اوج اهمیت زنان در لیست اصلاح طلبان!
اوج اهمیت زنان در لیست اصلاح طلبان! بیشتر بخوانید »
سرویس سیاست مشرق – «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و مطالب رسانههای کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. ۷:۳۰ هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
مقصر خودمانیم نه ترامپ و بایدن!
علی ربیعی، فعال سیاسی اصلاحطلب و سخنگوی دولت رئیسجمهور روحانی به تازگی در اظهاراتی پیرامون برجام گفته است: سرنوشت برجام به ما یاد داد که هرچند در امنیت زدایی ایران موفق شدیم و افق از امکانات تازه به رویمان گشوده شد اما بخاطر اختلافات داخلی نتوانستیم چنان که شایسته بود از آن استفاده کنیم!
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از جماران، او میافزاید: برجام به تنهایی برای بهبود چشمگیر اقتصاد ملی کافی نبود چون با وجود رفع کردن یک مانع بزرگ خارجی، نارساییهای دیگر از جمله در نظام مالی و بانکی و مقررات دست و پاگیر و مهمتر از اینها اختلاف های سیاسی که مانع از شکل گیری اجماع ملی حول برنامه توسعه کشور بود، سد راه بهره مندی از شرایط مطلوب شد.[1]
*آنچه بیشتر از تجربه تلخ برجام بایستی مایه عبرت جوانان، مردم و رجال سیاسی باشد؛ روی کار آمدن دولتی اصلاحطلب در انتخابات ایران است که مسئولانش هرگز حاضر به پذیرش مسئولیت نیستند.
مسئولانی که پس از مشاهده عینی شکست و بیدستاوردی برجامشان که به دلیل عدم درک لازم از ماهیت ذات دشمن رخ داد؛ اما به جای اینکه به مردم بگویند ما اشتباه کردیم که منتظر برجام ماندیم و ظرفیتهای کشور را معطل گذاشتیم؛ اما از این میگویند که اختلافات داخلی اجازه استفاده از برجام را نداد!
در اینجا و از بابت نشان دادن گوشهای از شوآفهای صورت گرفته پیرامون برجام بایستی به یک رخداد جالب اشاره کرد و آن فرش قرمز پهن کردن آقایان در ایام برجام برای سفر مسئولان کشور یونان به ایران بود.
کشوری که در بحران عمیق اقتصادی قرار دارد و شاخصهایش در بحث اقتصاد مثل یک کشور جنگزده است اما مقامات دولت آقای روحانی برای اینکه نشان دهند در پسابرجام هیئتهای اروپایی به ایران آمدهاند! یونانیها را هم به ایران کشاندند.
و جالب آنکه از قِبَل تمام این سفرهای خارجی به ایران هرگز سرمایهگذاری خارجی خاصی در کشور صورت نگرفت و در انتها هم شاهدیم که امثال ربیعی اظهار میکنند اختلافات داخلی اجازه استفاده از برجام را نداد!
ما قضاوت درباره علت بیدستاوردی برجام را بر عهده مخاطبان محترم میگذاریم…
***
نظر شورای پنجم درباره شهردار شدن یک زن
شهرداری “مدیریت مادرانه” است، آنرا به ما بدهید!
ژاله فرامرزیان، از فعالان اصلاحطلب به تازگی در اظهاراتی که خبرگزاری ایلنا آنها را منتشر کرد، گفته است: یکی از بزرگترین مسائل شوراها در مدت فعالیتشان فساد بوده است و یکی از دلایلی که بسیاری از شوراها منحل شده است، همین موضوع است. البته خوشبختانه خانمها کمترین میزان فساد را داشتند به همین دلیل به نظر میرسد جامعه در دراز مدت به این سمت خواهد رفت که به خانمها بیشتر اعتماد کند.
وی میافزاید: خانمها اگر بتوانند در رشتههای مرتبط با خود، آثار موثری داشته باشند، میتوانند در آینده بخشی از جریان مدیریت شهری را در دست بگیرند.
