اسدالله علم

مسئولین مخاطب درجه یک «بخور و نخور»/ این کتاب حد و مرز بیت‌المال را مشخص می‌کند

مسئولین مخاطب درجه یک «بخور و نخور»/ این کتاب حد و مرز بیت‌المال را مشخص می‌کند


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، مستقر در محل برگزاری سی‌وچهارمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران؛ کتاب «بخور نخور» با موضوع مدافعان بیت‌المال در سالن یاس سی و چهارمین نمایشگاه کتاب تهران رونمایی شد.

در ابتدا، مهدی محمدخانی، مدیر انتشارات روایت فتح، ضمن تقدیر از برگزارکنندگان این نشست گفت: انتشارات روایت فتح، کتاب‌های مدافعان حرم را هم به جمع کتاب‌های انتشارات اضافه کرده است.

مدیر انتشارات روایت فتح ضمن اشاره به کتاب «بخور نخور» اظهار کرد: سال ۹۷ صحبت‌هایی در نشر درباره موضوع بیت‌المال مطرح بود و توجه ویژه‌ای به آن داشتیم. در همان ایام محمد حسن‌زاده، نویسنده کتاب، طرح کتابی با این موضوع و سوژه به ما ارائه داد که مورد تایید انتشارات قرار گرفت.

وی با اشاره به اینکه برای تقویت کتاب پیشنهاد شد وصیت‌نامه شهدا به کتاب اضافه شود، اظهار کرد: از آنجا که اضافه کردن وصیت شهدا منجر به افزایش حجم کتاب می‌شد، از قابلیت QR – که در یکی دو سال گذشته به منظور استفاده از فناوری جدید و صرفه‌جویی در مصرف کاغذ به کتاب‌های انتشارات روایت فتح اضافه شده- برای کتاب «بخور نخور» هم استفاده شد. وصیت‌نامه شهدا با کد QR به خاطره‌ها اضافه شده است.

محمدخانی در پایان بیان کرد: در کتاب «بخور نخور» ۱۶۱ خاطره از ۴۶ راوی که شامل ۱۱۴ خاطره از شهداست، ذکر و ارائه شده و وصیت‌نامه ۶۹ نفر از شهدا هم به خاطرات آن‌ها الحاق شده است.

محمد حسن‌زاده، نویسنده کتاب «بخور نخور» هم درباره ماجرای شکل‌گیری ایده نگارش این کتاب عنوان کرد: ماجرای شکل‌گیری این کتاب از داستانی شروع شد که در مقدمه کتاب اشاره و ذکر شده است. در جزیره کیش مجموعه‌ای اقامتی و تفریحی به نام فدک است که در زمان طاغوت کاخ اسدالله علم بوده و برای تفریح آنجا می‌رفته که بعد از انقلاب و تقریبا از زمان ریاست جمهوری آیت‌الله هاشمی رفسنجانی که جزیره کیش رویکرد توریستی پیدا کرد، این کاخ برای استفاده مسئولین باقی ماند؛ فقط اسم آن را به فدک تغییر دادند و تبدیل به یک حیاط خلوت برای مسئولان شد.

وی در توصیف این مجموعه تفریحی اضافه کرد: فدک یک مجموعه تقریبا بزرگ در بهترین منطقه از ساحل کیش است. مثل اینکه زمان شاه مهندسان آمریکایی تشخیص داده بودند این نقطه به دلیل وجود ساحل مرجانی و آب شفاف، شبیه‌ترین به منطقه هاوایی آمریکا است؛ بنابراین مردم بومی ساکن این منطقه بیرون را می‌کنند و به منطقه دیگری می‌فرستند که امروزه به منطقه عرب‌ها یا صفین در کیش شناخته می‌شود. این منطقه هم مختص تفریح شاه و دربار می‌شود که همچنان برقرار است و مسئولین استفاده از آن استفاده می‌کنند. حتی زمانی که حکم دولتی مبنی بر آزادسازی سواحل صادر شد، همه جا غیر از اینجا آزاد شد و اینجا هنوز ساحل اختصاصی و در تصرف مسئولین است و به دروغ اعلام شد که اینجا آزاد شده است.

نویسنده کتاب «بخور نخور» ادامه داد: یک بار که بنده از کنار این منطقه رد می‌شدم و حواسم نبود اشتبا‌ها وارد این منطقه شدم. حدود ۱۰۰ یا ۲۰۰ متر که پیش رفتم، پیرمرد نگهبان مجموعه به سراغم آمد و گفت که اینجا منطقه ممنوعه است و نباید اینجا می‌آمدید. من هم ضمن اعلام بی‌خبری گفتم مگر اینجا چه خبر است؟ در همین حین یکی از مسئولان را در حال تفریح دیدم؛ ناخودآگاه گفتم این همه شهید دادیم، چه شد که به اینجا رسیدیم که مسئولی را که قبلا فقط در راهپیمایی‌ها و صفوف نماز جمعه دیده بودیم و دم از مبارزه با استکبار و غرب می‌زد، ولی اساسی‌ترین شعار و آرمان انقلاب یعنی عدالت را زیر پا می‌گذارد.

