فیلم/ ناو جدید پاکستان در استانبول به آب افتاد
فیلم/ ناو جدید پاکستان در استانبول به آب افتاد بیشتر بخوانید »
گروه جهاد و مقاومت مشرق – ما به دیدار خانواده های شهدای مدافع حرم می رویم تا بیشتر با آنها آشنا شویم. شهدای مدافع حرم خیلی مظلوم هستند و از آنها مظلومتر، رزمندگان فاطمیون. به خاطر اینکه وقتی رفتند سوریه، خیلی رشادت آفریدند.
یکی از فرماندهان میدانی سوریه می گفت: اول از همه عراقی ها به سوریه رفتند و شروع کردند به جنگیدن تا فرودگاه دمشق را از تیررس تکفیری ها آزاد کنند. همین طور که مشغول بودند، یک باره دیدند عدهای با لباس شخصی آمدند که فرماندهشان ابوحامد بود. پرسیدند شما کی هستید و از کجا آمدهاید؟ گفتند ما تعدادی افغانستانی هستیم و آمدهایم برای دفاع از حرم، هیچ امکاناتی هم نداریم. اینها را اول تقسیم کردند در گروههای عراقی که بروند آنجا تا اسلحه بگیرند و بایستند و نگهبانی بدهند و یک جاهایی بجنگند. ما یک خشاب اگر می دادیم به عراقی ها، همان روز اول شلیک می کردند و تمامش می شد، اما افغانستانیها تیر الکی نمی زدند، چون این تیر ارزش دارد. از نظر خوراک و لباس و همه چیز هم خیلی قانع بودند… خلاصه یک مقدار که گذشت دیدیم آنها چنان قوی هستند که می توانند خودشان یگانی باشند که الحمدلله فاطمیون شکل گرفت و درخشید.
صبح یک روز مردادماهی، در حالی که خورشید هنوز زورآزماییاش را آغاز نکرده بود، در یکی از کوچههای محله قراکرد و حوالی حسینیه شیخ اکبر، پدر و مادر شهید مدافع حرم، مهدی خوشآمدی به ما خوشآمد گفتند و ما را به حضور پذیرفتند. آنچه در ادامه میخوانید، دومین قسمت از این گفتگو است.
**: اصلا چه شد که فکر سوریه به ذهنش آمد؟
مادر شهید: داستانش مفصل است؛ قبل از اینکه به سوریه برود، همشهریهایش می رفتند سمت خارج (اروپا و امریکا)؛ پسرم گفت همه دوست و رفیق هایم رفتند خارج، من هم می خواهم بروم.
**: خارج منظورشان اروپا بود؟ برای زندگی؟
مادر شهید: بله. یک روز بعد از ظهر آمد گفت همه دوست هایم رفتند، شما هر کار می کنم اجازه نمی دهید. من می خواهم بروم (پدرش سر کار بود) کوله پشتی اش را برداشت و گفت خداحافظ و رفت. شوخی شوخی رفت، فکر نمی کردم برود. بعد از دو روز زنگ زد؛ گفتم کجایی؟ گفت من در راه هستم. بعد از یک هفته به استانبول رسید. بعد از این زنگ زد گفت پول بفرست من می خواهم سمت یونان بروم.
**: یعنی با هدف اروپا رفت؟
مادر شهید: بله، تا استانبول هم رفت، بعد ما می خواستیم پول جور کنیم و برایش بفرستیم. مشورت کردیم. یک هفته گذشت زنگ زد گفت پول برای اروپا نمیخواهم؛ برای من پولی بفرستید که برگردم. من به برادرم زنگ زدم و گفتم مهدی اینطور می گوید. گفت این دیوانه است! چه می گوید، این همه سختی را کشیده؛ برای چی برمی گردد؟
**: پاسپورت هم نداشت و با سختی تا استانبول رفته بود…
مادر شهید: آن زمان تک و توک می رفتند، مهدی هم قاچاقی رفت. خودش می گفت و داستان را تعریف رفتنش را می کرد. همهاش می گفت از درهها، خیلی به سختی رد شده بود.
**: به سختی تا لب مرز ما رفته، چون در مسیر پیشوا تا مرز ترکیه هم به راحتی نمی توانستند بروند. ابعد از مرز ایران هم باز به سختی می شد رد بشوند؟
مادر شهید: بله؛ دیگر زنگ زد و ما گفتیم ما برایت پول جور می کنیم تا بروی اروپا؛ گفت نه من می خواهم برگردم. یک موتور داشت؛ گفت موتورم را بفروشید و پولش را بفرستید. گفتم برای چی؟ ما برایت پول می فرستیم. گفت نه من می خواهم برگردم. ما یک پولی جور کردیم و برگشت. بعد از چند مدت بهش گفتم تو چرا این کار را با خودت کردی؟ برای چی برگشتی؟ این همه خطرات را به جان خریدی رفتی، رسیدی، چرا برگشتی؟ گفت نمی توانم با تو صحبت کنم، چطور به تو بگویم؟! چیزی که خودم با چشم خودم دیدم، ندیده بودم باور نمی کردم. بعد به داییاش گفت: آنجا من خیلی بی حجابی و مفاسد را می دیدم و طاقتم نمی آمد. آنجا نمی شد زندگی کرد. زن و مرد آنجا فرقی نمی کردند، همه چیز قاطی بود… نتوانسته بود تحمل کند، خیلی غیرتی بود.
پدر شهید: از آنجا که آمد، یک «سید هاشم»ی هست در محله ما که سوریهایها را ثبتنام می کرد. دفتر داشت. از افغانها برای فاطمیون ثبت نام میکرد. من هم گفتم سختی کشیدی، برو اروپا دیگر؛ من پول قرض می کردم تا تو بروی. گفت نه بابا این چیزی که من به چشم دیدم، شما ندیدید، من برمی گردم. آخر هم برگشت. سه چهار میلیون تومانِ آن زمان را هم خرج کرد و نرفت. به ایران که رسید، یک هفته نشد که با «سید هاشم» آمد دم درِ خانه، گفت شما راضی هستید؟ آقا مهدی می خواهم برود سوریه…
**: سید هاشم به شما گفت؟
پدر شهید: بله؛ من گفتم ما راضی هستیم، خودش راضی باشد، ما هم راضی هستیم در این راه برود. مادرش هم راضی بود. رفتن به اروپا را ما راضی نبودیم. حالا که برگشته بود، خدا عاقبت به خیری خواسته بود برایش.
