امام موسی صدر

پدر معنوی حزب‌الله که بود؟/ آیا حزب‌الله مخالفین داخلی خودش را ترور می‌کرد؟/ ماجرای گروگان‌گیری غربی‌ها در بیروت توسط گروه‌های مستقل از حزب‌الله

پدر معنوی حزب‌الله که بود؟/ آیا حزب‌الله مخالفین داخلی خودش را ترور می‌کرد؟/ ماجرای گروگان‌گیری غربی‌ها در بیروت توسط گروه‌های مستقل از حزب‌الله



این عملیات‌ها نه کار اجنه بوده نه کار حزب‌الله. در کشور نه خبری از امنیت بود نه خبری از نهادهای امنیتی. تعدادی جوان اگر کمی تجربه داشتند، با امکانات ساده می‌توانستند حتی کارهای بیشتر از این بکنند.

  • راحتیران - استیکی سایت

سرویس جهان مشرق – آنچه در پی می‌آید بخش دیگری از سلسله روایت‌ سید حسن نصرالله از تاریخ حزب‌الله است که در آن‌ها، مقاطع مهمی از تاریخ مقاومت (از تشکیل حزب تا آزادی جنوب لبنان) بازخوانی می‌شود. این روایت‌ها در گفتگوهای تفصیلی سید حسن نصرالله با غسان بن جدو بیان شده است. گفتگوها در سال‌های ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ ضبط شد و قرار بود ضبط آنها ادامه پیدا کند ولی حوادث پرشتاب منطقه مانع ادامۀ آن گردید. گفتگوها در بایگانی باقی ماند تا آنکه در چهلمین سالگرد تأسیس حزب‌الله، به عنوان بخشی از سلسله برنامه‌های «چهل سال، و همچنان …» (اربعون و بعد …) طی پنج قسمت در سال ۲۰۲۲ از شبکۀ المیادین پخش شد.

قسمت های قبل را بخوانید:

تشکیل حزب الله لبنان یک ایده لبنانی محض بود

حزب‌الله در همان مدرسه‌ای که من در آن درس می‌خواندم و درس می‌دادم تأسیس شد

اوایل کار در رسانه‌ها برایمان رهبر می‌تراشیدند!

قسمت چهارم

*اسم سید محمد حسین فضل الله (رحمه الله) دررسانه‌های عربی به عنوان پدر معنوی حزب‌الله مطرح می‌شد. این حرف واقعیت داشت؟

– از زمانی که این توصیفات دربارۀ جناب آیت‌الله سید [محمد حسین فضل‌الله] مطرح شد خود ایشان اولین کسی بود که پیش‌قدم شد و این موضوع را نفی کرد و گفت نه من چنین وصفی ندارم. ولی هیچ کس در دنیا نخواست حرف ایشان را باور کند! یعنی مشکل، نه مشکل جناب سید بود نه مشکل حزب‌الله. در آن زمان [در جلسات داخلی حزب‌الله] به این توافق رسیدیم [که چیزی در این خصوص نگوییم] چون اگر حزب‌الله می‌خواست در آن روزها بیانیۀ تکذیب صادر کند، شاید از آن توهین به شخص جناب سید برداشت می‌شد لذا حزب‌الله چیزی در این خصوص نمی‌گفت. در عین حال وقتی حزب‌الله از رهبر و امامش حرف می‌زد از امام خمینی نام می‌برد. در فکر و سیاست و در شعارها و در سخنرانی‌ها [همواره اینطور بود]. این را از همان روزهای اول کاملا می‌شد فهمید.

پدر معنوی حزب‌الله که بود؟/ آیا حزب‌الله مخالفین داخلی خودش را ترور می‌کرد؟/ ماجرای گروگان‌گیری غربی‌ها در بیروت توسط گروه‌های مستقل از حزب‌الله

ردیف جلو از چپ: آیت‌الله سید محمد حسین فضل‌الله، سید عباس الموسوی، سید حسن نصرالله و ابومهدی المهندس

ما حتی همین الان [که سال‌ها از وفات امام خمینی گذشته] هم در شعارهای تکبیری که می‌دهیم بعد از اینکه می‌گوییم الله اکبر الله اکبر، بعدش می‌گوییم «الله واحد، خمینی قائد» [خدا یگانه، خمینی رهبر]. از سال ۱۹۸۲ [که حزب‌الله تشکیل شد] این شعار را می‌دهیم. این که آشکار است. حزب‌الله صبح و شب و در شعارهایش [می‌گفت و] می‌گوید که رهبر من و امام من امام خمینی است. لذا نیازی نبود که بیانیۀ تکذیب صادر کند و بگوید رهبر و مرشد ما، حضرت آیت‌الله سید محمد حسین فضل الله یا آیت‌الله سید فلانی یا آیت‌الله شیخ بهمانی نیست. این که واضح بود. نیازی به تکذیب نداشت.

جناب سید [به واسطۀ تواضع]، خودش این موضوع را تکذیب می‌کرد ولی رسانه‌ها نمی‌خواستند باور کنند و همچنان می‌گفتند نه، او پدر معنوی حزب‌الله و رهبر واقعی حزب‌الله است! واقعا هم اینطور نبود.

از همان اول، ماهیت فعالیت‌های جناب سید، چه قبل از ۱۹۸۲ [و اشغال جنوب لبنان] و چه بعد از ۱۹۸۲، آشکار بود: فعالیت‌های فکری و فرهنگی و بسیج‌کننده [و انگیزه‌بخش]. سخنرانی می‌کرد، افراد را تربیت می‌کرد، درس می‌گفت. این عملا عرصۀ فعالیت‌های ایشان بود. حتی در اوایل فعالیت‌های سازمانی [حزب‌الله]، از جملۀ شخصیت‌هایی که با آنها تماس گرفته شد تا کار مشترک انجام دهیم جناب آیت‌الله سید محمد حسین فضل‌الله بود. جناب آیت‌الله شیخ [محمد مهدی] شمس‌الدین هم بود. با هر دوی این شخصیت‌ها [که بزرگ‌ترین علمای شیعۀ لبنان در آن روز بودند] تماس گرفته شد و گفته شد که امکان فعالیت دسته‌جمعی وجود دارد و بیایید یک تشکیلات جدید به این شکل درست کنیم. طبعا تمام آنهایی که حزب‌الله را تأسیس کردند، از نظر سن و نسل [از این دو شخصیت] پایین‌تر بودند یعنی به [برتری علمی و عملی و سنی و جایگاهیِ] حضرت آیت‌الله سید محمد حسین فضل‌الله و حضرت آیت‌الله شیخ محمد مهدی شمس‌الدین (رحمة الله علیه) اذعان داشتند. امام موسی صدر هم که در آن زمان ربوده شده بود. [تمام فعالان موسس حزب الله] به مقدم بودن [سنی و علمی] آنها و جلالت قدر آنها و افضل بودن آنها و اینکه آنها بودند که بسیاری از این نسل‌های حاضر در صحنۀ اسلام‌گرایی لبنان را تربیت کردند اذعان داشتند.

جناب سید گفت من در چارچوب سازمانی نمی‌توانم فعالیت کنم. من راه و روش خودم را دارم. من یک روحانی مستقل هستم. البته حاضرم از این خط و این راه حمایت و پشتیبانی کنم چون به آن اعتقاد دارم، ولی از جایگاه خودم. نمی‌توانم بیایم داخل چارچوب یک ساختار و ذیل رهبری جمعی و سازمان و حزب و تشکیلات و اینها.