حسن‌زاده با تاکید بر اینکه آنچه در عدالت بیشتر نمود دارد و مردم از آن توقع دارند، حفظ بیت‌المال است، تصریح کرد: از اول انقلاب هم مورد تاکید حضرت امام (ره)، مقام معظم رهبری و شهدا بوده و هست. نگاه من در برخورد با آن منطقه و مسئولین این بود که اگر ما تفاوتی بین حکومت طاغوت و جمهوری اسلامی احساس نکنیم، چه چیزی از انقلاب باقی می‌ماند.

وی افزود: طبق آمار در کشور بیش از دوهزار پست مدیریتی میانه به بالا داریم که صاحبان این پست‌ها مدیران تاثیرگذار در مملکت محسوب می‌شوند و به ازای هر صندلی ۷۲ شهید در کشور داریم. یعنی ۷۲ جوان خون داده‌اند که این آقایان بر این صندلی‌ها بنشینند و حکومت کنند و وقتی آدم این اتفاقات را کنار هم قرار می‌دهد، دلش می‌گیرد و حقیقتا دردآور است.

نویسنده کتاب «بخور نخور» درباره مخاطبان این کتاب هم اظهار کرد: کتاب در درجه اول برای مسئولین و کسانی که با بیت‌المال سروکار دارند، مفید است. برای مردم هم دو فایده دارد. اول اینکه قطعا خواندن این کتاب مردم را ناراحت می‌کند. دوم اینکه حداقل می‌دانند چه کسانی در همین زمان معاصر خودمان بر این مملکت حکومت کردند و زمام‌دار بودند و چگونه از بیت‌المال استفاده نکردند.

در پایان نویسنده کتاب «بخور و نخور» افزود: این کتاب برای مدیران عذاب آور است، چون حد و مرز بیت‌المال مشخص می‌شود.

سی‌وچهارمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران با شعار «آینده خواندنی‌ است» ۲۰ تا ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲ در مصلی امام خمینی‌ (ره) تهران و همزمان به‌صورت مجازی در ketab.ir در حال برگزاری است.

انتهای پیام/ 121

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مسئولین مخاطب درجه یک «بخور و نخور»/ این کتاب حد و مرز بیت‌المال را مشخص می‌کند بیشتر بخوانید »

پرویز ثابتی کیست؟

پرویز ثابتی کیست؟



تجمع لس‌آنجلسی‌های مخالف جمهوری اسلامی در سالگرد چهل و چهارم پیروزی انقلاب اسلامی همراه شد با رخ‌نمایی یکی از سرشناس‌ترین چهره‌های رژیم گذشته که به سرعت مورد توجه قرار گرفت…

به گزارش مجاهدت از مشرق، پرویز ثابتی یکی از مرموزترین چهره‌های امنیتی تاریخ معاصر ایران به شمار می‌رود و حتی گاهی به مبالغه او را بانک اسرار حکومت پهلوی معرفی می‌کنند؛ فردی که عملکردش در کارنامه یک سازمان سیاسی مخوف نیازمند بررسی هرچه دقیق‌تر است.

پرویز ثابتی فرزند حسین متولد چهارم فروردین ۱۳۱۵ در محله تپه‌سر سنگسر است. آنگونه که نادر انتصار نوشته، ثابتی در خانواده‌ای متوسط و مشهور به بهائی به دنیا آمد. اگرچه ثابتی همواره در تلاش بوده تا این نکته را کم‌رنگ و بی‌اهمیت جلوه دهد اما وابستگی مذهبی او به نقطه‌ای مشاجره و بحث‌برانگیز در دوره کاریش تبدیل شده بود.

جوانی مصدقی که ساواک را پلی به سمت آینده دید

ثابتی پس از این که دوران دبیرستان خود را به اتمام می‌رساند وارد دانشکده حقوق دانشگاه تهران می‌شود و پس از فارغ‌التحصیل شدن به جای اینکه در حوزه تحصیل خود یعنی قضاوت، مشغول به کار شود به سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) می‌رود.

ثابتی خودش را تا ۳۰ تیر ۱۳۳۱، ملی‌گرا و طرفدار مصدق می‌داند؛ یعنی زمانی که دانش‌آموز مقطع نهم بود. البته آن‌گونه که می‌گوید، سال‌های بعد، از آن موضع برگشت. او که به ساواک پیوسته بود دیگر نمی‌توانست مثل قبل باشد و شاید به گفته خودش واقعا سال‌ها بود از آن موضع برگشته بود.

پرویز ثابتی کیست؟

عباس میلانی در خصوص انگیزه پیوستن ثابتی به ساواک می‌نویسد «در سال آخر دانشگاه، ثابتی به دنبال استخدام به عنوان معلم بود. او به یکی از مدارس کوچک در اطراف تهران فرستاده شد. در آن دوره کسانی که مدرک حقوق داشتند یا وکیل می‌شدند یا قاضی و ثابتی قضاوت را برگزید اما قبل از این که مشغول به کار شود از دوستانش درباره‌ انجمن سری (ساواک) شنیده بود. ثابتی با شنیدن این خبر قضاوت را رها کرد و عضو این سازمان جدید شد. او معتقد بود این کار پلی به سوی آینده سیاسی‌اش است.»

