امیرعباس هویدا

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم



حضور ثابتی در یک برنامه تلویزیونی با صلاحدید شخص شاه، و نامی که برای اشاره به او استفاده شد(«مقام امنیتی») در افکار عمومی ایرانی ها ماندگار شد و خیلی زود نام او به مظهر رعب و سرکوب رژیم شاه بدل گشت.

سرویس سیاست مشرق– چندی قبل در تجمع نیروهای ضدانقلاب در لس آنجلس آمریکا، تصویری منتشر شد که همچنان محل بحث و تحلیل و حتی واکنش کاربران شبکه‌های اجتماعی است. پرویز ثابتی شکنجه‌گر معروف ساواک و رئیس اداره سوم دستگاه امنیتی رژیم پهلوی همراه با خانواده اش به عنوان “دموکراسی‌خواه” و با شعار “آزادی” مردم ایران در این تجمع ضد ایرانی شرکت کرده‌ بودند. البته طنز و تناقض ماجرای حضور پرویز ثابتی در تجمع لس آنجلس به حدی است که نیاز به توضیح بیشتر ندارد.

گزارش تحلیلی مشرق درباره نمایان شدن ثابتی را اینجا بخوانید :

چرا سازمان سیا از یک ساواکی تاریخ مصرف گذشته رونمایی کرده است؟ /شکنجه‌گر مخوف دموکراسی‌خواه شد! + تصاویر

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

به همین مناسبت نگاهی به زندگی و زمانه «پرویز ثابتی»، نماد سرکوب و اختناق در دوران پهلوی دوم خواهیم داشت. (این گزارش، بازنشر گزارش مشرق در آبان ماه سال 1396 است )

“من همیشه با هرچیزی که منجر به شکنجه شود مخالفت کرده ام و هیچ وقت خودم نه شکنجه دیده ام و نه بازجویی کرده ام.”(پرویز ثابتی، «در دامگه حادثه»)

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

«پرویز ثابتی» مشهورترین مدیر اداره کل سوم ساواک (امنیت داخلی)، فرزند حسین در ۱۳۱۵ش. و در خانواده‌ای بهایی در بخش سنگسر از توابع شهرستان سمنان متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در دبستان‌های حسینیه و شاه‌پسند سنگسر گذراند و دوران متوسطه را در مدرسه فیروز بهرام تهران طی کرد. در سال ۱۳۳۷ از دانشکده حقوق دانشگاه تهران در رشته قضایی مدرک کارشناسی گرفت. در همین سال به استخدام ساواک درآمد و در سال ۱۳۴۵ به ریاست اداره یکم اداره کل سوم ساواک منصوب شد؛ در ۱۳۴۹ معاون دوم اداره کل سوم ساواک شد. پرویز ثابتی در اوج سرکوبهای ساواک در ۱۳۵۲ به جای ناصر مقدم رئیس اداره کل سوم ساواک شد و این سمت را تا واپسین ماههای عمر رژیم پهلوی عهده‌دار بود. پرویز ثابتی در بدو استخدام در ساواک که در بهمن ۱۳۳۷ و توسط مدیرکل وقت اداره کل ششم ساواک، ضرابی، معرفی شده بود

او در شرح حالی که برای استخدام در ساواک نوشت، دوران کودکی و خانواده خود را چنینی شرح داد:

“… از بدو تولد تا تاریخ مهرماه ۱۳۲۸ در سنگسر از بخشهای سمنان در محله‌ای به نام تپه‌سر سکونت داشته‌ام و از تاریخ مهر ۱۳۲۸ برای گذراندن تحصیلات متوسطه به تهران آمدم و مدت سه سال در منزل شوهر خواهرم آقای محمدحسین رحمانیان سکونت داشته‌ام و از مهر ۱۳۳۱ خانواده‌ام نیز به تهران آمدند و در همان منزل آقای رحمانیان سکونت گردیدند تا اسفندماه ۱۳۳۴ و از اوایل ۱۳۳۵ پدرم بعد از تهیه منزل ما نیز به آنجا عزیمت نمودیم. در مدرسه صابر در آسیاب دولاب تهران به شغل آموزگاری از سال ۲۶ مشغول شده‌ام و در ایام فراغت و دوران تحصیل با پدرم در امور حشمداری و تجارت در تهران کمک کرده‌ام. دوران ابتدایی را در دبستان حسینیه و شاه‌پسند سنگسر از سال ۱۳۲۲ الی ۱۳۲۸ و دوران دبیرستان در فیروز فهرام و تهران از ۱۳۲۸ الی ۱۳۳۴ و در دانشکده حقوق دانشگاه تهران از ۱۳۳۴ الی ۱۳۳۷ مشغول به تحصیل بوده‌ام و در خردادماه ۱۳۳۷ نائل به اخذ لیسانس در رشته قضایی از دانشکده حقوق شده‌ام و به زبان انگلیسی تسلط دارم و در امور قضایی و اداری و اقتصادی و سیاسی نیز تحصیل نموده و مطالعه دارم و دارای چهار برادر… و یک خواهر… هستم. بنده از بدو تولد در یک خانواده بهایی می‌زیسته‌ام و پدر و مادرم بهایی بوده‌اند[،] لکن از زمان بلوغ و بلکه از ابتدای تحصیلات دوره متوسطه مسلمان بوده و هستم و به علت کفیل خرج بودن از تاریخ ۲۴/۱۰/۳۷ الی ۲۴/۱۰/۳۸ از خدمت معاف شده‌ام و این برگ برای سالهای بعد نیز تمدید خواهد شد. رسالة پایان تحصیلات دانشکده حقوق راجع به کسانی که مجازات نمی‌شوند، یعنی صغار و مجانین بوده است. همان‌طور که مشاهده می‌شود بنده از اهالی سنگسر هستم و سنگسر یک منطقه عشایری و دارای مردمی شاهدوست و وطن‌پرست است. رستاخیز اهالی سنگسر در قیام ملی ۲۸ مرداد دلیل بر این ادعاست. به طریق اولویت اینجانب نیز فردی شاهدوست و وطن‌پرست می‌باشم.”

ثابتی از جمله کسانی بود که در رأس یک گروه از مأموران ساواک به اسرائیل اعزام شد و به احتمال قوی در همان مأموریت در پیوند تنگاتنگ با موساد قرار گرفت. او که در اوایل دهه ۱۳۵۰ به عنوان «سخنگوی ساواک» و « مقام امنیتی» شهرت یافت، گرداننده اصلی سازمان ساواک به شمار می آمد و با ارتباطاتی که با «موساد» و عوامل این سازمان در ایران داشت حتی در امور مربوط به نمایندگی‌های ساواک در خارج از کشور نیز، که خارج از حدود اختیارات او بود مداخله می کرد. اطلاعات وی به ویژه در مورد فعالیت گروههای مبارز خارج از کشور، ساواک را در مبارزه با کنفدراسیون و سایر گروههای مخالف رژیم یاری داد.

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

وی که دوره جنگها و عملیات ضد پارتیزانی و ضد چریکی دیده بود، با تجهیزات و امکانات گسترده، گروهی را که در اسرائیل و دیکتاتوری‌های نظامی آمریکای لاتین دوره دیده بودند برای مبارزه با چریک های مارکسیست مسلح در سیاهکل گیلان به محاصره جنگل فرستاد.

