زلزله ای به بزرگی ۳ ریشتر دوشنبه شب شهرستانهای کوثر و خلخال در جنوب اردبیل را لرزاند.
به گزارش مجاهدت از مشرق، مرکز زلزله نگاری کشوری وابسته به موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران کانون این زلزله را پنج کیلومتری شهر گیوی مرکز شهرستان کوثر و زمان وقوع آن را ساعت ۲۲ و ۲۶ دقیقه و ۴۳ ثانیه ذکر کرد.
این زمین لرزه در عمق ۹ کیلومتری زمین بوقوع پیوسته است.
این زلزله در ۱۳ کیلومتری خلخال رخ داده و در این شهرستان نیز احساس شد.
رضا دلگشا دبیر ستاد مدیریت بحران خلخال گفت: این زمین لرزه خسارتی در پی نداشته است.
شهرستان کوثر در ۸۵ کیلومتری و خلخال در ۱۱۵ کیلومتری جنوب اردبیل واقع هستند.
روز یکشنبه نیز زلزله ۳/۳ ریشتری شهرستان نیر و زلزله ۲/۷ ریشتری شهر کلور از توابع خلخال را لرزانده بود.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، آیین تجلیل و تکریم فعالان رسانهای و خبرنگاران استان اردبیل با حضور سردار سرتیپدوم پاسدار رمضان شریف سخنگو و مسئول روابط عمومی کل سپاه، فرمانده سپاه حضرت عباس(ع) استان اردبیل، مدیرکل صداوسیمای مرکز اردبیل و جمعی از اصحاب رسانه برگزار شد.
سردار شریف در این مراسم اصحاب رسانه را سربازان خط مقدم جنگ نرم با دشمن دانست و افزود: دشمن در تلاش است با نشان دادن یک تصویر جعلی و غیرواقعی از انقلاب اسلامی، نسل جوان جامعه را نسبت به آینده کشور ناامید و سرمایه اجتماعی و پشتوانه مردمی نظام را تضعیف کند.
وی ادامه داد: در جنگ نرم این روایت حوادث، رخدادها و پدیدههاست که افکار عمومی را شکل میدهند.
سردار شریف با ابراز اینکه “در جنگ روایتها هرچه قدرتمندتر و هوشمندانهتر عمل کنیم، هدفگذاریهای دشمن ابتر و ناکارآمد میشود”، تصریح کرد: امروز شبکههای رسانهای دشمن با سرمایهگذاری هنگفت در پی اختلافافکنی و ایجاد شکاف و فاصله بین نیروهای انقلاب و آسیب به اعتماد مردم نسبت به نظام و آینده کشورند.
سخنگوی سپاه گفت: اگر ما به دشمن اجازه عرضاندام ندهیم و حربههای فریبنده و اغواگر آن در عرصههای مختلف را کند و بیخاصیت کنیم، ضربه اساسی به او وارد ساختهایم و اگر سهلانگارانه و با غفلت از کنار برنامهها و اقدامات دشمن عبور کنیم، مطمئناً گرای توپخانه رسانهای خود را بهسمت ظرفیتها، توانمندیها و سرمایههای انقلاب، نظام و کشور تنظیم میکند.
سردار شریف وحدت، یکپارچگی، همدلی و وفاق ملی را باطلالسحر شیطنتها و سناریوهای رسانهای دشمن قلمداد و تأکید کرد: رسانهها و خبرنگاران بهعنوان میدانداران صحنه جنگ رسانهای، رسالت سنگین و مهمی بهعهده دارند و رسانههای داخلی بایستی ضمن حفظ استقلال و مرزبندیهای حرفهای خود در یک انسجام، همافزایی و همراستایی معطوف به مصالح و منافع ملی برای احیا و تقویت اعتماد و پشتوانه مردمی نظام، خدمات و دستاوردهای افتخارآمیز و بعضاً معجزگون جمهوری اسلامی ایران را هنرمندانه و خلاقانه و بهصورت تأثیرگذار در معرض افکار عمومی قرار دهند، تا از یک سو موجب دلگرمی دوستان انقلاب و مردم شوند و از سوی دیگر با خنثیسازی نقشههای دشمن، عصبانیت و شکست آنان را به رخ کشند.
