نیکول پاشینیان نخست وزیر ارمنستان و امانوئل مکرون رئیس جمهوری فرانسه چهارشنبه شب در تماسی تلفنی درباره اوضاع قرهباغ گفتوگو کردند.
به گزارش مجاهدت از مشرق، تارنمای رادیو دولتی ارمنستان نوشت: طرفین در خصوص اوضاع بشردوستانه قرهباغ و همچنین وضعیت افرادی که با اجبار از قرهباغ آواره شدهاند، صحبت کردند.
روابط دوجانبه فرانسه و ارمنستان از دیگر محورهای گفتوگوی مکرون و پاشینیان بود.
در همین حال، کاترین کولونا وزیر خارجه فرانسه در جریان حضور در پارلمان این کشور خبر داد که پاریس در شهر سیونیک ارمنستان یک کنسولگری افتتاح میکند.
وی افزود که پاریس روابط نظامی خود با ایروان را گسترش خواهد داد و یک کمک ۷ میلیون یورویی به مردم منطقه قره باغ اختصاص خواهد داد.
کولونا گفت: این حقیقت که روسیه، ارمنستان را تنها گذاشت و همدست عملیات نظامی جمهوری آذربایجان بود اقدامهای دیپلماتیک بینالمللی را ضروریتر میسازد.
دور تازه تنشهای نظامی در قرهباغ ۱۹ سپتامبر (۲۸ شهریور) آغاز شد. باکو اعلام کرد که در این منطقه یک عملیات ضدتروریستی را آغاز کرده و خواهان خروج نیروهای نظامی ارمنستان از قرهباغ است. ارمنستان اعلام کرد که هیچ نیروی در قرهباغ ندارد و اقدام باکو را تهاجم گسترده خواند.
وزارت بهداشت جمهوری آذربایجان اعلام کرد که در جریان تهاجم اخیر ارتش این کشور به منطقه قره باغ، ۱۹۲ نیروی نظامی این کشور کشته و بیش از ۵۰۰ تن از پرسنل آن مجروح شدند.
آسوشیتدپرس نوشت که مقام های محلی قره باغ نیز پیشتر گفته بودند که در جریان حمله یک روزه باکو، ۲۰۰ ارمنی از جمله ۱۰ غیرنظامی کشته و بیش از ۴۰۰ نفر مجروح شدند.
خبرگزاری فرانسه به نقل از مقام های ارمنستان خبر داد که از زمان حمله جمهوری آذربایجان، ۴۲ هزار و ۵۰۰ پناهجو از قره باغ کوهستانی وارد خاک این کشور شدهاند که برابر یک سوم جمعیت این منطقه جداییطلب است.
در همین حال، سی.ان.ان گزارش داد که تاکنون نیمی از جمعیت قرهباغ این منطقه را ترک کرده و هزاران نفر دیگر نیز درصدد خروج از آنجا هستند.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
در اوج کارزار دفاع از «بیان هنری»، امانوئل مکرون، رییس جمهور این کشور، خود وارد عمل شد و به دفاع از یک تابلو و نقاش آن پرداخت و آن را ارزشهای ما خواند. اما منظور مکرون از «ارزشهای ما» دقیقا چه بود؟
به گزارش مجاهدت از سرویس جهان مشرق، در اواسط ماه می(اردیبهشت)، خبری در رسانههای فرانسه منتشر شد که یک شهروند نسبتا مسن، با اسپری رنگ به یک تابلوی نقاشی حمله و آن را مخدوش کرد.
بلافاصله رسانههای جریان اصلی، جریانهای به اصطلاح روشنفکری و البته سیاستمداران این کشور، وارد میدان شدند و با شعار «دفاع از آزادی بیان» این اقدام و اقدامات مشابه در برابر تجلیات «هنری» مدرن را محکوم کردند. در اوج این کارزار در دفاع از «بیان هنری»، امانوئل مکرون، رییس جمهور این کشور، خود وارد عمل شد و به دفاع از آن تابلو و نقاش آن پرداخت.
