اسیر

ناگفته‌هایی از حاج قاسم درباره نابودی داعش در ۳ ماه/ تلاش مضاعف آمریکایی‌ها برای تخریب شهید سلیمانی

ناگفته‌هایی از فرماندهی حاج قاسم در نبرد با داعش


گروه اجتماعی دفاع‌پرس: سعید نوروزی‌پور؛ سپهبد شهید قاسم سلیمانی یکی از محبوب‌ترین چهره‌های انقلاب اسلامی هست و نماد مبارزه با نظام سلطه و ظلم جهانی شناخته می‌شود. به گواه فرماندهان جبهه مقاومت شهید سلیمانی هرگز فکری جز حرکت برای عزت اسلام و مظلومان جهان در سر نداشت و زندگی خود را صرف مبارزه با ظالمان کرد و همواره نگاهش به افق نگاه مقام معظم رهبری بود.

مقام معظم رهبری شامگاه ۱۳ دی‌ ماه با حضور در منزل این شهید والامقام شهادت سردار سلیمانی به دست خبیث‌ترین افراد عالم یعنی آمریکایی‌ها و افتخار آنها به این جنایت را یک ویژگی ممتاز برای آن مجاهد شجاع برشمردند و خاطرنشان کردند: جهاد او جهاد بزرگی بود و خداوند نیز شهادت او را شهادت بزرگی قرار داد. این نعمت عظیم بر حاج قاسم که شایسته آن بود، گوارا باشد. حاج قاسم باید همین‌جور به شهادت می‌رسید.

در ادامه و به بهانه برگزاری دادگاه رسیدگی به ترور شهید سلیمانی گفت‌وگویی با «صادق اشک‌تلخ» از فرماندهان جبهه مقاومت و از نزدیکان شهید داشتیم تا در خصوص ابعاد این شخصیت والامقام بیشتر بدانیم.

دفاع‌پرس: درباره ابعاد شخصیتی شهید حاج قاسم سلیمانی بفرمایید.

شهید سلیمانی شخصیت جامعی بود که اگر سال‌ها در وصف ویژگی‌های چند بُعدی ایشان صحبت شود و کتاب نوشته شود باز هم حق مطلب ادا نمی‌شود. یک موقعی به صورت اجمالی نگاه می‌کردم دیدم رهبر معظم انقلاب اسلامی حدود ۴۰ ویژگی درخصوص حاج قاسم بیان فرمودند؛ من یک سرباز کوچک حاج قاسم در منطقه بودم برای این اوصاف مصداق داشتم؛ حاج قاسم مخلص، نوع‌دوست، باتدبیر، شجاع و … بود. کلام حاج قاسم برخوردار از دو پشتوانه بود اول عمل و دوم اعتقاد و برای همین وقتی مطلبی عنوان می‌کرد به دلیل اینکه پشتوانه اعتقادی و عملی داشت در تار و پود همه فرماندهان و نیرو‌ها می‌نشست. حاج قاسم همیشه در دعاهایش می‌گفت خداوند صداقت ما را با شهادتمان اثبات کند و خداوند به بهترین شکل صداقت حاج قاسم را نشان داد. 

دفاع‌پرس: یکی از ویژگی‌های بارز حاج قاسم ولایت‌پذیری ایشان بود. در این خصوص بفرمایید.

در یکی از ماموریت‌ها حاج قاسم به تدمر آمدند و جلسه‌ای با تعداد محدودی از نیرو‌ها از جمله «حاج مالک» داشت. حاج مالک فرمانده نیرو‌های حزب الله از طرف سید حسن نصرالله در سوریه بود. در این جلسه حاج قاسم خطاب از یکی از مسئولین رده بالای سوریه پرسید آن مطلبی که گفتم انجام شد یا خیز که آن فرمانده به حاج قاسم گفت بعدا صحبت می‌کنیم. وقتی که گفت بعد صحبت می‌کنیم حاج قاسم با عصبانیت ماژیکی را که در دست داشت تا شرح عملیات را توضیح دهد بر روی نقشه کوبید و برگشت گفت صحبت می‌کنیم؟! تاخیر در امر ولایت معصیت هست و شما می‌گوید صحبت می‌کنیم؟! باید‌های آقا برای ما وجوب شرعی دارد و با ناراحتی جلسه را ترک کرد. 

