اغتشاشات

راز جمعیت جاری در شاهراه امام علی (ع)

تبارشناسی آشوب و فرصت برآمده از آن



هرقدر درباره روشنگری و بصیرت مردم تلاش کنیم جا دارد و باید هم انجام بشود. اما نباید درباره تروریست‌ها و اشرار و تجزیه‌طلبان و سلبریتی‌های جاده صاف‌کن آنها در داخل، دچار خطای تحلیل و مسامحه شد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محمد ایمانی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

۱) شاید برای خیلی‌ها سؤال باشد که چرا آشوبگران در ماجرای اخیر، به سرعت سراغ دو کار رفتند؛ یکی «آتش‌افروزی و اقدامات خشن و جنایتکارانه و ایجاد هیاهو»، و دیگری «حمله به حجاب و مساجد و حسینیه‌ها و پرچم‌های عزای سالار شهیدان»؟ یا این که چرا بلافاصله، گروهک‌های تجزیه‌طلب و تکفیری در مرزهای شمال غرب و جنوب شرق فعال شدند؟

پاسخ این است که قاطبه مردم، کمترین همراهی با طراحان آشوب نکردند و بنابراین آشوبگران، ماموریت یافتند با صحنه‌سازی‌های تند و خشن، خلأ بزرگ «حمایت مردم» را بپوشانند. در عین حال، پشت‌صحنه ماجرا، از برنامه‌ریزی گسترده برای عقده‌گشایی علیه مقدسات اسلامی حکایت می‌کند که سد راه یاغیگری غرب در منطقه و در مقابل ایران بوده است.

۲) ۱۳ سال قبل، هنگامی که فتنه سبز، کشور را درگیر «پیامدهای امنیتی» و سپس بیش از یک دهه «تحریم حداکثری» کرد، وزیر ارشاد دولت موسوم به اصلاحات، از تاسیس «اتاق فکر جنبش سبز در خارج کشور» خبر داد.

هسته مرکزی این اتاق لندنی، شامل «عبدالکریم سروش، اکبر گنجی، محسن کدیور و عبدالعلی بازرگان» بود. اظهارات برخی از این افراد و مشابهان آنها، روشن می‌کند که آن فتنه پیچیده چرا شکست خورد و چرا به آشوب کور اخیر، تغییر ماهیت داد.

شاید خیلی‌ها به یاد نیاورند که «مجید محمدی» از اعضای فراری حلقه کیان (یکی از چند حلقه اصلی سازمان‌دهنده آشوب‌های ۷۸ و ۸۸، با حضور برخی اصلاح‌طلبان، و گروهک ملی- مذهبی) مهرماه ۱۳۸۸ در وبسایت رادیو فردا نوشت: «اعضای جنبش سبز اهل ریاضت نیستند. می‌خواهند با شورت کوتاه و تاپ بیرون بیایند. می‌خواهند سینه بزنند و اگر هوس کردند، لیوان شرابی بنوشند… آنها در ملأعام روزه‌خواری می‌کنند و نصر من الله و فتح قریب سر می‌دهند. در نماز جمعه با کفش و به صورتی مختلط پشت‌سر هاشمی نماز می‌خوانند و جای صلوات، سوت و کف می‌زنند»! طبیعی بود که نقاب انداختن تدریجی این جریان، مورد انزجار ملت ایران قرار گیرد و بانیان فتنه، سیلی اصلی را از خود ملت باورمند ایران بخورند.

در همین روند قهقرایی بود که مجید محمدی، ۴ آبان ۱۳۸۸ در رادیو فردا اعتراف کرد: «اسلام‌گرایی جدی‌ترین مانع و مخاطره‌برانگیزترین مشکل در برابر جنبش سبز است. ریشه‌های فرهنگی و اجتماعی که به تأسیس و تداوم جمهوری اسلامی منجر شدند، هنوز در جامعه زنده‌اند. آنچه خطر جدی در برابر جنبش سبز است، نام جمهوری اسلامی نیست، بلکه اسلام‌گرایی است که در ایران قوی است. در ضرورت جدی گرفتن و اهمیت آن، همین بس که بیش از سه دهه، حکومت را سر پا نگه داشته است. این ایدئولوژی، از نفس نیفتاده و بر زمین‌زدن آن کاری است بس دشوار. نقطه حساس و بنیادین جمهوری اسلامی، نه مقام ولی‌فقیه یا شخص [آیت‌الله] خامنه‌ای، بلکه اسلامگرایی است».

۳) تحرکات وحشیانه و آمیخته با استیصالِ پیاده‌نظام دشمن در شرارت‌های اخیر، بی‌سابقه و علت نیست.

چنان‌که عبدالکریم سروش ۴ اسفند ۸۸ در دانشگاه دلفت هلند گفته بود: «براساس تز سکولارها، جهان به سمت جدایی حکومت از دین پیش می‌رود، در حالی که این تز واژگونه شده. وجود دین را در عمق زندگی ایرانیان و بازگشت دین را در مغرب‌زمین می‌توانیم ببینیم. آنچه گمان می‌رفت رو به احتضار می‌رود یا مُرده، تجدیدحیات کرده و دیگران را به نگرانی افکنده است. سکولاریسم که قرار بود نسبت به ادیان بی‌طرف باشد، اکنون ستیزه‌گر شده، رسما می‌ستیزد و وجود اجتماعی آنان را تحمل نمی‌کند».

