تصاویر/ آخرین شب مراسم عزاداری هیات «هنر و رسانه» در قم
تصاویر/ آخرین شب مراسم عزاداری هیات «هنر و رسانه» در قم بیشتر بخوانید »
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، بنیهاشم از بسیاری جهات در قبیله قریش جایگاهی خاص و ممتاز دارند. به روایت کتاب «تاریخ قریش» نوشته حسین مونس (این کتاب با ترجمه حمیدرضا شیخی به سال ۱۳۹۵ با شمارگان هزار نسخه، ۸۹۶ صفحه و بهای ۴۴ هزار تومان توسط بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی منتشر شد.) هاشم نخستین کسی بود که بنیاد تجارت با کشورهای اطراف را در مکه بنیان گذاشت و اقتصاد این شهر را سامان داد و ثروت پایدار را موجب شد. همو بود که خورد و خوراک و آب گوارا را برای حاجیان فراهم ساخت و به کرم و سخاوت و جوانمردی شهره شد.
فرزندان و نوادگان او نیز اکثراً راه بزرگ خود را پیش گرفتند. آنها همچنین به مردانگی و سلحشوری نیز شهره بودند و در میدان نبرد درخشان عمل میکردند. در دوران سیادت ابوطالب بر بنیهاشم که حضرت محمدبن عبدالله (ص) از همین تیره بنیهاشم از طرف خداوند مامور به ابلاغ دین مبین اسلام شد، بنیهاشم به حمایت از جناب ایشان پرداختند و بعدها نیز عموم آنان ائمه معصومین را با شمشیر و مال خود حمایت کردند. هرچند این بدان معنا نیست که جملگی این تیره از نیکان بوده باشند. مشهور تاریخ است که عباسیون از این خاندان در دوران بنیامیه توانستند با برافراشتن علم حمایت از ائمه معصومین دکانی برای خود باز کنند. آنها با شکست آخرین خلیفه اموی حکومت و خلافت را در دست گرفته و در ظلم به ائمه و پیروانشان گوی سبقت را از امویان ربودند که از این بحث گذر میکنیم.
اما یکی از اوراق زرین کتاب سلحشوری بنیهاشم در رکاب سرور و سالار شهیدان حضرت امام حسین (ع) در حادثه کربلا رقم خورد. از میان هاشمیان در رخداد کربلا اولاد عقیل بن ابوطالب (ع) حماسه آفریدند و در دفاع از امام و مقتدای خود سنگ تمام گذاشتند. متاسفانه امروزه این سلحشوران میان شیعیان و ایرانیان چندان شناخته شده نیستند. در این گزارش به معرفی این شهدای دشت نینوا پرداختهایم.
درباره جناب عقیل بن ابوطالب و فرزندانش
جناب عقیل دومین فرزند حضرت ابوطالب (ع) بود و اگرچه بینایی خود را از دست داد اما هوش و استعداد بسیاری داشت. او آگاهی بسیاری از اصل و ریشه قبایل اعراب داشت و نسب شناس مشهور عرب بود. اسلام آوردن عقیل و هجرت او به مدینه باعث خوشحالی بسیار پیغمبر مکرم اسلام (ص) شد و او در جنگ موته به همراه برادرش جعفر (ع) و سایر بنیهاشم حضور داشت. عقیل بجز آنکه محبوب پیغمبر بود میان اعراب نیز جایگاهی والا داشت و همه بدو به دیده احترام مینگریستند.
حضرت امام سجاد (ع) خاندان عقیل را بسیار دوست میداشت و میفرمود: من هرگاه به یاد حماسه بزرگ آنان و دفاعشان از پدرم اباعبدالله (ع) میافتم دلم برای آنها میشکند جناب عقیل فرزندان بسیاری داشت اما در تاریخ نامی از آنها به جز کسانی که در نهضت امام حسین (ع) شرکت کردند به چشم نمیخورد. مرحوم شیخ عباس قمی در «سفینه البحار» به نامهای از جناب عقیل اشاره کرده که در آن از برادرش حضرت امیر (ع) خواسته تا او و فرزندانش در نبردهای حضرت (ع) در رکاب او باشند، اما امیرالمومنین به دلایلی ایشان را از نبردها معاف کرده بود. برخی از مورخان یکی از دلایل این امر را خردسالی فرزندان عقیل ذکر کردهاند. بنابراین طبیعی است که آنها هنگام آغاز نهضت حسینی همه در قافله عشق حضور پیدا کنند. به طور کل فرزندان عقیل علاوه بر ایمان، همگی تعهد، اخلاص، شجاعت، جود و سخاوت و سلحشوری نیز داشتند.
مشهورترین فرزند جناب عقیل، یار نزدیک امام حسین (ع) و فرستاده ویژه او یعنی مسلم بن عقیل است. در منابع تاریخی از عبدالله اکبر، علی، محمد، ابی سعید، عبدالرحمن، جعفر و عون نیز به عنوان فرزندان جناب عقیل ذکر شده است. آنها از زمانی که سالار شهیدان به عنوان اعتراض به خلافت یزید مدینه را به قصد مکه ترک گفت، در صف مخالفان نظام بنیامیه قرار گرفته و از مواضع امام (ع) دفاع کردند و هیچگاه حتی زمان رسیدن خبر شهادت مسلم از مواضع خود عقب نشینی نکردند. آنان گوش به فرمان امام و مولای خود بودند و حضرت سیدالشهدا را برحق میدانستند و بر این اعتقاد خود تا پای جان ایستادگی کردند. در منابع تاریخی نقل است که وقتی شب عاشورا حضرت سیدالشهدا (ع) در تاریکی خطبه خواند و به تمامی یاران اجازه و رخصت رفتن داد، فرزندان عقیل نیز همراه با برادران و فرزندان امام (ع) و بویژه حضرت قمر بنیهاشم ابوالفضل العباس (ع) گفتند که هرگز چنین کاری نخواهیم کرد. خدا چنان روزی را نیاورد که پس از شما زنده باشیم. روایت است که حضرت (ع) به فرزندان عقیل فرمود که عزیزانم شهادت مسلم شما را بس است، به شما اجازه میدهم که بروید. آنان پاسخ دادند: مردم درباره ما چه میگویند؟ آیا نخواهند گفت که ما سید، امام و سرور و بزرگترمان را در سختترین شرایط رها کرده در حالی که نه به دشمنانش تیری انداختهایم و نه شمشیری زدهایم. به خدا سوگند که هرگز نمیرویم بلکه جان و مال و اهل و کسان خود را فدای تو میکنیم و همراه تو خواهیم جنگید تا به جایگاهت وارد شویم. خداوند آن زندگی پس از تو را برای ما زشت گرداند.
