امام موسی صدر

تحلیل شهید چمران از علت ربوده شدن امام موسی صدر پیش از پیروزی انقلاب

تحلیل شهید چمران از علت ربوده شدن امام موسی صدر پیش از پیروزی انقلاب


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، ربوده شدن امام «موسی صدر» در ۹ شهریور ماه ۱۳۵۷ سرنوشت نامعلومی تا به امروز برای رهبر شیعیان لبنان رقم زده هست. هرچند تحلیل‌ها و اخبار و اطلاعات مختلفی درباره علل و نحوه ربایش او ارائه شده؛ اما شهید دکتر مصطفی چمران از یاران نزدیک امام موسی صدر در پاییز ۱۳۵۷ و در حالی‌که انقلاب اسلامی ایران به روز‌های اوج خود نزدیک می‌شد از نظرگاه دیگری به تحلیل ربوده شدن رهبر شیعیان لبنان پرداخته هست.

شهید چمران در این تحلیل که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ثبت و ضبط شده هست می‌گوید: تا به حال فکر می‌شد که مسئله توطّن فلسطینی‌ها در جنوب لبنان و مخالفت آقای صدر با این موضع، سبب ربوده شدن اوست، اما اوج انقلاب اسلامی ایران، و انتشار امید و آرزوی پیروزی محرومین و مظلومین در همه کشور‌های ظلم زده، و احساس خطر اساسی برای سقوط نظام‌های فاسد و ظالم منطقه، همه و همه یک تفسیر جدید و یک آگاهی تازه درباره علل ربوده شدن آقای صدر به وجود آورده هست.

در این جا سعی می‌شود ابعاد قضیه آقای صدر و ابعاد انقلاب ایران در منطقه و روابط آنها با هم بررسی و تجزیه و تحلیل شود. انقلاب اسلامی ایران رو به پیروزی هست. انقلابی بزرگ و بی نظیر، که در هیچ جا دیده نشده هست، انقلابی که با هیچ تئوری غربی و شرقی قابل توجیه نیست، و شرق و غرب از آن به وحشت افتاده‌اند.

بعضی از نتایج حتمی و بزرگ این انقلاب از این قرار هست:

۱ ـ برتری ایدئولوژی اسلامی ـ راهی جدید به عالم نموده شده هست. تئوری‌های مادی غربی و مارکسیستی شرقی همه در توجیه این انقلاب درمانده‌اند. دنیای معاصر خاطره دو انقلاب بزرگ تاریخی را به یاد می‌آورد: اول، انقلاب کبیر فرانسه که به خاطر آزادی و دموکراسی و مساوات به وجود آمد و زیربنای تحولات بیشتر نظام‌های غربی هست.

دوم، انقلاب اکتبر لنین که مارکسیستی و اشتراکی هست و برای مبارزه با سرمایه داری و بورژوازی، و از بین بردن طبقات به وجود آمده و زیربنای نظام‌های شرقی اشتراکی عالم هست. اما انقلاب اخیر ایران، به رهبری امام خمینی، راهی تازه گشوده هست که به کلی با دو انقلاب معروف گذشته فرق دارد. مهمترین ارزش انقلاب ایران، بعد روحی و خدایی و روحیه گذشت و فداکاری، و آرزوی استشهاد و رسیدن به کمال مطلق هست. در دنیای مادی امروز، که همه و همه، از تاجر و عالم و انقلابی، همه به دنبال زندگی مادی و مصالح شخصی خود هستند، مردمی در ایران سینه پاک خود را سپر بلای گلوله‌های سوزان می‌کنند، و حتی هنگام مرگ نماز شهادت می‌خوانند و نماینده پاک‌ترین اخلاص‌ها و عمیق‌ترین عشق‌ها و شیرین‌ترین شهادت‌ها هستند.

عادتا حکومت‌های زور و قلدری، به کمک سرنیزه و ایجاد وحشت و تهدید مردم به مرگ، می‌توانند حکومت کنند، اما در ایران امروز مردمی پیدا شده‌اند که خود به پای خود به قربان گاه عشق رفته، سینه سپربلا کرده و آرزوی شهادت دارند، بدین وسیله نظام را خلع سلاح کرده‌اند، سلاح نظام، گرفتن حیات مردم بود، ولی مردم که خود حیات خویش را در طبق اخلاص گذاشته تقدیم می‌دارند، دیگر از نظام فاسد شاه و خطر سوزان گلوله نمی‌ترسند.

ایدئولوژی‌های مارکسیستی و مادی غربی شکست قطعی خود را می‌یابند، هر دو طرف می‌خواهند با اتهامات دروغ و شایعات ناجوانمردانه از اصالت و اهمیت این انقلاب مقدس بکاهند، اما حقیقت به مراتب بزرگتر از آن هست که با این تهمت‌ها و دروغ‌ها از بین برود.

۲ ـ تحرک شیعیان جهان ـ برای قرن‌ها شیعه را متهم به جاسوسی و خیانت و کفر و الحاد می‌کردند. شیعیان را همیشه، عقده حقارت رنج می‌داد؛ و بارانی از اتهامات دروغ، همیشه از آسمان تعصب و کینه بر شیعیان می‌بارید. اما اکنون احساس افتخار می‌کنند، زیرا اصالت انقلابی شیعه، به عنوان مسلمان واقعی بر همه ثابت شده هست. شیعیان محروم و مظلوم می‌توانند در برکت انقلاب ایران نفسی بکشند و از وجود خود شرم نکنند. البته حربه تکفیر و هجوم و اتهام به مقدار زیادی از مخالفین گرفته شده، و اباطیل گذشته و اتهامات و اغراض متعصبین خودبخود زایل شده هست.

۳ ـ خطر سقوط برای نظام‌های فاسد ـ بالفطره، اکثر نظام‌های فاسد و ظالم منطقه احساس خطر می‌کنند، لذا مصالح آمریکا نیز به خطر افتاده هست، بخصوص بیشتر نظام‌های عربی منطقه به شدت از سقوط خود می‌ترسند. انقلاب ایران آن قدر سوزان و نورانی هست، که همه نظام‌های فاسد را می‌سوزاند و همه جهل و ظلمت موجود را نابود می‌کند.

انقلاب ایران انقلاب اکثریت هست، نه انقلاب اقلیت مثل اکثر انقلاب‌های نظامی معاصر. آنجا که اکثریت مطلق مردم از زن و مرد و کوچک و بزرگ با این همه رشد و ایمان و فداکاری ضدظلم و فساد به پا خاستند، دیگر هیچ نیروی طاغوتی قادر نیست جلوی آنها را بگیرد…

لبنان و امام موسی صدر

باید گذشته لبنان و خدمات آقای صدر را کمی بررسی کرد:

۱ ـ در گذشته شیعیان لبنان رنج‌ها و ستم‌های زیادی را تحمل کرده‌اند، کشتار‌های فجیع، آتش سوزی‌های هولناک از شهر‌های شیعیان، و جنایت‌های بزرگ، همیشه شیعیان را کوبیده و خرد کرده هست. ظلم و ستم ترکان عثمانی بر شیعیان لبنان، ناگفتنی هست. در عصر حاضر نیز مارونی‌ها و دیگران، که حاکمان واقعی لبنانند به شیعیان اجحاف زیادی کرده‌اند، به طوری که شیعیان درجه سوم به حساب می‌آمدند، حیوان، کافر، و عمیل و جاسوس خوانده می‌شدند. شیعه بودن برای عده زیادی عقده حقارت بود، و حتی بعضی از شیعیان در طول این مدت شناسنامه خود را عوض کرده، به دین دیگران درآمده‌اند.

۲ ـ امام موسی صدر به لبنان آمد و برای اولین بار برای شیعیان ایجاد مرکزیت کرد. مجلس شیعیان را بعد از مبارزه‌ای سخت تأسیس نمود و برای احقاق حقوق از دست رفته شیعیان وارد مبارزه شد، تظاهرات و اعتصاب‌ها و مبارزه‌های فراوان لبنان و نظام آن را به لرزه درانداخت، و برای مسلمین پیروزی‌های چشم گیری نیز به دست آورد. برای این شیعیان به خود افتخار کردند، و احساس شرافت و کرامت و انسانیت نمودند، احزاب چپ و راست را رها کردند و به دور امام صدر جمع شدند، و قدرتی بی نظیر به وجود آوردند.

۳ ـ چپ و راست مصالح خود را در خطر دیده علیه آقای صدر وارد معرکه شدند. باران اتهام و فحش ناروا، تبلیغات زهرآگین، بر آقای صدر و شیعیان فرو بارید. توطئه‌ای بزرگ شروع شد که لبنان را به آتش کشید. شیعیان بیشتر از هر گروه دیگری خسارت دیدند و کشته دادند. جنگ اکثر اوقات در محلات شیعیان و بر سر زن و بچه بیگناه آنان واقع می‌شد.

مخالفین شیعه دست به تصفیه بزرگان شیعه و کادر‌های فعال شیعه زدند و حتی چندین بار به حیات آقای صدر سوءقصد شد، به تصور این که آقای صدر مسئول انفجار لبنان هست و او بود که با ایجاد تظاهرات مسلحانه و اعتصابات مختلف مردم را تشویق به تسلیح و تدریب کرد، و این سبب شد که مسیحیان به وحشت افتاده، دست به تدریب و تسلیح بزنند و بالاخره انفجار راه بیاندازند.

۴ ـ شکست احزاب چپ و راست در نظر مردم، به علت خطا‌های زیاد و دروغ‌ها و تهمت‌ها و خرابکاری‌ها و اذیت و آزار‌ها …

برای مدت سه سال، این احزاب قدرت و سیطره داشتند، ولی جز نکبت و مصیبت و جنایت و خیانت کاری نکردند.

آقا صدر خطی مستقل گرفت، و لذا هر دسته او را دست نشانده دسته دیگر قلمداد می‌کرد و به او هجوم می‌آورد، و او بدون در نظر گرفتن اتهامات و هجوم ها، بر اساس عقیده خود و ارزش‌های انسانی و اسلامی خود به راهی مستقیم و مستقل می‌رفت.

از اول انفجار لبنان، امام صدر برنامه توطئه استعماری را فاش کرد، و همه را دعوت نمود که با هشیاری عمل کرده و به دام توطئه گران نیافتند. در روزگاری که دو طرف فریاد جنگ برمی آورند، او ندای صلح و آرامش می‌داد و سعی می‌کرد که جلوی انفجار را بگیرد … اما توطئه قویتر بود و آتش انفجار شروع شد، جناح مسلمانان؟! (که متأسفانه توسط احزاب چپ مارکسیستی اداره و رهبری می‌شد) هر مسیحی را می‌یافتند، فقط به جرم مسیحی بودن می‌کشتند، و مسیحیان نیز هر مسلمانی را فقط به جرم مسلمان بودن می‌کشتند، و لذا دامنه جنگ و انفجار به سرعت بالا گرفت، و مسیحیان اجبارا متحد و مسلح شدند و در کنار «کتائب» قرار گرفتند.

آقای صدر تنها کسی بود که علیه «قتل علی الهوی»، ندای انسانیت درمی داد و حتی چهار روز در مسجد «عاملِیِّه» روزه گرفت.

احزاب چپ و راست برای تقسیم لبنان دست به کار شدند، و حکومت داخلی تشکیل دادند، تنها کسی که مخالفت کرد و علیه دو طرف به شدت ایستاد، آقای صدر بود.

هنگامی که، بر اثر توطئه اسرائیل و آمریکا، سوریه و مقاومت فلسطین به جان هم افتادند، و احزاب چپ هر چه بیشتر تحریک می‌کردند و اگر بین آنها صلحی می‌شد فورا با توطئه‌ای جدید دو طرف را وادار به جنگ می‌کردند، و راستی‌ها نیز این برادرکشی موضع گرفت، و این انفجار را خیانتی به امّت عربی نامید و هفت هشت بار به سوریه رفت و چندین بار یاسر عرفات را نزد حافظ اسد برد و بین آنها را بالاخره آشتی داد. عملی که بابت آن فحش‌ها و تهمت‌های زیادی دریافت کرد.

