امام رضا

برپایی موکب در ورودی یادمان شهدای گمنام دودانگه+ فیلم

برپایی موکب در ورودی یادمان شهدای گمنام دودانگه+ فیلم

به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از مازندران، در آخرین روز ماه صفرالمصفر و سالروز شهادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا علیه السلام، مردم دودانگه ساری در رثای امام غریب به سوگ نشستند.

عزاداران اهل بیت (ع) در این بخش از شهرستان ساری ضمن برپایی روضه‌های خانگی و نیز اجتماعات در مساجد و حسینیه‌ها و عزاداری در رثای امام علیه السلام، در نقاط مختلف روستا‌های دودانگه اقدام به پخت و توزیع غذا‌های نذری و برپایی موکب به منظور پذیرایی از مردم عزادار و مسافران کردند.

موکب حضرت ثارالله دودانگه و سوادکوه نیز بعد از حضور فعال در آئین اربعین حسبنی در کربلای معلی، این بار در ورودی یادمان سه شهید گمنام دفاع مقدس تدفینی در فریم شهر دودانگه، به نیت امام رضا (ع) اقدام به توزیع شربت، چای و شله زرد کرد.

کد ویدیو

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

برپایی موکب در ورودی یادمان شهدای گمنام دودانگه+ فیلم بیشتر بخوانید »

روایت‌هایی از دلدادگی شهدا به امام رضا (ع)

روایت‌هایی از دلدادگی شهدا به امام رضا (ع)


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: حرم مطهر حضرت امام رضا (ع) در دوران هشت سال دفاع مقدس، مبدأ معبری بود که رزمندگان را به عرش الهی می‌رساند و بسیاری از شهدای والامقام از همین آستان نورانی که کانون نور، یقین و معرفت هست، خودسازی و معرفت را به حد اعلی می‌رساندند و با روحیه‌ای سرشار از معنویت، سوی جبهه‌های نبرد حق علیه باطل رهسپار شده و به جایگاهی که لیافت‌شان را داشتند، یعنی شهادت، دست می‌یافتند.

شهدای بسیاری بودند که در حرم مطهر امام مهربانی‌ها خودسازی کرده و با کسب معرفت، حاجت شهادت می‌گرفتند و یا ارادت خاصی به امام رضا (ع) داشته‌اند تا جایی که در این میان نام برخی از آن‌ها با امام مهربانی‌ها عجین شده هست. آن‌چه در ادامه می‌خوانید چند روایت از دلدادگی شهدا به امام رضا (ع) هست.

حاج قاسم سلیمانی؛ خادم واقعی حضرت رضا (ع)

شهید آیت‌الله «سید ابراهیم رئیسی» گفته هست: یک بار که حاج قاسم به بارگاه حضرت رضا (ع) مشرف شد، همزمان با غبارروبی بود. همیشه فقط علما می‌توانستند داخل ضریح مطهر حضور پیدا کنند. روزی که حاج قاسم آمده بود، بعد از اینکه مراسم این غبارروبی تمام شد، حال ارتباط با حضرت رضا (ع) پیدا کرد و اشک می‌ریخت.

غبارروبی که تمام شد، به ذهنم آمد آقایی که این‌جا ایستاده هست و برای امام رضا اشک می‌ریزد، به حرم اهل بیت (ع) عالی خدمت کرده هست. نه فقط در مشهد؛ بلکه در منطقه. حاج قاسم سلیمانی خادم واقعی حضرت رضا (ع) هست.

چند روایت از دلدادگی شهدا به امام رضا (ع)

در آن زمان به ذهنم رسید برای اولین‌بار این رسم را که همیشه علما داخل ضریح می‌آیند، با حجت و فلسفه نقض کنم. به دوستان گفتم به حاج قاسم بگویید داخل ضریح مطهر بیاید. حال معنوی عجیبی داشت. از جاهایی که ایشان از حضرت رضا (ع) طلب و آرزوی شهادت کرد، همان جا بود.

دیگر نمی‌توانم بمانم!