سردار شریف در پایان از مجاهدتهای صادقانه و تلاشهای خستگیناپذیر اصحاب رسانه در انعکاس مواضع، عملکرد، دستاوردها و توانمندیهای اقتدارآمیز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در عرصههای مختلف قدردانی و بر اهمیت تعمیق تعاملات و مناسبات فیمابین سپاه و رسانه تأکید کرد.
گفتنی است در پایان این آیین با اهدای لوح سپاس به اصحاب رسانه از زحمات و تلاشهای آنان قدردانی بهعمل آمد.
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، ســـردار جلیل بابازاده فرمانده سپاه حضرت عباس علیه السلام استان اردبیل به عنوان فرمـــانده جدیدقــــرارگاه منــــطـــقهای عاشـــورا در تبریز معرفی شد.
قبل از ظهر امروز در آیین تودیع و معارفه فرمانده قرارگاه منطقهای عاشورا در تبریز که سردار پاکپور فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، حجت الاسلام والمسلمین سیدمحمدعلی آلهاشم نماینده، ولی فقیه در استان آذربایجان شرقی و تعدادی از مقامات ارشد اداری و نظامی استان آذربایجانشرقی حضور داشتند، از خدمات سردار محمدتقی اُصانلو در فرماندهی قرارگاه منطقهای عاشورا تقدیر و سردار بابازاده به فرماندهی این قرارگاه منصوب شد.
سردار اصانلو درسمت فرماندهی قرارگاه حضرت حمزه سید الشهدا (ع) شمالغرب ایران که از گذشته درآن حضور داشت، به فعالیت خود ادامه خواهد داد.
سردار جلیل بابازاده قانع متولد ۱۳۴۳ در اردبیل، رزمنده، فرمانده وجانباز دوران دفاع مقدس بوده و نزدیک به ۱۵ سال است که فرماندهی سپاه حضرت عباس (ع) استان اردبیل را برعهده دارد.
فریدون بابایی روز سهشنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا اظهارکرد: تنها یک مورد اعتراض از سوی داوطلبان حاضر در این دوره از انتخابات شوراهای اسلامی شهرهای خلخال ارائه شده بود که بدلیل وجود نقص در مستندات مربوط مورد قبول هیات نظارت استان اردبیل واقع نشد و در نتیجه نتایج انتخابات شهرهای خلخال ، کلور و هشجین از سوی این هیات قطعی و نهایی شده و بر اساس فرم مربوطه به اطلاع عموم مردم میرسد.
رئیس ستاد انتخابات شهرستان خلخال افزود: بر اساس نتایج شمارش آرای نامزدهای ششمین دوره از انتخابات شوراهای اسلامی شهرهای این شهرستان در خلخال که با شرکت ۴۳ نامزد برگزار شد، سیدمحمد سعید شهابی با هزار و ۸۰۸ رای ، خدیجه یعقوبی با هزار و ۶۸۰ رای ، علی حسنی اردبیلق با ۱۶۲۸ رای ، بلال نوری با هزار و ۶۲۷ رای و شهناز شاطری با هزار و ۵۱۲ رای بترتیب حائز بیشترین رای این دوره از انتخابات شدند.
او گفت: در شهر کلور مرکز بخش شاهرود خلخال نیز که با حضور ۱۱ نامزد برگزار شد ، رحمان رضایی کلور با کسب ۶۶۸ رای ، سیدعلی اسحاقی کلور با ۶۵۰ رای ، حسن شهسواری با ۵۷۴ رای ، سیدیعسوب عقیلی با ۵۷۳ رای و غلامحسین علیپور کلوری با کسب ۵۲۰ رای بترتیب حائز بیشترین آرا به عنوان پنج نفر اعضای اصلی شورای این شهر معرفی شدند.
