فیلم/ مداحی به مناسبت شهادت امام سجاد (ع)
فیلم/ مداحی به مناسبت شهادت امام سجاد (ع) بیشتر بخوانید »
گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس: ولی منصوریان؛ پژوهش، تحقیق و روشنگری مستند درباره ابعاد نهضت عظیم امام حسین (ع) در عاشورا بعد از گذشته بیش از ۱۴۰۰ سال هنوز ضروری بهنظر میرسد چراکه این نهضت بزرگ اسلامی تاریخ و سرنوشت بشریت را تحت تاثیر قرار است و نمیتوان کربلا را یک حادثه خاص برای مسلمانان و شیعیان تلقی کرد بلکه تمام جهان درباره آن به تفکر واداشته شدهاند.
بخاطر همین تبیین عاشورا یک ضرورت تاریخی در تمام دوران است لذا زمینه گفتوگویی را با «محمدرضا سنگری» پژوهشگر مطرح عاشورایی فراهم آوردیم تا به چند سوال پیرامون این حادثه عظیم تاریخ بپردازیم که در ادامه میخوانید؛
دفاعپرس: درباره عاشورا و روایتهای متعددی که از این نهضت بزرگ سوال وجود دارد؛ بسیاری نمیدانند اصلیترین منابع و راویان عاشورا چه شخصیتهایی بودهاند لذا بهعنوان مقدمه اشارهای مستند به این موضوع بفرمایید که روایتهای عاشورا از دست چه کسانی به دست ما رسیده است؟
نهضت حضرت اباعبدالله (ع) که کانون آن کربلا و بهخصوص روز عاشورا است، واقعهی است که حتی جزئیات آن برای ما بیان شده است. در مجموعه تاریخ اسلام، بهویژه سده اول تاریخ اسلام واقعهی را نمیشناسم که بهاندازه واقعه عاشورا اجزا و جزئیات آن بهنوعی با نگاه مینیاتوری نسبت به آن صورت گرفته باشد.
سبب موضوع و دلیل اینکه اینگونه نگاه به عاشورا و کربلا شده است، نخست این است که یک سنتی در جنگهای گذشته به نام واقعهنگاران وجود داشته است. یعنی در صحنه جنگ حضور پیدا میکردند و وقایع را از نزدیک میدیدند و مینوشتند و کسی به آنها کاری نداشت. یعنی در صحنهی جنگ کسی مزاحم آنها نمیشد که درست به شیوه خبرنگاران امروزی بوده است.
نقش وقایعنگاران در روایت کربلا
در سپاه دشمن حضرت اباعبدالله الحسین (ع) یعنی سپاه عبیدالله بن زیاد در صحنه کربلا عمر بن سعد فرماندهی آن را برعهده داشت دو وقایعنگار وجود داشتهاند که بخشی از مسائل مربوط به حادثه را آنها بیان کردهاند. یکی از آنها شخصی به اسم حلال بن نافع و دیگری حمید بن مسلم است که گزارشاتی از کربلا را مطرح کردهاند و همانجا در صحنه مطرح کردهاند.
آنگونه که از گزارشات اینها برمیآید حتی در لحظه شهادت امام (ع)، در کنار گودال قتلگاه ایستادهاند و یک به یک کسانی را که به امام (ع) ضربه میزنند را ثبت میکنند؛ حتی آنها نوح سلاح که نیزه یا شمشیر و چگونگی ضربه و محل اصابت ضربه را دقیق مشخص میکنند و میگویند چه کسی تیر زده است و امام (ع) در آن شرایط چه حالتی و شرایطی داشت.
حمید بن مسلم روایت میکند: «به خدا قسم من در جنگهای مختلف شرکت کردهام و کسی را ندیدهام اینقدر زخم خورده باشد و چنین چهره آرامی داشته باشد»؛ او حتی نگاه امام (ع) را توصیف کرده است؛ بنابراین کسانی در سپاه دشمن بودند که واقعهنگاری میکردند و رویدادها را ثبت میکردند و باید این گزارش را بعدا در کوفه به عبیدالله زیاد و سپس بعدها برای یزید ارسال میکردند. کمااینکه بعدها که سرها را به سمت شام حرکت میدهند، کسی مثل «زحر به قیس جعفی» وجود دارد که قرار است او گزارشها را به یزد بگوید و کمااینکه وقتی به آنجا میرسد گزارش میدهد و میگوید این اتفاقات افتاد و هرچند دروغ میگوید و کاملا معلوم میشود بخشی از آن چیزی که طرح میکند دروغ است و با واقعیت سازگار نیست، اما معلوم میشود کسانی گزارشگر بودهاند و مسوولیت تهیه گزارش دارند.
