امام حسین

معرفی ۲۰ عنوان کتاب با موضوع محرم و امام حسین (ع)

معرفی ۲۰ عنوان کتاب با موضوع محرم و امام حسین (ع)


به گزارش مجاهدت از گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، همزمان با محرم ۱۴۴۴، ۲۰ عنوان اثر با موضوع «محرم و امام حسین (ع)» که به همت مؤسسه بوستان کتاب منتشر شده است، به شرح ذیل معرفی می‌شود:

کتاب «امام حسن (ع) و امام حسین (ع) در روایات اهل سنت»

این اثر به قلم مهدی اکبرنژاد در ۲۶۰ صفحه منتشر شده و تاکنون ۲ مرتبه روانه بازار نشر شده است.

نوشتار حاضر تلاشی در جهت معرفی شخصیت امام حسن (ع) و امام حسین (ع) بر اساس روایات اهل سنت است که بیشتر آن‌ها در کتاب‌های معتبر و مورد قبول آن‌ها ثبت شده در این اثر، مهمترین روایت در توصیف شخصیت این بزرگوار و نیز روایات تفسیری و غیر تفسیری است که به ترتیب در فصول مجزایی ذکر شده است.

کتاب «سبک زندگی حسینی»

این اثر به قلم رضا فرهادیان در ۲۰۸ صفحه منتشر شده است.

کتاب حاضر بر اساس منابع معتبر نمای کلی از سبک زندگی حسینی را در سه بخش فردی خانوادگی و اجتماعی ترسیم کرده و مفاهیم بالا را در هر سه حوزه توضیح می‌دهد.

کتاب «رسالت خواص»

این اثر به قلم سید احمد خاتمی در ۱۴۴ صفحه منتشر شده که تابحال ۱۵ بار روانه بازار نشر شده است.

این اثر نگاهی به بیانات مقام معظم رهبری در جمع فرماندهان لشکر ۲۷ حضرت رسول (ص) دارد و مولف در این کتاب این سخنان را دستمایه خویش قرار داده و با استفاده از قرآن، نهج البلاغه و نقل‌های تاریخی به شرح تفصیلی آن پرداخته است.

کتاب «کربلا نقشه راه»

این اثر به قلم محمدتقی رهبر در ۴۳۲ صفحه منتشر شده است.

این کتاب به بخشی از تاریخ حیات مقدس سیدالشهدا (ع) و فدائیان حضرت پرداخته و همچنین به مباحث امام حسین (ع)، قرآن و امام حسین (ع)، دفاع از ولایت، عاشورا و مهدویت و … اشاره کرده است.

کتاب «ردپای خورشید امام حسین از ولادت تا شهادت»

این اثر به قلم مهدی محدثی در ۱۷۶ صفحه منتشر شده که تاکنون هشت مرتبه روانه بازار نشر شده است.

این کتاب ماجرا‌های خواندنی و آموزنده از ولادت تا روز عاشورا و شهادت حضرت را در بر دارد.

کتاب «امام حسین و قرآن»

این اثر مجموعه مقالات پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی است که تاکنون در هشت نوبت به جاپ رسیده است.

کتاب «قمه زنی زخمی بر چهره تشیع»

این کتاب اثر محمدعلی افضلی در ۱۴۶ صفحه منتشر شده است.

این نوشتار، بعد از بررسی سیر و منشاء پیدایش قمه زنی، به تبیین ادله عدم جواز قمه‌زنی پرداخته و کوشیده تا ادعا‌های مدافعان این پدیده را ارزیابی و نقد کند و بخشی از آسیب‌های قمه زنی در عرصه‌های مختلف را بررسی کرده است.

کتاب «قمه زنی آبروداری یا آبروریزی شیعه»

این پژوهش به قلم محمود یزدانی در ۱۳۶ صفحه منتشر شده و چهار مرتبه به چاپ رسیده است.

کتاب «کاروانی با سیزده کجاوه»

این اثر به قلم محبوبه زارع در ۱۳۹ صفحه منتشر شده که تا کنون چهار مرتبه روانه بازار نشر شده است.