اما واقعیت ماجرا این بود که آن تابلو، یک صحنهی حقیقتا هولناک و ضدبشری را به نمایش می گذاشت: متجاوز پدوفیلی که همزمان در حال آزار جنسی دو کودک بود.
ذکر این توضیح ضروری است که آنچه ما را به نوشتن این سطور وا می دارد، افشای ذات مخوف و تاریک مقامات سیاسی کشوری است که خود را مهد دمکراسی مدرن و پدرسالار «حقوق بشر» و «آزادی بیان» در دنیا می داند، وگرنه، آثار «ضدهنری» نقاشی که تابلوی مورد نظر مربوط به اوست، آن اندازه شنیع، هولناک و پریشانکننده است که اصولا در این مجال قابل نمایش نیست.
کارنامهی این زن «هرزهنگار» که به دروغ به «هنرمند» ملقب گشته، حاوی نقاشیهای وحشتناکی است که اشکال مختلف سوء استفاده و شکنجه جنسی را نشان می دهد. و بسیاری از این نقاشی ها به وضوح شامل کودکان می شود. این نقاشیها در مکانهای مبهم و زیرزمینی به نمایش گذاشته نمیشوند، آنها در کاخ توکیو، یعنی یک مرکز هنر معاصر “معتبر” در پاریس به نمایش گذاشته میشوند.
یکی از این نقاشی ها که حتی عنوان آن هم منحط و ضداخلاقی است(عمل جنسی انتزاعی!)، آنقدر پَست است که حتی باعث خشم مردم فرانسه شد، مردمی که متاسفانه سلیقه و هاضمه آنها از عصر موسوم به روشنگری و دوران انقلاب فرانسه به این سو، به تابوشکنیهای اخلاقی عادت کرده است. با این حال، آش آن اندازه شور بود که شش انجمن بزرگ – به رهبری Association de Juristes Pour L’Enfance (وکلا برای دوران کودکی) – به این دلیل که قانون فرانسه نمایش تصاویر و صحنههای مستهجن خردسالان را ممنوع می کند، به دنبال حذف این نقاشی بودند. دادگاه، به بهانه دفاع از «آزادی بیان» علیه انجمنها حکم داد.
سپس مردی مسن در اعتراض به محتوای شنیع و ضدبشری این تابلو مقداری رنگ به سمت آن پرتاب کرد. به دنبال این اتفاق، امانوئل مکرون، رییس جمهور فرانسه، راسا و شخصا دست به کار شد و در توییتر از این «زبالهی متعفن» دفاع کرد. او در حساب توئیتر خود نوشت:
“در این هشتم ماه مه که پیروزی آزادی را جشن میگیریم، اقدام خرابکارانه دیروز را محکوم میکنم. حمله به یک اثر، حمله به ارزشهای ماست. در فرانسه هنر همیشه آزاد است و احترام به خلق فرهنگی تضمین شده است.”
این تابلویی است که مکرون اینچنین از آن دفاع می کرد.
همانطور که می بینید، این نقاشی، که قطعا از یک ذهن روانپریش، سادیست و جنایتکار برخاسته، به صورتی عریان کودکی را تحت تجاوز جنسی به تصویر می کشد. این نقاشی است که رئیس جمهور فرانسه – و بسیاری از مقامات دیگر – به شدت از آن دفاع کردند.
عجیب است: تنها زمانی که این افراد، این به اصطلاح «نخبگان» میگویند «آزادی بیان» دفاع از فیلمهای پدوفیلی مانند Cuties، کتابهای کتابخانه مدرسه حاوی مطالب مستهجن یا «اثر هنری»! مانند آن چه اشاره شد، را مد نظر دارند، نقاشیهایی که به معنای واقعی کلمه یک پدوفیل (آزارگر جنسی کودکان) را به تصویر میکشد که به یک کودک تجاوز میکند.