امروز که هر دو طرف به اعمال ناشایسته گذشته اعتراف دارند، و اکنون که متحد و همکارند، متأسفانه تهمت‌ها و اتهامات گذشته خود را علیه آقای صدر نادیده گرفته، حتی معذرتی نیز نخواسته‌اند، و نمی‌خواهند به قدرت ایمان و پایداری و فداکاری او و صحت نظرات او و اخلاص او و بی نیازی او از قدرت‌های بزرگ موجود، و استقلال او از جبهه بندی‌های چپ و راست اعتراف کنند.

بعد استعمارگران خواستند که بین شیعه و سنی اختلاف بیاندازند، و بعد خواستند که بین شیعه جنوب و فلسطینی انفجار به وجود آورند، و بعد خواستند که شیعیان را، که به علت کار‌های خطای فلسطینی ها، از آنها زده شده بودند، به سمت اسرائیل برانند، اما همه این توطئه‌ها به رهبری و وجود آقای صدر نقش برآب شد. فرمان‌های او محکم و خلل ناپذیر مثل «اَلتَّعامُلْ مَعَ اِسْرائیلَ حَرامٌ»، معامله با اسرائیل حرام هست همه توطئه‌ها را در هم شکست، و شیعیان را از خط سقوط نجات داد.

استعمارگران دریافتند که با وجود و حضور آقای صدر برنامه‌های استعماری آنها قابل پیاده شدن نیست. محبوبیت و قدرت او روزبه روز اوج می‌گرفت، و افکار و نظرات او در عقول و قلوب همه مردم جا باز می‌کرد، مردم دسته دسته به او روی می‌آوردند، و احزاب چپ و راست از نظر فکری و مردمی بیش از پیش ورشکست می‌شدند.

تأثیر انقلاب ایران بر همسایگان

این تأثیر از چند نظر مورد توجه هست:

۱ ـ تحرک شیعیان دنیا ـ از ترکیه و هند و عراق و کویت و سعودی و خلیج فارس و لبنان، همه جا خون در قلب شیعیان به جوش آمده هست. شیعیانی که سال‌ها و قرن‌ها تحت فشار و تهمت و فقر اقتصادی و سیاسی و اجتماعی زندگی کرده‌اند، اکنون فرصت نفس کشیدن یافته، به حرکت درآمده‌اند. خطر انفجار شیعیان در زیر سقف کبود طنین انداز شده هست.

۲ ـ نظام‌های عربی در خطر سقوط ـ نیمی از جمعیت لبنان شیعه هست. در ترکیه حدود ۱۴ میلیون شیعه و علوی زندگی می‌کنند. عربستان سعودی ۳۰۰۰۰۰ نفر شیعه دارد. ۶۰ درصد جمعیت عراق شیعه هست. در کویت و خلیج فارس و بحرین… عده زیادی شیعه هستند. این منطقه بزرگترین و مهمترین نقطه نفت خیز دنیاست که مصالح آمریکا در آن بیحساب هست؛ لذا خطر سقوط نظام‌های عربی، آمریکا را سخت به وحشت انداخته هست.

۳ ـ روسیه نیز از قدرت و انتشار انقلاب اسلامی ایران به وحشت افتاده هست. حکومت اسلامی، صرف نظر از وابستگی‌های طایفی و زبانی و نژادی، همه اقوام را به خود جلب می‌کند؛ و مسلمانان مناطق جنوب روسیه (قفقاز، ترکستان، تاجیکستان، ازبکستان …)، به سمت برادران مسلمان خود جذب خواهند شد. به علاوه روسیه در ایران مصالح زیادی دارد که همه از دست خواهد رفت، که از همه مهمتر شکست ایدئولوژیکی هست و سرنوشت مارکسیسم را در دنیا واژگون خواهد کرد.

۴ ـ امام موسی صدر رهبر شیعیان لبنان، فعالترین و محبوبترین رهبر مذهبی دنیای عرب هست، که دارای روح انقلابی و دینامیکی و آشنا با علوم جدید و قدیم، و دارای تجربه سیاسی و اجتماعی و انقلابی هست. این رجل شیعه، تحولات زیادی در سرنوشت شیعیان لبنان به وجود آورده و تأثیر زیادی نیز روی شیعیان عرب در نقاط دیگر منطقه گذاشته هست.

اکنون که انقلاب ایران مراحل تکاملی خود را طی می‌کند پائیز سال ۱۳۵۷ و شور و هیجان انقلابی همه شیعیان محروم و مظلوم منطقه را به جوش و خروش انداخته هست، وجود امام صدر به عنوان یک رهبر فعال و مؤثر شیعه، قادر هست که اکثر نظام‌های عربی را در خطر سقوط قرار دهد.

در حال حاضر اکثر شیعیان جهان بدون رهبری و قیادت به سر می‌برند (جز ایران ـ و لبنان)، مثلاً ترکیه با ۱۴ میلیون شیعه و علوی، فاقد رهبری هست، و شیعیان انقلابی و به جان آمده، اجباراً به سازمان‌های چپی می‌پیوندند، و دشمن نیز آنها را به نام کمونیست به سادگی درو می‌کند و جهان نیز در مقابل این جنایت سکوت می‌نماید. مسلما وجود رهبری رشید و هشیار و صالح، قادر هست که این نیرو‌های انقلابی را در جهت صحیح به کار اندازد. از نظر ابرقدرت وجود آقای صدر از این نظر برای منطقه خطرناک هست. در این شرایط بحرانی، رهبری فعال و هشیار ربوده شد.

انتهای پیام/ 119

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

تحلیل شهید چمران از علت ربوده شدن امام موسی صدر پیش از پیروزی انقلاب

تحلیل شهید چمران از علت ربوده شدن امام موسی صدر پیش از پیروزی انقلاب بیشتر بخوانید »

امام موسی صدر؛ روشنی‌بخش راه آزادی و وحدت در مبارزه با صهیونیسم

امام موسی صدر؛ روشنی‌بخش راه آزادی و وحدت در مبارزه با صهیونیسم


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، در گذرگاه زمان، که هر ذره از آن روایتی هست از ایستادگی و امید، نامی بر تارک تاریخ می‌درخشد که نه تنها یادآور مبارزه که نماد وحدت و انسانیت هست: «امام موسی صدر». او که چونان نگینی درخشان در دل تاریخ معاصر می‌درخشد، نه یک رهبر مذهبی تنها، که معمار وحدت و پرچمدار مبارزه علیه ظلم بود.

امام موسی صدر، با نگاهی ژرف و قلبی مالامال از عشق به انسانیت، مسیر آزادی فلسطین را نه یک جهاد مفرد، که راهی برای رهایی تمامی ستمدیدگان جهان می‌دانست. او در میانۀ آتش و خون، ندای وحدت مسلمانان و مسیحیان را سر داد و در جنوب لبنان، در میان محرومان، نهال مقاومت را کاشت. او به جهانیان آموخت که فلسطین، تنها یک سرزمین نیست، بلکه وجدان بیدار جهان اسلام و نماد مبارزه با استعمار نوین هست.

امام موسی صدر با سخنان آتشین و اقدامات بی‌مانندش، روح تازه‌ای در کالبد مقاومت لبنان دمید. او مؤسسات اجتماعی، آموزشی و مذهبی را بنیان نهاد تا انسان‌هایی آگاه و آزاده پرورش دهد؛ انسان‌هایی که بتوانند در برابر اشغالگر صهیونی بایستند و شرافت انسانی و سرزمینی خود را پاس دارند. نگاه او به آزادی فلسطین، نگاهی استراتژیک و مبتنی بر قدرت درونی امت بود و همواره بر توانمندسازی مردم تأکید می‌ورزید.

امام موسی صدر؛ روشنی‌بخش راه آزادی و وحدت در مبارزه با صهیونیسم

اما چه ستمی بالاتر از آنکه این چراغ فروزان، در میانه راه و در اوج شکوفایی، در خاک لیبی ربوده شود و تاریخ در سیاهچاله‌ای از سکوت و ابهام فرو رفت. ۴۷ سال (۹ شهریور ۱۳۵۷) از آن روز تلخ و شوم می‌گذرد، اما ندای عدالت‌خواهی او هرگز خاموش نشده هست. این ۴۷ سال، نه نشانه فراموشی، که نمادی هست از تداوم راه بزرگمردی، چون امام موسی صدر. به قول دختر وی (حورا صدر) هر سالی که می‌گذرد، پرسش از غیاب او، فریاد بلندتری برای افشای ستمگران هست.

امروز، یاد او در هر سنگری که برای آزادی قدس برپاست، زنده هست. در نگاه هر کودک فلسطینی که به آسمان چشم می‌دوزد و در قلب هر رزمنده‌ای که برای آزادی می‌جنگد، روح امام موسی صدر حاضر هست. او رفت تا به ما بیاموزد که گاه باید قلمرو وجود را فراتر از جسم گسترد و در جان تاریخ جاری شد.

۴۷ سال هست که سکوت دنیا در برابر این ربودن، زخمی عمیق بر پیکر بشریت هست. اما «امید»، وارث خون شهیدان و ربوده‌شدگان هست.

راه امام موسی صدر، راه نور و آگاهی، همچنان پابرجاست و تا آزادی کامل فلسطین و احقاق حق تمامی مستضعفان جهان، ادامه خواهد داشت. او نیست، اما انگار همه جا هست در هیاهوی مقاومت، در سکوت دعا‌های عاشقان و در آرزوی آزادی که هرگز نمیرد.

امام موسی صدر؛ روشنی‌بخش راه آزادی و وحدت در مبارزه با صهیونیسم

بیان درد‌ها و آروز‌های مردم از زبان نوجوانی ۱۴ ساله در «رنج برای کی؟»

در چهاردهمین روز از خردادماه سال ۱۳۰۷ هجری شمسی، در دیار مقدس قم، فرزندی پاک‌سیرت در خاندانی که به علم و تقوا شهره بودند، دیده به جهان گشود.

«سیدموسی صدر»، که نسبش با ۳۰ واسطه به امام موسی کاظم (ع) می‌رسید، در دامان پدری بزرگوار، چون «آیت‌الله العظمی سیدصدرالدین صدر» از مراجع ثلاث قم و مادری فرهیخته، چون «بی‌بی صفیه»، دختر «آیت‌الله العظمی حسین طباطبایی قمی»، پرورش یافت. این تبار والا، نویدبخش آینده‌ای درخشان برای این فرزند پاک‌سیرت بود.

تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش آغاز کرد و در سال ۱۳۲۶ دوران دبیرستان را به پایان رساند. اما اشتیاق به معارف ناب اسلامی، او را در سال ۱۳۲۰ به سوی حوزه علمیه قم کشاند تا پله‌های ترقی علمی را تا نیل به درجه اجتهاد طی کند. ذوق قلم و دغدغه اجتماعی او حتی در نوجوانی نیز هویدا بود، به‌طوری که در ۱۴‌سالگی در سال ۱۳۲۱ مقاله‌ای با عنوان «رنج برای کی؟» در روزنامه استوار قم منتشر کرد و در آن به بیان درد‌ها و آرزو‌های مردم پرداخت.

حرکت جریان‌ساز او در تلفیق علوم حوزوی و دانشگاهی در سال ۱۳۲۹ محقق شد. او از نخستین روحانیانی بود که قدم به دانشگاه نهاد و در دانشکده حقوق دانشگاه تهران به تحصیل در رشته اقتصاد پرداخت و در سال ۱۳۳۲ فارغ‌التحصیل شد. در همین دوران، به موازات تحصیل دانشگاهی، به تدریس در حوزه نیز اشتغال داشت.

در سال ۱۳۳۳ برای تکمیل تحصیلات حوزوی رهسپار نجف اشرف شد و به «جمعیت منتدی النشر» پیوست و به عضویت کادر علمی آن درامد. در همین سال، با بانوی فرهیخته، «پروین خلیلی»، ازدواج کرد که ثمره این پیوند، چهار فرزند به نام‌های «صدرالدین» (۱۳۳۵)، «حورا» (۱۳۳۸)، «حمید» (۱۳۴۲) و «ملیحه» (۱۳۴۵) بود.