فرامرزیان همچنین با بیان اینکه مدیریت شهری مدیریتی مادرانه است! اظهار میکند: درباره مدیریت شهری آنچه حائز اهمیت است، تعامل، مهربانی و احساس مطلوبیت است که این مولفهها در زنان پررنگتر از مردان است. جوامعی میتوانند موفق باشند و احساس آسایش و آرامش داشته باشند که بتوانند این مولفهها را در جای مدیریت، خدمات و تعاملات شهری رعایت کنند.
او میگوید: طبق نظریههای جامعه شناختی، اثرگذاری مختصات و خصوصیت افراد در نظام مدیریتی بسیار موثر است. به نظر من زنان به جهت خصوصیت ذهنی و رویکرد شبکهای فکر کردن، برای مدیریت شهری از مردان بسیار محقتر هستند.[2]
*یک آشنایی ساده با دانش مدیریت و چالشهای آن خاصه در بحث ضریب دانشی یا استعدادی بودن مدیریت؛ در وهله اول نشان میدهد که ذات مدیریت یک ذات زمخت، پر دغدغه و قاطع است و کسی که از مادرانه بودن مدیریت حرف میزند جدای از نداشتن حتی یک آشنایی ساده با مفهوم مدیریت حکما در پی اوامر فمینیستی است!
مسئله جالبتر نیز آشنایی ساده با مفهوم مادری است.
کسی هم که با مفهوم عظیمالقدر مادری آشنا باشد به سادگی درمییابد که مادری هرگز با خصلتهای مدیریتی مثل مشغله و زمخت بودن قابل جمع نیست فلذا ادعای خانم فرامرزی در بحث مادری هم قابل تأمل است چه رسد به ادعای ایشان درباره مدیریت!
بحث کم بودن فساد در میان بانوان دارای مسئولیت نیز به لحاظ فلسفی یک بحث غلط است زیرا زن و مرد در مقوله هواهای نفسانی هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند. ضمن اینکه میزان حضور مردان در مناصب کشور نیز طبعا بیشتر از خانمهاست.
در عین حال یادآوری این خاطره جالب هم برای مخاطبان ضروریست که اصلاحطلبان علیرغم تأکید بر حضور زنان در مناصب مدیریتی اما در دوران شورای شهر پنجم تهران و با اینکه اکثریت شورا در اختیار آنها بود اما هرگز حاضر به قرار دادن یک خانم در سمت شهردار تهران نشدند و جالب آنکه فعالان زن اصلاحطلب نیز هیچ اعتراضی و دقیقا هیچ اعتراضی به این رفتار نداشتند.
قابل تأمل آنکه چپها در حالی که حاضر به سپردن شهرداری تهران به یک خانم نیستند اما دائما تأکید دارند که رئیسجمهور کشور میتواند یک زن باشد!
***
اسلحه فرماندهان فتنه اقتصادی چه زمانی شلیک میکند؟!
کتمان امتیازات اقتصادی ایران در پروژه “حذف خونین”
محسن رنانی، اقتصاددان و از چهرههای نزدیک به اصلاحطلبان که پیش از این در اظهاراتی گفته بود “حاکمیت ایران در برابر تکرار آبان98 توان مقاومت ندارد”! اخیراً طی یادداشتی در شماره سهشنبه گذشته روزنامه آرمان ملی با کنایه به رتبه خوب ایران در میان اقتصادهای جهانی که مورد اشاره رهبر معظم انقلاب نیز قرار گرفت، نوشته است:
“این شاخص (تولید ناخالص داخلی که ایران در آن جایگاه مطلوبی در جهان دارد) البته از جنبههای سیاسی اهمیت ویژهای دارد، چرا که هر چه رتبه بهتر باشد، میتوان در معادلات جهانی نقش موثرتری ایفا کرد. حال اگر بخواهیم تصویر واقعیتری از نقش تولید ناخالص داخلی در رفاه مردم در جامعه ارایه کنیم، باید تولید ناخالص داخلی را به سرانه یعنی بر حسب جمعیت هر کشور در نظر بگیریم. برای مثال بزرگی اقتصاد هند لزوما به معنی رفاه و توسعه نیست، چون هند دومین کشور پرجمعیت جهان است که بیش از ۱۵ برابر ایران جمعیت دارد. اما در مورد ایران در حالیکه این کشور در سال ۲۰۲۰ در تولید ناخالص داخلی رتبه ۲۶ جهان را به خود اختصاص داده در شاخص تولید ناخالص داخلی سرانه در بین ۱۸۷ کشور توانسته تنها رتبه ۱۰۳ را کسب کند. حال سوال اصلی این است که کشورها از درآمدهای کسب شده چقدر توانستهاند در راستای خلق توسعه در همه ابعاد استفاده کنند؟ با درآمدی مشابه با درآمد خوب ایران، چه حجم از توسعه را میتوان خلق کرد؟ جایگاه ایران در شاخص «توان تبدیل پول به توسعه» در میان بقیه کشورها کجاست؟”
او در ادامه مینویسد: در رابطه بین تولید ناخالص داخلی سرانه و فراشاخص توسعه (کل توسعه یک کشور در یک نگاه)، برخی از کشورها پایینتر از توان بالقوه خود در توسعه قرار گرفتهاند، که به این معنی است که نتوانستهاند درآمدهای خود را به طور کامل استفاده کنند و از آن توسعه همه جانبه خلق کنند…اما در این بین برخی کشورها هم هستند که بیش از ظرفیت بالقوه خود از لحاظ درآمدی توسعهآفرینی کردهاند. یعنی آنها بالاتر از حد ظرفیت خود، توسعه آفرینی کردند که این عملکرد بسیار خوب آنها را نشان میدهد.
در ادامه یادداشت رنانی میخوانیم: شاخص «توان تبدیل پول به توسعه»، فاصله بین مقدار بالقوه توسعه (که از روی تولید ناخالص سرانه بدست میآید) با مقدار بالفعل توسعه را نشان میدهد. یعنی به طور ساده این شاخص نشان میدهد هر کشور با درآمد فعلی خود چقدر نسبت به وضعیت توسعه بالقوه خود فاصله دارد یا چقدر از سرمایههای خود را برای توسعه استفاده کرده است. بر این اساس، ایران بیش از ۱۰ نمره پایینتر از وضعیت بالقوه خود عمل کرده است (مقیاس کل از ۱۰۰ نمره است). این پایینتر بودن از نقطه توسعه بالقوه را میتوان به دو شیوه تحلیل کرد. از یک سو واضح است که ایران نتواسته است از تولید، درآمد و سرمایههای خود به خوبی استفاده کرده و توسعهسازی کند و چنانچه به همین رویه ادامه دهد افزایش تولید و درآمد کمک قابل توجهی به توسعه ایران نخواهد کرد. از سوی دیگر میتوان این برداشت را ارائه کرد که ایران با همین درآمد موجود به شرط تحول نهادی میتواند حداقل ۱۰ نمره به فراشاخص خود اضافه کند، یعنی تقریبا ۲۰ درصد در توسعه همهجانبه ارتقا پیدا کند.
رنانی میافزاید:
“حال سوال این است که جایگاه امروز ایران از لحاظ «توان تبدیل پول به توسعه» در بین سایر کشورها در کجا قرار دارد. ایران در بین ۱۴۷ کشوری که دادههای آنها در همه ابعاد فراشاخص توسعه در سال ۲۰۲۰ وجود داشته است، از لحاظ توان تبدیل پول به توسعه رتبه ۱۴۳ را به خود اختصاص داده است و تنها سه کشور در دنیا هستند که وضعیتی بدتر از ایران دارند! بیایید نکته اصلی این جمعبندی را با هم مرور کنیم: در حالیکه ایران همین امروز به لحاظ تولید ملی، توانِ خلق توسعه به اندازه ۲۰ درصد بیشتر از وضعیت موجود را دارد، اما در زمره ناتوانترین کشورها در توان تبدیل پول به توسعه قرار گرفته است.“[3]
*قطببندی حق و حقیقت با کسانی که در آرزوی ایجاد فتنه اقتصادی و تکرار رخدادهایی مثل “آبان98” در ایران میسوزند یک قطببندی مشخص است.