این اثر تجلی‌گاه سیزده‌گانه مادران عروج است: آمنه، خدیجه، فاطمه، بنت اسد، زهرا، شهربانو، فاطمه بنت الحسن، حمیده، نجمه، خیزران، سمانه، حدیثه و نرجس.

کتاب «جلوه‌های عرفانی نهضت حسینی»

این اثر به قلم محمدامین صادقی ارزگانی در ۳۹۶ صفحه منتشر شده که پنج نوبت چاپ مورد استقبال قرار گرفته است.

این اثر در چهار بخش جلوه‌های بصیرت، معرفت عشق، محبت زیبایی‌ها و اسرار جاودانگی تألیف شده است.

کتاب «سیری در سیره اخلاقی امام حسین (ع)»

این اثر به قلم آیت الله احمد بهشتی در ۲۸۸ صفحه منتشر شده است.

کتاب «اسرار نهضت امام حسین (ع)»

این اثر به قلم آیت الله کلباسی اشتری در ۲۷۲ صفحه منتشر شده است.

کتاب حاضر اثری است در بیان نکاتی از تاریخ نهضت امام حسین (ع) و تحلیل قسمت‌های از آن با استناد به آیات قرآن کریم و احادیث اهل بیت (ع).

کتاب «در کوی جانان»

این اثر به قلم حسین واثقی در ۱۵۲ صفحه منتشر شده و تا کنون دو مرتبه روانه بازار نشر شده است.

کتاب «سیمای حسین (ع)»

این اثر به قلم آیت الله کریمی جهرمی در ۱۷۶ صفحه تألیف شده که تا کنون دو مرتبه منتشر شده است.

اثر حاضر، امام حسین (ع) را از منظر پیامبران و امامان و نیز از بیان یاران آن حضرت با مددجویی از منابع کهن تاریخی معرفی می‌کند.

کتاب «پیشوای شهیدان»

این اثر به قلم اثر آیت الله سیدرضا صدر و به کوشش سیدباقر خسروشاهی در ۴۴۴ صفحه منتشر شده که تا کنون چهارده مرتبه روانه بازار نشر شده است.

این کتاب روایت لحظه لحظه هجرت امام حسین (ع) از مدینه به مکه و از عرفات به قربانگاه نینوا است که در واقع روایت هجرت غریبانه از مدینه به خانه خدا شهادت امام (ع) و یارانش در روز عاشوراست.

کتاب «سیره معصومین در بزرگداشت امام حسین (ع) و عاشورا»

این اثر به قلم مهدی اکبرنژاد و پیمان صالحی در ۲۰۸ صفحه منتشر شده است.

این نوشتار، پژوهشی درباره این سیره با استناد به منابع معتبر و دسته اول روایی به تاریخی است.

کتاب «باغ سیب، درخت شکیب»

این اثر به قلم محبوبه زارع در ۲۲۲ صفحه منتشر شده که تاکنون چهار مرتبه روانه بازار نشر شده است.

کتاب «جرعه‌ای از جام ولا»

این اثر به قلم جواد نعیمی در ۹۶ صفحه منتشر شده که تا کنون دو مرتبه به چاپ رسیده است.

کتاب «بررسی و تحقیق پیرامون نهضت حسینی»

این اثر به قلم آیت الله سیدعلی فرحی در ۶۷۸ صفحه منتشر شده که تابحال هشت مرتبه روانه بازار نشر شده است.

کتاب «جام عبرت»

این اثر به قلم سید حسین اسحاقی در ۲۴۰ صفحه منتشر شده که تاکنون شش نوبت چاپ مورد استقبال قرار گرفته است.

اثر حاضر عملکرد عوام و خواص را در حادثه عاشورا با تکیه بر بیانات مقام معظم رهبری در چهار بخش نگارش کرده است.

انتهای پیام/ 121

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

معرفی ۲۰ عنوان کتاب با موضوع محرم و امام حسین (ع) بیشتر بخوانید »

ذبح عظیم امام مجتبی (ع) در کربلای حسین (ع)

ذبح عظیم امام مجتبی (ع) در کربلای حسین (ع)


گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس ـ رسول حسنی؛ واقعه کربلا در سال ۶۱ هجری قمری تنها یک اتفاق تاریخی نیست که آن را برای گذران وقت مطالعه کرد، این حادثه عظیم مانند رودی حیات‌بخش تا همیشه جریان دارد و به همه آزادی‌خواهان زندگی می‌بخشد. حادثه کربلا را باید مطالعه کرد و از آن عبرت گرفت.