در پی دستور محمدرضا شاه، کمیته مشترک ضد خرابکاری (ساواک – شهربانی) در تاریخ چهارم بهمن ماه ۱۳۵۰ تأسیس گردید که در این کمیته در واقع شهربانی نقش «اداره ویژه» اسکاتلندیارد را ایفا می‌کرد و ساواک نقش «ام. آی. ۵» را داشت. کمیته مشترک در محل اداره اطلاعات شهربانی تشکیل ‌شد و بعدها در شهرستان‌ها نیز شعبه‌هایی که تحت نظر مرکز فعالیت می‌نمودند، راه‌اندازی گردید. کمیته مشترک با ۳۷۵پست سازمانی که ۱۱۱ پست آن متعلق به ساواک و ۲۶۴ پست دیگر به شهربانی اختصاص ‌یافت، فعالیت خود را آغاز می‌نماید. اولین رئیس کمیته مشترک سپهبد جعفرقلی صدری رئیس شهربانی وقت و رئیس ستاد آن پرویز ثابتی از مقامات ساواک تعیین می‌گردد و نمایندگانی از ارتش و ژاندارمری به منظور هماهنگی در این ترکیب قرار می‌گیرند.

ثابتی در سال ۱۳۵۲ توسط ارتشبد نصیری، رئیس ساواک، به سمت مدیرکل اداره سوم (امنیت داخلی)تعیین و عملاً همه کاره ساواک شد.

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم
ارتشبد نعمت الله نصیری

گزارشهایی که از طریق نصیری به شاه داده می شد، عمدتاً از طرف ثابتی و حلقه‌ی او تنظیم می گردید. ثابتی در انتصاب مقامات دولتی و انتخاب نمایندگان مجلس نقش اساسی داشت و گزارش منفی ساواک درباره هر کس که نامزد احراز یک مقام دولتی یا نمایندگی مجلس می شد برای جلوگیری از انتصاب یا انتخاب وی کافی بود. حتی فعالیتهای اعضای خاندان سلطنت هم از این گونه نظارت و گزارشها مصون نبودند، گاه حتی گزارشهای ثابتی در مورد فعالیتهای غیرقانونی اعضای خاندان سلطنت خشم شاه را برمی انگیخت. منابع اطلاعاتی او علاوه بر مأمورین ساواک و هزاران « منبع خبری» که در تمام سازمانهای دولتی و بخش خصوص داشت، عوامل جاسوسی اسرائیل (موساد) در ایران و افرادی از قبیل منوچهر آزمون، داریوش و هدایت الله اسلامی نیا بودند که مستقیماً با او تماس داشتند و اخبار و اطلاعات دست اولی را از دستگاههای دولتی و بخش خصوصی و بازار و محافل روحانی در اختیار او می گذاشتند.

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

ثابتی از زمره دوستان نزدیک هویدا بود و در ملاقات‌هایی که هر چهارشنبه شب با وی داشت اطلاعاتی را در اختیار وی قرار می داد که بی گمان یکی از ابزار تثبیت و تداوم قدرت هویدا بود. در هر ارزیابی از موقعیت هویدا نام وی به میان می آید زیرا در تمام دوران زندگی روابط نزدیک با همکیش بهایی خود داشته است.

علت مشهور شدن ثابتی

دو ماه پس از واقعه سیاهکل، پرویز ثابتی، مدیرکل اداره سوم ساواک، در کنفرانس مطبوعاتی که از او با عنوان «یک مقام امنیتی» یاد شد، به شرح این ماجرا، ریشه‌های آن، اقدامات پیشین گروه چریک‌های فدایی خلق و چگونگی برخورد ساواک با آن پرداخت. در این نشست خبری که ۱۵ فروردین ۱۳۵۰ با حضور خبرنگاران خبرگزاری‌های داخلی و خارجی، روزنامه‌ها و رادیو و تلویزیون برگزار شد، این مقام امنیتی «اسرار واقعه سیاهکل» را فاش کرد که در ۱۹ بهمن ۱۳۴۹ رخ داد. در آن واقعه، یک گروه چریکی مارکسیست که از شاگردان «بیژن جزنی» بودند به یک پاسگاه ژاندارمری حمله کردند و بعد در پی بسیج نیروهای امنیتی به منطقه تقریبا همه آن ها کشته و دستگیر شدند. این گروه مارکسیست، پایه گذار گروهی موسوم به «چریک های فدایی خلق» شدند.

به هر حال حضور ثابتی در این برنامه تلویزیونی که به صلاحدید شخص شاه انجام گرفت، و نامی که برای اشاره به او استفاده شد(«مقام امنیتی») در افکار عمومی ایرانی ها ماندگار شد و دیری نگذشت که نام او به مظهر رعب و سرکوب ساواک تبدیل شد. البته گروه های مسلح چپ در میان خود، او را با یک اسم مستعار دیگر می شناختند: ابرو کمانی

البته این تنها حضور «ابروکمانی» بر صفحه تلویزیون نبود و او چندبار دیگر به عنوان «مقام امنیتی» و در واقع سخنگو و «ویترین» ساواک به تلویزیون رفت. یکی از فیلم هایی که از حضور او در تلویزیون ملی آن زمان در اینترنت موجود است، یک جلسه مطبوعاتی است که در آن «مسعود بهنود»، روزنامه نگار سوگلی هویدا از مقام امنیتی درباره گزارش تایمز لندن می پرسد که مدعی شده بود، ساواک دارای «۵ میلیون»! کارمند است. ثابتی در پاسخ به این پرسش گفت:

“بنده تصور نمی‌کنم که سازمان‌های امنیتی آمریکا و شوروی هم این تعداد مأمور در اختیار داشته باشند. این رقم برای من تعجب‌آور و مسخره بود. ما دو نوع مأمور داریم. یک دسته کارمندان رسمی سازمان امنیت که مثل بقیه کارمندان رتبه شغلی و حقوق می‌گیرند و دسته دیگر که تعدادشان بیشتر است اما در استخدام رسمی ما نیستند و ممکن است برخی‌شان کارمند دولت هم باشند.”

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

«حسین فردوست»، دوست صمیمی و محرم محمدرضا پهلوی که به نوعی بنیانگذار ساواک بود، نقشی پررنگ در ارتقاء ثابتی داشت. فردوست درباره نقش این برنامه های تلویزیونی در صعود جایگاه ثابتی گفت:

“در این نمایش‌های تلویزیونی او بسیار خوب و محکم صحبت می‌کرد و همه را تحت‌تأثیر قرار می‌داد؛ به دلیل بیان عالی و عدم تردید در سخنانش. دعوت‌ها از او در خانه رجال شروع شد و ثابتی در چندین میهمانی از من خواهش کرد شرکت کنم که شرکت نمودم. در این میهمانی‌ها خانم‌های زیبا چندین‌هزار تومان هزینه آرایش خود می‌کردند تا موردپسند «مقام امنیتی» واقع شوند و دور او را می‌گرفتند و خود را معرفی می‌کردند و کارت و آدرس می‌دادند. من چند بار به چند خانم که میل داشتم صحبت کنم، نزدیک شدم و هرچه گفتم «من فردوست هستم» بی‌فایده بود! همه «مقام امنیتی» را می‌خواستند و فردوست و امثال فردوست برایشان مهم نبود! این عنوان «مقام امنیتی» تا انقلاب روی ثابتی ماند و همه‌جا به پذیرایی از او افتخار می‌کردند.”

