امام خمینی(ره)

نگاهی به کارنامه حیات «احمد امام»؛ یار بهار بودی و یادآور بهار....

یادگار ماندگار


نگاهی به کارنامه حیات «احمد امام»؛ یار بهار بودی و یادآور بهار....

به گزارش خبرنگار نوید شاهد، شامگاه تلخ و پراندوه ۲۵ اسفند ۱۳۷۳، خبری همه ایران را در آستانه سال نو در بهت و سوگ فروبرد. حجت الاسلام والمسلمین حاج سیداحمد خمینی، یادگار و یار و همراه همیشگی امام راحل (ره) به مقتدا و معشوق خود پیوست. کسی که مردم، عطر و بوی خمینی عزیزشان را از رایحه او می‌شنیدند. کسی که با دیدنش، داغ فقدان و فراق آن ماه سفرکرده و آن جان از تن رفته، التیام می‌یافت و بودنش، نگاهش و کلامش، ودیعه‌ای بود و امانتی از حضور الهی آن نادره دورانها در روزگار ما و بازمانده آن چراغ چشم دلدلدگان. امت امام، که عشق را با طلعت جمال جانانه روح اللهی مشق کرده بود، عادت کرده بود که همیشه «حاج احمد آقا» را در کنار امام و در ملازمت و مراقبت او ببیند. و حالا رفتن او، پرکشیدن روح بیقرار او به پیشگاه پاک و پرنور پدر، داغ جانسوز و جراحت جدایی از آن روح خدایی زمانه را در دلها و جانها تازه کرد. 

 

اولین روز از مدرسه فرار کردم و کتک خوردم!

حاج سید احمد خمینی در تاریخ ۲۴ اسفند سال ۱۳۲۴ در دامان بانویی متقی، مومن و آگاه (بانو قدس ایران ثقفی) به دنیا آمد. همسر حضرت امام (ره) از کودکی احمد آقا چنین یاد می کند: «او پسر خیلی آرام و حرف گوش کنی بود که گاهی من به دخترها می گفتم: من در عرض ماه به این پسر پنج ـ شش ساله نباید دائم بگویم بکن یا نکن، ولی به شما دخترها که خیلی شیطان هستید، روزی چند بار باید امر و نهی کنم. احمدجان، آرام و سرگرم کار و بازی خود بود.» وقتی به سن هفت سالگی رسید برای تحصیل به مدرسه اوحدی سپرده شد. خود چنین می گوید: «اولین روزی که به مدرسه فرستادند فرار کردم! بعد با کتک معلمم ناچار در کلاس حاضر می شدم. تا ششم ابتدایی از خیلی معلمان کتک خوردم.»

امام از همان کودکی دربارۀ تربیت و تحصیل او خیلی دقت می کرد. «پدر احمد، متوجه بودند که با چه افرادی آمد و رفت می کنند و دوستانش چه کسانی هستند.»

حجت الاسلام سیدحسن خمینی هم به نقل از پدر (حاج احمد آقا) می افزاید: «پدرم می گفت: کوچک بودم آنقدر که توان خواندن نداشتم و امام مرا در کنار خویش می نشاند. خود مشغول خواندن بود و من با کتاب های او بازی می کردم

 

بازیکن گوش چپ و سرعتی تیم «پرسپولیس»!

در کنار تحصیل علاقه زیادی به فوتبال داشت و عضو تیم فوتبال شده بود. فرزندش «سید حسن خمینی» از علایق و سوابق او در فوتبال چنین می‌گوید: «من از کودکی در فضای خانه ای که با ورزش به خصوص فوتبال آشنا بود، حضور داشتم. پدرم به گفته آنها که او را می شناختند، در حد و اندازه ای بالاتر از شهر قم بازی می کرده اند. به همین جهت هم به تمرینات تیم شاهین که بعد ها تبدیل به پرسپولیس شد، دعوت شده بودند و شاید اگر نبود ورود به عرصه روحانیت و همچنین موانع سیاسی آن روزگار، به مراتب بالاتر هم می رسیدند. ایشان البته همیشه می گفت کاظم رحیمی(دوست نزدیک دوره ورزشی و جوانیشان که در همان دوره بازیکن ثابت پرسپولیس بود و به تیم ملی هم دعوت شد) از من بهتر بود. پدر گوش چپ بازی می کرده و به عنوان بازیکنی بسیار سرعتی شناخته می شده اند. جالب است که احمد پسرم هم همین خصوصیات را در بازی فوتبالش دارد و کسانی که بازی هر دو را دیده اند به شباهت آنها حکم می کنند. البته بازی من نوعی دیگر بود. خدا همه رفتگان را بیامرزد؛ زندگی همراه با جریان زمان پیش می رود و نقش ها از ما به یکدیگر به ارث می رسد.»

