اعدام

وقتی BBC فارسی «تروریست» را «شهروند» می‌نامند

وقتی BBC فارسی «تروریست» را «شهروند» می‌نامند


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، بامداد روز گذشته احکام مجازات سه مجرم در مناطق خاش و سراوان در استان سیستان و بلوچستان که دو تن از آن‌ها به نام‌های «حسن دهواری» و «الیاس قلندرزهی» به سبب اقدامات تروریستی و یک تن از آن‌ها به نام «امید محمودزهی» به سبب اقدامات شرورانه و قتل محکوم شده بودند، بعد از طی تشریفات قانونی، اجرا شد.

پس از این اتفاقات رسانه‌های معاند بدون اشاره به اقدامات تروریستی و جنایتکارانه آن‌ها، بحث قومیت این افراد را به میان کشیدند، درحالی که همین مجرمان بزرگترین جنایت را علیه همشهری‌های خودشان انجام دادند.

در ادامه نگاهی به کارنامه سیاه و خونین تروریست‌هایی که بی بی سی فارسی آن‌ا را «شهروند» می‌نامد، می‌اندازیم:

اقدامات تروریستی «حسن دهواری»

برنامه‌ریزی در جهت ربایش شهروندان، بمب‌گذاری در مقابل فلکه اول فرمانداری شهرستان سراوان، بمب‌گذاری در مسیر سراوان به هوشک، بمب‌گذاری در خیابان حمزه شهرستان سراوان، بمب‌گذاری در مسیر سراوان به روستا آسپیچ، انتقال گروگان‌ها میان شهرستان‌های خاش و سراوان و جدار مرز کوهک و تحویل آن به اعضای گروهک تروریستی، به شهادت رساندن ماموران انتظامی و امنیتی، مشارکت در به شهادت رساندن سه تن از پرسنل پاسگاه روستای آسپیچ و انفجار خودروی پاسگاه انتظامی، مشارکت در به شهادت رساندن «حضور احمد دهواری»، مشارکت در انتقال اعضای اصلی گروهک تروریستی از مرز سراوان به شهرستان سرباز، انتقال محموله مواد منفجره از روستای زورآباد کشور پاکستان به روستای دزک شهرستان سراوان، انجام اقدامات پشتیبانی گروهک تروریستی جیش‌الظلم در ایران و پرتاب نارنجک دستی دست ساز در منازل مسکونی در شهرستان سراوان

اقدامات تروریستی «الیاس قلندرزهی»

پرتاب نارنجک به خانه‌های مسکونی در شهرستان سراوان، پرتاب نارنجک دستی در نزدیکی فرمانداری شهرستان سراوان، انفجار خودروی انتظامی به وسیله بمب کنار جاده در دزک، شرکت در عملیات انفجار دکل‌های برق در جدار مرز شهرستان سراوان، حمله ناموفق و شلیک به سنگرهای کمین در جدار مرز، شرکت در عملیات حمله به پاسگاه مرزی آسکان، شرکت در عملیات حمله به پاسگاه مرزی ۱۶۱، به شهادت رساندن دو نفر از شهروندان به نام‌های «حضور احمد دهواری» و «رضا اربابی»، شرکت در عملیات اعدام «شهید دانایی‌فر» و فیلمبرداری از مراسم اعدام و شلیک دو گلوله کلاشینکف به پیکر ایشان.

جرائم «امید محمودزهی»

«امید محمودزهی» معروف به امیدک: مشارکت در آدم‌ربائی مسلحانه و مشارکت در ایراد جرح عمدی مجنی‌علیه (بریدن ۹۵ درصد از گوش وی)؛ مشارکت در سرقت چندین طلافروشی؛ معاونت در سرقت مسلحانه از چندین باب منزل و مغازه و پمپ بنزین؛ دو مورد مباشرت در قتل عمدی شهروندان از طریق تیراندازی با سلاح گرم غیرمجاز، مشارکت به تیراندازی منجر به جراحت چند تن از شهروندان؛ حمل و نگهداری سلاح جنگی کلاشینکف؛ محاربه از طریق کشیدن سلاح به قصد جان و مال و ارعاب مردم.

