به گزارش مجاهدت از مشرق، محمدکاظم انبارلویی طی یادداشتی در روزنامه رسالت نوشت: ۱- نیکسون، معاون رئیسجمهور وقت آمریکا ۴ ماه پس از کودتای ننگین آمریکا و سقوط دولت مصدق درحالیکه رژیم سفاک پهلوی، دارها را برچیده و خونها را شسته بود، به تهران آمد تا مقدمات یک دوره جدید از دیکتاتوری را در سرزمین مقدس ما رقم زند.
اختناق و خفقان شدیدی که با داغ و درفش در زندانها علیه مبارزان و مجاهدان برقرار بود باعث نشد، فریاد آزادیخواهی، استقلالطلبی و عزتخواهی خاموش شود. لذا دانشجویان در ۱۶ آذر با تظاهرات و فریادهای شجاعانه خود فضای سیاه استبداد را شکافتند و با تقدیم سه شهید در سنگفرش دانشگاه تهران مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی را تداوم بخشیدند. فریاد مرگ بر آمریکا برای اولینبار در فضای دانشگاه پیچید و دانشجویان تبری و بیزاری خود را از امپریالیسم اعلام کردند. همان فریادی که در دهه ۴۰ و ۵۰ در کشور همهگیر شد و بساط ستم و تباهی را در کشور جمع کرد و آمریکاییها با خفت و خواری از ایران فرار کردند.
۱۶ آذر ۱۳۳۲ در تاریخ ایران یک نقطه عطف در تاریخ مبارزات ضداستعماری کشور و بهویژه علیه آمریکا و انگلیس است.
۱۶ آذر یک روز تاریخی است و از دانشجوی فرهیخته و بصیر در صف اول مبارزه با آمریکا رونمایی کرد. همان دانشجویانی که ۲۶ سال بعد در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ لانه جاسوسی آمریکا را تسخیر کردند و جاسوسان آن را به زبالهدان تاریخ انداختند.
به تعبیر مقام معظم رهبری ۱۶ آذر نشان داد، دانشجو ضدسلطه و ضد آمریکا است.
***
۲- از شیرینکاریهای این روزها این است که ارتش رسانهای آمریکا و نوکران داخلی و خارجی آنها از مناسبت تاریخی ۱۶ آذر میخواهند با روایتگری جعلی، از روزی که با مختصات ضداستبدادی و ضدآمریکایی شناخته میشود، علیه آزادترین و دمکراتیکترین حکومت روی زمین و ضدآمریکاییترین دولت در جهان، یعنی جمهوری اسلامی بهرهبرداری کنند. این شیرینکاری آنقدر مضحک ، رسوا و مفتضح است، وقتی میبینیم سلطنتطلبان هم باور کردهاند میتوانند در این بهرهبرداری مشارکت کنند. ربع پهلوی که در جنایت ۱۶ آذر سال ۱۳۳۲ که توسط پدرش رقم خورد و خون دانشجویان شهید این روز از چنگال خونآلود پدرش چکهچکه میکند هم به این جماعت پیوسته است.
آمریکاییها و انگلیسیها که اینروزها در رسانههای دروغپرداز خود مدام از ۱۶ آذر و فراخوانها دم میزنند به شعور ملت ایران و شعور دانشجویان با پاک کردن حافظه تاریخی آنها اهانت میکنند و ملت ایران و دانشجویان عزیز بارها با فریاد مرگ بر آمریکا و مرگ بر انگلیس پاسخ این اهانتها را دادهاند.
***
۳- آنچه باعث شد با دو مقدمه فوق یادداشت «استقلال دانشگاه» را بنویسم، مقاله سرکار خانم سارا شریعتی دختر مرحوم دکتر علی شریعتی در سایت جماران تحت همین عنوان بود.(۱) بنده برای دکتر علی شریعتی احترام زیادی قائل هستم او را جزء متفکران بزرگ ضدآمریکایی و ضداستعماری میدانم که به نسل جوان دهه ۴۰ و ۵۰ از باب روشنگری سیاسی خدمات زیادی کرد. برای خانم سارا شریعتی و برادرش هم به عنوان یک متفکر احترام قائل هستم اما اجازه میخواهم سه پاراگراف از مقاله وی را پس از نقل قول ، نقد مشفقانه کنم.
خانم سارا شریعتی میگوید :
الف- در آستانه ۱۶ آذر روز دانشجو از استقلال دانشگاه به عنوان یک دستاورد تاریخ مبارزاتی دفاع کنیم.
ب- جامعه دانشگاهی نسبت به استقلال دانشگاه تعصب ورزد و در برابر مداخلات وسیع سیاسی و امنیتی هشدار دهد و هرگونه سیاست سرکوب را محکوم کند.
