الهه حسین‌نژاد

بعد از قتل الهه حسین‌نژاد جامعه به شدت خشن شده است/ روزنامه اصلاح‌طلب: هر لحظه در خیابان منتظر خشونت باشید!

بعد از قتل الهه حسین‌نژاد جامعه به شدت خشن شده است/ روزنامه اصلاح‌طلب: هر لحظه در خیابان منتظر خشونت باشید!



زدن پرچسب خشن بودن به جامعه نوعی انتقام‌گیری از آن به دلیل عدم همراهی با جریان رادیکال و برانداز بوده است.

سرویس سیاست مشرق- در میان انبوهی از گزارش‌ها و تیترهای خبری، در یک بسته کامل با نام «ویژه‌های مشرق» شما را در جریان مسائل مهم و اثرگذار از نگاه روزنامه‌های کشور قرار می‌دهیم.

در این ویژه‌نامه، نگاهی به آخرین مواضع جناح‌های سیاسی و تحولات مهم داخلی، خارجی، اوضاع اقتصادی و اجتماعی کشور انداخته می‌شود که مخاطبان بامطالعه آن به رهیافت‌های مهم، نکات و تأملات از سیر وقایع اثرگذار دست خواهند یافت، در این بخش با ما همراه باشید.

*********

بعد از قتل دختری در اطراف منطقه اسلام‌شهر روند کنشگری اصلاح طلبان درباره ایجاد خشونت در خیابان و تئوری پردازی برای آن جالب توجه است و نشان از آتشفشانی دارد که آماده انفجار است، روزنامه شرق دراین‌باره نوشته است:

نمودار تحلیل عواطف کاربران در روزهای پس از قتل الهه حسین‌نژاد، نشان می‌دهد که سه عاطفه اصلی در میان هزاران توییت بازتاب یافته‌اند: غم، عصبانیت و انتظار است، در نخستین روزها، غم، عاطفه مسلط بود؛ نشانه‌ای از شوک جمعی، همدردی و نوعی فلج عاطفی ناشی از تراژدی. کاربران در این مرحله، بیشتر از آنکه به قضاوت یا واکنش سیاسی بپردازند، صرفا از اندوه ناپدیدشدن و مرگ زنی جوان سخن می‌گفتند؛ لحظه‌ای که به تعبیر پاپاکاریسی، یکی از مؤلفه‌های «سوگواری دیجیتال» فعال می‌شود؛ یعنی زمانی که میدان دیجیتال، به آیینی عمومی برای تجربه جمعی فقدان بدل می‌شود.

شرق در ادامه نوشته است:

با افشای جزئیات تکان‌دهنده قتل و انتشار چهره قاتل، دومین موج احساسی در قالب خشم و ترس بروز یافت. این مرحله هم‌زمان با افزایش عاطفه «انتظار» یا همان مطالبه‌گری بود. کاربران خواستار شفافیت، پیگیری فوری و پاسخ‌گویی از سوی پلیس و دستگاه قضائی شدند. اما آنچه این پویایی را از گذشته متمایز می‌کرد، سرعت و شدت انتشار است؛ عواطف با فرکانس بالایی در شبکه‌های اجتماعی تکرار شدند و پدیده «سرایت هیجانی» عملا موجب گسترش خشم و اضطراب در مقیاسی وسیع شد که پژوهش‌های زیادی نشان داده‌اند توییتر فارسی در واکنش به وقایع خشونت‌بار، مستعد شکل‌گیری میکروجوامع عاطفی و تسریع چرخه هم‌دردی تا خشم است.

این روزنامه در بخشی دیگر از گزارش خود آورده است:

ناامنی ساختاری در زندگی روزمره زنان، بی‌اعتمادی به برخی نهادهای رسمی، فوران حافظه جمعی از آزارهای جنسی و شکاف‌های گفتمانی که هر واقعه را به میدان نزاع‌های هویتی بدل می‌کنند. این تقاطع بحرانی، نشان می‌دهد که مسائل مربوط به امنیت زنان را نمی‌توان به توصیه‌های فردی یا راهکارهای تکنولوژیک ساده تقلیل داد. آنچه رخ داد، نه‌صرفا محصول اختلال یک فرد، بلکه انعکاسی از اختلالی اجتماعی است. دراین‌میان شبکه‌های اجتماعی اگرچه نقشی کلیدی در احضار همدلی، خشم، مطالبه‌گری و افشاگری بازی کردند، اما خود نیز به میدان فشار روانی، قطبی‌سازی و بازتولید خشونت بدل شدند.

بعد از قتل الهه حسین‌نژاد جامعه به شدت خشن شده است/ روزنامه اصلاح‌طلب: هر لحظه در خیابان منتظر خشونت باشید!

روزنامه آرمان ملی نیز به بهانه خشونت اجتماعی خواهان تصویب یک لایحه غیر شرعی برای زنان شده و یادآوری کرده که جامعه آماده خشونت خیابانی است، این روزنامه می‌نویسد:

به هر حال از نظر فرهنگی جامعه ما در وضعیتی قرار دارد که احتمال وقوع چنین حوادثی در آن وجود دارد. باید به خانواده‌ها و زنان جامعه آموزش داد که به هر کسی اعتماد نکنند و سوار هر ماشینی نشوند. از سوی دیگر حساسیت‌های اجتماعی باید در این زمینه افزایش پیدا کند تا افراد خطاکار خود را تنها با خانواده قربانی مواجه نبینند و متوجه شوند که اگر خطایی ازآنها سر بزند با کل جامعه مواجه هستند.