«مصطفی مولوی» همرزم شهید «مهدی باکری» روایت کرده هست: بعد از عملیات خیبر، فرماندهان را بردند زیارت امام رضا (ع). وقتی مهدی باکری برگشت برایم سوغاتی جانماز و دو حبه قند و نمک تبرکی آورده بود. نمکش را همان روز زدیم به آبگوشت ناهارمان.

مهدی حال همیشگی را نداشت. گفتم: «تو از ضامن آهو چه خواسته‌ای که این چنین شده‌ای؟ نابودی کفار؟ پیروزی رزمندگان؟ سلامتی امام؟». چیزی نمی‌گفت. به جان امام (ره) که قسمش دادم، گفت: «فقط یک چیز…»، گفتم: «چه؟»، گفت: «دیگر نمی‌توانم بمانم. باور کن. همین را به امام رضا (ع) گفتم. گفتم واسطه شو این عملیات، آخرین عملیات مهدی باشد».

چند روایت از دلدادگی شهدا به امام رضا (ع)

عجیب بود. قبلا هر وقت حرف از شهادت می‌شد، می‌گفت که برای چه شهید شویم؟ شهادت خوب هست؛ اما دعا کنید پیروز شویم. صرف اینکه دعا کنیم تا شهید شویم یعنی چه؟ اما دیگر انقطاعی شده بود. امام رضا (ع) هم خیلی معطلش نکرد و بدر شد آخرین عملیاتش.

قربون کبوترهای حرمت…

حاج سعید حدادیان در شعر معروف «یاد امام و شهدا» یکی از رفقای شهید خود را نام می‌برد و می‌گوید: «این رفیقم غلامعلی روضه‌خونه، نوحه‌خونه، وقتی دل بابات می‌گیره شعر‌های اونو می‌خونه؛ آخرش حاجتمو من می‌گیرم، یک روز از عشق تو مولا می‌میرم…».

«غلامعلی» که حاج سعید حدادیان در این شعر معروف خود، از او نام می‌برد، کسی نیست جز شهید «غلامعلی (جندقی) رجبی» شاعر شعر معروف «قربون کبوترهای حرمت، قربون این همه لطف و کرمت»؛ شهیدی که خود مداح اهل‌بیت (ع) بود و بسیاری از مداحان و سخنرانانی که امروز ما آن‌ها را می‌شناسیم نیز عشق و علاقه وافر او به حضرت امام رضا (ع) را درک کرده و درباره آن روایت‌های گوناگونی نقل کرده‌اند؛ از جمله حاج سعید حدادیان، حاج منصور ارضی، حجت‌الاسلام علیرضا پناهیان، شیخ حسین انصاریان و… این شهید والامقام از جمله همان رزمندگانی بود که حاجت شهادت خود را در حرم امام رضا (ع) گرفت.

چند روایت از دلدادگی شهدا به امام رضا (ع)

حاج «علی انسانی» شاعر و مداح اهل‌بیت (ع) دراین‌باره گفته هست: «خاطرم هست که سال ۱۳۶۷ در حرم امام رضا (ع) بودم که یکی از دوستان گفت غلامعلی رجبی به مشهد آمده و در هیئت دیوانگان هست. به هیئت رفتم، اما دیدم او در حال و هوای خاصی هست. در گوشه‌ای نشسته تنها به حرم نگاه می‌کند. احساس کردم که شهید رجبی در آن زمان، حال خاصی دارد و اصلاً متوجه اطرافش نیست. به دوستان گفتم: با او کاری نداشته باشید، او از خدا حاجت خاصی می‌خواهد و در فضای این دنیا نیست. دو روز پس از آن دیدار، ایشان به شهادت رسید. به‌نظرم او در همان زمان که تنها توجهش به حرم بود، از خدا شهادت می‌خواست و این جواز را امام رضا (ع) به ایشان داد».

شهیدی که امام رضا برای او مجلس عزاداری برگزار کرد

مادر شهید «علیرضا ربانی» گفته هست: شهید «علیرضا ربانی» پس از بازگشت از جنوب، به جهت تکمیل دوره به پادگان بازگشت و پس از آن به کردستان اعزام شد و به مدت شش‌ماه در سرمای طاقت‌فرسای آن دیار با گروهک‌ها و منافقین و ایادی شرق و غرب به مبارزه پرداخت. از جمله در جاده کردستان به آن‌ها کمین زدند و دوستان او موفق به فرار شدند؛ ولی علیرضا به خاطر موقعیتی که داشت، موفق به فرار نشد و خود را چندین ساعت در آب رودخانه‌ای با سرمای شدید مخفی کرد. 