جناب آیت‌الله شیخ شمس‌الدین هم که معاون رئیس مجلس اعلای اسلامی شیعی [لبنان] بود گفت من معاون این مجلسم و من هم نمی‌توانم در یک ساختار سازمانی خاص باشم چون جایگاه من بر من واجب می‌کند که [به عنوانی رئیسِ عملی مجلس اعلای شیعه در غیاب امام موسی صدر، مثل پدر] نگاهم به همه [شیعیان، یکسان] باشد.

پدر معنوی حزب‌الله که بود؟/ آیا حزب‌الله مخالفین داخلی خودش را ترور می‌کرد؟/ ماجرای گروگان‌گیری غربی‌ها در بیروت توسط گروه‌های مستقل از حزب‌الله

آیت‌الله شیخ محمد مهدی شمس‌الدین در کنار امام موسی صدر

لذا برادران رفتند و از بین افراد فعال همان نسلِ [خودشان، که جوان‌های حدود بیست تا سی ساله بودند] رهبری جمعی [حزب‌الله] را تشکیل دادند. البته [با این دو بزرگوار] در تماس مستمر بودیم، مشورت می‌کردیم. اصرار داشتیم از حکمت و نظرات همۀ بزرگانمان که در صحنۀ لبنان حضور داشتند استفاده ببریم.

این ماهیت رابطه‌ای بود که وجود داشت.

*جناب سید، چیزی که در دهۀ ۱۹۸۰ [در عملکرد] حزب‌الله واضح است این است که مطلقا در جنگ داخلی لبنان [که آن روزها با شدت جریان داشت و همۀ گروه‌ها در آن دخیل بودند] دخالت نکرد. ولی در عین حال می‌گویند که حزب‌الله دست به ترورهای متقابل [با بعضی از گروه‌های لبنانی] زد و حتی یک وقتی جناح چپ، مشخصا حزب کمونیست لبنان، اسم شما را گذاشت «نیروهای تاریکی» و متهم‌تان کرد که شاید به عنوان یک حزب در جنگ داخلی دخالت نکرده باشید ولی حزب‌تان در ترور برخی از سران سیاسی و فکری [جناح غیراسلام‌گرا]، مثلا هادی عامر و حسین مروة و دیگران، دخالت داشته. نظرتان چیست؟

-با صراحت و وضوح و جرئت تمام می‌گویم: این یک تهمت ظالمانه به حزب‌الله است. حزب الله در هیچ کدام از این عملیات‌ها و این رفتارها دخالتی نداشت. نه اصلا به این کارها اعتقاد داشت نه مطلقا این کارها را قبول داشت. حتی کسانی که حزب‌الله را متهم می‌کنند هم دارند حدس و گمانشان را مطرح می‌کنند. هیچ دلیلی ندارند. خب بیایند بگویند فلانی [از اعضای حزب‌الله] دستگیر شده و اعتراف کرده که عملیات ترور را اجرا کرده؛ بیایند یک دلیل حسّی بیاورند، یک دلیل ملموس بیاورند. ابدا [چنین دلایلی ندارند]. اینها همان موقع هم ما را متهم کردند و [به ما] گفتند «نیروهای تاریکی». ما [همان موقع هم این تهمت‌ها را] رد کردیم. قاطعانه هم رد کردیم.

پدر معنوی حزب‌الله که بود؟/ آیا حزب‌الله مخالفین داخلی خودش را ترور می‌کرد؟/ ماجرای گروگان‌گیری غربی‌ها در بیروت توسط گروه‌های مستقل از حزب‌الله

پرچم حزب کمونیست لبنان

بله البته می‌دانی که بعضی از نیروهای چپ‌گرا در لبنان با بعضی از سازمان‌های اسلام‌گرای لبنان نبرد نظامی و درگیری حادی داشتند. ولی ما (یعنی حزب الله) در این درگیری طرف [و دخیل] نبودیم. از این گذشته بین خود احزاب چپ‌گرا هم درگیری وجود داشت. بین احزاب چپ‌گرا و امل درگیری بود؛ بین احزاب چپ‌گرا و احزاب راست‌گرا درگیری بود. بعضی از دستگاه‌های امنیتی لبنان هم فعالیت داشتند که برخی نیروها و برخی سازمان‌ها را تضعیف کنند. عرصۀ [امنیتی] لبنان هم که بی در و پیکر بود. پنج نفر ده نفر اگر دور هم جمع می‌شدند می‌توانستند دو تا خانه کرایه کنند و چندتایی ماشین و کمی سلاح بخرند، بعد هم کسی که می‌خواستند را بدزدند و بکشند. این که دیگر سازمان و تشکیلات و آموزش [نظامی-امنیتی] نمی‌خواست! لبنان، خصوصا در دهۀ ۱۹۸۰، برای همه‌کاری باز [و بی در و پیکر] بود.

خب، شما از کجا می‌گویید کار ما (یعنی حزب‌الله) بوده است؟ نه فقط ما یعنی رهبران حزب‌الله، حتی بخش‌ها و ساختارهای داخل حزب هم کلا هیچ ارتباطی با این قضایا نداشتند.

*در دورۀ ۱۹۸۰، چند موضوع بود که حزب‌الله را متهم می‌کردند و هنوز هم متهمش می‌کنند. الان گفتید از کجا می‌توانید ثابت کنید که ما پشت این ترورها بوده‌ایم.[ولی فقط این اتهام نبود. چیزهای دیگری هم بود. مثلا] شما را متهم می‌کردند که همان «نیروهای تاریکی» هستید که پشت قتل [شخصیت‌های سیاسی رقیب] قرار دارید؛ می‌گفتند هواپیماربایی کرده‌اید، می‌گفتند [خارجی‌های حاضر در لبنان، خصوصا شخصیت‌های امنیتی غربی] را گروگان گرفته‌اید. با این وجود، حتی یک دلیل هم [برای اثبات این اتهامات] وجود ندارد. بنابراین [با چیزهایی که] تا این لحظه [می‌دانیم] یکی از این دو حالت است: یا شماها پشت همۀ این اتفاقات بوده‌اید و توانایی امنیتی به شدت بالایی دارید.

-[با خنده] تو هم می‌گویی کار ما بوده؟

*نه. من دارم سوال می‌پرسم. یا واقعا کار شما بوده و توانایی امنیتی خارق‌العاده‌ای دارید که بعد از این همه سال نتوانسته‌اند حتی یک نفر [از نیروهای شما] را پیدا کنند و ثابت شود که پشت این کارها بوده (مخصوصا هم در موضوع گروگان‌گیری [غربی‌ها در لبنان]). یا اینکه نه، این کارها کار کسان دیگری بوده و شاید بشود از شما بشنویم: به نظر شما اینها چه کسانی بوده‌اند؟ دسته‌های پراکنده‌ای بودند که صرفا به ارادۀ خودشان دست به این کارها می‌زدند یا اینکه طرف‌های اطلاعاتی بودند؟

-دو تا موضوع را از هم جدا کنیم: در موضوع داخلی که مربوط می‌شد به ترور برخی شخصیت‌ها مثلا سران احزاب چپ‌گرا؛ این یک موضوع داخلی بود. من [به صراحت] می‌گویم نه حزب‌الله نه تشکیلاتی در داخل حزب‌الله نه سازمان‌های وابسته به حزب‌الله، ارتباطی با این قبیل کارها نداشتند. اصلا کسی [در بین ما] به این [جوز چیزها] فکر هم نمی‌کرد. یعنی من نه فقط می‌گویم این کار کار ما نبوده، بلکه می‌گویم دست زدن به این قبیل کارها حتی به ذهن حزب‌الله یا کسی در حزب‌الله خطور نکرده است. اصلا این حزب‌اللهی که فکر و ذکرش مواجهه با اسرائیل بود و از روز اول بر اساس این سطح از مقاومت و نبرد برنامه‌ریزی شده بود طرز فکرش اینطور نیست.

