امین شریعتی

خط شکنی شهید مهدی باکری در عملیات بدر به روایت یک فرمانده

راز خط‌شکنی شهید مهدی باکری در عملیات بدر به روایت یک فرمانده


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سردار «امین شریعتی» از فرماندهان لشکر ۳۱ عاشورا در دوران دفاع مقدس خاطره‌ای از عملیات بدر و حضور شهید مهدی باکری در این عملیات دارد که در ادامه می‌خوانید.

عملیات بدر و عبور شهید مهدی باکری و نیرو‌های همراهش از دجله، نقطه عطفی در تاریخچه این لشکر بود که منحصر به فرد است. در این عملیات من و شهید باکری صبح زود بعد از نیرو‌های خط‌شکن به اولین سیل‌بند رسیدیم. بچه‌ها از داخل هور آمده و خط را شکسته بودند. جزو اولین نیرو‌هایی بودیم که آنجا رسیدیم. از خطی که شکسته شده بود تا دجله بین ۷ تا ۱۰ کیلومتر فاصله داشتیم. همانجا نشستیم. آقا مهدی گفت چکار کنیم، اگر نرسیم به دجله همه را می‌کشند و قتلگاهی به‌پا می‌شود.

همان جا فی‌البداهه گفت من تکبیر می‌گویم و همه بچه‌ها پشت من راه بیفتند. گفتیم همه را می‌کشند. گفت نه. بچه‌ها توجیه شدند و الله‌اکبر گفته شد و همه با هم حرکت کردیم. با تکبیرش بچه‌ها با شور و اشتیاق و اعتمادی که به آقا مهدی داشتند انگار لشکر عاشورا تبدیل به دو لشکر یا بیشتر شده بود. بلافاصله پشت دجله رسیدیم. یکی از عملیات‌های بسیار با ارزش و در واقع عاشورایی‌ترین عملیات همین عملیات بدر بود.

روز دوم عملیات، مهندسی لشکر یک پل نفر رو، روی دجله نصب کرده بودند و نیرو‌ها به آن سوی دجله رفتند و جاده استراتژیک بصره و العماره را تصرف کردند. شب همان روز قرار شد به اتفاق آقا مهدی برویم به آن سوی دجله پیش نیرو‌های لشکر. ناگهان یک توپ به کنار پل اصابت کرد و من زخمی شدم و مرا به عقب انتقال دادند. یک روز در بیمارستان ماندم، وقتی برگشتم گفتند آقا مهدی شهید شده است. در عملیات بدر شهید باکری و نیروی لشکر واقعا عاشورایی عمل کردند. زمانی که لشکر عاشورا از رودخانه دجله با دو گردان عبور کرد تا جاده استراتژیکی بین بصره و العماره را با وجود دفاع سخت بعثی‌ها تصرف کردند، کسی باور نمی‌کرد که این نیرو‌ها بتوانند از دجله عبور کنند و به غرب این رودخانه بروند.

در آخرین مکالمه شهید باکری با شهید احمد کاظمی، احمد آقا می‌گوید: «مهدی‌ برگرد عقب.» در آن لحظه با وجود فشار بسیار وسیع روی لشکر، چهره‌های دنیایی از مهدی جدا شده بودند و آن سوی عالم را می‌دید. در آنجا به شهید کاظمی می‌گوید: نمی‌دانی اینجا چه جایی است. تو هم بیا. اگر نیایی پشیمان می‌شوی. به تعبیر آقا محسن که در سالگرد شهید باکری صحبتی کرده بود، شهید حمید باکری در عملیات خیبر، ابوالفضلی عمل کرد و مهدی نیز در عملیات بدر، مثل حضرت ابوالفضل (ع) که رفت به سمت علقمه تا آب بیاورد و وقتی جانباز شد روی برگشتن به خیمه‌ها را نداشت، غیرت مهدی هم در آن سوی دجله اجازه بازگشت به او را نمی‌داد.

انتهای پیام/ 141

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

راز خط‌شکنی شهید مهدی باکری در عملیات بدر به روایت یک فرمانده بیشتر بخوانید »

داستان از خودگذشتگی برای نجات جان همرزمان

ازخودگذشتگی دو جوان برای نجات جان رزمندگان مدافع خرمشهر


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، مطلب زیر از کتاب «دِین» برگزیده شده و شامل خاطرات بچه‌های مسجد جزایری اهواز در دفاع مقدس است که به کوشش علی مسرتی به رشتهتحریر درآمده است.

خاطره‌ای که آورده شده از «سعید تجویدی» معاون «امین شریعتی» فرمانده تیپ ۳۱ عاشوراست که با گروهی از همرزمان خود به منظور شناسایی و یافتن محور‌های مناسب برای عملیات بیت‌المقدس رفته بودند.

در این خاطره، سعید تجویدی به بیان نحوه سازماندهی همرزمان خود برای خلاصی از مخمصه اسارت و از جان گذشتن «سید محمد جزایری» و «عظیم امین دزفولی» به خاطر همرزمانشان و شهادت آن‌ها پرداخته است.

«… همه شروع به دویدن کردیم و من در ابتدای دویدن، عظیم و محمد را دیدم که هنوز کنار هم نشسته بودند و صحبت می‌کردند. فریاد زدم: «حرکت کنید.»

از کنار آن‌ها گذشتم، اما نمی‌دانستم که آن‌ها در تدارک درگیر شدن با نیرو‌های بعثی هستند تا به ما فرصت بدهند که به منطقه دور از دسترس آنها یعنی باتلاق برسیم. در حال دویدن هر لحظه انتظار اصابت تیر به خود یا دو نفر دیگر را که جلوتر از من در حال دویدن بودند را داشتم و خبری از آن دو نداشتیم، اما به رغم به گوش رسیدن صدای تیراندازی شدید، هیچ تیری به سمت ما که در حال دور شدن از محل بودیم، شلیک نمی‌شد و در ادامه نیز هنگامی که صدای تیراندازی کلاش قطع شد، ما اندازه‌ای دور شده بودیم که فقط با دوشکا و خمپاره ۶۰ می‌توانستند به ما شلیک کنند.

پس از پیروزی در عملیات و آزادسازی منطقه بلافاصله به همان محل رفتیم و پیکر هر دو شهید را کنار هم زیر اندکی خاک در محلی پیدا کردیم که آخرین بار در محاصره دیده بودم، ولی هر کدام بیش از یک خشاب تیر به بدنشان اصابت کرده بود و این حاکی از مقاومت سرسختانه آن‌ها و کشتن عده‌ای از نیرو‌های بعثی بود، به طوری که پس از شهادت مجدداً توسط نیرو‌های بعثی تیرباران شده بودند.»

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ازخودگذشتگی دو جوان برای نجات جان رزمندگان مدافع خرمشهر بیشتر بخوانید »