**: دفتر سید هاشم در همین امامزاده جعفر(ع) بود؟
پدر شهید: بله.
**: این برای چه سالی است؟ یعنی چند بار اعزام شدند؟
مادر شهید: سه بار اعزام شدند.
**: این سه بار چقدر طول کشید؟
پدر شهید: یک سال قبل از شهادت بود. یکبار که مرخصی آمد، موتور داشت، با موتور تصادف کرد، قوز پایش شکست.
**: این تصادف برای کِی است؟
مادر شهید: بار دوم که رفت و برگشت.
**: یعنی بار دوم که آمد، بین اعزام دوم و سوم این تصادف اتفاق افتاد؟
مادرشهید: بله، روز دهم تصادف کرد.
پدر شهید: این سری به خاطر پایش بیشتر اینجا ماند. پایش یک مقدار که خوب شد و می توانست برود، دوباره رفت به سوریه، این بار که رفت، برای بار سوم، دیگر برنگشت.
**: تا استخوان پایش جوش خورد و خوب شد، رفت؟
پدر شهید: بله، نُه ماه در خانه بود.
**: پس بار اول شما رضایت دادید؟ آموزشهایشان چقدر طول کشید؟
پدر شهید: بله؛ فکر می کنم نزدیک یک ماه آموزش دید. بعد رفتند و سه ماه آنجا بودند.
**: در چه منطقهای بودند، برای شما تعریف کرده بودند؟
پدر شهید: اولهایش در بوکمال بود.
**: بعد از سه ماه وقتی برگشتند، چه حالی داشتند؟
مادر شهید: از آن شب یک خاطره بگویم: اولین برگشتش به ما زنگ زد و گفت من ساعت دوازده، دوازده و نیم شب می رسم. دیگر من با پدرش این طرف و آن طرف دویدیم که کسی را خبر کنیم «مهدی می آید». زنگ زدیم مهدی می آید. رفتیم سر کوچه ایستادیم. دوازده و نیم شب بود که آمد. این را بگویم که اینقدر خاک روی سر و صورت و پلک هایش، نشسته بود که تعجب کردیم. پوتینی که در سنگر به پایش بود با همان پوتین آمد. از در که آمد خودش را انداخت روی پای پدرش و گریه کرد، گفت من قدر شما را ندانستم. بعد روی پای من افتاد… گفتم تو سرباز حضرت زینب هستی، چرا این کار را می کنی؟!
**: از اینکه من قدر شما را ندانستم منظورش چه بود؟
مادر شهید: نمی دانم، شاید دلش آنجا در غربت خیلی گرفته بود. آن شب که آمد به خانه یک دوش گرفت و شامی خورد. خیلی خسته بود. گفتم بخواب. مهمان هم داشتیم. یک گوشه برایش رختخواب انداختم، خوابید. آن ترسی که من آن شب در او دیدم گفتم دیگر نمی رود سوریه.
**: چرا ترس؟
مادر شهید: رفت خوابید، در حالت خواب بود که یک دفعه از خواب پرید! گفتم چی شد؟ همین طور سرش را گرفت گفت خدایا شکرت من در خانه و منزل هستم! فکر کردم پشت سنگر هستم… گفتم مگر تو آنجا نمی خوابی؟ گفت نه مادر؛ آنجا اگر بخوابیم سرمان را می بُرند! من آن شب تا صبح کنار مهدی نشستم. سه بار چهار بار همین طور از خواب می پرید. با خودم گفتم این دیگر اصلا اسم سوریه را هم نمی آورد. شوهر عمه اش آمده بود پهلویش، می گفت مهدی خیلی ترسیده، فکر نکنم دیگر برود. ولی دفعه بعدی خیلی مشتاقتر و زودتر اعزام شد.
**: در مرخصی اول چقدر ماندند ؟
مادر شهید: من بعد از او فراموشی گرفتم؛ حدودا ۴ **: ۵ ماه اینجا ماند؛ چون با دوستانش می خواست برود.
**: در این ۴ – ۵ ماه مشغول کار شدند؟
مادر شهید: بله، می رفت سر کار، تا اینکه دوباره رفت به سوریه.
**: کسانی که می روند به نبرد، دوباره مشتاقتر می شوند که بروند…
مادر شهید: بار دوم روز دهمی که آمده بود، تصادف کرد. تا هشت ماه پایش صدمه دیده بود.
**: اعزام دومشان هم سه ماهه بود؟
مادر شهید: بله. بار دوم که رفت به ما گفت من دیگر نمی آیم، شش ماهه می مانم و تمدید می کنم. به ما زنگ زد گفت من می خواهم سه ماه دیگر هم تمدید کنم. گفتم تو دلت تنگ نمی شود؟ گفت نه، شما خوب باشید من زنگ می زنم. مرتب به ما زنگ می زد چون می دانست من خیلی نگرانش بودم، مرتب یکسره از سوریه تماس می گرفت.
**: قرار بود شش ماه بماند اما سه ماهه آمد؟
مادر شهید: سه ماهه آمد، چون اینجا در پیشوا خبری پیچیده بود که مهدی اسیر و شهید شده! ما هم بی خبر بودیم. ما خودمان نمی دانستیم اما اطرافیان همه خبر داشتند.
**: چه موقع را می گویید؟
مادر شهید: بار دوم که هنوز اتفاقی برای مهدی نیفتاده بود.
**: چرا این خبر را ساخته بودند؟
مادر شهید: مهدی یک «برادر دینی» و رفیق صمیمی داشت. مادرش آمد خانه ما، همین طور نشست تا ببینید ما خبر داریم یا نه. گفت از مهدی خبر دارید؟ گفتم دیروز بعد از ظهر مهدی به من زنگ زد، گفت احوالش خوب است؟ الحمدالله. رفت. برادر دینیاش به مهدی زنگ زده بود و گفته بود تو خوبی؟ گفته بود آره الحمدلله من خوبم. گفت در کل پیشوا پیچیده شما اسیر شدین، شهید شدین؛ گفت نه چه کسی اینطور می گوید؟ به خاطر همان سه ماه دیگر را تمدید نکرد و آمد. گفت مادرم و پدرم نگران می شوند.
**: این برادر دینی ایرانی بودند؟
مادر شهید: افغان بود. همکلاسیاش بود.