به هر ترتیب، هرچه که بود ثابتی قدم در سازمان اطلاعاتی گذاشته بود که طی یک دوره، مخوف‌ترین چهره‌ را در ذهن تاریخ از خود برجای گذاشت. احتمالا پیوستن چنین افراد تحصیل‌کرده‌ای به ساواک برآمده از سیاستی بوده که در پیش گرفته شد؛ مساله‌ای که حسن علوی‌کیا معاون ساواک هم به آن اشاره می‌کند و معتقد است که در آغاز فعالیت ساواک، هدف جذب جوانان تحصیل کرده و باسواد بود که بتوانند در ساختار امنیتی کشور مفید واقع شوند. البته نباید این مفید واقع شدن را فراموش کرد چون هر فردی با توجه به سمتی و مسئولیتی که دارد آنگونه که خودش می‌فهمید مفید را معنا می‌کند؛ از دید یک نفر مفید یعنی ایجاد اشتغال و … و از دید فردی دیگر مفید یعنی سرکوب.

پیشرفت در ساواک با جاه‌طلبی یا رندی؟

چرا ثابتی به امنیتی‌ترین چهره در تاریخ معاصر ایران تبدیل شد و حتی از روسای خود در سازمان اطلاعات و امنیت کشور مشهورتر شد؟ او خود را تا مدیریت امنیتی ساواک بالا کشید و مشتری ویژه گزارش‌هایش محمدرضا پهلوی بود.

نخستین گزارش ثابتی به محمدرضا پهلوی مربوط به آذر ۱۳۵۵ و پس از انتخاب جیمی کارتر به ریاست جمهوری آمریکا و قبل از ورود او به کاخ سفید بود. گزارش دوم نیز در سال ۱۳۵۶ به قلم ثابتی نوشته شد که در آن راه‌حل‌های متعددی برای کنترل اوضاع پیشنهاد می‌کند؛ راه‌حل‌هایی که بر نقطه «اقدامات شدید» استوار و نوشته بود که بدون در نظر گرفتن اقدامات شدید، حکومت پهلوی سقوط می‌کند.

ثابتی در خاطراتش در خصوص توجیه بسیاری از اعمالش گفته سعی می‌کردم که رده‌های بالای ساواک و حتی شاه را به این نکته توجه دهم که فقر و فساد و بی‌عدالتی موجب عدم رضایت و روی‌گردانی و توسل به اقدامات ضدامنیتی می‌شود. هرچه که بوده رفتار ثابتی در ساواک به نوعی بود که حتی گفته‌اند که در دو دهه حکومت پهلوی در میان افکار عمومی به یکی از ترسناک‌ترین و قدرتمندترین چهره‌ها تبدیل شده بود.

حال این سوال مطرح می‌شود که این پیشرفت در ساواک مربوط به تحصیل، هوش و استعداد ثابتی بوده یا این که دلیلش جاه‌طلبی چنین چهره‌ای بوده است؟ برخی همچون داریوش فروهر معتقد بودند که پس از حسن پاکروان هیچ شخصیتی در ساواک، از نظر هوش و دانش همپایه ثابتی نبوده است.

پرویز ثابتی کیست؟

حسین فردوست اما ثابتی را شخصیتی جاه طلب و بلندپرواز می‌داند. برخی دیگر معتقدند که محمدرضا پهلوی به جای نعمت‌الله نصیری می‌بایست ثابتی را به عنوان رئیس ساواک منصوب می‌کرد و شاید همین امر نقطه بازگشتی برای پهلوی می‌شد اما برخی دیگر جوان بودن و زبان صریح و نوع نگاه ثابتی را مانع رسیدنش به آن مقام می‌دانند.

ثابتی در ساواک چه کرد؟

گزارش‌های ساواک می‌گوید: ثابتی بر تمام امور در حوزه سرکوب مبارزان نقش داشت و اسنادی از دستور او مبنی بر دستگیری و تبعید، خفقان، سانسور، بسیاری از مبارزان وجود دارد

پرویز ثابتی در سال ۱۳۳۷ به ساواک پیوسته و در تمام حوادث دهه‌های ۴۰ و ۵۰ خورشیدی تا سقوط حکومت پهلوی گام به گام همراه رژیم بوده است. او به دلیل موقعیت شغلی که داشت از پشت پرده سیاسی حکومت پهلوی باخبر بود و خودش گفته که در دهه ۵۰ گزارش‌هایی از فساد ارائه کرده و افرادی همچون اسدالله علم، سپهبد ایادی و امیر هوشنگ دولو از نزدیکان محمدرضا پهلوی با او دشمن شده‌اند.

ثابتی حدود پنج سال ریاست اداره کل سوم ساواک را برعهده داشت؛ اداره‌ای که بنا به نوشته جیمز بیل در کتاب «عقاب و شیر» جزو بدنام ترین بخش‌های ساواک بود. محمود طلوعی نوشته است که ثابتی در تمام عملیات‌های پر سر و صدای سال‌های ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۶ نقش اصلی را برعهده داشت. ثابتی البته پیش از رکن سوم و ساواک تهران، ریاست رکن اول (امور اداری و استخدامی و ستادی) را بر عهده داشت.

