اسرای عراقی

اسرای عراقی علاقه‌ای برای بازگشت به عراق نداشتند

اسرای عراقی علاقه‌ای برای بازگشت به عراق نداشتند


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاعی امنیتی دفاع‌پرس، سرهنگ «محسن صادق‌نیا» مدیر کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران امروز (دوشنبه) در مراسم اولین یادواره شهید «محمود امان‌الهی» اظهار داشت: امروز نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران و فرماندهی ولایت‌‌مدار آن با افتخار میزبان خانواده‌های معظم شهدا، جانبازان، ایثارگران و عزیزانی است که مدال افتخار جانبازی و جانفشانی برای وطن را بر گردن دارند.

سرهنگ صادق‌نیا گفت: در جریان جنگ تحمیلی نزدیک به ۳۸ هزار اسیر ایرانی در مقابل ۴۰ هزار اسیر عراقی آزاد شدند، اما نکته مهم چهره بشاش اسرای عراقی و چهره غمگین و درددیده اسرای ایرانی هنگام تبادل است که دوربین‌های رسانه‌های داخلی و خارجی آن را به تصویر کشیدند.

وی افزود: تفاوت روحیه اسرا بیانگر الهی بودن مکتب امام و شهدا بود که انسانی‌ترین رفتار را با اسیران جنگی خود داشتند تا جایی که قریب به ۱۲ هزار اسیر عراقی به کشور خود بازنگشتند.

مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس نزاجا گفت: اما برخورد غیر انسانی و توام با ظلم ارتش بعث عراق سبب شد آزادگان وطن در سخت‌ترین شرایط روحی قرار گیرند. این وقایع به روشنی در تاریخ دفاع مقدس به ثبت رسیده است.

انتهای پیام/ ۳۷۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

اسرای عراقی علاقه‌ای برای بازگشت به عراق نداشتند بیشتر بخوانید »

شگفتی اسرای عراقی از برخورد انسان‌دوستانه رزمندگان اسلام+ سند

شگفتی اسرای عراقی از برخورد انسان‌دوستانه رزمندگان اسلام+ سند


به گزارش مجاهدت از خبرنگار ساجد دفاع‌پرس، رزمندگان اسلام در دوران هشت سال دفاع مقدس به تأسی از آموزه‌های اسلامی، رفتار انسان‌دوستانه‌ای را با اسرای عراقی داشتند؛ تا جایی که آن‌ها پس از اسارت، از این‌که در پناه رزمندگان اسلام قرار گرفته و از شر صدام رهایی یافته‌اند، ابراز خوشحالی می‌کردند.

نیرو‌های عراقی پس از اسارت به‌دست رزمندگان اسلام، از رفتاری که با آن‌ها می‌شد و همچنین تفاوت تبلیغات منفی که توسط ارتش بعث عراق نسبت به نیرو‌های ایرانی می‌شد، با واقعیتی که وجود داشت، ابراز شگفتی می‌کردند.

روزنامه جمهوری اسلامی در تاریخ ۲۱ فروردین سال ۱۳۶۵ مطلبی را به‌چاپ رسانده که گویای وضعیت نیرو‌های عراقی پس از اسارت به‌دست رزمندگان اسلام است. بر اساس این گزارش؛ علی‌رغم شبهه‌های این‌روز‌ها مطرح می‌شود، مردم عراق در جنگ تحمیلی یا با زور حکومت بعث و یا بر اثر تبلیغات دروغین صدامیان به جنگ آورده می‌شدند؛ بنابراین پس از اسارت به‌دست رزمندگان اسلام، وقتی از واقعیت خبردار می‌شدند، خود را در پناه اسلام و رهایی‌یافته از حکومت دیکتاتوری بعثی می‌دیدند و حتی بسیاری از آن‌ها در کنار نیرو‌های عراقی به مصاف صدامیان می‌رفتند.