ثابتی در مصاحبه با عرفان قانعی فرد درباره ارتقاء خود در ساواک چنین گفت:

” پس از سه ماه از آغاز خدمتم در ساواک، به علت گزارش های تحلیلی ام راجع به مسائل سیاسی جاری کشور به ریاست بخش بررسی های سیاسی در امور امنیت داخلی منصوب شدم. از همان ابتدا خواستم به رده های بالاتر در ساواک و شخص پادشاه توجه دهم که تامین امنیت کشور تنها از طریق سرکوب و مبارزه با سازمان ها و گروه های مخالف و برانداز امکان پذیر نیست. در طول دوران خدمتم در ساواک از هر فرصتی برای مبارزه با عوامل فساد استفاده کرده و گزارش های مستند ارائه دادم و چندین بار برای تهیه این گزارش ها مورد مواخذه و بازخواست قرار گرفتم. تا آنجا که در سال ۱۳۵۰ اسدالله علم وزیر دربار و سپهبد ایادی و امیرهوشنگ دولو از نزدیکان شاه به علت اتهاماتی که به آنان وارد می کردم علیه من به شاه شکایت بردند و من از طرف شاه تهدید به محاکمه نظامی شدم.”

فردوست میل به خودنمایی و البته ظاهر خوش خط و خال ثابتی را در ترفیع او بسیار موثر می دانست:

” زمانی که قائم‌مقام ساواک شدم، ثابتی یک جوان کمتر از سی سال بود و شغل او ریاست بخش مربوط به احزاب پنهانی بود. او را ندیدم تا زمانی که مقدم را به جای مصطفی امجدی مدیرکل سوم کردم…، برداشت من از ثابتی این بود که بسیار مقام‌پرست و متظاهر است. دارای هوش خوب – و نه بیشتر- است ولی قوه بیان خیلی خوبی دارد. در مجموع کارمند خوبی به‌شمار می‌رفت، ولی به علت آن قدرت بیان و تظاهر، خود را بیش از آن چیزی که بود نشان می‌داد. این رفتار قطعا در من اثری نداشت ولی در دیگران مانند مقدم و نصیری مسلما بی‌اثر نبود. دروغ و راست را مخلوط می‌کرد تا میزان فعالیت و موفقیت خود را دو، سه برابر واقع جلوه دهد. آرام و مسلط بر اعصاب خود بود. ساختمان فکری‌اش طوری بود که همیشه به او خوش می‌گذشت. از خود انتقاد نمی‌کرد و راضی و خیلی راضی از خود بود…، ثابتی به هیچ‌وجه نمی‌توانست اعتماد مرا جلب کند و به نظر من او برای کار اطلاعاتی ساخته نشده بود و بیشتر به درد کار سیاسی می‌خورد. هیچ‌وقت میل نداشتم مرئوس مستقیمی مانند ثابتی داشته باشم.”

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم
ارتشبد حسین فردوست

فردوست درباره جاه طلبی بسیار بالای ثابتی و علاقه او به در چشم بودن و بروز بیرونی(رخلاف بیشتر مقامات امنیتی) نیز اظهارات جالبی کرده است:

“من که جاه‌طلبی ثابتی را می‌دیدم، خواستم که او را در کار سیاسی مشغول کنم لذا از هویدا خواستم که یک پست وزارت به ثابتی بدهد. او مطابق طبع هویدا هم بود. زمانی که مسئله را به ثابتی گفتم از خوشحالی باور نمی‌کرد. هویدا، ثابتی را خواست و وزارت را به او پیشنهاد کرد و او اجازه فکرکردن درباره نوع وزارتخانه خواست. در همین احوال منوچهر آزمون (کارمند ساواک) معاون نخست‌وزیر و رئیس سازمان اوقاف شد. این مسئله به ثابتی برخورد و از وزارت منصرف شد. او بعدا به من گفت: «وقتی آزمون که در ساواک چندین رده از من پایین‌تر بود، معاون نخست‌وزیر شود، دیگر وزارت چه افتخاری دارد؟!» من گفتم: پس صبر کن تا نخست‌وزیر شوی! این حرف در او اثر کرد و باورش شد و تا زمان انقلاب این مسئله در ذهنش بود.”

از سال ۴۹ که به معاونت اداره کل سوم ساواک(اداره امنیت داخلی) و در واقع ستون ساواک، رسید، نقشی اساسی در حکومت پیدا کرد، چرا که تقریبا هر شغلی قابل توجهی در کشور، از وزارت تا نمایندگی تا استادی دانشگاه، وابسته به استعلامی بود که از اداره کل سوم گرفته می شد. ثابتی به لحاظ امنیتی هم سرکوب گروه های مسلح چپ و مذهبی را در کارنامه داشت، به طوری که در سال ۵۵ تقریبا همه گروه های مسلح رژیم یا متلاشی شده، و یا به گروه های چندنفره پنهان محدود شده بودند.

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

جنایت ساواک بر تپه های اوین

یکی از جنایات مهم دوران سیطره ثابتی بر ساواک به ۳۰ فروردین سال ۵۴ بازمی گردد. در این روز، ۹ تن از سران گروه های چپ(فدایی خلق و مجاهدین خلق) بدون محاکمه در جریان انتقال از زندان اوین توسط ساواک تیرباران شدند.

«بیژن جزنی» از رهبران چریک‌های فدایی، همراه با شش‌نفر دیگر از چریک‌های فدایی خلق به نام‌های «حسن ضیا ظریفی»، «احمد جلیلی افشار»، «مشعوف کلانتری»، «عزیز سرمدی»، «محمد چوپان‌زاده» و «عباس سورکی» به همراه «مصطفی جوان خوشدل» و «کاظم ذوالانوار» دو عضو سازمان مجاهدین خلق در تپه‌های اطراف زندان «اوین» به آمریت شخص شاه و کارگزاری ثابتی، در اطراف قریه اوین با چشمان و دستان بسته تیرباران شدند.

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

یکی از مهم ترین روایت ها که بر نقش ثابتی در این جنایت صحه می گذارد، شرح «بهمن نادری پور»(معروف به تهرانی)، از شکنجه‌گران معروف ساواک، در دادگاه انقلاب در سال ۵۸ است. تهرانی در دادگاه در شرح ان واقعه گفت:

“زندانیان را از زندان تحویل گرفتند. ما هم در قهوه‌خانه نزدیک زندان اوین به انتظار ایستادیم. پس از تحویل آمدند و از طریق جاده‌ای که از داخل قریه اوین می‌گذشت به بالای ارتفاعات بازداشتگاه اوین رفتیم. در آنجا زندانیان را – درحالی که دست‌ها و چشم‌هایشان بسته بود – از مینی‌بوس پیاده کردند و همه را در یک ردیف روی زمین نشاندند. پس از اینکه روی زمین نشستند، «عطارپور» (بازجوی ساواک) یک قدم جلوتر آمد و شروع به سخنرانی کرد. گفت: همان‌طور که دوستان و رفقای شما همکاران و رفقای ما را در دادگاه‌های خودشان به مرگ محکوم کردند و آنها را کشتند، ما هم تصمیم گرفتیم شما را که رهبران فکری آنها هستید و با آنها از داخل زندان ارتباط دارید، مورد تهاجم قرار بدهیم و شما را اعدام کنیم و از بین ببریم. این حرف مورد اعتراض بیژن جزنی و چند نفر دیگر واقع شد. ولی نمی‌دانم عطارپور نفر اولی بود یا سرهنگ وزیری (رییس وقت زندان «اوین») که با یک مسلسل که آورده بود، رگبار را به روی آنها خالی کرد.”