بعد از قتل الهه حسین‌نژاد جامعه به شدت خشن شده است/ روزنامه اصلاح‌طلب: هر لحظه در خیابان منتظر خشونت باشید!

در روزهای اخیر به ویژه پس از قتل الهه حسین‌نژاد شاهد آن بودیم که برخی جریان‌های مشکوک سیاسی تلاش کردند به بهانه یک پرونده قتل وارد خیابان شده و فضا را رادیکال کنند.

انتشار اطلاعات ناقص‌ یا تحریف‌ شده درباره انگیزه واقعی‌ قتل‌، جزئیات حادثه‌ و روند تحقیقات برای‌ ایجاد ابهام و تشویش‌ عمومی‌ بخشی از این اقدامات برای رادیکال کردن اتمسفر موجود بود، این جریان پس اینکه در این امر ناموفق نشان داد فاز عوض کرده و جامعه را خشن نامید.

در واقع زدن پرچسب خشن بودن به جامعه نوعی انتقام‌گیری از آن به دلیل عدم همراهی با جریان رادیکال و برانداز بوده است، اصلاح طلبان رادیکال طی این جهت دهی می‌کوشند تا جامعه را جامعه معترض، ناراضی و بدبین تعریف کنند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

بعد از قتل الهه حسین‌نژاد جامعه به شدت خشن شده است/ روزنامه اصلاح‌طلب: هر لحظه در خیابان منتظر خشونت باشید! بیشتر بخوانید »

ربایش سازمان‌یافته حقیقت

ربایش سازمان‌یافته حقیقت



تراژدی قتل الهه حسین‌نژاد به خودی خود فاجعه‌ای انسانی بود که باید در مسیر قضایی پیگیری شود اما رسانه‌های معاند کوشیدند با عملیاتی نظام‌مند،این سوگ شخصی را به سناریوی نمایشی علیه حاکمیت ملی تبدیل کنند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، در سپیده‌دم قرن بیست‌ویکم، نبردی ظریف‌تر اما ویرانگرتر از جنگ‌های مرسوم در حال قربانی گرفتن است: جنگ بر سر تعریف واقعیت. رسانه‌های نوین با قدرت بی‌سابقه‌ای که در ساختن ادراک جمعی دارند، به میدان‌داران اصلی این عرصه تبدیل شده‌اند.

این نوشته به واکاوی فرآیند خطرناک «ربایش سازمان‌یافته حقیقت» می‌پردازد؛ پدیده‌ای که در آن تراژدی‌های انسانی به سلاحی برای تخریب انسجام ملی تبدیل می‌شود. پرونده غم‌انگیز الهه حسین‌نژاد، نمونه‌ای گویا از این نبرد نمادین است که چگونه یک فاجعه فردی در کارخانه تحریف رسانه‌ای، به بمبی علیه اعتماد اجتماعی بدل می‌شود.

* فلسفه تحریف؛ از ابرواقعیت تا مرگ حقیقت

ژان بودریار، فیلسوف پساساختارگرا، با مفهوم انقلابی «ابرواقعیت» (Hyper Reality) چارچوبی نظری برای فهم جهان رسانه‌ای امروز فراهم کرد. از منظر وی، رسانه‌ها دیگر آیینه‌ ساده‌ای در برابر واقعیت نیستند، بلکه با تولید انبوهی از نشانه‌های خودارجاع، جهانی موازی خلق می‌کنند که گاه از واقعیت ملموس پیشی گرفته و جایگزین آن می‌شود.

این ابرواقعیت ۳ ویژگی بنیادین دارد: نخست، انفجار نشانه‌ها که مخاطب را در سیلابی از اطلاعات متناقض غرق و قدرت تمییز واقعیت از جعل را از او سلب می‌کند، دوم، مرگ رخداد که در آن روایت رسانه‌ای جای تجربه زیسته را می‌گیرد؛ به گونه‌ای که مخاطب نه با اصل رویداد که با بازنمایی دستکاری‌شده آن مواجه است و سوم، هیجان‌زدایی تقدیس‌گرا که تراژدی انسانی را به کالایی مصرفی تقلیل می‌دهد که تنها ارزش آن، تولید لایک و اشتراک‌گذاری است.

جان تامپسون، جامعه‌شناس برجسته رسانه، این قدرت را «هژمونی تعریف ‌مرزهای واقعیت» می‌خواند. به زعم وی، رسانه‌ها نه‌تنها رویدادها را پوشش می‌دهند، بلکه دامنه‌ آنچه را «واقعی» قلمداد می‌شود تعیین می‌کنند.

این همان نقطه آسیب‌پذیری است که شبکه‌های معاند با طراحی پیچیده، آن را به سلاحی برای جنگ نرم هستی‌شناختی تبدیل می‌کنند. هدف نهایی این عملیات ظریف آن است که اگر بتوانی واقعیت یک ملت را بدزدی، هویت آن را دزدیده‌ای. این فرآیند در موردی مانند پرونده الهه حسین‌نژاد به وضوح قابل ردیابی است؛ جایی که یک تراژدی انسانی به ماده‌ خام بازسازی واقعیتی سیاسی تبدیل می‌شود.

* آناتومی یک جنایت نمادین

تراژدی قتل الهه حسین‌نژاد به خودی خود فاجعه‌ای انسانی بود که باید در مسیر قضایی پیگیری شود اما رسانه‌های معاند کوشیدند با عملیاتی نظام‌مند، این سوگ شخصی را به سناریوی نمایشی علیه حاکمیت ملی تبدیل کنند. این عملیات در ۵ گام پیوسته طراحی و اجرا شد.