از زمین فوتبال تا حجره طلبگی

او پس از دیپلم به تحصیل علوم دینی پرداخت. پدر بزرگوارش طی پیامی از نجف به او پیام می‌دهد: «من نصیحتم به تو این است که طلبه بشوی و درس بخوانی، اگر این کار را کردی، مخارج تو را می‌پردازم، ولی اگر طلبه نشدی و درس نخواندی، خودت باید بروی و به فکر خودت باشی و من هیچ گونه کمک مادی به تو نخواهم کرد.»

احمد خمینی دو دوره مقدماتی و سطح حوزه علمیه قم را گذراند و همزمان تدریس هم می‌کرد. او در آن زمان از اساتید مشهوری از جمله  سید روح‌الله خمینی،  سید مصطفی خمینی، محمد فاضل لنکرانی، سید موسی شبیری زنجانی، محمد محمدی گیلانی، غلامرضا رضوانی، سید محمد ابطحی کشانی، صادق خلخالی و سید محمدباقر سلطانی بهره برده است. احمد خمینی دروس خارج فقه و اصول را نیز فرا گرفته است. البته در سال ۵۶ بود که خبر شهادت برادرش مصطفی خمینی وقفه‌ای در تحصیلات حوزوی وی ایجاد کرد اما او پس از انقلاب این تحصیلات را ادامه داد. از اینجا و از عزیمت او به نجف نزد پدر تا لحظه پایانی حیات امام، در حساسترین برهه ها و سرنوشت سازترین و تاریخی ترین و تعیین کننده ترین مقاطع عمر امام و انقلاب و ایران، او یکدم از حریم حضور پدر، جدا نبود و همواره کنار او در خطیرترین شرایط، خود را و زندگی شخصی خویش را وقف امام و در حقیقت، نثار انقلاب و مردم کرد. چرا که خدمت به امام و تلاش برای طول عمر و سلامت و دوام عمر ایشان را خدمتی تاریخی به این کشور و همه مسلمانان و آزادگان هرجای جهان می دانست که امام، نقطه امید و پشتوانه و محور اتکائشان در برابر نظام سلطه اهذیمنان جهانخوار بود.

 

شگفتی تقدیر کسی که سایه آفتاب شد و در سایه این حضور، پرده‌نشین ماند

تصویری که مردم و رسانه ها از سید احمد خمینی دارند، تصویر یک پدر و پسر بود، درهم‌آمیختگی سرنوشت‌ساز تصویر امام خمینی و سید احمد، چنان عمیق و ناگسستنی است که گویی تا نام و یاد امام در تاریخ زنده است، احمد نیز در کنارش نفس می‌کشد. احمد، نه‌تنها پسری وفادار، بلکه پل شکننده‌ای میان عواطف خانوادگی و طوفان سیاست بود؛ مرزی که گاه با عشق و گاه با اجبار، میان پدر و فرزند کشیده شد. نمی‌توان انکار کرد که هویت، کنش‌ها و کارنامه سید احمد خمینی، چون سایه‌ای در زیر نور عظیم شخصیت امام خمینی شکل گرفت. امامی که هم پدر بود، هم مرجع تقلید، هم رهبری بی‌همتا که بزرگ‌ترین انقلاب زمانه را به پیروزی رساند. هر یک از این نقش‌ها، به تنهایی و در هم‌تنیدگی، بر جان و جهان احمد خمینی، نشان و یادگاری ماندگار گذاشت. سید احمد خمینی برخلاف برادرش، سید مصطفی، که در نجف فرصت یافت تا در مسیر اجتهاد گام بردارد و حتی گاه در افق فقه و فلسفه دارای اجتهاداتی نیز شود، اما احمد چنین فرصتی نیافت. او به جای غرق شدن در درس و بحث حوزوی، در گردابی از مسئولیت‌هایی فرو رفت که پدر، انقلاب و تاریخ برایش رقم زده بودند. احمد، بازیگری بود که نقشش را نه از سر انتخاب، بلکه از دل ضرورت‌های روزگار پذیرفت؛ نقشی که شاید برایش بیش از حد بزرگ بود، اما او با تمام وجود، خستگی‌ناپذیر، آن را به دوش کشید.

 

امین، معتمد، مشاور و محرم اسرار امام (ره)

کمتر تصویری از امام خمینی (ره) در میان مردم به یادگار مانده که احمد، چون محافظ و ملازم و مراقبی هوشیار و همراهی وفادار، در منتهای حساسیت و دلسوزی و فداکاری، در کنارش نباشد. از لحظه‌ای که پای بر پله‌های هواپیمای ایرفرانس گذاشت تا آن وداع جان‌گداز در خرداد ۶۸، که پسر با اشک و آه، پیکر بی‌جان پدر را بدرقه کرد، احمد همیشه آنجا بود. این حضور مدام، چنان در ذهن مردم حک شد که گویی جدایی این دو از یکدیگر ناممکن بود. یکی از چهره های اصلی اداره کننده کشور بود. در این سالها دغدغه حفاظت از جان امام، پدرش در کوران ترورها و کهولت و بیماری، از او چهره جدیدتری ساخت، برای اینکه نقش ویژه و استثنایی سیداحمد خمینی را در دوران رهبری امام خمینی بدانیم، همین نکته کافی است که  احمد خمینی تنها مسئول و مجری دیدارها و  ملاقات های پدرش با حلقه خارج خانواده بود، احمد خمینی در این سالها چشم و گوش و نماینده پدر در جامعه بود و محرم اسرار و امین و معتمد و مستشار او.

