امارات

سودان در آتش رقابت ژنرال‌ها

سودان در آتش رقابت ژنرال‌ها



سودان در میان رقابت مرگبار دو ژنرال، عبدالفتاح البرهان و محمد حمدان دقلو، به مرز فروپاشی کامل رسیده است؛ جنگی نیابتی که با دخالت بازیگران خارجی، از نزاعی داخلی به بحرانی منطقه‌ای و انسانی بدل شده است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، سودان، کشوری با تاریخی غنی، موقعیت ژئوپلیتیکی محوری در شاخ آفریقا، امروز در یکی از تاریک‌ترین فصول تاریخ خود گرفتار شده است. از زمان سقوط دولت عمر البشیر در سال ۲۰۱۹، این کشور به‌جای حرکت به‌سوی ثبات دموکراتیک، به کانونی برای رقابت‌های ویرانگر داخلی و میدانی برای مداخلات پیچیده بازیگران خارجی تبدیل شد.

سرنگونی حکومت البشیر، با فشار مشترک نیروهای مسلح سودان (SAF) به رهبری ژنرال عبدالفتاح البرهان و نیروهای واکنش سریع (RSF) به فرماندهی ژنرال محمد حمدان دقلو، ملقب به حمیدتی رخ داد، نه پایان بحران؛ بلکه آغاز فصلی جدید از بی‌ثباتی بود. این دو نیرو که در برکناری البشیر و سپس در کودتای ۲۰۲۱ علیه دولت مدنی انتقالی به رهبری عبدالله حمدوک متحد بودند، در نهایت بر سر تقسیم قدرت و آینده ساختار نظامی کشور به تقابلی خونین روی آوردند.

از ‌آوریل ۲۰۲۳، جنگ میان این دو متحد سابق، کشور را به ورطه فروپاشی کامل کشاند؛ جنگی که تاکنون جان ده‌ها هزار نفر را گرفته، میلیون‌ها نفر را در داخل و خارج از کشور آواره کرده است. ریشه‌های این تراژدی، فراتر از یک اختلاف‌نظر ساده بر سر ادغام نیروهای نظامی است.

همان‌طور که داگلاس یوهانسون در کتاب «علل ریشه‌ای جنگ داخلی در سودان» به‌درستی استدلال می‌کند، چرخه مداوم خشونت در سودان، بیش از آنکه حاصل منازعات صرفاً قومی یا مذهبی باشد، محصول مستقیم ساختارهای نابرابر اقتصادی، وابستگی تاریخی به قدرت‌های خارجی و رقابت بی‌امان بر سر منابع است. به گفته او، طی یک قرن گذشته، چه در دوران استعمار بریتانیا و چه پس از استقلال، دولت مرکزی در خارطوم و گروه‌های مسلح رقیب در حاشیه، همواره در پی کنترل سه عنصر کلیدی بوده‌اند: زمین، منابع طبیعی و نیروی کار.

مسئله اصلی این است که این نزاع‌ها همواره در چهارچوب یک اقتصاد سیاسی معیوب شکل‌گرفته‌اند که در آن، توسعه و بازتوزیع منابع به شکلی ناعادلانه و اغلب با جهت‌دهی از خارج صورت‌گرفته است. یوهانسون توضیح می‌دهد از دوران استعمار تا به امروز، یک الگوی ثابت توسعه نامتوازن حاکم بوده است. این نابرابری ساختاری، رقابت بر سر دسترسی به منابع حیاتی مانند زمین‌های حاصلخیز، آب رود نیل و به‌ویژه در دهه‌های اخیر، طلا را به‌شدت تشدید کرده است.

در نتیجه، هر دولتی که در خارطوم روی کار آمده، برای تأمین مالی خود و حفظ قدرت، ناچار به ائتلاف با قدرت‌های خارجی بوده است. این وابستگی اقتصادی که گاه در قالب کمک‌های نهادهایی چون بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول و گاه از طریق حمایت‌های مستقیم سیاسی و نظامی کشورهایی چون ایالات متحده، عربستان سعودی یا در دوره‌ای در عراقِ صدام خود را نشان داده، عملاً استقلال تصمیم‌گیری سودان را تضعیف کرده و این کشور را به زمینی برای بازی‌های ژئوپلیتیک تبدیل کرده است.

