امام رضا (ع)

خادم‌الرضای حقیقی شهید نصرالله هست

تولیت آستان قدس رضوی: خادم‌الرضای حقیقی شهید نصرالله است


به گزارش مجاهدت از فرهنگ بین‌الملل دفاع‌پرس، به مناسبت شهادت دبیرکل حزب‌الله لبنان، حجّت‌الاسلام‌والمسلمین احمد مروی، تولیت آستان قدس رضوی در گفت‌وگویی با پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار امام خامنه‌ای ضمن بیان ابعاد مختلف شخصیت سیّد مقاومت به ذکر خاطراتی از حضور‌های جناب سیدحسن نصرالله رضوان‌الله‌علیه در مشهد و زیارت حرم مطهر حضرت علی بن موسی الرضا علیه‌السلام پرداخته هست.

مشروح این گفت‌وگو در قالب یک گفتار به شرح زیر در اختیار مخاطبان عزیز قرار می‌گیرد.

 بسم الله الرّحمن الرّحیم

شهادت سیّد مقاومت شهید علامه سیّدحسن نصرالله را خدمت همه شنوندگان و بینندگان عزیز تسلیت عرض می‌کنم. ان‌شاءالله که خداوند متعال این شهید و همه شهدای عزیز مقاومت را با شهدای کربلا که در حقیقت اینها لبیک گویان به ندای مظلومانه حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام در روز عاشورا هستند، محشور بفرماید.

این بزرگوار و شخصیت عزیز، دارای شاخص‌ها و فضیلت‌های اخلاقی و انسانی متعددی بود، که به دلیل مجال اندک به چند نمونه اشاره می‌شود. نخست جنبه علمی و فضل حوزوی این شهید هست که جهات مقاومت و جهاد این بزرگوار بر این جنبه سایه افکنده هست.

این شهید عزیز تحصیل کرده نجف بود و بزرگان و شخصیت‌های برجسته‌ای را نیز در حوزه‌های فقهی و اصولی و معرفتی و عرفانی درک و ملاقات کرده بود. او سال‌ها نیز در حوزه علمیه قم درس خوانده بود و بی‌جهت نیست که حضرت آیت‌الله العظمی سیستانی به ایشان تعبیر علامه داده‌اند. در واقع او پیش از اینکه وارد حوزه مبارزه و جهاد شود، حوزه‌های علمیه نجف و قم را درک کرده و درس خوانده بود که این ویژگی کمتر مورد توجه قرار گرفته هست.

شهید سیّدحسن نصرالله دارای روحیه مقاومت و ایستادگی بود و بدون مبالغه از مصادیق آیه شریفه «فَهستَقِم کَما اُمِرت» و امر الهی هست. او ۳۰ سال در راه مبارزه و جهاد با مستکبرین، اشغالگران، ستمگران و جنایتکاران -که همه اینها در صهیونیسم خلاصه می‌شود- «فَهستَقِم کَما اُمِرت» بود و مبارزه و جهاد کرد، اما ناامید نشد. او در جایی تعریف می‌کرد که بعضاً چند ماه می‌گذرد و آفتاب را می‌بینم، اما کمترین یأس، ناامیدی و خستگی در ایشان مشاهده نمی‌شد و همواره شادابی و نشاط دوران جوانی را داشت که نشان دهنده ایمان و باور به راه مقدسی هست که انتخاب کرده بود.

اگر ایمان باشد دیگر سستی وجود ندارد. هوش سرشار، قدرت اقناع مخاطب و تحلیل‌گری مقتدر و توانمند در مسائل جهانی از دیگر ویژگی‌های شخصیتی این شهید بزرگوار هست. به گونه‌ای که مردم (افراد مختلف) او را قبول داشتند و سیاستمداران روی سخنان او حساب باز می‌کردند. معروف هست در جنگ ۳۳ روزه مردم کشور فلسطین و اشغالگران به سخنان سیّدحسن نصرالله بیشتر اعتماد داشتند تا به سخنان سران رژیم اشغالگر. زیرا شهید نصرالله، منطقی بود و تحلیل درست و عمیقی داشت. در واقع این قدرت تحلیل و اقناع مخاطب نشأت گرفته از هوش بالا و سرشار این شهید بزرگوار بود. بیان خطابه او بسیار سازنده و اقناع کننده بود.

مسئله توسل به دامن معصومین علیهم‌السلام نیز از دیگر ویژگی‌های این شهید بود. او همواره رمز توفیقاتش را در کنار رشادت‌ها و شجاعت‌ها و مجاهدت‌ها، عنایت ائمه معصومین علیهم‌السلام می‌دانست. در جنگ۳۳ روزه که حقیقتاً از افتخارات جهان اسلام به‌شمار می‌رود، یک گروه مبارز ۳۳ روز در برابر یک رژیم تا بن دندان مسلح مقاومت کرد و آن را به عقب راند. جنگ ۶ روزه ۶ کشور عرب را در دهه ۷۰ میلادی فراموش نکرده‌ایم، ۶ روز بیشتر جنگ دوام نیاورد و عقب نشستند و هر کدام از کشور‌ها بخشی از اراضی خود، سوریه بلندی‌های جولان، مصر صحرای سینا، اردن کرانه باختری و سایر کشور‌ها نیز بخشی از اراضی خود را از دست دادند، اما در جنگ ۳۳ روزه و در یک جنگ کاملاً نابرابر، یک گروه مسلح در برابر یک رژیم تا بن دندان مسلح پیروز شدند.