آقای رنانی و دوستان ایشان طی 11 سال گذشته بدترین و تلخترین رخدادها از سیل و زلزله تا حتی خشک شدن زاینده رود را نیز به مدیریت کشور نسبت دادهاند و امروز هیچکس از آنها انتظاری ندارد که به بیان حقیقت در بحث اقتصاد روی بیاورند!
حقیقت اینست که در بحث اقتصاد همواره نهادهای بینالمللی مختلف آمارهای مختلفی را منتشر میکنند که دانستن حاق این آمارها و البته توان تطبیق این آمارها با واقعیت یک ضرورت است.
ایران اسلامی ما به گواه نهادهای بینالمللی در شاخصهای مهمی مثل تولید ناخالص داخلی، ضریب جینی، کاهش فقر مطلق و کاهش شیوع گرسنگی رتبههای بالا و مطلوبی در کلیت این گزارشها دارد.
اما در شاخصهایی مثل فساد یا آنچه آقای رنانی ادعا کرده است جایگاه پایینی داریم. (جالب است بدانیم که اساسا چیزی به نام شاخص فساد وجود ندارد چون فساد قابل اندازهگیری نیست و آنچه هست “شاخص ادراک فساد” است که مستقیما تحت تأثیر سیاهنمایی است!)
در علم اقتصاد برخی شاخصها مهمتر و البته فراگیرتر از سایر شاخصها هستند.
فیالمثل آنچه رنانی از آن با عنوان توان تبدیل پول به توسعه نام برده شاخص چندان با اهمیتی نیست. ضمن اینکه چالشهای فلسفی نیز در این میان وجود دارد.
به این معنی که نهادهای جهانی اقتصاد هنوز نتوانستهاند این حقیقت را آنالیز اقتصادی کنند که توان نظامی یک کشور که به گواه تمام کارشناسان منبعث از توان اقتصادی است را چگونه میتوان در شاخصهای اعداد و ارقام مندرج ساخت؟!
در مقابل نیازی به توضیح نیست که شاخصهایی مثل گرسنگی، نرخ بیکاری، ضریب جینی و تولید ناخالص داخلی از شاخصهای اصلی اقتصادی هستند که به مثابه شناسنامه یک کشور عمل میکنند و هر نظارهگری در وهله اول به آنها مینگرد.
اما اینکه فرماندهان فتنه اقتصادی در ایران دائما اصرار دارند به بهانه مشکلاتی مثل گرانی که در تمام دنیا وجود دارد؛ شناسههای اصلی اقتصاد کشور را کتمان و یا علیه آنها لجنپراکنی کنند جای سؤال دارد!
مسئله اصلیتر بروز و ظهور شاخصهای اقتصادی در زندگی مردم است که اگر از سوی امثال رنانی مورد اشاره قرار گیرد؛ دکان این افراد را از رونق خواهد انداخت.
مثلا بدانیم که تعیّن شاخصی مثل ضریب جینی، منجر به شیوع رفتارهای قشر متوسط در یک جامعه میشود. به دیگر سخن اینکه وقتی در جامعهای داشتن خودروی شخصی، مسافرت سالانه، غذا خوردن در رستوران و رکورد شکنی فروش فیلمهای سینمایی رخ میدهد یعنی میتوان گفت آن جامعه در بحث بهبود ضریب جینی موفق بوده است. رخدادهایی که درباره ایران اسلامی هم به رأیالعین شاهد آنها هستیم.
یا مثلا از باب نمونه بایستی به شاخص نرخ بیکاری اشاره کرد که با وجود تمام سیاهنماییها اما در ایران در رقم نرمالی قرار دارد. رقم نرمالی که به دلیل بهبود اقتصادی در کشور منجر به پدیده “بیکاری شیک” شده است.
امثال آقای رنانی آیا شهامت این را دارند که در محضر مردم توضیح بدهند مقوله بیکاری شیک (قبول نکردن هر شغلی از سوی کارجویان به دلیل برخورداری از سطحی از معیشت) چیست و چرا در اقتصادهای پیشرفته بروز میکند؟!