دفاعپرس: اشاره فرمودید به گزارش مجاهدت ازگرهای سپاه دشمن، اما در سپاه اباعبدالله (ع) در این زمینه چگونه بوده است، آیا در سپاه حضرت نیز چنین رویکردی وجود داشته است؟
در سپاه حضرت اباعبدالله (ع) نیز یک گزارشگر یا وقایعنگار وجود داشته است. شخصیتی که ما در سپاه حضرت (ع) داریم، شخصی به اسم «عقبه بن سمعان» است، او خود میگوید: «من از آغاز حرکت امام (ع) از مدینه تا کربلا و تا عصر روز عاشورا که همه یاران شهید شده بودند و دیگر کسی باقی نمانده بود، من کنار امام (ع) بودم»؛ که امام (ع) به او دستور میدهد از کربلا بیرون برود هرچند او اسرار میکند کنار امام (ع) باشد و شهادت را درک کند، اما امام (ع) فرمود: «نه؛ تو باید گزارش را به مردم و نسلهای آینده برسانی». عاقبت «عقبه بن سمعان» میرود و دستگیر میشود و میگوید من کارهای نبودهام و او را رها میکنند.
اولین مقتلی که از کربلا نوشته شد
دکتر حجتالله جودکی مجموع ۱۱۳ روایت را از تاریخ طبری که یکی از منابع اصلی برای کسانی است که قصد دارند درباره واقعه عاشورا سخن بگویند استفاده میکنند، جمعآوری کرده است. اولین مقتل ما مقتل ابومخنف ماست که با فاصله اندگی پس از کربلا نگاشته شده است و ابومخنف کسانی را که در صحنه کربلا حضور داشتهاند را دیده است و از زبان آنها این واقعه را روایت کرده است.
به دلیل اینکه این مقتل وجود ندارد آقای دکتر جودکی ۱۱۳ روایت را از ابومخنف که در تاریخ طبری بوده را مستقلا جمعآوری کرده است و آنها در تحت عنوان مقتل ابومخنف چاپ کرده است که یکی از کسانی که روای بوده «عقبه بن سمعان» است که تا بعداز ظهر روز عاشورا کنار امام (ع) بوده و روایات او کسانی که بودهاند قابل اعتناترین و قابل اعتمادترین و نزدیکترین گزارشها به حادثه کربلاست که ما میتوانیم از آنها بهرهگیری و استفاده کنیم.
دفاعپرس: برای بسیاری سوال است چگونه مسائل کربلا به این اندازه جزیی و ریز بیان شده است، چه کسانی روای این اتفاقات است و آیا این راویان چقدر مورد اعتماد و اعتنا هستند؟
بخشی از این روایتها را گزارشگران سپاه دشمن و بخش دیگر آن گزارشگر سپاه حضرت اباعبدالله (ع) آن را روایت کرده است. البته اینها تنها نیست و کسانی که در کربلا حضور داشتهاند و باقی میمانند ۸۴ نفر بودهاند که البته وقتی این تعداد به کوفه میروند بخشی از آنها در کوفه میمانند و تعداد اندکی به شام میروند که همینها نیز از کربلا گزارش دادند.
مثلا در کوفه چهار نفر خطبه میخوانند؛ یکی از کسانی که خطبه میخواند حضرت زینب کبری (س) است؛ ایشان در خطبه خودشان گوشههایی از کربلا را برای ما بیان میکنند و میفرمایند چه کارهایی کردند و چگونه به شهادت رساندند. حضرت فاطمه صغری دختر امام حسین (ع) گزارش میدهند و خطبه میخواند و مردم کوفه را سرزنش میکند، اما در همین خطبه خوانی و سخنرانی مختصر در کوفه، گوشهای از حادثه را برای ما روشن میکنند. حضرت ام کلثوم خطبه میخوانند و امام سجاد (ع)؛ بنابراین کسانی که از کربلا آمدهاند در کوفه و شام که وقتی مقابل یزید قرار میگیرند با او صحبت میکنند و میگویند شما اینگونه عمل کردید و جنایات عبیدالله زیاد و دیگر جنایات کاران را مطرح میکنند.