امام موسی صدر در سال ۱۳۳۳، به دعوت علامه «سیدعبدالحسین شرف‌الدین» برای نخستین بار به لبنان سفر کرد. علامه شرف‌الدین چنان تحت تاثیر شخصیت او قرار گرفت که به مردم «صور» توصیه کرد از سید موسی برای جانشینی خود دعوت کنند.

امام موسی صدر؛ روشنی‌بخش راه آزادی و وحدت در مبارزه با صهیونیسم

از تاسیس «مکتب اسلام» تا احیای «جمعیت احسان و نیکوکاری»

سفر دوم او به لبنان در سال ۱۳۳۶ انجام شد. او در سال ۱۳۳۷ به قم بازگشت و با همکاری جمعی از فضلا، مجله «مکتب اسلام» را به عنوان نخستین نشریه فکری-فرهنگی حوزه علمیه قم پایه‌گذاری کرد و سردبیری آن را بر عهده گرفت. همین مسئله کافی بود تا در کوتاه زمانی؛ قلم روان و اندیشه نوگرای او در مقالات متنوع این مجله، به ویژه با رویکردی اقتصادی، جلوه‌گر شود.

در سال ۱۳۳۸، با پاسخ مثبت به دعوت مردم «صور»، به لبنان مهاجرت کرد و فعالیت گسترده خود را به عنوان عالم دینی و جانشین علامه شرف‌الدین آغاز کرد. از همان ابتدا، فعالیت‌های اجتماعی و تشکیلاتی خود را با احیای «جمعیت احسان و نیکوکاری» کلید زد و سپس مؤسسات عام‌المنفعه متعددی در زمینه‌های آموزشی، فنی، بهداشتی و حوزوی تاسیس کرد.

برگزاری دوره‌های سوادآموزی، مبارزه با تکدی‌گری از طریق طرح‌های حمایتی و راه‌اندازی صندوق صدقات، از جمله اقدامات او در این دوره بود که به ارتقای آگاهی‌های اجتماعی و دینی مردم و افزایش مشارکت زنان انجامید.

گفت‌وگوی ادیان و پیگیری موضوع آزادی امام خمینی (ره) از رهبر کاتولیک‌های جهان

حضور بین‌المللی و گفت‌وگوی ادیان، از ویژگی‌های برجسته سیره او بود. در هجدهم خرداد ۱۳۴۲ در مراسم ترحیم «پاپ ژان بیست‌وسوم» شرکت کرد و با احترام از او یاد کرد. او در پانزدهم تیر ۱۳۴۲، به عنوان تنها روحانی مسلمان به مراسم تاج‌گذاری پاپ پل ششم در واتیکان دعوت شد و در آنجا مشکلات ملت ایران و موضوع آزادی امام خمینی (ره) را مطرح کرد.

در هفدهم فروردین ۱۳۴۳، همکاری خود را با نهاد «هم‌اندیشی لبنان» آغاز کرد و در آن به سخنرانی درباره ساختار فرقه‌ای لبنان و گفت‌وگوی ادیان پرداخت. تاسیس «خانه دختران» و مدرسه «الهدی» نیز در همین سال، گامی مؤثر در توانمندسازی زنان و آموزش نسل نو بود.

امام موسی صدر؛ روشنی‌بخش راه آزادی و وحدت در مبارزه با صهیونیسم

امام موسی صدر در سال ۱۳۴۴ به ایران سفر کرد و در «دارالتبلیغ» قم سخنرانی پُرشوری با عنوان «ضرورت تجدید نظر در شیوه‌های تبلیغ» انجام داد که این مهم نشان از نگرش اصلاح‌گرایانه او داشت.

در ۲۳ مرداد ۱۳۴۵، با برگزاری کنفرانسی مطبوعاتی، زمینه‌های تاسیس «مجلس اعلای شیعیان» را فراهم کرد که نقطه عطفی در ساماندهی وضعیت شیعیان لبنان و مقدمه‌ای برای حرکت‌های گسترده توسعه‌طلبانه و محرومیت‌زدایی بود.

روایت «اسلام و کرامت انسان» در دانشگاه آمریکایی و گفتن از «شیعه امامیه» در فرانسه

امام صدر در نوزدهم بهمن ۱۳۴۵ در دانشگاه آمریکایی بیروت، در صد سالگی تاسیس این دانشگاه، سخنرانی با عنوان «اسلام و کرامت انسان» ایراد کرد.

سپس در اول اسفند ۱۳۴۵، به غرب آفریقا سفر کرد تا با لبنانی‌های مهاجر ارتباط برقرار کند. در این سفر با روسای جمهور ساحل عاج و سنگال دیدار و کمک‌هایی به کودکان یتیم اهدا کرد.

در سال ۱۳۴۶، در دانشگاه داکار سنگال درباره «ابعاد اجتماعی اسلام» سخنرانی کرد و در همان سال، با نوشتن مقدمه‌ای بر کتاب «العلوم الطبیعیه فی القران» به تبیین پیوند علم و دین پرداخت.

در اردیبهشت ۱۳۴۷، در دانشگاه استراسبورگ فرانسه درباره «شیعه امامیه» سخن گفت. در سی‌ویکم شهریور همان سال، با نوشتن مقدمه‌ای بر کتاب «فاطمه الزهراء وتر فی غمد» اثر «سلیمان کتانی» (نویسنده مسیحی)، نشان داد که دغدغه وحدت و معرفی صحیح چهره اهل‌بیت (ع) حتی برای غیرمسلمانان دارد.

وی در ۲۵ اذر ۱۳۴۷ با برگزاری ضیافت افطار، کار جمع‌آوری کمک برای انقلاب فلسطین را آغاز کرد.

سکانداری مجلس اعلای شیعیان و بازتاب خطر صهیونیسم

در اول خرداد ۱۳۴۸، به ریاست مجلس اعلای شیعیان برگزیده شد و از همان آغاز، مسلمانان را به یکپارچه‌سازی شعائر دینی دعوت و بر خطر صهیونیسم و حمایت از مقاومت فلسطین تاکید کرد.

امام موسی صدر در ۹ مهر ۱۳۴۸، در نامه‌ای تاریخی به «شیخ حسن خالد»، مفتی اهل سنت لبنان، پیشنهاد وحدت در رؤیت هلال و تقریب مذاهب را مطرح کرد.

امام موسی صدر؛ روشنی‌بخش راه آزادی و وحدت در مبارزه با صهیونیسم

او در نهم بهمن ۱۳۴۸، همه را به دفاع از جنوب لبنان در برابر تجاوزات اسرائیل فراخواند و خواستار مسلح‌سازی مردم و اجرای طرح‌های توسعه‌ای شد. در شانزدهم اسفند، به عضویت دائم شورای مجمع پژوهش‌های اسلامی قاهره درآمد و در بیستم اسفند، در دیداری سه‌ساعته با «جمال عبدالناصر»، رئیس‌جمهور مصر، بر وحدت اسلامی و عربی برای مقابله با صهیونیسم تاکید کرد.

تشکیل مجلس جنوب لبنان و آغاز مبارزه علنی با صهیونیسم

امام موسی صدر در سال ۱۳۴۹، با تاسیس هیئتی برای کمک به جنوب لبنان و فراخوان اعتصاب عمومی، «مجلس جنوب» را شکل داد. سپس برای حمایت از فلسطین، به چند پایتخت اروپایی سفر کرد و در کنفرانس‌های مطبوعاتی، فاجعه فلسطین را محکوم کرد. او در ۱۰ مهر ۱۳۴۹، در مراسم تشییع جمال عبدالناصر حاضر شد.

وی در ۱۱ اسفند ۱۳۴۹، به دعوت «ملک حسن دوم» به مراکش سفر کرد و در دانشکده «شریعت» این کشور سخنرانی کرد.

امام موسی صدر در سال ۱۳۵۰، در ششمین نشست مجمع پژوهش‌های اسلامی قاهره مقاله‌ای با عنوان «اسلام، ارزش‌ها و مفاهیم انسانی» ارائه و طی آن بر جهاد برای آزادی فلسطین تاکید کرد. او در اول مرداد همان سال، در کنفرانسی مطبوعاتی، نظام فرقه‌ای لبنان را شر مطلق خواند و خواستار لغو آن شد.

تلاش برای آزادی آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی تا دیدار با شهیدان مطهری و بهشتی

در بهمن ۱۳۵۰، به ایران سفر کرد و برای آزادی زندانیان سیاسی، از جمله آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، تلاش کرد و حتی به پیشنهاد شهیدان مطهری و بهشتی، با شاه دیدار کرد تا از اعدام جوانان و افراد بی‌گناه جلوگیری کند. در سال ۱۳۵۱، با افزایش تجاوز‌های رژیم غاصب اسرائیل به جنوب لبنان، با ارسال تلگراف به رهبران جهانی، آنان را به واکنش فراخواند. در سوم آذر، به دعوت مفتی قزاقستان، به شوروی سفر کرد و در «مسجد جامع» مسکو نماز جماعت اقامه کرد. در پنجم بهمن ۱۳۵۱، برای ادای حج به عربستان سعودی رفت و با «ملک فیصل» – پادشاه وقت عربستان – درباره وحدت مسلمانان و قدس گفت‌و‌گو کرد.

امام موسی صدر؛ روشنی‌بخش راه آزادی و وحدت در مبارزه با صهیونیسم

بنیان‌گذاری «جنبش محرومان»

امام موسی صدر در بهار سال ۱۳۵۲، در خطبه نماز جمعه بر پیوند آزادسازی فلسطین با حفظ مقدسات تاکید کرد و در ۳۱ تیر همان سال، در همایش «اندیشه اسلامی» در الجزایر مقاله‌ای با عنوان «روح تشریع در اسلام» ارائه داد و به نقد‌های علما پاسخ گفت. وی در ۱۷ مهر ۱۳۵۲، با آغاز جنگ اعراب و اسرائیل، مردم را به جهاد فراخواند. در دوم اسفند، با حضور در تجمع صد‌هزار نفری شهر «بعلبک»، «جنبش محرومان» را پایه‌گذاری کرد.

در اردیبهشت ۱۳۵۳، در سمیناری با عنوان «امام و شهادت» درباره مفهوم شهادت در نبرد حق علیه باطل سخن گفت. امام موسی صدر این مسیر پُرمخاطره را از سال ۱۳۵۳ با جدیت و تلاشی خستگی‌ناپذیر ادامه داد و در این میان بار‌ها با امام خمینی (ره) و دیگر چهره‌های انقلابی مردم ایران در مسیر مبارزه با پهلوی برای برقراری جمهوری اسلامی و نیز آزادی قدس شریف دیدار کرد.

سیره علمی و عملی امام موسی صدر، تلفیقی کم‌نظیر از «عقلانیت نوگرا»، «معنویت اصیل»، «اقدام اجتماعی» و «دیپلماسی هوشمندانه» بود. او که خود را وقف محرومان و وحدت امت اسلامی کرده بود، در نهایت در سفر به لیبی در سال ۱۳۵۷، به صورت مرموزی ناپدید شد و تلخی غم‌انگیزی را در افق تاریخ رقم زد، اما طلوع اندیشه‌ها و آرمان‌های او تا امروز روشنی‌بخش راه آزادی و وحدت هست.