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

ثابتی اما در کتاب خاطرات شفاهی خود موسوم به «در دامگه حادثه»، مثل بسیاری از دروغ هایی که در آن کتاب رفته است، مدعی است که زندانیان در هنگام فرار از ون انتقال زندانی به رگبار بسته شدند:

” پس از اینکه محمدتقی شهرام و سعادتی از زندان ساری و ربابه عباس‌زاده (اشرف دهقانی) از زندان قصر فرار کردند، بیژن جزنی و دوستان وی درصدد برآمدند با فرار از زندان، از خود قهرمان‌سازی کنند. آنها در زندان قصر، بسیار به موفقیت نزدیک شده بودند و در لحظه آخر، ماموران شهربانی، توانسته بودند که نقشه آنها را خنثی کنند. سرهنگ عباس وزیری، معاون اداره کل چهارم ساواک که مسوولیت زندان اوین با آن اداره بود، به من تلفن کرد و گفت: «ماموران قصد داشته‌اند، تعدادی از زندانیان را از زندان اوین به زندان دیگری منتقل کنند و در حوالی بزرگراه شاهنشاهی، زندانیان که در یک ون قرار گرفته و کامیونی از سربازان پشت‌سر آنها حرکت می‌کرده، با بریدن دستبند از «ون» خارج و قصد فرار داشته‌اند که راننده و یک مامور برای تعقیب به همراه آنها از ون خارج شده، لذا ماموران همراه به طرف آنها تیراندازی و ۹ نفر از زندانیان کشته و مامور همراه راننده نیز، تیر خورده و زخمی شده است.”

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

این دروغ بزرگ ثابتی که ۹ زندانی مهم برای رژیم، با دستان و چشمان بسته، چگونه توانستند همگی دستبند خود را ببرند و همزمان در بیابان های آن موقع اطراف اوین پا به فرار بگذارند، خود به اندازه کافی مضحک است. جدای از این که روایت های دیگر از زندانیان سیاسی و برخی عوامل رژیم شاه از زوایای مختلف این جنیات ساواک را افشاء کرده است.

البته برای کسی که در اوج وقاحت مدعی می شود که نهایت شکنجه در ذهن نعمت الله نصیری(رییس ساواک) این بود که به زندانیان «چلوکباب با دوغ» بدهند و بعد اجازه خواب به او ندهند، جعل چنین دروغ‌هایی نه تنها بعید نیست، که بسیار محتمل است.

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم
صفحه ۳۰۸ کتاب «در دامگه حادثه»

مثلا ثابتی در همان دامگه حادثه مدعی شده است:

” با شکنجه و هرگونه اقدام غیرقانونی مخالف بودم و تا آنچه در توان داشتم از آن جلوگیری می‌کردم. هیچ‌گاه ندیدم فردی مورد شکنجه قرار گیرد. موقعی که از سرپرستان بازجویی سؤال می‌کردم غالبا جواب این بود که زندانی با مأموران به زدوخورد پرداخته و مجروح شده است!”

این در حالی است که عمده زندانیانی که نسبت به انتشار کتاب خاطرات ثابتی واکنش نشان دادند، بر نقش مستقیم او در شکنجه زندانیان صحه گذاشته اند. مثلا «نصرت الله تاجیک»، از زندنیان سیاسی قبل از انقلاب دعاوی خنده دار ثابتی را چنینی زیر سوال برده است:

” در بازداشت سال٥٢-٥٣ چون در زندان اوین بودم او را ندیده بودم و همچون سایرین وی را به نام مقام امنیتی می‌شناختم تا اینکه در دستگیری سوم در کمیته مشترک ضد خرابکاری در میان شکنجه و بازجویی‌ها او را که میان بازجویان، «آقا» نامیده می‌شد دیدم. در دو نوبت توسط رسولی و ثابتی مورد سؤال‌وجواب و شکنجه قرار گرفتم که نسخه‌های بازجویی من به احتمال زیاد موجود است.”

ثابتی، عامل اعدام نشدن رجوی

پرویز ثابتی طبق صفحه ۲۸۲ کتاب خاطرات خود، کاظم رجوی، برادر بزرگ تر مسعود را با حقوق ماهی ۱۰۰۰ فرانک به مأمور ساواک تبدیل می کند. در سال ۱۳۵۰ که در پی ضربه شهریورماه ساواک به مرکزیت سازمان مجاهدین خلق، اعضای سازمان دستگیر و به اعدام محکوم می شوند، کاظم رجوی با ثابتی تماس می گیرد تا برادر خود (مسعود رجوی) را نجات دهد. ثابتی در این زمینه می گوید:

“من یک گزارشی درست کردم که برادرش برای ساواک این کارها و خدمات را کرده و مسعود رجوی را یک درجه تخفیف بدهیم، شاه هم موافقت کرد و یک درجه تخفیف داده شد و مسعود رجوی اعدام نشد.”

فرار حمید اشرف از تور ثابتی

حمید اشرف، رهبر گروه مارکسیست مسلح چریک های فدایی خلق، در سال‌های ۵۴ و ۵۵ از اهداف اصلی تعقیب شهربانی و ساواک بود.

اشرف ان قدر برای شاه اهمیت داشت که تقریبا بعد از هر گزارش «شرف عرضی» نصیری و ثابتی به او، از آن ها درباره دستگیری حمید اشرف می پرسید:

“هر وقت عواملی از این سازمان دستگیر و یا در درگیری ها کشته می شدند، شاه می پرسید با حمید اشرف چه کرده اید.”

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

در عملیات ۲۶ اردیبهشت ۱۳۵۵ علیه خانه های تیمی سازمان چریک های فدایی خلق، حمید اشرف دوباره موفق به فرار می شود و بار دوم از دو حلقه محاصره نیروهای امنیتی می گریزد. ثابتی می گوید:

“گزارش واقعه را با ذکر این که حمید اشرف، توانسته است از هر دو محاصره فرار کند، برای شاه فرستادم. چند روز بعد، از دفتر ویژه ی اطلاعات خبر دادند که گزارشی به عرض اعلیحضرت رسیده است که مأمورین واحد اجرایی کمیته ی مشترک ضد خرابکاری که عمدتا پرسنل شهربانی بودند، آموزش لازم را برای محاصره ی خانه های امن و مقابله ی با گروه های تروریستی ندارند و اعلیحضرت دستور داده اند، دفتر ویژه طی یک بازرسی وسیع، نواقص کار را یافته و گزارش کند “

در نهایت حمید اشرف و ده تن دیگر از اعضای سازمان در تیر ماه ۱۳۵۵ بعد از ساعت های درگیری به دست نیروهای ساواک کشته می شوند. کشتن حمید اشرف و متلاشی کردن مرکزیت چریک های فدایی، یکی از بزرگ ترین دستاوردهای امنیتی ثابتی برای رژیم شاه بود.

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم
سفر ثابتی به مشهد با همسرش به اتفاق سپهبد جعفرقلی مستوفی و همسرش(نحوه چادر سر کردن همسران آن ها به خوبی گسست مقامات پهلوی از مردم را نشان می دهد)

پیش بینی انقلاب توسط ثابتی

ثابتی در خاطرات شفاهی خود مدعی شد که دو سال پیش از پیروزی انقلاب، وقوع ان را پیش بینی کرده و ان را با شاه مطرح کرده بود و البته انتظار از او به عنوان مسوول اصلی تشکیلات اطلاعاتی شاه نیز همین بود. او می گوید که گزارشی مفصل را در آذر ۵۵ برای شاه نوشت و از طریق رییس وقت ساواک، نصیری، نزد شاه فرستاد:

“موقعی که کارتر در آمریکا داشت برای ریاست جمهوری فعالیت می کرد مطالبی را علیه شاه گفته بود. نتیجتا در داخل، مخالفین رژیم بسیج شده بودند و فکر می کردند که الان دوباره فرصتی پیش می آید که بتوانند کارهایی بکنند. زمانی که کارتر انتخاب شد ولی هنوز به دفترش نرفته بود، یعنی در آذر ۱۳۵۵، من بوسیله (ارتشبد نعمت الله) نصیری (سومین رئیس ساواک) یک گزارشی برای اعلیحضرت فرستادم و گفتم به نظر می آید که سناریوی سال ۱۳۳۹ و ۴۰ یعنی دوره ۱۹۶۰ و ۶۱ در دوره کندی دوباره دارد تکرار می شود و مخالفین به این نتیجه رسیده اند که حالا کارتر اعلیحضرت و ایران را تحت فشار قرار می دهد و فرصتی پیش می آید که اینها بتوانند خود را به صحنه بیاورند و به اصطلاح ایشان را به چالش بکشند.”