بعد از بازگشت از کردستان در امتحانات کلاس سوم راهنمایی شرکت کرد و با نمرات خوب قبول شد و پس از آن با خانواده به زیارت حضرت امام رضا (ع) مشرف گشت. پس از بازگشت از مشهد برای سومین بار عازم جبهه شد و در عملیات «والفجر ۲» به شهادت رسید و پیکرش بعد از ۱۰ سال به دست خانواده اش رسید. 

چند روایت از دلدادگی شهدا به امام رضا (ع)

شهید «علیرضا ربانی» – نفر سمت چپ

قبل از این‌که خبر شهادت علیرضا را بیاورند مادرش در خواب دید که حضرت زهرا (س) در جمعی هستند و به مادران شهدا گل می‌دهند، حضرت فاطمه (س) به مادر این شهید ارجمند هم گل داده بودند و این‌گونه او متوجه شد که پسرش به شهادت رسیده هست. 

شهید ربانی علاقه زیادی به امام رضا (ع) داشت. قبل از آوردن پیکر شهید، همسایه در خواب دیده بود که مجلس ترحیمی در حرم امام رضا (ع) برگزار شده و حرم سیاه‌پوش شده؟ علتش را می‌پرسد و جواب می‌شنود که جوانی به نام «علیرضا ربانی» شهید شده هست و امام رضا (ع) برای او مجلس سوگواری برپا داشته هست. وقتی پیش‌تر می‌رود شهید مظلوم دکتر بهشتی را می‌بیند که مشغول پذیرایی از مردم هست. زمانی که همسایه از جلو حجله شهید رد می‌شود و نام شهید را می‌خواند، وارد مجلس شده و خواب را برای خانواده شهید ربانی تعریف میکند.

امام رضا (ع) را بار دیگر زیارت کرد

برادر شهید «علی عباس حسین‌پور» گفته هست: در عملیات والفجر ۸ لازم بود که رزمندگان از اروندرود عبور کنند و با توجه به اینکه جذر و مد آب در شب شدید هست و موج‌های سه متری به وجود می‌آورد، نیرو‌های غواص باید قبل از عملیات وارد عمل شده و منطقه را شناسایی می‌کردند؛ لذا شهید به همراه دیگر غواصان در شب نخست عملیات، مصادف با ۲۱ بهمن سال ۱۳۶۴ بعد از اینکه به‌سختی از آب گذشتند، از موانع دیگری نظیر گل‌ولای، سیم‌خاردار و مین‌ها عبور کرده و کمین‌های دشمن را از بین برده بودند، به‌این‌ترتیب نخستین شب عملیات به‌خوبی انجام شد.

روز دوم عملیات یعنی ۲۳ بهمن، هواپیمای دشمن منطقه را شیمیایی کرد و علی عباس در حال وضو گرفتن مورد اصابت ترکش قرار گرفته و تا انتقال وی به بیمارستان به شهادت می‌رسد. بعد از انتقال جنازه شهید به مشهد و طواف حرم امام رضا (ع)، متوجه می‌شوند که شهید اهل مشهد نیست و با خرم‌آباد تماس می‌گیرند؛ چراکه ایشان از مشهد به جبهه اعزام شد و به همین دلیل به‌اشتباه پیکرش بعد از شهادت به مشهد منتقل و به‌عنوان نخستین شهید دانشگاه علوم اسلامی رضوی توسط هم‌دانشگاهیانش در حرم امام رضا (ع) طواف داده شد.

چند روایت از دلدادگی شهدا به امام رضا (ع)

شهید «علی عباس حسین‌پور» – نفر وسط

یکی از دست‌نوشته‌های شهید قبل از اعزام به جبهه و شهادتش دقیقاً این بود «ای‌کاش امام رضا (ع) را بار دیگر زیارت کنم» این یادداشت یا وصیت، ارادت ایشان به امام رضا (ع) را ثابت می‌کند. یکی از دوستانش نیز بعد‌ها تعریف کرد که در زمان دانشجویی اتاق شهید رو به روی گنبد امام رضا (ع) بود و هر شب رو به گنبد با امام صحبت می‌کردند.