گزارش‌های ساواک نشان می دهد که ثابتی بر تمام امور در حوزه سرکوب مبارزان نقش داشت و اسنادی از دستور او مبنی بر دستگیری و تبعید، خفقان، سانسور، بسیاری از مبارزان وجود دارد. فرج‌الله سیفی کمانگر، معروف به کمالی از شکنجه‌گران کمیته مشترک ضد خرابکاری، در اعترافات خود بعد از انقلاب در مورد نقش ثابتی در شکنجه‌ها می‌گوید: «هر وقت ثابتی به کمیته می‌آمد عضدی داخل حیاط می‌شد و با صدای بلند داد می‌زد؛ بازجوها مگر مرده هستند که صدایشان در نمی‌آید. داد بزنید و فحاشی کنید، آقا خوشش می‌آید و بارها در جمع کلیه کارمندان کمیته اظهار می‌داشت؛ هر وقت آقا یعنی پرویز ثابتی به کمیته می‌آید شما متهم را بیاورید داخل اتاق و بزنید و فحاشی کنید با صدای بلند که آقا بشنود»

بی بی سی فارسی پس از رخ‌نمایی ثابتی در گزارشی درباره او نوشت: «او مخالف فعالیت آزادانه بسیاری از نویسندگان و هنرمندان از جمله صمد بهرنگی بوده است. خودش به‌صراحت در مصاحبه با عرفان قانعی‌فرد در کتاب «در دامگه حادثه» گفته که کتاب اولدوز و کلاغ‌های صمد بهرنگی را پیش فرح پهلوی برده و تاکید کرده نویسندگانی مثل صمد بهرنگی از راه داستان افکار کمونیستی را ترویج می‌دهند و باید جلو آنها گرفته شود. … او در مقابل پرسشی درباره شکنجه زندانیان سیاسی چپ و چریک‌های فدایی، آنها را «تروریست» خوانده و ادعا کرده بسیاری از آنها یا در زدوخورد زخمی شده یا بدست گروه خودشان شکنجه شده بودند و بسیاری هم در این باره اغراق می‌کردند.»

گفته‌های خود ثابتی هم در خاطراتش دیدگاه‌های یادشده را تایید می‌کند. ثابتی در خاطراتش می‌گوید که «در ۳ آبان ۱۳۵۷ که مرا برداشتند و رفتم نزد هویدا که بگویم مرا برداشته‌اند و می‌خواهند سفیر شوم…گفت که با برداشتن تو از دستگاه معلوم است که شاه دیگر اراده ماندن ندارد…کار ما هم تمام است…امیدی بود که روزی شاه برگردد و مخالفین را سرجایشان بنشاند ولی الان با برداشتن شما دیگر تمام است». پس می‌توان این گونه گفت که ثابتی ماموریت داشت مخالفان را سرجایشان بنشاند! اینکه چگونه و با چه فرجامی تاریخ گفته است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پرویز ثابتی کیست؟ بیشتر بخوانید »

بررسی فضای سیاسی و تحزب در ۵۰ سال اخیر کشور

بررسی فضای سیاسی و تحزب در ۵۰ سال اخیر کشور



احزاب و گروه‌ها در ایران طی پنجاه سال اخیر فضای متفاوتی گذراندند، زمانی در ایران به دستور شاه فقط یک حزب وجود داشت و پس از انقلاب اسلامی اندیشه های مختلفی ظهور و بروز یافتند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، با نگاهی ساده به وضعیت سیاسی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و فعالیت گروه‌ها و احزاب در آن زمان درمی‌یابیم که کشور در یک فضای رکود سیاسی، رخوت و فضای یک جانبه‌گرایانه سیاسی قرار داشته است.

در دهه‌ پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و با توقف فعالیت آزادانه احزاب سیاسی، محمدرضا پهلوی برای کسب مشروعیت و ایجاد ثبات سیاسی، احزاب سیاسی دولتی را راه‌اندازی کرد که مشخصه‌ آن‌ها تحکیم پایه‌های قدرت خویش بود. این احزاب برای رفع بحران‌های سیاسی در خدمت دولت بودند. دو حزب «مردم» و «ملیون» بدین ‌منظور شکل گرفتند. شاه در آذر ۱۳۴۲ حزب «ایران نوین» را جایگزین حزب ملیون کرد و حسنعلی منصور، دبیرکل حزب ایران نوین را در ۱۷ اسفند همان سال به نخست‌وزیری برگزید و پس از ترور منصور در بهمن ۱۳۴۳، شاه بلافاصله امیرعباس هویدا (باجناغ و معاون دبیرکل حزب ایران نوین) را به نخست‌وزیری منصوب کرد. هویدا بیش از دوازده سال در این سمت ماند و در این مدت حزب اکثریت ایران نوین کاملاً در اختیار هویدا قرار داشت و در کنار آن حزب اقلیت مردم نیز فعالیتش انتقاد از دولت در مجلس بود.

*جایگزینی اراده شاه به جای اراده ملی

شاه در یازدهم اسفند ۱۳۵۳ با منحل کردن دو حزب ایران نوین و مردم، حزب واحد جدیدی را تحت عنوان «رستاخیز» تشکیل داد و اعلام کرد که در آینده فقط یک حزب می‌خواهد.

محمدرضا پهلوی در یازدهم اسفند سال ۵۳ ضمن انتصاب امیرعباس هویدا به دبیرکلی حزب رستاخیز، گفته بود: «امروز یک تشکیلات جدید سیاسی را پایه‌ریزی می‌کنیم که تمام کسانی که به نظام شاهنشاهی، قانون اساسی، به انقلاب شاه و ملت معتقد و مؤمن باشند در آن وارد می‌شوند تا در لوای یک پرچم و با یک فلسفه و یک تشکیلات بسیار منظم، منافع حال و آینده مملکت را حفظ کنند.»

