اغتشاشات

گفتگوی ضد ایرانی BBC  این‌بار با سرکرده پژاک+ فیلم

گفتگوی ضد ایرانی BBC این‌بار با سرکرده پژاک+ فیلم



بی بی سی فارسی در ادامه حمایت‌های خود از گروهک‌های تروریستی و تجزیه‌طلبانه، این بار سراغ گروهک ترویستی پژاک رفت.

به گزارش مجاهدت از مشرق، بی‌بی‌سی فارسی که سابقه طولانی در تریبون دادن به گروهک‌های ضد ایرانی دارد، این بار با سیامند معینی رهبر تروریستی پژاک که دستش به خون صدها ایرانی آلوده است، گفت‌وگو کرد.

گفتگوی ضد ایرانی BBC  این‌بار با سرکرده پژاک+ فیلم

البته این اولین حمایت آشکار از گروهک های تروریستی نیست، پیش از این نیز بی بی سی با انتشار ده‌ها مطلب و گفت‌وگو با دختر جمشید شارمهد، سرکرده گروه تروریستی تندر که با انفجار حسینیه‌ای در شیراز ده‌ها نفر از جمله چند کودک را به کام مرگ کشاند، نمونه دیگری از عملکرد ضدایرانی را به نمایش گذاشته بود.

گفتگوی ضد ایرانی BBC  این‌بار با سرکرده پژاک+ فیلم

گفتگوی ضد ایرانی BBC  این‌بار با سرکرده پژاک+ فیلم

همچنین در زمان دستگیری «حبیب اسیود» سرکرده گروهک تروریستی الاحوازیه (که در حمله تروریستی به رژه نیروهای مسلح سال ۹۷، جان بیش از ۲۵ نفر را گرفت)، بی‌بی‌سی فارسی با انتشار اخبار و گفت و گوهایی سعی در بی گناه نشان دادن وی کردند. آن ها حتی از واژه «مقاومت ملی» برای این گروهک تروریستی استفاده کردند.

گفتگوی ضد ایرانی BBC  این‌بار با سرکرده پژاک+ فیلم

در نمونه دیگر بی بی سی، به مقر کومله رفت و از آنجا گزارش تهیه کرد.

گفتگوی ضد ایرانی BBC  این‌بار با سرکرده پژاک+ فیلم

البته حمایت ها از گروهک های تروریستی ضدایرانی به این موارد محدود نمی شود، حمایت از داعش، منافقین و گروهک های جیش الظلم از جمله مصاحبه با عبدالمالک ریگی در کارنامه این شبکه خبری مشاهده می شود.

گفتگوی ضد ایرانی BBC  این‌بار با سرکرده پژاک+ فیلم

گفتگوی ضد ایرانی BBC  این‌بار با سرکرده پژاک+ فیلم
تغییر تیتر های مکرر بی بی سی برای وجاهت دادن به داعش

گفتگوی ضد ایرانی BBC  این‌بار با سرکرده پژاک+ فیلم
پیکارجو خواندن تروریست های داعش

گفتگوی ضد ایرانی BBC  این‌بار با سرکرده پژاک+ فیلم
سانسور اسلحه عضو گروهک تروریستی برای مظلوم نمایی

در اغتشاشات سال گذشته نیز، بی بی سی به همراه دیگر رسانه ساکن در لندن در آنتن زنده دادن به گروهک‌های تروریستی و تجزیه طلب رقابت شدیدی برگزار کردند. رقابتی که شاید بتوان علت آن را در فایل صوتی لو رفته از «رعنا رحیم‌پور» خبرنگار بی‌بی‌سی جستجو کرد. وی در این صوت پرده‌ از اهداف تجزیه طلبانه شبکه های معاند برداشت.

گفتگوی ضد ایرانی BBC  این‌بار با سرکرده پژاک+ فیلم
در مدت ۵۰ روز، ۲۵ چهره‌ تجزیه‌طلب، ۱۲۰ بار روی آنتن این شبکه حضور پیدا کردند

به نظر می رسد این گونه حمایت از تروریست ها و تجزیه طلبان در روزهای آینده بیشتر خواهد بود . این رسانه ها و جریان های حامی آن ها پس از شکست در پروژه اغتشاشات سال گذشته، قوی تر از پیش برای ضربه زدن به مردم ایران به میدان خواهند آمد.

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

گفتگوی ضد ایرانی BBC این‌بار با سرکرده پژاک+ فیلم بیشتر بخوانید »

انشعاب جدید در ائتلاف سازمان سیا در لندن!

انشعاب جدید در ائتلاف سازمان سیا در لندن!



بهروز خلیق عضو سابق گروهک تروریستی فدائیان خلق اعلام کرده است نویسندگان منشور مهسا تک‌روی کرده و سایر عناصر ضد انقلاب در خارج را حذف و بایکوت کرده‌اند!

سرویس سیاست مشرق – روز گذشته پنج گروه سیاسی ضدانقلاب در نشستی مشترک در لندن راه خود را از براندازان ساکن در آمریکا جدا کردند، این انشعاب جدید در حالی روی داده است که در طی یک ماه اخیر سازمان سیا سعی کرده بود با برگزاری دو نشست در دانشگاه جورج تاون و نیز استنفورد و همچنین نوشتن یک جزوه تجزیه‌طلبی با نام منشور مهسا عناصر مختلف ضدانقلاب را با یکدیگر متحد کند.

وب‌سایت دویچوله گزارش داده است که این پنج گروه سیاسی در نشست خبری خود انتقادهایی شدید از منشور مهسا مطرح کرده و برگزارکنندگان نشست دانشگاه استنفورد را به آلترناتیوسازی توسط دولت‌های خارجی متهم کرده‌اند.