پس از این جنگ بنده توفیق ملاقات ایشان را داشتم از این شهید سؤال شد در خصوص جنگ ۳۳ روزه روایت‌هایی از عنایات ائمه معصومین علیهم‌السلام شنیده‌ایم و حکایت‌هایی نقل شده هست که مایل هستیم از زبان شما بشنویم و سیّدحسن نصرالله پیروزی در این جنگ را مرهون عنایت حضرت زهرا سلام‌الله‌علی‌ها ذکر کرد و گفت حضرت دست ما را گرفتند و پیروزی از آن ما شد.

او به عنایات ائمه معصومین علیهم‌السلام باورمند بود. بنده در این چند سالی که توفیق خادمی و نوکری این دستگاه را پیدا کردم دو بار در مشهد خدمت ایشان رسیدم. نخستین بار همراه با شهید قاسم سلیمانی و بار دوم که همراه با سردار قاآنی بود.

در یکی از این سفر‌ها دوستان سجاده‌ای تهیه کرده بودند که به ایشان اهدا شود، اما بنده پیشنهاد کردم روپوش مضجع شریف حضرت علی بن موسی‌الرضا علیه‌السلام را به ایشان هدیه دهیم. وقتی این هدیه به ایشان اهدا شد و آرزو کردیم این روپوش متبرک مایه قوت و برکت جریان مقاومت و حزب‌الله شود، ایشان و شهید سلیمانی روپوش را با عشق، علاقه و شعفی از بنده گرفتند و سر و صورت خودشان را با آن متبرک کردند و گفتند این بهترین هدایایی هست که در عمرم دریافت کردم و بسیار خوشحال شدند. دو سال پیش نیز در سفری که ایشان به مشهد داشتند از ما درخواست حکم خادمی کردند بنده گفتم خادم حقیقی شما هستید که از مکتب و آرمان‌های اهل‌بیت علیهم‌السلام صیانت می‌کنید و مجاهدت در این راه خود خدمتی عظیم هست، اما شهید سیّدحسن نصرالله گفتند مایل هستم نامم در زمره خادمان حضرت امام رضا علیه‌السلام باشد و حکم خادمی به ایشان اعطا شد و این نشان‌دهنده عشق و علاقه و ایمان به اهل‌بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام بود وقتی ایشان به زیارت حضرت امام رضا علیه‌السلام نایل می‌شد با توجه به اینکه اقامت کوتاهی داشت، اما روحیه می‌گرفت و زنده می‌شد.

این شهید با توجه به این‌که خود یک فرمانده توانمند، با هوش، عاقل و دارای قدرت تحلیل سیاسی و نظامی و… بود، اما در برابر رهبر معظم انقلاب سرباز بود. نه فقط تعبد که ایشان نایب امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف و ولی‌فقیه هستند، اما راهنمائی‌ها، راهبرد‌ها و تدابیر رهبر معظم انقلاب را باور داشتند و فقط تعبد نبود، بلکه رهبر معظم انقلاب را باور داشت و بدون، چون و چرا تسلیم امر ایشان بود. اگر نظری داشت نظرش را بیان می‌کرد، اگر حضرت آقا می‌پذیرفتند که هیچ، اما جایی که آقا نظر دیگری داشتند باورداشت که نظر آقا دقیق‌تر هست و این را تجربه کرده بود، چون همواره تشخیص آقا درست بود. رابطه سیّدحسن نصرالله با رهبر معظم انقلاب، مرید و مرادی بود، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای نیز از دیدن ایشان لذت می‌بردند و با نشاط می‌شدند و این رابطه عاشقانه دو طرفه بود. شخصیت این بزرگوار برای ما درس هست، ما باید هر نظر و سلایقی داریم در برابر تدابیر رهبر معظم انقلاب، چون و چرا نکنیم. در تاریخ کسانی که در برابر ولی امر ایستادند سر از ناکجا آباد درآوردند و نه تنها تاریخ بلکه در انقلاب نیز کسانی که در مقابل امام راحل عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف ایستادند، نابود شدند.

در دوران انقلاب منافقین رو سیاه اعتقاد داشتند امام ضد امپریالیست نیست و ایشان را به تسامح متهم می‌کردند و معتقد بودند امام رحمه‌الله انقلابی نیست و در مقابل آمریکا نمی‌ایستد همچنین امام را به سهل‌انگاری متهم می‌کردند و در مقابل امام می‌ایستادند، امروز شاهد هستیم این منافقین جیره‌خوار و مزدور کاخ سفید شده‌اند. امام را به ضد امپریالیستی نبودن متهم می‌کردند و حالا پول می‌گیرند تا جاسوسی کنند.