او در این گزارش با اشاره به افزایش قابل توجه جمعیت دانشجویان و افزایش ۴ برابری جمعیت پایتخت، شکل گیری واحدهای کارگری بزرگ در تهران و اطراف آن، پیدایش گروه های مسلح جدیدی و کارآزموده شدن عناصر مسلح ضدرژیم در زندان‌ها به شاه یادآور شد که اوضاع با زمان کندی و شکل گیری ماجرای ۱۵ خرداد ۴۲ متفاوت است. گرچه ثابتی در این تحلیل خود به عنصر اصلی، یعنی رهبری مقتدرانه و مرشدیت معنوی حضرت امام در هدایت خیزش مردمی علیه رژیم شاه، وزن چندانی نمی دهد و این اشتباه بزرگ او و سایر کارگزاران رژیم شاه و حامیان خارجی آن ها بود. به هر حال، ارسال همین گزارش هم ظاهرا باعث خشم شدید شاه می شود که در سال ۵۵ خود را در اوج قدرت و اقتدار تصور می کرد:

” این گزارش را دادم نصیری برد برای اعلیحضرت. اعلیحضرت هم از دست من عصبانی شد که این ثابتی باز چیزهای منفی را سرهم کرده و هیچ پیشرفت های مملکت را ندیده، به اصلاحات ارضی اشاره نکرده، سهیم شدن کارگران در سهام کارخانجات را ندیده، ارتش ما از ۱۵۰ هزار نفر شده ۶۰۰ هزار نفر را ندیده، ساواک و شهربانی را ندیده و همه سیاه ها را سرهم کرده و می گوید اوضاع خراب می شود. نخیر هیچ چیز نخواهد شد و شما کار خودتان را بکنید. این اولین گزارش است در آذر ۱۳۵۵. اعلیحضرت فکر می کرد مثل همان بحرانی که در دوره کندی پیش آمد و توانست طوری اداره کند تا طوفان از سر بگذرد، این بار هم می تواند اداره کند. این بار اما، -البته ما که آن موقع نمی دانستیم- ولی به هر حال ایشان مریض بود و نمی توانست قاطعانه تصمیم بگیرد و به هر حال مملکت به مرحله ای رسید که دیگر کنترل از دست خارج شد.”

مقاله رشیدی مطلق

حضرت امام به مناسبت چهلمین روز درگذشت فرزندش – مصطفی خمینی – بیانیه هایی منتشر کرده و در آنها از فجایع و مظالم شاه سخن می گوید. شاه با دیدن آن ها به شدت عصبانی شده و به نصیری – رئیس ساواک – می گوید:

“این مرد عقب مانده و عامل اجنبی، جسارت را از حد گذرانده است، دستور بدهید دو مقاله تهیه و در آنها به سوابق خانوادگی او که به وسیله ی انگلیسی ها از هندوستان به ایران، آورده شده اند و مخالفت او با اصلاحات ارضی و حقوق زنان و برنامه های اصلاحی مملکت، تهیه و در شرفیابی بعدی بیاورید تا ملاحظه و دستور چاپ آنها در مطبوعات داده شود “

نصیری به ثابتی می گوید اعلیحضرت به ما دستور داده اند و شما این دو مقاله را تهیه کنید. ثابتی مطابق دستور شاه عمل می کند. اما شاه همین دستور را به هویدا که در آن زمان وزیر دربار بود می دهد. هویدا هم این امر را به فرهاد نیکخواه محول کرده و او نیز به فردی به نام شعبانی می گوید تا مقاله را بنویسد. آن مقاله را شاه می پسندد و به دستور او در روزنامه ی اطلاعات به نام مستعار رشیدی مطلق منتشر می شود. اقدامی که به باور بسیاری از مورخان، یکی از نقاط عطف تبدیل جنبش انقلابی مردم ایران به یک قیام سراسری شد.

ماجرای فهرست «۱۵۰۰ نفره» انقلابیون

در خردادماه ۵۷، زمانی که دولت جمشید آموزگار(فراماسون معروف و عامل مارکدار ایالات متحده) کم کم سررشته کنترل اوضاع کشور را در برابر انقلابیون از دست می داد، ارتشبد نعمت الله نصیری و بالتبع، پرویز ثابتی که مهره مورد وثوق او بود، از چشم شاه افتاده بودند و زمزمه های خانه تکانی در ساواک جدی بود. با این حال، ثابتی برای حفظ نظامی که همه چیزش را به ان مدیون بود دست از فعالیت برنداشت.

او به ادعای خود در آستانه ۱۵ خرداد ۵۷، طرحی را برای دستگیری ۱۵۰۰ نفر از چهره های مخالف رژیم تهیه کرد تا به زعم خود خیزش مردمی را کنترل کند. او ابتدا این طرح را به جمشید آموزگار، نخست وزیر، ارایه داد، ولی آموزگار که چهره ای به شدت محافظه کار و اصولا تکنوکرات بود، موافق اجرای این طرح نبود. از همین رو، ثابتی طرح خود را نزد دوست دیرین و همکیش خود، امیرعباس هویدا برد که در آن مقطع وزیر دربار پهلوی بود:

“رفتم پیش هویدا و گفتم خبر اعلامیه دولت را شنیدید؟ گفت بله خوب بود بد نبود. گفتم حالا داستان این شده و آقای آموزگار اینطوری می گوید و شما باید اعلیحضرت را متقاعد کنید که ما این ۱۵۰۰ نفر را دستگیر کنیم وگرنه اوضاع از کنترل خارج می شود. گفت اینها کی هستند؟ من یکی یکی می گفتم و او یادداشت می کرد. سران نهضت آزادی و جبهه ملی و ۳۰۰ نفر وعاظ افراطی طرفدار خمینی، ۴۰۰ نفر طلاب مدارس حقانی و فیضیه و خان قم بودند، تعدادی هم اعضای همین گروه های تروریستی بودند که ما پیش از آمدن صلیب سرخ آزادشان کرده بودیم که دلیلش مفصل است و باید جداگانه بگویم. هویدا این ها را یادداشت کرد و گفت بهت خبر می دهم. ساعت ۹ شب به من تلفن کرد که من مطالب شما را به عرض شاه رساندم و فردا صبح نصیری یک گزارش بیاورد.”

ثابتی مدعی است که شاه جلوی بسیاری از اسامی این فهرست منها گذاشت و در نهایت لیست دستگیری‌ ها را به ۳۰۰ نفر تقلیل داد:

” دیدم که جلوی بعضی از این اسم ها منها و جلوی بعضی به اضافه گذاشته. اول از همه نهضت آزادی و سرانش منها داشتند. گفتم یعنی چی؟ گفت اعلیحضرت فرموده اند که چون اینجا یک کمیته حقوق بشر درست کرده اند و اینها با آمریکا در ارتباطند، نه. جبهه ملی هم همینطور، نه. بعد ۴۰۰ نفر طلاب مدرسه فیضیه و حقانی و خان قم هم نه. گفتم اینها دیگر برای چه نه؟ گفت فرموده اند اینها بازداشت دسته جمعی است… نه، نه، نه، تا آمد روی وعاظ افراطی طرفدار خمینی با چند تا افراد تروریست که روی هم ۳۰۰ نفر بود. ما از فردایش شروع کردیم به دستگیری این ۳۰۰ نفر. تمام تدارکاتی که اینها می کردند برای ۱۵ خرداد بود تا در سالگرد ۱۵ خرداد قدرتشان را نشان دهند. بعلت دستگیری این ۳۰۰ نفر، ۱۵ خرداد آب از آب تکان نخورد. در صبح ۱۵ خرداد در بازار تهران ۲۰-۳۰ درصد از مغازه ها بسته بود بعدش هم باز شد و تمام شد و رفت.”

