اسنپ بک

چرا ساختار حزب‌الله فرو نمی‌پاشد؟

چرا ساختار حزب‌الله فرو نمی‌پاشد؟



ترور شهید سیدحسن نصرالله، چگونه جهان، منطقه و محور مقاومت را تغییر می‌دهد و این تغییر، چه تأثیری بر سرنوشت نبرد منطقه‌ای خواهد داشت؟

به گزارش مجاهدت از مشرق، شهید سیدحسن نصرالله نه لزوماً فقط به‌عنوان یک روحانی شیعی مبارزی که سال‌ها به‌عنوان یکی از اصلی‌ترین ستون‌های محور مقاومت مشغول فعالیت بوده، بلکه به‌عنوان فردی که رهبری ده‌ها هزار رزمنده را در کشور لبنان با آن مختصات خاص، داشته، از دهه ۸۰ میلادی به این سو در قوام گرفتن ساختار لبنان نقش اساسی ایفا کرده است.

فقدان شهید سیدحسن نصرالله نه‌فقط بر محور مقاومت و کشورها و نیروهای متحد جمهوری اسلامی ایران بلکه کلاً در ساختارها و ترتیبات امنیتی منطقه و حتی جهان، اثرگذار خواهد بود.

چرا ساختار حزب‌الله فرو نمی‌پاشد؟

سیدجلال دهقانی فیروزآبادی و علیرضا کوهکن دو عضو هیئت‌علمی دانشگاه علامه طباطبایی در نشست «نظم جهانی پس از نصرالله» که به همت اندیشکده برهان برگزار شد، به بررسی این نکته پرداختند که ترور شهید سیدحسن نصرالله، چگونه جهان، منطقه و محور مقاومت را تغییر می‌دهد و این تغییر، چه تأثیری بر سرنوشت نبرد منطقه‌ای خواهد داشت؟ مشروح این نشست را در ادامه از نظر می‌گذرانید.

سیدجلال دهقانی فیروز آبادی: شهادت سیدحسن نصرالله، طبیعتاً و بدون تعارف ضربه بسیار مهم و مهلکی بر پیکر حزب‌الله لبنان و محور مقاومت بود. ولی این ضربه به این معنا نیست که شهادت شهید نصرالله، پایان حزب‌الله و محور مقاومت باشد. ایشان شخصیتی منحصربه‌فرد بود و ویژگی‌هایی داشت که به ندرت در یک نفر جمع می‌شود. درایت سیاسی، مدیریت، کاریزمای شخصی، فرماندهی نظامی از جمله این ویژگی‌هاست. او جنبش حزب‌الله را از یک گروه چریکی به یک جنبش فراگیر سیاسی- اجتماعی و نظامی در لبنان تبدیل کرد. این مهم از طریق اجماع و وفاق ملی در لبنان و مشروعیت‌بخشی به قدرت نظامی حزب‌الله و تبیین جایگاه این نیرو در حفظ تمامیت ارضی و موجودیت لبنان بود. همچنین شهید سیدحسن نصرالله در تجهیز نظامی و تسلیحاتی حزب‌الله سعی بسیار داشت که این نیرو الان کاملاً تبدیل به یک ارتش شده است.

طبیعتاً ایران با توجه به نقش و اهمیتی که حزب‌الله و شخص شهید سیدحسن نصرالله داشت، نیاز به یک تجدید قوا و بازسازی روحی-روانی، تسلیحاتی و سازماندهی مجدد حزب‌الله دارد و به نوعی شاید لازم باشد مدیریت مستقیم ایران یا هدایت و فرماندهی مستقیم از ایران برای حزب‌الله وجود داشته باشد. بازسازی روحی-روانی و تربیت نسل جدیدی از فرماندهان و مدیران در حزب‌الله در حال حاضر بسیار مهم است. همچنین تقویت جنبش‌های دیگر به‌خصوص انصارالله در یمن یا گروه‌های مقاومت در عراق در کوتاه‌مدت باید مورد توجه قرار گیرد. به نظرم با تقویت انصارالله، می‌توان بخشی از نقشی که حزب‌الله در محور مقاومت بازی می‌کرد را به انصارالله در یمن محول کرد. یعنی می‌توان این نقص به وجود آمده را با تقویت سایر گروه‌های مقاومت جبران کرد.

واقعیت این است که نمی‌توان به سادگی برای شخصیتی مثل شهید سیدحسن نصرالله جایگزینی پیدا کرد. وقتی شهید بهشتی به شهادت رسیدند، ما شعار می‌دادیم که «دشمن در چه فکریه، کشور پر از بهشتیه». در صورتی که بعد از چهل سال حتی یک یا دو نفر مانند او را پیدا نکرده‌ایم. بله آن زمان شعار دادن ما لازم بود اما به این سادگی هم نمی‌شود جایگزینی برای شخصیت‌هایی نظیر شهید سلیمانی یا شهید نصرالله یافت و این کار سال‌ها طول می‌کشد. اما از طرف دیگر باید گفت وقتی این مسئولیت به شهید نصرالله یا شهید سلیمانی واگذار شد، هر دو اشخاص عادی بودند. شهید نصرالله حدودا ۳۲ ساله بود که دبیرکل حزب‌الله لبنان شد. بعد از شهادت شهید موسوی هم احتمالاً همین سؤال پررنگ بود که آیا حزب‌الله بعد از شهادت شهید موسوی همان حزب‌الله قبل خواهد شد؟ که دیدیم خیلی هم بهتر و قدرتمندتر شد. نباید روحیه را باخت، اما جایگزینی این شخصیت‌ها هم به سادگی امکان‌پذیر نیست. البته چه بسا فرماندهان دیگری ظهور کنند که راه شهید را ادامه دهند و جایگاه حزب‌الله را ارتقا دهند.

درباره حزب‌الله چه باید کرد؟

باید یک بازساختاریابی و سازماندهی نیروهای نظامی غیردولتی از حالت فردمحور به شکل مدیریت جمعی صورت گیرد. یک سازمان و نهاد نباید متکی بر یک فرد خاص باشد و باید برنامه‌ریزی صورت گیرد به مدیریت جمعی هدایت شود. نکته دیگر این است که باید یک نظم سیاسی نظامی خوشه‌ای و شبکه‌ای ایجاد و به نوعی تمرکززدایی صورت گیرد. یکی از ویژگی‌های نیروهای چریکی این است که پیدا و پنهانند و تحرک‌پذیریشان بسیار زیاد است. حزب‌الله باید به سمتی برود که تحرک‌پذیری نظامی را در استراتژی‌های آینده خود بیشتر به کار گیرد.

استفاده از فناوری‌های پیشرفته و ایجاد بازدارندگی در قبال فناوری‌های پیچیده به‌خصوص هوش مصنوعی هم نکته مهمی است. بسیاری معتقدند که این جنگ با جنگ ۳۳ روزه بسیار متفاوت است. نقشی که فناوری‌ها و هوش مصنوعی ایفا می‌کنند، بیانگر این است که به‌طور کلی، نیروهای نظامی ازجمله محور مقاومت باید بیشتر روی ایجاد بازدارندگی در قبال فناوری‌های نوین ازجمله هوش مصنوعی سرمایه‌گذاری کنند.

چرا ساختار حزب‌الله فرو نمی‌پاشد؟
سیدجلال دهقانی فیروز آبادی

شهادت نصرالله تأثیری در میدان نداشت

شهادت شهید نصرالله تأثیر آنچنانی و شاید هیچ تأثیری در میدان عملیات نداشته است. ما باید تأثیرات را به سه دسته تأثیرات کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت تقسیم کنیم. هنوز دو ماه از شهادت شهید نصرالله و سایر فرماندهان حزب‌الله نگذشته و نیروها هنوز براساس رویه و راهبردی که این افراد ترسیم کرده بودند، رفتار می‌کنند. اگر چند ماه بگذرد، ممکن است فقدان فرماندهان به‌تدریج باعث تحلیل این روند شود. بنابراین، درست است که شهادت فرماندهان تاکنون تأثیر ملموسی در میدان نبرد نداشته ولی اگر جایگزین نشوند و تمهیدی نیندیشیم، این فقدان خودش را در عمل نشان خواهد داد.

البته اسرائیلی‌ها فکر می‌کردند که با شهادت فرماندهان حزب‌الله، به‌طور کلی حزب‌الله و حماس از بین خواهند رفت، اما در عمل دیدیم که این گونه نبود و روند حزب‌الله ادامه پیدا کرد. اما در عین حال باید برای ماه‌های آینده به فکر فقدان فرماندهان نیز باشیم، به‌خصوص اینکه به هرحال جنگ تمام خواهد شد. یک جنگ می‌بایست در طی فرایند سیاسی -مذاکرات صلح، چانه‌زنی- تمام شود، که در آنجا وجود کسی مانند شهید سیدحسن نصرالله حس می‌شود. تأکید اسرائیلی‌ها بر این است که پیروزی‌های مقطعی را به دستاوردهای سیاسی تبدیل کنند. لذا در آنجا وجود یک شخصیت جامع‌الاطرافی که مشروعیت ملی در لبنان داشته باشد، بسیار لازم است که قادر باشد چانه‌زنی کند و جایگاه سیاسی حزب‌الله در آرایش سیاسی آینده لبنان حفظ شود.

در حال حاضر حزب‌الله، به راهبرد دوشاخه‌ای نیاز دارد که هم راهبرد نظامی و هم راهبرد سیاسی-دیپلماتیک را شامل شود. شهید نصرالله هم یک رهبر سیاسی مقتدر بود و هم فرماندهی نظامی داشت. به نظر من مهم است که بخش سیاسی دیپلماتیک حزب‌الله تقویت شود. همچنین یک سازوکار مدیریت بحران هم در ایران و هم در حزب‌الله و سایر نیروهای مقاومت نیاز است.

برنامه آمریکایی‌ها در منطقه چه بود؟

اما در باب اینکه شهادت سیدحسن نصرالله چه تأثیری در نظم جهانی و منطقه‌ای خواهد گذاشت، نکاتی را در چند محور عرض می‌کنم. اولاً اینکه یک در هم ‌تنیدگی و پیوستگی میان نظم منطقه غرب آسیا و جهان وجود دارد. یعنی خاورمیانه یا غرب آسیا چه در زمان جنگ سرد و چه الان، هنوز هم ارزش و اهمیت ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک در نظم بین‌المللی دارد. حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ درواقع به زعم خودشان، آغاز تثبیت هژمونی آمریکا بود. چون تنها بحران منطقه‌ای که از جنگ سرد باقی مانده و حل نشده بود، بحران خاورمیانه و مدیریت منازعه و نظم در خاورمیانه بود. هنوز هم همین‌طور است. یعنی روسیه، چین و آمریکا وارد یک بازی بزرگ در خاورمیانه شده‌اند، چون این منطقه ارزش استراتژیک دارد. ایران و تحولاتش هم مستقیماً بر نظم منطقه‌ای تأثیر می‌گذارد.

آمریکایی‌ها به این نتیجه رسیده بودند که در راستای استراتژی کلان و نظم جهانی باید نیروها و توان و قابلیت استراتژیک خود را از مناطق دیگر کم کنند و به سمت مهار چین در آسیاپاسفیک بروند. بخشی از آن هم در اثر هزینه‌هایی بود که اینها در خاورمیانه داده بودند ولی طراحی کلان، در افق آینده، رقابت با چین بود. بنابراین، تا قبل از عملیات طوفان الاقصی تلاش کردند که به نوعی نظمی را در خاورمیانه ایجاد کنند که بتوانند این منطقه را از راه دور کنترل کنند. به این کار موازنه فراساحلی یا موازنه‌سازی از راه دور می‌گوییم. پس تحولاتی که در غرب آسیا رخ داده جزئی از پازل نظم جهانی است. یعنی در قالب رقابت راهبردی بین آمریکا و چین بر نظم جهانی تعریف می‌شود.