به عبارت دیگر، در حالی که این افراد طرفدار سانسور هر چیزی هستند که خلاف دستور کار آنها باشد، وقتی مردم در برابر وسواس جنون آمیز آنان و همفکران و همپالگیهای منحرف و فاسدشان برای عادی سازی پدوفیلیا مقاومت نشان می دهند، به قهرمانان آزادی بیان تبدیل می شوند.
جالب این که طرفداران این گنداب متعفن به اصطلاح هنری، مدعی شدند که این نقاشی و خالق مریض آن، «جنایت»های در حال رخ دادن توسط روسیه در اوکراین را نشان می دهد! این یک ادعای پوچ و یک عذر بدتر از گناه بیش نیست.
مطلقاً چیزی در مورد این نقاشی وجود ندارد که به روسیه، اوکراین، جنگ یا هر چیز دیگری اشاره کند. نقاشی ها برای توضیح معنای خود نیازی به توییت ندارند. معنا با آنچه در نقاشی وجود دارد منتقل می شود. و چیزی که میلیونها نفر میبینند یک «هنرمند» بیمار و عمیقاً آشفته است که وقت گذاشت و تجاوز به کودک را به عیانترین شکل ممکن ترسیم کرد.
علاوه بر این، این مدافعان هنر منحط، واقعیت مهم دیگری را توضیح نمی دهند: «میریام کان»، خالق این اثر، صدها نقاشی وحشتناک را، با مضامین هولناکتر، بسیار قبل از جنگ اوکراین کشید. او علاقهی شدیدی به تصویر کردن کودکان اسیرشده یا برده، کودکدزدی با هدف تجاوز، کودکخواری و تجاوز و شکنجه صریح کودکان دارد و در ادامه(با عذرخواهی از مخاطبان) تنها چند نمونه نسبتا قابل نمایش از آثار این ذهن تاریک را می آوریم، چرا که بیشتر آثار او علاوه بر غیراخلاقی بودن، به شدت روانآزار و از این رو غیرقابل نشان دادن هستند:
حقیقت تاریک در مورد این وضعیت اینجاست: نقاشی های میریام کان وسواس نخبگان غیبی را در مورد کنترل، شکنجه و سوء استفاده سیستماتیک از کودکان به تصویر می کشد. سبک نقاشی او به طرز وحشتناکی شبیه به هنرمندانی مانند «کیم نوبل»(قربانی سیستم کنترل ذهن موسوم به Monarch) است که او نیز سوء استفادههای وحشتناک از کودکان و حتی «نوزادان» را با سبکی متمایز به تصویر می کشد که کودکانه و در عین حال عمیقاً آزاردهنده و هولناک است.
میریام کان یک نقاش سوئیسی است که به عنوان “فمینیستی که دوست دارد مبارزه کند” توصیف می شود. گفته میشود که نقاشیهای او شامل «فمینیسم، مضامین کودکان به خطر افتاده و آیینهای زنانه با بازنمایی خشونتآمیز و تکاندهنده از اندامهای جنسی» است. بله، توصیف رسمی کار او شامل کلمه “به خطر افتادن کودک” است. علیرغم این واقعیت، نقاشیهای کان برای چندین دهه مورد ستایش قرار گرفته و در سراسر جهان در معرض دید قرار گرفتهاند.