با وجود این ادعای گزاف ثابتی که طبق معمول از ان اغراق ها و خودنمایی‌های خاص نشان دارد، در ۱۶ خرداد ۵۷ نصیری از ریاست ساواک برکنار شد پس از برکناری ارتشبد نصیری رئیس ساواک در روز ۱۶ خرداد ۱۳۵۷ تغییرات مهمی در ساواک روی داد بدین معنی که سپبهد ناصر مقدم رئیس اداره دوم ستاد بزرگ ارتشتاران که در امور امنیتی تا حدودی به ملایمت و اعتدال شهرت داشت و در گذشته سال‌ها از مقامات مهم ساواک و مدیرکل اداره سوم بود، جانشین نصیری شد و با رفتن او، دوران یکه تازی ثابتی هم در ساواک به پایان رسید. او که از قبل، یعنی از زمان ریاست مقدم بر اداره کل سوم، با او رابطه چندان خوبی نداشت، کم کم به حاشیه رفت تا این که در پاییز ۵۷ دچار این احساس خطر شد که در صورت ماندن در کشور، به سرنوشت نصیری، هویدا، داریوش همایون و امثال آن ها دچار شود که شاه برای کاستن از التهابات عمومی، آن‌ها را بلاگردان خود کرده و به زندان انداخته بود.

بنا بر یکی از گزارش های ساواک به تاریخ ۱ آبان ۵۷، پرویز ثابتی با نام مستعار «عالیخانی» از طریق فرودگاه مهرآباد و با پروازی به مقصد نهایی لندن از کشور خارج شد.

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

گرچه روایت دیگری هم وجود دارد که طبق آن، در روز ۱۵ آبان ۱۳۵۷ عده‌ای از مدیران بلندپایه ساواک مانند پرویز ثابتی و عضدی با عده‌ای از زندانیان که به موجب ماده پنج قانون حکومت در طول ماه‌های شهریور و مهر بازداشت شده بودند، در زندان دیدار و از آنان حلالیت طلبیده و خداحافظی کردند و عضدی به یکی از زندانیان سرشناس گفت: “یک هواپیمای مسافربری شرکت هواپیمایی «ال‌عال» ‌متعلق به اسرائیل مستقیما از تل‌آویو به تهران پرواز کرده و در فرودگاه مهرآباد فرود آمده است و همین امروز حدود ۲۵ تن از مدیران و رؤسای ساواک با آن هواپیما عازم اسرائیل شده و از آنجا به آمریکا و اروپا خواهند رفت.”

و خود ثابتی در خاطراتش ادعا کرده که در ۹ آبان، برای ان که به سرنوشت هویدا و نصیری و داریوش همایون و تنی چند از سران زندانی شده رژیم در دولت نظامی دچار نشود، ایران را به مقصاد اروپا ترک کرده بود. و این با واقعیت سازگارتر است، چرا که روزنامه اطلاعات در تاریخ هشتم آبان ٥٧ عکس بزرگی از پرویز ثابتی چاپ کرد به اضافه فهرستی از ٣٤ عضو سازمان اطلاعات و امنیت کشور. اطلاعات نوشته بود این مأموران بلندپایه که ثابتی هم جزء آن هاست اخراج، بازنشسته یا تصفیه شده‌اند. زیر عکس نوشته شده بود «پرویز ثابتی معروف به مقام امنیتی از مهم‌ترین پست ساواک برکنار شد».

ثابتی در نهایت به آمریکا رفت و نام کوچک خود را به «پیتر» تغییر داد. در همه این سال‌ها او ظاهرا به تجارت مشغول بوده، لیکن به هیچ عنوان منطقی نیست که یک «مقام امنیتی» رژیم شاه در آن سطح، با ان ارتباطات گسترده با موساد و سیا و ام آی۶، تنها در کنج حجره تجارت به چرتکه انداختن مشغول بوده باشد.

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم
محل زندگی و کار ثابتی در شهر اورلاندو ایالات متحده

**سهیل صفاری

منابع

http://sharghdaily.ir/Modules/News/PrintVer.aspx?Src=Main&News_Id=۳۲۴۹۸

https://www.tasnimnews.com/fa/news/۱۳۹۳/۰۷/۲۲/۵۲۷۲۱۸

http://www.iichs.org/index.asp?id=۳۴۴&doc_cat=۷

http://sharghdaily.ir/News/۷۷۷۸۹/۳۷

http://shekanjegaran-savak.mihanblog.com/post/۳

http://www.parhamnews.com/۱۳۹۶/۰۱/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم بیشتر بخوانید »

بررسی فضای سیاسی و تحزب در ۵۰ سال اخیر کشور

بررسی فضای سیاسی و تحزب در ۵۰ سال اخیر کشور



احزاب و گروه‌ها در ایران طی پنجاه سال اخیر فضای متفاوتی گذراندند، زمانی در ایران به دستور شاه فقط یک حزب وجود داشت و پس از انقلاب اسلامی اندیشه های مختلفی ظهور و بروز یافتند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، با نگاهی ساده به وضعیت سیاسی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و فعالیت گروه‌ها و احزاب در آن زمان درمی‌یابیم که کشور در یک فضای رکود سیاسی، رخوت و فضای یک جانبه‌گرایانه سیاسی قرار داشته است.

در دهه‌ پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و با توقف فعالیت آزادانه احزاب سیاسی، محمدرضا پهلوی برای کسب مشروعیت و ایجاد ثبات سیاسی، احزاب سیاسی دولتی را راه‌اندازی کرد که مشخصه‌ آن‌ها تحکیم پایه‌های قدرت خویش بود. این احزاب برای رفع بحران‌های سیاسی در خدمت دولت بودند. دو حزب «مردم» و «ملیون» بدین ‌منظور شکل گرفتند. شاه در آذر ۱۳۴۲ حزب «ایران نوین» را جایگزین حزب ملیون کرد و حسنعلی منصور، دبیرکل حزب ایران نوین را در ۱۷ اسفند همان سال به نخست‌وزیری برگزید و پس از ترور منصور در بهمن ۱۳۴۳، شاه بلافاصله امیرعباس هویدا (باجناغ و معاون دبیرکل حزب ایران نوین) را به نخست‌وزیری منصوب کرد. هویدا بیش از دوازده سال در این سمت ماند و در این مدت حزب اکثریت ایران نوین کاملاً در اختیار هویدا قرار داشت و در کنار آن حزب اقلیت مردم نیز فعالیتش انتقاد از دولت در مجلس بود.

*جایگزینی اراده شاه به جای اراده ملی

شاه در یازدهم اسفند ۱۳۵۳ با منحل کردن دو حزب ایران نوین و مردم، حزب واحد جدیدی را تحت عنوان «رستاخیز» تشکیل داد و اعلام کرد که در آینده فقط یک حزب می‌خواهد.