دانستیم که ضرورت پیدا کرده بود آمریکایی‌ها چین را مهار کنند و به دنبال کم کردن تعهدات خود در منطقه برای تأمین مهار چین بودند. به دنبال این استراتژی، تلاش کردند مسئولیت نظم خاورمیانه را به رژیم صهیونیستی و عربستان احاله دهند. آمریکا یک نوع سیاست دوستونی جدید در چهارچوب صلح ابراهیم طراحی کرده بود. در زمان نیکسون هم آمریکا این سیاست دوستونی را داشت که در آن زمان دوستون عربستان و ایران بودند. صلح یا توافق ابراهیم الگوبرداری از سیاست دوستونی بود. عادی‌سازی روابط اعراب به‌خصوص عربستان، با این هدف بود که آمریکا بتواند دوستون را ایجاد کند. یعنی عربستان به لحاظ مالی و اقتصادی و رژیم صهیونیستی به‌عنوان پایه نظامی، به نوعی جایگزین آمریکا در تأمین امنیت منطقه‌ای شوند.

پس بر اساس تحولات قبل از عملیات طوفان الاقصی می‌توان گفت تمرکز آمریکا روی چین بود و می‌خواست نیروهایش را به آنجا ببرد، لذا قصد نداشت در خاورمیانه حضور مستقیم داشته باشد و توان استراتژیک خود را برای چین آزاد کند. توافق ابراهیم، محور نظم نوین منطقه‌ای بود که محور غربی، عربی، عبری درپی آن بودند. بر این اساس بنا بود نظم منطقه‌ای از مسئله فلسطین تفکیک یابد. از زمان شکل‌گیری رژیم اسرائیل همیشه مسئله فلسطین، مهم‌ترین مسئله خاورمیانه بود و به‌لحاظ سیاسی راهبردی جا افتاده که شما بدون مدیریت و حل مسئله فلسطین نمی‌توانید نظم و امنیت را در خاورمیانه برقرار کنید. پیش‌فرض و هدف توافق ابراهیم این بود که نظم منطقه‌ای از مسئله فلسطین کاملاً تفکیک شود. می‌خواستند نظمی برقرار کنند، بدون اینکه مسئله فلسطین حل شده باشد. پس به‌نوعی به‌دنبال ایجاد نظم و امنیت فراگیر در منطقه بدون حل‌مسئله فلسطین بودند. این امر بلاموضوع کردن و پاک کردن موضوع فلسطین را درپی داشت، چون اگر اعراب روابط خود را عادی‌سازی کنند و رژیم صهیونیستی هم بتواند امنیت خودش را حفظ کند، مسئله فلسطین چندان موضوعیت پیدا نمی‌کرد. گفتمان مقاومت هم بلاموضوع می‌شد. آن نظم موردنظر آمریکایی‌ها خلأ مفهومی و راهبردی در سیاست خارجی و منطقه‌ای ایران را هم درپی داشت. ما الان با توجه به تعهدات ایدئولوژیک و اسلامی در منطقه حضور داریم و از فلسطین و آرمان آن حمایت می‌کنیم. اگر فلسطین بلاموضوع شود، سیاست خارجی ما هم دچار خلأ مفهومی می‌شود.

اعراب همیشه مسئله فلسطین را مسئله‌ای عربی اسرائیلی می‌دانستند. ما الان براساس اینکه فلسطین یک مسئله اسلامی و انسانی است در آنجا حضور داریم و اگر مسئله فلسطین بلاموضوع می‌شد، نه‌تنها محور مقاومت و فلسطین بی‌معنا بود، بلکه یک خلأ مفهومی هم در سیاست خارجی ما ایجاد می‌شد.

حذف ژئوپولیتیکی و ژئواکونومیکی ایران هم از اهداف این طرح بود که این امر خطر بسیار مهمی برای ایران است. این یعنی حذف ژئوپولیتیکی ایران به‌لحاظ روابط بین‌الملل که یکی از اهداف آمریکایی‌ها در منطقه و نظام بین‌الملل بوده و است.

پیامدهای طوفان الاقصی چه بود؟

اما به‌طور کلی، عملیات طوفان الاقصی و جنگ غزه و لبنان تا الان پیامدهای بسیار مهمی داشته است. ضمن اینکه هزینه‌هایی هم دربر دارد. شما نمی‌توانید کاری را بدون هزینه انجام دهید. اولین پیامد آن برهم خوردن نظم غربی، عبری، عربی در حول محور توافق ابراهیم است که شاید یکی از مهم‌ترین دستاوردهای عملیات طوفان الاقصی و جنگ لبنان همین باشد.

نکته دیگر، آشکار شدن ناکارآمدی این فرضیه یا این طرح بود که امکان ایجاد یک نظم در خاورمیانه بدون حل‌ مسئله فلسطین وجود دارد. مسئله فلسطین مجدداً به صدر اولویت‌های منطقه غرب آسیا بازگشت. همین‌طور ضعف و ناتوانی راهبردی رژیم صهیونیستی در تأمین امنیت منطقه که قرار بود به نیابت از آمریکا، امنیت عربستان و اعراب حوزه جنوب خلیج‌فارس و حتی مثلاً امنیت اقلیم و آذربایجان را هم تأمین کند، آشکار شد.

نکته دیگر کاهش ارزش راهبردی رژیم صهیونیستی در منطقه است. ثابت شد که رژیم صهیونیستی نه یک روز، بلکه حتی یک ساعت هم بدون‌پدافند و عملیات نظامی مستقیم آمریکا نمی‌تواند سرپا بماند. آمریکایی‌ها در آینده به این نتیجه می‌رسند که برای حفظ نظم جدید، نمی‌توان خیلی هم روی رژیم صهیونیستی حساب کرد. این‌ها در افق درازمدت تأثیرگذار است. به‌خصوص عملیات‌های حزب‌الله بعد از شهادت شهید نصرالله این نکته را ثابت کرد. امیدواریم اقدامات حزب‌الله استمرار داشته باشد و باید آن را مدیریت کرد.

نکته دیگر تغییر الگوی دوستی و دشمنی در منطقه است. علی‌رغم تمام اختلاف‌نظراتی که وجود دارد، می‌بینیم که عربستان، حمله و تجاوز رژیم صهیونیستی به ایران را محکوم می‌کند. این‌ها جزء نکات مهمند. بخشی از نگرانی‌های آمریکایی‌ها این است که عرب‌ها قرار نیست مانند گذشته به هر آنچه آمریکا بگوید گوش دهند و حداقل، روابطشان با ایران متعادل‌تر است.

نکته دیگر، مشروعیت‌زدایی و تمرکززدایی از نظم جهانی موجود است، یعنی نظم موجود نشان داد که ناکارآمد است و توانایی مدیریت بحران‌ها را ندارد؛ نه در اوکراین توانسته و نه در غزه و لبنان می‌تواند بحران‌ها را مدیریت کند. این خود سرآغاز تغییر و تحول مهمی در نظم جهان است، یعنی شکل‌گیری یک نظم پساغربی و پساآمریکایی و اوراسیامحور که طبیعتاً هم جنگ اوکراین، هم جنگ لبنان و غزه این امر را تسهیل و تسریع می‌کنند.

آشکار شدن ناکارآمدی و ناتوانی سازمان‌ها و نهادها و رژیم‌ها و قواعد و حقوق بین‌الملل در مدیریت بحران‌ها هم از دیگر پیامدهای طوفان الاقصی است. یکی از ارکان نظم جهانی، رکن نهادی و قاعده‌مندی‌اش بوده و فقط ساختار قدرت نیست. اگر نظم نتواند براساس نهادها و قواعد و رژیم‌های موجود استمرار پیدا کند، ضربه مهلکی است که ما الان می‌بینیم. دبیرکل سازمان ملل از حضور در سرزمین‌های اشغالی محروم است. قاضی را در دادگاه راه نمی‌دهند.

افزایش و ارتقای ارزش جایگاه راهبردی خاورمیانه در نظم جهانی نکته دیگر است که عرض کردم بسیار حائز اهمیت است. البته این امر تقویت جایگاه چین به‌صورت غیرمستقیم را درپی دارد. عموماً به دو صورت موازنه‌سازی صورت می‌گیرد. گاهی در مقابل قدرتی، قدرت خودمان را افزایش می‌دهیم و دوم اینکه قدرت او را تضعیف می‌کنیم که این راه موازنه سلبی است. الان چینی‌ها از هر دو نوع موازنه سلبی و ایجابی استفاده می‌کنند. هم توان خودشان را ارتقا می‌دهند و هم از مشغولیت آمریکا در منطقه و در اوکراین بهره می‌برند، یعنی هرکسی که به آمریکا ضربه‌ای می‌زند، به‌منزله برد چین است. بنابراین چینی‌ها بیشترین سود را از بحران خاورمیانه بردند. روسیه هم تنفسی گرفته و بخشی از توان غرب از او منحرف شده است.

یک پیامد دیگر این است که شکل‌گیری و استقرار یک نظم منطقه‌ای درون‌زا در خاورمیانه بسیار سخت‌تر می‌شود، یعنی هم برخلاف طراحی‌های آمریکا و هم ما که می‌گوییم باید یک نظم درون‌زا ایجاد شود، خواه‌ناخواه قرار است یکی دوسالی قدرت‌های بزرگ و آمریکا در این منطقه حضور داشته باشند، حتی اگر برخلاف خواست خودشان باشد.

نکته دیگر راهبرد دفاع پیرامونی رژیم صهیونیستی است. در زمان جنگ‌های اعراب- رژیم صهیونیستی، دفاع پیرامونی، پیرامون اعراب بود. اما الان این کمربند به دور ایران ترسیم شده، یعنی دفاع پیرامونی حول ایران را شاهدیم که جنوب خلیج‌فارس و اقلیم و آذربایجان و البته هند -که روابط خوبی با ما دارد- را شامل می‌شود. اگر بتوانند در شرق ایران هم حضور پیدا کنند، این کار را خواهند کرد تا دفاع پیرامونی را بیشتر گسترش دهند. سیاست آن‌ها پیگیری شدید سیاست مهار و محدودسازی و محروم‌سازی قدرت ایران است که ما باید برای این هم آماده باشیم. به‌هرحال طراحی‌شان این است که الان بهترین موقع برای مهار و محدودسازی قدرت ایران است.

درنهایت ما شاهد شکل‌گیری نظم جدیدی خواهیم بود و شهادت شهید نصرالله در کوتاه‌مدت، خیلی تأثیر منفی ندارد و تأثیرگذار نیست؛ ولی از آنجا که الان زمان مذاکره و چانه‌زنی و پیدا کردن راه‌حل سیاسی و تثبیت موقعیت حزب‌الله در لبنان به‌عنوان یک نیروی سیاسی است- طبیعتاً بخشی مثل سمیر جعجع مخالف قدرتمندی حزب‌الله‌اند- ما الان باید روی این تأکید کنیم که حزب‌الله بتواند جایگاه خود در لبنان را حفظ کند. آمریکا و رژیم صهیونیستی هم تلاش می‌کنند که این دستاوردهای نظامی موقتی را به یک دستاورد راهبردی و سیاسی تبدیل کنند.

تردیدی نیست که اگر شهید سیدحسن نصرالله به شهادت نمی‌رسید، مدیریت صحنه سیاسی، دیپلماتیک و نظامی متفاوت بود. گرچه نخست‌وزیر لبنان هم گفت قبل از شهادت سیدحسن نصرالله، برای آتش‌بس و توافق‌نامه اعلام آمادگی شده بود.