در مطالعه حادثه کربلا با شخصیت‌های پرشماری برمی‌خوریم که هر یک می‌تواند درسی برای ما باشد، از یزید بن معاویه به عنوان منفورترین نام در حادثه کربلا تا حبیب بن مظاهر بزرگترین فدایی امام حسین علیه‌السلام. به مناسبت ایام ماه محرم روایت‌هایی از حادثه کربلا از کتاب «سلیمان کربلا» منتشر می‌شود که قسمت پنجم آن را در ادامه می‌خوانید:

اِنْ تُنْکرُونى فَاَنَا اْبنُ اْلحَسَنِ

در این حال قاسم بن حسن (ع) به عزم جهاد قدم به‌سوی معرکه نهاد، چون حسین (ع) نظرش بر فرزند برادر افتاد که جان گرامى در کف دست نهاده و آهنگ میدان کرده، پیش شد و دست به گردن قاسم (ع) درآورد و او را در برکشید و هر دوچندان بگریستند که نزدیک بود مدهوش شوند، قاسم (ع) به زبان ابتهال و تضرع رخصت میدان طلبید، حضرت اجازه نداد.

آن جوان آ‌ن‌قدر گریست و دست و پاى عم خویش را چندان بوسید تا اذن حاصل کرد، چون رخصت گرفت به میدان آمد درحالی‌که اشک بر از چمانش جارى بود و صورتش، چون پاره ماه می‌درخشید، پیراهن و ازارى در برداشت و نَعْلَینى در پای داشت که بند یکى از آن‌ها گسیخته شده بود. در مقابل دشمنان ایستاد و این رجز خواند:

اِنْ تُنْکرُونى فَاَنَا اْبنُ اْلحَسَنِ
سِبْطِ النَّبِىِّ الْمُصْطَفَى اْلمؤتَمَنِ
هذا حُسَیْنٌ کَالاْسیِر اْلمُرْتَهَنِ
بَیْنَ اُناسٍ لا سُقُوا صَوْبَ الْمَزَنِ

و کارزار سختى کرد عمرو بن سعد اَزدى گفت: «به خدا سوگند که من بر این پسر حمله مى‌کنم و او را به قتل مى‌رسانم.»

حمید بن مسلم گفت: «سبحان‌الله این چه اراده‌ای است که کرده‎اى؟ همین جماعت که او را احاطه کرده‌‎اند براى کشتنش کافی است، دیگر تو را چه لازم است که خود را در خون او شریک کنى؟»

عمرو بن سعد گفت: «به خدا قسم که از این اندیشه برنگردم.»

پس اسب برانگیخت و رو برنگردانید تا آنگاه‌که شمشیرى بر فرق قاسم (ع) زد و سر او را شکافت. پس قاسم (ع) با صورت بر روى زمین افتاد و فریاد برداشت: «یا عماه.».

چون صداى قاسم (ع) به حسین (ع) رسید مانند عقابى که از بلندى به زیر آید صف دشمنان را شکافت و مانند شیر غضبان حمله کرد تا به عمرو بن سعد قاتل قاسم (ع) رسید و تیغى حواله وی کرد، عمرو دست خود را پیش‌داد که همان دم دستش از مرفق جدا شد پس فریاد بلندی کرد. لشکر کوفه که چنین دیدند به یک‌باره حمله آوردند تا مگر عمرو بن سعد را از دست حسین (ع) رها کنند. همین‌که هجوم آوردند بدن او پا مال سم ستوران شد و جان داد.

چون گردوغبار معرکه فرونشست دیدند حسین (ع) بالاى سر قاسم (ع) نشسته و آن جوان از شدت درد پاى بر زمین مى‌ساید در حال حسین (ع) به برادرزاده خود فرمود: «سوگند به خداى که دشوار است بر عم تو که او را بخوانى و نتواند اجابت کند و اگر اجابت کند نتواند یاریت کند و اگر یاری کند تو را سودى نبخشد، دور باشند از رحمت خدا جماعتى که تو را کشتند.»

