت پیشکسوتان و فرماندهان کمیته انقلاب اسلامی، شامگاه (سه‌شنبه) با حضور پیشکسوتان و فرماندهان کمیته انقلاب اسلامی در موزه دفاع مقدس و مقاومت برگزار شد.

در ابتدا، سردار کرم‌پور رئیس کانون پیشکسوتان فراجا در سخنانی یاد و خاطره رزمندگان دوران دفاع مقدس را گرامی‌داشت و اظهار داشت: در این جلسه شب خاطره دو نسل و دو طبقه‌ی که در بخش امنیت میهن اسلامی‌مان توفیق خدمت داشته‌اند، حضور دارند. نسل اول در روز‌های ابتدایی انقلاب در تهران‌بزرگ و شاکله کمیته انقلاب اسلامی را شکل دادند و سپس در کنار عزیزترین فرزندان در جبهه نبرد، جوانانی که از دانشگاه علوم انتظامی در این جلسه هستند، پیوند زیبایی شکل داده شده هست. 

وی خاطره‌ای از «شهید ناصر دادرس» ذکر کرد و گفت: این شهید در کارگزینی کمیته سابق روی کاغذ نوشت «برادر ارجمندام، جناب اسماعیلی! من انشالله به فضل خدا اگر روزی بود، شنبه یا نهایتا یک‌شنبه در خدمت شما هستم، اما حسب وظیفه می‌خواهم این دقایق را در محضر رزمندگان باشم»؛ اما ایشان در همان روز‌ها در جریان بازدید از منطقه به شهادت رسید و یک‌شنبه ایشان تشییع شد؛ لذا این رزمندگان از تمام لحظات برای خدمت استفاده می‌کردند. 

وظیفه کمیته‌ها تامین امنیت مردم بود
در ادامه سردار علی‌قلی فودازی به روایت بخش‌های از مبارزات کمیته در تهران پرداخت و گفت: جوان‌های امروز از چگونگی ایجاد کمیته‌های انقلاب در روز‌های ابتدایی انقلاب اطلاع ندارند؛ این کمیته‌ها ابتدا در مساجد شکل گرفتند که اولین کمیته مربوط به استقبال از امام خمینی (ره) بود. 

این پیشکسوت کمیته انقلاب اسلامی با بیان اینکه شهربانی و پلیس‌قضایی از دیگر مجموعه‌های برامده از کمیته انقلاب اسلامی بودند، گفت: مرحوم آیت‌الله مهدوی‌کنی در راس کمیته‌های انقلاب اسلامی در تهران بودند که در ادامه به ۱۴ مجموعه توسعه پیدا کردند و حدود ۱۴ هزار نیرو در منطقه جنوب تهران داشتند که عمده وظیفه این کمیته‌ها تامین امنیت مردم بود. 

وی با تاکید براینکه کسانی که در کمیته ماندند کسانی بودند که تابع ولی‌فقیه و حضرت امام (ره) بودند، گفت: همه بچه‌هایی که در کمیته‌های انقلاب اسلامی بودند به عشق امام (ره) ایستادند و مهمترین کار مقابله با گروهک منافقین بودند. اولین برخورد با منافقین در خیابان هلال احمر و علیه مرکز آموزش منافقین در سال ۱۳۵۹ بود.

فودازی تصریح کرد: در عملیاتی سه دختر عضو گروهگ منافقین را اوایل سال ۱۳۶۰ در خیابان وحدت اسلامی دست‌گیر کردیم که آنها ۱۲ عملیات و ترور موفق انجام داده بودند. 

در بخش دیگر این مراسم، حمید احمدی، از پیشکسوتان کمیته در سخنانی گفت: شخصا ورودی ۲۳ سال ۱۳۵۷ و اولین مجروح کردستان بودم که تیرخلاص خوردم و در عملیات برون‌مرزی و آبادان و گیلانغرب زخمی شدم، اما همچنان زنده هستم. 

وی گفت: اولین قائله‌ی که در کردستان ایجاد شد امام خمینی (ره) پیام دادند که این قائله را جمع کنید که شهید چمران در میدان بود و شرایط به طوری که کومله به پای بچه‌های جهاد نعل می‌زنند. ما داوطلبانه به پادگان امام حسین (ع) رفتیم و پس از اموز‌هایی راهی کرمانشاه و جوانرود شدیم و مقابل دشمن ایستادیم. 