تکرار می‌کنم علاوه‌بر بازسازی نیروی نظامی حزب‌الله، بیشتر حفظ و تقویت راهبرد دیپلماتیک و سیاسی حزب‌الله اهمیت دارد که ایران هم می‌تواند در این زمینه کمک کند. امیدواریم همان‌طور که زمانی شهید سیدحسن نصرالله جایگزین شهید موسوی شد و هیچ‌کس فکر نمی‌کرد حزب‌الله به این جایگاه ارتقا پیدا کند، حزب‌الله به‌گونه‌ای باشد که ما در ۳۰ سال آینده ببینیم حزب‌الله قدرتمندتر و نقش‌آفرین‌تر است. به‌هرحال به اعتقاد من، هنوز هم حزب‌الله مهم‌ترین بازیگر غیردولتی منطقه است و خیلی از کشورهای منطقه، نمی‌توانند نقشی را که آنها ایفا کرده‌اند در صحنه منطقه و جهان ایفا کنند.

کار بزرگ شهید سیدحسن نصرالله

علیرضا کوهکن: اتفاقاتی که در لبنان افتاد، اتفاقی بود که هم به‌لحاظ سیاسی، هم به‌لحاظ انسانی و هم به‌لحاظ احساسی ضربه خیلی بزرگی بود. اسرائیلی‌ها در یک برنامه از قبل تدوین‌شده از حذف فرماندهان میدانی شروع کردند، بعد فرماندهان ارشد و بعد فرماندهان نیروی ویژه، بعد رئیس ستاد و بعد هم شهید سیدحسن نصرالله و بقیه فرماندهان ارشد باقی‌مانده و رئیس‌سازمان اطلاعات را ترور کردند. طی یک برنامه‌ریزی دقیق، تقریباً از ستاد اصلی حزب‌الله کسی را باقی نگذاشتند. اگر چنین ضربه‌ای را در سطح یک کشور با یک ساختار منسجم و منظم ببینید احتمال اینکه آن کشور سقوط کند خیلی زیاد است. یک نیروی نظامی یعنی یک ارتش جاافتاده هم اگر در میانه جنگ چنین ضربه‌ای ببیند، قطعاً آن ارتش سقوط می‌کند و تصور اسرائیلی‌ها نیز همین بود. بر این اساس وزیر دفاع سابق اسرائیل صحبت‌هایی را مطرح کرد که ما دفعه قبل دو روزه تا بیروت رفتیم و این بار یک‌هفته‌ای می‌رویم، این حرف از روی حساب‌کتاب بود و محاسبه داشت.

اما بر خلاف تصور آنها، ساختار حزب‌الله فرو نپاشید؛ زیرا ساختار حزب‌الله با چیزی که آنها می‌فهمیدند متفاوت بود و همین موضوع هم در نظم منطقه‌ای اثر گذاشت. یعنی چه؟ من یادم هست که مرحوم آقای شیخ الاسلام، که زمانی سفیر ما در سوریه بود و جزو بنیان‌گذاران سیاسی حزب‌الله محسوب می‌شود، برای من از نحوه جایگزینی شهید سیدحسن نصرالله با شهید سیدعباس موسوی تعریف می‌کرد. می‌گفت که من در دمشق بودم که این ترور اتفاق افتاد و طبیعتاً بعد از ترور، برنامه‌ریزی برای تشییع و خاکسپاری دبیرکل سابق بود و ما از دمشق به سمت بیروت راه افتادیم. در طول مسیر، در حال انجام رایزنی‌های سیاسی با تهران و طرف‌های منطقه‌ای و همین‌طور با نیروهای حزب‌الله و بقیه نیروهای سیاسی فعال شیعه در لبنان بودیم. آن زمان، سوریه هم بازیگر فعال در لبنان بود. از فاصله دمشق تا بیروت، این رایزنی‌ها را کامل کردیم. مراسم تشییع جنازه شهید سید عباس موسوی که تمام شد، توافق انجام شده بود و جناب آقای نصرالله را به‌عنوان دبیرکل بعدی اعلام کردیم. همین‌جا در پرانتز بگویم که کار شهید نصرالله چقدر بزرگ بوده که یک ساختار محدود و کوچک را تبدیل به قوی‌ترین قدرت غیر دولتی در غرب آسیا کرده است و این یک کار بی‌نظیر است. آن هم در جامعه لبنان که هیچ توافقی در آن وجود ندارد. در مورد هیچ‌چیز بین مردم توافقی وجود ندارد. یعنی شما هر چیزی را که بگویید، محل اختلاف است. شهید سید حسن نصرالله در این کشور با این شرایط، حزب‌الله را تبدیل به نیروی مشروع قدرتمندی می‌کند که حتی حضورش در موضوعات سیاسی هم پذیرفته شده بود.

چرا ساختار حزب‌الله فرو نمی‌پاشد؟
علیرضا کوهکن

فرق جنگ کنونی با جنگ ۳۳ روزه

یکی از فرق‌های این جنگ با تحولات قبلی، در بحث هوش مصنوعی است. من با بعضی از نیروهای میدان که صحبت می‌کردم، می‌گفتند ما در جنگ قبلی یعنی در ۲۰۰۶، بین ۱۵ تا ۲۵ دقیقه بعد از هر شلیک فرصت داشتیم که جابجا شویم. یعنی بعد از هر شلیکی، رژیم صهیونیستی بین ۱۵ تا ۲۵ دقیقه بعد آنجا را بمباران می‌کرد. در جنگ جدید، حتی قبل از اینکه کار به جنگ زمینی برسد -بعد از ۷ اکتبر- این ۱۵ دقیقه به ۳۰ ثانیه رسیده است! بخشی از این مربوط به تکنولوژی‌های ارتباطی جدید است و بخشی هم به دلیل این است که مثلا قبلاً پهپاد تحرکات را می‌دید، به مرکز اطلاع می‌داد، به هواپیما ابلاغ می‌شد و بعد هواپیما موضع را می‌زد. اما الان پهپاد مسلح است و خودش می‌زند. اما سومین دلیل که از این دو مهم‌تر است، بحث هوش مصنوعی است و تأثیری که این هوش مصنوعی در بحث نظم‌سازی و حکمرانی دارد، بسیار عجیب است. در جنگ لبنان درست است که نفوذ و این‌ها هم به‌طور خیلی جدی مطرح بود، اما بزرگترین ضربه‌ای که خوردیم از همین تکنولوژی بود. نکته بعدی پنجره فرصت است. غربی‌ها از این صحبت می‌کردند که بعد از اینکه این ترورها رخ داد، ما با یک پنجره فرصت در لبنان و منطقه مواجهیم. به چه معنا؟ آنها به ترتیب ضربات خیلی جدی زدند و برای همین هم رژیم بدون بعضی الزامات، مانند جاده‌سازی‌ها، به‌صورت زمینی وارد لبنان شد. چرا؟ چون گفتند الان وقت این است که بیروت را تصرف کنیم و اگر الان این کار را نکنیم، بعد هم نمی‌شود. این پنجره فرصت باز شده و خیلی زود بسته می‌شود. غربی‌ها این اصطلاح ‌پنجره فرصت‌ را بارها تا امروز بیان کردند.

چرخش به شرق آسیا توسط آمریکا

در بحث منطقه‌ای، پرسشی ایجاد می‌کند که موازنه قدرت در منطقه که باعث بازدارندگی می‌شود، چگونه سازماندهی می‌شود. از دید آمریکایی‌ها، موازنه قدرت در منطقه بعد از اشغال عراق مستقیماً توسط ایالات متحده تأمین می‌شد. آمریکا دقیقاً ۲۲ پایگاه در منطقه دارد و زمانی تعداد سربازانش در منطقه از ۱۵۰ هزار نفر هم بیشتر شد که عدد بسیار بزرگی است. لذا ایالات متحده قصد داشت مستقیماً موازنه قدرت در منطقه را تحت تأثیر قرار دهد و بازدارندگی مبتنی بر ایده خود را ایجاد کند. تحولاتی که به‌ویژه بعد از سند امنیت ملی سال ۲۰۱۲، یعنی سال آخر دولت اول اوباما، اتفاق افتاد، تأکید بر شرق آسیا را پررنگ‌تر کرد. در آن سال، ایالات متحده وزیر دفاعی داشت که چرخش به شرق آسیا را در سند امنیتی آورد و بر آن تأکید جدی داشت. از آن زمان، آمریکایی‌ها تصمیم جدی گرفتند که محل اصلی فعالیت خود را شرق آسیا قرار دهند و نه اروپا و نه حتی خاورمیانه؛ قصد داشتند هزینه‌های خود را در آن منطقه کاهش دهند.

آمریکایی‌ها در ایده جدید موازنه‌سازی با شرایطی مواجه شدند که به نظرشان یک قدرت به‌هم‌زننده موازنه وجود دارد و آن ایران است، که از طریق ابزارهایی که دارد می‌خواهد این موازنه را به‌هم بزند. در عین حال، قدرت‌هایی نیز وجود دارند که تمایل دارند نظم موجود را حفظ کرده و بازدارندگی آمریکایی را تقویت کنند. مشکلی که وجود داشت این بود که گرچه این قدرت‌ها حافظ نظم مطلوب آمریکایی با هم در ارتباط بودند، اما هم‌راستا با هم عمل نمی‌کردند. درست است که این کشورها با هم در ارتباط بودند، اما در یک راستا قرار نداشتند. مسئله‌ای که معامله قرن و صلح ابراهیم می‌خواست حل کند، این بود که این کشورها در یک راستا قرار بگیرند.

۳ ابزار ایران برای بازدارندگی

ایران که به‌عنوان برهم‌زننده نظم شناخته می‌شود، سه ابزار برای به‌هم زدن نظم داشت که بازدارندگی را تحت تأثیر قرار می‌داد. این سه ابزار عبارت بودند از: بحث هسته‌ای، توانمندی متعارف و توانمندی منطقه‌ای. در بحث هسته‌ای، قرار بود که فشار حداکثری ایران را به صرف‌نظر کردن از توانمندی هسته‌ای ترغیب کند که برعکس شد و ایران در موضوع هسته‌ای در آستانه قرار گرفت و کماکان هم موضوع دعوای بعدی همین است. همین هفته هم مذاکرات ایران با کشورهای اروپایی شروع شد و یک بخشی از موضوع جدی منطقه همین بحث آستانه بودن ایران است. البته من همین الان به شما می‌گویم که مذاکرات جدی نخواهد بود، چرا که مسائل منطقه‌ای به راه‌حلی نرسیده است. تا جنگ در غزه تمام نشود، بقیه مسائل به سرانجام نخواهد رسید.

وقتی کل منطقه را از دید آمریکایی‌ها در پکیج بازدارندگی و چارچوب موازنه منطقه‌ای نگاه می‌کنید، با این شرایط مواجه می‌شوید که ابزار منطقه‌ای ایران یکی از ابزارهای بازدارندگی‌اش است و چون تکلیف این ابزار در منطقه روشن نشده، نمی‌شود در مورد ابزار هسته‌ای مذاکره کرد، چرا که تکلیف ابزار دیگر مشخص نیست. بحث ترورهای لبنان و ضربه‌هایی که حزب‌الله خورد را هم می‌توان از این منظر دید. آمریکایی‌ها این احساس را پیدا کردند که ایران به‌خاطر این اتفاقات که افتاد، مهم‌ترین ابزار بازدارندگی منطقه‌ای خود را از دست داد. ما تا دیروز با یک حزب‌الله قوی مواجه بودیم، اما در مدت کوتاهی تصور آمریکایی‌ها این شد که این حزب‌الله با توانمندی‌هایش از بین رفته و دیگر وجود ندارد. برای آمریکایی‌ها، این وضعیت در چارچوب همان «پنجره فرصت» است که ابزار منطقه‌ای ایران حداقل برای مدتی کوتاه از کار افتاده و اکنون بهترین زمان است که از کار افتادن این ابزار را به دستاورد سیاسی تبدیل کنند.