آنگاه قاسم (ع) را از خاک برداشت و در برکشید و سینه او را به سینه خود چسبانید و درحالی‌که پاهاى آن کشته تیغ ستم بر زمین کشیده مى‌شد به‌سوی دارالحرب روان شد. پس او را نزد على‌اکبر (ع) در میان کشتگان اهل بیت (ع) جاى داد.

آن‌گاه عرض کرد: «بارال‌ها تو آگاهى که این جماعت ما را دعوت کردند که یارى ما کنند اکنون دست از نصرت ما برداشته و با دشمن ما یار شدند، اى داور دادخواه این جماعت را نابود ساز و ایشان را هلاک و پراکنده کن و یک تن از ایشان را باقى مگذار و مغفرت و آمرزش خود را هرگز شامل حال ایشان مگردان.»

منبع: «سلیمان کربلا» رسول حسنی

ادامه دارد…

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ذبح عظیم امام مجتبی (ع) در کربلای حسین (ع) بیشتر بخوانید »

فیلم/ ماجرای شهادت حضرت قاسم به روایت رهبر انقلاب

فیلم/ ماجرای شهادت حضرت قاسم به روایت رهبر انقلاب



در ادامه فیلمی از شهادت حضرت قاسم ابن‌الحسن به روایت رهبر انقلاب اسلامی آمده است:


دریافت
10 MB

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فیلم/ ماجرای شهادت حضرت قاسم به روایت رهبر انقلاب بیشتر بخوانید »

فیلم/ جلوه‌های عشق و توحید در عاشورا

فیلم/ جلوه‌های عشق و توحید در عاشورا

کد ویدیو

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فیلم/ جلوه‌های عشق و توحید در عاشورا بیشتر بخوانید »

امام حسین علیه‌السلام: به‌راستی‌که من مرگ در راه خدا را جز سعادت نمی‌بینم

امام حسین علیه‌السلام: به‌راستی‌که من مرگ در راه خدا را جز سعادت نمی‌بینم


گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس ـ سول حسنی؛ واقعه کربلا در سال ۶۱ هجری قمری تنها یک اتفاق تاریخی نیست که برای گذران وقت مطالعه کرد، این حادثه عظیم مانند رودی حیات‌بخش تا همیشه جریان دارد و به همه آزادی‌خواهان زندگی می‌بخشد. حادثه کربلا را باید مطالعه کرد و از آن عبرت گرفت.

در مطالعه حادثه کربلا با شخصیت‌های پرشماری برمی‌خوریم که هر یک می‌تواند درسی برای ما باشد، از یزید بن معاویه به عنوان منفورترین نام در حادثه کربلا تا حبیب بن مظاهر بزرگترین فدایی امام حسین علیه‌السلام. به مناسبت ایام ماه محرم روایت‌هایی از حادثه کربلا از کتاب «سلیمان کربلا» منتشر می‌شود که قسمت دوم آن را در ادامه می‌خوانید:

زندگی همرا با ستمکاران جز رنجش و خستگی نیست

حضرت در طی مسیر اصحاب خود را به‌دست چپ ميل مى‌داد و مى‌خواست آن‌ها را از لشكر حُر بن یزید جدا کند و آن‌ها مى‌آمدند و ممانعت مى‌کردند و مى‌خواستند كه لشكر آن حضرت را به‌طرف كوفه كوچ دهند و آن‌ها امتناع مى‌کردند و پيوسته بااین‌حال بودند تا در حدود نينوا به زمين كربلا رسيدند.

چون به آن زمين رسيد پرسيد: «اين زمين چه نام دارد؟»

عرض كردند: «كربلا می‌نامندش.»

چون حضرت نام كربلا شنيد گفت: «اَللّهُمَ اِنّى اَعُوذُبِكَ مِنَ الْكَربِ وَ الْبَلاءِ.»

پس فرمود: «اين موضع كَربْ و بَلا و محل محنت است، فرود آیید كه اين‌جا منزل و محل خيام ما و اين زمين جاى ريختن خون‌ها و واقع شدن قبرهاى ماست و خبر داد مرا جدم رسول خدا (ص) به اين‌ها.»