مرور مجموعه آثار کان مانند وارد شدن به ذهن یک فرد بیمار و سادیست است که از تماشای رنج مردم و به ویژه خردسالان لذت می برد. تعیین دقیق پیام پشت هر یک از این نقاشی ها دشوار است. با این حال، برخی از موضوعات تکراری واضح وجود دارد. و آنها وحشتناک هستند
نکته این جاست که، آن چیزی که امانوئل مکرون، رسانههای جریان اصلی و به اصطلاح «روشنفکران» فرانسوی، برای دفاع از آن یقه جر دادند و خود را به خاک کشیدند، نقاشیهای مبهمی نیستند که توسط یک فرد خسته و تنها ساخته شده باشد. آنها توسط میریام کان، یکی از مشهورترین نقاشان جهان امروزی ساخته شده اند. آثار او در کاخ توکیو – یکی از مهمترین موزههای اروپا – به نمایش گذاشته شد. علاوه بر این، زمانی که یکی از نقاشیهای او تخریب شد، امانوئل ماکرون خود به نجات آن پرداخت و از آن دفاع کرد – حتی گفت که این نقاشی «بخشی از فرهنگ ماست». به عنوان یادآوری، تابلویی که او از آن دفاع می کرد، یک کودک خردسال را تحت تجاوز جنسی به تصویر می کشید.
وقتی مکرون گفت که این نقاشی «بخشی از فرهنگ ماست»، منظورش فرهنگ مردم فرانسه نبود. منظور او فرهنگ بیمار و سادیستی نخبگانی بود که سوء استفاده سیستماتیک از کودکان را جشن می گیرد. این فرهنگ کسانی است که در حلقههای پدوفیلی نخبگان شرکت میکنند و بردگان را تحت کنترل ذهن مبتنی بر تروما قرار میدهند. این نخبگان نه تنها یک «جنبش» هنری را ایجاد کردند که بر جنونهای روان بیمار ایشان متمرکز است، بلکه سعی میکنند با نمایش دادن آنها در مکانهای «معتبر»، آن را برای تودهها عادی کند.
در طول تاریخ، آثار هنری که در موزهها به نمایش گذاشته میشوند، ارزشها و روح فرهنگی را منعکس کردهاند. نقاشیهای یک روانپریش ضدبشر چون میریان کاین، در مورد فرهنگ چه می گویند؟ اصولا از کدام فرهنگ پرده برمی دارد؟ فرهنگی در محافل بسته و مناسک رازآمیز نخبگان در جریان است؟
گفتنی است که در خود فرانسه مدتی است که به شدت انحرافات اخلاقی مکرون، و «همجنسباز» بودن احتمالی او بسیار مورد بحث است. از جمله، قرائنی دال بر این وجود دارد که «همسر» او بریژیت مکرون، اصولا یک مرد تغییر جنسیت داده است.
گزارش پیشین مشرق در این مورد:
بریژیت مکرون در دادگاه شکست خورد/ کلاف «جنسیت» حقیقی بانوی اول فرانسه پیچیدهتر شد+عکس
اما این فرهنگ تودههای مردم نیست، فرهنگ «آنها»ست. و از طریق قدرت تبلیغات، سعی می کنند این فرهنگ را به «هنجارهای عام» تبدیل کنند. برای ساکت کردن مخالفان، نخبگان به تاکتیک جدید مورد علاقه خود می پردازند: «راست افراطی» کسانی که آنها را زیر سوال می برند. در واقع، در هفتههای گذشته، مقالات خبری بیشماری از فرانسه و سراسر جهان، کسانی را که با نقاشیهایی که تجاوز به کودک را به تصویر میکشد مخالف بودند، با جریان موهومی به نام «راست افراطی» مرتبط میکردند.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
به گزارش مجاهدت از گروه سایر رسانههای دفاعپرس، اعتراضات فرانسه هفتمین روز پیاپی خود را سپری میکند؛ اعتراضاتی که از روز سهشنبه ۶ تیر با قتل «ناهل مرزوق» جوان ۱۷ ساله الجزایری و مغربیتبار به دست پلیس در شهر «ناتر» در حومه پاریس کلید خورد و به سایر شهرها و مناطق فرانسه و برخی دیگر از کشورهای اروپایی کشیده شد.