 

تجسم ولایت پذیری و ولایت باوری

شاید بتوان عمق باور او به ولایت را در مشی و منش او پس از رحلت امام (ره) و در اعلام وفاداری و تبعیت مخلصانه او به رهبری حضرت آیت الله خامنه ای بتوان چون نمونه روشنی از تقوای سیاسی و خلوص معرفتی و اصالت بینش مکتبی و ولایی او دید. بمحض اعلام رهبری ایشان، بیعت خود را ابراز کرد و حتی پیش از آن با شهادت و نقل خاطره خود از ارادت و اعتقاد امام راحل به صلاحیت و شایستگی حضرت آیت الله خامنه ای در رای خبرگان به رهبری ایشان تاثیرگذار بود. چنانکه در پیروی و تبعیت از رهبر معظم انقلاب می‌گوید: « ما امروز موظف هستیم پشت سر مقام رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای حرکت کنیم، هر چه ایشان گفت گوش کنیم، اگر روزی حرکت ما با حرکت ولی فقیه نخواند، بدانید که نقص از ماست، اطاعت از خامنه‌ای، اطاعت از امام است. هر کس منکر این معنا شود، مطمئن باشید در خط امام نیست و هر کس بگوید که اطاعت از امام غیر از اطاعت از حضرت آیت‌الله خامنه‌ای است در خط آمریکاست، من بعد از رحلت امام، با خدا و امام عهد کرده‌ام که کوچک‌ترین قدمی را علیه رهبری و برخلاف رهبری و حتی برخلاف میل رهبری برندارم.»

 

«احمد امام» در آیینه کلام «جانشین امام»

«یادگار امام‌ و فرزند دلبند و عزیزترین‌ کس‌ او، دنیای‌ فانی‌ را وداع‌ گفت‌ و چهره‌ محبوب‌ و آشنای‌ مردم‌ و غمخوار کشور و انقلاب‌ و خدمتگزاری‌ صدیق‌ برای‌ هدفهای‌ امام‌ عظیم‌ راحل، و اندیشه‌ای‌ روشن‌ و چشمی‌ تیزبین، در خدمت‌ نظام‌ اسلامی، کشور و ملت‌ و دوستان‌ و دوستداران‌ خود را ترک کرد و ایران‌ اسلامی‌ را به‌ عزای‌ خویش‌ نشانید. در دوران‌ پرحادثه‌ انقلاب، مرحوم‌ حجه‌الاسلام‌ و المسلمین‌ حاج‌ سید احمد خمینی‌ یکی‌ از مؤثرترین‌ عناصر در جریانات‌ کلی‌ کشور و انقلاب‌ بود. او برای‌ رهبر کبیر انقلاب‌ فرزندی‌ مهربان‌ و در عین‌ حال، مشاوری‌ امین‌ و یاری‌ دیرین، و سربازی‌ فداکار، و مدیری‌ گوش‌ بفرمان، و کارگزاری‌ لایق‌ و کار آمد بود. امام‌ بزرگ‌ ما بارها محبت‌ پرشور و اعتماد عمیق‌ و تحسین‌ قلبی‌ خود نسبت‌ به‌ این‌ فرزند خاضع‌ و مطیع‌ خود را بر زبان‌ آورده‌ بود و نزدیکترین‌ها، گواهی‌ صادق‌ آنچنان‌ پدری‌ را، در حق‌ پسر یگانه‌اش، از آن‌ زبان‌ پرهیزکار شنیده‌ بودند. در طول‌ سالهای‌ انقلاب‌ چه‌ بسیار گره‌ها، که‌ به‌ دست‌ او گشوده‌ شد و چه‌ بسیار کارهای‌ بزرگ‌ که‌ به‌ تدبیر او انجام‌ گشت. از اینها برتر نقش‌ این‌ عنصر پرتلاش‌ و پرتوان‌ در حراست‌ عاشقانه‌ از سلامتی‌ جسمی‌ و آرامش‌ خاطر امام‌ بزرگوار بود. بی‌ شک سلامت‌ و توان‌ جسمی‌ وقدرت‌ کاری‌ آن‌ قائد عظیم‌الشأن‌ در دوران‌ پرمخاطره‌ دهساله، با وجودکهولت‌ سنی‌ و بیماری‌ قلبی، در میان‌ عوامل‌ و اسباب‌ عادی‌ از همه‌ بیشتر به‌ ابتکار و مراقبت‌ و پیگیری‌ دلسوزانه‌ این‌ فرزند مهربان، وابسته‌ بود. ملت‌ ایران‌ از این‌ بابت‌ بسی‌ مدیون‌ این‌ عزیز فقید است...» اینها عبارات و تعابیر بلندی است که رهبر معظم انقلاب در پیام تسلیت ارتحال و در بیان عظمت و شخصیت آن عزیز سفر کرده بیان کردند. در حقیقت، یادگار حضرت امام، بالاتر از نسبت فرزندی، شاگرد مخلص مکتب امام و مریدی معتقد و صادق و حقیقی برای آن امام بزرگوار بود و از سیره رفتاری و گفتاری مرادش، طریقت و معرفت آموخت و تا آخرین لحظه عمر با برکت خود دور از لغزش‌ها به سلامت راه راست را پیمود.