از این خفت بیشتر چیزی نیست. ما نیز همچون شهید سیّدحسن نصرالله مطیع بی، چون و چرای رهبری باشیم و به ایشان اعتماد کنیم سیّدحسن به امام اعتماد داشت، نه تعبد صرف بود بلکه عمیقا اعتماد داشت و هیچ‌گاه نگفت من در لبنان و در میدان هستم و بهتر از شما میدان را می‌شناسم و این برای ما درس هست، تا بتوانیم با تدابیر رهبر معظم که در طول سی و چند سال هوشمندی، هوشیاری، دشمن‌شناسی، شجاعت و تحلیل عمیق و درست تشخیص دادن که بار‌ها تجربه کردیم و صد‌ها بار دیدیم و احتیاجی نیست دوباره اعتماد و باور داشته باشیم و خیالمان راحت باشد و سلامت کشور، نظام و انقلاب در گرو این مسئله هست و بس.

آنان با قدم گذاشتن در وادی جهاد و مبارزه از رهگذر آموزه‌های معصومین علیهم‌السلام به اینجا رسیدند و نسبتش مشخص هست اگر این ارادت و اعتقاد نبود وارد این عرصه نمی‌شدند. اینکه وارد این عرصه شدند، چون تربیت یافته مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام بودند. وقتی دو نفر به محضر امام رضا علیه‌السلام شرفیاب می‌شوند و هر دو از یک مبدأ و مقصد، از حضرت سؤال می‌کنند نمازمان چگونه هست؟ حضرت به یکی می‌فرمایند: نمازت را شکسته و به دیگری می‌فرمایند نمازت را تمام بخوان. سؤال می‌شود ما با هم آمدیم مبدأ و مقصد و برگشت یکی هست، چرا دو حکم؟ حضرت می‌فرمایند:، چون به قصد دیدن مأمون آمدی سفرت سفر معصیت هست و اسلام آن را امضا نمی‌کند، تو از نظر اسلام مسافر نیستی. اما دیگری که برای دیدن ولی خدا آمده هست نمازش را شکسته بخواند، چون اسلام سفرش را امضا کرده و مسافر محسوب می‌شود. یعنی مبارزه با ظلم و ستمگر و طاغوت تا این حد.

اینها از رهگذر ائمه اطهار و معصومین علیهم‌السلام به میدان جهاد و مبارزه کشیده شدند. اگر دشمن در عرصه‌ها و مقاطعی توفیقاتی را کسب می‌کند به معنای شکست جریان حق نیست، اگر این‌گونه بود باید بعد از کشته شدن هابیل به دست قابیل و پس از شهادت حضرت ابا‌عبدالله الحسین علیه‌السلام و آن داستان عجیب و غریب و جنایت بنی‌امیه در رأس آن یزید هیچ‌گاه جریان حقی بوجود نمی‌آمد. پس پیروزی ظاهری و موقتی جریان باطل به معنای از بین رفتن جریان حق نیست، آیا بعد از عاشورا جریان عاشورا از بین رفت؟ هر چند فراز و نشیب‌هایی وجود دارد، اما هیچ‌گاه جریان حق از بین نمی‌رود. اگر از بین رفتنی بود از همان زمان آدم باید جریان حق از بین می‌رفت و قابیل‌ها حاکم می‌شدند. ولی این‌گونه نیست. در زمان حضرت ابا‌عبدالله الحسین علیه‌السلام آیا حق از بین رفت و باطل پیروز شد، باید آینده را ببینیم که چه کسی پیروز شده هست.

به دوران زمان خودمان برگردیم، وقتی شاه امام را تبعید کرد خیالش راحت شد و تصور کرد همه چیز تمام شده هست از همین رو کشتار ۱۵ خرداد را راه انداخت نفس‌ها را در سینه‌ها حبس کرد و تصور کرد پیروز میدان شده هست، اما آیا شاه پیروز شد یا امام؟ بسیاری از بزرگان در آن دوران همراه امام بودند، وقتی امام تبعید شد آنان نیز ریل را تغییر دادند، اما چه کسی پیروز شد؟ شاه یا امام؟ بله درست هست که فراز و نشیب وجود دارد. وقتی سید عباس موسوی بنیانگذار حزب‌الله را همراه خانواده‌اش به شهادت رساندند، یأس و ناامیدی بین مردم رخ داد، اما آیا پس از شهادت سید عباس و خانواده‌اش کار حزب‌الله تمام شد؟ خیر این درخت با خون پاک شهدای مقاومت آبیاری شد و این شجره مبارکه شاخ و برگ‌های زیادی پیدا کرد و حزب‌الله بوجود آمد. ما به یاری خدا اعتماد و اعتقاد داریم. شهادت این شهید بزرگوار جریان مقاومت، مصداق آیه «وفدینه بذبح العظیم» هست، آیا این «فدینه بذبح‌العظیم» در عاشورا پرونده‌اش بسته شد و یا هر روز شعاعش عالم را می‌گیرد؟ در واقع این درخت مقاومت و شجره مبارکه احتیاج به آبیاری داشت و بهترین آبیاری صورت گرفت و به همان نسبت رشد پیدا کرد. این سنت پاک الهی هست. وقتی که یزید ملعون خبیث سرمست پیروزی و قدرت بود، و فرزند رسول الله صلی‌الله علیه وآله را با همه اصحاب پاکش شهید کرد و تصور کرد که آب از آب تکان نخورد.