اما چندی نگذشت که کار از «دعوت» فراتر رفت و جملات عملاً رنگ و بوی تهدید به خود گرفت. شخص محمدرضا پهلوی که پیش از این مخالف سرسخت نظام تک‌حزبی بود، عضویت در حزب جدید را اجباری خواند و در یک مصاحبه تهدید کرد: «کسی که وارد حزب جدید سیاسی نشود دو راه پیش رو دارد: چنین شخصی یا وابسته به یک سازمان غیرقانونی است، یا به حزب غیرقانونی توده وابسته و به بیان دیگر، یک خائن است. این چنین فردی جایش در یکی از زندان‌های ایران است. یا اگر مایل باشد می‌تواند همین فردا کشور را ترک کند، بی‌ آنکه عوارض خروج بدهد و هر جا که بخواهد برود، زیرا ایرانی نیست و جزو ملت ایران نیست و فعالیت‌های او طبق قانون، غیرقانونی و مستوجب مجازات است.» سفارت آمریکا با اشاره به این نطق تند شاه، به‌کارگیری شیوه‌های استبدادی در جذب اعضا را «سبب تشدید بدبینی ایرانیان» قلمداد می‌کرد.

*ایران تک حزبیِ ملوکانه

«آبراهامیان» در کتاب «ایران بین دو انقلاب» در رابطه تک حزبی شدن ایران در زمان محمدرضا پهلوی آورده است؛ اهداف حزب رستاخیز «تقویت رژیم، نهادینه کردن هرچه بیشتر سلطنت و فراهم ساختن پایگاه اجتماعی گسترده‌تری برای دولت بود.»

سفارت آمریکا در تهران نیز در ۱۰ جولای ۱۹۷۵ با اشاره به راه‌اندازی «سیستم تک‌حزبی» توسط شاه، اینگونه تحلیل کرده بود: «ما معتقدیم این عمل عمدتاً از تمایل شاه به تسلط بیشتر و کم کردن انتقادهای داخلی برخاسته، اگر چه چنین اقدامی در دوران رشد ناسیونالیسم و اعتماد به نفس ایران غیرضروری به نظر می‌رسد… حزب رستاخیز حائز مکانیسمی است که علاوه بر ایجاد امکان راهیابی در فعالیت سیاسی، وسیله‌ای قانونی نیز برای شناسایی مخالفین نامطلوب می‌باشد. بنای حزب رستاخیز بر این نظریه شاه است که معترضان به برنامه او در ایران باید بین زندان، تبعید یا محو شدن یکی را انتخاب کنند.»

محافل رسانه‌ای و روزنامه‌نگاران آن زمان با کنایه و نقد به فضای بسته سیاسی کشور در رمان پهلوی دوم از این اتفاق و تشکیل حزب رستاخیز با عنوان «ایران تک‌حزبی ملوکانه یاد می‌کردند».

*وضعیت انتخابات در عصر پهلوی دوم؛ تقلب عجیب

نتیجه این وضعیت آن شد که در انتخابات سال ۱۳۵۴، حزب رستاخیز تنها حزبی بود که لیست انتخاباتی می‌داد و از ۲۶۸ کرسی مجلس شورای ملی و ۶۰ کرسی سنا، ۱۰۰ درصد منتخبان عضو رستاخیز بودند. از این‌رو بود که‌ سازمان‌ سیا در گزارشی تحقیقاتی که‌ در مورد ایران‌ تهیه‌ کرده‌ بود نوشت‌: «از زمانی که‌ شاه‌ به‌ قدرت‌ مطلقه‌ خود دست‌ یافت‌ مجلس‌ حکم‌ مهر پلاستیکی سلطان‌ را پیدا کرد».

در انتخابات سال ۱۳۵۴ در بعضی از مناطق کشور، افراد صاحب نفوذ و ثروتمند اقدام به خرید آرای مردم می‌کردند که این خبر را بعضی از مسئولان انتخاباتی در استان‌های مختلف نیز تأیید کردند. موضوع خرید آرا در آن زمان بیش از دوره‌های دیگر رواج یافت و در روزنامه‌ها منتشر می‌شد که چگونه افراد و نمایندگانی از طرف کاندیداها در بین مردم حضور می‌یافتند و اقدام به خرید آرای مردم می‌کردند. از آن جمله عبدالکریم ملک، یکی از کاندیداهای رشت که به مجلس راه نیافته بود، در شکواییه‌ای خطاب به شاه و مقامات عالیه‌، انواع تخلفات انتخاباتی حوزه‌ انتخابیه خود را چنین بیان می‌کند: «فریب و وعده و وعید مردم از طریق روزنامه‌ها، رد هفتاد نفر از ۷۹ نفر کاندیدای رشت و انتخاب نه نفر دیگر با سفارش، رشوه دادن سه نفر از کاندیداها به مبلغ پنج میلیون ریال بین رئیس خانه اصناف، دهبانان و افراد سرشناس حقه‌باز، مؤثر در نظارت بر صندوق‌ها، ارسال ۱۵۰۰ رأی تقلبی به حوزه‌های مختلف، پاره کردن بیش از پنجاه هزار رأی شاکی و سوزاندن و باطل کردن آن‌ها، عدم پاسخگویی مسئولین رشت به شکایات شاکی، تشکیل گروه‌های گانگستر برای برهم زدن و متشنج کردن جو به نفع عده‌ای و به ضرر عده‌ای دیگر از کاندیداها.