گام نخست: فردیت‌زدایی قربانی آغاز شد. الهه حسین‌نژاد از یک انسان با رنجی اصیل، به «نماد انتزاعی» تقلیل داده شد. رسانه‌ با حذف عمدی پیشینه خانوادگی، شخصیت فردی و زمینه اجتماعی واقعی ماجرا، او را به پیکره بی‌جان پرچمی سیاسی مبدل کرد. این دقیقاً مصداق آن چیزی است که امانوئل لویناس، فیلسوف اخلاق، «قتل دیگرانگی» می‌خواند؛ نابودی صورت انسانی دیگری پیش از نفی جسم او.

گام دوم: زمینه‌زدایی نظام‌مند جنایت شکل گرفت. همه عوامل شخصی، خانوادگی و روانشناختی قتل در سایه قرار گرفت تا روایتی تک‌علتی ارائه شود: «دست پنهان». این تحریف مصداق عینی نظریه «علّیت ساختگی» در رسانه است که پروفسور نوآم چامسکی بر آن تأکید دارد؛ جایی که پیوندهای علی پیچیده به رابطه‌ای ساده‌انگارانه تقلیل می‌یابد.

گام سوم: اسطوره‌سازی تقدیس‌گرا به اجرا درآمد و بت رسانه‌ای ساخته شد. این فرآیند دقیقاً مطابق الگوی «ساخت قهرمانان نمایشی» در نظریه «جامعه نمایش» گی دوبور است: تبدیل انسان زنده به تصویری بی‌جان که صرفاً برای پیشبرد اهداف ایدئولوژیک به کار می‌رود.

گام چهارم: کلی‌سازی کاذب آغاز شد. یک جنایت فردی به نشانه‌ای از «سیستم قتل سازمان‌یافته» تعمیم داده شد. این مغالطه منطقی، نمونه کلاسیک «تعمیم ناروا» در گفتمان‌سازی رسانه‌های معاند است که هدف نهایی آن تخریب اعتماد عمومی به نهادهای قضایی و ایجاد حس ناامنی سیستماتیک است.

گام پنجم: گفتمان‌سازی انشقاق‌آفرین تکمیل شد. تلاش می‌شود پرونده به زور به مفاهیمی چون «زن، زندگی، آزادی» دوخته شود تا شکاف‌های اجتماعی را تعمیق بخشد. این همان «تروریسم نشانه‌ای» است که اومبرتو اکو از آن به عنوان خطرناک‌ترین سلاح عصر اطلاعات یاد می‌کند: خشونتی نمادین که واقعیت را می‌دزدد تا جامعه را از درون دچار گسست کند.

* مکانیزم‌های نوین قلب حقیقت

در لایه‌های زیرین این تحریف سازمان‌یافته، ۳ سازوکار پیچیده فعال می‌شود.

نخست، الگوریتم‌های گسل‌ساز عمل می‌کنند. شبکه‌های اجتماعی با بهره‌گیری از «حلقه‌های بازخورد تشدیدگر» (Filter Bubbles)، جامعه را به جزایر ایدئولوژیک منزوی تقسیم می‌کنند. کاربر ایرانی در این پلتفرم‌ها، نه با واقعیت جامعه خود؛ که با «سوررئالیسم الگوریتمی» مواجه است که بر اساس اهداف ژئوپلیتیک طراحان غربی تنظیم شده است. این پدیده «استعمار دیجیتال» جدیدی است که آرمان متیو از آن به عنوان بازتولید امپریالیسم در فضای مجازی یاد می‌کند. در پرونده الهه حسین‌نژاد، این الگوریتم‌ها به صورت نظام‌مند روایت‌های خاصی را برای گروه‌های هدف تقویت می‌کنند.

دوم، تولید صنعتی شبه‌رویداد به کار می‌افتد. بر اساس نظریه دنیل بورستین، رسانه‌های معاند با خلق «رویدادهای برنامه‌ریزی‌شده صرفاً برای پوشش رسانه‌ای» (PseudoEvents)، توجه عمومی را از مسائل اصیل منحرف می‌کنند. کمپین‌های نمایشی نمونه بارز این تکنیک است؛ رویدادهایی که نه ریشه در جنبش اجتماعی اصیل دارند، نه هدف‌شان تحقق عدالت است، بلکه صرفاً برای تولید محتوای تحریک‌کننده و تضعیف نهادهای حاکمیتی طراحی می‌شوند.

سوم، اقتصاد سیاسی هیجانی، فعال می‌شود. رسانه‌های خاص با تحریک سیستماتیک «هیجان‌های سمی» (خشم، ترس و نفرت) از طریق تولید «سینمای تراژدی» (کلیپ‌های ویروسی با تدوین احساسی و موسیقی‌های تحریک‌کننده)، قضاوت عقلانی را مختل می‌کنند. این استراتژی دقیقاً منطبق بر یافته‌های شوشانا زوبف در «سرمایه‌داری نظارتی» است: تبدیل تجربه انسانی به ماده خام برای تولید ثروت و قدرت از طریق استخراج داده‌های رفتاری. در این مدل، رنج الهه حسین‌نژاد به کالایی در بورس توجه تبدیل می‌شود که ارزش آن با میزان اشتراک‌گذاری و تعامل سنجیده می‌شود.