بعد‌ها از آن مسئول سوال کردیم که موضوع چه بود؟ گفت هر وقت حاج قاسم محضر رهبر معظم انقلاب اسلامی شرف‌یاب می‌شود و ایشان رهنمودی برای جبهه مقاومت دارند، بلافاصله بعد از جلسه تماس می‌گیرد و دستورات حضرت آقا را با کد رمز‌هایی که وجود داشت اعلام می‌کرد و پس از آن خودشان به منطقه می‌آمدند برای پیگیری اجرا آن دستور. گویا در دیداری که حاج قاسم با رهبر معظم انقلاب داشتند ایشان در خصوص سقف نیرو‌های جبهه مقاومت عددی را اعلام می‌کنند و ایشان این موضوع را منتقل می‌کنند و زمانی که پیگیر اجرای آن می‌شوند می‌بینند که اجرا نشده هست و دلیل عصبانی حاج قاسم این بود. 

حاج قاسم می‌گفت وقتی امام خمینی (ره) فرمودند خرمشهر باید آزاد شود، این برای ما وجوب شرعی داشت و تاخیر فرماندهان معصیت بود؛ همچنین وقتی حضرت آقا می‌فرماید باید حکومت بشار اسد بماند، این باید برای ما وجوب شرعی دارد، زمانی که امام خامنه‌ای می‌فرمایند داعش باید از بین برود این باید برای ما وجوب شرعی دارد و تاخیر در این برای ما معصیت هست. نگاه حاج قاسم به کلام ولایت یک نگاه صد در صد تقدسی بود و می‌گفت باید و نباید‌های حضرت آقا برای ما وجوب شرعی دارد. 

دفاع‌پرس: درباره حضور سردار سلیمانی در خطوط مقدم و سرکشی از مواضع نیروها بفرمایید.

در یک منطقه‌ای حاج قاسم مقید بود که باید حتما به خطوط سرکشی کند و از حال و روز رزمندگانی که در خط مقدم هستند حتما مطلع شود. در یک جایی من پشت فرمان بودم حاج قاسم کنار من، آن منطقه در تیررس موشک‌های دشمن بود، یکی از بچه‌های اطلاعات هم در ماشین ما بود اعلام کرد که دشمن به راحتی می‌تواند ما را بزنند حاج قاسم به من گفت برو خدا با ماست؛ وقتی حاج قاسم این جمله را گفت به گونه‌ای خیالمان آسوده شد که گویی راه برای ما باز شد. 

دفاع‌پرس: ماجرای حضور حاج قاسم در ختم شهید قمی و قولی که دادند چه بود؟

بعد از اینکه پایگاه کتائب حضرت سید الشهدا سقوط کرد و شهید حججی اسیر شد، داعشی‌های خیلی روی این موضوع فضاسازی کردند؛ در این زمان شهید سلیمانی در مراسم شهید حسین قمی در شمال شرکت کردند و فرمود تا سه ماه دیگر پایان سلطه داعش هست. زمانی که شهید سلیمانی به سوریه آمدند جلسه‌ای تشکیل شد و در آن جلسه اعلام شد ۱۴ هزار کیلومتر مربع در سوریه در تصرف داعش هست و این غیر از صحرای عراق و الانبار بود. 

شهید سلیمانی در آن جلسه تاکید داشت با توکل بر خدا این کار انجام می‌شود، چون در آن جلسه بعضی‌ها گفتند چطور زمان دادید حاجی با این حجم منطقه که در تصرف دشمن هست؟! حاج قاسم باز تاکید کرد با توکل بر خدا این کار صورت می‌گیرد؛ اولین جلسه با فرماندهان ارتش سوریه و روسیه برگزار شد. آنها می‌گفتند اینکه عملیات را از عمق صحرا انجام دهیم تا برسیم به بوکمال از نظر نظامی کاری نشد هست و به آن قائل نبودند و می‌گفتند اینجا جنگ با جو، زمین و دشمن هست و طوفان‌های عظیم شن، زمین رمل و نیرو‌های انتحاری داعش دردسرساز هست و نمی‌پذیرفتند. 

زمانی که آنها نپذیرفتند حاج قاسم گفت که خودمان با توکل بر خدا انجام می‌دهیم؛ جلسه دوم در تدمر برگزار شد و حاج مالک هم حضور داشت و مباحث تاکتیکی مطرح شد؛ در این جلسه حاج مالک هم قبول نکرد و بر این باور بود حجم تلفات بالا خواهد رفت.