بله، ابهامی که برای بعضی از احزاب چپ‌گرا به وجود آمد [از اینجا ناشی می‌شد] که [همانطور که گفتم] با بعضی از سازمان‌های اسلام‌گرا در لبنان مشکل [و درگیری مسلحانه] داشتند و خب طبعا بین این سازمان‌های اسلام‌گرا با ما دوستی وجود داشت. این سازمان‌ها با این ترورها ارتباطی داشتند یا نداشتند، من نمی‌دانم. یعنی ما حتی در همین حد هم به این موضوع نمی‌پرداختیم که برویم درباره‌اش تحقیق کنیم. نه امکاناتش را داشتیم نه وقتش را که به این جزئیات در عرصۀ [جنگ] داخلی لبنان مشغول شویم.

پروندۀ دوم [که نباید با این موضوع خلط شود] پروندۀ دیگری است: ماجرای گروگان‌های [غربی در لبنان]، عملیات [انفجار در مقر نیروهای تفنگدار آمریکایی در بیروت موسوم به] «مارینز»، عملیات [انفجار در مقر نیروهای نظامی] فرانسوی [در لبنان]، عملیات انفجار سفارتخانۀ آمریکا و بعضی از هواپیماربایی‌ها است (نه همۀ هواپیماربایی‌ها چون بعضی‌ها [غیر از اسلام‌گراها] از اینجا هواپیماربایی کردند و شناخته‌شده هم هستند). این پرونده [یعنی پروندۀ عملیات‌های امنیتی علیه غربی‌ها در لبنان] پروندۀ دیگری است.

در خصوص این پرونده، حقیقت آن است که در دهۀ ۱۹۸۰ در میدان، حزب‌الله حضور داشت و سازمان اصلی و بزرگ[‌ترین سازمان مقاومت] محسوب می‌شد و تعداد بسیار بالایی هم نیروی رسمی داشت؛ مقاومت علیه اشغالگران اسرائیلی را [به عنوان فکر اساسی] پذیرفته و مقاومت اسلامی تشکیل داده بود و داشت با اسرائیل می‌جنگید. ولی در همان زمان [به جز حزب‌الله] چندین سازمان کوچک هم وجود داشتند. فقط یک سازمان هم نبود. چندین سازمان کوچک بودند. مثلا، سازمان جهاد اسلامی لبنان (با سازمان جهاد اسلامی فلسطین یا جهاد اسلامی مصر اشتباه نشود) که در آن زمان [اسمش مطرح می شد] یک سازمان واقعی بود [و فقط یک نام پوششی برای حزب‌الله نبود]. اینکه بعضی‌ها می‌گویند سازمان پوششی بود، سازمان «تلفنی» بود [که حزب‌الله عملیات را انجام می‌دهد ولی به روشی که در آن زمان رایج بود، برای پذیرش مسئولیت عملیات به دفتر نشریات یا شبکه‌های تلویزیونی زنگ بزنند وبگویند این عملیات کار سازمان جهاد اسلامی بوده]، یا می‌گویند سازمان «بیانیه دادن» بود [که فقط اسمش پای بیانیه‌ها می‌آمد]، نه، صحیح نیست. یک سازمان واقعی بود. یعنی یک تشکیلات حقیقی کف میدان وجود داشت، کیفی، کوچک، با تعداد محدودی نیرو، به اسم سازمان جهاد اسلامی.

یک سازمان دیگر هم وجود داشت (آن هم با تعداد کمی نیرو که اعضایش هم کیفیت [رزمی و نوع تفکر] مشخصی داشتند) به اسم «سازمان عدالت انقلابی». اینها سازمان‌های واقعی بودند. یا یک سازمان سومی هم کف میدان وجود داشت اسمش نمی‌دانم سازمان «مستعضفان زمین» بود چه بود نمی‌دانم.

یادم هست که دست‌کم سه یا چهار تشکیلاتِ واقعی وجود داشت که از یکدیگر هم مستقل بودند و با حزب‌الله هم ارتباط نداشتند (نه با تشکیلات حزب‌الله نه با رهبری حزب‌الله) و در نتیجه اگر حزب‌الله تصمیمی می‌گرفت و می‌رفت به یکی از این گروه‌ها می‌گفت: «بچه‌ها این کاری که دارید می‌کنید صحیح است، صحیح نیست، فلان کار را متوقف کنید، فلان کس را که ربوده‌اید و گروگان گرفته‌اید آزادش کنید» به حرف حزب‌الله که گوش نمی‌دادند!

این سازمان‌ها در آن برهه وجود داشتند. آن جوان‌ها (همگی‌شان هم جوان بودند) در آن دوره طرز فکر خاص و نظرات مخصوص خودشان را در خصوص حوادث داشتند. مثلا، از همان سال‌های اول حزب‌الله اعتقاد داشت که اینجا نیروهای اشغالگر اسرائیلی حضور دارند و من هم [فقط با همین] اشغالگران اسرائیلی می‌جنگم، من تمرکزم روی اسرائیلی‌ها خواهد بود، سراغ جای دیگر نمی‌روم. در حالی که این جوان‌ها اعتقاد دیگری داشتند و می‌گفتند: «نه، آن کسانی که دارند از اسرائیلی‌ها در این کشور پشتیبانی می‌کنند کیستند؟ آمریکایی‌ها. خب من چرا خودم را فقط مشغول اسرائیلی‌ها کنم؟ بگذار آمریکایی‌ها هم بابت حمایتشان از اشغالگری در لبنان هزینه بدهند.» و این، از موضوعاتی بود که درباره‌اش بحث و جدل وجود داشت.

بنابراین، [جز حزب‌الله] سازمان‌های واقعی اسلام‌گرا و می‌گویم [و تأکید می‌کنم] جهادی [دیگری هم] وجود داشت. این افراد مجاهد بودند، کارهای خوبی کردند و در کنار آن، کارهایی هم کردند که شاید حزب‌الله (از حیث نظری) با آن موافق باشد شاید نباشد. ولی در هر حال این سازمان‌ها وجود داشتند. این سازمان‌ها بودند که [علیه غربی‌ها در لبنان] کارهای اینچنینی کردند.

البته نظرشان در ابتدا، ربایش افراد [غربی] و گروگان‌گیری نبود. عملیات [نظامی] می‌کردند. عملیات [انفجار مقر] تفنگداران دریایی آمریکایی (مارینز) را انجام دادند، عملیات [انفجار مقر نیروهای نظامی] فرانسوی را انجام دادند، عملیات‌های دیگری هم انجام دادند. داستان ربایش و گروگان‌گیری، به عنوان «عکس‌العمل» شروع شد. عکس‌العمل به دستگیری چند نفری از اعضای این گروه‌ها. چون این گروه‌ها نگران بودند که این افراد اعدام شوند، دست به ربایش و گروگان‌گیری زدند تا حداقل جلوی اجرای حکم اعدام رفقایشان را که در جاهای مختلفی بازداشت شده بودند بگیرند.