مسلم بن عقیل
مسلم در زمان خلافت حضرت امیر (ع) کوچک بود. در منابع نقل است که او افتخار دامادی حضرت امیر (ع) را داشت. مسلم جایگاهی رفیع نزد حضرت سیدالشهدا داشت و به همین جهت نیز به عنوان سفیر و نماینده ویژه و دارای اختیارات تام به کوفه فرستاده شد تا اوضاع را بسنجد و از مردم بیعت بستاند. اقدامات مسلم در کوفه برگ درخشانی از تاریخ نهضت حسینی است. او کوفه را آماده ورود حضرت (ع) کرد اما با ورود شخصیت سیاس و مکاری چون ابن زیاد اوضاع به هم خورد و جناب مسلم با خیانت کوفیان دستگیر و به شهادت رسید. پیکر او را از کنگره قصر دارالاماره کوفه به زیر افکندند. او از جمله شهدای پرافتخار امر ولایت پذیری است.
جعفر بن عقیل
از جمله افتخار آفرینان خاندان عقیل در نبرد عاشوراست که گویا در میدان چنین رجز میخواند: من جوان ابطحی طالبی و از خاندان بنیهاشم و غالب هستم و ما از بزرگان و سادات هستیم و حسین میان ما پاکیزهترین پاکان است. روایت است که ۱۵ نفر از سپاه کفر به دست او به هلاکت رسیدند. درباره شهادت او نیز چند روایت وجود دارد و روایت پرتکرارتر این است که هنگام حمله دسته جمعی آل ابی طالب به شهادت رسیده است.
عبدالرحمن، محمد، علی و عبدالله الاکبر
عبدالرحمن نیز رجزهایی محکم و بلیغ میخواند و هفده نفر از لشکر اموی را به هلاکت رساند و آنگاه برای مهارش تعداد بسیاری دورش حلقه زدند و او را به شهادت رساندند. محمد بن عقیل نیز از فقهای زمان خود بود که روز عاشورا نبرد سختی کرد و جلوی چشمان حضرت سیدالشهدا به شهادت رسید. علی بن عقیل نیز از سلحشوران بود و نبرد سختی کرد. دیگر برادرش یعنی عبدالله الاکبر نیز حماسه به خرج داد.
نوادگان عقیل
ابن شهرآشوب عالم شیعی قرن ششم هجری در کتاب «مَناقِبُ آلِ أبی طالب» اشاره کرده که در حادثه جانسوز کربلا چهار تن از نوادگان عقیل نیز به شهادت رسیدند. شاخصترین آنها عبدالله بن مسلم است. او که نواده حضرت امیر (ع) نیز هست پس از شهادت علی اکبر پا به میدان نبرد گذاشت و از سلحشوری او روایتهای مهمی در دست است. او سه نوبت بر لشکر ظلم و کفر حمله کرد و حدود ۹۸ نفر را به هلاکت رساند. همین امر بر عمر سعد گران آمد و دستور داد تا به دور او حلقه بزنند و با تیراندازی پیاپی از دور او را به شهادت برسانند و عمال کفر نیزدستور را اجرا کردند.
از جمله افتخار آفرینان خاندان عقیل در نبرد عاشورا جعفر بن عقیل است که گویا در میدان چنین رجز میخواند: من جوان ابطحی طالبی و از خاندان بنیهاشم و غالب هستم و ما از بزرگان و سادات هستیم و حسین میان ما پاکیزهترین پاکان است. روایت است که ۱۵ نفر از سپاه کفر به دست او به هلاکت رسیدند پس از شهادت عبدالله بن مسلم بن عقیل، بنیهاشم و فرزندان ابوطالب به صورت هماهنگ بر سپاه کوفه حمله کردند و در این حمله دیگر نواده عقیل یعنی محمد بن مسلم نیز به شهادت رسید. محمد بن ابی سعید بن عقیل و جعفر بن محمد بن عقیل نیز به روایت شهرآشوب از دیگر شهدای کربلا از خاندان عقیل هستند. در تاریخ همچنین از دو طفل مسلم نیز یاد شده است که میتوان آنها را نیز در زمره شهدا نهضت حسینی به شمار آورد.
شهدای خاندان عقیل از نظر معصومین (ع)
سلحشوری خاندان عقیل در کربلا و حمایت تمام و کمال آنان از نهضت سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) باعث شد تا آنان ائمه با سخنانی ستایشآمیز از آنان یاد کنند. حضرت سیدالشهدا (ع) در روز عاشورا هنگامی که حمله دسته جمعی و گروهی خاندان ابوطالب شروع شد و بر اثر آن برخی فرزندان عقیل به شهادت رسیدند، فرمود: ای عموزادگان من صبر و مقاومت کنید و اهل بیت من شکیبا باشید که بعد از امروز دیگر روی سختی و مصیبت را نخواهید دید. خداوندا قاتلان خاندان عقیل را نابود کن. ای آل عقیل صبر و مقاومت کنید که وعدهگاه بهشت است.
