به گزارش مجاهدت از مشرق، خاتمی خرداد ۱۳۷۶ منتخب جمهور شد. بسیاری از تحلیلگران این انتخاب را “نه مردم” به ادامه دوران هاشمی میدانند تا آری به خاتمی. نسل جدید برای فهم دوران هاشمی کافیست دوران روحانی را تصور کنند تا با تمام وجود سیاستهای اقتصادی و سیاسی آن دوران را درک کنند.
صادق زیباکلام از فعالان اصلاحطلب نتیجه انتخابات دوم خرداد را اینگونه توضیح میدهد: «اگر تیر چراغ برق را هم در برابر ناطق نوری قرار میدادیم، ۲۰ میلیون رای میآورد.»
اما تحلیل جریان چپ (اصلاح طلبان) این بود که «۲۰ میلیون رای» به معنای ۲۰ میلیون لشکر کف خیابان است که میتوانند از آن برای بازگشت به قدرت استفاده کنند و سنگرهای نظام را تا رسیدن به سنگر فرماندهی فتح کنند.
از همین روی، کشور در عصر خاتمی شاهد توالی بحرانها شد. قتلهای زنجیرهای، ترور سپهبد صیاد شیرازی، ترور لاجوردی (مغضوب جریان اصلاحات)، کوی دانشگاه، پروژه نوارسازان، کنفرانس برلین و قبرس از جمله این موارد بود.
تغییر اولویتهای کشور نیز بدل به راهبرد اصلی دولت اصلاحات شد تا ضعف اجرایی خود را با بحرانهای خودساخته پنهان کند. این البته خوشبینانهترین تحلیل از تاریکخانه این جریان مشکوک است که اقدامات ضدامنیتی متعددی نظیر فتنه ۸۸ را مرتکب و بسترساز سنگینترین تحریم جهان علیه ایران شده است.
مجلس ششم
بحرانسازی در دوران اصلاح طلبان با تشکیل مجلس ششم (خرداد ۷۹) و یکدست شدن قوه مقننه با قوه مجریه روند تصاعدی یافت. رهبر انقلاب در روز اول کاری این مجلس (با اکثریت حزب مشارکت) در پیامی فرمودند: «در میان گرفتاریها، شناخت اولویتها، هنر بزرگ مجلس است … خطای بزرگ آن است که این خواستههای حقیقی مردم به دست غفلت سپرده شود و خواستههای جناحیو شخصی به جای مصالح ملی بنشیند.»
اوضاع پیرامونی: ایران توسط آمریکا محاصره بود!
یک سالی میشد که ایران از شرق، جنوب و غرب به نوعی با آمریکا همسایه شده بود! ارتش اسکندر دوران ۲۱ روزه بغداد را فتح کرد و پشت دروازههای ایران خیمه زد. (فروردین ۸۲)
شواهد حاکی از آن بود که تهران هدف بعدی ارتش آمریکاست. پیاده نظام دانشجویی اصلاح طلبان (دفتر تحکیم) نیز با بیانیه موسوم به بهار بغداد به استقبال آنها رفتند. بهاری که منتج به کشته شدن ۱/۰۰۰/۰۰۰ عراقی شد.
ژنرال «کلارک» فرمانده اسبق یوکام (سرفرماندهی نیروهای آمریکا در اروپا) فاش کرد که آمریکا بعد از اشغال افغانستان برنامهریزی کرد تا ۷ کشور در جهان اسلام را اشغال کند. شروع این فرآیند با عراق بود و بعد سومالی، لیبی، سودان، لبنان، سوریه و در نهایت ایران!
این درحالی بود که تهران نهایت همکاری را با واشنگتن در موضوع افغانستان انجام داد و بزرگترین همکاری راهبردی تاریخ ایران و آمریکا در هزاره سوم رقم خورد.
اوضاع داخلی: آغاز پرونده هستهای / ایران عزادار بم است
پاییز ۱۳۸۲ نیز آغاز پرونده پرماجرای هستهای ایران بود. وزرای خارجه انگلیس، آلمان و فرانسه به ایران آمدند و در نقش پلیس خوب به دنبال امتیازگیری از ایران بودند. پلیس بد ماجرا نیز ارتش آمریکا بود که ایران در محاصره پایگاههای آن از آسیای مرکزی تا خلیج فارس و آسیای عربی قرار داشت.
امّا در این میان، شاهد اقدام عجیب مجلس ششم بودیم. روحانی در کتاب خود مینویسد: «تعدادی از نمایندگان، طرح سهفوریت الزام دولت به پذیرش پروتکل الحاقی را امضا کرده و در پی آن بودند که آن را تقدیم مجلس کنند. به رئیسجمهور گفتم که اگر طرح سهفوریت در مجلس مطرح شود، من استعفا میدهم … متاسفانه سفرای اروپایی از تهیه این طرح در مجلس باخبر شده بودند.»
این مذاکرات در نهایت منتهی به بیانیه سعدآباد شد. (مهر ۱۳۸۲) غنیسازی در ایران تعلیق و پروتکل الحاقی به امضا رسید. «جک استراو» وزیر خارجه وقت انگلیس در این رابطه گفته بود: «میوه حمله به عراق در مذاکرات سعدآباد چیده شد.»
این شرایط ملتهب را در کنار فضای ماتم مردم ایران در آن روزها قرار دهید؛ ۵ دی ۱۳۸۲ زلزلهای به قدرت ۶.۶ ریشتر بم را با چنان شدتی تکان داد که امواج آن تا شعاع ۲۰۰ کیلومتری نیز محسوس بود. آمار تلفات وحشتناک بود: ۳۴ هزار فوتی و ۲۰۰ هزار مجروح!