در ادامه سردار هاشمی از پیشکسوتان کمیته، مادران را ریشه پیروزی انقلاب دانست و با بیان اینکه اگر ما در صحنه‌های انقلاب خدمتی انجام دادیم، به پشتوانه مادران و همسران بود، گفت: بچه‌های کمیته در روز‌های انقلاب بدون هیچ چشم‌داشت و فیش‌های حقوقی و به دستور امام خمینی (ره) وارد میدان کمیته شدند و تا آخر ایستادند.

۱۱ سال اسارت بدون هیچ مدرک جرم 
سپس، سید منصور موسوی از آزادگان کمیته انقلاب اسلامی گفت: ۱۱ سال در اسارت آمریکایی‌ها بودم درحالی که هیچ مدرکی از ما نداشت ولی، چون ظالم بودند ما را نگه داشتند؛ دشمن مسائل روحی و روانی را علیه ما انجام می‌داد. 

در پایان این مراسم از خانواده‌های شهیدان دوران دفاع مقدس شهید سید برات حسینی، شهید محمدابراهیم حمیدی و شهید مجید بیاتی تجلیل شد. 

انتهای پیام/ ۱۲۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

استقبال از امام خمینی (ره)، حفظ امنیت پایتخت تا دفاع از مرز‌ها در کردستان و مبارزه با منافقین  بیشتر بخوانید »

سوغاتی آزادگان از زندان‌های حزب بعث

سوغاتی آزادگان از زندان‌های حزب بعث


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، بازگشت آزادگان سرافراز دوران هشت سال دفاع مقدس به میهن اسلامی از ۲۶ مرداد سال ۱۳۶۹ آغاز شد و رزمندگانی که در جبهه‌های نبرد حماسه‌ها آفریده و در ایام اسارت نیز در برابر سختی‌ها و رفتار‌های غیرانسانی بعثی‌ها صبر و استقامت کردند، به آغوش خانواده‌های خود بازگشتند؛ آنها در این سفر طولانی‌مدت همچون دیگر مسافران همراه خود سوغاتی آوردند؛ اما سوغاتی متفاوت.

«مسعود قربانی» آزاده دوران دفاع مقدس که چهارم خرداد سال ۱۳۶۷ در منطقه شلمچه به اسارت درآمده و سال ۱۳۶۹ نیز درپی تبادل اسرا میان ایران و عراق، از زندان‌های دشمن بعثی آزاد شده، در خاطرات خود گفته هست: «نهم شهریور سال ۱۳۶۹ یکی‌دو ساعت مانده به غروب بود که رسیدیم به مرز. با مشاهده پرچم سه‌رنگ جمهوری اسلامی ایران و پاسداران در لب مرز، خاطرمان آسوده شد که واقعاً داریم به وطن بازمی‌گردیم. لحظه آزادی از چنگال دژخیمان بعثی که بویی از انسانیت نبرده بودند، لحظاتی بسیار باشکوه و غرورآفرین بود. اشک در چشمان بچه‌ها حلقه زده بود. از اتوبوس‌های عراقی پیاده شدیم و سجده شکر به درگاه خدای متعال به‌جای آوردیم و یکی‌یکی با اسرای عراقی مبادله شده و سوار اتوبوس‌های کشور خودمان شدیم.

بعد چند نفر از برادران پاسدار و نیز چند نفر خبرنگار اطلاعات شناسایی‌مان را ثبت کردند. خبرنگاران اقدام به ارسال اسامی به رسانه‌های ملی را در اولین و سریع‌ترین فرصت انجام دادند. سپس به پادگانی رفتیم که در نزدیک مرز در شهر قصرشیرین بود. به محض ورود، با صلوات از اتوبوس‌ها پیاده شدیم. برادران پاسدار با آغوش گرم آمده بودند به استقبال‌مان. اشک شوق از چشمان‌مان سرازیر شد. در همان لحظه ورود ابتدا با چند عدد کیک و شیر و آب میوه پذیرایی شدیم. بدن‌های‌مان ضعیف و نحیف بود. مثل اسکلتی بودیم که فقط پوستی بر آن کشیده باشند. معده‌مان در تعجب از مواجهه با این خوراکی‌ها مانده بود!