* وقتی دشمن مذهب را برجسته می‌کند

چند روز پیش نیز این رسانه‌های ضدانقلاب، در زمان اجرای حکم قانونی دو تن از تروریست‌های مسلح نیز برای فشار روی افکار عمومی بحث مذهب آن‌ها را به میان کشیده بود.

* سابقه طولانی ضدانقلاب در بزک کردن تروریست‌ها

البته بی بی سی فارسی در تطهیر تروریست‌ها سابقه طولانی دارد؛ در زمان اجرای حکم رامین حسین پناهی یکی از تروریست‌هایی که حتی در زمان بازداشتش نارنجک، سلاح کلاش و اسلحه کمری به همراه داشت، این رسانه انگلیسی در قامت حامی وی برآمد. حتی آن‌ها در زمان انتشار اخبار مربوط به پناهی، تصویری که وی مسلح است را کراپ کردند.

منبع: فارس



منبع خبر

وقتی BBC فارسی «تروریست» را «شهروند» می‌نامند بیشتر بخوانید »

ماجرای قصاص کودک ۲۹ ساله!/ ضدانقلاب دوباره دست به دامن «تحریف» شد

ماجرای قصاص کودک ۲۹ ساله!/ ضدانقلاب دوباره دست به دامن «تحریف» شد


از شایعه تا واقعیت: به تازگی رسانه‌‌ها و شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی در اقدامی هماهنگ خبری ر با عنوان «حکم اعدام یک کودک مجرم اجرا شد» منتشر کردند.

 

 

این رسانه‌های معاند درحالی محمدحسن رضایی را کودک ۱۶ ساله معرفی می‌کنند که وی در زمان اجرای حکم بیش از ۲۹ سال سن داشت. محمدحسن رضایی سال ۱۳۸۶ در ۱۶ سالگ با ضربات چاقو یک مرد را به قتل رسانه بود. وی پس از گذشت ۱۳ سال بامداد پنج‌شنبه ۱۱ دی ۹۹ در سن ۲۹ سالگی در زندان رشت به دار مجازات آویخته شد.
علی موسوی، کارشناس رسانه درباره تکنیک به کارگرفته شده در این خبر نوشت: یکی از تکنیک های عملیات روانی در حوزه رسانه و خبر، تکنیک ابهام است. کاربرد ابهام بیشتر در جایی است که ناگزیر از درج خبر هستیم اما نمی‌خواهیم حقیقت بر‌ملا شود. لذا با حذف برخی عناصر خبری سیاست ابهام را در پیش می‌گیرند.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از فارس، رسانه‌های ماهواره‌ای فارسی زبان با تحریف واقعیت سعی دارند تا اجرای احکام علیه مجرمان را زیر سوال ببرند و در مرحله بعد با هجمه علیه ایران در مجامع بین‌المللی، فشارها علیه مردم را افزایش دهند.

انتهای پیام/





منبع خبر

ماجرای قصاص کودک ۲۹ ساله!/ ضدانقلاب دوباره دست به دامن «تحریف» شد بیشتر بخوانید »

مجبور شدم کتابم را با نام مستعار منتشر کنم/ جوانان عراقی اعدام ‌شدند تا به خمینی دشنام ندهند

مجبور شدم کتابم را با نام مستعار منتشر کنم/ جوانان عراقی اعدام ‌شدند تا به خمینی دشنام ندهند


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، رمان «اسطوره‌های عشق» نوشته کمال السید به‌ تازگی با ترجمه اسماء خواجه‌زاده منتشر و راهی بازار نشر شده است.

این کتاب داستان زندگی شهیده میسون غازی، از شهدای جریان اسلامی مبارزه در سال‌های حکومت صدام حسین و حزب بعث در عراق را روایت می‌کند.

کشور عراق، قرن بیستم را با جنگ جهانی اول، اشغال انگلیسی‌ها و قیام ۱۹۲۰میلادی معروف به «ثورة العشرین» آغاز کرد؛ انقلابی که گرچه ظاهراً به شکست انجامید، ولی پر از حماسه مردم عراق در برابر استعمارگران انگلیسی بود.