روزنامه جمهوری اسلامی در این گزارش آورده است:

«علی‌رغم تبلیغات کذب رژیم بعثی صهیونیستی عراق مبنی بر نحوه برخورد نیرو‌های اسلام با اسرای عراقی و این‌که این اسرا در جمهوری اسلامی ایران مورد اذیت و آزار قرار می‌گیرند. رزمندگان اسلام در دو عملیات والفجر ۸ و ۹ همچون گذشته با رفتاری الهام‌گرفته از دین مبین اسلام، باعث گردیدند که نیرو‌های ارتش شکست‌خورده عراق به آغوش اسلام پناه آورده و ضربه سخت دیگری بر پیکر پوسیده رژیم کافر بعث عراق وارد آوردند.

از جمله مسائلی که در این مورد می‌توان ذکر نمود، رفتار برادرانه نیرو‌های اسلام با مجروحین عراقی است و همین رفتار‌ها باعث گردیده است که خبرگزاری‌ها و دستگاه‌های تبلیغاتی جهان این برخورد‌های انسان‌دوستانه را تحسین کنند.

آنچه که ذیلاً از نظر خوانندگان عزیز می‌گذرد، مشاهدات خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی از برخورد نیرو‌های اسلام با اسرای عراقی در منطقه عملیاتی والفجر ۸ است:

زمانی که یکی از نیرو‌های عراقی به‌دست رزمندگان اسلام اسیر شد، از برخورد انسان‌دوستانه سپاهیان اسلام به شگفت آمد و در حالی‌که به‌جان امام خمینی و رزمندگان دعا می‌کرد، می‌گفت: اگر من می‌دانستم که این‌گونه با من رفتار می‌شود، خود را زودتر تسلیم نیرو‌های اسلام می‌کردم. فرماندهان ارتش بعث به ما گفته بودند سعی کنید اسیر نیرو‌های ایرانی نشوید و هرگاه احساس خطر کردید، خودکشی کنید یا در جایی مخفی شوید تا شاید بعد از پاتک‌هایی که بعد از عملیات انجام می‌دهیم، دوباره به نیرو‌های خودی ملحق شوید.

این اسیر عراقی در پیامی به ارتشیان عراقی گفت: هرچه زودتر تسلیم نیرو‌های اسلام شوید تا از شر این صدام دیوانه مفلقی که به هیچ‌کس رحم نمی‌کند، رهایی یابید.

یکی دیگر از اسرای عراقی به خبرنگار ما در منطقه عملیاتی والفجر ۸ خطاب به نظامیان عراقی گفت: شما تا کی می‌خواهید اسیر دست این جلاد بی‌رحم باشید، صدامی که حتی به شهر‌ها و مردم خود رحم نمی‌کند و همان‌طور که خودتان دیدید، جانیان عفلقی چگونه شهر فاو و دیگر مناطقی که می‌دانند به‌دست توانمند رزمندگان اسلام آزاد می‌شود، به ویرانه‌ای تبدیل می‌کنند.

وی می‌گفت: فرماندهان عراقی به ما می‌گفتند اگر در جبهه نبرد با نیرو‌های ایرانی فرار کنید، کشته خواهید شد.

این اسیر عراقی که در حین خوردن غذا از رزمندگان اسلام تشکر می‌کرد، مرتب دست‌هایش را بالا برده و شکر خدا به‌جای می‌آورد که مانند دیگر نیرو‌های عراقی کشته نشده؛ چراکه اکنون برای اسلام خدمت خواهد کرد.

یک اسیر دیگر به خبرنگار ما می‌گفت: نیرو‌های اسلام در دنیا نظیر ندارند. من در اولین ساعت اسارت خود، یکی از فرماندهان اسلام را دیدم که مرا در آغوش می‌کشید و می‌گفت خدا را شکر که لشکریان اسلام افزایش پیدا می‌کنند؛ چون ما می‌خواهیم با همیاری شما برای رهائی قدس عزیز و آزادی ملت فلسطین از یوغ صهیونیسم غاصب آماده شویم. این اسیر عراقی می‌گفت: اگر بلندگو دارید به دیگر نیرو‌های عراقی پیام دهید که خود را تسلیم کنند؛ چون آن‌ها به‌زور به جبهه آورده شده‌اند. وی از همه مسئولین رزمندگان و به‌خصوص پزشکان ایرانی که در مداوای اسرای عراقی بی‌وقفه تلاش می‌کنند، قدردانی کرد و آرزو کرد که رزمندگان اسلام هرچه زودتر رژیم بعث عراق را نابود سازند.