امام موسی صدر؛ روشنی‌بخش راه آزادی و وحدت در مبارزه با صهیونیسم

لزوم ادامه پیگیری‌های حقوقی و بین‌المللی ربایش امام موسی صدر

هم‌زمان با چهل‌وهفتمین سالگرد ربایش «امام موسی صدر» رهبر شیعیان لبنان، چهره‌های بانفوذ و شناخته‌شده در مسیر حق‌طلبی و مبارزه علیه رژیم غاصب صهیونی برای آزادی سرزمین فلسطین؛ نگارنده این گزارش به‌عنوان خبرنگار ایکنا، تجربه‌ای نیز در رسانه ملی و حضور در شبکه‌های رادیویی آن دارد. راقم این سطور چند روز پیش که خانم «حورا صدر» -دختر امام موسی صدر- برای حضور در برنامه «روایت صدر» در شبکه رادیویی فرهنگ حضور پیدا کرده بود؛ پیش‌از ورود به استودیوی این برنامه؛ دعوت خبرنگار ایکنا که در آنجا حاضر بود را برای گفت‌وگویی کوتاه پذیرفت.

این گفت‌و‌گو با توجه به تأکید خانم صدر مبنی بر آنکه گفتن از وجوه شخصیت علمی، سیاسی و اجتماعی؛ نیز ابعاد معنوی، روحانی، آزادی‌خواهی و حق‌طلبی امام موسی صدر طی این دهه‌ها بسیار گفته‌شده بر این مهم تأکید کرد که محور این گفت‌و‌گو را بر حوزه گذار ۴۷ سال از ربایش این شخصیت و عدم پاسخ‌گویی و سکوت مجامع بین‌المللی هم‌پیمان و حامی رژیم غاصب صهیونیستی استوار می‌کند.

آنچه در ادامه از خاطر شما می‌گذرد گفت‌وگوی کوتاه خبرنگار ایکنا با حورا صدر (دختر امام موسی صدر) پیش از ورود او به استودیوی برنامه «روایت صدر» در معاونت صدای رسانه ملی هست. حورا صدر در گفت‌و‌گو با ایکنا با اشاره به گذشت ۴۷ سال از ربایش امام موسی صدر (پدرش)، بر لزوم ادامه پیگیری‌های حقوقی و بین‌المللی این پرونده تأکید کرد و یادآور شد: در این گفت‌و‌گو تلاش می‌کند بیشتر بر نقش بی‌بدیل امام موسی صدر در عرصه‌هایی متمرکز شود که کمتر در رسانه‌ها بازتاب داده شده هست.

وی با بیان آنکه در این ۴۷ سال تحولات زیادی را شاهد بودیم که یکی از آنها ورود از قرن بیستم به قرن بیست‌ویکم هست، اظهار داشت: هنوز موضوع ربایش پدر من بی‌پاسخ مانده و علی‌رغم پیگیری‌هایی که صورت گرفته، معتقدم آن توجهی که شایسته و بایسته این موضوع بود، توسط دو دولت لبنان و لیبی صورت نگرفته هست.

وی افزود: درباره ابعاد شخصیت فرهنگی، دینی، سیاسی، اجتماعی و علمی امام موسی صدر فراوان گفته‌شده و افراد شایسته‌تر از من برای گفتن از این مهم وجود دارند، اما آنچنان که در ابتدای سخنم گفتم، درباره ربوده شدن پدرم نکاتی را عنوان می‌کنم.

امام موسی صدر؛ روشنی‌بخش راه آزادی و وحدت در مبارزه با صهیونیسم

تقسیم‌بندی ربایش امام موسی صدر در رده «امنیت ملی»

حورا صدر با اشاره به پیگیری‌های حقوقی صورت گرفته، خاطرنشان کرد: بُعد حقوقی این مسئله از لحظه اول ربایش پیگیری شد. از همان زمان ربودن امام، دولت لبنان این اقدام را در حوزه «امنیت ملی» عنوان کرد و همین مسئله باعث شد تا بالاترین سطح دادگاه و دولت لبنان به این موضوع ورود کند. یعنی شکایت مطرح شده از طرف دولت لبنان مطرح شد و مسئول پیگیری آن نیز بر عهده دولت سپرده شد.

حورا صدر تصریح کرد: در این مسئله تردیدی وجود ندارد که ازنظر حقوقی جرم بسیار بزرگی صورت گرفته و ربایش اینجا از طریق دولتی (لیبی) رخ داد که پاسخگویی به آن در تعاملات دو دولت مورد پیگیری قرار گیرد. گرچه خانواده همیشه پیگیر بود، اما درنهایت محقق شدن ابعاد مختلف حقوقی این ربایش در سیستم دولتی باید مورد پیگیری قرار گیرد.

وی خاطرنشان کرد: نکته دوم که دوست دارم به آن اشاره‌ای داشته باشم آن هست که این پرونده، پرونده «ربایش» یا آن‌گونه که در محافل حقوقی از آن یاد می‌شود، «ناپدیدسازی اجباری» هست که این نوع پرونده‌ها هیچ‌گاه شامل مرور زمان نمی‌شود.

دختر امام موسی صدر اظهار داشت: درست هست که امروز می‌گوییم ۴۷ سال از این اتفاق گذشت و آن را شاید خیلی ساده بر زبان آوریم؛ اما فارغ از ابعاد عاطفی و بار سنگین روحی که این فراق بر دل خانواده گذاشته – که آن را این‌جا مطرح نمی‌کنم – تأکید می‌کنم که هرچقدر و هر چند سال از این ربایش بگذرد، با توجه به آنکه هنوز نتیجه و خروجی به دست نیامده، این پرونده همچنان مفتوح هست و لازم هست که به‌طور شایسته پیگیری شود.

وی افزود: این پیگیری باید از طرف افراد حقوقی صورت گیرد که دارای موقعیت در بدنه دولتی و قدرت تأثیرگذاری بالایی هستند.

امام موسی صدر؛ روشنی‌بخش راه آزادی و وحدت در مبارزه با صهیونیسم

اثرگذاری فعالیت‌های امام موسی صدر میان تمامی مسلمانان

حورا صدر سپس به تأثیر گسترده امام موسی صدر اشاره و خاطرنشان کرد: اگر نخواهم به ابعاد حقوق بشری اشاره کنم، به تأثیر امام موسی صدر بر جامعه شیعیان ارجاع می‌دهم و این‌جا نه‌فقط شیعیان لبنان، که مسلمانان لبنان، بلکه می‌توان گفت که کلیه مسلمانان جهان از یک سو از نوع فعالیت‌های پدرم تأثیر گرفته‌اند و از سوی دیگر، شاهد اثرگذاری ابعاد مختلف فعالیت‌های امام موسی صدر در مرز‌های خارج از لبنان و میان تمام مسلمانان جهان بوده‌ایم.

وی با تاکید بر آنکه اگر هر فردی در این شرایط قرار گیرد، باید پیگیر آزادی ایشان باشد تصریح کرد: طبیعی هست که حتی با وجود گذشت ۴۷ سال، هنوز باید درباره ابعاد مختلف اثرگذاری حقوقی، دینی، علمی، اجتماعی و سیاسی امام موسی صدر میان مسلمانان، چه شیعه و چه سنی، سخن بگوییم.

سهم امام موسی صدر در پایان تبعید امام خمینی (ره) در ترکیه

حورا صدر در بخش دیگری از سخنان خود با برشمردن وجهه دیپلماتیک امام موسی صدر، بیان کرد: اگر بخواهم نگاهم را بر حوزه سیاست و مبانی دیپلماتیک استوار کنم، بازهم می‌توانیم بگوییم که امام موسی صدر شخصیتی سیاسی و دیپلماتیک هست. مسائل مختلف و متعددی که او میان کشور‌ها برای حل و فصل آنها گام برداشت و یا خود بانی انجام آن بود، تنها بخشی از بازنمایی فعالیت‌های سیاسی، بین‌المللی و دیپلماتیک امام موسی صدر هست.

امام موسی صدر؛ روشنی‌بخش راه آزادی و وحدت در مبارزه با صهیونیسم

وی در پایان با اشاره به نمونه‌ای عینی از اقدامات بین‌المللی امام صدر، گفت: مثال کوچکی دراین‌باره می‌زنم؛ زمانی که امام‌خمینی (ره) در ترکیه تبعید بودند، به اعتراف و شهادت بسیاری از شخصیت‌ها، امام موسی صدر نقش بسیار بزرگی در مسیر پایان تبعید بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در ترکیه داشت. حتی برای این مهم به واتیکان مراجعه کرد و آنجا با رهبر کاتولیک‌های جهان این مسئله را مطرح کرده هست. این یکی از اقدامات تأثیرگذار در پایان تبعید حضرت امام‌خمینی (ره) در ترکیه بود.

دختر امام موسی صدر در پایان، در توضیح دلیل اشاره به این موضوع، افزود: این نکته را ازاین‌جهت عرض کردم که هم به جایگاه تأثیرگذاری او در معادلات بین‌المللی به‌عنوان یک شخصیت سیاسی و هم در جایگاه یک روحانی درباره لزوم گفت‌وگوی ادیان بر محور آزادی و بلندای اندیشه معارف اسلامی میان دیگر ادیان، ارجاع و اشارتی داشته باشم.

منبع: ایکنا

انتهای پیام/ 112

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست
امام موسی صدر؛ روشنی‌بخش راه آزادی و وحدت در مبارزه با صهیونیسم

امام موسی صدر؛ روشنی‌بخش راه آزادی و وحدت در مبارزه با صهیونیسم بیشتر بخوانید »

شهید آیت الله «سید محمدباقر صدر»؛ احیاگر حکمت شهادت

شهید آیت الله «سید محمدباقر صدر»؛ احیاگر حکمت شهادت


شهید آیت الله «سید محمدباقر صدر»؛ احیاگر حکمت شهادت

به گزارش خبرنگار نوید شاهد، نوزدهم فروردین ۱۳۵۹، نادره مردی از تبار احیاگران بزرگ شیعه، فقه و فلسفه را در مکتب جهاد به کمال رساند و حکمت و معرفت را در محراب خون، به ثمر نشاند و شجره طیبه شهادتش، سلسله جنبان هدایت و الهام بخش مجاهدت شد. در چنین روزی عالم و فقیه و فیلسوف بزرگ جهان تشیع، چهره درخشان علم و فضیلت و مبارزه در حوزه نجف، آیت الله سیدمحمدباقر صدر به همراه خواهر بزرگوارش بانو بنت الهدی صدر، با دستور صدام ملعون و به‌دست مزدوران جنایتکار بعثی، بطرزی فجیع به شهادت رسید و یکی از سیاهترین و تباهترین اوراق کارنامه پرشقاوت و ننگین این حزب ضد اسلامی و ضد بشری را در تاریخ رقم زد و برگ زرینی از مبارزات حق طلبانه عالمان روشنگر و مجاهدان دین باور را در تاریخ پرفروغ روحانیت بیدار شیعه بجا نهاد. این جنایت سبعانه، یکی از حلقه‌های مهم در زنجیره توطئه‌های رژیم بعث صدامی علیه انقلاب اسلامی و مقاومت منطقه بود که تنها ۵ ماه بعد و با گسترش اقدامات متجاوزانه و تشدید فعالیت‌های تخریبی و تنش افزا در مناطق مرزی، به شروع جنگی فراگیر و عظیم منجر شد که هشت سال بطول انجامید و نهایت جنون و ددمنشی و دشمنی این رژیم با همه اصول و موازین انسانی را به نمایش گذاشت. امام راحل (ره) با درک عمق خباثت حکومت متجاوز عفلقی و اهداف آنان از به شهادت رساندن شخصیتی برجسته و بزرگ از عالمان شیعه در عراق و نقشه آنان برای سرکوب همه اعتراض‌ها و جلوگیری از گسترش دامنه انقلاب اسلامی به عراق و بیداری ملت این کشور در پیام تسلیت خود بمناسبت شهادت آیت الله صدر فرمودند: «شهادت،  ارثى است که امثال این شخصیتهاى عزیز از موالیان خود برده ‏اند و جنایت و ستمکارى نیز ارثى است که امثال این جنایتکاران تاریخ از اسلاف ستم پیشه خود مى‏ برند. شهادت این بزرگواران که عمرى را به مجاهدت در راه اهداف اسلام گذرانده ‏اند، به دست اشخاص جنایتکارى که عمرى به خونخوارى و ستم ‏پیشگى گذرانده‌اند عجیب نیست؛ عجب آن است که مجاهدان راه حق در بستر بمیرند و ستمگران جنایت پیشه، دست خبیث خود را به خون آنان آغشته نکنند…»