طواف در حرم امام مهربانی‌ها

برادر شهید «شعبان فلاحی» روایت کرده هست: شهید فلاحی قبل از رفتن به جبهه در وصیت‌نامه خویش خطاب به امام رضا (ع) این چنین نوشته بود: «آمدم‌ای شاه پناهم بده، خط امانی ز گناهم بده،‌ای حرمت ملجأ درماندگان، دور مران از دَر و راهم بده، لایق وصل تو که من نیستم، إذن به یک لحظه نگاهم بده، لشکر شیطان به کمین من هست، بی‌کسم‌ای شاه پناهم بده، در شب اول که به قبرم نهند، نور بدان شام سیاهم بده،‌ای که عطابخش همه عالمی، جمله حاجات مرا هم بده».

چند روایت از دلدادگی شهدا به امام رضا (ع)

شهید فلاح در جبهه روی تانک و در مقابل لشکر بعث عراق فعالیت می‌کرد و در سال ۱۳۶۲ در حال یاری رساندن به همرزمانش طی انجام عملیات در تپه کله قندی بر اثر اصابت خمپاره به تانک از ناحیه دو دست دچار مجروحیت شدید و قطع هر دو دست شده و به درجه رفیع شهادت نائل گشت.

خانواده شهید بیش از چهار ماه در جبهه‌های جنوب و غرب در جست‌وجوی خبری از وی بودند که سرانجام مادر شهید در خواب مشاهده می‌کند که فرزندش به او می‌گوید که به زیارت امام رضا (ع) مشرف شده هست؛ لذا خانواده شهید تصمیم به عزیمت به مشهد مقدس گرفته و مطلع می‌شوند که تعدادی شهید گمنام را می‌خواهند در مشهد به خاک بسپارند که با هماهنگی‌های انجام شده و شناسایی خانواده شهید، هشتمین شهید در بین شهدای گمنام، «شهید شعبان فلاحی» شناسایی می‌شود.

شهادت پس از یک‌ماه از زیارت

همرزم شهید «محسن گلستانی» گفته هست: با محسن رفته بوددیم زیارت امام رضا (ع). محسن محو تماشای امام رضا (ع) بود و من غرق در آینه کاری‌های حرم. به او گفتم: «ببین چقدر کار کردند». نگاهی کرد و گفت: «آره! قشنگه. اما زیبایی‌اش برای این هست که کسی نمی‌تواند خودش را توی این آئینه‌های شکسته ببیند. زائر اگر بخواهد سیمش به امام رضا (ع) وصل شود، باید دل شکسته باشد». بعد ادامه داد: من از امام رضا (ع) چیزی خواسته‌ام که ان‌شاءالله به زودی برآورده می‌کنند. از زیارت که برگشتیم، یک ماه نشد که خواسته‌اش برآورده شد. میل شهادت داشت.

چند روایت از دلدادگی شهدا به امام رضا (ع)

شهیدی که امام رضا (ع) خودش او را برد

حاج مهدی سلحشور همرزم شهید «حمید محمودی» روایت کرده هست: نوجوان ۱۶ ساله بود از محله‌های پایین شهر تهران، چون بابا نداشت، خیلی بد تربیت شده بود، خودش می‌گفت: گناهی نشد که من انجام ندم تا اینکه یه نوار روضه حضرت زهرا (سلام الله علیها) زیر و رویش کرد و بلند شد آمد جبهه. 