در آن‌جا به‌مدت ۲ روز در قرنطینه بودیم. باید از لحاظ سلامتی و کنترل بیماری‌ها بررسی و چکاپ می‌شدیم. خیلی‌ها بیماری‌های داخلی، عفونی، کلیوی، شنوایی، بینایی، روحی، روانی و عصبی و… شدیدی داشتند و تقریباً همة آزادگان کم و زیاد این بیماری‌ها و ناخوشی‌ها را با خودشان سوغاتی آورده بودند.  

صدای دلنواز سرود آهنگران و پس از آن در هنگام غروب، صدای دلنشین صوت قرآن کریم که از طریق بلندگو پخش می‌شد، حال و هوای خاصی به ما داد. انگار که تازه متولد شده و به دنیای دیگری پا گذاشتیم. تا آن لحظه هنوز خانواده‌های‌مان اطلاعی نداشتند. آن‌ها همچنان چشم‌انتظار بودند که شاید ما زنده باشیم و با اسرا برگردیم. آخر جناز‌ه‌ای هم از ما نداشتند که فکر کنند شهید شده‌ایم».

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

سوغاتی آزادگان از زندان‌های حزب بعث بیشتر بخوانید »

یادواره شهدای «غریب در اسارت» شهرستان‌های استان تهران برگزار شد

یادواره شهدای «غریب در اسارت» شهرستان‌های استان تهران برگزار شد


به گزارش مجاهدت از گروه فرهنگ دفاع‌پرس، در آستانه فرا رسیدن هفته دولت و سالگرد شهادت شهیدان رجایی و باهنر، مراسم اولین یادواره شهدای غریب در اسارت در قالب سیصد و شصتمین برنامه شب خاطره حوزه هنری با تقدیر از خانواده ۱۲ شهید غریب در اسارت شهرستان‌های استان تهران عصر پنجشنبه یکم شهریور ۱۴۰۳ در تالار سوره حوزه هنری برگزار شد.

این مراسم با حضور معاون رئیس جمهور و ریس بنیاد شهید و امور ایثارگران و مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان‌های استان تهران و جمعی از مسئولان کشوری و لشکری، خانواده‌های شهدا، ایثارگران و آزادگان همراه بود.

سعید اوحدی رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران در این یادواره ضمن گرامی‌داشت یاد و نام شهدا و خیرمقدم به حضور خانواده شهدا، آزادگان و جانبازان سرافراز در این مراسم، گفت: تا کنون ۲۵ مراسم بزرگداشت شهدای غریب در اسارت برگزار شده هست.

معاون رئیس جمهور با اشاره به برگزاری بیست‌وپنجمین مراسم بزرگداشت شهدای غریب در اسارت و هم‌زمانی آن با مراسم اربعین حسینی، گفت: زائران اربعین در آستانه ورود به کربلا هستند. این از حکمت الهی هست که بیست و پنجمین مراسم هم‌زمان با مراسم اربعین برگزار می‌شود.

رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران با اشاره به ۱۲ شهید غریب در اسارت شهرستان‌های تهران که پیکر برخی از شهدا از جمله شهید محمدعلی اصغری هنوز مفقودالاثر هستند، گفت: خانواده شهدا نیازی به برگزاری این مراسم‌ها ندارند. شهدا نزد پرورگار روزی دارند و شاد هستند. فضل الهی مقامی هست که خدا به شهدا داده هست و اولین کسی که شهید شفاعت می‌کند خانواده خودش هست. برگزاری این مراسم برای رسیدن به این بشارت هست که شهدا راه صدساله را یک شبه طی کردند.

اوحدی گفت: اگر در این مراسم حضور پیدا می‌کنیم به این دلیل هست که دنبال تحول هستیم. نعمت اختیار و انتخاب یکی از نعمت‌های بزرگ هست که خداوند فلسفه عالم خلقت را انتخاب می‌دانند.

معاون رئیس جمهور با بیان اینکه خدا راه را به انسان نشان داده هست، گفت: شهدا نفس مطمئنه‌ای بودند که درست انتخاب کردند و به کمال رسیدند. خداوند دو معیار عظیم برای انسان قرار داد و حجت ظاهر که همان اهل بیت (ع) و شهدایی که به اهل بیت (ع) اقتدا کردند و حجت باطن که عقل و ظرفیت ما هست.

رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران در این مراسم به بیان خاطراتی از شهید مهدی حاج کرمی پرداخت.