اتحاد جمهوری‌خواهان ایران، جبهه ملی ایران ـ اروپا، حزب چپ ایران (گروهک تروریستی فدائیان خلق)، سازمان‌های جبهه ملی ایران در خارج از کشور و همبستگی جمهوری‌خواهان ایران پنج گروه سیاسی هستند که با عبور از منشور براندازی مهسا طرح جدیدی باعنوان «همگامی» را مطرح کرده‌اند.

بهروز خلیق عضو سابق گروهک تروریستی فدائیان خلق در این نشست اعلام کرده است نویسندگان منشور براندازی تک‌روی کرده و سایر عناصر ضد انقلاب در خارج را حذف و بایکوت کرده‌اند!

نمایندگان دو شاخه گروهک جبهه ملی نیز در این پلنوم سیاسی با اعلام مخالفت با تصمیمات گرفته شده در نشست جورج تاون و استفنورد اعلام کرده‌اند که منشور نوشته شده توسط سازمان سیا تمایلات شدید تجزیه‌طلبانه دارد!

یکی از بخش‌هایی که در منشور براندازان آمده، حکمرانی دموکراتیک است. در این بخش به چندین بند اشاره شده ازجمله «حفظ یکپارچگی سرزمینی ایران با پذیرش گوناگونی زبانی، قومی (اتنیکی)، مذهبی و فرهنگی آن» یا در بند دیگر می‌گوید «تمرکززدایی از قدرت با سپردن اختیارات مالی، اداری و سیاستگذاری به نهادهای منتخب استانی، شهری و ناحیه‌ای» یا بند دیگری که به «پذیرش تکثر و تنوع در جامعه ایران و تلاش برای رفع تبعیض‌های تاریخی و کنونی» اشاره می‌کند.

انشعاب جدید در اتئلاف سازمان سیا در لندن!

در این منشور با جملاتی شبیه به «تمرکززدایی از قدرت با سپردن اختیارات مالی، اداری و سیاستگذاری به نهادهای منتخب استانی، شهری و ناحیه‌ای» ایده تجزیه ایران به صورت علنی تبلیغ شده است، این ایده سال‌ها پیش در عراق و با محوریت کردستان پیاده شده و نتیجه‌ای جز آشوب و تنش برای مردم آن کشور نداشت. براندازان بدون اینکه اشاره کنند نسخه پرآسیب‌شان چه بلایی بر سر عراق آورده، با ادبیات سانتی‌مانتال تحت عنوان کشور دموکرات همین نسخه را برای ایران می‌پیچند و به جای اینکه از یکپارچگی کشور بگویند، از یکپارچگی سرزمینی صحبت می‌کنند.

بنا بر اطلاعات به دست آمده پیش از اعلام انشعاب پنج گروهک ضد انقلاب از ائتلاف سازمان سیا، نمایندگان این جمع با رضا ربع پهلوی دیدار کرده و نسبت به حضور ضد انقلاب کردی از جمله رهبر گروهک تروریستی کومله اعتراض کرده بودند، یکی از حاضران در این جمع روایت کرده است که رضا پهلوی به معترضان اعلام کرده است که عبدالله مهتدی و حزبش قابل حذف شدن نبوده و حضور آن‌ها در ائتلاف ضد انقلاب ضروری است! این دست مواضع باعث شده است تا این پنج گروه راه خود را از لیدرهای اغتشاشات جدا کنند.

انشعاب جدید در اتئلاف سازمان سیا در لندن!

این پنج گروه سیاسی با نوشتن یک جزوه جدید براندازی اعلام کرده‌اند که با جار زدن تجزیه‌طلبی و حذف منتقدان نمی‌توان افکار عمومی داخل ایران را با اغتشاشات همراه ساخت.

البته اجرای سیرک جدید براندازی توسط خارج‌نشینان در شرایطی با انشعاب‌های جدید روبرو شده است که تمام فراخوان‌های ضدانقلاب در یک ماه‌های اخیر به صحنه شکست و رسوایی‌شان تبدیل شده است.

اختلافات عمیق میان عناصر ضد انقلاب در خارج از کشور و عدم توجه مردم به تلاش‌های بیهوده این جریان‌های مارپیچی باعث شده است که میتنیگ‌های سیاسی گروهکی به صحنه درگیری‌های فیزیکی شدید تبدیل شود!

بی‌بی‌سی با انتشار گزارشی از درگیری‌ها و اختلافات ضدانقلاب نوشته است که عناصر حاضر در این تجمعات چند ده نفره همدیگر را کتک می‌زنند و فحش‌های رکیک ناموسی به هم می‌دهند، در حالی‌که سایر ایرانیان بی اعتنا از کنار آن‌ها رد می‌شوند!