مذاکراتی که در لبنان برای صلح قبل از ترور شهید نصرالله و بعد از آن اتفاق افتاد، کاملاً متفاوت بود و هر دوی آن‌ها را آمریکایی‌ها پیگیری می‌کردند. به‌ویژه دومی را سفیر ایالات متحده در لبنان پیگیری می‌کرد تا شرایط منطقه‌ای را تثبیت کند و از این پنجره فرصت حداکثر استفاده را ببرد.

تحلیل آمریکایی‌ها از وعده صادق ۲ هم دقیقاً همین بود. ایران بلافاصله واکنش موشکی نشان داد، بار اول هم می‌توانست به همین شدت این کار را انجام دهد، چرا نکرد؟ تحلیل علمی این بود که ایران احساس کرده که یک ابزار مهم بازدارندگی‌اش -حزب‌الله- را از دست داده، برای همین از توان موشکی‌اش استفاده کرد که نشان دهد من هنوز توانمندی بازدارندگی در این منطقه را دارم.

چرا ساختار حزب‌الله فرو نپاشید؟

اتفاق مهمی که اینجا افتاد و به نظر من تأثیر بسیار شگرفی حتی در واکنش رژیم صهیونیستی به ما داشت این بود که برخلاف همه تصورات و همه محاسبات، نه تنها حزب‌الله فرو نپاشید، که عقب‌نشینی هم نکرد که این خیلی عجیب است. شما نوشته‌های آشکار را که بخوانید، می‌بینید اسرائیلی‌ها می‌گفتند ما بعد از ترور شهید نصرالله با تعدادی انبار سلاح در لبنان مواجهیم. یعنی فرضشان این بود که آدم‌ها و تعدادی از رؤسا دیگر نیستند و بقیه هم فرار کرده‌اند و تعدادی انبار سلاح داریم که باید هر چه زودتر تکلیفشان را مشخص کنیم. اما اتفاقی که روی زمین افتاد این بود که کسی فرار نکرد و دو ماه است که رژیم صهیونیستی در لبنان و همان جایی که قرار بود یک هفته‌ای به بیروت برسد، می‌جنگد و عمق جنگ در جاهایی که جغرافیا اجازه پیشروی می‌داده به ۴ کیلومتر رسیده است. در جایی که گفتند هر تحرکی را می‌تواند ببیند و در همان لحظه با بمب‌های سنگین می‌زند. این یک اتفاق عجیب در معادلات نظامی است که چرا رژیم صهیونیستی نمی‌تواند پیشرفت کند.

در پرانتز بگویم برنامه‌ریزی نظامی ما حتی به لحاظ تسلیحاتی خیلی خوب بوده و ما سلاح‌هایی را توسعه داده و در آنجا مورد استفاده قرار دادیم که دقیقاً به درد همین جنگ می‌خورد. همین دیروز مطلبی از نوشته‌های اسرائیلی‌ها را می‌خواندم که می‌گفتند ای‌کاش حزب‌الله فقط موشک‌های روسی داشت که تهدید چندانی برای ما محسوب نمی‌شد. مشکل ما موشک‌های ایرانی است که ما نمی‌دانیم با اینها باید چه کنیم و اینها بیشترین ضربه را به ما می‌زنند.

لذا پنجره فرصت کارآمدی خود را به صورت جدی نشان نداد. اتفاقی که در منازعه حزب‌الله و رژیم‌صهیونیستی افتاد، نشان می‌داد که تحلیل پنجره فرصت، تحلیل درستی بود. دیروز حزب‌الله برای اولین دفعه در کل این یک‌سال و یک ماهی که جنگ ادامه دارد، ۵۵۰ موشک و راکت شلیک کرد، ۵۱ عملیات انجام داد و از ۴ کیلومتر داخل مرز -چون خیام را هم زد- تا ۱۵۰ کیلومتر بعد از مرز را زد. یکی از پایگاه‌هایی که زد نزدیک غزه است. پیش‌بینی هم این است که این حملات تشدید خواهد شد و چنین نیست که آرام ‌شود.

ما با یک جنگ ترکیبی مواجه شدیم

نگاه ایرانی به این بازآرایی نظم منطقه‌ای چیست؟ وقتی این اتفاق افتاد ما با یک جنگ ترکیبی مواجه شدیم. هم حزب‌الله را زدند و هم گفتند ایران حزب‌الله را فروخته است. در جایی که ما آزادی عمل کامل داشتیم، هواپیمای ما را راه ندادند. یعنی مناسبات سیاسی می‌تواند به این سرعت، تغییر کند. در جایی که ما نیاز به اجازه برای رفتن نداشتیم، هواپیمای ما اجازه عبور نداشت و گفتند کار شما در لبنان تمام شده و دیگر کاری ندارید. مسئول امنیت فرودگاه از سفارت آمریکا سؤال می‌کرد که آیا به این هواپیما اجازه فرود بدهیم یا خیر؟ شرایط کاملاً و به یک‌باره برای ما عوض شد. ما اول از همه با این امر مواجه شدیم که هدف اصلی این اتفاقات ایران است. البته برداشت ما این نبود که این دفاع در جنوب لبنان به این شکل اتفاق می‌افتد و خیلی بیشتر از انتظار ما اتفاق افتاد. اما برداشت ما این بود که اگر حزب‌الله فروبپاشد، قطعاً رژیم صهیونیستی ایران را بمباران خواهد کرد. نه اینکه حمله کند، بلکه بمباران خواهد کرد. چرا؟ چون برداشتش این بود که بازدارندگی ما از بین رفته و می‌تواند ضربه نهایی را به ما وارد کند. البته طبیعتاً ضربه نهایی نه باعث فروپاشی ما می‌شود و نه باعث از بین رفتن ایران می‌شود، اما ما را تضعیف کرده و جایگاه منطقه‌ای‌مان را از بین می‌برد.

در تئوری‌های بازدارندگی، نسل سوم تئوری‌های بازدارندگی، ذهنی است. به خصوص در منطقه ما که اصولاً سیاست، ذهنی است. یعنی همه بر اساس تصورشان رفتار می‌کنند نه آن چه در واقعیت وجود دارد. برای همین ما بلافاصله واکنش نظامی نشان دادیم و خودمان را هم برای واکنش نظامی بعدی که احتمالاً به‌زودی و با حجم خیلی بیشتر اتفاق خواهد افتاد، آماده کردیم. ما تلاش کردیم آن جنگ روانی را شکسته و نشان دهیم ما هنوز در منطقه حضور داریم. سفر وزیر امور خارجه و سفر رئیس مجلس در همین راستا بسیار سفر مهمی بود که نشان می‌داد ما به هر قیمتی در منطقه هستیم. ضمناً ما مجبور شدیم که حضور مستقیم هم پیدا کنیم و برخی از خلأ‌ها را الان نه، ولی در ابتدا خودمان پر کردیم. جاهایی که خالی شده بود برای اینکه کار ادامه پیدا کند، را خودمان پر کردیم. من نمی‌توانم جزئیاتش را ذکر کنم ولی تصور کنید که در یک هفته و ۱۰ روز اول -پس از ترور شهید نصرالله- کاری که حزب‌الله در مرز جنوب می‌کرد، با کاری که در سه ماه قبلش انجام می‌داد دقیقاً یکسان بود. بخشی از آن به این دلیل بود که آن فرد ایستاده بود و می‌جنگید و بخش مهم‌ترش این بود که هیچ دستور جدیدی نمی‌آمد. انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. اهداف قبلی که تعیین شده بود را بازهم می‌زدند. چون دستور جدیدی نمی‌آمد. بعد از آن ساختار جدید شکل گرفت و البته هنوز ساختار مسلط نیست.

صلح در منطقه و پایان جنگ برای ما اولویت جدی است. یعنی فقط آمریکایی‌ها نیستند که به دنبال توقف بحرانند. به خاطر شرایطی که منطقه دارد، ما هم طرف‌دار جدی توقف بحرانیم. اما نگاه ما با آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها برای اینکه چگونه متوقف شود، تفاوت دارد.

احتمال تغییر دکترین هسته‌ای ایران

در پایان نشست، یک سؤال از سوی حضار از دهقانی‌فیروزآبادی پرسیده شد که در شرایط کنونی آیا تغییر دکترین هسته‌ای ما محتمل است یا باعث بازدارندگی خواهد شد یا خیر؟

این بحث پردامنه‌ای است. اولاً بازدارندگی هسته‌ای، کار بازدارندگی متعارف را نمی‌کند. یعنی سلاح هسته‌ای قرار نیست جای سلاح متعارف کار کند و هر یک جایگاه متفاوتی دارد. همان طور که روسیه یک قدرت هسته‌ای است و در اوکراین، جنگ متعارف انجام می‌دهد. سلاح‌های هسته‌ای برای نجنگیدن است نه برای جنگیدن. شما بازدارندگی هسته‌ای ایجاد می‌کنید که جنگ نکنید. بنابراین، خیلی‌ها می‌گفتند اگر ما سلاح هسته‌ای داشتیم، رژیم صهیونیستی به ایران حمله نمی‌کرد. درحالی‌که قطعاً حمله می‌کرد. مگر ما به او حمله نکردیم؟ او که سلاح هسته‌ای دارد. پس سلاح هسته‌ای جایگزین جنگ متعارف جایگزین نمی‌شود. اما اگر یک تهدید وجودی برای ایران پیش آید که الان هم آقای خرازی و دیگران گفتند، احتمال دارد که یک بازنگری در دکترین هسته‌ای و دفاعی ما رخ دهد و خیلی به بحران منطقه‌ای ربطی ندارد.

اگر قرار باشد اهرم‌های بازدارندگی ما را بگیرند، باید این یکی را تقویت کنیم. بحث برجام هم بین خطوط، آمریکایی‌ها خوانده بودند که یکی از دستاوردهای برجام محدود شدن سیاست خارجی منطقه ایران و محور مقاومت است. من همان زمان هم مصاحبه ‌کردم و ‌گفتم اتفاقاً برجام اگر یک کارکرد داشته، این است که ظرفیت استراتژیک ایران را آزاد کرده و آزادی عمل ما در منطقه بیشتر می‌شود. یعنی ما در ایران برآوردمان این بود که برجام موجب تقویت جایگاه منطقه‌ای ایران خواهد شد و سیاست خارجه ایران را به سمتی که عمق استراتژیکش را تقویت کند، خواهد برد.

بنابراین، از این به بعد اگر قرار باشد ما مذاکره کنیم و تعهدات خود را انجام دهیم اما طرف مقابل به سمت اسنپ‌بک برود، می‌توان نگرش را تغییر داد. ما هم هزینه‌ای نبوده که ندهیم. ما قبلاً هزینه سلاح هسته‌ای را داده‌ایم. تغییر دکترین هسته‌ای می‌تواند به‌نوعی ایجاد بازدارندگی ذهنی داشته باشد و گرنه خیلی جلوی جنگ‌های محدود متعارف را نمی‌گیرد. ولی در یک‌سال آینده بعید نیست به این سمت برویم و اعتقاد شخصی من بر این است که اگر قرار است ما همه هزینه‌ها را بدهیم چرا خودش را نداشته باشیم؟

در روابط بین‌الملل دو دیدگاه وجود دارد. برخی می‌گویند سلاح هسته‌ای امنیت‌ساز است، احتیاط را ایجاد کرده و عقلانیت را بالا می‌برد و عده‌ای هم می‌گویند نه، باعث مسابقه تسلیحاتی شده و معمای امنیت ایجاد می‌کند.