روایت است که حضرت سیدالساجدین امام سجاد (ع) نیز هرگاه به یاد خاندان عقیل میافتاد دلش برای آنها میشکست. حضرت امام (ع) خاندان عقیل را بسیار دوست میداشت و میفرمود: من هرگاه به یاد حماسه بزرگ آنان و دفاعشان از پدرم اباعبدالله (ع) میافتم دلم برای آنها میشکند.
همچنین در زیارت ناحیه مقدسه نیز حضرت بقیةالله (عج) نیز به پنچ نفر از شهدای خاندان عقیل به نامشان اشاره فرموده و سلام میدهند و بر قاتلانشان نفرین میفرستند.
معرفی کتاب
حضرت آیتالله محمدجواد مروجی طبسی یکی از مورخانی است که تلاش بسیاری در زمینه روایت و همچنین واکاوی حادثه عظیم دشت نینوا کرده است. او استاد دروس خارج حوزه علمیه قم و فرزند مرحوم آیتالله العظمی محمدرضا مروجی طبسی، پایهگذار تبلیغ در حوزههای علمیه قم و نجف است. او متولد نجف اشرف است و از محضر برجستهترین استادان حوزههای علمیه قم و نجف بهره برده است.
یکی از مهمترین تالیفات حجت الاسلام مروجی طبسی «المقتل الحسینی (ع) الماثور: عرض روانی لاحداث کربلا علی لسان المعصومین (ع)» است که در قم و لبنان به زبان عربی منتشر شد. ترجمه فارسی این کتاب در سال ۱۳۹۴ با ترجمه محمد صفری از سوی انتشارات آرام دل در دست مخاطبان قرار گرفت.
از دیگر کتابها و پژوهشهای منتشر شده مروجی طبسی درباره قیام اباعبدالله الحسین (ع) میتوان به این موارد اشاره کرد: «امام حسین (ع) و قرآن»، «با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه»، «جانبازان حماسه عاشورا»، «یاران امام حسین»، «پیوسته با حسین از خاک تا افلاک» و…
مروجی طبسی در کتاب «یاران امام حسین (ع)» همه اصحاب سیدالشهدا (ع) را که در کربلا شهید شدند، معرفی مبسوط کرده است. بحث کتاب با حماسه خاندان عقیل بن ابیطالب در کربلا و روایت سلحشوری آنها آغاز شده و با معرفی عمرو بن عبدالله جندعی خاتمه میپذیرد. این کتاب در سال ۱۳۹۴ با شمارگان هزار نسخه، ۱۴۶ صفحه و بهای هفت هزار تومان توسط انتشارات دارالرسول در قالب چهل و هفتمین مجلد از مجموعه آثار استاد مروجی طبسی در دسترس مخاطبان قرار گرفت.
نویسنده در این کتاب از منابع متعدد تاریخی و روایی بهره برده است. نحوه مواجهه و بهرهبرداری او از منابع نیز اجتهادی و انتقادی است. به عنوان مثال نویسنده از کتاب «معالی السبطین فی احوال الحسن و الحسین» نوشته شیخ مهدی حائری مازندرانی (از شاگردان شیخ فضل الله نوری) هم بهره برده که برخی از محققان و عاشوراپژوهان آن را ضعیف کردهاند. به عنوان مثال شهید محراب آیتالله سیدمحمد علی قاضی طباطبایی درباره این کتاب نوشته است: «به نقلیات کتاب معالی السبطین از هر جهت چندان اعتماد نیست، مگر اینکه مدارک و مصادر نقلیات خودش را نشان داده و ذکر کند و از کتبی نیست که آن را بتوان مدرک نقل قرار داد.» مروجی طبسی اما سعی کرده در پژوهش خود مطالب کتاب «معالی السبطین» را با کتب دیگر مورد همسنجی قرار دهد تا روایتهای متقن این کتاب خود را نشان دهند.
در این کتاب با زبانی ساده و همه فهم شهدای دشت کربلا و دیگر شخصیتهایی که به سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله (ع) یاری رساندند اشاره و مختصری از سلحشوری آنان روایت شده است که از جمله آنان خاندان جناب عقیل بن ابوطالب (ع) است. مطالعه این کتاب را به جهت آنکه تفکر حسینی را برای مخاطبان به ارمغان میآورد، میتوان به عموم مردم توصیه کرد. همچنین هیاتهای عزاداری اگر میخواهند برنامههای فرهنگی خود را متنوع کنند میتوانند یا این کتاب را به اعضا و حاضران در مراسم عزاداری هدیه دهند و یا اینکه جلسات کتابخوانی این کتاب را برگزار کنند. همچنین این کتاب میتواند خط فکری خوبی نیز به مداحان اهل بیت نیز بدهد.
بجز مسلم بن عقیل که پیش از محرم شهید شد، دیگر پسران عقیل و همچنین چهار نواده او نیز در نبرد عاشورا همراه حضرت سیدالشهدا (ع) به شهادت رسیدند، اما امروزه کمتر از سلحشوری این خاندان یاد میشود.
عموزادگانی که حماسه آفریدند بیشتر بخوانید »
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، همزمان با فرارسیدن ماه محرم، ایام سوگواری سید و سالار شهیدان و شهدای دشت کربلا، هر روز اشعار عاشورایی را تقدیم مینمائیم. شب و روز دهم روضه حضرت سیدالشهدا (ع) خوانده میشود. شب عاشورا شامگاه نهمین روز از ماه ماه محرم است که فردای آن، روز عاشورا است. در منابع آمده است که لشکر عمر سعد عصر روز تاسوعا قصد حمله داشت ولی امام حسین (ع) از حضرت عباس (ع) خواست از آنان یک شب مهلت بگیرد تا عبادت کنند. امام حسین (ع) در این شب با یارانش سخن گفت و آنان را باوفاترین یاران خواند و آنان نیز در سخنانی حماسی، اعلام وفاداری کردند. در مجالس عزاداری در شب عاشورا، وقایعی که در این شب در خیمهگاه امام حسین رخ داده است، بازگو میشود.