یک روز به فرمانده‌مان گفت: من از بچگی حرم امام رضا (ع) نرفتم، می‌ترسم شهید بشم و حرم آقا را نبینم؛ یک ۴۸ ساعته به من مرخصی بدهید بروم حرم امام رضا (ع) زیارت کنم و برگردم. اجازه گرفت و رفت مشهد. ۲ ساعت توی حرم زیارت کرد و برگشت جبهه. در وصیت‌نامه‌اش نوشته بود: «در راه برگشت از حرم امام رضا (ع)، توی ماشین خواب حضرت را دیدم و آقا بهم فرمودند: حمید! اگر همین‌طور ادامه بدهی، خودم میام می‌برمت…»

یک قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود و نیمه شب‌ها تا سحر می‌خوابید داخل قبر و گریه می‌کرد و می‌گفت: یا امام رضا (ع) منتظر وعده‌ام… آقا جان چشم به راهم نگذار… در وصیت‌نامه‌اش ساعت و روز و مکان شهادتش را نوشته بود و می‌گفت امام رضا (ع) بهم گفته کی و کجا شهید می‌شوم! حتی مکانی هم که امام رضا (ع) فرموده بود شهید می‌شوی تا حالا ندیده بود.

چند روایت از دلدادگی شهدا به امام رضا (ع)

روز موعود خبر رسید ضدانقلاب در یک منطقه هست و باید برویم سراغ‌شان؛ فرمانده گفت: چند تا نیرو بیشتر نمی‌خواهیم. همه بچه‌ها شروع کردند التماس کردن که آقا ما را ببرید. دیدم حمید یک گوشه نشسته و نگاه می‌کنه. از او سوال کردند: «مگه تو دوست نداری بری به این عملیات؟»، حمید خندید و گفت: «شما برا اومدن التماس‌هاتون رو بکنید، اونی که باید منو ببره، خودش می‌بره»، خود فرمانده اومد و گفت: «حمید تو هم بلند شو بریم…»

بچه‌ها می‌گویند وقتی وارد روستایی که ضدانقلاب بودند، شدیم، حمید دستاش را به سمت ما بلند کرد و گفت: «خداحافظ». کسی آن لحظه نفهمید حمید چی میگوید! اما وقتی شهید شد و وصیت‌نامه‌اش را باز کردیم، دیدیم دقیقا در همان روز، ساعت و مکانی شهید شده هست که در وصیت‌نامه‌اش نوشته بود.

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

روایت‌هایی از دلدادگی شهدا به امام رضا (ع) بیشتر بخوانید »

تصاویر/ مراسم عزاداری در جوار یادمان شهدای گمنام موزه دفاع مقدس مازندران

تصاویر/ مراسم عزاداری در جوار یادمان شهدای گمنام موزه دفاع مقدس مازندران


این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

تصاویر/ مراسم عزاداری در جوار یادمان شهدای گمنام موزه دفاع مقدس مازندران بیشتر بخوانید »

استفاده امام رضا (ع) از هر فرصتی برای ارتباط با مردم

بهره‌مندی امام رضا (ع) از هر فرصتی برای ارتباط و موعظه مردم


گروه سیاسی دفاع‌پرس: حضرت علی ابن موسی الرضا (ع) هشتمین امام شیعیان همواره با بدنه حکومت وقت به طور مستقیم ارتباط داشت اما این ارتباط به شکل اجبارگونه به امام تحمیل شده بود.

در واقع مامون عباسی برای جلب حمایت و رضایت شیعیان امام را به عنوان ولیعهد معرفی کرده بود این درحالی بود که علی ابن موسی الرضا (ع) خود راغب به پذیرفتن این عنوان که به نوعی نشان دهنده مدارا و صلح شیعیان با خلافت ظالمانه عباسی بود، نبود. با این حال امام رضا (ع) از این موقعیت استفاده کرده و هر فرصتی را برای ارتباط با مردم و موعظه شیعیان غنیمت می‌شمرد.

موضوعی که رهبر انقلاب اسلامی در پیام به کنگره‌ی علمی بین‌المللی امام علی‌بن‌موسی‌الرضا علیه‌السّلام به خوبی به آن اشاره کرده و تبیین می‌کنند.

امام خامنه ای در این رابطه می‌فرمایند: امام رضا علیه السلام در همان حال که نام ولیعهد داشت و قهراً از امکانات دستگاه خلافت نیز برخوردار می‌بود چهره‌ای به خود می‌گرفت که گوئی با دستگاه خلافت، مخالف و به آن معترض هست، نه امری، نه نهیی، نه تصدی مسئولیتی، نه قبول شغلی نه دفاعی از حکومت و طبعاً نه هیچگونه توجیهی برای کارهای آن دستگاه. روشن هست که عضوی در دستگاه حکومت که چنین با اختیار و اراده خود، از همه مسئولیت‌ها کناره می‌گیرد نمی‌تواند نسبت به آن دستگاه صمیمی و طرفدار باشد.