باید روی این موضوعات بیشتر تامل کنیم ما اگر آن روز بودیم فکر می‌کردیم که پرونده اسلام برای همیشه بسته شد، بدن فرزند پیغمبر را قطعه قطعه کردند و اسلام تمام شد و خیلی‌ها گفتند پرونده اسلام بسته شد و اهل‌بیت علیهم‌السلام تمام شدند، حضرت زینب سلام‌الله‌علی‌ها با یک آیه قرآن جواب دادند و به یزید فرمودند: «وَلَا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ» این آیه خیلی آرامش می‌دهد. این آیه برای ماست. اگر ما به کفار و طغیانگران فرصت می‌دهیم به این معنی نیست که خیری برای آنها می‌خواهیم و آنها به حق هستند و پیروزی از آن آنهاست، بلکه ما به آنان فرصت می‌دهیم تا گناهان و جنایاتشان بیشتر شود. بایدن خبیث که یک پایش لب گور هست و لحظات آخر عمرش را سپری می‌کند ببینید چه جنایاتی را انجام می‌دهد اگر چند سال پیش از این دنیا رفته بود اینقدر به گناهانش افزوده نمی‌شد خون ۴۰، ۵۰ هزار نفر انسان معصوم بر گردن اوست، به قدری آلوده و پلید هستند و هیچ روزنه‌ای برای هدایت ندارند.

خداوند به آنان مهلت می‌دهد تا گناهانشان و عذابشان بیشتر شود. خدا به یزید، بنی‌امیه و بنی‌عباس نیز فرصت داد. بعد از امام سجاد علیه‌السلام بنی‌عباس سال‌ها حکومت کرد. سنت الهی همین هست این ۴ روز عمر برای ما خیلی جلوه دارد، اما وصل به خدا شدن مهم هست جریان حق پیروز هست و اگر حق با صدمه سنگین از بین رفتنی بود قرن‌ها قبل باید جریان حق تمام می‌شد. همواره جریان حق وجود دارد و دوباره سر برآورده هست، ان‌شاءالله خون‌های پاک شهیدان موجب رشد و گسترش مقاومت شود.

این شهید به آقا عشق می‌ورزید و رابطه‌اش مرید و مرادی بود، آقا را قلباً دوست داشت و آقا هم ایشان را دوست داشتند. یک روحانی فاضل، مخلص، مجاهد، بی‌ادعا، جان برکف و مدیر که هزاران نیرو تربیت کرده بود و صد‌ها نفر را همچون خودش تربیت کرده بود. آقا هم از دیدن ایشان لذت می‌برد و رابطه عاشق و معشوقی بود و جدای از مسئله ولایت و ولی‌امر بودن هر دو رابطه عاشق و معشوق داشتند. حاج قاسم نیز همین‌گونه بود هر دو رابطه متقابل عاشق و معشوق بود. فقط یک نگرانی هست، همان‌هایی که نفوذ کردند و ضرباتی زدند، به نظرم در شهادت این شهید بزرگوار نفوذ نقش داشته هست، همان نفوذی‌ها و منافقینی که از صدر اسلام بودند الان دست به کار شدند جنایات صهیونست‌ها را تکمیل کنند و در حال حاضر نیز دست‌به‌کار شدند که جنایات صهیونیست‌ها را تکمیل کنند و بین مسلمانان اختلاف بیندازند. در جنگ احد که به فرماندهی پیامبر اسلام صلی‌الله علیه وآله صورت گرفت نیز همین‌گونه بود همان نفوذی‌ها بعد از اینکه اسلام شکست خورد در مدینه شایعاتی پخش کردند و سعی کردند همان یک ذره روحیه باقی مانده را با تبلیغات از بین ببرند، اما پیامبر صلی‌الله علیه وآله و امیرالمومنین علیه‌السلام مدیریت کردند.

نفوذی‌ها و منافقین سعی می‌کنند بخش انجام نشده کار دشمن را سرانجام دهند و روحیه ما را از بین ببرند و اختلاف ایجاد کنند. نفاق کارش همین هست. شیعیان و مردم لبنان باید حواسشان باشد. منافقین و سربازان بدون یونیفرم رژیم صهیونیستی الان دست به کار شده‌اند تضعیف روحیه، ایجاد اختلاف، بدبین کردن مقدسات، ایجاد یأس و ناامیدی. دشمن دست‌به‌کار شده هست همان‌طور که در صدر اسلام در جنگ‌های پیامبر اعظم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نفاق همواره دست‌اندرکار و فعال بود و در پشت جبهه کار خودش را می‌کرد ما باید حواسمان باشد و بستری را فراهم نکنیم که دشمن کار ناتمام را تمام کند و بذر ناامیدی را در جبهه مقاومت بپاشد. آنچه که جریان مختار را شکست داد همین منافقین بودند که در بین سپاه و مردم بذر یأس و ناامیدی را انداختند.