ج- با واقعه ۱۶ آذر ۱۳۳۲ و تعرض پلیس به دانشگاه و کشته شدن سه دانشجو، مطالبه استقلال دانشگاه وارد مرحله جدیدی شد. از آن تاریخ به بعد استقلال دانشگاه به عنوان دستاورد جنبش دانشجویی ایران شناخته شد.
پاسخ به خانم سارا شریعتی روشن است و ذکر آن از بدیهیات است. چرا باید این بدیهیات را انکار کرد؟
اولا : آن سه دانشجو کشته نشدند ، بلکه شهید شدند و نامشان در تارک تاریخ مبارزات ملت ایران و دانشجویان مبارز به عنوان «شهید» ثبت است .
ثانیا : آنها سینه خود را آماج گلولههای گارد رژیم ستمشاهی قرار دادند و هدفشان مبارزه با «استبداد» سیاه ستمشاهی و امپریالیسم آمریکا بود.
ثالثا: مناسبت اعتراض ۱۶ آذر ورود نیکسون معاون رئیسجمهور آمریکا و استقبال شاه از او بود که با فریادهای «مرگ بر آمریکا» در صحنه سرای دانشگاه پیچید .
رابعا: یکی از شهدای این روز نسبت فامیلی با شما دارند! اگر هیچکس نداند شما که در دامن پدر و مادر مبارزتان بزرگ شدید نباید فعل و قول شهدای آن روز و دانشجویان مبارز ۱۶ آذر ۱۳۳۲ را انکار و روایت وارونه از این روز تاریخی بدهید.
این «استقلال دانشگاه» که در ذهن مبارک خانم سارا شریعتی است در آن غوغای سرکوب و خونریزی رژیم شاه در دانشگاه و آن فریادهای آزادیخواهانه و استقلالطلبانه دانشجویان کجا بوده که در هیچ یک از شعارهای دانشجویان آنروز واتاب نداشته است.
۴- دکتر علی شریعتی در کتاب حسین وارث آدم ، دو چهره برای شیعه قائل است «شیعه ابوسفیانی» و «شیعه ابوذری». او معتقد به پیوستگی تاریخی است. نگاه بریده از حوادث گذشته و آینده را موجب فلج شدن بینش شیعی می داند.
اکنون که این یادداشت را مینویسم هنوز جملات دکترعلی شریعتی در حسینیه ارشاد آنهم ۵۰ سال پیش در گوشم زنده است خوب است با خانم سارا شریعتی این جملات را مرور کنیم.
– ولایت ابوسفیانی ریشه پریشانیها و دشمن اصل شیعه و ولایت علوی است.
– آنهایی که حسین (ع) را تنها گذاشتند همه با هم برابر هستند.چه کسانی که ابزار دست یزید و مزدور باشند.
چه کسانی که در هوای بهشت، کنج خلوت گزیدند. چه کسانی که مرعوب زور شدند و خاموش ماندند.
– هر کس که مسئولیت پذیرش حق را انتخاب کرده باید بداند در نبرد همیشه تاریخ همه صحنهها کربلاست همه ماهها محرم و همه روزها عاشورا است باید انتخاب کند آنچنان مردن را یا اینچنین حسینی ماندن را.
– آنها که رفتند کار حسینی کردند، آنها که ماندند باید کاری زینبی کنند وگرنه یزیدی هستند.
میخواهم خانم سارا شریعتی را در برابر این پرسشها و پاسخهای تاریخی که پدرش درسالهای اختناق رژیم شاه مطرح کرده قرار دهم . امروز همه جبهه کفر ، نفاق ، شرک و همه تبهکاران تاریخ معاصر در برابر ملت مظلوم ایران و نظام جمهوری اسلامی صفآرایی کردند. ۴۰ سال جنگ داخلی ، جنگ خارجی و سه نبرد نرم ، شناختی و ادراکی را به ملت تحمیل کردند. یک طرف آمریکا و اذنابش قرار دارند یک طرف ملت مظلوم ایران با صدها هزار شهید و مجروح. خانم شریعتی در کجای این معرکه ایستاده است ؟! مقوله « استقلال دانشگاه» در کجای معرکه این معادله قرار دارد؟!
آیا دانشگاه میخواهد مستقل از نظام مقدس جمهوری اسلامی باشد یا مستقل از نظام و نظم آمریکایی؟!
اگر پاسخ دوم صحیح است، چرا «شهدای» ۱۶ آذر را «کشته» و پیام ضداستبدادی و ضداستعماری آنها را به «استقلال دانشگاه» ترجمه کردهاید؟!
پینوشت:
۱- سایت جماران – مقاله سارا شریعتی – ستون یادداشتها – دفاع از استقلال دانشگاه – ۱۴/۹/۱۴۰۱ کد خبر ۱۵۷۶۴۹۵