سال ۲۰۰۳ میلادی با سقوط صدام حسین، راه برای معرفی شهدای عراقی که در طول سال‌های حکومت بعثی در برابر آن رژیم ایستادگی می‌کردند، باز شد و با خروج اسناد از دستگاه‌های اطلاعاتی و استخباراتی رژیم بعث و هم‌چنین با بازشدن قفل زبان‌هایی که از ترس رژیم سخن نمی‌گفتند، کتاب‌های متعددی درباره این شهدا نوشته شد.

«علی العراقی» و همسرش «فاطمه العراقی» که سال‌ها در زندان‌های رژیم بعث بوده‌اند، پس از سقوط صدام، کتابی با عنوان «مذاکرات سجینه» (خاطرات زنان زندانی) منتشر کردند که در آن، سرنوشت ده‌ها زندانی زن عراقی را که در زندان‌های مخوف صدام محبوس بودند و بعدها اعدام شدند، روایت می‌کند.

شهیده «میسون غازی»، یکی از این زنان زندانی دوران حکومت صدام است که مدتی پس از حبس، اعدام می‌شود. رمان «اسطوره‌های عشق» نوشته «کمال السید» چندی بعد با الهام از خاطرات و اسناد منتشر شده توسط علی‌العراقی نوشته می‌شود. 

با علی‌ عراقی که اکنون ساکن بغداد است، درباره جمع‌آوری خاطرات زنان زندانی دوران صدام و انتشار آنها در کتاب «مذاکرات سجینه» گفت‌وگویی مجازی داشتیم که می‌خوانید.

سال ۲۰۰۱ مقالات بسیاری درباره شهیدان زینبی در روزنامه «الکلمةالحره» منتشر کردم که روزنامه‌ای مخالف رژیم صدام بود

* کتاب «مذاکرات سجینه» یا همان خاطرات زنان زندانی را چه زمانی نوشته و منتشر کردید؟

تألیف و چاپ جلد اول «خاطرات بانوی زندانی» سال ۲۰۰۲ در شهر مقدس قم رقم خورد؛ در واقع بعد از اینکه سال ۱۹۹۹ به دلیل دیکتاتوری فرعون بعثی «صدام حسین» از بغداد به سرزمین امنیت یعنی ایران گریخته بودیم و با خانواده‌ام در منطقه «فلکه پلیس» ساکن بودیم. سال ۲۰۰۱ مقالات بسیاری درباره شهیدان زینبی در روزنامه «الکلمةالحره» منتشر کردم که روزنامه‌ای مخالف رژیم صدام بود و در شهر قم منتشر می‌شد. اولین مقاله‌ام به بانوی شهید میسون غازی اختصاص داشت.

* ماجرای نوشتن کتاب «خاطرات زنان زندانی» نقش همسر شما «فاطمه العراقی» در تألیف کتاب چگونه بود؟

سال ۱۹۹۹ که با فرار از بغداد، در شهر مقدس قم ساکن بودم، بعد از ملاقات همسرم با دوستان زندانی‌اش که قبلا به قم گریخته بودند، متوجه جای خالی و فراموشی کامل بانوان مظلوم شهید شدم، خصوصا بانوان حزب الدعوه چرا که اغلب این بانوان شهید را حزب الدعوه‌ای معرفی می‌کردند.

به دلیل کافی نبودن اطلاعات، منابع اندک و نگاه مردسالارانه چیزی درباره بانوان شهید ننوشته بودند

بیشتر روزنامه‌های معارضین عراقی در ایران، سوریه و لندن از جمله جهاد، شهید، لواء الصدر، النبأ، الشهاده، بدر، نداء الرافدین و… خالی از یاد شهدای زن بود. حتی یک مقاله کامل پیدا نمی‌کنید که به بایگانی جهاد و شهادت یکی از شهدای زینبی فراموش شده بپردازد. البته درباره شهدا نوشته‌ شده بود اما به دلیل کافی نبودن اطلاعات، منابع اندک و نگاه مردسالارانه چیزی درباره بانوان شهید ننوشته بودند.