در بحران کنونی، آنچه بیش از همه جلب‌توجه می‌کند، نقش‌محوری و تهاجمی امارات متحده عربی در متن این بحران است. ابوظبی، با درک عمیق از پویایی‌های داخلی سودان به حامی اصلی نیروهای RSF تبدیل شده است. گزارش‌ها نشان می‌دهد امارات از مسیرهای مختلف از لیبی، چاد و حتی سومالی‌لند، به طور مداوم سلاح‌های پیشرفته، پهپادهای تهاجمی و حمایت‌های لجستیکی و مالی را به دست نیروهای حمیدتی رسانده است.

این حمایت‌ها به نیروهای واکنش سریع امکان داده تا بخش‌های وسیعی از کشور، به‌ویژه در غرب (دارفور) و پایتخت، را در کنترل خود نگه دارند و موازنه نظامی را به نفع خود تغییر دهند. پشت این شبکه پیچیده حمایتی، مجموعه‌ای از شرکت‌های صوری اماراتی و واسطه‌های بین‌المللی، از جمله عناصری از اسرائیل قرار دارند که تجارت پرسود طلا، سوخت و جنگ‌افزار را به یکدیگر پیوند می‌زنند.

سودان یکی از بزرگ‌ترین تولیدکنندگان طلا در آفریقاست که سالانه حداقل ۹۰ تن طلا تولید می‌کند و بخش اعظمی از این طلا از معادن دارفور، یعنی مرکز قدرت نیروهای واکنش سریع، استخراج می‌شود. قاچاق طلا به منبع اصلی تأمین مالی برای این گروه شبه‌نظامی تبدیل شده است. با این حال مسیر قاچاق ساده ولی مرگبار است: طلا از معدن‌داران خرد به دست شبه‌نظامیان RSF می‌رسد، بدون هیچ نظارتی از طریق فرودگاه‌های تحت کنترل آن‌ها به دبی و امارات منتقل می‌شود و در آنجا به عنوان یک کالای کاملاً قانونی وارد بازارهای جهانی شده و به پول نقد برای خرید سلاح و ادامه جنگ تبدیل می‌شود.

نفوذ امارات در سودان البته دلایل عمیق‌تری نیز دارد. ابوظبی علاوه بر دسترسی به طلا، به دنبال تثبیت نفوذ خود در شاخ آفریقا و کنترل آبراه استراتژیک دریای سرخ است. این اقدام بخشی از رقابت گسترده‌تر اقتصادی و ژئوپلیتیک امارات با قدرت‌های منطقه‌ای دیگر مانند ترکیه و قطر محسوب می‌شود.

از سوی دیگر، امارات سودان را به چشم یک منبع حیاتی برای تأمین امنیت غذایی خود می‌بیند. این کشور که نزدیک به ۹۰ درصد غذای مورد نیاز خود را وارد می‌کند، از حدود دو دهه پیش سودان را به عنوان یکی از اهداف اصلی سرمایه‌گذاری کشاورزی خود تعیین کرد. شرکت‌های بزرگی مانند IHC و Jenaan که ارتباط نزدیکی با هسته قدرت سیاسی و اقتصادی ابوظبی دارند، میلیاردها دلار در بخش کشاورزی و دامپروری سودان سرمایه‌گذاری کرده‌اند.

در همین راستا، امارات در سال ۲۰۲۰ سرمایه‌گذاری ۶ میلیارد دلاری را در بندر استراتژیک ابوعمامه در ساحل دریای سرخ آغاز کرد، پروژه‌ای که بعداً توسط ژنرال البرهان (رهبر ارتش) به دلیل نگرانی از نفوذ بیش از حد امارات، فسخ شد. این اقدام البرهان، یکی از دلایل تیرگی روابط او با ابوظبی و تمایل بیشتر امارات به حمایت از حمیدتی بود. با آغاز جنگ، بسیاری از این پروژه‌های کشاورزی یا متوقف شده‌اند یا عملاً زیر نظارت نیروهای واکنش سریع درآمده‌اند.