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

انشعاب جدید در ائتلاف سازمان سیا در لندن! بیشتر بخوانید »

سروش و فرجام رؤیای روشنفکری

سروش و فرجام رؤیای روشنفکری



آنهایی که با رسانه‌های جهانی تا دیروز عَلَمِ علم و آزادی بر سر دست داشتند امروز آشکارا از تجزیه ایران هزاران ساله سخن می‌گویند. آغوش ملت همیشه به روی فرزندان خود باز است و با کریمان کارها آسان است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، منصور مهدوی طی یادداشتی نوشت: پس از نشست برخی عناصر برانداز در واشنگتن (دانشگاه جرج تاون) در اواخر بهمن ۱۴۰۱ برخی روشنفکران بدان واکنش نشان دادند. از این میان دکتر عبدالکریم سروش با سرعت و شتاب زبان به شکایت گشود. حکایت سروش از این نشست به واقعیت نزدیک بود. پیشینه برهنگی و تجزیه‌طلبی برخی اعضای نشست بیش از هر چیز به چشم سروش آمده‌بود: شنیده‌اید دیروز … جلسه‌ای بود و چند نفر شرکت کرده‌بودند که تقریبا بساط رهبری برای ایران پهن کردند و به گمان اینکه نامی در رسانه‌ها دارند فکر کردند که در دلها هم جایی دارند یکی از آنها که تا امتحان نداد و سرتاپا برهنه نشد او را به درون خانواده هنری نپذیرفتند چند تایی از آنها اصلا از عالم سیاست خبری ندارند در میان‌شان حتی یک پرچم ایران به چشم نمی‌خورد. نامی از اسلام و دیانت قاطبه مردم ایران در میان نبود بلکه اکثریت آنها کمال ناآشنایی با این سنت عظیم و قویم ایرانی داشتند یکی‌شان از تجزیه طلبان مشهور و بنام است.

بنابراین این افراد مگر برای دلخوشی خود و مگر برای پرکردن برنامه‌هایی که می‌دانیم از کجاها سرمایه آنها و خط سیاسی آنها می‌رسد مگر برای آنها [کارفرمایان] کاری بکنند [وگرنه] برای ملت ایران کاری نمی‌توانند بکنند.

با این همه آنچه بیش از همه خاطر سروش را آزرده ساخته و بیانش را گداخته می‌نمود «ادعای رهبری ملت ایران» از سوی این جماعت کم‌مایه بود: نه از ایران چندان شناسایی و آشنایی دارند نه از دیانت مردم نه از سنت و ارزشهای آنها. بیشتر این افراد در میان مردم ایران هرگز نزیسته‌اند و نبوده‌اند و با دردهای آنها آشنایی ندارند و بعد با کمال بی‌خیالی و بلکه با کمال جسارت دعوی رهبری این قوم [ایرانیان] را هم دارند و گمان می‌کنند که کافی است زمام امر بدست آنان سپرده شود.

سخنان سروش از یک حیرت و شگفتی عمیق حکایت دارد. او که نزدیک به چهار دهه رویارویی با حکومت دینی را در کوله‌بار خود دارد، حال از اینکه می‌دید افرادی ناشایست و ناصالح از راه رسیده‌اند و دعوی رهبری دارند حیرانی و سرگردانی خود را نشان می‌دهد.

به راستی پیشینه سروش بیش از آن است که به چشم نیاید. پیش از آنکه برخی حاضران در نشست واشنگتن به دنیا بیایند سروش در دنیای کتاب و رسانه به نبرد با مبانی حکومت دینی آمده بود؛ او بین دانش و ارزش مرز کشید؛ صراط مستقیم دین را به صراط‌های نامستقیم فروخت؛ با بهانه‌های کم‌بها دین را آنقدر فروکاست تا هیچگاه نتواند قبای ایدئولوژی حکومت بر تن کند، او در کسوت روشنفکر دینی، دینی را ترویج می‌کرد که به دنبال استقرار است و نه انقلاب، سکون می‌طلبد و نه صعود. بر این اساس نظم موجود جهانی را ‌پذیرفت؛ مولوی بلخی را از قله معنویت به زیر کشیده و اشعار پرمایه مثنوی را برای دعاوی بی‌مایه‌ای چون کثرت‌گرایی هزینه کرد و … .

سروش، جوان نبود اما جویای نام بود. او در جمع دانشجویان و افراد ناآشنا به مبانی فکری خویش، بیان شاعرانه و لحن ساحرانه را به کار گرفت؛ افزون برآن، خوش داشت قهرمان‌نمایی کند و در شهرآورد اندیشه خود را بی‌هماورد بنمایاند. از این رو در عین گریز از مناظره آشکار، با گفتار و کردار، نسبت‌های ناروا و ناشایست نثار عالمان دین می‌کرد هرچند در جلسات پنهانی توان رویارویی با آنان را نداشت.

با این همه آرام آرام نامش بر سر زبان‌ها افتاد و به ویژه پس از ۲ خرداد ۱۳۷۶ تشریفِ رهبری فکری طالبان اصلاح را بر قامت خود راست می‌دید و با «تیغ و طپانچه» نمایی، رئیس دولت وقت را به شورش تمام‌عیار علیه نظام اسلامی فرامی‌خواند. نقش ویرانگر سروش علیه مبانی معرفتی نظام دینی همچنان ادامه داشت تا اینکه انقلاب رنگین آمریکایی-انگلیسی در انتخابات ۱۳۸۸ سربرآورد. در این برهه او بخشی از چهره واقعی خود را نشان داد و از مسند معلمی و سخندانی برون جست و کسوت انقلابی‌گری، دشمن‌تراشی و پیکارجویی بر تن کرد، همان‌ چیزی که سالها پیش به عنوان خصلت‌های شوم ایدئولوژی‌گرایی آن را فروکوبید.

او که کامش از نتایج جنبش دوم خرداد برنیامده‌بود این‌بار کوشید تا به مثابه عضو مؤسس اتاق فکر جنبش سبز، گره از کارفروبستۀ خویش بگشاید و محصول دهها سال تلاش برای مقابله با حکومت دینی را بردارد.