با توجه به همین موارد، علی‌رغم اینکه مؤلف یا داستان‌نویس نیستم، تصمیم گرفتم درباره این بانوان شهید بنویسم؛ پس شروع به نوشتن در روزنامه معارضین به نام «الکلمه الحره» کردم که در قم منتشر می‌شد. اولین مقاله من درباره شهید میسون غازی الاسدی از منطقه کاظمیه بغداد بود. سال ۲۰۰۲ هم کتاب «خاطرات زنان زندانی» را منتشر کردم که از طریق مرز بصره به عراق قاچاق شد و در بغداد و دیگر استان‌ها توزیع شد و به صورت افست ۱۳ بار زیر چاپ مجدد رفت. هر کسی که این کتاب در خانه‌اش پیدا می‌شد سریعا اعدام می‌شد.

اما درباره همسرم «زینب سلمان داود الربیعی/ فاطمه العراقی»؛ باید بگویم که او فارغ‌التحصیل دانش‌سرای بهداشت و البته زندانی سیاسی و از مجاهدین است و دو تن از برادرانش و چهار تن از پسرعموهایش شهید شده‌اند. اما او خانه‌دار است و آشنایی با داستان نویسی ندارد. او در ملاقات با منابع انسانی کتاب که دوستان هم‌بندی‌اش در زندان الرشاد بودند که اینک در شهر مقدس قم و تهران و اصفهان اقامت دارند، نقش بسزایی در تألیف این کتاب داشت. زیرا معمولا در جامعه ایرانی و خانواده‌های عراقی که متدین و محافظه‌کار هستند، عرف نیست که مؤلف کتاب با بانوان زندانی ملاقات کند؛ به همین خاطر همسرم عهده‌دار این کار بود.  

اما نام کتاب به این دلیل «مذاکرات سجینه» (خاطرات زنان زندانی) است که بیشتر منابع کتاب و اطلاعات شهیدان از زبان بانوان زندانی است و تاء تأنیث در این کتاب، پر تکرار است؛ گویا من از زبان بانوان زندانی درباره دوستان شهیدشان سخن می‌گویم.

این کتاب دو جلد دارد که در جلد اول درباره بانوان شهید «بنت الهدی، سرور بانوان شهید»، «شهیده سلوی البحرانی»، «بانوی شهید أمل العامری»، «بانوی شهید أمل الربیعی» و شهیده «میسون الاسدی، پرنده خورشید» نوشتم و جلد دوم هم به بانوی شهید مهندس «رجیحه الخطیب/ گل‌دسته فراموش شده بغداد» اختصاص دارد که پیشگام کار جهادی بانوان در عراق است و نیز رابط بانوی شهید بنت‌الهدی صدر بوده است.

* مخاطب ایرانی، چه چیزی از تجربیات زندان‌های صدام را باید بداند؟

ما به کار و جهاد زن مسلمان علیه طاغوت بعثی حاکم ایمان داریم و این نقش را ادامه راه زهرا (س)، حوراء، خدیجه، آسیه همسر فرعون، ام عماره، طوعه کوفی و بنت الهدی و سایرین می‌دانیم.کار جهادی باید با تکیه بر عقل، برنامه‌ریزی و آرامش بوده و از جوزدگی، احساسات و عواطف ناپایدار به دور باشد.

شخصیت‌هایی را که از نظر روحی و عقیدتی ضعیف هستند، نباید وارد کار جهادی کرد، زیرا هنگام دستگیری و شکنجه، دوام نخواهند آورد و اسرار را فاش خواهند کرد و موجب بازداشت و اعدام عده بیشتری از مؤمنین مجاهد می‌شوند.


شهیده «میسون غازی»، یکی از زنان زندانی دوران حکومت صدام است

* اولین بار داستان بانوی شهید، میسون غازی و نامزدش را چه زمانی شنیدید؟

من تا قبل از سال ۱۹۸۹ چیزی درباره بانوان شهید عراقی نمی‌دانستم. فقط بانوی شهید «بنت الهدی صدر» خواهر مرجع بزرگ و فیلسوف شهید محمد باقر صدر(رض) را می‌شناختم که سال ۱۹۷۹ (۱۳۵۷) این جمله مشهور خود را عنوان کرد که: «در امام خمینی ذوب شوید همانگونه که او در اسلام ذوب شده است.».