البته قصه به اینجا ختم نمیشود و تعداد کاروانیان که اندک شدهاند و امام سجاد (ع) میفرمایند: «ما ۱۲ نفر بودیم که ما را وارد کاخ یزد کردند»؛ همین افراد وقتی به مدینه باز میگردند کنار بقیع و کنار مزار نبوی گزارش میدهند و کربلا را مطرح میکنند و کنار کسانی که در کربلا بودند کسان دیگری هم هستند که گزارشهایی را که از حاضران در کربلا دریافت کردند را بعدا روضه و شعر میکنند و در کنار مزار پیامبر (ص) و بقیع آن را عرضه میکنند که یکی از آنها حضرت ام البنین (س) مادر حضرت ابوالفضل (ع)، جعفر، عثمان و عبدالله است که چهار فرزند او در کربلا به شهادت رسیده است.
اینجا کسان دیگری نیز مثل سکینه (س) دختر اباعبدالله الحسین (ع) و دیگر افراد حاضر در کربلا و حتی کودک چهار یا پنج سالهای که امام محمدباقر (ع) است و در کربلا حاضر بوده است گزارش میکند. بعضی از کسانی که باقی ماندند مثل رباب همسر اباعبدالله (ع) گزارش میکنند.
ابومخنف روایت شفاهی از کربلاست
فاطمه صغری (س) که دختر بزرگ امام حسین (ع) است براساس تحقیقات من بالای ۱۸ سال سن دارد، چون بعدا با حسن مثنی ازدواج کرده است او پسر امام حسن مجتبی (ع) است که در کربلا زخمی میشود و وقتی روز یازدهم قصد داشتند سر او را جدا کنند چشمانش را باز میکند و اسما خارجه نسبتی با مادر او دارد از فرماندهان سپاه عمر بن سعد است مانع قتل او میشود و او را به کوفه میبرند و درمان میکنند و برمیگردد لذا حسن مثنی نیز یک گزارشگر از کربلاست. وقتی حسن مثنی به شهادت میرسد، چون او را نیز مثل پدرش مسموم کردند، همسرش فاطمه صغری روی مزار او در بقیع چادر میزند و حادثه کربلا را برای فرزندانش بازگو میکند؛ لذا گزارشهای ما از کربلا بسیار است که از این طریق برای ما رسیده است؛ لذا بخشی از راویان در حادثه کربلا بودهاند و تجربهی زیسته خودشان را به تعبیری بیان و گزارش میکنند که مثل حضرت زینب (س) و امام سجاد (ع) و امام محمدباقر (ع) افراد قابل اعتمادی هستند. اینجا کاتبان ما کسانی مثل ابومخنف هستند که روایتهای شفاهی از کربلا را نگارش میکنند. چون مسئله خیلی بازتاب پیدا میکند و البته تصور دشمن چنین بوده است که ماجرا را تمام میکنند و واقعا در کربلا تصور چنین بود که همه چیز تمام شد و اگر ما نیز غروب کربلا حاضر بودیم قصه را تمام شده میدانستیم.
دو گروه میگویند همه چیز تمام شد یا باید همه چیز را تمام کرد. اینجا هم دشمن میگوید باید همه چیز را تمام کرد که حمید بن مسلم میگوید: «وقتی وارد خیمه امام سجاد (ع) شدیم؛ شمر گفت باید او را بکشید، چون امیر عبیدالله گفته است هیچ کس از این خانواده نباید زنده بماند»؛ حمید بن مسلم میگویند: «من گفتم او [اشاره به امام سجاد (ع)]در حال مردم است»، یعنی وضع امام سجاد (ع) بهگونهای بود که هر کس ایشان را میدید فکر میکرد چند لحظه دیگر تمام میکند. حمید بن مسلم و شبعث بن ربعی مداخله کردند و گفتند خودش میمیرد و میگوید شمر از من پرسید تو کیستی و من از ترس اینکه بعدا در کنار عبیدالله زیاد من را معرفی نکند اسم خودم را مطرح نکردم که معلوم میشود کاتبان خیلی شناخته شده نبودند و گاهی اوقات پناه کار نگارش را انجام میدادند.