دشمن کارش تمام نشده هست. بمباران یک ابزار دشمن هست، اما کامل کننده نقشه دشمن تبلیغات منافقان و نفوذی‌هاست باید حواسمان باشد که دشمن به اهداف شوم خودش که تفرقه و اختلاف‌افکنی هست نرسد. دشمن باید موجب وحدت و اتحاد ما باشد مبادا دشمنی که باید ما را کنار هم قرار دهد و موجب وحدت کلمه ما باشد موجب افتراق ما شود.

شهادت این بزرگوار و از دست دادن این فرمانده لایق، با ایمان، مخلص، فداکار و شجاع بسیار سخت هست. خدا به رهبر معظم انقلاب و همچنین مردم عزیز لبنان و حزب‌الله لبنان و خانواده‌های این عزیزان صبر عنایت فرماید. تنها یک چیز ما را آرام می‌کند اینکه وعده الهی نزدیک هست، «وَلَا تَحسَبَنَّ ٱلَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أَموَتَا بَل أَحیَاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقُونَ» ما نمی‌بینیم، آنان زنده هستند و کمک و هدایت می‌کنند و دعا می‌کنند او به اعلا‌علیین پیوست و خوشا به حالش. ما یک فرمانده بزرگ و لایق را از دست دادیم، اما او به جنت الهی وارد شد و از این همه رنج و سختی و مشقت که گاهی ماه‌ها آفتاب را نمی‌دید نجات یافت. خودش راحت شد، اما خون پاکش جریان مقاومت را حیات دوباره می‌دهد همان‌گونه که به درختی آب می‌دهیم و شاخ و برگ تازه می‌گیرد جریان مقاومت با این خون‌ها پاک، با‌نشاط‌تر و تاثیرگذارتر خواهد شد. ان‌شاءالله خدا سایه رهبر عظیم‌الشان را بر سر امت اسلامی و مستضعفین عالم مستدام بدارد و سایه ایشان پاینده باشد و همه ما تابع و گوش به فرمان رهبر عظیم‌الشان باشیم.

انتهای پیام/۹۵۵

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

تولیت آستان قدس رضوی: خادم‌الرضای حقیقی شهید نصرالله است بیشتر بخوانید »

فیلم/ کاروان عزاداری روز شهادت امام رضا(ع) در اراک

فیلم/ کاروان عزاداری روز شهادت امام رضا(ع) در اراک

کد ویدیو

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

فیلم/ کاروان عزاداری روز شهادت امام رضا(ع) در اراک بیشتر بخوانید »

اصفهان دیشب و امروز عزادار هشتمین اختر تابناک امامت بود

اصفهان دیشب و امروز عزادار هشتمین اختر تابناک امامت بود

به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از اصفهان، مراسم‌های بسیاری در شب و روز ۳۰ صفر سالروز شهادت امام رضا (ع) در نقاط مختلف استان اصفهان برگزار شد.

آئین عزاداری شهادت حضرت علی ابن موسی الرضا (ع) صبح امروز با حضور عاشقان اهل بیت (ع) در بازار اصفهان از جمله این مراسم‌ها بود.

مراسم آیینی سنتی چلشتم و شهادت امام رضا(ع) در آستان مقدس آقاعلی عباس و شاهزاده محمد(ع) منطقه بادرود

همچنین امروز مراسم عزای شهادت حضرت امام رضا (ع) در حرم مطهر و نورانی حضرت علی بن باقر (ع) واقع در مشهد اردهال کاشان، پیاده روی حرم تا حرم بخش کویرات آران و بیدگل در روز شهادت امام رضا (ع) از حرم مطهر شهدای گمنام حسین آباد کویر به سمت آستان مقدس حضرت آقا علی عباس (ع) بادرود و عزاداری در هیئت جان نثاران محمدی (ص) کاشان واقع در خیابان امام خمینی (ره) برپا شد.

مساجد، تکایا، بقاع متبرک، امامزادگان،مهدیه‌ها، حسینیه‌ها، گازهای شهدا و بسیاری از مراکز فرهنگی در شب و روز گذشته در سطح اصفهان شاهد برگزاری مراسمات سینه‌زنی، عزاداری و سخنرانی، منبر و مداحی بود.