اما پس از ازدواجم در سال ۱۹۸۹ تقریبا همه چیز را درباره بسیاری از بانوان شهید زینبی عراق که در زندان الرشاد با همسرم هم‌بند بودند، متوجه شدم. در عفو عمومی سال ۱۹۸۶ بسیاری از بانوان زندانی از زندان الرشاد آزاد شدند ولی رابطه همسرم با دوستان زندانی‌اش ادامه یافت تا اینکه با هم آشنا شدیم و ملاقات کردیم. اینگونه شد که توانستم زندانیانی مانند «انعام حمید الصریفی»، خواهر شهید دکتر حسام نامزد شهید میسون و همکلاسی شهید میسون در دانشکده ادبیات را بشناسم. از طریق همین ارتباطات، با «عبد السلام حمید الصریفی» از مجاهدان و برادر «شهید دکتر حسام» و همچنین «اکرام حمید الصریفی»، خواهر شهید حسام آشنا شدم. اینها بعضی از منابع ما در نگارش کتاب بودند.

در انتشار کتاب از اسامی مستعار استفاده کردیم تا نیروهای اطلاعاتی رژیم صدام که در سفارت عراق در تهران حضور داشتند، هویت واقعی ما را نفهمند و از خانواده‌هایمان در بغداد انتقام نگیرند

غیر از این، تعدادی از بانوان زندانی که در زندان الرشاد که با شهیده میسون بودند و اسناد و مدارک امنیتی که سال ۱۹۹۱ در خلال قیام شعبانیه از اداره استخبارات سلیمانیه و اربیل کشف شد، از جمله منابعم در نوشتن کتاب بودند.

نکته‌ای را هم بگویم اینکه وقتی شروع به نوشتن کتاب کردم از ترس اینکه نظام ظالم بعثی آسیبی به منابعم برساند نام این افراد را ذکر نکردم، برخی از اینها هنوز هم در بغداد زندگی می‌کنند. من و همسرم هم در انتشار کتاب از اسامی مستعار استفاده کردیم تا نیروهای اطلاعاتی رژیم صدام که در سفارت عراق در تهران حضور داشتند، هویت واقعی ما را نفهمند و از خانواده‌هایمان در بغداد انتقام نگیرند.

* چه کسانی خاطرات لحظات آخر این دو شهید(شهید میسون و نامزدش حسام) را برای شما بازگو کردند؟

در زندان الرشاد چندین نگهبان زن حضور داشتند که برخی بعثی و کینه‌ای هستند و عده اندکی نیز آدم‌های مثبتی هستند و گاهی به صورت مخفیانه با زندانیان زن همکاری می‌کرده‌اند. همسرم می‌گوید بعضی از نگهبانان مخفیانه در مراسم عزاداری ماه‌های محرم و صفر که در زندان الرشاد برگزار می‌شد، شرکت می‌کردند.

بعضی از نگهبانان مخفیانه در مراسم عزاداری ماه‌های محرم و صفر که در زندان الرشاد برگزار می‌شد، شرکت می‌کردند

نگهبان «ایمان» علی‌رغم اینکه مجرد بود، به دلیل نفرتش از بانوان زندانی، کنیه «ام سفیان» را برای خود انتخاب کرده بود، با این حال، شهیده میسون را دوست داشت. وقتی که برای اعدام میسون، همراهش به زندان ابوغریب رفت و برگشت، روز بعدش، گریه کرده و همه اتفاقاتی که در دقایق آخر برای شهیده میسون اتفاق افتاده بود، توضیح داده بود.

* چرا نکته بیشتری درباره شهید حسام گفته نشده؟

جزئیاتی از شهید دکتر حسام صریفی در زندان ابوغریب وجود دارد. مادر و برادرش که در لحظات آخر، ملاقات یک ساعته‌ای که با او داشتند، این موارد را نقل کرده‌اند اما وظیفه من این است که فقط درباره بانوان شهید زینبی بنویسم که به دست فراموشی سپرده شده‌اند.