حمید بن مسلم اولین کسی است که همراه با خولی بن یزید اصبحی سَر امام حسین (ع) را به سمت دارالاماره عبیدالله بن زیاد میآورند که معلوم میشود که او که همراه خولی میآید در واقع آمده است تا گزارش بدهد و گزارشهایی که مکتوب بوده است و چادر ویژه برای نگارش داشتند را منتقل میکنند.
نقش قیام مختار در روایتهای کربلا
پنج سال پس از کربلا در سال ۶۶ هجری قیام مختار رقم میخورد که یکسال و نیم بیشتر این نهضت طول نکشید، اما شخص مختار نیز اطلاعات میگیرد. یعنی هرکدام از جنایتکاران را که دستگیر میکند از آنها گزارش میگیرد که در کربلا چه کردهاند و یا از کسان دیگری که بودهاند سوال میکند که اینها در کربلا چه کردهاند. فرضا از حکیم بن طفیل طایی سنبسی که از قاتلان حضرت ابالفضل عباس (ع) بود، بخشی اطلاعات میگیرند؛ بنابراین از چند مرجع و منبع اطلاعات از کربلا دریافت میشود؛ یکی کاتبان است. دوم بازماندگان کربلاست که بعدا در مدینه کربلا را با برپایی مجلس، گزارش میدهند.
دفاعپرس: درباره نوع عزاداری برای حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و اولین هیئات عزاداری برای ایشان آیا از ائمه علیهم السلام چیزی در دست است؟
بله؛ اولین هیئاتدار امام حسین (ع)، امام سجاد (ع) بوده است. ایشان کنار بقیع مجلس برپا میکند و حتی غذا تهیه میکنند تا کسانی که در این جلسه اشک میریزند توان اشک ریختن داشته باشند. حتی درباره اینکه نوع غذا چه باشد نیز مطالبی است. شکل برگزاری مجالس و نوع غذایی که حضرت سجاد (ع) تهیه کرده است همگی موجود است که نشان میدهد گزارشها در مدینه نیز مطرح میشود و کسانی آنها را مینویسند.
مقتلهایی که از کربلا به دست ما نرسید
بعضی از جنایاتکاران کربلا نیز بعدها گزارشهایی طرح میکنند یا به دیگران میگویند «من در کربلا دیدم که شخصی چنین تیر زد و طرف مقابل را به شهادت رساند»؛ آن طرفی که این سخن را شنیده است میگوید متوجه شدم خودش بوده است، اما نخواست بگوید من بودم؛ لذا این همه جزئیات از کربلا به این روشها به دست ما رسیده است که در برخی از کتابها با فاصله خیلی کم نوشته شده و برخی کتابهای دیگر از بین رفته است چراکه بسیار مقتلها با فاصله کمی از عاشورا نوشته میشود، اما متاسفانه این مقاتل در دست ما نیست، اما بخشی از اطلاعات این مقتلها در قرنهای پنجم و ششم نقل شده است که تاریخ طبری و مقتل خوارزمی و دیگر کتابها نمونه آن بود.
دفاعپرس: در برخی از مقاتل مثل طبری که از اهل سنت هستند چگونه به حرف آنها توجه و اعتما و اعتماد صورت میگیرد؟
این یک نکته مهم است که آیا ما میتوانیم همه گزارشهای کربلا را قبول کنیم یا اگر دو گزارش وجود دارد که احیانا این گزارشها در تعارض باشند ما باید چکار کنیم که این راهکار دارد. یک راه کلی که مخصوص عاشورا نیست بلکه در تمام روایات مطرح است از شیوه اسناد و سند و زنجیره روایت بهره گرفته میشود که مشخص میشود کسانی که یک روایت را مطرح کرده بودند چه کسانی بودند و آیا قابل اعتماد هستند یا نه. راه دیگر، راه درایت است که با استدلالها و زمینههایی که تدارم میبینیم به نتیجه میرسیم که به «علم درایت» معروف است.
صحت روایتهای کربلا از طریق استدلال عقلی
مثلا شخصی مانند فاضل دربندی که شخصیت بسیار بزرگ و فقیه و عالم بوده است در کتاب «اسرار الشهاده» روایت میکند که حضرت ابوالفضل العباس (ع) ۲۵ هزار نفر را در کربلا کشته است و برای امام حسین (ع) تا نزدیک به یک میلیون کشته را روایت کرده است و ما برای صحت آن به واقعیت تاریخی آن روزگار مراجعه میکنیم و در مییابیم همه حاضران در کربلا از کوفه بودهاند و آیا کوفه میتوانسته چنین جمعیتی داشته باشد لذا استدلال عقلی میکنیم.