حال چنین کسی با چنان پیشینه‌ای با چشمانی شگفت‌زده ناظر صحنه‌ای است که نمی‌تواند در برابر آن سکوت کند. افرادی که به تعبیر هوشنگ امیراحمدی «کودک و کوتوله هستند»[۱] از گرد راه نرسیده در اندیشه رهبری ملت ایران هستند؛ از این رو سروش تاب و طاقت از کف داده و فریاد برآورده که این نورسیده‌ها «با کمال جسارت دعوی رهبری این قوم [ایرانیان] را هم دارند»! در واقع سروش از سرگرانی اربابان این جماعت بی‌تاب است چرا که او بی‌تاب مستوری است. وی با این گفتار سر از روزن برآورده است.

با این همه، جدال او با حاضران نشست واشنگتن پایان نپذیرفت. در روزهای پایانی اسفند ۱۴۰۱ پس از یک ماه از اولین اظهار نظر درباره آن افراد کوته‌مایه، عبدالکریم سروش بار دیگر خروشید و خشم خود را نشان داد. با این تفاوت که این‌بار سروش از در معرفت‌ورزی درآمده و به مناظره با یکی از حاضران آن نشست پرداخت، شاید در خاطر خویش چنین می‌پنداشت که می‌تواند خلأ معرفتی او را جبران کند:

کسانی که از تنانگی‌ و فمینیزمی افراطی دفاع می کنند، گرفتار حسن و قبح مُدهای زمانه‌اند که گویی حقایقی ازلی و ابدی‌اند.

عریانی و عورت‌نمایی که اکنون به گمان آنان بدل به فضیلت شده، تا چندی پیش یک رذیلت بود، و شاید فردا دوباره ورق برگردد و باژگونه رذیلت شود. گرفتار رسوم زمانه‌اند نه حقایقی جاودانه. نه مقدس اند، نه پایدار.

می‌گویند کسی حق قضاوت درباره برهنه‌شدنشان را ندارد و قضاوت‌گری را محکوم می‌کنند. نمی‌اندیشند که خود غرق در قضاوت‌اند و آن عمل را نیکو می‌شمارند و ملامتِ ملامت‌گران را بر نمی‌تابند.

می‌گویند زن مالک بدنش است و حق هرگونه تصرفی در آن را دارد و نمی‌اندیشند که این حق مالکیت، همچون حقوق دیگرست و محدود به حدودی است.

دهه ۱۳۷۰ یادآور فراخوان‌های پرشمار عالمانی است که از سرتکلیف می‌کوشیدند از رهگذر مناظره با سروش، صراط مستقیم را به او و بی‌خبرانی نشان دهند که بیش از آنکه مشعوف پندار سروش باشند مسحور گفتار او شده‌بودند. اما سروش هر بار با زبانی زهرآگین و قلمی آهنگین آنان را نواخت. حال سروش پس از گذر روزان و شبان به لحظه‌ای رسیده‌است که با کسی مناظره می‌کند که به تعبیر خودش «تا امتحان نداد و سرتاپا برهنه نشد او را به درون خانواده هنری نپذیرفتند». از آن اوج دعوت به گفتگو از جانب عالمان تا حضیض مناظره با برهنگان، راه بسیار درازی است؛ اما خودکرده را چه تدبیر است؟ شاید هم این حضیض، تاوان آن همه ژاژخایی و دشنام‌گویی باشد!

اما پردۀ ظریف‌تری در این دستگاه هست که خوبست سروش و سروش‌ها گوش جان بدان بسپارند؛ دیکتاتوری رضاخانی با همّت روشنفکران غرب‌گرا قوام گرفت و به حمیّت همان‌ها دوام یافت. زمانی که عالمان دین برای سامان‌دادن به امور دین و دنیا با پرچم عدالت‌خواهی کوشیدند حکومت قاجار را در خدمت آیین و سرزمین درآورند روشنفکران غرب‌گرا با نمادمشروطه‌خواهی و با راهنمایی سفارت انگلیس به مقابله با عالمان و حاکمان برخاسته و ابتدا پیکر شیخ فضل الله نوری را بر دار کردند آنگاه ارکان حکومت را آنچنان تضعیف کردند که در نهایت یک قزاق بی‌سواد -که برکشیده آیرون ساید بود- با جوقی سرباز «پایتخت» را تصرف کرده و سردار سپه شد.

انگلیس با تربیت نسلی از فراماسون‌ها و روشنفکران غرب‌گرا آنان را به رویارویی با دین، حکومت قاجار و اقدام علیه منافع ملی واداشت. پس از آنکه با فراز و نشیب‌های بسیار، حکومت قاجار به نهایت ضعف رسید انگلیس به دست همین ماسون‌ها و روشنفکران دین‌ستیز، حکومت قاجار را برانداخت ولی به جای آنکه یکی از آنها را به حکومت برساند به روشنفکران اعتماد نکرده و یک قزاق جاهل را به ریاست آنها گماشت. شگفتا که روشنفکرانی مانند حسن تقی‌زاده، محمدعلی فروغی، ولی الله نصر، میرزاکریم خان رشتی، ابراهیم حکیمی، تیمورتاش، علی اکبر داور و … همگی به خدمت رضاخان میرپنج تن دادند.

روشنفکران غرب‌گرا که در توهم خویش علیه استبداد قاجار مبارزه کرده بودند، در عصر رضاخان تازه معنای استبداد را چشیدند تا جایی که میرزا کریم خان رشتی و علی اکبر داور از ترس رضاخان خودکشی کردند، تیمورتاش را در زندان با آمپول هوا کشتند، تقی‌زاده خود را بی‌اراده و «آلت فعل» نامید و فروغی درباره احوال خویش طی نامه‌ای به یکی از نزدیکانش گفت:

در کف شیر نر خونخواره‌ای غیر تسلیم و رضا کو چاره‌ای[۲]

با آنکه استعمارگران غربی با شعار آزادی در کشورهای دیگر نفوذ می‌کنند، ولی ایجاد دیکتاتوری در سایر کشورها برای حفظ منافع استعماری، یکی از سیاست‌های راهبردی آنهاست. که هنوز هم در حال اجراست.