 

خداوندا! عبد تو پیش تو می‌آید…

و سرانجام لحظه دیدار فرا رسید. از شامگاه ۱۳ خرداد ۱۳۶۸ که «جان ز تن امت اسلام رفت» و «خدایی سایه ای رفت از سر ما» تا شامگاه ۲۵ اسفند ۱۳۷۳ تنها ۵ سال و اندی فاصله بود. او چنان در غم یار و دلدار خود، بیتاب بود که از سیما و چهره او نیز این اندوه همیشگی قابل مشاهده بود.

صبح روز ۲۱ اسفند ۱۳۷۳ خبر بستری شدن یادگار امام، نخست موجی از نگرانی در جماران و دقایقی بعد در شهر تهران و پس از آن در سرتاسر ایران پدید آورد و ساعاتی بعد با پخش خبر به طور رسمی از صدای جمهوری اسلامی غوغایی در ایران برپا شد که تنها نمونه آن را در پخش خبر بیماری امام دیده بودیم. گزارش های بعدی حاکی از آن بود که عارضه قلبی و تنفسی ناگهانی در حالت خواب سبب ایست کامل قلب و تنفس برای لحظاتی گردیده و همین امر موجب بروز سکته مغزی شده است. همسر معزز و رنج کشیدۀ آن مرحوم که خود در یکایک رنج های دوران مبارزه و فداکاری های یادگار امام سهمی برابر با او داشته است به محض اطلاع درخواست کمک می کند و با توجه به مجاورت منزل با بیمارستان تخصصی قلب و عروق (بقیة الله) بلافاصله امدادگران حاضر و پس از اقدامات ضروری امدادی به فوریت او را به بیمارستان منتقل می کنند و با استفاده از تجهیزات کامل بخش سی.سی.یو فعالیت های فوری پزشکی آغاز می شود و لحظاتی بعد اطباء متخصص و برجسته از تخصص های مختلف به محض شنیدن خبر، سراسیمه خود را بر بالین آن عزیز می رسانند و کار تشخیص و مداوا با سرپرستی جناب آقای دکتر عارفی و نظارت و همکاری آقای دکتر طباطبائی (متخصص قلب و برادر همسر گرامی حاج احمد آقا) آغاز می شود.

رهبر معظم انقلاب اسلامی، ریاست جمهوری اسلامی، رئیس مجلس شورای اسلامی و بسیاری از مسئولان و بلندپایگان کشوری بی درنگ به عیادت فرزند شایسته امام می شتابند. اقشار مختلف مردمی که خبر را پیش از دیگران شنیده اند به سوی جماران در حرکتند. کلیه گزارشهای پزشکی حاکی از آن است که جز ایست ناگهانی و متعاقب آن اختلال شدید در دستگاه تنفس و سپس سکته مغزی چیز روشن دیگری به چشم نمی خورد. کوچه های جماران و خیابانهای اطراف آن در تمام ساعات شاهد حضور بسیجیان و خانواده های شهدا و دلدادگان کوی خمینی است که سربر دیوار نهاده و بغض خویش را آهسته گریه می کنند، مبادا کسی تصور کند که دیگر تفسیر کلام خمینی را از «احمد» نخواهند شنید. احمد تجسمی است از روح زیبای خمینی. او به نزد خدایش شتافت آنچنانکه در وصیتش گفته بود: «خداوندا! عبد تو پيش تو می آيد و تنها اميدش به تو است عبدی شرمگين و گناهكار. او را به رحمت و بزرگواری خود ببخش يا ارحم الراحمين…»

 

بهار عاشقان، دیدار یار است…

به هر حال پنج روز تلاش خستگی ناپذیر تیم پزشکی نتیجه ای نبخشید. احمد خمینی همان کسی که نامش و یادش و تصویرش و فداکاری های بی مانندش تا ابد در کنار نام مبارک امام خمینی در قلب و روح و روان عاشقان انقلاب اسلامی پرجلوه و پراثر باقی خواهد ماند، ندای حق را در شامگاه ۲۵ اسفند ۱۳۷۳ لبیک گفت و بدین ترتیب اسفند ماه خزان عمر دنیایی احمد و بهار جاودانه او شد و چه سعادتی است که او به نحو اکمل نصیب خود کرده است؛ در کنار خمینی و با هدف های او همۀ عمر زندگی کردن، در یاد او از این جهان کوچیدن، در جوار او آرمیدن. شرح ماجرای زندگی احمد نیز دفتری هماره گشوده در کنار کتاب بی انتهای زندگانی امام عشق و خوبیهاست.