ادامه دارد…
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
قابل اعتمادترین روایتها از کربلا/ امام سجاد (ع) اولین هیئتدار امام حسین (ع) بود بیشتر بخوانید »
به گزارش مجاهدت از گروه سایر رسانههای دفاعپرس، «محمدعلی رضایی» کارشناس علوم قرآنی در گفتوگویی پیرامون سیره سیاسی «امام سجاد (ع)»، اظهار داشت: «امام سجاد (ع)» از همه توان خود استفاده کردند و مدبرانه در خدمت تربیت انسانهای لایق گام برداشتند و عملا شروع به نیرو سازی و کادر سازی کردند تا خسارتهای انسانی گذشته را جبران کرده و توانستند موفق عمل کنند، بدین ترتیب ایشان زمینه یک انقلاب فرهنگی بزرگ را فراهم کردند.
وی به یکی از رویکردهای اجتماعی مهم «امام سجاد (ع)» در طول دوران امامت خود اشاره و ابراز کرد: «امام سجاد (ع)» بردگان و کنیزان زیادی را خریداری و به بهانههای مختلف آنان را آزاد میکردند این عمل سبب شد طی چندین سال تعداد کنیزان و بردگانی که از سوی این امام بزرگوار در مکه و مدینه آزاد شده بودند لشکری را تشکیل دهند.
رضایی پیرامون کتاب برجسته «امام زین العابدین (ع)» اظهار کرد: صحیفه سجادیه که به «انجیل اهل بیت (ع)» و «زبور آل محمد (ص)» نیز مشهور است حاصل دعاها و راز و نیازهای «امام زین العابدین (ع)» محسوب میشود این کتاب مشتمل بر ۵۴ دعا است، دعای بیستم مشهور به دعای «مکارم الاخلاق» و دعای چهل و هفتم مشهور به «دعای عرفه» از ادعیه مشهور بوده که در بین عموم مردم شناخته شده میباشد.
اهمیت و ارزشهای «صحیفه سجادیه»
وی به ویژگیهای «صحیفه سجادیه» اشاره و تصریح کرد: مضمون دعاهای صحیفه سجادیه، معارف اسلام، سیاست اسلام، اخلاق اسلام، اجتماعیات اسلام، حقانیت شیعه، حقانیت «اهل بیت (ع)»، انتقاد از ظلم و ظالم، سفارش به حق و حقیقت و به طور کلی یک دوره معارف اسلامى را آموزش مىدهد. همچنین صحیفه سجّادیه یکی از نمادهای عرفانی و زاییده اندیشههای معرفت شناسی «امام سجّاد (ع)» است.
رضایی پیرامون نهضت فکری «امام زین العابدین (ع)» اظهار کرد: حضرت «سید الساجدین (ع)» برای ایفای نقش برجسته امامت خویش در دوران پس از واقعه عاشورا سعی کردند تا با پایهگذاری نهضت فرهنگی عمیق و گسترده اهداف بلند اسلام و رسالت را به تحقق نزدیک نمایند و با حفاظت از دستاوردهای نهضت پدر بزرگوارشان زمینه توسعه اسلام ناب محمدی را فراهم سازند.
مدیریت و هدایت جامعه توسط «امام سجاد (ع)»
کارشناس علوم قرآنی مدیریت جامعه و هدایت «امام سجاد (ع)» را فرآیندی مهم، ارزشمند و تاثیرگذار دانست و خاطرنشان کرد: «امام سجاد (ع)» تلاش کردند تا اسلام را از انحراف جدا کنند، ایشان پس از واقعه عاشورا انحرافات جان گرفته را تخریب کردند، هر چند حاکمان وقت مستبدانه و ریزبینانه مراقب تحرکات امام بزرگوار بودند و اجازه اصلاح را نمیدادند، از سوی دیگر با توجه به وضعیت شیعیان و تعداد اندک آنان و لزوم حفظ این تعداد اندک، «امام سجاد (ع)» از شرکت در قیامها به صورت علنى و صریح خوددارى میکردند.
