فیلمبرداری آخرین فیلم اصغر فرهادی در پاریس آغاز شد.
به گزارش مجاهدت از مشرق، فیلمبرداری «داستان های موازی» (Parallel Tales) دهمین ساخته اصغرفرهادی، روز ۸ سپتامبر(۱۷شهریورماه)در پاریس آغاز شد.ایزابل هوپر، ونسانکسل، ویرجینی افیرا، پییر نینه، آدام بئسا و کاترین دونو ستارگان سینمای فرانسه ، بازیگران اصلی «داستان های موازی» اند کهفیلمبرداری آن سه ماه ادامه خواهد داشت. تاکنون ایزابل هوپر، آدام بئسا و کاترین دونو مقابل دوربین فرهادی رفتهاند. هایده صفییاری تدوین «داستانهای موازی» را بر عهده دارد. کمپانی فرانسوی ممنتو(Memento Production) و کمپانی آمریکایی آنانیموس کانتنت (Anonymous Content) به همراه اصغرفرهادی تهیهکنندگان «داستانهای موازی» خواهند بود.
گفتنی است، آخرین ساخته فرهادی محصول مشترک فرانسه، آمریکا ، ایتالیا و بلژیک است.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
مسائل دمثل اجاره مسکن یا تلاش بیفرجام برای خانهدار شدن، عدالت آموزشی، چالش حداقل دستمزد، مشکلات بازنشستهها و خیلی از مسائل دیگری که جزو موضوعات متداول در سینمای اجتماعی کمرنگتر شد.
به گزارش مجاهدت از مشرق، چندی پیش مجید توکلی، کارگردان سینما در یادداشتی سرگشاده نوشته بود «ما داریم زیر فشار کمدیها له میشویم» و منظور او از عبارت «ما» در این جمله، فیلمسازان سینمای اجتماعی بود. او نوشته بود: ما فیلم «عزیز» را با هزینه خصوصی ساختیم و با اینکه در چند فستیوال جهانی هم دیده شد، همه هدفمان اکران داخلی بود ولی الان چند ماه است به در و دیوار میزنیم که لابهلای انبوه کمدیها اکرانش کنیم اما نمیشود و نمیگذارند.
توکلی در ادامه متنش با اشاره تلویحی و سربسته به مدیریت دولتی حوزه سینما آورده بود: حمایت چشمبسته از سینمای کمدی و آدرس غلط دادن به فیلمسازان، نتیجهای بهتر از این ندارد که محسن امیریوسفی و کاوه سجادیحسینی هم کمدی بسازند. بالا و پایین اکرانت هم میشود از این کمدی به آن کمدی. داریم وسط این کمدیها له میشویم و قدرت هم که دست سینماداران است و براحتی سانس نمیدهند. اصلا چرا باید بدهند، وقتی ذائقه مخاطب را خیلی هدفمند تغییر دادهاند؟
استقبالی که از یادداشت این کارگردان جوان و نسبتا معمولی سینمای ایران شد، مقداری غافلگیرکننده بود و دلیلش را باید در وضعیتی دید که طناب را دور گلوی همه سینماییها (جز کمدیسازان و سالنداران) تنگتر میکند و وقتی صدای یکی بلند میشود، همه با او همنوا میشوند. بالاخره به فیلم «عزیز» هم از ۲۸ آذر اکران عمومی دادند اما تنها در ۶۵ سالن. اگر به فهرست ۱۵ فیلمی که از ابتدای امسال تا به حال در بیشتر از ۵۰۰ سالن نمایش اکران شدهاند نگاهی بیندازیم، فقط ۳ فیلم کودک و نوجوان میبینیم، یک فیلم تاریخی، یک فیلم اجتماعی و باقی همگی کمدی هستند.
این وضعیت غیرطبیعی سوالاتی را در ذهن هر داور بیطرفی به وجود میآورد که ناظر است بر جامعهای که در کوران مسائل اجتماعی است و طبیعتا باید دوست داشته باشد تصویر دغدغهها و رویاهایش را روی پرده سینما ببیند اما معلوم نیست چرا سینمای اجتماعیاش باید اینقدر ضعیف ظاهر شود؟
سینمای اجتماعی ایران از دهه ۹۰ به این سو تقریبا منحصر شد به بیان دغدغههای طبقه متوسط مرکزنشین و از لایههای سنتی، طبقات فرودست و انواع گروههای اجتماعی دیگر فاصله گرفت. این اتفاق بویژه پس از موفقیت فیلم «جدایی نادر از سیمین» در مراسم اسکار و به راه افتادن موج پسافرهادی آغاز شد.