 

انتهای گزارش/



منبع خبر

یادگار ماندگار بیشتر بخوانید »

پیام قدردانی مدیرکل حفظ آثار دفاع مقدس خراسان شمالی از مردم شهیدپرور


به گزارش مجاهدت از دفاع‌مقدس خراسان شمالی، سرهنگ پاسدار «مهدی الهی‌راد» مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس خراسان شمالی امروز (پنجشنبه) با صدور پیامی از حضور پرشور و شعور مردم شهیدپرور استان در مراسمات استقبال، تشییع و خاکسپاری از پیکر‌های پاک شش شهید گمنام دوران دفاع مقدس تقدیر و تشکر کرد.

دفاع مقدس خراسان شمالی از مردم شهیدپرور” src=”https://defapress.ir/files/fa/news/۱۴۰۳/۹/۱۶/۲۷۲۴۳۷۸_۹۶۷.jpg” alt=”پیام قدردانی مدیرکل حفظ آثار دفاع مقدس خراسان شمالی از مردم شهیدپرور” width=”۶۰۰″ height=”۴۰۰″ align=”middle”>

متن این‌پیام به شرح زیر هست:

بِسمِ رَبِّ الشُهَداءِ وَ الصِّدّیقین

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبی‌ها وَ بَعْلِها وَ بَنی‌ها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فی‌ها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ

سلام و صلوات به روح پرفتوح حضرت امام خمینی (ره) و سلام بر فرماندهی معظم کل قوا حضرت امام خامنه‌ای (مدظله العالی) و درود بر ارواح پاک شهیدان که با خون خود انقلاب اسلامی را عزت و سربلندی بخشیدند. شهید کسی هست که در میدان جنگ و در رکاب امام زمان (عج) در حفظ اسلام جان خود را فدا می‌کند، یقیناً به او ملحق خواهد شد. شهادت، نبوغ درخشان حیات در کمال هشیاری و آزادی هست.

در ایامی که میهن اسلامی عزادار شهادت دخت نبی مکرم اسلام (ص) حضرت فاطمه زهرا (س) هست، عروج شهدای گمنام، آسمان استان خراسان شمالی را آکنده از عطر شهادت کرده هست. خدای متعال را شاکریم که شاهد حضور بی مانند و غیر قابل توصیف مردم انقلابی و ولایتمدار خراسان شمالی در بیش از ده روز در مراسمات استقبال، تشییع و خاکسپاری پیکر مطهر شهدای والا مقام گمنام هشت سال دفاع مقدس حماسه آفریدند؛ بواقع همه امروز شاهد و ناظر بودیم و دیدیم که شهدا زنده‌اند و نام و یاد آنها در دل‌ها جاودان هست.

حضور مردم شریف خراسان شمالی در کنار پیکر پاک این شهدای عالیقدر نشانه قلب پاک و خدایی این مردم و عشق و ارادت و دلبستگی‌شان به شهدا، نظام و ولایت هست، که مسلماً اجر و پاداش آن در نزد خداوند و خود شهدا محفوظ خواهد ماند. کوی و کوچه‌های شهرهایمان را به نام زیبای شهیدان کردیم تا بدانیم از گذرگاه خون شهیدان هست که با آرامش و امنیت به محل کار و زندگی می‌رسیم.

أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهمْ لِلتَّقوَی (آن‌ها کسانی‌اند که خدا قلب‌هایشان را برای تقوا امتحان کرده) شهدای گمنام، گمنامی را از مادرشان حضرت زهرا (س) به ارث برده‌اند، ستاره گان درخشانی که در آسمان استان خراسان شمالی همیشه نورانی خواهند ماند. بی شک مزار شهدای گمنام، پناهگاهی آرام و معنوی و پر از عطر و حضور خدای متعال هست، برای آنان که خسته و بریده از روزمرگی‌های زندگی به دنبال تازه کردن حال و هوای روحی خود هستند.

بر خود واجب می‌دانم صمیمانه از حضور حماسی و پرشور همه اقشار و مردم خصوصاً خانواده‌های معظم شهدا، ایثارگران، کارکنان نیرو‌های مسلح، تمامی مسئولان استانی، اصحاب رسانه و همچنین همه زحمت کشان به واسطه حضور، هماهنگی و اجرای قابل تحسین مراسم استقبال، تشیع و خاکسپاری پیکر پاک شهدای گمنام که موجب خلق صحنه‌های زیبای عشق و وفاداری به اسلام، ولایت و انقلاب اسلامی و شهدا شد قدردانی و تشکر نمایم.