ناهل راننده خودرویی بود که به فرمان توقف پلیس بیتوجهی کرد و در مقابل، پلیس بیمحابا به وی شلیک کرد و او را کشت. این اتفاق و حوادث پس از آن، مساله مجوز پلیس در استفاده از خشونت علیه مردم عادی را به موضوعی برای شدتگرفتن اعتراضات و به خشونت کشیده شدن آن در فرانسه بدل کرد.
«امانوئل مکرون» رئیسجمهوری فرانسه در تازهترین موضعگیری درباره اعتراضات گسترده در این کشور از وزرای کابینهاش خواسته از تمام قدرت خود استفاده کرده و هر کاری میتوانند انجام دهند تا نظم و آرامش را به کشور بازگردانند.
مکرون همچنین معترضان نوجوان را تحت تاثیر شبکههای اجتماعی و بازیهای ویدئویی دانسته و از والدین فرانسوی خواسته بود که از حضور نوجوانان در خیابانها جلوگیری کنند.
وقوع بیش از ۲۵۰۰ حادثه آتشسوزی وسیله نقلیه و ساختمان، بازداشت بیش از ۱۳۰۰ نفر، زخمی و مجروح شدن دهها نفر، آمادهباش گسترده پلیس برای سرکوب اعتراضات، ثبت صحنههایی از خشونت پلیس در برابر معترضان و … از التهاب گسترده در فرانسه خبر میدهد؛ التهابی که چندان به چشم رسانههای خارجی فارسیزبان نیامده است. به جای آن، این رسانهها ترجیح دادند در بحبوحه اعتراضات فرانسویها، آتش خاکستر شده ناآرامیها در ایران را روشن نگه دارند.
این در حالی است که وقایع امروز فرانسه از جهاتی به رخدادهای سال گذشته ایران شباهت دارد. نحوه درگذشت مهسا امینی که جرقه ناآرامیها در ایران را روشن کرد، نشانه رفتن انگشت اتهام تشدید آشوب به سوی شبکههای اجتماعی، کشیده شدن اعتراض به آشوب و خشونت و…
اولویتهای معنادار رسانههای خارجی فارسیزبان
اینکه رسانههای خارجی فارسیزبان، حجم عمدهای از محتوای خود را به اخبار و مسائل مرتبط با ایران اختصاص بدهند، مسالهای منطقی و مقبول است، با این حال مقایسه میزان محتوای تولید شده در این رسانهها درمورد اعتراضات کنونی فرانسه و اعتراضات پایان یافته ایران، معنادار است.
بررسی و تطبیق آمار محتوای تولید شده در مورد این دو موضوع در رسانههای خارجی فارسیزبان، آمار جالب توجهی به دست میدهد. برای این مهم، پژوهشگر ایرنا به بررسی کانال تلگرامی رسانههایی، چون «بیبیسی فارسی»، «رادیوفردا»، «صدای آمریکا»، «ایران اینترنشنال»، «دویچهوله فارسی» و «ایندیپندنت فارسی» در بازه زمانی ۴۸ ساعته از ساعات ابتدایی ۹ تیر تا پایان روز ۱۰ تیر (ابتدای ۳۰ ژوئن تا پایان اول جولای) پرداخته است.
بر اساس این بررسی، رادیو فردا در بازه زمانی یادشده، حدود ۳۰ درصد از کل محتوای خود را به آنچه «اعتراضات ایران» یا «مقاومت مدنی ایرانیان» خوانده میشود اختصاص داد، در حالیکه در همین بازه، تنها ۲.۳۲ درصد از محتوای این رسانه به اعتراضات فرانسه پرداخت.
ایران اینترنشنال هم ۲۷ درصد از محتوای خود را به مسائل مرتبط با تداوم اعتراضات در ایران (از مساله حجاب تا کشتهشدگان و …) اختصاص داد و تنها در ۴.۱۶ درصد از گزارشهای خود به اعتراضات فرانسه پرداخت.