در این شرایط حتی فیلمهایی که شخصیتهایشان از طبقات فرودست جامعه بودند هم با یک عینک طبقه متوسطی دیده میشدند و این فاصله گرفتن سینما از چشمانداز لایهها و طبقات مختلف اجتماعی به نفع یک جامعه کوچکتر و خاص، باعث شد مفهوم سینمای اجتماعی به سینمای بخشی از اجتماع تقلیل یابد. از سوی دیگر روابط ایران با کشورهای غربی بویژه پس از ماجرای جنگ اوکراین به شکلی درآمد که آنها دیگر تلاش برای جهتدهی به سینمای رسمی ایران توسط جشنوارهها را کنار گذاشتند و به مخاصمه علنی و عیان رو آوردند. اینها باعث شد سینمایی که به طور طبیعی از توده وسیع مخاطبان فاصله گرفته بود، حامیان خارجیاش را هم از دست بدهد و در مقابل کمدیهای سطح پایینی که حمایت ویژهای از آنها در اکران میشد، بیسلاح و بیسپر بماند.
حالا در خلأ وجود یک سینمای اجتماعی قدرتمند، ایرانیها تنها با فیلمهایی در اکران سالانه کشورشان مواجهند که به درد تخدیر و فراموش کردن موقتی دردها میخورند اما دردها هم به قدری زیاد شدهاند که چنین مسکنی دیگر جواب نمیدهد و این شرایط، سینمای ایران را به لحاظ تجاری یک پله دیگر به سمت سقوط نزدیکتر کرده است. در ادامه یک بررسی اجمالی و گذرا بر تعاریف و مفاهیم مربوط به سینمای اجتماعی داشتهایم و مروری بر تاریخچه سینمای اجتماعی ایران کردهایم تا مشخص شود این پدیده چطور و تحت چه شرایطی شکل گرفت و رشد کرد و حالا چرا به این روز افتاده است.
* تولد یک ژانر
در ایران زیاد این جمله شنیده شده که سینمای اجتماعی ژانر نیست و در نهایت یک رویکرد است اما در واقع طبق تعاریف جهانی، چنین ژانری وجود دارد. البته اسم دقیقتر آن سینمای مسالهمحور اجتماعی است؛Social problem film.
مشکل تعریف سینمای اجتماعی به عنوان یک ژانر به جایی برمیگردد که خیلی از فیلمها به همین موضوعات میپردازند اما مشخصا فیلم اجتماعی نیستند. برای همین ۲ خصوصیت عمده تعیین شده که تا حدودی میتوانند این نوع فیلمها را از بقیه جدا کنند. اول اینکه فیلمهای اجتماعی فرزند زمانه خودشان هستند و به این شکل از هنر تعلیمی که ممکن است پیامهایش ازلی و ابدی باشد جدا میشوند. البته امکان دارد موضوعاتی که در یک فیلم اجتماعی مطرح میشوند، در دورههای دیگر و جاهای دیگر دنیا هم موضوعیت پیدا کنند اما هدف فیلمساز، ابلاغ یک پیام لازمان و لامکان نیست.
مورد دوم به تمرکز فیلم روی موضوعی بازمیگردد که طرح کرده است. به عنوان مثال فیلمهای گانگستری یا بعضی فیلمهای ژانر زندان هم ممکن است یکسری مسائل اجتماعی را بازتاب دهند اما در واقع مشکل را به شکلی که واجد شرایط ژانر اجتماعی باشد بررسی نمیکنند و تمرکز اصلیشان روی آن مساله نیست. این جریان سینمایی از دهه ۳۰ در هالیوود به وجود آمد و از دهه ۴۰ به بعد بود که اسم و رسم پیدا کرد. بعد از جنگ دوم جهانی رئالیسم اجتماعی با جنبش نئورئالیسم ایتالیا تجلی خیلی قویتری پیدا کرد و پس از آن در جاهای مختلف دنیا، سینما دچار جریان موج نو شد؛ موجی نوی انگلستان، فرانسه، آلمان و… .
با اینکه بخشی از موج نو به ساختارشکنیهای فرمی مربوط میشود، از آنجا که این جریان ذاتا به مسائل روز جامعه توجه دارد، تمهای اجتماعی هم در آن بسامد بالایی مییابد. از دهه 70 میلادی که مصادف میشد با سال ۱۳۴۸، در سینمای ایران هم جریان موج نو به وجود آمد و این موج هرچند به خاطر سانسور، حدود 5 سالی بیشتر نتوانست به کارش ادامه دهد، پایهگذار جریان اجتماعی و مسالهمحور در سینمای ایران شد.