او همچنین ۱۱ مرداد ۸۶ در جمع عناصر ضدانقلاب در پاریس گفته بود: «رفته‌رفته سکولاریسم، وارد دوره‌ ستیزه‌گر و میلیتانت [نظامی‌] می‌شود و مدارا و هاضمه قوی پیشین را از دست داده است. پیش‌بینی ضعیف شدن تدریجی ادیان باطل از آب درآمده. در این ۲۰، ۳۰ سال از جامعه‌شناسان بزرگ می‌شنوید که ادیان در حال قوت گرفتن هستند. سکولاریسم و لیبرالیسم ‌هاضمه‌اش برای بلعیدن ادیان ضعیف، قوی بود اما دین قوی و فربه از گلویش پایین نمی‌رود و لذا ستیزه‌گر می‌شود… آمریکا حمله کرد به افغانستان و عراق، هر دو کشور در قانون اساسی تازه خود نوشتند ما باید قوانین‌مان را از شرع بگیریم، چیزی که در مخیله آمریکایی‌ها نمی‌گنجید».

۴) مستندات فراوان می‌گوید ایران قوی و قدرتمند، خار چشم رژیم‌های یاغی مانند آمریکا و اسرائیل و انگلیس است و آنها، تجزیه ایران و به تحلیل بردن قدرت آن را همواره در دستور کار داشته‌اند.

اکبر گنجی هنگام حضور در ایران، از پیشقراولان یگان تخریب و ترور شخصیت در میان غربگرایان مدعی اصلاحات بود. او توسط کسانی مانند حجاریان و برخی عناصر امنیتی آلوده، در نشریات زنجیره‌ای فربه شد و با برچسب «عالیجناب سرخپوش قتل‌های زنجیره‌ای»، به ترور شخصیت مرحوم‌ هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۷۸ و ۷۹ پرداخت؛ چرا که آن روز تصور می‌کردند او موی دماغ‌شان خواهد شد. جماعت وحشی مدعی تساهل، حتی به‌ هاشمی که نقش موثری در روی کار آمدن خاتمی داشت، رحم نکردند.

دو دهه بعد، وقتی مصیبت کرونا وارد ایران شد و غربگرایان همسو با جریان تحریم، زبان به شماتت و جنگ اعصاب گشودند،

اکبر گنجی اعتراف تلخی کرد. او اواخر اسفند ۹۸، در حالی که چهار ماه از فتنه آبان‌ماه نمی‌گذشت، از پروژه ایجاد جنگ و نزاع در میان مردم ایران خبر داد: «ما کارمندان دولت‌های راست افراطی، از طریق کروناهراسی، ایران و ایرانیان را نابود خواهیم کرد. وظیفه ما کارمند رسمی ‌بخش پروپاگاندای دولت ‌ترامپ، بوریس جانسون، نتانیاهو و سعودی، وحشت‌افکنی است تا با فرو پاشاندن سازمان اجتماعی، مردم را به خشونت جمعی بکشانیم… گمان باطل نکنید که ما «مخالف سیاسی»، «مدافع حقوق بشر»، «فمینیست» و… هستیم؛ نه، ما فقط کارمند پروپاگاندای دولت‌های راست افراطی هستیم. تلویزیون مال بن‌سلمان است و «منبع معتبر» هم کسی جز خود او نیست… ما تشنه مرگ و خون مردم ایرانیم. کاری را که شدیدترین تحریم‌های تاریخ نتوانست انجام دهد، ما موظفیم با کروناهراسی انجام دهیم».

سه سال بعد از این اعتراف مهیب، نمودهای میدانی آن ماموریت وطن‌فروشانه را می‌توان در قالب جنایت و شرارت در کف خیابان و فعال کردن گروهک‌های تروریستی تجزیه‌طلب دید؛ و مثل همیشه، هیزم‌کشان و تهییج‌کنندگان اصلی، برخی عناصر ورشکسته مدعی اصلاح‌طلبی بوده‌اند.

۵) چرا آشوبگران به سرعت سراغ شرارت و آتش‌افروزی و اقدامات خشن رفتند؟ یک علت، نیاز غرب به تحریف واقعیت ایران قوی در نگاه ناظران جهانی است تا از اثرگذاری منحصربه‌فرد ایران در معادلات جهانی بکاهد.

سیاستمداران ارشد غربی، بارها در چند سال اخیر گفته‌اند پروژه «قرن جدید آمریکایی»، در میدان عمل جای خود را به «قرن جدید آسیایی» داده است و در این میان، مقاومت ایران توانسته به قدرت‌هایی مثل چین و روسیه، جرأت نقش‌آفرینی بیشتر در تغییر معادلات جهانی را بدهد.

ایران بود که جبهه آمریکا و اسرائیل و ناتو را در دو جنگ موسوم به جنگ جهانی چهارم و سوم به هزیمت کشاند، هر چند که موضوع اصلی پروژه ویرانی‌طلبانه و تجزیه‌طلبانه «خاورمیانه جدید» بود. ایران نگذاشت سرنوشت رقت‌بار جنگ داخلی و تجزیه لیبی در لبنان و سوریه و عراق و یمن تکرار شود و از تحریم‌شدگی در جنگ تحمیلی صدام (در حد سیم خاردار)، به تولیدکننده و صادرکننده پهپادهای فوق‌مدرن و موشک‌های دوربرد نقطه‌زن تبدیل شد.

ایران نشان داد که بدون بستن با کدخدا و معطل ماندن در قبال عهدشکنی او، می‌توان موانع تحریمی را به تدریج از پیش پا برداشت و به سمت رونق اقتصاد حرکت کرد.

۶) تلاش برای ایجاد ناآرامی خشونت‌بار در ایران، رفتار از سر درماندگی غرب است، تا شاید به زور حُقّه‌های رسانه‌ای و به خیابان آوردن چندهزار نفر در خیابان، «مردم‌ربایی» کند و اشرار جنایتکار یا برخی عناصر فریب‌خورده را جای یک ملت ۸۵ میلیونی، یا پایتخت هشت میلیون نفری جا بزند و تصور «ایران ضعیف» را جای حقیقت «ایران قوی» بنشاند.