آغاز تحصن در شرایط محاصره خارجی و عزای داخلی!
۲۰ دی ۱۳۸۲ اسامی تایید صلاحیت شدههای انتخابات بعدی مجلس اعلام شد. نیروهای تندرو حزب مشارکت برای حضور در انتخابات مجلس هفتم رد شد؛ نیروهایی که هزینه گزافی برای کشور ایجاد کرده بودند.
از جمله اقداماتشان تهدید به خروج از حاکمیت در بهار ۱۳۸۲ به بهانه رد لوایح موسوم به لوایح دوقلو و تایید عجیب ادعای برنامه مخفی اتمی ایران پشت تریبون مجلس، درست در روزهای مذاکرات گرم هستهای پاییز ۱۳۸۲ بود. نطقی که واکنش تند مهدی کروبی، رئیس وقت مجلس را نیز به همراه داشت.
ساعت ۴ بعد از ظهر ۲۱ دی ۱۳۸۲ تحصن در راهروی مجلس شروع شد. هنوز ۲۴ ساعت نگذشته بود که حزب مشارکت برای دامن زدن به التهابات، از فعالان سیاسی، گروهها و سازمانهای اصلاح طلب و روزنامه نگاران خواست تا راس ساعت ۱۷:۳۰ دقیقه ۲۲ دی در محل دفتر مرکزی حزب مشارکت حاضر شوند.
برخی سخنان مطرح شده در این نشست به قدری تند بود که روزنامههای همسو با حزب مشارکت نیز از درج آن خودداری کردند. لذا وظیفه پوشش آن به رسانههای خارج از کشور نظیر «پیک نت» محول شد.
کمتر از ۴۸ ساعت پس از آغاز تحصن، معاندین نظام هواخواه متحصنین شدند. «فانی یزدی» از اعضای اتحاد موسوم به جمهوری خواهان ایران گفت: «تحصن نمایندگان در صحن مجلس در تاریخ جمهوری اسلامی بیسابقه است.»
«کمیته مرکزی حزب توده» نیز ۲۲ دی در سایت اینترنتی «پیک نت» بیانیهای منتشر کرد. این کمیته منحله خواستار حریق سیاسی در ایران شد. در بخشی از بیانیه این کمیته آمده است: «این رد صلاحیتها جرقهای بود به خرمن قدرت؛ جرقهای که باید آن را به حریق سیاسی تبدیل کرد و دامن جامعه ایران را از […] پاک کرد.»
غائله تحصن بدل به روزنه مداخله غرب در امور ایران شد. چراغ اول را دبیرکل اسبق ناتو روشن کرد. «سولانا» که در دوران وی، ناتو اقدام به بمباران یوگسلاوی سابق کرد، این بار در کسوت نماینده عالی سیاست امنیتی و خارجی مشترک اتحادیه اروپا و به بهانه ابلاغ پیام همدردی کشورهای اروپایی درباره زلزله بم عازم تهران شد.
سولانا در دیدار با وزیر خارجه وقت کشورمان گفت: برای من سخت است که در پارلمان اروپا توضیح دهم که در ایران افراد رد صلاحیت شدهاند. «آدام ارلی» سخنگوی وزارت خارجه آمریکا نیز در مواضعی عجیب گفت که ما از دولت ایران میخواهیم … اقدامات شورای نگهبان را نپذیرد! پارلمان آلمان هم اعلام کرد که به نشانه همبستگی تحصن خواهد نمود! اتحادیه اروپا نیز در نشست بهمن ۱۳۸۲ روند انتخابات ایران را محکوم کرد.
تیر آخر متحصنین برای بالابردن تب اعتراضی در جامعه استعفای دسته جمعی بود. به این آمار دقت کنید: ۱۳۹ نماینده مجلس، ۷۰ معاون وزیر، ۲۸ استاندار و ۱۳ عضو کابینه دولت خاتمی تهدید به استعفا کردند. این به معنای فلج کردن کشور برای عدم برگزاری انتخابات بود؛ یعنی خروج از حاکمیت در زمان احتمال هجوم سراسری آمریکا.
واکنش مردم چه بود؟
امّا نکته جالب ماجرا واکنش مردم بود. بیاعتنایی مردم به موضوع تحصن باعث شکست بزرگ جریان اصلاح طلب شد. همین برخورد سرد مردم در نهایت باعث شد که متحصنین در روز ۱۷ بهمن با انتشار بیانیهای به تحصن خود پایان دهند. حتی پیاده نظام دانشجویی اصلاحات نیز اقدام میدانی چندانی نکرد. پروژه ۲۶ روزه تحصن شکست خورد و دومینوی سقوط اصلاح طلبان از اریکه قدرت به دست مردم شروع شد. انتخابات سال ۸۴ روند دیگری در کشور آغاز کرد.
فضای سیاسی جریان اصلاحات نشان داده است بدون بحران سازی امکان حیات ندارد. لیست عریض و طویل بحرانسازیهای این جریان به قدری مفصل است که خود خاتمی اعلام کرد کشور در دوران ریاست جمهوری وی هر ۹ روز یک بحران رد کرده است. فراگیری آرامش در کشور این جریان را به حاشیه میبرد و امکان بروز و ظهور را از رادیکالهای سیاسی میگیرد.