سیاست تهاجمی امارات فراتر از منافع اقتصادی و در چهارچوب یک مأموریت ایدئولوژیک برای مبارزه با نفوذ جریان‌های اسلام سیاسی (که ارتش سودان و بقایای رژیم البشیر را نماینده آن می‌دانند) و همچنین ترویج یک پروژه عربی‌سازی در منطقه است که در آن، حمایت از یک نیروی شبه‌نظامی با ریشه‌های عربی (RSF) بر یک ارتش ملی ترجیح داده می‌شود. این رویکرد، فارغ از نیت آن، در عمل به پاکسازی قومی و جمعیتی در مناطقی مانند دارفور دامن‌زده و هدف نهایی آن، کنترل کامل بر منابع سودان و تثبیت یک دولت دست‌نشانده و همسو با ابوظبی است.

سودان البته تنها صحنه رقابت امارات نیست؛ عربستان سعودی نیز منافع حیاتی در این کشور دارد. ریاض، سودان را حلقه‌ای کلیدی در زنجیره امنیت غذایی، انرژی و تجارت خود می‌داند، به ویژه با توجه به مرز طولانی دریایی مشترک در دریای سرخ. نگاه عربستان به سودان، علاوه بر رقابت پنهان با امارات، نگاهی عمیقاً استراتژیک و راهبردی به امنیت دریای سرخ دارد.

سعودی‌ها در چهارچوب چشم‌انداز ۲۰۳۰ و پروژه‌هایی مانند نئوم، به دنبال ایجاد یک کریدور زمینی انرژی از خلیج‌فارس به سمت بندر ایلات در اسرائیل و از آنجا به دریای مدیترانه و اروپا هستند. ثبات و امنیت بخش غربی دریای سرخ، یعنی سواحل سودان، برای موفقیت این طرح حیاتی است. از این رو، ریاض با سرمایه‌گذاری در سودان و تلاش برای میانجی‌گری (مانند مذاکرات جده)، خواهان تأمین امنیت این آبراه بوده و اقدامات تهاجمی و بی‌ثبات‌کننده امارات در حمایت از RSF را ضربه‌ای به منافع بلندمدت خود می‌داند. تلاش اصلی عربستان بر این است که بتواند بر قسمت ساحلی دریای سرخ در سودان که عمدتاً در کنترل ارتش (SAF) است، تسلط و نفوذ داشته باشد.

در این میان، نقش رژیم صهیونیستی نیز، هرچند اغلب غیرمستقیم و پنهان، قابل چشم‌پوشی نیست. اسرائیل با تمرکز بر تثبیت نفوذ خود در جنوب سوریه و مناطق پیرامون شاخ آفریقا، به دنبال تضمین امنیت مرزها و منافع انرژی خود است. حضور و حمایت اسرائیل از برخی گروه‌ها در سودان و همگرایی راهبردی آن با متحدان منطقه‌ای مانند امارات، نشان می‌دهد این بازیگران از یک استراتژی مشترک برای کنترل منطقه، مقابله با نفوذ ایران و بهره‌برداری از بحران‌ها استفاده می‌کنند. نیروهای RSF به صراحت از عادی‌سازی روابط با اسرائیل حمایت کرده و در زمان حضور در دولت انتقالی، موافقت خود را با الحاق سودان به پیمان‌های ابراهیمی اعلام کردند، درحالی‌که ارتش (SAF) به دلیل ارتباطات سنتی‌تر و وجود عناصر اسلام‌گرا در بدنه‌اش، رویکرد محتاطانه‌تری داشت.

این موضع، RSF را به عنوان شریک بالقوه برای اسرائیل در آفریقا مطرح کرد. دلایل اصلی ورود اسرائیل به تحولات سودان را می‌توان در موقعیت ژئوپلیتیکی سودان در مجاورت دریای سرخ (که برای مقابله با نفوذ ایران و محور مقاومت حیاتی است)، اهداف کلان اسرائیل برای گسترش نفوذ در آفریقا و ایجاد پایگاه‌های اطلاعاتی و همچنین مواضع ضداسلام‌گرایانه RSF جست‌وجو کرد. صهیونیست‌ها که در تلاش برای جلوگیری از شکل‌گیری یک کریدور کمکی از آفریقا به مقاومت فلسطین هستند، بحران داخلی سودان را فرصتی برای حمایت از نیروهای همسو با خود (RSF) دیده‌اند.

