امام علی

سبک زندگی مسن‌ترین شهید کربلا

سبک زندگی مسن‌ترین شهید کربلا


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، جناب حبیب بن مظاهر بزرگ‌مردی از طایفه باشرافت و افتخارآفرین بنی‌اسد بود. او سال‌ها در گروه صحابه پیغمبر اسلام صلی‌الله علیه و آله محسوب می‌شد و بعد از رحلت آن حضرت، نامش در زمره شیعیان مولای متقیان امام علی علیه السلام نوشته شده. سپس محضر مبارک امام حسن مجتبی علیه السلام را درک کرد تا اینکه در رکاب حضرت سیدالشهدا امام حسین علیه السلام به شهادت رسید و نامش در گروه هفتاد و دو شهید کربلا ثبت و در تاریخ جاودانه شد. به این ترتیب حبیب بن مظاهر ازجمله افرادی بود که چشم‌هایش به دیدار رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و پنج امام معصوم علیهم‌السلام روشن شد.

گفتگویی با حجت‌الاسلام و المسلمین کاظم ارفع، سخنران و نویسنده حوزه علوم اسلامی، به بررسی بخش‌هایی از زندگی حبیب بن مظاهر، یکی از کهنسال‌ترین شهدای کربلا پرداخته شده است. هرچند که بیشتر نام حبیب بن مظاهر را با روضه‌های حضرت سیدالشهدا علیه السلام شنیده‌ایم؛ یکی از یاران و صحابه امام حسین علیه السلام که در روز عاشورا در دفاع از ولایت به شهادت رسید. آن طور که حجت الاسلام ارفع توضیح داده است در روایت‌های تاریخ نوشته شده که رسول خدا صلی‌الله علیه و آله به حبیب علاقه داشت. وقتی حبیب کودک بود، با امام حسین علیه السلام هم‌بازی بود و با آن حضرت انس گرفته بود. یک روز رسول خدا صلی‌الله علیه و آله او را در حال بازی با امام حسین علیه السلام دید و پیشانی‌اش را بوسید و فرمود: «تو را دوست دارم، چون فرزندم حسین علیه السلام را دوست داری.» درواقع حبیب از همان دوران خردسالی‌اش با خانواده و اهل‌بیت نبی مکرم اسلام انس داشت. در تاریخ نام حبیب بن مظاهر گاهی در گروه صحابه و یاران پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله آمده و گاهی در گروه تابعین و نسل دوم مسلمانان پس از پیغمبر اکرم صلی‌الله علیه و آله. در هر صورت، چه حبیب از صحابه باشد و چه از تابعین، زندگی پربرکتی داشته که به حماسه شهادت در کنار حضرت سیدالشهدا علیه السلام ختم به خیر شد.

حبیب در محضر پیامبر اکرم صلوات الله علیه

در بعضی روایت‌ها نقل شده که حبیب بن مظاهر دوران رسول خدا صلی‌الله علیه و آله را درک کرده است. آیا چنین روایتی صحت دارد؟

بله. در تاریخ نوشته شده که حبیب بن مظاهر در حدود یک سال قبل از بعثت پیغمبر اسلام صلی‌الله علیه و آله به دنیا آمد. وقتی او به دنیا آمد، نبی مکرم اسلام تقریباً ۳۹ سال داشتند. به این ترتیب بود که حبیب بن مظاهر توفیق پیدا کرد نزدیک به ۲۴ سال در برهه‌ای از تاریخ زندگی کند که دوران حیات پیغمبر اکرم صلی‌الله علیه و آله بود.

زندگی خانوادگی حبیب بن مظاهر

خانواده پدری حبیب تا چه اندازه اهل بصیرت بودند؟

پدرش، مظاهر بن رئاب، یکی از بزرگان و افراد شناخته شده و معتمد در بین مردم بود. حبیب در سرزمین یمن و در طایفه بنی اسد به دنیا آمده بود، یعنی طایفه‌ای که نام مردان و زنانش به شرافت ثبت شده است. بعد از آن در دوران نوجوانی‌اش بود که همراه خانواده به مدینه آمد و در آنجا ساکن شد. به این صورت بود که از همان دوران جوانی با اصول و معارف دین اسلام آشنا شد و زندگی، از او مردی ساخت که در زمینه علم، دانش، تقوا، پاک‌دامنی، زهد و دفاع از مقام امامت و ولایت مشهور عالم شده بود.

خانواده حبیب بن مظاهر در ده‌سالگی او به مدینه النبی آمدند و در شهری که پیغمبر اکرم صلی‌الله علیه و آله زندگی می‌کردند، ساکن شدند.

بنابراین حبیب بن مظاهر از نزدیک پیغمبر اکرم صلی‌الله علیه و آله را درک کرده بود.

همین طور است. در روایت‌های تاریخ نوشته شده که رسول خدا صلی‌الله علیه و آله به حبیب علاقه داشت. وقتی حبیب کودک بود، با امام حسین علیه السلام هم‌بازی بود و با آن حضرت انس گرفته بود. یک روز رسول خدا صلی‌الله علیه و آله او را در حال بازی با امام حسین علیه السلام دید و پیشانی‌اش را بوسید و فرمود: «تو را دوست دارم، چون فرزندم حسین علیه السلام را دوست داری.» درواقع حبیب از همان دوران خردسالی‌اش با خانواده و اهل‌بیت نبی مکرم اسلام انس داشت. در تاریخ نام حبیب بن مظاهر گاهی در گروه صحابه و یاران پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله آمده و گاهی در گروه تابعین و نسل دوم مسلمانان پس از پیغمبر اکرم صلی‌الله علیه و آله. در هر صورت، چه حبیب از صحابه باشد و چه از تابعین، زندگی پربرکتی داشته که به حماسه شهادت در کنار حضرت سیدالشهدا علیه السلام ختم شد.

شیعه مخلص امام علی علیه السلام

بعد از رحلت رسول خدا صلی‌الله علیه و آله، حبیب بن مظاهر چه کرد؟ آیا جزء یاران و اصحابی قرار گرفت که در محضر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام قرار گرفتند؟

بعد از رحلت رسول خدا صلی‌الله علیه و آله، حبیب هم به سفارش و وصیت آن حضرت در ماجرای غدیر عمل کرد. او به عنوان یکی از یاران حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام بود. نکته قابل توجه این است که در تاریخ اسلام می‌خوانیم که بعد از وفات پیغمبر اکرم صلی‌الله علیه و آله عده زیادی از مسلمانان خط ولایت را رها کردند؛ اما حبیب بن مظاهر از جمله کسانی بود که از مسیر حق جدا نشد و به یکی از یاران خاص امام علی علیه السلام تبدیل شد.

ایمان و بصیرت او به‌قدری بود که میدان جهاد را هرگز ترک نکرد و حضورش در جنگ‌های جمل، صفین و نهروان به عنوان یکی از سربازان شجاع و سردار برحق سپاه حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام ایمان خالص او را تائید می‌کند. نکته قابل توجه این است که ارادت و عشق حبیب بن مظاهر به مولای متقیان به اندازه‌ای بود که پس از جنگ جمل، در شهر کوفه ماند تا در کنار آن حضرت باشد.