**: یعنی اینقدر دوست هستند که شما می گویید «برادر دینی»…
مادر شهید: آره، اسمش کریم بود.
**: ایشان الان هستند؟
پدر شهید: نه، او هم فوت کرد، تصادف کرد.
**: همسن آقا مهدی بود؟
پدر شهید: بله، او هم خیلی پسر خوبی بود، خیلی با هم دوست بودند.
**: همین جا تصادف کرد؟
مادر شهید: آره، در پیشوا. بار سوم هم که ما نمی گذاشتیم برود…
**: یکچنین اتفاقی را یکی از رزمندگان دفاع از حرم تعریف میکرد. می گفت ما رفته بودیم برای ثبت نام، دیدیم یک مادری آمد و اعتراض میکند که چرا پسر من را ثبت نام کردهاید؟ گفته بودند ما که اجباری نکردیم، خودش آمده، برگه ثبت نام را بهش داده بودند تا پاره کند. گفته بود برو به سلامت. سری بعد دیدیم این مادر آمد. گفتند خدایا ما که بچهاش را ثبت نام نکردیم، چرا دوباره آمد؟ آن مادر توی سرش می زد و می گفت پسر من تصادف کرده و به رحمت خدا رفته، کاش شما ثبتنامش می کردید و در آن مسیر می رفت و شهید میشد. بالاخره موقعی که کاسه لبریز می شود سرنوشت هر کسی مشخص است.
پدر شهید: خودم هم وقتی که رفت اروپا راضی نبودم. یک موتور داشت؛ جوان است دیگر، خدای نکرده اینجا با یکی تصادف میکرد و… هر کسی که عاقبت به خیر نمی شود. گفتیم این راه را انتخاب کرد، گفتم من راضی نباشم هم این می رود، این راه را ادامه می دهد، چی از این بهتر که راضی باشیم که در این میسر می رود.
**: این خبر برای چه پیچیده بود؟ عاملش چه بود؟
مادر شهید: نمی دانم، با دوست و رفیق هایش رفته بود. بین آنها پیچید، ما که خبر نداشتیم. بعد از آن، مادر دوستش که آمده بود گفت من دیروز به خاطر این آمدم گفتم حتما شما که خانواده اش هستید، حتما خبر دارید. تو گفتی مهدی دیروز زنگ زده، من رفتم سریع زنگ زدم و اطلاع دادم که خبر اشتباه است.
**: آن تصادف چطور اتفاق افتاد؟
مادر شهید: آقامهدی آمد و بعد از ده روز، رفته بود تهران برای خودش لباس بگیرد. وقتی سوریه بود یک پول تو جیبی خرجی می دادند؛ می گفت بقیه برای سیگار و این طور چیزها خرج می کردند. به من گفت مامان؛من پولهایم را جمع می کردم که آمدم ایران برای خودم خرید کنم. در خاطرم هست ششصد هزار تومان داشت. چقدر این بچه سختی می کشید؛ گفت من ششصد تومان جمع کردم از پول توجیبیای که به من می دادند. با دوستش رفت تهران لباس و کفش کتانی خرید. روز دهم رفت سَلمانی، لباسهایش را تنش کرد، اینقدر زیبا شده بود، خواهرم گفت مهدی چقدر امروز نورانی شده؛ خوشگل شده. بعد از ظهر بود رفته بودم دکتر، پسرم در مغازه کار می کرد؛ زنگ زد و گفت مهدی تصادف کرده. گفتم کجا؟ مهدی که خانه بود جلوی تلویزیون بود!… دیگر ما سریع رفتیم بیمارستان، شبش هم خواب را دیده بودم اتفاقی می افتد.
* میثم رشیدی مهرآبادی
ادامه دارد…
خبر اسارت آقا مهدی قبل از شهادتش + عکس بیشتر بخوانید »
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، پس از گذشت ۲۰ سال از تجاوز نظامی آمریکا و همپیمانانش به افغانستان، جامعه جهانی به این نتیجه رسیده است که راهحل پایان بحران این کشور، دیپلماسی و گفتگوهای سیاسی با حضور همه طیفهای سیاسی و اقوام افغانستانی است.
ایالات متحده که ثمره حضورش در افغانستان صرفاً ناامنی، توسعه خشونت و افزایش کشت و ترانزیت مواد مخدر بوده است، در همین راستا از سالها پیش و در دوران ریاست جمهوری اوباما، تلاشهای زیادی برای برقراری پل ارتباطی با گروههای مختلف افغانستانی داشت که همه این موارد بدون حصول نتیجه ناکام ماند.
سرانجام در ۱۰ اسفند ۱۳۹۸ (۲۹ فوریه ۲۰۲۰) آمریکاییها بدون درنظر گرفتن دولت قانونی افغانستان و سایر جریانهای مؤثر این کشور، برای تأمین امنیت و منافع خودش با طالبان به توافق رسید.
بیشتر بخوانید:
۵دستاورد گفتگوهای بینالافغانی در تهران
مفاد این توافقنامه، شامل خروج همه سربازان آمریکا و ناتو از افغانستان، تعهد طالبان نسبت به جلوگیری از فعالیت القاعده در نواحی تحت کنترل طالبان، و گفتگو بین طالبان و حکومت افغانستان بود.
ایالات متحده نیز پذیرفت تعداد سربازان خود را از ۱۲۰۰۰ به ۸۶۰۰ نفر کاهش دهد و در صورتی که طالبان به تعهداتش عمل کند، ظرف ۱۴ ماه بهطور کامل نیروهایش را خارج کند. آمریکا همچنین متعهد شد ظرف ۱۳۵ روز پنج پایگاه خود را تعطیل کند، و تحریمهای خود علیه طالبان را با هدف پایان دادن به آنها تا ۲۷ اوت ۲۰۲۰ مورد بازبینی قرار دهد.
حفاظت از نیروهای خارجی؛ بند پنهان توافقنامه دوحه!
بنا بر عقیده بسیاری از کارشناسان، در این توافقنامه یک بند پنهان نیز وجود داشته است که بر اساس آن طالبان متعهد به حفاظت از نیروهای خارجی در افغانستان شده است.
شش ماه بعد از این نشست، مجدداً در ۲۲ شهریور سال ۹۹ قطر با موضوع افغانستان به سوژه اصلی عرصه دیپلماسی تبدیل میشود و این بار دولت افغانستان نیز در این روند جریان مذاکرات صلح حضور مییابد.