دومین جلسه‌ای بود که با این عملیات موافقت نشد، اما حاج قاسم تردیدی با خود راه نداد وقتی جنگ شروع شد در صحرا خود حاج قاسم شخصا فرماندهی کار را برعهده گرفت؛ وقتی به نزدیکی بوکمال رسیدم برداشت این بود که اگر وارد شهر بوکمال شویم همه چیز پایان بپذیرد چرا که حشد‌الشعبی هم از الانبار داشت عملیات را انجام می‌داد. 

این موضوع اگر به گوش سید حسن نصرالله عزیز می‌رسید که حاج مالک نقشی موثری در این عملیات نداشته آنها را سرزنش می‌کرد؛ لذا حاج مالک به حاجی گفت ما دو تیپ را آماده کردیم که وارد محور شوند؛ حاج قاسم پشت بی‌سیم آمد و اعلان کرد سیدجابر با دو بسته وارد خواهد شد. منظور از دو بسته همان دو تیپ بود و فرمود آنها را به کاربگیرد؛ حاج قاسم همه را در پیروز‌ی‌ها سهیم می‌کرد و این نبود که بگوید این پیروزی را من به دست آوردم. 

آن روز که به بوکمال رسیدیم و حشدالشعبی هم به قائم رسیده بود کار تمام شد و هشتمین روز بود و این در صورتی بود که آمریکایی‌ها کاملا واقف بودند و هرکاری می‌کردند این سه ماهی که حاج قاسم گفته را افزایش دهند؛ خداوند متعال به دلیل اخلاص، شب نخوابیدن‌ها، تلاش و اهتمامی که داشت این کار قبل از سه ما محقق کرد و پیروزی نصیب جبهه مقاومت شد.

دفاع‌پرس: شهید سلیمانی در میان نیروهای تیپ فاطمیون و زینبیون چگونه عمل می‌کرد؟

یک زمانی حاج قاسم را در دوران دفاع مقدس و در لشکر ثارالله کرمان می‌بینی که همه رزمندگان از یک شهر بودند و یکدیگر را می‌شناختند؛ اما یک موقع می‌بینی حاج قاسم بین رزمندگان پاکستانی و افغانستانی حضور پیدا می‌کنند، کلام حاج قاسم سلیمانی و شخصیت ایشان قلب‌های آنها را تسخیر کرده بود. 

زمانی که حاج قاسم به «شیخ نجار» برای معارفه بنده به عنوان فرمانده تیپ زینبیون آمدند بعد از سخنرانی آنقدر بچه‌های زینبیون به حاج قاسم ارادت داشتند که ایشان به دلیل شلوغی نتوانستند کفش خود را بپوشند و حدود ۱۵۰ تا ۲۰۰ متر را بدون کفش راه رفتند تا به ماشین خود برسند. 

یک عشق و عاشقانه‌های وجودی و فراتر از موضوعات تشکیلاتی بین رزمندگان و حاج قاسم بود و آنها حاجی را همچون نگین و الماسی بین خود می‌دانستند؛ حاج قاسم وقتی سر سفر‌‌ه‌ایی در یگان می‌نشست و  می‌خواست چیزی میل کند از فرمانده سوال می‌کرد آیا برای همه بچه‌ها هست و تاکید داشت که غذا برای همه یکسان باشد.

دفاع‌پرس: پس از آزادی بوکمال داعش و آمریکایی چه کردند؟

در بعضی از جلسات اعلام می‌شد ما به گونه‌ای عمل می‌کنیم که داعش از خاک سوریه خارج و وارد قسمتی از عراق شود اما شهید سلیمانی تاکید داشت که باید داعش باید نابود شود و پرچم آن‌ها از بین برود؛ روزی که به بوکمال رسیدیم و حاج قاسم این پیام را به حضرت آقا دادند ارتش سوریه با پشتیبانی ارتش روسیه به المیادین واقع در ۷۰ کیلومتری بوکمال رسیده بود. 

پس از آزادی بوکمال نیز آمریکایی‌ها به دنبال این بودند برای نیم ساعت که شده به وسیله داعش مانوری در آنجا داشته باشند تا بگویند بیاناتی که رهبر معظم انقلاب و شهید سلیمانی داشته‌اند درست نیست و بوکمال دست داعش هست به همین دلیل کار بسیار سخت بود. 