بصیرت دینی و درک حقایق زمان

با این توضیحات، مشخص است که او هم تا اندازه‌ای از عاقبتی که دچارش می‌شد آگاه بود. چنانکه مشاهده می‌کرد چه اتفاقی برای یاران و پیروان حضرت امیرالمؤمنین و اهل‌بیت علیهم‌السلام می‌افتد.

در تائید این مطلب باید اشاره کنیم که یکی از علومی که حبیب بن مظاهر از محضر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام آموخته بود، خبر دادن از اتفاقات و جریان‌های آینده بود. نمونه‌های بسیاری از این علم حبیب در تاریخ ثبت شده است. به عنوان مثال روایت شده که سال‌ها قبل از جریان کربلا، روزی میثم تمار بر اسب خود سوار بود و از راهی می‌گذشت تا اینکه با حبیب بن مظاهر برخورد کرد. آن‌ها سال‌ها با یکدیگر دوست و همراه بودند.

حبیب با دیدن میثم تمار گفت: «شیخی را می‌بینم که نزدیک دار الرزق کدو می‌فروشد. او را به دلیل محبت نسبت به پیامبر خدا و اهل‌بیت علیهم‌السلام به صلیب و دار آویخته‌اند. بعد از آن درحالی‌که از چوبه دار آویزان است شکمش را پاره می‌کنند.»

میثم تمار هم در جواب گفت: «من هم مردی سرخ و سفید را می‌بینم که دو لگام به دهانش زده می‌شود. او برای یاری فرزند دختر رسول خدا صلی‌الله علیه و آله خارج می‌شود. پس کشته می‌شود و سرش را در کوفه می‌گردانند.»

حبیب و میثم آن روز از یکدیگر جدا شدند و مردمی که این سخنان را شنیدند، حرف‌هایشان را جدی نگرفتند. تا اینکه سال‌ها بعد پیشگویی حبیب در حق میثم اتفاق افتاد و او را در باب عمرو بن حیث از دار آویزان کردند. البته پیشگویی میثم درباره حبیب هم اتفاق افتاد و سر حبیب که در راه امام حسین علیه السلام کشته شده بود، بر روی نیزه‌ای در کوفه گردانده شد.

موضع حبیب در دوران امامت امام حسن علیه السلام

اشاره کردید که حبیب بن مظاهر یار صدیق و باوفای اهل‌بیت پیغمبر صلی‌الله علیه و آله بود. در دوران امام حسن علیه السلام چه موضعی داشت؟

حبیب بن مظاهر پس از شهادت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در ادامه مسیر حق دچار تردید و تزلزل نشد و به امام حسن مجتبی علیه السلام روی آورد. در همان دوران و با اتفاق‌هایی که پیش آمد و منجر به امضای صلح میان امام حسن علیه السلام و معاویه شد، شرایط زندگی برای دوستداران اهل‌بیت علیه السلام سخت شد.

حبیب هم از این قاعده مستثنا نبود. چون او در زمان امامت امام حسن مجتبی علیه السلام یکی از چهره‌های مهم و شناخته شده شیعیان بود در وفاداری و دفاع از حق ولایت امام حسن علیه السلام پایداری می‌کرد.

امام حسین (ع) , حسینیه تسنیم , کربلا , ماه محرم ,

اوج درخشش حبیب بن مظاهر در ۷۵ سالگی

در این میان، حبیب را بیشتر در واقعه عاشورا و در محضر امام حسین علیه السلام می‌شناسیم. چه اتفاقی افتاده که اوج زندگی این مرد در آستانه شهادتش رقم می‌خورد؟

همین طور است. نقطه عطف زندگی حبیب بن مظاهر، در دوران امامت امام حسین علیه السلام شکل گرفت و رقم خورد. در ابتدای امامت آن حضرت سیاست سرکوب و اعمال فشار از طرف معاویه همچنان ادامه داشت؛ اما مدتی بعد معاویه از دنیا رفت و حکومت به دست یزید افتاد.

در همان زمان بود که امام حسین علیه السلام بر اساس تکلیف الهی خود با یزید بیعت نکرد و از مدینه به سمت کوفه هجرت کرد. در تاریخ نوشته شده که اولین دعوت‌نامه از کوفه برای امام حسین علیه السلام را چهار نفر امضا کرده بودند که حبیب بن مظاهر یکی از آن‌ها بود و این اتفاق روحیه سلحشوری و حق‌طلبی او را نشان می‌دهد.

به این ترتیب زمانی که امام حسین علیه السلام قصد داشت از مکه به سمت کوفه حرکت کند، به حبیب بن مظاهر هم نامه‌ای فرستاد که در آن نوشته شده بود که: «از حسین بن علی بن ابیطالب به دانشمند فقیه، حبیب بن مظاهر؛ اما بعد، ای حبیب! تو خویشاوندی و قرابت ما را به رسول خدا صلی‌الله علیه و آله می‌دانی و ما را بهتر از هر کس می‌شناسی. تو که صاحب اخلاق نیکو و غیرت هستی، در فدا کردن جان در راه ما دریغ نکن تا جدم رسول خدا صلی‌الله علیه و آله پاداش آن را در قیامت به تو عطا کند.»

حبیب هم که آن زمان حدود ۷۵ سال داشت، به محض دریافت نامه دوستش، مسلم بن عوسجه را خبر کرد و وقتی متوجه نزدیک شدن کاروان امام حسین علیه السلام به کوفه شدند، به طور مخفیانه خودشان را به کاروان که در کربلا ساکن بود رساندند. دلیل مخفیانه بودن این اتفاق هم این بود که کوفه به‌شدت تحت کنترل نیروهای ابن زیاد قرار داشت.

روز هفتم محرم بود که حبیب متوجه شد تعداد یاران امام علیه السلام کم است. به همین دلیل از آن حضرت اجازه گرفت و سراغ قبیله خودش رفت. در آنجا بود که اوضاع را برای مردم قبیله‌اش بازگو کرد و ۷۰ نفر آماده همراهی با امام حسین علیه السلام شدند؛ اما در مسیر رسیدن به کاروان بودند که با نیروهای ابن زیاد درگیر شدند و به خانه‌هایشان برگشتند؛ اما حبیب شبانه خودش را به کاروان امام حسین علیه السلام رساند.

حضور شجاعانه پیرمردی در صحنه کربلا

با این حال، اوج معنویت و بزرگی روح حبیب بن مظاهر در شب و روز عاشورا مشخص بود.

بله. شب عاشورا بود که نافع بن هلال از شنیدن گفت‌وگوی امام حسین علیه السلام و حضرت زینب سلام‌الله علیها متوجه شد که حضرت زینب سلام‌الله علیها از وفاداری یاران و سپاه اطمینان ندارد. به همین دلیل فوراً به سراغ حبیب بن مظاهر رفت و ماجرا را برای او تعریف کرد. حبیب هم تمام افراد وفادار به امام حسین علیه السلام را جمع کرد و به طرف خیمه‌های بنی‌هاشم و حضرت زینب سلام‌الله علیها رفت و در مقابل آن ایستاد.