منبع: میزان
انتهای پیام/ ۹۱۱
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
چند نکته پیرامون سیره سیاسی «امام زینالعابدین (ع)» بیشتر بخوانید »
گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس ـ رسول حسنی؛ «جهاد تبیین» یکی از محوریترین مصادیق جهاد در مشی امامان شیعه است که رهبر معظم انقلاب اسلامی به درستی آن را یک فریضه برای امروز دانستهاند.
جهاد تبیین ریشهای چند صد ساله دارد که نشانههای بارز آن را در خطبه حضرت زهرا (س) در مسجد مدینه، خطبه امیرالمومنین (ع) در جمل، صفین، نهروان و مسجد کوفه، خطبههای امام مجتبی (ع) در جریان صلح با معاویه و بعد از آن، خطبههای امام حسین (ع) در مسیر مکه تا کربلا و خطبههای حضرت زینب (س)، حضرت امکلثوم (ص) و در نهایت خطبه امام سجد در مسجد شام قابل مشاهده است.
در ادامه و به مناسبت میلاد حضرت امام سجاد که باید ایشان را طلایهدار «جهاد تبیین» دانست بخشی از متن کتاب در دست انتشار «الرحیل» را میخوانید، در متن زیر در مییابیم که امام زینالعابدین چگونه و با چه صراحتی در میدان تبیین دشمن قسم خورده خود را در موضع ضعف و شکست قرار میدهد.
چون غائله کربلا با عداوت و دشمنی و کینهتوزی بنیامیه به پایان رسید و حضرت حسین بن علی (ع) و جمله فرزندان و برادران و برادرزادگان و خواهرزادگان و اصجابش به شهادت رسیدند. به امر عمر بن سعد اهل حرم آن حضرت را به کوفه بردند و بعد از آن با نامهای که عبیدالله بن زیاد برای یزید نوشت اسیران کربلا را به شام بردند.
اهل حرم سیدالشهدا و دختران پیامبر (ص) بعد از طی منازلی تحت شدیدترین آزارها به شام رسیدند. یزید گمان میکرد که با کشتن اولاد امیرالمومنین (ع) و جناب ابوطالب (ع) بر مخالفان قهر و غلبه یافته اما خطبههای دختران حضرت زهرا (س) و امام سجاد (ع) یزید را در موضع ضعف قرار داد. در این میان مبارزه حضرت سجاد (ع) که هنوز آثار بیماری در وی نمایان بود در مسجد کوفه ارکان سلطنت نامشروع یزید را به لرزه درآورد.
پیروز در جهاد تبیین
روزی يزيد امر كرد تا اهل بيت (ع) را با على بن الحسين (ع) در خانهای که متصل به خانه خودش بود جاى دادند، خانهای که خراب بود، نه دافع گرما بود و نه حافظ سرما. چنانكه صورتهاى مبارك اهل بیت (ع) پوست انداخت و در آن مدتى كه در شام بودند نوحه و زارى بر حضرت امام حسين (ع) مىكردند.
يزيد امر كرد سر مطهر امام (ع) را بر در قصرش نصب كردند و اهل بيت (ع) را امر كرد كه داخل خانه او شوند، چون مخدرات اهل بيت (ع) داخل خانه آن لعين شدند زنان آل ابوسفيان زيورهاى خود را كندند و لباس ماتم پوشيدند و صدا به گريه و نوحه بلند كردند و سه روز ماتم داشتند و هند دختر عبدالله بن عامر كه در آن وقت زن يزيد بود پرده را دريد و از خانه بيرون دويد و به مجلس آن لعين آمد در وقتى كه بار عام بود گفت: «اى يزيد! سر مبارك فرزند فاطمه دختر رسول خدا (ص) را بر در خانه من نصب كردهاى.»
يزيد برجست و جامه بر سر او افكند و او را برگرداند و گفت: «اى هند! نوحه و زارى كن بر فرزند رسول خدا (ص) و بزرگ قريش كه پسر زياد لعين در امر او تعجيل كرد و من به كشتن او راضى نبودم.»
پس يزيد امر كرد كه اهل بيت رسالت (ع) را به زندان بردند، حضرت امام زينالعابدين (ع) را با خود به مسجد برد و خطيبى را طلبيد و بر منبر بالا كرد، آن خطيب ناسزاى بسيارى به حضرت اميرالمؤ منين و امام حسين (ع) گفت و يزيد و معاويه را مدح بسيار كرد، حضرت امام زينالعابدين (ع) ندا كرد او را و فرمود: «واى بر تو اى خطيب! كه براى خشنودى مخلوق، خدا را به خشم آوردى، جاى خود را در جهنم مهيا بدان.»