قرار بود در دانشگاه‌های اروپا و آمریکا درس بخواند اما…

سید محمدباقر صدر در ۱۰ اسفند سال ۱۳۱۳ش/۲۵ ذی‌القعده ۱۳۵۳ق) در شهر کاظمین به دنیا آمد. خاندان و پدران او از سادات جلیل و مبرز منسوب به امام هفتم حضرت موسی الکاظم (ع) و همه از عالمان دین بودند و برادرانش از جمله سید اسماعیل نیز در سلک اهل علم درآمدند و خواهرش بانو آمنه معروف به بنت الهدی نیز بانویی عالمه و مومنه بود. از پنج سالگی به مدرسه رفت و تا یازده سالگی دوره ابتدایی را به اتمام رساند. در این دوران، نبوغ شگفت‌انگیز و استعداد سرشار خدادادی در او درخشید و تعجّب آموزگاران و همکلاس‌های خود را برانگیخت، بطوری‌که اولیای مدرسه تصمیم گرفتند او را به مدرسه کودکان تیز هوش و نابغه بگذارند تا به هزینه دولت درس بخواند و پس از طی مراحل لازم و قانونی، به دانشگاه‌های اروپا یا آمریکا اعزام کنند و در رشته‌های علوم جدید تحصیل کند و به کشور خود باز گردد، اما تقدیر برای او چیز دیگری خواسته بود. او به تحصیل علوم دینی و پرداختن به رشته کار پدرانش گرایش داشت و از طرفی مادر و برادر بزرگش رضایت ندادند که او به پول دولت وابسته به غرب و دست‌اندرکاران خودباخته آموزش و پرورش آن روز عراق، درس بخواند.
بالاخره با راهنمایی دو دایی فقیه و دانشمندش آیت الله شیخ محمدرضا آل یاسین و آیت الله شیخ مرتضی آل یاسین به فراگیری دروس حوزوی و علوم دینی پرداخت. تحصیلات علوم دینی را با کتاب «معالم الاصول» نزد برادرش سید اسماعیل آغاز کرد و دیگر کتاب‌های دوره سطح حوزه را با شور و شوق و تلاش بسیار در مدتی کوتاه خواند و تمام کرد. او علاوه بر تحصیل، دروس ابتدایی را نیز به خواهرش بنت‌الهدی می‌آموخت و بنت‌الهدی بی‌آنکه به مدارس نامناسب دخترانه آن روز عراق پای بگذارد، نزد برادرش سید محمّدباقر و گاه سید اسماعیل،  قرآن، ادبیات، تاریخ، حدیث، فقه، اصول و … را آموخت.

از هنگام بلوغ به فتوای شرعی خودش عمل می‌کرد!

دوازده ساله بود به همراه برادرش سید اسماعیل به نجف اشرف رفت تا در محضر اساتید بزرگ حوزه علمیه، به تحصیلات عالی بپردازد. او دوره عالی فقه و اصول را در نزد آیت الله العظمی سیدابوالقاسم خویی و آیت الله شیخ محمدرضا آل‌یاسین گذراند. فلسفه اسلامی (اسفار ملاصدرا) را از مرحوم شیخ صدرا بادکوبه‌ای آموخت و در کنار آن، طی سال‌ها، فلسفه غرب و نظرات فلاسفه غیرمسلمان را به دقت مورد تحقیق و نقد قرار داد.  کتاب «فلسفتنا» گویای ابعاد گسترده اندیشه‌های فلسفی سید محمّدباقر صدر است. در دیگر رشته‌های علوم مثل حدیث، رجال، درایه، کلام  و تفسیر نیز سال‌ها به تحصیل و تحقیق و مطالعه گذراند و به کمال رسید. سید محمّدباقر در طول هفده ـ هیجده سال تحصیل (از آغاز تا پایان) علاوه بر استفاده از هوش و استعداد و نبوغ فوق‌العاده‌اش، روزانه حدود شانزده ساعت به تحصیل و مطالعه و مباحثه و تحقیق می‌پرداخت و خودش نیز همیشه می‌گفته است که من به اندازه چند طلبه درسخوان، تلاش می‌کنم. در سایه این پشتکار جانانه بود که بر همه مشکلات فایق آمد و در کسب دانش و فضیلت به مقامی عالی دست یافت و گفته‌اند که از هنگام بلوغ شرعی، خود مجتهد شده بوده و از مجتهد دیگری تقلید نکرده است.

 

بانی نگاه نو به اصل پویایی و استمرار در اجتهاد، منشاء تحول در حوزه‌های علمیه

آیت الله سید محمدباقر صدر در اغلب رشته‌های علوم اسلامی تبحر داشت. او معتقد بود که باید در دروس حوزه‌های علمیه تحولی پدید آید و طلاب و روحانیون نباید فقط به درس‌های معمول فقه و اصول اکتفا کنند بلکه باید به مسائل علمی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جدید آشنا شوند. به نظر وی کتاب‌های درسی موسوم در حوزه‌ها به ویژه در مبحث فقه و اصول، پیچیده و ناهماهنگ با شرایط روز بوده و به شیوه قدیمی‌است. در این کتاب‌ها مسائلی مطرح شده که امروزه به کلی منسوخ و متروک شده است و در این زمینه دست به تألیفاتی زد که طی آن روشی جدید برای طلاب فقه و اصول ارائه نمود و بدین‌وسیله توانست تحول عظیمی در حوزه‌های علمیه به وجود آورد.

 

منادی بیداری اسلامی مردم عراق، پایه گذار جنبش «الدعوه»

۱ – آیت الله صدر با درک ضرورت ایجاد یک تشکل فکری و فرهنگی و سیاسی و تشکیل هسته مقاومت و مبارزه بر علیه انحراف و اختناق نظام‌های سیاسی پس از کودتا در عراق، از «عبدالکریم قاسم» تا حزب بعث، در تاسیس «حزب الدعوه» و «جماعه العلماء النجف» نقش آفرینی کرد.  حوادث دوران حکومت عبدالکریم قاسم، عالمان آگاه و متعهد شیعه را در آن کشور به حرکت واداشت.

آنان ضروری دیدند که برنامه‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فکری مکتب اسلام را هماهنگ با نیاز‌های حیات بشر معاصر عرضه نمایند. بدین گونه، تشکیل «جماعة العلماء فی النجف» (جامعه روحانیت نجف اشرف) پدید آمد و عالمان بزرگی همچون شیخ مرتضی آل یاسین، شیخ محمدرضا آل یاسین، شیخ محمدرضا مظفر و شهید سید مهدی حکیم (فرزند آیت الله سیدمحسن حکیم) از اعضای اصلی آن بودند.

سید محمدباقر صدر در آن زمان گرچه به خاطر جوان بودن نسبت به سایر اعضاء، که کمتر از سی سال داشت، عضو جماعه العلماء نبود، ولی با آنان همکاری جدی داشت و حتی نخستین بیانیه جماعه العلماء را نیز او نوشت و اکثر نوشته‌های آنان به قلم او نوشته می‌شد، زیرا وی قلمی توانا و نثری محکم و نو داشت و آگاهی‌های سیاسی و اجتماعی و فلسفی او نیز وسیع‌تر از دیگران بود.

۲ – انتشار مجله «الاضواء» در سال ۱۶۹۱ م. مهمترین فعالیت فرهنگی جماعة العلماء بود که سر مقاله‌های پنج شماره اول آن تحت عنوان «رسالتنا» به قلم آیت الله سید محمدباقر صدر نگارش یافت. خواهرش بنت الهدی نیز در این مجله مقالات خود را به چاپ می‌رساند.

۳ – تحریم پیوستن به حزب بعث از دیگر کار‌های مهم این عالم بصیر بود. یکی از برنامه‌های خطرناک رژیم بعثی عراق، «بعثی کردن نظام آموزش و پرورش» بود. به همه دست اندرکاران امور تعلیم و تربیت از مدارس گرفته تا دانشگاه‌ها تکلیف کردند که به حزب بعث عراق بپیوندند و برنامه‌های ضداسلامی آن را در تمام سطوح آموزش کشور اجرا کنند… در این هنگام، آیت الله صدر در مقام مرجعیت و یگانه پرچمدار مبارزه با حزب کافر بعث، با صدور فتوایی، پیوستن به حزب و هرگونه همکاری با آن را تحریم کرد. این فتوا، تکلیف مردم را روشن ساخت و مردم هم عموما از پیوستن به حزب و عضویت در آن پرهیز کردند.

تاثیر فتوای آیت الله صدر به حدی بود که یکی از مسؤولان حزب در این باره، اعتراف کرد: فتوای سید محمدباقر، همه نقشه‌های ما را نقش بر آب کرده و هیچ کس، جز عده کمی ترسو و بزدل، از پذیرفتن عضویت حزب و همکاری با آن استقبال نکرد.  بدین گونه حزب بعث، دشمن اصلی خود را شناخت.

۴ – مرجعیت سید محمدباقر صدر نیز یکی دیگر از ابعاد بزرگ و برجسته حیات فکری و سیاسی او بود. او با پشتوانه دانش وسیع و تسلط عظیم خود بر منابع و مبادی معرفتی، وارد عرصه روشنگری، احیاگری و مقابله با جریان‌های منحرف و مزدور شد و شاخصترین و شناخته شده‌ترین وجه حیات او نیز همین پیوند مرجعیت با مبارزه سیاسی و فکری و فرهنگی بود.

۵ – و سرانجام او با همین پشتوانه مرجعیت و جایگاه فقهی، تمام قدر در حمایت از انقلاب اسلامی و حرکت عظیم امام راحل (ره) ایستاد و جان خویش را نیز نثار همین هدف نمود. او با شناخت ماهیت خبیث حاکمیت بعثی و خطر عظیم آن برای اسلام و آینده منطقه و عراق و با درک عمیق از بعثت معنوی مردم ایران در الهی‌ترین انقلاب تاریخ معاصر، حامی و منادی و مبلغ این نهضت بزرگ شد و مردم عراق را نیز به قیام علیه رژیم غاصب و فاسد بعثی فراخواند.

در شب ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ که شب پیروزی شکوهمند مردم مسلمان و انقلابی ایران بود، آیت الله صدر در مسجد جواهری نجف به منبر رفت و برای مردم مسلمان عراق از انقلاب اسلامی ایران و نقش امام خمینی در احیای اندیشه‌های دینی و اصلاح امت اسلام، سخن گفت و تکلیف مردم عراق را در برابر حکومت ضددینی بعثی، معین کرد: قیام!…

فردای آن شب، مردم عراق به دعوت رهبر خود، برای حمایت از انقلاب اسلامی ایران و رهبری امام خمینی، در بسیاری از شهر‌های عراق راهپیمایی کردند.

از دیگر کار‌های آیت الله صدر، در جهت حمایت از انقلاب اسلامی ایران، تالیف سلسله کتاب‌های «الاسلام یقود الحیاة» در شش جلد بود که شامل بحث‌هایی نظیر: قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، منابع قدرت دولت اسلامی، اقتصاد جامعه اسلامی و… بود.

 

«اقتصادنا» و «فلسفتنا»؛ دو دستاورد درخشان از نواندیشی و تکاپوی فکری «صدر»

همزمان با این فعالیت‌ها، به پیشنهاد مرحوم آیت الله حکیم مرجع مبرز و نامدار زمان، کتاب کم نظیر «فلسفتنا» را تالیف کرد.  این کتاب در دو بخش تنظیم شده است:

بخش اول: نظریه شناخت) معرفت از دیدگاه‌های فلاسفه معاصر و در مقایسه با فلسفه اسلامی.

بخش دوم: بینش فلسفی اسلام درباره جهان و نقد و رد جهان بینی ماتریالیستی- مادی و الحادی.