این جنگ، فراتر از یک مناقشه داخلی بر سر قدرت، در حال تبدیل شدن به یک جنگ هویتی و نسلی است؛ جایی که نیروهای مسلح سودان به عنوان نماینده نسل قدیمی نظامی‌گری عربی – اسلامی مستقر در خارطوم دیده می‌شوند و نیروهای پشتیبانی سریع نماد شبه‌نظامیان حاشیه‌نشینی هستند که با اتکا به ثروت بادآورده منابع و حمایت خارجی، برای بازتعریف مرکز قدرت می‌جنگند.

در این میان، قومیت عامل کلیدی و مرگباری است: حملات سیستماتیک نیروهای پشتیبانی سریع علیه جوامع غیر عرب، به ویژه در دارفور و علیه اقوامی مانند ماسالیت که سازمان ملل آن را مصداق پاکسازی قومی دانسته، خطر احیای یک نسل‌کشی تمام‌عیار را به همراه داشته است. موقعیت استراتژیک دارفور و شهرهایی مانند الفاشر که محل تلاقی جاده‌های منتهی به چاد و لیبی و مرکز منابع طبیعی (طلا، کروم و حتی اورانیوم) است، آن را به کانون درگیری‌ها تبدیل کرده است. سقوط الفاشر به معنای تسلط کامل RSF بر غرب سودان و از دست رفتن عمق دفاعی ارتش خواهد بود. تلاش‌های دیپلماتیک، مانند کنفرانس ادعایی لندن در آوریل ۲۰۲۵ یا مذاکرات جده، تاکنون به دلیل عدم اراده طرفین و حامیان خارجی آن‌ها، با شکست مواجه شده‌اند. البرهان و ارتش بر ادغام کامل RSF اصرار دارند و حمیدتی و RSF خواهان حفظ استقلال عملیاتی و نوعی فدرالیسم هستند که عملاً به معنای دو دولت در یک کشور است.

سودان اکنون در آستانه فروپاشی کامل و تجزیه عملی قرار دارد؛ نیروهای پشتیبانی سریع با کنترل دارفور و کردفان در حال ایجاد یک دولت در غرب هستند، درحالی‌که نیروهای مسلح سودان شرق و شمال کشور را در اختیار دارند. این بحران، نمونه‌ای آشکار از گذار در نظام بین‌الملل است؛ جایی که قدرت‌های غربی در سایه یا بی‌اثر هستند و بازیگران منطقه‌ای مانند امارات، با استفاده از ابزارهای جنگ هیبریدی (پهپاد، مزدوران و طلا) سرنوشت ملت‌ها را رقم می‌زنند.

بدون فشار هماهنگ بین‌المللی بر حامیان خارجی این جنگ، از ابوظبی گرفته تا قاهره و مسکو و بدون احیای یک فرایند سیاسی فراگیر با محوریت غیرنظامیان، این جنگ نه‌تنها سودان را به طور کامل نابود خواهد کرد؛ بلکه ثبات کل منطقه شاخ آفریقا را برای دهه‌های آینده تهدید خواهد کرد. جهان که نسل‌کشی دارفور در سال ۲۰۰۳ را نادیده گرفت، اکنون در آستانه سال ۲۰۲۶، بار دیگر چشمان خود را بر فاجعه‌ای که در الفاشر و سراسر سودان در حال وقوع است، بسته است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

سودان در آتش رقابت ژنرال‌ها

سودان در آتش رقابت ژنرال‌ها بیشتر بخوانید »

اندیشکده آمریکایی: ترامپ در جنگ نفتکش‌ها با ایران شکست خورد

اندیشکده آمریکایی: ترامپ در جنگ نفتکش‌ها با ایران شکست خورد



بنیاد دفاع از دموکراسی نوشت، صادرات بالای ۲ میلیون بشکه‌ای نفت ایران در ماه اکتبر که بالاترین میزان در ۲۰۲۵ است، نشان‌دهنده شکست مستمر دولت ترامپ در قطع شریان مالی اصلی تهران است.