شب و روز دهم؛ روضه حضرت سیدالشهدا (ع)؛
میروی همراه خود جانم به میدان میبری
در قفای خویشتن موی پریشان میبری
گرچه امر بر صبوری میکنی، جانا بدان
دست زینب را سوی چاک گریبان میکنی
میروی با سر به سوی نیزه داران پلید
پیش چشمم تا رود بر نیزه قرآن میبری
نعل مرکبهای دشمن تشنه کام سینهاند
بوسه گاه عشق، زیر پای عدوان میبری
تا نماند دست خالی ساربان بی حیا
خاتم پیغمبران را ای سلیمان میبری
باز هم دارد به دستش حرمله تیر سه پر
بهر آن تیر سه شعبه قلب سوزان میبری
همسفر، سالار زینب قدری آهسته برو
نیمه جان گشتم تو هم این نیمهی جان میبری
(احسان محسنی فر)
وقتی که کافرها تو را تکفیر کردند
سرنیزهها خواب تو را تعبیر کردند
ظهر است اما اسبها روی تن تو
چندین هلال ماه را تصویر کردند
حالا که افتادست کارت دست اینها
اوباش مرگ صعب را تقدیر کردند
هرچه گذشت اوضاع تو غمبارتر شد
حتی دعاهای شما تغییر کردند
این یا غیاث المستغیثینی که گفتی
روی دهانت با لگد تفسیر کردند
ای آیهی تطهیر خوناب لبت را
با ضربههای پشت هم تطهیر کردند
پیش نگاه تو جوانت را گرفتند
بعد از علی اکبر توراهم پیر کردند
با پا تنت را زیر و رو میکرد یعنی
با آن همه عزت تو را تحقیر کردند
هرکس ز آزار تو سهم خویش را برد
اما عصاداران دوباره دیر کردند
از ضربههای پیرمردان پیکرت سوخت
از اضطراب زینبت چشم ترت سوخت
(سید پوریا هاشمی)
در پی دیدار روی کیستی
گوئیا در فکر زینب نیستی
گوئیا دلتنگ مادر گشته ای
مات روی مادری سرگشته ای
غیرت الله این حرم بی محرم است
میروی و خواهرت بی همدم است
تا گلویت سالم است ای یار من
بوسهای بر من بده دلدار من
من مگر کمتر ز تیغ و خنجرم
تا زنم بوسه به حلقت دلبرم
بوسه گاه مصطفی بوسیدنی است
یاس حلقومت اخا بوسیدنی است
قبل از آنکه بشکند آئینه ات
سینه عریان کن ببوسم سینه ات
حرمله در فرصت و آمادگی است
قلب تو جای سه شعبه نیست نیست
رخصتی بوسه زنم بر روی تو
بوسهای گیرم من از پهلوی تو
نیزه و پهلوی تو ای وای من
دست شمر و موی تو ای وای من
فکر طفلانت نباش ای مهربان
من بلاگردانشان هستم به جان
یا اخا دلواپس خواهر نباش
بیقرار پوشش و معجر نباش
تو به فکر یک کفن باش ای حسین
در پی یک پیرهن باش ای حسین
کاش میمردم نمیدیدم تو را
بی کس و بی یار بین اشقیا
(جواد حیدری)
در غریبی تا به خاک و خون سر خود را گذاشت
رو به سمت آسمان پا بر سر دنیا گذاشت
دست مردی آب بر حلقوم خشک او نریخت
نیزهی نامرد روی حنجر او پا گذاشت
گفت میخواهم بگیرم دست تو؛ او در عوض
چکمه بر پا، پا به روی سینهی آقا گذاشت
هر نفس از سینهی مجروح او خون میچکید
خون او یک دشت لاله در دل صحرا گذاشت
کو رقیّه تا ببیند قاتلی از جنس سنگ
تیغ را بر حلق خشک و زخمی بابا گذاشت
در شب سرد غریبی در تنور داغ درد
خسته بود و سر به روی دامن زهرا گذاشت
(سید محمد جوادی)
انگار کسی در نظرت غیر خدا نیست
این مرحله را غیر امام الشّهدا نیست
آئینه تر از روی تو خورشید ندیده
این روی برافروخته جز رنگ خدا نیست
آرامِ دلم، خیمه به هم ریخته بی تو
برگرد که بعد از تو مرا غیر بلا نیست
با این همه لشگر چه کنی ای گل زهرا
این دشت به جز نیزه و شمشیر بلا نیست
ای یوسفم از غارت این گرگ صفتها
جز پیرهن کهنه تو را چاره گشا نیست
دستی به دلم گر بنهی زنده بمانم
ورنه پس از این چاره به جز مرگ مرا نیست
هرچند که دل داده ای ای ماه به رفتن
والله که جز ماندن تو حاجت ما نیست
تا بر سر معجر ننهم دست اسیری
کار تو برایم به جز از دست دعا نیست
از غارت خیمه به دلم شور عجیبی است
سجّاد اگر هست علمدار وفا نیست
ای کاش که انگشتر تو زود درآید
در سنّت غارتگر انگشت حیا نیست
(محمود ژولیده)
ای وای من که دلبرم از دست میرود
این دلخوشی آخرم از دست میرود
پیراهنش عجیب بوی سیب میدهد
این یادگار مادرم از دست میرود
امشب میان خیمه سرم روی پای اوست
فردا ولی برابرم از دست میرود
زیر گلوش سرخ شده، گل درآمده
این غنچههای پرپرم از دست میرود
عصری که صحبت از سر و تیغ و سنان نمود
گفتم مگو که حنجرم از دست میرود
با من مگو ز صبر که بی تاب میشوم
وقتی که روح پیکرم از دست میرود
همراه خود قبیله به گودال میبری
مادر، پدر، برادرم از دست میرود
باید از این به بعد به آفتاب خو کنم
انگار سایهء سرم از دست میرود
(مصطفی هاشمی نسب)
صبح تا عصر پیکر آورده
چه قدر جسم بی سر آورده
لیک با آنکه اصغر آورده
خستگی را زپا درآورده
کوه غم روی دوش و چون کوهی
عزم میدان نمود نستوهی
با همه تشنگی بی حدش
بست برسر عمامه جدش
شد قیامت چو راست شد قدش
سیلی از اشک و آه شد سدش
میکند با هزار افسوسش
غیرت الله ترک ناموسش
میخورد بوسه بر سر و روها
دستها در نوازش موها
کس نداند چه گفت زانسوها
که درآورده شد النگوها
او چه گفته که میشود با هم