* وقتی این داستان را می‌خوانیم که در آن عشق وجود دارد، آدمی با خودش می‌گوید: خدایا یعنی ممکن است این یک داستان واقعی باشد؟

بله داستان دو عاشق (حسام و میسون) یک داستان حقیقی است و شواهد بسیاری برای آن وجود دارد از جمله منابع انسانی و اعدام هر دو در یک روز. شهید میسون در وصیتش به برادرش عبدالسلام و مادرش که در زندان الرشاد با آنان ملاقات داشت، خواست به نزد خانواده‌ شهیده میسون بروند و خواهر او «هدی» را برای عبدالسلام خواستگاری کنند تا این زنجیره عشق که نظام صدام می‌خواهد از بین ببرد ادامه پیدا کند، اما خانواده میسون آن را رد کردند.

رابطه‌ام با خانواده شهید میسون در سال ۲۰۰۵ قطع شد، زیرا درخواستشان را قبول نکردم. آنها می‌خواستند برخی مطالب کتاب را حذف کنم

* از سرنوشت خانواده شهیدان میسون و حسام اطلاع دارید؟

بله، رابطه قوی و مستمری با استاد عبدالسلام الصریفی، برادر شهید حسام دارم که با مادر و خانواده‌اش ساکن کربلا هستند. با انعام الصریفی، خواهر شهید حسام) هم از سال ۱۹۹۲ در ارتباط هستم و درباره رابطه شهیدان حسام و میسون و جهادشان علیه صدام نامه‌هایی به خط انعام دارم. به صورت اینترنتی با خانم مهندس اکرام الصریفی، دیگر خواهر شهید حسام هم مکاتبه دارم و سؤالاتم درباره کودکی و جوانی شهید حسام را از او پرسیدم.

اما رابطه‌ام با خانواده شهید میسون در سال ۲۰۰۵ قطع شد، زیرا درخواستشان را قبول نکردم، چرا که هرگز به حقیقت خیانت نخواهم کرد و در ثبت تاریخ کشورم، تقلب نخواهم کرد. آنها سال ۲۰۰۴ هم با من تماس گرفتند و از من خواستند برخی مطالب کتاب را درباره رابطه میسون و حسام که به صحت آن اعتراف دارند، حذف کنم زیرا موجب ناراحتی آنان است.

البته پس از سقوط رژیم بعثی و بازگشتم به عراق، شروع به جمع‌آوری اطلاعاتی درباره بانوان شهید جلد اول کتاب «خاطرات بانوی زندانی» کردم و اطلاعات و اسنادی هم از شهیدان میسون و حسام به دست آوردم که ان شاء الله در کتاب قطوری منتشر می‌کنم.

* فکر می‌کنید روایت اتفاقات و کتاب‌های اینچنین می‌تواند در تقویت روابط دو ملت عراق و ایران اثرگذار باشد؟

بله صد البته. ملت عراق به جز بعثی‌ها و ناصبی‌ها، شهیدانی را که علیه نظام صدام کافر مبارزه کردند، دوست دارند و آنها را الگویی برای نسل‌ها می‌دانند. بنابراین محبت آنان به شهیدان میسون و حسام که عاشق ملت و رهبر ایران بودند، محبت مردم عراق را به ایران چند برابر خواهد کرد.

شهیدان حسام و میسون نمایندگان محبت عقیدتی و انقلاب حسینی و زینبی علیه رژیم شاه و صدام هستند

رابطه مردم عراق و ایران یک رابطه خدایی، محمدی، علوی، فاطمی، حسینی و زینبی است. پس همه تلاش‌های استکبار جهانی برای تفرقه افکندن بین این دو ملت محکوم به شکست بوده و گواه این سخن، جنگ بدنام قادسیه است که ۸ سال به طول انجامید. جنگی که تلفات انسانی بسیاری به دو ملت وارد کرد اما به دلیل محبت عقیدتی مشترک بین آنان، نتوانست بینشان تفرقه بیندازد. آنچه در زیارت اربعین می‌بینیم شاهد این مدعاست. سالیانه هزاران خانه با عشق و برادری صادقانه، درهایشان را به روی زائران ایرانی می‌گشایند. شهیدان حسام و میسون نمایندگان محبت عقیدتی و انقلاب حسینی و زینبی علیه رژیم شاه و صدام هستند و این نتیجه طبیعی قلب‌هایی است که دوستدار خورشیدند.