ممکن است ما به این نتیجه برسیم که همین در آستانه بودن، بازدارندگی نهفته و بازدارندگی پنهان و ابهام هسته‌ای می‌تواند بازدارندگی بهتری ایجاد کند، چون نباید نسنجیده و احساسی عمل کنیم. باید با دقت فکر کرد و همه جوانب را در نظر گرفت.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

چرا ساختار حزب‌الله فرو نمی‌پاشد؟ بیشتر بخوانید »

مقامات وزارت خارجه درباره بازگشت احتمالی آمریکا به برجام چه گفته‌اند؟

مقامات وزارت خارجه درباره بازگشت احتمالی آمریکا به برجام چه گفته‌اند؟


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه سیاست خارجی خبرگزاری فارس، ۲۰ ژانویه (۱۰ روز دیگر) «جو بایدن» رئیس جمهور منتخب آمریکا قرار است برای چهار سال آینده عهده‌دار کاخ سفید شود. او که در کمپین‌های انتخاباتی از بازگشت به برجام سخن گفته بود، بعد از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری نیز باز در این زمینه اظهارنظر کرد.

جو بایدن شهریور ماه در یک مراسم مجازی به میزبانی مرکز «جی‌استریت» طی اظهاراتی در این باره عنوان کرد که در صورتی ایران به «پایبندی کامل» به برجام برگردد، او آمریکا را به توافق مذکور بازخواهد گرداند. با این حال، بایدن گفت که این اقدام نیازمند کمک از سوی سایر طرف‌های برجام از جمله روسیه و چین خواهد بود.

 

رئیس جمهور منتخب آمریکا  ۱۲ آذر ماه سال جاری نیز در مصاحبه با نیویورک ‌تایمز با بیان اینکه هنوز بر سر موضع خود درباره بازگشت به برجام ایستاده، گفت قصد دارد وارد «مذاکرات تکمیلی» در خصوص طولانی‌کردن محدودیت‌های ایران ذیل برجام شود و افزود: «ما از طریق مشورت با متحدان و شرکای خود، وارد مذاکرات و توافقات تکمیلی برای طولانی‌کردن محدودیت‌های هسته‌ای ایران خواهیم شد و همچنین به برنامه موشکی ایران نیز خواهیم پرداخت.»

بایدن در پاسخ به این سؤال که آیا موضعش درباره برجام هنوز همان موضع مطرح‌‌شده در یادداشت چند هفته قبلش در وبگاه «سی‌ان‌ان» است یا خیر؛ گفت: «کار، دشوار خواهد بود، ولی بله!»

بایدن سپس تصریح کرد که هر زمان نیاز باشد، آمریکا گزینه بازگشت تحریم‌ها را در اختیار دارد و ایران نیز این موضوع را می‌داند.

 

او، قبل از برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا در یادداشتی در سی‌ان‌ان نوشته بود چنانچه ایران به پایبندی به تعهداتش برگردد، آمریکا نیز به توافق هسته‌ای بازخواهد گشت.

از دیگر سو، «جیک سالیوان» گزینه مشاور امنیت ملی دولت بایدن نیز آذرماه در سخنرانی خود در دانشگاه مینه‌سوتا گفت: «اگر ایران موافقت کند که به تعهداتی که نقض کرده است بازگردد و آماده‌ پیشبرد مذاکرات با حسن نیت برای توافق‌های بعدی باشد، آقای بایدن هم آماده است همان کار را انجام دهد.»

در همین خصوص نیز چهارم دی ماه سال جاری نیز ۱۵۰ قانونگذار دموکرات در مجلس نمایندگان آمریکا با امضای نامه‌ای از بازگشت بایدن به توافق هسته‌ای ایران، آن هم بدون هیچ شرط جدیدی، حمایت کردند.

در این مدت مواضعی از سوی وزیر امور خارجه و دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران در خصوص بازگشت احتمالی بایدن به برجام مطرح شده است. 

* شروط ایران از زبان ظریف

–  اگر آمریکا می‌خواهد برگردد، باید یک صندلی در میز مذاکره به دست بیاورد

«محمدجواد ظریف» ۱۷ آبان ماه در گفت‌وگو با شبکه ونزوئلایی «تله‌سور» درباره احتمال بازگشت آمریکا به برجام گفت: «آمریکا تصمیم گرفت از توافق خارج شود و اگر می‌خواهد برگردد، باید یک صندلی در میز مذاکره به دست بیاورد. چیزی که مهم است این است که آمریکا حق ترک این توافق را نداشت زیرا این توافقی دوجانبه بین ایران و آمریکا نبود، بلکه بخشی از قطعنامه شورای امنیت است. بنابراین اگر آمریکا می‌خواست از الزامات آن قطعنامه خلاص شود، باید سازمان ملل را ترک می‌کرد و نه فقط این توافق را.» 

– باید تحریم‌ها را بردارند، باید اقدامات تخریبی که آقای ترامپ انجام داده و برخلاف قطعنامه ۲۲۳۱ بوده متوقف کنند

– در شرایطی نیستند که شرط بگذارند

– برجام مثل گیشه سینماست که باید برای ورود خود بلیت بگیرید

– ایران باید راضی بشود و بقیه ۱+۴ باید راضی شوند که آمریکا به برجام برگردد

-حاضریم گفت‌و‌گو کنیم که آمریکا چگونه می‌تواند وارد برجام شود اما آمریکا باید تعهداتش را انجام دهد

-گزینه آمریکا بازگشت است.  برای برگشت هم باید حتماً بلیت هواپیما بگیرد و بیاید به محل اتاق

– آمریکا وظایف خود را طبق قطعنامه ۲۲۳۱ انجام دهد ما هم تعهدات‌مان را طبق برجام انجام می‌دهیم

-آمریکایی‌ها هم نباید سیاست تأخیر داشته باشند

ظریف ۲۸ آبان نیز در گفت‌وگویی با روزنامه ایران گفته بود: «اینکه آقای بایدن می‌خواهد به برجام برگردد خیلی هم خوب است، یک قسمت آن اجرای تعهدات‌شان به عنوان عضو ملل متحد است؛ باید تحریم‌ها را بردارند، باید اقدامات تخریبی که آقای ترامپ انجام داده و برخلاف قطعنامه ۲۲۳۱ بوده متوقف کنند. قسمت دوم، برجام است.»

 

وی افزوده بود: «اگر می‌خواهند به برجام برگردند در شرایطی نیستند که شرط بگذارند. چون آمریکایی‌ها امتیاز عضو برجام بودن را از دست داده‌اند و الان می‌خواهند این امتیاز را دوباره به دست بیاورند. البته این کار غیرممکنی نیست. حتماً همه از اینکه آمریکا تلاش کند این امتیاز را به دست بیاورد، استقبال می‌کنند، اما حتماً آمریکا باید تلاش کند و حتماً نیاز به اقداماتی از طرف آمریکا دارد که نشان دهد برجام مثل در چرخان جلوی ادارات نیست که از این طرف آن وارد شوید و از آن طرف خارج شوید، مثل گیشه سینماست که باید برای ورود خود بلیت بگیرید.»

ظریف گفت: «ما یک اسب را دو بار نمی‌خریم و دوبار هم نمی‌فروشیم. آنچه در برجام است حاصل مذاکرات طولانی است. آنهایی که در برجام مذاکره کرده‌اند کلمه‌به‌کلمه توافق را نه‌تنها خوانده‌اند، بلکه بر سر هر کلمه بحث و چانه‌زنی کرده‌اند. انواع انتخاب‌ها برای هر کلمه وجود داشته  و بر سر هر موضوعی ساعت‌ها بحث شده است. همین موضوع موشکی و منطقه‌ای موضوعاتی نبود که در مذاکرات به راحتی کنار گذاشته شدند. این واقعیات را آمریکایی‌ها نمی‌توانند کنار بگذارند و بگویند آنچه ما گرفته‌ایم و آنچه را داده‌ایم دوباره درباره‌اش معامله شود. اینها بدیهیات مذاکره است. خودشان هم می‌دانند.»

ظریف در ادامه گفته بود: «کسی که می‌تواند شرط بگذارد، ایران است. ایران باید راضی بشود و بقیه ۱+۴ باید راضی شوند که آمریکا به برجام برگردد اما آمریکا باید تعهداتش را انجام دهد. آمریکا گزینه دیگری ندارد؛ گزینه آمریکا بازگشت است. چرا؟ به این خاطر که مقاومت مردم، سیاست فشار حداکثری را به شکست کشاند. همان‌طور که مقام معظم رهبری هم فرمودند ما هیچ وقت میز را ترک نکردیم. این آمریکا بوده که از اتاق مذاکره رفته بیرون حالا باید برگردد به داخل اتاق. برای برگشت هم باید حتماً بلیت هواپیما بگیرد و بیاید به محل اتاق. این اقدامات را آمریکا باید انجام دهد. ما قرار نیست برویم  واشنگتن که نیاز باشد کاری انجام دهیم. ما در اتاق توافق نشسته‌ایم به همراه ۱+۴ و این آمریکا است که باید دوباره وارد شود.»

رئیس دستگاه دیپلماسی گفت: «اگر آمریکا تعهدات خود وفق قطعنامه ۲۲۳۱ را انجام دهد ما تعهدات خودمان را وفق برجام انجام می‌دهیم. اگر آمریکا بخواهد عضو برجام شود که ترامپ آن عضویت را از بین برده، ما حاضریم گفت‌و‌گو کنیم که آمریکا چگونه می‌تواند وارد برجام شود. لذا آمریکا در موقعیتی نیست که بخواهد شرط بگذارد. ولی یک کاری اتوماتیک می‌تواند انجام شود و نیازی هم به شرط و یا حتی مذاکره نیست. آمریکا وظایف خود را طبق قطعنامه ۲۲۳۱ انجام دهد ما هم تعهداتمان را طبق برجام انجام می‌دهیم. این نه نیازی به مذاکره دارد و نه شرط. این کار شدنی است. گفتم که اگر (آمریکا) برگردد به اجرای تعهداتش، کاری که ما می‌کنیم هم سریع خواهد بود. یعنی به تعهدات برجامی بر‌می‌گردیم. این نیاز به مذاکره ندارد.  مرحله بعد که نیاز به مذاکره پیدا می‌کند، بازگشت آمریکا به داخل برجام است. که آن فوریت اول نیست فوریت اول خارج شدن آمریکا از حوزه یاغی‌گری و نقض قانون است. یعنی آقای بایدن نمی‌خواهد میراث یاغی‌گری آقای ترامپ را با خود حمل کند. آنچه که واضح است، اقداماتی است که ما و آمریکا باید انجام دهیم تا برجام از سوی ما و قطعنامه ۲۲۳۱ از سوی آمریکا کاملاً اجرایی شود. فعلاً برای آمریکا قطعنامه ۲۲۳۱ به عنوان عضو ملل متحد و برای ما برجام مطرح است. آمریکایی‌ها می‌توانند این اقدامات را خودشان انجام دهند، بعد از آن می‌توان مذاکره کرد.»

 

ظریف افزود: «اگر نیازی باشد امکان دارد مشخص شود که ما چگونه رفتار خواهیم کرد یعنی ایران هم مشخص خواهد کرد. مثلاً مشخص می‌کنیم که اگر تعهدات آنها اجرا شود، ما اعلام می‌کنیم آمادگی داریم چه کارهایی را در اجرای تعهدات برجامی خود انجام دهیم. چنانکه در نامه آقای رئیس جمهوری صریحاً نوشتیم که به هر میزان تعهدات طرف مقابل اجرا شود، ما هم تعهدات خود را برمی‌گردانیم. با توجه به شرایط، آمریکا متوجه شده است که سیاستش شکست خورده است و باید به تعهدات خود بازگردد. زمانی که به تعهدات خود بازگردد، ما هم برمی‌گردیم، عجله‌ای نیست. ولی سیاست تأخیری هم نداریم و نباید هم داشته باشیم. آمریکایی‌ها هم نباید سیاست تأخیری داشته باشند. به خاطر اینکه سیاست آنان تاکنون ناموفق بوده است، شما وقتی سیاست تأخیری دارید که سیاست‌تان موفق بوده باشد، اما سیاست آنان موفق نبوده است، سیاست ما در مقاومت موفق بوده است، اما بالاخره به مردم ما فشار وارد شده، ما هم نیازمند تأخیر نیستیم. به نظر من باید این ملاحظات بچگانه کنار گذاشته شود.»

وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، چهارشنبه ۲۸ آبان هم در حساب کاربری‌اش در توئیتر نوشت: «آمریکا هنوز عضو سازمان ملل است. اگر به تعهداتش آن‌طور که در قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت آمده پایبند باشد ما هم تعهدات‌مان ذیل برجام را اجرا می‌کنیم. اگر آمریکا به دنبال بازگشت به برجام باشد، آماده‌ایم در خصوص شرایط لازم برای اینکه این کشور مجدداً وضعیت «مشارکت‌کننده در برجام» را به دست آورد مذاکره کنیم.»

– قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت باید اجرا شود

– آمریکا باید برای اولین بار از خود حسن نیت نشان دهد

وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران ۱۳​ آذرماه هم در نشست مجازی «گفت‌وگوهای مدیترانه‌ای»  درباره ابراز تمایل بایدن برای بازگشت به برجام گفته بود: «آمریکا از برجام خارج شده اما از سازمان ملل خارج نشده است و به عنوان عضوی از سازمان ملل و شورای امنیت، تعهدات و وظایفی برعهده دارد و یک قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت وجود دارد که آمریکا باید به عنوان عضو دائم شورای امنیت به آن پایبند باشد. ایالات متحده به‌شدت این قطعنامه را نقض کرده است، زیرا دولت ترامپ، یک دولت سرکش است… قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت باید اجرا شود، آمریکا در جایگاهی نیست که بخواهد برای آن شرط بگذارد. ایالات متحده باید نقض قوانین بین‌المللی را متوقف کند. چنین چیزی اصلاً نیاز به مذاکره ندارد.»

 

ظریف ادامه داد: «ما در خصوص توافقی که قبلاً درباره آن مذاکره کردیم وارد مذاکره مجدد نخواهیم شد. مذاکره، بده‌وبستان است؛ این‌طور نیست که یک طرف بخواهد و طرف دیگر انجام بدهد. حقیقت اینجاست که آمریکا و کشورهای اروپایی به دنبال ۱۰+۲۰ سال محدودیت هستند. ما با هیچ‌ یک از آنها موافقت نکردیم و با میانه آن موافقت کردیم، ۱۰ سال و چند سال اضافی. این موضوع دو سال مذاکره بوده است. چنین چیزی هرگز قابل مذاکره نیست. تمام.»

وی عنوان کرد: «مسئله برنامه موشکی ایران و امنیت منطقه موضوعی بود که طرفین مذاکره به‌عمد انتخاب کردند به آن نپردازند و دلیل آن این نبود که می‌خواستند به ایران امتیاز دهند بلکه بخاطر آن بود که طرف‌های مقابل آمادگی نداشتند رفتارهای شرورانه خود را در این حوزه متوقف کنند.»

ظریف در خصوص چشم‌انداز مذاکره دولت بایدن با ایران گفت: «ایالات متحده باید بدون پیش‌شرط به تعهداتش ذیل برجام همان‌طور که در قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل آمده است، عمل کند. نیازی نیست که برای عمل به تعهداتش حتماً عضوی از برجام باشد… این آمریکا بود که از برجام خارج شد، بنابراین این کشور باید حسن نیت خود را نشان دهد. ما حسن نیت خود را در ۱۵ گزارش پی‌درپی آژانس از جمله پنج گزارشی که در دولت ترامپ منتشر شد، نشان داده‌ایم… آمریکا تاکنون از خود حسن نیت نشان نداده است و باید برای اولین بار از خود حسن نیت نشان دهد بعد از آن ایران به پایبندی کامل به تعهداتش ذیل برجام بازمی‌گردد. تکرار می‌کنم به پایبندی کامل به تعهداتش بازمی‌گردد، با و یا بدون این طرح (مجلس شورای اسلامی) به تعهداتش بازمی‌گردد. زیرا این طرح مجلس با هدف بازگرداندن آمریکا و اروپا به تعهدات‌شان تهیه شده است. زمانی که به تعهدات‌شان عمل کنند، هدف این طرح محقق شده است. سپس آمریکا می‌تواند مجدداً به برجام بازگردد. یک عضو برجام می‌تواند درباره گام‌های بعدی تصمیم‌گیری کند.»

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از فارس، ظریف ۱۳ آذرماه در توئیترش در این باره نوشت: «ایالات متحده ذیل این قطعنامه تعهداتی دارد که باید اجرا کند و در موقعیتی نیست که برای آن شرط و شروط تعیین کند. شما برای ایستادن پشت چراغ قرمز، شرط و شروط تعیین نمی‌کنید. اگر خودرو قبلی از چراغ قرمز رد شده، خاطی است و شهروند مطیع قانون نیست. قرار نیست شما هم از او پیروی کنید.»

– خروج از برجام یک امتیاز را از آمریکا سلب کرد، نه وظایف آمریکا را

-آمریکا کماکان موظف است که تحریم‌هایش را بردارد و مانع نشود

ظریف ۱۹ آذرماه در گفت‌وگو با برنامه «عصر حیرت» درباره اظهارات مقامات جدید آمریکایی در خصوص بازگشت به برجام و اینکه آیا چنین عزمی در دولت بایدن هست و اگر قرار به برگشت باشد فکر نمی‌کنید شرط و شروط جدیدی مثل بحث موشکی و … بگذارند؛ اظهار داشت: «اینکه آقای بایدن چه کار کند باید صبر کنیم و ببینیم. از نظر حقوقی آمریکا دو شأنیت دارد: یکی شأن آمریکا به عنوان عضو ملل متحد و یکی شأن آمریکا به عنوان عضو برجام. آمریکا از برجام خارج شد ولذا عضو برجام نیست و براساس همین نتوانست از بازگرداندن قطعنامه‌ها استفاده کند.»

وزیر خارجه ادامه داد: «یک شأن دیگری هم آمریکا به عنوان عضو ملل متحد دارد. برجام مصوبه شورای امنیت است و هر عضو ملل متحد چه دائم و چه غیر دائم براساس اصل ۲۵ منشور ملل متحد موظف به اجرای مصوبات شورای امنیت است. خروج از برجام یک امتیاز را از آمریکا سلب کرد، نه وظایف آمریکا را. آمریکا کماکان موظف است که تحریم‌هایش را بردارد و مانع نشود. در تمام این مدت که آمریکا از برجام خارج شد، از سازمان ملل که انصراف نداد. البته ممکن بود، بدهد چون از یونسکو و جاهای دیگر هم رفت بیرون. آمریکای آقای بایدن موظف است به برجام برگردد، مگر اینکه بخواهد یاغی‌گری و قانون‌شکنی کند. باید برگردد به اجرای قطعنامه ۲۲۳۱. اینکه آمریکا بخواهد دوباره عضو برجام شود، باید امتیاز عضویت را دوباره به دست بیاورد. وظایف آمریکا در برجام در قطعنامه ۲۲۳۱ هم هست، اما امتیازات آمریکا در برجام با عضویت ناشی می‌شود.»

 

رئیس دستگاه دیپلماسی تصریح کرد: «آمریکا در شأنی نیست که برای بازگشت و دریافت امتیازات عضویت که بتواند بر روند اجرای برجام تأثیرگذار باشد، برای ما شرط بگذارد، ضمن اینکه افراد دولت بایدن می‌دانند این موضوعاتی که در برجام نیست، به خاطر غفلت نیست که در برجام نیامده، به دلیل تصمیم است.»

– مردم ایران باید اثرات رفع تحریم‌ها را احساس کنند

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از فارس، محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه اول دی‌ماه نیز در نشست غیررسمی وزرای خارجه عضو برجام (ایران و ۱+۴) در توئیتی نوشته بود: «هرگاه آمریکا و سه کشور اروپایی، وظایف خود [ذیل برجام] را انجام دهند، ایران بلافاصله اقدامات ترمیمی خود را که در پاسخ به خروج غیرقانونی ایالات متحده و نقض‌های آشکار سه کشور اروپایی انجام شده بود بازخواهد گردانید. مردم ایران باید اثرات رفع تحریم‌ها را احساس کنند.»

 

*عراقچی چه گفت؟

– راه برای بازگشت به برجام بسته نیست

– قواعد و شرایطی دارد که باید نشست و مذاکره کرد

-نیاز به یک سری مقدمات، گفت‌و‌گوها و صحبت‌هایی وجود دارد 

– تمامی تحریم‌هایی که این مدت گذاشته‌اند، باید برداشته شود

«سید عباس عراقچی» معاون سیاسی وزیر امور خارجه نیز ۲۱ آبان‌ماه (دو ماه پیش از کنار رفتن ترامپ از ریاست جمهوری آمریکا) در برنامه «صبح بخیر ایران» درباره سیاست بایدن در خصوص برجام گفت: «ما نه از ماندن آقای ترامپ وحشت‌زده می‌شویم، نه از آمدن آقای بایدن ذوق‌زده می‌شویم؛ ما بر اساس منافع خودمان تصمیم می‌گیریم و رفتار می‌کنیم. آقای بایدن و حزب دموکرات در مانیفست سیاسی خود قبل از انتخابات اعلام کردند که می‌خواهند به برجام برگردند. راه برای بازگشت به برجام بسته نیست. میز مذاکرات برجام و میز ۱+۵ را ما ترک نکردیم، آنها ترک کردند و می‌توانند دوباره برگردند، ولی چالش‌هایی هم وجود دارد. باید بپذیریم در چهار سال گذشته واقعیاتی اتفاق افتاده و تحولاتی در عرصه میدانی و سیاسی رخ داده که باید مدنظر قرار بگیرد و در مورد آن صحبت و تفاهم شود.

 

عراقچی بیان کرد: «این طور نیست که برجام دروازه‌ای باشد که هر کس هر وقت خواست برود و هر وقت خواست برگردد؛ به هر حال قواعد و شرایطی دارد که باید نشست و مذاکره کرد، ولی راه بازگشت باز است. همان‌طور که مقام معظم رهبری هم فرمودند ما با آمریکا هیچ مذاکره‌ای نداریم، الا سر میز مذاکره ۱+۵. اگر می‌خواهند مذاکره کنند باید پشت همین میز برگردند؛ در چارچوب ۱+۵ و نه دوجانبه، ما برای منافع خودمان گفت‌وگو خواهیم کرد. ما منتظر می‌مانیم که اولاً ببینیم آقای بایدن سرکار می‌آید و ثانیاً لابی‌های مختلف صهیونیستی و غیرصهیونیستی آیا اجازه می‌دهند که آمریکا سیاست خودش را عوض کند و ثالثاً با چه رویکردی می‌خواهد بیاید. ما بر اساس منافع خودمان تصمیم خواهیم گرفت که آیا با تقاضای آمریکا برای ورود مجدد به برجام چگونه برخورد کنیم. طبیعتاً نیاز به یک‌سری مقدمات، گفت‌و‌گوها و صحبت‌هایی وجود دارد تا به یک تفاهمی برای چگونگی بازگشت آمریکا به برجام برسیم.»

وی درباره جبران خسارت‌ها به ملت ایران در صورت بازگشت آمریکا به برجام نیز گفت: «اگر آمریکا برگردد تمامی تحریم‌هایی که این مدت گذاشته‌اند، باید برداشته شود. این نه شرط برجام بلکه خود برجام است. حضور آمریکا در برجام یعنی برداشتن همه تحریم‌هایی که به خاطر موضوع هسته‌ای به مردم ایران تحمیل کردند؛ به طور طبیعی باید این اتفاق بیفتد که البته چالش‌های دیگری هم هست که باید درباره آنها بنشینیم و صحبت کنیم و شرایط بازگشت آمریکا به برجام را به گونه‌ای که منافع مردم ایران تأمین شود، فراهم کنیم.»