* سینمای اجتماعی ایران پس از انقلاب اسلامی
سینمای ایران کارش را به طور جدی از سال ۱۳۲۸ شروع کرد و مدتی طول کشید تا جرقه نخستین تمایلات به سمت سینمای اجتماعی زده شود. فرخ غفاری سال 1337 فیلم «جنوب شهر» را ساخت که چند شب بیشتر روی پرده دوام نیاورد و توقیف شد. بعد هم سانسور به قدری محتوای فیلم را تغییر داد که کارگردان دیگر حاضر نشد اسمش در تیتراژ باشد و فیلم، سال ۴۲ با اسم جدید «رقابت در شهر» روی پرده رفت. غفاری یک سال بعد از این جریان، در مقابل فشار جو موجود کاملا تسلیم شد و فیلم «عروس کدومه؟» را کارگردانی کرد. سال ۴۸ همزمان ۲ فیلم «قیصر» و «گاو» از مسعود کیمیایی و داریوش مهرجویی روی پرده رفتند که هر ۲ فیلم دورگه بودند.
یکی هم ژن عامهپسند داشت و هم ژن سینمای اجتماعی و آن یکی، هم ژن روشنفکری داشت و هم مسالهای اجتماعی را طرح میکرد. این شروع جریان موج نو بود که در ادامه افراد دیگری هم به آن اضافه شدند و پرچمش را بالا بردند. در خیلی از فیلمهای این جریان درونمایه اجتماعی هم وجود داشت اما طناب سانسور از سالهای ۵۳ و ۵۴ به بعد به قدری دور گلویش تنگ شد که نفسش را بند آورد.
بعد از انقلاب اکثر موجنوییها توانستند به صحنه بازگردند و به علاوه نسل جدیدی از فیلمسازان ایرانی وارد میدان شدند که به آنها میگفتند سینمای نوین. تا نیمههای دهه ۶۰ بحثهای جدی سینما یا مربوط به نقد رژیم قبل بود یا موضوع جنگ اما از جایی به بعد کمکم سینمای اجتماعی دوباره وارد گود شد. یکی از نخستین کسانی که در دهه ۶۰ سراغ سینمای اجتماعی رفت، کیانوش عیاری بود با «تنوره دیو» در سال ۶۴؛ البته با روایتی در فضای روستایی. بعد در سال ۶۶ دستیار او رخشان بنیاعتماد وارد کار فیلمسازی حرفهای شد و سهگانه «خارج از محدوده»، «زرد قناری» و «پول خارجی» را تا آخر آن دهه ساخت که کاملا به سینمای اجتماعی تعلق داشتند. در همان دهه فیلمهای دیگری مثل «اجارهنشینها» با اینکه کمدی بودند، به سینمای اجتماعی هم تعلق داشتند.
در دهه ۷۰ سینمای اجتماعی با ۲ درونمایه اصلی کارش را جدیتر و قویتر پیش برد؛ یکی مساله زنان بود و دیگری تبعات جنگ. در نخستین سال از دهه ۷۰ مجید مجیدی نخستین فیلم بلندش را ساخت به اسم «بدوک» که خیلی تلخ بود و ظلمی که به دختران فقیر سیستانوبلوچستان میشد، در آن به نمایش درآمد. فیلمسازان دیگری هم وارد این فضا شدند و به مسائل اجتماعی مرتبط با موضوع زنان پرداختند. از طرف دیگر موضوع پایان جنگ و تبعات به جا مانده از آن هم دستمایه فیلمهای متعددی شد که «آبادانیها» و «از کرخه تا راین» با وجود اختلافات متعددی که در دیدگاهشان به مساله وجود داشت، ۲ نمونه مطرح این جریان تا قبل از سال ۷۶ هستند. فیلم «آدمبرفی» هم که داوود میرباقری کارگردانی کرد، اگرچه فرم رئالیستی نداشت، میتوانست در دستهبندی سینمای اجتماعی قرار بگیرد.
* از آژانس تا جدایی؛ دورانی پر از اوج و فرود
بهمن 1376 در جشنواره فجر، از فیلم «آژانس شیشهای» رونمایی شد که ترکیبی از اکثر مسائل اجتماعی روز به حساب میآمد. هم طعنه به سیستم اداری و بروکراسی فشل آن زمان میزد، هم به دغدغههای نسل جدید راجعبه آیندهشان نگاه داشت، هم به تعریف امنیت ملی ربط پیدا میکرد و هم تبعات به جا مانده از جنگ را نشان میداد. این فیلم حتی تضاربی را که بین گروههای اجتماعی مختلف مردم وجود داشت را هم در حد اعلا و نقطه جوش نمایش میداد.
از آن سال به بعد سینمای ایران تا مدتی رفت به سمت فیلمهایی که سیاستزده بودند. دهه ۸۰ با فیلمهایی مثل «زیر پوست شهر»، «زیر نور ماه» و «ارتفاع پست» شروع شد و با «نفس عمیق» از پرویز شهبازی و «شهر زیبا» از اصغر فرهادی ادامه پیدا کرد. رسول صدرعاملی که سال ۷۷ در «دختری با کفشهای کتانی»، به مسائل دختران نوجوان جامعه پرداخته بود، سال ۸۰ با «من ترانه ۱۵ سال دارم» این سبک از آسیبشناسی را به محیط طبقات فرودست و آسیبپذیرتر جامعه برد و ۳ سال بعد با «دیشب باباتو دیدم آیدا» به این سهگانه پایان داد. 3-2 سال بعد «سنتوری» از داریوش مهرجویی که سرنوشت تلخی در اکران پیدا کرد، در دستگاههای پخش خانگی بیشتر از هر فیلم دیگری دیده شد و به جایگاه یکی از بهیادماندنیترین فیلمهای اجتماعی ایران رسید.