از آن پس به بررسی نظام‌های اقتصادی اسلام و مکاتب شرق و غرب (سوسیالیسم و کاپیتالیسم) پرداخت که حاصل این تحقیق عمیق و بی سابقه، کتاب پرارج «اقتصادنا» (اقتصاد ما) شد که در سال ۱۳۸۱ ق. به چاپ رسید. این کتاب پرارج نخستین اثری است که سیستم اقتصادی اسلام را در طرحی علمی و محققانه ارائه کرده و مشتمل بر دو بخش است:

بخش نخست: در این بخش مکتب‌های اقتصادی شرق و غرب را بررسی کرده و به محک نقد روشن بینانه و عالمانه زده و مردود و فاقد ارزش دانسته است.

بخش دوم: طرح تفصیلی سیستم اقتصادی اسلام

او در این دو اثر مهم، کوشید تا نشان دهد که نظام سیاسی و نظام اقتصادی اسلام، پاسخگوی نیاز‌های بشر امروز و جهان کنونی است و می‌توان در گذر از مکاتب سوسیالیستی شرق و سرمایه داری لیبرال غربی، با مراجعه به مبادی اصیل مکتب، راهی دیگر پیش روی بشر امروز نهاد.

 

روایت «سید مقاومت» از دیدار و گفت‌و‌گو با «شهید صدر»

شهید بزرگ مقاومت «سید حسن نصرالله» در گفت‌و‌گو با شبکۀ المنار دربارۀ حضورش در مکتب فکری شهید صدر می‌گوید: «من در ۱۶ یا ۱۷ دسامبر ۱۹۷۶ با سید عباس موسوی آشنا شدم… وقتی به نجف رسیدم ۱۶ ساله بودم و اولین بار بود که به خارج از لبنان سفر می‌کردم. بعد از اینکه به منزل آقای عباس موسوی رفتیم، با آقای محمدباقر صدر ملاقات کردم… آقای محمدباقر صدر یک سری سؤالات در مورد لبنان و تحصیلم از من پرسید و از آقای عباس موسوی خواست که همۀ امور مسکن، زندگی و تحصیل من را تنظیم کند و مبلغی نیز به من داد. سیدعباس موسوی بسیار باهوش، حاضر و در کار و تحصیل جدی بود… تقدیر ما این بود که در منزل شهید محمدباقر صدر و هنگامی که ایشان طلاب را به حضور خود نمی‌پذیرفتند،  نزد ایشان رفتیم.  این نشان‌دهندۀ جایگاه سیدعباس موسوی نزد محمدباقر صدر بود. لحظاتی بعد به دفتر ایشان که دفتری ساده و متواضعانه بود رفتیم و این اولین بار بود که ایشان را می‌دیدم، سلام کردیم و نشستیم.  من واقعاً دستپاچه شده بودم، اما ایشان خیلی متواضع و با لبخند با ما برخورد کرد و به همین علت لحظاتی بعد فضا برای من عادی شد. ایشان دربارۀ امام موسی صدر از من سؤال کرد و قرار بود این جلسه ۵ دقیقه بیشتر طول نکشد، اما نیم ساعت با هم صحبت کردیم. ایشان به سیدعباس نگاه کرد و گفت که شما از طرف من وکیل هستید و کار‌های تحصیلی ایشان را مرتب کنید.  سیدمحمد باقر صدر یک فقیه و اندیشمند و بزرگترین مدرس حوزه بود، ایشان از من پرسید که پول همراه دارم یا نه و من خجالت نکشیدم و گفتم که پولم تمام شده است. ایشان پولی به سید عباس داد وگفت که این پول، عمامه و عبا و هزینه‌های تحصیلی ایشان است.»

 

مسئله‌شناسی و زمان‌آگاهی شهید صدر در نگاه رهبر معظم انقلاب

مرحوم شهید صدر قطعاً یک نابغه بود؛ این یک خصوصیّتى است. خب، ما آدمهاى بااستعداد در حوزه‌هاى علمیّه کم نداشتیم؛ آدمهایى که فهم داشتند، سلیقه داشتند، پشتکار داشتند و کارهاى بزرگى انجام دادند. علماى بزرگ ما مثل همین مراجع بزرگى که در این صدسال اخیر در ایران و عراق وجود داشتند همه مردمان بزرگى بودند. استعداد داشتند منتها نابغه یک خصوصیّاتى دارد که در اغلب این افراد، انسان این نبوغ را احساس نمیکند. مرحوم آقاى صدر (رضوان‌الله‌علیه) به نظر بنده قطعاً نابغه بود؛ یعنى کارى که از عهده‌ى او برمى‌آمد، از عهده‌ى خیلى از فقها و علما و متفکّرین حوزه‌هاى ما برنمى‌آمد. فضاى دید بسیار وسیع، فهم نیازهاى دنیاى اسلام، پاسخگویى سریع و آماده به خواسته‌ها  ــ ایشان همین «البنکُ اللّاربوى» را در جواب درخواست دولت پاکستان نوشت؛ آن‌طور که شنیدم آنها میخواستند یک کار این‌جورى درست کنند، ایشان بلافاصله این را فراهم کرد و براى آنها فرستاد. ایشان واقعاً یک نابغه‌اى بود، مسائل را می‌فهمید، مسائل را حدس می‌زد.

انتهای گزارش/

شهید آیت الله «سید محمدباقر صدر»؛ احیاگر حکمت شهادت

منبع خبر

شهید آیت الله «سید محمدباقر صدر»؛ احیاگر حکمت شهادت بیشتر بخوانید »

پدر معنوی حزب‌الله که بود؟/ آیا حزب‌الله مخالفین داخلی خودش را ترور می‌کرد؟/ ماجرای گروگان‌گیری غربی‌ها در بیروت توسط گروه‌های مستقل از حزب‌الله

پدر معنوی حزب‌الله که بود؟/ آیا حزب‌الله مخالفین داخلی خودش را ترور می‌کرد؟/ ماجرای گروگان‌گیری غربی‌ها در بیروت توسط گروه‌های مستقل از حزب‌الله


این عملیات‌ها نه کار اجنه بوده نه کار حزب‌الله. در کشور نه خبری از امنیت بود نه خبری از نهادهای امنیتی. تعدادی جوان اگر کمی تجربه داشتند، با امکانات ساده می‌توانستند حتی کارهای بیشتر از این بکنند.

  • راحتیران - استیکی سایت

سرویس جهان مشرق – آنچه در پی می‌آید بخش دیگری از سلسله روایت‌ سید حسن نصرالله از تاریخ حزب‌الله است که در آن‌ها، مقاطع مهمی از تاریخ مقاومت (از تشکیل حزب تا آزادی جنوب لبنان) بازخوانی می‌شود. این روایت‌ها در گفتگوهای تفصیلی سید حسن نصرالله با غسان بن جدو بیان شده است. گفتگوها در سال‌های ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ ضبط شد و قرار بود ضبط آنها ادامه پیدا کند ولی حوادث پرشتاب منطقه مانع ادامۀ آن گردید. گفتگوها در بایگانی باقی ماند تا آنکه در چهلمین سالگرد تأسیس حزب‌الله، به عنوان بخشی از سلسله برنامه‌های «چهل سال، و همچنان …» (اربعون و بعد …) طی پنج قسمت در سال ۲۰۲۲ از شبکۀ المیادین پخش شد.

قسمت های قبل را بخوانید:

تشکیل حزب الله لبنان یک ایده لبنانی محض بود

حزب‌الله در همان مدرسه‌ای که من در آن درس می‌خواندم و درس می‌دادم تأسیس شد

اوایل کار در رسانه‌ها برایمان رهبر می‌تراشیدند!

قسمت چهارم

*اسم سید محمد حسین فضل الله (رحمه الله) دررسانه‌های عربی به عنوان پدر معنوی حزب‌الله مطرح می‌شد. این حرف واقعیت داشت؟

– از زمانی که این توصیفات دربارۀ جناب آیت‌الله سید [محمد حسین فضل‌الله] مطرح شد خود ایشان اولین کسی بود که پیش‌قدم شد و این موضوع را نفی کرد و گفت نه من چنین وصفی ندارم. ولی هیچ کس در دنیا نخواست حرف ایشان را باور کند! یعنی مشکل، نه مشکل جناب سید بود نه مشکل حزب‌الله. در آن زمان [در جلسات داخلی حزب‌الله] به این توافق رسیدیم [که چیزی در این خصوص نگوییم] چون اگر حزب‌الله می‌خواست در آن روزها بیانیۀ تکذیب صادر کند، شاید از آن توهین به شخص جناب سید برداشت می‌شد لذا حزب‌الله چیزی در این خصوص نمی‌گفت. در عین حال وقتی حزب‌الله از رهبر و امامش حرف می‌زد از امام خمینی نام می‌برد. در فکر و سیاست و در شعارها و در سخنرانی‌ها [همواره اینطور بود]. این را از همان روزهای اول کاملا می‌شد فهمید.

پدر معنوی حزب‌الله که بود؟/ آیا حزب‌الله مخالفین داخلی خودش را ترور می‌کرد؟/ ماجرای گروگان‌گیری غربی‌ها در بیروت توسط گروه‌های مستقل از حزب‌الله

ردیف جلو از چپ: آیت‌الله سید محمد حسین فضل‌الله، سید عباس الموسوی، سید حسن نصرالله و ابومهدی المهندس

ما حتی همین الان [که سال‌ها از وفات امام خمینی گذشته] هم در شعارهای تکبیری که می‌دهیم بعد از اینکه می‌گوییم الله اکبر الله اکبر، بعدش می‌گوییم «الله واحد، خمینی قائد» [خدا یگانه، خمینی رهبر]. از سال ۱۹۸۲ [که حزب‌الله تشکیل شد] این شعار را می‌دهیم. این که آشکار است. حزب‌الله صبح و شب و در شعارهایش [می‌گفت و] می‌گوید که رهبر من و امام من امام خمینی است. لذا نیازی نبود که بیانیۀ تکذیب صادر کند و بگوید رهبر و مرشد ما، حضرت آیت‌الله سید محمد حسین فضل الله یا آیت‌الله سید فلانی یا آیت‌الله شیخ بهمانی نیست. این که واضح بود. نیازی به تکذیب نداشت.

جناب سید [به واسطۀ تواضع]، خودش این موضوع را تکذیب می‌کرد ولی رسانه‌ها نمی‌خواستند باور کنند و همچنان می‌گفتند نه، او پدر معنوی حزب‌الله و رهبر واقعی حزب‌الله است! واقعا هم اینطور نبود.

از همان اول، ماهیت فعالیت‌های جناب سید، چه قبل از ۱۹۸۲ [و اشغال جنوب لبنان] و چه بعد از ۱۹۸۲، آشکار بود: فعالیت‌های فکری و فرهنگی و بسیج‌کننده [و انگیزه‌بخش]. سخنرانی می‌کرد، افراد را تربیت می‌کرد، درس می‌گفت. این عملا عرصۀ فعالیت‌های ایشان بود. حتی در اوایل فعالیت‌های سازمانی [حزب‌الله]، از جملۀ شخصیت‌هایی که با آنها تماس گرفته شد تا کار مشترک انجام دهیم جناب آیت‌الله سید محمد حسین فضل‌الله بود. جناب آیت‌الله شیخ [محمد مهدی] شمس‌الدین هم بود. با هر دوی این شخصیت‌ها [که بزرگ‌ترین علمای شیعۀ لبنان در آن روز بودند] تماس گرفته شد و گفته شد که امکان فعالیت دسته‌جمعی وجود دارد و بیایید یک تشکیلات جدید به این شکل درست کنیم. طبعا تمام آنهایی که حزب‌الله را تأسیس کردند، از نظر سن و نسل [از این دو شخصیت] پایین‌تر بودند یعنی به [برتری علمی و عملی و سنی و جایگاهیِ] حضرت آیت‌الله سید محمد حسین فضل‌الله و حضرت آیت‌الله شیخ محمد مهدی شمس‌الدین (رحمة الله علیه) اذعان داشتند. امام موسی صدر هم که در آن زمان ربوده شده بود. [تمام فعالان موسس حزب الله] به مقدم بودن [سنی و علمی] آنها و جلالت قدر آنها و افضل بودن آنها و اینکه آنها بودند که بسیاری از این نسل‌های حاضر در صحنۀ اسلام‌گرایی لبنان را تربیت کردند اذعان داشتند.