دویچهوله فارسی در حالی در ۲۱.۱۵ درصد از گزارشهای خود تلاش کرد شعله اعتراضات در ایران را روشن نگه دارد که همزمان تنها ۷.۶۹ درصد از محتوای خود را به اعتراضات پرالتهاب در فرانسه اختصاص داد.
صدای آمریکا در ۱۷ درصد از محتوای کانال تلگرامی خود به مسائل مرتبط با اعتراضات ایران پرداخت در حالی که مسائل مرتبط با اعتراضات فرانسه تنها ۴.۷ درصد از محتوای این کانال را تشکیل داد.
بیبیسی فارسی در ۱۵.۱۷ درصد از محتوای خود به طورمستقیم یا تلویحی نارضایتیها در ایران را پوشش داد یا در مورد آن خبرسازی کرد در حالی که فضای به شدت متشنج فرانسه تنها توانست سهمی ۶.۸ درصدی از محتوای کانال تلگرامی این رسانه را تصاحب کند.
ایندیپندنت فارسی هم در حالی در ۱۴.۰۷ درصد از اخبار خود به مسائل ایران در حوزه نارضایتیها پرداخت که ۶.۶۶ درصد اخبارش تنش و ناآرامی در فرانسه را مورد توجه قرار داد.
در جدول زیر تعداد اخبار تفکیکی این رسانهها آمده است. همان طور که گفته شد، بازه زمانی مورد بررسی از ساعات ابتدایی روز جمعه ۹ تیر تا پایان شنبه ۱۰ تیر است.
یک بام و دو هوا برای چیست؟
تلاش برای زنده نگه داشتن شعله ناآرامیها و تشدید نارضایتیهای عمومی در جامعه ایران، بازخوانی و تکرار حوادث رخ داده در کشور در سال گذشته، تکرار نام و یاد کشتهشدگان منتسب به اعتراضات ۱۴۰۱، برجستهسازی عبارات معناداری، چون «حجاب اجباری» و «سرکوب»، دامن زدن به حس بیاعتمادی عمومی، تلاش برای تعمیق فاصله میان مردم و حاکمیت، تلاش برای ترغیب مردم به «مقاومت خاموش» و … به رسانههای خارجی فارسی زبان مجالی نمیدهد تا مهمترین مسائل مورد توجه مردم ایران و جهان را به طور دقیق و در خور پوشش دهند.
رخدادهای فرانسه این روزها بخش مهمی از سرخط رسانههای جهان را تشکیل میدهد، با این حال رسانههای خارجی فارسیزبان بسیار کم به این موضوع میپردازند. گویا ناآرامیهای پایان یافته ایران در مقایسه با اعتراضات کنونی فرانسویها برایشان مهم است. شاید هم پرداختن به اعتراضات فرانسه و مسائل مرتبط با آن، چون خشونت پلیس، بسیج نیروهای سرکوبگر، حمله دولت به رسانههای اجتماعی و … کوس رسوایی این رسانهها را زمین بزند که در جریان ناآرامیهای ایران، نظام سیاسی تهران را به همین عناوین متهم میکردند و بر آتش تنشها دامن میزدند.
منبع: ایرنا
انتهای پیام/ ۱۳۴
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
گروه بینالملل دفاعپرس- سیروس فتحاله؛ غربیها و آمریکاییها مدعی هستند که در حوزه «حقوق بشر» حرفهایی برای گفتن دارند و مدام در موضوع حقوق بشر انگشت اتهام خود را بهسمت ایران میگیرند؛ این در حالی است که غربیها بویژه آمریکاییها باعث و بانی رنج و صدمات متعدد و گستردهای به مردم ایران بودهاند و با همین ادعاهای حقوق بشری کشور ما را تحریم میکنند.