این جنگ روانی، همان واقعیتی است که «کیت کلارنبرگ» روزنامه‌نگار تحقیقی، تحت عنوان «رمزگشایی از جنگ آنلاین پنتاگون علیه ایران» منتشر کرده و در اینجا  هم بدان پرداخته شده است.

درست در دوره‌ای که دولت غربگرا و وزارت ارتباطات آلوده در ایران سرگرم واگذاری شبکه ملی اطلاعات و ارتباطات به بیگانگان بود، جان کری وزیر خارجه وقت آمریکا، چهارم مرداد ۱۳۹۴ در شورای روابط خارجی آمریکا گفت: «به ایران امروز نگاه کنید… ۲۵ درصد جوانان آنها بیکارند. اگر به تهران بروید- من نرفتم ولی دوستانم که رفته‌اند به من گفتند که- جوانان به‌دنبال گوشی‌های هوشمند هستند و می‌خواهند بخشی از دنیا باشند».

اما آیا «مالیا» و «ساشا»، دختران ۱۰ و ۱۴ ساله‌ باراک اوباما حق نداشتند بخشی از همین دنیایی باشند که کری می‌گفت؟! پاسخ اوباما منفی بود. او اواخر آذر ۱۳۹۰ گفت «دخترانم را از استفاده از شبکه اجتماعی فیس‌بوک منع می‌کنم. این، مکانی امن برای گذران اوقات فراغت دخترم نیست. چرا باید بخواهیم با افرادی روبه‌رو شویم و از امور ما باخبر باشند، در حالی که آنها را نمی‌شناسیم. این عاقلانه نیست».

۷) شهید سلیمانی می‌گفت «من با تجربه می‌گویم میزان فرصتی که در بحران‌ها وجود دارد، در خود فرصت‌ها نیست. اما شرط آن این است که نترسید و نترسیم و نترسانیم». این، یک الگوی عملیاتی موفق است، به شرط اینکه تردید و تحیر و رودربایستی و انفعال کنار زده شود.

هرقدر درباره روشنگری و بصیرت مردم تلاش کنیم جا دارد و باید هم انجام بشود. اما نباید درباره تروریست‌ها و اشرار و تجزیه‌طلبان و ویرانی‌طلبان و به‌ویژه سیاسیون و سلبریتی‌های جاده صاف‌کن آنها در داخل، دچار خطای تحلیل و مسامحه شد.

نباید اجازه داد جماعت ورشکسته وطن‌فروش، با گروگان گرفتن نام مردم، مرتکب جنایت و خیانت پیاپی شوند. فرصت تعقیب و مجازات جنایتکاران وطن‌فروش را باید مغتنم شمرد؛ همچنان که در انهدام مقر برخی گروهک‌های تروریست آن سوی مرز انجام شد. منافذ و معابر نفوذ را باید بست و در انهدام شبکه داخلی نباید تاخیر به خرج داد.

همچنین نباید اجازه داد معیشت و کسب‌وکار مردم در فضای واقعی و مجازی، گروگان معرکه‌گیری اشرار و اوباش سیاسی شود. باید بی‌معطلی، نسبت به تامین شبکه ملی اطلاعات و ارتباطات (سالم، امن، قانونمند و شفاف) به جای شبکه عاریتی دشمن اهتمام شود تا جان و مال و معیشت و ناموس مردم در امان بماند.

۸) و بالاخره اینکه؛ همزمان با شکست فاحش نقشه دشمن و تودهنی خوردنش از ملت ۸۵ میلیونی ایران، باید سرِ مار را در آن سوی مرزها کوبید. هیجانات تدریجا جمع می‌شود- و از ابتدا هم طبق برآورد طراحان پیش نرفت- اما جبهه مقاومت در منطقه، با بانیان ماجرا حسابی دارد که حتما تسویه خواهد کرد.

بایستند و تماشا کنند و سپس همدیگر را لعنت کنند که چرا ایران را وادار به انتقام کردند. صدای لعنت همدیگر، احتمالا به زودی از تل‌آویو و ریاض و برخی مقرّ‌های آمریکایی شنیده خواهد شد؛ همچنان که در پایگاه‌های منهدم‌شده تروریست‌ها شنیده می‌شود.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تبارشناسی آشوب و فرصت برآمده از آن بیشتر بخوانید »

گزارشی از اتفاقات دانشگاه شریف

گزارشی از اتفاقات دانشگاه شریف



عصر امروز حدود ۲۰۰ نفر از دانشجویان دانشگاه شریف در تجمع اعتراضی شعارهای تندی را علیه مسئولین کشور سردادند که این اقدام با اعتراض تعدادی از دانشجویان طیف مقابل مواجه شد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، از عصر امروز حدود ۲۰۰ نفر از دانشجویان دانشگاه شریف در تجمع اعتراضی شعارهای تندی را علیه مسئولین کشور سردادند.

معترضین همچنین خواهان آزادی دانشجویانی شدند که گفته شده در روزهای اخیر بازداشت شده اند.

نکته قابل تاسف در این تجمع شعارهای رکیک و استادیومی بعضی از دانشجویان بود که در ویدئوهایی که این افراد از تجمعشان  در فضای مجازی منتشر کردند به وضوح شنیده می شود و شاید پیش از این کمتر کسی از دانشجویان دانشگاه شریف چنین ادبیاتی را متصور بود.

با ادامه وضعیت جمعی حدودا ۷۰ نفره از دانشجویان طیف مقابل نسبت به این ادبیات معترض شدند و خواهان برخورد با حرمت شکنان شدند.

تعدادی از دانش‌جویان با هماهنگی مسوولان دانشگاه از درب شمالی خارج شدند.