خبرنگار ما ادامه می‌دهد: گروهی از نیرو‌های عراقی که در عملیات والفجر ۸ در بیابان‌ها و باتلاق‌های اطراف شهر فاو سرگردان بودند و بر اثر حملات شیمیائی رژیم بعثی عراق در منطقه مجروح شده بودند، توسط امدادگران و رزمندگان اسلام از باتلاق بیرون آورده شده و پس از مداوا به پشت جبهه انتقال داده شدند.

یکی از اسرای عراقی بعد از ۲۰ روز که در باتلاق‌های اطراف فاو مخفی شده بود، خود را تسلیم نیرو‌های اسلام کرد و در حالی‌که دست و پای رزمندگان اسلام را می‌بوسید، می‌گفت: من مسلمان هستم و می‌خواهم در کنار شما باشم.

وقتی به او گفته شد تو برادر ما هستی و می‌توانی در پناه اسلام زندگی را براحتی ادامه دهی، گفت: من خودم مشاهده کردم که نیرو‌های عراقی در جبهه‌ها مجروحین ایرانی را می‌کشند و به همین خاطر گفتم شاید به گوش شما هم رسیده باشد و بخواهید انتقام بگیرید که یکی از نیرو‌های اسلام گفت ما مسلمان و پیرو قرآن هستیم و با اسیر همان رفتاری را داریم که اسلام دستور داده است؛ اما رژیم بعث عراق، چون از مسلمانی بوئی نبرده، اقدام به چنین کاری می‌کند و شما مطمئن باشید که در ایران و نظام جمهوری اسلامی در امان خواهید بود.

این اسیر عراقی که از پذیرائی نیرو‌های اسلام متحیر شده بود، خدای را شکر می‌کرد که به اسارت رزمندگان اسلام درآمده است».

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شگفتی اسرای عراقی از برخورد انسان‌دوستانه رزمندگان اسلام+ سند بیشتر بخوانید »

عباس کشتی هم برای شهادت می‌گرفت/ همدلی، اسرای عراقی را عاشق او کرد

عباس کشتی هم برای شهادت می‌گرفت/ همدلی، اسرای عراقی را عاشق او کرد


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، همراه برادرش در شهریور سال ۱۳۴۰ به دنیا آمد. اسم او را عباس و اسم برادرش را محمد گذاشتند. شباهت دو برادر بهم آنقدر زیاد بود که خیلی از اوقات آن‎ها را باهم اشتباه می‌گرفتند، با این وجود برخی تفاو‌تها باعث شد تا شهادت، عباس و محمد را از هم جدا کند.

محمد رستمی برادر شهید عباس رستمی در گفت‌‍وگو با خبرنگار دفاع‌پرس اظهار داشت: «از نظر اخلاقی و معرفتی عباس خیلی بالاتر از من بود. بعضی جا‌ها وقی رفتار عباس را می‌دیدم از خودم خجالت می‌کشیدم. در سال ۱۳۵۴ مادرمان را از دست دادیم و خلا نبود مادر باعث شد بیشتر از نظر عاطفی بهم نزدیک شویم».

کودکی بچه‌ها کنار هم طی شد و عباس در رشته علوم تجربی دیپلم خود را گرفت. عباس در کنار درس، علاقه‌اش به کشتی، او را به این رشته ورزشی کشاند.

محمد ادامه داد: «عباس اهل کشتی بود و من فوتبال. برای او کشتی بیش از یک ورزش، آمادگی روحی بود. بار‌ها شنیده بودیم که تختی خصلت پهلوانی داشت و این در عباس هم صدق می‌کرد. فروتنی و مرام و تواضعش را می‌دیدیم و تا کسی از نزدیک با او نبود متوجه نمی‌شد که کشتی‌گیر است.»