دور دوم از این نشست نیز در ۲۰ دی همان سال در دوحه برگزار شد.
در ادامه این بار روسیه میزبان این نشستها میشود و در ۲۸ اسفند ۹۹ نشستی با عنوان «تروئیکای توسعه یافته» با حضور نمایندگانی از طالبان، دولت افغانستان، روسیه، آمریکا، چین و پاکستان برگزار شد. در این دور از مذاکرات که همزمان با روی کار آمدن جو بایدن رئیس جمهور آمریکا است، مقدمات برگزاری نشست ترکیه ایجاد میشود.
بر اساس توافقات صورت گرفته در مسکو، دو تاریخ پیشنهادی ۲۷ فروردین و ۴ اردیبهشت برای برگزاری نشست استانبول در نظر گرفته شد اما در نهایت با عدم حضور طالبان، این نشست به بن بست خورد.
همزمان با شکست فرآیندهای دیپلماتیک، جو بایدن در ۲۴ فروردین ۱۴۰۰ اعلام میکند که نیروهای نظامی این کشور نهایتاً تا ۱۱ سپتامبر خاک افغانستان را ترک میکنند.
آمریکا به هیچیک از اهداف خود در افغانستان نرسید
بنا بر عقیدهی بسیاری از کارشناسان، نحوه خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان، غیر مسئولانه است. زیرا آنها با هدف برقراری دولت مدرن و همچنین صلح و امنیت در افغانستان حاضر شدند اما در نهایت به هیچکدام از اهداف نرسیدند.
در همین راستا شعیب بهمن کارشناس مسائل بینالمللی، معتقد است آمریکاییها برای دو هدف افغانستان را اشغال نظامی میکنند و در ادامه میگوید: «هدف اول آمریکا در افغانستان مبارزه با تروریسم بود اما نهایتاً ناگزیر شدند با گروهی که ابتدا تروریستی اعلام میکردند، یعنی گروه طالبان بنشینند و مذاکره کنند. لذا این مسئله نشان میدهد که یکی از اهداف آمریکاییها کاملاً ناکام مانده است.»
همزمان با شکست فرآیندهای دیپلماتیک، پیشرویهای نیروهای نظامی طالبان در افغانستان ادامه مییابد و به نظر میرسد دیگر امیدی وجود ندارد و همهی طرفهای درگیر در افغانستان باید خود را آمادهی جنگ تمام عیار داخلی کنند.
مذاکرات تهران؛ آغاز ابتکاری متفاوت از سایر طرحهای صلح
در همین حین، روز چهارشنبه ۱۶ تیرماه، سید رسول موسوی مدیر کل آسیای جنوبی وزارت امور خارجه کشورمان در صفحه شخصی خود در توئیتر از سفر چهار هیئت عالی رتبه سیاسی از افغانستان به تهران خبر میدهد.
بنا بر اعلام موسوی این چهار هیئت اعزامی به کشورمان عبارتند از: «هیئت کمیسیون فرهنگی پارلمان افغانستان، هیئت عالیرتبه سیاسی طالبان، هیئت عالیرتبه سیاسی جمهوریت و هیئت عالی ناظر بر روند تثبیت هویت اتباع»
این نشست مهم که مانند نفسی تازه در کالبد بیجانِ «امید برای زنده نگه داشتن راه حلهای سیاسی» دمیده شد، روز چهارشنبه با سخنرانی محمدجواد ظریف وزیر امورخارجه کشورمان در محل وزارت امور خارجه تشکیل شد.
ظریف در این نشست ضمن اشاره به نتایج نامطلوب ادامه منازعات در افغانستان، بازگشت به میز مذاکرات بین الافغانی و تعهد به راهکارهای سیاسی را بهترین انتخاب از سوی رهبران و جریانهای سیاسی افغانستان دانست و آمادگی جمهوری اسلامی ایران را برای کمک به روند گفتگوها میان جناحهای موجود به منظور حل و فصل مناقشات و بحرانهای جاری در آن کشور اعلام کرد.
این نشست دو روزه در نهایت با صدور بیانیهای به پایان رسید و بر اساس این اعلامیه ۶ مادهای طرفین در موارد ذیل به توافق رسیدند:
۱. هیئتها از مساعی و حسن نیت جمهوری اسلامی ایران در مورد تأمین صلح در افغانستان و مهمان نوازیهای به عمل آمده ابراز امتنان مینمایند.
۲. هر دو جانب با درک مشترک از خطرات ناشی از ادامه جنگ و صدمهای که از آن متوجه سلامت کشور میشود، به موافقه رسیدند که جنگ راه حل مساله افغانستان نبوده و باید همه تلاشها در جهت رسیدن به راه حل سیاسی و صلح آمیز توجیه گردند.
۳. گفتگوها در فضای صمیمانه صورت گرفت و همه مسائل به صورت مفصل و با صراحت مطرح گردید.
۴. هر دو جانب تصمیم گرفتند مواردی را که ضرورت به مشورت و وضاحت بیشتر دارد مانند ایجاد مکانیزم گذار از جنگ به صلح دائمی، نظام اسلامی مورد توافق و نحوه دستیابی به آن طی نشست بعدی که در نزدیکترین فرصت ممکن دایر خواهد شد مورد بحث قرار داده، به نتیجه برسند.
۵. طرفها نشست تهران را فرصت و زمینه جدید برای تقویت راه حل سیاسی معضل افغانستان میدانند.
۶. هر دو جانب حملاتی را که خانههای مردم، مکاتب، مساجد و شفاخانهها را هدف قرار داده باعث تلفات ملکی میگردند و همچنان تخریب تأسیسات عامه را به شدت تقبیح نموده خواستار به سزا رساندن عاملین آن میگردند.
مدیر کل آسیای جنوبی وزارت امور خارجه کشورمان در یادداشتی در خصوص مفاد این بیانیه نوشت: «پنج محور فوق را میتوان دستاورد ابتکار تهران در گفتوگوهای بینالافغانی دانست که از منطق و استحکام نظری محکمی برای برداشتن گامهای بعدی برای صلح در افغانستان برخوردار است.»