دفاع‌پرس: قطعا وصیت نامه شهید سلیمانی را مطالعه کردید. نظرتان در مورد جملاتی که در آن وجود دارد، چیست؟

با اعتقاد تمام می‌گویم آن جمله‌ای که حاج قاسم در وصیت‌نامه نوشتند‌ «ای مردم شما شاهد هستید به قدری که من با بچه‌های شما بودم با بچه‌های خودم نبودم» واقعا همین‌گونه بود. بچه‌های افغانستان، پاکستان، عراق، یمن و لبنان برای حاج قاسم با بچه‌های لشکر ثارالله کرمان فرق نمی‌کرد و نگاه سردار سلیمانی خیلی فراتر بود و با جدیدیت و حساسیت خاصی بر روی نیروی‌های خود حساب باز می‌کرد. 

در یکی از سرکشی‌های بنده و شهید اصغر پاشایی همراه حاج قاسم بودیم، در حین قدم زدن یک نیروی سوری آمد پیش حاجی و گفت در درگیری با داعش تیر خوردم. حاج قاسم با زبان عربی گفت ببینم، رزمنده عراقی آسینش را بالا برد و محل اثبات گلوله را نشان دهد که حاج قاسم خم شد و جای گلوله را بوسید. رزمنده سوری دستش را کشید و به زبان عربی گفت «والله یک نفر در عالم هست و او حاج قاسم هست».   

دفاع‌پرس: جمله پایانی شما درباره حاج قاسم چیست؟

حاج قاسم به این رسیده بود که استراحت بعد از شهادت هست چرا که وقتی به دلیل کار زیاد برخی‌ها گله می‌کردند می‌گفت من از همه شما خسته‌ترم.

انتهای پیام/ 241

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

ناگفته‌هایی از فرماندهی حاج قاسم در نبرد با داعش بیشتر بخوانید »

جنایات اسرائیل علیه اسرا مایه ننگ جامعه بین‌المللی است

جنایات اسرائیل علیه اسرا مایه ننگ جامعه بین‌المللی است



جنبش جهاد اسلامی فلسطین در بیانیه‌ای در واکنش به انتشار تصاویری از آزار جنسی اسیر فلسطینی توسط نظامیان رژیم صهیونیستی در زندان، این اقدام را جنایت جنگی ارزیابی کرد و خواستار اقدام جامعه بین‌المللی شد.

به گزارش مجاهدت از مشرق و به نقل از خبرگزاری فلسطینی «سما»، در بیانیه امروز جمعه جنبش جهاد اسلامی آمده است: شکنجه‌های دشمن صهیونیستی علیه اسیران، جنایت جنگی و نقض آشکار تمامی کنوانسیون‌ها و قوانین بین‌المللی انسانی است.

جنبش جهاد اسلامی اضافه کرد: از همه آزادگان جهان می‌خواهیم که فوراً وارد عمل شده و رژیم اشغالگر را تحت فشار قرار دهند تا از جنایات وحشیانه خود علیه اسرا دست بردارد و برای بهبود شرایط بازداشت آنها تلاش کنند.

در ادامه این بیانیه تاکید شده است: این اقدامات شنیع لکه ننگی بر پیشانی جامعه بین‌المللی است که در برابر جنایات اشغالگر سکوت کرده است.

این بیانیه پس از آن منتشر شد که اخیرا منابع رسانه‌ای و شبکه‌های اجتماعی تصاویری را از آزار جنسی یک اسیر فلسطینی در زندان توسط نظامیان رژیم صهیونیستی بازنشر کردند.

در همین راستا، «جرمی لارنس» سخنگوی کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد بان بیان اینکه تصاویر مربوط به شکنجه جنسی یک اسیر فلسطینی توسط نظامیان صهیونیست «شوکه کننده» است، از رژیم اشغالگر خواست تا تمام موارد نقض علیه اسرای فلسطینی بررسی شود.

وی افزود: این تصاویر شوکه کننده است. این یکی از بسیاری از تصاویر نقض جدی اسرائیل از جمله بدرفتاری با اسرای فلسطینی، شکنجه، خشونت جنسی و تجاوز جنسی در ماه‌های اخیر است.

دفتر حقوق بشر سازمان ملل متحد در فلسطین نیز گفت که ماه‌هاست گزارش‌های متعددی از بازداشت‌های دسته جمعی، بدرفتاری با اسرا و سر به نیست شدن فلسطینی‌ها دریافت کرده است.