*دخالت اشرف

علاوه بر دولتمردان، اشرف پهلوی نیز در کار انتخابات و فضای سیاسی کشور دخالت می‌کرد. به طوری که اکثر زنان منتخب از دوستان وی بودند، تلاش مقامات و شخصیت‌های رقیب در درون حاکمیت برای انتخاب کاندیداهای مورد نظر خود بسیار تأثیرگذار بود. از جمله مداخله‌های اشرف در انتخابات مربوط به حوزه‌ انتخابیه فسا بود که وی قصد داشت شمس‌الملوک حکمت فرزند سردار فاخر حکمت، از دوستان صمیمی‌اش، را راهی مجلس کند. به طور مثال؛ او قصد داشت با نفوذ اسدالله علم، مرتضی مشیر، نماینده راه یافته به مجلس بیست‌ و چهارم را رد اعتبار کند.

*واکنش مجامع بین‌الملی به تقلب در انتخابات سال ۱۳۵۴

فضای عجیب و غریب سیاسی کشور و تقلب در انتخابات در زمان پهلوی دوم به حدی بود که رسانه‌های خارجی در آن زمان گزارش‌های مختلفی درباره آن منتشر کرده‌اند. بخش فارسی رادیوی یک کشور اروپایی در یکی از گزارش‌های خود درباره‌ تقلب در انتخابات ایران در مورخ ۲/۴/۵۴ آورده بود: «در انتخابات عمومی ایران، باز شماری آرای حوزه‌ تهران هنوز ادامه دارد و تأخیر در اعلام نتایج به سبب کشف یک تقلب بزرگ انتخاباتی بوده است.

خبرنگار ویژه یکی از رسانه‌های خارجی که برای گزارش جریان انتخابات به تهران آمده، می‌گوید که از قرار اطلاع یکی از صندوق‌ها، پنج برابر بیشتر از تعدادی که باید حاوی اوراق رأی باشد، رأی داشته است.

دانشجویان مقیم آمریکا نیز در اعتراض به نحوه‌ برگزاری انتخابات در ایران، در مقابل سازمان ملل تجمع کرده و از دبیرکل سازمان ملل خواستند تا به شاه ایران درباره‌ برگزاری انتخابات آزاد تذکر دهد.

*انقلاب اسلامی مجالی برای ارائه اندیشه‌های مختلف

به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی، تمام نیروهای سیاسی که تا پیش از این مجالی برای عرضه اندیشه‌های خود نداشتند، یک باره فرصتی برای طرح اندیشه‌های خود یافتند. ایدئولوژی‌های مختلف در تقابل با هم، درگیری‌های سیاسی را به وجود آوردند. با این حال تا اواسط سال ۱۳۶۰ کشمکش‌های سیاسی بر رقابت‌ها غلبه داشت. از سال‌های ۶۰ تا ۶۷ خصوصیت کلی رفتار نیروهای سیاسی را می‌توان همکاری غیر رقابتی دانست.

در آن سال ها با پیروزی انقلاب اسلامی، باب نوینی برای فعالیت گروه‌ها ، تشکل‌ها و احزاب سیاسی باز شد و شاهد تقابل جناح‌های سیاسی مختلف و در مقابل، اتحاد گروه‌های متفاوت حول محوری مشترک بود. در این اتحادها و گسست‌ها، صف‌بندی‌های جدیدی ایجاد و بین دو یا چند جریان خط‌کشی شفافی ترسیم می‌شد. از رودررویی اسلام‌گرایان با نیروهای غیرمذهبی در اوایل انقلاب گرفته تا انشقاق بین جناح چپ و راست اسلامگرا از سال ۱۳۶۰ تا ۶۸ و سپس ظهور راست مدرن تا سال ۷۶ و بعد ازآن نیز ورود مفاهیم توسعه سیاسی به گفتمان حکومت و قدرت گرفتن اصلاح‌طلبان در مقابل محافظه‌کاران و بالاخره ظهور اصولگرایان و آغاز صف‌بندی جدید در دو سوی مفهوم «دموکراسی» همه تحولات سیاسی و متعدد سال‌های پس از انقلاب اسلامی بود.

*فعالیت بیش از ۱۲۰ حزب و گروه سیاسی پس از پیروزی انقلاب اسلامی

تا پیش از اصلاح قانون فعالیت احزاب و گروه‌های سیاسی در سال ۹۵، بیش از دویست و چهل حزب در وزارت کشور ثبت شده بود. طبق قانون فعالیت احزاب مصوب سال ۱۳۹۵ شمسی، ۸۲ حزب ملی و ۳۴ حزب استانی و ۶ جبهه سیاسی مجوز فعالیت کسب کرده‌اند که هرکدام مربوط به جریان‌های مختلف سیاسی کشور هستند و افراد شاخصی در بین جمعیت و حزب و گروه خود دارند.