جناب سید گفت من در چارچوب سازمانی نمی‌توانم فعالیت کنم. من راه و روش خودم را دارم. من یک روحانی مستقل هستم. البته حاضرم از این خط و این راه حمایت و پشتیبانی کنم چون به آن اعتقاد دارم، ولی از جایگاه خودم. نمی‌توانم بیایم داخل چارچوب یک ساختار و ذیل رهبری جمعی و سازمان و حزب و تشکیلات و اینها.

جناب آیت‌الله شیخ شمس‌الدین هم که معاون رئیس مجلس اعلای اسلامی شیعی [لبنان] بود گفت من معاون این مجلسم و من هم نمی‌توانم در یک ساختار سازمانی خاص باشم چون جایگاه من بر من واجب می‌کند که [به عنوانی رئیسِ عملی مجلس اعلای شیعه در غیاب امام موسی صدر، مثل پدر] نگاهم به همه [شیعیان، یکسان] باشد.

پدر معنوی حزب‌الله که بود؟/ آیا حزب‌الله مخالفین داخلی خودش را ترور می‌کرد؟/ ماجرای گروگان‌گیری غربی‌ها در بیروت توسط گروه‌های مستقل از حزب‌الله

آیت‌الله شیخ محمد مهدی شمس‌الدین در کنار امام موسی صدر

لذا برادران رفتند و از بین افراد فعال همان نسلِ [خودشان، که جوان‌های حدود بیست تا سی ساله بودند] رهبری جمعی [حزب‌الله] را تشکیل دادند. البته [با این دو بزرگوار] در تماس مستمر بودیم، مشورت می‌کردیم. اصرار داشتیم از حکمت و نظرات همۀ بزرگانمان که در صحنۀ لبنان حضور داشتند استفاده ببریم.

این ماهیت رابطه‌ای بود که وجود داشت.

*جناب سید، چیزی که در دهۀ ۱۹۸۰ [در عملکرد] حزب‌الله واضح است این است که مطلقا در جنگ داخلی لبنان [که آن روزها با شدت جریان داشت و همۀ گروه‌ها در آن دخیل بودند] دخالت نکرد. ولی در عین حال می‌گویند که حزب‌الله دست به ترورهای متقابل [با بعضی از گروه‌های لبنانی] زد و حتی یک وقتی جناح چپ، مشخصا حزب کمونیست لبنان، اسم شما را گذاشت «نیروهای تاریکی» و متهم‌تان کرد که شاید به عنوان یک حزب در جنگ داخلی دخالت نکرده باشید ولی حزب‌تان در ترور برخی از سران سیاسی و فکری [جناح غیراسلام‌گرا]، مثلا هادی عامر و حسین مروة و دیگران، دخالت داشته. نظرتان چیست؟

-با صراحت و وضوح و جرئت تمام می‌گویم: این یک تهمت ظالمانه به حزب‌الله است. حزب الله در هیچ کدام از این عملیات‌ها و این رفتارها دخالتی نداشت. نه اصلا به این کارها اعتقاد داشت نه مطلقا این کارها را قبول داشت. حتی کسانی که حزب‌الله را متهم می‌کنند هم دارند حدس و گمانشان را مطرح می‌کنند. هیچ دلیلی ندارند. خب بیایند بگویند فلانی [از اعضای حزب‌الله] دستگیر شده و اعتراف کرده که عملیات ترور را اجرا کرده؛ بیایند یک دلیل حسّی بیاورند، یک دلیل ملموس بیاورند. ابدا [چنین دلایلی ندارند]. اینها همان موقع هم ما را متهم کردند و [به ما] گفتند «نیروهای تاریکی». ما [همان موقع هم این تهمت‌ها را] رد کردیم. قاطعانه هم رد کردیم.

پدر معنوی حزب‌الله که بود؟/ آیا حزب‌الله مخالفین داخلی خودش را ترور می‌کرد؟/ ماجرای گروگان‌گیری غربی‌ها در بیروت توسط گروه‌های مستقل از حزب‌الله

پرچم حزب کمونیست لبنان

بله البته می‌دانی که بعضی از نیروهای چپ‌گرا در لبنان با بعضی از سازمان‌های اسلام‌گرای لبنان نبرد نظامی و درگیری حادی داشتند. ولی ما (یعنی حزب الله) در این درگیری طرف [و دخیل] نبودیم. از این گذشته بین خود احزاب چپ‌گرا هم درگیری وجود داشت. بین احزاب چپ‌گرا و امل درگیری بود؛ بین احزاب چپ‌گرا و احزاب راست‌گرا درگیری بود. بعضی از دستگاه‌های امنیتی لبنان هم فعالیت داشتند که برخی نیروها و برخی سازمان‌ها را تضعیف کنند. عرصۀ [امنیتی] لبنان هم که بی در و پیکر بود. پنج نفر ده نفر اگر دور هم جمع می‌شدند می‌توانستند دو تا خانه کرایه کنند و چندتایی ماشین و کمی سلاح بخرند، بعد هم کسی که می‌خواستند را بدزدند و بکشند. این که دیگر سازمان و تشکیلات و آموزش [نظامی-امنیتی] نمی‌خواست! لبنان، خصوصا در دهۀ ۱۹۸۰، برای همه‌کاری باز [و بی در و پیکر] بود.

خب، شما از کجا می‌گویید کار ما (یعنی حزب‌الله) بوده است؟ نه فقط ما یعنی رهبران حزب‌الله، حتی بخش‌ها و ساختارهای داخل حزب هم کلا هیچ ارتباطی با این قضایا نداشتند.

*در دورۀ ۱۹۸۰، چند موضوع بود که حزب‌الله را متهم می‌کردند و هنوز هم متهمش می‌کنند. الان گفتید از کجا می‌توانید ثابت کنید که ما پشت این ترورها بوده‌ایم.[ولی فقط این اتهام نبود. چیزهای دیگری هم بود. مثلا] شما را متهم می‌کردند که همان «نیروهای تاریکی» هستید که پشت قتل [شخصیت‌های سیاسی رقیب] قرار دارید؛ می‌گفتند هواپیماربایی کرده‌اید، می‌گفتند [خارجی‌های حاضر در لبنان، خصوصا شخصیت‌های امنیتی غربی] را گروگان گرفته‌اید. با این وجود، حتی یک دلیل هم [برای اثبات این اتهامات] وجود ندارد. بنابراین [با چیزهایی که] تا این لحظه [می‌دانیم] یکی از این دو حالت است: یا شماها پشت همۀ این اتفاقات بوده‌اید و توانایی امنیتی به شدت بالایی دارید.

-[با خنده] تو هم می‌گویی کار ما بوده؟

*نه. من دارم سوال می‌پرسم. یا واقعا کار شما بوده و توانایی امنیتی خارق‌العاده‌ای دارید که بعد از این همه سال نتوانسته‌اند حتی یک نفر [از نیروهای شما] را پیدا کنند و ثابت شود که پشت این کارها بوده (مخصوصا هم در موضوع گروگان‌گیری [غربی‌ها در لبنان]). یا اینکه نه، این کارها کار کسان دیگری بوده و شاید بشود از شما بشنویم: به نظر شما اینها چه کسانی بوده‌اند؟ دسته‌های پراکنده‌ای بودند که صرفا به ارادۀ خودشان دست به این کارها می‌زدند یا اینکه طرف‌های اطلاعاتی بودند؟

-دو تا موضوع را از هم جدا کنیم: در موضوع داخلی که مربوط می‌شد به ترور برخی شخصیت‌ها مثلا سران احزاب چپ‌گرا؛ این یک موضوع داخلی بود. من [به صراحت] می‌گویم نه حزب‌الله نه تشکیلاتی در داخل حزب‌الله نه سازمان‌های وابسته به حزب‌الله، ارتباطی با این قبیل کارها نداشتند. اصلا کسی [در بین ما] به این [جوز چیزها] فکر هم نمی‌کرد. یعنی من نه فقط می‌گویم این کار کار ما نبوده، بلکه می‌گویم دست زدن به این قبیل کارها حتی به ذهن حزب‌الله یا کسی در حزب‌الله خطور نکرده است. اصلا این حزب‌اللهی که فکر و ذکرش مواجهه با اسرائیل بود و از روز اول بر اساس این سطح از مقاومت و نبرد برنامه‌ریزی شده بود طرز فکرش اینطور نیست.

بله، ابهامی که برای بعضی از احزاب چپ‌گرا به وجود آمد [از اینجا ناشی می‌شد] که [همانطور که گفتم] با بعضی از سازمان‌های اسلام‌گرا در لبنان مشکل [و درگیری مسلحانه] داشتند و خب طبعا بین این سازمان‌های اسلام‌گرا با ما دوستی وجود داشت. این سازمان‌ها با این ترورها ارتباطی داشتند یا نداشتند، من نمی‌دانم. یعنی ما حتی در همین حد هم به این موضوع نمی‌پرداختیم که برویم درباره‌اش تحقیق کنیم. نه امکاناتش را داشتیم نه وقتش را که به این جزئیات در عرصۀ [جنگ] داخلی لبنان مشغول شویم.

پروندۀ دوم [که نباید با این موضوع خلط شود] پروندۀ دیگری است: ماجرای گروگان‌های [غربی در لبنان]، عملیات [انفجار در مقر نیروهای تفنگدار آمریکایی در بیروت موسوم به] «مارینز»، عملیات [انفجار در مقر نیروهای نظامی] فرانسوی [در لبنان]، عملیات انفجار سفارتخانۀ آمریکا و بعضی از هواپیماربایی‌ها است (نه همۀ هواپیماربایی‌ها چون بعضی‌ها [غیر از اسلام‌گراها] از اینجا هواپیماربایی کردند و شناخته‌شده هم هستند). این پرونده [یعنی پروندۀ عملیات‌های امنیتی علیه غربی‌ها در لبنان] پروندۀ دیگری است.

در خصوص این پرونده، حقیقت آن است که در دهۀ ۱۹۸۰ در میدان، حزب‌الله حضور داشت و سازمان اصلی و بزرگ[‌ترین سازمان مقاومت] محسوب می‌شد و تعداد بسیار بالایی هم نیروی رسمی داشت؛ مقاومت علیه اشغالگران اسرائیلی را [به عنوان فکر اساسی] پذیرفته و مقاومت اسلامی تشکیل داده بود و داشت با اسرائیل می‌جنگید. ولی در همان زمان [به جز حزب‌الله] چندین سازمان کوچک هم وجود داشتند. فقط یک سازمان هم نبود. چندین سازمان کوچک بودند. مثلا، سازمان جهاد اسلامی لبنان (با سازمان جهاد اسلامی فلسطین یا جهاد اسلامی مصر اشتباه نشود) که در آن زمان [اسمش مطرح می شد] یک سازمان واقعی بود [و فقط یک نام پوششی برای حزب‌الله نبود]. اینکه بعضی‌ها می‌گویند سازمان پوششی بود، سازمان «تلفنی» بود [که حزب‌الله عملیات را انجام می‌دهد ولی به روشی که در آن زمان رایج بود، برای پذیرش مسئولیت عملیات به دفتر نشریات یا شبکه‌های تلویزیونی زنگ بزنند وبگویند این عملیات کار سازمان جهاد اسلامی بوده]، یا می‌گویند سازمان «بیانیه دادن» بود [که فقط اسمش پای بیانیه‌ها می‌آمد]، نه، صحیح نیست. یک سازمان واقعی بود. یعنی یک تشکیلات حقیقی کف میدان وجود داشت، کیفی، کوچک، با تعداد محدودی نیرو، به اسم سازمان جهاد اسلامی.