سپس به نمایندگی از جمع با صدای بلند گفت: «سلام و درود بر شما ای سروران ما! ای خاندان رسالت! این شمشیرهای جوانان و غلامان شماست که سوگند خورده‌اند تیغ در غلاف نبرند مگر اینکه بر گردن دشمنان شما فرود بیایند. این هم نیزه‌های جوانان و غلامان شماست که قسم خورده‌اند آن را در سینه دشمنان شما بنشانند.» همان موقع امام حسین علیه السلام از خیمه بیرون آمده و از حبیب و همه سپاهیان تشکر و برایشان دعای خیر کرد.

در روز عاشورا هم این سوگندها به واقعیت تبدیل شد. قبل از حبیب، دوستش مسلم بن عوسجه به میدان رفت و بعد از مبارزه بر خاک افتاد. امام حسین علیه السلام و حبیب بن مظاهر بر بالای سر او رفتند و مسلم به حبیب وصیت کرد که: «با امام حسین علیه السلام باش و تا دم مرگ در رکاب او بجنگ تا به شهادت برسی.»

بعد از آن، حبیب بن مظاهر به میدان رفت و د رمیان سپاه دشمن رجز می‌خواند که: «من حبیب بن مظاهرم. زمانی که آتش جنگ برافروخته می‌شود، یکه‌سوار میدان نبردم. شما اگرچه از نظر نفرات از ما بیشترید، اما ما مقاوم‌تر و وفادارتریم. حجت و دلیل ما برتر و منطق ما آشکارتر است و ما از شما استوارتریم.» تا اینکه بعد از کشتن حدود شصت و دو نفر از دشمنان اسلام، به شهادت رسید. امام حسین علیه السلام هم فوراً بر بالین او آمد و فرمود: «از خداوند بزرگ پاداش خود و حامیانم را انتظار دارم.» حالا هم مرقد حبیب بن مظاهر با ضریح کوچک و زیبایی، در حرم مطهر حضرت سیدالشهدا علیه السلام و در سمت چپ در ورودی از سمت قبله قرار دارد.

نقش همسر حبیب در رشادت های او

درباره زندگی خانوادگی حبیب بن مظاهر مطالب کمی در دسترس است. می‌خواهیم بدانیم رویکرد همسر حبیب در آن شرایط چگونه بود و چقدر همسرش را برای یاری امام حسین علیه السلام تشویق و ترغیب می‌کرد و در این ماجرا نقش داشت؟

یکی از افراد تأثیرگذار در زندگی حبیب بن مظاهر، همسر او بود که مهم‌ترین نقش خود را در زندگی حبیب، در زمان قیام امام حسین علیه السلام ایفا کرد. وقتی نامه امام حسین علیه السلام به حبیب رسید، همسرش در کنار او بود و از متن نامه باخبر شد و فوراً حبیب را به یاری آن حضرت تشویق کرد و گفت: «ای حبیب! تو را به خدا در یاری امام حسین علیه السلام کوتاهی نکن.» حبیب او را تائید کرد و گفت: «می‌روم تا محاسنم با خون گلویم رنگین شود.»

چند روز بعد آشنایان حبیب برای منع کردن او از یاری امام حسین علیه السلام به سراغ او آمدند تا اجازه این کار را به او ندهند. به همین دلیل حبیب قصد خود را از این کار پنهان کرد و آن‌ها با خیال راحت حبیب را ترک کردند. همسر حبیب که صحبت آن‌ها را شنید، نگران شد و سراغ حبیب آمد و گفت: «آیا تو کراهت داری به یاری حسین بن علی علیه السلام بروی؟»

حبیب هم برای اینکه او را امتحان کند، گفت: «بله کراهت دارم.» زن به گریه افتاد و گفت: «ای حبیب! آیا سخن پیغمبر خدا صلی‌الله علیه و آله درباره حسین بن علی علیه السلام و برادرش را از یاد برده‌ای که فرمود: این دو فرزندم، سید جوانان بهشت هستند. این دو امام هستند، چه قیام کنند و چه سکوت کنند. حالا این پیام‌رسان و نامه اوست که به سوی تو آمده و از تو یاری می‌طلبد. آیا تو او را بدون جواب می‌گذاری؟!»

حبیب گفت: «از یتیم شدن فرزندانم و بیوه شدن تو می‌ترسم.» زن جواب داد: «ما هم به زنان و دختران بنی‌هاشم و یتیم‌های خاندان رسول خدا صلی‌الله علیه و آله تأسی می‌کنیم و خداوند کفیل و سرپرست ماست و بهترین وکیل خواهد بود.» حبیب وقتی این صداقت و حقیقت را از زبان همسرش شنید، برای او دعای خیر کرد و نیت واقعی خودش را به او گفت. زن گفت: «از تو درخواستی دارم که وقتی به خدمت امام حسین علیه السلام رسیدی، دست و پای او را به نیابت از من ببوسی و سلام من را به او برسانی.»

غیرت دینی و حق‌طلبی همسر و پسر حبیب

با این توضیحات این شجاعت، غیرت دینی و حق‌طلبی همسر حبیب بود که او را در راه دفاع از حق تشجیع می‌کرد. فرزندان حبیب چگونه بودند؟ آیا آن‌ها هم در روز عاشورا و واقعه کربلا حضور داشتند؟

همان‌طور که در سؤال قبل اشاره کردید درباره زندگی خانوادگی و فرزندان حبیب بن مظاهر در تاریخ مطلب زیادی نوشته نشده است. تنها چند مورد نقل شده که یکی از آن‌ها مربوط به فرزند حبیب و نحوه شهادت اوست. قاسم، پسر نوجوان حبیب بود که تحت آموزش و تربیت اسلامی پدر بزرگوارش، در روز عاشورا در کربلا حضور داشت اما به شهادت نرسید. تا اینکه ماجرای شهادت او چند سال بعد رقم خورد.

ماجرا از این قرار بوده که وقتی دشمنان اسلام، سر شهدای کربلا را در کوفه بر نیزه کرده بودند و در شهر می‌چرخاندند، شخصی به نام حصین بن تمیم که ادعا داشت حبیب بن مظاهر را به شهادت رسانده، سر او را از گردن اسبش آویزان کرده بود و با افتخاری جاهلانه در شهر می‌گرداند.