 

عراقچی ۲۶ آذرماه و در نشست کمیسیون مشترک برجام هم در رابطه با گمانه زنی‌ها پیرامون بازگشت آمریکا به برجام گفته بود: «ما به جای حرف و گمانه‌زنی، به اعمال توجه می‌کنیم. ایران همواره مواضع خود را به‌صورت شفاف بیان کرده و حاضر است پس از بازگشت آمریکا به انجام تعهدات خود در برجام و اعاده وضعیت به شرایط ژانویه ۲۰۱۷، اجرای تعهدات برجامی خود را که وفق بندهای ۲۶ و ۳۶ برجام آنها را متوقف کرده است، از سر گیرد.»

– آمریکاست که باید برگردد و باید تحریم‌هایی که در برجام پیش بینی شده و تحریم‌هایی که در چهار سال گذشته جدیداً وضع شده را بردارند

– اروپا و آمریکای بایدن این را از سر خود خارج کنند که ایران آغوش باز کرده برای بازگشت آمریکا به برجام

– ایران هیچ شرطی را برای بازگشت آمریکا به برجام نمی‌پذیرد

– باید تکلیف برخی چیزها روشن شود مثل مکانیسم اسنپ‌بک

معاون سیاسی وزیر امور خارجه همچنین روز ۱۵ دی‌ماه در برنامه گفت‌وگوی ویژه خبری درباره اینکه چه اتفاقی باید بیفتد که ایران به عقب بازگردد؟ گفت: «کاملاً روشن است. ما میز مذاکره و برجام را ترک نکردیم و تعهدات‌مان را کنار نگذاشتیم. این آمریکا بود که از روز اول اجرای برجام در اجرای تعهداتش کاستی‌های زیادی داشت و بعد هم که ترامپ از برجام خارج شد و آنها بودند که میز مذاکره و برجام را ترک کردند و تحریم‌‌ها را برگرداندند. اگر قرار بر این باشد به برجام برگردند و برجام احیا شود، آمریکاست که باید برگردد و باید تحریم‌هایی که در برجام پیش بینی شده و تحریم‌هایی که در چهار سال گذشته جدیداً وضع شده را بردارند. اگر آنها تحریم‌هایشان را برداشتند و به شرایط زمان اجرای شدن برجام برگشتیم، ایران هم تصمیم مقتضی را اتخاذ می‌کند.»

 

عراقچی در ادامه این گفت‌وگوی تلویزیونی درباره اینکه گفته می‌شود موضوعاتی از جمله دفاعی و منطقه‌ای به برجام اضافه شود و اینکه آیا ایران پیش شرطی را از سوی آمریکا برای بازگشت به برجام می‌پذیرد؛ نیز اظهار داشت: «غربی‌ها دچار یک توهم شده‌اند و فکر می‌کنند در اثر فشارهایی که در طول چند سال گذشته به خاطر تحریم‌های مجدد آمریکا بر ایران وارد شده، جمهوری اسلامی ایران آماده است و خیلی سریع از بازگشت آمریکا به برجام استقبال می‌کند ولذا آنها می‌توانند برای رفع تحریم‌ها برای ایران شرط بگذارند. برداشتی کاملاً اشتباه و توهم است. ایران تصمیم خود را برای زندگی و اقتصاد بدون برجام گرفته است. ما ذوق‌زده برای بازگشت آمریکا به برجام نیستیم و این‌گونه نیست که برای بازگشت آمریکا به برجام آغوش باز کنیم. اقتصاد بدون نفت دو سال است محقق شده است و این خدمتی است که ترامپ به ایران کرده است.»

وی گفت: «ما قطعاً به این مسیر می‌توانیم ادامه دهیم. اروپا و آمریکای بایدن این را از سر خود خارج کنند که ایران آغوش باز کرده برای بازگشت آمریکا به برجام! اصلاً چنین نیست. ما هیچ اشتیاقی نداریم. بله دل‌مان می‌خواهد تحریم‌ها برداشته شود؛ همان‌طور که رهبر معظم انقلاب فرمودند اگر زمینه رفع عزتمندانه تحریم‌ها فراهم شود ما تأخیر نمی‌کنیم.»

این مقام ایرانی افزود: «این‌گونه نیست که برای ایران شروطی را تحمیل کنند برای اینکه به برجام برگردند و وظایف برجامی خود را انجام دهند. ایران هیچ شرطی را برای بازگشت آمریکا به برجام نمی‌پذیرد. هیچ مذاکره مجددی درباره برجام نخواهد کرد. هیچ اضافه‌ای به برجام نخواهد شد. برجام‌پلاس و برجام به اضافه موارد دیگر و تمدید دوره‌‌های برجام، اصلاً برای ما پذیرفتنی نیست. هیچ موضوعات دیگری برای مذاکره اضافه نخواهد شد چه بحث‌های منطقه‌ای و چه بحث های دیگر. بحث‌های موشکی را از فکرشان به طور کامل خارج کنند.»

 

معاون ظریف تصریح کرد: «اگر می‌خواهند به برجام برگردند، هیچ شرطی از نظر ما پذیرفته نیست. حتی مواردی است که ایران روی آن بحث دارد و باید تکلیف برخی چیزها روشن شود مثل مکانیسم اسنپ‌بک که آمریکا یک بار از آن سوء استفاده کرده است. آمریکا سوء استفاده کرد از این مکانیسم  و قبل از بازگشت آمریکا به برجام باید در این مورد بحث کنیم و باید جلوی سوء استفاده مجدد از این سازوکار گرفته شود.»

وی گفت: «هیچ پیش‌شرطی از نظر ما پذیرفتنی نیست و هیچ موضوع دیگری مذاکره نخواهد کرد. برجام مذاکره مجدد نخواهد شد. آمریکا باید به‌صورت کامل به تعهداتش برگردد. برجام را دو دستی بچسبند که بهتر از آن نخواهند یافت.»

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از فارس، معاون وزیر خارجه اظهار داشت: «اگر آنها به طور کامل به برجام برنگردند ایران یا برنمی‌گردد یا به صورت کامل برنمی‌گردد. نوع رفتار و برخورد آنها را رصد کرده و براساس آن رفتار خود را تنظیم می‌کنیم.»

– برای بازگشت آنها التماس نمی‌کنیم

عراقچی ۱۸ دی‌ماه در گفت‌وگو با شبکه تلویزیونی ژاپنی «ان.اچ.کی» درباره احتمال بازگشت دولت جدید آمریکا به برجام نیز اظهار داشت: این به خود آنها بستگی دارد که تصمیم بگیرند. بایدن باید به جای ابراز آمادگی با کلمات، اقدامات قاطع اتخاذ کند. ایران اقدامات بایدن و نه حرف‌های او را از نزدیک زیر نظر خواهد داشت. ما از بازگشت آمریکا استقبال می‌کنیم، اما برای بازگشت آنها التماس نمی‌کنیم. ایران منتظر خواهد ماند تا ببیند چگونه می‌خواهند به توافق هسته‌ای برگردند و به تعهدات خود عمل کنند.

 

*مواضع سخنگوی دستگاه دیپلماسی

– آمریکا در موضعی نیست که برای کسی شرط بگذارد

– اولا باید بپذیرد چه خطاهایی کرده، ثانیا جنگ اقتصادی علیه ایران را متوقف کند، ثالثا مسیر رفته را برگردد و تعهداتش را عمل و برای گام چهارم جبران خسارت کند

«سعید خطیب‌زاده» سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران نیز ۱۸ آبان ماه در گفت‌وگو با برنامه من طهران شبکه العالم در پی اعلام نتایج انتخابات آمریکا گفت: «منتظر اقدامات عملی رئیس جمهور آمریکا هستیم. آمریکا چاره‌ای جز احترام و بازگشت به مسیر قانونمداری ندارد.»

 

وی آمریکا را ناقض برجام برشمرد و خاطرنشان کرد: «اساساً ایالآت متحده آمریکا در موضعی نیست که برای کسی شرط بگذارد، ایالات متحده آمریکا ناقض برجام، ناقض قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت بوده و میلیاردها دلار به ملت ایران خسارت زده و از برنامه برجام به عنوان یک مشارکت‌کننده خارج شده است. روزی که دولتی در ایالات متحده بخواهد به برجام برگردد، میزی وجود خواهد داشت که باید پاسخگوی نقض عهدها باشد. بر طبق فرمایشات مقام معظم رهبری آمریکا باید توبه کند و این به معنای آن است که اولاً باید بپذیرد چه خطاهایی کرده و ثانیاً جنگ اقتصادی علیه ایران را متوقف کند و ثالثاً مسیر رفته را برگردد و تعهداتش را عمل و برای گام چهارم جبران خسارت کند.»

-ایران در جایگاه خواهان قرار دارد

سخنگوی دستگاه دیپلماسی ۱۹ آبان‌ماه هم در پاسخ به سؤال خبرنگاری با اشاره به اظهارات مشاور سابق جو بایدن مبنی بر اینکه بایدن شاید ظرف مدت کوتاهی به برجام بازگردد، ولی به دنبال تغییراتی در برخی بندها از جمله زمان انقضای برجام است، گفت: «اینکه کدام مشاور با چه مشخصاتی، چه چیزی می‌گوید اصلاً برای ما ملاک نیست و ما اینها را شرط کسی نمی‌دانیم. مباحث و کارزارهای انتخاباتی و مباحثی که توسط اندیشکده‌ها و … عنوان می‌شود، نمی‌تواند مبنای قضاوت قرار گیرد. آنچه ایران بارها اعلام کرده است این است که برجام ماحصل گفت‌وگوهای طولانی مدت نه بین ایران و آمریکا، بلکه بین ایران و ۵ عضو دائم شورای امنیت به اضافه اتحادیه اروپا و آلمان بوده است که توسط قطعنامه ۲۲۳۱ تبدیل به قطعنامه الزام آور بین‌المللی شده است.»

وی افزود: «این حرف‌ها هم نشانه ساده اندیشی است که اگر کسی فکر کند می‌توان درباره برجام صحبتی کرد و آنچه مذاکره، امضا و تفاهم شده و مهر و موم شده را باز کند. جمهوری اسلامی ایران بارها اعلام کرده برجام چیزی مربوط به گذشته است و قابل باز شدن مجدد توسط هیچ کسی نیست. آمریکا ناقض قطعنامه ۲۲۳۱ بوده است، از برجام خارج و خسارت‌های زیادی به ملت ایران زده که آمریکا را متضمن مسئولیت حقوقی و قانونی خروج می‌کند. ایران در جایگاه خواهان قرار دارد و آمریکا باید پاسخگوی رفتار خلاف قانون، ضد حقوق بین‌الملل و ضد ملت ایران باشد.»

– آنچه برای ما مهم است رفتار آمریکاست، نه اظهارات‌شان

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از فارس، خطیب‌زاده دوم آذرماه در نشست هفتگی با خبرنگاران در پاسخ به سؤالی درباره بازگشت آمریکا به برجام بعد از ورود بایدن به کاخ سفید و شروط ایران اظهار داشت: «تا دولتی در آمریکا مستقر نشود نمی‌توانیم درباره آن اظهارنظر کنیم. آنچه برای ما مهم است رفتار آمریکاست، نه اظهارات‌شان. با دقت و هوشیاری تمام تحولات و گفته‌ها را پیگیری می‌کنیم. همه در دنیا و آمریکا جزء آن معدود افرادی که روان‌پریشانه همچنان جنگ علیه ملت ایران را در حوزه‌های اقتصادی و ضد حقوق بشری پیگیری می‌کنند، متوجه شدند این سیاست فشار حداکثری یک شکست حداکثری برای آمریکا انجامیده است. هر کس در کاخ سفید باشد راهی ندارد، جز اینکه به حقوق ملت ایران احترام بگذارد و مواضع ما به صورت روشن در این زمینه بیان شده است.»