مأمون به خوبی این نقیصه را حس می‌کرد و لذا پس از آن‌که کار ولیعهدی انجام گرفت بارها در صدد برآمد امام را بر خلاف تعهد قبلی با لطائف الحیل به مشاغل خلافتی بکشاند و سیاست مبارزه منفی امام را نقض کند، اما هر دفعه امام هشیارانه نقشه او را خنثی می‌کرد.

یک نمونه همان هست که معمر بن خلاد از خود امام هشتم نقل می‌کند که مأمون به امام می‌گوید اگر ممکن هست به کسانی که از او حرف شنوی دارند در باب مناطقی که اوضاع آن پریشان هست چیزی بنویس و امام استنکاف می‌کند و قرار قبلی که همان عدم دخالت مطلق هست را به یادش می‌آورد و نمونه بسیار مهم و جالب دیگر ماجرای نماز عید هست که مأمون به این بهانه «که مردم قدر تو را بشناسند و دلها آنان آرام گیرد» امام را به امامت نماز عید دعوت می‌کند. امام استنکاف می‌کند و پس از این‌که مأمون اصرار را به نهایت می‌رساند امام به این شرط قبول می‌کند که نماز را به شیوه پیغمبر و علی‌بن‌ابی‌طالب به جا آورد و آنگاه امام از این فرصت چنان بهره‌ای می‌گیرد که مأمون را از اصرار خود پشیمان می‌سازد و امام را از نیمه راه نماز بر می‌گرداند، یعنی به ناچار ضربه‌ی دیگری بر ظاهر ریاکارانه‌ی دستگاه خود وارد می‌سازد.

مناظرات امام در مجمع علما و در محضر مأمون که در آن قویترین استدلالهای امامت را بیان فرموده هست، نامه‌ی جوامع الشریعه که در آن همه رئوس مطالب عقیدتی و فقهی شیعی را برای فضل‌بن‌سهل نوشته هست، حدیث معروف امامت که در مرو برای عبدالعزیزبن‌مسلم کرده هست، قصائد فراوانی که در مدح آن حضرت به مناسبت ولایت عهدی سروده شده و برخی از آن مانند قصیده‌ی دعبل و ابونواس همیشه در شمار قصائد برجسته‌ی عربی به شمار رفته هست، نمایشگر این موفقیت عظیم امام هست.

در حالی که مأمون امام را جدا از مردم می‌پسندید و این جدائی را در نهایت وسیله‌ای برای قطع رابطه‌ی معنوی و عاطفی میان امام و مردم می‌خواست، امام در هر فرصتی خود را در معرض ارتباط با مردم قرار می‌داد، با این‌که مأمون آگاهانه مسیر حرکت امام از مدینه تا مرو را به طرزی انتخاب کرده بود که شهرهای معروف به محبت اهل بیت مانند کوفه و قم در سر راه قرار نگیرند. امام در همان مسیر تعیین شده، از هر فرصتی برای ایجاد رابطه‌ی جدیدی میان خود و مردم استفاده کرد. در اهواز آیات امامت را نشان داد، در بصره خود را در معرض محبت دلهائی که با او نامهربان بودند قرار داد، در نیشابور حدیث سلسلةالذهب را برای همیشه به یادگار گذاشت و علاوه بر آن نشانه‌های معجزه آسای دیگری نیز آشکار ساخت و در جابه‌جای این سفر طولانی فرصت ارشاد مردم را مغتنم شمرد، در مرو که سر منزل اصلی و اقامتگاه خلافت بود هم هرگاه فرصتی دست داد حصارهای دستگاه حکومت را برای حضور در انبوه جمعیت مردم شکافت.