* زخم‌های نامرئی بر پیکره جامعه، پیامدهای ویرانگر تحریف

جامعه‌ای که قربانی قلب سازمان‌یافته واقعیت می‌شود، با زوال تدریجی سرمایه‌های وجودی خود روبه‌رو خواهد شد. نخستین و عمیق‌ترین زخم، فرسایش بی‌امان اعتماد اجتماعی است. هنگامی که رسانه‌های معاند با شگردهای نظام‌مند، پرونده‌ای قضایی مانند فاجعه قتل الهه حسین‌نژاد را به نمایشگاهی برای تخریب نهادهای انتظامی و قضایی تبدیل می‌کنند، پیوندهای نامرئی اعتماد عمومی را می‌گسلند. شهروندی که هر روز با روایت‌های متناقض از یک واقعه واحد بمباران می‌شود، ناخودآگاه به اصل «هیچ مرجعی قابل اعتماد نیست» باور می‌آورد. این همان سندرم پارانویای جمعی است که رابرت پاتنام در تحلیل فرسایش سرمایه اجتماعی به آن اشاره می‌کند: جامعه‌ای که در آن حتی نهادهای قانونی زیر سؤال می‌روند، بتدریج به مجموعه‌ای از اتم‌های منفرد تبدیل می‌شود که هر یک در لاک دفاعی خود فرورفته‌اند.

این گسست اعتماد، سرآغاز دومین فاجعه است؛ تکه‌تکه‌ شدن هویت ملی. هنگامی که رسانه‌های معاند با تکنیک «دیگرسازی افراطی» (Radical Othering) تلاش می‌کنند هر تراژدی‌ای را به تقابلی ساختگی میان «حاکمیت» و «مردم» تبدیل کنند، در واقع داربست‌های هویت جمعی را منهدم می‌کنند. پرونده الهه حسین‌نژاد در این میدان، به ابزاری برای تبدیل تفاوت‌های مشروع اجتماعی به تضادهای غیرقابل گذشت بدل می‌شود. جامعه‌ای که می‌تواند این فاجعه را به مثابه چالشی برای تقویت نهادها و قوانین ببیند، ناگهان خود را در میانه جنگ روایت‌های متعارض می‌یابد؛ روایت‌هایی که عمداً بر شکاف‌های جنسیتی، نسلی و طبقاتی تأکید می‌کنند.

سومین آسیب، ابتذال تراژدی انسانی است. شبکه‌های اجتماعی با تولید انبوه کلیپ‌های هیجان‌زده از قتل مرحوم حسین‌نژاد، مرز میان همدلی اصیل و تماشای بیمارگونه رنج را محو کردند. این پدیده که شوشانا زوبف از آن به عنوان «اقتصاد توجه مبتنی بر مصیبت» یاد می‌کند، رنج انسانی را به کالایی برای کسب لایک و اشتراک‌گذاری تبدیل می‌کند.

در این فرآیند، مخاطب نه با انسانیت قربانی، بلکه با تصویری تحریف‌شده مواجه می‌شود که هدفی جز تحریک هیجانات منفی ندارد. نتیجه نهایی، گسترش بی‌حسی اخلاقی (Moral Numbing) است؛ پدیده‌ای که در آن مخاطبان در برابر سیلاب تراژدی‌های رسانه‌ای، توانایی واکنش عاطفی اصیل را از دست می‌دهند.

و سرانجام، این تحریف‌ها به بحران معناباختگی جمعی می‌انجامد. هنگامی که جامعه فاقد چارچوب تفسیری مشترک برای فهم رویدادها باشد، هر حادثه‌ای به معمایی لاینحل تبدیل می‌شود.

پرونده الهه حسین‌نژاد در رسانه‌های معاند نه یک پرونده قضایی بلکه نمادی از «سیستم سرکوب» است که هر کس بر اساس پیش‌فرض‌های ایدئولوژیک خود آن را تفسیر می‌کند. این همان آنومی رسانه‌ای است که امیل دورکیم درباره‌اش هشدار داده بود: وضعیتی که در آن جامعه فاقد هنجارهای مشترک برای تفسیر واقعیت است.

* پدافند حقیقت؛ معماری اکولوژی رسانه‌ای مقاوم

رویارویی با این چالش‌های عمیق، نیازمند معماری نظام‌مند اکولوژی رسانه‌ای مقاوم است که بر ۴ ستون استوار می‌شود.

نخستین پایه، سواد رسانه‌ای انتقادی است که باید از سطح شعار فراتر رود. بر اساس الگوی پائولو فریره، این سواد نه آموزش منفعلانه، بلکه پرورش «نگاه سوم» است؛ نگاهی که همواره می‌پرسد: «چه کسی این روایت را ساخته؟»، «چه منافعی پشت آن نهفته است؟» و «چه صداهایی عامدانه حذف شده‌اند؟».

درباره پرونده مرحوم حسین‌نژاد، این سواد به شهروندان می‌آموزد چگونه روایت‌های افراطی را از گزارش‌های مستند تمییز دهند و دریابند چگونه یک تراژدی شخصی به ابزاری برای جنگ رسانه‌ای تبدیل شده است. این آموزش باید از مدارس آغاز شود و با کارگاه‌های تفکر دیالکتیکی برای جوانان تداوم یابد.

دومین رکن، بازمهندسی حقوق ارتباطات جمعی در عصر دیجیتال است. قوانین فعلی پاسخگوی پیچیدگی‌های جنگ‌های رسانه‌ای نوین نیست. نیازمند تدوین قانون جرائم سایبری پیشگیرانه هستیم که بتواند با قلب سازمان‌یافته واقعیت مقابله کند.

این قانون نباید محدود به مجازات باشد، بلکه باید سازوکارهایی مانند نهادهای مردمی رصد رسانه‌ای را ایجاد کند که با مشارکت انجمن‌های تخصصی روزنامه‌نگاری، تحریف‌های سیستماتیک را رصد و افشا می‌کنند. همچنین ایجاد سیستم رتبه‌بندی اعتبار رسانه‌ها بر اساس شفافیت منابع و روش‌های گزارشگری، به مخاطبان معیاری عینی برای ارزیابی اعتبار رسانه‌ها می‌دهد.