همان موقع قاسم بن حبیب از او درخواست کرد تا سر پدرش را به او بدهد تا آن را دفن کند؛ اما حصین تمیم قبول نکرد و سر مبارک حبیب را نزد ابن زیاد برد تا پاداش بگیرد. قاسم، پسر حبیب، از این اتفاق بسیار ناراحت شد و درصدد انتقام گرفتن بود. تا اینکه چند سال بعد از آن در ماجرای حمله مصعب به باجمیرا، قاسم در کمین حصین، قاتل پدرش، بود و وقتی حصین در خواب ظهرگاهی بود قاسم به او حمله کرد و او را به قتل رساند. بعد از آن هم دشمنان، قاسم را به شهادت رساندند

منبع: تسنیم

عاشورا نمایه

یکی از افراد تأثیرگذار در زندگی حبیب بن مظاهر، همسر او بود که مهم‌ترین نقش خود را در زندگی حبیب، در زمان قیام امام حسین (ع) ایفا کرد.



منبع خبر

سبک زندگی مسن‌ترین شهید کربلا بیشتر بخوانید »

رونمایی تمبر یادبود نشان فداکاری دانشگاه افسری امام علی (ع)



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، صبح امروز (چهارشنبه) در مراسم گرامیداشت سالروز اعطای «نشان فداکاری» به دانشگاه افسری امام علی (ع) که از سوی فرمانده معظم کل قوا به این دانشگاه اهدا شده است، تمبر یادبود این نشان توسط امیر سرلشکر «سیدعبدالرحیم موسوی» فرمانده کل ارتش جمهوری اسلامی ایران رونمایی شد.

همچنین در این مراسم، برخی از خانواده‌های شهدای ارتش جمهوری اسلامی ایران نشان فداکاری دانشگاه افسری امام علی (ع) را از دستان فرمانده کل ارتش دریافت کردند.

دانشگاه افسری امام علی (ع) هزار و ۱۸۴ شهید را تقدیم آرمان‌های انقلاب اسلامی کرده است.

منبع: دفاع پرس



منبع خبر

رونمایی تمبر یادبود نشان فداکاری دانشگاه افسری امام علی (ع) بیشتر بخوانید »

رهبر انقلاب: ایران از سال ۹۴ خیلی قوی‌تر شده و برجام باید به نفع ایران تغییر کند/ انتخابات نماد وحدت ملی باشد، نه دودستگی و تفرقه

نباید مردم را از انتخابات دلسرد کرد/ نیروی قدس بزرگترین عامل موثر در جلوگیری از دیپلماسی منفعل در غرب آسیاست


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس، رهبر معظّم انقلاب، عصر امروز (یکشنبه ۱۲ اردیبهشت) به مناسبت روز کارگر و روز معلم، با اشاره به اهمیت نقش معلمین و کارگران در جامعه، نکات مهمی را درباره نقش این دو قشر گوشزد کردند. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در ادامه، سخنان مهمی را درباره انتخابات ریاست‌جمهوری و اظهارات اخیر برخی مسئولین ایراد فرمودند.

محورهای مهم بیانات رهبر معظم انقلاب را در ذیل بخوانید:

قله ماه رمضان، ایام قدر و لیالی مبارکه قدر است. ما به این قله رسیدیم. از فرصت بی‌نظیر توسل و تضرع و دعا و طلب از پروردگار استفاده کنیم و این ماه ضیافت الهی است. برترین ضیافت‌های الهی در همین ایام مبارک است.

این دعایی که شما می‌خوانید این اشکی که می‌ریزید همه این‌ها ضیافت‌های پروردگار است. قدر این‌ها را بدانید و برای خودتان و همه برادران دینی‌تان و کشورتان و جامعه‌تان دعا کنید و از خدا درخواست کنید و مطمئن به اجابت باشید. در روایات هست که وقتی دعا می‌کنید اطمینان داشته باشید که استجابت می‌شود.

گاهی ظرف ما آمادگی دریافت لطف و رحمت الهی را ندارد. سعی کنیم با تضرع بیشتر و استغفار، خودمان را آماده دریافت رحمت الهی کنیم.

دو شب از شب‌های قدر باقی است و از همه شما التماس دعا دارم.

صحبت‌های امروز ما درباره امیرالمومنین و بعد هم درباره روز معلم و کارگران عزیزان خواهد بود.

درباره امیرالمونمین علیه‌السلام در معرفی شخصیت ایشان یک مرحله امامت است. امامت نه به معنای ریاست دین و دنیا، بلکه امامتی که خدای متعال به حضرت ابراهیم فرمود إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا. این در زمان سالخوردگی حضرت ابراهیم بوده است. چون حضرت در پاسخ، به ذریه خود اشاره می‌کند و معلوم است که این مربوط به دوران پیری است. چون قبل از آن فرزندی نداشتند.

مسئله امامت با ترازوهای ما قابل اندازه‌گیری نیست. خب اینکه یک مقام والا و عالی است و این از دسترس ما فهم آن خارج است. غیر از خود معصومین علیهم‌السلام، نخبگان و بزرگانی بوده‌اند که به مفاهیم عالی امامت دست پیدا کرده‌اند. در زمان خود ما هم شاید کسانی باشند، قبل از ما هم بوده‌اند کسانی که دورادور اسم‌شان را شنیده‌ایم. مرحوم میرزاجوادآقا تبریزی در کتاب المراقبات مطالبی را بیان می‌کنند. دست ما به این‌ها نمی‌رسد، لکن گذشته از این مقامات، امیرالمومنین در مقامات دنیوی هم شخصیتی بی‌نظیر است و بعد از پیامبر شاید کسی را نشود با این خصوصیات پیدا کرد.

به همین خاطر است که شیعه و غیرشیعه و غیرمتدین به هیچ دینی،‌ امیرالمومنین را دوست می‌دارند و به ایشان ارادت دارند.

البته در خصوصیات ایشان آن‌هایی که چشم‌گیر هست در درجه اول عدالت بی‌اغماض ایشان است و عدالت گسترده و بدون هیچ ملاحظه. این عدالت عجیب و غریب که انسان از شنیدن آن حیرت می‌کند. یا زهد و بی‌اعتنایی به دنیا برای شخص خود.

این بزرگوار، دنیا را آباد می‌کرد امّا برای خودش چیزی نمی‌خواست و این حیرت آور است. شجاعت و دل رحیم آن بزرگوار. عزم راسخ ایشان نسبت به زورگویان. فداکاری او در راه حق. دریای حکمت او، گفتار او دریای حکمت بود. رفتار او کوه استوار. چیزهای عجیبی در زندگی این بزرگوار وجود دارد. دشمنان هم به عظمت این حضرت اعتراف کرده‌اند.

ما البته در این زمینه‌ها عقب هستیم. هم از لحاظ شخصی باید به این بزرگوار اقتدا کرد هم در آداب حکومت کردن. خب امروز حکومت در دست پیروان امیرالمومنین است. ما باید همین عدالت و شجاعت و زهد را در عمل و رفتار خودمان رعایت کنیم که خیلی عقب هستیم و باید سعی کنیم تلاش کنیم تا خود را به جلو ببریم.

چون روز ضربت خوردن این بزرگوار است، جمله‌ای را درباره شوق این حضرت به شهادت عرض کنم.

حضرت می‌فرماید وقتی آیه‌ای مطرح شد که بحث فتنه در آن بود،‌ من فهمیدم تا وقتی که پیامبر هست این فتنه رخ نخواهد داد و این فتنه مربوط به بعد از ایشان خواهد بود.