 

خطیب‌زاده، سخنگوی وزارت امور خارجه همچنین روز ۱۷ آذرماه، در نشست هفتگی با خبرنگاران گفت: «شنیده‌هایی از دولت منتخب جدید آمریکا شنیده می‌شود که مایلند به تعهدات‌شان برگردند و روش غلط قبلی را اصلاح و تروریسم اقتصادی را بر ضد ملت ایران متوقف کنند. بازگشت آمریکا به تعهداتش بازگشتی ذیل قطعنامه ۲۲۳۱ است و این قطعنامه کاملاً روشن و برای همه کشورها الزام‌آور است. آمریکا از برجام خارج و به تعهدات ذیل قطعنامه ۲۲۳۱ پایبند نبوده است. اگر می‌خواهند مسیر درست را دنبال کنند به نظر می‌آید متوجه شده‌اند. حتی دولت فعلی آمریکا هم متوجه شده که مسیر فشار حداکثری مسیر شکست خورده‌ای بوده و به هیچ کدام از اهداف اعلامی خود نرسیدند.»

خطیب‌زاده اول دی‌ماه هم در پاسخ به سؤالی درباره اظهارات «جیک سالیوان» مبنی بر اینکه بازگشت آمریکا به برجام مشروط به این است که ایران گام‌های کاهش تعهداتی را متوقف و به عقب بازگردد، گفت: «سیاست ما کاملاً روشن است؛ مهم نیست چه کسی چه اظهارنظری می‌کند. آمریکا ناقض فاحش تعهداتش ذیل قطعنامه ۲۲۳۱ بوده و باید به تعهداتش در برجام برگردد و ما باید آن را ببینیم و روی کاغذ نیست. همه قدم‌هایی که برداشتیم برگشت‌پذیر بوده است؛ البته ابعادی داشته است. اگر طرف مقابل به تعهداتش عمل کند ما همه مسیر را که رفتیم در مسیر برجام بوده است و مسیر کاهش تعهدات را برخواهیم گرداند.»

– آمریکا باید به تعهداتش ذیل قطعنامه ۲۲۳۱ تماماً عمل کند

– آمریکا باید اعتماد ما را جلب کند، نه روی کاغذ بلکه در عمل

– اجرای کامل در مقابل اجرای کامل

– باید اجرای مؤثر برجام اتفاق بیفتد و تعهدات آنها ذیل قطعنامه ۲۲۳۱ رخ دهد

– برای ما مهم نیست چه روزی امضا می‌شود؛ برای ما روزی مهم است که اجرای آن را مشاهده کنیم

-باید به ژانویه ۲۰۱۷ برگردند

–  ایالات متحده باید طابق النعل بالنعل (دقیقا) به تعهداتش ذیل قطعنامه ۲۲۳۱ که برجام ضمیمه آن است عمل کند

–  ما فقط یک چیز می‌شناسیم، قطعنامه ۲۲۳۱ و برجام

سعید خطیب‌زاده همچنین در جریان بازدید از خبرگزاری فارس و گفت‌وگو با خبرنگار سیاست خارجی خبرگزاری که روز ۱۳ دی‌ماه منتشر شد در پاسخ به این سؤال که چقدر احتمال می‌دهید جو بایدن به برجام برگردد و اگر بازنگردد چه اتفاقی برای این توافق رخ خواهد داد؛ هشدار داد: «این آخرین شانس حفظ برجام است. برای اروپا و برای کسانی که فکر می‌کنند برجام چارچوبی برای دیپلماسی بوده، آخرین شانس است. بایدن اعلام کرده که به برجام بازمی‌گردد و فضای انتخاباتی برای دولت آتی آمریکا هم تمام شده است. در فضای انتخاباتی حرف‌هایی زده می‌شد و برخی پیام‌های متضاد از کارزار انتخاباتی بایدن دریافت می‌شد. آنچه امروز به صورت مداوم می‌شنویم برگشت بدون قید و شرط به برجام را مطرح می‌کنند. معتقدیم آمریکا باید به تعهداتش ذیل قطعنامه ۲۲۳۱ تماما عمل کند. ما هم اعلام کردیم در صورتی که طرف مقابل به صورت مؤثر – یعنی منظور ما امضای یک ورق نیست – به برجام برگردد، ما هم تمامی اقداماتمان که اقدام کاهشی در چارچوب برجام بوده را برمی‌گردانیم. اما این روزی اتفاق خواهد افتاد که اجرای مؤثر برجام اتفاق بیفتد. اینها کاملا روشن است. تمام تعهدات ایالات متحده روشن و مکتوب است و برجام هیچ بندی را به آینده موکول نکرده است. اگر برجام این همه صفحه و بند دارد، به این خاطر است که هیچ اعتمادی بین ما نبوده است.»

 

وی افزود: «آمریکا باید اعتماد ما را جلب کند، نه روی کاغذ، بلکه آمریکا باید در عمل نشان دهد که به تعهداتش عمل می‌کند و ما هم به عنوان کشوری که بارها ثابت کرده‌ایم، سخت مذاکره و سخت امضا می‌کنیم، ولی دقیق اجرا می‌کنیم، یک بار دیگر مجدد به دنیا نشان خواهیم داد آنچه را ما امضا می‌کنیم، پای آن هستیم، ولی مطلقاً بدون اجرای کامل برجام از طرف آمریکایی‌ها، این طرف اتفاقی نخواهد افتاد.»

سخنگوی وزارت خارجه در پاسخ به این سؤال که آیا اجرای مؤثر که می‌فرمایید همان اجرای کامل است؛ اگر برفرض بایدن به ۵۰ درصد تعهدات عمل کند و ۵۰ درصد دیگر را به بعد از آماده‌سازی زمینه‌ها و زیرساخت‌های مالی و غیره موکول کند، موضع وزارت خارجه چه خواهد بود؛ اظهار داشت: «موضع ما کاملاً روشن است. اجرای کامل در مقابل اجرای کامل. اگر روز اول دولت آقای بایدن یا روز دهم یا روز بیستم، او چیزی را امضا کند ما هم نهایت در اینجا چیزی را امضا می‌کنیم. وقتی می‌گویم اجرای مؤثر، یعنی ما باید به صورت مؤثر ببینیم تحریم‌هایی که تعهد شده برداشته شده است و طرف مقابل اجرا می‌کند. اجرای طرف مقابل هم برای ما روشن است و دیگر روی کاغذ نیست. اگر توانستیم نفت خود را بفروشیم و پولش را برگردانیم؛ اگر توانستیم به‌راحتی صادرات و واردات خود را انجام دهیم و اگر مراودات بانکی آغاز شد، اینها برای ما کاملاً روشن است.»

وی گفت: «ممکن است طرف مقابل بگوید ما امروز امضا می‌کنیم و چند روز طول می‌کشد تا اجرا شود. ما با این‌ها کاری نداریم. باید اجرای مؤثر برجام را ببینیم، ما هم اجرای مؤثر خواهیم کرد. این‌گونه نیست که ما بگوییم دو گام را ما بر خواهیم داشت شما هم “فقط ” دو گام را بردارید. باید اجرای مؤثر برجام اتفاق بیفتد و تعهدات آنها ذیل قطعنامه ۲۲۳۱ رخ دهد. الان برجام وجود دارد و یک طرفی ناقض برجام بوده و از آن خارج شده است و باید به تعهداتش بازگردد؛ تمام و کمال. ۲۰ روز یا ۳۰ روز طول بکشد مهم نیست. آن روزی که ما ببینیم تعهدات طرف مقابل کامل اجرا شده، ما نیز تعهدات خود را انجام می‌دهیم.»

 

 

خطیب‌زاده خاطرنشان کرد: «ما درباره تحریم‌های هسته‌ای و آنچه در برجام قید شده صحبت می‌‌کنیم. آن روزی که به طور مؤثر ببینیم تعهدات آمریکا در حال انجام است و البته ملاک‌های خاص خودش را دارد و در حوزه‌های مختلف روشن است از جمله در حوزه نفت، بانک و مراودات و … آن روزی است که اجرای مؤثر برجام از سوی آمریکا و یا تعهدات‌شان ذیل ۲۲۳۱ انجام شده است؛ البته قانون مجلس تکلیف جدیدی برای همه است. قانون مجلس کاملاً روشن است و ما مکلف به اجرای آن هستیم؛ ولی از جهت موضع وزارت خارجه و موضع حاکمیت باید اجرای مؤثر برجام را ببینیم که چه روز دهم اتفاق بیفتد یا روز سی‌ام، برای ما مهم نیست. برای ما مهم نیست چه روزی امضا می‌شود؛ برای ما روزی مهم است که اجرای آن را مشاهده کنیم و آن زمان که اجرای کامل تعهدات آمریکایی‌ها را ببینیم، ما نیز تعهدات‌مان را انجام خواهیم داد.»

 

وی همچنین گفت: «آقای بایدن می‌تواند در روز اول کاری خودش، تمامی دستورات اجرایی ترامپ را برگرداند. حرف ما این است حتی آن امضا برای ما ملاک نیست؛ چون آمریکایی‌ها یک بار نشان داده‌اند که قابل اعتماد نیستند ما باید اثر آن امضا را ببینیم. ممکن است به صورت واقعی بگویند مراحل اوفک و خزانه‌داری و قوانین داخلی N روز طول می‌کشد. برای ما آن N روز ملاک نیست. پایان آن N روز را در نظر می‌گیریم و اگر آن N روز قبل از تکلیف مجلس باشد، ما آن روز عمل خواهیم کرد. منافع ملی برای ما ملاک است و جز منافع ملی و قوانین بالادستی، چیزی را رعایت نخواهیم کرد.»

وی در پاسخ به این سؤال که در دوره ترامپ اتفاقی افتاده و برخی نهادهای بسیار مهم کشور که نقش زیادی در تعاملات مالی دارند به بهانه‌های غیر هسته‌ای تحریم شدند و ذیل تگ‌های دیگر قرار گرفتند به طور مثال SDGT. ما بازگشت آمریکا به برجام را مستلزم از بین‌رفتن این دسته از تحریم‌ها هم می‌دانیم یا خیر؛ گفت: «باید به ژانویه ۲۰۱۷ برگردند. روشن است و گفته‌ایم ایالات متحده باید طابق النعل بالنعل (دقیقا) به تعهداتش ذیل قطعنامه ۲۲۳۱ که برجام ضمیمه آن است عمل کند؛یعنی اینکه همان روزی که برجام اجرایی شد. تا امروز چند صد تحریم جدید ترامپ علیه ایران اعمال کرده و همه تحریم‌هایی که تگ‌های مختلف گرفته است باید برگردند به وضع اول.»

وی افزود: «ما اصلاً قوانین داخلی آمریکا را به رسمیت نمی‌شناسیم و نمی‌دانیم تگ و خزانه‌داری و اوفک چیست. ما فقط یک چیز می‌شناسیم، قطعنامه ۲۲۳۱ و برجام. هیچ توجیهی را هم نمی‌شنویم. این چیزهایی که البته دقیق می‌فرمایید به ما مربوط نیست. ما قوانین داخلی آمریکا را به رسمیت نمی‌شناسیم. قوانین داخلی آمریکا فقط به درد خودشان می‌خورد. ما آن چیزی را که می‌شناسیم، آن چیزی است که امضا و تعهد کردند و آنها باید به آن برگردند.»

انتهای پیام/





منبع خبر

مقامات وزارت خارجه درباره بازگشت احتمالی آمریکا به برجام چه گفته‌اند؟ بیشتر بخوانید »