امیر مجتبی جعفری

اولین هواپیمای ایران با پیگیری شهید ستاری ساخته شد

اولین هواپیمای ایران با پیگیری شهید ستاری ساخته شد


به گزارش مجاهدت از گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس، امیر سرتیپ دوم «مجتبی جعفری» مشاور فرمانده کل ارتش جمهوری اسلامی ایران و هم رزم سرلشکر شهید ستاری، شامگاه امشب در مراسم سالگرد شهید منصور ستاری که در روستای ولی آباد، زادگاه سرلشکر شهید برگزار شد، اظهار داشت: در جمهوری اسلامی ایران سه سرلشکر شهید داریم، اولین شهید ارتش سپهبد شهید قرنی که برای دفاع از این کشور به درجه رفیع شهادت نائل آمد، دومین سپهبد شهید علی صیاد شیرازی فرمانده نیروی زمینی ارتش بود.
 
امیر جعفری افزود: سومین سرلشکر شهید منصور ستاری بود که دوران تحصیل خود را در روستای، ولی آباد قرچک سپری کرد، سپس وارد دانشگاه افسری شد و توانست به رده‌های والای نظامی ارتش دست پیدا کند و در زمان شهادت نیز فرمانده نیروی هوایی ارتش بوده است.
 
مشاور فرمانده کل ارتش با بیان آنکه شهید ستاری مرد بزرگی بود، تصریح کرد: در زمان فرماندهی سرلشکر شهید ستاری اولین هواپیمای ایران با پیگیری وی ساخته شد، همچنین ساخت پایگاه نظامی در مدت ۵ روز از اقدامات بسیار ارزنده شهید ستاری بود.
 
امیر سرتیپ جعفری گفت: آموزش خلبانان نیروی هوایی ارتش در کشور و ساخت اتومبیل اتومات که شخص وی ساخت، ولی به تولید انبوه نرسید، از دیگر اقدامات وی بوده است.
 
وی در ادامه اظهار داشت: مدیریت برای ساقط کردن ۸۰ فروند هواپیمای جنگی در عملیات کربلایی ۸ از دیگر اقدامات سرلشکر شهید ستاری بود، از دیگر اقدامات سرلشکر شهید ستاری اسکورت کردن کشتی‌های نفتی ایران بود، زیرا باید محموله نفتی به مقصد می‌رسید تا کشور از نظر حوزه نظامی مشکلی نداشته باشد.
 
مشاور فرمانده کل ارتش خاطرنشان کرد: شهید ستاری از فرماندهانی بود که بالاترین نشان نظامی کشور پاکستان را که «حیدر» نام داشت، از رییس جمهور پاکستان به عنوان فرمانده نخبه نیروی هوایی ارتش کسب کرد.
 
شهید منصور ستاری، ۲۹ اردیبهشت ۱۳۲۷ دیده به جهان گشود، وی سرلشکر نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران و فرمانده آن نیرو از بهمن ۱۳۶۵ تا دی ۱۳۷۳ بود.
 
شهید ستاری در ۱۵ دی‌ماه سال ۱۳۷۳ در سانحه سقوط هواپیما در نزدیکی فرودگاه بین اللملی اصفهان به همراه افسران بلندپایه نیروی هوایی به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
 
انتهای پیام/ 241

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

اولین هواپیمای ایران با پیگیری شهید ستاری ساخته شد بیشتر بخوانید »

ماجرای به بازی گرفتن مرگ توسط ۲ بسیجی ۱۵ ساله/ پارتی بازی برای رفتن به خط مقدم

ماجرای به بازی گرفتن مرگ توسط ۲ بسیجی ۱۵ ساله/ پارتی بازی برای رفتن به خط مقدم


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، امیر سرتیپ مجتبی جعفری از رزمندگان و پیشکسوتان دوران دفاع مقدس در جمع جوانان و زائران گلزار شهدای بهشت زهرا (س) به بیان خاطراتی از شجاعت و رشادت بسیجی‌ها پرداخت که در ادامه آمده است.

تابستان سال ۱۳۶۴ قرار بود عملیات والفجر ۸ انجام شود که نشد و عملیات تا بهمن همان سال به تاخیر افتاد که در نتیجه آن فاو آزاد شد. در همان عملیات که قرار بود انجام شود، اما نشد یک گروهان از ارتش در دل یک گروهان سپاه می‌رفت و یک گروهان سپاه به یک گردان ارتش می‌رفتند و به اصطلاح ادغام انجام می‌دادند تا هم افزایی کنند. گردانی که از ارتش انتخاب شد با من بود و مقرر شد به داخل گردان مقداد لشکر حضرت رسول (ص) تهران بروم. تمرین‌ها انجام شد و دوره‌های مربوط به عملیات را دیدیم.