او بیان کرد: در انتخابات شورای شهر هشجین مرکز بخش خورشرستم خلخال که با شرکت ۹ نامزد برگزار شد، علی بیرامی دمدل با ۸۱۲ رای ، حمایت نوروزی هشی با ۷۱۹ رای ، اکبر جلیلی با ۶۷۳ رای ، سجاد رستگار با ۶۱۳ و حامد کارگر هشجین با ۶۱۳ رای حائز بیشترین آرا شدند که این نتایج قطعی و نهایی و مورد تایید هیات نظارت استان اردبیل قرار گرفت.
فرماندار خلخال با بیان اینکه در ششمین دوره از انتخابات شهر و روستای این شهرستان ۵۹۰ نامزد برای انتخاب در شورای اسلامی شرکت کردند، افزود: از این تعداد ۶۷ نامزد مربوط به شوراهای اسلامی سه شهر خلخال ، کلور و هشجین بوده و ۵۲۳ نفر نامزد نیز برای انتخاب در بدنه شورای اسلامی روستاهای این شهرستان شرکت دارند.
وی اظهارکرد: اعضای اصلی منتخب شوراهای اسلامی سه شهر خلخال پنج نفره بوده و همچنین در پنج روستای پرجمعیت این شهرستان اعضای اصلی شورای اسلامی پنج نفره هستند.
گروه جهاد و مقاومت مشرق – گمنامیِ سردار شهید، حاج مرادعلی عباسیفر، انگیزه اصلی ما در شکلگیری این گفتگو بود. سرداری که از یاران قدیمی حاج قاسم سلیمانی بود و داغ شهادت او تا آخر عمر با سید شهدای مقاومت همراه ماند.
حاج مراد، شیرمردی کرمانشاهی بود از ۱۵ سالگی به میدان نبرد رفت و حتی بازنشستگی هم نتوانست او را خانهنشین کند. در ۵۳ سالگی آنقدر در خط مقدم نبرد با تکفیریها ماند و جنگید تا در ۱۶ فروردین ۱۳۹۶ به شهادت رسید و پیکرش به دست تکفیریها افتاد.
حالا از او یادی به جا مانده و مزاری خالی که در انتظار پیکر پاک اوست…
همسر بزرگوار شهید عباسیفر و پسر عزیزشان آقاعلیرضا در خانه باصفایشان و در یکی از آخرین روزهای خردادماه، میزبان ما شدند و حدود دو ساعت به سئوالات ما پاسخ دادند. آنچه در ادامه میخوانید، حاصل این همکلامی است…
**: با این که پنجاه و چند سالشان بود، اما بدن ورزیدهای داشتند.
همسر شهید: بله واقعا آمادگی جسمانی خوبی داشتند. اینجا که بودند با دوستشان سردار اسماعیلی قرار می گذاشتند و مدام به کوهنوردی می رفتند. مثلا یک بار به قله دماوند رفتند و یک سفر هم به قله سبلان در استان اردبیل داشتند.
**: یعنی با تجهزات حرفهای به کوهنوردی می رفتند؟
همسر شهید: بله، وسائل کوهنوردیشان هم به جا مانده و در جایی محفوظ از آنها نگهداری میکنیم. حاجآقا تعریف میکرد در بالای قله دماوند به خاطر بخارهای گوگردی، خیلیها حالشان بد شده بود. به غیر از قلههای بزرگ، هر هفته جمعهها برنامه کوهنوردی در کوههای اطراف تهران داشتند.
در ورزش شنا هم تبحر خاصی داشتند و شنایشان حرفهای بود.
**: حاجآقا در مراسم عروسی حسینآقا بودند؟ می خواهم بدانم به عنوان پدر داماد چه کار کردند که این ازدواج به راحتی برگزار بشود…
همسر شهید: عروسمان اهل شیراز است و پدرشان گفتند که اگر می شود عروسی را در این شهر بگیریم؛ چون یک سری از اقواممان مسن هستند و مسیر دور است و می ترسیم اتفاقی برایشان بیفتد. حاج آقا هم قبول کردند و مراسم به سادگی در دروازه قرآن شیراز برگزار شد. معمولا خانواده داماد، همه چیز را مشخص می کنند اما ما به این خواسته احترام گذاشتیم تا به بهترین نحو، برگزار بشود. بعدش هم که عروس و داماد به تهران آمدند.