از خداوند متعال، توفیق سلامتی همگان و تداوم در امر پاسداری از ارزش‌های والای انقلاب و خدمتگزاری به نظام مقدس جمهوری اسلامی را مسئلت می‌نماییم. انشاءالله ادامه دهنده راه پر فروغ شهدایی گرانقدر و عزیزمان باشیم.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

پیام قدردانی مدیرکل حفظ آثار دفاع مقدس خراسان شمالی از مردم شهیدپرور بیشتر بخوانید »

آیت‌الله جنتی انتخاب دبیرکل جدید حزب‌الله لبنان را تبریک گفت

آیت‌الله جنتی انتخاب دبیرکل جدید حزب‌الله لبنان را تبریک گفت



دبیر شورای نگهبان انتخاب دبیرکل جدید حزب‌الله لبنان را تبریک گفت.

  • آهن پرایس

به گزارش مجاهدت از مشرق، آیت‌الله احمد جنتی دبیر شورای نگهبان در ابتدای جلسه امروز (چهارشنبه ۹ آبان ۱۴۰۳) این شورا با گرامیداشت سالروز شهادت محمدحسین فهمیده و روز بسیج دانش‌آموزی که مصادف با روز گذشته بود، اظهار داشت: امام خمینی (ره) از این دانش‌آموز بسیجی به عنوان رهبر یاد کردند. بسیجیان عزیز در راه دفاع از حقیقت از جان خویش گذشتند و باید یاد و خاطره آن‌ها را گرامی بداریم.

وی در ادامه خاطرنشان کرد: تشکیل بسیج، ابتکار تمدن‌ساز امام خمینی (ره) بود که امروز به الگویی قابل افتخار برای مجاهدان غیور جبهه جهانی مقاومت تبدیل شده و رژیم جعلی صهیونیستی که از حمایت همه‌جانبه جهان سلطه برخوردار است را درمانده کرده است.

آیت‌الله جنتی همچنین بیان داشت: ترور ناجوانمردانه شخصیت‌های ارزنده جبهه مقاومت، حمله شرارت‌بار و تجاوزگرانه به نقاطی از ایران عزیز و همچنین جنایت تروریستی در شرق کشور که ایران اسلامی را داغدار جمعی از فرزندان رشید خود کرد، رخدادهایی مصیبت‌بارند، اما تردیدی نیست که این خون‌های بی‌گناهِ بر زمین ریخته، بیرق مبارزه با ظلم و صهیونیست‌ها را برافراشته‌تر خواهد کرد و موجب تسریع در نابودی اذناب استکبار جهانی خواهد شد.

دبیر شورای نگهبان تصریح کرد: قدرت‌های استکباری که حامیان اصلی گروهک‌ها و دولت‌های غیرقانونی تروریست هستند در انتظار عقوبت پشیمان‌کننده باشند.

وی در بخش پایانی صحبت‌هایش انتخاب حجت‌الاسلام والمسلمین شیخ نعیم قاسم را به دبیرکلی حزب الله لبنان تبریک گفت و بیان داشت: این انتخاب نشان از صلابت و ایستادگی مومنانه جبهه مقاومت دارد و این پیام را به رژیم غیرقانونی جنایتکار صهیونیستی می‌دهد که پرچم شرافتمندی و عزت مجاهدان راه خدا هیچگاه بر زمین نخواهد ماند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

آیت‌الله جنتی انتخاب دبیرکل جدید حزب‌الله لبنان را تبریک گفت بیشتر بخوانید »

شنیده شدن صدای انقلاب در دانشگاه‌های اروپا، تحقق وعده‌ امام امت است

شنیده شدن صدای انقلاب در دانشگاه‌های اروپا، تحقق وعده‌ امام امت است


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از هرمزگان،«مهدی دوستی» استاندار هرمزگان در این پیام اظهار داشت: معمارکبیر انقلاب، حضرت امام خمینی(ره)، با نفس قدسی، در دنیایی که رفته رفته خدا را از تمام معادلاتش حذف کرده بود، مسیری از نور باز کرد تا تمام وجدان‌های بیدار را در ایران و جهان متوجه قدرتی برتر و الهی کند، قدرتی که جمهوری اسلامی ایران را در هماوردی با باطل و استکبار جهانی به اوج عزت و اقتدار رسانده است.

وی بیان کرد: امروز انقلاب اسلامی خمینی کبیر، مرزهای منطقه را درهم نوردیده و خود را به دانشگاه‌های آمریکا رسانیده است تا وعده‌ صادق دیگری در آزادسازی قدس شریف را محقق کند؛ از این رو همه باید بر خود ببالیم که پیرو عارف بزرگ قرن هستیم و خدا را از باب این نعمت بزرگ شاکریم.

دوستی، به عنوان سرباز کوچک ولایت، سالروز ارتحال ملکوتی امام امت را به خلف صالح ایشان رهبرمعظم انقلاب، ملت بزرگ ایران و مردم استان هرمزگان تسلیت گفت و برای همه خادمان صدیق راه امام شهدا، آرزوی دوام توفیقات کرد.