در اواخر دهه ۸۰ «جدایی نادر از سیمین» روی پرده رفت که برنده اسکار هم شد و موج پسافرهادی که بخش عمدهای از سینمای دهه ۹۰ ایران را با خودش برد، با همین فیلم به راه افتاد. سینمای اجتماعی دهه ۹۰ هر چند نقاط درخشان یا لااقل قابل اعتنایی به خودش دید اما بیشتر درگیر دغدغههای بخش خاصی از طبقه متوسط بود که فیلم «جدایی نادر از سیمین» توجهات را به سمتشان جلب کرد.
* سینمای موج پسافرهادی
سعید روستایی که در دهه ۹۰ وارد فیلمسازی حرفهای شد، کاملا در چارچوب سینمای اجتماعی قرار میگرفت و اواخر این دهه محمد کارت با «شنای پروانه» وارد گود شد. در این میان فیلمهای اجتماعی پرتعداد دیگری هم ساخته شدند که تقریبا هیچکدام موفق نشدند نظر بخش قابل توجهی از مخاطبان سینما را به دست بیاورند و همین باعث شد این پیشفرض در ذهن خیلیها نقش ببندد که سینمای اجتماعی، یعنی سینمای نفروش. سال ۱۴۰۰ دو فیلم «علفزار» از کاظم دانشی و «ملاقات خصوصی» از امید شمس در جشنواره فجر نمایش داده شدند که هر دو کار اول کارگردانانشان بودند و هر دو درونمایه اجتماعی داشتند.
مرتضی علیزاده هم سال ۱۴۰۲ با فیلمنامهای از کاظم دانشی «بیبدن» را ساخت که بهار 1403 روی پرده رفت و فروش خوبی داشت. در تمام این سالها سینمای اجتماعی ایران سوای مضمون هر فیلم و موضوعی که به آن میپرداخت، با ۲ مساله و برچسب کلان مواجه بود که باید تکلیفش را با آنها روشن میکرد؛ یکی مساله سیاهنمایی بود که اگر جشنوارههای خارجی یا به طور دقیقتر فستیوالهای غربی نبودند، اساسا میتوانست مطرح نشود و دیگری طیف و طبقهای از جامعه بود که معضلات و مسائلشان در سینما مطرح میشد یا سینما از چشمانداز آنها به موضوعات نگاه میکرد.
این مساله به طور خاص از دهه ۹۰ بغرنجتر شد و سینمای اجتماعی ایران را در چشمانداز بخشی از طبقه متوسط ایران محدود کرد، طوری که مسائلی مثل مهاجرت در آن خیلی پررنگ بود اما از مسائل دیگری مثل اجاره مسکن یا تلاش بیفرجام برای خانهدار شدن، عدالت آموزشی، چالش حداقل دستمزد، مشکلات بازنشستهها و خیلی از مسائل دیگری که جزو موضوعات متداول در سینمای اجتماعی تمام دنیا هستند و در ایران هم قبل از این، موضوع خیلی از فیلمها بود، دیگر کمتر میشد نشانههایی در فیلمهای ایرانی دید.
منبع : وطن امروز
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
شاهحاتمی: خانم ژولینمور اگه میدونست پایان سریالت از پایان فیلم مگنولیا که ۲۰ سال پیش بازی کرد کپی شده، به جای اینکه دستشو بندازه گردنت، گردنتو میزد.
سرویس فرهنگ و هنر مشرق – با گسترش اپیدمی سندورم «وحشت از فردای براندازی خیالی» میان سلبریتیها، یکی از موارد بسیار نادر متصل این طیف، طی روزهای گذشته تلاش فراوانی کرد که چهره ابرچگوآرایی متفاوتی از خود در فضای مجازی ترسیم کند و با تابلوی “همراهی با مردم” وارد معرکه گرم کردن تنور اغتششات از راه دور شود.
هومن سیدی که اخیر فیلم جنگ جهانی سومی از او به عنوان نماینده جمهوری اسلامی ایران توسط بنیاد سینمایی دولت سیزدهم به اسکار معرفی شده در نخستین گام با درج هشتگ مرحومه «مهسا امینی» نوشت: “دولت نوکر ملت است نه مردم نوکر دولت، به اینکه به مطالبات مردم گوش دهید،اینترنت را قطع میکنید.“
این فیلمساز که بر اساس شنیدهها در کلاسهای میلیونیاش (هزینه دوره) ادعامیکند نوعی خاص از مکتب متداکینگ را تدریس میکند، در معترضه سیاسی نخست خود چهار جمله منتشر کرده، اما پایانبندی جملهاش را با مطالبه فردیاش به پایان رسانده و عاجزانه از دولت درخواست کرده که اینترنت را قطع نکنید.