**: حسینآقا چند ساله بودند که ازدواج کردند؟
همسر شهید: سال ۸۸ عقد کردند و سال ۸۹ ازدواجشان انجام شد. تقریبا ۲۲ ساله بود. وقتی رفت دانشگاه رفسنجان، همسرش هم دانشجوی آنجا بود که با هم آشنا شدند و شکر خدا ازدواجشان سر گرفت.
**: رشته حسین آقا چه بود؟
همسر شهید: فیزیک اتمی. البته خانمشان هم در همین رشته بودند و تحصیلات در رشته فیزیک را ادامه دادند.
**: موقع اعزامهایی که حاجآقا به عراق و سوریه داشتند، شما تشریفات خاصی داشتید؟
همسر شهید: نه، مثل همه مأموریتهای حاج آقا بود. به طور طبیعی صبح از خانه می رفتند و مثلا یک ماه دیگر می آمدند. البته آخرین مأموریتی که رفتند فرقهایی داشت. قبلش قرار بود بروند به کنگاور و پدر و مادرشان را زیارت کنند اما وقتی در راه بودند، یک نفر با ماشینش بوق زد و گفت: ماشینتان روغنسوزی دارد… اتومبیل حاج آقا خراب شد و نتوانستیم به کنگاور برویم.
بعد از چند روز، ماشینمان را تعمیر کردیم و تصمیم گرفتیم دوباره راهی کنگاور بشویم. تازه راه افتاده بودیم که در میدانگاه نزدیک محل زندگیمان، لاستیک و چرخ ماشین در رفت! یکی از دوستان حاج آقا آنجا بود و اصرار داشت که صدقه بدهیم. بالاخره آن روز هم نشد به کنگاور برویم. حاج آقا می گفتند: خیل دوست داشتم بروم و پدر و مادرم را ببینم… حاج مراد بدون این که پدر و مادرش را ببیند، راهی آخرین مأموریتشان شد.
در ساختمانمان یک نگهبان داشتیم و در زمان هایی که شیفت نداشتند، با ماشینشان کار می کردند. روزی که حاج مراد می خواستند به سوریه بروند هم به ایشان گفتند که به فرودگاه ببرندشان. قدری کرایه هم بیشتر می داد که منتی نباشد. آن روز اتفاقا آقای نگهبان، شیفت داشت. گفته بود: شرمندهام که امروز نمی توانم در خدمت باشم اما الان برایتان آژانس می گیرم.
وقتی راننده آژانس آمد، همین که می خواستند حرکت کنند، ماشین خراب شد. وقتی که حاج آقا می خواستند پیاده بشوند، ساک حاج آقا هم به درب ماشین گیر کرد و پاره شد! دوباره زنگ زدند تا ماشین دیگری بیاید. خلاصه که سه بار این اتفاق افتاد. من احساس کردم همه چیز دست به دست هم داده بود تا حاج مراد این بار به سوریه نرود.
**: چه روزی بود؟
همسر شهید: دقیقا ۱۲ بهمن رفتند. یعنی کمی بیشتر از دو ماه بعد، به شهادت رسیدند. آن آخرها که تلفن می زدند، خیلی خسته بودند؛ چون مدام عملیات بود. صدایشان گرفته بود. پرسیدم خواب بودی؟… گفت: نه؛ اصلا خواب نداریم. همهش عملیاتیم… گفتم: پس کی می آیید؟ گفت: ان شا الله چند روز دیگر بعد از عملیات اگر عمری باشد، می آیم. فعلا که عملیات داریم… که دیگر شهید شدند…
**: شما اصراری نداشتید حالا که حاج آقا بهمنماه رفتهاند، شب عید در تهران و پیش شما باشند؟
همسر شهید: نه، اصلا. چون من واقعا اعتقاد دارم حاج مراد باید به مسلمانها کمک میکرد. ولی پدرشان تماس گرفته بودند و گفته بودند حداقل برای عید بیا و دوباره برو. گفته بود: خیلی شلوغ است و نمی توانم بیایم. پدر حاج آقا خیلی اصرار کرده بودند.