هزاران فلسطینی بدون هیچ اتهامی در زندان‌های رژیم صهیونیستی در اسارت هستند. در حالی که هزاران اسیر فلسطینی پیش از آغاز جنگ علیه نوار غزه در زندان بودند، پس از جنگ نیز، بسیاری از شهروندان فلسطینی اسیر شده‌اند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

جنایات اسرائیل علیه اسرا مایه ننگ جامعه بین‌المللی است بیشتر بخوانید »

چند اسیر صهیونیست در النصیرات کشته شدند

چند اسیر صهیونیست در النصیرات کشته شدند



سخنگوی گردان‌های القسام از کشته شدن چند اسیر صهیونیست خبر داد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، «ابوعبیده» سخنگوی نظامی گردان‌های شهید «عزالدین القسام» شاخه نظامی جنبش حماس در پیامی در این باره با اشاره به شهادت و زخمی شدن صدها فلسطینی بی‌گناه در اردوگاه النصیرات اعلام کرد: آنچه دشمن صهیونیستی در منطقه النصیرات انجام داد جنایت جنگی پیچیده‌ای است و اولین کسانی که از آن آسیب می‌بینند، اسرای صهیونیست هستند.

وی گفت: دشمن با انجام کشتارهای هولناک توانست تعدادی از اسیران خود را آزاد کند، اما در عین حال تعدادی از آنها را در جریان این عملیات به قتل رساند.

ابوعبیده ادامه داد: این عملیات خطر بزرگی برای اسیران دشمن به همراه خواهد داشت و تأثیرات مخربی بر شرایط و زندگی آنها می‌گذارد.

این اظهارات پس از آن بیان شد که ارتش رژیم صهیونیستی ظهر امروز اعلام کرد که در عملیات خود در مرکز اردوگاه النصیرات در نوار غزه توانسته است چهار اسیر صهیونیست را آزاد کند و آنها در وضعیت خوبی هستند.

مقاومت فلسطین در نوار غزه هفتم اکتبر در عملیاتی غافلگیرانه وارد شهرک‌های صهیونیست‌نشین مجاور نوار غزه شده و حدود ۲۵۰ صهیونیست را به اسارت گرفت. تعدادی از این اسرا در اقدامی انسان‌دوستانه آزاد شدند. شمار دیگری از آنها نیز طی عملیات تبادل اسیران میان رژیم صهیونیستی و حماس آزاد شدند. با این وجود تعدادی از آنها به دلیل بی‌توجهی‌های کابینه تندرو رژیم اشغالگر و تداوم حملات وحشیانه به نوار غزه جان خود را از دست دادند.

پیشتر خانواده‌های اسیران صهیونیست اعلام کرده بودند که حمله ارتش رژیم صهیونیستی به شهر رفح در جنوب نوار غزه به معنای اجرای حکم اعدام فرزندان اسیرشان است.

منبع: ایرنا

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

چند اسیر صهیونیست در النصیرات کشته شدند بیشتر بخوانید »

فیلم/ وقتی آمریکایی‌ها از اسم حزب‌الله هم می‌ترسند

فیلم/ وقتی آمریکایی‌ها از اسم حزب‌الله هم می‌ترسند



واشنگتن یک شهروند لبنانی را که به جرم کمک به فقرا ۲۳ سال زندانی کرده بود آزاد کرد. دادگاه فدرال مدعی بود محمد یوسف حمود فرمانده حزب‌الله در آمریکاست.


دریافت
53 MB

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فیلم/ وقتی آمریکایی‌ها از اسم حزب‌الله هم می‌ترسند بیشتر بخوانید »

روایت جانباز همدانی از دوران اسارت

روایت جانباز همدانی از دوران اسارت



رضا هوشیار جانباز ۳۰ درصد و آزاده همدانی است و اگرچه عنوان شده بود که او شهید شده، اما خانواده اش چهارسال چشم انتظارش بودند تا در نهایت به خانه بازگشت.

به گزارش مجاهدت از مشرق، رضا هوشیار، متولد سال ۱۳۵۰، جانباز ۳۰ درصد و آزاده دوران جنگ تحمیلی در همدان است که خاطرات اسارت وی به زمانی برمی‌گردد که حدود ۱۵ سال بیشتر نداشت که به فرمان امام خمینی (ره) لبیک گفت و راهی جبهه‌های حق علیه باطل شد.