علی عراقی نویسنده

* نسل امروز عراق که دیکتاتوری صدام را ندیدند به داستان زندگی شهیدان میسون و حسام چه واکنش نشان می‌دهند؟

داستان دانشجوی شهید میسون و دکتر حسام به جوانان ایرانی و عراقی درس محبت الهی و عشق عقیدتی می‌دهد. امام صادق(ع) فرمودند: آیا دین چیزی جز محبت است؟ پس عشق الهی که در زندگی این دو جوان وجود داشت همان چیزی است که آنان را به محبت ایران رساند.

جوانان عراقی از زن و مرد، در دهه هشتاد قرن گذشته، عاشق ایران بودند و شکنجه‌های وحشیانه صدام را تحمل می‌کردند و جانشان را برای عشق به ایران و برای پیروزی ایران در جنگ تحمیلی فدا می‌کردند. همه اینها به سبب عشقی بود که بر قلب‌های پاک با ایمان تابیده بود و نه یک عشق دنیوی، مادی و سطحی.

با چشمان خودم دیدم جوانان و بزرگسالانی که در اداره امنیت کل و اداره امنیت انقلاب، جلاد را به چالش کشیده و نپذیرفتند به امام خمینی دشنام دهند و با دل‌هایی عاشق منتظر حکم اعدامشان بودند

بله، نسل مرجع عالیقدر شهید سید محمد باقر صدر (رضوان‌الله تعالی علیه) نسلی بود که به ایران عشق می‌ورزید و برای این عشق مجاهدت کرد و به اتهام علاقه به شهید صدر و امام خمینی، مورد بازداشت و شکنجه قرار گرفت. به خدا سوگند چه بسیار با چشمان خودم دیدم جوانان و بزرگسالانی که در اداره امنیت کل و اداره امنیت انقلاب، جلاد را به چالش کشیده و نپذیرفتند به امام خمینی دشنام دهند و با دل‌هایی عاشق منتظر حکم اعدامشان بودند. خدا را گواه سخنانم می‌گیرم. مردان جوان و زنان زینبی ما شبانه‌روز برای تقویت حکومت ایران مجاهدت کردند. به خداوند قسم که جلوی طناب دار در زندان مرکزی ابوغریب فریاد می‌زدند: مرگ بر صدام، زنده باد صدر، زنده باد خمینی، زنده باد بنت الهدی.

خلاصه آنکه حتما نسل جوان درک خواهد کرد که این عشق پاک مقدس که قلب حسام و میسون را به هم پیوند زده بود، شاخه‌ای از درخت محبت الهی به جمهوری اسلامی ایران است. این عشق، نسل جوان را به عشق ایران، به عنوان یک انقلاب، حکومت و همسایه خوب خواهد رساند.

خدا شاهد است که پسر بزرگم، سال‌های ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۴ بسیاری از دانشجویان دختر و پسر دانشکده را می‌دید که کتاب «خاطرات بانوی زندانی» را همراه داشتند اما بیشتر تمرکزشان بر داستان شهیده میسون بود و بیشتر از سایر داستان‌های کتاب، غرق در خواندنش می‌شدند. این یک حقیقت ذاتی انسان است که دل‌ها جذب عشق افلاطونی و انسانی پاک‌، بین جوانان می‌شود. شاعری عراقی در این باره گفته است: شریف‌ترین و والاترین مردم عاشقانند/ وشریف‌ترین عشق‌ها، آن است که دامن آلوده نکرده‌اند

انتهای پیام/





منبع خبر

مجبور شدم کتابم را با نام مستعار منتشر کنم/ جوانان عراقی اعدام ‌شدند تا به خمینی دشنام ندهند بیشتر بخوانید »