محمدرضا پهلوی در یازدهم اسفند سال ۵۳ ضمن انتصاب امیرعباس هویدا به دبیرکلی حزب رستاخیز، گفته بود: «امروز یک تشکیلات جدید سیاسی را پایه‌ریزی می‌کنیم که تمام کسانی که به نظام شاهنشاهی، قانون اساسی، به انقلاب شاه و ملت معتقد و مؤمن باشند در آن وارد می‌شوند تا در لوای یک پرچم و با یک فلسفه و یک تشکیلات بسیار منظم، منافع حال و آینده مملکت را حفظ کنند.»

اما چندی نگذشت که کار از «دعوت» فراتر رفت و جملات عملاً رنگ و بوی تهدید به خود گرفت. شخص محمدرضا پهلوی که پیش از این مخالف سرسخت نظام تک‌حزبی بود، عضویت در حزب جدید را اجباری خواند و در یک مصاحبه تهدید کرد: «کسی که وارد حزب جدید سیاسی نشود دو راه پیش رو دارد: چنین شخصی یا وابسته به یک سازمان غیرقانونی است، یا به حزب غیرقانونی توده وابسته و به بیان دیگر، یک خائن است. این چنین فردی جایش در یکی از زندان‌های ایران است. یا اگر مایل باشد می‌تواند همین فردا کشور را ترک کند، بی‌ آنکه عوارض خروج بدهد و هر جا که بخواهد برود، زیرا ایرانی نیست و جزو ملت ایران نیست و فعالیت‌های او طبق قانون، غیرقانونی و مستوجب مجازات است.» سفارت آمریکا با اشاره به این نطق تند شاه، به‌کارگیری شیوه‌های استبدادی در جذب اعضا را «سبب تشدید بدبینی ایرانیان» قلمداد می‌کرد.

*ایران تک حزبیِ ملوکانه

«آبراهامیان» در کتاب «ایران بین دو انقلاب» در رابطه تک حزبی شدن ایران در زمان محمدرضا پهلوی آورده است؛ اهداف حزب رستاخیز «تقویت رژیم، نهادینه کردن هرچه بیشتر سلطنت و فراهم ساختن پایگاه اجتماعی گسترده‌تری برای دولت بود.»

سفارت آمریکا در تهران نیز در ۱۰ جولای ۱۹۷۵ با اشاره به راه‌اندازی «سیستم تک‌حزبی» توسط شاه، اینگونه تحلیل کرده بود: «ما معتقدیم این عمل عمدتاً از تمایل شاه به تسلط بیشتر و کم کردن انتقادهای داخلی برخاسته، اگر چه چنین اقدامی در دوران رشد ناسیونالیسم و اعتماد به نفس ایران غیرضروری به نظر می‌رسد… حزب رستاخیز حائز مکانیسمی است که علاوه بر ایجاد امکان راهیابی در فعالیت سیاسی، وسیله‌ای قانونی نیز برای شناسایی مخالفین نامطلوب می‌باشد. بنای حزب رستاخیز بر این نظریه شاه است که معترضان به برنامه او در ایران باید بین زندان، تبعید یا محو شدن یکی را انتخاب کنند.»

محافل رسانه‌ای و روزنامه‌نگاران آن زمان با کنایه و نقد به فضای بسته سیاسی کشور در رمان پهلوی دوم از این اتفاق و تشکیل حزب رستاخیز با عنوان «ایران تک‌حزبی ملوکانه یاد می‌کردند».

*وضعیت انتخابات در عصر پهلوی دوم؛ تقلب عجیب

نتیجه این وضعیت آن شد که در انتخابات سال ۱۳۵۴، حزب رستاخیز تنها حزبی بود که لیست انتخاباتی می‌داد و از ۲۶۸ کرسی مجلس شورای ملی و ۶۰ کرسی سنا، ۱۰۰ درصد منتخبان عضو رستاخیز بودند. از این‌رو بود که‌ سازمان‌ سیا در گزارشی تحقیقاتی که‌ در مورد ایران‌ تهیه‌ کرده‌ بود نوشت‌: «از زمانی که‌ شاه‌ به‌ قدرت‌ مطلقه‌ خود دست‌ یافت‌ مجلس‌ حکم‌ مهر پلاستیکی سلطان‌ را پیدا کرد».

در انتخابات سال ۱۳۵۴ در بعضی از مناطق کشور، افراد صاحب نفوذ و ثروتمند اقدام به خرید آرای مردم می‌کردند که این خبر را بعضی از مسئولان انتخاباتی در استان‌های مختلف نیز تأیید کردند. موضوع خرید آرا در آن زمان بیش از دوره‌های دیگر رواج یافت و در روزنامه‌ها منتشر می‌شد که چگونه افراد و نمایندگانی از طرف کاندیداها در بین مردم حضور می‌یافتند و اقدام به خرید آرای مردم می‌کردند. از آن جمله عبدالکریم ملک، یکی از کاندیداهای رشت که به مجلس راه نیافته بود، در شکواییه‌ای خطاب به شاه و مقامات عالیه‌، انواع تخلفات انتخاباتی حوزه‌ انتخابیه خود را چنین بیان می‌کند: «فریب و وعده و وعید مردم از طریق روزنامه‌ها، رد هفتاد نفر از ۷۹ نفر کاندیدای رشت و انتخاب نه نفر دیگر با سفارش، رشوه دادن سه نفر از کاندیداها به مبلغ پنج میلیون ریال بین رئیس خانه اصناف، دهبانان و افراد سرشناس حقه‌باز، مؤثر در نظارت بر صندوق‌ها، ارسال ۱۵۰۰ رأی تقلبی به حوزه‌های مختلف، پاره کردن بیش از پنجاه هزار رأی شاکی و سوزاندن و باطل کردن آن‌ها، عدم پاسخگویی مسئولین رشت به شکایات شاکی، تشکیل گروه‌های گانگستر برای برهم زدن و متشنج کردن جو به نفع عده‌ای و به ضرر عده‌ای دیگر از کاندیداها.

*دخالت اشرف

علاوه بر دولتمردان، اشرف پهلوی نیز در کار انتخابات و فضای سیاسی کشور دخالت می‌کرد. به طوری که اکثر زنان منتخب از دوستان وی بودند، تلاش مقامات و شخصیت‌های رقیب در درون حاکمیت برای انتخاب کاندیداهای مورد نظر خود بسیار تأثیرگذار بود. از جمله مداخله‌های اشرف در انتخابات مربوط به حوزه‌ انتخابیه فسا بود که وی قصد داشت شمس‌الملوک حکمت فرزند سردار فاخر حکمت، از دوستان صمیمی‌اش، را راهی مجلس کند. به طور مثال؛ او قصد داشت با نفوذ اسدالله علم، مرتضی مشیر، نماینده راه یافته به مجلس بیست‌ و چهارم را رد اعتبار کند.

*واکنش مجامع بین‌الملی به تقلب در انتخابات سال ۱۳۵۴

فضای عجیب و غریب سیاسی کشور و تقلب در انتخابات در زمان پهلوی دوم به حدی بود که رسانه‌های خارجی در آن زمان گزارش‌های مختلفی درباره آن منتشر کرده‌اند. بخش فارسی رادیوی یک کشور اروپایی در یکی از گزارش‌های خود درباره‌ تقلب در انتخابات ایران در مورخ ۲/۴/۵۴ آورده بود: «در انتخابات عمومی ایران، باز شماری آرای حوزه‌ تهران هنوز ادامه دارد و تأخیر در اعلام نتایج به سبب کشف یک تقلب بزرگ انتخاباتی بوده است.