پس روزی حضرت على بن الحسين (ع) فرمود: «اى يزيد! مرا رخصت ده كه بر منبر بروم و كلمهاى چند بگويم كه موجب خشنودى خداوند عالميان و اجر حاضران شود.»
يزيد قبول نكرد، اهل مجلس التماس كردند كه او را رخصت بده كه ما مى خواهيم سخن او را بشنويم، يزيد گفت: «اگر بر منبر برآيد مرا و آل ابوسفيان را رسوا مىكند.»
حاضران گفتند: «از اين جوان چه بر مىآيد.»
يزيد گفت: «او از اهل بيتى است كه در شيرخوارگى به علم و كمال آراستهاند.»
چون اهل شام بسيار مبالغه كردند يزيد رخصت داد، حضرت بر منبر بالا رفت و حمد و ثناى الهى ادا كرد و صلوات بر حضرت رسالت پناه و اهل بيت (ع) او فرستاد و خطبهاى در نهايت فصاحت و بلاغت ادا كرد كه ديدههاى حاضران را گريان و دلهاى ايشان را بريان كرد.
پس فرمود: «ايهاالناس حقتعالى ما اهل بيت رسالت را شش خصلت عطا كرده است و به هفت فضيلت ما را بر ساير خلق زيادتى داده و عطا كرده است به ما علم و بردبارى و جوانمردى و فصاحت و شجاعت و محبت در دلهاى مؤمنان و فضيلت داده است ما را به آنكه از ما است نبى مختار محمد مصطفى (ص) و از ما است صديق اعظم على مرتضى (ع) و از ما است جعفر طيار كه با دو بال خويش در بهشت با ملائكه پرواز مىكند و از ما است حمزه شير خدا و شير رسول خدا (ص) و از ما است دو سبط اين امت حسن و حسين (ع) كه دو سيد جوانان اهل بهشتاند.
هر كه مرا شناسد شناسد و هر كه مرا نشناسد من خبر مىدهم او را به حسب و نسب خود. ايهاالناس! منم فرزند مكه و مِنى، منم فرزند زمزم و صفا…»
و پيوسته مفاخر خويش و مدائح آبا و اجداد خود را ذكر كرد تا آنكه فرمود: «منم فرزند فاطمه زهرا (س)، منم فرزند سيده نساء، منم فرزند خديجه كبرى، منم فرزند امام مقتول به تيغ اهل جفا، منم فرزند لب تشنه صحراى كربلا، منم فرزند غارت شده اهل جور و عنا، منم فرزند آنكه بر او نوحه كردند جنيان زمين و مرغان هوا، منم فرزند آنكه سرش را بر نيزه كردند و گردانيدند در شهرها، منم فرزند آنكه حرم او را اسير كردند اولاد زنا، مایيم اهل بيت محنت و بلا، ماییم محلّ نزول ملائكه سما و مهبط علوم حقتعالى.»
پس چندان مدائح اجداد گرام و مفاخر آبا عِظام خود را ياد كرد كه خروش از مردم برخاست و يزيد ترسيد كه مردم از او برگردند مؤذّن را اشاره كرد كه اذان بگو، چون مؤذّن اللهاكبرُ گفت، حضرت فرمود: «از خدا چيزى بزرگتر نيست.»
چون مؤذّن گفت: «اَشْهَدُ اَنْ لااِلهَ الا الله»
حضرت فرمود: «شهادت مىدهم به اين كلمه پوست و گوشت و خون من.»
چون مؤذن گفت: «اَشْهَدُ اَنَّ مُحمداً رَسُولُ الله (ص)»
حضرت فرمود: «اى يزيد! بگو اين محمد (ص) كه نامش را به رفعت مذكور مىسازى جدّ من است يا جدّ تو؟ اگر مىگويى جدّ تو است دروغ گفته باشى و كافرى و اگر مىگويى جدّ من است پس چرا عترت او را كشتى و فرزندان او را اسير كردى!؟»
آن ملعون جواب نگفت و به نماز ايستاد.
انتهای پیام/ 161
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
حضرت سجاد (ع)؛ امامی تنها اما پیروز در جهاد تبیین بیشتر بخوانید »