وقتی رسول اکرم(ص) این مطالب را برای شاگرد برجسته خود امیرالمومنین مطرح می‌کنند ایشان به هیجان می‌آیند و جمله‌ای را می‌فرمایند. من به پیغمبر عرض کردم که یادتان هست در روز اُحد وقتی حمزه به شهادت رسید، من با آن همه جراحتی که وارد شده بود و شهید نشده بودم، بر من سخت آمد که عقب مانده‌ام و شهید نشده‌ام. یادتان هست که شما گفتید تو هم شهید خواهی شد.

حضرت در ادامه، خطاب به پیامبر(س) می‌فرمایند چند سال گذشته، چرا من شهید نشدم؟ پیامبر می‌فرمایند تو هم شهید خواهی شد.

بعد پیامبر می‌فرمایند، این صبر تو بر شهادت چطور خواهد بود؟ شهادت در میدان مبارزاتِ بعدی که سختی‌هایی را تحمل می‌کند خیلی مهم است. ایشان بعد از یک دوران دشوار به شهادت رسیدند. لذا پیامبر می‌فرمایند وقتی شهادت نصیبت بشود چطور بر این شهادت صبر خواهی کرد؟ حضرت امیر می‌فرمایند این جای صبر نیست، صبر مربوط به جاهای تلخ است، اینجا انسان باید شکر کند خدا را. این طلب شهادت خصوصیت حضرت است.

خدا را شکر که مردان فداکاری در زمان ما هستند و بودند و دیدیم کسان زیادی را که در این جهت به امیرالمومنین اقتدا کردند و عاشق شهادت بودند و خدای متعال نصیب آن‌ها کرد. شهید سلیمانی را تهدید کرده بودند که تو را به قتل خواهیم رساند. ایشان به دوستان گفته بود من را به چیزی تهدید می‌کنند که در کوه و پستی و بلندی دنبال آن هستم. ان‌شاءالله خدا ما را جزء برخوردار شوندگان این مزیت بزرگ قرار دهد.

روز معلم در جمهوری اسلامی برابر است با شهادت مرحوم شهید مطهری. خصوصیاتی در ایشان است که این برای همه معلمین چه معلمین حوزه‌های علمیه چه دانشگاه‌ها و مدارس بایستی همه این را الگو قرار بدهند. خب مرحوم مطهری مرد متفکری بود،‌ عالم بود،‌ فیلسوف بود،‌ فقیه بود. این خصوصیات در ایشان بود، لکن خصوصیات خیلی مهم و ویژگی ایشان این بود که هم تولید فکر می‌کرد هم نشر فکر. نشر فکر خیلی مهم است. این بزرگوار آرام و قرار نداشت.

ما دیده بودیم که ایشان دائم در فکر بود و دائم دغدغه داشت که فکر درست و عمیق را نشر دهد در مخاطبان خود و یک جهاد نرم‌افزاری به تمام معنا را شروع کرده بود. در طول سالیان متمادی و امواج مهاجم را مقابله می‌کرد و با آنها سینه‌ به سینه می‌شد و بر آن‌ها غلبه می‌کرد. مسئله برای او هم فقط امواج مارکسیستی و شرقی نبود،‌ چه تفکرات شرقی چه تفکرات لیبرالیستی غربی.

مخاطب خودش را هدایت می‌کرد و به آن‌ها آرامش و اطمینان می‌بخشید در مسیر فکر درست. شهید مطهری مسئولیت شناس و تکلیف گرا بود. واقعاً‌ دغدغه تکلیف داشت.

هرگز بیکار نماند. میراث علمی پیشینیان در اختیار او بود و خودش هم بر آن می‌افزود و همه این‌ها را در اختیار شاگردانش قرار می‌داد. چه در کلاس‌های درس چه در نوشته‌جات و چه در سخنرانی‌ها و دیدارهای دانشجویی گوناگون.

به هر حال این بزرگوار وضع فکری و عملی‌اش اینطور بود. مهم این بود که همه ظرفیت‌های حوزه فکر و علم را به مرحله مورد نیاز و نیازهای جامعه نزدیک می‌کرد و می‌کشاند. یعنی اولویت‌های جامعه، معیار تلاش او بود. اولویت‌های جامعه را خوب تشخیص می‌داد و هم این ظرفیت فکری را به آن سمت می‌کشاند.

جامعه ارزشمند معلم ما این را باید سرلوحه خود قرار دهد. کار معلم انتقال میراث گذشته به نسل بعد است. باید با مهارت تمام، این‌ها را به نسل بعدی خود منتقل کند و باید شاگردانشان را اهل فکر بار بیاورند. این مسئولیت سنگینی است و احساس مسئولیت زیادی نیاز دارد.

همچنین توجه داشته باشند معلمین که از فکر مخاطب خودشان،‌ دانش‌آموز و دانشجو و طلبه و غیره،‌ از فکر او صیانت کنند.

در کشور ما خوشبختانه امروز امکان آموزش به شکل گسترده‌ای وجود دارد. در گذشته این مقدار آموزش برای جوانان و نوجوانان و کودکان فراهم نبود که امروز به برکت جمهوری اسلامی وجود دارد.

خود معلمین عزیز هم یک بخش مهمی از همین امکانات هستند. یعنی امکان آموزش با افزایش تعداد معلمین و سواد بالای آن‌ها بحمدلله غنایی پیدا کرده است. بنابراین معلمان افسران سپاه پیشرفت کشور هستند. اگر حرکت عمومی کشور را به حرکت یک سپاه تشبیه کنیم، افسران جوان این مجموعه عبارتند از معلمین عزیز. خود آن‌ها باید این نقش را باور کنند.

گفتم معلمین جوان،‌ چون تعداد زیادی از آنها جوان هستند. وگرنه معلمین سالخورده‌ای هستند که همچنان دل از معلمی نمی‌کنند. 

یک روی دیگر این صفحه این است که جوانان و نوجوانان در کشور ما در کمتر زمانی اینجور مورد تهاجم فکری و اخلاقی قرار داشته‌اند. البته در دوران پهلوی از سوی خود مسئولان انجام می‌شد اما الان از طرف دشمنان.

معلمان باید یک جهاد مستمر دائمی را انجام دهند و کاری کنند که ریزش‌ها نزدیک به صفر شود و رویش‌ها در حداکثر.

البته دیگران هم در قبال جامعه معلمین مکلف هستند. همه مسئولیت داریم در قبال آنها. مسئله مهم دیگر بالا بردن شأن معلمی است. این را باید به همه تفهیم کنیم و به فرهنگ عمومی تبدیل شود.

معلمی کار بسیار بزرگ و با ارزشی است. آموزش و پرورش، رسانه‌ها و دستگاه‌های تبلیغی باید در این زمینه نقش ایفا کنند.