پدر معنوی حزب‌الله که بود؟/ آیا حزب‌الله مخالفین داخلی خودش را ترور می‌کرد؟/ ماجرای گروگان‌گیری غربی‌ها در بیروت توسط گروه‌های مستقل از حزب‌الله

مقر نیروهای متجاوز آمریکایی (مارینز) در بیروت پس از انفجار توسط نیروهای مقاومت

در این عملیات، ۲۴۱ نفر از متجاوزین آمریکایی که فعالیت مستقیمی علیه مقاومت داشتند، به هلاکت رسیدند.

اینطور نیست که حزب الله یک دستگاه امنیتی [بسیار قوی] داشته و [همه چیز را توانسته] مخفی نگه دارد و کسی چیزی پیدا نکرده است. [پس کار حزب‌الله نبوده]. از طرف دیگر هم می‌شود پرسید خب پس چه کسی این کارها را انجام داده؟ این عملیات‌ها کار اجنه بوده؟! نه. [با خنده:] این عملیات‌ها نه کار اجنه بوده نه کار حزب‌الله! دوباره تکرار می‌کنم این سازمان‌ها واقعا وجود داشتند و حقیقی و مستقل بودند.

ممکن است کسی بپرسید آیا می‌شد در لبنان چنین کارهایی [را با گروه‌های به آن کوچکی] انجام داد؟ بله، انجام عملیات‌هایی از این دست، حتی گرفتن گروگان‌های اینچنینی [ممکن بود]. در کشور نه خبری از امنیت بود نه خبری از آرامش و صلح و ثبات [داخلی] بود نه خبری از حکومت بود نه خبری از دستگاه‌های امنیتی بود نه خبری از ارتش بود نه تسلطی [از طرف حاکمیت، بر اجزای کشور] وجود داشت. ده پانزده تا جوان اگر کمی تجربه داشتند، کمی باهوش بودند، با امکانات ساده و ناچیز می‌توانستند حتی کارهای بیشتر از این بکنند!

*شاید دلیل کسانی که شما را متهم می‌کنند این است که حامی ایرانیِ شما، پشت این مسائل بود چون در چندین مورد، گروگان‌ها بعد از دخالت ایران آزاد شدند.

-حقیقت رابطه، اینطور نبود. دست آخر، این گروه‌ها همان کاری را می‌کردند که خودشان قبول داشتند. وقتی دست به آن کارها می‌زدند ممکن بود ما برویم با آنها بحث کنیم ولی حرف ما را قبول نکنند. ولی دخالت ایران هم به حل بعضی مشکلات کمک می‌کرد. دخالت سوری‌ها هم گاهی در حل بعضی مشکلات کمک می‌کرد. ولی این تصویری که ارائه می‌شود که به محض اینکه ایرانی‌ها دخالت می‌کردند و تماسی می‌گرفتند و صحبتی می‌کردند قضیه حل می‌شد، تصویر درستی نیست. ایرانی‌هایی که برای حل مشکل گروگان‌ها وارد می‌شدند باید کلی در تعامل [و بحث و استدلال] با این جوان‌ها تلاش می‌کردند. من خبر دارم که در بعضی موارد گاهی [بحث‌ها] یک هفته و دو هفته و یک ماه و دو ماه و سه ماه طول می‌کشید و این بر و بچه‌ها حرف ایرانی‌ها را قبول نمی‌کردند. ولی در نتیجۀ استمرار تلاش، گاهی وقت‌ها نتایجی جزئی حاصل می‌شد. گاهی هم اصلا نتیجه‌ای به دست نمی‌آمد. یعنی گاهی [از طرف ایران] از این بر و بچه‌ها درخواست می‌شد فلان گروگان را آزاد کنند و آنها قبول نمی‌کردند. و گروگان هم آزاد نمی‌شد. گاهی بحث‌های طولانی با آنها در می‌گرفت. فقط در مواردی که قانع می‌شدند، گروگان آزاد می‌شد.

پدر معنوی حزب‌الله که بود؟/ آیا حزب‌الله مخالفین داخلی خودش را ترور می‌کرد؟/ ماجرای گروگان‌گیری غربی‌ها در بیروت توسط گروه‌های مستقل از حزب‌الله

ویلیام باکلی (مدیر ایستگاه سازمان سی.آی.اِی در بیروت) در دوران اسارت به دست نیروهای مقاومت

باکلی مهم‌ترین نیروی اطلاعاتی غربی بود که توسط نیروهای مقاومت به گروگان گرفته شد.

لذا این گروه‌ها تحت [حمایت] جمهوری اسلامی ایران نبودند، تحت امر جمهوری اسلامی ایران هم نبودند. ممکن است کسی فکر کند که «خب پس چه کسی حامی‌شان بود؟» من دارم دربارۀ ده پانزده تا جوان با یک تشکیلات کیفی و بسیار سرّی صحبت می‌کنم، آن هم در وضعیتی که کشور [از نظر امنیتی] بی در و پیکر بود. چنین تشکیلاتی مگر چه احتیاجاتی داشتند؟ بودجۀ هنگفت لازم داشتند؟ چیز [خاصی] لازم نداشتند [که حامی خاصی بخواهند].

ادامه دارد …

مترجم: وحید خضاب

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پدر معنوی حزب‌الله که بود؟/ آیا حزب‌الله مخالفین داخلی خودش را ترور می‌کرد؟/ ماجرای گروگان‌گیری غربی‌ها در بیروت توسط گروه‌های مستقل از حزب‌الله بیشتر بخوانید »

کتاب «خورشید درخشان شمال» روانه بازار نشر شد


به گزارش مجاهدت از گروه فرهنگ دفاع‌پرس، کتاب «خورشید درخشان شمال (مروری بر زندگی شهادت گونه خطیر مبارز حاج شیخ حسن حجتی گیلانی)» اثر محمدتقی ادهم‌نژاد لنگرودی در ۴۰۰ صفحه به همت مؤسسه بوستان کتاب به چاپ رسید.

این کتاب برگرفته از عبارت پر محتوای حک شده بر سنگ مزار مرحوم حجتی بود که امام موسی صدر برگزیده بود.

مؤلف در مقدمه این اثر آورده هست: اوایل ۱۳۸۱ شمسی به درخواست برخی بزرگان مبنی بر تدوین شرح زندگانی و خدمات حجت الاسلام والمسلمین شیخ حسن حجتی گیلانی برای چاپ در مجموعه علمی ستارگان حرم پاسخ مثبت دادم. پیش از این و به دنبال سفر مقام معظم رهبری به قم در دهه ۷۰ و سفارش معظم له به تولیت وقت آستانه مقدسه حضرت معصومه(س) برای تدوین زندگانی عالمان مدفون در حریم پاک قم این کار توسط گروهی از فضله اهل قلم آغاز گردید و تاکنون ۳۷ شماره از این مجموعه با همه فراز و فرودها به بار نشسته و به زینت چاپ آراسته شده هست.

عزت نفس، متانت، شجاعت، صراحت لهجه، مبارزه با اربابان زور و تزویر، مناعت طبع، کمک به انسان‌های محروم و حمایت عالمان از مبانی واقعی دین و روحانیت متعهد از اوصاف بارز او بود که از علمای راستین حوزه علمیه آموخته بود.