گره معجر همه محکم
حرف تاراج را زدن سخت است
گریه مرد پیش زن سخت است
رفتن روح از بدن سخت است
از یتیمی خبر شدن سخت است
همه طی شد اگرچه جان برلب
روبرو شد حسین با زینب
دو خدای وفا مقابل هم
دو دل آرام آگه از دل هم
چاره مشکلند و مشکل هم
دو مسیح اند یا دو قاتل هم
هردو یک روح در دو جسم پاک
یک نفر با دو جسم و اسم پاک
هردو هستند جان یکدیگر
آشنا با زبان یکدیگر
شدبه شرح بیان یکدیگر
اشکشان روضه خوان یکدیگر
کس نشد جز خدایشان آگاه
زانچه گفتند بازبان نگاه
چشم هریک شده دوکاسه خون
اشک ریزان به حالشان گردون
دور لیلا قبیلهای مجنون
قبله میرفت از حرم بیرون
گوییا در تبار خون جگری
زنده تشییع میشود پدری
هم به لبهاش ذکر یارب داشت
هم انا بن العلی روی لب داشت
هم به دستش مهار مرکب داشت
هم به کف بند قلب زینب داشت
عرش حیران زبانگ تکبیرش
فرش لرزان ز برق شمشیرش
به کفش گرچه تیغ آتش بار
لیک دیگر عطش دهد آزار
شیر پیر و قبیلهای کفتار
هست معلوم آخر پیکار
پای تا سر تنش پر از تیر است
به سراپاش زخم شمشیر است
موج خون بر تن و به اوج جلال
داشت حالی که هرکه داشت سوال
رفته از حال یا شده سرحال؟
شد به هر حال راهی گودال
تا زکف داد جان جولان را
دوره کردند فخر دوران را
میرسد بر تنش زهر تکبیر
تیر با نیزه سنگ با شمشیر
روی هر عضو او هزاران تیر
خورد اما یکی نمیشد سیر
شک ندارم جبین او که شکست
چشم خود را خدای اوهم بست
برسرم خاک شاه بر خاک است
غرقِ درخاک و خون تنی پاک است
بخدا این عزیز افلاک است
که تن پاک او پر از چاک است
این چه شرحی است خاک بردهنم
کاش صحت نداشت این سخنم
وای برمن خواهرش هم بود
خواهرش بود، مادرش هم بود
غیراز آنها برادرش هم بود
پدرش جد اطهرش هم بود
بس که گفت العطش عطش کردند
شمرآمد تمام غش کردند
آنکه ننگ ابد برایش ماند
آنکه شیطان برادرش میخواند
شمر پستی که عرش را لرزاند
جسم پاک حسین برگرداند
پیش چشمان اشک ریز خدا
سر برید از تن عزیز خدا
سراو تا برید مظهر ظلم
نامهها خوانده شد زدفتر ظلم
تن مظلوم ماند و لشگر ظلم
اول غارت است و آخر ظلم
لشگری گرگ و یوسفی بی سر
هرکه میزد هرچه داشت بر پیکر
هرکسی خسته میشد از زدنش
میربود آنچه میشد از بدنش
این یکی برد جوشنش ز تنش
آن یکی برد کهنه پیرهنش
سنگها که بر جنازه زدند
تازه بر اسبها نعل تازه زدند
پیش تر از بریدن سراو
بیشتر از شرار پیکر او
میزد آتش به جان خواهر او
ناله جانخراش مادر او
چون عزادار هر دو دلبر بود
ذکر مادر غریب مادر بود
زینب آن بی مثال در آفاق
قبله عشق و قبله عشاق
رفته از خویش و مرگ را مشتاق
به خود آمد ز اولین شلاق
جنگ او گشت خود به خود آغاز
یا علی گفت و عشق شد آغاز
(حسن لطفی)
با چشم اشک بار علیکنّ بالفرار
با قلب داغ دار علیکنّ بالفرار
وقتی کمان حرمله شلاق دست شد
پنهان و آشکار علیکنّ بالفرار
جان هم رسیده گرچه به لبهایتان ولی
با حال احتضار علیکنّ بالفرار
در ساحل فرات علمدار کربلا
شد چون علم ندار، علیکنّ بالفرار
راه عبور، معبر غارت گران شده
از گوشه و کنار علیکنّ بالفرار
دیدید مثل ابر بهار اشک ریختیم
آتش نشد مهار علیکنّ بالفرار
از من به لالههای حرم عمه جان بگو
حتی به روی خار… علیکنّ بالفرار
با این که مشکل است و همه بانوان ما…
…هستند با وقار علیکنّ بالفرار
حتماً به دختران حرم گوشزد کنید
تا هست گوشوار علیکنّ بالفرار
دقت کنید گم نشود هیچ کودکی
امشب در این دیار علیکنّ بالفرار
با چکمهها به سوی حرم روی اسب خویش
تا شمر شد سوار علیکنّ بالفرار
با این که از مصائب این دشت پر بلا
لا یمکن الفرار… علیکنّ بالفرار
(مصطفی متولی)
آمدم در قتلگه تا شاه را پیدا کنم
ماه را شرمنده از آن خلقت زیبا کنم
گشته از باد خزان پرپر همه گلهای من
جستجو در بین این گلها گل زهرا کنم
دید تا عریان میان آفتابش گفت کاش
خصم بگذارد بمانم سایبان بر پا کنم
گر به خون، قانون آزادی نوشتی در جهان
من هم او را با اسیری رفتنم امضا کنم
تا شود ثابت که حق جاوید و باطل فانی است
زین زمین تا شام غم برنامهها اجرا کنم
تا یزید دون نگوید فتح کردم زین عمل
میروم تا آن جنایت پیشه را رسوا کنم
میکنم با خاک یکسان کاخ استبداد کن
تا دهان خود برای خطبه خواندن وا کنم
تا کنی سیراب نخل دین، تو دادی تشنه جان
من هم از اشک بصر این دشت را دریا کنم
کاش بگذارند عدوان کای عزیز فاطمه
در کنار پیکر صد پاره ات مأوا کنم
بر تنت جان برادر نی سر و نی پیرهن
دادخواهی تو نزد ایزد یکتا کنم
گفت «انسانی» چو من نومید از هر در شوم
روی حاجت را به سوی زینب کبری کنم
(علی انسانی)
دهه محرم روزهای یکم تا دهم ماه محرم، ایام سوگواری شهادت امام حسین(ع) و شهدای دشت کربلاست و هر روز به صورت نمادین به بخشی از قیام عاشورا و نهضت حسینی اختصاص یافته است.