پس فرمود: «بار خدایا ما خاندان پیامبر تو محمد (ص) هستیم که دشمنانت ما را بیرون راندند از حرم جدمان و آواره ساختند در این بیابان و بنی‌امیه بر ما ستم کردند. بار خدایا حق ما را بگیر و ما را بر گروه ستم‌کاران یاری ده.»

سپس رو به یاران خود کرد و فرمود: «مردم بردگان دنیا هستند و دین لقمه‌ای است در دهانشان و تا مزه آن می‌تراود آن‌را نگه می‌دارند. بدانید چون وقت آزمایش برسد دین‌داران اندک خواهند شد. فی‌الحال کاری پیش آمد که خود می‌بینید. به‌راستی‌که دنیا دگرگون و وارونه شده و خوبی‌هایش پشت کرده و چیزی باقی نمانده است جز ته‌مانده‌ای، مانند آن آبی که ته ظرفی بماند و آن‌را دور بریزند و مانند چراگاهی ناگوار است. مگر نمی‌بینید حق را که غریب مانده و به آن عمل نمی‌شود و باطل را که از آن جلوگیری نمی‌شود. در اینجاست که مؤمن باید راغب دیدار خدای سبحان باشد و به‌راستی‌که من مرگ در راه خدا را جز سعادت نمی‌بینم و زندگی با ستم‌کاران را جز رنجش و خستگی نمی‌دانم.»

در اين حال ديدند سوارى که نامش مالک بن نُسَیر بود از جانب كوفه پدیدار شد، كمانى بر دوش افكنده و به‌تعجیل مى‌آيد.

آن دو لشكر ايستادند به انتظار آن سوار چون نزديك شد بر حضرت سلام نكرد و نزد حُر بن یزید رفت. بر او و اصحاب او سلام كرد و نامه‌اى به او داد كه عبیدالله ابن زياد براى او نوشته بود، چون حُر بن یزید نامه را گشود ديد نوشته است: «اما بعد؛ هنگامى كه پيك من به‌سوی تو رسید كار را بر حسين تنگ گردان و او را در بيابانى كه آبادانى و آب در آن ناياب باشد فرود آر. من امر كرده‌‎ام پيك خود را كه از تو مفارقت نكند تا آن‌ انجام اين امر را ببیند و خبرش را به من برساند.»

پس حُر بن یزید نامه را براى حضرت و اصحابش قرائت كرد و در همان موضع كه زمين بى‌آب و آبادانى بود راه را بر آن حضرت سخت گرفت و امر به نزول کرد. حضرت فرمود: «بگذار ما را كه در اين قريه‌هاى نزديك كه نينوا يا غاضريّه يا قريه ديگر كه محل آب و آبادانى است فرود آییم.»

حُر بن یزید گفت: «به خدا قسم نمى‌توانم مخالفت حكم ابن زياد کنم با بودن اين پیک كه بر من ديده‌بان قرار داده است.»

زُهَير بن القَيْن گفت: «يا بن رسول‌الله دستورى دهيد كه ما با ايشان مقاتله كنيم. والله جنگ با اين قوم در اين وقت آسان‌تر است از جنگ با لشكرهاى بى‌حدی كه بعد از این خواهند آمد.»

حسین (ع) فرمود: «كراهت دارم از آن‌که من ابتدا به قتال ايشان كنم.»

پس حسین (ع) و یاران و اهل حرمش در آن‌جا فرود آمدند و خیمه‌ها بر پا کردند. حُر بن یزید نيز با اصحابش در سوی دیگری خیمه زدند.

حسین (ع) بعد از آن زمین‌های کربلا و اطراف آن‌را به شصت هزار درهم خرید و به مردمان همان ناحیت وقف کرد و با آن‌ها شرط فرمود که مردم را به‌طرف مصرع و مقتل و مدفنش راهنمایی کنند و زائرینش را تا سه روز ضیافت کنند.