اما دانشجویان می گویند برخی لیدرها  به پارکینگ رفته و در آنجا بازداشت شدند.

همزمان برخی افرادی در بیرون دانشگاه و در خیابان آزادی تجمع کردند که منجر به ترافیک سنگین در آن محدوده شد و این افراد نهایتا با گاز اشک‌آور پلیس متفرق شدند.

دقایقی بعد وزیر علوم در جمع دانشجویان حاضر شد و به آنها اطمینان داد که موضوع دانشجویان بازداشتی را پیگیری خواهد کرد.

رسول جلیلی رئیس دانشگاه صنعتی شریف نیز با تاکید بر اینکه فضای دانشگاه شریف آرام است و دانشجویی در این دانشگاه حضور ندارد، گفت: تمام دانشجویان خوابگاهی این دانشگاه در خوابگاه‌ها مستقر شده‌اند و جوی آرام در دانشگاه برقرار است.

* والدین دانشجویان تحت تاثیرکارخانه دروغ‌پردازی رسانه‌های بیگانه قرار نگیرند

وی با تاکید بر اینکه دانشجویان فرزندان ما هستند، به والدین آنها اطمینان خاطر داد که حال دانشجویان خوب است و نباید تحت تاثیر کارخانه دروغ‌پردازی رسانه‌های بیگانه قرار گیرند.

جلیلی خاطرنشان کرد: عصر امروز تجمعی در داخل دانشگاه برگزار شد که اتفاقا در حاشیه این تجمع دکتر زلفی گل وزیر علوم تحقیقات و فناوری نیز در دانشگاه حضور یافت و با دانشجویان و نیروهای پلیس اطراف دانشگاه به گفت‌وگو پرداخت.

وی تاکید کرد که این تجمع تمام شده، دانشجویان از دانشگاه خارج شده‌اند و در حال حاضر دانشجویی در دانشگاه حضور ندارد، مگر دانشجوهایی که در آزمایشگاه‌ها در حال انجام امور تحقیقاتی خود هستند.

رئیس دانشگاه شریف تاکید کرد که مسوولان این دانشگاه پیگیر آزادی دانشجویانی که طی روزهای گذشته بازداشت شده‌اند، هستند.

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

گزارشی از اتفاقات دانشگاه شریف بیشتر بخوانید »

دنبال‌کنندگان استراتژی سازمان جاسوسی آمریکا آب در هاون می‌کوبند

دنبال‌کنندگان استراتژی سازمان جاسوسی آمریکا آب در هاون می‌کوبند



بیش از ۱۰۰ تن از اساتید برجسته حقوق دانشگاه های کشور بیانیه ای درباره حوادث اخیر کشور صادر کردند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، بیش از ۱۰۰ تن از اساتید  برجسته حقوق دانشگاه‌های کشور ضمن صدور بیانیه‌ای درباره حوادث اخیر کشور، با محکوم کردن اقدامات آشوبگرانه و هنجارشکنانه و حمایت از نهادهای حافظ امنیت و ناموس و اقتدار نظام جمهوری اسلامی، برخورد قاطع با اغتشاشگران و قانون‌شکنان به هر شکل و قیافه و اعمال دقیق و بی‌ملاحظه قانون و تبعیت از رهبر فرزانه انقلاب را خواستار شدند.

در فرازی از این بیانیه آمده است:

ملت عظیم‌الشأن و عزیز ایران اسلامی

آرامش و امنیت کشور اساس زندگی اجتماعی و زمینه‌ساز همه پیشرفت‌ها و حفظ حقوق و آزادی‌های ملت است و بدون امنیت و آرامش مام وطن، نیل به آرمان‌ها و اهداف والای کشور و ملت بزرگ ایران قابل تصور نیست.

حقوقدانان و اساتید دانشکده‌های حقوق کشور در فراز دیگری از این بیانیه اعلام کردند: هر الفبای حقوق خوانده‌ای می‌داند که بر اساس دادرسی منصفانه تصدیق و تکذیب‌ها باید برهانی و مستند به دلیل باشد.

متأسفانه برخی بدون عقلانیت لازم،تنها با تکیه بر گمان و توهم و اطلاعات بی‌اساس، مبهم و فاقد دلیل، بدور از دادرسی منصفانه خود را در جایگاه قاضی قرار داده، بی‌دلیل و برهان حکم صادر کرده و بر نظام مظلوم و مقتدر این ملت عظیم‌الشأن ظلم و بی‌انصافی روا می‌دارند و اختلاف انگیزی و خشونت‌آفرینی می‌کنند.

چنین افرادی که با اقدامات بی‌اساس خود تحقق استراتژی سازمان جاسوسی آمریکا مبنی بر ایجاد شکاف میان نظام و مردم را دنبال می‌کنند، بدانند که نه تنها آب در هاون می‌کوبند و ترفندهای نخ نمای آن‌ها راه به جایی نمی‌برد بلکه باید پاسخگوی تحریکات و دروغ‌پراکنی مجرمانه خود باشند.