استعمارگر انگلیس به مدد بسترسازی روشنفکران غرب‌گرا به ایجاد هرج و مرج، کشتار عالمان، نسل کشی نزدیک ۹ میلیون ایرانی به خاطر قحطی، حذف شخصیت‌های ملی، اشغال کشور (در جنگ جهانی اول)، نفی استقلال و تغییر حکومت ایران مبادرت ورزید.

کار به جایی رسید که موج غرب گرایی و تباه شدن کشور، حتی غربگرایان را نیز سرخورده و نادم کرد. تا جایی که احمد کسروی با افسوس می‌گوید: «اگر [عدالت‌خانه] بدان سان که با دست علما برخاست اگر با دست ایشان پیش می‌رفت باری این نتیجه بسیار سودمند را داشت که از آسیب اروپایی‌گری ایمن باشد».

حال سروش درست در موقفی ایستاده است که روزگاری امثال تقی‌زاده در آن وقوف داشتند. رؤیای روشنفکران چنان بود که وقتی ورق یک حکومت را برگردانند صفحه جدید را خود بنگارند این رؤیا در پس زمینه گفتار سروش به طور کامل پیداست. همچنان که روشنفکران پشیمان در عصر رضاخان نیز هرگز انتظار نداشتند یک قزاق قُلتَشن را بالای سر خود ببینند اما واقعیت چیزی دیگری بود، دست انگلیس که از آستین روشنفکران درآمده بود برای آنها جای انتخاب باقی نگذاشت.

سروش نیز آنگاه که در تاخت و تازهای روشنفکرانه، ندای دلسوزان را به هیچ می‌انگاشت خود را به حمایت‌های دولت‌های استعمارگر غربی مستظهر می‌دانست چرا که آنها را مشتری علم و عرفان می‌پنداشت ولی او ندانست که اوضاع جهان طور دیگری است.

تاریخ نشان داده است که انگلیس با دست روشنفکران غرب‌گرا، عالمان را کنار زد و حکومت را برانداخت اما آنان را به خدمت جاهلان گماشت. آیا دل عبرت‌بینی هست که از دیده عبرت بگیرد؟ این نقشه امروز نیز در حال اجراست؛ روشنفکران و هنرمندان غرب‌گرا در چند دهه گذشته بر پیکر کشور خود دشنه‌ها فروکردند تا به پندار خود آزادی را به ارمغان بیاورند و امروز ناباورانه می‌بینند استعمارگران، برهنگان و تجزیه‌طلبان را بر منصب رهبری ملت ایران نشانده‌اند!

گناه روشنفکران بسیار بزرگ است و «اگر روزی حساب گرفته‌شود، روشنفکران این کشور گناه‌کارترین مردم شناخته خواهند شد … اکثر روشنفکران ایران، به نحو نومیدکننده‌ای ایران را از یاد برده‌اند.»[۳]

جادارد سروش و سروش‌ها دست کم از چرخ روزگار بیاموزند و بیش از این بر مرکب خصومت با میهن و آیین خود نتازند و درصدد زدودن کاستی‌ها و همراهی با مردم خویش برآیند و ایران را از یاد نبرند. زیرا آنهایی که با رسانه‌های جهانی تا دیروز عَلَمِ علم و آزادی بر سر دست داشتند امروز آشکارا از تجزیه ایران هزاران ساله سخن می‌گویند. آغوش ملت همیشه به روی فرزندان خود باز است و با کریمان کارها آسان است.

[۱] . هوشنگ امیراحمدی مدیر مرکز مطالعات خاورمیانه، که خود سالیان طولانی برای ایجاد ارتباط بین ایران و آمریکا تلاش می کرد در واکنش به نشست واشنگتن و منشوری که آنها نوشته‌اند می‌گوید: «این منشور، منشور تجزیه ایران است … در این منشور اسمی از تمامیت ارضی ایران برده نشده است. … [اینکه] زبان ملی در منشور نباشد مهم نیست؟ تمامیت ارضی مهم نیست؟ [مطابق این منشور] نه مردم مهم هستند نه عدالت مهم است نه ایران مهم است و … . [تنظیم کنندگان این منشور] یک عده کودک و کوتوله هستند.»

[۲] . رضاخان وقتی این نامه را دید، فروغی را احضار کرده و به او گفت: «زن ریش‌دار».

[۳] . محمدعلی اسلامی ندوشن، ایران را از یاد نبریم، ص ۷۵-۷۸.

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

سروش و فرجام رؤیای روشنفکری بیشتر بخوانید »

گفت و شنود/ کمرنگ باشه!

گفت و شنود/ بابات کجاست؟!



گفت: پس به این علت چند تن از سناتورهای آمریکایی به مسئولان اطلاعاتی و امنیتی اعتراض کرده و پرسیده‌اند چرا برای گروه‌های اپوزیسیون ایران آن‌همه هزینه کرده‌اند؟!

به گزارش مجاهدت از مشرق، روزنامه کیهان در ستون گفت و شنود خود نوشت:

گفت: تازه چه خبر؟!

گفتم: سرویس‌های اطلاعاتی و جاسوسی آمریکا و متحدان غربی و عبری آن بعد از آن‌همه زوری که برای اغتشاش‌آفرینی در ایران زدند و هزینه‌های کلانی که به میدان آوردند و… حالا نه فقط هیچ غلطی نتوانسته‌اند بکنند، بلکه همه توطئه‌ها و نقشه‌ها به طرف خودشان کمانه کرده.