یک سازمان دیگر هم وجود داشت (آن هم با تعداد کمی نیرو که اعضایش هم کیفیت [رزمی و نوع تفکر] مشخصی داشتند) به اسم «سازمان عدالت انقلابی». اینها سازمان‌های واقعی بودند. یا یک سازمان سومی هم کف میدان وجود داشت اسمش نمی‌دانم سازمان «مستعضفان زمین» بود چه بود نمی‌دانم.

یادم هست که دست‌کم سه یا چهار تشکیلاتِ واقعی وجود داشت که از یکدیگر هم مستقل بودند و با حزب‌الله هم ارتباط نداشتند (نه با تشکیلات حزب‌الله نه با رهبری حزب‌الله) و در نتیجه اگر حزب‌الله تصمیمی می‌گرفت و می‌رفت به یکی از این گروه‌ها می‌گفت: «بچه‌ها این کاری که دارید می‌کنید صحیح است، صحیح نیست، فلان کار را متوقف کنید، فلان کس را که ربوده‌اید و گروگان گرفته‌اید آزادش کنید» به حرف حزب‌الله که گوش نمی‌دادند!

این سازمان‌ها در آن برهه وجود داشتند. آن جوان‌ها (همگی‌شان هم جوان بودند) در آن دوره طرز فکر خاص و نظرات مخصوص خودشان را در خصوص حوادث داشتند. مثلا، از همان سال‌های اول حزب‌الله اعتقاد داشت که اینجا نیروهای اشغالگر اسرائیلی حضور دارند و من هم [فقط با همین] اشغالگران اسرائیلی می‌جنگم، من تمرکزم روی اسرائیلی‌ها خواهد بود، سراغ جای دیگر نمی‌روم. در حالی که این جوان‌ها اعتقاد دیگری داشتند و می‌گفتند: «نه، آن کسانی که دارند از اسرائیلی‌ها در این کشور پشتیبانی می‌کنند کیستند؟ آمریکایی‌ها. خب من چرا خودم را فقط مشغول اسرائیلی‌ها کنم؟ بگذار آمریکایی‌ها هم بابت حمایتشان از اشغالگری در لبنان هزینه بدهند.» و این، از موضوعاتی بود که درباره‌اش بحث و جدل وجود داشت.

بنابراین، [جز حزب‌الله] سازمان‌های واقعی اسلام‌گرا و می‌گویم [و تأکید می‌کنم] جهادی [دیگری هم] وجود داشت. این افراد مجاهد بودند، کارهای خوبی کردند و در کنار آن، کارهایی هم کردند که شاید حزب‌الله (از حیث نظری) با آن موافق باشد شاید نباشد. ولی در هر حال این سازمان‌ها وجود داشتند. این سازمان‌ها بودند که [علیه غربی‌ها در لبنان] کارهای اینچنینی کردند.

البته نظرشان در ابتدا، ربایش افراد [غربی] و گروگان‌گیری نبود. عملیات [نظامی] می‌کردند. عملیات [انفجار مقر] تفنگداران دریایی آمریکایی (مارینز) را انجام دادند، عملیات [انفجار مقر نیروهای نظامی] فرانسوی را انجام دادند، عملیات‌های دیگری هم انجام دادند. داستان ربایش و گروگان‌گیری، به عنوان «عکس‌العمل» شروع شد. عکس‌العمل به دستگیری چند نفری از اعضای این گروه‌ها. چون این گروه‌ها نگران بودند که این افراد اعدام شوند، دست به ربایش و گروگان‌گیری زدند تا حداقل جلوی اجرای حکم اعدام رفقایشان را که در جاهای مختلفی بازداشت شده بودند بگیرند.

پدر معنوی حزب‌الله که بود؟/ آیا حزب‌الله مخالفین داخلی خودش را ترور می‌کرد؟/ ماجرای گروگان‌گیری غربی‌ها در بیروت توسط گروه‌های مستقل از حزب‌الله

مقر نیروهای متجاوز آمریکایی (مارینز) در بیروت پس از انفجار توسط نیروهای مقاومت

در این عملیات، ۲۴۱ نفر از متجاوزین آمریکایی که فعالیت مستقیمی علیه مقاومت داشتند، به هلاکت رسیدند.

اینطور نیست که حزب الله یک دستگاه امنیتی [بسیار قوی] داشته و [همه چیز را توانسته] مخفی نگه دارد و کسی چیزی پیدا نکرده است. [پس کار حزب‌الله نبوده]. از طرف دیگر هم می‌شود پرسید خب پس چه کسی این کارها را انجام داده؟ این عملیات‌ها کار اجنه بوده؟! نه. [با خنده:] این عملیات‌ها نه کار اجنه بوده نه کار حزب‌الله! دوباره تکرار می‌کنم این سازمان‌ها واقعا وجود داشتند و حقیقی و مستقل بودند.

ممکن است کسی بپرسید آیا می‌شد در لبنان چنین کارهایی [را با گروه‌های به آن کوچکی] انجام داد؟ بله، انجام عملیات‌هایی از این دست، حتی گرفتن گروگان‌های اینچنینی [ممکن بود]. در کشور نه خبری از امنیت بود نه خبری از آرامش و صلح و ثبات [داخلی] بود نه خبری از حکومت بود نه خبری از دستگاه‌های امنیتی بود نه خبری از ارتش بود نه تسلطی [از طرف حاکمیت، بر اجزای کشور] وجود داشت. ده پانزده تا جوان اگر کمی تجربه داشتند، کمی باهوش بودند، با امکانات ساده و ناچیز می‌توانستند حتی کارهای بیشتر از این بکنند!

*شاید دلیل کسانی که شما را متهم می‌کنند این است که حامی ایرانیِ شما، پشت این مسائل بود چون در چندین مورد، گروگان‌ها بعد از دخالت ایران آزاد شدند.

-حقیقت رابطه، اینطور نبود. دست آخر، این گروه‌ها همان کاری را می‌کردند که خودشان قبول داشتند. وقتی دست به آن کارها می‌زدند ممکن بود ما برویم با آنها بحث کنیم ولی حرف ما را قبول نکنند. ولی دخالت ایران هم به حل بعضی مشکلات کمک می‌کرد. دخالت سوری‌ها هم گاهی در حل بعضی مشکلات کمک می‌کرد. ولی این تصویری که ارائه می‌شود که به محض اینکه ایرانی‌ها دخالت می‌کردند و تماسی می‌گرفتند و صحبتی می‌کردند قضیه حل می‌شد، تصویر درستی نیست. ایرانی‌هایی که برای حل مشکل گروگان‌ها وارد می‌شدند باید کلی در تعامل [و بحث و استدلال] با این جوان‌ها تلاش می‌کردند. من خبر دارم که در بعضی موارد گاهی [بحث‌ها] یک هفته و دو هفته و یک ماه و دو ماه و سه ماه طول می‌کشید و این بر و بچه‌ها حرف ایرانی‌ها را قبول نمی‌کردند. ولی در نتیجۀ استمرار تلاش، گاهی وقت‌ها نتایجی جزئی حاصل می‌شد. گاهی هم اصلا نتیجه‌ای به دست نمی‌آمد. یعنی گاهی [از طرف ایران] از این بر و بچه‌ها درخواست می‌شد فلان گروگان را آزاد کنند و آنها قبول نمی‌کردند. و گروگان هم آزاد نمی‌شد. گاهی بحث‌های طولانی با آنها در می‌گرفت. فقط در مواردی که قانع می‌شدند، گروگان آزاد می‌شد.

پدر معنوی حزب‌الله که بود؟/ آیا حزب‌الله مخالفین داخلی خودش را ترور می‌کرد؟/ ماجرای گروگان‌گیری غربی‌ها در بیروت توسط گروه‌های مستقل از حزب‌الله

ویلیام باکلی (مدیر ایستگاه سازمان سی.آی.اِی در بیروت) در دوران اسارت به دست نیروهای مقاومت

باکلی مهم‌ترین نیروی اطلاعاتی غربی بود که توسط نیروهای مقاومت به گروگان گرفته شد.

لذا این گروه‌ها تحت [حمایت] جمهوری اسلامی ایران نبودند، تحت امر جمهوری اسلامی ایران هم نبودند. ممکن است کسی فکر کند که «خب پس چه کسی حامی‌شان بود؟» من دارم دربارۀ ده پانزده تا جوان با یک تشکیلات کیفی و بسیار سرّی صحبت می‌کنم، آن هم در وضعیتی که کشور [از نظر امنیتی] بی در و پیکر بود. چنین تشکیلاتی مگر چه احتیاجاتی داشتند؟ بودجۀ هنگفت لازم داشتند؟ چیز [خاصی] لازم نداشتند [که حامی خاصی بخواهند].

ادامه دارد …

مترجم: وحید خضاب

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پدر معنوی حزب‌الله که بود؟/ آیا حزب‌الله مخالفین داخلی خودش را ترور می‌کرد؟/ ماجرای گروگان‌گیری غربی‌ها در بیروت توسط گروه‌های مستقل از حزب‌الله

پدر معنوی حزب‌الله که بود؟/ آیا حزب‌الله مخالفین داخلی خودش را ترور می‌کرد؟/ ماجرای گروگان‌گیری غربی‌ها در بیروت توسط گروه‌های مستقل از حزب‌الله بیشتر بخوانید »

کتاب «خورشید درخشان شمال» روانه بازار نشر شد

کتاب «خورشید درخشان شمال» روانه بازار نشر شد


به گزارش مجاهدت از گروه فرهنگ دفاع‌پرس، کتاب «خورشید درخشان شمال (مروری بر زندگی شهادت گونه خطیر مبارز حاج شیخ حسن حجتی گیلانی)» اثر محمدتقی ادهم‌نژاد لنگرودی در ۴۰۰ صفحه به همت مؤسسه بوستان کتاب به چاپ رسید.

این کتاب برگرفته از عبارت پر محتوای حک شده بر سنگ مزار مرحوم حجتی بود که امام موسی صدر برگزیده بود.

مؤلف در مقدمه این اثر آورده هست: اوایل ۱۳۸۱ شمسی به درخواست برخی بزرگان مبنی بر تدوین شرح زندگانی و خدمات حجت الاسلام والمسلمین شیخ حسن حجتی گیلانی برای چاپ در مجموعه علمی ستارگان حرم پاسخ مثبت دادم. پیش از این و به دنبال سفر مقام معظم رهبری به قم در دهه ۷۰ و سفارش معظم له به تولیت وقت آستانه مقدسه حضرت معصومه(س) برای تدوین زندگانی عالمان مدفون در حریم پاک قم این کار توسط گروهی از فضله اهل قلم آغاز گردید و تاکنون ۳۷ شماره از این مجموعه با همه فراز و فرودها به بار نشسته و به زینت چاپ آراسته شده هست.

عزت نفس، متانت، شجاعت، صراحت لهجه، مبارزه با اربابان زور و تزویر، مناعت طبع، کمک به انسان‌های محروم و حمایت عالمان از مبانی واقعی دین و روحانیت متعهد از اوصاف بارز او بود که از علمای راستین حوزه علمیه آموخته بود.

این مرد خدا، خشم و خروش انقلابی داشت و سخنرانی‌ها و روشنگری‌های وی اساس بیداری مردم و زمینه ساز انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) در گیلان شد.

عِرق ملی و غیرت دینی او باعث خارج شدن آیت الله کاشانی(ره) از انزوای سیاسی گردید. حملات بی‌امان او به دولتمردان وقت برای معضلات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعه و برچیده شدن کانون‌های فساد از مهمترین اقدامات سیاسی – اجتماعی شخصیت بزرگ هست.

کتاب حاضر در هفت فصل جداگانه به تفکیک مطالب تدوین به سبک امروزین نگارش یافته هست.
علاقه مندان برای تهیه این کتاب می توانند به نشانی اینترنتی مؤسسه بوستان کتاب به آدرس www.bustaneketab.ir  مراجعه کنند.

انتهای پیام/ 121

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

کتاب «خورشید درخشان شمال» روانه بازار نشر شد

کتاب «خورشید درخشان شمال» روانه بازار نشر شد بیشتر بخوانید »