اوحدی در پایان گفت: رژیم اشغالگر صهیونیست امروز در باتلاقی فرو رفته هست و گرفتار مقاومت مردم فلسطین هست که این به برکت خون شهدا هست.

خادم خانواده شهدا و ایثارگران هستم

در بخش دیگری از این مراسم عباسعلی رضایی مدیر کل بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان‌های استان تهران گفت: نباید به اندازه یک چشم برهم زدن از ایثار شهدا غفلت کنیم. برای جانبازان، آزادگان نجیب و خانواده‌های شهدا؛ خانواده‌هایی که امروز در جمع ما حضور دارند بخصوص ۱۲ خانواده شهید در اسارت که این برنامه مزین بنام آنهاست و برای همه وزرا آرزوی توفیق دارم.

وی با تقدیر از سردار آزادی گفت: خادم پدران و مادران و فرزندان شهدا هستم. بنیاد شهید و امور ایثارگران به حضور فردی مانند سعید اوحدی نیاز دارد. پیشتر نیز او با حضور در این بنیاد خوش درخشید و برای این مدیر آرزوی توفیق دارم.

رضایی ادامه داد: مراسم‌ها باید در وزن ایثارگران باشد که با همکاری معاونت فرهنگی و حوزه هنری این مهم محقق شد. یاد شهدا فراموش شدنی نیست.

وی با ذکر خاطره‌ای از مادرش گفت: یکی از برادران را منافقان با ۳۴ گلوله به شهادت رسید، ۲ برادر همزمان شهید شدند، اما پیکر یکی از آنها پس از سال‌ها به ایران بازگشت. مادرم ترازو خواست؛ او استخوان‌های برادرم را کشید شد که یک کیلو و ۸۰۰ گرم شد، برادرم ۷۶ کیلو بود و مادرم گفت من این فرزند را دادم امیدوارم راهش ادامه یابد.

۹ شهید عکسی ندارند

در ادامه محمدجواد زمردیان دبیر کنگره ملی شهدای غریب اسارت در سخنانی گفت: شاهد حضور در بیست و پنجمین محفل شهدا هستیم وقتی شروع کردیم، فکر نمی‌کردیم به ۱۹۰۲ شهید برسیم. از این تعداد ۸۳ نفر پیکرهاشان نرسیده، من و شمای آزاده با رفقایی زیست کردیم که اسم عربی از آنان در ذهنمان بود و بعد‌ها آنها به شهادت رسیدند و کار سخت شد.

وی ادامه داد: ۴۷۵ پرستوی عاشق به میهن بازگشتند؛ این در روزنامه کیهان ذکر شد. آن روز مثل امروز فضای مجازی نبود و ۴۷۵ اسم در آن روزنامه بود. حتی عکسی نبود از ۱۹۰۲ شهید؛ ۹ نفر عکس ندارند. مگر خانه و کاشانه‌ای دارند که عکس داشته باشند؟ ۴ تن از آنان از بهزیستی بودند و به اسارت درآمدند و در اسارت شهید شدند و حتی یک عکس از آنان نداریم. دوستان در موسسه پیام آزادگان کمیته جست‌وجوی مفقودین کمک کردند این اسامی را به چهره‌هایی تبدیل کنیم که شمایلی از آنان در اسارت داشتیم. مدیران کل استان تهران کمک کردند تا با این اسامی ارتباط قلبی پیدا کنیم؛ از حاج آقا ابوترابی یاد گرفتیم که به ۴۷۵ نفر برسیم.

زمردیان گفت: در ۹۸ سفر به ۷۷۷ شهید رسید. آیت الله رئیسی مطلع شد و در محفل دورهمی آزادگان درباره این برنامه پرسید. روایت کردیم و او درخواست کرد که مراسمی بگیرید و من هم سخنران خواهم بود. به آقای اوحدی که مدیر وقت بنیاد بود، پیام دادم و ایشان هم تشویق کردند و این مسئله پیگیری شد. ۴ سال هست، ۱۷۰۲ سفر رفتیم و ۹۵ سفر دیگر هم داریم. قرار ما این هست که براساس منشور سید آزادگان، کار خودمان را داشته باشیم و به دنبال شهدا هم بگردیم؛ حالا در محضر ۱۲ شهید غریب هستیم… ۱۹ ماه پیش این افراد ۳ نفر بودند.