در فراز دیگری از بیانیه حقوقدانان آمده است: ما به عنوان حقوق‌دانان و اساتید و معلمان رشته حقوق دانشگاه‌های کشور، با تأسی از راهپیمایی‌های میلیونی ملت عظیم‌الشأن ایران، ضمن حمایت از نهادهای حافظ امنیت و ناموس و اقتدار نظام جمهوری اسلامی و با محکوم کردن هرگونه اغتشاش و آشوب‌آفرینی و اقدام هنجارشکنانه و ناقض قانون به عنوان سمی مهلک برای ملک و ملت، اعمال حاکمیت قوانین و مقررات لازم‌الاجرا را در تمامی عرصه‌ها و مناسبات گوناگون جامعه لازمه حفظ و تداوم حیات اجتماعی می‌دانیم و تک تک ایرانیانی را که دلشان برای استقلال و سربلندی این مرز وبوم پر گهر و حفظ دستاوردهای افتخارآمیز انقلاب اسلامی که ثمره جان‌فشانی‌های فرزندان رشید ملت ماست، می‌تپد، به رعایت و اعمال دقیق و بی‌ملاحظه قانون و تبعیت از رهبر فرزانه انقلاب فرا می‌خوانیم و از مسئولان و نهادهای مسئول قضا و تأمین امنیت کشور برخورد قاطع و قانونی با اغتشاشگران و قانون‌شکنان و دروغ‌پراکنان و ناقضان امنیت روانی جامعه به هر شکل و قیافه را خواستاریم.

اسامی برخی از اساتید برجسته حقوق دانشگاه‌ها که جزء امضاکنندگان این بیانیه هستند به شرح زیر است:

 سید فضل‌الله موسوی، رئیس اسبق دانشگاه تهران،آیت‌الله کعبی، عباسعلی کدخدایی، صادقی مقدم، مدیر گروه حقوق خصوصی دانشگاه تهران، فیروز اصلانی، مدیر گروه حقوق عمومی دانشگاه تهران، خیرالله پروین، سید علی‌محمد یثربی، دانشیار حقوق خصوصی دانشگاه فارابی، سید محمدمهدی غمامی،رئیس اندیشکده حقوق بشر دانشگاه امام صادق (ع)، طحان نظیف، مرتضی فتحی، مدیر گروه و استاد حقوق جزا و جرمشناسی، دانشگاه قم، سید ابراهیم حسینی،  استاد و پژوهشگر حقوق، ابوالفتح خالقی دانشیار حقوق جزا دانشگاه قم، سید یاسر ضیایی دانشیار حقوق بین الملل،دانشگاه قم، مهدی مقدسی، مدیر گروه هیات علمی دانشگاه امام حسین (ع)، رضاحسین گندم کار دانشیار حقوق خصوصی دانشگاه قم، آیت‌الله جلیلی، حقوق عمومی دانشگاه قم،عزیزالله فهیمی دانشیار حقوق خصوصی،دانشگاه قم، مهدی حسن زاده دانشیار حقوق خصوصی، دانشگاه قم،مهدی چگنی استادیار حقوق جزا و جرمشناسی ، سیده ام البنین حسینی استادیار حقوق خصوصی ، محمد ستایش پور استادیار حقوق بین الملل، مصطفی بختیاروند دانشیار حقوق مالکیت فکری دانشگاه قم، علی جعفری استادیار حقوق خصوصی پردیس فارابی دانشگاه تهران، عبدالسعیدشجاعی،  عضو هیات علمی حقوق عمومی دانشگاه پیام نور خوزستان.، شهید شاطری پور عضو هیات علمی گروه حقوق جزا و جرمشناسی پژوهشگاه قوه قضائیه، داود محبی استادیار حقوق عمومی دانشگاه قم، ابراهیم عزیزی دانشیار حقوق خصوصی دانشگاه تربیت مدرس، سعید محجوب مدیر گروه حقوق خصوصی دانشگاه ادیان و مذاهب، محمد صالح تسخیری مدیر گروه مرکز تحقیقات اسلامی مجلس شورای اسلامی ، ستار محمدی گروه حقوق جزا و جرمشناسی جامعه المصطفی (ص)، سید علی اصغر رحیمی استادیار حقوق خصوصی و….

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

دنبال‌کنندگان استراتژی سازمان جاسوسی آمریکا آب در هاون می‌کوبند بیشتر بخوانید »

علل کینه‌توزی دشمنان از پلیس مقتدر ایران

علل کینه‌توزی دشمنان از پلیس مقتدر ایران



یکی از اهداف دشمن از اغتشاشگری‌ها به بهانه فوت خانم مهسا امینی تضعیف نیروی پلیس، به‌ویژه پلیس امنیت اخلاقی و حذف گشت ارشاد است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، حسین عبداللهی فر طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: ناآرامی‌های اخیر از جهات زیادی با اغتشاشات گذشته تفاوت دارد که از جمله آن‌ها میزان خشونت نسبت به مدافعان امنیت، به‌ویژه نیروهای فراجا و پلیس است که مصادیق آن را می‌توان در سربریدن، سوزاندن نیروها و تجهیزات و مراکز این نیرو مشاهده کرد. ضمن آنکه هجمه روانی و فشارهای رسانه‌ای علیه نیروی انتظامی از سوی دشمن و حتی برخی از خودی‌ها تاکنون مسبوق به سابقه نیست. تا جایی که می‌توان گفت یکی از اهداف دشمن از اغتشاشگری‌ها به بهانه فوت خانم مهسا امینی تضعیف نیروی پلیس، به‌ویژه پلیس امنیت اخلاقی و حذف گشت ارشاد است.

کینه‌توزی معاندان نظام اسلامی و مخالفان ارزش‌های اسلامی از نیروی پلیس تا حدود زیادی روشن است که مهم‌ترین آن‌ها در بذل جان در مسیر دفاع از جان و مال مردم و ممانعت از رسیدن دشمنان ملت ایران به اهداف پلید و رفتارهای داعشی تبلور یافته است. البته دلایل دیگری نیز می‌توان در این راستا اقامه کرد که مهم‌ترین آن‌ها عبارتند از:

الف) ناکام‌سازی دشمن در بی ثبات‌سازی کشور: وقتی دشمنان انقلاب اسلامی از جنگ سخت و فشار از بیرون نومید شدند و جنگ‌های ترکیبی و شناختی را دستور کار قرار دادند، یکی از ارکان موفقیت خود را در بی ثبات‌سازی داخلی و فروپاشی از درون دانستند که در حوادث کوی دانشگاه در ۱۸ تیر ۱۳۷۸ آزموده و در فتنه سبز و انقلاب رنگی تابستان ۱۳۸۸ چشم امید زیادی به آن بستند، اغتشاشات سال‌های ۹۶ و ۹۸ نیز دشمن را به ادامه این روش تشویق می‌کرد، اما تجربه دشمن در همه این حوادث وجود مانعی به نام یگان ویژه پلیس بود که علت اصلی شکست دشمن در این روش را به خود اختصاص می‌داد.