البته گشودن گره‌های معیشتی هم کار بسیار لازم و مهمی است که باید انجام شود که عمدتاً بر عهده دولت و مجلس است

در پایان این بخش جا دارد از نقش ستودنی معلمان در این دوران گرفتاری همه‌گیر و بیماری همه‌گیر یاد کنم که خدمات آموزشی را تعطیل نکردند و از راه دور بهترین خدمات را ارائه کردند و زحمات آن‌ها را مضاعف کرد.

خانواده‌ها هم انصافاً کمک کردند. مخصوصاً مادران. از مادران دانش‌آموزان صمیمانه تشکر می‌کنم.

اما روز کارگر؛ ما سال گذشته روز کارگر برنامه خوبی داشتیم. ارتباط تصویری با کارگران و کارآفرینان برگزار شد و دیدار بیادماندنی بود. امسال متأسفانه به خاطر رواج اخیر این ویروس منحوس امکان این هم فراهم نشد که کارگران در جایی جمع شوند و با آن‌ها از دور صحبت کنیم و این نوع انگلیسی این ویروس خطرش بالاتر است آن‌طور که می‌گویند.

یک مسئله بحث حمایت از کارگران است یک موضوع هم ایجاد کار. درباره تمجید از کارگر همین بس که دست کارگر دستی است که خدا و پیغمبرش او را دوست دارند. پیامبر دست کارگر را بوسید.

جامعه کارگری حق بزرگی به گردن همه آحاد جامعه دارد. چون در اقتصادی که می‌خواهد روی پای خودش بایستند و تکیه به خارج از کشور ندارد در چنین اقتصادی کارگر نقش مهمی ایفا می‌کند و ستون اصلی است. تولید وابسته به کارگر است.

این نقش هم از آن نقش‌هایی است که مردم باید به آن توجه کنند و به فرهنگ عمومی تبدیل شود. اینجا هم دستگاه‌های تبلیغی باید در این زمینه کار کنند.

در جمهوری اسلامی البته حق کارگران بیش از جاهای دیگر است. چون از اول تشکیل این نظام بدخواهان تلاش کردند جامعه کارگری را در مقابل نظام قرار دهند امّا این جامعه در کنار نظام ایستاد و حق بزرگی بر گردن نظام جمهوری اسلامی دارند.

امّا مسئله حمایت از کارگران، که مسئله بسیار مهمی است و در صحبت‌هایی که درباره کارگران کرده ام تکیه کرد‌ه‌ام و می‌کنم، این شعار امسال ما، پشتیبانی یکی از انواع پشتیبانی از تولید، حمایت از کارگران است.

اگر می‌خواهیم از تولید ملی کشور حمایت کنیم باید از کارگران حمایت کنیم. این یک قلم مهم از پشتیبانی است

البته حمایت از کارگر حمایت از ثروت ملی است. اگر کارگر یک کشور بانشاط باشد ثروت ملی ایجاد می‌کند و این ثروت ملی آبرو برای کشور ایجاد می‌کند. اگر از کارگر حمایت کردند چنین اثراتی دارد.

البته حمایت از کارگر این نیست که پایه حقوقی آن‌ها را بالا ببریم. این یک نوع حمایت است. حمایت‌های دیگری هست که باید توجه بشود از جمله مسئله مهارت‌آموزی کارگرها و باید برنامه‌ریزی وسیعی صورت بگیرد که برای انواع کارگرها مهارت بیاموزیم و سطح تخصص آن‌ها را بالا ببریم که هم برای آن‌ها نافع است هم به کار ارزش بیشتر می‌دهد.

مسئله بیمه و درمان یک مسئله دیگری از حمایت است. اینها لازم است که در برخی بنگاه‌های مردمی این به خوبی رعایت می‌شود. همه باید رعایت کنند و یکی از مسائل اصلی بحث کارگری همین باید باشد.

امنیت شغلی هم یکی از انواع حمایت‌هاست. کارگر نباید دغدغه داشته باشد که کارش را می‌گیرند یا نه. اینکه به تعطیلی کارخانجات حساس هستیم به همین علت است. کارگر باید امنیت شغلی داشته باشد و بداند که شغل او تضمین شده است.

مسئله مهم دیگر مسکن کارگر است که بخش مهم درآمد آن‌ها صرف اجاره بها می‌شود که برای مسکن آن‌ها باید فکر اساسی کرد. من شنیده‌ام که مجلس این را در بودجه گنجانده که اگر اینطور است و محقق شود کمک بزرگی است.

یک حمایت دیگر ایجاد روابط منطقی و عادلانه بین کارگر و کارفرما و دولت است که این از وظایف وزارت کار است.

یک مسئله مهم دیگر تولید اشتغال و کار است که اگر دولت‌ها برنامه‌ریزی درستی در ایجاد اشتغال داشت باشند و این برنامه‌ریزی را با دقت دنبال کنند و از ظرفیت‌های بخش خصوصی ایجاد کنند این کمک بزرگی به اقتصاد کشور خواهد کرد

ایجاد اشتغال فقط برکات اقتصادی ندارد بلکه برکات اجتماعی و سیاسی هم دارد. خود کار و اشتغال برای مردم بخصوص نسل جوان مایه نشاط و تحرک و سرحال بودن است. کارگر یا کارآفرینی که می‌تواند کار و تلاش کنند ببیند چطور بانشاط اشت. در مقابل بیکاری بستر فساد و بدبینی و بدگویی است. بستر اعتیاد و انحرافات اخلاقی و حتی امنیتی است. دولت‌ها بایستی یکی از برنامه‌های مهم خود را ایجاد اشتغال قرار دهند.

من یک هشداری باید بدهم به کسانی که منجر به تعطیلی کارخانه‌ها شدند. متأسفانه کارخانه‌های زیادی به تعطیلی کشیده شده‌اند. کسانی که به خاطر منافع خودشان کارخانه را به شکلی می‌گیرند و برای اینکه از زمین آن استفاده کنند کارگر را اخراج و بعد زمین را نگه می‌دارند تا در فرصت مناسبتی تبدیل به ساختمان کنند تا ازش افزوده باطل و حرامی را برای خود ایجاد کنند. چه بدانند چه نه، خیانت است. برخی قصد خیانت ندارند امّا این خیانت به کشور و کارگران و تولید است.

دستگاه‌های ذیربط باید به جد کار کنند. وزارتخانه‌های صنعت و کشاورزی که کار تولید می‌کنند این‌ها باید نقش ایفا کنند. البته ابعاد موضوع وسیع‌تر است و باید بنشینند و یکی از برنامه‌های اصلی کشور این است. باید با دست‌هایی که کارخانه‌های را به تعطیلی می‌کشانند برخورد شود.

وقتی کارگر بیکار شد و کارخانه از کار افتاد محصول آن باید از خارج بیاید و همین مشکلات پیش می‌آید. علاوه بر اینکه منابع ارزی ما به خارج می‌رود با همین مشکلات ارزی مواجه می‌شویم.

علاوه بر این وقتی عده زیادی از کارگران بیکار شدند کسانی هم که شاغل هستند به آن‌ها ظلم می‌شود چون کارگر که زیاد بود ارزش کار او هم بالا می‌رود.