وی ادامه داد: ۴۴ شهید متعلق به استان تهران و ۱۲ نفر مربوط به شهرستان‌های تهران هستند. از سرلشگر هداوند، نوجوانان دماوندی و ورامین را داریم.

زمردیان با نشان دادن عکسی گفت: سه سال دنبال رسول حدادی بودیم، زیرا بسیجی اطلاعات عملیات بود و مشخصات خود را در اسارت نداده بود. وقتی پیدا کردیم فهمیدیم مشخصات خود را تغییر داده و امروز خانواده‌اش را نیز پیدا نمی‌کنیم و نمی‌دانیم چطور به شهادت رسید. علی‌اکبر قاسمی بیسیم‌چی ۳۱ ساله‌ای بود که ۴ دختر و یک پسر داشت؛ او خیاط بود که وارد جنگ شد.

وی افزود: ما در اسارت ۶۰ نفر بودیم. دوربین‌ها تصاویر را ثبت می‌کرد، هلی‌کوپتر‌ها نزدیک ما روی زمین می‌نشست و افسران عملیات روانی می‌کردند. ۲۴ ساعت گذشته بود و اذیت شدیم. در گزارش صلیب سرخ برخی از شهادت‌ها نوشته شده خستگی، شکستگی جمجمه یا استخوان‌های پهلو.
وی با ذکر خاطره‌ای از تشنگی اسرا گفت: اکبر قاسمی به ژنرال مشهور عراقی، ماهر عبدالرشید گفت که به من آب بده؛ آب را گرفت و نماز خواند و اکبر قاسمی زیر شکنجه به شهادت رسید. قرار هست تا آبان این محفل تمام شود. دعا کنیم بتوانیم از تصویر این عزیزان که امروز رونمایی و در قالب تمبر به خانواده‌ها تقدیم می‌شود، آلبومی به رهبر انقلاب تقدیم کنیم.

شرط بندی سربازان بعثی برای شهید کردن اسرا

مجتبی جعفری نویسنده کتاب «جهنم تکریت» نیز در این مراسم گفت: امیدواریم شهدای غریب دست ما را بگیرند. سرهنگ شوشتری وقتی از اسارت برگشت پزشک عمومی شد و سپس به شهادت رسید. او تعریف می‌کرد که آنها را اسیر کرده و دستشان را از پشت بستند تا کامیونی آنان را به جبهه دشمن ببرد؛ هلی کوپتری نزدیکشان نشست و بدون هیچ جست وجویی ۲ سرباز را با خود بردند و هلی کوپتر ۱۵۰ متر از زمین فاصله گرفت و آن دو سرباز را از بالای هلی کوپتر پایین انداختند و نمی‌دانیم پیکر آنان را کسی پیدا کرد یا نه.

وی ادامه داد: سرهنگ جعفر رجبی گفت که آنها را اسیر کردند، صدای تیراندازی می‌آمد و دیده که دو سرباز عراقی روی تپه شرط‌بندی می‌کنند که کدام اسیر را به شهادت برسانند. او گفت: در اردوگاه ۱۹ تکریت بودیم و هیچ ارتباطی با خانواده نداشتیم، یک خلبان به نام پرویز طلوعی دندان‌هایش را در عراق از دست داد. ۵۸۲۰ دندان مصنوعی به اسرای عراقی دادیم، برای او دندان بگذارید! در کتانی او آدرس ۴۰۰ افسر اسیر را نوشتیم. او اسامی این افسران را به اسرای صلیب سرخ می‌دهد و خلبان احمد وزیری و شهید حسن هداوند با رمز نامه می‌نویسند که محسن و مجتبی زنده هستند. شهید هداوند را زیر شکنجه به شهادت رساندند و از اسرا خواستند امضا کنند او به مرگ طبیعی از دنیا رفته هست.

رونمایی از تمبر ۱۲ شهید غریب در اسارت

در پایان این مراسم از تمبر یادبود و تصاویر ۱۲ شهید غریب در اسارت شهرستان‌های استان تهران و ۱۲ شهید ملی شامل شهدای قبل از انقلاب، دوران دفاع مقدس و پس از آن رونمایی شد.

اسامی ۱۲ شهید غریب در اسارت به این شرح هست: نوروزعلی قلی‌زاده، واحدعلی نریمانی، محمدعلی اصغر، حسن هداوندمیرزلیی، مصطفی غلامعلی، یدالله غلامی، سیدجمال علایی‌جوشقانی، محمدعلی دولت‌سرا، طهماسب قادری، محسن سلیمانی‌خاص، موسی گل‌محمدی، اصغر رحمت‌وند.