بر همین اساس، همهساله با هدف مرور جنایات آمریکا و ایادی آن، هفتهای تحت عنوان «هفته حقوق بشر آمریکایی!» علاوه بر دلها و یادها در تارک تقویم نیز ثبت شده است که در همین راستا به بهرهبرداری آمریکاییها از این کلیدواژه به نفع خود میپردازیم که در ادامه میخوانید؛
غربیها و آمریکاییها از یک طرف مدعی حقوق بشر هستند و از سوی دیگر از حقوق بشر بهعنوان اهرمی برای نقض حقوق بشری مردم سایر کشورها استفاده میکنند. هرچند با افزایش سطح آگاهی مردم جهان، غربیها و آمریکاییها مثل گذشته نمیتوانند از فقر آگاهی مردم به نفع خود بهرهبردرای کنند، اما همچنان به تلاش خود برای فریب افکار عمومی ادامه میدهند.
البته با استناد به پژوهشهایی در این زمینه صورت گرفته شده است، شاهد روند کاهش قدرت آمریکا در سطح جهان هستیم؛ یعنی آمریکا دیگر نمیتواند طبق روال گذشته کشورها را با خود همراه کند؛ اگرچه هنوز قدرت آمریکا به پایان نرسیده است، ولی با تسریع روند افول آمریکا بهتدریج کشورهای دیگر اعتماد به نفس پیدا کرده و احساس میکنند، میتوانند در مقابل این زیاده خواهیها بایستند، به همین جهت ایران اسلامی برای این کشورها یک الگو محسوب میشود و حوادث داخل ایران را پیگیری میکنند و میبینند که جمهوری اسلامی ایران چگونه مقابل زیادهخواهی آمریکاییها در طول چهار دهه گذشته ایستاده است و بر همین اساس است که از هر بهانهای در داخل ایران به نفع خود بهرهبرداری میکنند.
اغتشاشات سال گذشته در ایران که اغتشاشگران همهجانبه از سوی غرب و آمریکا حمایت میشدند، نمونه بارز اقدامات خصمانه غربیها و آمریکاییها علیه ایران اسلامی بود، شعلهور کردن اغتشاشات از سوی آنها در واقع انتقام گرفتن از کشورمان بود، چون جمهوری اسلامی ایران مانع اجرای برنامهی آمریکاییها در منطقه میشود.
مثلا در پاییز سال گذشته، کشور ما درگیر یک اتفاق ناگواری شد؛ همه مردم ایران بابت این اتفاق ناراحت شدند که ای کاش این حادثه اتقاق نمیافتاد؛ اما عدهای معلومالحال در داخل کشور که همیشه در ریل دشمن حرکت میکنند، از این اتفاق به نفع دشمن سوء استفاده کردند؛ هرچند این اتفاق طبیعی بود و ممکن بود مشابه آن در سایر کشورها نیز رخ دهد، اما ماجرا خوشبختانه با وجود اینکه خسارت جانی و مالی زیادی برای کشور به بار آورد، با همراهی خود مردم و با تدابیر هوشمندانه حاکمیت حل و فصل شد و توطئه دشمن خنثی شد؛ تا جایی که خودشان درگیر آشوب شدند.
غربیها و آمریکاییها از آشوبهایی که در پی همان حادثه ناگوار صورت گرفته بود، چنان از اغتشاشگران حمایت میکردند که انگار همه چیز تمام است و نظام امروز یا فردا سقوط میکند!
علاوه بر مقامات آمریکایی و غربی، رسانههای آنها نیز در کنار رسانههای معاند فارسیزبان، روزانه گزارشهای دروغین بهمخاطب ارائه میکردند، صحنهسازی و سناریوسازی میکردند، مردم را دعوت به خشونت میکردند، جوانان را با استفاده از پلتفرمهای فضای مجازی تحریک به خشونت میکردند و خیلی موضوعات دیگر که اینجا مجال گفتن همه آنها میسر نیست، تا تمرکز نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را در حل مشکلات معیشتی که این مشکلات هم در سایه تحریم همین دولتها بوجود آمده است، به هم بزنند.