ما به مردم عزیز ایران عرض میکنیم که خیر!
چنین شهامتی وجود ندارد چون بایستی یک ترس عمومی از بیان مثبتات کشور، فراگیر شود، حقایق کشور زنده به گور شود و هیزم لازم برای تکرار آبان 98 نیز به دست اینان بیافتد.
برای جلوگیری از فتنه اقتصادی و طرح خونباری که امثال رنانی بصورت خواسته یا ناخواسته پیگیر آن هستند؛ در گام اول یک راه بیشتر وجود ندارد. و آن ورود خواص به مسئله و روشنگری و تبیین حقایق کشور از سوی آنهاست.
مادام که حقیقت در انزوا قرار داشته باشد و کسی جرأت بیانش را پیدا نکند؛ دشمن خواهد توانست هر طرحی را در فضای افکار عمومی به اجرا دربیاورد و از وجود مشکلاتی که همواره و در همه اقتصادها وجود دارد، مستمسک بسازد. چه حتی اگر اثبات تارکالصلاة بودن علی(ع) باشد!
نقش خواص در این فضا تعیین کننده است.
گفتنیست، رنانی چند سال قبل خواستار تبدیل ایران به ترکیه دوم برای غرب در پسابرجام شده بود. در اظهارات او به مقولاتی مثل “حذف خونین یکدیگر به دلیل مشکلات اقتصادی” نیز برمیخوریم!
***
1_ https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-1506223
2_ https://www.ilna.news/fa/tiny/news-1065520
3_ https://www.armanmeli.ir/fa/main/print/312244
شهرداری "مدیریت مادرانه" است، آنرا به ما بدهید!/ مقصر خودمانیم نه ترامپ و بایدن بیشتر بخوانید »
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، در فاصله دو ماه مانده به سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، اصلی ترین دغدغه فعالان سیاسی جریان اصلاحات، سرخوردگی و دلسردی بدنه اجتماعی شان است؛ سرخوردگیای که بسیاری از اصلاح طلبان عامل اصلی آن را عملکرد اقتصادی دولت روحانی بویژه در چهار سال دوم قلمداد می کنند.
در آخرین اظهار نظرات از این دست، محمدعلی وکیلی، عضو فراکسیون امید مجلس دهم و مدیر مسئول روزنامه اصلاح طلب «ابتکار» در سرمقاله روزنامه متبوعش به بیان تبعات حمایت اصلاح طلبان از روحانی در انتخابات های 92 و 96 پرداخته است.
وی در تشریح وضعیت سیاسی جریان اصلاحات و کاهش مقبولیت اصلاح طلبان در میان بدنه اجتماعی شان نوشته است: با وجود تقلاهای بیاثر، شاید اصلاحطلبان در این انتخابات بروند هواخوری و موضوعیت خاصی در این انتخابات پیدا نکنند. راستش تقلای بیمورد میکنیم؛ دولت حسن روحانی آبرویی برای اصلاحطلبان نگذاشته است.
وکیلی در ادامه با تاکید بر اینکه هیچ دولتی مانند این دولت این هنر را نداشت که 25 میلیون رأی را در عرض چند ماه برساند به دو، سه میلیون، خاطرنشان کرده است: بهرغم نظر امثال واعظی، تنها سرمایه اصلاحطلبان، یعنی مردم، قربانی بیکفایتی این دولت شده است. خودکرده را تدبیر نیست. تصمیم خودمان بود و اکنون نیز هزینه آن را باید تحمل کنیم.
این فعال سیاسی اصلاح طلب همچنین با انتقاد از اظهارنظرات اخیر اطرافیان رئیس جمهور علیه اصلاح طلبان عنوان کرده است: طعنه ها و کنایههای نامروتانه امثال واعظی و آشنا نیز بخشی از این هزینه های دولت روحانی برای اصلاح طلبان است. ما خسارت این دولت را به مردم بدهکاریم! اصلاحطلبان به لحاظ موقعیت گرفتار دوسر باخت هستند. در این مدت توان رفع سوءتفاهم حاکمیت را نداشتند بنابراین گپ حاکمیت و اصلاحطلبان عمیقتر از قبل شد. از سویی دیگر تنها سرمایه آنان یعنی مردم در مسلخ خودشیفتگی دولت حسن روحانی به باد رفت.