پس از وورد حسین (ع) به کربلا عبدالله بن زیاد نامه‌ای به آن حضرت به این مضمون نوشت: «به من خبر رسیده است که در کربلا فروآمده‌ای، بدان که امیرالمومنین یزید، به من نوشته است که سر بر بالین ننهم و نان سیر نخورم تا تو را به خداوند ملحق کنم و یا به حکم من و حکم یزید بن معاویه درآیی، والسلام.»

چون این نامه به حسین (ع) رسید و آن را خواند، نامه‌ای را انداخت و فرمود: «رستگار نشوند آن گروهی که خشنودی مخلوق را به خشم خالق بخرند.»

فرستاده عبیدالله بن زیاد گفت: «ای اباعبدالله جواب نامه؟»

حسین فرمود: «این نامه را جوابی نیست. زیرا عذاب الهی بر عبیدالله لازم شده است.»

چون قاصد نزد عبیدالله بازگشت و پاسخ حسین (ع) را گفت، این زیاد برآشفت و به عمر بن سعد نگریست و او را به جنگ با حسین (ع) فرمان داد. عمر بن سعد که در اندیشه ولایت ری بود، عذر خواست. عبدالله بن زیاد گفت: «پس فرمان ولایت را بازگردان.»

عمر بن سعد گفت: «امروز را به من مهلت ده تا بیندیشم.»

عبدالله بن زیاد گفت: «بیندیش اما بدان که یا باید به جانب حسین بروی و بعد مهیای ری شوی و یا حکومت بر ری را فراموش کنی.»

عمر بن سعد از نرد عبدالله بن زیاد بیرون شد و به خانه‌اش رفت روز بعد عمر بن سعد نزد عبیدالله بن زیاد رفت و گفت: «مرا به این مسئولیت گماردی و در مقابل آن حکم ولایت ری را اعطا کردی. مردم از این معامله آگاهند، من پذیرفتم که به سوی کربلا بروم اما می‌خواهم عده‌ای از اشراف کوفه را که در این مقاتله به آن‌ها نیاز دارم نزد خود بخوان تا من را همراهی کنند.»

عبدالله بن زیاد گفت: «ما در این‌که چه کسی را با تو بفرستیم از تو نظرخواهی نخواهیم کرد. اگر با همین لشکری که با تو به کربلا می‌آیند از عهده این مأموریت برمی‌آیی آن‌را بپذیر، در غیر این‌صورت کار را به دیگری واگذار نمایم.»

عمر بن سعد چون این پاسخ را شنید گفت: «خودم خواهم رفت.»

چون روز ديگر شد عمر بن سعد با چهار هزار سوار به كربلا رسيد و در برابر لشكر آن امام مظلوم فرود آمدند. عمر بن سعد و لشکریانش پس از آن که خیمه‌ها افراشتند.

پيوسته عبیدالله بن زياد لشكر براى عمر بن سعد روانه مى‌كرد تا آن‌که در ششم محرم بيست هزار مرد جنگی نزد آن ملعون جمع شدند. پيوسته لشكر از پی لشکر آمد تا سى هزار سوار نزد عمر بن سعد جمع شد و ابن زياد براى عمر بن سعد نوشت، عذرى براى تو نگذاشتم در زیادی لشكر بايد مردانه باشى و آن‌چه واقع مى‌شود در هر صبح و شام مرا خبر دهى.

چون جواب نامه به عمر بن سعد رسيد آن‌چه عبيدالله بن زیاد نوشته بود به حضرت عرض نكرد؛ زيرا كه مى‌دانست آن حضرت به بيعت با يزيد راضى نخواهد شد. ابن زياد پس‌ از این نامه، نامه ديگرى نوشت براى عمر بن سعد كه حائل شود ميان حسين (ع) و اصحاب او و ميان آب فرات و كار را بر ايشان تنگ كند و مگذارد كه يك قطره آب بچشند چنان‌که آب را بر عثمان بن عّفان بستند.

چون اين نامه به عمر بن سعد رسيد همان وقت عمر بن حجّاج را با پانصد سوار بر شريعه فرات موكّل گردانيد و آب را بر حسین (ع) و یاران و اهل بیتش بستند.