دوگانگی آمریکاییها و غربیها در برخورد با اتفاقات و رویدادهایی که در هر کشور یا حکومتی ممکن است، روی بدهد و طبیعی هم هست، مورد بحث بود؛ مثلا در سرزمینهای اشغالی تقریبا ۲۶ هفته است که شاهد اعتراضات گسترده به اقداماتی که بنیامین نتانیاهو قصد انجام آن را دارد، هستیم؛ اما آیا تا به حال مقامات غربی یا آمریکایی به این اعتراضات واکنش نشان دادهاند؟ آیا رسانههای غربی و آمریکایی مردم، جوانان، سلبریتیهای این رژیم را تحریک به خشونت میکنند که به ماموران امنیتی حمله کنند و اموال عمومی را آتش بزنند؟
یا برخورد آنها تحولات اخیر فرانسه چگونه است؟ فرانسهای که ادعای دموکراسی میکنند و میگویند که ما مهد دموکراسی هستیم! آیا واکنش مقامات غربی و آمریکایی به اعتراضاتی که در پی فوت یک جوان 17 ساله به دست پلیس فرانسه، دقیقا همانند برخوردی است که با اغتشاشات ایران داشتند؟ قطعا جواب این سوال منفی است!
میبینیم که «امانوئل مکرون» رئیس جمهور فرانسه در اظهاراتی مدعی میشود که شبکههای اجتماعی و بازیهای ویدئویی ذهن نوجوانان را مسموم کرده و باعث شده جوانان شورش کنند؛ حالا اگر این مساله توسط مقامات کشور ما مطرح میشد، همین غربیها، آمریکاییها و غربگرایان داد و بیداد میکردند که ایرانیها مانع آزادی بیان میشوند! این درحالی است که در همین فضای مجازی در اتفاقات سال گذشته ضمن دعوت از جوانان برای حضور در خیابانها و آتش زدن اموال عمومی، نحوهی ساخت سلاح سرد و گرم توسط مزدوران غربی به اغتشاشگران نیز آموزش داده میشد.
این در حالی است که «اریک دوپوند مورتی» وزیر دادگستری فرانسه در واکنش به اعتراضات فرانسویها گفت: «والدینی که اجازه میدهند فرزندانشان شب بیرون بیایند، ممکن است با ۲ سال زندان و ۳۰ هزار یورو جریمه مواجه شوند!»
البته یادآوری اظهارات نژادپرستانه مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در مورد اروپا، اینجا خالی از لطف نیست؛ بورل میگفت: اروپا مانند باغ میماند و الباقی کشورهای دنیا مانند جنگل است و جنگلیهای وحشی به باغهای زیبا حمله میکنند! خیلی جالب است، ولی این روزها تصویر دیگری از فرانسه به جهان مخابره میشود.
این موضوعات را جسته و گریخته مطرح کردیم تا به این نکته پایانی برسیم؛ شواهد و ادلههای زیادی وجود دارد که نشان میدهد ماهیت استکباری غرب و آمریکا برای همه نمایان شده است؛ جهان دیگر فریب دروغهای پر زرق و برق غربیها را نمیخورد و تا میتواند، تلاش میکند از زیر سلطه غربیها و آمریکاییها بیرون بیاید. دیگر کلید واژههایی همچون «حقوق بشر»، «دموکراسی»، «حقوق زنان»، «آزادیهای مدنی» و … که مدام از زبان غربیها و آمریکاییها خارج میشود، برای جوامع بشری بویژه آزادی خواهان جهان اهمیتی ندارد؛ چون همه فهمیدهاند غربیها و آمریکاییها فقط بهنبال منافع خود هستند و دلشان برای سایر ملل نمیسوزد و اگر یک ذره به فکر سایر ملل نیز بودند از تعبیر باغ و جنگل بههیچ برای ملتهای دیگر استفاده نمیکردند.
انتهای پیام/ ۱۳۴
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است