خبرنگار ویژه یکی از رسانه‌های خارجی که برای گزارش جریان انتخابات به تهران آمده، می‌گوید که از قرار اطلاع یکی از صندوق‌ها، پنج برابر بیشتر از تعدادی که باید حاوی اوراق رأی باشد، رأی داشته است.

دانشجویان مقیم آمریکا نیز در اعتراض به نحوه‌ برگزاری انتخابات در ایران، در مقابل سازمان ملل تجمع کرده و از دبیرکل سازمان ملل خواستند تا به شاه ایران درباره‌ برگزاری انتخابات آزاد تذکر دهد.

*انقلاب اسلامی مجالی برای ارائه اندیشه‌های مختلف

به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی، تمام نیروهای سیاسی که تا پیش از این مجالی برای عرضه اندیشه‌های خود نداشتند، یک باره فرصتی برای طرح اندیشه‌های خود یافتند. ایدئولوژی‌های مختلف در تقابل با هم، درگیری‌های سیاسی را به وجود آوردند. با این حال تا اواسط سال ۱۳۶۰ کشمکش‌های سیاسی بر رقابت‌ها غلبه داشت. از سال‌های ۶۰ تا ۶۷ خصوصیت کلی رفتار نیروهای سیاسی را می‌توان همکاری غیر رقابتی دانست.

در آن سال ها با پیروزی انقلاب اسلامی، باب نوینی برای فعالیت گروه‌ها ، تشکل‌ها و احزاب سیاسی باز شد و شاهد تقابل جناح‌های سیاسی مختلف و در مقابل، اتحاد گروه‌های متفاوت حول محوری مشترک بود. در این اتحادها و گسست‌ها، صف‌بندی‌های جدیدی ایجاد و بین دو یا چند جریان خط‌کشی شفافی ترسیم می‌شد. از رودررویی اسلام‌گرایان با نیروهای غیرمذهبی در اوایل انقلاب گرفته تا انشقاق بین جناح چپ و راست اسلامگرا از سال ۱۳۶۰ تا ۶۸ و سپس ظهور راست مدرن تا سال ۷۶ و بعد ازآن نیز ورود مفاهیم توسعه سیاسی به گفتمان حکومت و قدرت گرفتن اصلاح‌طلبان در مقابل محافظه‌کاران و بالاخره ظهور اصولگرایان و آغاز صف‌بندی جدید در دو سوی مفهوم «دموکراسی» همه تحولات سیاسی و متعدد سال‌های پس از انقلاب اسلامی بود.

*فعالیت بیش از ۱۲۰ حزب و گروه سیاسی پس از پیروزی انقلاب اسلامی

تا پیش از اصلاح قانون فعالیت احزاب و گروه‌های سیاسی در سال ۹۵، بیش از دویست و چهل حزب در وزارت کشور ثبت شده بود. طبق قانون فعالیت احزاب مصوب سال ۱۳۹۵ شمسی، ۸۲ حزب ملی و ۳۴ حزب استانی و ۶ جبهه سیاسی مجوز فعالیت کسب کرده‌اند که هرکدام مربوط به جریان‌های مختلف سیاسی کشور هستند و افراد شاخصی در بین جمعیت و حزب و گروه خود دارند.

بررسی فضای سیاسی و تحزب در ۵۰ سال اخیر کشور

فضای باز سیاسی پس از پیروزی انقلاب اسلامی نمودهای مختلفی در قالب گروه‌ها و احزاب مختلف پیدا کرد، گواه این موضوع هم رخدادهای سیاسی در کشور و انتخابات‌ها و اجازه ظهور و بروز گروه‌های مختلف (حتی اقلیت‌های دینی) در مناصب سیاسی و برنامه‌های تلویزیونی نشان‌دهنده فضای باز اندیشه‌ای پس از پیروزی انقلاب اسلامی است.

راه طولانی تحزب در ایران؛ کارنامه موفق انقلاب اسلامی در فضای تحزب

در پایان می‌شود گفت، با توجه به راه پر پیچ و خمی که فضای سیاسی ایران و احزاب و گروه‌ها از انقلاب اسلامی تا به امروز داشته‌اند، هنوز به آن نقطه آرمانی شاید نرسیده باشیم و به نوعی خیلی از گروه‌ها و احزاب فعلی در کشور صرفاً فعالیت‌شان مختص به انتخابات‌ها شده و از آن آرمان‌ها و ماهیت اصلی خود که در دهه‌های ابتدایی انقلاب اسلامی در مورد کارکرد احزاب می‌دیدیم، فاصله گرفته‌اند.

اما هر چه که هست، کارنامه انقلاب اسلامی در زمینه تحزب و ارائه اندیشه‌های مختلف در کشور نسبت به حکومت‌های گذشته بسیار قابل قبول و مورد توجه است، زمانی در این کشور فعل و انفعالات سیاسی به رابطه با اشرف پهلوی و نگاه همایونی بستگی داشت و امروز و در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی شاهد فعالیت و حتی روی کار آمدن زاویه‌دارترین احزاب، اشخاص و گروه‌های سیاسی هستیم؛‌ البته که باید گفت در هر کشوری چارچوب و قوانینی برقرار و پا برجاست و هر شخص، حزب و گروهی در راستای خدشه‌دار کردن قوانین کشور و تمامیت ارضی آن فعالیت کند، به طور قطع باید با آن مقابله شود.

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

بررسی فضای سیاسی و تحزب در ۵۰ سال اخیر کشور بیشتر بخوانید »

«آقا مرتضی» از ۱۹ فروردین اکران می‌شود

«آقا مرتضی» از ۱۹ فروردین اکران می‌شود


به گزارش مجاهدت از گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، از جمعه ۱۹ فروردین به‌مناسبت شهادت «سید مرتضی آوینی» مجموعه مستند «آقا مرتضی» به کارگردانی سیدعباس سید ابراهیمی و تهیه‌کنندگی مهدی مطهر پخش خود را در سایت خانه مستند آغاز می‌کند و هرشب ساعت ۱۹ یک قسمت از آن به اکران آنلاین می‌رود.

مجموعه مستند «آقا مرتضی» به عنوان اولین مجموعه مستند جامع درباره زندگی شهید مرتضی آوینی، با الهام از کتاب «زندگی زیباست» که توسط سیدعباس سیدابراهیمی در سال ۹۰ تالیف شده، ساخته شده است.

مستند هفت قسمتی «آقا مرتضی» شامل تصاویر و روایت‌هایی از دوران کودکی، دانشگاه، پس از انقلاب، روایت فتح و در نهایت شهادت سید مرتضی آوینی در ۲۰ فروردین ۱۳۷۲ است.

همچنین مستند «هویدا» به کارگردانی مصطفی شوقی و تهیه‌کنندگی مهدی مطهر قرار است از امشب (پنجشنبه) به دلیل همزمانی با سالروز مرگ «امیرعباس هویدا» باسابقه‌ترین نخست‌وزیر پهلوی اکران آنلاین خود را در سایت خانه مستند آغاز کند.

مستند زندگی و زمانه مرگ امیرعباس هویدا ابتدا در چهار قسمت ۴۲ دقیقه‌ای تولید شد و به زندگی جعبه سیاه بسیاری از اتفاقات دهه‌های ۴۰ و ۵۰ ایران و به بررسی وضعیت رژیم پهلوی در ۱۵ سال انتهایی این رژیم می‌پردازد و نسخه سینمایی آن که تا امروز نمایش داده نشده است از امشب (۱۸ فروردین) ساعت ۱۹ به‌صورت رایگان وارد اکران آنلاین خانه مستند می‌شود.

انتهای پیام/ 121

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«آقا مرتضی» از ۱۹ فروردین اکران می‌شود بیشتر بخوانید »