همین جمله نشان میدهد که چرا سیدی را نمیتوان در حوزه اظهار نظرات سیاسی جدی گرفت. در ساختار مطالبهگرای کارگردان سریال قورباغه با چاشنی ژست سیاسی، مهمترین مطالبه وصل کردن اینترنت است، اگر اینترنت را قطع نمیکردند شاید سیدی همان چند جمله را هم به نگارش درنمیآورد.
اما همین کنش در فضای مجازی، علی الخصوص توییتر، تبدیل به دستمایهای برای ساخت لطیفهها و هجویات فراوانی شد و کارگردان مغزهای کوچک زنگ زده را به صرافت انداخت تا بازهم وارد معرکهای دیگری شود،با این اوصاف که این کارزار برای او ساخته نشده است.
سیدی با فیلم جنگ جهانی سوم، نماینده سینمایی دولت سیزدهم در کارزار اسکار، در پُست دیگری روی تصویر خودش که جایزهاش را بهحسن روحانی تقدیم کرده بود، ضربدرِ قرمز کشید و نوشت :« این ننگ برای من هیچگاه پاک نخواهد شد.انزجار دارم از خودم، از اینکه سادهلوحانه برای فردای بهتر قدمی در مسیر برداشتم.هیچگاه خود را نخواهم بخشید. ننگ بر من. من هومن سیدی فرزند ایرانم و کنار تمام زنان و مادران ایران زمین هستم.»
سیدی یکی از سینماگرانی است که در سال ۱۳۹۲ با تقدیم جایزهاش به حسن روحانی با واکنشها و جنجالهای فراوانی دست و پنجهنرم میکند. اینبار نیز در فضای مجازی متهم شد که حتی با قواعد حرفهای «وسطبازی» به اندازه استاد این حوزه «اصغر فرهادی» آشنا نیست.
طبیعی است که کارگردان فیلم آفریفا با واکنش اول نتوانست از فاتحان خیالی فردای کشور دلبری کند و دومین پست را بدون مشورت با آیدا مصباحی (مدیر تولید نماوا) احتمالا با قصد همراهی با مردم منتشر کرد اما نتیجه این پست با تفسیری خاص به همگامی با مسئولان فعلی تبدیل شد.
یکی از واکنشهای بسیار قابل اعتنا به پست دوم این کارگردان – بازیگر سینما را «علی مصلح» کارشناس سینمایی شبکه اینترنشنال منتشر کرد.
واکنش علی مصلح کارشناس اینترنشنال
مصلح درباره این واکنش کارگردان «خشم و هیاهو» نوشت: هومن سیدی فکر کرده با «ننگ» خواندن این لحظه هم نمایش همراهی با مردم اجرا کرده و هم با لگد زدن به روحانی، از وزارت ارشاد دولت رئیسی دلبری کرده تا مبادا جلوی رفتن فیلمش به اسکار را بگیرند. گذشت آن دوران آقای زرنگ!
اگر این اعتراضات مجازی برای تشدید خشم اغتشاشاگران منتشر میشود تا در تصویر خیالی فردای براندازی، شعار “ما هنرمند بودیم و مجبور” را به عنوان کارنامه عملکرد ارائه دهند، عملا مسیر اشتباهی را در پیش گرفتند چون حتی توییت کارشناس اینترنشنال توام با متلک و اندازهگیری میزان «وسطبازی» سیدی است.
واکنش مهدی خرمدل
مهدی خرمدل هم در پاسخ به کنش مجازی این کارگردان نوشت: هومن سیدی هم یک لگدی به دولت روحانی زده و عملاً به دولت رئیسی که فیلمش را برای اسکار معرفی کرده خوش خدمتی کرده و هم مثلاً رفع تکلیف کرده. تو الان ناراحتی و این چیزها را لکه ننگ میدانی؟ همین الان اعلام کن: «این دولت فیلمم را به اسکار معرفی نکند» آن چیزی که فکر میکنی ماییم، خودتی.
واکنش سجاد شاه حاتمی فیلمساز به اظهارات هومن سیدی
سجاد شاهحاتمی فیلمساز هم در استوری اینستاگرامش نوشت: جایزهات را تقدیم میکنی بعد به آنان میگویی ننگ به من؟! چون اینا فیلمتو فرستادن اسکار؟!!! ده تا فیلم ساختای و صد بار کپی کردی تا رات بدن یه فستیوال مهم… . تو آنقد نمیدونی چی رو کجا بگی …کی توی کپیکار، استاد بازیگری و کارگردانی شدی؟! کجا جز اینجا یکی مثه تو میتونه آموزشگاه بزنه؟! اون خانم ژولینمور اگه میدونست پایان سریالت از پایان فیلم مگنولیا که ۲۰ سال پیش بازی کرد کپی شده، به جای اینکه دستشو بندازه گردنت، گردنتو میزد.