یکی از چیزهایی که عرض کرده‌ام همیشه که اظهارنظر کارشناسان است که کارگاه های متوسط و کوچک در سطح کشور باید فعال شوند. گسترش این کارگاه‌های کوچک هم تولید ثروت برای طبقه متوسط و ضعیف است هم ایجاد اشتغال برای کشور است. باید این‌ها را زنده کنند.

این روزها صحبت تحریم می‌شود البته چندسال است که مطرح است. به نظر ما بهترین و موفق‌ترین کار برای خنثی کردن تحریم تلاش واقعی نه شعاری تقویت تولید ملی است. اگر این را به معنای واقعی کلمه تولید کردیم و دنبال کردیم مطمئن باشید خنثی و برطرف می‌شوند. چون وقتی دیدند کشور از تحریم ضربه نخورد و تلاش درونی او بیشتر شد ناگریز می‌شود تحریم را بردارد.

یک جمله درباره انتخابات عرض می کنم. دو مطلب؛ یکی اینکه انتخابات به معنای واقعی کلمه یک فرصت مهم است و نباید مردم را از انتخابات دلسرد کرد.

مطلب دیگر این است که انتخابات را با حرف‌های بیهوده و وعده‌های فرینبده و بدون پشتوانه نباید خراب کرد.

کسانی که مایل هستند در این کارزار شرکت کنند به معنای واقعی،‌کار ارائه کنند به مردم

انتخابات فرصت بی‌بدیلی  است که هیچ چیزی جای آن‌را در استحکام پایه‌های نظام نمی‌گیرد.

وقتی مردم حضور پیدا کنند هیچ قدرتی نمی‌تواند کشور را تکان دهد. پس هر کسی که در انتخابات شرکت می‌کند برای سرنوشت کشور و آینده آن تلاش می‌کنند.

عده‌ای مردم را دلسرد می‌کنند. خدشه کردن در انتخابات و در دستگاه‌هایی چون شورای نگهبان غلط است.

همه انتخابات‌های ما سالم بوده است،‌ ممکن است تخلفاتی در گوشه و کنار بوده که رخ داده است، امّا تأثیری در نتیجه نداشته است. مواردی بوده که شکایت شده و ما پیگیری کرده‌ایم و تحقیق جدی کردیم. تخلفی که خلاف امانت باشد مطلقاً در انتخابات‌‌های ما نبوده است.

البته برخی انتخابات را وقتی قبول دارند که نتیجه همان چیزی باشد که آنها می‌خواهند. اگر مطلوب آن‌ها درآمد قبول می‌کند انتخابات را متهم می‌کنند و کسانی که برگزارکننده بوده‌اند را متهم می‌کنند. گاهی هم مثل 88 اغتشاش راه می‌اندازند. البته متهم کردن‌ها بی‌اخلاقی است، اغتشاشات جرم است.

مسئله بعد این است که اظهاراتی برخی از کسانی که وارد میدان می‌شوند انجام می‌دهند که اظهارات خوبی نیست. حرف‌های فریبنده است که هیچ پشتوانه فکری و برنامه‌ای ندارد، چیزی می‌گویند بدون اینکه امکانات کشور را بشناسند. برخی از این برادران که وارد عرصه می‌شوند از خیلی از امکانات کشور شاید مطلع نشوند. باید برنامه به معنای واقعی کلمه اراده شود. باید طوری باشد که وقتی کارشناسان به حرف یک فرد نگاه می‌کنند ببیند متقن است.

گاهی هم حرف‌هایی که گفته می‌شود کانه از اساس، قانون اساسی را قبول ندارند. خب کسی که می‌خواهد در رأس دستگاه اجرایی قرار می‌گیرد باید این‌ها را باور داشته باشد.

البته از برخی مسئولین کشور هم این روزها حرف‌هایی شنیده شد که برای انسان مایه تعجب و مایه تأسف است.

شنیدیم که رسانه‌های دشمن و مخالف جمهوری اسلامی هم پخش کرده اند. انسان متأسف می‌شود وقتی اینها را می‌شنود

برخی از این حرف‌ها تکرار حرف‌های آمریکاست. فرض کنید آمریکایی‌ها سال‌هاست از نفوذ جمهوری اسلامی به شدت ناراحت هستند. از شهید سلیمانی به خاطر این ناراحت بودند و به این خاطر ایشان را به شهادت رساندند.

ما نباید حرفی بزنیم که این معنا را تداعی کند که داریم حرف آن‌ها را تکرار می‌کنیم چه در باره نیروی قدس چه شخص شهید سلیمانی.

برنامه‌های کشور اعم از برنامه‌های نظامی و علمی و فرهنگی و دیپلماسی است و مجموعه این‌ها سیاست کشور را تشکیل می‌دهد. این که این بخش آن بخش را نفی کند اصلاً معنی ندارد و این خطای بزرگی است که از مسئول جمهوری اسلامی نباید سر بزند.

انصافاً نیروی قدس بزرگ‌ترین عامل موثر در جلوگیری از دیپلماسی منفعل در غرب آسیاست.

این نیرو،‌ سیاست جمهوری اسلامی را تحقق بخشید. غربی‌ها اصرار دارند که سیاست خارجه ایران زیر پرچم آن‌ها باشد. میل آنها این است چون سال‌ها اینطور بوده است. هم در اواخر قاجار هم در دوران پهلوی ایران تحت سیطره غرب بوده. انقلاب ایران را از سیطره آن‌ها خارج کرده و حالا تلاش می‌کنند که آن سیطره را برگردانند. لذا جمهوری اسلامی با چین ارتباط برقرار می‌کند آن‌ها ناراحت می‌شوند، با روسیه ارتباط برقرار می‌کنند آن‌ها ناراحت می‌شوند.

بنده موارد متعددی را سراغ دارم از کشورهای همسایه که مسئولان عالی‌رتبه‌شان می‌خواستند به ایران سفر کنند که آمریکایی‌ها مخالفت می‌کردند. ما نمی‌توانیم در مقابل خواست آن‌ها کوتاه بیاییم. باید پرتوان عمل کنیم.

این را هم همه بدانند که سیاست خارجی در هیچ جای دنیا در وزارت خارجه تعیین نمی‌شود. در همه جای دنیا مربوط به مجامع بالادستی و مسئولین عالی رتبه هستند که تعیین می‌کنند. البته وزارتخارجه هم مشارکت دارد. امّا مجری است.

در کشور ما هم شورای‌عالی امنیت ملی است و همه حضور دارند،‌ تصمیم‌گیری می‌شود و وزارت خارجه به شیوه‌های خودش باید اجرا کند.

مراقب دشمن‌‌شاد کردن هم باشیم. من امیدوارم همه مسئولین کشور که واقعا مایل هستند خدمت کنند به نظام جمهوری اسلامی و مردم‌شان ان‌شانءالله خدا توفیق دهد بتوانند به بهترین وجه انجام دهد.