بسیاری از شهروندان نیز در این ایام اقدام به برگزاری روضه‌های خانگی کردند.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

اصفهان دیشب و امروز عزادار هشتمین اختر تابناک امامت بود بیشتر بخوانید »

چرا مأمون می‌خواست امام رضا (ع) را به خراسان تبعید کند؟/ اتونشر شب جمعه (اول شهریور)

چرا مأمون می‌خواست امام رضا (ع) را به خراسان تبعید کند؟


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، حضرت امام علی‌بن‌موسی‌الرضا (علیهماالسلام) هشتمین امام شیعیان روز ۱۱ ذی‌القعده ۱۴۸ ه‍. ق به دنیا آمدند. ایشان توسط «مأمون عباسی (لعنةالله علیه)» هفتمین خلیفه عباسی مسموم شدند و به شهادت رسیدند. مزار ایشان در شهر مشهد قرار دارد.

در مورد روز شهادت ایشان، دو روایت وجود که یکی از آنها ۱۷ صفر و دیگری، آخرین روز ماه صفر هست.

امروز (چهارشنبه) برابر با روز ۳۰ صفر هست؛ به همین دلیل گذری به کتاب‌های «همرزمان حسین (علیهم‌السلام)» و «انسان ۲۵۰ ساله» زدیم و با استفاده از آنها به بررسی اهداف سیاسی مأمون عباسی (لعنةالله علیه) برای دعوت امام رضا (علیه‌السلام) به خراسان و سیاست‌ها و تدابیر ایشان در این مورد می‌پردازیم.

کتاب «هم‌رزمان حسین (علیهم‌السلام)» حاوی ۱۰ گفتار از رهبر معظم انقلاب اسلامی در تحلیل مبارزات سیاسی امامان معصوم (علیهم‌السلام) در محرم ۱۳۵۱ هجری شمسی هست که انتشارات انقلاب اسلامی (وابسته به دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای) آن را منتشر کرده هست.

کتاب «انسان ۲۵۰ ساله» نیز حاوی بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در مورد زندگی سیاسی-مبارزاتی ائمه معصومین (علیهم‌السلام) هست که مرکز صهبا آن را گردآوری و تنظیم کرده هست.

طمع مأمون (لعنةالله علیه) برای تخریب حیثیت و محبوبیت امام رضا (ع) در نزد شیعه

شیعه در بغداد گسترش و نفوذ پیدا کرده بود. همین زمینه بود که بعد‌ها مأمون (لعنةالله علیه) را ناچار کرد که امام رضا (علیه‌السلام) را از مدینه فراخوانَد و در خراسان کنار دستش نگاه دارد و برای اینکه حیثیت ایشان را از نظر شیعه پایین بیاورد، به‌صورت ظاهر، خلافت و بعد، ولایتعهدی را به ایشان بدهد.

امام (علیه‌السلام) در این حادثه، در برابر یک تجربه تاریخی عظیم و در معرض یک نبرد پنهانی سیاسی که پیروزی یا ناکامی آن، می‌توانست سرنوشت تشیع را رقم بزند، قرار گرفتند. در این نبرد، رقیب که ابتکار عمل به‌دست داشت و با همه امکانات به میدان آمده بود، مأمون (لعنةالله علیه) بود.

وی با هوشی سرشار، تدبیری قوی و فهم و درایتی بی‌سابقه، قدم در میدانی گذاشت که اگر پیروز می‌شد و می‌توانست آنچنان که برنامه‌ریزی کرده بود، کار را به انجام برساند، یقیناً به هدفی دست پیدا می‌کرد که از سال ۴۰ ه‍. ق یعنی از شهادت حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، هیچ‌یک از خلفای اموی و عباسی با وجود تلاش خود نتوانسته بودند به آن دست یابند؛ یعنی می‌توانست درخت تشیع را ریشه‌کن کند و جریان معارضی را که همواره همچون خاری در چشم سردمداران خلافت‌های طاغوتی فرورفته بود، به‌کلی نابود کند.

تدبیر امام رضا (ع) در برابر خدعه مأمون

اما امام رضا (علیه‌السلام) با تدبیری الهی بر مأمون (لعنةالله علیه) فائق آمدند و او را در میدان نبرد سیاسی‌ای که خود، به‌وجود آورده بود، به‌طور کامل شکست دادند و نه فقط تشیع ضعیف یا ریشه‌کن نشد؛ بلکه حتی سال ۲۰۱ ه‍. ق یعنی سال ولایتعهدی ایشان، یکی از پُربرکت‌ترین سال‌های تاریخ تشیع شد و نَفَس تازه‌ای در مبارزات علویان دمیده شد و اینها همه به برکت تدبیر الهی حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا (علیهماالسلام) و شیوه حکیمانه‌ای بود که ایشان در این آزمایش بزرگ از خود نشان دادند.