به گزارش مجاهدت از مشرق؛ اندیشکده بنیاد دفاع از دموکراسی برآورد کرده که تهران در ماه اکتبر حدود ۶۶.۸ میلیون بشکه نفت صادر کرده باشد که میانگین آن ۲.۱۵ میلیون بشکه در روز است؛ رقمی که اندکی بیشتر از ماه سپتامبر محسوب می‌شود.

نفت خام بخش اصلی این جریان را با ۱.۹۳ میلیون بشکه در روز (۸۹.۸ درصد) تشکیل می‌دهد و در کنار آن نفت کوره با ۱۹۳.۶ هزار بشکه در روز (۹ درصد) و میعانات گازی با ۲۶ هزار بشکه در روز (۱.۲ درصد) قرار دارند.

این اندیشکده می‌نویسد، با توجه به تخفیف پنج تا ده درصدی نسبت به قیمت برنت، صادرات ماه اکتبر احتمالا بین ۳.۹ تا ۴.۲ میلیارد دلار درآمد ناخالص ایجاد کرده است که مشابه درآمد ماه سپتامبر است.

بر اساس گزارش تانکرترکرز، چین همچنان خریدار اصلی نفت ایران است و امارات دومین خریدار بزرگ محسوب می‌شود.

چین ۹۰.۶ درصد از کل صادرات را به خود اختصاص داده و مقادیر باقی‌مانده از طریق امارات (۶.۷ درصد)، سنگاپور (۱.۵ درصد) و یمن (۰.۴ درصد) جابه‌جا شده‌اند.

شکست تحریم نفتکش‌ها

از مجموع ۵۳ نفتکشی که نفت ایران را حمل کردند، ۳۹ فروند توسط آمریکا، دو فروند توسط انگلیس و سه فروند توسط اتحادیه اروپا تحریم شده‌اند، درحالی‌که ۱۴ نفتکش هنوز مشمول هیچ تحریمی نیستند.

این موضوع نشان‌ می‌دهد که یک‌چهارم از ناوگان سایه‌ای که در تجارت نفت ایران نقش دارند، هنوز تحت تحریم قرار نگرفته‌اند و نفتکش‌های تحریم‌شده همچنان آزادانه در سراسر جهان تردد می‌کنند.

در ماه اکتبر، وزارت خزانه‌داری آمریکا سه دور تحریم مرتبط با ایران اعمال کرد که در میان آن‌ها، بسته تحریمی ۹ اکتبر گسترده‌ترین بود.

بر اساس اعلام وزارت خزانه‌داری، این بسته صنعت انرژی ایران و بیش از ۵۰ فرد، نهاد و نفتکش را هدف قرار داده که در فروش و حمل نفت و گاز مایع ایران (LPG) نقش دارند.

فهرست این تحریم‌ها شامل نفتکش‌های ناوگان سایه‌ای، پایانه نفتی «ریزائو شیهوا» در چین، پالایشگاه «شاندونگ جین‌چنگ پتروکمیکال گروپ» و نیز شرکت‌های صوری فعال در سراسر جهان است.

با این حال، هرچند این اقدامات گام‌هایی در مسیر درست تلقی می‌شوند، هنوز منجر به کاهش صادرات نفت ایران نشده‌اند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

اندیشکده آمریکایی: ترامپ در جنگ نفتکش‌ها با ایران شکست خورد

اندیشکده آمریکایی: ترامپ در جنگ نفتکش‌ها با ایران شکست خورد بیشتر بخوانید »

آدم‌ربایی دولتی؛ سنت ناگواری که امارات در منطقه اختراع کرد

آدم‌ربایی دولتی؛ سنت ناگواری که امارات در منطقه اختراع کرد


به گزارش مجاهدت از خبرنگار بین‌الملل دفاع‌پرس، «عبدالرحمن القرضاوی» شاعر و فعال سیاسی مصری-ترکیه‌ای، بیش از ۱۰ ماه هست که به‌دلیل انتشار یک پست انتقادی در شبکه‌های اجتماعی علیه حکومت امارات، مصر و عربستان، در امارات متحده عربی زندانی شده هست. وکلای او از گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور شکنجه خواسته‌اند تا نقش لبنان در بازداشت و استرداد او را بررسی کند.