موسوی همچنین تصریح کرد: «ابتکار تهران هم به لحاظ قدمت طرح و هم به جهت ایده و منطق درونی طرحی متفاوت از سایر ابتکارات است. ابتکار تهران، صلح را متعلق به مردم افغانستان دانسته و معتقد است که تنها راه صلح گفتوگوهای بینالافغانی است و نقش کشورهای خارجی فقط باید تسهیلکنندگی مذاکرات بینالافغانی باشد.»
وی همچنین گفت: «تحلیل محتوای مفاد سند نهایی گفتوگوهای بینالافغانی در تهران دلیل دیگری بر تفاوت ابتکار تهران با دیگر طرحهای صلح است.»
اعضای شرکت کننده در نشست تهران
ترکیب افراد حاضر در نشست تهران نسبت به سایر مذاکرات صلح افغانستان از دوحه تا مسکو متفاوت بود و حکایت از تحقق شعار جمهوری اسلامی مبنی بر حل بحران افغانستان از طریق سیاسی و صرفاً با حضور گروههای افغانستانی داشت.
مذاکره کنندگان مذاکرات بینالافغان در تهران به شرح زیر بودند:
-از طرف طالبان؛ «شیرمحمد عباس استانکزی»، «خیرالله خیرخواه» و «قاری دینمحمد حنیف»
-از طرف دولت افغانستان؛ یونس قانونی (معاون اول سابق رئیسجمهور افغانستان)
-از طرف گروه «جمهوریت» شامل نمایندگانی از دولت، ملت و گروههای منتقد سیاسی داخل افغانستان؛ سلام رحیمی (مشاور رئیسجمهور)، کریم خرم و ارشاد احمدی (از چهرههای نزدیک به حامد کرزای، رئیسجمهور پیشین افغانستان)، ظاهر وحدت از «حزب وحدت» و محمد الله بتاش «جنبش ملی»
در همین راستا پیرمحمد ملازهی، کارشناس مسائل افغانستان، افراد حاضر در این نشست را در درون حاکمیت افغانستان اما دارای موضع با اشرف غنی رئیسجمهور فعلی افغانستان توصیف کرد و گفت: «این افراد از خط فکری هستند که معتقدند آقای غنی نوعی انحصارطلبی قومی اعمال و پایگاه دولت را بسیار ضعیف و درگیر فساد کرده است لذا مشروعیتی ندارد.»
عبدالرضا فرجیراد، مدیرکل سابق شورای راهبردی روابط خارجی نیز میگوید: «گروهی که تحت عنوان جمهوریت در این نشست حضور داشتند بیشتر از جانب مردم افغانستان بودند.»
اعلام آمادگی «هند، روسیه، تاجیکستان، ترکمنستان» و چند کشور اروپایی برای برپایی مذاکرات بینالافغان
سعد الله زارعی، کارشناس مسائل خاورمیانه میگوید: «در همین ایام خیلی از کشورها از جمله هند، تاجیکستان، ترکمنستان و روسیه از طالبان و سایر گروهها دعوت کردند. حتی آمریکاییها اصرار داشتند اجلاسی در دوحه برگزار شود اما طرفین به ایران آمدند و این اجلاس مشترک در تهران برگزار شد.»
زارعی در ادامه به یک نکته مهم از نشست تهران اشاره و تاکید میکند: «طالبان در تهران پذیرفت که کلمه امارت در بیانیه به کار نرود. این در حالی بود که طالبان بر روی کلمه امارت خیلی حساسیت داشت و در مذاکراتی که با آمریکاییها در دوحه داشتند نیز از کلمه امارت استفاده کردند و آمریکاییها نیز این کلمه و تشکیل امارت در افغانستان توسط طالبان را پذیرفتند.»
در دیگر سو، برخی منابع آگاه اعلام کردند که «نمایندگان طالبان در نشست تهران گفتند که چند کشور اروپایی نیز برای برپایی مذاکرات میان آنها و دولت افغانستان اعلام آمادگی کردند»
بهنظر میرسد ابتکار دستگاه سیاست خارجی کشورمان در دور اول گفتگوهای سیاسی تهران، مورد رضایت طرفهای داخلی افغانستان و همچنین بازیگران بین الملل بوده است و احتمالاً به زودی شاهد توسعه این مذاکرات با حضور سایر بازیگران مؤثر بین المللی از جمله پاکستان، روسیه، هند و چین در تهران باشیم.
ترکیب افراد حاضر در نشست تهران برای صلح در افغانستان نسبت به سایر مذاکرات از دوحه تا مسکو متفاوت بود و حکایت از تحقق شعار حل سیاسی بحران با مشارکت همه گروههای افغانستانی داشت.
زوایایی پنهان از ابتکار تهران برای صلح در افغانستان بیشتر بخوانید »
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق،شاید بپرسید مگر سیگار کشیدن چه عیبی دارد؟ اصلا مگر در واقعیت خیلی از مردم سیگار نمیکشند؟ پس چرا باید نشان دادن این کار در فیلمها و مجموعههای نمایشی مذموم باشد؟ واقعیت این است سوالات ظاهرا منطقی بالا، پیشفرضهای غلطی دارند که طبیعتا نتیجهای نادرست از آنها حاصل شده است. سیگار کشیدن اگرچه ممنوعیتی ندارد (منهای اماکن عمومی) اما واضح است نفس سیگار کشیدن در شرایط معمول با نشان دادن همین کار در مجموعههای نمایشی و فیلمها، زمین تا آسمان فرق دارد. برای مثال همفری بوگارت ممکن بود در خلوت خودش سیگار بکشد و هیچکس هم کاری به کارش نداشته باشد اما وقتی در فیلم کازابلانکا و شاهین مالت با آن فیگور و ادا و اصول سیگار روشن میکند و پک میزند، محال است قبول نکنیدخیلی از جوانها وسوسه نشدهاند تا یک نخ سیگار روشن کنند و برای تجربه هم که شده مثل بوگارت سیگار بکشند. یا اصلا چرا راه دور برویم. قبول ندارید که خیلیها با دیدن مجموعه زخم کاری و جواد عزتی که فندک زیپو را در میآورد و سیگار روشن میکند، به هوس میافتند مثل او باشند و مثل او سیگار چاق کنند؟ هرچقدر هم بهتر و جذابتر بازی کند، تعداد بیشتری از مخاطبان (بهخصوص جوانترها) مثل او میپوشند، حرف میزنند، میخندند و سیگار میکشند. متاسفانه در بسیاری از مجموعههای نمایش خانگی حتی این موارد هم رعایت نمیشود. پدر جلوی بچههای کوچکش سیگار میکشد، پسر به پدر سیگار تعارف میکند، زن و مرد با هم راه میروند و سیگار دود میکنند و. با دست فرمانیکه شبکه نمایش خانگی درحال ویراژ دادن با آن است، بعید نیست که بهزودی همین رعایت موارد اندک از سوی سیگاریها هم در جامعه رنگ ببازد و از سوی دیگر، آش دوباره چنان شور شودکه ابلاغیه و دستورالعمل صادر شود که نمایش و استعمال هرگونه دخانیات در تمام فیلمها و مجموعهها ممنوع است.