شب و روز دهم؛ روضه حضرت سیدالشهدا (ع) بیشتر بخوانید »
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، زیارت عاشورا مجموعهای از درسهای عقیدتی، سیاسی، فکری است که هر کدام از آن ارزشهایی را ارائه میدهد و سر فصلهای غیر قابل تردیدی را فرا راه انسان میگشاید و میتواند آدمی را در پیمودن راه راست و رسیدن به حقیقت راسخ و استوار نماید. زیارت عاشورا خود منشوری است که از هر جهت نوری از آن جلوه گر است چرا که این صحیفه بهانهای است برای بیان مختصر امّا کامل از اسلام شناسی، معرفتشناسی، امام شناسی، جامعه شناسی و انسان شناسی. در این ایام میطلبد اندیشمندان به مدد اعتقادات راستین و فضیلت مدار مؤمنان بیایند و با تبیین صحیح اعتقادات اسلامی مردم را با عشق و معرفت بیشتر نسبت به ساحت مقدس پیامبر اعظم (ص) و اهل بیت (ع) آشنا کنند.
بر همین اساس حجت الاسلام والمسلمین سید محمدباقر علم الهدی استاد حوزه علمیه تهران از رهگذر شرح و تفسیر زیارت عاشورا، زوایای پنهانی که در این زیارت نامه قدسی نهفته است را در ایام ماه محرم مطرح و مطالب آن تقدیم مخاطبان میشود:
زیارت به معنای ملاقات رفتن و دیدار کردن است. زیارتهای گوناگونی در کتب ادعیه بیان شده تا از رهگذر این زیارت، امکان عشق و ارتباطگیری هر چه بیشتر با اهل بیت (ع) فراهم شود. بین زیارت و دعا تفاوت وجود دارد چرا که انسان در دعا از خداوند خواسته خود را طلب میکند و با پروردگار نجوا دارد اما در زیارت آدمی با کسی غیر خداوند روبرو است. برای همین بخشی از کتاب مفاتیحالجنان اختصاص به دعا و قسمتی نیز مربوط به زیارات میشود.
همه زیارتها مانند زیارت قبور والدین از ناحیه خداوند متعال توصیه و دستور داده شده است برای همین ما مسلمانان خود را ملزم به انجام آن میدانیم.
زیارت اهل بیت (ع) به دو صورت خوانده میشود نخست زیارت مطلقه است که زائر میتواند آن را در هر زمان و مکانی قرائت کند و صورت دیگر مربوط به زیارت موقته میشود که در این نوع زیارت زائر در زمان و مکان خاصی این زیارت را به جای میآورد. برای مثال زیارت جامعه کبیره مطلق است و ما میتوانیم به نیت اهل بیت (ع) در هر زمان و مکانی بخوانیم یا زیارت عرفه و عاشورا نیز از جمله زیارت موقته به شمار میرود.
قرائت زیارت عاشورا فواید فراوانی دارد به گونهای که وقتی انسان این زیارت را در جوار مرقد مطهر امام حسین (ع) قرائت میکند از لهو و لعب و غیر جدا میشود و یک ارتباط ملکوتی با مزور برقرار میکند.
قرائت زیارت عاشورا فواید فراوانی دارد به گونهای که وقتی انسان این زیارت را در جوار مرقد مطهر امام حسین (ع) قرائت میکند از لهو و لعب و غیر جدا میشود و یک ارتباط ملکوتی با مزور برقرار میکند
فایده دیگر این زیارت وفای به عهد است. امام رضا (ع) فرمودند: هر امامی به گردن شیعیان خود عهدی دارد که وفای به عهد وقتی به اتمام میرسد که شیعیان به زیارت قبر ایشان بروند.
از فواید دیگر این زیارت دریافت شفاعت است، طبق صریح روایات؛ هر کسی که از روی میل و رغبت به زیارت امام برود ایشان شفاعت خود را در قیامت نصیب او خواهد کرد، وقتی انسان در زیارت به محضر مزور میرسد امام که حجت خدا است و بر اساس دیدگاه شیعه زنده است زائر را میبیند. برای همین وقتی انسان به محضر امام معصوم چون امام حسین (ع) شرفیاب میشود خود را در محضر ایشان میبیند و نقشه زندگی خود را در محضر حضرت تنظیم میکند. بنابراین زیارت یک فرصت بسیار ارزشمند است تا انسانها بتوانند با بهرهگیری از برنامهریزی ارزشی زندگی آینده خود را در مسیر درست تنظیم کنند. همچنین وعدههای پنهانی که انسان با حجت خدا میبندد و قول و قرارهایی که با امام معصوم میگذارد همه جنبههای تربیتی و معنوی دارد.