ان‌شاءالله خدا ما را از دعای ولی عصر و رضایت آن بزرگوار برخوردار کند. دعا برای تعجیل در فرج این شب‌ها مهم است. دعا برای وجود آن بزرگوار مهم است. وقتی شما ایشان را دعا می‌کنید ایشان هم شما را دعا می‌کند و دعای این بزرگوار برای شما مهم است. ارواح شهدا و امام را که حقیقتاً جای امام بزرگوارتر ما خالی است را از ما راضی کند.

انهتای پیام/





منبع خبر

نباید مردم را از انتخابات دلسرد کرد/ نیروی قدس بزرگترین عامل موثر در جلوگیری از دیپلماسی منفعل در غرب آسیاست بیشتر بخوانید »

ام‌البنین (س)؛ الگوی بی‌نظیر مادران و همسران شهدا


الگوی بی‌نظیر مادران و همسران شهدای ایران اسلامی/ ام‌البنین (س) مظلومیت امام حسین (ع) را به گوش نسل‌های آینده رساندگروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: پس از شهادت حضرت زهرا (س)، امیرالمومنین (ع) از برادرش عقیل که در علم نسب‌شناسى آگاهى کامل داشت، درخواست کرد تا از قبیله‌اى که اجدادش از شجاعان و دلیر مردان باشند، همسرى شایسته پیدا کند.

پس از مدتى عقیل زنى از طایفه «بنى کلاب» یعنی فاطمه دختر حزام بن خالد را به امام علی (ع) معرفى کرد که داراى آن ویژگى‌ها بود؛ با ازدواج امیرالمومنین و فاطمه کلابیه، این زن فرزندان حضرت فاطمه (س) را بیشتر از فرزندان خود دوست مى‌داشت؛ فاطمه کلابیه آن قدر به فکر فرزندان حضرت زهرا (س) بود که می‌گفت: «وی را فاطمه صدا نزنند تا این فرزندان با شنیدن نام مادرشان ناراحت نشوند و تاکید داشت وی را خادمه آستان آل‌الله خطاب کنند و خود را کنیز فرزندان حضرت زهرا (س) می‌نامید.»

ثمره ازدواج حضرت علی (ع) با فاطمه کلابیه، چهار پسر رشید به نام‌های عباس، عبدالله، جعفر و عثمان بود؛ از این رو امام علی (ع) او را «ام‌البنین» یعنى مادر پسران نامید و به این نام شهرت یافت؛ پسران ام‌البنین (س) همگی در کنار امام زمان خویش یعنی امام حسین (ع) در کربلا به شهادت رسیدند.

ام‌البنین (س) در طول عمر پربرکت خویش مکررا به فرزندانش، درس ولایت‌مداری می‌داد و از آن‌ها درخواست می‌کرد که در همه حال از ولایت دفاع کنند و پشتیبان امام زمان خود باشند؛ به‌عنوان مثال هنگامی‌که امام حسین (ع) قصد ترک مدینه و تشرف برای حج را داشت که به‌دنبال آن به‌سوی عراق هجرت کردند، ام‌البنین به همراهان سیدالشهدا (ع) سفارش می‌کرد که «چشم و دل مولایم امام حسین (ع) و فرمان‏بردار او باشید.»

در تاریخ آمده پس از واقعه کربلا، بشیر که فرستاده امام سجاد (ع) بود در مدینه ام‌البنین (س) را ملاقات می‌کند تا خبر شهادت فرزندانش را به او بدهد، اما ام‌البنین (س) پس از دیدن او می‌گوید: «ای بشیر! از امام حسین (ع) چه خبر داری؟ بشیر گفت: خدا به تو صبر دهد که عباس تو کشته گردید. ام‏‌البنین (س) فرمود: از حسین (ع) مرا خبر ده!» بشیر خبر شهادت بقیه فرزندان او را هم اعلام کرد، ولی ام‏‌البنین پیوسته از سیدالشهدا (ع) خبر می‏گرفت و با بصیرتی بی‌نظیر می‌گوید: «یا بشیر اَخْبِرْنِی عَنْ اَبِی عَبْدِاللّه (ع) أولادی وَ مَن تَحتَ الخَضراء کُلُّهُم فداءُ لأبی عَبدِاللهِ الحُسین (ع)» یعنی‌ ای بشیر خبر از (امام من) اباعبدالله الحسین (ع) بده. فرزندان من و همه آنچه زیر این آسمان است فدای اباعبدالله (ع) باد.

ام‌البنین (س) مظلومیت امام حسین (ع) را به گوش نسل‌های آینده رساند

ولایت‌مداری و بصیرت ام‌البنین (س) پس از واقعه عاشورا، مثال‌زدنی بود؛ این مادر چهار شهید کربلا، با استفاده از مرثیه‏‌خوانی و نوحه‌سرایی، ندای مظلومیت امام حسین (ع) و یاران باوفایش را به گوش نسل‏‌های آینده رساند تا در اجر شهدای کربلا شریک باشد؛ ام‌البنین (س) تا آخر عمر مبارک خود، نام مبارک حضرت سیدالشهدا (ع) را تکرار می‌کرد و مدافع حریم اهل‌بیت (علیهم‌السلام) بود.

ام‌البنین (س) پس از وفات حضرت زینب کبری (س) دارفانی را وداع گفت؛ تاریخ‏نگاران سال ارتحال او را متفاوت نگاشته‏‌اند، به‌طوریکه عده‏‌ای آن را سال ۷۰ هجری قمری بیان کرده‏‌اند و عده دیگری تاریخ وفات ایشان را سیزدهم جمادی‌الثانی سال ۶۴ هجری قمری دانسته‌اند که نظر دوم از شهرت بیشتری برخوردار است؛ در ایران اسلامی نیز سیزدهم جمادی‌الثانی به نام «روز تکریم مادران و همسران شهد» ثبت شده است.

طی این چهار دهه مادران و همسران شهدا در جمهوری اسلامی ایران از شهدای انقلاب اسلامی و امنیت گرفته تا شهدای هشت سال دفاع مقدس و مدافعان حرم، ام‌البنین (س) را الگوی خود قرار داده‌اند و به تاسی از ایشان، حمایت از امام زمان خویش، ولایت‌مداری و بصیرت را سرلوحه منش و روش‌شان قرار داده‌اند.

رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار خود با خانواده شهید محسن فخری‌زاده دانشمند برجسته دفاعی و هسته‌ای کشورمان به نکته‌ای مهم در خصوص همسران شهدا اشاره کردند؛ ایشان تاکید کردند که همسران شهدا در اجر آن‌ها شریک هستند. به‌راستی که همسران و مادران تمامی شهدا از جمله شهدای ایران اسلامی در اجر و ثواب خون فرزندان و همسرانشان شریک خواهند بود.

گزارش از مهدی مهدیار

انتهای پیام/ ۴۲۱



منبع خبر

ام‌البنین (س)؛ الگوی بی‌نظیر مادران و همسران شهدا بیشتر بخوانید »