۴۲ زخم کاری
سیگاریها آن شعر آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است را اینطور ادامه میدهند: سیگار بعد چایی، چایی بعد سیگار. اما سریال شبکه نمایش خانگی «زخم کاری» به نویسندگی و کارگردانی محمدحسین مهدویان، مصرع دوم شعر را به «سیگار پشت سیگار» تبدیل کردهاست و به نظر میرسد حتی با همین چهار قسمت منتشر شده هم بتواند نام اثرش را در کتاب رکوردهای گینس ثبت کند. بس که شخصیتهای مختلف این سریال سیگار میکشند، بهویژه شخصیت مالک مالکی با بازی جواد عزتی.
هرچند در شروع سریال در زمینه بدآموزیهای احتمالی اثر هشدار لازم به تماشاگران داده میشود و مینویسند: «این سریال دارای محتوایی است که تماشای آن ممکن است برای کمتر از ۱۵ سال مناسب نباشد.» و به نوعی درجهبندی محو سنی در آن رعایت شده اما این تلنگر جدی و کافی نیست و چهبسا مخاطبان کم سن و سالی که دلبسته جواد عزتی هستند، وقعی به این محدودیت سست و غیررسمی ننهند و بهناچار با صحنههای سیگارکشیدن قهرمان و بازیگر محبوبشان مواجه شوند و آن بدآموزی و الگوبرداری که نباید اتفاق بیفتد.
گرچه ممکن است توجیهاتی از این قبیل از سوی سازندگان سریال مطرح شود که شخصیتهایی سیگار میکشند که درواقع و در عمل ضدقهرمان محسوب میشوند و آدمهای صالح و درستکاری نیستند، از جمله خود مالک مالکی که دست به جنایت میزند یا ناصر که شخصیت تندخویی است، هرچند تا اینجا دست به قتل و جنایت نزده اما آدم مثبتی هم به نظر نمیرسد. با این حال تعدد و حجم بالای صحنههای سیگار که بسیاری از آنها غیرضروری و فاقد بار دراماتیک هستند، باعث اعتراضاتی در فضای خانوادهها و رسانه شدهاست و جنبه بدآموزی و منفی اثر را تقویت و تشدید میکند. فارغ از بیملاحظگی سازندگان سریال که میتوانستند کمی در این زمینه خوددارانه عمل کنند و از فضای باز موجود در این خصوص استفاده و چهبسا سوءاستفاده نکنند، بحث کنترل و نظارت شبکه نمایش خانگی و سازمان سینمایی هم مطرح میشود که باز همچون موارد مشابه دیگر دقیق و درست و کافی عمل نکرده و اجازه چنین فضای دودآلودی را به یک اثر نمایشی داده است. ضمن اینکه این فقط محدود و منحصر به زخم کاری نیست و دیگر سریالهای شبکه نمایش خانگی، با چنین دود و دمی (هرچند با میزان و شدت کمتر) پیش میروند اما سریال مهدویان دیگر نوبر است در این خصوص و چشم بازار را با دود سیگار کور کردهاست.
روز – خارجی – سیگار!
ما با بررسی چهار قسمت منتشر شده زخم کاری تاکنون به آمار جالبی رسیدیم و تا اینجا ۴۲ پلان (نما) سیگار کشیدن و در مواردی تریاک کشیدن را در این سریال دیدهایم. به تفکیک در قسمت اول ۶ صحنه، در قسمت دوم ۱۵ صحنه، در قسمت سوم ۸ صحنه و در قسمت چهارم ۱۳ صحنه.
اگر سریال با همین میزان و شدت صحنههای سیگار و مصرف تریاک و دیگر مخدرات پیش برود، دست سریال «آینه عبرت» و شخصیت آتقی را هم میبندد!حالا بیایید و صحنههای سیگاری و دود و دمی زخم کاری را با هم مرور کنیم و ببینیم چقدر نمایش چنین صحنههایی ضرورت داشت و حاوی بار دراماتیک بود و چقدر هم غیرمنطقی و غیرضروری این کار صورت گرفت.
اول از همه اینکه خود تیتراژ ابتدایی به اندازه کافی گویاست و نشان میدهد که چقدر در طول خود سریال، قرار است صحنههای سیگار کشیدن ببینیم. مالک مالکی (جواد عزتی) را در چند نمای کارتونی شده، در حال کشیدن سیگار میبینیم. هرچند در کلیت موافق این حجم از مصرف سیگار آن هم در یک اثر نمایشی محبوب و پربیننده نیستیم اما انصافا سازندگان سریال در همین تیتراژ اول صادقانه عمل کردهاند و چشمههایی از تفکیکناپذیری مالک و سیگار را به مخاطب نشان میدهند. بهجز مالک، در یکی از نماهای تیتراژ، شخصیت نجفی با بازی مهدی زمینپرداز را هم در حال کشیدن سیگار میبینیم.
اولین شخصی که در قسمت اول، سیگار میکشد ناصر (سعید چنگیزیان) است. او سیگار را در حضور پدرش، حاج عمو (سیاوش طهمورث) میکشد که خودش همزمان مهیای مصرف تریاک است. فارغ از این شروع که بدآموزی در آن موج میزند، نکتهای قابل طرح است. بهجز غیرضروری بودن کشیدن سیگار توسط ناصر، حرمت نگاه نداشتن پدر مساله مهمی است. معمولا در فرهنگ ایرانی، سیگاریترین افراد هم احترام بزرگترها بهویژه پدر را نگاه میدارند و دستکم در حضور او سیگار نمیکشند اما ناصر این مساله را رعایت نمیکند. توجیه البته میتواند بیملاحظگی و بیادبی شخصیتی چون ناصر باشد، ولی تعداد و تکرار این کار، حتی بار نمایشی اثر را مخدوش میکند و توی ذوق مخاطب میزند. با یک بار نمایش این کار هم میشد منظور را درباره شخصیت ناصر منتقل کرد.