گفت: پس به این علت چند تن از سناتورهای آمریکایی به مسئولان اطلاعاتی و امنیتی اعتراض کرده و پرسیده‌اند چرا برای گروه‌های اپوزیسیون ایران آن‌همه هزینه کرده‌اند؟! و چرا متوجه نبوده‌اند که از آنها کاری ساخته نیست و آدم‌های درجه چندم هستند؟!

گفتم: به یارو گفته بودند برای مقابله با فلان دشمن یک تمساح بیار! یارو بعد از چند روز یک مارمولک آورد! اربابش گفت؛ مردک! این که تمساح نیست! و یارو گفت؛ قربان پسر تمساح است، دوتا توی گوشش بزنید میگه باباش کجاست؟!

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

گفت و شنود/ بابات کجاست؟! بیشتر بخوانید »

اعلام خبرمرگ اغتشاشات در رسانه اروپایی چه معنایی دارد؟ / یرواند آبراهامیان: روی آشوب‌ها در ایران سنگ قبر بگذارید!

اعلام خبرمرگ اغتشاشات در رسانه اروپایی چه معنایی دارد؟ / یرواند آبراهامیان: روی آشوب‌ها در ایران سنگ قبر بگذارید!



آبراهامیان: اغتشاشات پاییز در چند محله شورشی کور بود که به پایان رسیده و رضا پهلوی با رفتارهای غلط باعث تضعیف آن شد.

سرویس سیاست مشرق- وقوع اغتشاشات اخیر بحث‌ها و تحلیل‌های فراوانی را در میان اقشار مختلف ایجاد کرده است. گستردگی، نوع شعارها، مدت‌زمان و نوع حضور زنان، جوانان و نوجوانان، خاصه ازاین‌جهت که علت آغاز آن، نه سیاسی و اقتصادی که مسئله‌ای اجتماعی بوده، بسیار قابل‌تأمل است. این مسئله سبب درگرفتن اختلاف تحلیلی بسیار شدیدی در سطوح نخبگانی دراین‌باره شده است. از این رو پدیدارشناسی و ارزیابی جنس اغتشاش دارای اهمیت بوده و بررسی ابعاد مختلف آن و پاسخ به سؤالات مختلف درباره آشوب‌ها ضروری است، عمده این اختلافات به تحلیل نوع و جنس اغتشاشات برمی‌گردد.

عده‌ای از تحلیلگران معتقدند بهانه آغاز یک اعتراض، خاصه در کشوری مانند ایران تعیین‌کننده محتوا و جنس آن نیست؛ و بهانه آغاز آن تنها یک جرقه و محرک است و پس‌ازآن اصل اغتشاشات به بهانه‌ها و انگیزه‌های متعددی صورت می‌گیرد. البته این تفاوت تحلیلی باعث نشد که یک مسئله درباره آشوب‌ها عوض شود؛ همه کسانی که اغتشاشات پاییز را بررسی کرده‌اند در یک جمله اتفاق نظر دارند و آن مرگ آشوب‌های اخیر است؛ این اغتشاشات با دامنه اجتماعی را باید در خط یک تهاجم فرهنگی عمیق مورد تشریح قرار داد.

در ادامه اعترافات کارشناسان و تحلیلگران غربی مبنی بر شکست اغتشاشات در ایران، یرواند آبراهامیان در یک گفتگوی قابل تامل با یورو نیوز مطالبی را مطرح کرده است که تحلیل جالبی از آشوب‌ها را ارائه می‌دهد.

یرواند آبراهامیان در پاسخ به این سوال که آیا باید این جنبش(آشوب‌سازی) را پایان یافته ارزیابی کرد یا این سکوت، آتشی زیر خاکستر خواهد بود تا بار دیگر خشم عمومی نسبت به جمهوری اسلامی فوران کند؟ به این رسانه اروپایی می‌گوید:

من فکر می‌کنم در مورد اعتراضات(اغتشاشات) در ایران یا آنطور که من آنها را شورش می‌نامم، انتظارات اغراق‌آمیز یا خوش‌بینانه‌ای ایجاد شد که این شورش‌ها به انقلاب منجر می‌شود. اما اگر از لحاظ تاریخی بررسی کنید، از قرن هفدهم و انقلاب انگلستان، شورش‌های بسیاری بوده‌اند که تنها تعداد محدودی از آنها به انقلاب منجر شده است. ضمن اینکه در مورد نحوه استفاده از کلمه انقلاب هم اشتباهاتی وجود دارد و گاهی برخی از شورش‌ها را به غلط انقلاب می‌نامند. یا در مثالی دیگر همه از «انقلاب آمریکا» سخن می‌گویند در حالی‌که استقلال از یک قدرت استعماری که نامش انقلاب نیست. در مورد دیگری کسانی که کودتا کرده‌اند برای جلب مشروعیت و سرپوش نهادن بر کاری که انجام داده‌اند، کودتای خود را انقلاب می‌نامند. انقلاب به فرآیندی گفته می‌شود که یک قیام عمومی از پایین صورت گرفته و رژیم را سرنگون می‌کند. با این توصیف‌ها آنچه در سال ۱۹۷۹ در ایران رخ داد یک انقلاب واقعی بود. به همین دلیل مردم انتظار داشتند و امیدوار بودند که این قیام اخیر هم در کشور به همان نتیجه منتهی شود!

اعلام خبرمرگ اغتشاشات در رسانه اروپایی چه معنایی دارد؟ / یرواند آبراهامیان: روی آشوب‌ها در ایران سنگ قبر بگذارید!