اکنون بار دیگر نگاهی بر وضع کلی صحنه‌ی این نبرد پنهانی که مأمون آن را به ابتکار خود آراسته و امام علی‌بن‌موسی را با انگیزه‌هایی که اشاره شد به آن میدان کشانده بود می‌افکنیم:
یک سال پس از اعلام ولیعهدی وضعیت چنین هست:
مأمون علی‌بن‌موسی را از امکانات و حرمت بی حد و مرز برخوردار کرده هست، اما همه می‌دانند که این ولیعهد عالی مقام در هیچ یک از کارهای دولتی یا حکومتی دخالت نمی‌کند و به میل خود از هر آنچه به دستگاه خلافت مربوط می‌شود روگردان هست و همه می‌دانند که او ولیعهدی را به همین شرط که به هیچ کار دست نزند قبول کرده هست.

مأمون چه در متن فرمان ولایت عهدی و چه در گفته‌ها و اظهارات دیگر او را به فضل و تقوا و نسب رفیع و مقام علمی منیع ستوده هست و او اکنون در چشم آن مردمی که برخی از او فقط نامی شنیده و جمعی به همین اندازه هم او را نشناخته و شاید گروهی بغض او را همواره در دل پرورانده بودند به عنوان یک چهره درخور تعظیم و تجلیل و یک انسان شایسته‌ی خلافت که از خلیفه به سال و علم و تقوی و خویشی با پیغمبر، بزرگتر و شایسته‌تر هست شناخته‌اند.

مأمون نه تنها با حضور او نتوانسته معارضان شیعی خود را به خود خوشبین و دست و زبان تند آنان را از خود و خلافت خود منصرف سازد بلکه حتی علی‌بن‌موسی مایه‌ی امان و اطمینان و تقویت روحیه آنان نیز شده هست، در مدینه و مکه و دیگر اقطار مهم اسلامی نه فقط نام علی‌بن‌موسی به تهمت حرص بدنیا و عشق به مقام و منصب از رونق نیفتاده بلکه حشمت ظاهری بر عزت معنوی او افزوده شده و زبان ستایشگران پس از دهها سال به فضل و رتبه معنوی پدران مظلوم و معصوم او گشوده شده هست. کوتاه سخن آن‌که مأمون در این قمار بزرگ نه تنها چیزی بدست نیاورده که بسیاری چیزها را از دست داده و در انتظار هست که بقیه را نیز از دست بدهد. این‌جا بود که مأمون احساس شکست و خسران کرد و در صدد بر آمد که خطای فاحش خود را جبران کند و خود را محتاج آن دید که پس از این همه سرمایه‌گذاری سرانجام برای مقابله با دشمنان آشتی‌ناپذیر دستگاههای خلافت یعنی ائمه اهل‌بیت علیهم‌السّلام به همان شیوه‌ای متوسل شد که همیشه گذشتگان ظالم و فاجر او متوسل شده بودند، یعنی قتل.

قرائن نشان می‌دهد که مأمون پیش از اقدام قطعی خود برای به شهادت رساندن امام به کارهای دیگری دست زده هست که شاید بتواند این آخرین علاج را آسان تر به کار برد، شایعه پراکنی و نقل سخنان دروغ از قول امام از جمله این تدابیر هست، به گمان زیاد این‌که ناگهان در مرو شایع شد که علی‌بن‌موسی همه مردم را بردگان خود می‌داند جز با دست‌اندرکاری عمال مأمون ممکن نبود.

هنگامی که ابی‌الصلت این خبر را برای امام آورد حضرت فرمود: «بارالها، ای پدیدآورنده آسمانها و زمین تو شاهدی که نه من و نه هیچ یک از پدرانم هرگز چنین سخنی نگفته‌ایم و این یکی از همان ستم‌هائی هست که از سوی اینان به ما می‌شود»

انتهای پیام/381

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

بهره‌مندی امام رضا (ع) از هر فرصتی برای ارتباط و موعظه مردم بیشتر بخوانید »

تصاویر/ اقامه عزای شهادت امام رضا (ع) توسط هیأت‌های مذهبی مازندران

تصاویر/ اقامه عزای شهادت امام رضا (ع) توسط هیأت‌های مذهبی مازندران


این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

تصاویر/ اقامه عزای شهادت امام رضا (ع) توسط هیأت‌های مذهبی مازندران بیشتر بخوانید »