وکیلی، اردیبهشت ماه سال گذشته نیز با بیان اینکه محبوبیت تمامی رهبران اصلاحطلب به نازل ترین سطح رسیده، گفته بود: «اصلاحات هم دچار تشویش گفتمان شده هم دچار انقراض نسل و حرف جدیدی هم برای مردم ندارد.» وی در بخش دیگری از اظهاراتش، اصلاح طلبان را فاقد نیروی در قامت ریاست جمهوری دانسته بود.
برای انتخابات تقلای بی مورد میکنیم/ دولت روحانی آبرویی برای اصلاحطلبان نگذاشته است بیشتر بخوانید »
گروه سیاسی خبرگزاری فارس ــ احد شیرزاد: سال ۸۸ که یک جریان سیاسی درصدد ایجاد فتنه از کانال انتخابات ریاستجمهوری دهم برآمد، در یک طراحی حسابشده، سعی کرد تا منتسبان به بنیانگذار کبیر انقلاب را وارد بازی انتخاباتی خود کند و اینطور القا کند که مسیر جاری در کشور، برخلاف آرمانهای امام راحل است. حضور فردی که نخستوزیر امام شناخته میشد، بهعنوان شخص محوری این جریان، چنین القایی را تقویت میکرد.
نقشه دیرینه یک جریان سیاسی برای سیّدحسن خمینی
جریان افراطی اصلاحات در طراحی خود، نگاه ویژهای برای باز کردن پای تولیت حرم حضرت امام خمینی(ره) و نوه معمار کبیر انقلاب به بازی خود داشت و سعی داشت تا با نشاندن حجّتالاسلام سیّد حسن خمینی در کنار چهرههای شاخص خود، بین آنها اینهمانی ایجاد کند و با استفاده از شأن فرزند یادگار امام، نقشههای خود را پیش ببرند.
ترکشهای این موضوع، خیلی زود خود را نشان داد و در اولین ۱۴ خرداد پس از فتنه ۸۸، سخنرانی حجّتالاسلام خمینی به حاشیه کشیده شد . اقدامی که بعداً مورد سرزنش رهبر معظّم انقلاب هم قرار گرفت.
«علامه» خواندن سیّدحسن خمینی برای مقاصد انتخاباتی
مقطع دیگری که این جریان سیاسی سعی داشت تا از ظرفیت فرزند یادگار امام به نفع مقاصد سیاسی خود استفاده کند، انتخابات مجلس خبرگان در سال ۹۴ بود. در حالی که زمزمههای کاندیداتوری حجّتالاسلام خمینی بهگوش میرسید، چهرهها و رسانههای اصلاحطلب سعی میکردند با استفاده از القاب و عناوینی چون «آیتالله» و «علامه» برای سیّد حسن خمینی، اهداف خود را پیش ببرند و با قرار دادن وی در لیست انتخاباتی خود، بار دیگر دوگانه «بیت امام- حاکمیت» را راه بیاندازند.
آیتالله هاشمی در این مصاحبه میگوید حاج سیدحسن خمینی فرد کوچکی نیست که لفظ «علامه» برای او زیاد باشد.
ثبت نام سیدحسن خمینی در انتخابات مجلس خبرگان
سیّد حسن خمینی که حاضر نشد در آزمون شورای نگهبان حاضر شود، احراز صلاحیت نشد و از حضور در عرصه انتخابات خبرگان جا ماند.
امّا این پایان حاشیهسازیهای جریان اصلاحات برای تولیت حرم حضرت امام نبود. این جریان که بر اثر عملکرد منفی دولت متبوع خود، سرمایه اجتماعیاش را در آستانه انتخابات ۱۴۰۰ از دست رفته میداند و از طرفی دست خود را از کاندیدایی که توان رقابت داشته باشند، خالی میبیند، بار دیگر به سراغ سیّد حسن خمینی رفت.