همه دشمنان ملت ایران امروز موفقیت خود را در محدودسازی نقش پلیس یافته و درصد ضربه زدن به آن هستند. به همین منظور هم مشغول طراحی توطئه‌های پیچیده هستند و هم برای استفاده از هر فرصتی آمادگی لازم را دارند.

ب) پیشتازی در کارآمدسازی نظام اسلامی: امروز پلیس با ۵۰ مأموریت یکی از کارآمدترین نهادهای نظام اسلامی به حساب می‌آید که با انجام آن‌ها برکارآمدی نظام اسلامی می‌افزاید. برقراری نظم و امنیت، مقابله با اشرار و مفسدان، مبارزه با مواد مخدر و قاچاق کالا، مرزبانی و دریابانی بخشی از این مأموریت‌ها را شامل می‌شود. اگر تنها به نقش پلیس در انجام مراسم با شکوه اربعین حسینی توجه شود که در ابعاد مختلف از صدور روادید تا امنیت مسیر و تسهیل در ورود و خروج تبلور داشت، دلایل کینه دشمنان اسلام و انقلاب از این نهاد انقلابی روشن می‌شود. دشمن در غائله اخیر حداقل توفیق خود را در این می‌داند که مانع دیده شدن زحمات پلیس و قدردانی و تشکر احتمالی از آن‌ها شده است.

ج) نقش آفرینی در تحقق ارزش‌های اسلامی: یکی از مهم‌ترین دلایل کینه توزی دشمنان نظام اسلامی از مجموعه فراجا را باید در نقش‌آفرینی این نهاد در تحقق ارزش‌های اسلامی، مقابله با حرام خواری، مبارزه با مفاسد مالی و اخلاقی، کشف مواد مخدر و الکلی و تنها نهاد آمر به معروف دانست که نه تنها دیده نشده و مورد تحسین قرار نمی‌گیرد بلکه ریشه مخالفت‌های داخلی و حتی برخی از عوامل خودی را نیز شکل می‌دهد. این در حالی است که دشمنان قسم خورده اسلام و احکام الهی می‌دانند که اگر پلیس تضعیف شود بسیاری از اهداف آن‌ها که از طریق گسترش فساد و فحشا، آلوده‌سازی جوانان به مواد و الکل، پخش کالاهای قاچاق و ممنوعه تأمین می‌شود، تحقق پیدا می‌کند؛ بنابراین کسانی که «مهسای ایران» را اسم رمز فتنه‌ای برای «تجزیه ایران»، دفاع از «قومیت‌های ایران» را وسیله‌ای برای دست درازی به «تمامیت ارضی ایران»، حمایت از «آزادی و حجاب اختیاری» را ابزاری برای کمرنگ کردن «غیرت و عفت ایرانی» و مخالفت با «گشت ارشاد» را زمینه ساز «تضعیف نظام اسلامی» قرار داده‌اند، می‌دانند تا زمانی که پلیس با تمام قدرت و اقتدار برای حفظ اصول و ارزش‌های انقلابی و اسلامی مقاومت می‌کند، راهی برای توفیق بدخواهان ملت ایران وجود ندارد، لذا به هر بهانه و فرصتی تلاش می‌کنند تا در گام اول این مانع بزرگ را از سر راه خود بردارند که البته مانند همیشه ناکام خواهند ماند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

علل کینه‌توزی دشمنان از پلیس مقتدر ایران بیشتر بخوانید »

ملاحظاتی درباره آشوب‌ها و چند راهکار

ملاحظاتی درباره آشوب‌ها و چند راهکار



این جمهوری عزیز طی ۴دهه‌ای که از عمرش می‌گذردصاحبان نظم فعلی جهانی را کم به ستوه نیاورده و چنین جمهوری که نام«اسلام ناب محمدی(ص)»را هم به حق،با خود یدک می‌کشد، از سوی چنین قدرت‌هایی،نمی‌تواند تحمل شود

به گزارش مجاهدت از مشرق، جعفر بلوری طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: دیگر برای کم‌هوش‌ترین، کُندذهن‌ترین و ساده‌لوح‌ترین افراد هم، کوچک‌ترین تردیدی باقی نمانده که، آنچه طی روزهای اخیر در ایران عزیز و به بهانه فوت مهسا امینی رخ داد، هیچ ارتباطی به مسئله آزادی زنان و حتی فوت ایشان ندارد.

تصورش را بکنید مثلاً در آلمان، خانمی برخلاف قوانین داخلی این کشور تخلفی کرده و از سوی پلیس احضار شود. در اداره پلیس بنا به دلایلی مثل داشتن بیماری زمینه‌ای دچار عارضه قلبی شده و فوت گردد. عده‌ای به خیابان‌ها بریزند و خواستار سرنگونی نظام سیاسی حاکم بر آلمان شوند و برکناری جناب شولتز را فریاد بزنند! سپس شروع به بریدن گلوی پلیس، آتش‌زدن پلیس و حمله به زنانی کنند که، در حال اجرای آن قانون هستند! شعار «ضد خشونت» دهند و بدترین خشونت‌ها را مرتکب شوند.