اهداف مأمون از دعوت امام رضا (ع) به خراسان

اولین و مهم‌ترین هدف مأمون (لعنةالله علیه) از دعوت امام رضا (علیه‌السلام) به خراسان، تبدیل صحنه مبارزات حادّ انقلابی شیعیان به عرصه فعالیت سیاسی آرام و بی‌خطر بود. شیعیان در پوشش، مبارزاتی خستگی‌ناپذیر و تمام‌نشدنی داشتند. این مبارزات که با دو ویژگی همراه بودند، تأثیر توصیف‌ناپذیری در برهم زدن بساط خلافت داشت و آن دو ویژگی عبارت بودند از: مظلومیت و قداست…

مأمون (لعنةالله علیه) می‌خواست یک‌باره آن اختفا و استتار را از این جمع مبارز بگیرد و امام (علیه‌السلام) را از میدان مبارزه انقلابی به میدان سیاست بکشاند و بدین‌وسیله، کارایی نهضت تشیع را که بر اثر همان استتار و اختفا روزبه‌روز افزایش یافته بود، به صفر برساند که با این کار، آن دو ویژگی مؤثر و نافذ را نیز از گروه علویان می‌گرفت…

این تدبیر می‌توانست فکر شیعی را هم در ردیف بقیه عقاید و افکاری که در جامعه طرفدارانی داشت، قرار دهد و آن را از حد یک تفکر مخالف دستگاه خارج سازد.

دومین هدف مأمون (لعنةالله علیه) از این کار، تخطئه (خطاکار خواندن، نسبت نادرست به کسی دادن) مدعای تشیع مبنی بر غاصبانه بودن خلافت‌های اموی و عباسی و مشروعیت دادن به این خلافت‌ها بود. مأمون (لعنةالله علیه) با این کار به همه شیعیان، مزوّرانه (با دورویی) ثابت می‌کرد که ادعای غاصبانه و نامشروع بودن بودن خلافت‌های مسلط که همواره جزء اصول اعتقادی شیعه به‌حساب می‌رفت، یک حرف بی‌پایه و ناشی از ضعف و عقده‌های حقارت بوده هست.

اگر خلافت‌های دیگران نامشروع و جابرانه بود، خلافت مأمون (لعنةالله علیه) هم، که جانشین آنهاست، می‌باید نامشروع و غاصبانه باشد و چون امام رضا (علیه‌السلام) با ورود در آن دستگاه و قبول جانشینی مأمون (لعنةالله علیه)، او را قانونی و مشروع دانسته، پس باید بقیه خلفا هم از مشروعیت برخوردار بوده باشند و این نقض همه ادعا‌های شیعیان هست.

مأمون (لعنةالله علیه) با این کار، نه فقط از امام رضا (علیه‌السلام) بر مشروعیت حکومت خود و گذشتگانش اعتراف می‌گرفت؛ بلکه یکی از ارکان اعتقادی تشیع را که همان ظالمانه بودن پایه حکومت‌های قبلی هست نیز در هم می‌کوبید.

هدف سوم مأمون (لعنةالله علیه) از این کار این بود که وی با این کار، امام (علیه‌السلام) را که همواره یک کانون معارضه و مبارزه بودند، در کنترل دستگاه‌های خود قرار می‌داد و به‌جز خودِ ایشان، همه سران، گردن‌کشان و سلحشوران علوی را نیز در سیطره خود درمی‌آورد و این موفقیتی بود که هرگز هیچ‌یک از گذشتگان مأمون (لعنةالله علیه)، چه بنی‌امیه و چه بنی‌عباس بر آن دست نیافته بودند.

هدف چهارم مأمون از اینکه امام (علیه‌السلام) را که یک عنصر مردمی، قبله امید‌ها و مرجع سؤال‌ها و شکوه‌ها بود، در محاصره مأموران حکومت قرار می‌داد و رفته‌رفته رنگ مردمی بودن را از ایشان می‌زدود و میان امام رضا (علیه‌السلام) و مردم و سپس میان ایشان، عواطف و محبت‌های مردم فاصله می‌انداخت.

پنجمین هدف مأمون (لعنةالله علیه) از این کار این بود که برای خود، وجهه و حیثیتی معنوی کسب می‌کرد. طبیعی بود که در دنیای آن روز، همه او را بر اینکه فرزندی از پیامبر (صلی الله علیه و آله) و شخصیت مقدس و معنوی را به ولیعهدی خود برگزیده و برادران و فرزندان خود را از این امتیاز محروم کرده هست، ستایش کنند و همیشه چنین هست که نزدیکی دینداران به دنیاطلبان از آبروی دینداران می‌کاهد و بر آبروی دنیاطلبان می‌افزاید.

ششمین هدف آن بود که در پندار مأمون (لعنةالله علیه)، امام (علیه‌السلام) با این کار به یک توجیه‌گر دستگاه خلافت تبدیل می‌شد؛ بدیهی هست شخصی در حد علمی و تقوایی امام (علیه‌السلام) با آن حیثیت و حرمت بی‌نظیری که ایشان به‌عنوان فرزند پیامبر (صلی الله علیه و آله) در چشم همگان داشتند، اگر نقش توجیه حوادث را در دستگاه حکومت برعهده می‌گرفتند، هیچ نغمه مخالفی نمی‌توانست خدشه‌ای بر حیثیت آن دستگاه وارد کند. این همان حصار مَنیعی (بلند و استوار) بود که می‌توانست همه خطا‌ها و زشتی‌های دستگاه خلافت را از چشم‌ها پوشیده بدارد.