مالک موقع ثبت قرارداد با نروژیها حتی دیالوگی در ترویج سیگار میگوید که واقعا ضروری نیست. نجفی: «مالک کجا رفتی؟ اینا خیلی وقته منتظرن.» مالک: «بیا، بیا یه سیگار بکشیم! »بازی مالک با فندک سر میز قرارداد، سیگار کشیدن مالک بعد از قرارداد، تصویر جعبه سیگار و زیرسیگاری پر سمیرا (رعنا آزادی ور)، سیگار و زیرسیگاری و جعبه سیگار ناصر در دفتر، سیگار کشیدن مالک درحالیکه رب دوشامبر به تن دارد، دیگر صحنههای مروج دود و دومی قسمت اول هستند. در این میان شاید تنها سیگارکشیدن پایانی که مالک استرس فراوانی از خیانت به حاج عمو در انعقاد قرارداد دارد، توجیه داشتهباشد و باقی صحنههای سیگاری غیرضروری باشد.
شروع قسمت دوم که اصلا بساط تریاککشیدن حاجعمو و شخصیت احمد (کاظم هژیرآزاد) است که ظاهرا بیشتر خوشایند جماعت تریاکی باشد، چرا که احساس میکنند جزئیترین آداب این کار رعایت شده. تعارف وافوری حاج عمو به پدر عروسش را به یاد بیاورید: «میخوای یه دود بزنی؟ صابخونه پک نزنه به آدم برمیخوره… جنسش خیلی خوبه. تفاله که نیستش که. مرده رو هم زنده میکنه!»
باز هم در ادامه یک دیالوگ ترویجی دیگر درباره سیگارکشیدن داریم. وقتی سمیرا به عنوان لیدی مکبث ماجرا میخواهد همسرش را برای جنایت وسوسه کند، میگوید: «یه سیگار روشن کن.» آیا واقعا راه دیگری برای آرام کردن یک فرد پریشان احوال به جز سیگار کشیدن وجود ندارد؟
سیگار کشیدن کریم (امیرحسین هاشمی) که مشکل عصبی دارد و درگیر مشکلات حضانت فرزندش است، شاید توجیه نصفه نیمهای داشتهباشد،ولی باز تعدد و تکرار آن است که آزاردهنده و بیش از حد به نظر میرسد. شاید با ارفاق برای تعداد بالای سیگارکشیدن مالک، توجیهاتی وجود داشتهباشد اما سیگارکشیدنهای ناصر غیرضروریتر به نظر میرسد. سیگارکشیدن او در حیاط در قسمت دوم از این جنس است، بعد هم که نجفی با سیگار به او اضافه میشود. آن وسط هم که یک لول تریاک که جنسش از ناف پنجشیر است، از سوی مالک به احمد تعارف میشود. واقعا چقدر نمایش این صحنه ضرورت دارد؟
سیگارکشیدن مالک در ماشین در راه ویلای کلاردشت در ادامه چقدر منطق و ضرورت نمایشی دارد؟ پایپ کشیدن کریم حتما باید نشان داده میشد؟ سیگار کشیدن ناصر موقع جر و بحث با پدرش، سیگارکشیدن مالک در همراهی با حاج عمو، سیگارکشیدن نجفی، اینها همه چه کمکی به قصه میکند؟
در این میان سیگارکشیدن سمیرا موقع جنایت، بار دراماتیک دارد و بجا به نظر میرسد. همینطور سیگارکشیدن مالک بعد از جنایت.در قسمتسوم هم مرگ حاج عمو، بهانهای برای سیگار کشیدنهای مدام شخصیتها به دست میدهد که البته به لحاظ نمایشی و دراماتیک واقعا ضروری به نظر نمیرسند. تعارف کردن سیگار توسط اخوان به مالک چه ضرورتی دارد واقعا؟ تنها سیگارکشیدن فاتحانه مالک در پایان این قسمت است که مناسب است و توجیه دارد و او بعد از تشری اساسی به عموزادهها و خط و نشان کشیدن و به میمنت این فتح و آغاز سلطنت، سیگار سرخوشانهای میگیراند.
قسمت چهارم با سیگارکشیدن غیرضروری مالک در جشنتولد شروع میشود و با سیگارکشیدنهای بیدلیل دیگر همچون مالک در باشگاه سوارکاری، مالک موقع مکالمه با احمد، نجفی وقتی میخواهد از مالک باجگیری کند، ناصر در دفتر کار، نجفی در باجگیری دوباره از مالک، ادامه مییابد. در این میان سیگارکشیدن مالک بعد از تهدید نجفی منطقی است. همچنین سیگارکشیدن کریم در شبی بارانی و کمی قبل از قتل نجفی.
سیگاریهای بد یا بدهای سیگاری
گمان نکنید میشود پای یکی از سریالهای شبکه نمایشخانگی نشست و یک آدم سیگاری یا حتی یک نخ سیگار ندید؛ داستان هر چه باشد و سریال از هر گونهای که باشد، باز میتوان یک صحنه سیگارکشیدن در آن پیدا کرد. همانطور که در این دو صفحه میبینید و لابد در سریالهای نمایشخانگی دیدهاید، تقریبا به سختی میتوان سریالی در این پلتفرم پیدا کرد که در آن حتی یک فرد سیگاری وجود نداشتهباشد. درست است که در دنیای واقعی همه جا و در میان هر قشری میتوان آدمهای سیگاری را دید اما جهان درام، قواعد خودش را دارد و حتی سیگارکشیدن شخصیتهای منفی آثار نمایشی باید دلیل و کارکرد داشتهباشد. دانستن این نکته هم خالی از لطف نیست که در شبکههای تلویزیونی کشور ترکیه که سریالهایش مخاطبان پرو پاقرص کم ندارد، حتی شخصیتهای منفی در حال سیگار کشیدن دیده نمیشوند و در بازنمایی خلافکارها یا گنگهای بزهکار استانبول هم از سیگار خبری نیست! از میان انبوه سریالهای عرضه شده در شبکه نمایش خانگی از جمله: ممنوعه، سیاوش، میخواهم زنده بمانم، خوب بد جلف، نهنگ آبی، هیولا، کرگدن و چند نمونهای که در ادامه میخوانید تقریبا هیچ سریالی نیست که در آن از دود و دم خبری نباشد. به نمایندگی از این سریالها این سه مورد را به لحاظ ضرورت استعمال سیگار بررسی کردهایم.