بررسی فضای سیاسی و تحزب در ۵۰ سال اخیر کشور

فضای باز سیاسی پس از پیروزی انقلاب اسلامی نمودهای مختلفی در قالب گروه‌ها و احزاب مختلف پیدا کرد، گواه این موضوع هم رخدادهای سیاسی در کشور و انتخابات‌ها و اجازه ظهور و بروز گروه‌های مختلف (حتی اقلیت‌های دینی) در مناصب سیاسی و برنامه‌های تلویزیونی نشان‌دهنده فضای باز اندیشه‌ای پس از پیروزی انقلاب اسلامی است.

راه طولانی تحزب در ایران؛ کارنامه موفق انقلاب اسلامی در فضای تحزب

در پایان می‌شود گفت، با توجه به راه پر پیچ و خمی که فضای سیاسی ایران و احزاب و گروه‌ها از انقلاب اسلامی تا به امروز داشته‌اند، هنوز به آن نقطه آرمانی شاید نرسیده باشیم و به نوعی خیلی از گروه‌ها و احزاب فعلی در کشور صرفاً فعالیت‌شان مختص به انتخابات‌ها شده و از آن آرمان‌ها و ماهیت اصلی خود که در دهه‌های ابتدایی انقلاب اسلامی در مورد کارکرد احزاب می‌دیدیم، فاصله گرفته‌اند.

اما هر چه که هست، کارنامه انقلاب اسلامی در زمینه تحزب و ارائه اندیشه‌های مختلف در کشور نسبت به حکومت‌های گذشته بسیار قابل قبول و مورد توجه است، زمانی در این کشور فعل و انفعالات سیاسی به رابطه با اشرف پهلوی و نگاه همایونی بستگی داشت و امروز و در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی شاهد فعالیت و حتی روی کار آمدن زاویه‌دارترین احزاب، اشخاص و گروه‌های سیاسی هستیم؛‌ البته که باید گفت در هر کشوری چارچوب و قوانینی برقرار و پا برجاست و هر شخص، حزب و گروهی در راستای خدشه‌دار کردن قوانین کشور و تمامیت ارضی آن فعالیت کند، به طور قطع باید با آن مقابله شود.

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

بررسی فضای سیاسی و تحزب در ۵۰ سال اخیر کشور بیشتر بخوانید »

تقویمی که در ایران دردسرساز شد!/ تغییر تاریخ؛ شاهکار عجیب پهلوی

تقویمی که در ایران دردسرساز شد!/ تغییر تاریخ؛ شاهکار عجیب پهلوی



۲۴ اسفند سال ۱۳۵۴ شمسی، حکومت پهلوی در ایران «تقویم شاهنشاهی» را جایگزین تقویم شمسی و قمری کرد؛ کاری بود که اولش خیلی به آن پُز می‌دادند ولی بعد معلوم شد همه را سردرگم و خودشان را بدنام کرده‌اند …

به گزارش مجاهدت از مشرق، با محاسباتی که عده‌ای به‌اصطلاح مترقی در دوره پهلوی انجام داده بودند سال ۱۳۵۰ شمسی شده بود سال ۲۵۰۰ شاهنشاهی در ایران و جشن‌های ۲۵۰۰ ساله را هم برگزار کرده بودند.

بعد از چند سال گفتند که چقدر جالب شده! و ۲۵۰۰ سال پس از تاجگذاری کوروش هخامنشی دقیقاً سال ۱۳۲۰ شمسی بوده که محمدرضا پهلوی به سلطنت رسیده و محاسبات قبلی را برهم زدند و گفتند پس سال ۱۳۵۵ شمسی می‌شود سال ۲۵۳۵ شاهنشاهی. در ۲۴ اسفند سال ۱۳۵۴ نیز همین را در مجلس شورای ملی و مجلس سنای پهلوی تصویب کردند و اعلام کردند که تقویم ایران شاهنشاهی شده و خوشحال بودند.

«اسدالله علم» وزیر دربار و رفیق شاه هم فرموده بود: «شاهنشاه به این کار علاقه دارند زیرا که خود مردِ تاریخ، خودِ تاریخ و محولِ تاریخ است و می‌خواهد که مبداء تاریخ هم بشود و حق هم با اوست».

تقویمی که در ایران دردسرساز شد!/ تغییر تاریخ؛ شاهکار عجیب پهلوی

۲ عدد سمت راست تقویم شاهنشاهی تعداد سال‌های سلطنت پهلوی دوم را نشان می‌داد و برای مثال در سال ۲۵۳۵ پهلوی دوم ۳۵ سال سلطنت کرده بود؛ «اسدالله علم» معتقد بود شاه «می‌خواهد که مبداء تاریخ هم بشود و حق هم با اوست»!

«هجری شمسی» اسلامی و ملی نیست!

نظر آن به‌اصطلاح مترقی‌ها و کارشناس‌ها این بود که ما پیش از اسلام هم تاریخ داشته‌ایم و تقویم هجری شمسی نه اسلامی است نه ملی، چون تقویم اسلامی هجری قمری است و تقویم ملی هم نمی‌تواند مبدأ اسلامی یعنی هجرت داشته باشد و خلاصه اینکه این‌جور حرف‌ها را به هم بافتند و بله، تقویم ایران را شاهنشاهی کردند که به‌نظرشان ملی بود.