واکنش نادرفتورهچی به اظهارات سیدی
نادره فتورهچی پس از مدتها غیبت در فضای توییتر و اظهارنظر درباره سلبریتی درباره واکنش این کارگردان نوشت: هومن سیدی که ادعای سینمای مستقل داره،اولین فیلم سینماییش رو با سرمایه موسسه شهید آوینی و مجتبی امینی ساخت،دومی رو با پول بابک زنجانی و دو فیلم با سعیدسعدی،سرهنگ بازنشسته سپاه،یک فیلم هم با جوادنوروزبیگی دیگر سرهنگ بازنشسته سپاه و شریک بانک پاسارگارد در کارنامه خود داره
واکنش محمدرضا باقری مجری شبکه سوم سیما به اظهارات سیدی
محمدرضا باقری مجری شبکه سوم سیما در اظهارنظری همسو و بازنویسی شده نوشت: هومن سیدی که ادعای سینمای مستقل داره، اولین فیلم سینماییش رو با سرمایه موسسه شهید آوینی و مجتبی امینی ساخت،دومی رو با پول بابک زنجانی و دو فیلم با سعیدسعدی،سرهنگ بازنشسته سپاه،یک فیلم هم با جوادنوروزبیگی دیگر سرهنگ بازنشسته سپاه و شریک بانک پاسارگارد در کارنامه خود داره.
به غیر از سندروم «فردای براندازی خیالی» حضور در بخش افقهای ونیز و نمایندگی کردن فیلم سیدی به عنوان نماینده ایران در اسکار توهم فرهادی شدن یک شبه را در واکنشهای اخیر او تشدید کرده است.
برخی واکنشهای لحظهای سازمان سینمایی در تشدید شدن «توهم اصغرفرهادی» شدن بازیگر فیلم چهارشنبهسوری بسیار موثر است.
برادران لیلا با آن حواشی فراوان در کنار عنکبوت مقدس قرار گرفت و سلبریتیهای همراه تیم کلی حاشیه آفریدند و فیلم توقیف شد. اما بازیگران ایرانی حاضر در این فستیوال که با اغلب بازیگر زن هالیوودی نیمه برهنه عکسهایی را منتشر کردند در نهایت تعجب با تشویق رئیس سازمان سینمایی مواجه شدند. این مسئله نشان میدهد برخی رابطهها و دوستیها (بر اساس شنیدهها) با معتمدین سازمان سینمایی، مخصوصا، پژمان لشگریپور چه تاثیری در برخی انتخابهای کلان سازمان سینمایی خواهد داشت.
از فرودین امسال این شایعه وجود داشت که لشگریپور به فیلم هومن سیدی علاقه فراوانی دارد و این فیلم به اسکار خواهد رفت و چنین هم شد. با این حال چون مشخص است که برخی روابط بر انتخاب نماینده ایران به اسکار تاثیر نماوایی فراوانی داشته، با رویکرد فعلی سیدی این انتخاب برای اسکار باید تغییر کند تا هیچ فیلمسازی در چنین فضایی اقدام به ماجراجویی نکند.
روز گذشته محسنی اژهای خبر از برخورد با سلبریتیها و چهرههایی که در ساختار شکنی فعلی تاثیر گذار بودهاند اظهار نظر کرد. اگر سازمان سینمایی تنها ۱۰ درصد قاطعیتی که در مورد برادران لیلا به نمایش گذاشت در مورد این فیلم اعمال کند، این فیلم نمیتواند نماینده ایران در اسکار باشد.
اگر سازمان سینمایی بهانه انجام امور اداری و ثبت نام در اسکار را پیش نکشد با توجه به اظهارات رئیس قوه قضائیه، این تکلیف بر سازمان سینمایی واجب است تا فیلم دیگری را به جای جنگ جهانی سوم به اسکار معرفی کند یا از ادامه حضور در آکادمی اسکار انصراف دهد، تا هر مخالفخوانی به محض قطع سراسری اینترنت تبدیل به معترض سیاسی نشود.
اما چرا سیدی کفایت اظهارنظر سیاسی ندارد؟
در ۲۲بهمن سال ۱۳۹۲، اختتامیه جشنواره فیلم فجر، در ماههای نخست استقرار دولت تدبیر و امید،هومن سیدی پس از دریافت سیمرغ برای فیلم «سیزده»، جایزهاش را به حسن روحانی تقدیم کرد و روی سن جشنواره گفت:”میخواهم این جایزه را تقدیم به بزرگمردی کنم که با آمدنش لبخند را برگردانده و حامی فرهنگ و سینماست؛ میدانم نیازی به این جایزه نداره نه به لحاظ مادی نه معنوی، اما با دلم میخواهم این جایزه را تقدیم کنم به جناب آقای رییس جمهور حسن روحانی!