سلوک و منش عباس در ورزش کشتی از او یک پهلوان ساخت تا روحش را در مسیر زندگی بزرگ و بزرگتر کند، برادرش تعریف می‌کند: «سالیان سال اکثر جا‌های تهران در ارتش و نیروی هوایی مقام می‌آورد. دنبال اینکه مدال و کاپش را نشان بدهد نبود. در امور ورزش به ویژه کشتی برای بچه‌های کوچکتر مشوق بود. یکی از مربیانش به نام علینقی مرادی آدم باتقوا و با خدایی بود، خیلی عباس را دوست داشت تا این حد که وقتی عباس شهید شد می‌گفت عباس مثل بچه ام بود. عباس هم تا نفس داشت زیر چتر این مربی کار کرد و همیشه به او احترام می‌گذاشت. بعد که به سربازی رفت مربی اش تیمسار رضا جان بزرگی از کشتی گیران نامدار نیروی هوایی محسوب می‌شد که بار‌ها مسابقات ارتش و نیروی هوایی برگزار کرد. تیمسار جان بزرگی وقتی فهمید عباس شاگرد مرادی است به او گفته بود آقای مرادی، هم خودت خوبی هم شاگردانت، بعد هم تعریف کرده بود «تا زمانی که همراه عباس به نماز جماعت نروم روی تشک کشتی نمی‌آید و حرفش این است که کشتی و مسابقه تمام شدنی است آنچه برای ما می‌ماند نماز است. تیمسار می‌گفت من خیلی چیز‌ها از عباس یاد گرفتم و شیفته این بودم که ببینم چنین شخصیت بزرگی در دامن چه کسی پرورش یافته.»

محمد، برادر عباس خوب می‌دانست که برادر دیر یا زود شهید می‌شود، این را همه سال‌هایی که با او زندگی کرد، فهمیده بود. وی افزود: «به شهید محمود رضایی که از دوستان عباس بود گفتم نگذار عباس برود جبهه، گفت من نمی‌توانم در کار خدا دخالت کنم، عباس اصلا زمینی نیست.»

عباس پس از ورود به خدمت سربازی مسوول امور ورزش کمپ اسرای عراقی شد، برادر می‌گوید: «سعی می‌کرد سنگ صبور اسرا باشد. وقت غروب که غم بزرگی به دل هر اسیری می‌‎نشیند عباس کنار اسرا با آنان همدلی می‌‎کرد، این کار باعث شد بعد از شهادش تعدادی از اسرا که توابین شده بودند سر مزار او بروند. اخلاقی داشت که ضعیف کش نبود و برعکسش مرهم دل اسرا بود. مسابقات ورزشی برایشان می‌گذاشت و با هزینه خودش لباس و کاپ می‌گرفت که برای آینده امیدوارشان کند.»

خدمش تمام نشده بود که به عنوان بسیجی خود را به پادگان امام حسین (ع) معرفی کرد. محمد در این‌باره گفت: «فرماندهشان در نیروی هوایی با فرمانده پادگان امام حسین (ع) تماس گرفت که این عباس و چند نفر دیگر سرباز هستند، نگذارید بروند جبهه ما در کمپ اسرا به آن‌ها نیاز داریم. ولی بچه‌ها قبول نکردند که در کمپ بمانند، یکسری به عنوان بسیجی به جنوب و یک سری دیگر به غرب اعزام شدند که عباس هم رفت بوکان. یکی از دوستان عباس از جنوب دنبالش می‌رود که او را پیش خودش ببرد، ولی عباس قبول نمی‌کند و می‌گوید همین غرب به من احتیاج دارند.»

۳۱ اردیبهشت در عملیاتی که در ارتفاعا مریوان انجام می‌شود عباس و چند تن از دوستانش مامور می‌شوند به شیاری بروند که بالا‌تر از هر منطقه دیگری است، دشمن که مشرف به این شیار است به رزمنده‌ها حمله می‌کند و در این درگیری گلوله‌ای به گلوی عباس اصابت می‌کند و او را به شهادت می‌رساند.