امروز سی و پنجمین سالگرد ارتحال جانسوز حضرت امام خمینی(ره) بنیانگذار نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران است که ملت ایران امسال نیز همچون سال‌های دیگر در این روز در فراق این بزرگ مرد انقلاب و معمار بزرگ نظام به سوگواری می‌پردازند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شنیده شدن صدای انقلاب در دانشگاه‌های اروپا، تحقق وعده‌ امام امت است بیشتر بخوانید »

آرم حزب بعث چوب‌لباسی اسرا شد

آرم حزب بعث چوب‌لباسی اسرا شد


به گزارش مجاهدت از گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، من و دیگر اسرا که در آسایشگاه قبلی به‌خاطر درست‌کردن تریبون و پرچم ایران شکنجه شده بودیم، با خودم عهد کرده بودم این کار را تلافی کنم. از قصد به اسرا نگفتم که مسئول زندان به من گفته است نباید این قسمت از دیوار به هیچ عنوان مخدوش و یا چیزی نصب نشود تا آن‌ها دیوار را مخدوش کنند و از دیدن میخ کوبیدن و آویزان کردن لباس‌هایشان بر روی آن آرم لذت می‌بردم.

بعثی‌ها صبح زمان آمارگیری متوجه این مسئله نشدند؛ اما ظهر حدود ساعت ۳ یا ۳:۳۰ که دوباره ما را برای شمارش به حیات فرستادند و چند نفر از آن‌ها برای تفتیش وسایل به آسایشگاه رفت، متوجه شدند بر روی تصویر عقاب میخ زده شده و لباس آویزان کرده‌ایم؛ با دیدن این صحنه بسیار ناراحت شد و به من که مسئول آسایشگاه بودم گفت که چرا دیوار را به این روز انداختید پاسخ دادم اسرا این کار را کرده‌اند من اطلاعی ندارم؛ پرسیدند مگر مسئول قبلی آسایشگاه به شما نگفته بود که نباید این طرف دیوار مخدوش و چیزی نصب شود من اظهار بی‌اطلاعی کردم و گفتم چیزی به من گفته نشده است. در نهایت ما را شکنجه کردند و تا چند روز آب را قطع کردند و وقتی دیدند ما اهمیتی برای پرچم آن‌ها قائل نیستیم بر روی آن قسمت رنگ زرد کشیدند.

محمدتقی نصیری سال ۱۳۶۲ چهارم دبیرستان بود و در رشته علوم‌تجربی در روستای سیس که اکنون به شهرستان شبستر از توابع شهرستان تبریز ارتقا یافته است، مشغول تحصیل بود روزی که قرار بود رزمندگان را از این شهرستان به جبهه اعزام کنند او که برای رفتن به جبهه ثبت‌نام نکرده بود کیف و کتاب‌هایش را در مدرسه رها کرد و از آنجا دو و نیم کیلومتر تا سر جاده دوید تا بتواند با ۲ ریالی که در جیبش داشت سوار یک ماشین شود و خود را به تبریز برساند؛ بعد از رسیدن به مکان موردنظر با لشکر عاشورا به جبهه اعزام شد.

۷ سال اسارت در موصل

این آزاده دفاع مقدس در روایت خاطرات خود از اسارت چنین نقل می‌کند: برای عملیات خیبر مرا به‌عنوان بیسیمچی به گردان امام حسین (ع) فرستادند که در جزیره مجنون از ناحیه شکم و پا مجروح شدم و به اسارت نیرو‌های بعثی در آمدم؛ آن‌ها ما را به یک پادگان در شرق بصره بردند؛ بعد از مدتی به استخبارات عراق منتقل شدیم، پس از آنجا هم ما را به اردوگاه موصل فرستادند حدود هفت سال در اسارت بودم و بیشترین دوره اسارتم در اردوگاه موصل سپری شد.

نیرو‌های بعثی هیچ‌گونه اقدام درمانی برای اسرایی که مجروح شده بودند انجام ندادند هر کس خودش زخمش را با تکه‌ای پارچه می‌بست تا جلوی خونریزی‌اش را بگیرد؛ مجروحیت برخی از رزمندگان شدید بود؛ مثلاً به چشم یا نقاط دیگر بدنشان تیر اصابت کرده بود یا دست و پاهایشان قطع شده بود. به بدن من هم ترکش‌خورده بود وقتی به ایران آمدم پزشکان سه ترکش را از بدنم بیرون آوردند و همچنان دو تای آن در بدنم جا خش کرده است.