این مرد خدا، خشم و خروش انقلابی داشت و سخنرانی‌ها و روشنگری‌های وی اساس بیداری مردم و زمینه ساز انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) در گیلان شد.

عِرق ملی و غیرت دینی او باعث خارج شدن آیت الله کاشانی(ره) از انزوای سیاسی گردید. حملات بی‌امان او به دولتمردان وقت برای معضلات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعه و برچیده شدن کانون‌های فساد از مهمترین اقدامات سیاسی – اجتماعی شخصیت بزرگ هست.

کتاب حاضر در هفت فصل جداگانه به تفکیک مطالب تدوین به سبک امروزین نگارش یافته هست.
علاقه مندان برای تهیه این کتاب می توانند به نشانی اینترنتی مؤسسه بوستان کتاب به آدرس www.bustaneketab.ir  مراجعه کنند.

انتهای پیام/ ۱۲۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

کتاب «خورشید درخشان شمال» روانه بازار نشر شد بیشتر بخوانید »

انتشار اولین «گواه» درباره امام موسی و سیدحسن

انتشار اولین «گواه» درباره امام موسی و سیدحسن



اولین شماره مجله «گواه» با عنوان اصلی «دو چهره یک اندیشه؛ نیم قرن عقلانیت و مقاومت» درباره امام موسی صدر و سید حسن نصرالله منتشر شد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، اولین شماره مجله «گواه» با عنوان اصلی «دو چهره یک اندیشه؛ نیم قرن عقلانیت و مقاومت» به‌تازگی در ۱۱ بخش منتشر شده است.

در پرونده ویژه این‌مجله به شباهت‌ها و تفاوت‌های امام موسی صدر و شهید سید حسن نصرالله رهبران مقاومت لبنان پرداخته شده است. «نصر، پژواک صدای صدر»، «روحانیت لبنان و پیوستگی با سنت امام موسی صدر»، «روح‌القدس در دروازه قدس» و «بنی‌آدم اعضای یکدیگرند» از جمله یادداشت‌های این پرونده به شمار می‌رود.

انتشار اولین «گواه» درباره امام موسی و سیدحسن

«محرمانه‌های یک نظامی گریخته از وطن» خاطرات علیرضا عسگری، «جنگ و رسانه» ناگفته‌های سید عیسی طباطبایی و «آشتی‌کنان میان دو برادر» یادمانده‌های محمود هاشمی تاریخ شفاهی منتشرنشده‌ از تاریخچه مقاومت لبنان است که برای نخستین‌بار به مکتوب و منتشر می‌شود.

علاوه بر این، گفت‌وگو با صلاح فحص نماینده جنبش امل در تهران، محمدرضا زائری رایزن فرهنگی ایران در الجزایر و فعال رسانه‌ای و علیرضا سلطانشاهی از جمله عناوین قابل توجه این پرونده است.

بخش دوم این شماره با عنوان «تسخیر زیر باران» به پرونده تسخیر لانه جاسوسی به روایت مطبوعات می‌پردازد. بخش سوم «حسینیه‌ای با صندلی» تاریخچه حسینیه ارشاد را ورق خواهد زد. «پوستین میش» عنوان یادداشتی در بخش چهارم است که کاپیتولاسیون را بررسی می‌کند.

در بخش پنجم فراز و فرودهای رابطه ایران و آمریکا با عنوان «چماق و هویج» مبتنی بر اسناد روایت می‌شود. مصاحبه با ابراهیم متقی از جمله گفت‌وگوهای ویژه‌ این بخش است.

بخش ششم این شماره مجله گواه با گفتاری از محمدرضا جوادی یگانه عضو هیأت علمی دانشگاه تهران به پروژه ناتمام اصلاحات در ایران می‌پردازد. در بخش هفتم که به تاریخ دفاع مقدس اختصاص دارد عنوان «ظلمت جاویدان» برای واکاوی عملیات منافقین علیه مردم ایران پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ انتخاب شده است.

«بر لبه شمشمیر» عنوان پرونده تاریخ و تجربه این شماره به ناگفته‌های حجت‌الله ایوبی از سال‌ها مدیریت در عرصه‌ فرهنگی و هنری اختصاص یافته و در بخش نهم و در پرونده تاریخ فرهنگ به پشت پرده ترویج فرهنگ در عصر پهلوی پرداخته شده و اسنادی از رضا قطبی، محمود حکیمی و پری صابری منتشر شده است. در بخش دهم به طور ویژه به عرصه تاریخ‌نگاری پرداخته شده و دو گزارش و یک گفت‌وگو در این بخش به چشم می‌خورد.

بخش یازدهم و پایانی این شماره مجله گواه در فصل کتاب به نقد و بررسی جدیدترین آثار حوزه تاریخ معاصر پرداخته شده است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

انتشار اولین «گواه» درباره امام موسی و سیدحسن بیشتر بخوانید »

سردار قریشی: ۹۹ درصد رزمندگان جبهه مقاومت تربیت شده مسجد هستند

سردار قریشی: قاطبه رزمندگان جبهه مقاومت تربیت شده مسجد هستند


به گزارش مجاهدت از گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس، «سید قاسم قریشی» جانشین رئیس بسیج مستضعفین در سومین هفته از اولین رویداد ارکان قرارگاه راهبری مسجد با عنوان «مسجد ره‌بر» که عصر (دوشنبه) در مجتمع فرهنگی آدینه تهران برگزار شد، اظهار داشت: باید تلاش کنیم با توجه به هدف غایی سند راهبری مساجد که تحقق تمدن نوین اسلامی است، به حکومت حضرت ولیعصر (عج) نزدیک شویم. همه ما در این زمینه مسئولیت داریم.

سردار قریشی افزود: ما معتقدیم که فقط آباد کردن مسجد به ساخت و نگهداری و تعمیر نیست بلکه مسجدی آباد است که در عرصه‌های دینی و معرفت افزایی و بالابردن اعتقاد جوانان و رسیدگی به امور مسلمین و تحقق تمدن نوین اسلامی عمل کنند.

جانشین رئیس بسیج مستضعفین افزود: مساجد عروق حیاتی و سنگرهای حراست و صیانت از حکومت اسلامی هستند که تحقق‌بخشِ حکومت حضرت ولیعصر (عج) هستند. باید تلاش کنیم با توجه به هدف غایی سند راهبری مساجد که تحقق تمدن نوین اسلامی است، به حکومت حضرت ولیعصر (عج) نزدیک شویم. همه ما در این زمینه مسئولیت داریم.

وی یکی از علل اصلی خصومت دشمنان با انقلاب اسلامی را غلبه گفتمان انقلاب اسلامی بر دو گفتمان لیبرال دموکراسی غربی و گفتمان مارکسیسم عنوان کرد و گفت: گفتمان انقلاب اسلامی از مساجد و منبرها و کلاس‌های عقیدتی مساجد و حسینیه‌ها شکل گرفته بود و به یک گفتمان بزرگ در خیابان‌ها تبدیل شد.

جانشین رئیس بسیج مستضعفین با بیان اینکه امام موسی صدر و شهید چمران به عنوان مهم‌ترین رهبران جبهه مقاومت برخاسته از مسجد بودند، اظهار کرد: ۹۹ درصد رزمندگان جبهه مقاومت لبنان بچه‌های مسجد و تربیت شده در این نهاد مقدس هستند.