شب عملیات به علت بمباران شیمیایی از ناحیه ریه دچار مشکل شد که بیماری هاش بعدها نمایان شد. او از رزمندگان غواص گردان ۱۵۵ بود و در شامگاه عملیات کربلای ۴، در سال ۱۳۶۵ به اسارت گرفته شد و در اسارت دچار جانبازی شد.

جانبازی در اسارت متفاوت است

وی در خصوص دوران جانبازی خود چنین گفت: تصور بقیه از جانبازی نقص عضو و اختلال در فعالیت‌های روزمره است، اما جانبازی بنده از این نوع نیست؛ زیرا در دوران اسارت رخ داد و در آن زمان افرادی را داشتیم که یک عضوشان به طور کامل قطع می‌شد و موارد حادتر اما آن‌جا خیلی اهمیتی به مجروحیت یک اسیر نمی‌دادند، حتی شخصی از من جانبازی حادتری داشت و من شاهد بودم که درمان نشد و به شهادت رسید.

جانبازی در اسارت خیلی تفاوت دارد با زمانی که شخص جانباز می‌شود و بستری می‌شود و استراحت می‌کند، آن‌جا هیچ رسیدگی صورت نمی‌گرفت.

من در آن شب عملیات عارضه‌ای برای دستم پیش آمد و هنگامی که به اسیری گرفته شدیم در شرق شهر بصره حدود یک هفته نگه داشته شدیم، اتاقی که من و همرزمانم بودیم زمینی گلی داشت و هوا به شدت سرد بود و از تعدادی کاغذ پاره که دور و برمان بود استفاده می‌کردیم که گلی نشویم و به سختی شب‌هارا می‌گذرانیم. وضعیت دست من به مرور زمان بدتر می‌شد و ورم شدید کرده بود و کم کم چرک کرده بود و سیاه شده بود، به جایی رسیده بود که دیگر از درد نمی‌توانستم شب‌ها بخوابم.

یکی از دوستانم شب‌ها زیر کتف من می‌خوابید و دستم را نگه می‌داشت که تا صبح اگر ساعتی خوابمان برد تکان نخورد. سرمای هوا به شدتی شده بود که دیگر خوابیدن ممکن نبود و بعثی‌ها یک پلاستیک دادند، برای گرم شدن و ما کاغذ هارا زیرمان می‌انداختیم تا گلی نشویم و پلاستیک را سراسری روی بدنمان می‌کشیدیم. این پلاستیک عرق می‌کرد و خیس می‌شد و خیلی اذیت می‌شدیم و درد مضاعف دستم دیگر اجازه خوابیدن به من نمی‌داد.

فکر می‌کردیم، ما را می‌برند تا با گلوله‌ای ما را شهید کنند

شب نخوابیدن‌ها و اذیت‌هایی که می‌شدم با آن سن کم، گویا دل یکی از سربازان به رحم آمده بود و اسم مرا برای درمان به بیمارستان دادند. هرچند بعضی‌ها با حال وخیم‌تر بدون درمان شهید شدند اما برای سن کم من دلش سوخته بود. خاطرات بیمارستان من و یکی از دوستانم را پشت یک ماشین باری برای حرکت به سوی بیمارستان سوار کردند اما ما نمی‌دانستیم برای چه اعزام شده‌ایم و فکر می‌کردیم ما را می‌برند تا با گلوله‌ای ما را شهید کنند.

ساعتی گذشت و به بیمارستان شهر زبیر رسیدیم و من که بیش از یک هفته نتوانسته بودم بخوابم، وجود تخت و چراغ و یک پتو را غنیمت شمردم و بسیار زیاد مایه خوشحالی من بود. پرستار شیعه‌ای آن‌جا بود که از روی هم‌کیشی کمک‌هایی می‌کرد. برای من و یکی از دوستانم اتاق عمل نوشتند، عصر همان روز یک بعثی آمد و با کارکنان بیمارستان شروع به دعوا کرد و ما زبان عربی اورا متوجه نمی‌شدیم جز تخت بغل دستی ام، شهید نادر عبادی نیا که طلبه جوان بود و عربی متوجه می‌شد اما آن لحظه برای نترسیدن و هول نشدن ما چیزی به زبان نیاورد.

ما بعداً متوجه شدیم به دستور آن مأمور بعثی، به اتاق عمل برده نشدیم.