اعلام خبرمرگ اغتشاشات در رسانه اروپایی چه معنایی دارد؟ / یرواند آبراهامیان: روی آشوب‌ها در ایران سنگ قبر بگذارید!

این استاد دانشگاه کلمبیا که سابقه فلسفی مارکسیستی نیز دارد درباره مشروعیت جمهوری اسلامی ایران نیز نظرات جالبی را مطرح کرده و گفته است:

من فکر می‌کنم هنوز جمهوری اسلامی مشروعیت دارد. البته نارضایتی نسبت به مسائل اقتصادی در کشور وجود دارد و اما آنها هنوز هم مشروعیت دارند. [این شرایط] برای سرنگونی کافی نیست. ما هیچ نشانه‌ای مبنی بر اینکه [دولت] به سمت فروپاشی برود، نداریم. من فکر می‌کنم هنوز جامعه از [دولت] حمایت می‌کنند. من فکر می‌کنم باید به خواسته‌های مردم توجه کرد، آنها به دنبال چیزهایی چون برابری، اقتصاد بهتر و آموزش هستند. اگر [دولت] بتواند اینها را به مردم بدهد، من مطمئن نیستم که جامعه بخواهد برای داشتن یک حکومت سکولار هزینه یک انقلاب دیگر را بپردازد. نکته دیگر آن است که شاه در ۲۸ خرداد مجبور شد از نیروهای خارجی برای ادامه حکومت خود استفاده کند در نتیجه دیگر نمی‌توانست از مشروعیت سخن بگوید. اما در مورد جمهوری اسلامی مردم مشروعیت نظام را قبول دارند ضمن اینکه هیچ نشانه‌ای مبنی بر ریزش در سپاه پاسداران وجود ندارد.

آبراهامیان درباره شناسنامه آشوب‌ها نیز مسائل جالبی را مطرح کرده و آن را تحرکی توده‌ای خوانده و می‌گوید:

جنبش تاکنون یک اعتراض توده‌ای بوده اما از نظر سازمان‌دهی این اعتراضات هنوز به صورت یک جنبش منسجم در نیامده است. به عنوان مثال در انقلاب ۱۹۷۹ اعتصاب‌های عمومی داشتیم. بعد از حادثه میدان ژاله تقریبا کل اقتصاد کشور متوقف شد. کارگران صنعت نفت پیشقدم بودند و سایر بخش‌ها هم به آن پیوستند. اما شما این را در بازار بزرگ اصفهان، تهران یا مشهد نداشتید. در ایران بورژوازی به دولت وابسته است.

آبراهایمیان درباره رهبری اپوزیسیون نیز نظرات قابل تاملی داشته و گفته است:

من فکر می‌کنم حضور شاهزاده جوان یا هر چیز دیگری که می‌توان اسمش را گذاشت به عنوان رهبر، باعث تضعیف اعتراضات و تقویت [جمهوری اسلامی] خواهد شد. چراکه مردم خواهند پرسید اعتبار دموکراتیک و سکولار او از کجا آمده؟ من مطمئن نیستم که مردم به صرف بیان گفته‌هایی چون مدارا با مخالفان یا پافشاری بر فرآیند انتخابی و رای مردم، چنین چیزهایی را بپذیرند.

در حال حاضر یافته‌ها نشان می‌دهد که میزان محتوای منتشر شده راجع به هر یک از این فراخوان‌ها به‌مرور کمتر و کمتر شده است. بر این اساس، بررسی تعداد توییت‌ها، ریتوییت‌ها و ریپلای‌ها در بازه یک هفته‌ای منتهی به هر فراخوان، نشان می‌دهد که فراخوان سه‌روزه در آبان با بیشترین استقبال و فراخوان سه‌روزه در اسفند با کمترین استقبال در توییتر مواجه شده است.

اعلام خبرمرگ اغتشاشات در رسانه اروپایی چه معنایی دارد؟ / یرواند آبراهامیان: روی آشوب‌ها در ایران سنگ قبر بگذارید!

تفاوت فهم مارکسیستی از آشوب با فهم چپ‌های آمریکایی

این آنالیز دقیق از سوی آبراهامیان را باید در کنار تحلیل‌های غلط برخی چپ‌های ستادی(چپ‌های آمریکایی) در آشوب‌ها قرار داد تا به ارزیابی جالبی رسید، حمیدرضا جلایی‌پور آذرماه امسال در تحلیل نوشته بود که جنبش مهسا(رمز اغتشاشات) کور نیست و دارای اینده است، در آن زمان چپ‌های رادیکال تمام سرمایه خود را در سبد آشوب‌ها گذاشته و با نوشتن دو بیانیه به نیابت از خاتمی خود را آماده لیدری آن می‌کردند، پیش از این محمدرضا جلایی‌پور نیز برای این جنگ میدانی کمپین‌سازی کرده بود!

بازی دادن نسل جوان و استفاده از ظرفیت اجتماعی آن‌ها برای ایجاد آشوب و اغتشاش در داخل کشور علاوه بر مولفه‌ها و استعدادهای داخلی در خارج از مرزها و در در یک اتاق عملیاتی شتابدهی شده است؛ موسسه کارنگی اخیراً در گزارشی نوشته است که می‌توان از ظرفیت نیروهای طغیانگر برای زدن بال‌های ایران در منطقه استفاده کرد.