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

عباس کشتی هم برای شهادت می‌گرفت/ همدلی، اسرای عراقی را عاشق او کرد بیشتر بخوانید »

تصاویر/ دیدار اسرای عراقی با خانواده خود در ایران

تصاویر/ دیدار اسرای عراقی با خانواده خود در ایران


تصاویر «دیدار اسرای عراقی با خانواده خود در ایران»

 

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تصاویر/ دیدار اسرای عراقی با خانواده خود در ایران بیشتر بخوانید »

جایگاه پرستار در دفاع مقدس/ پرستارانی که اسطوره شدند

جایگاه پرستار در دفاع مقدس/ پرستارانی که اسطوره شدند


گروه اجتماعی دفاع‌پرس: هرگاه کشوری مورد هجوم نظامی بیگانگان قرار می‌گیرد، طبیعتاً بیشترین آسیبِ جانی و مالی متوجه نظامیانی خواهد شد که در صف مقدم دفاع از میهن حضور دارند.

تجربه دفاع مقدس نشان داد که حضور نیروهای غیرنظامی در پشت جبهه‌ها و با کمترین فاصله از خطوط مقدم نبرد؛ امری اجتناب‌ناپذیر است. در این بین اولین گروهی که در کمترین فاصله از محل درگیری‌ها مستقر می‌شدند، کادر درمان و به صورت مشخص، پرستارانی بودند که در نقش امدادگر ظاهر می‌شدند.

همین امر سبب شده است تا هر زمان به آمار شهدا و جانبازان دفاع مقدس مراجعه می‌کنیم با یک واقعیت کمتر گفته شده مواجه شویم. بعد از رزمندگان، شهدای پرستار بیشترین آمار را در بین شهیدان دوران دفاع مقدس به ثبت رسانده‌اند.

اگر اخلاق‌مداری پرستاران در دفاع مقدس به گواه رزمندگان ایرانی و نظامیان اسیر شده بعثی، طی دوران دفاع مقدس، پزشکان و پرستاران هرگز میان مجروحان ایرانی و زخمی‌شدگان دشمن، تفاوتی قائل نشده و براساس اخلاق اسلامی و حرفه‌ای، برگی درخشان بر افتخارات ملت ایران اضافه کردند.

طی جنگ تحمیلی بارها اتفاق افتاده بود که هواپیمای خلبانان دشمن پس از بمباران مناطق مسکونی مورد اصابت پدافند ایران قرار گرفته و زخمی و نیمه‌جان با چتر فرود می‌آمدند. در این میان حتی یک مورد از بدرفتاری کادر درمان بالاخص پرستاران ایرانی با این افراد به ثبت نرسیده است.

در این میان خواندن خاطرات یکی از پرستاران دوران دفاع مقدس نیز خالی از لطف نخواهد بود.

چگونه از دشمن خود پرستاری می‌کنی؟

یکی از پرستاران دوران دفاع مقدس نقل می‌کند: یک روز در بخش بودم، گفتند یک خلبان عراقی مجروح به بیمارستان آوردند.

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ به اتاق خلبان عراقی رفتم. او رنگی زرد و پریده داشت. اسیر عراقی با پوست سبزه، چشم و ابرو سیاه، شبیه به همشهریان خودم بود. دلم می خواست سرش داد بزنم. در آن لحظه یادم افتاد وقتی که در منزل خاله‌ام در حال صبحانه خوردن بودیم، میگ‌های عراقی در ارتفاع پایین مردم را به رگبار بستند.

همه مثل برگ خزان ریختند. همچنین دوران دبیرستان در درس فقه خوانده بودیم با یتیمان و اسیران مهربان باشید. فکرهای متناقصی همه از ذهنم گذشت و به خودم نهیب زدم که تو قسم خوردی. بالاخره بهش نزدیک شدم، زخمش را تمیز کردم. بعد ملحفه هایش را مرتب کردم. سرمش بمبه شده بود؛ گیره سرم راقطع کردم. شب قبل تحت عمل جراحی قرار گرفته بود. آب کمپوت را داخل لیوان خالی کردم، قاشق قاشق داخل دهانش ریختم.