آدم‌ربایی دولتی؛ سنت خطرناکی که امارات در منطقه اختراع کرد

القرضاوی در دسامبر ۲۰۲۴ پس از بازگشت از سوریه و حضور در جشن سقوط بشار اسد، توسط مقامات لبنانی بازداشت شد. او در سوریه ویدیویی منتشر و طی آن به شدت از دولت‌های امارات، مصر و عربستان انتقاد و آرزو کرده بود که آنها نیز سرنوشتی مشابه حکومت بشار مبتلا شوند.

او فرزند «یوسف القرضاوی» روحانی اسلام‌گرای برجسته و از رهبران اخوان‌المسلمین هست که تا زمان مرگش در تبعید زندگی می‌کرد. عبدالرحمن نیز از حامیان اعتراضات دموکراسی‌خواهانه در مصر به شمار می‌رود و در آن کشور نیز به دلیل انتقاد از دستگاه قضایی به صورت غیابی محاکمه و محکوم شده بود.

با این حال ابوظبی توانست با استفاده از ضعف‌ها و نیاز‌های بیروت، دولت «نجیب میقاتی» را برای بازداشت قرضاوی به اتهام نشر اکاذیب و اخلال در امنیت عمومی و استرداد وی به امارات متقاعد کند. لبنان در تاریخ ۸ ژانویه امسال، قرضاوی را به امارات تحویل داد؛ با وجود اینکه او نه شهروند لبنان هست و نه شهروند امارات. 

بازداشت یک شاعر و فعال سیاسی به‌خاطر انتشار یک ویدیوی انتقادی در شبکه‌های اجتماعی و انتقال او به کشوری دیگر حاکی از تقویت سنت‌های استبدادی و نگران‌کننده در برخی از کشور‌های عربی هست. 

وکلای قرضاوی و سازمان عفو بین‌الملل درباره خطر شکنجه او در امارات هشدار داده بودند، اما دولت وقت لبنان این نگرانی‌ها را نادیده گرفت و تاکید کرد که امارات حقوق انسانی او را رعایت خواهد کرد؛ وعده‌ای که دروغ از آب درآمد. قرضاوی اکنون بیش از ۱۰ ماه هست که در سلول انفرادی حبس هست و به نور خورشید دسترسی ندارد. 

«رادنی دیکسون» وکیل بین‌المللی قرضاوی، می‌گوید: «لبنان با عجله استرداد را انجام داد، با این شرط که حقوق انسانی عبدالرحمن حفظ شود. اما این وعده اکنون کاملاً بی‌اعتبار شده. اگرچه دولت قبلی لبنان این تصمیم را گرفت، اما دولت فعلی همچنان مسئولیت حقوقی دارد تا اشتباه پیشینیان را اصلاح و برای بازگرداندن قرضاوی تلاش کند. دولت‌ها ممکن هست تغییر کنند، اما تعهدات باقی می‌مانند».

دولت فعلی لبنان با این توجیه که استرداد در دوره دولت فعلی انجام نشده، از انجام وظیفه قانونی خود طفره می‌رود. امارات نیز به درخواست رسانه‌ها برای پاسخ‌گویی توجهی نشان نمی‌دهد. گروهی از گزارشگران ویژه سازمان ملل در ماه مارس اعلام کردند که نگرانی‌هایشان درباره نقض حقوق قرضاوی در امارات «کاملاً موجه» بوده هست.

خانواده قرضاوی ظرف ۱۰ ما اخیر فقط دو بار و هر بار به مدت ۱۰ دقیقه با او ملاقات کرده‌اند. آنها می‌گویند: «تصور اینکه عبدالرحمن بدون هوای سالم، بدون نور و بیگناه در سلولی تاریک نگهداری می‌شود، دل‌خراش هست. ما تا زمانی آزادی او، دست از تلاش برنمی‌داریم. تنها خواسته‌ما این هست که او را در خانه ببینیم، در حالی‌که یکی از شعرهایش را برایمان می‌خواند».