سردار قریشی با اشاره به وظایف پنج رکن دست‌اندرکار در تدوین سند راهبری مسجد گفت: ما پرتوان‌تر از این پنج رکن سراغ نداریم که در بخش نرم افزاری و سخت افزاری بتوانند مسجدی که لیاقت و شایستگی امام زمان (عج) را داشته باشد را ساماندهی کنند و آن کسی که در میدان این سند را محقق می‌کند علما و ائمه جمعه و امامان جماعت هستند.

انتهای پیام/ ۲۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

سردار قریشی: قاطبه رزمندگان جبهه مقاومت تربیت شده مسجد هستند بیشتر بخوانید »

قله‌های شهادت در حزب‌الله لبنان+ تصاویر

قله‌های شهادت در حزب‌الله لبنان+ تصاویر


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، وضعیت امروز کشور لبنان و شیعیان آن تفاوتی اساسی با وضعیت لبنان و شیعیانش نسبت به قبل از پیروزی انقلاب اسلامی دارد. تغییراتی که با روشن‌بینی مرجع تقلید بزرگ شیعیان آیت الله «سید حسین بروجردی» و فرستادن امام موسی صدر به لبنان شروع شد و با تلاش‌های بی‌وقفه امام «موسی صدر» و شهید «مصطفی چمران» و با همت و ایمان مثال‌زدنی شیعیان لبنان به ثبات و استقلال لبنان و شرافت و کرامت شیعیان این کشور انجامید.

قله‌های شهادت در حزب‌الله لبنان+ تصاویر

بدون شک برای ایجاد این استقلال و شرافت و کرامت خون همه شهدای حزب‌الله و به ویژه مجاهدان برجسته آن نقشی مهم و اساسی داشته و دارد. ما در مقاله زیر ضمن نگاهی تاریخی به وضعیت لبنان قبل از تشکیل سازمان حزب الله به نقش شهدای شاخص این گروه در ایجاد شرافت و کرامت برای کل مردم کشور لبنان، بلکه همه مسلمانان و آزادگان جهان اشاره داشته‌ایم.

قله‌های شهادت در حزب‌الله لبنان+ تصاویرامام موسی صدر

** روزگار محرومیت و قفر

تا حدود چهار دهه پیش کشور لبنان یکی از بی‌ثبات‌ترین کشور‌های منطقه غرب آسیا بود. کشوری که بخش‌هایی از خاک آن در اشغال صهیونیست‌های غاصب بود. جنگ داخلی و کشتار و فقر به عنوان میراث به جامانده از دوران استعمار در آن بیداد می‌کرد و مردمانش را بعد از جنگ جهانی دوم بیش از سه دهه درگیر کرده بود. شرایط سال‌های قبل از پیروزی انقلاب اسلامی را در لبنان می‌توان با مراجعه به یادداشت‌های شهید چمران در کتاب «لبنان» به وضوح دید. حتی در لابه‌لای خاطرات مبارزان ایرانی سفر کرده به لبنان هم در آن سال‌ها وضعیت بغرنج این کشور شرح داده شده هست.

قله‌های شهادت در حزب‌الله لبنان+ تصاویر
شهید مصطفی چمران

به طور مثال آقای روح‌الله میرزایی از مبارزان قبل از پیروزی انقلاب اسلامی که در سال ۵۶ سفری به لبنان داشته هست، درباره لبنان آن روزگار در کتاب خاطراتش عنوان می‌دارد که «در سال ۵۶ که به لبنان سفر کردم با توطئه آمریکا و اسراییل و فرانسه جنگ داخلی، لبنان را تبدیل به خرابه کرده بود. گروه‌های لبنانی با تفرقه‌افکنی دشمنان بیرونی همدیگر را می‌کشتند؛ بدترین وضعیت هم مربوط به شیعیان بود. شیعیان لبنان از بقیه محروم‌تر و فقیرتر بودند و بیشتر از بقیه گروه‌های لبنانی کشته می‌دادند.

موقع ورود به بیروت از تصاویری که از جلوی چشمان‌مان رد می‌شد، شوکه بودیم. شهر یک خرانه به تمام معنا بود. ساختمان‌ها فروافتاده و ویران، قیافه‌ها وحشت‌زده، سر هر خیابان سنگر‌های ساخته شده از کیسه‌های شنی، مسلسل‌ها و تانک‌ها در خیابان، وجود انبوهی از زیانه در سرگذر‌ها که از نبود بهداشت عمومی و شهری حکایت داشت. از دکتر چمران درباره این گروه‌ها و حزب‌ها سوال کردم که دکتر شروع کرد به شکل دقیق توضیح دادن در موردشان. دکتر برایم تشریح کرد که فلان شعار‌ها برای حزب «احرار» هست. آنها مسلمان بودند و نماینده فئودالیسم در لبنان. رهبر حزبش یک ملاک قدیمی بود که هم از اسراییل پول می‌گرفت، هم از شاه ایران. اعضای این حزب همه مزدور بودند.

قله‌های شهادت در حزب‌الله لبنان+ تصاویر
نماد حزب کتائب لبنان

دکتر در ادامه توضیح داد که فلان شعار هم برای حزب «کتائب» هست. آنها مسیحی بودند و خودشان را وارث سرداران صلیبیون می‌دانستند! به گفته دکتر، حزب کتائب چهل هزار نیروی مسلح داشت و با پول و اسلحه‌ای که از اسرائیل و آمریکا می‌گرفتند، هدفی جز نابود کردن مسلمانان نداشتند. همچنین دکتر توضیح داد شعار‌هایی که با امضای گروه «مرابطون» هست مربوط به گروهی با تفکر «پان‌عربیسم» هست. اینها قبلا جزء حزب ناصریون بودند، اما بعد انشعاب می‌کنند و به «ناصریون مستقلون» معروف می‌شوند. بعد هم که نام گروه‌شان را به «مرابطون» تغییر می‌دهند.

حتی به گفته دکتر، فلسطینی‌های آواره شده در لبنان هم در قالب احزاب مختلف مثل «جبهة دیمقراطیه»، «الفتح» و… اینکه شیعیان هم در قالب یک سازمان با نام «حرکة المحرومین» فعالیت می‌کردند و شاخه نظامی آنها «امل» نام داشت.

قله‌های شهادت در حزب‌الله لبنان+ تصاویر
نماد «حرکة المحرومین»

** شهید شیخ «راغب حرب»

بعد از انسجام تقریبی شیعیان لبنان به دست امام موسی صدر، با تشویق و هدایت ایشان گروهی از جوانان لبنانی برای کسب علوم دینی راهی نجف اشرف شدند. یکی از این افراد «شیخ راغب حرب» بود. شیخ متولد سال  ۱۳۳۲ خورشیدی در روستای «جبشیت» واقع در جنوب بیروت بود. او زمانی که امام موسی صدر به نمایندگی از آیت‌الله بروجردی به لبنان وارد شد، تنها شش سال داشت. منزل پدری شیخ همیشه محل رفت و آمد افراد مذهبی و علما بود، برای همین از کودکی به خواندن دروس دینی علاقه‌مند شد.