سومین محور، بازآفرینی روایت اصیل است. در مقابل روایت‌های تحریف‌شده پرونده الهه حسین‌نژاد، باید روایت انسان‌محور ارائه داد که ۳ ویژگی کلیدی دارد: نخست آنکه از ساده‌سازی‌های دوآلیستی (خیر / شر مطلق) پرهیز می‌کند، دوم فرآیند قضایی شفاف را در کانون توجه قرار می‌دهد و سوم به جای بهره‌گیری سیاسی از تراژدی، بر کرامت انسانی قربانی تأکید می‌ورزد. تولید مستندهای دقیق که زمینه‌های اجتماعی واقعه را تحلیل می‌کند، می‌تواند الگویی برای این روایتگری اصیل باشد.

چهارم و عمیق‌ترین سطح، فلسفه مقاومت رسانه‌ای است که ریشه در حکمت ایرانی -اسلامی دارد. همان‌گونه که مرحوم محمدرضا حکیمی تأکید می‌کند: «دفاع از حقیقت در عصر اطلاعات، جهاد اکبر این عصر است».

این مقاومت ۳ جبهه دارد: در سطح فردی با مسؤولیت‌پذیری در اشتراک‌گذاری محتوا، در سطح نهادی با ایجاد اتاق‌های فکر رسانه‌ای متشکل از فیلسوفان، جامعه‌شناسان و حقوقدانان برای تولید محتوای هوشمند و در سطح ملی با دیپلماسی رسانه‌ای افشاگرانه که مکانیسم‌های کارخانه‌های دروغ‌پردازی را آشکار می‌کند.

سرانجام، احیای حکمت ارتباطی ایرانی-اسلامی ضروری است. سنت‌هایی چون مناظره‌های اخلاق‌محور در تاریخ فرهنگ ما، الگویی برای گفت‌وگوی عقلانی در فضای رسانه‌ای امروز است. مکتب وقایع‌نگاری منصفانه در تاریخ‌نگاری ایرانی می‌تواند معیاری برای گزارشگری معاصر باشد. همچنین توسعه فقه ارتباطات به عنوان شاخه‌ای نوین در علوم اسلامی، می‌تواند چارچوب‌های اخلاقی برای فضای رسانه‌ای فراهم کند.

* حقیقت به مثابه میهن

هجمه علیه حقیقت در پرونده مرحوم الهه حسین‌نژاد، تنها یک جنگ رسانه‌ای نیست، حمله به جغرافیای وجودی ملت ایران است. جامعه‌ای که واقعیتش را بدزدند، حافظه جمعی‌اش را ربوده‌اند. اما تاریخ پرفرازونشیب ما گواهی می‌دهد فرهنگ ایرانی – اسلامی زنده‌ترین سنگر در برابر تحریف است.

راه نجات در احیای خرد جمعی ریشه‌دار نهفته است؛ خردی که اشک اصیل را بر مزار عدالت‌ حقیقی مقدس می‌شمارد، نه بر صحنه‌سازی‌های رسانه‌ای؛ خردی که تراژدی انسانی را اسب تروای بیگانگان نمی‌کند؛ خردی که قربانی یک حادثه را نه ابزار جناح‌بازی بلکه انسانی مظلوم می‌بیند که حقش باید در سایه نظام قضایی مستقل گرفته شود.

پاسداری از حقیقت، امروز فریضه‌ای دینی و میهنی است که نیازمند بسیج همه‌جانبه هوش جمعی ملت در عرصه رسانه است. این نبرد، دفاع از مرزهای وجودی ایران است؛ جنگی که سلاحش نه زره و توپ، بلکه بینش، اخلاق و خردورزی است.

***

پدر مرحوم الهه حسین‌نژاد: اشد مجازات را برای قاتل دخترم تقاضا دارم

پدرمرحوم الهه حسین‌نژاد با حضور در پلیس آگاهی گفت: درخواست اشد مجازات را در سریع‌ترین زمان ممکن برای قاتل دخترم دارم تا الهه‌های دیگر گرفتار اینگونه آدم‌های پست‌فطرت نشوند. خانواده مرحوم الهه حسین‌نژاد دیروز در پلیس آگاهی حضور یافتند.

پدر مقتول گفت: درخواست اشد مجازات در سریع‌ترین زمان ممکن برای قاتل را دارم تا الهه‌های دیگر گرفتار اینگونه آدم‌های پست‌ فطرت نشوند. والدین الهه حسین‌نژاد از پیگیری‌ها و زحمات پلیس برای شناسایی و دستگیری قاتل دخترشان تشکر کردند.

منبع: روزنامه وطن امروز

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ربایش سازمان‌یافته حقیقت بیشتر بخوانید »

پاسخ سخنگوی فراجا به ابهاماتی پیرامون پرونده قتل الهه حسین‌نژاد

پاسخ سخنگوی فراجا به ابهاماتی پیرامون پرونده قتل الهه حسین‌نژاد



سخنگوی فراجا طی یادداشتی پرده از ابهامات و اقدامات پلیس در طی این چند روز سخت و طاقت‌فرسا برداشت.

به گزارش مجاهدت از مشرق، سردار سعید منتظرالمهدی سخنگوی فراجا در یادداشتی نوشت: در ابتدا بر خودم نه تنها به عنوان سخنگوی پلیس بلکه به عنوان یک پدر لازم می‌دانم به خانواده محترم مرحومه الهه حسین‌نژاد و تمامی زنان و دختران کشور عزیزمان ایران تسلیت گفته و با آنان همدردی کنم؛ امیدوارم دستگیری قاتل توانسته باشد بخش کوچکی از آلام و اندوه این خانواده را تسکین دهد.