از چندماه قبل، زمزمههای کاندیداتوری سیّد حسن خمینی بلند شد و تقریباً روزی نبود که رسانههای جریان اصلاحات به موضوع کاندیداتوری وی، ضریب ندهند. احزاب و چهرههای مختلف جریان اصلاحات نیز برای کاندیداتوری به سیّدحسن خمینی مراجعه کرده بودند.
این موضوع تا جایی جدّی شد که حتی برخی، تیتر روزنامه سازندگی- ارگان حزب کارگزاران- را شعار انتخاباتی سیّدحسن خمینی تلقی کردند.
چرا اصلاحطلبان با علم به عدم احراز صلاحیت نوه امام، اصرار به آمدن وی داشتند؟
همه این تلاشها در حالی بود که هرکسی که اندک آشنایی با فضای سیاسی کشور داشته باشد، بهخوبی میداند که شورای نگهبان اجازه ورود افرادی را که تجربههای مشخص مدیریت کلان سیاسی نداشته باشند به انتخابات نمیدهد. کما اینکه در ادوار مختلف، افراد دارای سابقه وزارت و وکالت نیز از فیلتر این شورا عبور نکردهاند. با این وجود، طبیعتاً سیّدحسن خمینی که فاقد هرگونه تجربه اجرایی در سطوح عملیاتی یا راهبردی کشور است، شانسی برای عبور از فیلتر شورای نگهبان نداشت. موضوعی که چهره اصلاحطلبی چون احمد زیدآبادی نیز تلویحاً به آن اشاره میکند و میگوید «نمیدانم صلاحیت سیّدحسن خمینی تأیید میشود یا خیر». با این حال، اصرار جریان اصلاحات برای کشاندن پای سیّد حسن خمینی به کارزار انتخابات ۱۴۰۰ چه بود؟
قرائن حاکی از طراحی چندلایه این جریان سیاسی نسبت به نوه معمار کبیر انقلاب بود. در یک لایه این طراحی، صرف کاندیداتوری سیّدحسن خمینی و فعالیت انتخاباتی وی، میتوانست ظرفیتی را ایجاد کند تا در نهایت به سبد رأی جریان اصلاحات- اعتدال ریخته شود.
قرائن حاکی از طراحی چندلایه این جریان سیاسی نسبت به نوه معمار کبیر انقلاب بود. با عدم احراز صلاحیت حجّتالاسلام خمینی از سوی شورای نگهبان، بهانه مناسبی برای هجمه به این شورا پیدا میشد. همچنین این ذهنیت در افکار عمومی ایجاد شود که شورای نگهبان اجازه ورود کاندیداهای یک جریان خاص را به عرصه نمیدهد. هدف دیگری که اصلاحطلبان از این ماجرا دنبال میکردند، ایجاد همان دوقطبی «بیت امام- حاکمیت یا امام- نظام» بود که از ۸۸ به دنبال آن بودند.
فارغ از اینکه خروجی این طراحی، چه عایدی برای طراحان داشت، برای نوه امام(ره) حاصلی جز کاستن از جایگاه و اعتبار و ورود به حواشی بیانتها نداشت.
لذا حال که سیّد حسن خمینی تردید خود را برای حضور در انتخابات ریاستجمهوری با رهبر معظّم انقلاب در جریان میگذارد، ایشان، تولیت حرم امام(ره) را از ورود به این وادی توصیه نمیکنند و آن را به مصلحت نمیدانند.
این توصیه، البته سابقه دارد و زمانی که محمود احمدینژاد رئیس دولتهای نهم و دهم برای کاندیداتوری در انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم با رهبر انقلاب مشورت کرد، ایشان حضور احمدینژاد را بهصلاح ندانستند و آن را عامل ایجاد دوقطبی در جامعه دانستند. هرچند سیدحسن خمینی این توصیه پدرانه را هوشمندانه پذیرفت، توصیه ای که احمدی نژاد توجه نکرد و در نهایت با ردصلاحیت توسط شورای نگهبان متوقف شد.
انتهای پیام/
چرا رهبر انقلاب کاندیداتوری سیدحسن خمینی را به صلاح ندانستند؟ بیشتر بخوانید »