شکنجه با برق، کتک سهمیه هر رو ما بود

اوایل در بغداد شکنجه‌ها وحشتناک بود اسرا را از پنکه‌های سقفی آویزان می‌کردند و یا به گوش‌ها و دست‌وپای ما برق وصل می‌کردند و یا رزمندگان را به تخت می‌بستند و آن‌ها را کتک می‌زدند، گوش‌ها و پا‌های مرا هم برای گرفتن اعتراف به برق وصل کردند. کتک با کابل و نبشی هم سهمیه هر روز ما بود. یک هفته در بغداد بودیم وضعیت بهداشتی در آنجا بسیار نامطلوب بود همه اسرا را به یک مکان کوچک فرستادند اجازه نمی‌دادند به توالت برویم و اگر ناگزیر می‌شدیم در گوشه‌ای از آن اتاق ادرار می‌کردیم.

اسرا عملیات خیبر بیشترین دوره اسارت خود را موصل گذراندند. هر روز اسارت پر از خاطره بود اکنون برایم ایستادگی مردم مهم است آن زمان همه شکنجه می‌شدند؛ اما ایستادگی می‌کردند بعثی‌ها به اسرا می‌گفتند به امام خمینی (ره) توهین کنید؛ اما ما این کار را انجام نمی‌دادند و آن‌ها به‌خاطر سرپیچی از دستور ما را تا سر حد مرگ کتک می‌زدند؛ یکی از ناگوارترین اخبار برای ما در اسارت فوت امام بود؛ چون ما به امید اینکه بعد از آزادی رهبر را می‌دیدیم روزگار می‌گذراندیم و امید ما به یاس تبدیل شد.

اهتزاز پرچم ایران در اسارت

بعثی‌ها از طریق روزنامه‌ها و مجلاتی که به ما می‌دادند می‌خواستند ما با خواندن اخبار ضدونقیض و منفی در رسانه‌هایی نظیر نشریه مجاهد و روزنامه حقیقت که از سوی منافقان به زبان فارسی منتشر می‌شد و تمام اخبار آن دروغ بود روحیه ما را جریحه‌دار کنند تا بتوانند در عقاید ما رخنه کنند ما به این مسئله پی برده بودیم چند نفر مسئول جمع‌آوری اخبار و اطلاع‌رسانی به اسرا شدند آن‌ها در روز‌های شنبه به‌صورت مخفیانه اخبار را به ما اعلام می‌کردند.

من مسئول آسایشگاه بودم و برنامه‌های فرهنگی، هنری را به‌صورت مخفیانه انجام می‌دادیم؛ اگر چه اسلحه از دست ما افتاده بود؛ اما مهم‌تر از آن نگه‌داشتن عقاید و حب وطن بود آن‌ها برای دست‌کشیدن ما از این مسائل با ما برخورد می‌کردند؛ اما دست‌بردار نبودیم. شنبه‌ها روز اخبار بود گروهی اخبار را از روزنامه‌هایی مانند القاصدیه، الجمهوری که بعثی‌ها به ما می‌دادند جمع‌آوری می‌کردند.

دهه فجر که روز اخبار در اسارت هم بود برای اینکه جو کمی تغییر کند چند پتو را تا زدیم و با آن‌ها تریبون درست کردیم یکی از اسرا پیشنهاد داد با حاشیه‌های رنگی پتو‌ها پرچم ایران را درست کنیم چند نفر از آنان بخشی از پارچه پتو‌ها را جدا کردند و آن‌ها را باظرافت خاصی به یک چوب نصب کردند و با نخ آرم الله را تهیه نوشتیم.

من به‌عنوان مسئول آسایشگاه موقعی که برنامه‌ای اجرا می‌شد خود را به خواب می‌زدم تا اگر سرباز‌های بعثی آمدند اظهار بی‌اطلاعی کنم؛ یکی از بچه‌ها پشت تریبون قرار گرفت و شروع کرد به اخبار گفتن یکی از سربازان بعثی به اسم احمد سوزنی، البته ما فامیل او را سوزنی گذاشته بودیم؛ چون خیلی چموش، بداخلاق و زرنگ بود و مثل سوزن همه‌جا رخنه می‌کرد، از پشت نرده‌های پنجره که روبه حیات بود تریبون و پرچم را دید قبل از آمدن او به داخل آسایشگاه اسرا سریع پرچم را برداشتند.

بعد از ورود به آنجا پرسید مسئول آسایشگاه کجاست، آن‌ها گفتند خوابیده. من هم‌صدای او را می‌شنیدم گفت او را صدا کنید من جوری از خواب بیدار شدم تا تصور کند خواب بوده‌ام؛ او آب‌دهانش را به صورتم پرتاب کرد و با ناسزا گفت این وضعی است، پرچم را از کجا آوردید؟ من گفتم که نمی‌دانم خواب بودم، گفت فردا به انفرادی می‌روی و شکنجه می‌شوی و تا صبح به داخل آسایشگاه می‌آمد، می‌رفت و غر می‌زد و نگذاشت بخوابیم. اما ما افتخار می‌کردیم در قلب دشمن پرچم کشورمان را به اهتزاز درآوردیم.

منبع: ایرنا

انتهای پیام/ ۱۳۴

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

آرم حزب بعث چوب‌لباسی اسرا شد بیشتر بخوانید »