قله‌های شهادت در حزب‌الله لبنان+ تصاویر
شهید شیخ «راغب حرب»

شیخ در سال ۱۳۴۸ خورشیدی برای تحصیل علوم دینی به بیروت رفت و در آنجا بود که جذب تفکر و منش امام موسی صدر شد. مدتی بعد برای پیمودن مراتب بالاتر علمی و دینی راهی نجف اشرف شد. در حوزه علمیه نجف به کلاس درس امام خمینی (ره) راه پیدا کرد و از همان‌جا هم بود که بیش از پیش انگیزه مبارزه اسلامی را با اشغالگران صهیونیست و استعمارگران پیدا کرد. وی بعد از بازگشت به لبنان ابتدا با تاسیس یک خیریه به نام خیریه «حضرت زینب (س) لبنان» شروع به خدمت‌رسانی به فقرا و محرومین کشورش کرد. سپس با تاسیس «جمعیة بیت‌المال المسلمین» اقدام به توزیع مناسب اقلام و امکانات میان مردم بر اساس عدالت کرد.

شیخ «راغب حرب» در کنار فعالیت‌های خیریه‌ای، مبارزه با صهیونیست‌ها را هم دنبال می‌کرد. وی جزو موسسان سازمان حزب‌الله لبنان بود و با سخنرانی‌های خود، شیعیان لبنان را به بیعت با امام خمینی (ره) فرا می‌خواند؛ فعالیت‌های مبارزاتی این مجاهد نستوه موجب شد جوانان زیادی از میان شیعیان جذب سازمان حزب‌الله شوند. اقدامی که باعث حساسیت دشمنان صهیونیستی شد و در نهایت سبب شد اسراییل او را در تاریخ ۱۷ اسفند سال ۱۳۶۲ خورشیدی، هنگام بازگشت از مسجد به منزل، به وسیله مزدورانش ترور کند و به شهادت برساند.

** شهید «سید عباس موسوی»

دومین دبیر کل سازمان حزب‌الله حجت‌الاسلام والمسلمین «سید عباس موسوی» نام داشت. وی سال ۱۳۳۱ خورشیدی در شهرک «نبی شیت» در نزدیکی «بعلبک» لبنان به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در محل تولد خود به اتمام رساند و برای تحصیل در مقطع دبیرستان راهی شهر «صور» شد. در شهر صور و در حالی که ۱۴ ساله بود با امام موسی صدر آشنا شد. این آشنایی موجب شیفتگی وی نسبت به رهبر شیعیان لبنان شد و مدتی بعد با تشویق امام موسی صدر تحصیل علوم دینی را در مدرسه «معهد الدراسات الاسلامیه» آغاز کرد. یک سال در این مدرسه دینی درس خواند، اما از آنجا که به دنبال کسب علوم بیشتری بود، راهی نجف اشرف شد.

قله‌های شهادت در حزب‌الله لبنان+ تصاویرشهید «سید عباس موسوی»

در نجف با نامه‌ای که امام موسی صدر به آیت‌الله «سید محمدباقر صدر» نوشته بود، ابتدا به حلقه درس ایشان وارد شد. سپس محضر علمی آیت‌الله «سید ابوالقاسم خویی» و امام خمینی (ره) را درک کرد. آشنایی با اندیشه‌های انقلابی آیت‌الله صدر و امام خمینی (ره) تاثیر عمیقی بر شخصیت «سید عباس موسوی» گذاشت و موجب شد حتی همراه با استادش در عراق مبارزه با حزب بعث را شروع کند. این مبارزات دردسر‌های زیادی برای وی در عراق ایجاد کرد و تا سال ۱۳۵۸ خورشیدی که به لبنان بازگشت، آزار فراوانی را از سوی حزب بعث عراق و استخبارات این کشور تحمل کرد.

از آنجا که در زمان بازگشت «سید عباس موسوی» به لبنان، امام موسی صدر ربوده شده بود و از سرنوشت او خبری نبود و همچنین دکتر مصطفی چمران هم بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به ایران بازگشته بود، لازم بود که علمایی، چون شیخ «راغب حرب» و «سید عباس موسوی» رهبری شیعیان را به عهده بگیرند. به همین علت «سید عباس موسوی» در شهر بعلبک، مدرسه «امام منتظر (عج)» را برای پسر‌ها و همسرش حوزه علمیه‌ای را به نام «الزهرا (س)» برای بانوان تاسیس کردند. دیگر این که وی با تاسیس نهادی به نام «تجمع علماءالمسلمین» ارتباط‌گیری با علمای اهل سنت لبنان را آغاز کرد و بعد از چند سال توانست میان علمای شیعه و سنی وحدت خوبی ایجاد کند.

قله‌های شهادت در حزب‌الله لبنان+ تصاویر
«صبحی طفیلی»، دبیرکل برکنار شده حزب‌الله لبنان

دو سال و نیم بعد از بازگشت «سید عباس» به لبنان هجوم گسترده ارتش اسراییل به جنوب این کشور آغاز شد. به همین دلیل وی به همراه تعدادی از جوانان انقلابی لبنان در دره «بقاع» پایه شکل‌گیری سازمان حزب‌الله لبنان را برای جنگ با صهیونیست‌ها بنیان گذاشت. به این صورت مبارزه مسلحانه و چریکی حزب‌الله با صهیونیست‌ها آغاز شد. سید عباس موسوی بعد از مدتی که انتقاد‌ها به اولین دبیرکل حزب‌الله یعنی «صبحی طفیلی» زیاد شد از سوی اعضای سازمان به عنوان دبیرکل انتخاب شد. مدیریت سید عباس در حزب‌الله موجب تربیت جوانانی انقلابی با بصیرت و متبحر در جنگ شد؛ جوانانی، چون «سید حسن نصرالله» و «عماد فایز مغنیه».

اخلاص و مدیریت او در طول بیش از ۱۰ سال، حزب‌الله لبنان را قوی کرد تا این که در تاریخ ۲۷ بهمن سال ۱۳۷۰ خورشیدی زمانی که «سید عباس موسوی» به همراه فرزند و همسرش در حال بازگشت از مراسم سالگرد شهادت شیخ «راغب حرب» بود، با حمله هوایی اسراییل مورد هدف قرار گرفت و همگی به شهادت رسیدند.

** شهید «عماد فایز مغنیه»

«عماد مغنیه» معروف به «حاج رضوان» در سال ۱۳۴۱ خورشیدی در شهر «صور» لبنان به دنیا آمد. هنوز کودک بود که خانواده‌اش از صور به «ضاحیه جنوبی» لبنان مهاجرت کردند. عماد و برادرانش «جهاد» و «فواد» که بعد‌ها هر دو به شهادت رسیدند تحصیلات ابتدایی و دبیرستانی خود را در بیروت به پایان رساندند. بعد از آن عماد در دانشگاه آمریکایی بیروت پذیرفته شد و تحصیل خود را در این دانشگاه آغاز کرد. در همان دوره دانشجویی به نیروی ۱۷ شاخه نظامی جنبش آزادی فلسطین پیوست و فعالیت‌های جهادی‌اش را شروع کرد.