**: آخرین تماس چه روزی بود؟
همسر شهید: ایشان ۱۶ فروردین شهید ۱۳۹۶ شهید شدند و آخرین تماس ما شب قبلش ساعت ۱۱ بود.
**: فقط ایشان می توانستند تماس بگیرند؟
همسر شهید: ما هم می توانستیم تماس بگیریم. ایشان تلفن همراه داشتند و ما هم می توانستیم تماس بگیریم اما زمانی که در عملیات و در خط بودند خیلی کم می توانستند تماس بگیرند چون خیلی خطها جابجا و خط روی خط می شد.
بعد از تماس با ما، حاج آقا با پدرشان تماس می گیرند. پدر شوهرم تعریف می کرد که در تماس آخر گفته بود که دیگر من را نمی بینید!
در تماس با من هم گفت: خودمان هم نمی دانیم کجاییم… اما چند روز قبلش که تماس گرفتم، گفت شکر خدا الان با آب فرات وضو گرفتم…
حاج مراد در آخرین گزارش و دستنوشتی که همراه وسائلش برای ما آوردند، نوشته بود که ما ۵ صبح جلسه داشتیم و حرکت کردیم به منطقه معردس در استان حماه… این آخرین یادداشت حاج آقا بود.
از آنجا که می روند، به خانهای مشکوک میشوند. حاج مراد فکر کرده بودند که بچههای خودی آنجا هستند. می روند و صدا می کنند و «یا زینب» می گویند تا ببینند نیروهای خودی هستند یا نه. گویا همزمان عملیات آنها هم شروع می شود و همزمان حاج آقا را با تیر مستقیم می زنند. حاج حیدر و چند مدافع حرم فاطمیون را هم همانجا شهید کردند.
**: پیکر آنها هم نیامد؟
همسر شهید: چرا؛ پارسال پیکر چهارنفر از آنها را آوردند. اتفاقا به ما گفتند که شاید یکی از آن چهار نفر حاج آقا باشد. من و پسر بزرگم آزمایش دی ان ای دادیم که مشخص شد به غیر از حاج حیدر (شهید جنتی) دو نفر از شهدا افغانستانی بودند و یک نفرشان هم پاکستانی بود. اما حاج آقا در همان موقع شهید شدند.
**: پس ماجرای عکسی که از پیکر حاج آقا هست، چیست؟
همسر شهید: این عکس را خود داعشیها منتشر کردند. سه تا عکس از حاج آقا را همزمان منتشر کردند که افتخار کنند یک فرمانده نزدیک حاج قاسم را شکار کرده اند.
**: احتمالا جایی هم برده اند که کسی از مکان پیکر حاج آقا خبری ندارد… د.
همسر شهید: بله؛ احساس کرده اند که می توانند از طریق پیکر حاج آقا امتیازاتی بگیرند. همان اوایل هم از طرف سپاه به ما گفتند که داعشیها منتظر شناسایی حاج آقا هستند. می خواهند میزان اهمیت مقام حاج مراد را بسنجند. شما هیچ چیزی نگویید. ما چیزی نگفتیم اما فضای مجازی پر شد از عکسها و خبرهای مربوط به حاج مراد.
شهرستان ما هم یک شهرستان کوچک است و بسیار کامل، همه چیز را می دانستند.
**: البته از لباس و ظاهر حاج آقا هم به راحتی می شد تشخیص داد که از فرماندهان بوده اند… هیچ موقع بحث تبادل مطرح نشد؟
همسر شهید: نه؛ دیگر صحبتی از تبادل مطرح نشد چون احتمالا خود داعشیها هم نمی دانستند که پیکر حاج آقا کجاست.