یکی دیگر از فواید زیارت غفران گناهان و ذنوب است. در روایت تاکید شده اگر کسی امام حسین (ع) را با معرفت زیارت کند همه گناهان آینده و گذشته او بخشیده میشود؛ مقصود از این کلام آن است که اگر انسان با معرفت امام معصومی را زیارت کند دیگر به سراغ انجام هیچ گناهی نمیرود چرا که امام را هادی، راهبر و فرستاده الهی و اطاعت از ایشان را برخود واجب میداند.
شفاعت امام حسین (ع) کارسازترین عنصر حیات است. بر این اساس فایده دیگری که برای زیارت ذکر شده نه اینکه تنها خود زائر مورد شفاعت قرار گیرد بلکه به او مقام شفاعت نیز عطا میشود و میتواند در قیامت شفاعت کننده باشد. از دیگر فواید زیارت فایده دنیوی است که شامل طولانی شدن عمر، افزایش رزق و برکت، داشتن زندگی با سعادت دنیوی و … میشود.
زیارت آدابی دارد که باید زائر آن را رعایت کند. امام علی (ع) میفرمایند هر چیزی نیاز به عقلی دارد و عقل نیازمند ادب است؛ بعضاً زائر هنگام زیارت کارهایی انجام میدهد که با آداب زیارت منافات دارد برای مثال انسان هنگام زیارت نباید دیگر زائران را اذیت کند برای اینکه دستش به ضریح برسد. غسل کردن، لباس پاکیزه پوشیدن و با خضوع گام برداشتن از جمله آداب زیارت به شمار میرود و از مهمترین فلسفههای غسل زیارت جدا شدن از گناه و آلودگیهای روحی و باطنی است.
قرائت زیارت عاشورا فواید فراوانی دارد به گونهای که وقتی انسان این زیارت را در جوار مرقد امام حسین (ع) قرائت میکند از لهو و لعب و غیر جدا میشود و یک ارتباط ملکوتی با امام برقرار میکند.
فوائد و آثار قرائت زیارت عاشورا چیست؟ بیشتر بخوانید »
خبرگزاری فارس، معصومه درخشان – حاج کاظم جعفرزاده، فرزند تبریز و یکی از دلاوران گمنام دوران دفاع مقدس است، مردی که با وجود تعلق نظامیاش به ارتش جمهوری اسلامی ایران، خدمات شایانی در بدنه سپاه داشته و از بنیانگذاران زرهی سپاه به شمار میرود.
با شروع جنگ تحمیلی هم حاج کاظم راهی مناطق جنوبی میشود و همکاری وی با فرماندهان وقت ارتش و سپاه نیز از همین دوران آغاز میگردد، به فاصلهای کوتاه وارد کارگروههای نظامی آن دوران که زیر نظر مقام معظم رهبری هدایت میگردید میشود.
حاج کاظم سلام
حاج کاظم من هم دختری هستم از دختران این سرزمین که میخواهم از تو بنویسم. از راه و رسم مردانگی و شهادتت که شهادت هنر مردان خداست.
میخواهم بگویم آن موقع که لباس مقدس سربازی وطن را پوشیدی من هنوز به دنیا نیامده بودم، آن زمان که دشمن بعثی چشم طمع به این خاک پاک کرد، تو و همرزمانت لباس رزم به تن کردید تا حافظ جان و مال مردم این سرزمین باشید من دختربچهای بودم که تنها فکرم بازی با عروسکهایم بود.
شما دلاورمردان با دست خالی ولی دلی سرشار از عشق و ایمان به وطن در صحنه نبرد میجنگیدید تا اجازه ندهید دشمن بعثی به داخل شهرها پیشروی کند.
سردار رشید اسلام، من دیگر آن دختربچه دیروز نیستم. میخواهم بیشتر بشناسمت.
سردار گمنام دفاع مقدس که نشان در بینشانی گرفتی برای شناختنت با فرزندت ( جمال جعفرزاده) همکلام شدم تا خاطرات با تو بودن را ورق زده و برایم سخن بگوید.
نامت را جبهههای جنوب فراموش نمیکنند، آبادان، خرمشهر، اهواز، دهلران، طلائیه، جفیر و سراسر مناطق عملیاتی جنوب گواهی هستند بر رشادتها و فداکاریهایت.
راهاندازی تعمیرگاه مجهز تعمیر تانک با فروش منزل مسکونی
در عملیات بیتالمقدس به عنوان رئیس رکن لشکر 30 زرهی سپاه و فرمانده پشتیبانی واحدهای پیاده سپاه شجاعتهای فراوانی از خود نشان دادی، نشان به آن نشان که دستت نیز در این عملیات مجروح شد.
در عملیات فتحالمبین نیز فتحالفتوح کردی و به عنوان مأموری از ارتش، فرماندهی و معاونت همزمان گردان کربلای سپاه را بر عهده داشتی موفق شدی با پیشروی به طول 57 کیلومتر از شوش تا چنانه و پس از وارد آوردن ضربات سنگین بر پیکر ارتش عراق، 25 دستگاه نفربر و 105 دستگاه تانک عراقی را به غنیمت گرفته و به نیروی زمینی سپاه تحویل دهی.
حاج کاظم، برای شناخت بهتر تو باید تاریخ هشت سال دفاع مقدس را ورق بزنم و نامت را در عملیات طریقالقدس بازخوانی کنم آنجا که میگویند در عملیات طریقالقدس اوج شجاعتهای حاجکاظم جعفرزاده را میتوان به چشم دید و به گوش جان شنید.
زمانی که در صف نخست مجبور به نبرد رو در رو با دشمن شدی و تعداد زیادی از بعثیان را از پای در آوردی و تعدادی تانک و نفربر را به غنیمت گرفتی شادی و امید را به رزمندگان اسلام هدیه آوردی.