عبیدالله بن حصین ازدی بانگی بلند برآورد و گفت: «ای حسین! این آب را می‌بینی که همرنگ آسمان است؟ به خدا سوگند از آن قطره‌ای نیاشامی تا از تشنگی درگذری.»

حسین (ع) دست به دعا برداشت و عرض کرد: «خدایا او را از تشنگی بکش و هرگز او را نیامرز.»

اين واقعه در هفتم ماه محرم و سه روز قبل از شهادت آن حضرت واقع شد.

 بُریر بن خُضَیر هَمدانی بعد از بستن آب به حسین (ع) عرض کرد: «یا بن رسول‌الله (ص) مرا دستوری می‌دهی نزد ابن سعد بروم و با او درباره آب سخنی گویم؟ شاید پشیمان شود.»

حسین (ع) فرمود: «اختیار با توست.»

بُریر بن خُضَیر با مشک و علمی نزد عمر بن سعد رفت چون به نزد وی رسید سلام نکرد. عمر بن سعد گفت: «ای مرد همدانی تو را چه بازداشت از سلام گفتن مگر من از مسلمانان نیستم و خدا و رسول (ص) او را نمی‌شناسم؟»

بُریر بن خُضَیر گفت: «اگر مسلمان بودی و خدا را می‌شناختی به جنگ عترت رسولش (ص) نمی‌آمدی و آب را ذریه‌اش نمی‌بستی.»

عمر بن سعد سر به زیر انداخت و آن‌گاه گفت: «به خدا سوگند که من می‌دانم آزار کردن او حرام است، اما در خود نمی‌بینم که حکومت ری را به دیگری واگذارم.»

بُریر بن خُضَیر ناامیدانه بازگشت و به حسین (ع) گفت: «عمر بن سعد راضی شد تو را به ولایت ری بفروشد.»

هنگامی‌که تشنگی بر حسین (ع) و اصحاب آن حضرت شدت گرفت، آن حضرت برادرش عباس (ع) را خواند و ایشان را در میان سی سواره‌نظام و بیست پیاده به‌سوی نهر فرات روان داشت و بیست مشک با آنان فرستاد. آن‎ها به آب نزدیک شدند در حالی که نافع بن هلال با پرچمی پیشاپیش آنان بود، در این وقت عمرو بن حجاج سردسته نیروهای عمر بن سعد فریاد زد: «کیستی؟»

نافع بن هلال گفت: «منم نافع بن هلال.»

عمرو بن حجاج گفت: «برای چه آمده‌ای؟»

نافع بن هلال گفت: «آمده‌ایم تا از این آبی که بر روی ما بسته‌اید نبوشیم.»

عمرو بن حجاج گفت: «بنوش. گوارایت باد.»

نافع بن هلال گفت: «به خدا سوگند هرگز قطره‌ای از آن نخواهم نوشید. درحالی‌که حسین (ع) و یارانش همه تشنه‌اند.»

در این موقع همراهان نافع بن هلال در مقابل عمرو بن حجاج ظاهر شدند. عمرو بن حجاج گفت: «راهی برای نوشیدن اینان نیست. ما را در این‌جا گماشته‌اند تا اینان را از آب باز داریم.»

چون نیروهای پیاده‌نظام عباس (ع) نزدیک شدند، نافع به هلال به آن‌ها گفت: «مشک‌های خود را پر کنید.»

آنان تاختند و مشک‌های خود را پر آب ساختند. عمرو بن حجاج و یارانش بر ایشان هجوم بردند ولی عباس (ع) و نافع بن هلال حمله آنان را دفع کردند و به‌طرف پیادگان بازگشتند و به ایشان گفتند: «آب را به خیمه‌ها برسانید.»

پس آن دو برای پیادگان حریم گرفتند در این موقع عمرو بن حجاج و همراهانش به‌جانب سواران روی آورده اندک زمانی با آنان درگیر شدند و پیادگان فرصت یافته مشک‌ها را به سلامت به اردوی حسین (ع) برسانند.

منبع: «سلیمان کربلا» رسول حسنی ولاشجردی

ادامه دارد…

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

امام حسین علیه‌السلام: به‌راستی‌که من مرگ در راه خدا را جز سعادت نمی‌بینم بیشتر بخوانید »