عده‌ای نیز به بهانه فوت آن خانم، پرچم تجزیه آلمان را بالا بگیرند و آمریکا هم آلمان را تحریم کند! مضحک نیست؟ راستی کجای این «اتفاق» با «واکنش‌های به آن اتفاق» منطبق است؟

 اما چرا واکنش‌ها به چنین رخدادهایی در ایران این‌طور به فاجعه و خونریزی و پلیس‌کشی و در نهایت به مبحث براندازی ختم می‌شود؟ و سؤال دوم این‌که چند بار باید چنین اتفاقاتی در کشور رخ دهد تا مسئولین ما به فکر چاره بیفتند؟ چند پاسخ به نظر قابل طرح می‌رسد.

۱- از سؤال اول شروع کنیم. اگر بخواهیم به صورت کلان بحث کنیم، «ماهیت» ضد استکباری و مستقل جمهوری اسلامی ایران، مهم‌ترین و اصلی‌ترین دلیل وقوع این حملات و وقایع است.

هر کشوری بنا به دلایلی دشمنانی دارد. جمهوری اسلامی ایران نیز به دلیل ماهیت ضد استکباری‌اش و ضرباتی که به طرح‌های متعدد غرب به‌ویژه در منطقه زده (داعش فقط یکی از این طرح‌ها بود)، طبعاً دشمنان بزرگ‌تر و گردن‌کلفت‌تر و چه بسا حتی «پست‌تری» هم دارد.

این جمهوری عزیز طی ۴ دهه‌ای که از عمرش می‌گذرد صاحبان نظم فعلی جهانی را کم به ستوه نیاورده و چنین جمهوری که نام «اسلام ناب محمدی(ص)» را هم به حق، با خود یدک می‌کشد، از سوی چنین قدرت‌هایی، نمی‌تواند تحمل شود.

برای فهم شرایطی که توصیف شد به‌عنوان فقط یک نمونه و مثال، رجوع کنید به کتاب «صلحی که همه صلح‌ها را بر باد داد» نوشته «دیوید فرامکین» تا ببینید طی سال‌های ۱۹۱۴ تا ۱۹۲۲ چگونه این قدرت‌ها مثل آب خوردن، اقدام به تغییر نقشه‌های جغرافیایی کشورها و مرزها کرده و سیاست‌های استعماری‌شان را جلو می‌بردند بدون اینکه آب از آب تکان بخورد.

یک کارمند ساده انگلیسی می‌نشست و نقشه خالی را جلو خود می‌گذاشت، و هر طور که دلش می‌خواست، مرزها را ترسیم می‌کرد و کشوری را خلق می‌کرد با ابعاد و ‌اندازه‌ای که دوست داشت! این روند از بین رفته و جبهه بزرگ مقاومت نیز به‌اندازه خود کار را از این وضعی که توصیف شد رسانده به وضعی که امروز می‌بینیم. کدام وضع؟ نگاهی به سرزمین‌های اشغالی فلسطین بیندازید!

همین‌طور حادثه ۱۱ سپتامبر و تحولات پس از آن و تحلیل‌های متعدد پیرامون آن در رابطه با منطقه را مرور کنید. به پروژه داعش هم بیندیشید. همین‌طور ده‌ها طرحی که انتهای همه آنها می‌رسید به «تغییر مرزها» و «تجزیه کشورها» به شکلی که منافع صاحبان نظم فعلی جهانی، تامین شود.

بسیاری از این طرح‌ها به برکت جمهوری اسلامی ایران و متحدان منطقه‌ای‌اش به دیوار خورده. آیا حق ندارند از این جمهوری عزیز اسلامی عصبانی باشند؟ قطعاً حق دارند!! سرنگونی این جمهوری آرزوی صاحبان نظم ترک برداشته امروز جهانی است و برای تحقق این آرزو، دست به هر کاری می‌زنند و از کوچک‌ترین فرصت و بهانه، نمی‌گذرند.

واکنش‌ها به فوت مهسا هیچ سنخیتی چه به لحاظ محتوا و چه به لحاظ ‌اندازه و شکل با این واکنش‌ها ندارد و صرفا یک «بهانه» است. به بیانیه مهم وزارت اطلاعات که روز شنبه گذشته منتشر شد هم اگر نگاهی بیندازید، منظورمان از این که می‌گوییم «حاضرند

دست به هر کاری بزنند» و «دشمنان جمهوری اسلامی ایران جزو پست‌ترین دشمنان هستند» را متوجه می‌شوید.

۲- بدون اغراق پلیس ایران، جزو مظلوم‌ترین و محجوب‌ترین نیروهای نظامی دنیاست و برای رسیدن به درستی این ادعا، کافی است رفتار و کارنامه پلیس کشورمان را با رفتار و کارنامه پلیس بزرگ‌ترین مدعیان دنیا مثل آمریکا مقایسه کرد.

با حملات ناجوانمردانه‌ای که به این ضامنین امنیت می‌شود، معتقدیم باید بیش از گذشته از این قشر فداکار حمایت و دفاع کرد. باعث حیرت است که در این مملکت، به بانیان خسارت محض و برجام، مدال شجاعت و سکه اعطا می‌شود اما تا لحظه تنظیم این یادداشت نشنیده‌ایم به نیروهای پلیس که این روزها الحق و الانصاف، در مقابه با تجزیه‌طلبان و تروریست‌ها سنگ تمام گذاشته و خون داده‌اند، مدالی اهداء شده یا تشویق شده باشند.