فقدان الهه دختر مسئولیت پذیر و پرتلاش نه تنها آسیبِ شخصی، بلکه آسیب به کل جامعه ایران بود؛ پلیس در این روزهای سخت در کنار خانواده حسین نژاد بوده و همدردی و حمایت ما بیانگر همبستگی و تعهداتمان به برقراری نظم، امنیت و آرامش است.

بر خود فرض می‌دانم با توجه به انتشار اخبار و گمانه زنی‌های متناقض توسط برخی افراد غیر متخصص و نامرتبط با موضوع پرونده، گزارشی از کار پلیس را در جهت روشنگری و شفاف سازی ارائه دهم.

بعد از اعلام مفقودی مرحومه الهه حسین‌نژاد، سردار رادان با تاکید بر اینکه «فکر کنید الهه دختر خود من است و همه توان خود را برای پیدایش وی انجام دهید»، بنده نیز دستور ایشان را به پلیس آگاهی ابلاغ نمودم؛ بلافاصله تیم‌های ویژه در این خصوص تشکیل و همزمان در انتظامی ۲ استان، کار ادامه پیدا کرد. ردیابی‌ها از از اسلامشهر به محل کار و بالعکس آغاز گردید و آخرین نقطه که از دسترس خارج شده نیز مشخص شد، از این به بعد سرنخی وجود نداشت!! با تمرکز و سعه صدر، بالغ بر ۴۷۰۰ خودرو و پلاک مورد بررسی قرار گرفت و همزمان ده‌ها اقدام پلیسی و اطلاعاتی دیگر انجام شد.

کارآگاهان ِپلیس آگاهی تهران «۴ شبانه روزِ متمادی»، مستمر و نفس‌گیر با تمرکز بر زوایای پنهان پرونده تمامی احتمالات، ولو ضعیف و اندک را مورد مداقه و بررسی قرار دادند تا به لطف الهی به مظنونِ اصلی و در نهایت کشف پیکر مرحومه رسیدند. (قاتل براساس اطلاع از شبکه‌های مجازی و حساسیت موضوع تمامی سرنخ‌های ارتباطی را از بین و مخفی شده بود!).

لازم می‌دانم از تمامی سازمان‌ها از جمله بانک مرکزی و … که در مسیر حل پرونده تأثیرگذار بودند تشکر نمایم.

بعد از کشف و اعترافاتِ قاتل، ابهامات و شبهاتی در خصوص شرکت اسنپ به وجود آمد که بلافاصله مدیرعامل اسنپ به پلیس اماکن فراجا فراخوانده شد و توضیحاتی در این خصوص ارائه و بر اساس بررسی سوابق موارد ذیل اعلام می‌شود:

مرحومه الهه حسین نژاد از این ناوگان درخواست خودرو نکرده بود و از ابتدا تا انتهای مقصد از خودروی عبوری به صورت دربست استفاده کرده (چندین خودرو)

در همین جا یادآور می‌شوم: اتحادیه و شرکت‌های کسب و کارهای مجازی و خودروهای اینترنتی، طبق قانون، موظفند برای فعالیت رانندگان، از پلیس استعلام بگیرند که شرکت اسنپ در سال ۹۹ برای شروع به کار مشارالیه، استعلام گرفته است که در آن زمان جرم محکومیتی برای وی ثبت نشده بود.

لازم به ذکر است، پلیس صرفاً پاسخ استعلام مبنی بر ارتکاب جرایم درجه ۱ تا ۳ به عنوان جرایم مؤثر کیفری در قانون را می‌دهد و صفر تا صد به‌کارگیری و نظارت بر حسن انجام کار رانندگان بر عهده شرکت‌های پذیرنده می‌باشد؛ بر اساس تفاهم‌نامه فی‌مابین، پلیس و شرکت‌های موصوف می‌بایست هر ۶ ماه، از پلیس استعلام مجدد گرفته شود.

همه توصیه‌های لازم پلیسی مجدداً به اتحادیه‌های مربوطه اعلام و مقرر گردید در اولین فرصت نسبت به برطرف کردن خلأ‌های موجود و همچنین نسبت به احراز هویت بیومتریک معتبر رانندگان اقدام نمایند.

در حال حاضر بیش از ۱۵ میلیون راننده در این رسته شغلی در شرکت‌های مختلف فعالیت می‌کند که جا دارد به همه رانندگانِ صادق و درستکار خسته نباشید عرض نمایم. پیشنهاد فراجا به اتحادیه شرکت‌ها و ناوگان خودروهای اینترنتی علاوه بر استعلام از پلیس به صورت منظم قبل از به‌کارگیری رانندگان، بررسی وضعیت روانشناختی آنان است تا وضعیت روح و روان و ابعاد شخصیتی افراد مشخص شود.

در این رابطه سازمان روانشناسی کشور و حتی خود پلیس آمادگی همکاری جهت انجام معاینات روانشناسی افراد را در مراکز مشاوره فراجا در سراسر کشور دارد.

از خانواده مرحومه الهه حسین نژاد نیز که با حضور در پلیس آگاهی تهران بزرگ از کارآگاهان پرونده و همکاران پرتلاشم تشکر کردند، تقدیر و اطمینان می‌دهم تا مجازات این قاتل بی‌رحم پیگیری‌های قضائی را انجام دهیم.