هومن سیدی نخستین جایزه خود را به حسن روحانی تقدیم کرد و از ایشان سه سکه به علاوه یک دستخط دریافت کرد و همان دستخط مقدمه ای برای گرفتن پروانه ساخت سریال قورباغه شد. سریالی خشنی که در سیستم درجهبندی وزارت ارشاد درجه +۱۸ را دریافت کرد اما توانست پروانه ساخت از وزارت ارشاد دریافت کند، چون سیدی در لیست محبوبان «حسن روحانی» قرار داشت.
چندی بعد هومن سیدی دست به اعترافاتی زد که این اعترافات در رسانههای برجسته نشد و از دید اهالی فرهنگ و هنر دور ماند. پس از انتخاب دولت دوم «حسن روحانی» هومن سیدی در گفت و گویی با فریدون جیرانی از مواضع گذشته خود در حمایت از حسن روحانی، پس از تشکیل دولت دوم (نیمه مرداد ۱۳۹۶) عقب نشینی کرد.
دلم میخواست رئیسجمهور در رودربایستی بماند!
در این گفت و گو فریدون جیرانی با اشاره به تقدیم جایزه هومن سیدی برای فیلم به رئیس جمهور از هومن سیدی با اشاره به این موضوع که سیدی جایزهاش برای فیلم «سیزده» را در سیودومین جشنواره فیلم فجر به رئیسجمهور تقدیم کرده بود، شکل گرفت. جیرانی با اشاره به این موضوع که به نظر میرسد هومن سیدی در این دوره از انتخابات هم فعالیت سیاسی داشته از هومن سیدی خواست در آستانه انتخاب کابینه دولت، خواستهاش از رئیسجمهور را بیان کند.
هومن سیدی در پاسخ به این سوال تاکید کرد که برعکس تصورات آدمی سیاسی نیست، ادامه داد: «نه علاقهای به سیاست دارم و نه سواد آن را. درباره جایزه دادن به آقای روحانی هم میتوانم بگویم که من ابتدا از ایشان شناختی نداشتم اما احساس کردم انتخاب درستتری است. حتی در آن دوره رای من ایشان نبود. اما بعد از اینکه ایشان رای آوردند احساس کردم که جمله ایشان را خیلی دوست دارم و دلم میخواهد که توی رودربایستی بمانند و یادشان نرود که میخواهند خنده را به لب مردم بیاورند.
دلیل تاکید بنده روی این جمله و دادن جایزهای که برای خودم معتبر و محترم و ارزشمند بود، همین بود. خیلیها بعد از آن به من لقب فیلمساز دولتی و سیاسی دادند. حواشیای رخ داد که من نرنجیدم. بعد هم متوجه شدم منظورشان این است که پولهای کلان میگیرم برای اینکه فیلم بسازم که خب آن هم تاریخچهاش موجود است و مشخص بود که با چه بدبختی فیلم ساختیم و تهیهکنندهها شاهد بودند که سرمایه جور میکردیم، بابت فیلمهایی که ساخته میشوند. بعد از اکران «خشم و هیاهو» مصاحبهای شد که ۲۰:۳۰ عزیز آن طور که دلشان خواست آن را پخش کردند. یک چیزی با این شکل و شمایل که بنده از آقای رئیسجمهور درخواست دارم که حالا که ما جایزهمان را به شما دادیم، چرا به ما سینما نمیدهید. اصلا به ایشان ارتباطی ندارد. من اگر فیلمم نمیفروشد به من ارتباط دارد. من اگر سینما ندارم و معترضم، با پخشکننده و سیستم سینماییام طرف هستم.»
اصلا نمیدانم کابینه یعنی چه؟
سیدی در ادامه توضیح داد که برای اهدا آن جایزه در دورههای مختلف زمانی از او انتقاد و تقدیر شده است اما او ترجیح میدهد سلیقه سیاسیاش را به تماشاگران کارهایش منتقل نکند، ادامه داد: «من اصلا در انتخابات اخیر فعالیتی نداشتم. چون اعتقاد ندارم که هنرمند باید کاندیدای مورد نظرش را تبلیغ بکند. چون فکر میکنم خیلی از آدمهای این مملکت هستند که ممکن است چشم بسته به من گوش کنند. آنها موظف هستند خودشان رئیسجمهور محبوبشان یا هر کسی را که به او اعتقاد دارند پیدا کنند. برای همین اصلا تبلیغاتی نکردم. کاملا معلوم بود رای من چه کسی است، رفتم رای دادم و از رایام بسیار راضی هستم. درباره کابینه هم من اصلا نمیدانم کابینه یعنی چی؟ من فقط به عنوان جزء کوچکی از این سینما دلم میخواهد فیلم بسازم. هیچ درخواست دیگری ندارم.»