قله‌های شهادت در حزب‌الله لبنان+ تصاویر
شهید «عماد فایز مغنیه»

بعد از مدتی که جنوب لبنان محل جولان صهیونیست‌ها شد، به جنبش «امل» پیوست در آنجا با «سید حسن نصرالله» آشنا شد و کمی بعد با انتقال «سید حسن نصرالله» به سازمان حزب الله او هم به این حزب منتقل شد و فرماندهی محافظت از مقامات بلندپایه حزب‌الله را به عهده گرفت. از این مقطع بود که نبوغ نظامی او برای رده‌های بالای حزب‌الله شناخته شد. به این شکل در مبارزات حزب‌الله برای آزادسازی جنوب لبنان نقش‌آفرینی کرد. حتی در تابستان ۱۳۸۴ خورشیدی رهبری عملیات موفق «ربودن دو نظامی اسراییل» را به عهده داشت. دو سال بعد از آن هم عماد مغنیه در جنگ ۳۳ روزه از فرماندهان موفقی بود که دنیا را شگفت‌زده کرد.

ضربات مهلکی که عماد مغنیه در سال‌های قبل و در جریان جنگ ۳۳ روزه به اسراییل وارد کرده بود، موجب شد اسراییل در تاریخ ۲۷ بهمن ۱۳۸۶ خورشیدی با بمب‌گذاری خودرویش در دمشق، او را به شهادت برساند.

** شهید سمیر قنطار

«سمیر قنطار» در سال ۱۳۴۱ خورشیدی در روستای «غبیه» در نزدیکی بیروت و در خانواده‌ای «دروزی» اهل سنت به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در روستای خود تمام کرد و در دوره دبیرستان به همراه چند تن از دوستانش به جبهه آزادی‌بخش فلسطین پیوست و مبارزه با صهیونیست‌ها را در سن ۱۴ سالگی آغاز کرد؛ اما در جریان عملیاتی در منطقه «بیسان» در مرز اردن و فلسطین اشغالی، علیه نظامیان صهیونیست توسط دستگاه اطلاعاتی اردن دستگیر و نزدیک یک سال به زندان افتاد.

قله‌های شهادت در حزب‌الله لبنان+ تصاویر
شهید سمیر قنطار

«سمیر قنطار» اندکی بعد از آزادی و این بار در سن ۱۶ سالگی به همراه چند نوجوان دیگر در شهر «نهاریا» نزدیک مرز لبنان با فلسطین اشغالی، اقدام به انجام عملیاتی کرد که طی آن دوستانش شهید شدند و خودش توسط صهیونیست‌ها دستگیر و بعد از محاکمه توسط اسراییلی‌ها به ۴۷ سال زندان محکوم شد. او ۳۰ سال از عمر خود را در زندان‌های رژیم صهیونیستی گذراند و جالب هست که در آن سال‌ها با خواندن نهج‌البلاغه شیعه شد، اما دو سال بعد از جنگ ۳۳ روزه، در حالی که سه دهه از زندانی بودنش در رژیم اسراییل می‌گذشت همراه با چهار عضو حزب‌الله با دو جنازه سربازان اسراییلی معاوضه شد و به این شکل به عنوان یک قهرمان ملی به وطن بازگشت.

«قنطار» در بهمن سال ۱۳۸۷ خورشیدی به ایران سفر کرد و در آن سفر با رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار داشت، اما با شروع ماجرای سوریه و فعالیت تکفیری‌ها در آن کشور، خود را برای مبارزه به سوریه رساند و فصل جدیدی از مبارزات خود را علیه جریان تکفیریِ مورد حمایت غرب و اسراییل آغاز کرد. در نهایت نیز در سال ۱۳۹۴ خورشیدی بر اثر حمله موشکی اسراییل در «جرمانا» در نزدیکی دمشق به شهادت رسید.

** شهید «فواد شکر»

«فواد شکر» از فرماندهان نظامی ارشد حزب‌الله لبنان بود که علاوه بر برخورداری از سابقه طولانی در جنگ با صهیونیست‌ها، مشاور «سید حسن نصرالله» و از مسئولان نظارت‌کننده بر ساخت موشک‌های هدایت‌شونده نیز بود. «فواد شکر» معروف به «حاج محسن» در سال ۱۳۴۰ خورشیدی در شهرک «نبی شیت» در «بعلبک» واقع در شرق لبنان به دنیا آمد. از جوانی به بخش نظامی سازمان حزب‌الله پیوست و در مبارزه با صهیونیست‌ها فراز و نشیب بسیاری را طی کرد.

قله‌های شهادت در حزب‌الله لبنان+ تصاویر
شهید «فواد شکر»

حاج محسن البته سوابق درخشانی در دفاع از ملت مظلوم مسلمان بوسنی و هرزگووین داشت و به مدت سه سال نیز مسئول ساماندهی و مدیریت نیرو‌های نظامی لبنانی اعزامی به بوسنی برای جنگ با صرب‌های جنایتکار بود. او بعد از شروع طوفان‌الاقصی از فرماندهانی بود که نقش مهمی در دفاع از ملت مظلوم غزه و جنگ با اسراییل غاصب ایفا کرد و در نهایت با حمله هوایی صهیونیست‌ها به محل سکونتش در ضاحیه بیروت، در تاریخ ۹ مرداد سال ۱۴۰۳ خورشیدی به شهادت رسید.

** شهید «ابراهیم محمد عقیل»

«ابراهیم محمد عقیل» معروف به «حاج عبدالقادر» در سال ۱۳۴۱ خورشیدی در شهرک «بِدنایل» واقع در منطقه «بقاع» به دنیا آمد. از جوانی به حزب‌الله لبنان پیوست و مبارزه و جهاد را علیه صهیونیست‌های غاصب شروع کرد و به ویژه در جنگ ۳۳ روزه افتخارات بسیاری آفرید. او یکی از مغز‌های متفکر حزب‌الله در زمینه طراحی و اجرای عملیات‌های نظامی شناخته می‌شد. عقیل به عنوان یکی از اعضای بلندپایه حزب‌الله در جلسات مهم راهبردی این سازمان شرکت داشت و در بسیاری از تصمیم‌گیری‌های مهم موثر بود. یکی از ویژگی‌های برجسته او توانایی‌اش در مدیریت عملیات‌های پیچیده نظامی بود که به موفقیت‌های مهمی برای حزب‌الله منجر شد.

قله‌های شهادت در حزب‌الله لبنان+ تصاویر
شهید «ابراهیم محمد عقیل»

ابراهیم عقیل از شروع طوفان‌الاقصی طراح و ناظر عملیات‌های یگان حاج رضوان علیه صهیونیست‌ها بود تا اینکه در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳ خورشیدی در حمله موشکی اسراییل به شهادت رسید.

** شهید شیخ «نبیل قاووق»

یکی از اعضای برجسته حزب‌الله لبنان بود که در حادثه هفتم مهر سال جاری (واقعه شهادت سید حسن نصرالله) شهید شد، شیخ «نبیل قاووق» بود. او به مدت ۱۴ سال نائب رئیس شورای اجرایی حزب‌الله بود. این روحانی مبارز که سال‌های طولانی از عمر ۶۰ ساله اش را در جنگ با صهیونیست‌ها گذراند؛ توسط وزارت خزانه‌داری آمریکا تحریم شده بود. او مزد سال‌ها مجاهدتش را با شهادت در کنار یار همیشگی‌اش سید حسن نصر الله گرفت.

قله‌های شهادت در حزب‌الله لبنان+ تصاویر
شهید شیخ «نبیل قاووق»

منبع: مجله فکه

انتهای پیام/ ۱۱۲

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

قله‌های شهادت در حزب‌الله لبنان+ تصاویر بیشتر بخوانید »