روایتی از جانباز همدانی از دوران اسارت

عمل سنگین اما سرپایی / ‏‬ پشیمان نیستم

فردا که من دوستم بی‌خبر منتظر اتاق عمل بودیم ناگهان دیدم پرستاران آمدند و گاز استریل را دهان دوستم گذاشتند و یک نفر روی پایش نشستند و دو نفر دست‌هایش را نگه داشتند و یکی دیگر بدون بیهوشی شروع به جراحی کرد.

دوستم، داد و فریاد می‌کشید و از هوش می‌رفت و به هوش می‌آمد و من به خود می‌لرزیدم که این بلا سرم نیاید و شهید عبادی سعی داشت دلداری ام دهد اما به ناگهان پرستاران کارشان تمام شد و سمت من آمدند. همان مراحل تکرار شد و روی دست و پایم نشستند و دهانم را گاز استریل گذاشتند و شروع به جراحی کردند و من نیز دائم بیهوش می‌شدم و به هوش می‌آمدم تا عمل تمام شد.

چند روز آن‌جا بودیم تا منتقل شدیم به بغداد و از آن‌جا کنار همرزمان دیگرم منتقل شدم. اکنون نیز توان دستم کمتر است اما الحمدالله راضی هستم.

با این‌همه درد اصلاً و اصلاً پشیمان نیستم و تنها امید من برای آخرتم شرکت در جهاد به فرمان حضرت امام است و ای کاش زودتر از ۱۵ سالگی فعالیت‌هایم را آغاز می‌کردم. اسارت پس از درمان اسرای کربلای ۴ قصه‌ای مفصل تر از دیگر اسرا دارند. صدام بعد از عملیات تصمیم داشت اسرا را تحویل صلیب سرخ ندهد و ما ۴ سال که آن‌جا بودیم هیچ ارتباطی با صلیب سرخ نداشتیم و خانواده بی‌خبر بودند.

از سویی، حاج ستار ابراهیمی فرمانده گردان بنده، شب عملیات بیهوشی بنده از روی موج انفجار را دیده بود و تصور کرده بود که شهید شده‌ام و پلاکم را برداشته بود و به خانواده اطلاع داده بود که بنده، شهید شده‌ام.

از شهید بدون سنگ قبر تا بازگشت به خانه

در آن ۴ سال مراسم به عنوان شهید برگزار شده بود اما مادرم می‌گوید که قلبم گواهی می‌داد رضا شهید نشده است و اجازه نداده بود تا سنگ قبرم را نصب کنند.

خانم شهیری؛ همسر این جانباز سرافراز است گفت: ما در سال ۷۱ آشنا شدیم و سال ۷۲ ازدواج کردیم. آقای هوشیار، همیشه خودشان سختی‌ها را به جان می‌خریدند و ما در کنارشان در بزرگواریشان استفاده کردیم و نمی‌توانم بگویم کار خاصی برایشان انجام دادیم یا سختی‌ای را متحمل شدیم.

من افتخار داشتم که همسرم آزاده یا جانباز باشد و شاید یکی از ملاک‌هایی که با هم ازدواج کردیم، همین بود؛ هم خودم و خانواده‌ام از این قضیه خوشحال شدیم و نکته منفی نبود که نیاز به تفکر داشته باشد و همین که خودشان آزاده و جانباز بودند و خانواده خوبی داشتند، کافی بود و راحت پذیرفتیم‌.

اگر به آن دوران برگردیم نه تنها همسرم، بلکه خودم را فرزندانم هم داوطلب برای کمک به اسلام و جبهه هستیم. خداراشکر که مشکلی هم زندگی نداریم و الان دو فرزند ۱۵ ساله و ۲۱ ساله داریم.

مهدی هوشیار، فرزند دوم آقای هوشیار متولد سال ۱۳۸۶ جانبازی پدر را اینگونه توصیف می‌کند: پدر من هیچگاه چیزی برای ما کم نگذاشته است و من هیچگاه احساس کمبودی نکرده‌ام.

به وجود پدرم افتخار می‌کنم و از پدرم ممنونم. به هرحال دفاع از کشور و سرزمین وظیفه است و اگر در آن زمان بودیم من هم حتماً شرکت می‌کردم و در این مسیر، پدرم را همراهی می‌کردم.

منبع: مهر

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

روایت جانباز همدانی از دوران اسارت بیشتر بخوانید »