پلیس در همه کشورها، «حافظ شیرازه تنظیم‌های اجتماعی» است و حمله به پلیس چه در فضای مجازی و چه در فضای حقیقی، می‌تواند این شیرازه تنظیم اجتماعی را سُست کند و به قول «امیل دورکیم» در چنین فضایی «افراد جامعه به حال خود رها شده و شاهد بی‌هنجاری اجتماعی(Anomie) خواهیم بود.» امروز حمله به پلیس دقیقاً برای رسیدن به همین هدف صورت می‌گیرد!

۳- اما آنچه در دو بند بالا شرح دادیم برای وقوع، به بستر نیاز دارد و این بستر چیزی نیست جز «رسانه». شاید یکی از بزرگ‌ترین درس‌هایی که از این چند روز اغتشاش می‌شد گرفت، اثبات «جایگاه بالای رسانه» در جنگ‌هاست. در هیچ جنگ سختی- تاکید می‌شود هیچ جنگی-چه بزرگ مثل جنگ این روزهای اوکراین و چه کوچک مثل آنچه به صورت پراکنده در کف برخی خیابان‌ها شاهد بودیم، رسانه غایب نبوده.

امروز در کنار جنگ بزرگ اوکراین که بین روسیه از یک طرف و ده‌ها کشور غربی و شرقی گردن‌کلفت از طرف دیگر جریان دارد، یک جنگ بسیار بزرگ رسانه‌ای و نرم نیز جاری و ساری است که نقش و تاثیر آن، کم از جنگ سخت و نظامی نیست.

حالا شما بفرمایید، این بستر (رسانه و فضای مجازی) در کشور ما در اختیار خودمان است یا دشمن؟ کدام کشور را در دنیا سراغ دارید که کنترل افکار عمومی‌اش را به دشمن سپرده باشد؟ یک مورد، فقط یک مورد نشان دهید، کشوری در دنیا زیرساخت‌های اطلاع‌رسانی و کسب و کار مردمانش را در اختیار نه یک کشور دیگر که، در اختیار دشمنانش گذاشته باشد.

این فضا «باید» سر و سامان یابد. «جادوی رسانه»، این توان حیرت‌انگیز را دارد که، کم را زیاد، زیاد را کم، حق را باطل و بالعکس، باطل را حق جلوه دهد. این تکنولوژی این توان را دارد که به اقلیت بقبولاند تو اکثریتی و بدین ترتیب اقلیت را با این توهم، به سروصدا و حرکت وادارد.

این مبحث، مبحث طولانی است و یادداشت جداگانه‌ای را می‌طلبد. فقط برای این که مبحثمان ناقص نماند، توصیه می‌کنیم نگاه کنید به نظریه «مارپیچ سکوت» (Spiral of Silence) «الیزابت نوئل نویمان» دانشمند علوم سیاسی و ارتباطات آلمان. ریشه این نظریه مهم علوم ارتباطات باز می‌گردد به یک نکته روانشناسی.

طبق این نکته «کسانی که در اقلیت‌اند، ترجیح می‌دهند سکوت کنند و بالعکس، کسانی که فکر می‌کنند در اکثریتند، پر سر و صدا می‌شوند.» با ابزار رسانه می‌شود به یک اقلیت، القای اکثریت بودن را کرد و به حرکت وادارشان نمود و از آن سو، اکثریت را از حرکت بازایستاند و به سکوت وادارشان کرد. رفتار این روزهای بسیاری از سلبریتی‌ها را می‌توان، با این نظریه تبیین کرد!

۴- نکته آخر یک توصیه است که در عین حال پاسخ سؤال دوم این یادداشت هم هست. وقتی کشوری چنین دشمنان پلید و قسم‌خورده‌ای دارد که برای رسیدن به اهدافشان حاضرند دو هواپیمای مسافربری را سرنگون کنند! وقتی «رسانه» چنین جایگاه مهمی در همه شئون زندگی و در مسائل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی اقتصادی دارد، وقتی کشوری ده‌ها بار از یک سوراخ گزیده می‌شود یعنی، باید به طور جد چاره‌ای بیندیشد.

ما فکر می‌کنیم در کنار قلع و قمع فاحشه‌های سیاسی و تروریست‌های ریز و درشت و تجزیه‌طلبان داخلی و خارجی، و در کنار تبیین واقعیت برای مردم و معترضین واقعی و افشاء ماهیت دشمنان این جمهوری عزیز، باید به وضعیت رسانه‌ها و فضای مجازی‌مان، درست مثل آمریکا و فرانسه و انگلیس و… سر و سامان بدهیم.

دشمن با استفاده از همین فضای بی‌دروپیکر طرح صیانت را «سانسور» و سر و سامان دادن به این فضای یله و رها را «کره شمالی کردن کشور» جا زد! با استفاده از همین فضای یله و رها، آتش آشوب را روشن کرد و اکنون مثل کارشناسی دلسوز، برای عبور از این فتنه، نسخه می‌پیچد! همیشه، یک راه‌حل بیشتر هم در نسخه‌شان دیده نمی‌شود: «جایی برای اعتراض تدارک ببینید»(!) به دولت محترم پیشنهاد می‌کنیم برای شروع، تمام خساراتی که طی این روزها به مردم وارد شده را فاکتور کنند و برای اوباش اجاره‌ای و برخی از چهره‌های سیاسی تندرویی که با دروغ و ابزار رسانه آتش آشوب را روشن کرده و اکنون خود را کنار کشیده و ژست کارشناس گرفته‌اند بفرستد. هزینه که برایشان بالا رفت، متوقف خواهند شد.

پس از آن می‌توان نشست و با کمک جامعه‌شناسان، روانشناسان و کارشناسان واقعی راهکارهای ریشه‌ای و علمی برای عدم تکرار چنین اتفاقاتی یافت.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ملاحظاتی درباره آشوب‌ها و چند راهکار بیشتر بخوانید »