 

انتهای پیام/۹۵۵

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

یادواره شهدای «غریب در اسارت» شهرستان‌های استان تهران برگزار شد بیشتر بخوانید »

وقتی شهید «غلامرضا زعفری» دشمن را قال گذاشت!

وقتی شهید «غلامرضا زعفری» دشمن را قال گذاشت!


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، رزمندگان تخریب‌چی در زمره کسانی بودند که هنگام مأموریت، احتمال اسارت آن‌ها خیلی بالا بود؛ چراکه تخریب‌چی‌ها در مأموریت‌های شناسایی، مین‌گذاری و هنگام معبر زدن، کاملاً خلع سلاح بودند و تنها سلاح آن‌ها، یک سیم‌چین و سرنیزه بود و اگر نارنجکی هم همراه داشتند، فقط در شرایطی خاص می‌توانستند از آن استفاده کنند.

ماهیت کار تخریب‌چی‌ها در جبهه انفرادی بود؛ یعنی مأموریت با حداقل نفرات انجام می‌شد. در خاطرات رزمندگان تخریب‌چی که غالباً هم بیان نشده و فقط در گعده‌های خودشان قابل شنیدن هست، موارد زیادی از احتمال اسارت ۱۰۰ درصد آن‌ها می‌توان پیدا کرد؛ بارها شنیده شده که تک و تنها از موانع گذشته و پا در میدان مین گذاشته‌اند و با دشمنی که هوشیار در سنگر کمین خود نشسته بود، مواجه شده‌اند. آن‌ها در این موقعیت حساس یا با زیرکی از مهلکه گریخته و یا به استقبال خطر رفته‌اند.

گردان تخریب لشکر 10 سیدالشهداء (ع) در طول شش سال حیات خود در دفاع مقدس، بیش از 140 شهید تقدیم کرده هست؛ ولی تعداد آزاده‌های این گردان در مأموریت‌های محوله فقط پنج نفر هست؛ «عباس باقری» در عملیات «والفجریک»، «مجید مطیعیان» قبل از عملیات «والفجر چهار»، «جعفر حیدریان» و «مجید مهرورز» در عملیات «بدر» و «عبدالله سمنانی» هم در شناسایی عملیات «والفجر هشت» در جزیره ام‌الرصاص به اسارت دشمن درآمدند.

خاطرات فرار رزمندگان تخریب‌چی از چنگال دشمن، خاطراتی شنیدنی هست؛ مثلاً همرزمان شهید «غلامرضا زعفری» خاطره گریختن این شهید والامقام از اسارت دشمن در عملیات خیبر را از زبان وی چنین نقل می‌کنند: «غلام تعریف می‌کرد که در حین فرار، سرباز دشمن با آر.پی.جی به سمت من شلیک کرد و احساس کردم گلوله از زیر بغلم در حال فرار عبور کرد؛ به‌طوری که باد پره آر.پی.جی را حس کردم… اما باز من ول کن نبودم و چند لحظه استراحت کردم و دوباره به سمت مواضع دشمن رفتم و داخل سنگر استراق سمع دشمن خودم را پنهان کردم.

یک لحظه که به خودم آمدم، دیدم روی مین والمر نشسته‌ام و تعدادی بدن‌های شهید در کنارم داخل چاله‌ای قرار دارد… اما شناسایی‌ام را انجام دادم. در وقت برگشت که تک و تنها بودم، با نیروهای گشتی شناسایی دشمن روبه‌رو شدم و آن‌ها فهمیدند تنها هستم؛ لذا خواستند من را اسیر کنند که با توکل به خدا، آن‌ها را قال گذاشتم»

این خاطره ذره‌ای از جسارت رزمندگان تخریب‌چی در مواجه با دشمنی بود که برای اسیر کردن آن‌ها اقدام می‌کرد و بودند رزمندگان بسیار دیگری مانند شهید «محمد خاکفیروز» که در شناسایی عملیات «کربلای 2» در داخل  میدان مین و در نیمه‌شب به دست دشمن اسیر شد و سال‌ها گذشت تا پیکر مطهرش به میهن اسلامی برگشت.

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

وقتی شهید «غلامرضا زعفری» دشمن را قال گذاشت! بیشتر بخوانید »