یادآوری این نکته ضروری است که در همین هفته گذشته که همه حواس مردم معطوف به پرونده مرحومه حسین‌نژاد بود ۴ مورد آدم ربایی و فقدانی افراد مونث در شهرهای خاش، کرمان، بهارستان و اسلامشهر نیز به وقوع پیوست که تمامی این افراد آزاد و گروگانگیران دستگیر شدند. خوشبختانه باتلاش عزیزانمان ساعتی پیش ۲ دختر بچه تکواندوکار هم پیدا و به کانون خانواده بازگشتند.

فرمانده کل انتظامی نیز ضمن تشکر از مأمورین و کارآگاهان پرونده قتل الهه حسین نژاد جهت اهتمام ویژه و تلاش دلسوزانه‌شان، آنان را مورد تفقد و تشویق قرار داد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پاسخ سخنگوی فراجا به ابهاماتی پیرامون پرونده قتل الهه حسین‌نژاد بیشتر بخوانید »

جسد گرانبهای یک دختر برای فمینیست‌ها/ چک آبدار غنی‌نژاد به کورتکس‌بازی رنانی!

جسد گرانبهای یک دختر برای فمینیست‌ها/ چک آبدار غنی‌نژاد به کورتکس‌بازی رنانی!



یکی از فعالان جریان چپ اخیرا مدعی شد که “جرم اسیدپاشی” بدعتی بود که پس از رحلت امام(ره) بنیان گذاشته شد!

سرویس سیاست مشرق – «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابه‌لای اخبار و اتفاقات کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیل‌ها و پیشینه‌هایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم می‌گذاریم. هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.

***

بهروزآذر: قتل الهه حسین‌نژاد یک فاجعه فردی نیست!

جسد گرانبهای یک دختر برای فمینیست‌ها

جسد گرانبهای یک دختر برای فمینیست‌ها/ چک آبدار غنی‌نژاد به کورتکس‌بازی رنانی!

زهرا بهروزآذر، معاون زنان و خانواده رئیس جمهور پزشکیان طی یادداشتی درباره قتل یک دختر در تهران توسط یک دزد نوشته است: این جنایت تلخ و دلخراش، صرفاً یک فاجعه فردی نیست و نباید تنها در قالب یک قتل بررسی شود؛ چرا که ما با پدیده‌ای پیچیده و چندلایه مواجه هستیم که از اختلالات روانی، بحران‌های فرهنگی و اقتصادی، ضعف در زیرساخت‌های پیشگیرانه، و خلأهای حمایتی و قانونی رنج نشأت می‌گیرد.

به گزارش مجاهدت از ایلنا، او همچنین اظهار کرده است: این رخداد تلخ، زنگ خطری جدی درخصوص تغییر جرایم به سمت خشونت‌آمیز شدن است و نشانه‌ای نگران‌کننده از کاستی‌های عمیق در تأمین امنیت اجتماعی شهروندان در فضاهای عمومی به شمار می‌رود، وضعیتی که زنان و کودکان را بیش از سایر گروه‌ها در معرض آسیب قرار می‌دهد.[۱]

*تلخ تر از قتل یک دختر توسط یک دزد اما کاسبی از خون آن دختر بیگناه و بهانه جویی برای طرح مواضع فمینیستی است.

یک دختر از سوی یک دزد ربوده شده و به دلیل مقاومتش برای جلوگیری از دزدی؛ مظلومانه کشته شده است. این واقعه چه ربطی به رفتارهای جمعی ایرانیان دارد؟ از طرفی این حادثه چه چیزی بیشتر از یک قتل شریرانه است که خانم بهروزآذر در قبال آن “پدیده پیچیده و چند لایه” کشف کرده اند؟

چه اگر این قضیه فراگیر بود یا یک پدیده پیچیده و چند لایه بود؛ اولا کشف نمی شد و ثانیا آنقدر دچار تکرر بود که امثال خانم بهروزآذر نیز به خود زحمت یادداشت نوشتن درباره آنرا نمی دادند.

و یا اصلا چطور می شود در قبال یک جرم نادر مدعی شد که حاکمیت دچار کاستی های عمیق در تأمین امنیت اجتماعی شهروندان است؟ آیا مقام بلندپایه هیچ کشوری را می شناسیم که در قبال وقوع یک جرم؛ علیه کشور خودش چنین بیانیه ای بنویسد؟

درباره رویکردهای فمینستی باید دانست که این مواضع در هنگامی که قاتل یک زن باشد البته اعتقادی به هیچ جرم چند لایه و یا کشفی ندارند و با سکوت از کنار قضیه عبور می کنند (اشاره به معضل شوهر کشی و فرزند کشی توسط برخی از زنان) لکن همینان وقتی که قربانی یک زن باشد؛ فرصت را برای کاسبی غنیمت شمرده و وارد طرح مباحثی می شوند که باید منافع فمنیست ها را تأمین کند.

***

سیلی غنی‌نژاد به کورتکس‌بازی رنانی!

جسد گرانبهای یک دختر برای فمینیست‌ها/ چک آبدار غنی‌نژاد به کورتکس‌بازی رنانی!

موسی غنی‌نژاد، اقتصاددان و از چهره های اصلاح طلب به تازگی طی یادداشتی در واکنش به اظهارات محسن رنانی که ایرانیان را دارای کورتکس مغزی نازک و کم هوش -نسبت به اروپایی ها- معرفی کرده بود، نوشت: از همین جا از نظریه‌پرداز «تکینگی و کورتکس مغز» موکداً می‌خواهم نام و تصویر من را از کشکول کاسبی خود بیرون گذارد و برود کشک‌ خود را بسابد.