اسیر، مات و مبهوت با دهانی نیمه باز نگاه می کرد. چیزهایی به زبان عربی گفت. سرم را تکان دادم و گفتم: عربی نمی دانم. او به انگلیسی تسلط داشت و ادامه داد: من دشمن تو هستم چطور از من پرستاری می‌کنی؟ گفتم من پرستارم و وظیفه‌ام حفظ جان آدم‌هاست و از اتاق خارج شدم. امروز پس از گذشت حدود 30 سال از جنگ، خوشحالم که جنگ تمام شده و در صلح و امنیت هستیم. خوشحالم که در جایگاه یک زن مسلمان ایرانی توانستم در آن لحظه خاص با خودم کنار آمده و به وظیفه انسانی ام عمل کنم.

پرستارانی که اسطوره شدند

آسان نیست که از فداکاری پرستاران در دفاع مقدس سخن به میان بیاید اما به اسوه‌ها و اسطوره‌های این قشر در هشت سال جنگ تحمیلی اشاره نشود؛ پرستارانی که هر کدام به تنهایی امکان تبدیل شدن به یک الگوی بی‌رقیب از خدمت، وطن‌دوستی و اخلاق‌مداری را دارند.

زهرا حسین‌زاده یکی از همین پرستارن فداکار است که در دوران دفاع مقدس، داوطلبانه در مناطق جنگی حضور یافته و به پرستاری از مجروحان پرداخته است. حسین‌زاده در ۱۱ عملیات دفاع مقدس حضور داشت و همزمان با ثبت عکس‌های پرشمار، گنجینه بزرگی از تصاویر غیرحرفه‌ای پشت‌جبهه‌ها برای آیندگان به ثبت رسانده است.

وی در ۱۱ عملیات دفاع مقدس از اولین عملیات در سال ۵۹ تا سال ۶۵ و تا اتمام عملیات والفجر ۸ در منطقه جنگی حضور داشت.

خود او درباره فعالیت‌هایش می‌گوید: برای آماده‌سازی نقاهتگاه‌ها، پیش از آغاز عملیات و پیش از رزمندگان، به منطقه رفته و نقاهتگاه‌ها و بیمارستان‌ها را آماده می‌کردیم. بین عملیات‌ها نیز به بیمارستان شهید معیری تهران می‌رفتم و دوباره در عملیات بعدی عازم منطقه می‌شدم، البته اعزام به مناطق جنگی هم آسان نبود و به سختی و داوطلبانه اجازه حضور پیدا می‌کردم.

این پرستار فداکار از اولین عملیات دفاع مقدس تحت عنوان «عملیات ثامن الائمه» در جبهه‌ حضور داشت و در اتاق عمل در کنار پزشکان و جراحان به مجروحان جنگی رسیدگی می‌کرد.

گنجینه‌ای که نباید از دست برود

از یاد نبریم که بسیاری از کشورها با ثبت خاطرات کادر درمان خصوصاً پرستاران در دوران وقوع جنگ‌های بزرگ و کوچک، محتواهای بسیار فاخری پدید آورده‌اند. کشورهایی مانند ایتالیا و انگلیس و حتی ممالک بسیار کوچک‌تر که هرگز جنگ‌های بسیار بزرگ را ندیده و یا مورد تجاوز هیچ کشوری قرار نگرفته‌اند(مانند آمریکا)، ضمن پاسداشت اسطوره‌های خود و تولید انواع قصه، داستان بلند، فیلم و دیگر محتواهای ادبی، در پی تقویت وطن‌دوستی و نشر ارزش‌های جوامع خود هستند.

به‌جاست که سازمان‌های ذی‌ربط در کشور ما نیز چنین اقداماتی را درباره کادر درمان خصوصاً در مورد پرستاران، طراحی و اجرا کنند.

انتهای پیام/ 933

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

جایگاه پرستار در دفاع مقدس/ پرستارانی که اسطوره شدند بیشتر بخوانید »