چرخشهای مکرر هومن سیدی
سیدی قبل از مصاحبه با فریدون جیرانی در سال ۱۳۹۵ در گفتوگو با تیوی پلاس روی مدار حمایت از حسن روحانی پیش رفت و در این مصاحبه صراحتا اعلام کرد که حسن روحانی را دوست دارد و پس از تقدیم جایزه خود و دریافت سه سکه و گرفتن دست خط رئیس جمهور بسیار خوشحال است. این بخش از گفت و گوی وی و تمجید از روحانی و ویژگیهایش، با آن چیزی که در مصاحبه با فریدون جیرانی میگوید مطابقت ندارد و این چنین شیفته وار سخن گفتن از حسن روحانی یک سال از قبل مصاحبه جیرانی تناقض عجیبی را نمایان میکند.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
وکیل اصغر فرهادی ، توضیحاتی را در رابطه با آخرین وضعیت پرونده حقوقی فیلم قهرمان ارائه کرد.
به گزارش مجاهدت از مشرق، در پی انتشار برخی اخبار در خصوص پرونده حقوقی فیلم قهرمان، کاوه راد وکیل اصغر فرهادی در صفحه شخصی خود نوشت: به دنبال طرح سه شکایت علیه فیلم قهرمان با عنوان «نقض حقوق مؤلف» و «ادعای سهیم شدن در کلیه درآمدهای داخلی و خارجی فیلم» از سوی خانم مسیح زاده و همچنین شکایت زندانی شیرازی بااین ادعا که داستان فیلم قهرمان به حیثیت ایشان لطمه وارد کرده است، بازپرس پرونده در قرار صادره مورخ ۲۳ اسفند سال ۱۴۰۰ شکایت مسیح زاده در خصوص سهیم شدن در درآمدهای فیلم و همچنین شکایت زندانی شیرازی را نپذیرفته و دراین خصوص قرار منع تعقیب صادر و هر دو شکایت را رد کرده است.
در خصوص اتهام «نقض حقوق مؤلف»، همچنان که در لوایح دفاعیه و با ذکر مستندات و ارائه نظرات اساتید برجسته دانشگاه در حوزه حقوق مؤلف و نظر کارشناسی کانون کارگردانان در مورد این پرونده و نمونههای پرشمار مشابه داخلی و خارجی مطرح گردید، آن میزان از ابعاد زندگی زندانی شیرازی که در فیلم قهرمان با برداشتی آزاد مورد استفاده قرار گرفته، دارای وصف «افشاشدگی» بوده و به دلیل انتشار اخبار آن در رسانههای جمعی در مالکیت عمومی قرار داشته و هیچکس نمیتواند مدعی مالکیت آن باشد.
اما علیرغم تاکید ماده ۱۵۵ قانون آئین دادرسی کیفری و رویه قضائی دادسرای فرهنگ و رسانه در پروندههای مشابه که به جهت رسیدگیهای فنی، دعاوی تخصصی حوزه فرهنگ و سینما به کارشناسان متخصص این حوزه ارجاع میگردد، بازپرس پرونده با تلقی سینما به عنوان موضوعی عرفی و نه تخصصی، پرونده را به کارشناسی ارجاع نداده و بدون جلب نظر کارشناسان حوزه سینما و حقوق مؤلف راسا اقدام به صدور قرار نمودهاند.
با توجه به آنکه قرار صادره به منزله حکم نهایی دادگاه نیست و بخشی از روند رسیدگی محسوب و در ادامه فرایند رسیدگی، پرونده ابتدا در دادگاه کیفری دو و سپس در دادگاه تجدید نظر مورد رسیدگی مجدد قرار میگیرد، امید است در طول رسیدگی پرونده در مراحل بالاتر با ارجاع موضوع به کارشناسی و جلب نظر تخصصی اساتید و خبرگان حوزه حقوق مؤلف، قرار موصوف نیز نقض گردد.
گفتنی است، ساعاتی پیش آزاده مسیح زاده مدعی صدور قرار جلب به دادرسی علیه اصغر فرهادی شد.
وی در این رابطه اعلام کرده بود بازپرس پرونده مستندات و دلایل ارائه شده مبنی بر وقوع جرم و ارتکاب آن توسط فرهادی را کافی تشخیص داده و اقدام به صدور قرار نهایی جلب به دادرسی علیه این کارگردان کرده است.
فیلم «قهرمان» به نویسندگی و کارگردانی اصغر فرهادی در سال ۱۴۰۰ منتشر شد. این فیلم در شیراز فیلمبرداری شدهاست و موضوعی اجتماعی را روایت میکند. نقش اول این فیلم فردی است که به دلیل عدم پرداخت بدهی خود به زندان میافتد و سپس آزاد میشود.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است