آدم‌ربایی دولتی؛ سنت خطرناکی که امارات در منطقه اختراع کرد

محبوبیت قرضاوی در جهان عرب، پیش از سفر به سوریه نیز گسترده بود. او مخاطبان زیادی در فضای مجازی داشت و در رویداد‌های سیاسی سخنرانی می‌کرد. او از حامیان حماس به شمار می‌رفت و عملیات طوفان الاقصی را ستایش می‌کرد. عبدالرحمن همچنین شعری را به «یحیی السنوار» رهبر فقید حماس تقدیم کرده بود.

وکیل ضرقاوی تاکید کرد: «اگر دولت‌ها بتوانند منتقدان خود را فراتر از مرز‌های بین‌المللی تعقیب و زندانی کنند، هیچ‌کس در امان نخواهد بود. به همین دلیل، سازمان ملل و جامعه جهانی باید فوراً وارد عمل شوند تا این رفتار را متوقف کنند؛ در غیر این صورت، هیچ‌کس امنیت نخواهد داشت».

سازمان‌های حقوق بشری با اشاره به بازداشت قرضاوی درباره خطر رواج و عادی‌سازی آدم‌ربایی دولتی در غرب آسیا هشدار داده‌اند. بر اساس سنت قرون وسطایی و خطرناکی که امارات پایه‌گذاری کرده، هر دولتی می‌تواند شهروندان منتقد خود از ملیت‌های مختلف را در سایر کشور‌ها بازداشت، زندانی و شکنجه کند.

انتهای پیام/ ۹۴۴

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست
آدم‌ربایی دولتی؛ سنت ناگواری که امارات در منطقه اختراع کرد

آدم‌ربایی دولتی؛ سنت ناگواری که امارات در منطقه اختراع کرد بیشتر بخوانید »

جریمه ۱۹۸میلیارد تومانی قاچاقچی ارز در مشهد

جریمه ۱۹۸میلیارد تومانی قاچاقچی ارز در مشهد


مدیرکل روابط عمومی سازمان تعزیرات حکومتی از محکومیت ۱۹۸ میلیارد تومانی قاچاقچی ارز در مشهد خبر داد.

  • فلای‌تودی

به گزارش مجاهدت از مشرق، سیدیاسر رایگانی اظهار کرد: پرونده تخلف معاملات ارزی بدون مجوز قانونی به ارزش هزار و ۹۶۹ میلیارد ریال و نگهداری ارز قاچاق به ارزش ۱۲ میلیارد و ۷۵۵ میلیون ریال در شعبه پنجم بدوی و ویژه رسیدگی به تخلفات قاچاق کالا و ارز تعزیرات حکومتی مشهد رسیدگی شد.

وی افزود: شعبه ،با توجه به مدارک در پرونده اتهام را محرز و متخلف را برای تخلف معاملات ارزی بدون مجوز قانونی به پرداخت یک هزار و ۹۶۹ میلیارد و ۱۲۰ میلیون ریال جزای نقدی محکوم کرد.

به گفته رایگانی، شعبه همچنین برای نگهداری ارز قاچاق متخلف را به پرداخت ۱۱ میلیارد و ۲۸۳ میلیون ریال جریمه نقدی محکوم کرد.

متخلف این پرونده در مجموع به پرداخت یک هزار و ۹۸۰ میلیارد و ۴۰۳ میلیون ریال جزای نقدی محکوم شد.

رایگانی گفت: با گزارش سربازان گمنام امام زمان پیرامون کشف ارز قاچاق شامل ۹۴ هزار و ۱۷۰ دلار آمریکا، ۱۱۰ هزار دینار عراقی، ۲۶ هزار ۸۰۰ ریال سعودی، ۵۰۰ درهم امارات، ۱۰۰ دینار کویت و ۸۰ دینار بحرین، پرونده این تخلف برای رسیدگی به تعزیرات حکومتی مشهد ارسال شد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

جریمه ۱۹۸میلیارد تومانی قاچاقچی ارز در مشهد

جریمه ۱۹۸میلیارد تومانی قاچاقچی ارز در مشهد بیشتر بخوانید »

اسکوچیچ: انتظار برد ۵ گله را داشتیم/ نباید تراکتور را فراموش کنید!