اندیشکده آمریکایی بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها (FDD) که نقش مهمی در شکل‌دهی سیاست خارجی واشنگتن در قبال ایران دارد در ۲۳ می ۲۰۲۲ (۲ خرداد ۱۴۰۱)، یعنی نزدیک به چهار ماه قبل از اغتشاشات اخیر و در بحبوحه اغتشاشات پراکنده به افزایش قیمت‌ها در گزارشی با عنوان «اعتراضات در ایران اوج گرفته، دولت بایدن می‌تواند کمک کند» به دولت و مقامات آمریکا توصیه می‌کند این نوع اعتراض‌ها را جدی بگیرند و از آن‌ها حمایت کنند.

اعلام خبرمرگ اغتشاشات در رسانه اروپایی چه معنایی دارد؟ / یرواند آبراهامیان: روی آشوب‌ها در ایران سنگ قبر بگذارید!

اعلام خبرمرگ اغتشاشات در رسانه اروپایی چه معنایی دارد؟ / یرواند آبراهامیان: روی آشوب‌ها در ایران سنگ قبر بگذارید!

مرگ مغزی اغتشاشات محله محور

پیش از این یکی از شبکه‌های اسرائیلی با اشاره به اینکه «تعداد معترضین در ایران کم بوده و هیچ برنامه‌ریزی و بینش سیاسی وجود ندارد»، تأکید کرد: «این اعتراضات به جایی نخواهد رسید.»

شبکه آی ۲۴ اسرائیل در گفت‌وگو با کارشناس امنیتی رژیم صهیونیستی به شکست اعتراضات در ایران اعتراف کرد. کارشناس اسرائیلی در این گفت‌وگو با اشاره به اینکه «تعداد معترضین در ایران کم است و هیچ ایدئولوژی اعتراضی وجود ندارد» گفت: این اعتراضات به جایی نخواهد رسید.

کارشناس امنیتی رژیم صهیونیستی با تأکید بر اینکه «باید شرایط را درست تحلیل کنیم» بیان کرد: «اغتشاشات در ایران به بلوغ، رهبری، برنامه‌ریزی و بینش سیاسی نیاز دارد و در حال حاضر ما هیچ‌کدام این‌ها را نداریم.»

تحلیلگر سیاسی رژیم صهیونیستی در واکنش به اظهارات مجری شبکه اسرائیلی مبنی بر اینکه: «تعداد معترضان خیلی کم است و برای همین به نظر نمی‌آید در آینده تغییری اتفاق بیفتد.» بیان کرد: «بله کاملاً درست است، در چشم‌انداز قابل‌مشاهده به خاطر نداشتن رهبر و بینش سیاسی تغییری اتفاق نخواهد افتاد»

وی اضافه کرد: «ما هنوز ازلحاظ کمیت به آن مقداری که برای تغییر رژیم نیاز است خیلی فاصله داریم.»
علاوه‌بر این، رسانه‌های صهیونیستی ۶ مهرماه جاری گزارش دادند: «همه در اسرائیل از نزدیک وقایع ایران را دنبال می‌کنند و موسسه امنیتی اسرائیل نسبت به امکان موفقیت اعتراضات در ایران جهت ایجاد تغییر در این کشور بدبین است.»

اعلام خبرمرگ اغتشاشات در رسانه اروپایی چه معنایی دارد؟ / یرواند آبراهامیان: روی آشوب‌ها در ایران سنگ قبر بگذارید!

عکس/ سخنان آبراهامیان باعث انتقاداتی از او در محافل ضدانقلاب شده است!

اما انتشار خبر مرگ اغتشاشات در رسانه اروپایی معنای ویژه هم دارد:

۱- اعلام شکست آشوب‌ها توسط اروپا و ارسال پالس مذاکره را تنها بخشی از بازنگری مجدد دولت‌های غربی در شیوه موجه با ایران ارزیابی کرد، در طول ۱۰۰ روز پاییزی سرویس‌های اطلاعاتی دشمن با فرستادن شبکه مادر آشوب به داخل از تمامی تکنیک‌های مرسوم و غیر مرسوم برای حفظ دامنه اغتشاشات استفاده کردند، اما در نهایت دست از پا درازتر مجبور به عقب نشینی شدند، عبور از این مرحله به مراتب مهمتر از پیروزی درعملیات مرصاد بود.

۲- شکست راهبردی، اطلاعاتی و امنیتی غرب باعث شده است که این روزها غرب تنها بیننده مانور سیاسی تهران در منطقه باشند.

۳- شکست آشوب‌ها و اعلام خبر مرگ آن هم‌زمان با پایان هژمونی آمریکا در آسیا و افول ادعای ژاندارمی در منطقه خلیج‌فارس است.

۴- اعلام شکست عملیات مهسا با کُد ژینا به معنای پایان خصومت تمدنی غرب با جمهوری اسلامی ایران نیست.

البته تقلیل محتوایی اغتشاشات توسط استاد جنگ نرم دانشگاه کلمبیا از افزونه آن در میدان نمی‌کاهد، درحالی‌که مرکز اعتدال در عربستان سعودی ادعا می‌کرد که آشوب‌ها در ایران جنبشی بدون سر و فاقد ایدئولوژی است، اما در سطح عملیاتی تمامی مهره‌های میدانی و فرقه‌ای از جمله دراویش، داعشی‌ها و جن‌گیران حلقه کیهانی به صف شده بودند تا با ایجاد التقاط عقیدتی شهرآشوبی بزرگ فراهم آورند. در این وضعیت حتی بیرون آمدن صدای بهاییت از گلوی امام‌جمعه مسجد مکی نیز اتفاقی نبوده است!

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

اعلام خبرمرگ اغتشاشات در رسانه اروپایی چه معنایی دارد؟ / یرواند آبراهامیان: روی آشوب‌ها در ایران سنگ قبر بگذارید! بیشتر بخوانید »