سیاست‌ها و تدابیر امام رضا (ع) در مورد دعوت مأمون

اول آنکه؛ هنگامی که امام (علیه‌السلام) را از مدینه به خراسان دعوت کردند، ایشان فضای مدینه را از کراهت و نارضایتی‌شان پُر کردند؛ به‌طوری که همه‌کس پیرامون ایشان یقین کردند که مأمون با نیت سوء، حضرت (علیه‌السلام) را از وطن خود دور می‌کند. امام (علیه‌السلام) بدبینی خود به مأمون (لعنةالله علیه) را با هر زبانِ ممکن به همه گوش‌ها رساندند.

دوم آنکه؛ زمانی که در مرو پیشنهاد ولایتعهدی ایشان مطرح شد، حضرت (علیه‌السلام) به‌شدت خودداری کردند و تا وقتی مأمون (لعنةالله علیه) صریحاً ایشان را تهدید به قتل نکرد، آن را نپذیرفتند. این مطلب همه‌جا پیچید که امام علی‌بن‌موسی‌الرضا (علیهماالسلام) ولیعهدی و پیش از آن خلافت را که مأمون به ایشان با اصرار پیشنهاد کرده بود، نپذیرفته‌اند.

سوم آنکه؛ با اینهمه امام رضا (علیه‌السلام) فقط با این شرط ولیعهدی را پذیرفتند که در هیچ‌یک از شئون حکومت دخالت نکنند و به جنگ و صلح و عزل و نصب و تدبیر امور نپردازند و مأمون (لعنةالله علیه) که فکر می‌کرد فعلاً در شروع کار، این شرط قابل تحمل هست و بعد‌ها به‌تدریج می‌توان ایشان را به صحنه فعالیت‌های خلافتی کشانید، این شرط حضرت (علیه‌السلام) را قبول کرد. روشن هست که با تحقق این شرط، نقشه مأمون (لعنةالله علیه) نقش بر آب می‌شد و بیشترین اهداف او برآورده نمی‌شد.

چهارم آنکه؛ بهره‌برداری اصلی امام (علیه‌السلام) از این ماجرا، بسی از اینها مهم‌تر هست. ایشان با قبول ولیعهدی، دست به حرکتی می‌زنند که در تاریخ زندگی ائمه (علیهم‌السلام) پس از پایان خلافت اهل بیت (علیهم‌السلام) در سال چهلم ه‍. ق تا آن روز و تا آخر دوران خلافت بی‌نظیر بوده و آن، برملا کردن داعیه امامت شیعی در سطح عظیم اسلام و دریدن پرده غلیظ تقیه و رساندن پیام تشیع به گوش همه مسلمان‌هاست.

تریبون عظیم خلافت در اختیار امام رضا (علیه‌السلام) قرار گرفت و ایشان در آن، سخنانی را که در طول ۱۵۰ سال، جز در خفا و با تقیه و به خصیصین (افراد بسیار خاص) و یاران نزدیک گفته نشده بود، به صدای بلند فریاد کردند و با استفاده از امکانات معمولی آن زمان که جز در اختیار خلفا و نزدیکان درجه یکِ آنها قرار نمی‌گرفت، آن را به گوش همه رساندند.

پنجم آنکه؛ در حالی که مأمون (لعنةالله علیه) امام رضا (علیه‌السلام) را جدا از مردم می‌پسندید و این جدایی را در نهایت، وسیله‌ای برای قطع رابطه معنوی و عاطفی میان امام (علیه‌السلام) و مردم می‌خواست، امام (علیه‌السلام) در هر فرصتی خودشان را در معرض ارتباط با مردم قرار می‌دادند؛ با اینکه مأمون (لعنةالله علیه) آگاهانه مسیر حرکت امام (علیه‌السلام) از مدینه تا مرو را به‌طرزی انتخاب کرده بود که شهر‌های معروف به محبت اهل بیت (علیهم‌السلام) مانند کوفه و قم سرِ راه قرار نگیرند، اما امام (علیه‌السلام) در همان مسیر تعیین‌شده، از هر فرصتی برای ایجاد رابطه جدیدی میان خود و مردم استفاده کردند.

ششم آنکه؛ نه تنها سرجنبانان تشیع از سوی امام (علیه‌السلام) به سکوت و سازش تشویق نشدند؛ بلکه قرائن، حاکی از آن هست که وضع جدید امام (علیه‌السلام) موجب دلگرمی آنان شد و شورش‌گرانی که بیشترین دوران‌های عمر خود را در کوه‌های صعب‌العبور و آبادی‌های دوردست و با سختی و دشواری می‌گذراندند، با حمایت امام رضا (علیه‌السلام) حتی مورد احترام و تجلیل کارگزاران حکومت در شهر‌های مختلف نیز قرار گرفتند.

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

چرا مأمون می‌خواست امام رضا (ع) را به خراسان تبعید کند؟ بیشتر بخوانید »