اسکوچیچ: انتظار برد ۵ گله را داشتیم/ نباید تراکتور را فراموش کنید!


سرمربی کروات تیم فوتبال تراکتور مدعی شد، برتری پنج گله مقابل شارجه را برای تیمش متصور بوده است.

  • فلای‌تودی

به گزارش مجاهدت از مشرق، دراگان اسکوچیچ در نشست خبری پس از دیدار با شارجه امارات اظهار داشت: این پیروزی (برتری ۵ بر صفر) را به بازیکنان، اعضای کادر فنی و باشگاه تبریک می‌گویم. فوق‌العاده بودیم و تمام برنامه‌های ما اجرا شد. می‌دانستیم حریف در خط حمله بسیار قوی است، اما نقاط ضعفی نیز دارد.

وی در ادامه خاطرنشان کرد: در حملات دقیقاً از همان نقاط ضعف رقیب ضربه زدیم و خوشحالم که مستحق این برد بودیم. امسال چند بار با بدشانسی از پیروزی بازماندیم، اما نشان دادیم چقدر تیم خوبی هستیم. در این رقابت‌ها نباید کسی ما را از یاد ببرد.

سرمربی تراکتور در پاسخ به این پرسش که آیا تعویق بازی با ملوان در عملکرد تراکتور تأثیر مثبت داشت، گفت: همه تیم‌ها مشکلات خود را دارند. می‌دانم شارجه سه روز قبل بازی کرده بود. ما شش ملی‌پوش داشتیم و چندین روز نتوانستیم با ترکیب کامل تمرین کنیم.

اسکوچیچ با اشاره به غیبت ستاره کروات تراکتور تصریح کرد: یکی از مهمترین بازیکنان ما یعنی ایگور پوستونسکی روز گذشته (یکشنبه) مصدوم شد. در مورد تعویق بازی باید بگویم منطقی نبود که ۴۸ ساعت بعد از مسابقه تیم ملی بازی کنیم.

وی درباره تفاوت شرایط آماده‌سازی دو تیم عنوان کرد: هر دو تیم مشکلات متفاوتی داشتند. بازی ما لغو شده بود و ملی‌پوشان را ۱۰ روز در اختیار نداشتیم، اما در نهایت همیشه بهترین تیم وارد زمین می‌شود.

سرمربی تراکتور درباره انتظار خودش از نتیجه این بازی اظهار داشت: انتظار این نتیجه را داشتیم. قهرمان ایران را دست‌کم نگیرید؛ هرچند شاید شما انتظارش را نداشتید. تیم بسیار خوبی داشته و باور داریم که پول همیشه باعث ساختن تیم بزرگ نمی‌شود.

اسکوچیچ با اشاره به ستارگان تیم شارجه تصریح کرد: شارجه بازیکنان گران‌قیمت‌تری داشت، اما تراکتور با شایستگی پیروز شد. سال گذشته هم بدون باخت حذف شدیم و خوشحالم که حالا به تراکتور به عنوان یک قدرت جدید نگاه می‌کنید.

وی در مورد کیفیت فوتبال ایران گفت: لیگ ایران از لحاظ فنی، فیزیکی و تاکتیکی بسیار باکیفیت است. مردم ایران عاشق فوتبال هستند و این نتیجه حس خوبی به ما داد. متأسفانه گاهی کیفیت فوتبال ایران دست‌کم گرفته می‌شود؛ در حالی که واقعاً سطح بالایی دارد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

اسکوچیچ: انتظار برد ۵ گله را داشتیم/ نباید تراکتور را فراموش کنید!

اسکوچیچ: انتظار برد ۵ گله را داشتیم/ نباید تراکتور را فراموش کنید! بیشتر بخوانید »