ضدقهرمانهای سیگاری
اجازه بدهید از سریال گیسو شروع کنیم که یک درام خانوادگی است و بر اساس منطق داستانی میتوانست از سیگار به عنوان یکی از نمادهای معرفی شخصیتهای بزهکار در فیلمها و سریالهای ایرانی، دور ماندهباشد اما در این سریال یونس با بازی مسعود رایگان سیگار میکشد و از آنجا که حضورش در سریال بسیار کمرنگ است، سیگار کشیدنش هم بسیار کم دیده میشود. گروه خلافکارهایی که برای به دام انداختن یونس، پسرش رضا را ربودهاند نیز بر اساس ارتباط نمادین سیگار و آدمبدها، سیگاری هستند. استعمال سیگار در سریال گیسو به همین دو مورد ختم نمیشود و سیگاری قهار این سریال پیمان است با بازی هومن سیدی که هر بار به هر بهانه در هر فضایی و نیز حتی در مقابل بازیگر کودک سریال هم سیگار دود میکند.
قهرمان ضد قهرمان دودی
وقتی در سریالهای معمولی و درامهای خانوادگی شبکه نمایشخانگی میتوان آدمهای سیگاری را دید و سیگارکشیدنشان را به وضوح تماشا کرد، سریال ملکهگدایان با توجه به داستانی که دارد، نمیتواند از سیگار که هیچ، از هر نوع ماده مخدری خالی باشد. در این سریال قهرمان و ضدقهرمان سیگاری هستند؛ البرز با بازی آرمان درویش که قهرمان داستان است و شبیر با بازی رضا بهبودی که یکی از ضدقهرمانهاست، سیگار میکشند.
اگرچه جهان روایت و موقعیتی که داستان ملکهگدایان در آن رخ میدهد، در مابهازای واقعی و بیرونیاش خالی از آدمهای سیگاری نیست اما سیگار کشیدنهای شخصیتهای این سریال بهخصوص شخصیتی مانند شبیر در این حد و اندازه، از چارچوب قراردادهای درام هم بیرون زده و منطقی به نظر نمیرسد.
مورد عجیب مهران مدیری
سریال دراکولا؛ کمدی نه چندان موفق مهرانمدیری که این روزها از شبکه نمایشخانگی عرضه میشود از معدود سریالهای این شبکه است که میشود گفت از دود و دم برحذر بودهاست اما نه کاملا. یکی از معدود قسمتهای سریال دراکولا که در آن میشود سیگارکشیدن یکی از شخصیتها را دید، همین نمای سیگارکشیدن مهران مدیری است که البته خالی از معنا هم نیست. کامروا در حال فریبدادن ژاله و جلب اعتماد اوست، چربزبانی، زبان بدن، رفتار اطمیناندهنده بهعلاوه سیگار کشیدن که رهایی و بیخیالی را تداعی میکند، ابزاری هستند که مدیری به کمک آنها سعی دارد کامروا و شخصیت حیلهگرش را به مخاطب معرفی کند.
از مهران مدیری که در نشست خبری و در حضور خبرنگاران و اهالی رسانه، سیگارش را آتشزده و دودش را به کام کشیده، بعید بود صحنههای سیگار کشیدن در سریالش را تا این اندازه محدود کند هر چند برخی همکاران حاضر در نشست خبری ساعت ۵ عصر، اذعان دارند او پیش از روشن کردن سیگارش از حضار اجازه گرفتهاست.
چرا سیگارکشیدن و به نمایش درآوردن آن به یکی از ملزومات سریالهای شبکه نمایش خانگی تبدیل شده است؟
چرا سریالهای شبکه نمایش خانگی همگی دودزا هستند! بیشتر بخوانید »
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق به نقل از خبرگزاری آناتولی، عربستان سعودی اعلام کرد که در پایان سال تحصیلی جاری، 8 مدرسه ترکیه را تعطیل میکند.
خبرگزاریهای رسمی ترکیه گزارش دادند، این تصمیم عربستان در شرایطی که ترکیه به دنبال بهبود روابط با ریاض بود، خشم آنکارا را برمی انگیزد.
بر اساس این گزارش مقامات سعودی به وزارت آموزش و پرورش ترکیه در تبوک، ریاض، طائف و جده این تصمیم را ابلاغ کردهاند.
منابع ترکیه گزارش دادند که در این مدارس 2256 دانش آموز مشغول تحصیل هستند.
ماه گذشته وزارت آموزش و پرورش ترکیه اعلام کرد که 26 مدرسه این کشور در عربستان فعال هستند.
کارشناسان معتقدند این اقدام ریاض می تواند بار دیگر منجر به بروز تنش در روابط ترکیه و عربستان شود.
تنش در روابط آنکارا و ریاض از سال 2017 به ویژه پس از حمایت ترکیه از قطر که تحت محاصره عربستان بود شدت گرفت و پس از قتل «جمال خاشقجی» روزنامهنگار منتقد آل سعود در کنسلوگری عربستان در استانبول به اوج خود رسید.
با وجود آنکه ریاض برای بهبود سطح روابط و رفع تنشهای فیمابین به آنکارا چراغ سبز نشان داده اما هنوز تحریم کالاهای ترکیه در عربستان سعودی ادامه دارد.
با وجود تماس تلفنی «سلمان بن عبدالعزیز»، شاه سعودی با «رجب طیب اردوغان» رئیسجمهور ترکیه و بازشدن بابهایی برای رفع تنش میان دو طرف، صادرکنندگان کالاهای ترکیه از موانع روزافزون کار در عربستان که تهدیدی برای اقتصاد ترکیه محسوب میشود، خبر میدهند.
اخیرا، شماری از تجار سعودی خواستار تحریم واردات از ترکیه را همزمان با تشدید تنشها میان دو کشور به دلیل «فعالیتهای توسعهطلبانه آنکارا» شده بودند.
چندی قبل دولت آنکارا به دلیل تحریم کالاهایش توسط عربستان از این کشور به سازمان تجارت جهانی شکایت کرد.
تصمیم عربستان برای تعطیلی مدارس ترکیه بیشتر بخوانید »