در مقابل، مردم ایران اصلا این تقویم جدید را قبول نداشتند و این‌طوری بود: «این تغییر تقویم برخلاف انتظار شاه و نزدیکانش با استقبال مردم روبه‌رو نشد. تقویم جدید نه تنها از سوی گروه‌های مذهبی مورد پذیرش واقع نشد بلکه حتی گروه‌های غیرمذهبی نیز تقویم جدید را مورد تمسخر و استهزا قرار دادند. حتی بیشتر ملی‌گراها نیز آن را نپذیرفتند زیرا مبدأ آن را غیرواقعی و موهوم می‌دانستند».

تقویمی که در ایران دردسرساز شد!/ تغییر تاریخ؛ شاهکار عجیب پهلوی

خبر تغییر تقویم ایران در روزنامه‌ها

تقویمی که استفاده از آن حرام بود

در آن‌سال‌ها فقط این نبود که مردم از این تقویم جدید استقبال نکنند بلکه بسیاری از اقشار مردم ناراحت و خشمگین هم بودند از این تقویمِ نامعلومِ ناگهانی. روحانیون بسیاری نیز در مقابل این اقدام موضع‌گیری کردند و امام خمینی (ره) استفاده از این تقویم را حرام اعلام کردند؛ «کارشناسان که می‌خواهند مخازن ما را بی‌مانع به غارت ببرند برای تضعیف اسلام و محو اسم آن، نغمه شوم تغییر مبدأ تاریخ را ساز کردند. این تغییر از جنایات بزرگی است که در این عصر به دست این دودمان کثیف واقع شد. بر عموم ملت است که با استعمال این تاریخ جنایتکار مخالفت کنند و چون این تغییر، هتک اسلام و مقدمه محو اسم آن است، خدای نخواسته استعمال آن بر عموم حرام و پشتیبانی از ستمکار و ظالم و مخالفت با اسلام عدالتخواه است».

البته پهلوی راه خودش را می‌رفت و کار خودش را می‌کرد و سالنامه‌های رسمی کشور را بر اساس این تقویم جدید چاپ و توزیع می‌کرد و وقایع کشور را با این تقویم ثبت می‌کرد و سکه هم ضرب می‌کرد و پول هم چاپ می‌کرد به تاریخ ۲۵۳۵ یا هر چند.

در این میان خیلی‌ها هم گیج شده بودند از این تاریخی که دولت می‌زد پای اسناد رسمی و بالاخره مردم عادی نمی‌توانستند این‌جور محاسبه‌ها را انجام بدهند که مثلا سال ۱۳۵۶ شمسی می‌شود سال چند شاهنشاهی؟

وضعیت همین‌طوری بود تا اینکه شهریور سال ۱۳۵۷ شمسی، «جعفر شریف امامی» که آمده بود در مقابل اعتراض‌های انقلابی مردم، «دولت آشتی ملی» تشکیل بدهد در اولین روز نخست‌وزیری‌اش زد زیر بساط تقویم شاهنشاهی و دوباره تقویم ایران هجری شمسی شد.

تقویمی که در ایران دردسرساز شد!/ تغییر تاریخ؛ شاهکار عجیب پهلوی

خبر ابطال تقویم شاهنشاهی در روزنامه‌ها

قضاوت تاریخ

درباره تغییر تقویم ایران قضاوت تاریخ این است که بسیاری آن را یکی از بزرگ‌ترین اشتباهات محمدرضا پهلوی می‌دانند. «یرواند آبراهامیان» مورخ معاصر در کتاب «ایران بین دو انقلاب» نوشته است: «در دوران معاصر کمتر رژیمی در عالم یافت شده که چنان بی‌پروا تقویم مذهبی کشور را مخدوش کند».

«آنتونی پارسونز» آخرین سفیر انگلیس در دوره پهلوی نیز دراین‌باره نوشت: «تقویم شاهنشاهی یکی از نامعقول‌ترین اقداماتی بود که شاه در چند سال قبل به آن دست زد و موجبات خشم و بدگمانی عناصر مذهبی را نسبت به خود فراهم ساخت».

خلاصه اینکه یک کار بی‌خودی کردند و بدنام شدند و بعد هم پشیمان شدند و فقط خدا می‌داند که این‌وسط چقدر بودجه و وقت مملکت تلف شد و چقدر دردسر درست شد.

امروز در تاریخ مناسبت‌های دیگری هم هست

امروز ۲۴ اسفند مصادف با ۱۵ مارس میلادی و ۱۲ شعبان هجری قمری در تقویم تاریخ، مناسبت‌های دیگری هم دارد.

ـ رحلت عالم بزرگوار آیت‌الله «شیخ حسین حلّی» در سال ۱۳۷۵ قمری

ـ خلع «تزار نیکلای دوم»، پادشاه روسیه توسط بلشویک‌ها در سال ۱۹۱۷ میلادی

ـ تصویب قانون ملی‌شدن صنعت نفت در مجلس شورای ملی در سال ۱۳۲۹ شمسی

ـ آغاز «عملیات والفجر۱۰» در دوره جنگ تحمیلی در سال ۱۳۶۶ شمسی

ـ زادروز «رضا پهلوی» سرسلسله دودمان پهلوی در سال ۱۲۵۶ شمسی

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تقویمی که در ایران دردسرساز شد!/ تغییر تاریخ؛ شاهکار عجیب پهلوی بیشتر بخوانید »