فرزندت، برگ دیگری از زندگیت را ورق زد از روزهایی گفت که بر علیه رژیم پهلوی قیام کرده بودی و زیر شکنجههای سخت و طاقتفرسای ساواک چگونه سخت میگذراندی و چه روزهای استرسزا و فراز و نشیبی داشتی وقتی در کنار آیتالله شهید مدنی و سایر مبارزین بر علیه حکومت طاغوت شورش کرده و هیات سینهزنی ایجاد کردی تا در دل این هیات و با کمکها و همراهی مردم مبارزه طاغوتی خود را ادامه دهید.
بعد از اینکه خونهای پاک جوانان انقلابی به ثمر نشست و انقلاب پیروز شد در تهران در کنار مقام معظم رهبری که در آن زمان رئیس شورای عالی دفاع بودند، حضور داشتی و به شکلگیری و مستحکمتر شدن پایههای انقلاب کمک میکردی.
پدری با روحیه قوی و ایدئولوژیساز
چهرهای که فرزندت از تو به یاد دارد، پدری با روحیه قوی و ایدئولوژیساز است.
حاج کاظم، چه خوندلها خوردی وقتی با کارشکنیهای بنیصدر روبه رو شدی زمانی که به جای مهمات جنگی کنسرو لوبیا به جبهه میفرستاد و با این کارهایش به کشور خیانت میکرد. با این حال از مبارزه دست نکشیدی و در مقابل خیانتهای بنیصدر، همرزمان خود را از تبریز، مشهد و همدان و حتی اعضای فامیل را فراخوان دادی و گردان المهدی ( عج) را ایجاد کردی و و در نهایت تبدیل آن به گردان 1954 قدس که در ابتدا متشکل از نیروهای تربیت معلم تبریز و آذربایجان، مردم عادی و بسیجیان بود یادگار زیبایی از خود بر جای گذاشتی.
حاج کاظم، برای تو و همرزمانت دفاع از خاک وطن از همه چیز مهمتر بود و این را میشود از جوابی که به تماس تلفنی همسرت دادی فهمید، آنجا که همسرت گفت” فرزندمان به شدت مریض است به خانه برگرد” و تو گفتی ” اگر من برگردم چند نفر از بچههای اینجا به خاک میافتند”.
فرزندت از زحمتهای همسرت ( خانم فرامرزی) نیز برایم اینگونه گفت که مادرم در مبارزات پدرم علیه رژیم پهلوی دوشادوش پدرم مبارزه میکرد و بعد از پیروزی انقلاب همپای پدرم هشت سال دفاع مقدس حضور داشت، لباسهای رزمندگان را میشست، پدرم جنگ میکرد و مادرم در پشتیبانی از جبههها فعال بود.
حکایت تانکهای غنیمتی و پناهندههای عراقی نیز حکایت جالبی است که من و همسن و سالان من وقتی میخوانیم، میبینیم چگونه از جان و مال خود برای پشتیبانی جبههها از هیچ چیزی دریغ نکردی.
سردار رشید اسلام، فداکاریهایت برای این مرز و بوم تمام شدنی نبود و این را میشود از لابه لای اسناد و مدارکی که برایمان مانده است به خوبی دریافت.
وقتی تانکهای عراقی را با رشادت تمام به غنیمت گرفتی مصمم شدی برای پشتیبانی از جبههها تعمیرگاه تانک راهاندازی کنی ولی اعتباری که برای احداث تعمیرگاه تانک تخصیص یافته بود کفاف هزینههای آن را نداد مجبور شدی منزل خود را نیز برای تکمیل و تجهیز تعمیرگاه تانک فروختی و برای آن پروژه خرج کردی.
و ما چگونه میتوانیم این همه از خودگذشتگی را تفسیر کنیم. چگونه میشود، آوازه رشادتها و فداکاریهایت را آنگونه که هستی توصیف کرد، هر قدر هم که بنویسم باز هم زبانم قاصر است که بتوانم حق مطلب را ادا کنم.
پناهندههای عراقی را نیز به اسم اسرا مینوشتی تا صدام این جنایتکار جنگی خانوادههای آنها را به قتل نرساند و آنها خودشان را اسیر کرده بودند تا علیه کشورمان جنگ نکنند و چه خوب پدری برای فرزندان آنها بودی تا غم نداشتن پدر و مادر را احساس نکنند.
حاج کاظم، هشت سال در جبهههای نبرد جنگیدی و بعد از آن نیز آرام و قرار نداشتی، ما را منتدار خود کردی وقتی فرزندت تعریف کرد و گفت که در زمان بازنشستگی از طرف ارتش مبلغی پاداش به پدرم دادند ولی پدرم قبول نکرد و گفت” من سرباز وطن هستم و برای دفاع از وطن رفتهام”.
دلمان برای صداقتها تنگ شده است
حاج کاظم این روزها دلمان برای صداقتها تنگ شده است، این روزها برخی ها رنگ و لعاب عوض کردهاند. برخی از آنها معتقدند دیگر تاریخ مصرف شهدا تمام شده است.
برخی حرمت لالههای شهید را میشکنند، حتی تعدادی از آنها به همسر و فرزندان شهدا بیمهری میکنند، وعده و وعیدهایشان گوش فلک را کر میکند ولی به خانوادههای شهدا، جانبازان و ایثارگران که میرسند به جای آنکه یار و غمخوارشان باشند، نمک به زخم خانوادههای شهدا میپاشند.
حاج کاظم، این را از من نشنیده بگیر، فرزندت دلتنگت شده است، دلتنگ روزهایی که بودی و برایشان پدری میکردی. روزهایی که خاطرات نبرد مقدس را برایشان تعریف میکردی، از همرزمان شهیدت قصه میگفتی و به خاک افتادن آلالههای سرخ را به تصویر میکشیدی.
این دلتنگی را میشود در صدای لرزان و چشمان به اشک نشسته پسرت به راحتی فهمید که چقدر دلتنگ بودنت شده است.
حاج کاظم، سلام همه ما را به همرزمان شهیدت برسان.
انتهای پیام/60020/س/ر
شهیدی که با فروش منزلش تعمیرگاه تانک راه اندازی کرد بیشتر بخوانید »