به گزارش مجاهدت از انصاف‌نیوز، این یادداشت می افزاید: با آشفته‌ذهن میان‌مایه‌ای که ملت ایران را کم عقل توصیف می‌کند و بدون درک ظرائف و عظمت زبان فارسی آن‌را اسباب عقب‌ماندگی می‌شمارد تا حکمرانی جاهلانه را توجیه کند سخن از خرد گفتن آب در هاون کوبیدن است.[۲]

*اظهارات اخیر رنانی در سطحی از کج فهمی متمایل به بلاهت قرار داشت که می بینیم حتی کسانی در نزدیکی مشرب سیاسی او نیز حاضر به دفاع از این حرف های غلط نیستند و از آنها برائت می جویند.

صد البته این برائت جویی مغتنم است و انتظار می رود که سایر اصلاح طلبان نجیب و چهره های ستادی این جریان نیز از اظهارات غلط رنانی برائت بجویند تا همواره آنچه بر جامعه حاکم است؛ عقلانیت و خرد و فضای نقد سازنده باشد.

در این میان و بیش از همه البته انتظار است که آقای “مسعود نیلی” دیگر اقتصاددان اصلاح طلب که رنانی اظهارات مربوط به کورتکس را در مراسمی مربوط به وی اظهار کرده است؛ از رنانی برائت بجوید و اثبات کند که با این روش غلط همراه نیست.

گفتنیست، رنانی به عنوان کسی که اصلاح طلبان او را یکی از تئوریسین های خود می دانند همواره در سیاه نمایی از وضعیت کشور و نقد حاکمیت؛ تندترین مواضع را اتخاذ می کند که البته اغلب نیز با محاسبات و پیش بینی های کاملا غلطی همراه است.

***

بدعت اسیدپاشی را عده‌ای پس از امام گذاشتند!

جسد گرانبهای یک دختر برای فمینیست‌ها/ چک آبدار غنی‌نژاد به کورتکس‌بازی رنانی!

رسول منتجب نیا، از فعالان اصلاح طلب به تازگی در بخشی از یک مصاحبه با سایت جماران با بیان اینکه اگر امام حضور داشت حتما با هرگونه اجبار مخالفت می‌کرد، گفته است: روزی در زمان امام، یک بسیجی با یک خانم بدحجاب برخورد کرد، ایشان به وزیر کشور دستور داد با این افراد مقابله کنید، حتی اگر بسیجی و حزب‌اللهی باشند. زمان امام این بحث‌ها نبود. پس از ایشان اسیدپاشی به صورت زنان بی‌حجاب و… آغاز شد. این بدعت‌های پس از رحلت امام باعث شکل‌گیری چنین فاصله‌ای میان مردم و حاکمیت شده است.[۳]

*اظهارات منتجب نیا در کنایه به قانون حجاب و اینکه اگر امام بود با اجبار مخالفت می کرد در حالی است که برخورد با تظاهرات حامیان بی حجابی در ۱۷ اسفند ماه سال ۵۷ که در اعتراض به اجباری شدن قانون حجاب در جمهوری اسلامی ایران صورت گرفت؛ در زمان امام راحل و با تأیید ایشان بود.

به این معنی که امام راحل همواره حامی قانون بود و امثال منتجب نیا هم نباید بتوانند اینطور صراحتا و با بی پروایی دست به تحریف امام راحل بزنند.

در بحث جرم اسیدپاشی نیز ما در ایران با یک رویه و فساد سیستماتیک مواجه نیستیم و این مقوله جرمی است همانند سایر جرم ها که در هر زمانی امکان وقوع دارد و باید با آن مقابله شود.

اینکه یک فعال سیاسی بخواهد وقوع یک جرم را به زمان خاصی ربط بدهد در حالت خوشبینانه ناشی از ناآگاهی اوست. همچنانکه در حالت بدبینانه باید گفت او در حال اجرای یک پروژه علیه امام راحل و نظام اسلامی است.

تلخ تر آنکه می بینیم منتجب نیا از جرم اسیدپاشی با عنوان بدعت یاد کرده است!

به این معنی که او در حال القاگری است مبنی بر اینکه اسیدپاشی یک جرم سازمان یافته است که توسط کسانی در داخل حکومت نیز پشتیبانی می شود و آنها این بدعت را پس از امام رسم کرده اند!

طبعا چنین اظهاراتی باید با واکنش سخت قضایی و امنیتی مواجه شود.

***

۱_https://www.ilna.ir/fa/tiny/news-۱۶۴۷۲۸۳

۲_https://ensafnews.com/۵۹۵۵۰۳

۳_https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-۱۶۷۰۰۲۷

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

جسد گرانبهای یک دختر برای فمینیست‌ها/ چک آبدار غنی‌نژاد به کورتکس‌بازی رنانی! بیشتر بخوانید »

بازسازی صحنه قتل «الهه حسین نژاد» فردا در تهران انجام می‌شود

بازسازی صحنه قتل «الهه حسین نژاد» فردا در تهران انجام می‌شود



پلیس آگاهی تهران بزرگ اعلام کرد: بازسازی صحنه قتل «الهه حسین نژاد» فردا ۱۷ خرداد انجام خواهد شد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، الهه حسین نژاد دختر ۲۴ ساله‌ای که از ۴ خرداد مفقود شده بود، در راه منزل خود در اسلامشهر به دست راننده خودروی سواری به قتل رسید.

قاتل وی روز گذشته دستگیر شد و پلیس آگاهی تهران بزرگ اعلام کرد: فردا صحنه قتل او را با همراهی قاتل بازسازی کند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

بازسازی صحنه قتل «الهه حسین نژاد» فردا در تهران انجام می‌شود بیشتر بخوانید »