برادر کوچک من علی جعفری در شلمچه بسیجی بود و در خط پدافندی حضور داشت. معروف بود بسیجی‌ها در خط پدافندی دوام نمیاوردند و دوست دارند در عملیات و حمله به دشمن شرکت کنند. علی پیغام داد تو که به سپاه رفتی و می‌خواهید عملیات کنید من را از شلمچه پیش خودت ببر تا باهم درعملیات باشیم.

نصف شبی از بستان حرکت کردم، ساعت ۳ صبح رسیدم شلمچه، پرسان پرسان سنگر فرمانده گردان را پیدا کردم، به سنگر فرماندهی سردار احمد شاهسون رفتم، داشت برای نماز آماده می‌شدم، گفتم احمد آقا آمدم علی را برای عملیات ببرم بستان. گفت دیشب علی و محمود رفتند خط دشمن برای گشت شناسایی و هنوز نیامدند هر وقت آمد ببرش. روی حس کنجکاوی رفتم روی خاکریز، هوا داشت روشن می‌شد، ولی هنوز تاریک بود. نگاه کردم سمت دشمن تا ببین علی کی میاید. بعد از مدتی دیدم دو سایه از دور به سمت من می‌آیند، اما حرکتشان عادی نیست. کمی دلهره پیدا کردم که آسیب ندیده باشند. هوا روشن‌تر شد و آن‌ها نیز نزدیکتر شدند. دیدم ۲ بچه ۱۴ و ۱۵ ساله تلو تلو خوران در حال آمدن هستند. حرکتشان غیرعادی بود، دقت کردم و دیدم این ۲ نفر دیشب به میدان مین دشمن رفتند و به زعم بچگی خودشان برای اینکه چیزی عقب بیاورند دوتا مین ضد تانک خنثی کرده و بغل کرده بودند مین‌هایی که بسیار سنگین است و حدود ۱۰_۱۵ کیلو وزن دارد.

بچه‌ها تلو تلو خوران و خسته در حال برگشت بودند. نزدیک ۵ متری من که رسیدند همدیگر را دیدیم و شناختیم. آماده بالا آمدن بودند که صدای خمپاره دشمن را شنیدم. به تجربه فهمیدم این صدای تق که از شلیک خمپاره آمد نزدیک ما می‌خورد، قبل اینکه فرصت از دست برود داد زدم امیر و محمود مین را بندازید و بیایید بالا، بچه‌ها مین را انداختند و ۵ متر را دویدند، بلافاصله سر آن‌ها را بغل گرفتم و به داخل سنگر شاهسون پریدم.

گلوله درست همانجایی که من خوابیدم فرود آمد و منفجر شد، صدای مهیب انفجار، بوی باروت، ترکش، گرد و خاک فضا را گرفت. ما که وارد سنگر شاهسون شدیم بچه‌هایی که بیدار شده بودند تعجب کردند چه اتفاقی افتاده. من نگران اینکه کسی چیزیش نشده باشد به برادرم نگاه کردم، برادری که در روستای خودمان برای اینکه شب تنهایی به دستشویی برود می‌ترسید و از ما میخواست همراهش تا حیاط برویم قهقهه می‌زند، هیچ لطیفه خنده دار و یا صحنه فیلمی نمی‌توانست این دو نفر را اینگونه به خنده وادارد. دیدید بعضی شهدا به مرگ لبخند زدند؟ اما این ۲ بسیجی مرگ را به مسخره گرفته بودند و برایشان هیچ ابهتی نداشت.

علی را برداشتم و آمدم گردان مقداد. از اتفاقات عجیب جنگ است که یک گردان ارتشی رفته بود در گردان سپاه ما را خط شکن انتخاب کردند. برادر من به گروهان بسیجی‌ها رفته بود. باز آمد پیش من، گفت دلت می‌آید شما بروید جلو و من اینجا بمانم؟ برو به فرماندهتان مهدی خندان بگو به گروهان شما بیایم. رفتم پیش فرمانده گردان و گفتم برادرم دوست دارد با من باشد، خندان گفت اقای جعفری هرچه می‌خواهی بخواه، اما این را نخواه، پرسیدم چطور؟ گفت همه بسیجی‌های آن دو گروهان همین را می‌خواهند اگر با برادر تو موافقت کنم بسیجی‌ها نمی‌گذراند من اینجا باشم، می‌گویند مهدی خندان پارتی بازی کرده

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ماجرای به بازی گرفتن مرگ توسط ۲ بسیجی ۱۵ ساله/ پارتی بازی برای رفتن به خط مقدم بیشتر بخوانید »